معرفت، سال سی و یکم، شماره یازدهم، پیاپی 302، بهمن 1401، صفحات 55-65

    نقش صبر در کمال رفتاری انسان از منظر قرآن

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ ابراهیم غلام زاده غیبی / کارشناس ارشد تفسير و علوم قرآن مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / ibrahimghz@mihanmail.ir
    مصطفی کریمی / استاديار گروه تفسير و علوم قرآن مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني / karimi@iki.ac.ir
    چکیده: 
    خداوند حکیم انسان را برای رسیدن به کمال و سعادت آفریده است. از شمار مسائلی که درباره‌ی کمال انسان مطرح می شود، عوامل مؤثر در آن است. یکی از عواملی که می تواند در کمال انسان نقش ایفا کند صبر اوست. این مقاله نقش ایجابی و بازدارندگی صبر در کمال رفتاری انسان را با هدف زمینه سازی نیل انسان ها به کمال بررسی می کند. روش گردآوری اطلاعات، فیش برداری و پردازش آن به روش توصیفی و تحلیل و تفسیر موضوعی روشمند خواهد بود. حاصل تحقیق آن است که صبر در انسان موجب برخی از رفتارهای کمالی وی می شود. این رفتارها عبارتند از: صله‌ی ارحام، اقامۀ نماز، انفاق و اعتدال در آن، دفع خطاهای خود و دیگران، تواضع، فروتنی و رفتار مسالمت آمیز با جاهلان، شب زنده داری، اجتناب از شرک، عدم ارتکاب زنا و پرهیز از امور باطل و بیهوده.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Role of Patience in the Perfection of Human Behavior from the Perspective of the Qur'an
    Abstract: 
    Abstract Man has been created by God the All-Wise to achieve perfection and happiness. Factors effective in human perfection are among the issues raised in this regard. Patience is one of these factors. The present article examines the positive and inhibitory role of patience and how it paves the way for humans to achieve perfection. The method of data collection is note-taking and analysis through descriptive, analytical method and methodical thematic interpretation. The result of the research shows that patience causes some perfect behaviors in man, including maintaining good family kinshipو performing prayers, giving to charity in moderation, preventing one's own and others' mistakes, having humility, modesty and peaceful behavior with the ignorant, maintaining night vigils, avoiding polytheism, not committing adultery and abstaining from false and useless actions.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    يکي از مسائل مهم در مورد انسان، کمال اوست. از طرفي کمال انسان اکتسابي است و با تلاش و رفتار خود او حاصل مي‌شود؛ ازاين‌رو عوامل مؤثر در کمال انسان مطرح مي‌شود. يکي از اين عوامل، صبر است. کمال انسان داراي ابعاد گوناگون بينشي، گرايشي و توانشي است و ظهور توانش انسان در رفتار اوست؛ لذا از نقش صبر در کمال رفتاري انسان بحث مي‌کنيم. به‌جهت اينکه قرآن کريم منبع جامع الهي است که هدف آن هدايت انسان در ابعاد مختلف است؛ ما نقش صبر در بعد رفتاري انسان را بررسي مي‌کنيم. گرچه در بسياري از آيات قرآن دربارة صبر انسان و آثار آن مطالبي ذکر شده است؛ اما آيات قرآن صراحتاً به نقش صبر در کمال انسان نپرداخته‌اند؛ بنابراين براي بررسي نقش صبر در کمال انسان، بايد به بررسي آيات و لوازم آنها و همچنين پيوند بين آيات مرتبط با موضوع پرداخت. هرچند برخي آثار به موضوع صبر و اقسام آن، آثار صبر، جايگاه صبر و صابران در قرآن و نقش صبر در سلامت روان پرداخته‌اند؛ از جمله: سيماي صابران در قرآن (قرضاوي، 1360)؛ صبر از ديدگاه قرآن (صابريان، 1382)؛ کارکردهاي تربيتي صبر و نقش آن در سلامت روان از منظر قرآن و روايات (عسگري، 1393). با این‌حال اثري که به بررسي نقش صبر در کمال رفتاري انسان بپردازد، يافت نشد. بنابراين پژوهش حاضر به‌دليل فقدان پيشينه، کاري نو در اين زمينه است و از اين جهت که زمينه‌ساز دستيابي انسان‌ها به کمال از طريق آگاهي‌بخشي از نقش مثبت صبر در کمال انسان و همچنين به جهت نقش معرفتي آن در برخي دانش‌هاي علوم انساني داراي اهميت است.
    سؤال اصلي پژوهش حاضر اين است که نقش صبر در کمال رفتاري انسان چيست؟
    سؤال‌هاي فرعي نيز عبارتند از: 1. نقش ايجابي صبر در کمال رفتاري انسان چيست؟ 2. نقش بازدارندة صبر در کمال رفتاري انسان چيست؟
    پيش از پرداختن به پاسخ اين پرسش‌ها، توضيحي دربارۀ مفاهيم اصلي اين پژوهش مي‌دهيم.
    1. مفهوم‌شناسي
    1ـ1. کمال در لغت
    کمال از نظر لغوي از ريشۀ «کمل» و در اصل به معناي تمام ‌بودن چيزي است (ر.ک: فراهيدي، 1409ق، ج 5، ص 379؛ ابن‌فارس، 1404ق، ج 5، ص 139). اما برخي کمال هر چيزي را به معناي«حصول غرض از آن چيز»مي دانند (ر.ک: راغب اصفهاني، 1412ق، ص 726). همچنين کمال به مرتبه‌اي بعد از تماميت اجزاء بيان شده است؛ با اين تفاوت که تمام در کميات و کمال در کيفيات استعمال مي‌شود (ر.ک: مصطفوي، 1430ق، ج 10، ص 126).
    2ـ1. کمال در اصطلاح
    کمال انسان نوعي افزايش كمّى يا كيفى و يا شكوفايي و بيشتر شدن بهره وجودي است (مصباح يزدي، 1394، ج 2، ص 46). كمال حقيقي هر موجود عبارت است از صفت يا اوصافي كه فعليت اخيرش اقتضاى واجدشدن آنها را دارد و امور ديگر در حدى كه براى رسيدن به كمال حقيقى‌اش مفيد باشد، كمال مقدمي و مقدمةالكمال خواهند بود (مصباح يزدي، 1386، ص 13و14). با توجه به معناي لغوي کمال مي‌توان گفت: منظور از کمال انسان، رسيدن به نقطه‌اي است که هدف خداوند از خلقت انسان حاصل شود. سير انسان به‌سوي خدا، همان نفس او و انتهاي سير و کمال نهايي او در قرب الهي است که با اعمال قلبي و بدني محقق مي‌شود (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 6، ص 166).
    واژة کمال در قرآن کريم در مورد انسان به‌کار نرفته؛ اما واژگاني در قرآن با آن همسو هستند که همان مفهوم موردنظر را مي‌رسانند؛ مثل: فوز و فلاح.
    3ـ1. صبر در لغت
    صَبر در فرهنگ لغت عرب به معناي «حبس» (جوهرى، 1376ق، ج‏ 2، ص 706 ؛ ابن‌فارس، 1404ق، ج ‏3، ص 329؛ طريحى، 1375، ج ‏3، ص 357؛ مرتضي زبيدى، 1414ق، ج ‏7، ص 70)؛ و نقيض «جزع» (فراهيدى، 1409ق، ج 7، ص 115) است. وقتي «صبر» به‌عنوان يک خصيصه در مورد انسان به‌کار مي‌رود، به معناي «حبس نفس از جزع» است (جوهرى، 1376ق، ج 2، ص 706)، که يکي از آيات شريفة قرآن نيز به آن اشاره دارد: «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ» (کهف: 28).
    4ـ1. صبر در اصطلاح
    براي مفهوم اصطلاحي «صبر» تعاريف مختلفي ذکر شده که به دو تعریف مهم اشاره مي‌کنيم: «شكيبايى و خوددارى نفس بر آنچه را كه عقل و شرع حكم مى‏كند و آن را مى‏طلبد؛ يا آنچه كه عقل و شرع، خوددارى نفس از آن را اقتضاء مى‏كند» (راغب اصفهانى، 1412ق، ص 474) و همچنين «کفّ نفس به فرمان الهي» (جوادي آملي، 1389، ج 4، ص 170). اين دو تعريف يکديگر را تأييد مي‌کنند؛ زيرا انسان صابر از طريق عقل و شرع، پي به حُسن يا قبح برخي کارها مي‌برد و نفس خود را به انجام کارهاي حَسَن وادار کرده و از انجام کارهاي قبيح بازمي‌دارد. انجام کارهاي حَسَن انسان را به کمال و انجام کارهاي قبيح انسان را به سقوط مي‌رساند. با اين تعريف مشخص مي‌شود که صبر به دو صورت در کمال انسان نقش دارد؛ هم نقش ايجابي ـ كه انسان را به انجام برخي امور وادار مي‌کند ـ و هم نقش بازدارنده ـ که انسان را از انجام برخي امور بازمي‌دارد.
    5ـ1. رفتار در لغت
    رفتار و عمل در فرهنگ لغت عربي، به هر فعلي از حيوان که با قصد انجام شود، اطلاق مي‌گردد. بنابراين عمل، اخصّ از فعل است؛ زيرا فعل گاهي به حيوانات و جمادات منتسب مي‌شود که آنها هيچ قصد و انگيزه‌اي ندارند (ر.ک: راغب اصفهاني، 1412ق، ص 587).
    6ـ1. رفتار در اصطلاح
    رفتار و فعل عبارت است از نوع عملکرد افراد. همچنين افعال اختيارى بر دو دسته‏اند: الف. افعال جوارحى‏ كه توسط اندام و اعضاى مادى صورت مى‏پذيرد؛ ب. افعال جوانحى‏ كه درون محدودۀ نفس صورت مى‏گيرد و ممكن است هيچ‏گونه ظهور و بروز خارجى نداشته باشد (شيرواني، 1379، ص 160). يکي از عواملي که در کمال رفتاري انسان نقش دارد، صبر اوست. صبر به دو شکل ايجابي و بازدارنده در کمال رفتاري انسان نقش دارد که در ادامه به آن خواهيم پرداخت.
    2. نقش ايجابي صبر در کمال رفتاري انسان
    صبر در انسان زمينه‌ساز انجام برخي امور مي‌شود که آن امور انسان را به کمال مي‌رسانند.
    1ـ2. صبر زمينه‌ساز انجام صلة ارحام
    يکي از سفارشات خداوند متعال در قرآن برقراري ارتباط و پيوند با خويشان و ارحام است؛ که خداوند در اين زمينه مي‌فرمايد: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقيبا» (نساء: 1). با توجه به اين آية شريفه، خداوند به مردم دستور مي‌دهد که از خدا پروا کنيد و حرمت او را حفظ کنيد و همچنين مراقبت کنيد از وحدت خويشاوندي و ارتباط رحِمي که خدا آن را در بين شما قرار داده است. کلمۀ «ارحام»، جمع «رَحِم» و «رحِم» به معناي محل نشو و نماي جنين در شکم مادران و همان عضو داخلی موجود در باطن زنان است. اين معناي اصلي کلمة «رَحِم» است؛ اما بعدها به‌عنوان استعاره و به علاقة ظرف و مظروف، در معناي قرابت و خويشاوندي نيز به‌کار رفت؛ به اين دليل که خويشاوندان همه از يک رحِم مشترک خارج شده‌اند. پس کلمۀ «رحِم» به معناي نزديک و «ارحام» به معناي نزديکان است و قرآن کريم نهايت توجه و اهتمام را به صلة رحم دارد (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 4، ص 138). در ذيل همين آيه، طبق نقلي، امام محمدباقر فرمودند: «معناي تقوا از ارحام اين است که از قطع رحم بپرهيزيد» (ر.ک: طبرسى، 1372، ج 3، ص 6). در روايتي پيامبر مي‌فرمايد: «يقول الله تعالى صلوا أرحامكم فانه أبقى لكم في الحياة الدنيا و خير لكم في آخرتكم» (سيوطى، 1404ق، ج 2، ص 117)‏. با توجه به اهميت صلة رحم و سفارشات بسيار زيادي که در قرآن و روايات به آن شده است، مي‌توان پي برد که انجام اين امر الهي نقش زيادي در کمال انسان دارد. در آية ديگري اشاره شده است که ارتباط و پيوند با اموري که مورد سفارش خداوند است، باعث کمال نهايي انسان مي‌شود. خداوند در اين زمينه مي‌فرمايد:‌ «وَالَّذينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ... جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ، سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّار» (رعد: 21ـ24). وصل، ضد فصل و به معناي ضميمه کردن دومي به اولي بدون فاصله است (ر.ک: فراهيدى، 1409ق، ج 7، ص 152؛ ازهرى، 1421ق، ج 12، ص 164؛ جوهرى، 1376ق، ج 5، ص 1842؛ طوسى، 1392، ج 6، ص 244). در ادامه به افرادي که اين پيوند را برقرار مي‌کنند، بشارت داده شده که به‌زودي با صالحان از ارحام و خاندان خود، مانند پدران و مادران و ذريه و برادران و خواهران و غير ايشان در بهشت به‌هم مي‌پيوندند و در آنجا مستقر مي‌شوند. اين عاقبت نيک، سرانجام اعمال صالحي است که در تمام مراحل زندگي انجام دادند و در مواقعي که ديگران منحرف شدند، اين افراد خويشتن‌داري کرده، خدا را اطاعت کرده، از گناه دوري جستند و در برابر مصيبت صبر کردند (ر.ک: طباطبائى، 1390ق، ج 11، ص 347). خداوند متعال در پايان آية 24 سورة «رعد»، تمام کارهاي خردمندان را به صبر آنها نسبت مي‌دهد؛ يعني اگر آنها صلة رحم کردند به‌واسطة صبرشان بوده است؛ زيرا خداوند وعدة بهشت را در مقابل صبر آنها در دنيا به آنها مي‌دهد و مي‌فرمايد: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»، و بهره‌مندي بهشت نشانه کمال نهايي انسان است: «فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ» (آل‌عمران: 185). نتيجه اينکه صبر، زمينة پيوند با امور مورد تأکيد الهي را فراهم کرده و آنها به اين واسطه موفق به انجام آن شدند و به همين دليل به کمال نهايي رسيدند. در اينکه صبر چگونه زمينه‌ساز صلة رحم است، شايد بتوان گفت: انسان در ارتباط‌هايي که با خويشان خود دارد گاهي دچار اختلاف مي‌شود و افرادي که فاقد صبر هستند فوري قطع رابطه مي‌کنند؛ اما افرادي که مزين به صبر هستند، به نفس خود غلبه مي‌کنند و با عفو و گذشت همچنان ارتباط خود را حفظ مي‌کنند.
    2ـ2. صبر، زمينه‌ساز اقامة نماز
    نماز يکي از فرايض الهي است که در بين واجبات از اهميت بالايي برخوردار است و در رسيدن انسان به کمال نقش بسزايي دارد. يکي از ويژگي‌هاي متقين در قرآن، اقامة نماز است، که خداوند مي‌فرمايد: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ... أُولئِكَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (بقره: 4و5). با توجه به اين آيات شريفه، اقامة نماز موجب کمال و رستگاري انسان مي‌شود؛ همچنين در آية ديگري نيز به حکمت و چگونگي تأثير نماز در کمال انسان اشاره شده است: «وأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَروَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ» (عنکبوت: 45). براساس اين آية شريفه، طبيعتِ نماز، انسان را از فحشا و منکر باز مي‌دارد؛ اما به‌نحو اقتضا، نه به نحو عليت؛ که ادعا شود تمام نمازگزاران از فحشا و منکر بازداشته مي‌شوند؛ بلکه در کنار اينکه موانع ديگر در کار نباشد، طبيعت نماز چنين اثري در انسان دارد. همچنين از سياق آيه که اثر نماز را دوري از فحشا و منکر مي‌داند، تعليل در آيه بيانگر اين است که نماز عملي عبادي است که انجام‌ دادن آن، صفتي در روح انسان پديد مي‌آورد که آن صفت، صاحبش را به نحو اقتضا از فحشا و منکر بازمي‌دارد. در ادامۀ اين اثر با جملة «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ»، کامل مي‌شود و از سياق فهميده مي‌شود که اين جمله به ماقبل متصل است و اثر ديگري از نماز را بيان مي‌کند و آن اينکه اين اثر، بزرگتر از اثر قبلي است و اين اثر چيزي جز ذکر الهي نيست؛ در اينجا مراد، ذکر قلبي است که از نماز حاصل مي‌شود. ذکر خدا بزرگترين خيري است که ممکن است به انسان برسد؛ زيرا ذکر خدا کليد همة خيرات است (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 16، ص 133ـ136). همچنين به اين اثر نماز در آية ديگري نيز اشاره شده است؛ خداوند مي‌فرمايد: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه: 14)؛ اهميت نماز تا جايي است که خداوند به مؤمنان سفارش مي‌کند که در مشکلات از نماز ياري بگيرند: «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعين، الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ» (بقره: 45و46)؛ طبق نظر اکثر مفسران، ضمير در «إِنَّها» به نماز برمي‌گردد (طوسي، 1372، ج 1، ص 203). در ادامه خداوند مي‌فرمايد: نمازگزاران است مگر بر خاشعين؛ و خاشعين کساني هستند که به ملاقات خداوند و آخرت باور دارند. مراد از «کبيره» اين است که اين امر بر نفس سختي و مشقت دارد و اطلاق «کبر» بر يک امر مشکل و سخت، در کلام عرب مجاز مشهور است. همچنين مراد از «خاشع» کسي است که نفس خود را ذليل کرده و دليلش اين است که به امر الهي اطمينان دارد و حُسن عاقبت امور را مي‌طلبد و فريب تزيين شهوات نفساني را نمي‎‌خورد؛ چنین کسي نفسش براي قبول امور خير آمادگي دارد (ر.ک: ابن‌عاشور، 1420ق، ج 1، ص 463و464). در تعريف صبر نيز گفتيم که صبر يعني بازداشتن نفس به امر الهي؛ پس صبر اين‌گونه با مطيع‌کردن نفس به امر الهي و مخالفت با مشتهيات نفساني، زمينه‌ساز اقامة نماز مي‌شود که خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَالَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ... سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّار» (رعد، 22و24)؛ هرچند در آيه ‌22 سورة «رعد»، عطف ساير اعمال نيک بر «صبر» از باب عطف خاص بر عام است (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 11، ص 344)؛ اما در آية 24 اين سوره، خداوند اقامة نماز و ساير کارهاي نيکي که خردمندان انجام دادند؛ اعم از وفاي به عهد الهي، صلة رحم، انفاق در راه خدا و... را به صبر آنها نسبت مي‌دهد و به آنها در برابر صبري که داشتند وعدة ورود به بهشت مي‌دهد، که نشان از کمال نهايي انسان دارد؛ پس صبر زمينه‌ساز انجام تمام اين اعمال است.
    3ـ2. صبر، زمينه‌ساز انفاق در راه خدا و اعتدال در آن
    انفاق در راه خدا و پرداخت زکات يکي از عواملي است که انسان را به کمال مي‌رساند، خداوند متعال در اين زمينه مي‌فرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ... وَ الَّذينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ» (مؤمنون: 1ـ4). در آيات ديگري نيز به اين امر اشاره شده و زمينه‌ساز اين عمل، صبر انسان بيان شده است؛ خداوند متعال در قرآن کريم مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً... سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّار» (رعد: 22ـ24). خداوند متعال در اين آية شريفه يکي از صفات خردمندان را انفاق ذکر مي‌کند. منظور از انفاق در جملۀ «و َأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً» مطلق انفاق، اعم از واجب و غير واجب است (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 11، ص 344). در اين آية شريفه افرادي که مسلح به صبر هستند، از آنچه خداوند به آنها روزي داده، بدون هيچ‌گونه چشم‌داشتي و صرفاً براي کسب رضايت الهي انفاق مي‌کنند. مي‌توان گفت که علاقه به مال در هر شخصي وجود دارد و قرآن کريم انفاق مال را يکي از راه‌هاي مقابله با دلبستگي به مال دنيا معرفي مي‌کند. زماني‌که شخصي با زحمت و تلاش، مالي را به‌دست مي‌آورد، اگر بخواهد آن را به نيازمندان انفاق کند براي او گذشتن از مال خود، خيلي سخت و دشوار است؛ به‌همين دليل خداوند دربارۀ اهميت انفاق مي‌فرمايد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْ‏ءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَليم» (آل‌عمران: 92)‏؛ با توجه به اين آيۀ شريفه، يعني شما انسان وارسته‌اي نمي‌شويد تا اينکه از آنچه علاقه داريد انفاق کنيد و اين امر خداوند براي اين است که محبت آن شيء محبوب از دل انسان کنده شود؛ و اين انفاق زماني کامل‌تر مي‌شود که انسان بدون هيچ‌گونه چشم‌داشتي آن را ببخشد (ر.ک: مصباح يزدي، 1388، ص 48و49). در آياتي از سورة «انسان» که در شأن اهل‌بيت نازل شده، خداوند مي‌فرمايد: «إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً، عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجيراً، يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيراً، وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً، إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لاشُكُوراً» (انسان: 5ـ9). واژة «ابرار» جمع «بَرّ» و کلمة «بَرّ» صفت مشبهه از مصدر «بِرّ» به معناي احسان کردن است؛ و زماني اين صفت به کسي اطلاق مي‌شود که عمل خود را نيکو سازد و از نيکو ساختن عمل خود هيچ منفعتي براي خودش در نظر نگرفته باشد و صرفاً به‌خاطر اينکه آن کار خير است، آن را انجام مي‌دهد؛ يا حتي درصورتي‌که خودش هم آن عمل را دوست نداشته باشد و فقط به‌خاطر خير بودن، آن را انجام مي‌دهد و بر تلخي آن، که مخالف نفس است صبر مي‌کند؛ مانند نذر، که ظاهراً براي شخص داراي زحمت است (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 20، ص 124). با توجه به شأن نزولي که براي اين آيات گفته شده، منظور نذري است که اهل‌بيت براي بهبودي بيماري امام حسن و امام حسين گرفته بودند (ر.ک: طوسي، 1372، ج 10، ص 211؛ طبرسي، 1372، ج 10، ص 611). در مورد ضمير در عبارت «علي حبّه» بين مفسران اختلاف‌نظر هست؛ اما همان‌طور که از ظاهر آيه برداشت مي‌شود، ضمير در عبارت «علي حبّه» به «طعام» برمي‌گردد و منظور از «علي حبّه» اشتياق و اشتهاي زياد به طعام به‌خاطر شدت احتياج به آن است؛ و مؤيد آن، آية شريفة «لن تنالوا البرّ...» است (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 20، ص 126).
    تا اينجا با توجه به آيات سوره‌هاي «مؤمنون، آل‌عمران، رعد و انسان»، ثابت شد که انفاق به‌عنوان يک کار پسنديده، براي انسان کمال محسوب مي‌شود؛ زيرا اولاً شخصي که انفاق مي‌کند در زمرة ابرار قرار مي‌گيرد؛ ثانياً در سورة «مؤمنون» کساني که زکات مي‌دهند و انفاق مي‌کنند، جزء مفلحون شمرده شدند و فلاح همان کمال انسان است؛ ثالثاً در سوره‌هاي «رعد و انسان» به کساني که انفاق مي‌کنند و از انفاق خود جز رضايت خدا هيچ چشم‌داشتي ندارند، وعدة بهشت داده شده که حکايت از به کمال نهايي رسيدن انسان دارد؛ رابعاً در سورة «ليل»، خداوند پاک‌رفتارترين فرد را کسي معرفي مي‌کند که مالش را براي پاک شدن انفاق مي‌کند و هيچ چشم‌داشتي از کسي جز رضايت الهي ندارد (ليل: 17ـ21). همچنين در دو سورة «رعد و انسان»، وقتي به آنها وعده داده مي‌شود که در مقابل انفاق، وعدة بهشت داده مي‌شوند؛ اين کار آنها را به صبرشان نسبت مي‌دهد؛ مثلاً در سورة «رعد» خداوند مي‌فرمايد: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» (رعد: 24)؛ يا همچنين در سورة «انسان» مي‌فرمايد: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً» (انسان: 12)؛ پس صبر زمينه‌ساز انفاق در اين افراد است. موضوع ديگري که به بحث انفاق مربوط است، بحث اعتدال در انفاق است، که خداوند در قرآن خطاب به پيامبر مي‌فرمايد: «وَ لاتَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» (اسراء: 29). دست به گردن بستن کنايه از بخل و خسيس بودن است و درست مقابل بسط يد قرار دارد که کنايه از بذل و بخشش است؛ و به اين معناست که هرچه به دستش مي‌رسد، بذل و بخشش مي‌کند و اين تعبير قرآن بليغ‌ترين تعبير در مورد نهي از افراط و تفريط در انفاق است. همچنين جملة «فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»، فرع بر جملة «وَلاتَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» است. واژة «حسر» به معناي انقطاع و عريان شدن است (ر.ک: راغب اصفهاني، 1412ق، ص 234)، و بدين معناست که زياد دست و دلباز نباش که ممکن است زانوي غم بغل بگيري و نتواني در جامعه ظاهر شوي و با مردم معاشرت کني؛ چون با توجه به روايات، پيامبر پيراهن خود را هم انفاق کردند (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 13، ص 83). اين آية شريفه به‌وضوح بيان مي‌کند که انسان بايد در انفاق، حد اعتدال را رعايت کند؛ نه زياد دست و دلباز باشد و نه بخيل، همچنين در آية ديگري خداوند مي‌فرمايد: «فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطيعُوا وَ أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِكُمْ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون» (تغابن: 16)‏. با توجه به اين آية شريفه کسي که از بخل نفس در امان باشد، رستگار است و رستگاري همان کمال انسان است. تا اينجا اثبات شد که رعايت اعتدال در انفاق براي انسان کمال است؛ اما خداوند متعال در آيات ديگري اين رعايت اعتدال در انفاق را به صبر انسان نسبت مي‌دهد، وقتي خداوند در توصيف عبادالرحمان مي‌فرمايد: «وَالَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً... أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً» (فرقان: 67و75)؛ اسراف به معناي تجاوز کردن و از حد گذشتن (راغب اصفهاني، 1412ق، ص 407) و «قتر» به معناي کم کردن هزينه و نفقه است (همان، ص 655)، و قَوام به معناي حد وسط و معتدل است (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 15، ص 240)؛ پس عبادالرحمان به‌واسطة صبر، راهي ميانه در انفاق برمي‌گزينند؛ بدين صورت که بر احساسات و هواي نفس خود غلبه دارند؛ نه با گريه و زاري و اظهار نياز يک نيازمند، احساساتي مي‌شوند و تمام اموال خود را به او مي‌بخشند؛ و نه اينکه براساس هواي نفس، بخل مي‌ورزند و دست ديگري را نمي‌گيرند. نتيجه اينکه با توجه به مطالب مذکور، صبر در انسان زمينه‌ساز انفاق در راه خدا و اعتدال در آن مي‌شود و ثابت شد که هم انفاق و هم اعتدال در آن، از نشانه‌هاي کمال انسان است.
    4ـ2. صبر، زمينه‌ساز دفع خطاهاي خود و ديگران
    انسان مي‌تواند با اختيار خود، کارهاي پسنديده انجام دهد که در قرآن با تعبير «حسنات» از آن ياد شده؛ و همچنين مي‌تواند با سوء اختيار مرتکب کارهاي ناپسند شود که به آن در ادبيات قرآن «سيئات» مي‌گويند. همچنين در قرآن کريم نيز اين نکته ذکر شده که اثرات اين اعمال حسنه و سيئه به خود شخص اختصاص دارد؛ خداوند متعال مي‌فرمايد: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» (اسراء: 7)؛ لام در لأنفسکم و فلها، لام اختصاص است؛ بدين معنا که هرکدام از احسان و بدي شما به خود شما اختصاص دارد؛ بدون اينکه ارتباطي با ديگري داشته باشد و اين همان سنت الهي است که اثر عمل هرکسي چه خوب و چه بد، به خود او برمي‌گردد؛ و اين سنت الهي از آية شريفه «تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ» (بقره: 141) قابل درک است (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 13، ص 40). برخي افراد پس از ارتکاب کار بد، آن اعمال بد را با اعمال حسنه از خود دور مي‌کنند. خداوند متعال در اين مورد مي‌فرمايد: «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّار، جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ، سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» (رعد: 22و24)؛ «الدرء» به معناي متمايل شدن به يک جانب و «درأته» يعني دفعش کردم و راندمش (ر.ک: راغب اصفهاني، 1412ق، ص 313)، همچنين در تفسير «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» گفته شده: يعني با انجام طاعت، معصيت را دفع مي‌کنند (ر.ک: طبرسي، 1372، ج 6، ص 444). اما اين فقره از آيه، معناي وسيع‌تري دارد؛ به اين صورت که اين افراد وقتي به‌صورت اتفاقي گناهي را مرتکب مي‌شوند، به‌دنبال آن با انجام کار نيک، آن را جبران مي‌کنند و بدي را از خود مي‌زدايند؛ اعم از اينکه با يک کار نيک اين دفع بدي را انجام دهند، يا اينکه با توبه آن کار را جبران کنند. همچنين ممکن است که شخص ديگري اين بدي را در حق اين افراد کرده باشد و به آنها ظلم کرده باشد و آنها با عفو و احسان، تلافي کنند. با توجه به اين آية شريفه، هر دو معنا در دفع سيئه با حسنه به‌دست مي‌آيد و انحصار آن به يکي از اين دو دليلي ندارد (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 11، ص 344).
    در مورد دفع بدي با انجام اعمال حسنه، خداوند مي‌فرمايد: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى‏ لِلذَّاكِرينَ، وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لايُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ» (هود: 114و115)؛ جملة «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» علت آورده شده براي امر به «أَقِمِ الصَّلاةَ»؛ بدين صورت که نمازها حسناتي هستند که در دل مؤمنان وارد شده و آثار گناه و تاريکي‌هاي آن را از بين مي‌برند. در ادامه مي‌فرمايد: «ذلِكَ ذِكْرى‏ لِلذَّاكِرينَ»؛ يعني اين حسنات براي بندگاني که به ياد خدا هستند، ماية تذکر است (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 11، ص 58). همچنين در اين زمينه روايتي از اميرمؤمنان نقل شده که ايشان فرمودند: اميدواركننده‏ترين آيات كتاب خدا آيۀ‏ «أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ» است (ر.ک: عياشي، 1380ق، ج 2، ص 161). همچنين در حديثى از پيامبر مى‏خوانيم كه به معاذبن جبل فرمود: «اذا عملت سيئة فاعمل بجنبها حسنة تمحها» (طبرسي، 1372، ج 6، ص 444)؛ هنگامى كه كار بدى كردى در كنار آن كار خوبى انجام ده كه آن را محو كند. در مورد دفع بدي ديگران نيز خداوند متعال خطاب به پيامبر  مي‌فرمايد: «وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ، وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ الَّذينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظيمٍ» (فصلت: 34و35)؛ مراد آيه اين است که دعوت به‌سوي حق، با داشتن خصلت نيک و بد از لحاظ تأثيرگذاري يکسان نيست و اثر متفاوت از هم دارند. در ادامه خداوند راهکار و شيوة برخوردي که بيشترين تأثيرگذاري را دارد بيان مي‌کند: «ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ»، يعني بدي را به بهترين راهش دفع کن؛ معنايش اين است که بدي را با خصلتي که مقابل آن است، دفع کن. مثلاً باطل آنها را با حقي که نزد توست، دفع کن؛ يا جهل آنها را با حلم و عفو دفع کن؛ در نتيجه وقتي بدي آنها را با بهترين شيوه دفع کردي: «فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ»، خواهي ديد که کسي که بين تو و او دشمني بود و از سرسخت‌ترين دشمنان بود، تبديل به يک دوست صميمي خواهد شد (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 17، ص 391). همچنين خداوند متعال زمينه‌ساز اين رفتار را صبر مي‌داند؛ براساس اين جمله که مي‌فرمايد: «وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ الَّذينَ صَبَرُوا». در اينجا صراحتاً بيان مي‌شود که اين رفتار را افرادي انجام مي‌دهند که داراي صبر هستند. در روايت ديگري اميرمؤمنان على فرمودند: «عاتب اخاك بالاحسان اليه و اردد شره بالانعام عليه» (نهج‌البلاغه، 1414ق، ص 500)؛ برادرت را در برابر كار خلافى كه انجام داده است، به‌وسيلۀ نيكى سرزنش كن و شر او را از طريق انعام و احسان به او برگردان (ر.ک: مکارم شيرازي و همكاران، 1371، ج 10، ص 191). نتيجه اينکه انسان با انجام اعمال صالح و حسنات مي‌تواند بدي‌ها و سيئات خود را از بين ببرد و همچنين با رفتار نيکو در برابر بدرفتاري ديگران نيز مي‌تواند بدي آنها را به خودشان برگرداند و آنها را از رفتار خود پشيمان کند و نهايتاً دشمني آنها با او تبديل به دوستي شود. انجام اعمال صالح براي زدودن سيئات و همچنين رفتار نيکو با ديگران، حاکي از کمال انسان است و خداوند در مقابل انجام اين رفتار، وعدة بهشت داده که کمال نهايي انسان را مي‌رساند. اين کمال نهايي در اثر صبر حاصل مي‌شود؛ زيرا صبر زمينه‌ساز چنين رفتاري در انسان و به کمال رسيدن اوست، بدين صورت که پس از ارتکاب گناه از سوي انسان، حالتي از يأس و نااميدي نفسِ انسان را فرا مي‌گيرد که صبر، زمينة برگشت انسان و انجام اعمال صالح مي‌شود. همچنين در مقابل بدي ديگران، صبر مانع از واکنش هيجاني و کدورت بيشتر مي‌شود؛ بلکه انسان را به‌سمت عفو و گذشت و رفتار نيک سوق مي‌دهد.
    5ـ2. صبر، زمينه‌ساز تواضع، فروتني و رفتار مسالمت‌آميز با جاهلان
    خداوند متعال در سورة «فرقان» در توصيف عبادالرحمان مي‌فرمايد: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان: 63)؛ اولين وصف عبادالرحمان تواضع و فروتني آنهاست که خداوند مي‌فرمايد: «الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»، يعني مؤمنان کساني هستند که بر روي زمين، با وقار و فروتني راه مي‌روند. جملة «يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ» کنايه از اين است که نحوة برخورد و زندگي کردن عبادالرحمان بين مردم در جامعه متواضعانه است؛ «هَون» به معناي تذلل و تواضع است (ر.ک: راغب اصفهاني، 1412ق، ص 848). اين در صورتي است که «هَون» را به معناي تذلل و تواضع بگيريم؛ اما اگر به معناي رفق و مدارا بگيريم، يعني بدون تکبر و تبختر راه مي‌روند (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 15، ص 239). شايد دليل اينکه عبادالرحمان، ابتدا با وصف تواضع و رفتار مسالمت‌آميز با جاهلان معرفي مي‌شوند اين باشد که اين اوصاف با عبد بودن سازگاري بيشتري دارد. يکي از بزرگ‌ترين رذايلي که خداوند در قرآن ذکر مي‌کند، صفت تکبر و خودبزرگ‌بيني است و وجود همين رذيله در شيطان باعث رانده شدن او از درگاه الهي شد؛ زماني‌که خداوند دستور به سجده بر آدم داد و فرمود: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرين» (بقره: 24) (ر.ک: مصباح يزدي، 1388، ص 169). يکي از سفارشات خداوند به پيامبر مربوط به نحوة راه رفتن اوست که خداوند مي‌فرمايد: «وَ لاتَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولا» (اسراء: 37)؛ «مرح»، يعني براي باطل، زياد خوشحالي کردن. شايد قيد باطل براي اين باشد که خوشحالي بيش از حد اعتدال، مرح است؛ زيرا خوشحالي واقعي و به حق آن است که در برابر نعمتي از نعمت‌هاي خدا صورت بگيرد و اينچنين خوشحالي از حد اعتدال خارج نمي‌شود. زماني‌که خوشحالي از اعتدال خارج شود، عقل سبک مي‌شود و آثار آن در نشست و برخاست و رفتار انسان، خصوصاً در طرز راه رفتن او نمايان مي‌شود (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 13، ص 96و97).
    همچنين ويژگي ديگر عبادالرحمان رفتار مناسب آنها با جاهلان است. انسان در زندگي اجتماعي خود با افراد زيادي ارتباط برقرار مي‌کند و با آنها به‌گفت‌وگو مي‌پردازد؛ اما گاهي اوقات پيش مي‌آيد که طرف مقابل انسان، از منطق درستي برخوردار نيست و جاهلانه رفتار مي‌کند. در چنين مواقعي انسان دو راه پيش‌روي دارد؛ يا اينکه با بزرگواري نسبت به رفتار جاهلانة طرف مقابل، واکنشي مسالمت‌آميز نشان دهد، يا با او به تقابل بپردازد و مقابله به ‌مثل کند. شخصي که ادعاي ايمان دارد، در چنين مواقعي با سعة صدر نسبت به جاهلان رفتار و گفتاري مسالمت‌آميز دارد. خداوند متعال در اين‌باره مي‌فرمايد: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما... أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً» (فرقان: 63و75). دليل اينکه کلمة «سلام» به معناي خالي از لغو و گناه است، آية شريفة «لا يَسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيما» است. پس طبق اين آية شريفه عبادالرحمان، جهل جاهلان را با جهل جواب نمي‌دهند و با آنها رفتار مسالمت‌آميز دارند (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 15، ص 239). در ادامه خداوند به عبادالرحمان وعدة بهشت مي‌دهد و مي‌فرمايد: «أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً» (فرقان: 75)؛ با توجه به اين آيات شريفه، تواضع، فروتني و رفتار مناسب با جاهلان، از کمالات انساني به‌شمار مي‌آيد که خداوند به دارندگان اين صفت وعدة بهشت داده است؛ و وعدة بهشت، نشان از کمال نهايي انسان دارد؛ بنابراين تواضع و فروتني باعث کمال نهايي انسان مي‌شود که خداوند منشأ اين رفتار را به صبر انسان نسبت مي‌دهد و مي‌فرمايد به‌خاطر صبرشان به آنها پاداش داده مي‌شود. درواقع صبر نفس انسان را مطيع امر الهي مي‌کند و از رفتار هيجاني و مطابق ميل نفساني بازمي‌دارد. به اين شکل، صبر زمينه‌ساز تواضع، فروتني و رفتار مسالمت‌آميز با جاهلان مي‌شود.
    6ـ2. صبر، زمينه‌ساز شب‌زنده‌داري و عبادت خالصانة خداوند
    شب‌زنده‌داري عمل ديگري است که انسان را به کمال مي‌رساند. خداوند متعال در اين زمينه مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً... أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً» (فرقان: 64و75)؛ با توجه به اين آيه، عبادالرحمان کساني هستند که شب را به عبادت خدا به آخر مي‌رسانند و يکي از مصاديق عبادت آنها نماز است که شامل سجده و قيام مي‌شود (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 15، ص 240). يکي از ويژگي‌هاي ممتاز آنها اين است که به دور از چشم مردم و زماني‌که چشم غافلان در خواب است و امکان تظاهر و رياء وجود ندارد، از خواب خوش مي‌گذرند و بخش قابل‌توجهي از شب را به عبادت خالصانه مي‌پردازند و سختي عبادت را به جان مي‌خرند و اين نشان از ايمان واقعي آنها و صدق ادعاي آنها در ايمان است. خداوند وقتي در سورة «مزمل» به پيامبر دستور مي‌دهد که ساعاتي از شب را به عبادت و قرائت قرآن مشغول باشد، مي‌فرمايد: «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً» (مزمل: 6)؛ در اين آية شريفه در مورد کلمة «ناشِئَةَ» دو احتمال وجود دارد؛ يا اينکه مانند «عافيت» و «عاقبت»، مصدر و به معناي نشئه و حدوث و تکون باشد؛ يا اينکه اسم فاعل از مادة «نشئه» است که به موصوف خود اضافه شده است. در هر صورت هرکدام باشد، مراد از آن، شب است و اگر حادثه‌ را بر شب اطلاق کرده، نظير اطلاق آن بر اجزاي خلقت است. همچنين مراد از اينکه فرمود: حادثة شب و عبادت در شب، «أَقْوَمُ قيلاً» است، اين است که عبادت شبانگاه و نماز شب، استوارترين سخن است؛ به‌خاطر اينکه حضور قلب در نماز شب بيشتر است؛ زيرا شب ماية آرامش است و انسان در آن خلوت و سکوت، بهتر مي‌تواند عبادت کند (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 20، ص 63و64). با توجه به اين آيات شريفه، عبادت در شب، نشان از کمال انسان دارد؛ زيرا خداوند در مقابل آن، وعدة بهشت داده است و مي‌فرمايد: «أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً» (فرقان: 75)؛ و شخصي که وارد بهشت شود، آن‌هم غرفة بهشت که جايگاه عالي در بهشت است؛ نشان از کمال نهايي او دارد. پس عبادالرحمان به‌دليل اينکه داراي صبر هستند، در ساعاتي که همه در خوابند، از خواب و استراحت خود مي‌گذرند و مشغول عبادت مي‌شوند؛ که اين امر مستلزم مخالفت با هواي نفس است و هرکسي قادر به انجام آن نيست. اما با توجه به آية شريفة «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» (زمر: 9)، چون صابران به‌دنبال اطاعت اوامر الهي هستند و از عذاب اخروي ترس دارند و به ثواب و سعادت اخروي اميد دارند، در آن ساعات به عبادت مشغول مي‌شوند. در سورة «رعد» نيز خداوند اولوا الالباب را به‌خاطر صبرشان پاداش مي‌دهد. پس صبر زمينه‌ساز بسياري از اعمال صالح در انسان مي‌شود.
    3. نقش بازدارندة صبر در کمال رفتاري انسان
    صبر آثار مختلفي در کمال انسان دارد؛ علاوه بر اثر ايجابي، اثر بازدارندگي نيز دارد و صبر آن است که مانع انجام برخي کارها از انسان مي‌شود.
    1ـ3. صبر، زمينه‌ساز اجتناب از شرک
    عبادت و پرستش يکي از رفتارهايي است که همة انسان‌ها فطرتاً ميل به آن را در وجود خود درمي‌يابند. در اين ميان افرادي هستند که در مصداق معبود اشتباه مي‌کنند و معبودهايي را مي‌پرستند. اما برخلاف مشرکان، مؤمناني هم وجود دارند که خداي يکتا را مي‌پرستند و در کنار خدا براي او در خدايي شريک قائل نيستند. خداوند در اين زمينه مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ لا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ» (فرقان: 68)؛ در ادامه مي‌فرمايد: «أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً» (فرقان: 75)؛ اين آية شريفه، شرک در عبادت را از عبادالرحمان نفي مي‌کند و شرک در عبادت اين است که کسي هم خدا را عبادت کند و هم غير خدا را؛ پس معناي آيه اين مي‌شود که بندگان رحمان کساني هستند که با وجود خدا، غير خدا را نمي‌پرستند؛ چون مشرکان با وجود خدا، غير خدا را مي‌پرستند (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 15، ص 240). با توجه به اين آيات شريفه، خداوند به کساني که در طول حيات خود شرک نمي‌ورزند و خدايي غير از الله را عبادت و بندگي نمي‌کنند، در مقابل صبرشان به بهشت وعده مي‌دهد که نشان از کمال نهايي انسان دارد. صبر انسان را از شرک دور مي‌کند؛ زيرا انسان به‌دليل رفع نيازهاي خود، ممکن است به‌سوي معبودهايي متمايل شود که گمان مي‌کند مي‌توانند نيازهاي او را رفع کنند. اما انسان صابر اين‌گونه نبوده و به مخالفت با هواي نفس خود مي‌پردازد و به عهدي که با خداوند بسته، پايبند خواهد بود. خداوند مي‌فرمايد: «الَّذينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْميثاقَ... جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ، سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»؛ منظور از عهد و ميثاقي که خردمندان به آن وفادار هستند و آن را نقض نمي‌کنند، آن عهدي است که به زبان فطرت خود با پروردگار بستند که او را يگانه بدانند و براساس توحيد عمل کنند و آثار آن را در خود نشان دهند (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 11، ص 341و342).
    2ـ3. صبر، زمينه‌ساز عدم ارتکاب زنا و حفظ پاکدامني
    غريزة جنسي در وجود همة انسان‌ها هست و پس از بلوغ شکوفا مي‌شود؛ اما طبق دستورات شرع مقدس، برآورده‌کردن اين نياز با هر رفتاري شايسته نيست. در اين‌باره خداوند در وصف مؤمنان مي‌فرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ... وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ، إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ، فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ» (مؤمنون: 1و5و6و7)؛ فروج جمع فرج و کنايه از عورت زن و مرد است؛ و حفظ فروج کنايه از اجتناب از ارتباط نامشروع جنسي از قبيل زنا و لواط و... است. جملۀ «إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ»، استثناء از حفظ فروج است. طبق اين آيات شريفه، حفظ فروج و ارضا نکردن نياز خود به روشي بجز ازدواج، موجب فلاح و رستگاري انسان مي‌شود. همچنين خداوند مي‌فرمايد: «وَ الّذينَ لايَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لايَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتي‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لايَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثاماً» (فرقان: 68). در ادامه خداوند منشأ تمام اعمال آنها را به يک صفت نسبت مي‌دهد و مي‌فرمايد: «أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً» (فرقان: 75)؛ پس اين افراد به واسطة «صبر»، مرتکب زنا نخواهند شد. نمونة شاخصي که در قرآن ذکر شده داستان حضرت يوسف و زليخاست که در آن موقعيت که همة شرايط براي ارتکاب گناه فراهم بود، اما حضرت يوسف مرتکب گناه نشد، خداوند در مورد اين واقعه مي‌فرمايد: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصين» (يوسف: 24)‏؛ صبر و خويشتن‌داري حضرت يوسف از گناه و همچنين نجات از دست همسر عزيز مصر، يکي از شگفت‌انگيزترين و خارق‌العاده‌ترين اتفاقات است؛ زيرا تمامي شرايط براي انجام گناه فراهم بود؛ تا جايي‌که خداوند مي‌فرمايد: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ»؛ اما حضرت به‌خاطر برهان پروردگار خود مرتکب چنين کاري نشد، برهاني که او را از ارتکاب سوء و فحشاء بازداشت (طباطبائي، 1390ق، ج 11، ص 127). در روايات نيز تعبير عصمت انبياء آمده است. در روايتي آمده که مأمون در مجلسي از امام رضا سؤال کرد که آيا شما مي‌گوييد انبياء معصوم بودند؟ امام فرمود: بله. مأمون سؤال کرد پس معناي اين سخن خداوند چيست؟ مرا از آن با خبر کن: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْلا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ»؛ امام رضا فرمودند: «لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ‏ وَ لَوْلا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ‏ لَهَمَّ بِهَا كَمَا هَمَّتْ بِهِ لَكِنَّهُ كَانَ مَعْصُوماً وَ الْمَعْصُومُ لَايَهِمُّ بِذَنْبٍ وَ لَايَأْتِيهِ» (ر.ک: حويزي، 1415ق، ج 2، ص 419). در قرآن کريم نيز شيطان اعتراف مي‌کند که به مخلصين دسترسي ندارد و نمي‌تواند آنها را گمراه کند: «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَني‏ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ، إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ» (حجر: 39و40)؛ هرچند اين داستان مربوط به يکي از انبياي الهي است و انبياء معصومند؛ اما در سورة «فرقان» ذکر کرديم که افراد صابر هم مرتکب گناه و زنا نمي‌شوند. تفاوت انبياء با ساير مردم عصمت آنهاست؛ اما شايد بتوان براي صابرين نيز يک ويژگي پيدا کرد که آنها را از گناه بازمي‌دارد، و آن «ياد مرگ و قيامت» است. در خصوص پيامبران خداوند در مورد تعدادي از پيامبران مي‌فرمايد: «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّار»؛ صابران نيز چنين خصلتي دارند، آنجايي که مصيبتي به آنها برسد، مي‌گويند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون» (بقره: 156)‏؛ يا در قضية طالوت و سربازانش آنهايي که استقامت داشتند و صبور بودند اين‌گونه بودند: «الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُونَ» (بقره: 46). وقتي انسان غرق در ياد مرگ و قيامت که سراي پايدار است باشد، از لذت‌هاي زودگذر دنيوي دل کنده و تسليم خواستة نفس و ارتکاب گناه نمي‌شود، و دنبال کسب سراي آخرت است. در روايتي امام صادق مي‌فرمايد: «ذِكْرُ الْمَوْتِ يُمِيتُ الشَّهَوَاتِ فِي النَّفْسِ وَ يَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ وَ يُقَوِّي الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ يُرِقُّ الطَّبْعَ وَ يَكْسِرُ أَعْلَامَ الْهَوَى وَ يُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ يُحَقِّرُ الدُّنْيَا...» (مصباح الشريعه، 1400ق، ص 71). نتيجه اينکه براساس آيات شريفة قرآن (بقره: 46و156)، افراد صابر پيوسته ياد مرگ هستند و ياد مرگ باعث مي‌شود که آنها در مقابل تمايلات خود خويشتن‌داري کرده و بتوانند غريزة جنسي خود را کنترل کنند. پس کنترل غريزة جنسي و عدم ارتکاب زنا، کمال رفتاري است که از صبر نشئت مي‌گيرد و موجب کمال نهايي انسان مي‌شود.
    3ـ3. صبر، زمينه‌ساز پرهيز از امور باطل و بيهوده
    پرهيز از امور باطل و بيهوده نوعي کمال رفتاري است که از صبر انسان نشئت مي‌گيرد. خداوند مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً... أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً» (فرقان: 72و75). اصل در کلمۀ «زور» به معناي جلوه‌ دادن باطل به صورت حق است و شامل هر دروغ و لهو باطلي از قبيل ناسزا و دريدگي و غنا مي‌شود. همچنين مراد از «کراماً» در «مَرُّوا كِراماً» به اين معناست که وقتي گفته مي‌شود کسي از فلان عمل زشت تکرم دارد، يعني نفس او از اين عمل، پاک و منزه است و آلوده به اين کار نيست (ر.ک: طبرسي، 1372، ج 7، ص 283). در مورد کلمة «زور» معاني «دروغ» و «هر امر لغو و باطل» گفته شده که معناي دوم جامع‌تر است و دروغ را هم دربر مي‌گيرد. همچنين در مورد «لا يَشْهَدُونَ» که ريشة آن از شهادت است، بعضي آن را به معناي «شهادت» و بعضي «حضور يافتن» و «شهد المجلس» گرفته‌اند (ر.ک: راغب اصفهاني، 1412ق، ص 465؛ مصباح يزدي، 1388، ص 302و303)؛ در معناي «لغو» هم گفته شده که به معناي «باطل و بيهوده» است (ر.ک: راغب اصفهاني، 1412ق، ص 742). همچنين خداوند مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» (مؤمنون: 3). با توجه به اين آيات شريفه، قدر متيقن لغو، گناه است و غير از آن شامل مکروهات و مباحاتي است که هيچ فايدة دنيوي و اخروي را شامل نمي‌شود. خطاب در سورة «مؤمنون» عام است و مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»، در اينجا شامل صادر نشدن لغو از خود مؤمنان نيز هست؛ يعني مؤمنان کساني هستند که اصلاً کار لغو انجام نمي‌دهند؛ نه خودشان و نه اينکه وارد مجلس لغو مي‌شوند. اما در سورة «فرقان» مي‌فرمايد: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»؛ يعني عبادالرحمان وقتي با افرادي برخورد مي‌کنند که اهل لغو هستند و يا وارد مجلس لغو مي‌شوند، بدون اينکه مرتکب امر لغو و باطلي شوند با کرامت از آنجا مي‌گذرند و آن کار را انجام نمي‌دهند (ر.ک: مصباح يزدي، 1388، ص 305و306). خداوند در سورة «مؤمنون» مي‌فرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» (مؤمنون: 1)؛ فلاح و رستگاري همان کمال انسان است. در ادامه خداوند يکي از صفات رستگاران را اعراض از امور لغو معرفي مي‌کند و مي‌فرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» (مؤمنون: 3). در ادامه خداوند مي‌فرمايد: «أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ، الَّذينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فيها خالِدُونَ» (مؤمنون: 10و11). کلمة «فردوس» به معناي بالاي بهشت است (ر.ک: طباطبائي، 1390، ج 15، ص 11). در سورة «فرقان» نيز خداوند متعال بيان مي‌کند که عبادالرحمان از کنار امور لغو کريمانه عبور مي‌کنند و مرتکب امور لغو نمي‌شوند؛ در ادامه مي‌فرمايد: «أُوْلئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ يُلَقَّوْنَ فيها تَحِيَّةً وَ سَلاماً». نتيجه اينکه صبر زمينه‌ساز پرهيز از امور لغو و بيهوده در انسان مي‌شود؛ زيرا شيطان و نفس امور لغو را براي انسان تزيين مي‌کنند و قصد اغفال او را دارند؛ اما انسان با صبر به مخالفت نفس مي‌پردازد و مرتکب امور لغو و بيهوده نمي‌شود.
    نتيجه‌گيري
    با توجه به آيات قرآن، صبر نقش بسزايي در کمال رفتاري انسان دارد و اين نقش به دو صورت ايجابي و سلبي است.
    آثار ايجابي صبر در کمال انسان عبارتند از:
    1. صبر زمينه‌ساز انجام صلة ارحام است؛
    2. صبر زمينه‌ساز اقامة نماز و کنار زدن موانع برپايي نماز است؛
    3. صبر موجب انفاق در راه خدا و اعتدال در آن مي‌شود؛
    4. صبر موجب دفع خطاهاي خود با انجام اعمال حسنه و همچنين دفع خطاهاي ديگران با رفتار نيکو مي‌شود؛
    5. صبر موجب تواضع، فروتني و رفتار مسالمت‌آميز انسان با جاهلان مي‌شود؛
    6. صبر موجب شب‌زنده‌داري و عبادت خالصانة خداوند در دل شب مي‌شود؛
    آثار سلبي صبر در کمال انسان نيز عبارتند از:
    1. صبر موجب اجتناب از شرک در انسان مي‌شود؛
    2. صبر موجب عدم ارضاي ميل جنسي از مسير غلط مي‌شود؛
    3. صبر موجب پرهيز از امور باطل و بيهوده و گناه مي‌شود.
     

    References: 
    • نهج‌البلاغه، 1414ق، تصحيح صبحي صالح، قم، هجرت.
    • مصباح‌الشريعه (منسوب به امام جعفر صادق)، 1400ق، بيروت، دار الكتب الاسلاميه.
    • ابن‏عاشور، محمدطاهر، 1420ق، تفسير التحرير و التنوير، بيروت، مؤسسة التاريخ العربي.
    • ابن‌فارس، احمد، 1404ق، معجم مقاييس اللغة، قم، دارالكتب الاسلاميه.
    • ازهرى، محمدبن احمد، 1421ق، تهذيب اللغة، بيروت، مؤسسة التاريخ العربي.
    • جوادی آملی، عبدالله، 1389، تسنیم، قم، اسراء.
    • جوهرى، اسماعيل‌بن حماد، 1376ق، الصحاح، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
    • حويزى، عبدعلى‌بن جمعه، 1415ق، تفسير نور الثقلين، چ چهارم، قم، اسماعيليان.
    • راغب اصفهانى، حسين‌بن محمد، 1412ق، مفردات ألفاظ القرآن، بيروت، دارالفكر.
    • سيوطى، عبدالرحمن‌، 1404ق، الدر المنثور فى التفسير بالماثور، قم، كتابخانه آيت‌الله مرعشى نجفى.
    • شيرواني، علي، 1379، اخلاق اسلامي و مباني نظري آن، قم، دارالفکر.
    • صابريان، روح‌الله، 1382، صبر از ديدگاه قرآن، پايان‌نامه کارشناسي ارشد.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1390ق، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
    • طبرسى، فضل‌بن حسن، 1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، چ سوم، تهران، ناصر خسرو.
    • طريحى، فخرالدين‌، 1375، مجمع البحرين، چ سوم، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
    • طوسى، محمدبن حسن، 1372، التبيان في تفسير القرآن، تهران، فراهاني.
    • ـــــ ، 1392، التبيان في تفسير القرآن، تهران، فراهاني.
    • عسگري، زهرا، 1393، کارکردهاي تربيتي صبر و نقش آن در سلامت روان از منظر قرآن و روايات، پايان‌نامه کارشناسي ارشد، زاهدان، دانشگاه سيستان و بلوچستان.
    • عياشى، محمدبن مسعود، 1380ق، التفسير (تفسير العياشي)، تهران، مكتبة العلمية الاسلاميه.
    • فراهيدى، خليل‌بن احمد، 1409ق، كتاب العين، چ دوم، قم، هجرت.
    • قرضاوي، يوسف، 1360، سيماي صابران در قرآن، ترجمة محمدعلي لساني فشارکي، تهران، بنياد قرآن.
    • مرتضى زبيدى، محمدبن محمد، 1414ق، تاج العروس، بيروت، دارالفكر.
    • مصباح يزدي، محمدتقي، 1386، خودشناسي براي خودسازي، چ سيزدهم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، 1388، رستگاران، تدوين محمدمهدي نادري قمي، چ سوم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ، 1394، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمدحسین اسکندری، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • مصطفوى، حسن، 1430ق، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، چ سوم، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • مكارم شيرازى، ناصر و همكاران، 1371، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    غلام زاده غیبی، ابراهیم، کریمی، مصطفی.(1401) نقش صبر در کمال رفتاری انسان از منظر قرآن. فصلنامه معرفت، 31(11)، 55-65

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ابراهیم غلام زاده غیبی؛ مصطفی کریمی."نقش صبر در کمال رفتاری انسان از منظر قرآن". فصلنامه معرفت، 31، 11، 1401، 55-65

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    غلام زاده غیبی، ابراهیم، کریمی، مصطفی.(1401) 'نقش صبر در کمال رفتاری انسان از منظر قرآن'، فصلنامه معرفت، 31(11), pp. 55-65

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    غلام زاده غیبی، ابراهیم، کریمی، مصطفی. نقش صبر در کمال رفتاری انسان از منظر قرآن. معرفت، 31, 1401؛ 31(11): 55-65