معرفت، سال سی و یکم، شماره نهم، پیاپی 300، آذر 1401، صفحات 31-39

    رابطه‌ی قرآن و عهدین با سنت از منظر امامیه و آئین کاتولیک

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    جواد باغبانی آرانی / استادیار گروه ادیان مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی / arani@qabas.net
    ✍️ مجتبی نوری کوهبنانی / دانش‌پژوه دکتری ادیان و عرفان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی / mojtaba_nouri_kouhbanani@iran.ir
    چکیده: 
    قرآن و عهدین به عنوان منابع اصلی دو دین ابراهیمی (مسیحیت و اسلام) مورد استفاده است. در این بین با اضافه شدن سنت، نظرات مختلفی در باب رابطة این دو منبع اصلی با آن شکل گرفت. ازآنجاکه در اسلام و مسیحیت مذاهب مختلفی ایجاد شدند. در این مختصر برای انسجام بحث به شیوة توصیفی ـ تحلیلی به این موضوع پرداخته می شود، که از منظر امامیه و آئین کاتولیک رابطة قرآن و عهدین با سنت چگونه است؟ و سعی شده است تا با توجه به منابع هریک از این دو آئین، این رابطه بیان شود. برای روشن شدن نظر مورد قبول، از چهار دیدگاه کمک گرفته شده و مشخص شد که اولاً از نظر امامیه و آئین کاتولیک بین قرآن و عهدین با سنت رابطة طولی برقرار است؛ ثانیاً سنت در مسیحیت مقدم بر کتاب مقدس بوده و علت آن عدم کتابت کتاب مقدس در مسیحیت اولیه است؛ و در امامیه قرآن با سنت همراه بوده و بعد از کتابت قرآن کریم، سنت هم زمان حول آن شکل گرفته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Relationship of the Qur'an and the Testaments with the Sunnah from the Perspective of Imamiyah and Catholicism
    Abstract: 
    Abstract The Qur’an and Testaments are the main sources of two Abrahamic religions (Christianity and Islam). In the meantime, with the addition of Sunnah, different opinions were formed about its relationship with these two main sources. Since there are different denominations in Islam and Christianity, this brief descriptive-analytical paper studies the relationship of the Qur'an and the Testaments with the Sunnah from the perspective of Imamiyah and Catholicism. Investigating the sources of these two religions, the paper tries to shed light on this relationship. To clarify the accepted view, four points of view were considered and it was found that, firstly, from the point of view of Imamiyah and Catholicism, the Qur'an and the Testaments have a longitudinal relationship with Sunnah. Secondly, the Sunnah in Christianity precedes the Bible because the Bible was not yet written in early Christianity, whereas in Imamiyah, the Qur'an was accompanied with the Sunnah, and the Sunnah was formed along with the writing of the Holy Qur'an.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    یکی از مهم‌ترین بخش ادیان، منابع الهیات آن محسوب می‌شود؛ چراکه اعتقادات و احکام و اخلاق از آن گرفته شده است. با آنکه منابع ادیان ممکن است متفاوت باشد؛ لکن در این تحقیق که در حیطة امامیه و آئین کاتولیک انجام شده است، منابع این دو تا حدودی به ‌هم شباهت دارد. کتاب، سنت، عقل از منابع الهیات در امامیه و آئین کاتولیک است. با توجه به اینکه در هر دو مذهب، نظرات مختلفی در باب این منابع وجود دارد؛ بر آن شدیم تا به جهت اختصار، از بین منابع آنان به رابطة قرآن و عهدین با سنت پرداخته شود، تا چگونگی بهره‌گیری این دو آئین از این دو منبع مهم روشن گردد.
    سؤال اصلی تحقیق این است که: رابطة قرآن و عهدین با سنت از منظر امامیه و آئین کاتولیک به‌چه صورت است؟
    سؤال‌هاي فرعی عبارتند از: 1. از بین چهار دیدگاهی که بیان می‌شود، نظر امامیه و آئین کاتولیک ناظر به کدام‌یک است؟ 2. علت پذیرش دیدگاه مورد قبول چیست؟
    در راستای بحث رابطة قرآن و عهدین با سنت می‌توان به چند اثر اشاره کرد و در زمینة این رابطه از آنها سود جست.
    براي پيشينه بحث در منابع امامیه مي‌توان به منابع زير اشاره كرد:
    کتاب رابطة قرآن و سنت (نصيري، 1397)، که در پانزده فصل به رشتة تحریر درآمده است؛ برخی از عناوین آن به این صورت است: جایگاه سنت در زمینة شناخت دین، عدم نیاز به سنت و دلایل عدم نیاز به آن و نقد آن. مؤلف بیان می‌کند که با توجه به نیازهای زمان، باید قرآن و سنت مورد بازپژوهی قرار گیرند، تا پاسخگوی نیازها باشند. همچنین در این کتاب به رابطة قرآن و سنت پرداخته شده و نظرات مختلف در این باب را مورد بررسی و نقد قرار گرفته و در نهایت، این دو مانند دو فصل کتاب دین، شناخته شده است.
    مقالة «همگرایی قرآن و سنت» (صدر، 1375)، در این مقاله نویسنده به نقش قرآن در سنت پرداخته و تأثیر آن را بر سنت از دو بُعد می‌داند: 1. اعتبار بخشیدن؛ 2. ارزیابی؛ و در ادامه به چگونگی ارزیابی سنت براساس قرآن اشاره می‌کند و به تبیین رابطة قرآن و سنت می‌پردازد.
    در منابع آئین کاتولیک مي‌توان به آثار ذيل اشاره كرد:
    کتاب تعالیم کلیسای کاتولیک (مفتاح و دیگران، 1389)، كه نویسنده در این کتاب با استفاده از کتاب مقدس و متون رسمی کلیسا به اعتقادات و آداب و رسوم و ابعاد اجتماعی و عبادی پرداخته است. این کتاب چند بخش دارد؛ در بخشی، به مفهوم ایمان پرداخته و در ادامه به ابعاد شناخت خداوند و همچنین چگونگی رابطة انسان و خدا اشاره کرده و همچنین به جایگاه وحی و سنت به‌عنوان منابع شناخت دین پرداخته است؛ که ارتباط بین سنت و کتاب مقدس تبیین و منشأ آن دو را واحد دانسته است. در بخشی دیگر، به عیسی، نبوتش و زندگی و سرنوشتش و تعالیم او اشاره کرده است؛ در قسمتي دیگر، به فداشدن مسیح برای نجات مسیحیان پرداخته است.
    كتاب درس‌نامة الهیات مسیحی (مک‌گراث، 1393). در این کتاب نویسنده به بررسی تحولات تاریخی الهيات مسیحی پرداخته و سپس مفاهیم کلیدی و اصطلاحات را بیان کرده است، که مربوط به منابع الهیات مسیحی است و در همین بخش است که سنت را به‌عنوان منبعی از منابع الهیات دانسته و نظریه‌هایی در مورد آن و نسبتش با کتاب مقدس بیان می‌کند. در پایان آموزه‌های الهیات مسیحی، مانند آموزه‌های خدا، تثلیث، مسیح، نجات و... را مورد بررسی قرار داده است.
    در منابع ذکرشده اگرچه به رابطة قرآن و عهدین با سنت پرداخته است؛ لکن به‌جهت تطبیقی این کار انجام نشده و تنها اثری که در این زمینه به‌صورت کلی کار تطبیقی انجام داده و بین اسلام و مسیحیت را بررسی کرده، نوشتة علی نصیری تحت عنوان «مفهوم و جایگاه سنت از منظر اسلام و مسیحیت» است. البته در این اثر به‌جهت عدم تمرکز بر این مسئله و پرداختن به مباحث مختلف، دچار برداشت ناصواب در این زمینه شده که در این اثر به‌صورت صحیح بیان خواهد شد.
    در این مقاله بعداز بیان مفاهیم کلیدی بحث، به رابطة قرآن با سنت از منظر امامیه پرداخته می‌شود؛ که در ضمن چهار دیدگاه مورد بررسی قرار گرفته است. در پایان این بحث نیز رابطة عهدین با سنت روشن شده است؛ كه به جهت هماهنگی موضوع در اینجا نیز چهار دیدگاه مطرح شده و نتیجة به‌دست‌آمده، تقریر شده است.
    در اینجا مناسب است ابتدا منظور از امامیه و آئین کاتولیک به‌صورت مختصر روشن شود و سپس سنت در این دو آئین بیان شود تا در پایان مقایسة منصفانه‌ای حاصل شود.
    1. اماميه
    امروزه امامیه یا اثنی‌عشریه، به کسانی اطلاق می‌شود که قائل به امامت و جانشینی دوازده نفر بعد از رسول خدا هستند (بحرانی، 1374، ج ‌2، ص 389)؛ که در همه چیز، مانند پیامبر اكرم هستند، الا اینکه آنان پیامبر نیستند (کلینی، 1426ق، ج ‌15، ص ‌269).
    2. آئين کاتوليک
    واژة کاتولیک به مسیحیانی گفته می‌شود که ارتدوکس و پروتستان نیستند (رسول‌زاده و باغبانی، 1389، ص ‌250) و پاپ را رهبر خود می‌دانند (وان وورست، 1393، ص ‌439).
    3. سنت از منظر اماميه
    در اینجا معنای اصطلاحی سنت مراد است، که قول و فعل و تقریر (حلی، 1364، ج ‌1، ص ‌28ـ29) معصوم است.
    4. سنت از منظر آئين کاتوليک
    عبارت است از مجموع شعائر و اصول عقایدی که از حواریون دست به ‌دست رسیده و آنها نیز آن را به‌طور شفاهی از خدا یا روح‌القدس دریافت کرده بودند. این سنت به‌وسیلة کلیسای کاتولیک رم حفظ شده و از نسلی به‌ نسل دیگر انتقال یافته بود. عنوانی که به این سنت‌ها داده شده عبارت است از سنت‌های غیرمکتوب، که دست به ‌دست گشته تا به ما رسیده است (مولند، 1381، ص ‌89).
    در ذیل به رابطة قرآن و سنت از منظر امامیه و همچنین رابطة عهدین و سنت از منظر آئین کاتولیک پرداخته می‌شود.
    5. رابطة قرآن و سنت از منظر اماميه
    در اینجا می‌‌توان چهار دیدگاه انحصاری فرض کرد که از این چارچوب خارج نخواهد بود: دیدگاه کتاب‌محور، دیدگاه سنت‌محور، دیدگاه کتاب‌محور و سنت‌مدار، دیدگاه دوگانه محور.
    الف. دیدگاه قرآن‌محور که نگاه افراطی به قرآن دارد
    منشأ این دیدگاه به خلیفة دوم برمی‌گردد که در آن شرایط حساس، این سخن از او صادر شد که: «حسبنا کتاب الله» (بخاری، 1410‌ق، ج ‌7، ص ‌94؛ ج ‌9، ص ‌115؛ ج ‌11، ص ‌120) و از آن زمان تا کنون مخصوص این طائفه است. حتی خلیفة اول بعد از رحلت پیامبر اکرم نیز چنین دیدگاهی داشت و می‌گفت بین ما و شما کتاب خداست (ذهبی، 1428ق، ج ‌1، ص ‌9)؛ لکن به‌جهت اشکالات فراوان به مرور زمان از این دیدگاه فاصله گرفته و منکر چنین نظری شدند (نصیری، 1379). در حال حاضر از نظر امامیه این دیدگاه باطل است و کسی از امامیه قائل به این نظر نیست. در تأیید این مطلب می‌توان به سخن اميرمؤمنان علي به ابن‌عباس اشاره کرد که می‌خواست برای محاجه با خوارج برود که حضرت فرمودند: «لا تخاصمهم بالقرآن، فان القرآن حمال ذو وجوه، تقول و یقولون، ولکن حاججهم بالسنه، فانهم لن یجدوا عنها محیصا» (نهج‌البلاغه، 1380، نامه 77)؛ با قرآن با آنان محاجه مکن؛ چراکه قرآن ذو وجوه است و هرکسی می‌تواند نظر خودش را به آن مستند کند؛ اما سنت این‌گونه نیست.
    ب. دیدگاه سنت‌محور که سنت را مورد توجه قرار می‌دهد
    این دیدگاه منتسب به اخباریان است که با استناد به این روایت: «انما یعرف القرآن من خوطب به» (كليني، 1426ق، ج ‌15، ص ‌699) و امثال این روایت بیان می‌کنند که فهم قرآن منحصر به اهل‌بیت است و هرچه هست باید از مجرای ایشان بیان شود (بهبهانی، 1426‌ق، ص ‌7) و حتی در تفسیر قرآن هم باید از این مجرا باشد تا مورد قبول قرار گیرد و الا صحیح نیست؛ و با این ادعا، دنبال‌رو سنت شدند؛ حتی شیخ حرعاملی در کتاب وسائل الشیعه بابی را قرار داده‌اند، مبنی بر اینکه استنباط احکام از ظاهر قرآن جایز نیست؛ مگر بعد از شناخت تفسیر آن از ائمه معصومان (حرعاملی، 1409‌ق، ج ‌27، ص ‌176). در تفسیر این آیة قرآن که «راسخون فی العلم» (آل‌‌عمران: 7) چه کسانی هستند، روایت می‌گوید امیرمؤمنان علی و ائمة بعد از او (همان، ص ‌179). همچنین در تفسیر این آیه قرآن «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَینَا مِنْ عِبَادِنَا» (فاطر: 32) از امام باقر سؤال شد، که حضرت در پاسخ فرمودند: «هی لنا خاصة یا ابا اسحاق» (بحرانی، 1374، ج ‌4، ص ‌550). البته باید توجه داشت که اینان منکر خواندن قرآن و یا تفسیر آن نیستند؛ بلکه می‌گویند هر کاری که انجام می‌شود، باید از رهگذر معارف اهل‌بیت باشد تا از خطا مصون بماند؛ وگرنه دچار انحراف خواهیم شد.
    ج. دیدگاه قرآن‌محور و سنت‌مدار
    این دیدگاه، سنت را وابسته به قرآن می‌داند و استقلالی برای آن قائل نیست. طبق این نظر، سنت در طول قرآن کریم است، نه در عرض آن و مستقل. همان‌طور که روایات عرضه شده، دلالت بر آن می‌کنند، مانند: «کل شیء مردود الی الکتاب و السنة و کل حدیث لایوافق کتاب الله فهو مزخرف» (مجلسی، 1404‌ق، ج ‌1، ص ‌229). روایت دیگری نیز که دلالت می‌کند بر اینکه نباید آنچه مخالف قرآن است را پذیرفت؛ «فلاتقبلوا علینا خلاف القرآن» (مجلسی، 1406‌ق، ج ‌14، ص ‌460) است. علامه طباطبائی در این زمینه می‌فرمایند؛ لازمة روایات نهی از تفسیر به رأی این است که مفسر از اینکه فقط به نظر خودش اکتفا کند و به نظر دیگران مراجعه نکند، نهی شده است؛ بلکه باید از نظر دیگران نیز استمداد جوید. حال این نظر دیگران از دو حال خارج نیست: یا قرآن است و یا سنت؛ سنت نمی‌تواند باشد؛ چراکه خودِ سنت امر به رجوع به قرآن کرده است و همچنین روایات عرضه نیز بر این دلالت می‌کنند. پس در تفسیر قرآن فقط یک راه باقی می‌ماند، که همان قرآن است (تفسیر قرآن به قرآن)؛ در نتیجه، غیر این راه مصداق تفسیر به رأی خواهد بود (طباطبائی، 1390‌ق، ج ‌3، ص ‌77). علامه در تبیین حدیث ثقلین که دلالت بر محوریت قرآن و عترت توأمان دارد، می‌فرمایند؛ این حدیث مجوزی برای ابطال حجیت ظواهر قرآن و اکتفا کردن به ظاهر بیان اهل‌بیت نیست. چگونه این صحیح خواهد بود و حال آنکه رسول خدا می‌فرمودند: «لن یفترقا»؛ پس حجیت برای هر دو با هم است. پس قرآن بر معانی خودش دلالت دارد و معارف الهیه را کشف می‌کند، و اهل‌بیت هم دلالت بر این طریق و هدایت مردم به اغراض و مقاصد قرآن می‌کنند (همان، ص 87). پس سنت در برابر قرآن، یک پدیدة مستقل با خط‌مشی جداگانه نیست؛ بلکه سنت با قرآن یک رابطة تبیینی دارد و صورت عینی و تجسم‌یافته و عملي‌شدة قرآن است (شکوری، 1359، ص 53). در حدیثی امام صادق از رسول خدا نقل می‌کنند که: «ان علی کل حق حقیقة و علی کل صواب نوراً، فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه» (کلینی، 1426ق، ج 1، ص ‌172). بنا بر این روایت، ملاک قرآن است و باید سنت مخالف قرآن نباشد؛ که در این صورت کنار گذاشته خواهد شد.
    د. دیدگاه دوگانه‌محور
    طبق این دیدگاه، توجه به کتاب و سنت به یک اندازه بوده و برای رفع نیاز‌های شریعت، نقشی یکسان ایفا می‌کند. بنا بر این نظرِ مشهور، قرآن و سنت نه در طول هم، بلکه در عرض یکدیگر و به‌صورت مستقل، منبعی برای فهم دین هستند. یکی (قرآن) به کلیات و دیگری (سنت) به جزئیات پرداخته است (نصیری، 1379؛ شیخ‌زاده، 1394، ص 106).
    حال برای رسیدن به نظر مطلوب به این می‌پردازیم که نظر قرآن و سنت در مورد سنت چیست؟ تا به رابطة قرآن با سنت پي ببریم.
    6. سنت در قرآن
    در ذیل به آیاتی اشاره می‌شود که صراحتاً یا تلویحاً به سنت اشاره دارد:
    1. «وَ أَنْزَلْنَا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ» (نحل: 44)؛ طبق این آیه انتخاب پیامبر اکرم با دو هدف صورت گرفت؛ الف. او حقایق دریافتی از وحی الهی را برای مردم بیان کند. ب. مردم با شنیدن این پیام و بیان پیام‌رسان و با توجه به محیط رشد و نمای پیامبر اکرم زمینة اندیشه و بصيرت مردم فراهم شود (جمشیدی، 1386، ص 43).
    2. «فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَی‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» (نساء: 59)؛ طبق این آیة کریمه به فرمودة اميرمؤمنان علی بازگرداندن آن به خداوند متعال این است که سنت او را انتخاب کنیم، و بازگرداندن به پیامبر اکرم این است که سنت آن حضرت را انتخاب کنیم (نهج‌البلاغه، 1380، خطبه 125).
    3. «مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللهَ» (نساء: 80)؛ واضح است که مصداق این آیه سنت پیامبر اکرم است.
    4. «وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر: 7)؛ این آیه بیانگر قانونی کلی است و آن حرمت و احترام ویژة سنت نبوی در پیشگاه خداوند است (جمشیدی، 1386، ص 44).
    5. «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب: 21)؛ که به‌وضوح بر اعتبار و اهمیت رفتار پیامبر اکرم دلالت می‌کند (همان).
    6. «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ» (جمعه: 2)؛ در نگاه مفسران منظور از حکمت، سنت است (طوسی، بی‌تا، ج 3، ص 40؛ طبرسی، 1372، ج 10، ص 429).
    7. «وَ مَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَی، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحَی‌» (نجم: 3ـ4)؛ این آیه بر اعتبار و اهمیت کلام رسول خدا دلالت می‌کند و اینکه جز وحی الهی حرف دیگری نمی‌زند (جمشیدی، 1386، ص 44ـ45)؛ پس سخنانی که وحی قرآنی نیست، در رتبة وحی قرآنی است؛ چراکه او سخنی غیر وحی نمی‌گوید.
    لازم به ‌ذکر است که یک سنت مخصوص پیامبر اکرم است که آیات و روایات فراوان دلالت بر این مطلب دارد، که در اینجا گلچینی از آنان بیان شد؛ و یک سنت ادامة سنت رسول خدا است، که سنت اهل‌بیت است و در قرآن نیز مورد تأکید واقع شده است و آیاتی دلالت بر این مطلب دارد که در ذیل به چند مورد اشاره می‌شود:
    1. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اولی‌الامر مِنْکُمْ» (نساء: 59)؛ در اینجا اطاعت از اولی‌الامر هم‌ردیف اطاعت رسول خدا و اطاعت خداوند واقع شده و پرواضح است که این هم‌ردیفی به‌خاطر امتیازاتی است که مخصوص اولی‌الامر شده است.
    2. «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلَی اولی‌الامر مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» (نساء: 83)؛ در این آیه رسول خدا و اولی‌الامر را رفع‌کنندۀ اختلاف معرفی می‌کند که نشان از این دارد که اولی‌الامر در رفع اختلاف با رسول خدا در یک مرتبه هستند.
    منظور از اولی‌الامر هم، متفقاً اهل‌بیت پیامبر اکرم هستند. پس در نتیجه سنت مدنظر، اعم از سنت رسول خدا و اهل‌بیت عصمت است (صدوق، 1395ق، ج 2، ص 661؛ ابن‌حيون، 1385ق، ج 1، ص 264).
    7. سنت در سنت
    در ذیل به روایاتی اشاره می‌شود که به جایگاه سنت پرداخته و نقش آن را تبیین می‌کند.
    1. حدیث ثقلین؛ پیامبر اکرم می‌فرمایند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ‌بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ» (کلینی، 1426ق، ج 2، ص 25؛ خصیبی، 1419ق، ص 18؛ ابن‌شعبه حرانی، 1404ق، ص 426؛ صدوق، 1395ق، ج 1، ص 64؛ مفید، 1413ق، ص 135). این حدیث به تواتر نقل شده و دربردارندة این است که اهل‌بیت عصمت بعد از رسول خدا جانشین او هستند و همانند او قول و فعل و تقریر آنان حجت است؛ لذا سنت آنان نیز همانند سنت رسول خدا از حجیت برخوردار است.
    2. امام صادق فرمودند: «مَا مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ وَ فِيهِ كِتَابٌ أَوْ سُنَّةٌ» (کلینی، 1426ق، ج 1، ص 151؛ مجلسی، 1404ق، ج 1، ص 204)؛ که طبق این حدیث، ازآن‌روکه سنت با «أو» به کتاب عطف شده، نشانة این است که سنت از خود استقلال دارد (شیخ‌زاده، 1394، ص 111).
    3. امام صادق می‌فرمایند: «من خالف کتاب الله و سنة محمد فقد کفر» (کلینی، 1426ق، ج 1، ص 174). طبق این روایت کسی که با قرآن و سنت پیامبر مخالفت کند، کفر ورزیده است و نشان از این دارد که سنت، هم‌رتبة قرآن کریم است و همان‌طور که مخالفت با آن نشانة کفر است، مخالفت با سنت رسول خدا نیز این‌گونه است.
    4. در روایتی دیگر امام زمانی‌که صحبت می‌فرمودند، بیان می‌داشتند که از من بپرسید که این سخن خود را از کدام قسمت قرآن بیان کرده‌ام تا برای شما بازگو کنم (میرداماد، 1403ق، ص 139)؛ که خود نشان از این دارد که سنت، مستقل نیست و تابع قرآن کریم است.
    5. در روایتی دیگر راوی از امام کاظم سؤال کرد که آیا همه چیز در کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم وجود دارد؟ که حضرت در پاسخ فرمودند: «کُلُ شَیْءٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّة نَبِیِّهِ» (فیض کاشانی، 1415ق، ج 1، ص 56). در این روایت با توجه به اینکه سؤال از کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم بود، امام هم بر این تفکیک صحه گذاشته و در پاسخ، طبق سؤال بیان فرمودند که هر چیزی در کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم وجود دارد. لذا طبق این روایت، کتاب و سنت دو چیز جدا از هم بیان شده است.
    6. در روایت دیگری رسول خدا می‌فرمایند: «اوتیت القرآن و مثلیه معه» (بحرانی، 1374، ج 1، ص 737؛ مجلسی، 1403ق، ج 16، ص 417)؛ به من قرآن و همسان با آن داده شده است؛ که منظور از همسان با آن، سنت است و دلالت بر این دارد که همانند قرآن دارای حجیت است.
    نتيجه کلی بحث
    با توجه به مباحث مطرح‌شده می‌توان به این نتیجه رسید که سنت در طول قرآن قرار دارد و آن روایاتی که در نگاه اول، دلالت بر این دارد که این دو مستقل از هم هستند؛ باید گفت؛ اگر با دقت بازنگری شود، روشن خواهد شد که آن دسته از روایاتی که از آنها چنین برداشت می‌شود که سنت در عرض قرآن است و برای آن یک نحو استقلال قائل است؛ مانند حدیث ثقلین، درواقع در مقام بیان این است که سنت از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و اینکه به‌صورت جداگانه در روایات از آن اسم برده شده، دلیل بر این نمی‌شود که مستقل از کتاب باشد؛ لذا نظریة سوم مدنظر نگارندگان در این تحقیق خواهد بود؛ و رابطة قرآن و سنت به‌صورت طولی است و نه عرضی؛ لذا سنت از خود استقلالی نخواهد داشت.
    حال نوبت به بررسی رابطة عهدین و سنت است. البته به‌عنوان مقدمه لازم است بیان شود که مسیح، خداوندی که تمامِ وحی خدای اعلی در او کامل می‌شود، به رسولان خودش دستور داد تا انجیل را موعظه کنند و موهبت‌های خدا را به همة انسان‌ها برسانند (مفتاح و دیگران، 1389، ص 48)؛ «پس، رفته، همة امت‌ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم‌ِ آب و ابن ‌و روح‌القدس تعمید دهید و ایشان را تعلیم دهید که همة اموری را که به شما حکم کرده‌ام، حفظ کنند. و اینک من هر روزه تا انقضای عالم همراه شما هستم» (متی 28: 19ـ20). «پس بدیشان گفت: «در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید» (مرقس16: 15). به پیروی از این فرمان، انجیل به دو طریق نقل شد:
    الف. شفاهی: رسولان آنچه را که خودشان از مسیح شنیده بودند و از سبک زندگی او دریافت کرده بودند و یا از القائات روح‌القدس فراگرفته‌اند، با بشارت زبانی و با ارائة الگوی عملی و با وضع قوانین نقل کرده‌اند.
    ب. کتبی: رسولان و معاشران رسولان، به الهام روح‌القدس، نوشتنِ پیام رستگاری را به عهده گرفتند (مفتاح و دیگران، 1389، ص 48).
    به لحاظ تاریخی، مسیحیت اولیه بر پایة کتاب بنا نشده بود؛ بلکه بر پایة سنتِ رسولان، یعنی تعالیم شفاهی ایشان بنا شده بود؛ زیرا یا هنوز کتاب‌های عهد جدید نوشته نشده بودند، یا این کتاب‌ها هنوز یک‌جا گردآوری نشده بودند (سوزن، 1987، ص 23). با این حال مسیحیت وجود داشت و حافظ مسیحیت و اعتقادات آن کلیسای واحد رسولی بود (رُشدی، بی‌تا، ص 4). لذا کلیسا بر کتاب عهد جدید مقدم است. دلیل بر آن هم این فراز است: «الآن ای برادران، شما را از انجیلی که به شما بشارت دادم، اعلام می‌کنم؛ که آن را هم پذیرفتید و در آن هم قایم می‌باشید ـ بدان پایبندید ـ و به‌وسیلة آن نیز نجات می‌یابید، به‌شرطی که آن کلامی را که به شما بشارت دادم، محکم نگاه دارید؛ و الا عبث ایمان آوردید» (اول قرنتیان 15: 1ـ2). در اینجا می‌بینیم که پولس به تعلیمی اشاره می‌کند که شفاهاً به ایشان تعلیم داده بود. بشارت دادم یعنی موعظه کردم (رُشدی، بی‌تا، ص 4). به‌طورکلی مسیحی در قرن اول بر پایة عهد عتیق و سنت رسولان بنا شده بود. از قرن دوم به بعد، عهد عتیق، سنت رسولان، سنت پدران کلیسا و عهد جدید، ستون‌های مسیحیت را تشکیل دادند و هرجا مطلبی در این منابع یافت نمی‌شد، اسقفان کلیسا‌ها برای اتخاذ تصمیم، دست به تشکیل شوراهای بین الکلیسایی می‌زدند (همان، ص 7).
    اکنون که مشخص شد در مسیحیت، سنت بر عهد جدید مقدم است، می‌توان وارد بحث شد و در مورد رابطة عهدین و سنت، صوری که بیان شد را تصویر کرد. این رابطه از چهار دیدگاه انحصاری که در ذیل بیان می‌شود، خارج نخواهد بود:
    الف. عهدین‌محور
    با آغاز قرن شانزدهم برخی الهی‌دانان رادیکال بر این نظر شدند که سنت را باید کنار گذاشت؛ چراکه کتاب مقدس هفت‌بار مهر و موم شده و هیچ‌کس نمی‌تواند بدون استفاده از کلیدِ داوود، که تجلی روح‌القدس است، آن را بگشاید؛ لذا داوری شخصی فرد بر داوری جمعی کلیسا تقدم یافت و نتیجة آن، کنار گذاشتن سنت شد؛ که این همزمانی با جنبش روشنگری که نماد نفی افراطی سنت بود، موجب شد تکیه بر عقل، آنها را از توسل به سنت برای آرا و اندیشه‌ها بی‌نیاز کند. لذا آموزه‌هایی چون تثلیث و الوهیت مسیح، چون مبنای کافی در کتاب مقدس نداشت، مورد انکار قرار گرفتند (مک‌‌گراث، 1393، ج 1، ص 283ـ284). سنت کلیسا هرچند که مثل یک راهنمای آموزنده بود؛ اما فاقد اعتباری در حد متون مقدس شد (اسپرول، بی‌تا، ص 55).
    ب. سنت‌محور
    با توجه به نکته‌ای که در مقدمة بحث بیان شد، مسیحیت اولیه سنت‌محور بوده و عهد جدید وجود نداشته است. نخستین کتاب عهد جدید به‌زعم دانشمندان، به نقلی تقریباً در سال 50م به نگارش درآمده و بقیة آنها اکثراً تا سال 70م تکمیل شد؛ به استثنای انجیل یوحنا، رسالات او، و کتاب مکاشفه که گمان می‌رود در حدود سال‌های 90م به رشتة تحریر درآمده است (رُشدی، بی‌تا، ص 4)، و بعد از اینکه عهد جدید به‌صورت مکتوب جمع‌آوری شد، کم‌کم و در نسل‌های بعدی در کنار سنت به آن هم استناد می‌کردند و این هم‌پایی تقریباً تا قرن شانزدهم همان‌طور که بیان شد، ادامه داشت و از آن به ‌بعد سنت کنار نهاده شد و بعد از گذشت سالیان طولانی و کاهش تأثیر روشنگری در دهه‌های اخیر، عامل مهمی شد تا اینکه دوباره برای سنت در الهیات مسیحی ارزش قائل شوند (مک‌گراث، 1393، ج 1، ص ‌284). در حال حاضر مسیحت کاتولیک صرفاً سنت‌محور نیستند و قائلی در بین آنان یافت نمی‌شود در نتیجه سنت‌محور بودن، مختص مسیحیت اولیه است.
    ج. عهدین‌محور و سنت‌مدار
    این نظریه در واکنش به مناقشات مختلف در کلیسای اولیه، به‌ویژه تهدیدی که از آیین گنوسی بر روش سنتی در فهم عباراتِ خاصی از کتاب مقدس ایجاد شد، شکل گرفت. لذا پدران الهی‌دان در سدة دوم تابع این نظر بودند که کتاب مقدس را نمی‌توان دل‌بخواه یا به‌سود خود تفسیر کرد؛ بلکه کتاب مقدس را باید در چارچوبِ پیوستگی تاریخی کلیسای مسیحی تفسیر کرد. سنت صرفاً به معنای شیوه‌ای سنتی مربوط به تفسیر کتاب مقدس در جامعة مؤمنان است. در این نظریه، الهیات بر پایة کتاب مقدس استوار است و سنت به شیوة سنتی، تفسیر کتاب مقدس اشاره دارد. طبق این نظریه که می‌شود گفت جریان غالب در نهضت اصلاح دینی نیز پیرو آن بودند، بیان می‌شد. در صورتی می‌توان تفسیر سنتی کتاب مقدس، مانند آموزة تثلیث یا سنت تعمید اطفال را حفظ کرد؛ مشروط به اینکه ثابت شود با کتاب مقدس سازگار است (مک‌گراث، 1393، ج 1، ص 281ـ282)؛ و الا قابل پذیرش نخواهد بود. به‌بیان دیگر، محور، عهدین هستند؛ اگرچه از سنت هم استفاده خواهد شد؛ البته درصورتی‌که سنت مخالف کتاب مقدس نباشد؛ در غیر این صورت کنار گذاشته خواهد شد. طبق این نظریه، سنت در طول کتاب مقدس خواهد بود و کاملاً به ‌یکدیگر مرتبط و متصل‌اند؛ چراکه هر دوی آنها از یک منشأ واحد الهی نشئت می‌گیرند و به‌گونه‌ای همراه یکدیگرند که یک کل را تشکیل می‌دهند (مفتاح و ديگران، 1389، ص 49).
    د. دوگانه‌محور
    در قرن چهاردهم و پانزدهم «سنت» به‌عنوان منبعی متمایز و جداگانه در باب مکاشفه مطرح شد که علاوه بر کتاب مقدس اعتبار داشت. طبق این نظریه، سنت در عرض کتاب مقدس قرار می‌گیرد. برای اثبات این نظریه چنین استدلال می‌شد که کتاب مقدس دربارة برخی موضوعات سکوت کرده و سخنی مطرح نشده است و خداوند به مشیت خود منبعی ثانوی را در باب مکاشفه ترتیب داده تا این خلل جبران شود و این منبع سنت، نامکتوب و یا همان سنت شفاهی است که همان‌طور که در مقدمة بحث بیان شد، ریشة آن به خودِ رسولان برمی‌گردد. این سنت از نسلی به نسل دیگر در کلیسا انتقال یافت. طبق این دیدگاه، الهیات بر دو منبع کاملاً متمایز، یعنی کتاب مقدس و سنت نانوشته بنا شده است (مک‌گراث، 1393، ج 1، ص 282ـ283).
    در شورای ترنت مقرر شد که سنن کلیسایی، حجیت و اعتبار کتاب مقدس را دارد و حق ترویج و تفسیر کتاب مقدس در انحصار کلیساست (مولند، 1381، ص 89؛ رسول‌زاده و باغبانی، 1389، ص 372؛ ناس، 1382، ص 688)؛ اما در شورای دوم واتیکانی دوباره به نظریۀ عهدین‌محور و سنت‌مدار بازگشتند (مک‌گراث، 1393، ج 1، ص 283).
    در اینجا برای رسیدن به دیدگاه صواب، خواهیم گفت که جایگاه سنت در عهدین و سنت به‌چه نحوی است؛ تا بتوان به دیدگاه مورد قبول رسید.
    8. سنت در عهدين
    در اینجا به فقراتی که صراحتاً یا تلویحاً به بحث سنت پرداخته، اشاره می‌شود.
    1. «پس، رفته همة امت‌ها را شاگرد سازید و ایشان را به اسم‌ِ آب و ابن ‌و روح‌القدس تعمید دهید؛ و ایشان را تعلیم دهید که همة اموری را که به شما حکم کرده‌ام، حفظ کنند. و اینک من هر روزه تا انقضای عالم همراه شما هستم آمین» (متی 28: 19ـ20).
    2. «پس بدیشان گفت: در تمام عالم بروید و جمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید» (مرقس، 16: 15).
    با توجه به مطالبی که در مقدمه بیان شد، از این دو فراز می‌توان به دو مطلب دیگر رسید:
    الف. در زمان بیان این سخنان، هیچ‌یک از اناجیل چهارگانه نوشته نشده بود.
    ب. از بین اناجیل، انجیل مرقس طبق نقلی تقریباً در سال 65م تا 70م به رشتة تحریر درآمده است (ناس، 1382، ص 576).
    نتیجة این دو مطلب این می‌شود که از این فراز که می‌گوید بروید و ملت‌ها را شاگرد سازید، منظورش این است که طبق سنت، آنان را شاگرد سازید؛ چراکه در آن زمان هیچ کتابی وجود نداشته است.
    9. سنت در سنت
    لازم به ذکر است که هرچه تعلیم رسمی کلیسا بیان کند، سنت محسوب می‌شود (مولند، 1381، ص 90)؛ لذا تمام احکامی که از کلیسا صادر شود، هم‌ردیف کتاب مقدس محسوب شده و دارای یک اعتبار خواهد بود (رسول‌زاده و باغباني، 1393، ص 127). ناگفته نماند که تنها مرجع رسمی برای تفسیر کتاب مقدس و سنت، فقط کلیساست؛ و استدلال آنان در این‌ زمینه به این صورت است که کتاب مقدس سخن خداست و به الهام روح‌القدس نوشته شده است و سنت مقدس، کلمة خدا را که توسط مسیح خداوند و روح‌القدس به رسولان سپرده شده، کاملاً منتقل می‌کند. سنت، کلمه را به جانشینانِ رسولان منتقل می‌کند، تا آنان درحالی‌که منور به روح حق‌اند، با موعظه‌شان آن را از روی امانت حفظ کنند و تبیین کنند و همه‌جا منتشر سازند. در نتیجه، نقل و تفسیر وحی که به کلیسا سپرده شده، در تمام حقایقِ وحیانی، یقینش را تنها از کتاب مقدس نمی‌گیرد. کتاب مقدس و سنت هر دو باید پذیرفته شوند و با احساس علاقه و احترامِ یکسان، محترم شمرده شوند (مفتاح و دیگران، 1389، ص 49ـ50).
    با توجه به این مطلب، هرچه کلیسا بیان کند، سنت محسوب می‌شود و لذا تمام احکامی که از شوراها در ادوار گوناگون صادر شده، سنت است و برای اختصار از ذکر آنان خودداری می‌شود. بنابر این سنت مساوی با احکام کلیساست.
    نتيجه کلی بحث
    با عنایت به مطالب ذکرشده، روشن می‌شود که نظرات در مورد رابطة بین سنت و عهدین در ادوار مختلف گوناگون بوده و بسته به شرایط، نظرات متفاوتی بیان شده است. در مسیحیت اولیه که عهد جدیدی وجود نداشت، سنت، محوریت داشت؛ بعد از اینکه اناجیل به رشتة تحریر درآمد، عهدین‌محور و سنت‌مدار شدند و بعد از شورای ترنت دوگانه‌محور شدند؛ به این صورت که سنت مستقل از کتاب مقدس، دارای اعتبار شد و به‌عبارتی، سنت در عرض کتاب مقدس قرار گرفت و بعد از آن تقریباً در قرن چهاردهم و پانزدهم، سنت در طول کتاب مقدس قرار گرفت. اما در شورای دوم واتیکان (1962ـ1965) که آخرین شورای جهانی کلیسا بود (رسول‌زاده و باغبانی، 1389، ص 374)، رویکرد دوگانه‌محور کنار گذاشته شد و به رویکرد عهدین‌محور و سنت‌مدار بازگشتند (مک‌گراث، 1393، ج 1، ص ‌283).
    10. شباهت‌ها و تفاوت‌ها ميان اين دو آئين
    با توجه به آنچه بیان شد، این دو آئین دارای شباهت‌ها و تفاوت‌های متعددی هستند که عنایت به آنها ما را با موضوع مورد بحث آشنا می‌کند.
    1ـ10. شباهت‌ها
    به‌طورکلی می‌توان شباهت این دو مذهب را به این‌ صورت بيان كرد.
    اولاً، در هر دو آئین، سنت از جایگاه بالایی برخوردار است و تقریباً هرکدام نقش تفسیری را نسبت به کتاب مقدس ایفا می‌کند.
    ثانیاً، در هر دو آئین، رابطة سنت با کتاب، رابطة طولی است و نه عرضی. اگرچه نظرات گوناگون دیگری نیز مطرح شده و قائل به این است که رابطة سنت با کتاب، عرضی است و نه طولی؛ لکن آنچه در نهایت حاصل شد، رابطة طولی بین کتاب و سنت است.
    2ـ10. تفاوت‌ها
    1. در آئین کاتولیک، سنت بر کتاب مقدم است؛ و در امامیه کتاب و سنت هم‌زمانی دارند و در پرتو هم تفسیر می‌شوند؛ چراکه خداوند رسول خدا را مبین قرار داده است (نحل: 44).
    2. در آئین کاتولیک، رابطة سنت و کتاب ادواری بوده؛ بدین معنا که در طول زمان یک نظر ثابت نبوده است، همان‌طور که بیان شد؛ لکن در امامیه ثابت بوده است.
    3. در امامیه، سنت، قول و فعل و تقریر معصوم است؛ لکن در آئین کاتولیک هر آنچه که از کلیسا صادر شود، سنت محسوب شده و واجب‌الاتباع است.
    نتيجه‌گيری
    با عنایت به مطالب ذکرشده، مشخص شد که از منظر امامیه و آئین کاتولیک رابطة قرآن و عهدین با سنت، به‌صورت طولی است؛ نه اینکه در عرض یکدیگر باشند؛ اگرچه قائلانی هستند که نظر دیگری دارند. لکن با بررسی‌های صورت‌گرفته و با توجه به مستندات هرکدام از دو آئین، نظر سوم در هر دو، مورد پذیرش است و علت قبول آنان نیز دلایل مطرح‌شده در این زمینه است، که بیان شد.

     

    • نهج‌البلاغه، 1380، ترجمة محمد دشتی، قم، تهذیب‌.
    • کتاب مقدس، 1996م، ترجمة قدیم، انگلستان، ایلام.
    • ابن‌حیون، نعمان‌بن محمد، 1385ق، دعائم الإسلام، قم، مؤسسة آل‌البیت.
    • ابن‌شعبه حرانی، حسن‌بن علی، 1404ق، تحف‌العقول، تصحيح علی‌اکبر غفاری، چ دوم، قم، جامعة مدرسین.
    • اسپرول، آر. سی، بی‌تا، حقایق اساسی ایمان مسیحی، ترجمة ابراهیم احمدی‌نیا، چ سوم، تهران، نور جهان.
    • بحرانی، سیدهاشم، 1374، البرهان فی تفسیر القرآن، قسم الدراسات الاسلامیة مؤسسة البعثة، قم، مؤسسة بعثت.
    • بخاری، محمدبن اسماعیل، 1410ق، صحیح البخاری، چ دوم، مصر، وزارة الاوقاف مصر.
    • بهبهانی، وحید، 1426ق، حاشیة الوافی، قم، مؤسسة العلامة المجدد الوحید البهبهانی.
    • جمشیدی، اسدالله، 1386، تاریخ حدیث، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • حرعاملی، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشیعه، قم، مؤسسة آل‌البیت.
    • حلی، نجم‌الدین ابی‌القاسم، 1364، المعتبر فی شرح المختصر، قم، سیدالشهداء.
    • خصیبی، حسین‌بن حمدان، 1419ق، الهدایة الکبری، بیروت، البلاغ.
    • ذهبی، شمس‌الدین، 1428ق، تذکرة الحُفّاظ، چ دوم، بیروت، دارالکتب العلمیه.
    • رسول‌زاده، عباس و جواد باغبانی، 1389، شناخت مسیحیت، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    • ـــــ ، 1393، شناخت کلیسای کاتولیک، قم و تهران، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني و سمت.
    • رُشدی، آرمان، بی‌تا، اعتقادنامه نیقیه، بی‌جا، بي‌نا.
    • سوزن، میشل، 1987م، تاریخ اناجیل، بی‌جا، بي‌نا.
    • شکوری، ابوالفضل، 1359، تحقیقی در منابع ایدئولوژیک اسلام ـ سنت، قم، حر.
    • شیخ‌زاده، صدیقه، 1394، بررسی تطبیقی دیدگاه‌های مفسران شیعه و اهل سنت دربارة رابطة قرآن و سنت، ایلام، دانشگاه ايلام.
    • صدر، سیدموسی، 1375، «همگرایی قرآن و سنت»، پژوهش‌های قرآنی، ش 5و6، ص 172ـ185.
    • صدوق، محمدبن علی، 1395ق، کمال الدین و تمام النعمة، تصحيح علی‌اکبر غفاری، چ دوم، تهران، الاسلامیه.
    • طباطبائی، سيدمحمدحسین، 1390ق، المیزان فی تفسیر القرآن، چ دوم، بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
    • طبرسی، فضل‌بن حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقيق فضل‌الله یزدی طباطبائی، چ سوم، تهران، ناصرخسرو.
    • طوسی، محمدحسن، بی‌تا، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقيق احمد حبیب عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
    • فیض کاشانی، ملامحسن، 1415ق، تفسیر الصافی، تصحيح حسین اعلمی، چ دوم، تهران، الصدر.
    • کلینی، محمدبن یعقوب، 1426ق، کافی، قم، دارالحدیث.
    • مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، تحقيق جمعی از نویسندگان، چ دوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
    • ـــــ ، 1404ق، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تحقيق سيدهاشم رسول محلاتی، چ دوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
    • مجلسی، محمدتقی‌، 1406ق، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، تحقيق حسين موسوی کرمانی و علي‌پناه اشتهاردی، چ دوم، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور.
    • مفتاح، احمدرضا و دیگران، 1389، تعالیم کلیسای کاتولیک، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
    • مفید، محمدبن محمدبن نعمان، 1413ق، الامالی، تصحيح حسین استادولی و علی‌اکبر غفاری، قم، کنگرة شیخ مفید.
    • مک‌گراث، آلیستر، 1393، درسنامه الهیات مسیحی، ترجمة بهروز حدادی، چ دوم، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
    • مولند، اینار، 1381، جهان مسیحیت، ترجمة محمدباقر انصاری و مسیح مهاجری، چ سوم، تهران، امیرکبیر.
    • میرداماد، محمدباقربن محمد، 1403ق، التعلیقة علی اصول الکافی، تحقيق مهدی رجائی، قم، خيام.
    • ناس، جان‌بایر، 1382، تاریخ جامع ادیان، ترجمة علی‌اصغر حکمت، چ سیزدهم، تهران، علمی و فرهنگی.
    • نصیری، علی، 1379، «رابطه متقابل کتاب و سنت»، علوم حدیث، ش 15، ص 34ـ77.
    • ـــــ ، 1397، رابطة قرآن و سنت، قم، دارالحدیث.
    • ـــــ ، 1389، «مفهوم و جایگاه سنت از نگاه اسلام و مسیحیت»، حدیث حوزه، ش 1، ص 4-31.
    • وان وورست، رابرت ای، 1393، مسیحیت از لابه‌لای متون، ترجمة جواد باغبانی و عباس رسول‌زاده، چ دوم، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    باغبانی آرانی، جواد، نوری کوهبنانی، مجتبی.(1401) رابطه‌ی قرآن و عهدین با سنت از منظر امامیه و آئین کاتولیک. فصلنامه معرفت، 31(9)، 31-39

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جواد باغبانی آرانی؛ مجتبی نوری کوهبنانی."رابطه‌ی قرآن و عهدین با سنت از منظر امامیه و آئین کاتولیک". فصلنامه معرفت، 31، 9، 1401، 31-39

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    باغبانی آرانی، جواد، نوری کوهبنانی، مجتبی.(1401) 'رابطه‌ی قرآن و عهدین با سنت از منظر امامیه و آئین کاتولیک'، فصلنامه معرفت، 31(9), pp. 31-39

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    باغبانی آرانی، جواد، نوری کوهبنانی، مجتبی. رابطه‌ی قرآن و عهدین با سنت از منظر امامیه و آئین کاتولیک. معرفت، 31, 1401؛ 31(9): 31-39