معرفت، سال سی و دوم، شماره دوم، پیاپی 305، اردیبهشت 1402، صفحات 53-63

    تفسیر آیات امامت و ولایت در مکتب کلامی امامیه بغداد با تمرکز بر شیخ مفید و سید مرتضی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ علی هابطی نژاد / دانشجوی دکتری مدرسی معارف دانشگاه تهران (دانشکدگان فارابی) / ahnahnahn10@gmail.com
    محمدعلی مهدوی راد / دانشجوی دکتری مدرسی معارف دانشگاه تهران (دانشکدگان فارابی)
    روح الله شاکری / دانشیار گروه معارف و شیعه‌شناسی دانشگاه تهران (دانشکدگان فارابی)
    چکیده: 
    اعتقاد به امامت منصوص و بلافصل امیرمؤمنان شاخصۀ اصلی اعتقادی شیعه به شمار می رود. مسئلۀ اصلی این پژوهش شناسایی هندسۀ آیات مطرح شده در رابطه با این اعتقاد و تفسیر آن در اندیشۀ کلامی امامیه بغداد در قرن پنجم و با محوریت شیخ مفید و سید مرتضی که با روش تحلیلی و استفاده از مطالعات کتابخانه ای مورد مطالعه قرار گرفته است. بخش اصلی ادله قرآنی اثبات حق ولایت و امامت در مکتب بغداد از دو دستۀ بدون واسطه و با واسطه تشکیل شده و دستۀ سوم ناظر به نقد مبانی تفکر رقیب است. نقادی مستندات قرآنی انگاره عصمت صحابه، نقادی استناد به آیات قرآنی برای حق خلافت خلفاء و نقد ادلۀ قرآنی حجیت اجماع امت، سه محور دستۀ سوم را تشکیل داده و در مواردی نیز به شکل جدلی به نفع امامت استدلال شده است. تفسیر این آیات در مکتب بغداد، با توجه به گسترش نگاه عقلی کلام شیعه و فضای چند قطبی بغداد، هم از حیث کمّیت و هم از جهت کیفیت و تقویت جهت تحلیلی و تفسیری، قابل ارزیابی است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Exegesis of the Verses of Imamate and Wilayat in the Theological (Kalami) Imamiya School of Baghdad with Emphasis on Sheikh Mufid and Seyyed Murtaza
    Abstract: 
    Abstract Belief in the proven and immediate imamate of Imam Ali (PBUH) is considered as the main characteristic of Shia Islam. Using analytical and library methods, this paper mainly deals with identifying the geometry of the Qura’nic verses about the above-mentioned belief and its exegesis in the theological thought of the Baghdad Imamiyyah in the fifth century, centered on Sheikh Mufid and Seyyed Murtaza. The main part of the Qur'anic evidence for proving the rights of wilayat and imamate in the school of Baghdad consists of two groups: unmediated and mediated. The third group refers to the criticism of the rival thought. Criticism of the Qur'anic documents like the infallibility of the Companions, criticism of reference to Qur'anic verses for the right of caliphate, and criticism of the Qur'anic proofs of the authority of the consensus of the Ummah form the three axes of the third category. In some cases, arguments have been presented in favor of Imamate. Considering the expansion of the intellectual view of Shi'a philosophy and the multi-polar atmosphere of Baghdad, the interpretation of these verses in the school of Baghdad can be evaluated both in terms of quantity and quality and in the analytical and interpretive directions.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    مسئله ولايت و امامت و اعتقاد به امامت منصوص و بلافصل اميرمؤمنان بعد از نبي اکرم به‌عنوان شاخصۀ اصلي اعتقادي مذهب شيعه در بين مذاهب اسلامي و محوري‌ترين اعتقاد اماميه بعد از توحيد و نبوت به‌شمار مي‌رود. با توجه به جايگاه بي‌بديل قرآن کريم در بين مذاهب اسلامي، تمسک به آيات قرآن براي اثبات و يا رد مسائل کلامي، ازجمله مسائل حوزه امامت، از ابتدا مورد توجه عالمان مذاهب اسلامي بوده است. عالمان اماميه نيز از ديرباز در مقام دفاع از اين اعتقاد، به ادلۀ مختلف، ازجمله آيات قرآن کريم استدلال کرده و به تفسير آيات مرتبط با امامت پرداخته‌اند. مسئلۀ اصلي اين پژوهش شناسايي هندسۀ آيات مطرح‌شده در رابطه با اعتقادِ محوري مذهب اماميه، يعني امامت و ولايت در انديشۀ کلامي اماميه بغداد و بررسي و تحليل سير تفسير اين آيات در اين مکتب کلامي در قرن پنجم است.
    ضرورت اين پژوهش آنگاه هويدا مي‌شود که اين پژوهش نسبت به ديگر عالمان شاخص مکتب کلامي اماميه بغداد، همچون شيخ طوسي و همچنين ديگر مکاتب کلامي همچون مکتب ري و قم و قرون قبل و بعد نيز محقق شود. تکميل اجزاي اين مجموعه مي‌تواند استناد قرآني اعتقاد محوري مذهب اماميه و توجه عالمان شيعه به آن را در طول تاريخ نشان دهد و مسير تطور و تکامل تفسير اين آيات را در سپهر پرفروغ کلام شيعه نمايان کند. ارائه تحليل از اين سير، مبتني بر نتايج حاصل از اين‌گونه مطالعه، افزون بر ارائه تصويري کلي و جديد از آن موضوع، مي‌تواند به‌همراه نظريه‌پردازي برخي از نادانسته‌هاي مرتبط با موضوع را عيان کند.
    چنان‌که مي‌دانيم، امامت‌پژوهي داراي پيشينه‌اي طولاني است. دانشمندان شيعه در آثار خود به بررسي ابعاد امامت پرداخته‏ و همچنين آثاري با موضوع تفسير آيات امامت و ولايت با محوريت يک تفسير خاص و يا مطالعه تطبيقي تفسير اين آيات نزد دو مفسر ارائه شده است. بااين‌حال، تاکنون هيچ پژوهش مستقلي با موضوع تفسير آيات امامت و ولايت و تمرکز بر مکتب کلامي بغداد تدوين نشده است. کتاب تطورات کلام اماميه در مدرسه بغداد (حسيني‌زاده خضرآباد، 1395)، گرچه به تطور موضوع امامت نيز پرداخته؛ اما نسبت به تفسير آيات ولايت ساکت است. مقالۀ «بررسي تطبيقي تفسير کلامي آيات امامت در تفاسير اثنا‌عشريه و زيديه تا پايان دورة آل‌بويه» (اسماعيلي، 1397)، نيز به‌دليل تمرکز بر کتب تفاسير مصطلح، از تفاسير اين آيات در کتب کلامي غفلت ورزيده است.
    سؤال اصلي را مي‌توان چنين ارائه کرد: در مکتب کلامي بغداد براي اعتقاد محوري اماميه چه آياتي از قرآن کريم و به چه کيفيتي مورد تمسک و تفسير قرار گرفته است؟ براي رسيدن به اين هدف، با روش تحليلي و با استفاده از مطالعات کتابخانه‌اي، آثار موجود از دو عالم شاخص اين مکتب مطالعه و مورد تحليل قرار گرفت و در ادامه بعد از شناسايي اجمالي مکتب کلامي بغداد، نتايج حاصل از اين پژوهش و هندسه کلي تفسير اين آيات در مکتب بغداد در شش ضلع ارائه شد.
    1. مکتب کلامي بغداد
    مراد از مکتب کلامي، نظامي کامل و منسجم از باورهاي ديني دانسته شده که داراي پاره‌اي مباني خاص و آموزه‌هايي متمايز از ديگر نظام‌هاي کلامي بوده و در دوره‌اي از تاريخ استمرار يافته است (عطائي‌ نظري، ۱۳۹۷). مؤلفه‌هاي اصلي و سازندۀ يک مکتب، نه لزوماً ابتکار در موضوعات و مسائل مورد بحث؛ بلکه «ابتکار در روش تحليل مسائل» دانسته شده و اين ابتکار است که نقش‌آفرين بوده و سبب پيدايش مکتب جديد است (عابدي، ۱۳۸۴، ص 10). اين اصطلاح نزديک به مدرسۀ کلامي بوده، گرچه در اصطلاح مدرسه کلامي، تأکيد بر جغرافياي خاص نيز وجود دارد (سبحاني، ۱۳۹۱). تاريخ کلام اسلامي از مکاتب مختلف کلامي، همچون مکتب کلامي اماميه، مکتب کلامي اشعري و مکتب کلامي اعتزالي تشکيل شده است. برخي صاحب‌نظران ضمن تأکيد بر اصالت کلام شيعه در دوران شکل‌گيري، مدارس نخستين کلام اماميه را در قالب مدرسۀ مدينه، مدرسۀ کوفه و مدرسۀ قم صورت‌بندي کرده‌اند (همان). کلام اماميه در دوره مياني (عصر غيبت تا خواجه نصيرالدين طوسي) در قالب پنج مدرسۀ قم، بغداد، نجف، ري و حله به حيات خود ادامه داد (جبرئيلي، ۱۳۸۹، ص 66ـ84). شروع پيدايش مکتب کلامي بغداد را از سفر امام صادق به عراق و تشيع هشام‌بن حکم دانسته‌اند (همان، ص 72). شخصيت‌هايي همچون هشام‌بن حکم، ابومحمد نوبختي، ابوسهل نوبختي، ابن ‌ابي‌عقيل عماني و ابن‌جنيد اسکافي از عالمان اين مکتب بوده، اما شاخص‌ترين عالمان اين مکتب را با توجه به حجم آثار و تأثيرگذاري در زمان خود و بر آيندگان بايد شيخ مفيد، سيد مرتضي و شيخ طوسي دانست.
    شيخ طوسي در کتب کلامي خود تمهيدالاصول، الاقتصاد، المفصح في الإمامة و تفسير تبيان به آيات امامت و ولايت توجه داشته، اما ازآنجاکه کتاب ارزشمند الشافي في ‌الإمامة استاد خود، سيد مرتضي را تلخيص کرده و حجم اصلي از مباحث اين حوزه در اين کتاب مورد بحث قرار گرفته، مي‌توان چارچوب انديشۀ کلامي وي را در امتداد تفکر سيد مرتضي تحليل کرد. افزون بر عنوان کتاب که بيان‌کنندۀ ارتباط از نوع تلخيص با کتاب الشافي بوده، مقدمه آن (طوسى، 1382، ج 1، ص 62) نيز نشان مي‌دهد که تلاش شيخ بر تلخيص و تبويب بوده و فقط به قدر نياز تصرفاتي داشته است. از ارجاعات متعدد شيخ طوسي در ديگر کتبش به تلخيص الشافي (ر.ك: طوسى، 1362، ص 352، 355، 357، 376، 379، 383، 392، 393؛ همو، بي‌تا، ج ‏2، ص 486و558؛ ج ‏8، ص 341؛ ج 9، ص 326)، و همچنين تشابه آثار تأليفي وي با محتواي کتاب الشافي (براي نمونه تفسير آيه 55 مائده را مقايسه کنيد: شريف ‌مرتضى، 1411، ج 2، ص 217ـ248؛ طوسي، 1382، ج 2، ص 10ـ45؛ همو، 1362، ص 372ـ376؛ همو، 1375ق، ص 198ـ203؛ همو، 1414ق، ص 129ـ133)، مهر تأیید وي بر آن محتوا و در نتيجه امکان استناد آن به ديدگاه شيخ را مي‌توان برداشت کرد. در نتيجه فارغ از ديدگاه‌ها و يا اختلافات اين دو عالم بزرگ مکتب بغداد در موضوعاتي همچون توحيد و نبوت، مي‌توان ديدگاه آنان در موضوع امامت و تفسير آيات امامت و ولايت را مشابه دانسته و بررسي آثار شيخ مفيد و سيد مرتضي را براي دستيابي به هندسۀ تفسير آيات امامت و ولايت در مکتب بغداد کافي دانست.
    2. آيات امامت و ولايت
    در غالب پژوهش‌ها، بدون ارائه تبييني واضح از اين اصطلاح، به بحث از آيات پرداخته شده و گرچه نگاه کلي حاکم بر اين پژوهش‌ها مشترک بوده؛ اما تلقي مشترکي که بتوان آن را يک اصطلاح دانست، وجود ندارد. در اين پژوهش، مراد از آيات امامت و ولايت، آياتي است که براي اثبات اصل اعتقاد امامت و حق ولايت به‌عنوان فصل مميز تشيع يا بيان اوصاف و ويژگي‌هاي امامت و فضائل امامان با هدف اثبات حق ولايت مورد استدلال قرار گرفته است. با گسترش مفهوم امامت و ولايت نسبت به مصاديق شيعي آن و شمول آن نسبت به خلفاي مورد قبول اهل‌سنت، گستره آيات امامت و ولايت نيز شامل آيات مورد استناد اهل‌سنت براي اثبات خلافت و حق ولايت براي خلفاي سه‌گانه نيز خواهد بود. بررسي تفسير و ديدگاه نقادانه عالمان اماميه نسبت به اين استنادات نيز داخل در اين پژوهش بوده؛ زيرا به شکل غيرمستقيم، اثبات‌کننده و ملازم امامت اهل‌بيت خواهد بود.
    3. هندسة تفسير آيات امامت و ولايت در مکتب بغداد
    در اين قسمت هندسۀ آيات تفسير شده و نتايج پژوهش در تفسير اين آيات در شش محور ارائه مي‌شود:
    1ـ3. اثبات بدون واسطۀ حق ولايت اميرمؤمنان
    از مهم‌ترين محورهاي تفسير آيات امامت و ولايت، آياتي است که به شکل مستقيم براي اثبات ولايت اميرمؤمنان يا اهل‌بيت مورد استدلال قرار گرفته است. در آثار شيخ مفيد و سيد مرتضي دست‌کم مي‌توان به شش آيه دست يافت.
    شيخ مفيد در الجمل، آيۀ 55 مائده را به‌عنوان نص قرآني بر امامت اميرمؤمنان مطرح و با اثبات امامت حضرت از اين آيه، عصمت ايشان و بطلان مخالفت مخالفان را نتيجه گرفته است (مفيد، 1431ق ـ الف، ص 75؛ همچنين مفيد، 1431ق ـ ز، ص 40). وي در دلالت آن چنين گفته که آيه در مقام تعيين ولي براي مخاطباني است که ضمير «کم» به آنان اشاره دارد و اين اولياء همان خداوند، رسول‌خدا و مؤمناني هستند که در آيه توصيف شده‌اند. با توجه به لزوم تفاوت بين مضاف و مضاف‌اليه، مراد از مؤمنانِ توصيف‌شده در آيه نمي‌تواند عام بوده و بين مخاطبين آيه و مؤمنان صاحب ولايت تفاوت وجود دارد و با توجه به عدم وجود طايفه‌اي با اين توصيف و اختصاص صفت زکات حين رکوع به اميرمؤمنان، ولايت ايشان بر مسلمانان ثابت مي‌شود (مفيد، 1431ق ـ الف، ص 76). شيخ در ابتداي کتاب ارشاد نيز به همين آيه به‌عنوان نص قرآني بر ولايت اميرمؤمنان استناد کرده و چنين گفته که در لغت بدون اختلاف بين اهل آن، «ولي» همان «أولي» است و در نتيجه طبق اين آيه اميرمؤمنان نسبت به مردم ولايت دارد (مفيد، 1431ق ـ ب، ج 1، ص 7). همين مطالب در تفسير مراد از اين آيه در المسائل‌العكبريه نيز ارائه شده و استدلال چنين تکميل شده که گرچه ولايت در لغت به معناي مودت بوده؛ اما مراد از آن در اين آيه وجوب اطاعت است؛ زيرا عبارت «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» در حکم «لا وليّ لكم إلّا اللّه» بوده و محال است که از آن محبت و مودت مراد باشد. همچنين از ديدگاه شيخ آياتي ديگر از قرآن که مؤمنان را اولياء يکديگر دانسته (توبه: 71) نشان مي‌دهد که ولايت در اين آيه براي اميرمؤمنان فراتر از آن ولايتي است که بين همه مؤمنان بوده و تفاوت آن در همان وجوب اطاعت است و نتيجه اين وجوب، اثبات امامت حضرت بر همه انسان‌هاست. شيخ اشکال به لفظ جمع آيه را نتيجه دوري از زبان عربي دانسته و موارد متعددي از قرآن که مراد از لفظ جمع، فرد واحد بوده را ارائه کرده است (مفيد، 1431ق ـ ج، ص 49ـ51).
    سيد مرتضي اين آيه را مهم‌ترين آيه مورد استناد براي امامت اميرمؤمنان دانسته و هم در الذخيره (شريف ‌مرتضى، 1411‏ق، ص 438ـ442) و هم در الشافي به تفسير آن پرداخته است (طوسى، 1382، ج 2، ص 10). وي مراحل استدلال را در دو مرحله (تعيين معناي «ولي» و تطبيق«الَّذِينَ آمَنُوا» به مصداق آن) دانسته (شريف ‌مرتضى، 1410‏ق، ج 2، ص 217) و ابتدا به اثبات معناي تدبير و مديريت (همان معناي امامت موردنظر شيعه) براي لفظ «ولي» پرداخته و سپس به اثبات ارادۀ اين معنا در اين آيه مي‌پردازد. سيد وجود معناي تدبير امور و مديريت که ملازم با وجوب اطاعت باشد را براي اين لفظ ظاهر مي‌داند و به قرائني از استعمال عرب و اشعار آنان استناد مي‌کند. استعمال «ولي» در اين آيه در معناي امامت است؛ زيرا ولي در اين آيه فقط دو احتمال دارد: معناي تدبير و امامت؛ معناي موالات و محبت در دين. وجه عدم امکان معناي دوم اين است که اين معنا مربوط به همۀ مؤمنان بوده و به گروهي محدود نيست؛ درحالي‌که معناي ولي در آيه نسبت به «الَّذِينَ آمَنُوا» نمي‌تواند به عموم مؤمنان مربوط باشد؛ زيرا افزون بر صفت ايمان براي ولي، اقامه نماز و پرداخت زکات در حين رکوع نيز شرط بوده و اين نوع از زکات در همۀ مؤمنان محقق نيست. از سوي ديگر دلالت «انمّا» بر انحصار نيز نشان مي‌دهد ولايت فقط براي مؤمنان با صفات خاص ثابت است (طوسى، 1382، ج 2، ص 10ـ18).
    سيد در گام دوم با استناد به اجماع و همچنين نقل تاريخي در شأن نزول آيه و واقعۀ زکات دادن خاتم، نشان مي‌دهد که مراد از «الَّذِينَ آمَنُوا» اميرمؤمنان است. وي مي‌افزايد که هرکس که معناي مطرح‌شده براي «ولي» را پذيرفته، مصداق آن را اميرمؤمنان معرفي کرده و با توجه به عدم امکان امامت بيش از يک نفر در هر زمان (طوسى، 1382، ج 1، ص 74)، انحصار آيه در اميرمؤمنان ثابت مي‌شود. سيد در ادامه به تفصيل از شبهات مطرح در مورد دلالت اين آيه سخن گفته است. اشکال اول ادعاي وجود دو مجاز در معناي ارائه شده و اشکال ديگر ادعاي حمل «راکعون» به معناي خضوع بوده و اشکال سوم انفاق دانستن بخشش اميرمؤمنان و نه زکات بودن آن است. سيد در پاسخ به ادعاي اختصاص معناي ولي به موالات در دين با استناد به عبارت آيه قبل و تناسب آن با معناي خضوع از رکوع و اشتراک مؤمنان در اين دو آيه، تفاوت مؤمنان مطرح در اين دو آيه را غيرممکن نمي‌داند. همچنين براساس تفسير سيد، آيه دلالت بر امامت اميرمؤمنان داشته و با توجه به زمان نزول، هم‌زماني نبوت نبي اکرم و امامت اميرمؤمنان را نتيجه مي‌دهد که مخالف اجماع مسلمانان است. سيد در پاسخ ابتدا اجماع ادعا شده را نقد کرده و با فرض دلالت آيه بر لزوم اطاعت، امامت ايشان در همان زمان ثابت مي‌شود. در صورت قبول اجماع، زمان حال (هم‌زماني امام و نبي) از مدلول آيه خارج شده و باقي زمان مدلول آيه خواهد ماند (طوسى، 1382، ج 2، ص 18ـ44). سيد از اين اشکال در ذيل بحث از حديث غدير نيز به تفصيل سخن گفته است (همان، ص 198ـ200). استدلال كراجكى نيز در کنزالفوائد به اين آيه مشابه سيد مرتضي در الشافي است (كراجكى‏، 1410ق، ج 1، ص 334ـ340).
    در تحليل استدلال به اين آيه بايد گفت که هدف اصلي شيخ و سيد، تطبيق آيه بر اميرمؤمنان بوده و اين آيه جايگاه ويژه‌اي در مکتب بغداد براي اثبات بدون واسطه حق ولايت دارد که از رهگذر تبيين معناي «ولي» و تطبيق آيه و همچنين پاسخ به شبهات مي‌گذرد. تفسير آيه در تفاسير شيعۀ سابق بر شيخ، متمرکز بر نقل روايات بوده که محور آن ذکر شأن نزول بوده و به تحليل معناي ولي پرداخته نشده است. فرات کوفي بيش از ده روايت در سبب شأن نزول آن ذکر کرده (كوفى، 1410ق، ص 123ـ129). قمي به يک روايت اکتفا کرده (قمى، 1404ق، ج 1، ص 170) و عياشي نيز با ذکر چند روايت به روايتي اشاره کرده که آيه را بر ائمه تطبيق داده که در کلام شيخ مفيد و سيد مرتضي به اين جهت اشاره نشده است (عياشى، 1380ق، ج 1، ص 328). ابواسحاق نوبختي، از متكلمان بزرگ شيعه در انتهاي تنها کتاب بازمانده از وي به اختصار به آيه 55 سوره مائده اشاره و به عدم امکان عموميت مؤمنان در آيه توجه داشته است (نوبختي، 1413ق، ص 85). مفسران اماميه بعد از شيخ و سيد همان مسير را ادامه داده و در تفسير آيه به دو جهت تبيين «مولي» و شأن ‌نزول آن پرداخته‌اند (طبرسى، 1372، ج ‏3، ص 323؛ رازى‏، 1408ق، ج ‏7، ص 25).
    از ديگر آيات آيه 67 مائده (آيه تبليغ) است که شيخ مفيد در کتاب الارشاد و بعد از ذکر موضوع غدير و سبب توقف نبي اکرم در غدیر خم به آن پرداخته است. گرچه در متن آيه دلالت مستقيم بر امر ولايت نبوده؛ اما دستور به تبليغ موضوعي مي‌دهد که همان امر ولايت و نصب خليفه است. شيخ مفيد آيه را چنين تفسير مي‌کند که خداوند با نزول اين آيه، بر لزوم اعلام خلافت علي بر نبي اکرم تأکيد کرد و ايشان را از تأخير در اين امر برحذر داشته است. شيخ در اين مورد مصداق نص بر امامت اميرمؤمنان را بيان نکرده؛ بلکه به اين نکته تصريح دارد که وحي الهي نسبت به نصب اميرمؤمنان قبل از واقعه غدير به نبي اکرم بدون تعيين زمان تبليغ آن به مسلمانان ابلاغ شده بود (مفيد، 1431ق ـ ب، ج 1، ص 175). اين نص مي‌تواند آيه 55 همين سوره باشد که در روايات تفاسير روايي کهن مورد اشاره قرار گرفته است (عياشى، 1380ق، ج ‏1، ص 328، ح 140).
    از آيات ديگر آيه 119 توبه (آيه صادقين) است. شيخ در دو کتاب خود به تفصيل از دلالت اين آيه وجوب اطاعت از اميرمؤمنان سخن به‌ميان آورده که استدلال وي در هر دو مشابه است. از ديدگاه شيخ مفيد اين آيه در مورد اميرمؤمنان نازل شده و حکم آن در مورد ائمه ديگر از ذريه ايشان نيز جاري است. نکته اول مورد تذکر شيخ، تفاوت منادي به با منادي‌اليه (تغاير بين «الذين آمنوا» با صادقين) است؛ زيرا محال است که انسان به تبعيت از خودش خوانده شود. در نتيجه مراد از صادقين نيز همه افرادي که اين صفت بر آنها صدق مي‌کند نیست؛ زيرا همۀ مؤمنان به جهت ايمان خود، صادق بوده و اشکال استحاله تبعيت انسان از خودش تکرار مي‌شود. با نفي عموميت صادقين و معناي لفظي آن، لازم است که مراد از صادقين در آيه مشخص شود تا تکليف مذکور در آيه، مبني بر اتباع صادقين قابل انجام باشد (مفيد، 1431ق ـ د، ص 137؛ همو، 1431ق ـ ج، ص 47). شيخ در الفصول المختاره دو راه براي تعيين مصداق صادقين و تطبيق آن بر ائمه ارائه مي‌دهد. راه اول تلازم بين امر به اتباع مطلق و عصمت متبوع است؛ به اين بيان که اطلاق امر به تبعيت، ثابت مي‌کند که افراد متبوع داراي عصمت بوده و از هرگونه خطا و لغزش به‌دور هستند؛ زيرا در صورت عدم عصمت، امر مطلق قابل پذيرش نيست. همچنين با توجه به اتفاق مخالفان در عدم عصمت افرادي که اين آيه را بر آنان تطبيق شده، مصداق انحصاري صادقين، ائمه اطهار است (مفيد، 1431ق ـ د، ص 138). راه دوم در کتاب الفصول المختاره که شيخ در کتاب المسائل العكبريه تنها به طرح آن اکتفا کرده، تمسک به آيه 177 بقره است که به تشريح اوصاف صادقين پرداخته است. شيخ مفيد به استناد آيات ديگري از قرآن، همچون آيۀ 76 انسان، آيۀ 274 بقره و آيۀ 55 مائده و همچنين روايات، نشان مي‌دهد که صفات مذکور در آيۀ 177 بقره در توصيف صادقين، تنها در اميرمؤمنان جمع است (همان، ص 141). عموميت بخشيدن به آيه نسبت به ديگر ائمه و عدم انحصار در اميرمؤمنان، استفاده از مبناي کلامي عصمت امام در تفسير آيۀ 119 توبه و استفاده از آيات ديگر در تفسير آيه از نکات قابل توجهي است که در تفسير شيخ مفيد از اين آيه ديده مي‌شود.
    شيخ مفيد در فصلي از کتاب الفصول المختاره به ذکر استدلال فضل‌بن شاذان بر امامت اميرمؤمنان به آيۀ 6 سورۀ احزاب پرداخته است. مطابق ديدگاه فضل، ازآنجاکه مطابق اين آيه نزديک‌ترين فرد از اقرباء به نبي اکرم داراي ولايت بوده و اميرمؤمنان علی مصداق اين فرد بوده است. فضل در پاسخ به اين اشکال که نزديک‌ترين از اقرباء پيامبر، عباس بوده چنين گفته که مطابق آيه، ايمان و هجرت شرط اين قرابت است و عباس به اتفاق، از مهاجرين نبوده است. شيخ مفيد در تکميل اين استدلال و اثبات اقربيت اميرمؤمنان چنين افزوده که با فرض قبول موروثي بودن مقام ولايت، حضرت علی پسرعموي نبي اکرم از پدر و مادر بوده؛ درحالي‌که عباس عموي پيامبر از پدر است و کسي که از دو سبب نسبت دارد، اقرب است (مفيد، 1431ق ـ د، ص 170ـ172).
    شيخ مفيد در کتاب الجمل بعد از ارائه فصلي در موضوع بيعت مسلمانان با اميرمؤمنان و توضيح تفاوت اين بيعت با بيعت خلفاي سه‌گانه، دليل لزوم اطاعت از امام و عدم جواز نقض بيعت را به استناد آيۀ 59 سورۀ نساء، وجوبِ الهي اطاعت از اولياء و متوليان امر خدا مي‌داند. وي وجه اين استناد را چنين بيان کرده که خداوند در اين آيه، اطاعت ائمه را همراه با اطاعت از خود قرار داده و دلالت مي‌کند که نافرماني آنان نيز از جهت حکم، همچون نافرماني خداوند است (مفيد، 1431ق ـ الف، ص 92ـ93). اين استناد مبتني بر مباني مورد قبول عامه در اولي‌الامر دانستن فردي است که مسلمين با وي بيعت کرده‌اند. در نتيجه با محقق‌شدن بيعت مسلمين با اميرمؤمنان، ايشان مصداق اولي‌الامر بوده و به‌دليل قرين ‌بودن اطاعت از خدا در اين آيه با اطاعت از اولي‌الامر، همان اطاعتي که نسبت به خدا بر مسلمانان واجب است، نسبت به ولي نيز واجب خواهد بود. شيخ در ابتداي کتاب الافصاح در توضيح دليل قرآني بر وجوب معرفت امام، به‌همين آيه استناد کرده است؛ زيرا مطابق اين آيه اطاعت آنان واجب بوده و شرط اطاعت، معرفت است (مفيد، 1431ق ـ و، ص 28). شيخ در پاسخ سؤالي مبني بر مطالبۀ نص قرآني بر امامت، بعد از مقدمه‌اي در توضيح مراد از نص قرآني براي امامت اميرمؤمنان و تعيين سطح انتظار از نص قرآني در حوزه تعيين امام، به تفسير اين آيه پرداخته و اميرمؤمنان را بدون اشکال از اولياء امر مي‌داند؛ زيرا اميرمؤمنان به اتفاق فريقين جزء عالمان و از فرماندهان نبي اکرم بوده و امامت مردم بعد از پیامبر نيز مدتي بر عهده ايشان بوده است و با اثبات لزوم اطاعت ايشان به استناد آيه، نص قرآني بر امامت حضرت ثابت مي‌شود (مفيد، 1431ق ـ ج، ص 46ـ47). از ديدگاه سيد مرتضي اين آيه دلالتي بر امامت اميرمؤمنان نداشته و نمي‌توان آن را جزء نصوص امامت شمرد (شريف ‌مرتضى، 1410‏ق، ج 2، ص 258). اين مورد از معدود مواردي است که بين تفسير شيخ و سيد اختلاف ديده مي‌شود. در تفسير قمي، اولي‌الامر به اميرمؤمنان معني شده (قمى، 1404ق، ج ‏1، ص 141) و عياشي روايتي در تطبيق آن بر اميرمؤمنان و ائمه آورده است (عياشى، 1380ق، ج ‏1، ص 249ـ253). شيخ طوسي ابتدا اطاعت را به امتثال اوامر و ترک نواهي معنا کرده و در تبيين معناي اولي‌الامر، به ذکر دو قول پرداخته است. قول اول از افرادي همچون ابوهريره، طبري، بلخي، جبائي و روايتي از ابن‌عباس است که آن را به حاکمان و امراء معنا کرده‌اند؛ قول دوم از افرادي چون مجاهد، جابر‌بن عبدالله و قولي ديگر از ابن‌عباس است که اولي‌الامر را به عالمان معنا کرده‌اند. شيخ با نقد اين دو قول، به قول صحيح از طريق روايت اماميه و تطبيق آن به ائمه پرداخته است (طوسى، بي‌تا، ج 3، ص 236). ابوالصلاح حلبى عالم امامي سدۀ پنجم هجرى، عطف طاعت در آيه را نشانگر عموميت اطاعت از اولي‌الامر دانسته که نشان از امامت آنان دارد؛ زيرا چنين نوعي از اطاعت فقط براي جانشين نبي و امام بعد از ايشان واجب خواهد بود. وي با رد ارتباط آيه با اميران جنگ، نقد به عموم اطاعت در آيه را نيز به‌جهت عموم امر در آيه و نيازمندي تخصيص به‌دليل خارجي، مردود دانسته است (حلبى، 1403ق، ص 94ـ95).
    سيد مرتضي آيه 124 سوره «بقره» را از آياتي مي‌داند که اماميه براي اثبات امامت اميرمؤمنان به آن استناد کرده‌اند. مطابق اين آيه، ظالم مجاز به تصدي مقام امامت نبوده و امامت بلافصل، اميرمؤمنان است؛ زيرا متصديان امامت به غير ايشان در گذشته ظالم بوده‌اند. وي در پاسخ به اين اشکال که تائب مصداق ظالم نبوده و مراد آيه استمرار بر ظلم است، چنين مي‌گويد که حتي در اين فرض، ازآنجاکه اين فرد در زمان ظلم، مصداق ظالم در آيه بوده، حکم آيه به شکل عموم و بدون تخصيص شامل وي خواهد شد و دليلي بر تخصيص حکم آيه به شخصي که بر ظلم خود استمرار داشته، وجود ندارد. وي در ادامه به ارائۀ دليل بر شمول ظالم بر تائب پرداخته و چنين استدلال کرده که مخالفان اماميه در موضوع وعيد، شرط شمول آيات وعيد بر گناه کار را عدم توبه وي دانسته و اگر اسم ظالم بر فرد تائب صدق نمي‌کرد، نيازي به اين اشتراط نبود. اشکال ديگر، نفي تطبيق معناي «عهدي» به موضوع امامت و همچنين انکار معناي حکومت و اقامه احکام براي امامت است. وي در دفاع از تطبيق عهد بر امامت به سياق آيه و موضوع آن تمسک کرده و وجهي بر ادعا دوم قبول ندارد (طوسى، 1382، ج 2، ص 253ـ255).
    2ـ3. استدلال به حق ولايت به واسطه اثبات فضيلت
    استدلال بر امامت و حق خلافت در مکتب کلامي بغداد، هم به شکل مستقيم و هم با واسطه اثبات فضيلت نسبت به ديگران و با ضميمه مقدمه «تقدم فاضل بر مفضول» که به نتيجۀ تقدم وي خواهد انجاميد، به‌کار رفته است. از ديدگاه شيخ مفيد، امامت با نبوت از جهت تقدم بر ديگران و لزوم اطاعت و رياست مشترک بوده و همان‌گونه که نبوت مفضول بر فاضل امري غيرقابل قبول بوده، امامت مفضول بر فاضل نيز مردود است (مفيد، 1431ق ـ و، ص 37). سيد مرتضي نيز همچون شيخ در آثار خود به اين نوع از استدلال توجه دارد. از ديدگاه وي يکي از شروط امام، افضل‌بودن وي نسبت به همۀ امت است (طوسى، 1382، ج 1، ص 209) و هر دليلي که دلالت بر افضل‌بودن داشته باشد، مي‌تواند به‌عنوان دليل بر امامت محسوب گردد (شريف ‌مرتضى، 1410‏ق، ج 2، ص 209؛ همو، 1411‏ق، ص 490).
    اثبات فضيلت نسبت به ديگر افراد از ابعاد مختلفي همچون علم، بيشتر قابل طرح است. از ديدگاه شيخ مفيد مطابق دليل عقل مبني بر أحقيت فرد اعلم، آيۀ 35 يونس، آيۀ 9 زمر و آيات 30ـ33 و 247 بقره دلالت بر حق خلافت اميرمؤمنان دارد. وي با اشاره به قضاوت‌هاي اميرمؤمنان، آن را نشانه بر اين اعلميت دانسته است (مفيد، 1431ق ـ ب، ج 1، ص 193ـ194؛ ج 1، ص 343).
    عصمت از ديگر فضائلي است که شيخ مفيد به استناد آيات قرآن و در ضمن تفسير آيۀ 33 سوره احزاب (آيۀ تطهير)، به آن پرداخته است. عصمت فضيلتي بزرگ بوده که به سبب اين آيه براي اهل‌بيت ثابت شده است و بنا بر تقدم فاضل بر مفضول، اثبات‌کنندۀ حق ولايت و امامت براي اهل‌بيت نبي اکرم خواهد بود (مفيد، 1431ق ـ د، ص 55). شيخ مفيد در پاسخ به فردي از مذهب کرابيسي که ديدگاه شيعه در اختصاص آيۀ تطهير به علي، فاطمه و حسنين را رد و آن را مربوط به زنان پيامبر دانسته بود، به تفسير دلالت اين آيه و اثبات اختصاص آن به اهل‌بيت پرداخته است. شيخ ابتدا تذکر مي‌دهد که تفاوت خطاب در يک آيۀ قرآن و اختصاص بخشی از آن به موضوعي و بخش ديگر به موضوعي ديگر نه‌تنها مردود نيست، بلکه مورد قبول همه است. وي سپس به نقل ادله دال بر اختصاص آيه به علي، فاطمه و حسنين پرداخته و در ادامه به تفاوت صيغه مؤنث و مذکر در آيه اشاره کرده و آن را نشان‌دهندۀ تفاوت مخاطب آن مي‌داند. شيخ در توضيح نحوۀ دلالت آيه بر عصمت بين دو‌ گونه ارادۀ الهي، تفاوت قائل مي‌شود. گاهي مراد از ارادۀ الهي، اراده‌اي است که نشان‌دهندۀ امر مطلوب خداست و اراده‌اي که خبر از عمل محقق شده دارد. اراده در اين آيه از نوع دوم است؛ زيرا در صورتي که از نوع اول باشد، اختصاصي به اهل‌بيت نداشته و پاکي از رجس براي همۀ انسان‌ها مطلوب خداوند است. از سوي ديگر اتفاق مسلمانان بر عدم عصمت ازواج نبي اکرم نشان مي‌دهد که اين قسمت از آيه با زنان پيامبر ارتباطي ندارد و در نتيجه مصداق آن منحصر در اهل‌بيت خواهد بود (مفيد، 1431ق ـ د، ص 54 و 88ـ89: اثبات عصمت زهرا به استناد آيه تطهير؛ همچنين، مفيد، 1431ق ـ ج، ص 26: پاسخ به اشکالي در دلالت آيۀ تطهير بر عصمت اهل‌بيت). سيد مرتضي نيز به اين آيه اشاره داشته و بعد از بيان دو نوع اراده مذکور، روايات اصحاب کساء را نشان‌دهندۀ اختصاص ويژگي عصمت به اهل‌بيت مي‌داند و در وجه عدم عصمت همسران نبي بياني مشابه شيخ ارائه کرده است (طوسى، 1382، ج 2، ص 250ـ253؛ شريف ‌مرتضى، 1411‏ق، ص 478ـ481).
    از آيات مورد استناد براي اثبات فضيلت اميرمؤمنان، آيۀ 61 آل‌عمران (آيۀ مباهله) است. شيخ بعد از بيان مفصل حضور اهل نجران، اين حادثه را نشان‌دهندۀ فضل اميرمؤمنان مي‌داند. بنا به تفسير شيخ، از حکم خداوند متعال در آيه مباهله به اينکه اميرمؤمنان نفس رسول‌الله است؛ رسيدن اميرمؤمنان به غايت فضل و مساوات با نبي اکرم در کمال و عصمت مشخص شده و اين فضلي است که هيچ‌يک از امت در آن با اميرمؤمنان و فاطمه و حسنين شريک نيست (مفيد، 1431ق ـ ب، ج 1، ص 166ـ170). سيد مرتضي وجه دلالت آيه مباهله بر افضليت ايشان را از اجماع مفسران و روات بر همراه آوردن اميرمؤمنان، فاطمه و حسنين توسط نبي اکرم استفاده مي‌کند. از ديدگاه سيد براي تحقق مباهله و اتمام حجت بر مخالفان، هيچ‌کس جز افرادي که در غايت فضل و علو بوده، شرايط حضور در مباهله را نخواهند داشت. وي در پاسخ به اين ادعا که تحقق مباهله با حضور افراد برتر از جهت دين نبوده و صرف قرابت کافي بوده، چنين مي‌گويد که در اين فرض بايد افرادي همچون عباس و عقيل به جاي اميرمؤمنان در مباهله حاضر مي‌شدند (طوسى، 1382، ج 3، ص 7ـ18).
    از آيات ديگر آيه 207 بقره (ليلۀ‌المبيت) است. شيخ مفيد در کتاب الارشاد به ذکر واقعه پرداخته و جانفشاني اميرمؤمنان و تأثير آن در دعوت رسالت را بيان کرده و تصريح مي‌کند که هيچ‌يک از امت اسلام در اين فضيلت با اميرمؤمنان شريک نبوده و اين آيه در شأن وي نازل شده است (مفيد، 1431ق ـ ب، ج 1، ص 51ـ53). شيخ در الفصول المختاره نيز به اين جريان پرداخته و از آن براي اثبات تقدم در ولايت بهره برده است. شيخ مفيد با استناد به آيات سورۀ «صافات» و داستان ذبح اسماعيل و صبر او بر تصميم پدر، به تبيين دلالت مبيت بر فضيلت اميرمؤمنان مي‌پردازد. از ديدگاه شيخ از مقايسه اين دو واقعه روشن مي‌شود که آزمون اميرمؤمنان از جهت فضيلت برتر از آزمون اسماعيل بوده است (مفيد، 1431ق ـ د، ص 60ـ64).
    آيه ديگر مورد استناد براي اثبات فضيلت، آيه 4 تحريم است. بنابر کلام سيد مرتضي، اماميه و عامه در نقل خبر مبني بر تطبيق آيه بر اميرمؤمنان مشترک هستند. از ديدگاه سيد، فرد معرفي‌شده در سياق آيه بايد قدرت‌مندترين شخص از جهت دفاع از نبي و مشهور به شجاعت و دلاوري باشد، و «صالح المؤمنين» به معناي اصلح مؤمنان است (طوسى، 1382، ج 3، ص 9ـ10). وي تصريح دارد که ارتباط اين آيه با نص بر ولايت از مسير اثبات فضل حضرت مي‌گذرد و به شکل مستقيم بر امامت اميرمؤمنان دلالت ندارد؛ زيرا در صورت استناد به لفظ «مولاه» و برگشت ضمير به نبي اکرم، آيه دلالت بر ولايت بر ايشان نيز داشته، که قابل قبول نيست (شريف‌ مرتضى، 1410ق، ج 2، ص 249).
    3-3. نقد نظريۀ عصمت صحابه
    نقد عدالت صحابه و نظريۀ عصمت صحابه و اثبات ارتداد برخي از آنان در بخش قابل‌توجهي از آثار شيخ مفيد و در ضمن تفسير برخي آيات و با استناد به قرآن نمايان است؛ که مي‌توان آن‌ را نقد قرآني شيخ بر نظريه‌هاي رقيب امامت شيعي دانست. با اثبات وجود اصحاب مرتد و يا نفي عصمت آنان، ديگر نمي‌توان مدعي رها کردن امر خلافت به خود اين اصحاب شد و لازم است که از سوي نبي اکرم يا خداوند متعال براي جامعه اسلامي اقدامي انجام گردد. آياتي که دلالت بر عدم عصمت و عدالت اصحاب داشته، با واسطه بر امامت اميرمؤمنان دلالت دارد. شيخ مفيد در ضمن پاسخ به اشکالي به اين نکته اشاره دارد که با نفي توهم عصمت صحابه، وجه بطلان رفتار خلفا در تقدم بر اميرمؤمنان و عدم التزام به امامت آنها آشکار مي‌شود و وجهي براي قبول اين عمل باطل باقي نمي‌ماند (مفيد، 1431ق ـ و، ص 39).
    برهمين‌اساس شيخ مفيد با تيزهوشي در کتاب الإفصاح به‌تفصيل انگارۀ عصمت صحابه را به‌چالش کشيده است (همان، ص 47ـ75 و 139ـ149). وي در ضمن اين نقدها، به ارزيابي رواياتي که به سود نظريۀ عصمت و عدالت اصحاب تمسک شده، پرداخته و روايات متعددي نيز در نفي آن ارائه کرده و سپس به تفصيل از آياتي گفته که دلالت بر خطا، گناه، گمراهي و يا نفاق اصحاب دارد. آيۀ 144 سورۀ عمران، آيات 5ـ8، 15ـ16، 20ـ28، و 45 سوره انفال، آيات 1ـ4 سوره عنکبوت، آيۀ 54 سوره مائده، آيۀ 29 سوره محمد، آيات 25و26 سوره توبه و آيۀ 15 سورۀ احزاب بر خطا، گناه و گمراهي برخي اصحاب مورد استناد قرار گرفته و آياتي همچون 143 سوره نساء، 54، 91 و 101 سورۀ توبه، 4 منافقون و 36ـ39 معارج در اثبات نفاق برخي اصحاب ذکر شده و در نهايت قول به عصمت صحابه را مردود دانسته و تمسک به آن را کار فرد عاقل نمي‌داند (همان، ص 47ـ63).
    شيخ همچنين به نقد استنادات مخالفان به آيات قرآن براي اثبات عصمت و عدالت اصحاب توجه دارد. وي به‌تفصيل استدلال به آيۀ 29 «فتح» براي توجيه عمل خلفاي سه‌گانه و خلافت آنان را مورد نقد قرار مي‌دهد (همان، ص 139ـ149). همچنين ادعاي مستند به آيۀ 100 سورۀ «توبه» مبني بر عصمت برخي صحابه، همچون خلفاي سه‌گانه و طلحه و زبير و استقامت آنان بر مسير مستقيم که نشان‌دهندۀ حقانيت تصميم آنان بر کنار گذاشتن اميرمؤمنان علي بعد از رحلت نبي اکرم است را مورد نقد جدي قرار داده و بيان مي‌کند که مصداق سابقون در اين آيه اميرمؤمنان، حمزه، جعفر و هم‌طبقۀ آنان در ايمان بوده و ادعاي عصمت خلفاي سه‌گانه از اين آيه، مخالف اجماع است. استناد به آيه 18 «فتح» با ادعاي شمول آن بر خليفۀ اول و دوم نيز براي اثبات عصمت خلفا دچار اشکالات مشابه است. رضايت مطرح در آيه، شامل همۀ متبايعين نبوده و حتي با فرض شمول آن، فقط نسبت به افعال سابق دلالت داشته و دليل بر عصمت از خطا در آينده نيست (همان، ص 77ـ89). شيخ استناد به آيه 10 «حديد» را نيز پاسخ داده است. مخالفان، وعدۀ حسني در اين آيه را به بهشت تفسير کرده و آن را ملازم عصمت و ولايت آنان دانسته‌اند. شيخ شمول آيه بر افراد ادعاشده را، هم از جهت انفاق قبل از فتح و هم از جهت حضور در قتال منکر شده است (همان، ص 151ـ161). در آثار سيد مرتضي اين موضوع با تمرکز بر خليفۀ اول و نقد ادله خلافت وي و فضائل او به چشم مي‌خورد که در ادامه بيان خواهد شد.
    4ـ3. نقد ادله امامت و ولايت خلفا
    مکتب بغداد براي اثبات و دفاع از کيان اعتقادي تشيع، به صِرف ارائه ادلۀ اثباتي اکتفا نکرده و ادلۀ مخالفان براي اثبات خلافت و امامت خلفاي سه‌گانه ازجمله استناد به آيات را نيز به ‌چالش کشانده که نقد اين استناد، ملازم با اثبات ولايت اميرمؤمنان و اهل‌بيت است. هدف اصلي شيخ مفيد در کتاب الإفصاح في الإمامه را مي‌توان همين دانست. سيد مرتضي نيز در الشافي با توجه به نظارت آن به کتاب المغني قاضي عبدالجبار به اين جهت اهتمام ويژه داشته است. معتقدان به امامت و خلافت خلفا به دو دسته تقسيم شده و اکثر آنان همچون معتزله، مرجئه و حشويه در دفاع از اين اعتقاد به‌دليل اجماع و انتخاب امت استناد کرده که در شمارۀ قبل به نقد استناد قرآني آن پرداخته شد. بخش کمي نيز مدعي وجود نص براي خلفا بوده که در اين شماره به نقد اين ادله اشاره شده است (طوسى، 1382، ج 3، ص 27). از ديدگاه سيد مرتضي بين دو موضوع امامت و افضليت رابطه و تلازم وجود داشته و با اثبات افضليت فردي به حق ولايت وي پي‌ برده و با قبول امامت فردي، به افضليت وي حکم خواهد شد. بر همين اساس، نقد ادلۀ ادعا شده مبني بر فضل خليفه ملازم با نفي حق ولايت او و اثبات حقانيت اميرمؤمنان بوده که به جهت عدم دلالت مستقيم، در ادامه به اجمال مورد اشاره قرار گرفته است.
    شيخ مفيد در پاسخ ادعايي مستند به آيۀ 54 سورۀ «مائده» که به‌جهت مقابلۀ ابوبکر با مرتدين، وي را امام و ولي خدا دانسته، به استناد روايات آيه را مربوط به ارتداد اهل بصره دانسته و در نهايت آيه را در فضيلت اميرمؤمنان مي‌داند (مفيد، 1431ق ـ و، ص 131ـ137). سيد مرتضي ابتدا ادعاي انحصار تطبيق آيه در ابوبکر و اصحابش را صرف يک ادعا دانسته و اجماع بر استحقاق اميرمؤمنان را مطرح کرده است (طوسى، 1382، ج 2، ص 40؛ ج 3، ص 110ـ112). شيخ اثبات هرگونه فضيلت استناد به آيه 40 سورۀ «توبه» (آيۀ غار) براي خليفۀ اول را مردود و بدون هر‌گونه دليل عقلي يا نقلي ‌دانسته و بلکه آن را بيانگر سوء رفتار و نشان از منقصت وي مي‌داند (مفيد، 1431ق ـ و، ص 185ـ192). سيد مرتضي نيز دلالت آيه بر هرگونه فضلي را رد کرده؛ بلکه آن را نقطه ضعف مي‌داند (طوسى، 1382، ج 3، ص 212ـ213).
    شيخ مفيد ادعاي اختصاص آيه 22 سوره «نور» به خليفه اول و بشارت او به مغفرت و اجر عظيم به استناد روايات ادعا شده را رد کرده و در فرض قبول شأن نزول ادعا شده، در آن دلالتي بر فضيلت خليفه اول نمي‌بيند؛ زيرا وي را از خطا در دين و انکار دستور تبعيت از اميرمؤمنان باز نداشت (مفيد، 1431ق ـ و، ص 175ـ182). سيد نيز هم‌نظر با شيخ بوده و شأن نزول آيه را از نظر اماميه ارائه کرده است (طوسى، 1382، ج 3، ص 216). آيۀ 55 سورۀ «نور» با اين ادعا که وعدۀ مطرح در آن فقط در زمان خلفاي سه‌گانه تحقق يافته، نمي‌تواند دلالت بر خلافت ابوبکر باشد؛ زيرا از ديدگاه سيد، مراد از استخلاف نه امامت و خلافت؛ بلکه جانشين‌ شدن عمومي هر نسل نسبت به نسل قبل بوده و اگر اين وعده را وعدۀ محقق شده در زمان خلفاي سه‌گانه بدانيم، با دو اشکال مواجه خواهد بود (همان، ص 112ـ115؛ شريف‌ مرتضى، 1410‏ق، ج 4، ص 45ـ47).
    شيخ مفيد اختصاص آیات 33ـ35 سورۀ «زمر» به خليفۀ اول را بدون دليل دانسته و بلکه شيعه و اکثر اهل‌سنت آن را نازل شده دربارۀ اميرمؤمنان دانسته‌اند (مفيد، 1431ق ـ و، ص 163ـ170). سيد آيه را مطابق ظاهر آن عام مي‌داند و با فرض اختصاص به کلام اماميه و اکثر عامه بر تطبيق آن به اميرمؤمنان اشاره کرده‌ است (طوسى، 1382، ج 3، ص 214ـ215).
    از دلايل مطرح‌شده براي امامت و خلافت خليفۀ اول و دوم، آيات 15و16 سورۀ «فتح» است که به‌تفصيل در کلام سيد مرتضي و شيخ مفيد مورد نقادي قرار گرفته است (مفيد، 1431ق ـ و، ص 107ـ120؛ طوسى، 1382، ج 3، ص 102ـ109). استناد به آيۀ 18 و همچنين آيۀ 29 سورۀ «فتح» براي اثبات فضيلت خليفۀ اول و دوم نيز توسط سيد نقد شده است (طوسى، 1382، ج 3، ص 203ـ204 و 210ـ212). شيخ مفيد ادعاي تخصيص آيات 5ـ7 سورۀ «ليل» به ابوبکر به واسطۀ وجود برخي اخبار را ادعايي بي‌اساس دانسته، بلکه به وجود رواياتي از عامه مبني بر اختصاص آيه به فرد ديگري اشاره کرده ‌است (مفيد، 1431ق ـ و، ص 171ـ173) و سيد مرتضي به عموميت آن تأکيد دارد (طوسى، 1382، ج 3، ص 215ـ216). سيد در نفي دلالت آيه 8و9 «حشر» تذکر مي‌دهد که افزون بر اشکال عموميت؛ بنا بر اعتقاد عامه، ابابکر فردي غني و بي‌نياز بوده و در نتيجه مشمول اين آيه نخواهد بود. آيه 10 سورۀ «حشر» نيز دلالتي بر فضل ابوبکر ندارد؛ زيرا مغفرت را مشروط به سبقت در ايمان کرده که بايد در مورد فرد مورد ادعا ثابت شود و استناد به آيۀ 100 سورۀ «توبه» نيز در دو محور و نيز آيۀ 10 سورۀ «حديد» مورد نقد سيد است (طوسى، 1382، ج 3، ص 204ـ210).
    5ـ3. استخلاف اهل‌بيت
    مفهوم استخلاف از مفاهيمي است که در آيات قرآن کريم، همچون آيۀ 55 سورۀ نور، آيۀ 129 سورۀ اعراف و آيۀ 133 سورۀ انعام به‌کار رفته است. کلام شيخ مفيد در ارتباط با اين موضوع، از پاسخ به شبهه‌اي مبتني بر تفسير آیۀ 55 سورۀ نور و استدلال مبتني بر آن به نفع خلافت خلفا آغاز مي‌شود. شيخ به شکل جدلي و براساس قبول معنايي از استخلاف که دلالت بر امامت داشته باشد، از آيۀ 55 سوره نور به نفع امامت اميرمؤمنان استدلال مي‌کند؛ زيرا استخلاف در آيه از جانب عباد نبوده و به اقرار مخالفان، استقرار خلافت خلفاء سه‌گانه به انتخاب بندگان خدا بوده و از نص الهي خالي است. اين آيه منحصر در اميرمؤمنان است؛ زيرا به اجماع شيعه امامت ايشان براساس نص خداوند محقق شده است (مفيد، 1431ق ـ و، ص 98). گرچه شيخ اين معنا از استخلاف را قبول نداشته و بنا بر تفسير اين آيه در کلام اهل‌بيت، آن را نازل شده در شأن آنان دانسته‌ که آيه را مربوط به زمان قيام مهدي (عج) دانسته‌اند (شيخ مفيد به نقل متن اين روايات نپرداخته است. براي نمونه، ر.ك: كوفى، 1410ق، ص 289).
    6ـ3. نقد ادله قرآني حجيت اجماع امت و عدم نياز به امام
    از نظريه‌هاي رقيب امامت شيعي، ادعاي حفظ دين خدا توسط امت اسلام و عدم نياز به امام است. سيد مرتضي با توجه به عدم عصمت در افراد جامعه و امکان خطا در امت اين ادعا را رد کرده و افزون بر نقد دلالت اخبار، به مستندات قرآني اين ادعا و نقد دلالت آن پرداخته است (شريف ‌مرتضى، 1410‏ق، ج 1، ص 193). آيۀ 115 سورۀ «نساء» يکي از اين آيات است که سيد به نقد استدلال به آن در هشت جهت، ازجمله احتمال اختصاص آيه به جمعي از مؤمنان، اجمال در مراد از سبيل و عدم دلالت بر وجوب تبعيت در همۀ اعصار و زمان‌ها پرداخته است. آيۀ 143 بقره، آيۀ 110 آل‌عمران، آيۀ 15 لقمان، آيۀ 59 نساء و آيۀ 181 اعراف از ديگر مستندات ادعاي فوق است که مورد نقد سيد قرار گرفته است (طوسى، 1382، ج 1، ص 150ـ179).
    نتيجه‌گيري
    نتايج حاصل از يافته‌‏هاي پژوهش در حوزۀ شناسايي هندسۀ تفسير آيات امامت و ولايت در مکتب کلامي بغداد را مي‌توان در محورهاي زير بيان کرد:
    1. دو بعد اصلي تفسير آيات امامت و ولايت در مکتب بغداد را مي‌توان توجه به مسائل و موضوعات کلامي و محوريت عقل دانست و نتيجه آن را تفسير کلامي عقلي خواند. روش تفسير در اين حوزه در مکتب بغداد بر چند رکن تکيه دارد: توجه به مجموعه آيات قرآن کريم در تفسير يک آيه يا يک موضوع قرآني (تفسير قرآن به قرآن)؛ توجه به روايات صحيح؛ توجه به جهت زبان شناسي و اجتناب از تفسير به رأي.
    2. ادله اثبات حق ولايت و امامت در دو دسته مورد توجه مکتب بغداد بوده است: آياتي که بدون واسطه بر اين حق دلالت داشته و آياتي که با واسطه دلالت دارند. اين واسطه به‌طورکلي با مفهوم «افضليت» گره خورده؛ مواردي همچون علم و عصمت از مصاديق آن بوده است و در نتيجه آيات داراي دلالت در افضليت ائمه از اين جهت مورد استدلال قرار گرفته‌اند.
    3. دسته‌اي از آيات مورد تفسير، ناظر به نقادي مباني تفکر رقيب اماميه بوده است. نقادي مستندات قرآني انگاره عصمت صحابه، نقادي استناد به آيات قرآني براي فضيلت سازي و دليل‌انگاري براي حق خلافت خلفاء و نقد ادله قرآني حجيت اجماع امت و در نتيجه عدم نياز به امام، سه محور اين دسته را تشکيل مي‌دهد.
    4. در مواردي به شکل جدلي و براساس قبول معنايي مورد قبول خصم که دلالت بر امامت داشته باشد؛ همچون آيۀ 55 سورۀ «نور» به نفع امامت اميرمؤمنان استدلال شده است.
    5. تفسير آيات امامت و ولايت در مکتب کلامي بغداد و نزد شيخ مفيد و سيد مرتضي، با توجه به گسترش نگاه عقلي کلام شيعه و فضاي علمي و چند قطبي بغداد، هم از حيث کمّيت و حجم آيات مورد استدلال و هم از جهت کيفيت و تقويت جهت تحليلي و تفسيري نسبت به دوره قبل (تفاسير روايي در قرن چهارم، همچون تفسير قمي و عياشي که به صرف نقل روايات اکتفا کرده) رو به رشد بوده است.
    6. حضور قدرتمند مکتب کلامي معتزله در بغداد و توجه ويژۀ اين مکتب بر موضوع امامت (برخلاف مکتب اشعري)، واکنشي درخور از سوي مکتب کلامي اماميه دريافت کرد. شيخ مفيد در مجموعه آثار خود به تبيين استدلال‌هاي اماميه به آيات پرداخت و شبهات را پاسخ گفت. سيد مرتضي هم در واکنش به تأليف جلد آخر المغني توسط قاضي عبدالجبار در نقد انديشۀ امامت شيعي، موسوعه گران‌سنگ خود در موضوع امامت را عرضه کرد.
    7. استناد به روايات اسلامي و گزاره‌هاي تاريخي در تطبيق آيات بر مصاديق و نه استدلال براي اثبات آموزه‌هاي کلامي امامت، جايگاه عقل در تفکر کلامي بغداد را به‌خوبي نمايان مي‌کند.
    8. توجه ويژه به پاسخ‌گويي علمي و روشمند به اشکالات مطرح در حوزۀ اعتقاد بنيادين شيعيان، نشان از درک لزوم تعامل علمي با مذاهب ديگر اسلامي براي رشد و تثبيت تفکر اماميه از سوي مکتب بغداد است.
     

    • اسماعيلي، مهران، 1397، «بررسي تطبيقي تفسير کلامي آيات امامت در تفاسير اثناعشريه و زيديه تا پايان دورة آل‌بويه»، آينه معرفت، ش 55، ص 63ـ80.
    • جبرئيلي، محمدصفر، ۱۳۸۹، سير تطور کلام شيعه، دفتر دوم: از عصر غيبت تا خواجه نصير طوسي، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
    • حسيني‌زاده خضرآباد، سيدعلي، 1395، تطورات کلام اماميه در مدرسۀ بغداد، قم، دارالحديث.
    • حلبى، ابوالصلاح تقى‌الدين، 1403ق‌، الكافي في الفقه، تحقيق رضا استادى، ‌اصفهان، كتابخانه عمومى امام اميرالمؤمنين‌.
    • رازى، ابوالفتوح حسين‌بن على‏، 1408ق‏، روض‌الجنان و روح‌الجنان فى تفسيرالقرآن، مشهد، بنياد پژوهش‌هاى اسلامى آستان قدس رضوى‏.
    • سبحاني، محمدتقي، ۱۳۹۱، «کلام اماميه؛ ريشه‌ها و رويش‌ها»، نقد و نظر، ش ۶۵، ص 5ـ37.
    • شريف مرتضى، على‌بن حسين، 1410ق‏، الشافى فى الإمامة، تحقيق عبدالزهراء حسينى،‌ تهران، موسسة الصادق‏.
    • ـــــ ، 1411ق‏، الذخيرة في علم الكلام، تصحيح احمد حسينى اشكورى، ‏قم، مؤسسة النشر الاسلامي.
    • طبرسى، فضل‌بن حسن‏، 1372، مجمع البيان، چ سوم‏، تهران، ناصر خسرو.
    • طوسى، محمدبن جعفر، 1362، تمهيد الاصول فى علم الكلام‏، تصحيح عبدالمحسن مشكوة‏الدينى، تهران، دانشگاه تهران.
    • ـــــ ، 1375ق، الاقتصاد الهادي إلى طريق الرشاد، بي‌جا، نشر كتابخانه.
    • ـــــ ، 1382، تلخيص الشافي، قم، المحبين.
    • ـــــ ، 1414ق، المفصح (در: ضمن الرسائل العشر)، قم، انتشارات اسلامى.
    • ـــــ ، بي‌تا، التبيان فى تفسير القرآن، تحقيق احمد قصيرعاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى.
    • عابدي، احمد، ۱۳۸۴، مکتب کلامي قم، قم، زائر.
    • عطائي نظري، حميد، ۱۳۹۷، «نگاهي به ادوار و مکاتب کلامي اماميه در قرون مياني»، آينه پژوهش، ش ۱۷۱، ص 3ـ56.
    • عياشى، محمد‌بن مسعود، 1380ق، تفسير العياشي، تحقيق سيدهاشم رسولى محلاتى، تهران، المطبعة العلميه.
    • قمى، على‌بن ابراهيم، 1404ق، تفسير القمي، چ سوم، قم، دار الكتاب‏.
    • كراجكى‏، ابوالفتح محمد‌بن على، 1410ق، كنز الفوائد، قم، دار الذخائر.
    • كوفى، فرات‌بن ابراهيم، 1410ق، تفسير فرات الكوفي، تهران، مؤسسة الطبع و النشر.
    • مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، 1431ق ـ الف، الجمل و النصرۀ لسيد العترۀ في حرب البصرۀ، تحقيق سيدعلي ميرشريفي، قم، دارالمفيد.
    • ـــــ ، 1431ق ـ ب، الارشاد، قم، دارالمفيد.
    • ـــــ ، 1431ق ـ ج، المسائل العكبريه، قم، دارالمفيد.
    • ـــــ ، 1431ق ـ د، الفصول المختاره من العيون و المحاسن، قم، دارالمفيد.
    • ـــــ ، 1431ق ـ ز، النكت الاعتقاديه، قم، دارالمفيد.
    • ـــــ ، 1431ق ـ و، الإفصاح في الإمامة، قم، دارالمفيد.
    • نوبختي، ابراهيم‌بن نوبخت‏، 1413ق، الياقوت في علم الكلام‏، قم، كتابخانه آيت‌الله مرعشى‏ نجفي.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    هابطی نژاد، علی، مهدوی راد، محمدعلی، شاکری، روح الله.(1402) تفسیر آیات امامت و ولایت در مکتب کلامی امامیه بغداد با تمرکز بر شیخ مفید و سید مرتضی. فصلنامه معرفت، 32(2)، 53-63

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علی هابطی نژاد؛ محمدعلی مهدوی راد؛ روح الله شاکری."تفسیر آیات امامت و ولایت در مکتب کلامی امامیه بغداد با تمرکز بر شیخ مفید و سید مرتضی". فصلنامه معرفت، 32، 2، 1402، 53-63

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    هابطی نژاد، علی، مهدوی راد، محمدعلی، شاکری، روح الله.(1402) 'تفسیر آیات امامت و ولایت در مکتب کلامی امامیه بغداد با تمرکز بر شیخ مفید و سید مرتضی'، فصلنامه معرفت، 32(2), pp. 53-63

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    هابطی نژاد، علی، مهدوی راد، محمدعلی، شاکری، روح الله. تفسیر آیات امامت و ولایت در مکتب کلامی امامیه بغداد با تمرکز بر شیخ مفید و سید مرتضی. معرفت، 32, 1402؛ 32(2): 53-63