تحلیل تاریخی تطبیقپذیری سرنخهای«پولس»شناسی در عهد جدید، قرآن کریم و حدیث
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
در ميان اديان بزرگ و زنده جهان، اسلام و مسيحيت بهعنوان دو دين با بيشترين پيروان در جهان کنوني شناخته شدهاند. با عنايت به تقدم زماني مسيحيت بر اسلام، و مصدر واحد و الهي و عناصر مشترک اين دو؛ تطبيق شواهد موجود در برخي مسائل مورد اختلاف، نشانگر وجود رويکردهاي متفاوتي در اين دو دين در عرصهها و موضوعات گوناگون است.
طبيعتاً بخشي از اين حوزۀ شناختي، شامل شناخت شخصيتهاي محوري و اثرگذار در مسيحيت است. بررسيها در وضعيت کنوني عهد جديد نشان ميدهد «پولس رسول» بهعنوان شخصيتي اثرگذار و محوري در عهد جديد و در ميان مسيحيان کنوني مطرح است.
سؤال اصلي پژوهش حاضر اين است که چگونه ميتوان از منابع اسلامي، شامل قرآن کريم، حديث و آراي مفسران، نشانههايي قابل تطبيق بر نشانههاي موجود در عهد جديد، براي شناخت پولس رسول به دست داد؟ و در صورت وجود، اين نشانهها در تحليل تاريخي و تطبيقپذيري تا چه ميزان گوياي واقعيت خواهند بود؟
در بررسياي که توسط پژوهشگر انجام گرفت، نگاه به شناخت شخصيت پولس رسول با رويکرد نشانهشناسي، تحليل تاريخي و متني و تطبيقپذيري در عهد جديد، قرآن و حديث مورد توجه پژوهشگران نبوده و فاقد ادبيات علمي مناسب توليد شده ميباشد. هرچند در تفسير برخي آيات قرآن کريم (يس: 13و30؛ مائده: 64؛ توبه: 30)، طبيعتاً مفسران به فراخور ارتباط روايات ذيل آيه، به معرفي يا نقد عملکرد پولس پرداختهاند. همچنين و بهعنوان مثال در برخي پژوهشها مانند: مقالة «نقش پولس در شکلگيري آئين مسيحيت» (حيدري ابهري، 1385)، به روند تثبيت تعاليم مسيحيت اشاره کرده و عملکرد و تعاليم پولس را ريشۀ بسياري از شبهات کلامي در آئين مسيحيت ميداند. مقالة «پولس و شريعت» (خاصهخان و بشيرپور، 1393)، به معرفي وي از ديدگاه الهيدانان و متکلمان پرداخته و به بيان چرایي تفاوت نگاه وي به شريعت اشاره کردهاند. برخي از عملکردهاي پولس بر مبناي عهد جديد و يا تطبيق و ارزشگذاري برخي ديدگاههاي وي با برخي انديشمندان مسلمان مورد بررسي واقع شده است.
ازآنجاکه دستيابي به شناخت واقعي و مستند از شخصيتهاي محوري و تأثیرگذار در تاريخ جوامع، اديان و فرهنگها، همواره مورد توجه پژوهشگران بوده و هست؛ در تاريخ اديان اين مسئله از اهميت بسزايي برخوردار است؛ چه اينکه اين شناخت، مانند دستيابي به شناخت صحيحي از پولس، تأثیر فراواني در نوع نگرش، گرايش و رفتار متدينان مسيحي داشته، و چهبسا آشنايي با روند پيدايش برخي رخدادها، اختلافها و برخي جريانهاي انحرافي را در پي دارد. همچنين ميتوان گفت ازآنجاکه اين پژوهش درصدد است به روشن شدن برخي از ابهامات تاريخي مسيحيت، بر مبناي قرآن و حديث و عهد جديد بپردازد و با ارائه قرائتي نو از شخصيت پولس، بر نگاه و رويکرد مسيحيان به وي تأثیر بگذارد، از اهميت و ضرورت خاصي برخوردار است.
اين پژوهش با ارائه نگاهي نو و جديد به مسئله، نوعي نشانهشناسي، تحليل تاريخي و متني و مطالعه با دو رويکرد «همزمانی» و «درزماني» را شامل ميشود؛ چراکه در رويکرد همزمانی به مسئله، ميتوان سرنخها و نشانههاي پولسشناسي را بهعنوان يک زنجيره بههمپيوسته در منابع مسيحيت و اسلام مورد مطالعه و بازکاوي و ارزشگذاري قرار داد؛ و از طرفي بررسيها و شواهد نشان ميدهند در رويکرد درزماني به مسئله، نشانهها و سرنخهاي پولسشناسي در طول زمان، متحمل تغييراتي شدهاند؛ چه اينکه تفاوت نگاه ريشهاي مسيحيت کنوني و اسلام به شخصيت پولس، شاهدي گويا بر اين مدعاست.
در معرفي ساختار پژوهش حاضر، با روش توصيفي و تحليلي؛ ابتدا به بررسي نشانههاي شناخت پولس در عهد جديد، با ارائه نگاهي تطبيقي به شخصيت وي و پطرس (شمعون)، و نيز بيان گزيدهاي از عملکردهاي وي پرداخته شده است؛ سپس نشانههاي شناخت پولس در برخي آيات قرآن کريم را بررسي خواهد شد و آنگاه روايات مرتبط با مسئله در منابع اسلامي را بازکاوي کرده و در نهايت نشانهها تحليل و ميزان تطبيق آنها با همديگر بررسي میشود.
1. برخي نشانههاي پولسشناسي در عهد جديد
معادل عبري واژه پولس، واژه «شائول» است. در عهد جديد هنگام نقل رؤياي شخصي او، عيسی وي را «شائول» صدا ميزند (اعمال رسولان، 9)؛ اما در ترجمۀ کتاب اعمال رسولان به فارسي، از وي با نام «سولس» و «پولس» ياد شده است (همان، 8و13). اين واژه در روايات اسلامي بهصورت «بولس» و «بولص»، و در زبان فارسي بهصورت پولس آمده است. شيخ مفيد در کتاب اختصاص، آن را بهصورت «قورس» آورده است (مفيد، 1413ق، ص 344). اما برخي قورس را اسم روستائي در انطاکيه دانستهاند (ابنحبان، 1414ق، ص 450ـ451). شهرستاني نيز آن را بهصورت «فولوس» نقل کرده است (شهرستاني، 1264، ج 1، ص 221). ابننديم هم از او با عنوان «بولس سليح» ياد ميکند (ابننديم، 1417ق، ص 26).
از مهمترين منابع مسيحي مشتمل بر نشانههاي پولسشناسي، کتاب اعمال رسولان است. آنجاکه بارزترين حضور وي در برابر مسيحيان را جريان دستگيري و سنگسار کردن استيفان و آزار و اذيت ساير مسيحيان دانسته است (اعمال رسولان، 7:58 و8:1). در جاي ديگر وي به زبان خود ميگويد: «سرگذشت سابق مرا در دين يهود شنيدهايد که بر کليساي خدا، بينهايت جفا ميکردم و آن را ويران ميساختم، و در دين يهود بر اکثر همسالان خود سبقت ميجستم و در تقاليد اجداد خود بهغايت غيور ميبودم» (رسالۀ پولس به غلاطيان، 14ـ1:13).
ظاهراً جريان ايمان آوردن وي به عيسي مسيح نيز براساس يک روياي شخصي است؛ آنجاکه وي: «در تهديد و قتل بر شاگردان خداوند همي دميد و نزد رئيس کهنه آمد و از او نامه خواست بهسوي کنايسي که در دمشق بود؛ تا اگر کسي را از اهل طريقت، خواه مرد و خواه زن بيابد، ايشان را بند بر نهاده، به اورشليم بياورد؛ و در اثناي راه چون نزديک به دمشق رسيد، ناگاه نوري از آسمان دور او درخشيد و به زمين افتاده، آوازي شنيد که بدو گفت: اي شائول، شائول، براي چه بر من جفا ميکني؟ گفت خداوندا تو کيستي؟ خداوند گفت من آن عيسي هستم که تو بدو جفا ميکني. ليکن برخاسته، به شهر برو که آنجا به تو گفته ميشود چه بايد کرد. اما آناني که همسفر او بودند، خاموش ايستادند؛ چونکه آن صدا را شنيدند؛ ليکن هيچکس را نديدند. پس سولس از زمين برخاسته، چون چشمان خود را گشود، هيچکس را نديد؛ و دستش را گرفته، او را به دمشق بردند و سه روز نابينا بوده، چيزي نخورد و نياشاميد. و در دمشق شاگردي حنانيا نام بود که خداوند در رؤيا بدو گفت: اي حنانيا! عرض کرد خداوندا لبيک! خداوند وي را گفت برخيز و به کوچهاي که آن را راست مينامند، بشتاب و در خانۀ يهودا سولس، نام طرسوسي را طلبکن؛ زيرا که اينک دعا ميکند و شخصي حنانيا نام را در خواب ديده که آمده بر او دست گذارد تا بينا گردد» (اعمال رسولان: باب 9).
در ادامه حنانيا نزد پولس رفته و چشمان وي را شفا ميدهد؛ پولس هم پس از مدتي توقف در کنيسههاي دمشق به عيسي مسيح موعظه ميکند که او پسر خداست. همة مردم با توجه به تصوري که از پيشينة او دارند بسيار متعجب ميشوند. يهوديان قصد کشتن او را ميکنند؛ اما وي از دست آنها فرار کرده و به اورشليم ميرود. وي قصد پيوستن به حواريون عيسي را دارد، حواريون از وي ميترسند؛ اما اندکي بعد پولس به ايشان ميپيوندد (همان).
ازآنجاکه در تحليل تاريخ رخدادها نهتنها خود رخداد و سرگذشت، بلکه رخدادها و سرگذشتهاي موازي و همعرض نيز ميبايست مورد توجه و تحليل قرار گيرند. نشانههاي موجود در کتاب اعمال رسولان نشان ميدهد قطعاً ايمان آوردن پولس بعد از عروج عيسي بوده است؛ هرچند تعيين محدودۀ زماني آن مشکل بهنظر ميرسد؛ درحاليکه قبل از عروج حضرت عيسي، خداوند به حضرت وحي ميکند که نور و حکمت و علم و کتاب خدا را به شمعون (پطرس) سپرده که او جانشينش در ميان مؤمنان خواهد بود (مجلسي، 1404ق، ج 14، ص ۲۵۰). در برخي روايات اسلامي نيز از کرامات و مجاهدتهاي پطرس، داستانها نقل شده و وي را بهعنوان نبي نيز معرفي کردهاند (صدوق، 1413ق، ج 1، ص 25).
در انجيل متي باب 16 آيه 18و19 در خطاب حضرت عيسي به پطرس (شمعون) چنين آمده است: «و من نيز تو را ميگويم که تویي پطرس و بر اين صخره کليساي خود را بنا ميکنم و ابواب جهنم بر آن استيلا نخواهند يافت؛ و کليدهاي ملکوت آسمان را به تو ميسپارم و آنچه در زمين ببندي در آسمان بسته گردد و آنچه در زمين گشائي، در آسمان گشاده شود».
همچنين در انجيل يوحنا باب 21 بخش گفتوگوي عيسي با پطرس، اين بحث بهگونهاي ديگر مطرح شده است. در اين گفتوگو عيسي سه بار به پطرس اينگونه ميگويد: «برههاي مرا خوراک بده»، «گوسفندان مرا شباني کن»، «گوسفندان مرا خوراک ده» (يوحنا، 21: 15ـ18).
اندکي پس از اين جريان، در بررسي نشانههاي موجود در عهد جديد، برخلاف ديدگاه برخي انديشمندان (يعقوبي، بيتا، ج 1، ص 79ـ81) شاهد بروز اختلافات عميق پولس با حواريون، خصوصاً پطرس هستيم. پولس در رساله به غلاطيان چنين ميگويد: «اما چون پطرس به انطاکيه آمد او را روبهرو مخالفت کردم؛ زيرا که مستوجب ملامت بود!» وي در ادامه ميگويد: «ولي چون ديدم که به راستي انجيل به استقامت رفتار نميکنند، پيشروي همه پطرس را گفتم: اگر تو که يهودي هستي، به طريق امتها و نه به طريق يهود زيست ميکني؛ چون است که امتها را مجبور ميسازي که به طريق يهود رفتار کنند؟»
همچنين از ديگر حواريوني که پولس با وي دچار اختلاف شده است، برنابا است. در کتاب اعمال رسولان ميخوانيم: «و بعد از ايامی چند، پولس به برنابا گفت: برگرديم و برادران را در هر شهري که در آنها به کلام خداوند اعلام کرديم، ديدن کنيم که چگونه ميباشند. اما برنابا چنان مصلحت ديد که يوحناي ملقب به مرقس را نيز همراه بردارد؛ ليکن پولس چنين صلاح ندانست که شخصي را که از پمفليه از ايشان جدا شده و با ايشان در کار همراهي نکرده بود، با خود ببرد. پس نزاعي سخت شد؛ بهحدي که از يکديگر جدا شده برنابا مرقس را برداشته به قبرس از راه دريا رفت. اما پولس سيلاس را اختيار کرد و از برادران به فيض خداوند سپرده شده و رو به سفر نهاد» (اعمال رسولان 15: 36ـ40).
ظاهراً اين نشانههاي موجود در عهد جديد حاوي سرنخهايي از شناخت شخصيت و عملکرد پولس باشد، که حقيقتاً جايگاه وي در مسيحيت چيست؟ جايگاه وصي و حواريون حضرت عيسي کدام است؟ و اينکه چرا پولس با جانشين و وصي حضرت عيسي و بارنابا اينگونه برخورد ميکند؟ ممکن است در فرايند آشنايي با نشانههايي از عملکرد پولس در عهد جديد و آشنايي با وي در آينه نشانههاي موجود در قرآن کريم و روايات اسلامي، بتوان پاسخي براي اين سؤالات ارائه داد.
برخي از عملکردهاي پولس در آئين الهي مسيحيت از نگاه عهد جديد را ميتوان در موارد ذيل خلاصه کرد:
ـ تلاش در تغيير اعتقاد توحيدي مسيحيت از وحدانيت به تثليث (روميان4ـ3:3).
وي با طرح آموزة نجات از طريق ايمان و باور «فيض رايگان خدا» (غلاطيان 16:2؛ روميان 28:3) معتقد است كه شريعت هيچ جايگاهي در نجات انسان ندارد.
ـ از نگاه او شريعت «مقدس است» (روميان 12:7) و «روحاني است» (روميان 14:7) و بهوسيلۀ خدا به بنياسرائيل اعطا شده (روميان 4:9) و از اين نظر از امتيازات اين قوم بهشمار ميآيد. همچنين معتقد است که شريعت در نزد خدا وجود نداشته و بهخاطر گناه بشر بهوجود آمده است.
ـ تبديل شخصيت عيسي از پيامبري به خدائي (اعمال رسولان 9:20).
ـ مسيحيت رسالتي عمومي و براي همه است (روميان 22ـ3:21).
ـ عيسي پسر خداست و آمده تا خود را قرباني کند، تا کفاره گناه بشر بشود (اعمال رسولان، 9:20؛ 13:33؛ روميان، 25ـ3:23).
عدم اجازه ازدواج مجدد (اول قرنتيان، 7: 32ـ40).
ـ توصيه به تجرد؛ زيرا معتتقد بود فرد مجرد به امور الهي و فرد متأهل به امور دنيوي علاقهمند است (همان).
ـ پولس براي جلب نظر حاكمان، اطاعت از ايشان را نيز لازم ميشمرد (روميان 13 :1ـ5).
ـ پولس همچنين براي جذب مردم روم که به شراب معتاد بودند و در بتپرستي هيچ قيد و بندي نداشتند، اعلام کرد در مسيحيت هيچ حرامي وجود ندارد و همهچيز حلال است و ختنه کردن را ممنوع دانست و صراحتاً اعلام کرد که نبايد به شريعت پايبند بود (عهدجديد، نامه پولس به غلاطيان، باب 3: 23ـ25).
2. نشانههاي پولسشناسي در قرآن کريم
بررسيها نشان ميدهد قرآن کريم بهمناسبتهاي مختلف و با اهداف خاص خود، به بيان، نقد و ارزشگذاري عملکرد برخي افراد و اقوام گذشته، پرداخته است. طبيعتاً بخشي از اين موضوع به نقد برخي از عقايد ابداعي و عملکردهاي سران و پيروان يهوديت و مسيحيت اختصاص يافته، که با کارکردهاي متعددي در قرآن کريم جلوهگر است. بررسي اجمالي آيات قرآن کريم در فرايند تفسير، خصوصاً تفسير روايي، نشان ميدهد در اينکه آيا در قرآن کريم به نشانههايي از نقد عملکرد و رفتار پولس پرداخته شده است، يا خير؛ از ميزاني دشواري و پيچيدگي برخوردار است، که ضعف برخي روايات تفسيري و مرتبط، و ضعف عملکرد تعداد قابلتوجهي از مفسران، بخش مهمي از اين دشواري و پيچيدگي را به خود اختصاص ميدهد.
شايد بارزترين عرصۀ ظهور اين نقد و بررسي، به آيات 13ـ30 سورة مباركة «يس» «وَ اضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيهِمُ اثْنَينِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُواْ إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ»؛ آيه 64 سورة «مائده» «وَ قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَ كُفْرًا وَ أَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ إِلىَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُّلَمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسْعَوْنَ فىِ الْأَرْضِ فَسَادًا وَ اللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِين» و آية 30 سورة «توبه» «وَ قَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابناللهِ وَ قَالَتِ النَّصَرَى الْمَسِيحُابن اللهِ ذَالِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاِهُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَتَلَهُمُ اللَّهُ أَنىَ يُؤْفَكُون»، اختصاص يافته است.
در آيه 30 سورة مباركة «توبه» که ميفرمايد: «قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابن اللهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسيحُ ابن اللهِ»؛ به انحرافاتي که پولس در مسيحيت ايجاد کرده، اشاره شده است. همانگونه که در روايات شيعه و متون عهد جديد از نظر گذشت؛ دو عقيدة پسر خدا دانستن عزيز در يهود (مفيد، 1413ق، ص 344)، و پسر خدا دانستن عيسي در مسيحيت (اعمال رسولان 19ـ23: 9)، توسط پولس ايجاد و تعليم شده است. در تعيين دامنة حداقلي اين آيه نيز ميتوان پولس را يکي از عالماني دانست که عقايد مذکور را ايجاد و تعليم کرده است. حقيقتي که در برخي تفاسير اسلامي به تفصيل به آن پرداخته شده است (اسفرايني، 1375، ج 2، ص 857ـ858).
3. نشانههاي پولسشناسي در روايات اسلامي
اديان ابراهيمي همه از يک سرمنشأ ريشه گرفته و داراي عناصر مشترک فراوان هستند. بهدليل ارتباط دامنهدار اسلام و مسيحيت، در مهمترين منبع معارف اسلامي يعني قرآنکريم و نيز روايات اسلامي، در موارد متعددي به بيان سرگذشت و شخصيت واقعي حضرت عيسي عملکرد پيروان وي در زمان حيات ايشان و پس از آن و نيز کجرويهايي که بعد از آن حضرت ايجاد شد، پرداخته شده است. بررسيها نشان ميدهد در برخي روايات اسلامي نگاهي انتقادي به جنبههايی از عملکرد شخص پولس در يهوديت و مسيحيت داشته است.
بدين جهت بر مبناي مدل تطبيق دادههاي اطلاعاتي موجود در عهد جديد، قرآن کريم و حديث، به کشف و معرفي سرنخهاي قابل اعتماد در شناخت شخصيت پولس خواهيم پرداخت.
در برخي از روايات، حضرت عيسي پطرس را جانشين خود معرفي کرده و در مورد پيروان خود چنين گفته است: «مسيحيان پس از من به سه فرقه تقسيم ميشوند که دو فرقه از آنها در جهنم و تنها فرقة سوم که پيروان پطرس هستند، نجات يافته خواهند بود» (ر.ک: قمي، بيتا، ج 1، ص 103).
در ادامۀ دستيابي به سرنخهاي روايي شناخت پولس، به روايتي ميرسيم که حضرت موسيبنجعفر ضمن بياني طولاني سرزمين جهنم ـ سقر ـ را معرفي کرده و فرمودند که اين سرزمين به بدعتگذاران و گمراهان اختصاص دارد. در اين سرزمين 5 نفر از امت گذشته هستند که ازجملۀ آنان پولس است (ر.ک: مجلسي، 1403ق، ج 12، ص 37، ح 20). همچنين امام صادق نيز در ضمن حديثي مفصل فرمودهاند: رسولان خداوند در زمان خود و پس از خود به شيطانهايي مبتلا بودند که آنان را ميآزردند و مردم را پس از آنان گمراه ميکردند. پولس و مريسا در امت عيسي چنين بودند (همان، ج 13، ص 222، ح 5).
در بيان عهد جديد، پولس ابتدا يکي از عالمان متعصب يهودي بوده است؛ همچنين روايتي ديگر از حضرت صادق منقول است که پولس را بهدليل انحراف در آيين يهود، بدترين انسانها معرفي کرده که در عذاب الهي معذب است (ابنقولويه، 1356، ص 327؛ استرآبادي، 1409ق، ص 840ـ843؛ مفيد، 1413ق، ص 344؛ صدوق، 1406ق، ص 215و216؛ همو، 1362، ج 2، ص 399). در اين روايت، ايجاد انحرافاتي ازجمله بسته بودن دست خداوند، پسرِخدا بودن عزيز، به پولس نسبت داده شده است.
در برخي تفاسير نيز به مناسبتي با استناد به روايات، به بيان عذاب بدترين انسانها اشاره کرده و از کسي که نصارا را گمراه کرد، ياد شده است که جزء 12 نفري است که در قيامت به بدترين عذابها گرفتار ميآيند (قمي، 1404ق، ج 2، ص 449ـ450). در روايت مورد استناد اين مفسران، سخني از پولس نيست؛ اما با توجه به عبارات و مقايسه آن با روايات مشابه، احتمال دارد مراد از کسي که نصاري را گمراه کرده، همان پولس باشد (هاشمي خوئي، 1400ق، ج 10، ص 235).
در تفسير منسوب به ابنعباس نيز در ذيل آيه 14 سورة «صف»، در تفسير عبارت «فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَني إِسْرائيلَ وَ كَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَيَّدْنَا الَّذينَ آمَنُوا عَلى عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرين» ميگويد: يعني گروهي به عيسيبن مريم کفر ورزيدند که آنان همان کسانياند که پولس آنها را گمراه کرده و به عيسي ايمان نياوردند (فيروزآبادي، بيتا، ص 470).
روايت مشهور ديگري در منابع اهلسنت از پيامبر اکرم منقول است، بدين مضمون که متکبران در روز قيامت به جهنم رفته و در زنداني داخل ميشوند که نام آن «بولس» است، و پر از آتش ميباشد (ابنحنبل، 1416ق، ج 2، ص 179). اين روايت در منابع ديگري (مانند: ترمذي، 1403ق، ج 4، ص 67؛ ابنحجر، 1279ق، ج 11، ص 365؛ العيني، بيتا، ج 23، ص 121؛ حميدي، 1409ق، ج 2، ص 272ـ273؛ بخاري، 1406ق، ص 123؛ ابن ابيالدنيا، 1409ق، ص 268ـ269؛ مقري، 14011ق، ص 63؛ المناوي، 1415ق، ج 4، ص 335؛ ابنكثير، 1412ق، ج 4، ص 66؛ ابنالاثير، 1364، ج 1، ص 164) وجود دارد. ابنرجب حنبلي نيز پس از نقل اين روايت ميگويد: «... خرجه الإمام أحمد والنسائي والترمذي وقال: حسن. وروي موقوفا على عبداللهبن عمرو. وروي من وجه آخر، قال: في النار قصر يقال له: بولس يدخله الجبارون والمتكبرون...» (ابنرجب الحنبلي، 1404ق، ص 124).
در تعداد قابلتوجهي از منابع روايي و تفسيري اهلسنت، ذيل آيات 13ـ30 سورة «يس» روايتي موجود است در خصوص رسولاني که بهسوي منطقهاي که اکثراً آن را انطاکيه دانستهاند، فرستاده شدهاند. در اين روايات، پولس يکي از اين سه پيامبر و گاهي جزء دو پيامبر نخست و گاهي رسول سوم معرفي شده است (سيوطي، بيتا، ج 5، ص 261؛ ابنحجر، 1279ق، ج 6، ص 337؛ آلوسي، 1415ق، ج 22، ص 221؛ بغدادي، 1417ق، ص391).
يعقوبي از مهمترين و از متقدمان تاريخنويسان اسلامي، در معرفي و سخن گفتن از پولس، همان جريان کتاب اعمال رسولان را نقل کرده و در ادامه زبان به ستايش وي گشوده است. وي در ادامه ميافزايد: «حواريون پولس را بهعنوان پيشواي خود برگزيدند» (يعقوبي، بيتا، ج 1، ص 79ـ81)؛ اما اشارهاي به اختلافات شديد حواريون با وي نميکند؛ درحاليکه در عهد جديد بهصراحت به اختلاف پولس با حواريون اشاره شده است (غلاطيان، 2: 11ـ21).
در سيرة ابنهشام نيز از ابناسحاق نقل شده پولس که از اتباع بوده و نه از حواريون، همراه پطرس حواري توسط عيسي بهسوي سرزمين روم فرستاده شدهاند (ابنهشام، بيتا، ج 2، ص 608)؛ درحاليکه به تصريح عهد جديد، پولس بعد از عروج عيسي به مسيحيت گرويده است. ابنکثير يکي ديگر از مفسران اهلسنت در تفسير آية «فعزّزنا بثالث» که سه پيامبر به يک منطقه فرستاده ميشوند، ميگويد: در ميان علماي سلف و خلف مشهور است که آن منطقه (قريه) انطاکيه است. وي اين جريان را از ابنعباس و کعبالاحبار و وهب ابنمنبه و تعدادي ديگر از صحابه و تابعين ازجمله زهري و عکرمه نقل کرده است؛ و در ادامه به نکتة مهم ديگري هم اشاره کرده و آن اينکه اين سه پيامبر از جانب خداوند بهسوي اين قوم فرستاده شده و آنها فرستادگان عيسي نبودهاند. وي قولي که از قتاده نقل شده و اين پيامبران را فرستادگان مسيح دانسته است را در نهايت ضعف ميداند؛ چراکه قرآن کريم تصريح ميکند اين قوم بعد از تکذيب پيامبران به هلاکت رسيدهاند. اما با اين حال، وي در ادامه انطاکيه را از مناطقي ميداند که بعد از اينکه مسيح سه فرستاده را بهسوي ايشان فرستاد به مسيحيت گرويدند (اعمال رسولان، باب 11؛ ابنكثير، 1388ق، ج 1، ص 379ـ382؛ ابنکثير، 1408ق، ج 1، ص 264ـ265).
آلوسي نيز بههنگام استدلال به سخنان پولس، از او بهعنوان رسول ياد ميکند: «... و قال بولس الرسول في رسالته إلى ملك الروم» (آلوسي، 1415ق، ج 6، ص 1270)؛ و ملاحويش در تفسير بيان المعاني از پولس با عنوان «عليهالسلام» ياد ميکند: «و هذان الرسولان على ما قيل هما حنا و بولس عليهما السلام» (ملاحويش آلغازي، 1382ق، ج 2، ص 29).
ازآنجاکه نگرش برخي انديشمندان مسلمان به پولس، که ظاهراً برخاسته از رواياتي است که به آنها اشاره شد، هماهنگ با شناختنامۀ پولس در عهد جديد است؛ به احتمال قوي روايات موجود ذيل آيات 13ـ17 سورة «يس» اسرائيلي است؛ چراکه از کعبالاحبار و وهببن منبه از سران عالمان يهودي بوده که بعدها و در عهد صحابه مسلمان شده و به تصريح گزارشهاي تاريخي در وارد کردن اخبار اسرائيلي در منابع اسلامي بسيار کوشيدهاند.
4. نگاهي مختصر به پولس رسول در آراء برخي انديشمندان و مورخان
براي آشنايي بهتر و بيشتر از شخصيت پولس رسول، مراجعه به آراي انديشمندان و مورخان الزامي است. برخي از مورخان معتقدند يکي از بحثبرانگيزترين شخصيتها نزد يهوديان و مسيحيان تا به امروز، «پولس» يا «پاولس قديس» است. تاآنجاکه تاريخ مسيحيت را نميتوان بدون نام پولس فهميد؛ چراکه او را شخص دوم دنياي مسيحيت ناميدهاند (ناس، 1381، ص 612ـ614). برخي ديگر از محققان غربي نيز بر اين باورند که مسيحيت کنوني با اين ويژگيها ساختة پولس بوده و در حقيقت او را مؤسس حقيقي مسيحيت ميدانند (حسيني سيستاني، 1419ق، ج 2، ص 202ـ203)؛ و بر اين عقيدهاند که پولس بنيانگذار واقعي مسيحيت و در عين حال، بزرگترين تحريفکنندۀ اين دين بهشمار ميآيد (نيچه، 1385، ص 61). چنانکه برخي ميگويند، پولس پس از آنكه در يهوديت به موقعيت و مقام دلخواه خود نائل نشد، شرايط مسيحيت را براي رسيدن به اين خواسته مناسب ديد؛ چراكه ديني نوپا بود و به راحتي ميتوانست با اعلام پيوستن به آن، موقعيت بسيار خوبي را براي خود به دست آورد. در مسيحيت، پولس را ميتوان نخستين و بزرگترين الهيدان بهشمار آورد و بهجرئت ميتوان ادعا کرد که مسيحيت بر اثر تلاش و اصرار او شکل امروزه را به خود گرفته؛ و بدون پولس مسيحيت وضع امروزه ـ انحرافات ـ را نداشت و همچون مسيح، يکتاپرست و پيرو شريعت بود (ر.ک: گريدي، 1384، ص 46؛ ناس، 1381، ص 416).
مورخ قرن نوزدهم، آدولف فون هارناک، در کتاب تاريخ اصول ايمان مينويسد: انجيل تحت تأثیر فلسفه يونان تغيير يافته است و مذهب عيسوي بهواسطۀ تبليغات پولس دگرگون شده و به اصل ايمان تجسم خداي پدر تبديل شده است (اديب آلعلي، 1385، ص 99). شهرستاني نيز وي را انساني داراي افکاري مشوش و مخلوط با افکار فلاسفه و موهومات خود ميداند (شهرستاني، 1264، ج 1، ص 221).
پولس برخلاف عيسي که در فکر شريعت بود، درصدد نفي آن و حتي طرد آن بوده و در رسالههاي خود به نامهاي رسالهاي به غلاطيان، 25 بار و در رساله نامهاي به روميان، بيش از 70 بار از اين کلمه ـ شريعت ـ سخن رانده و با آن به مخالفت پرداخته است. شريعت ازجمله مشترکات دين مسيح و اسلام است. کنار گذاشتن شريعت و احکام فقهي در مسيحيت، ازجمله تأثیرات منفي پولس بر اين آيين بود (ر.ک: صادقنيا، 1384).
5. تحليل و تطبيقپذيري نشانهها
با رويکرد همزمانی و درزماني درمييابيم که فرايند دستيابي به شناخت شخصيت پولس داراي نشانههاي متعددي است. اين نشانهها بهصورت زنجيروار، برخي از حوزههاي عهد جديد، قرآن کريم، روايات اسلامي و آراي انديشمندان را شامل ميشود. همچنين در رويکرد درزماني، در طول زمان، تغيير و تحولاتي در اين نشانهها ايجاد شده است؛ و اختلاف نظرات موجود، شاهدي گويا بر اين مسئله است. پژوهشگر در تلاش است از رهگذر تطبيق اين نشانهها بر همديگر، به تعريف منسجم و قابل اعتمادي در اين مسئله دست يابد.
در بحث ايجاد انحراف، ظاهراً در عهد جديد شاهد مطلبي با عنوان ايجاد انحراف نيستيم؛ اما همانگونه که از نظر گذشت، در بررسي عملکرد پولس شاهد ايجاد بدعتها و انحرافات متعدد هستيم؛ همانگونه که در روايات اسلامي به صراحت از آن نام برده شده است، با تطبيق اين مباحث درمييابيم، آنجاکه در قرآن کريم از ايجاد عقيده پسر خدا بودن عيسي سخن بهميان آمده، هماهنگي کاملي با عهد جديد و روايات اسلامي دارد؛ پس بحث تطبيقپذيري در اين نشانه، واضح بوده و ضعف سندي برخي روايات را نيز برطرف ميکند.
بررسيها در تطبيق نشانۀ وصايت و جانشيني پطرس پس از حضرت عيسي نشانگر هماهنگي ميان عهد جديد و روايات اسلامي است؛ که در حقيقت پطرس (شمعون) وصي و جانشين حقيقي حضرت عيسي است. در اين مسئله نکات ذيل قابل بررسي و تحليل و تطبيق و نتيجهگيري است:
ـ مبناي ادعا و ايمان پولس يک رؤياي شخصي است؛
ـ پطرس وصي و جانشين حضرت عيسي است؛ اما بعد از مدتي پولس در اين موقعيت و جايگاه قرار گرفته و در حقيقت شاهد يک مسيحيت پولسي هستيم؛
ـ اختلاف نظر جدي با پطرس، وصي حضرت عيسي، که هيچگاه شخصيت پولس با وي قابل مقايسه نيست، همچنين اختلاف نظر با يکي ديگر از حواريون به نام برنابا؛
ـ حضور فعال در عرصههاي تبليغي و ارائه قرائت جديدي از مسيحيت منهاي شريعت؛
ـ تغيير شخصيت عيسي از پيامبري به پسر خدا بودن؛
در تأييد اين نشانههاي همزمان، در منابع اسلامي روايتي هست که عيسي ميفرمايد: «مسيحيان پس از من به سه فرقه تقسيم ميشوند که دو فرقه از آنها در جهنم و تنها فرقة سوم که پيروان پطرس هستند، نجات يافته خواهند بود» (ر.ك: قمي، 1404ق، ج 1، ص 103).
بهعنوان مثال در عهد جديد و در روايات اسلامي، پطرس جانشين عيسي معرفي شده است. اختلاف پولس با پطرس، وصي حضرت عيسي ميتواند نشانگر انحراف در عقيده و عملکرد پولس داشته باشد. پس اين دو نشانه، بهصورت همزمان و درزمان همديگر را تأييد ميکنند.
علاوه بر آنچه که از نشانههاي موجود در عهد جديد و روايات اسلامي از نظر گذشت؛ از نشانههاي موجود در قرآن کريم نيز ميتوان نکات ذيل را بهدست داد:
آنجاکه قرآن کريم بيان ميکند مسيحيان معتقدند عيسي پسر خداست؛ آيا ميتوان طرح اين اعتقاد را تماماً به عملکرد پولس مرتبط دانست؟ چراکه به بيان قرآن کريم اين اعتقاد در ميان يهود نيز بوده است. نشانهها و سرنخهاي روائي نيز بيانگر اين مطلب هستند که پولس به مسيحيان آموخت عيسي پسر خداست؛ پس روايت در اصلِ طرح اعتقاد، با آيه مشترک است و اينجا ديگر بررسيِ سندي، خيلي ملاک ارزش و اعتبار نخواهد بود؛ چون مضمون روايت با آيات قرآن کريم هماهنگ است:
آنجاکه در آيه 30و31 سورة «توبه» ميفرمايد: «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابناللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسيحُ ابناللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ، اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسيحَ ابنمَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ».
مورد ديگر در مورد رسولان انطاکيه است که برخي از مفسران مسلمان به اشتباه رسول سوم را پولس معرفي ميکنند. در آيات 13ـ17 سورة «يس» چنين ميفرمايد: «وَ اضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً أَصحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ، إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيهِمُ اثْنَينِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُواْ إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ، قَالُواْ مَا أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَ مَا أَنزَلَ الرَّحْمَانُ مِن شىَءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ، قَالُواْ رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُم لَمُرْسَلُونَ، وَ مَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ».
برخي از مفسران معاصر شيعه در تفسير آيۀ «فعززنا بثالث»، پولس را در کنار شمعون و يوحنا، جزء رسولان فرستاده شده بهسوی قوم عيسي بهشمار آوردهاند؛ که با روايات صريح شيعه مخالف بوده و روايات فراواني در منابع شيعي در دست است که دلالت بر وصايت و جانشيني شمعون دارند (قمي، 1404ق، ج 1، ص 103؛ فرات کوفي، 1410ق، ص 378؛ صدوق، 1404ق، ص 23؛ صدوق، 1395ق، ج 1، ص 26و160؛ طوسي، بيتا، ص 260؛ حسکاني، 1411ق، ج 2، ص 297؛ طبرسي، 1403ق، ج 1، ص 263). آنان در تعيين اسم رسول سوم از رسولاني که بهسوی انطاکيه فرستاده شده است، معتقدند: مفسران در اسم رسول سوم دچار اختلاف شدهاند. براي ما هم تعيين اسم او مهم نيست؛ ممکن است گفته شود اسم او پولس بوده است (سبحاني، 1420ق، ص 229ـ230). برخي نيز با استناد اشتباه ساير مفسران، پولس را از دو رسول فرستاده شده توسط عيسي بهسوی انطاکيه دانستهاند (مکارم شيرازي و همكاران، 1374، ج 18، ص 340ـ342).
اين نقد اساسي بر مفسران فوق، وارد است که پولس را يکي از رسولان فرستاده شده بهسوی انطاکيه معرفي کردهاند. هرچند آن را بهصورت قولي ضعيف هم آورده باشند و يا اينکه ميگويند: «تعيين اسم رسول سوم انطاکيه براي ما مهم نيست و چهبسا ممکن است گفته شود او پولس بوده است». بايد به اين نکات توجه داشت که پولس بههيچوجه نميتواند رسول عيسي باشد. بنابر شواهد قطعي تاريخي، وي بعد از رفتن عيسي به آسمان، ادعاي ايمان کرده است. از طرف ديگر، مگر پولس يهودي در روايات شيعه بهعنوان يکي از بدترين کساني که در جهنم معذب هستند، معرفي نشده است؟ پس چطور ممکن است قرآن کريم از او بهعنوان رسول ياد کند؟! آيا رسول ناميدن پولس نوعي تأیید شخصيت و عملکرد او بهشمار نميرود؟ ظاهراً اين نکته از ذهن قرآنپژوهاني که اين نقل را از ابنعباس آوردهاند، مغفول مانده است! اين احتمال هست که پولس براي تبليغ قرائت منحرف خود از مسيحيت، به انطاکيه رفته باشد. اما نميتوان مراد از رسول سوم در سورة «يس» را پولس دانست. در مکتب روائي اهلبيت پولس شخصيتي ملعون است و نه يک رسول الهي!
در ادامه بررسي شواهد و نشانههاي روائي موجود، ظاهراً ميتوان آنها را در حد مؤيد پذيرفت. اما اين نکته نيز قابل ملاحظه است که روايت مستندي که از همه جهت مورد تأیید بوده و نقش تعيينکننده داشته باشد، در مجموعه روايات مرتبط يافت نميشود. بههمين دليل لزوماً از روش نشانهشناسي و تطبيقپذيري نشانهها در سه منبع عهد جديد، قرآن کريم و منابع روائي جهت دستيابي به واقع، بهرهگيري شد.
نتيجهگيري
همانگونه که از نظر گذشت، پژوهش حاضر در دستيابي به يک واقعيت تاريخي تأثیرگذار و مورد اختلاف، روش نويني را ترسيم کرد و از رهگذر استخراج نشانهها، تحليل تاريخي و ميزان تطبيقپذيري نشانهها تلاش کرد به شناخت شخصيت و عملکرد واقعي پولس دست يابد. آنچه که در اين مسئله بسيار مهم و کاربردي بهشمار ميآيد، در حقيقت ترسيم اين روش جديد است که قطعاً خواهد توانست در بازگشايي و رفع ابهام از ساير مبهمات و مسائل مورد اختلاف اديان، بهکار گرفته شود.
از ديگر دستاوردهاي پژوهش؛ مرتفعکردن ضعف سندي و محتوايي موجود در روايات مربوط به مسئله است که در فرايند نشانهشناسي و تطبيقدهي، نشانههاي موجود بهدست آمد؛ چراکه اکثر محققان روايات مرتبط با مسئله، که نقشي تعيينکننده در نتيجۀ پژوهش دارند، را صرفاً بهدليل ضعف سندي يا محتوايي نپذيرفتهاند؛ درحاليکه با کشف سرنخها و نشانههاي مشترک دريافتيم که روايات مرتبط را قطعاً بهعنوان مؤيد ميتوان پذيرفت.
ازآنجاکه برخي محققان و مفسران در معرفي شخصيت و عملکرد پولس دچار خطا شدهاند؛ يکي ديگر از دستاوردهاي پژوهش، اصلاح برخي ديدگاههاي ارائه شده در مسئله است که با معرفي و تبيين و تحليل و تطبيق دقيق نشانهها به انجام رسيد.
همچنين روشن شد که صِرف ضعف سندي و متني برخي روايات مرتبط و کماعتباري متن عهد جديد، دليل عدم استناد به اين دو منبع نبوده و دريافتيم در فرايند تطبيق بخشهاي قابلتوجهي از نشانهها مطابق با واقع و گوياي حقيقتاند. چنانکه در نهايت، پژوهش به اين نتيجه رسيد که پولس داراي ايماني فريبکارانه و عملکردي انحرافي در ايجاد انحراف در مسيحيت بوده است؛ و اين نتيجه ميتواند بر نگرش مسيحيان جوياي حقيقت در دستيابي به مسحيت راستين تأثیرگذار باشد.
- کتاب مقدس، ترجمه قديم، انتشارات ايلام.
- ابن ابيالدنيا، ابوبکر عبدالله، 1409ق، التواضع و الخمول، بيروت، دار الکتب العلميه.
- ابنالاثير، مجدالدين ابوالسعادات المبارك، 1364، النهاية في غريب الحديث، تحقيق طاهر احمد الزاوي و محمود محمد الطناحي، ط الرابعه، قم، اسماعيليان.
- ابنحبان، محمد، 1414ق، صحيح ابنحبان، ط. الثانيه، بيروت، مؤسسة الرساله.
- ابنحجر، احمدبن علي، 1279ق، فتح الباري، ط. الثانيه، بيروت، دار المعرفة للطباعة والنشر.
- ابنحنبل، ابوعبد الله احمد، 1416ق، مسند، بيروت، دار صادر.
- ابنقولويه، جعفربن محمد، 1356، کامل الزيارات، تصحيح عبدالحسين اميني، نجف اشرف، دار المرتضويه.
- ابنکثير، اسماعيلبن عمر، 1388ق، قصص الانبياء، تحقيق مصطفى عبدالواحد، مصر، دارالتأليف.
- ـــــ ، 1408ق، البداية والنهاية، تحقيق، تدقيق و تعليق علي شيري، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- ـــــ ، 1412ق، تفسير ابنكثير، تقديم يوسف عبدالرحمن المرعشلي، بيروت، دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزيع.
- ابننديم بغدادي، محمدبن اسحاق، 1417ق، الفهرست، تحقيق رضا تجدد، تهران، اساطير.
- ابنهشام، عبدالملک، بیتا، السیرة النبویه، تحقیق مصطفی السقا و ديگران، بیروت، دارالمعرفه.
- اديب آلعلي، محمد، 1385، مسيحيت، قم، مرکز مديريت حوزة علميه.
- استرآبادى، على، 1409ق، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، تحقيق حسين ولي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي.
- اسفراینی، ابوالمظفر شاهفوربن طاهر، 1375، تاج التراجم في تفسير القرآن للأعاجم، تهران، علمی و فرهنگی.
- آلوسى، سيدمحمود، 1415ق، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالكتب العلميه.
- بخاري، محمدبن اسماعيل، 1406ق، الادب المفرد، بيروت، مؤسسة الکتب الثقافيه.
- بغدادي، محمدبن حبيب، 1417ق، كتاب المحبر، بيروت، مطبعة الدائره.
- ترمذي، محمدبن عيسي، 1403ق، سنن، تحقيق و تصحيح عبدالوهاب عبداللطيف، بيروت، دارالفكر.
- حسكاني، عبيداللهبن عبدالله، 1411ق، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، تصحيح محمدباقر محمودي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
- حسيني سيستاني، سيدعلي، 1419ق، العقائد الإسلاميه، قم، مركز المصطفى للدراسات الاسلاميه.
- حميدي، عبداللهبن زبير، 1409ق، مسند الحميدي، تحقيق حبيب عبدالرحمن الاعظمي، بيروت، دار الکتب العلميه.
- حنبلي، ابنرجب، 1404ق، التخويف من النار و التعريف بحالدارالبوار، ط. الثانيه، بغداد، دار الرشيد.
- حيدري ابهري، داوود، 1385، «نقش پولس در شکلگيري آئين مسيحيت»، انديشه ديني، دوره هشتم، ش 20، ص 107ـ124.
- خاصه خان، بابك و حبيب بشيرپور، 1393، «پولس و شريعت»، پژوهشنامه اديان، دوره هشتم، ش 16، ص 47ـ68.
- سبحاني، جعفر، 1420ق، الأمثال في القرآن الكريم، قم، مؤسسة الإمام الصادق.
- سيوطي، جلالالدين، بيتا، الدر المنثور، بيروت، دار المعرفة للطباعة و النشر.
- شهرستاني، محمدبن عبدالکريم، 1264، الملل و النحل، تحقيق محمدسعيد کيلاني، بيروت، دار المعرفه.
- صادقنيا، مهراب، 1384، «پولس و شريعت»، هفت آسمان، ش 25، ص 25ـ60.
- صدوق، محمدبن علي، 1362، الخصال، تحقيق علياكبر غفاري، قم، جامعة مدرسين.
- ـــــ ، 1395ق، كمال الدين و تمام النعمه، تصحيح علياكبر غفاري، چ دوم، تهران، اسلاميه.
- ـــــ ، 1404ق، الامامه و التبصره من الحيره، قم، مدرسة الامام المهدى.
- ـــــ ، 1406ق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، چ دوم، قم، شريف الرضي.
- ـــــ ، 1413ق، من لا يحضره الفقيه، تصحيح علياكبر غفاري، چ دوم، قم، جامعة مدرسين.
- طبرسى، احمدبن على، 1403ق، الإحتجاج على أهل اللجاج، تحقيق محمدباقر خرسان، مشهد، مرتضي.
- طوسى، محمدبن حسن، بيتا، الغيبة، تحقيق عبادالله تهرانى و علياحمد ناصح، قم، دار المعارف الاسلاميه.
- العيني، بدرالدين، بيتا، عمدة القاري، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- فرات كوفي، ابراهيم، 1410ق، تفسير فرات الکوفي، تحقيق محمد كاظم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
- فيروزآبادي، محمد، بيتا، تنوير المقباس من تفسير ابنعباس، لبنان، دار الكتب العلميه.
- قمى، علىبن ابراهيم، 1404ق، تفسير القمي، تحقيق طيب موسوى جزائرى، چ چهارم، قم، دار الكتاب.
- گريدي، جُوان، 1384، مسيحيت و بدعتها، ترجمة عبدالرحيم سليماني اردستاني، چ دوم، قم، طه.
- مجلسى، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، تحقيق و تصحيح جمعى از محققان، بیروت، دار احياء التراث العربي.
- ـــــ ، 1404ق، بحار الانوار، تتمه کتاب النبوه، ابواب قصص عيسي و امه و ابويها، باب ۱۸ (باب فضله و رفعه شأنه و...)، بيروت، مؤسسة الوفاء.
- مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، 1413ق، الإختصاص، تصحيح علياكبر غفاري و محمود محرمى زرندى، قم، كنگرة شيخ مفيد.
- مقري، محمدبن ابراهيم، 1411ق، جزء نافعبن ابيابراهيم، تحقيق ابوالفضل الحويني، بيروت، دار الصحابه.
- مکارم شيرازي، ناصر و همکاران، 1374، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
- ملاحويش آل غازى، عبدالقادر، 1382ق، بيان المعاني، دمشق، مطبعة الترقى.
- مناوي، محمد عبدالرئوف، 1415ق، فيض القدير شرح الجامع الصغير، تصحيح احمد عبدالسلام، بيروت، دار الکتب العلميه.
- ناس، جان بي، 1381، تاريخ جامع اديان، ترجمة علياصغر حکمت، چ پانزدهم، تهران، علمي و فرهنگي.
- نيچه، فردريش، 1385، دجال، تهران، آگاه.
- هاشمى خويى، ميرزاحبيبالله،1400ق، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، تحقيق حسن حسنزاده آملي و محمدباقر كمرهاي، تصحيح ابراهيم ميانجى، تهران، مكتبة الاسلاميه.
- يعقوبي، احمدبن ابييعقوب، بيتا، تاريخ اليعقوبي، بيروت، دار صادر.