معرفت، سال سی و یکم، شماره ششم، پیاپی 297، شهریور 1401، صفحات 69-77

    نقد و بررسی نسبی‌گرایی توماس کوهن در خصوص پیشرفت علم

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ مهدی گودرزی / کارشناس ارشد فلسفه مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی / mahdi.g1146@mihanmail.ir
    مرتضی رضایی / استادیار گروه فلسفه مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی / Arezaee4@gmail.com
    چکیده: 
    توماس کوهن فیلسوفی است که با مطرح کردن مباحث چالش برانگیزی مانند انقلاب های علمی، پارادایم و قیاس ناپذیری پارادایم ها در حوزه فلسفه علم شهرت پیدا کرد. یکی از مهم ترین چالش های ایجادشده توسط کوهن این است که وی تقویت کننده جریان نسبی گرایی بوده است. انتشار و تأثیرگذاری افکار و آراء کوهن در محافل مختلف علمی، به نسبیت در علم و تسری این تلقی به حوزه علوم انسانی و اجتماعی شد. بااین حال، نوشته های انتقادی درباره آراء کوهن به اندازه کافی وجود ندارد، بلکه برخی تلاش می کنند نسبی گرایی کوهن را مورد تردید قرار دهند. بدون شک عدم اطلاع از مبانی نظری و انتقادات وارد بر دیدگاه کوهن، پیامدهای سوء علمی و فرهنگی به جا می گذارد. تدوین این مقاله با هدف بیان مهم ترین مبانی نظری دیدگاه کوهن و انتقاد از نسبی گرایی موجود در این دیدگاه انجام شده است. روش به کارگرفته شده در این تحقیق، که با استفاده از مطالعات کتابخانه ای شکل گرفته، توصیفی و انتقادی است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Review of Thomas Kuhn’s Relativism Regarding the Progress of Science
    Abstract: 
    Abstract Thomas Kuhn is a philosopher who became famous in the field of the philosophy of science by raising challenging topics such as scientific revolutions, paradigms and incommensurability of paradigms. One of the most important challenges created by him is his emphasis on and support for relativism. The dissemination and influence of Kuhn's thoughts and opinions in various scientific circles strengthened relativism in science and contributed to its spread in humanities and social sciences. However, there are not enough critical writings about Kuhn's views, and some try to question Kuhn's relativism. Undoubtedly, the lack of knowledge of the theoretical foundations and criticisms leveled against Kuhn's view will have negative scientific and cultural consequences. This article aims to discuss the most important theoretical foundations of Kuhn's view and criticize the relativism in this view. The descriptive-critical method is used in this library research.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    مباحث فلسفه علم، از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین مباحث در مورد مسائل علوم انسانی است. ازجمله افرادی که در فلسفة علم و حتی در علوم انسانی تأثیر بسیار مهمی داشته، توماس کوهن است. دیدگاه وی در این عرصه منجر به‌ نسبی‌گرایی می‌شود. حتی در نظر برخی از صاحب‌نظران فلسفه علم، ایجاد نسبی‌گرایی فرهنگی در علوم انسانی و اجتماعی به‌صورت قابل‌توجهی، متأثر از دیدگاه‌های کوهن بوده است (ر. ک: اکاشا، 1387، ص 127).
    به‌هر‌روی، با انگیزه تحرّی حقیقت و یافتن الگوی صحیح پیشرفت علم، لازم است دیدگاه‌های موجود در این‌باره، به ‌بوته نقد سپرده شود تا سره از ناسره مشخص، مطالب حق پذیرفته و تقویت گردد و دعاوی نادرست کنار گذاشته و یا اصلاح و ترمیم شود. همچنین، استقلال و پویایی علمی جهان اسلام در گرو نوسازی علوم انسانی موجود، بر پایه مبانی صحیح، طرح و حل روشمند مسائل علمی، بهره‌گیری از سخنان حق، و درعین‌حال، نفی مبانی و دیدگاه‌های نادرست است.
    به‌هرحال، امروزه، دیدگاه‌های امثال کوهن در محافل دانشگاهی رواج و نفوذ دارد و گاه آثاری مخرب بر جای گذاشته است. با این همه، این نگرش‌ها کمتر به ‌دیده انتقاد نگریسته و بررسی شده‌اند.
    نظریه کوهن، به‌مثابه‌یکی از نگرش‌های پیش‌گفته، هم دارای نقاط قوت و هم دارای نقاط ضعف است. به‌دلیل اهمیت این نظریه، بازکاوی و نقد آن بسیار ضروری است. به‌ویژه اینکه، تحول در علوم انسانی و اجتماعی ـ که یکی از ضرورت‌های اساسی امروز است ـ بدون پی‌ریزی مبانی و روش‌های صحیح بازسازی، ترمیم و تولید علم راه به‌جایی نمی‌برد.
    جنبه ‌نوآوری این پژوهش، در بیان مبانی نظریه کوهن است؛ به‌صورتي‌كه در هیچ کتاب یا مقاله دیگر، به ‌این صورت یافت نمی‌شود.
    سؤال اصلی این پژوهش آن است که چه انتقاداتی در خصوص نسبی‌گرایی حاصل از دیدگاه کوهن وجود دارد؟
    با توجه به ‌ابنتای دیدگاه کوهن بر برخی از مبانی فلسفی، سؤالات فرعی به‌ این ترتیب عنوان می‌شوند که مؤلفه‌های کلیدی دیدگاه کوهن چیست؟ کدام مبانی منجر به ‌دیدگاه کوهن می‌شود؟
    با توجه به‌ مسائل اصلی این پژوهش، نخست مؤلفه‌های کلیدی عنوان شده‌اند و در ادامه با بیان مهم‌ترین مبانی نظری دیدگاه کوهن، به ‌توصیف این مبانی پرداخته شده است. در انتها نیز با تحلیلی انتقادی و ذکر برخی جنبه‌های مثبت دیدگاه کوهن، با بیان انتقادات وارد بر نسبی‌گرایی حاصل‌شده از دیدگاه وی، پژوهش به ‌پایان می‌رسد.
    دربارة پیشینه باید متذکر شد که کتب و مقالات زیادی در ارتباط با اندیشه کوهن وجود دارد. بخشی از این آثار به ‌جنبه ‌پیشرفت علم پرداخته‌اند. البته آنچه که باید مدنظر گیرد، این است که اکثر این نوشته‌ها تنها به ‌معرفی و توصیف دیدگاه‌های کوهن پرداخته است. برخی از این نوشته‌ها در ادامه ذکر می‌گردند.
    کتاب ساختار انقلاب‌های علمی (کوهن، 1392)؛ این کتاب به‌عنوان اثر مشهور و اصلی کوهن در این زمینه معرفی شده و در آن با ذکر مثال‌های تاریخی سعی در القاء دیدگاه‌های خود داشته است.
    کتاب چیستی علم: درآمدی بر مکاتب علم‌شناسی فلسفی (چالمرز، 1384)؛ این کتاب به‌صورتی ساده به ‌آراء جدید علم‌شناسی فلسفی پرداخته است. در فصل هشتم از این کتاب به ‌دیدگاه کوهن پرداخته شده و صرفاً تبیینی ارائه شده و به ‌نقل یک جمله از برخی صاحب‌نظران برای بررسی اکتفا شده است.
    کتاب فرامعرفت‌شناسی: پارادایم؛ افسانه یا واقعیت (حسین‌زاده، 1396)؛ این کتاب بسیار مفید و راهگشاست و می‌تواند ما را به ‌بسیاری از مقاصد و اهداف برساند. در این کتاب ابتدا به ‌تحلیل معناشناختی پارادایم و خاستگاه و ارزیابی آن پرداخته است و در ادامه این مطلب را مطرح کرده که پارادایم امکان یا مبناست و سپس نقش آن در پژوهش علوم طبیعی و انسانی و اتخاذ آن به‌عنوان مبنا در معرفت پرداخته شده است و در بخش سوم مبانی معرفت‌شناختی روش تحقیق از نگاه برگزیده و برایند روش‌های برآمده از آنها را تبیین می‌کند. بااین‌حال، مبانی و مؤلفه‌های کلیدی نگرش کوهن به‌ پیشرفت علم به‌صورت تفصیلی در این کتاب مشاهده نمی‌شود.
    مقالة «پیشرفت علم در پارادایم کوهن» (صادقی، 1394)؛ در این مقاله با بیان دیدگاه کوهن، نقش پارادایم در پیشرفت علم بیان شده و در آخر بدون اشاره جدی و تأکید بر اینکه نظریة وی سر از نسبیت درمی‌آورد، به‌ بررسی مختصر اکتفا شده و منابع درجه اول و اصلی، کمتر مورد استفاده قرار گرفته است.
    1. مؤلفه‌های کليدی در ديدگاه کوهن
    ازجمله چیزهایی که می‌بایست هنگام بررسی دیدگاه کوهن مورد توجه قرار گیرد، مؤلفه‌های کلیدی مذکور در آثار وی است. در حقیقت وقتی بخواهیم شناخت صحیح و تصویری کامل از یک دیدگاه داشته باشیم، دانستن اصطلاحات و مؤلفه‌های اساسی آن یکی از ضروری‌ترین اموری است که نباید از نظرها پنهان بماند. این مؤلفه‌ها عبارت‌اند از:
    1ـ1. پيش‌ علم
    در شرایطی که در جامعه هنوز یک پارادایم، سیطرة کامل پیدا نکرده است، دانشمندان فرضیه‌های مختلف و متشتتی را که در ذهن خود دارند مطرح می‌کنند و کار پژوهش را آغاز می‌کنند. این فرضیه‌ها می‌توانند درست یا غلط باشند؛ بنابراین قطعی و استوار نیستند. با بهره‌گیری از این فرضیه‌ها به‌دنبال رسیدن به‌یک نتیجه قطعی هستند. تلاش‌هایی که در این زمینه صورت می‌گیرد، مرحله پیش علم را به‌وجود می‌آورد.
    2ـ1. علم عادی
    دوره‌ای که در آن، پارادایم بر ذهن جامعة علمی تسلط دارد و نگرش آنها را معین می‌کند. ویژگی‌های این دوره این است که در آن محدودیت‌ها و چارچوب یک مدل هدایت‌کننده که در بین محققان متخصص در زمینه علم به‌رسمیت شناخته شده است، پذیرفته شده و علم در اینجا براساس قوانین و مرزهای ازپیش‌تعیین‌شده و پارادایم معین، نضج می‌گیرد. دانشمندان مختلف نظریه‌ها و فرضیه‌های مختلفی را که صحت و سقم‌شان مشخص نیست، ابراز می‌کنند و برخی از محققان با بهره‌گیری از این فرضیه‌های درست و غلط و در سایة پارادایم حاکم، به‌یک نتیجة واحد می‌رسند که ماحصل آن، علم عادی است. هر چیزی نمی‌تواند خود را در دایرة علم عادی قرار دهد. فقط یافته‌های علمی که پارادایم حاکم را تقویت کند در خلال دوره‌های علم عادی مورد پذیرش قرار می‌گیرند (ر.ك: كوهن، 1369، ص 25ـ26).
    3ـ1. بحران
    وقتی که برای برخی از اکتشافات علمی، مجموعه از نقض‌ها، ابطال‌ها و مشکلات دیگری پدید آید، در این صورت دیگر جامعة علمی به‌ نظریه گذشته تقید و پایبندی لازم را ندارد و در نتیجه در آن نظریه تزلزل ایجاد می‌شود. وقتی نقض‌ها در یک علم آنقدر زیاد شود که دیگر جامعه علمی نتواند پاسخگو باشد، بحران ایجاد می‌شود. این بحران‌ها زمینه پیدایش علم جدید می‌گردند (همان، ص 21 و 48ـ50).
    4ـ1. انقلاب علمی
    پس از بروز بحران در جامعه علمی، پارادایم حاکم، سست و ضعیف شده و یک پارادایم جدید جایگزین می‌شود و جامعه علمی سراغ پارادایم جدید می‌رود. درواقع، بروز بحران، بنیادها و مفروضات اساسی پارادایم را متزلزل کرده، اعتماد جامعه علمی را نسبت به ‌آن از بین می‌برد و زمینه تغییر آن را فراهم می‌کند. در این حالت، اصطلاحاً «انقلاب علمی» صورت می‌گیرد (ر.ك: كوهن، 1369، ص 21). این نوع انقلاب شبیه انقلاب سیاسی است که نتیجه مشکلات و احساس کمبودها و محرومیت‌هایی است که حکومت قبلی نتوانسته پاسخگویش باشد.
    غالباً، یکی دو نسل طول می‌کشد تا کل یک جامعه علمی با پارادایم جدید همراه گردد. به‌باور کوهن روی کار آمدن پارادایم جدید، کاملاً، از دلایل عقلی و علمی پیروی نمی‌کند؛ بلکه عوامل روانی، مانند: فشار جامعه علمی و حمایت برخی افراد خاص، زمینه مقبولیت و حاکمیت پارادایم جدید را فراهم می‌آورد (اکاشا، 1387، ص 110ـ113). به‌اعتقاد کوهن، حقایق جهان نیز تابع پارادایم است و اصولاً، در جهان حقیقتی مستقل و خارج از پارادایم وجود ندارد؛ ازاین‌رو، هرگونه تغییری در پارادایم‌ها باعث تغییر حقایق جهان می‌گردد. به‌این‌ترتیب، صدق و کذب یک نظریه علمی نیز کاملاً وابسته به ‌پارادایمی است که این نظریه در چارچوب آن مطرح می‌شود (همان، ص 113؛ لیدیمن، 1390، ص 150).
    5ـ1. پارادايم
    بیان مفهوم و معنای این اصطلاح دشوار است؛ تا جایی‌که برخی محققان قائل‌اند که این اصطلاح در کتاب ساختار انقلاب‌های علمی در بیش از بیست معنا به‌کار رفته است. به‌هرجهت، پارادایم مجموعه‌ای از باورها، ارزش‌ها، چارچوب کلی و قواعدی است که یک جامعه علمی آن را ایجاد می‌کند. به‌عبارت دیگر، مجموعه قوانین، فنون و ابزارهای مرتبط و هدایت‌کننده یک نظریة علمی که از طریق آنها محققان کار خود را پیش می‌برند و فعالیت‌های خود را تحقق می‌بخشند.
    6ـ1. علم جديد
    بعد از اینکه پارادایم قبلی از بین می‌رود و همة موانع برای ظهور ماحصل پژوهش‌های گذشته رفع گردید، علم جدید ایجاد می‌شود. علم جدید در جامعة علمی به‌تدریج رواج و شیوع پیدا می‌کند؛ تا زمانی‌که بعضی از انتقادات و اشکالات عنوان می‌شوند و مجدداً فضای جامعه علمی به‌سمت بحران می‌رود.
    7ـ1. پيشرفت علم
    مسئلة پیشرفت علمی یکی از مهم‌ترین مسائلی است که بین مکاتب و جریانات مختلف مطرح بوده و در بحث‌های علمی مورد مناقشه قرار گرفته است. شکی نیست که با دقت در سیر زمان در مورد دانش‌های مختلف، می‌توان دریافت که علوم مختلف، حالت ثابت ندارند؛ بلکه دارای رشد و پیشرفت هستند.
    دیدگاهی که مورد پذیرش بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته بود، دیدگاه انباشتی و یا تراکمی بوده است. در این دیدگاه صاحب‌نظران معتقدند که با اضافه شدن معلومات جدید به ‌معلومات قبلی، فرایند پیشرفت علم رخ می‌دهد. این دیدگاه با علم کلاسیک نیوتنی هم مطابقت دارد. اما کوهن معتقد است که پیشرفت علم معنای دیگری دارد. وی با پژوهش‌های خود به ‌نتایج و ایجاد نظریة جدیدی در پیشرفت علم دست یافت که کاملاً متفاوت از آنچه پیش از آن رواج داشت، بوده است. در نظر کوهن پیشرفت علم تجمعی و انباشتی نیست؛ بلکه پیشرفت علم از طریق پارادایم‌ها رخ می‌دهد؛ یعنی یک پارادایم از بین می‌رود و پارادایم بعدی جایگزین آن می‌شود.
    2. مبانی نظرية کوهن
    یکی از مهم‌ترین چیزهایی که می‌بایست در دیدگاه کوهن مورد توجه قرار گیرد، مبانی نظریه وی است. مبانی معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی از مهم‌ترین چیزهایی است که در کانون توجه است. در مثال‌هایی که وی در کتاب خود ذکر می‌کند، سعی می‌کند که از دل آنها مدعای خود را به‌اثبات برساند. البته این مبانی به‌آسانی از سخنان وی استخراج نمی‌شود و باید از لابه‌لای سخنانش دریافت و استنباط گردند.
    1ـ2. مبانی معرفت‌شناختی
    1ـ1ـ2. عدم امکان معرفت و دستیابی به‌ واقع
    یکی از مهم‌ترین مباحثی که در معرفت‌شناسی مطرح شده و مورد توجه اندیشمندان مختلف قرار گرفته، تحقیق در مورد امکان معرفت و دستیابی به ‌واقع است. معمولاً این بحث در آغاز مباحث معرفت‌شناسی مطرح می‌شود و جایگاه مهمی در این مباحث دارد.
    مطلبی که در مورد دسترسی به‌ واقع از عبارات کوهن می‌توان دریافت، این است که وی به‌انکار دستیابی به‌واقع می‌پردازد. او می‌گوید: «ما هیچ دسترسی مستقیمی به ‌آنچه می‌دانیم نداریم» (کوهن، 1970، ص 208).
    بعضی از نکاتی را که وی برای اثبات مدعای خود در این خصوص مطرح کرده است، جای تأمل و بررسی دارد.
    2ـ1ـ2. قالب‌های آموزشی
    از ابتدای کتابِ ساختار انقلاب‌ها، کوهن می‌کوشد نشان دهد که یکی از چیزهای گمراه‌کننده، کتاب‌های درسی است. کتاب‌های درسی اولین قالب‌هایی هستند که تسلط بر افکار تازه‌واردان به‌ جامعة علمی را دارند و این کتاب‌ها شامل نظریه‌ها و قوانین مربوط به ‌تخصصی است که در آن آموزش می‌بینند. در فرایند آموزش مسائل علمی و ابزارهای آموزشی اتخاذشده، آ‌نقدر قالب‌های آموزشی مورد توجه قرار گرفته‌اند که از اصل دستیابی به ‌واقع، غفلت صورت‌ گرفته است. بنابراین نظریه‌ها و حقایق علمی در لابه‌لای این قالب‌های آموزشی گم می‌شوند و از دسترس خارج می‌گردند.
    3ـ1ـ2. نقش پارادایم
    در کسب علم و معرفت یکی از مهم‌ترین چیزهایی که نقش‌آفرینی می‌کند، پارادایم است. به‌عقیدة کوهن کسی نمی‌تواند به‌ دریافت و تحصیل دانش جدای از پارادایم بپردازد؛ لذا مواجهة مستقیم برای افراد جهت کسب معرفت، کفایت نمی‌کند.
    او می‌گوید: «تحقیق و بررسی ادبیات تجربی غنی که این مثال‌ها (مثال‌های تاریخ علم) از آنها استخراج شده‌اند، شخص را به‌این گمان می‌اندازد که شاید وجود یک پارادایم، شرط لازم پیشین، برای جریان ادراک است. آن چیزی که یک نفر می‌بینید، وابسته است هم به‌ آنچه به ‌آن نگاه می‌کند و هم به ‌آنچه تجربة ‌دریافت بصری دیدن، آن را به ‌او آموخته است» (کوهن، 1970، ص 113).
    4ـ1ـ2. نقد تجربه‌گرایی
    هرچند کوهن در بعضی جاها از مبانی پوزیتیویسم بهره می‌برد و به ‌آنها مقید است؛ اما نمی‌توان از انتقادات و اشکالات او به ‌تجربه‌گرایی چشم پوشید. سخنان او دربارة ابطال‌های فراوان و مردود شدن نتایج تجربی به‌وضوح به‌ انتقادات عنوان شده بر تجربه‌گرایی اشاره می‌کنند. درواقع توجه به ‌این نکته ضروری است که می‌توان توافق پارادایم با واقعیت تجربی را فی‌الجمله از سخنان کوهن دریافت کرد. اما در خصوص تطبیق یافتن نظریه‌های علمی با تجربه‌ نوعی ایجاد تردید و انکار در عبارات کوهن یافت می‌شود. در این ارتباط این مطلب را مطرح می‌کند که: «برای این پرسش که آیا یک نظریه جداگانه با واقعیت تجربی تطبیق می‌کند، و اگر آری تا چه حد؛ پاسخ دقیقی وجود ندارد» (کوهن، 1970، ص 147).
    5ـ1ـ2. محدودیت زبان
    در تصریحات کوهن می‌توانیم این مطلب را مشاهده کنیم که زبان دارای دیوارها و حصارهایی است که همانند موانعی عمل می‌کنند و در هنگام استفاده از زبان، از اظهار واقعیت خالص برای دیگری جلوگیری می‌کنند. این موضوع اختصاصی به ‌یک زبان خاص و معین ندارد و همه زبان‌ها دارای این ویژگی هستند. نوعی جهت‌گیری در زبان وجود دارد که کار را برای درک واقعیت دشوار می‌کند. بنابراین زمانی که قصد انتقال واقعیت از طریق زبان را داشته باشیم، ویژگی جانبداری و محدودیت زبان باعث می‌شود کار ناقص بماند و واقعیت به‌صورت صحیح به‌ طرف مقابل منتقل نشود. بیان کوهن در کتابش اشاره به ‌همین نکته دارد: «پس هیچ زبانی که کارش به ‌گزارش جهانی که از پیش به‌طور کامل شناخته‌شده محدود باشد، نمی‌تواند تنها گزارش‌های خنثا و عینی محض درباره «داده» تولید کند» (کوهن، 1392، ص 226).
    2ـ2. علم در ديدگاه کوهن
    با توجه به ‌آثار کوهن و آنچه دربارة تاریخ علم ذکر می‌کند، این مطلب روشن می‌شود که مراد از علم در نظر وی، علم تجربی است. وی با دخیل دانستن پارادایم و همچنین شرایط اجتماعی در مفهوم علم، تعریف جدیدی را از علم برای جامعه علمی ارائه می‌دهد. براین‌اساس معتقد است که نمی‌توان علم را در دایره تفکر تحلیلی جای داد.
    1ـ2ـ2. ديدگاه کوهن در مورد صدق
    در ابتدای بررسی آثار کوهن، اولین چیزی که در مورد صدق خودنمایی می‌کند، نسبی‌گرایی است. دیدگاه مطابقت از نظر کوهن محلی از اعراب ندارد و توهمی کودکانه است. حتی وی تصوری از صدق که پیش از خودش مطرح شده را بی‌معنا می‌داند. جهتی که کوهن را به‌ این افکار راهنمایی می‌کند، قائل بودن به ‌تکثر جهان‌ها برای دانشمندان مختلف است. به‌دنبال این مبنا هیچ وقت قضاوت بی‌طرفانه از دانشمندان صادر نمی‌شود و همواره ایشان پیش‌فرض‌ها را در آراء خود دخالت می‌دهند.
    از سوی دیگر، با وجود انقلاب‌ها، گسست‌های متعدد در پارادایم‌ها رخ می‌دهد. اگر نظریه مطابقت را بپذیریم یک نوع پیوستگی وجود شناختی می‌بایست بین پارادایم‌ها وجود داشته باشد؛ درحالی‌که کوهن قائل به‌ گسست و جدایی پارادایم‌ها از یکدیگر است و ادعای وجود نظام معرفتی صادق را مردود می‌داند.
    2ـ2ـ2. تغيير جهان با تغيير پارادايم
    از نکات قابل‌توجهی که کوهن مطرح می‌کند، تغییر جهان با تغییر پارادایم است. از نظر وی، با ایجاد انقلاب علمی، جهانی متفاوت در مقابل دانشمند خودنمایی می‌کند. توجیهی که برای این مطلب بیان شده این است که وقتی تنها راه ارتباط با جهان خارج مشاهده و تجربه‌ کردن باشد، دیگر نمی‌توان قانع شد که با تغییر پارادایم، جهان هیچ‌گونه تحولی نداشته باشد. وقتی به‌وسیلة پارادایم‌ها چرخش و دگرگونی رخ می‌دهد، لازمه‌اش این است که دانشمندان هم متأثر از این دگرگونی باشند. نتیجه این تأثر چیزی جز این نیست که دانشمند خود را در جهانی دیگر بیابد. تصریحات کوهن در این ارتباط نشان می‌دهد که حباب پارادایم گویا دانشمندان را احاطه کرده است و اگر این پارادایم تغییر کند، جهان متفاوتی خواهیم داشت. همان‌طور که می‌گوید: «هواداران پارادایم‌های رقیب به ‌کارهای خود در جهان‌های متفاوتی اشتغال دارند» (کوهن، 1369، ص 150).
    3ـ2ـ2. قیاس‌ناپذیری
    ازجمله اصطلاحاتی که کوهن آن را به ‌کار می‌برد، اصطلاح قیاس‌ناپذیری است که بنا به ‌ادعای خود، آن را از مباحث ریاضیات، حساب دیفرانسیل و انتگرال به ‌دست آورد و از آن برای بیان ناهم‌سنجی و تحولات بین پارادایم‌ها بهره گرفت.
    این اصطلاح، اشاره به ‌این مطلب دارد که گزاره‌های علمی با همدیگر قابل جمع نیستند؛ به ‌این جهت که زاویه دید افراد در این خصوص متفاوت است. گویا هر دانشمند با عینکی متفاوت جهان را می‌نگرند که در نتیجه هرکدام برداشتی متفاوت خواهند داشت. بنابراین طرفداران هر پارادایم امکان فهم طرفداران پارادایم دیگر را ندارند. به‌تعبیر دیگر، از نظر کوهن پارادایم تعیین‌کنندة کل جهان‌بینی یک دانشمند است، به‌ این معنا که او همه چیز را از منظر پارادایمی خاص می‌بیند. پارادایم‌های رقیب قیاس‌ناپذیرند؛ زیرا معیار و ملاکی خنثا و بی‌طرف (غیروابسته به ‌پارادایم) وجود ندارد تا براساس آن بتوان پاردایم‌ها را ارزیابی، آنها را با یکدیگر مقایسه، و پارادایم برتر را تعیین کرد (کوهن، 1369، ص 108و113 و 148و150). به ‌باور کوهن، «هواداران نمونه‌های [پارادایم‌های] رقیب به ‌کارهای خود در جهان‌های متفاوتی اشتغال دارند» (همان، ص 150).
    می‌توان سه جنبه ‌قیاس‌ناپذیری در آثار کوهن ملاحظه کرد:
    1. قیاس‌ناپذیری مفاهیم (تغییر معنایی): مفاهیمی با انقلاب علمی پارادایم از بین رفته و مفاهیم دیگر جایگزین می‌شوند. درواقع این مورد از نوع زبانی و معناشناختی است. در این نوع از قیاس‌ناپذیری تأکید بر این واقعیت است که به‌جهت اینکه زبان تئوری‌ها در دوره‌های مختلف علم با یکدیگر متفاوت است، به ‌همین جهت مانعی بر سر راه مقایسه میان آن تئوری‌هاست. پارادایم‌های رقیب، مفاهیم متفاوتی را به‌کار می‌برند که این موضوع منجر به ‌تغییر در معنای واژگانی می‌شود که مفاهیم پایه‌ای علم را توصیف می‌کنند.
    2. قیاس‌ناپذیری روش‌شناختی: بدین معناست که هیچ مقیاس مشترکی وجود ندارد؛ چون روش‌های مقایسه و ارزیابی، تغییر می‌کند. در حقیقت پارادایم‌های رقیب، روش‌های متفاوتی را برای حل مسئله‌ها مطرح می‌کنند و استانداردهای متفاوتی را برای ارزیابی نظریات به‌کار می‌برند.
    3. قیاس‌‌ناپذیری ادراکی یا مشاهده‌ای: به ‌این معناست که شواهد مبتنی بر مشاهده نمی‌تواند مبنای مشترکی برای مقایسه تئوری‌ها فراهم کند؛ زیرا تجربه ‌ادراکی، وابسته به ‌تئوری است. نه‌تنها دانشمندان در پارادایم‌های متفاوت چیزهای متفاوتی را مشاهده می‌کنند؛ بلکه محتوای تجربه ادراکی آنها در زمانی که موضوع واحدی را مشاهده می‌کنند، وابسته به ‌پارادایمی است که در درون آن کار می‌کنند.
    4ـ2ـ2. پیامدهای قیاس‌ناپذیری
    براساس این دیدگاه، هیچ بحث عینی و بی‌طرفانه میان پارادایم‌های رقیب، ممکن نیست. کوهن استدلالی عام‌تر را مطرح می‌سازد مبنی بر اینکه ماهیتِ «وابستگی به‌ پارادایم» که در معیارهای ارزیابی پارادایم‌ها وجود دارد، اساساً هرگونه بحث پارادایم را به‌صورت امری دوری درمی‌آورد و ازاین‌رو، این‌گونه مباحث صرفاً جنبة ‌اقناعی پیدا می‌کنند. پس هیچ معیاری برای ارزیابی وجود ندارد. ازآنجاکه هیچ معیاری برای ارزیابی بی‌طرفانه پارادایم‌ها وجود ندارد، آنچه قبلاً بحث پارادایم‌ها خوانده شد، نمی‌تواند بر هیچ معیار عینی استوار باشد. ازاین‌رو، باید گفت بحث پارادایم‌ها، امری غیرعقلانی است. از اینجا روشن می‌شود که تز ناعقلانیت، بر «اصل قیاس‌ناپذیری» استوار است و آن نیز به‌نوبه‌خود بر سرشت «وابستگی به‌ پارادایم» مبتنی است که در معیارهای ارزیابی پارادایم‌ها وجود دارد (ر.ک: لیدیمن، 1390، ص 150؛ فطورچی، 1380).
    5ـ2ـ2. نسبی بودن معرفت علمی
    از نتایجی که از قیاس‌ناپذیری به ‌وجود می‌آید این است که هر جامعه علمی با دیگری متفاوت است و امکان مقایسه با جوامع دیگر وجود ندارد و در این میان نمی‌توان نقطه مشترکی برای آغاز گفت‌وگو پیدا کرد؛ زیرا معیار مشخصی برای سنجش وجود ندارد. از سوی دیگر، هر جامعه‌ای ادعا می‌کند که پارادایمش صحیح است و بقیه اشتباه می‌کنند. این اتفاق زمینه را برای اختلاف و نزاع بین جوامع فراهم می‌کند. همة این مشکلات در شرایطی است که این جوامع فاقد معیاری هستند که بتوان در انتخاب بین آنها به ‌این معیار استناد کرد. در این صورت، چهرة این موقعیت نشان می‌دهد که معرفت یقینی مرده است و افراد در شرایط ناهنجار شکاکیت باقی می‌مانند. براین‌اساس وقتی معیار و ملاک مشخصی جهت سنجش و قیاس بین پارادایم‌ها وجود نداشته باشد، هر دانشمند به‌جهت دنباله‌رو بودن یک پارادایم، سعی می‌کند حرف خود را به‌ کرسی بنشاند. لذا معرفت علمی نسبی می‌گردد.
    3ـ2. مبانی هستی‌شناختی
    1ـ3ـ2. اصل علیت
    مسئلة علیت یکی از مهم‌ترین مبانی هستی‌شناسی است که در علوم انسانی نقش مهمی دارد و نمی‌توان تأثیر عمیق آن را در جهت‌گیری سیر علوم انسانی نادیده گرفت.
    در لابه‌لای کلمات کوهن می‌توان کلماتی را که گاهی معادل علت و معلول ترجمه می‌شوند، مشاهده کرد. کلماتی مانند «cause» و «effect» و همچنین «caused» که در جاهای مختلفی در آثار وی به‌کار رفته است (ر. ک: کوهن، 1970، ص 19ـ96).
    در بخش‌هایی از کتاب ساختار انقلاب‌های علمی، ‌توضیحاتی پیرامون علت ارسطویی ارائه می‌دهد. در بحث‌های بعد از آن اشاره به ‌کاسته‌شدن نقش مفهوم علت در سدة هجدهم و نوزدهم دارد. در جایی اشاره به ‌این مطلب دارد که در سدة بیستم مفهوم علت نابود شده است. هرچند بعد مدعی می‌شود که مفهوم علت با آن چیزی که امروزه به ‌دست آمده، کاملاً متفاوت است.
    2ـ3ـ2. انکار هدفمندی طبیعت
    یکی از مبانی کوهن، انکار هدفمند بودن طبیعت است. وی در آثار خود از جهان و طبیعت سخن می‌گوید؛ اما در نظر او چیزی متفاوت از فلاسفه دیگر مدنظر است. درواقع جهان او تابع پارادایم است؛ در جایی‌ که به ‌واقعیت‌های جهان ارجاع می‌دهد، منظورش واقعیت‌هایی است که با پارادایم ساخته شده‌اند (ر.ک: صادقی، 1397، ص 273).
    مقطع زمانی معاصر کوهن، همراه با گسترش اندیشة تطور داروین و ترویج آن در محافل مختلف بوده است. در میان آثار وی در عرصه‌های مختلف، ردپای تأثیرپذیری از دیدگاه داروین را می‌توان ملاحظه کرد. ازجمله این تأثرات می‌توان به‌ عدم اعتقاد به‌هدفمند بودن طبیعت و غایت داشتن آن، اشاره کرد (ر. ک: ساجدی، 1391، ص 130).
    نقد و بررسی
    پس از مرور مبانی نظری و مؤلفه‌های دیدگاه کوهن، قصد داریم نسبی‌گرایی حاصل از دیدگاه کوهن را نقد کنیم. البته شایسته است که در نگاه انتقادی نقاط قوت و ضعف در کنار یکدیگر ذکر شوند. درواقع دیدگاه‌های کوهن با وجود همه اشکالاتی که دارد و نقاط ضعفی که برای آن شمرده شده، دارای نقاط برجسته و قابل‌توجهی نیز دانسته شده است.
    3ـ3ـ2. نقاط مثبت دیدگاه کوهن
    از نقاط قابل توجه دیدگاه وی، بیان اهمیت تاریخ علم است. یک چشم‌انداز جدیدی که دیدگاه کوهن برای محققان و دانش‌پژوهان گشود، این بود که اذهان را متوجه تاریخ علم، مبادی جامعه‌شناختی و روان‎شناختی و همچنین علل و عوامل پذیرش یا رد یک نظریه کرد (ر. ک: مروارید، 1388، ص 92، حبیبی، 1386، ص 225ـ226).
    در سخنان وی می‌توان این نکته را دریافت که بسیاری از اختلافات دانشمندان به‌جهت نداشتن تصوری صحیح از دیدگاه طرف مقابلشان است؛ به ‌این معنا که بایستی اندیشمندان در مورد عواملی که مقدمه‌ساز و زمینه‌ساز دیدگاه‌های دیگران است، دقت کافی را داشته باشند. به‌عنوان نمونه، ناقدان کوپرنیک به ‌جهت آنکه درک صحیحی از سخن وی نداشتند، به ‌مخالفت به‌ دیدگاه کوپرنیک پرداختند (ر.ک: حبیبی و شجاعی شکوری، 1391، ص 289ـ290).
    کوهن همچنین به‌ برخی از موانع فهم که روان‌شناسانه است هم اشاره می‌کند. درواقع تطابق داشتن یا نداشتن با انتظارات روحی و روانی افراد ازجمله مهم‌ترین علل تأثیرگذار بر قبول یا رد یک دیدگاه است. در این میان عواملی مانند تعصب، حب و بغض‌های افراطی و حس زیبایی شناختی از مهم‌ترین موارد محسوب می‌شوند. البته منظور کشف یک واقعیت روان‌شناختی یا اجتماعی است و دلیل بر جواز دخالت این عوامل در تحقیق نیست (ر.ك: حبیبی، 1386، ص 227ـ226؛ حبیبی و شجاعی شکوری، 1391، ص 297).
    از چیزهای دیگری که مؤثر بر گرایش دانشمندان به ‌یک نظریه است و در آثار کوهن به ‌آن اشاره شده، ارضای حس زیبایی‌شناسی در فرایند پذیرش این دیدگاه‌هاست. در نحله‌های فیثاغورسی و افلاطونی می‌توان نمونه‌هایی از این مطلب مشاهده کرد (ر.ک: کوهن، 1392، ص 257).
    در حقیقت، افراد شیفته نمی‌توانند در برابر دیدگاه مخالفان با واقع‌بینی و انصاف روبه‌رو شوند و حتی گاهی نمی‌توانند سخن درست را بشنوند. در میان اندیشندان مختلف سخنانی مبنی بر دخالت عوامل روانی بر دیدگاه‌ها وجود دارد که در جای خود قابل توجه هستند.
    یکی دیگر از جنبه‌هایی که به‌عنوان وجوه برجسته در دیدگاه‌های کوهن مطرح شده، تحلیل‌هایی است که در مورد ریشه‌های جامعه‌شناختی اختلاف آراء دانشمندان و علل مقاومت آنها در برابر آرای مخالف خود، می‌باشد. درواقع کوهن می‌گوید که اگر شما دقت بیشتری به‌خرج دهید، می‌بینید که در پشت پرده ظاهر موجه و علمی اختلاف‌نظر اندیشمندان، برخی علل و عوامل به‌صورت مخفی نفوذ کرده‌اند؛ به‌صورتی‌که در ظاهر نمی‌توان آنها را به ‌وضوح مشاهده کرد. می‌توان گفت که برخی از آنها سعی داشته‌اند موقعیت اجتماعی و صنفی خود را حفظ کنند. به‌همین جهت مجموعه و نهادهایی را که تحت اشراف آنها فعالیت داشتند، گاهی جهت خاصی به‌ ایشان می‌داده است (ر.ک: حبیبی، 1386، ص 228ـ230).
    اشکالات و انتقادهای وارد بر ديدگاه کوهن
    1. نقد انکار دستیابی به‌واقع
    برخی از چیزهایی که کوهن سعی داشت از آنها در جهت اثبات مقصود خودش (عدم امکان دستیابی به ‌واقع) به‌کار گیرد را در اینجا بررسی می‌کنیم.
    در مورد قالب‌های آموزشی باید گفت که این قالب‌ها ممکن است کیفیت و کمّیت یادگیری انسان را دچار تغییر کنند و یا اینکه تأثیراتی بر افراد در حیطه کار خود داشته باشند؛ اما هیچ‌گاه نمی‌توانند مانع دستیابی انسان به ‌واقعیت شوند. کتاب‌های درسی در سالیان طولانی دچار تغییر و تحول شده‌اند؛ اما محتوایی از آنها که با معیارهای صحیح و قطعی عقل یقینی هستند، هرگز دچار تغییر نشده‌اند؛ به‌جهت آنکه عقل دارای معیارهای قطعی است که در حقیقت براساس آن معیارها می‌توان به ‌یقین زوال‌ناپذیر دست پیدا کرد.
    در جای دیگری کوهن مدعی بود که پارادایم به‌صورت یک شرط پیشین است که نقش محوری در فهم انسان دارد.
    اشکال مهم این ادعا این است که پارادایم دارای ابهام است و میان بیشتر اندیشمندان در معنا و مفهوم این واژه اختلاف وجود دارد. از سوی دیگر، این مدعا دلیل مستندی ندارد؛ به‌جهت آنکه کوهن سعی می‌کرد با ذکر چند مثال تاریخی این مطلب را به‌ کرسی بنشاند که پارادایم‌ها نقش مهمی در فهم انسان دارند؛ درحالی‌که با ذکر چند مثال تاریخی نمی‌توان حکم کلی کرد.
    در مورد علم تجربی، تذکر این نکته ضروری است که امکان مشاهده موارد نقض و یا ابطال وجود دارد؛ اما این امکان هیچ‌گاه نمی‌تواند اصل دستیابی به‌واقع را برای ما محال کند.
    زبان هم که وسیله‌ای برای تفهیم و تفهم و ارتباط جامعه بشری با یکدیگر است و امری قراردادی است، گاهی ممکن است محدودیت‌ها و آشفتگی‌هایی را برای ما ایجاد کند؛ اما نمی‌تواند مانع درک حقیقت شود. با توجه به‌ اینکه زبان دارای نقش کاربردی و توصیفی است؛ بنابراین می‌تواند به ‌موافقت و مخالفت با حقیقت بپردازد و گزارش از واقع بدهد.
    در مورد پارادایم اشکال دیگری که علاوه بر ابهام آن وجود دارد، وجود دور در تعریف آن است؛ زیرا در تعریف پارادایم معنای میراث مشترک جامعه علمی نهفته است و در تعریف جامعه علمی نیز باید به ‌پارادایم رجوع کرد.
    درباره نفی توانایی انسان در شناخت واقع نیز هم پاسخ نقضی در برابر امثال کوهن وجود دارد و هم پاسخ حلّی. به‌مثابه‌ یک پاسخ نقضی می‌توان از کوهن پرسید، آیا نظریة وی درباره پیشرفت علم، و مؤلفه‌ها و مبانی آن، صحیح و مطابق با واقع‌اند؟ یعنی کوهن در این امور توانسته واقع را آن‌گونه که هست شناسایی کند یا خیر؟ اگر آری، پس دستیابی به‌واقع ممکن است و ادعای کوهن نقض می‌شود؛ و اگر خیر، در این صورت دعاوی کوهن نادرست (غیرمطابق با واقع) و فاقد ارزش است. به‌مثابه ‌پاسخ حلّی نیز می‌توان گفت انسان در چند دسته از شناخت‌هایش می‌تواند واقع را همان‌گونه که هست شناسایی کند: اول. علوم حضوری، که یافت بی‌واسطة واقع است و در آن خطا معنا ندارد. دوم. گزاره‌های حصولی بدیهی، که قابل ارجاع به ‌علم حضوری، و در نتیجه، به ‌دور از خطا هستند. سوم. گزاره‌های حصولی نظری، که به ‌بدیهیات، و به‌تبع، به ‌علم حضوری منتهی می‌شوند. به‌این‌ترتیب، دست‌کم در این سه دسته از معرفت‌ها، واقع را همان‌گونه که هست می‌شناسیم.
    2. نقد نسبی‌گرایی
    اگر بخواهیم به‌ یکی از جدی‌ترین انتقاداتی که بر کوهن وارد است، اشاره کنیم؛ بایستی سراغ نسبی‌گرایی موجود در نظریه‌اش برویم. بنابراین در اینجا به ‌بیان انتقادات وارد بر آن می‌پردازیم:
    1. بدیهی‌ترین انتقادی که در مورد نسبی‌گرایی مطرح است، وجود تهافت و تناقض در آن است، که این امر باعث می‌شود که خود ویران‌گر باشد؛ به‌این‌ترتیب که وقتی کسی ادعا کند که «همة گزاره‌ها نسبی هستند»، در این صورت از خود این گزاره هم این سؤال پرسیده می‌شود که آیا این گزارة «همة گزاره‌ها نسبی هستند»، نسبی است یا مطلق؟ از دو حال خارج نیست؛ یا می‌گوید نسبی است و یا می‌گوید مطلق است؛ اگر مطلق باشد؛ پس دست‌کم یک گزاره مطلق وجود دارد و همین برای نقض مدعای کلی نسبی‌گرا کفایت می‌کند. اگر هم نسبی باشد، معنایش این است که این گزاره در مواردی صدق نمی‌کند و این یعنی در مواردی گزاره‌ها نسبی نیستند. باز نسبی نبودن برخی گزاره‌ها برای نقض مدعای نسبی‌گرایی کفایت می‌کند.
    2. گرچه برخی فهم‌های انسان نسبی است؛ مانند: داوری انسان‌ها دربارة مزه غذاها و رنگ لباس‌ها و امثال آن؛ ولی در میان ادراکات انسان فهم‌های مطلق زیادی نیز وجود دارد؛ مثلاً قواعد ریاضیات و منطق ازجمله «فهم‌های مطلق» انسان‌هاست که از فردی به‌ فرد دیگر، از جامعه‌ای به ‌جامعه دیگر و از زمانی به‌ زمان دیگر تغییر نمی‌کند.
    3. اگر کسی در مورد صدق قائل به ‌نسبی ‌بودن آن باشد و معنای مطابقت را نپذیرد؛ در این صورت باید به ‌او بگوییم که همین ادعای «نسبی ‌بودن صدق» هم یک امر نسبی است و مطلق نیست؛ بنابراین به‌وسیلة ادعای فرد نسبی‌گرا، دیدگاهش مردود می‌شود. علاوه بر این، اگر در گفتار و نوشته‌های کوهن و افراد دیگر دقت کنیم می‌بینیم که اینها در بسیاری از مطالب خود برای اثبات مدعای خود، صدق را در معنای مطابقت به ‌کار برده‌اند. حتی زمانی‌که کوهن شواهد تاریخی را ذکر می‌کند در مفاد خودِ شواهد نیز معنای مطابقت از صدق ملاحظه می‌شود.
    نتيجه‌گيری
    این پژوهش ابتدا به ‌مؤلفه‌های کلیدی دیدگاه کوهن پرداخته است. مهم‌ترین این مؤلفه‌ها عبارتند از: پیش علم، علم عادی، بحران، انقلاب علمی، پارادایم، علم جدید و پیشرفت علم، که براساس این مؤلفه‌ها مشخص می‌شود که پیشرفت تجمعی و انباشتی مورد پذیرش کوهن نیست. سپس با بیان مبانی نظری دیدگاه وی، تحلیل آنها ادامه یافت. ازجمله مهم‌ترین مبانی وی انکار وصول به‌واقعیت و قیاس‌ناپذیری پارادایم‌ها بود. وی به ‌ایدة قیاس‌ناپذیری عمومیت بخشید و این ایده را به ‌چالش طلبید که علم، مسیر پیش‌رونده به ‌سوی حقیقت است. کوهن همچنین معتقد بود دانشمندانی که در دوره‌های تاریخی مختلف با پاردایم متفاوت فعالیت می‌کنند، در جهان‌های متفاوتی زندگی می‌کنند. در ارتباط با موضوع صدق، دیدگاه مطابقت را نفی کرد و مدعی نسبی ‌بودن آن شد. در ادامة پژوهش، نقاط مثبت و برجسته دیدگاه وی ذکر گردید. در نهایت با بررسی نقادانه مشخص‌ شد که دیدگاهی که کوهن در زمینة پیشرفت علم ارائه می‌کند، دارای اشکالات فراوانی ازجمله نسبی‌گرایی است. با نگاهی به ‌مبانی وی مشخص می‌شود که اساس دیدگاهش بر بنیانی غیراستوار واقع شده است.
     

    • اکاشا، سمیر، 1387، فلسفة علم، ترجمة هومن پناهنده، تهران، فرهنگ معاصر.
    • چالمرز، آلن اف، 1384، چیستی علم: درآمدی بر مکاتب علم‌شناسی فلسفی، ترجمة سعید زیباکلام، چ ششم، تهران، سمت.
    • حبیبی، رضا و محمد شجاعی شکوری، 1391، فلسفه علوم تجربی، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • حبیبی، رضا، 1386، درآمدی بر فلسفه علم، زیرنظر اکبر میرسپاه، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • حسین‌زاده، محمد، 1396، فرامعرفت‌شناسی: پارادایم؛ افسانه یا واقعیت، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • ساجدی، سیدهادی، 1391، بررسی انتقادی مبانی فلسفی مفهوم علم در اندیشه کوهن از منظر حکمت متعالیه، پایان‌نامه كارشناسي ارشد، قم، دانشگاه باقرالعلوم.
    • صادقی، رضا، 1394، «پیشرفت علم در پارادایم کوهن»، آیینه معرفت، دوره پانزدهم، ش 19، ص 135ـ164.
    • ـــــ ، 1397، فلسفه علم تامس کوهن درآمدی انتقادی، تهران، سمت.
    • فطورچی، پیروز، 1380، «نسبی‌گرایی معرفتی و فلسفه علم: بررسی آرای کوهن»، ذهن، دورة دوم، ش 6، ص 67ـ92.
    • کوهن، تامس، 1369، ساختار انقلاب‌های علمی، ترجمة احمد آرام، تهران، سروش.
    • ـــــ ، 1392، ساختار انقلاب‌های علمی، پیشگفتار و ترجمة عباس طاهری، چ سوم، تهران، قصه.
    • لیدیمن، جیمز، 1390، فلسفة علم، ترجمة حسین کرمی، تهران، حکمت.
    • مروارید، هاشم، 1388، «برون‌گرایی معنایی؛ راهی برای رد تز قیاس‌ناپذیری»، پژوهش‌نامه فلسفه دین (نامه حکمت)، سال هفتم، ش 13، ص 91ـ106.
    • Kuhn, Thomas, 1970, The Structure of Scientific Revolutions, Second Edition, Enlarged, by The University of Chicago.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گودرزی، مهدی، رضایی، مرتضی.(1401) نقد و بررسی نسبی‌گرایی توماس کوهن در خصوص پیشرفت علم. فصلنامه معرفت، 31(6)، 69-77

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهدی گودرزی؛ مرتضی رضایی."نقد و بررسی نسبی‌گرایی توماس کوهن در خصوص پیشرفت علم". فصلنامه معرفت، 31، 6، 1401، 69-77

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گودرزی، مهدی، رضایی، مرتضی.(1401) 'نقد و بررسی نسبی‌گرایی توماس کوهن در خصوص پیشرفت علم'، فصلنامه معرفت، 31(6), pp. 69-77

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    گودرزی، مهدی، رضایی، مرتضی. نقد و بررسی نسبی‌گرایی توماس کوهن در خصوص پیشرفت علم. معرفت، 31, 1401؛ 31(6): 69-77