معرفت، سال سی و یکم، شماره نهم، پیاپی 300، آذر 1401، صفحات 9-20

    بررسی تطبیقی تفاوت متن گزارش قرآن و تورات در داستان پیامبران

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ سیدمحمد حاجتی شورکی / دکتراي اديان و عرفان مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / Hajati65@chmail.ir
    محمدحسین طاهری آکردی / دانشيار گروه اديان و عرفان مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / Taheri-akerdi@iki.ac.ir
    چکیده: 
    ازجمله مسائل میان ادیان ابراهیمی، بررسی محتوای کتاب مقدس آنهاست. میان تورات، کتاب مقدس یهودیان و قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان شباهت های فراوان و در کنار آن پاره ای تفاوت ها در بخش های مختلف کلامی و تاریخی مشاهده می شود. از موضوعات مشترک در تورات و قرآن، سرگذشت انبیای الهی است که هر دو کتاب به آن پرداخته اند. اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ با روش توصیفی ـ مقایسه ای، تفاوت داستان پیامبران و ﻣﺼﺎدﻳﻘﺶ را در تورات و ﻗﺮآن ﻣﻮرد جست وجو ﻗﺮار داده و افزون بر گردآوری موارد، به مقایسۀ تحلیلی آنها پرداخته است. پیامبرانی که گزارش آنان از هر دو کتاب مقدس استخراج شده، از حضرت آدم شروع و به حضرت موسی ختم شده است. تأکید نوشتار، بر قرآن و تورات بوده و دستیابی به این تفاوت ها، حاصل بررسی مستقیم نصوص اسفار پنج گانه (تورات) و قرآن کریم است. مهم ترین یافتۀ این پژوهش، گردآوری و شمارش تفاوت هاست؛ که در 23 مورد خلاصه می شود؛ به گونه ای که بالنسبه به موارد مشابه قرآن و تورات در داستان انبیاء، اندک است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Comparative Study of the Difference between the Qur'an’s and the Torah’s Accounts of the Story of the Prophets
    Abstract: 
    Abstract One of the issues in Abrahamic religions is the study of the content of their holy books. There are many similarities and some differences in theological and historical aspects between the Torah, the holy book of the Jews, and the Qur’an, the holy book of the Muslims. One of the common topics in the Torah and the Qur'an is the life of prophets. Using the descriptive-comparative method, this article investigates and analyzes the differences between the Torah and the Qur'an with regard to the stories of the prophets. The prophets whose stories are extracted from these holy books start from Adam and end with Moses. The emphasis of the paper is on the Qur'an and the Torah, and discovering the differences is the result of a direct examination of the texts of the Pentateuch (Torah) and the Holy Qur'an. The most important finding of this research is collecting and enumerating the differences summarized in 23 cases. There are relatively few similarities between the Qur’an and Torah in the story of the prophets.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    در ميان اديان جهان، اديان ابراهيمي از ويژگي ممتاز آسماني بودن و وحياني بودن برخوردارند و پيامبران به‌عنوان آفريدگاني زميني، ازجمله مسائل بين‌الادياني، محتواي کتاب مقدس هر دين و اعتبار آنهاست. توجه خاص مسلمانان به سرگذشت پيامبران و اقوام پيشين از ديرباز، چه‌بسا از همان عصر نزول وحي تا کنون، شعبه‌اي در تاريخ‌پژوهي و تاريخ‌نگاري گشوده که پيوند تنگاتنگي با معارف ديني دارد، و آن تحقيق و تفحص در قصص انبياست. در کتاب مقدس و قرآن از سرگذشت انبياء و اقوام آنان آيات فراواني وجود دارد. با مرور اجمالي بر آيات قرآن و بندهاي کتاب مقدس، مشابهت‌ها و موارد اشتراک بسياري مشاهده مي‌شود؛ اما در کنار اشتراکات، موارد اختلافي ميان ديدگاه قرآن و کتاب مقدس است. پژوهش حاضر به‌دنبال آن است تا موضوعات مشترک داستان انبياء که در تورات و قرآن آمده، ولي ميان محتواي دو کتاب در آن موضوع واحد، تعارض و اختلاف است، به‌گونه‌اي‌که قابل جمع نيست را احصاء و تحليل کند. بنابراين موارد ذيل از محل بحث اين نوشتار خارج است:
    مواردي که ميان گزارش قرآن و تورات مشابهت وجود دارد؛
    موضوعاتي که قرآن به آن ورود پيدا کرده، اما در تورات از آن خبري نيست، يا بالعکس؛
    موضوعاتي که ميان گزارش قرآن و تورات در نگاه نخست تفاوت به‌نظر مي‌آيد، ولي با امعان نظر تفاوت رفع و بين دو گزارش قابل جمع است؛
    و مواردي که قرآن يا تورات به آن تصريح يا ظهور ندارد، بلکه صرفاً در حد احتمال و برداشت از متن مقدس است.
    هدف از ورود به اين موضوع، دامن زدن به اختلافات و دور کردن پيروان اديان توحيدي از يکديگر نيست؛ بلکه در جهت تقريب اديان و پيروان آنان به يکديگر است، که در بخش نتيجه‌گيري، اين نکته ثابت خواهد شد.
    دربارۀ پيشينۀ اين تحقيق مي‌توان به آثاري همچون قرآن و کتاب مقدس؛ درون‌مايه‌هاي مشترک (ماسون، 1385)؛ القرآن و التورات اين يتفقان و اين يفترقان (الباش، 1420ق)؛ خاندان پيامبران در کتاب مقدس و قرآن (شفيعي، 1395)؛ داستان پيامبران در تورات، تلمود، انجيل و قرآن و بازتاب آن در ادبيات فارسي (يزدان‌پرست، 1387)؛ بررسي تطبيقي قرآن و کتاب مقدس (نيكزاد، 1394) اشاره کرد. در اين آثار مي‌توان رگه‌هايي از اين تحقيق را دنبال کرد؛ ولي اثر مستقلي همانند نوشتار حاضر که رسالت آن، گردآوري و احصاء تمام موارد متفاوت قرآن و تورات پيرامون انبياء در موضوع واحد و تحليل آنها باشد، ديده نشد. مبناي نگارش اين مقاله قرآن کريم و تورات بوده و شيوه دستيابي و گردآوري اين تفاوت‌ها، حاصل مطالعه کامل مستقيم نصوص تورات و قرآن کريم است. در بخش پاياني مقاله موارد اختلافي ذکر و تحليل شده است. شايان ذکر است گنجاندن همۀ موارد اختلافي مورد بحث در يک مقاله و محدوديت واژگاني مقالات علمي، ايجاب کرده که در بيشتر موارد، اکتفا به نص قرآن و تورات شود؛ بدون اينکه تفسير طولاني از آن آيه ذکر شود و حذف عربي آيات قرآن نيز به‌سبب محدوديت واژگاني بوده است.
    1. تورات
    تنخ نام کتاب مقدس يهوديان است که مجموعه‌اي است دربردارندۀ پيمان خدا با انسان و شرايط اين پيمان، که به آن «کتاب عهد» مي‌گويند. تنخ يا همان کتاب مقدس عبري، مشتمل بر سه بخش «تورات» (اسفار پنج‌گانه)، «نويئيم» (پيامبران) و «کتوويم» (نوشته‌هاي مقدس) است (آنترمن، 1385، ص 71؛ نيز، ر.ك: جينسبرگ، 1996، ج 4، ص 814).
    تورات مشتمل بر پنج سفر: پيدايش، خروج، لاويان، اعداد و تثنيه است. تورات با سفر پيدايش آغاز مي‌شود: آفرينش جهان، آدم و حوا و خوردن از درخت معرفت نيک و بد؛ همچنين اخراج آنان از باغ عدن، داستان فرزندان آدم، طوفان نوح، حوادث مربوط به حضرت ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب و يوسف در اين سفر آمده است. چهار سفر بعدي سيرۀ حضرت موسي و تاريخ بني‌اسرائيل را شرح مي‌دهد. به باور يهوديان و مسيحيان، مؤلف اسفار پنج‌گانه، تورات حضرت موسي است (توفيقي، 1379، ص 107). در کتاب گنجينه‌اي از تلمود آمده است: «دربارۀ اسفار پنج‌گانه اين ايمان وجود دارد که هر کلمۀ آن، به شکل کنوني خود از جانب خداوند الهام و به موسي املا شده است» (کهن، 1382، ص 164؛ نيز ر.ك: کلاپرمن، 1349، ج 2، ص 39؛ همو، 1347، ج 1، ص 17). جيکوب نيوزنر، محقق و نويسنده سرشناس يهودي آمريکايي مي‌نويسد: اگر از وجه مشترک همۀ يهوديت‌ها پرس‌وجو کنيم، به اسفار خمسه يا پنج کتاب موسي (تورات) خواهيم رسيد (نيوزنر، 1389، ص 58). آنچه توجه به آن ضروري است اينکه در هر کجاي اين نوشتار واژه «تورات» آمده، مراد، اسفار پنج‌گانۀ منسوب به حضرت موسي است، نه تمام عهد عتيق.
    2. پيامبران مشترک در قرآن و تورات
    اديان ابراهيمي ازآنجاکه سرچشمۀ واحد آسماني دارند، طبيعي است که مشترکات فراواني، ازجمله موضوع نبوت و پيامبري دارند. در اسلام نبوت از ارکان اساسي دين شمرده شده است. در قرآن بسيار از انبياء و احوالات آنان و قوم ايشان ياد شده است. در يهوديت نيز موضوع نبوت حائز اهميت بوده و چندين کتاب از مجموعۀ کتاب مقدس به کتاب انبياء اختصاص يافته است. اپستاين، پژوهشگر يهودي مي‌نويسد: «ايماني که يهوديت، بقا و نيروي خود را مديون آن مي‌داند بر تورات و انبياء استوار است» (اپستاين، 1388، ص 61). نکته جالب توجه اينکه در يهوديت بودند زناني که به مقام نبوت رسيدند (هاکس، 1377، ص 873؛ راميار، 1352، ص 102)؛ ولي آيات قرآن تصريح دارد که پيامبران تنها از مردان بودند (ر.ك: يوسف: 109؛ نحل: 43؛ انبياء: 7؛ نيز ر.ك: مصباح يزدي، 1393، ص 416).
    پيامبر در اصطلاح اسلامي بر کسي اطلاق مي‌شود که از راه وحي پيامي را از خداي متعال دريافت مي‌کند و به مردم مي‌رساند (مصباح يزدي، 1393، ص 56). معناي واژه «نبي» در زبان عربي روشن است که با رجوع به آيات قرآن کريم و احاديث تعين و وضوح آن فزوني مي‌يابد. در عبري پيامبر را بيشتر نبي مي‌خوانند و معادل نبيا در سرياني است و منظور از آن خبردادن از احکام الهي و امور ديني است (راميار، 1352، ص 3).
    در کتاب گنجينه‌اي از تلمود، دربارۀ نبوت آمده است: «براي کسي که به يک سلسله قوانين ديني و اخلاقي، همانند آنچه که در تلمود يافت مي‌شود و ريشه آن در آيه‌هاي کتاب مقدس يهود قرار دارد، حقيقت نبوت امري بديهي است. شالوده و اساس ايمان دانشمندان يهود اين است که خداوند اراده و خواست خود را به وسيلۀ سخن‌گوياني که پيغمبر خوانده‌ شده‌اند، به انسان‌ها اطلاع داده است» (کهن، 1382، ص 139؛ نيز ر.ك: ابن‌ميمون، بي‌تا، ص 389).
    اسامي پيامبراني که در تورات و قرآن به صورت مشترک از آنها ياد شده، به شرح زير است:
    حضرات: آدم، نوح، ابراهيم، لوط، اسحاق، يعقوب، يوسف، موسي و هارون. از اين ميان، تنها دربارۀ حضرت لوط، مورد واحدي که در قرآن و تورات با هم تفاوت داشته باشند، يافت نشد، ازاين‌رو در اين نوشتار نام ايشان ذکر نشده است. ساير انبياي بني‌اسرائيل مانند حضرت داوود، سليمان، ايوب، يونس و... در اسفار پنج‌گانه از آنان ياد نشده؛ بلکه در ساير کتب عهد عتيق به شرح‌حال آنان پرداخته شده است، که خارج از موضوع مقاله حاضر است. در ادامه به شرح تفاوت پيامبران در تورات و قرآن پرداخته مي‌شود.
    1ـ2. حضرت آدم
    1. باب نخست سفر پيدايش به موضوع آفرينش موجودات، ازجمله آدم، در شش روز پرداخته است. باب دوم سفر پيدايش به موضوع حضرت آدم و حوا و جايگاه آنها در باغ عدن پرداخته است. پيش از خلقت حضرت حوا، همسر حضرت آدم، خداوند آدم را در باغ عدن گذاشت و به او امر کرد که مجاز هستي از همۀ درختان باغ بخوري به استثناي درخت معرفت نيک و بد؛ زيرا روزي که از آن خوردي هر آينه خواهي مرد: و خداوند خدا آدم را امر فرموده گفت از همۀ درختان باغ بي‌ممانعت بخور؛ اما از درخت معرفت نيک و بد زنهار نخوري؛ زيرا روزي که از آن خوردي هر آينه خواهي مُرد (پيدايش، 2: 16ـ17). و در چند بند بعدي به خلقت حضرت حوا پرداخته است.
    با اينكه داستان سجده كردن ملائكه براى آدم، در چند جاى قرآن كريم تكرار شده، مسئلۀ بهشت آدم و داستان آن، جز در سه آيه سورة «بقره، اعراف و طه» نيامده است. در سورۀ «طه»، سخني از خوردن درخت ممنوعه نيامده است. در سورۀ «بقره و اعراف»، خداوند خطاب به حضرت آدم و حوا مي‌فرمايد از نعمت‌هاي بهشتي بخوريد، تنها به اين درخت نزديک نشويد؛ کنايه از اينکه نخوريد؛ که در غير اين صورت از ستمگران خواهيد شد:
    ـ «گفتيم: «اى آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن؛ و از (نعمت‌هاى) آن، از هرجا مى‏خواهيد، گوارا بخوريد؛ (اما) نزديك اين درخت نشويد؛ كه از ستمگران خواهيد شد» (بقره: 35).
    ـ «و اى آدم! تو و همسرت در بهشت ساكن شويد! و از هرجا كه خواستيد، بخوريد! اما به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود!» (اعراف: 19)
    در دو آيۀ فوق، واژۀ «الظالمين» به‌کار رفته، که به ستمکاران ترجمه شد. مراد از ظلم و ستم، معناي لغوي آن، يعني مطلق نقصان و محروميت است، نه ظلم به خداوند يا ديگران؛ و آيات ديگري نيز مؤيد اين معناست (ر. ک: جوادي آملي، 1380، ج 3، ص 343).
    2. در سفر پيدايش، باب دوم، پس از اينکه به نحوۀ خلقت حوا همسر حضرت آدم مي‌پردازد، مي‌گويد: «آدم و زنش هر دو برهنه بودند و خجلت نداشتند» (پيدايش، 2: 25)؛ سپس در باب بعدي يعني باب سوم سفر پيدايش، به فريب خوردن آدم و حوا و خوردن درخت ممنوعه مي‌پردازد.
    در قرآن کريم پس از اينکه آدم و حوا از آن درخت ممنوعه تناول کردند، برهنه شده و عوراتشان آشکار شد و بلافاصله از برگ‌هاى درختان بهشتى براى پوشيدن اندام خود استفاده كردند (طوسي، بي‌تا، ج ‏4، ص 372).
    «و به‌اين‌ترتيب، آنها را با فريب، (از مقامشان) فرود آورد و هنگامى‌كه از آن درخت چشيدند، اندامشان [عورتشان‏] بر آنها آشكار شد؛ و شروع كردند به قرار دادن برگ‌هاى (درختان) بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند. و پروردگارشان آنها را نداد داد كه: «آيا شما را از آن درخت نهى نكردم؟! و نگفتم كه شيطان براى شما دشمن آشكارى است؟» (اعراف: 22) در سورة «طه» نيز مشابه سورة «اعراف»، اين داستان آمده است: «سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتي‌شان فرو ريخت) و عورتشان آشكار گشت و براى پوشاندن خود، از برگ‌هاى (درختان) بهشتى جامه دوختند! (آرى) آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و از پاداش او محروم شد!» (طه: 121)
    3. بنا بر باب سوم سفر پيدايش، نخست حوا فريب خورد و از درخت ممنوعه خورد و آنگاه به شوهر خود نيز داد و او خورد «... چون زن ديد که آن درخت براي خوراک نيکوست و به‌ نظر خوشنما، و درختي دلپذير و دانش‌افزا؛ پس از ميوه‌اش گرفته، بخورد و به شوهر خود نيز داد و او خورد». و در بندهاي بعدي آدم به خداوند عرض مي‌کند: «اين زني که قرين من ساختي، وي از ميوه درخت به من داد که خوردم» و مقصر اصلي حوا معرفي مي‌شود. پس خداوند خدا به زن گفت «اين چه کار است که کردي؟!» (پيدايش، 3: 1ـ14)
    در قرآن آدم و حوا هر دو به‌صورت يکسان و مشترک فريب خورده و مقصر معرفي مي‌شوند؛ که ترجمۀ آيات آن در شمارۀ قبل ذکر شد (ر.ك: اعراف: 20ـ23؛ طه: 121).
    2ـ2. حضرت نوح
    1. بندهاي آخر باب پنجم به بعد سفر پيدايش به ‌تفصيل به زندگي حضرت نوح و داستان‌هاي مرتبط با ايشان مي‌پردازد. باب ششم سفر پيدايش آمده که نوح سه پسر آورد: سام و حام و يافث؛ و در ادامه خداوند به حضرت نوح دستور ساخت کشتي را صادر مي‌کند. در باب هفتم همين سفر سخن از نجات همسر و فرزندان نوح آمده است، و اشاره مي‌کند که پسران نوح که از کشتي بيرون آمدند، سام و حام و يافث بودند.
    «خداوند به نوح گفت تو و تمامي اهل خانه‌ات به کشتي درآييد؛ زيرا تو را در اين عصر به حضور خود عادل ديدم...و نوح و پسرانش و زنش و زنان پسرانش با وي از آب طوفان به کشتي درآمدند... در همان روز نوح و پسرانش سام، حام، و يافث و زوجۀ نوح و زوجه‌های پسرانش با نوح داخل کشتي شدند» (پيدايش، 7 :1ـ13).
    در قرآن کريم سوره‌اي که همانند تورات به ‌تفصيل به داستان حضرت نوح پرداخته، سورة «هود»، آيات 25ـ48 است. در سورۀ «هود»، امر خداوند به ساخت کشتي و نجات مؤمنان از عذاب الهي و هلاکت بسياري، ازجمله فرزند نوح را بازگو مي‌کند: (اين وضع همچنان ادامه يافت) تا آن زمان‌كه فرمان ما فرا رسيد، و تنور جوشيدن گرفت؛ (به نوح) گفتيم: «از هر جفتى از حيوانات (از نر و ماده) يك زوج در آن (كشتى) حمل كن! همچنين خاندانت را (بر آن سوار كن) ـ مگر آنها كه قبلاً وعده هلاك آنان داده شده [همسر و يكى از فرزندانت‏] ـ و همچنين مؤمنان را!» اما جز عدۀ كمى همراه او ايمان نياوردند! او گفت: «به نام خدا بر آن سوار شويد! و هنگام حركت و توقف كشتى، ياد او كنيد، كه پروردگارم آمرزنده و مهربان است». و آن كشتى آنها را از ميان امواجى هم‌چون كوه‏ها حركت مي‌داد. (در اين هنگام،) نوح فرزندش را كه در گوشه‏اى بود، صدا زد: «پسرم! همراه ما سوار شو، و با كافران مباش»!
    گفت: «به‌زودى به كوهى پناه مي‌برم تا مرا از آب حفظ كند»! (نوح) گفت: «امروز هيچ نگهدارى در برابر فرمان خدا نيست؛ مگر آن‌كس را كه او رحم كند». در اين‌هنگام موج در ميان آن دو حائل شد؛ و او در زمرۀ غرق‏شدگان قرار گرفت! و گفته شد: «اى زمين، آبت را فرو بر! و اى آسمان، خوددارى كن! و آب فرو نشست و كار پايان يافت و (كشتى) بر (دامنۀ كوه) جودى پهلو گرفت؛ و (در اين هنگام) گفته شد:» دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا)». نوح به پروردگارش عرض كرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛ و وعدۀ تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛ و تو از همه حكم‏كنندگان برترى!» فرمود: «اى نوح! او از اهل تو نيست! او عمل غير صالحى است [فرد ناشايسته‏اى است‏]! پس، آنچه را از آن آگاه نيستى، از من مخواه! من به تو اندرز مى‏دهم تا از جاهلان نباشى!! (هود: 40ـ46).
    به تصريح آيات، پسر نوح جزو غرق‌شدگان بود. دربارۀ اينکه همسر حضرت نوح نيز جزو مغروقين بود، آيات قرآن صراحت ندارد؛ ولي مفسران از آيه 40 سورة «هود» «إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ»، استفاده کرده‌اند که همسر نوح نيز مصداق اين خطاب الهي است؛ چراکه در آيه خداوند خطاب به نوح مي‌فرمايد «از هر جفتى از حيوانات (از نر و ماده) يك زوج در آن (كشتى) حمل كن! همچنين خاندانت را (بر آن سوار كن) ـ مگر آنان كه قبلاً وعده هلاك آنان داده شده»؛ که مراد از آنان، همسر و فرزند حضرت نوح هستند (طباطبائي، 1417ق، ج ‏10، ص 227؛ طبرسي، 1372، ج ‏5، ص 248؛ سيوطي، 1404ق، ج ‏3، ص 332؛ مکارم شيرازي و همكاران، 1374، ج ‏9، ص 98).
    2. حضرت نوح به تصريح تورات در سن 950 سالگي درگذشت. شش‌صد سال از عمر آن حضرت قبل از عذاب طوفان سپري شد و 350 سال از عمر شريف آن حضرت پس از واقعه طوفان بود، که در سفر پيدايش به مدت‌هاي مذکور تصريح کرده است:
    ـ جملۀ ايام نوح 950 سال بود که مرد (پيدايش، 9 :29).
    ـ نوح شش‌صد ساله بود، چون طوفان آب بر زمين آمد (پيدايش، 7 :6).
    ـ و نوح بعد از طوفان سيصد و پنجاه سال زندگاني کرد (پيدايش، 9: 28).
    در قرآن کريم مدت عمر حضرت نوح ذکر نشده است؛ اما به تصريح قرآن، پس از 950سال، طوفان و عذاب الهي نازل شد و کافرانِ به آن حضرت، هلاک شدند.
    «و ما نوح را به‌سوى قومش فرستاديم؛ و او را در ميان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ كرد؛ اما سرانجام طوفان و سيلاب آنان را فراگرفت، درحالى‌كه ظالم بودند» (عنکبوت: 14).
    3ـ2. حضرت ابراهيم، اسحاق و اسماعيل
    1. سفر پيدايش باب 22 آن از بند 1 تا 14 به شرح واقعۀ قرباني فرزند ابراهيم مي‌پردازد. آنچه قابل توجه است اينکه به تصريح تورات فرزندي که براي قرباني انتخاب شده، حضرت اسحاق است. در بندهاي مذکور پنج بار نام اسحاق ذکر شده است.
    «واقع شد بعد از اين وقايع، که خدا ابراهيم را امتحان کرده، بدو گفت: اي ابراهيم عرض کرد: لبيک گفت: اکنون پسر خود را، که يگانۀ توست و او را دوست مي‌داري، يعني اسحاق را بردار و به زمين موريا برو، و او را در آنجا، بر يکي از کوه‌هايي که به تو نشان مي‌دهم، براي قرباني سوختني بگذران...» (پيدايش، 22: 1ـ14).
    در قرآن کريم سورة «صافات» به واقعه ذبيحه ابراهيم پرداخته است. در قرآن تصريح به نام ذبيحه نشده است؛ اما آنچه از آيات قرآن استظهار مي‌شود اين است که آنکه براي ذبح و قرباني کاملاً آماده شد، حضرت اسماعيل است. در سورة «صافات» داستان بشارت به اسماعيل و مأموريت ذبح آن به تفصيل بيان شده است (جوادي آملي، 1379، ج 6، ص 388)؛ که براي روشن شدن اين مطلب آيات مرتبط با داستان ذکر مي‌شود: «پروردگارا! به من از صالحان [فرزندان صالح‏] ببخش». ما او [ابراهيم‏] را به نوجوانى بردبار و صبور بشارت داديم! هنگامى‌كه با او به مقام سعى و كوشش رسيد، گفت: «پسرم! من در خواب ديدم كه تو را ذبح مى‏كنم؛ نظر تو چيست؟» گفت «پدرم! هرچه دستور دارى اجرا كن؛ به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت»! هنگامى‌كه هر دو تسليم شدند و ابراهيم جبين او را بر خاك نهاد؛ او را ندا داديم كه: «اى ابراهيم آن رؤيا را تحقق بخشيدى (و به مأموريت خود عمل كردى)!» اين‌گونه، نيكوكاران را جزا مى‏دهيم! اين مسلماً همان امتحان آشكار است! ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم، و نام نيك او را در امت‌هاى بعد باقى نهاديم! سلام بر ابراهيم! اين‌گونه نيكوكاران را پاداش مى‏دهيم! او از بندگان باايمان ماست! ما او را به اسحاق ـ پيامبرى از شايستگان ـ بشارت داديم! (صافات: 100ـ112)
    ابراهيم بعد از اداى رسالت خويش در بابل، از آنجا هجرت كرد، و نخستين تقاضايش از پروردگار اين بود كه فرزند صالحى به او عطا فرمايد؛ زيرا تا آن روز صاحب فرزندى نشده بود.
    نخستين آيه مورد بحث، سخن از اجابت اين دعاى ابراهيم به‌ميان آورده، مى‏گويد: «ما او را به نوجوانى حليم و بردبار و پراستقامت بشارت داديم»: «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ»؛ سپس ماجراي آزمون الهي يعني ذبح و سربلندي ابراهيم و فرزندش از اين آزمون الهي را حکايت مي‌کند و سپس به يكى ديگر از مواهب خدا به ابراهيم سخن مى‏گويد: مى‏فرمايد: «ما او را بشارت داديم به اسحاق، كه مقدر بود پيامبر گردد و از صالحان شود» «وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ‏».
    با توجه به آيۀ «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ»‏ كه در آغاز اين ماجرا ذكر شده؛ به‌خوبى روشن مى‏شود كه اين دو بشارت مربوط به دو فرزند است. اگر بشارت اخير طبق صريح آيه مورد بحث متضمن بشارت به ولادت «اسحاق» است؛ پس «غلام حليم» (نوجوان بردبار شكيبا) قطعاً اسماعيل است‏.
    برخي دانشمندان اسلامي براساس آيات سورة «صافات» مي‌نويسند: «تولد اسحاق مسلماً پس از اسماعيل بوده است. حتي از سياق آيات سوره صافات استفاده مي‌شود که تولد اسحاق پس از بناي کعبه و صدور فرمان ذبح اسماعيل بوده است؛ زيرا آنجاکه جريان ذبح اسماعيل را بيان مي‌کند و از ابراهيم به نيکي ياد مي‌کند و مي‌گويد: «وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ‏». اگر سياق آيات را حجت بدانيم ـ طبعاً حجت است؛ مگر آنکه دليل قاطع بر خلاف آن باشد ـ تولد اسحاق پس از سرگذشت ذبح اسماعيل بوده است» (سبحاني، 1360، ج 11، ص 264؛ همو، 1427ق، ج 1، ص 247). با توجه به آيۀ 39 سورة «ابراهيم»، خداوند حضرت اسماعيل و اسحاق را در دوران کهن‌سالي ابراهيم به برکت دعاي آن حضرت به وي عطا کرده است: حمد خداى را كه در پيرى، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد؛ مسلماً پروردگار من، شنونده (و اجابت‌كننده) دعاست.
    2. تفاوت ديگر قرآن و تورات در عهد خدا با ابراهيم است. در سفر پيدايش عهد خدا با ابراهيم را از نيل تا فرات، آن‌هم براي فرزندان اسحاق ـ نه اسماعيل ـ مي‌داند: «در آن روز خداوند با ابراهيم عهد بست و گفت اين زمين را از نهر مصر{نيل} تا به‌نهر عظيم يعني نهر فرات به‌نسل تو بخشيدم» (پيدايش، 15: 18). در باب ديگر سفر پيدايش ذريه را مشخص کرده که مراد فرزندان اسحاق هستند: «خدا گفت به‌تحقيق، زوجه‌ات ساره براي تو پسري خواهد زاييد و او را اسحق نام بنه و عهد خود را با وي استوار خواهم داشت، تا با ذريت او بعد از عهد ابدي باشد؛ و اما در خصوص اسمعيل ترا اجابت فرمودم. اينک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسيار کثير گردانم؛ دوازده رئيس از وي پديد آيند و امتي عظيم از وي به‌وجود آوردم؛ لکن عهد خود را با اسحق استوار خواهم ساخت، که ساره او را بدين وقت در سال آينده براي تو خواهد زاييد» (پيدايش، 17: 19ـ21).
    در قرآن عهد خدا با حضرت ابراهيم مسئلۀ امامت است، که به نسل او که معصوم از گناه باشند، مي‌رسد.
    «(به خاطر آوريد) هنگامى‌كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به‌خوبى از عهده اين آزمايش‌ها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده)» خداوند فرمود: «{عهد}پيمان من، به ستمكاران نمى‏رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)» (بقره: 124؛ براي آگاهي بيشتر، ر.ک: بلاغي، 1420ق، ج 1، ص 122؛ عياشي، 1380، ج 1، ص 58).
    4ـ2. حضرت يعقوب و يوسف
    1. از باب 37 تا انتهاي سفر پيدايش و به عبارتي تا اول سفر خروج، داستان حضرت يوسف و برادرانش است. در باب 37 سفر پيدايش آمده است که حضرت يعقوب، يوسف را بيشتر از ساير پسران خود دوست مي‌داشت و چون برادرانش ديدند که پدرشان او را بيشتر از همۀ برادران دوست مي‌دارد، از او کينه به دل گرفتند. سپس دو رؤياي يوسف را حکايت مي‌کند: «يوسف خوابي ديده آن را به برادران خود بازگفت، پس بر کينه او افزودند؛ بديشان گفت: اين خوابي را که ديده‌ام، بشنويد: اينک ما در مزرعه، بافه‌ها{دسته‌هاي گندم} مي‌بستيم که ناگاه بافۀ من برپا شده، بايستاد و بافه‌هاي شما گردآمده، به بافه من سجده کردند». برادرانش به وي گفتند آيا في‌الحقيقه بر ما سلطنت خواهي کرد؟ و بر ما مسلط خواهي شد؟! و به‌سبب خواب‌ها و سخنانش بر کينه او افزودند. از آن پس، خوابي ديگر ديد و برادران خود را از آن خبر داده، گفت: اينک باز خوابي ديده‌ام که ناگاه آفتاب و ماه و يازده ستاره مرا سجده کردند؛ و پدر و برادران خود را خبر داد و پدرش او را توبيخ کرده به وي گفت اين چه خوابي است که ديده‌اي؟ آيا من و مادرت و برادرانت حقيقتاً خواهيم آمد و تو را بر زمين سجده خواهيم کرد؟ و برادرانش بر او حسد بردند و اما پدرش، آن امر را در خاطر نگاه داشت (پيدايش، 37: 5ـ11).
    در قرآن کريم داستان حضرت يوسف به‌صورت يکجا در سورۀ «يوسف» آمده است؛ برخلاف حکايت ساير پيامبران که در موارد متعدد و پراکنده آمده است. داستان حضرت يوسف در قرآن با رؤياي يوسف شروع مي‌شود: «(به خاطر بياور) هنگامى را كه يوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب ديدم كه يازده ستاره، و خورشيد و ماه در برابرم سجده مى‏كنند»؛ گفت: «فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن، كه براى تو نقشه (خطرناكى) مى‏كشند؛ چراكه شيطان دشمن آشكار انسان است؛ و اين‌گونه پروردگارت تو را برمى‏گزيند؛ و از تعبير خواب‌ها به تو مى‏آموزد؛ و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام و كامل مى‏كند؛ همان‏گونه كه پيش از اين، بر پدرانت ابراهيم و اسحاق تمام كرد؛ به يقين، پروردگار تو دانا و حكيم است» (يوسف: 4ـ6).
    2. از ديگر تفاوت‌هاي داستان حضرت يوسف در قرآن و تورات اين است که در تورات، حضرت يعقوب به يوسف پيشنهاد داد که همراه با برادرانش به چوپاني و صحرا برود: «و برادرانش براي چوپاني گلۀ پدر خود، به شکيم رفتند و اسرائيل{يعقوب} به يوسف گفت: آيا برادرانت در شکيم چوپاني نمي‌کنند!؟ بيا تا تو را نزد ايشان بفرستم. وي گفت: لبيک. او را گفت: الان برو و سلامتي برادران و سلامتي گله را ببين و نزد من خبر بياور. و او را از وادي حبرون فرستاد و او به شکيم آمد» (پيدايش، 37 :12ـ14).
    در قرآن اين پيشنهاد از سوي برادران يوسف مطرح مي‌شود؛ آنان از پدرشان خواستند تا يوسف را به صحرا و چوپاني ببرند: «و براى انجام اين كار، برادران نزد پدر آمدند و گفتند: «پدر جان! چرا تو دربارۀ (برادرمان) يوسف، به ما اطمينان نمى‏كنى؟! درحالى‌كه ما خيرخواه او هستيم. (پدر) گفت: «من از بردن او غمگين مى‏شوم و از اين مى‏ترسم كه گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشيد!» (يوسف: 11ـ13).
    3. بنا بر سفر پيداش تورات، زن عزيز مصر از يوسف درخواست عمل فحشا مي‌کند و پيراهن او را مي‌گيرد؛ اما يوسف پيراهن خود را رها مي‌کند و فرار مي‌کند. پس از اينکه عزيز مصر صحنه را از زبان همسرش مي‌شنود، يوسف را متهم مي‌کند و او را زنداني مي‌کند. باب 39 سفر پيدايش با عنوان يوسف در خانۀ فوطيفار نامگذاري شده است و از بند هفتم آن داستان درخواست زن عزيز مصر شروع مي‌شود: «و بعد از اين امور، واقع شد که زن آقايش بر يوسف نظر انداخته، گفت با من همخواب شود. اما او ابا کرده،... و روزي واقع شد که به خانه درآمد تا به شغل خود پردازد و از اهل خانه کسي آنجا در خانه نبود؛ پس جامه او را گرفته، گفت: با من بخواب. اما او جامۀ خود را ز دستش رها کرده، گريخت و بيرون رفت؛ و چون او ديد که رخت خود را به دست وي رها کرده و از خانه گريخت...، پس جامۀ او را نزد خود نگاه داشت، تا آقايش به خانه آمد و به وي بدين مضمون ذکر کرده، گفت: آن غلام عبراني که براي ما آورده‌اي، نزد من آمد تا مرا مسخره کند؛ و چون آواز، به بلند فرياد برآوردم؛ جامۀ خود را پيش من رها کرده، بيرون گريخت. پس چون آقايش سخن زن خود را شنيد که به وي بيان کرده، گفت: غلامت به من چنين کرده است؛ خشم او افروخته شد و يوسف را گرفت در زندان خانه‌اي که اسيران پادشاه بسته بودند، انداخت و آنجا در زندان ماند» (پيدايش، 39: 7ـ21).
    در قرآن پس از اينکه همسر عزيز مصر درخواست آن عمل قبيح را کرد، يوسف امتناع کرد و پا به فرار گذاشت و پس از انجام آزموني، عزيز مصر همسرش را مجرم دانست و يوسف را تبرئه کرد.
    و آن زن كه يوسف در خانه او بود، از او تمناى كامجويى كرد؛ درها را بست و گفت: «بيا (به‌سوى آنچه براى تو مهياست!)» (يوسف) گفت: «پناه مى‏برم به خدا! او [عزيز مصر] صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامى داشته؛ (آيا ممكن است به او ظلم و خيانت كنم)؟! مسلماً ظالمان رستگار نمى‏شوند». آن زن قصد او كرد؛ و او نيز ـ اگر برهان پروردگار را نمى‏ديد ـ قصد وى مى‏کرد. اينچنين كرديم تا بدى و فحشا را از او دور سازيم؛ چراكه او از بندگان مخلص ما بود. و هر دو به‌سوى در، دويدند (درحالى‌كه همسر عزيز، يوسف را تعقيب مى‏كرد)؛ و پيراهن او را از پشت (كشيد و) پاره كرد؛ و در اين هنگام، آقاى آن زن را دم در يافتند! آن زن گفت: «كيفر كسى كه بخواهد نسبت به اهل تو خيانت كند، جز زندان و يا عذاب دردناك، چه خواهد بود»؟!
    (يوسف) گفت: «او مرا با اصرار به سوى خود دعوت كرد!» و در اين هنگام، شاهدى از خانواده آن زن شهادت داد كه: «اگر پيراهن او از پيش رو پاره شده، آن زن راست مى‏گويد، و یوسف از دروغ‌گويان است. و اگر پيراهنش از پشت پاره شده، آن زن دروغ مى‏گويد و یوسف از راست‌گويان است». هنگامى كه (عزيز مصر) ديد پيراهن او [يوسف‏] از پشت پاره شده، گفت: «اين از مكر و حيله شما زنان است؛ كه مكر و حيله شما زنان، عظيم است! يوسف، از اين موضوع صرف‌نظر كن! و تو اى زن نيز از گناهت استغفار كن؛ كه از خطاكاران بودى» (يوسف: 23ـ29).
    4. در تورات، يوسف خواب فرعون را در حضور او تعبير مي‌کند: «آنگاه فرعون فرستاده، يوسف را خواند و او را به زودي از زندان بيرون آوردند و صورت خود را تراشيده رخت خود را عوض کرد و به حضور فرعون آمد فرعون به يوسف گفت: خوابي ديده‌ام و کسي نيست که آن را تعبير کند و دربارۀ تو شنيدم که خواب مي‌شنوي تا تعبيرش کني...؟» (پيدايش، 41 :14).
    در قرآن خواب را براي فرستادۀ او ـ يعني ساقي شاه که سال‌ها قبل از زندان آزاد شده بود ـ در زندان تعبير مي‌کند: «و يكى از آن دو كه نجات يافته بود ـ و بعد از مدتى به خاطرش آمد ـ گفت: «من تأويل آن را به شما خبر مى‏دهم؛ مرا (به سراغ آن جوان زندانى) بفرستيد!» (او به زندان آمد، و چنين گفت:) يوسف، اى مرد بسيار راستگو! درباره اين خواب اظهارنظر كن كه هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر مى‏خورند؛ و هفت خوشه تر، و هفت خوشه خشكيده؛ تا من بسوى مردم بازگردم، شايد (از تعبير اين خواب) آگاه شوند!» (يوسف: 45ـ46).
    5. در تورات يوسف برادرانش را در همان ديدار نخست به جاسوسي متهم مي‌کند و به زندانشان مي‌افکند و بعد يکي را گروگان نگه مي‌دارد و مي‌گويد براي اثبات بي‌گناهي خود، برادر کوچک خودتان را نزد من بياوريد: «پس ده برادر يوسف براي خريدن غله به مصر فرود آمدند... چون يوسف برادران خود را ديد ايشان را بشناخت... ليکن ايشان او را نشناختند.. پس بديشان گفت: شما جاسوسانيد و به جهت ديدن عرياني زمين آمده‌ايد. بدو گفتند: نه يا سيدي، بلکه غلامانت به جهت خريدن خوراک آمده‌اند؛ ما همه پسران يک شخص هستيم؛ ما مردمان صادقيم، غلامانت جاسوس نيستند. بديشان گفت: نه، بلکه به‌جهت ديدن عرياني زمين آمده‌ايد... يک برادر از شما در زندان اسير باشد و شما رفته، غله براي گرسنگي خانه‌هاي خود ببريد و برادر کوچک خود را نزد من آريد تا سخنان شما تصديق شود (پيدايش، 42 :3ـ20).
    به روايت قرآن، يوسف در دفعۀ نخست به برادران احترام مي‌گذارد و مي‌گويد اگر دفعۀ ديگر برادرتان را نياوريد، از غله خبري نيست: «برادران يوسف (در پى مواد غذايى به مصر) آمدند؛ و بر او وارد شدند. او آنان را شناخت؛ ولى آنها او را نشناختند. و هنگامى‌كه (يوسف) بارهاى آنان را آماده ساخت، گفت: «(نوبت آينده) آن برادرى را كه از پدر داريد، نزد من آوريد! آيا نمى‏بينيد من حق پيمانه را ادا مى‏كنم، و من بهترين ميزبانان هستم؟! و اگر او را نزد من نياوريد، كيل (و پيمانه‏اى از غله) نزد من نخواهيد داشت؛ و (اصلاً) به من نزديك نشويد» (يوسف: 58ـ60).
    5ـ2. موسي و هارون
    1. بنا بر سفر خروج، هفت دختر کاهن مديان براي آب دادن گله سرچاه آمدند و موسي به کمک آنها آمد: «و موسي از حضور فرعون فرار کرده در زمين مديان ساکن شد و بر سر چاهي بنشست و کاهن مديان را هفت دختر بود که آمدند و آب کشيده، آب‌خورها را پر کردند تا گله پدر خويش را سيراب کنند و شبانان نزديک آمدند، تا ايشان را دور کنند؛ آنگاه موسي برخاسته، ايشان را مدد کرد و گله ايشان ‌را سيراب کرد» (خروج، 2: 16ـ18).
    در قرآن سخن از دو دختر است که حضرت موسي به ياري آنها شتافت: «موسى از شهر خارج شد، درحالى‌كه ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‏اى؛ عرض كرد: «پروردگارا مرا از اين قوم ظالم رهايى بخش!» و هنگامى‌كه متوجه جانب مدين شد، گفت: «اميدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند»! و هنگامى‌كه به (چاه) آب مدين رسيد، گروهى از مردم را در آنجا ديد كه چهارپايان خود را سيراب مى‏كنند و در كنار آنان دو زن را ديد كه مراقب گوسفندان خويش‌اند (و به چاه نزديك نمى‏شوند؛ موسى) به آن دو گفت: «كار شما چيست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمى‏دهيد)؟!» گفتند: «ما آنها را آب نمى‏دهيم تا چوپان‌ها همگى خارج شوند؛ و پدر ما پيرمرد كهنسالى است (و قادر بر اين كارها نيست)!» موسى براى (گوسفندان) آن دو آب كشيد؛ سپس رو به سايه آورد و عرض كرد: «پروردگارا هر خير و نيكى بر من فرستى، به آن نيازمندم» (قصص: 21ـ24).
    2. در سفر خروج، داستان حضرت موسي و هارون و ارائه کردن معجزه نزد فرعون آمده است؛ هنگامي‌که هارون عصاي خود را پيش فرعون انداخت، عصا تبديل به اژدها شد: «پس خداوند موسي و هارون را خطاب کرده، گفت: چون فرعون شما را خطاب کرده، گويد معجزه اي براي خود ظاهر کنيد؛ آنگاه به هارون بگو عصاي خود را بگير و آن را پيش‌روي فرعون بينداز، تا اژدها شود. آنگاه موسي و هارون نزد فرعون رفتند و آنچه خداوند فرموده بود، کردند؛ و هارون عصاي خود را پيش فرعون و پيش روي ملازمانش انداخت واژدها شد» (خروج، 7: 8ـ10).
    در چندين آيه، قرآن تصريح دارد که حضرت موسي عصا را انداخت و تبديل به اژدها شد: «(ما) به موسى وحى كرديم كه: «عصاى خود را بيفكن»! ناگهان (به‌صورت مار عظيمى درآمد كه) وسايل دروغين آنها را به‌سرعت برمى‏گرفت» (اعراف: 117؛ نيز ر.ك: شعراء: 45؛ نمل: 9ـ10؛ قصص: 30ـ31؛ اعراف: 107؛ شعراء: 32).
    3. در تورات حضرت موسي پس از پايان گفت‌وگو با خداوند در کوه سينا، خداوند به او دو لوح داد و زماني‌که نزد قوم آمد و آنها را در حال گوساله‌پرستي مشاهده کرد، دو لوح را از دست خود افکند و شکست. چندين بند تورات تصريح دارد که خداوند دو لوح به حضرت موسي عطا فرموده است: «و چون گفت‌وگو را با موسي در کوه سينا به پايان برد، دو لوح شهادت، يعني دو لوح سنگ مرقوم به انگشت خدا را به وي داد... (خروج، 31: 18) و واقع شد که چون نزديک اردو رسيد و گوساله و رقص‌کنندگان را ديد، خشم موسي مشتعل شد و لوح‌ها را از دست خود افکنده، آنها را زير کوه شکست» (خروج، 32: 19؛ نيز ر.ك: تثنيه، 5: 22؛ تثنيه، 9: 8ـ17).
    در قرآن واژه الواح، چهار بار به‌کار رفته که سه مرتبۀ آن مرتبط با حضرت موسي است. واژۀ «الواح» جمع است و جمع در عربي از 3 و بالاتر از آن را شامل مي‌شود. در داستان حضرت موسي پس از اينکه از کوه برگشت و به‌سبب گوساله‌پرستي قوم، غضبناک شد، الواح را بر زمين افکند: «و هنگامى كه موسى خشمگين و اندوهناك به‌سوى قوم خود بازگشت؛ گفت: «پس از من، بد جانشينانى برايم بوديد (و آيين مرا ضايع كرديد!) آيا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمديد مدت ميعاد او)، عجله کرديد (و زود قضاوت كرديد)؟!» سپس الواح را افكند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانيت) به سوى خود كشيد؛ او گفت: «فرزند مادرم! اين گروه مرا در فشار گذاردند و ناتوان كردند و نزديك بود مرا بكشند؛ پس كارى نكن كه دشمنان مرا شماتت كنند و مرا با گروه ستمكاران قرار مده!» (اعراف: 150).
    4. در بندهاي نخستين باب هفتم سفر خروج آمده: «و من دل فرعون را سخت مي‌کنم و آيات و علامات خود را در زمين مصر بسيار مي‌سازم. سپس موسي به امر يهوه نزد فرعون رفته و علامات و آيات ده‌گانه خود را بر فرعون ظاهر کرد؛ که عبارت است از: بلاي خون، بلاي قورباغه، بلاي پشه، بلاي مگس، بلاي طاعون، بلاي دمل، بلاي تگرگ، بلاي ملخ، بلاي تاريکي، مرگ نخست زادگان (پسران ارشد)» (سفر خروج، 7: 14، باب 12: 20).
    در گزارش قرآن، خداوند آيات (معجزات) نه‌گانه براي حضرت موسي در مقابل فرعون نازل کرد: «ما به موسى نه معجزه روشن داديم؛ پس از بنى‌اسرائيل سؤال كن آن زمان ‌كه اين (معجزات نه‌گانه) به سراغ آنها آمد (چگونه بودند)؟! فرعون به او گفت: «اى موسى! گمان مى‏كنم تو ديوانه (يا ساحرى)» (اسراء: 101). اين آيات نه‌گانه عبارت است از: عصا، يد بيضاء، طوفان، ملخ، قورباغه، سوسمار، خون، قحطى و كمبود ميوه‏ها. و مراد از اين آيات نه‌گانه، آياتي است که حضرت موسي در برابر فرعون و دعوت او آورده است، نه براي قوم خود (طباطبائي، 1417ق، ج ‏13، ص 218).
    5. حضرت موسى پس از تبليغ فراوان و دعوت فرعون و فرعونيان، مأمور مى‏شود كه با بنى‌اسرائيل از مصر كوچ كند؛ اما هنگامى‌كه به نزديك دريا مى‏رسد، ناگاه متوجه مى‏شوند كه فرعون و لشگرش آنها را از پشت سر تعقيب مى‏كنند. حضرت مأموريت پيدا مى‏كند عصا را به دريا بزند. راه‌هاى متعددى از دل دريا گشوده مى‏شود و جمعيت بنى‌اسرائيل به‌سلامت از دريا مى‏گذرند. در سفر خروج اينچنين گزارش کرده است: «پس موسي دست خود را به دريا دراز کرد و به‌وقت طلوع صبح، دريا به ‌جريان خود برگشت و مصريان به ‌مقابلش گريختند و خداوند مصريان را در ميان دريا به ‌زير انداخت و آبها برگشته، عرابه‌ها و سواران و تمام لشکر فرعون را که از عقب ايشان به‌دريا در آمده بودند، پوشانيد که يکي از ايشان هم باقي نماند» (سفر خروج، 14: 28). نکته حائز اهميت اينکه در اين باب و باب‌هاي پيشين، سخن از فرعون به‌ميان آمده؛ اما در جريان غرق، سخن از غرق فرعون نيامده؛ بلکه تصريح شده که لشگر فرعون جزو مغروقين شدند، نه خود فرعون.
    در قرآن نيز داستان فرعون و سپاهيانش و موضوع غرق شدن، در آيات متعددي گزارش شده است. به تصريح قرآن، فرعون نيز با لشگريان و سپاهيانش جزو مغروقين است: «(سرانجام) بنى‌اسرائيل را از دريا [رود عظيم نيل‏] عبور داديم. و فرعون و لشكرش از سر ظلم و تجاوز، به‌دنبال آنها رفتند. هنگامى‌كه غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ايمان آوردم كه هيچ معبودى جز كسى كه بنى‌اسرائيل به او ايمان آورده‏اند، وجود ندارد، و من از مسلمين هستم» (يونس: 90). پس (فرعون) تصميم گرفت آنان را از آن سرزمين ريشه‌كن سازد؛ ولى ما او و تمام كسانى را كه با او بودند، غرق كرديم» (اسرا: 103؛ نيز ر.ك: طه: 87؛ بقره: 50؛ انفال: 54؛ زخرف: 55؛ دخان: 24).
    6. باب 32 سفر خروج به گزارش گوساله‌پرستي بني‌اسرائيل در غيبت حضرت موسي پرداخته است. به تصريح تورات، آن شخصي که مجسمۀ گوساله را ساخت و آن را خدا ناميد، هارون بوده است: «چون قوم ديدند که موسي در فرود آمدن از کوه تأخير کرد؛ قوم نزد هارون جمع شده، وي را گفتند: برخيز و براي ما خدايان بساز که پيش روي ما بخرامند؛ زيرا اين مرد (موسي) که ما را از زمين مصر بيرون آورد، نمي‌دانيم او را چه شده است. هارون بديشان گفت: گوشواره‌هاي طلا را که در گوش زنان و پسران و دختران شماست، بيرون کرده، نزد من بياوريد. پس تمامي قوم گوشواره‌هاي زرين را که در گوش‌هاي ايشان بود، بيرون کرده، نزد هارون آوردند و آنها را از دست ايشان گرفته، آن را با قلم نقش کرد و از آن گوسالۀ ريخته شده ساخت؛ و ايشان گفتند اي اسرائيل اين خدايان تو مي‌باشند که تو را از زمين مصر بيرون آوردند» (خروج، 32: 1ـ4).
    در قرآن کريم ساخت مجسمه گوساله و گمراهي قوم را کار سامري مي‌داند: «ما قوم تو را بعد از تو آزموديم و سامرى آنها را گمراه ساخت». موسى خشمگين و اندوهناك به‌سوى قوم خود بازگشت و گفت: «اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نيكويى به شما نداد؟! آيا مدت جدايى من از شما به‌طول انجاميد، يا مى‏خواستيد غضب پروردگارتان بر شما نازل شود كه با وعدۀ من مخالفت كرديد»؟! گفتند: «ما به ميل و ارادۀ خود از وعدۀ تو تخلف نكرديم؛ بلكه مقدارى از زيورهاى قوم را كه با خود داشتيم افكنديم». و سامرى اين‌چنين القا كرد... و براى آنان مجسمۀ گوساله‏اى كه صدايى همچون صداى گوساله (واقعى) داشت، پديد آورد؛ و (به‌يكديگر) گفتند: «اين خداى شما و خداى موسى است»! و او فراموش كرد (پيمانى را كه با خدا بسته بود) (طه: 85ـ88؛ براي آگاهي بيشتر، ر.ك: مجلسي، 1378، ج 1، ص 683).
    نکته قابل توجه آنکه اهل کتاب به کلمۀ «سامري» در قرآن اعتراض دارند و مي‌گويند: چنين شخصي در زمان موسي وجود نداشته؛ چون سامري يعني منسوب به شهر «سامره» و شهر سامره سال‌ها بعد از موسي توسط پادشاهي به نام عُمري ساخته شد (اول پادشاهان: 16: 24). ازاين‌رو نسبت دادن ساخت گوساله به سامري، با واقعيت تاريخي نمي‌سازد. علامه بلاغي در پاسخ به اين اعتراض مي‌نويسد که سامري در عربي همان شمروني در عبري است؛ و مراد، شخصي از قبيله شمرون‌بن يسّاکاربن يعقوب است که به خاندان او شمروني مي‌گفتند؛ يعني يکي از اسباط بني‌اسرائيل، شمروني‌ها بودند و شخصي از قبيله شمرون، گوساله را ساخت. نام شمرون دو بار در تورات (پيدايش، 46: 13؛ اعداد، 26: 24) و يک بار نيز در کتاب اول تواريخ ايام (7: 1) آمده است (بلاغي، 1431ق، ج 4، ص 639ـ642؛ طاهري آكردي، 1390، ص 39).
    مقايسه
    مباحث پيشين، گزارش موارد اختلافي قرآن و تورات در داستان پيامبران بود. دقت در آنها، موارد ذيل را به‌دنبال دارد:
    1. در تورات خطاب نهي از خوردن، تنها به آدم تعلق يافته است؛ اما در قرآن هر دوي آدم و حوا مخاطب نهي خداوند هستند؛
    2. تورات نتيجۀ خوردن درخت معرفت نيک و بد را مُردن مي‌داند؛ ولي قرآن نتيجۀ خوردن درخت منع شده را محروميت و نقصان مي‌داند. اختلاف در جنس درخت نيز به ‌قوت خود باقي است. در قرآن نامي از «درخت معرفت نيک و بد» برده نشده است؛ براساس تفاسير، چنين برداشتي نيز قطعيت نيافته است.
    3. در تورات آدم و همسرش پيش از خوردن درخت ممنوعه برهنه بودند؛ اما در قرآن همين كه آدم و همسرش از آن درخت ممنوع چشيدند، بلافاصله لباس‌هايشان از تنشان فرو ريخت و اندامشان آشكار گشت.‏ از قرآن به‌خوبى استفاده مى‏شود كه آنها قبل از ارتكاب اين خلاف، برهنه نبودند؛ بلكه پوششى داشتند كه در قرآن، نامى از چگونگى اين پوشش برده نشده است. اما هرچه بوده است، نشانه‏اى براى شخصيت آدم و حوا و احترام آنها محسوب مى‏شده كه با نافرمانى از اندامشان فرو ريخته است؛
    4. در تورات، مقصر اصلي همسر آدم معرفي و توبيخ مي‌شود؛ ولي در قرآن هر دو به‌صورت يکسان و مشترک مقصر معرفي مي‌شوند؛
    5. در تورات، بقا فرزندان حضرت نوح را حتي بعد از طوفان تأکيد مي‌کند. حضرت نوح را سه پسر مي‌باشد که تمامي آنها همراه پدر هستند و با او سوار کشتي مي‌شوند و صحيح و سالم بعد از طوفان زندگي خود را ادامه مي‌دهند و در تورات دربارۀ اينکه پسر حضرت نوح سرپيچي کرد و در طوفان غرق شده هيچ سخني به‌ميان نيامده است. ولي به تصريح قرآن پسر حضرت نوح جزو مغروقان بود و با اينکه پدرش بر نجات فرزندش اصرار داشت، اما پسرش نافرماني کرد و جزو هلاک‌شدگان قرار گرفت؛
    6. به تصريح تورات، همسر نوح نيز جزو نجات‌يافتگان بود و از عذاب الهي در امان بود؛ ولي بنا بر ديدگاه مفسران از ظاهر قرآن، همسر حضرت نوح جزو مغروقان بود؛
    7. در تورات بعد از ششصد سال از سپري شدن عمر حضرت نوح، طوفان الهي زمين را فراگرفت؛ ولي در قرآن بعد از 950 سال واقعه طوفان صورت گرفت؛ خواه ابتداي 950 سال را دعوت و تبليغ حضرت نوح بدانيم، يا ابتداي زندگي و عمر شريف آن حضرت. در هر صورت آنچه که قطعي است اينکه ميان زمان طوفان نوح در تورات و قرآن تضاد و اختلاف است (دربارۀ مدت زمان عمر حضرت نوح: ر.ک: قطب‌الدين راوندي، 1409ق، ص 87)؛
    8. در تورات ذبيحۀ مورد اشاره، اسحاق است. در قرآن نام ذبيحۀ ابراهيم نيامده است؛ ولي عموم مفسران شيعه و برخي مفسران اهل‌سنت بر اين نظرند که ذبيحه، فرزند ديگر ابراهيم يعني اسماعيل است؛
    9. عهد خدا با حضرت ابراهيم در تورات، اعطاي نيل تا فرات به فرزندان اسحاق است؛ ولي در قرآن، عهد خدا با حضرت ابراهيم، امامت است که تنها به نسل معصوم از گناه او مي‌رسد؛
    10. در تورات دو خواب براي يوسف ذکر شده؛ اما در قرآن کريم تنها سخن از يک خواب است؛
    11. در تورات، يوسف خواب را براي برادران خود تعريف مي‌کند؛ ولي در قرآن آمده که خوابش را براي پدر تعريف کرد و حضرت يعقوب نهي‌کرد از اينکه يوسف خوابش را براي برادرانش توصيف کند؛ و يوسف به حکم عصمت، نهي پدر را اطاعت کرده است (سبحاني، 1360، ج 11، ص 342)؛
    12. حضرت يعقوب در تورات پس از شنيدن خواب، يوسف را توبيخ مي‌کند، ولي در قرآن لحن يعقوب، نرم و ملايم است؛
    13. در تورات، حضرت يعقوب پيشنهاد داد که يوسف با برادرانش برود، ولي در قرآن برادران پيشنهاد دادند و يعقوب در ابتدا امتناع کرد؛ اما در ادامه راضي شد؛
    14. در تورات، عزيز مصر پس از شنيدن داستان همسرش و يوسف، يوسف را مجرم شناخته و او را زنداني کرد؛ اما در قرآن، يوسف تبرئه شد و همسر عزيز مصر خطاکار شناخته شد و دستور داد که از اين کار خود استغفار کند؛
    15. در تورات، يوسف پيراهن خود را رها کرد و در دست همسر عزيز مصر بود؛ اما بنا بر قرآن، پيراهنش از پشت دريده شد؛
    16. در تورات، يوسف خواب فرعون را درحضور خود او تعبير مي‌کند؛ اما در قرآن، يوسف خواب را در زندان براي فرستاده فرعون تعبير مي‌کند؛
    17. در تورات يوسف در ديدار نخست، برادرانش را متهم مي‌کند؛ اما در قرآن اين‌گونه نيست؛
    18. در تورات، سخن از هفت دختر و در قرآن، سخن از دو دختر است که حضرت موسي در آب‌رساني به گله به آنان کمک مي‌کند؛
    19. در تورات، هارون است که عصاي خود را پيش فرعون انداخته و تبديل به اژدها شد؛ ولي در قرآن عصاي حضرت موسي است که اژدها شد؛
    20. تورات تصريح دارد که حضرت موسي پس از بازگشت از ميقات، دو لوح را به زمين افکند؛ ولي در قرآن مي‌فرمايد الواح را بر زمين افکند؛ که واژه الواح شامل سه لوح و بيشتر از آن را شامل مي‌شود؛
    21. تورات آيات ده‌گانه را براي فرعون برمي‌شمارد؛ ولي قرآن سخن از نُه آيه است. افزون بر اين در خصوص برخي آيات ذکرشده نيز گزارش قرآن با تورات تفاوت دارد؛
    22. در تورات فرعون جزو مغروقين نيست؛ با اينکه در مقام بيان گزارش داستان فرعون و سپاهيانش است و در بندهاي پيش از اين نام فرعون ذکر شده است. مورد ديگري هم که در تورات به غرق فرعون بپردازد، ذکر نشده؛ اما در قرآن، فرعون نيز مانند سپاهيانش جزو مغروقين است؛
    23. تورات ساخت مجسمه گوساله و انحراف قوم به پرستش آن را به هارون نسبت مي‌دهد؛ اما قرآن اين عمل ناپسند را از آن سامري مي‌داند.
    نتيجه‌گيري
    آنچه در پايان اين بخش ‌گفتني است اينکه تمام موارد اختلافي يا متعارض گزارش قرآن و تورات ـ اسفار پنج‌گانه ـ در 23 مورد خلاصه مي‌شود که بعض از آنها صرفاً تفاوت در اعداد و افراد است و بيشتر تفاوت‌ها به داستان حضرت يوسف و موسي اختصاص دارد. در هر دو متن، داستان پيامبران گزارش شده است. داستان پيامبران نامبرده در قرآن در سوره‌ها و آيات مختلفي ذکر شده، جز حضرت يوسف که داستان آن يک سوره آمده است و اختصارگويي و پرداختن به آن جنبه‌هايي از داستان که در هدايت و عبرت‌پذيري انسان‌ها نقش دارد، ويژگي ديگر داستان پيامبران در قرآن است. در تورات معمولاً داستان پيامبران نامبرده در يکجا و به‌صورت تفصيلي بيان شده است و جنبه عبرت و هدايت‌گري نداشته؛ بلکه براي اطلاع‌رساني بيان شده است. حال اگر اين موارد اختلافي ذکرشده در قرآن و تورات و موارد اندکي از انتساب‌هاي ناروا به پيامبراني همچون حضرت نوح و لوط در تورات را در يک طرف ميزان گذاشته و مشابهت‌هاي دو متن مقدس، يعني تورات و قرآن دربارۀ پيامبران را در طرف ديگر ميزان عدل و انصاف بگذاريم، به‌خوبي روشن مي‌شود که در داستان پيامبران، مشابهت‌ها ميان قرآن و تورات فراوان، و موارد اختلافي بالنسبه به مشابهت‌ها، اندک و انگشت‌شمار است. وجود اختلاف اندک مي‌تواند راه واحدي را براي متدينان در مقابل ملحدان عالم پيش‌روي ما بگذارد و سبب تقريب هرچه بيشتر ميان پيروان اديان توحيدي و کمک به‌ يکديگر جهت رفع نواقص و سوء‌برداشت‌ها از اديان و مذاهب ‌شود. اﻣﺮوزه دانشمندان و پيروان ادﻳﺎن اﻟﻬﻲ ﺑﺮاي ﻧﻴﻞ ﺑﻪ ﺗﻔﺎﻫﻢ و ﻫﻤﺰﻳﺴﺘﻲ دﻳﻨﻲ و اﻧﺴﺎﻧﻲ، ﻣﺮاوده و گفت‌وگوي داﻧﺸﻤﻨﺪان ﻣﺬﻫﺒﻲ را ﻻزم ﻣﻲداﻧﻨﺪ. بديهي اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺤﻮر اﺻﻠﻲ اﻳﻦ گفت‌وگوها ﻣﺘﻮن ﻣﻘﺪس نزد پيروان هر دين و آيين است. پس تقريب اديان الهي نيازمند پژوهش در متون ديني اديان آسماني، مانند اسلام، يهوديت و مسيحيت است. در اﻳﻦ ﻣﻴﺎن ﻗﺮآن ﻛﺮﻳﻢ و ﻛﺘﺎب ﻣﻘﺪس ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﭘﻴﺮوان اﻟﻬﻲ را ﺑﻪ‌ﺧﻮد اﺧﺘﺼﺎص داده‌اﻧﺪ. اميد است مشابه اين اثر در داستان ساير انبياي کتاب مقدس و قرآن نيز نوشته شود.
     

    • کتاب مقدس، 2009، انتشارات ايلام.
    • ابن‌ميمون، موسي‌بن ميمون، بي‌تا، دلالة الحائرين، تصحيح حسين اتاي، بي‌جا، مكتبة الثقافة الدينيه.
    • اپستاين، ايزويدر، 1388، يهوديت: بررسي تاريخي، ترجمة بهزاد سالکي، چ دوم، تهران، مؤسسة پژوهشي حکمت و فلسفه ايران.
    • آنترمن، الن، 1385، باورها و آيين‌هاي يهودي، ترجمة رضا فرزين، قم، مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب.
    • الباش، حسن، 1420ق، القرآن و التورات اين يتفقان و اين يفترقان، بيروت، دارقتيبه.
    • بلاغى، محمدجواد، 1420ق، آلاء الرحمن فى تفسير القرآن‏، قم، بنياد بعثت.
    • ـــــ ، 1431، موسوعة العلامه البلاغي: الهدي الي دين المصطفي، قم، المرکز العالي للعلوم و الثقافه الاسلاميه.
    • توفيقي، حسين، ۱۳۷۹، آشنايي با اديان بزرگ، تهران و قم، سمت و طه.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1379، تفسير موضوعي: سيره مشترک پيامبران در قرآن، چ دوم، قم، اسراء.
    • ـــــ ، 1380، تسنيم، قم، اسراء.
    • راميار، محمود، 1352، بخشي از نبوت اسرائيلي و مسيحي، بي‌جا، بي‌نا.
    • سبحاني، جعفر، 1360، منشور جاويد: پيرامون قصص انبياء، قم، مؤسسة امام صادق.
    • ـــــ ، 1427ق، القصص القرآنيه، قم، مؤسسة امام صادق.
    • سيوطى، عبدالرحمن بن ابى‏بكر، 1404ق، الدر المنثور فى تفسير المأثور، قم، كتابخانة آيت‌الله مرعشى نجفى.
    • شفيعي، سيدروح‌الله، 1395، خاندان پيامبران در کتاب مقدس و قرآن، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
    • طاهري ‌آكردي، محمدحسين، 1390، يهوديت، قم، جامعة المصطفي العالميه.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، تصحيح حسين اعلمي، بيروت، اعلمي.
    • طبرسي، فضل‌بن حسن، 1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، تحقيق محمدجواد بلاغي، چ سوم، تهران، ناصر خسرو.
    • طوسي، محمدبن حسن، بي‌تا، التبيان في تفسير القرآن، تحقيق احمد قيصر عاملي، بيروت، دار احياءالتراث العربي.
    • عياشى، محمدبن مسعود، 1380، كتاب التفسير، تحقيق سيد‌هاشم رسولى محلاتى، تهران، چاپخانه علميه‏.
    • قطب‌الدين راوندي، سعيدبن هبة‌الله، 1409ق، قصص الانبياء، تحقيق غلامرضا عرفانيان يزدي، مشهد، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي.
    • کلاپرمن، ژيلبرت، 1347، تاريخ قوم يهود، از ابتداي آفرينش تا بناي معبد دوم، ترجمة مسعود همتي، تهران، انجمن فرهنگي اوتصرهتورا گنج دانش ايران.
    • ـــــ ، 1349، تاريخ قوم يهود، از بناي بيت هميقداش دوم تا پايان دوران گئونيم، ترجمة مسعود همتي، تهران، انجمن فرهنگي اوتصرهتورا گنج دانش ايران.
    • کهن، آبراهام، 1382، گنجينه‌اي از تلمود، ترجمة اميرفريدون گرگاني، تهران، اساطير.
    • ماسون، دنيز، 1385، قرآن و کتاب مقدس: درون مايه‌هاي مشترک، ترجمة فاطمه‌سادات تهامي، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردي.
    • مجلسي، محمدباقر، 1378، حياةالقلوب: تاريخ پيامبران، تحقيق سيدعلي اماميان، چ سوم، قم، سرور.
    • مصباح يزدي، محمدتقي، 1393، راه و راهنماشناسي، بازنگري و تصحيح مصطفي کريمي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • مکارم شيرازي، ناصر و همكاران، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
    • نيکزاد، عباس، 1394، بررسي تطبيقي قرآن و کتاب مقدس، قم، معارف.
    • نيوزنر، جيکوب، 1389، يهوديت، ترجمة مسعود اديب، قم، اديان.
    • هاکس، جيمز، 1377، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطير.
    • يزدان‌‌‌پرست، حميد، 1387، داستان پيامبران در تورات، تلمود، انجيل و قرآن و بازتاب آن در ادبيات فارسي، تهران، اطلاعات.
    • Ginsberg, Harold Louis, 1996, "Bible", in Encyclopedia judaica, Jerusalem, keterpress enterprises.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حاجتی شورکی، سیدمحمد، طاهری آکردی، محمدحسین.(1401) بررسی تطبیقی تفاوت متن گزارش قرآن و تورات در داستان پیامبران. فصلنامه معرفت، 31(9)، 9-20

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدمحمد حاجتی شورکی؛ محمدحسین طاهری آکردی."بررسی تطبیقی تفاوت متن گزارش قرآن و تورات در داستان پیامبران". فصلنامه معرفت، 31، 9، 1401، 9-20

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حاجتی شورکی، سیدمحمد، طاهری آکردی، محمدحسین.(1401) 'بررسی تطبیقی تفاوت متن گزارش قرآن و تورات در داستان پیامبران'، فصلنامه معرفت، 31(9), pp. 9-20

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حاجتی شورکی، سیدمحمد، طاهری آکردی، محمدحسین. بررسی تطبیقی تفاوت متن گزارش قرآن و تورات در داستان پیامبران. معرفت، 31, 1401؛ 31(9): 9-20