معرفت، سال سی و دوم، شماره دوم، پیاپی 305، اردیبهشت 1402، صفحات 5-8

    اسلام و ایمان (1)*

    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه / mesbah@mesbahyazdi.ir
    چکیده: 
    این متن درس اخلاق استاد علامه مصباح یزدی پیرامون اسلام، ایمان، شرح و تفسیر تفاوت آن دو است. ازآنجاکه ایمان نقش برجسته در نیل به کمال انسان دارد، قوام واقعی تکامل انسان به ایمان است. درواقع ایمان شرط لازم رسیدن به کمال و سعادت انسانی است. هرچند گروهی معتقدند ایمان و اسلام یکی است؛ هر مسلمانی، مؤمن نیز هست، اما باید گفت که اسلام با صرف گفتن شهادتین تحقق می یابد، ایمان اما چنین نیست. مؤمن کسی است که به هر آنچه در اسلام تشریع شده است، عمل کند، به ویژه اینکه مرتکب گناه کبیره نشود. ایمان از ماده «امن» و «امنیت»، به معنای اعتماد و اطمینان است. ازاین رو می توان گفت: اسلام دو گونه است: اسلام ظاهری که با گفتن شهادتین محقق می شود و اسلام واقعی از آن کسی است که واقعاً انسان به آنچه خداوند نازل کرده و فرموده اعتقاد داشته، آنها را تصدیق نماید تا زمینه دریافت سعادت ابدی را فراهم سازد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Islam and Faith
    Abstract: 
    Abstract This passage is a part of an ethics lesson presented by Allameh Misbah Yazdi about Islam and faith, exposition and interpretation and their differences. Since faith plays a prominent role in achieving human perfection, man’s real perfection is faith. In fact, faith is a necessary condition for attaining human perfection and happiness. Although some people believe that faith and Islam are equal and every Muslim is also a believer, it should be noted that Islam is declared by simply saying, Lā ilāha illā llāh, Muhammadun rasūl Allāh (there is no God but Allah, and Muhammad is the messenger of Allah). However, faith is not like that. A believer is a person who acts according to what Islam has stated. Furthermore, he/she must not commit any major sins. The word Iman (faith) is derived from the root words "Amn" and "Amniyat" meaning trust and confidence. Therefore, it can be argued that Islam is of two types: 1. The superficial Islam declared by saying the shahada (the Muslim profession of faith); 2. The true Islam that means truly believing in and confirming what God has revealed and stated, in order to provide the basis for enjoying eternal happiness.
    متن کامل مقاله: 

    اشاره
    گفته شد که ايمان نقش بسزايي در ارزش‌دهي به رفتارها دارد و دروازة مسیر کمالات است. به ديگر سخن، قوام تکامل واقعي انسان، که موجب سعادت آخرتش مي‌شود، به ايمان است، و ايمان شرط لازم براي رسيدن به سعادت است. بنابراين جا دارد دربارۀ ايمان و مسائل مربوط به آن درنگي کنيم و آيات و روايات ناظر به آن را بررسي کنیم.
    تفاوت اسلام و ايمان
    از صدر اسلام تاکنون دربارة دو واژة اسلام و ايمان ميان متکلمان و ساير فرقه‌هاي مسلمان بحث‌هاي فراواني درگرفته است. واژة اسلام و ايمان بسیار شبيه به هم‌اند و گاه نیز به جاي يکديگر به‌کار مي‌روند. بسياري بر اين باورند که اسلام و ايمان دو روي يک سکه‌اند؛ يعني هرکس مسلمان است، بايد ايمان داشته باشد و کسي که ايمان ندارد، مسلمان نيست.
    اما ظرافت‌هايي که دربارة رابطة اسلام و ايمان وجود دارد، منشأ بحث‌هاي دراز و سرنوشت‌سازی شده است. شايد اولين عاملي که باعث توجه به اين مسئله شده، ظاهر اين آيه از قرآن است که مي‌فرمايد: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِکُمْ» (حجرات: 14). گروهي از اعراب خدمت رسول اکرم مشرف شدند و گفتند که ما ايمان آورديم. آيه نازل شد که آنچه شما داريد، اسلام است، نه ايمان؛ زيرا هنوز ايمان در دل‌هاي شما وارد نشده است. ظاهر آيه مبين آن است که اسلام و ايمان با يکديگر تفاوت دارند؛ اما اين شبهه وجود دارد که چگونه ممکن است کسي مسلمان باشد، اما ايمان نداشته باشد.
    گروهی معتقدند اسلام و ايمان يکي است و هرکس مسلمان باشد، مؤمن نيز هست. آنها درصدد توجيه آية مزبور برآمده‌اند و «هنوز ايمان نداريد» را این‌گونه تعبیر کرده‌اند: بايد بيشتر دقت کنيد. يکي از نکاتي که باعث شده است اين افراد تصور کنند اسلام و ايمان يکي است، این است که کلمة کفر، هم در مقابل اسلام به‌کار رفته است و هم در مقابل ايمان. مدعای اين گروه در همين آيه ابطال مي‌شود؛ زيرا اين آيه، اسلام و ايمان را از هم تفکيک مي‌کند و مي‌گويد: شما اسلام داريد، ولی هنوز ايمان نداريد: «وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِکُمْ»؛ يعني هنوز براي اينکه ايمان به دل‌هاي شما وارد شود، نيازمند انجام کارهاي ديگري هستيد.
    عده‌اي بر اين باورند که اسلام با گفتن شهادتين و اعتقاد به چيزهايي که خداوند متعال نازل فرموده است، حاصل مي‌شود، اما شرطِ داشتنِ ايمان، عمل به اين دستورهاست و مؤمن کسي است که به هرآنچه در اسلام تشريع شده است، عمل کند و بخصوص مرتکب کبيره نشود. از نظر ايشان، چون کفر، هم در برابر ايمان به‌کار مي‌رود و هم در برابر اسلام، اگر کسي به دستورهای دين عمل نکند، مؤمن نیست و کافر شمرده مي‌شود؛ زيرا به پندار آنها، اسلام و ايمان يک چيزند، با اين اضافه که در ايمان، عمل به دستورهای دين شرط لازم است؛ ازاين‌رو مرتکب گناه کبيره، چون به دستورهای دين عمل نکرده، از دايرۀ ايمان خارج است و هرکس از دايرۀ ايمان خارج شود، کافر است.
    گروه ديگري که در علم کلام به فرقة مرجئه (ر.ك: اشعري، 1405ق، ص 197) معروف‌اند، معتقدند اسلام و ايمان يکي است. اسلام با گفتن شهادتين محقق مي‌شود و بنابراين هرکس شهادتين را بر زبان جاري کند، مسلمان است، و چنين شخصي مؤمن نيز هست و بنابراين ارتکاب گناه موجب کفر و عذاب جهنم و شقاوت ابدي او نخواهد شد. از اين گروه در روايات، فراوان ياد شده است (ر.ك: ابن‌شاذان، 1351، ص 45ـ46). سخنان اين گروه شبيه سخنان اهل کتاب است که قرآن از زبان آنها مي‌فرمايد: «لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ» (آل‌عمران: 24)؛ ممکن است چند روزي در عالم برزخ گنهکاران گوشمالي شوند، اما همين که انسان ايمان آورد، سعادت ابدي برايش ثابت است.
    ديدگاه برگزيده در پرتو آيات و روايات
    پس از آشنايي با مهم‌ترين ديدگاه‌ها دربارۀ مسئلۀ ايمان و اسلام، به بيان ديدگاه خود، مبتني بر آيات و روايات مي‌پردازيم. قبل از هر چيز، بيان معناي لغوي اسلام و ايمان ضروري است.
    معناي لغوي اسلام
    قبل از توضيح معناي لغوي اسلام لازم است به اين نکته توجه شود که الفاظ در طول زمان، تحولات معنايي زیادی پيدا مي‌کنند. اين تغيير و تحول‌ها نه‌تنها در زبان عربي، بلکه در فارسي نيز زياد است. محض نمونه، تقيه اصطلاحاً به اين معناست که انسان در مقابل دشمنانْ دين، اعتقاد و احکام خود را مخفي نگه دارد و به‌گونه‌اي عمل کند که از شر آنها محفوظ بماند. اما معناي لغوي تقيه اين نيست و حتي در نهج‌‌البلاغه، که کلام اميرمؤمنان‌ است و مدت‌ها بعد از نزول قرآن صادر شده، تقيه به ‌معناي تقوا به‌کار رفته است. حضرت مي‌فرمايد: «اتَّقُوا اللهَ تَقِيَّةَ مَنْ شَمَّرَ تَجْرِيدا» (نهج‌البلاغه، حكمت 210). تقيه در اينجا مفعول مطلق براي تقواست. «تقيه»، «تقوا» و «تقاة» هر سه اسم مصدر براي يک فعل‌اند که در آنها معناي خوف اشراب شده است. ازاين‌رو گاهي تقوا را به خداترسي ترجمه مي‌کنند (دهخدا، 1377، ذيل واژة تقوا)؛ درحالي‌که تقوا در اصل به ‌معناي ترس نيست. تقوا از «وقاية» است و در اصل به اين معناست که انسان در مقابل خطري که او را تهديد مي‌کند، خود را حفظ کند (ابن‌منظور، 1300ق، ج 15، ص 378)، و لازمة اين کار، ترس از خطر، و ازجمله ترس از خطر کفار و مخالفان است. در کلمات اهل‌بيت، کلمة تقيه به‌ معناي ترسي است که در مورد دين مطرح است و انسان با مخفي کردن مذهب، از آن ترس مصونيت می‌يابد (حرعاملي، 1402ق، ج 11، 483؛ محلسي، 1413ق، ج 75، ص 399، ح 38).
    دو واژة اسلام و ايمان نيز ابتدا در قرآن کريم و روايات به‌ معناي لغوي‌شان استعمال مي‌شدند، اما به‌تدريج در تعبيرات ديني، ميان متکلمان و کساني که دربارة مسائل اعتقادي بحث مي‌کردند، معنای اصطلاحی ديگري پيدا کردند و قيودي به آنها افزوده شد. در آية مذکور (حجرات: 14)، اسلام اصطلاحاً در مقابل ايمان به‌کار رفته است؛ درحالي‌که معناي لغوي آن، چنين اقتضايي ندارد. اسلام در لغت به ‌معناي تسليم بودن، چيزي را پذيرفتن و در مقابل آن موضع نگرفتن است. در برخي از آيات قرآن، واژة اسلام به همين معناي لغوي به‌کار رفته است (بقره: 112). در نهج ‌البلاغه نيز آمده است: «الْإِسْلَامُ هُوَ التَّسْلِيمُ» (نهج‌البلاغه، 1377، حكمت 125). اسلام و تسليم از يک ماده‌اند. در اين اصطلاح، اسلام ديني است که خداپسند است.
    همة انبيا دين حق الهي را اسلام ناميدند. اين اصطلاح در آيات قرآن نيز آمده است. براي مثال، در آية 132 سورة «بقره» مي‌فرمايد: «وَ وَصَّي بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَي لَکُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ». پيامبراني همچون ابراهيم و يعقوب به فرزندانشان وصيت مي‌کردند که سعي کنيد با اسلام از دنيا برويد. يا وقتي حضرت ابراهيم به همراه جناب اسماعيل، که نوجواني پانزده‌ ـ شانزده‌‌ساله‌ بود، خانة کعبه را مي‌ساختند، اين‌گونه دعا مي‌کردند: «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ» (بقره: 128). روشن است که در اين آيه، منظور از اسلام، تسليم شدن مطلق در برابر حق‌تعالي، و مقام والايي است که حضرت ابراهيم آن را از خداوند درخواست کرده است. آية 19 سورة «آل‌عمران» نيز همين معنا را افاده مي‌کند: «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ»؛ دين حقيقي نزد خداوند اسلام است. بنابراين مي‌توان دين تحریف‌نشدة يهود را نيز اسلام دانست؛ زيرا اين تعابير مربوط به زماني است که هنوز پيغمبر اسلام مبعوث نشده و دين اسلام نيامده بود.
    معناي لغوي ايمان
    کلمة ايمان از مادة امن است. امن و امنيت در مقابل نگراني است (فراهيدي، 1367ق، ج 1، ص 133ـ135؛ ابن‌منظور، 1300ق، ج 1، ص 163ـ164؛ خوري شرتوني، 1374، ج 1، ص 73؛ دهخدا، 1377، ص 3203). انسان زماني که خود را از ناحية آسيب يا ضرري مصون يافت، احساس امن و امنيت مي‌کند. اين معناي ايمان، همان اعتماد و اطمينان است. به همين سبب، کسي که به مسائل ماوراي طبيعي، ازجمله خدا و قيامت اطمينان واقعي ندارد، براي قلب خود امنيت ايجاد نکرده، یا به عبارت ديگر، به آنها ايمان نیاورده است. وقتي ايمان آورد، به آرامش مي‌رسد و قلبش مطمئن مي‌شود.
    البته اگر ايمان به ‌معناي لغوي آن در نظر گرفته شود، در اين صورت، به ‌معناي اعتقاد قلبي به چيزي (خواه حق و خواه باطل) است. براساس اين معنا، ايمان به امور باطل نيز نوعي ايمان تلقي مي‌شود؛ اگرچه ايمان باطلي است.
    اما ايمان در اصطلاح رايج، به ‌معناي اعتقاد به توحيد، نبوت و معاد است. به عبارت ديگر، ايمان به خداوند، ايمان به جميع اسما و صفات الهي است، و ازجمله صفات الهي آن است که بندگان را به وسيلة انبيا هدايت مي‌کند. بنابراين به دنبال ايمان به توحيد، ايمان به نبوت مطرح مي‌شود؛ يعني ايمان به کساني (انبيا) که انسان را به سوی خدا هدايت مي‌کنند. وقتي ايمان به انبيا حاصل شد، تصديق به ما انزل الله (آخرت و معاد) نيز حاصل خواهد شد. بر اين اساس، بدون اعتقاد به اين سه اصل، انسانْ مؤمن محسوب نمي‌شود. ايمان به اين سه اصل، با اسلام از لحاظ مصداق و مورد يکي است. کسي که به اينها ايمان داشته باشد، مسلمان نيز هست و اگر يکي از اينها را انکار کند، مسلمان نيست؛ و اگر قبلاً مسلمان بوده، سپس آنها را انکار کرده است، مرتد مي‌شود. البته شيعه علاوه بر اين سه اصل، به دو اصل ديگر يعني عدل و امامت نيز معتقد است که تفاوت آن را با دیگر فرق اسلامي مشخص مي‌کند.
    اسلام ظاهري و اسلام واقعي
    فرهنگ ديني ما، اسلام را دو گونه دانسته است: اسلام ظاهري و اسلام واقعي (براي مطالعة بيشتر، ر.ك: مصباح يزدي، 1381، فصل ششم). در اسلام ظاهري، که امري اجتماعي است و با اظهار شهادتين محقق مي‌شود، هيچ ضمانتي براي بعد از مرگ و رفتن به بهشت ـ درصورتي‌که دليلي بر انکار واقعي آنها نباشد ـ وجود ندارد و صرفاً به قول فرد، که خود را مسلمان مي‌پندارد، اکتفا مي‌شود و احکام ظاهري اسلام، مانند پاکي بدن، جواز ازدواج با مسلمان و ارث بر او بار مي‌شود. در اينجا حتي با منافقي که براي استفاده از مزاياي اسلام به‌ظاهر ادعاي مسلماني مي‌کند، براساس اين احکام رفتار خواهد شد. در بسياري از منابع ديني، وقتي کلمة اسلام به‌کار مي‌رود، مراد همين اسلام ظاهري است. در زمان پيامبر اکرم‌ نيز کساني بودند که پشت سر ايشان ـ گاهي در صف اول ـ نماز مي‌خواندند، ولي منافق بودند. آيات فراواني بر اين مطلب دلالت دارند (آل‌عمران: 179؛ بقره: 7ـ19؛ توبه: 38، 59، 93ـ98، 101، 107و127؛ فتح: 6، 11، 15و16).
    اما اگر انسان واقعاً به آنچه خداوند فرموده و نازل کرده است، اعتقاد داشت و همة آنها را تصديق کرد، زمينة دريافت سعادت ابدي را پيدا مي‌کند. چنين فردي اسلام واقعي را برگزيده است.
     

    • نهج‌البلاغه، 1377، ترجمه و تصحيح صبحي صالح، قم، هجرت.
    • ابن‌شاذان، فضل‌بن، 1351، الایضاح، تهران، دانشگاه تهران.
    • ابن‌منظور، محمدبن مکرم، 1300ق، لسان العرب، بيروت، دار صادر.
    • اشعري، علي‌بن اسماعيل، 1405ق، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمۀ حسن مؤیدی، بي‌‌جا، بي‌نا.
    • حرعاملي، محمدبن حسن، 1402ق، وسائل‌الشيعه، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • خوري شرتوني، سعيد، 1374، اقرب الموارد في فصح العربية و الشوارد، تهران، اسوه.
    • دهخدا، علي‌اكبر، 1377، لغت‌نامه، زيرنظر محمد معين و سيدجعفر شهيدي، تهران، دانشگاه تهران.
    • فراهيدي، خليل‌بن احمد، 1367ق، العين، تحقيق مهدي مخرومي و ابراهيم سامرائي، بيروت، مؤسسة الاعلمي.
    • مجلسي، محمدباقر، 1413ق، بحار الانوار، تحقيق و تعليق محمدباقر محمودي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
    • مصباح يزدي، محمدتقي، 1381، پندهاي امام صادق به ره‌جويان صادق، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1402) اسلام و ایمان (1)*. فصلنامه معرفت، 32(2)، 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."اسلام و ایمان (1)*". فصلنامه معرفت، 32، 2، 1402، 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1402) 'اسلام و ایمان (1)*'، فصلنامه معرفت، 32(2), pp. 5-8

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. اسلام و ایمان (1)*. معرفت، 32, 1402؛ 32(2): 5-8