روشهای تربیت جبهۀ باطل در فضای مجازی؛ تلاشی برای روششناسی تربیتی در فضای مجازی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
باطل در سالياني دراز طي تقابلي سخت با جبهه حق، سعي در نابودي آن داشته است. در اين تقابل تمدني هزاران ساله، هرکدام از دو طرف از ابزارهاي مختلفي استفاده کردند که در زمانۀ ما «فضاي مجازي» يکي از مهمترين آن ابزار و بهمثابه «قدرت نرم» طرفين است. لذا هرکدام که بتواند اين فضا را شناخته و از آن بهره وافر گيرد، پيروز اين ميدان است. در زمان حاضر متأسفانه اين جبهۀ باطل است که بر اين ابزار سوار شده و هدف اصلي او نيز تربيت وهماني جوامع انساني است. اين جبهه در اين راه از روشهاي مختلفي استفاده کرده که مقالۀ پيشرو درصدد بصيرتافزايي نسبت به آن روشهاست.
نقصان تحقيقات موجودِ فضاي مجازي، کثرت بررسيهاي سياسي و رسانهاي و قلت بررسيهاي تربيتي است. حتي در پژوهشهاي تربيتي نيز بعضاً به مطالبي اشاره شده که از عمق و جامعيت لازم برخوردار نيست. نگارنده ادعاي بررسي عميق و جامع ندارد؛ ولي در اين نوشتار سعي شده است که تا حد امکان اين دغدغه جواب داده شود.
پژوهشهاي مرتبط با اين مقاله در دو دسته تقسيمبندي ميشوند:
اول مقالههايي که دربارۀ تأثیر فضاي مجازي بر تعليم و تربيت نگاشته شدهاند؛ مانند: «تأثیر فضاي مجازي در تعليم و تربيت رسمي» (ترابيزاده، 1399)؛ «فضاي مجازي و نظام تعليم و تربيت؛ فرصتها و چالشها» (عليشيري و موسويزاده، 1395).
دوم مقالههايي که در مورد روشهاي تربيتي تلقين و تقليد نوشته شدهاند؛ مانند: «روش الگويي در تربيت اسلامي» (نريماني، 1395)؛ و «روش تربيتي تذکر در قرآن کريم» (قائميمقدم، 1387). تفاوت اين پژوش با پژوهشهاي دسته اول آن است که پژوهشهاي دسته اول روي اثراتي که فضاي مجازي بر انسان ميگذارد تمرکز کردهاند؛ اما اين مقاله درصدد بررسي روشهاي پنهان و نيمهپنهاني است که اين تأثیرات از طريق آنها گذاشته میشود. تفاوت پژوهش پيشرو با دستۀ دوم از پژوهشها هم در تطبيق روشها بر فضاي مجازي و بررسي روانشناسانه و جامعهشناسانه آنهاست.
اصليترين سؤالي که در تأثیر تربيتي فضاي مجازي بر انسانها وجود دارد، نحوۀ اين اثرگذاري و بهعبارت ديگر روشي است که اين تأثیرپذيري در دل آن اتفاق ميفتد. سؤالات ديگري نيز در اين بين مطرح است؛ مثل اينکه اين روشها در فضاي حقيقي با استفاده از چه ابزاري در حال اثرگذاري خود هستند؟ يا اينکه آيا اسلام نيز با اين روشها موافق بوده و جداي از هدف، آيا اين روشها را در برنامۀ تربيتي خود دارد؟ و اينکه آيا اين روشها در دنياي حقيقي نيز تجربه شده و کارآمد بودهاند يا خير؟ اينها مجموعه سؤالاتي است که سعي شده است در اين مقاله به آنها پاسخ داده شود.
لازم به ذکر است که اين پژوهش در راستاي نشان دادن روشهايي است که جبهۀ باطل در فضاي مجازي و در تقابل تمدني خود با جبهۀ حق در راستاي تربيت باطل خويش از آنها استفاده ميکند. هدف اين تحقيق معرفي و نشان دادن اين روشها براي بالا بردن بصيرت تربيتي مواجهه با فضاي مجازي است؛ نه نشان دادن راهکار مبارزه با اين آسيبها و بهکار بردن ضد روش بر روشهاي مذکور.
سعي ما در اين مقاله، استفاده از مباحث روز روانشناسانه و جامعهشناسانه و همچنين استفاده از نگاههاي توحيدي و ديني در بررسي اين روشهاست. بهعبارت ديگر، روشي که در اين مقاله در پيش گرفته شده، روشي تجربي و ديني است؛ لذا هم از کتابهاي غربي و علوم روز استفاده شده است و هم از کتب و تراث اسلامي و تربيتي شيعه.
عموماً بحثهاي تربيت توحيدي ارائهشده، از نگاه امام خميني و بر طبق مسلک تربيتي ايشان است. يکي از امتيازهاي ديگر اين نوشتار، استناد گفتهها به ائمة اطهار و به نوعي استخراج قواعد و روشهاي تربيتي از کلام ايشان است. بهعبارت ديگر اين مقاله هم جنبهاي روانشناسانه دارد و هم جنبهاي فقهالتربيتي.
روششناسي به معناي شناخت راه کنشها يا تاکتيکهايي است که براي رسيدن به هدف استفاده میشود. همچنين روشهايي که براي تغيير انسان و جامعه انساني و رساندن او از نقطه موجود به نقطه مطلوب و همراستاي هدف نهايي بهکار گرفته میشود، روشهاي تربيتي نام دارد. جبهه باطل، به دولتها، نهادها و شرکتهايي گفته میشود که مستکبرانه درصدد بردگي ملتهاي دنيا براي منافع مادي شخصي خود هستند. در مقابل اين جبهه، جبهۀ حق قرار دارد که عبارت باشد از مجموعه دولتها و نهادهايي که بهدنبال معنويت، عدالت و عقلانيت هستند. فضاي مجازي در مقابل فضاي حقيقي قرار گرفته و اصطلاحاً به ارتباطي که مردم از طريق رايانه يا گوشي همراه خود با ديگران يا با اطلاعات دارند، گفته میشود. موضوع مقاله نيز شناسايي روشهاي تربيتي است که جبهه باطل در بستر همين فضاي مجازي استفاده کرده و باعث تربيت باطل انسانها و جوامع میشود. لازم به ذکر است که اين راهکارها ممکن است هم در جبهه حق و هم در جبهه باطل يکسان باشند.
روش نويسنده بر مصداقيابي و تطبيق روشها با وقايع فضاي مجازي نبوده؛ اما در بعضي موارد براي تنوير بيشتر افکار مخاطبان به اين موارد، پرداخته شده است. دغدغه نگارنده ارائۀ مطلبي کاربردي بوده؛ لذا از غرق شدن در اصطلاحات و تعاريف و نظرات مختلف اجتناب گرديده و به روح مطالب و واژهها توجه بيشتري شده است؛ تا مخاطب، سريع زمين بازي را شناخته و بصيرت مقابله با روشهاي تربيت باطل را داشته باشد.
آنچه در اين نوشتار پس از بيان اهميت تربيت در بستر فضاي مجازي و تقابل تمدني حق و باطل به آن پرداخته میشود، روشهايي است که جبهه باطل که خود بهنوعي مبدع فضاي مجازي است، در تربيت باطل خويش آنها را بهکار ميبرد. در اين مقاله به دو کلان روش تلقين و تقليد پرداخته شده است. هرکدام از اين دو، تعريف شده و کارکرد آنها در دنياي واقعي بيان گرديده است. سپس هرکدام از آنها مورد بررسي روانشناسانه و دينشناسانه قرار گرفته و بعضاً مصاديق اثرگذاري اين دو روش نيز ذکر گرديده است؛ مصاديقي مثل نقش سلبريتيها براساس تأثیرگذاري از طريق روش تقليد و نقش بمباران اطلاعات براساس تأثیرگذاري از طريق روش تلقين.
1. تربيت مجازي و تقابل تمدني
در اين بخش به جايگاه تربيت در فضاي مجازي، آنهم در بستر تقابل تمدني حق و باطل پرداخته شده است. توضيح اين مطلب که جبهه باطل چگونه در راستاي «استعمار فرانو» و به اسم «جهانيسازي» و با ابزار فضاي مجازي نوعي سيطرۀ واحد در فرايند تربيت باطل خويش پيش گرفته و از آن بهره ميبرد.
2. اهميت فضاي مجازي در دنياي کنوني
امروزه فضاي مجازي يکي از اجزاي مهم زندگي فردي و اجتماعي جوامع بشري است. بدون فضاي مجازي، کار کردن در جامعه و رفع حوائج روزمره نيز دشوار است. گسترهاي که فضاي مجازي در زندگي ما ايجاد کرده و نيز گسترهاي که ما براي فضاي مجازي در زندگي خويش باز کردهايم، گسترۀ بزرگ و تأثیرگذاري است؛ لذا نمیشود از کنار آن عبور کرده و کنکاش در آن را امري بيفايده و حتي کمفايده دانست.
براساس آمارهاي منتشرشده، تعداد کاربران اينترنت در ایران که در سال 1385 يازده میليون نفر بودند؛ در سال 1392 به بالغ بر 45 میليون رسيدهاند. مرکز مديريت توسعه ملي اينترنت (متما) نيز در سال 1392 اعلام کرد که بالغ بر 06/61 درصد جمعيت کشور به اينترنت متصل هستند (باقري چوکامي، 1395، ص 184)، که اين تعداد در سال 1396 به 8/72 درصد رسيد (گزارش وضعيت اجتماعي و فرهنگي ايران تابستان 1399).
فضاي سايبري و مجازي به حدي در معادلات اجتماعي و سياسي دنيا اثرگذار است که جوزف ناي، نظريهپرداز «قدرت نرم»، اين فضا را کليد قدرت در قرن 21 عنوان کرده است که هم ميتواند نتيجۀ مطلوب را درون فضاي خود و هم خارج از فضاي سايبري و در عالم واقع براي سياستمداران برآورده سازد (باقري چوکامي، 1395، ص 182).
3. فضاي مجازي و قدرت نرم
يکي از مهمترين عرصههايي که فضاي مجازي جايگاه خود را در آن نشان ميدهد، عرصۀ «جنگ نرم» و دستيابي به قدرت نرم است. در حال حاضر کل مردم دنيا در يک نبرد خاموش با يکديگر هستند؛ نبردي که نام ديگرش جنگ نرم است. هدف اين جنگ، غلبۀ «گفتمان تمدني» هريک از دو طرف درگيري است. اما پيروزي اين جنگ بدون داشتن قدرتي متناسب با خودش، امکانپذير نيست؛ امري که ما امروزه با نام قدرت نرم ميشناسيم.
«از نظر جوزف ناي، قدرت نرم عبارت است از: توانايي کسب مطلوب از طريق جاذبه، نه از طريق اجبار يا تطميع. قدرت نرم از جذابيتهاي فرهنگ، ايدهآلهاي سياسي و سياستهاي يک کشور ناشي میشود. وقتي سياستهاي يک کشور از نظر ديگران مشروع و مورد قبول باشد، قدرت نرم آن افزايش مييابد» (افتخاري، 1394، ص 18).
از مهمترين ابزارها براي بهدست آوردن قدرت نرم، رسانهها هستند و فضاي مجازي نيز موطني وسيع براي آنهاست. رسانهها از طريق توليد «واقعيتهاي مجازي» ادراک مردم از واقعيات را تغيير ميدهند در آن حد که برخي از انديشمندان معتقدند، رسانهها با استفاده از واقعيتهاي مجازي بر انديشه، ادراک و احساس افراد مسلط ميشوند (همان، ص 200). با اين تقرير، واقعيتهاي مجازي اصليترين نماد قدرت هستند که رسانهها غالباً در بستر فضاي مجازي به جوامع هدف القا میکنند.
4. جنگ ارادهها، فضاي مجازي و تربيت
در حقيقت ما الآن درگير جنگ نرمي هستيم که بستر زورآزمايي دو قدرت نرم هستند؛ يکي قدرت نرم جبهۀ حق به محوريت جمهوري اسلامي ايران و دومي قدرت نرم جبهۀ باطل به محوريت کشور استکباري آمريکا. بايد ديد که در اين بلبشوي ميدان نبرد، هدف اصلي هریک از دو طرف چیست؟ بهعبارت ديگر اين همه تلاش براي تغيير در چيست؟
مقام معظم رهبري در صحبتي به اين سؤال پاسخ دادند؛ بهطوريکه اين جنگ را «جنگ ارادهها» و هدف را تغيير ارادۀ مردم دانستند. ايشان ضمن بيان نقشه دشمن براي تحريف يا همان واقعيتهاي مجازي که در بالا اشاره کرديم؛ ايستادگي در برابر تحريفها و ضدضربه شدن مقابل آنها را مساوي با بياثر شدن تحريمها عنوان کردند؛ بهنحوي که حتي تحريمها را هم براي عوض کردن ارادۀ مردم و ذيل جنگ ارادهها تعريف کردند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 10/5/1399).
همانطور که در تعريف قدرت نرم هم ذکر شد؛ اصل مطلب، جذب مردم و ارادۀ آنان است. اصل مطلب به سلطه درآوردن و يا همراه کردن فکر و قلب مردم است. اصل مطلب، تغيير در باورهاي آنان و کاشتن تخم عقيدۀ هر جبهه در ذهن نيروهاي جبهه ديگر است.
پس درواقع هر دو جبهه در فضاي مجازي دنبال همراهي ارادهها و باورهاي مردم با خود هستند. همراهي ارادهها و باورها و تغيير در آنها نام ديگري دارد که به آن «تربيت» ميگويند. تربيت درواقع عوض کردن عقايد، خلقيات و رفتارهاي انسان است. البته در سنت اسلامي اين امر که به «تهذيب اخلاق» معروف و جزو يکي از سه شاخه حکمت عملي است، در راستاي مثبت و الهي آن تعريف شده است (حسني و موسوي، 1398، ص 64). لکن اگر طبق مباني غربي جلو برويم حتي ميتوان به تغيير در جهت منفي نيز تربيت اطلاق کرد (ماير، 1398، ص 10).
5. فضاي مجازي و جهانيسازي
در زمان حاضر مشکل جبهۀ حق در اين نبرد آن است که حجم وسيعي از اطلاعات، اخبار و محتواهايي که در فضاي مجازي وجود دارد، برخاسته و يا تحت نظر شرکتهاي وابسته به استکبار است. بهطوريکه در سه دهۀ گذشته کارتلها و تراستهاي آمريکايي، اروپايي و صهيونيستي در يکديگر ادغام شدند و بنگاههاي عظيم تبليغاتي و رسانهاي را تشکيل دادند (واعظي، 1386، ص 99).
بهطور مثال خبرگزاريهاي رويترز، آسوشيتدپرس، يونايتدپرس و فرانسپرس بيش از 55 هزار دفتر در سراسر جهان داير کردهاند و روزانه بيش از 55 میليون کلمه به 185 کشور جهان مخابره میکنند. بيش از 85 درصد اطلاعات و اخباري که از راديوها و تلویزيونها پخش يا در مطبوعات جهان چاپ میشود، ساخته و پرداختۀ اين چهار آژانس خبري است. نکته جالبتر اينجاست که اخباري که اين چهار آژانس در مورد کشورهاي صنعتي و پيشرفتۀ غربي پخش میکنند، صد برابر اخبار و گزارشهايي است که از ديگر کشور ميدهند (واعظي، 1386، ص 100).
معناي واضحتر جملۀ بالا اين است که ذهن مردم دنيا محصور در اخباري است که اين چهار آژانس خبري صهيونيستي ـ آمريکايي توليد میکنند و آن چيزي را باور دارند که اين خبرگزاريها برايشان نقل میکنند. مردم ايران نيز با اتصال به اينترنت و عضويت در شبکههاي مجازي از اين قاعده مستثنا نيستند.
در نگاه کلان، اين نوع فرايند، محصول نظريهاي به نام جهانيسازي است؛ نظريهاي که کساني مثل فوکوياما، هانتيگتون و تافلر سردمدار آن هستند. جهانيسازي به معناي اين است که قدرتهاي بزرگ، کشورهاي ديگر را حتي به زور و ظلم هم که شده بهسوي «دهکده جهاني» که همه ارزشها و ساختارهاي سياسي و فرهنگي و اقتصادي در آن واحد است، سوق میدهند (واعظي، 1386، ص 138). جهانيسازي بهعبارت ديگر همان استعمار فرانويي است که مقام معظم رهبري بارها به آن اشاره فرمودهاند (15/11/1383).
پس از شکست نسبي و سپري شدن دوران حاکميت فراگير دو نوع سلطه استعماري مستقيم و غيرمستقيم (استعمار کهنه و استعمار نو)، در چهار دهۀ اخير سلطه استعمار نامرئي يا همان استعمار فرانو از طريق جهانيسازي به اجرا درآمد. جريان جهانيسازي يا غربيسازي ابتدا با پيوند فرهنگ و تکنولوژي و سپس يکپارچه کردن بازارها از طريق سازمان تجارت جهاني و بعد با برقراري نظم نوين جهاني، روند تکميل و تحکيم سلطۀ فرهنگي اقتصادي و سياسي را دنبال کرده است (منصوري، 1393، ص 22).
با توجه به مطالب بالا ميتوان گفت که دشمن در عرصۀ فضاي مجازي بهدنبال القاي باورهاي غربي و سبک زندگي سکولار به مردم دنيا، به اسم آزادي عقيده و صلح کل، آن هم با شعار جهانيسازي و رفتن به سمت تشکيل دهکده واحد جهاني است. پس درواقع ميتوان گفت که جبهۀ باطل با استفاده از فضاي مجازي که بخش اعظم آن در دستان خودش است، دنبال تربيت باطل و شيطاني مردم دنيا و طبيعتاً مردم ايران اسلامي است.
6. روش اول: تقليد (الگوپردازي)
«تقليد»، «الگوپردازي»، «الگوسازي» يا «الگوگيري» نامهايي است که بر اين روش گذاشتهاند. اين روش يکي از روشهاي متني است که جبهه باطل به کمک آن سعي در تربيت وهماني در همۀ عرصههاي تهاجم فرهنگي خود و مخصوصاً در فضاي مجازي کرده است.
1ـ6. تعريف و کارکرد تقليد
مقصود از «تقليد» يا «اصل الگوپردازي» روشي است که در آن به واسطۀ فرايندهاي رفتاري ـ شناختي، فرد در نتيجۀ مشاهدۀ رفتار يک فرد ديگر (الگو) ـ يعني با ديدن، شنيدن يا حتي مطالعه دربارۀ آن ـ رفتار خود را تنظيم ميکند. از جنبه روانشناسانه، الگوپردازي و الگوپذيري نوعي يادگيري مشاهدهاي است که انسان با مشاهده رفتار ديگران، از آنها ميآموزد و عمل ميکند (شجاعي، 1389، ص 191).
با الگوسازي و الگودهي، رفتار موردنظر براي يادگيرنده نشان داده میشود. يادگيرنده رفتار الگو را مشاهده و سپس الگو را تقليد ميکند. البته قدرت الگوپذيري در افراد مختلف متفاوت است؛ ولي با توجه به تجربههاي بشري ميتوان گفت که قدرت و مهارتهاي تقليدي درون اکثر افراد وجود دارد (ميلتن برگر، 1393، ص 93).
روانشناسان علاوه بر شرطيسازي چه کلاسيک و چه کنشگر (دو نوع از راههای شرطیسازی)، اين روش را نيز در کنار راههاي اصلي يادگيري ميآورند. در اين روش لازم نيست که حتماً الگو منحصر در انسان باشد؛ بلکه هرگونه محرکي ازجمله يک اتاق تزيينشده، يک نقشه از راهها، يک دستورالعمل کتاب و از اين قبيل موارد نيز ميتوانند نقش الگو را بازي کنند (کاوياني، 1398، ص 267).
هر انساني تجربۀ تقليد را بسيار در زندگي خود داشته است. اولين موارد تقليد انسان، تقليد او از والدينش است. ميتوان با مشاهدۀ شباهت اعتقادات، رفتارها و حتي لحن صحبت فرزندان نسبت به والدين، به اين امر رسيد. جالب اينجاست که وقتي از آنها سؤال ميکنيد که چرا اين اعتقادات و رفتارها را داريد؟ آنها جواب مشخصي ندارند.
مُدهايي که در جامعه رواج پيدا ميکند، يا اصطلاحات کلامي خاصي که با ديدن يک فيلم و سريال در دهان عامه مردم ميافتد (هيوز و جي. کرولر، 1395، ص 526)، حرکات بدني و الفاظ کنايهاي و يا حتي نوع راه رفتن و لحن صحبت بازيگران و يا فوتباليستها موارد قابل مشاهدهاي از تقليد اجتماعي است.
2ـ6. تقليد در آيات و روايات
بحث الگوسازي يکي از مهمترين روشهاي تربيتي، چه در ناحيۀ جبهۀ حق و چه در ناحيۀ جبهۀ باطل است. اين روش بهقدري مهم است که قرآن کريم صريحاً به آن اشاره فرموده و رسول اكرم و حضرت ابراهيم را اسوهها و الگوهايي حسنه براي مؤمنان معرفي ميکند و التزاماً دستور به پيروي از ايشان و الگوگيري از حضراتشان ميدهد (احزاب: 6و26؛ ممتحنه: 4).
نمونۀ ديگري که از الگوپذيري در قرآن کريم مشاهده میشود، داستان قابيل و جنازۀ برادرش هابيل است که با مشاهدۀ کلاغي که شيئي در زمين دفن ميکرد، او نيز همين کار را نسبت به جنازه برادرش انجام داد (کاوياني، 1398، ص 268).
در روايات کثيرهاي نيز ميتوان به اهميت اين روش پي برد. نمونۀ بارز آن رواياتي است که در باب مجالست با اخيار و عدم مجالست با اهل معاصي و يا باب دعوت به غير لسان ذکر شده است (کليني، 1426ق، ج 4، ص 598؛ ج 3، ص 558). علت بعضي از اين توصيهها و منعها اثرگيري خواسته و ناخواسته (الگوپذيري خواسته و ناخواسته) انسان از آنهاست.
بهعنوان مثال در حديثي جالب از رسول خدا آمده است که مثال همنشين خوب، مثال عطاري است که اگر از عطر خود به تو ندهد، بوي خوشش به تو ميرسد. مثال همنشين بد نيز مثل کوزهپزي است که اگر لباس تو را هم نسوزاند، بوي ناخوش کوره به تو ميرسد (محمدي ريشهري، 1384، ج 11، ص 5432).
يا در روايتي ديگر از امام صادق داريم: دعوتکنندۀ مردم به سمت حق باشيد؛ البته نه با زبانتان؛ بلکه با ديده شدن ورع و سختکوشي و نماز و خير رساندنتان؛ چراکه اينگونه اعمال، داعي و دعوتکنندۀ مردم است. در اين روايت، حضرت، ديدنِ عمل را باعث انگيزش مردم بهسمت آن عمل و بهعبارت ديگر الگوبرداري مردم از عامل ميدانند (کليني، 1426ق، ج 3، ص 558).
3ـ6. سلبريتيها، الگوهاي فضاي مجازي
الگوگيري در بستر فضاي مجازي عموماً از کساني صورت ميپذيرد که ما آن را با نام «سلبريتي» ميشناسيم. مشاهير يا سلبريتيها به شخص يا اشخاصي اطلاق میشود که معمولاً در زمينههاي هنر، جنگ، علم، ورزش، رسانه، مدل، سياست، ادبيات، مذهب و نظاير آن در يک جامعه يا فرهنگ عامه داراي سرشناسي و معروفيت باشند. چنين اشخاصي بهراحتي از طريق مردم، بهويژه قشر جوان قابل شناسايي هستند و به رسميت شناخته ميشوند.
تأثیرگذاري اين قشر بر رفتارهاي مردم و جريانات اجتماعي آنقدر زياد است که مقام معظم رهبري نيز در يکي از بياناتشان قشر هنرمند را کنار قشر دانشجو و حوزوي و دانشمند قرار داده و ايشان را جزو قشر تأثیرگذار اجتماع ميدانند و به لزوم همراهي ايشان با آرمانهاي انقلاب اشاره میکنند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 7/3/97).
4ـ6. فعاليت سلبريتيهاي فضاي مجازي در راستاي تربيت باطل
در ايران، هنرمندان و بازيگران قشر غالب سلبريتيها را شکل ميدهند و حتي اهل ادبيات و سياست و مذهب هم نسبت به آنان داراي محبوبيت و مشهوريت کمتري هستند. امري که انسان را نسبت به اين مهم حساس ميکند آن است که اين سلبريتيها در مواقع متعدد، خارج از تخصص خود اظهارنظر کرده و خيل عظيمي از دوستدارانشان را با خود همراه ساخته و اثرات مخربي بر جامعه و تربيت اسلامي آن و حتي بهرۀ دنيوي مردم ميگذارند.
جداي از اظهارات بعضي از سلبريتيها که در تناقض صددرصدي با دين مبين اسلام قرار دارد (مثل اینکه سگ نجس نيست؛ نبايد قصاص کرد؛ شوهرخواهر محرم است؛ با ناخن مصنوعي میشود نماز خواند؛ تساوي حقوق زن و مرد و حق زن براي سقط جنين (مشرقنيوز)؛ رفتار و سبک زندگي آنها ضربهاي چند برابر به پيکرۀ تربيت اجتماعي جامعه ايراني ميزند.
مهمانيها و دورهميهاي ايشان، نوع پذيراييها، خانههاي بهاصطلاح لوکس و سبک پوشش و نوع تعاملي که با زير پا گذاشتن هنجارهاي اسلامي صورت ميگيرد، چيزي نيست که بر کسي پوشيده باشد؛ چراکه عکسها و فيلمهاي اين مجالس در فضاي مجازي به وفور يافت میشود.
5ـ6. نقشه استکبار در الگوسازي واحد فرهنگي
اما علت اين پديده چيست؟ چرا بهجاي اينکه علما، دانشمندان و مصلحان اجتماعي بهعنوان سلبريتي و الگوهاي جامعه ما قرار بگيرند، هنرمندان و بازيگراني که بعضاً تقيد خاصي نسبت به مذهب و حتي مليت و غيرت ملي خود ندارند، اين عنوان را يدک ميکشند؟ سؤال ديگري که ذهن انسان را بهخود مشغول ميکند و داراي اثر کاربردي ميباشد، آن است که سلبريتيها خودشان تحت الگوپذيري چه کسي بوده و با چه دستي هدايت ميشوند؟
ميتوان هر دو سؤال را با يک جمله جواب داد و آن حاکميت هنجارهاي فضاي مجازي بينالمللي نسبت به فضاي مجازي کشور خودمان است؛ امري که در صفحات پيش با نام جهانيسازي و تشکيل دهکدۀ واحد جهاني از آن نام برديم. بهعبارت ديگر چون فضاي مجازي داخل کشورمان بومي نشده و حتي فيلترها هم، قدرت پيشگيري از اين مهم را ندارند؛ مخاطبان فضاي مجازي، آن نوع از هنجارها و سبک الگوپذيرياي را انتخاب ميکند که عموم مردم دنيا از آن پيروي میکنند. اين امر خواه ناخواه منجر به سلبريتي شدن چهرههاي بازيگر و فوتباليست میشود.
وقتي به عرصۀ فرهنگ الگوپذيري جهاني نگاه ميکنيم، ميبينيم که استکبار با طرحي ازپيشتعيينشده، الگوهاي جامعه را طوري قرار داده است که علم و بصيرت درونشان کمرنگ و تعلقشان به دنيا و امور دنيايي پررنگ باشد؛ تا بدين وسيله هم مردم دنيا را به دنياگرايي بيشتر سوق داده و هم سلبريتيها را با ثروت و شهرت دنيايي رامِ خود گرداند.
7. روش دوم: تلقين
دومين روشي که باطل در تربيت خود در فضاي مجازي از آن استفاده ميکند، تلقين است. در ذيل به تعريف و کارآييهاي تلقين در علوم روانشناسي، نتيجۀ آن در جامعه، نظر اسلام در اين مورد و استفاده آن در فضاي مجازي ميپردازيم.
1ـ7. تعريف تلقين
تلقين معاني مختلفي در علوم سياسي، اجتماعي، روانشناسی و... دارد. اما شايد بتوان جمعبندي موردنظر را اين دانست که تلقين عبارت است از: القاي يک عقيده به شخص مخاطب، بدون بيان استدلال؛ بهطوريکه شخص، طبق آن عقيده، عمل و رفتار کند (موسوي، 1392).
2ـ7. کارکرد تلقين
انسانها در طول زندگاني خود پيوسته دچار تلقين ديگران و ترتيب اثر دادن به آن هستند. بارها شده که در معاملهها و يا تصميمگيريهاي کاري، نظر ديگران بدون ارائۀ استدلال از طرف ايشان، نگاه انسان را عوض کرده و تصميمش را تغيير داده است. بارها شده که افراد، تحت تأثیر ديگران، رشته دانشگاهي خود را انتخاب کرده و وقتي در کار انجام شده قرار گرفتهاند، ديدهاند که آنچه که فکر ميکردند، نبوده و به درد اين کار و اين رشته نميخوردند. بسيار شده که در لباس فروشي با اينکه لباس خاصي را پسنديدهايم، ولي وقتي نظر منفي همسر، مادر و يا دوستمان را شنيدهايم؛ بدون مطالبۀ استدلالي خاص، از تصميم خود صرفنظر کرده و لباسي ديگر را انتخاب کردهايم.
در آزمايشي جالب به سه گروه آزمودني اطلاعاتي در مورد شخصيتشان ارائه دادند؛ اما اين اطلاعات ساختگي و برنامهريزي شده بود؛ چراکه به گروه اول اطلاعاتي مثبت از شخصيتشان ارائه شد؛ به گروه دوم اطلاعاتي منفي و به گروه سوم نيز اطلاعاتي داده نشد.
بلافاصله بعد از ارائه اطلاعات، سه گروه را در آزموني شرکت دادند که در آن امکان تقلب وجود داشت؛ ولي تقلب ممنوع بود. نتيجۀ جالبي مشاهده شد؛ گروهي که اطلاعات منفي در مورد خودشان دريافت کرده بودند، بسيار بيشتر از گروهي که اطلاعات مثبت در مورد خودشان دريافت کرده بودند، دست به تقلب زدند و گروهي که اطلاعاتي دريافت نکرده بودند از لحاظ ميزان تقلب در ميانۀ اين دو گروه قرار گرفتند (سالاريفر، 1398، ص 102).
در آزمايشي ديگر که درواقع رخدادي طبيعي بود، شايعه شد که در فيليپين احتمال حمله تروريستي با مواد زيستي وجود دارد و اين امر باعث آن شد که 1400 دانشجو به دکتر مراجعه کنند. نکته جالب اينجاست که تعداد کمي از آنان فقط دچار آنفولانزاي خفيف شده بودند و بقيه اصلاً مريضياي نداشتند؛ بلکه فقط دچار واکنشهاي روانزاد به شايعات شده بودند. اين نوع تلقيني که ايشان دچار آن شده بودند، در جامعهشناسي با «هيجان انبوه» شناخته میشود (هيوز و جي. کرولر، 1395، ص 527).
3ـ7. تلقين در اسلام
با اينکه در مورد تلقين و امکان استفاده از آن در تربيت اسلامي بحثهايي است (موسوي، 1392)؛ اين نوشتار بهخاطر عدم اطالۀ کلام از بيان آنها خودداري ميکند؛ ولي موارد متعدد استفاده از تلقين را ميتوان در آيات و روايات و تعاليم اهلبيت جستوجو کرد.
يکي از موارد تلقين که در تعاليم اسلام ميتوان به آن اشاره کرد و آن را از موارد تلقين بهشمار آورد، باب پر آيه و روايت «ذکر» است. ذکر درواقع نوعي القاي مطلب به نفس است؛ نوعي تلقين به خود است، که حتي اگر ذکرِ زباني هم باشد، اگر زياد تکرار شود بالاخره ملکۀ انسان شده و به قلب او نفوذ پيدا کرده و اثراتش در افکار و رفتارش مشاهده میشود.
امام خميني در کتاب وزين شرح چهل حديث، مطلبي از استاد خود آيتالله شاهآبادي ميآورند که ذکر را به تلقين کلمات به طفل، تشبيه کردهاند. اين مطلب گواه واضحي از تلقيني بودن جنس ذکر است:
شيخ عارف کامل ما، جناب شاهآبادي، روحي فداه، ميفرمودند شخص ذاکر بايد در ذکر، مثل کسي باشد که به طفلِ کوچکِ زبان بازنکرده ميخواهد تعليم کلمه را کند؛ تکرار ميکند، تا اينکه او به زبان ميآيد و کلمه را ادا ميکند. پس از آنکه او اداي کلمه را کرد، معلم از طفل تبعيت ميکند؛ و خستگي آن تکرار برطرف میشود و گويي از طفل به او مددي ميرسد. همينطور کسي که ذکر ميگويد بايد به قلب خود، که زبان باز نکرده، تعليم ذکر کند (موسوي خميني، 1398، ص 292).
4ـ7. نقش تکرار در تلقين
شايد بتوان گفت عنصر مهمي که در تلقين وجود دارد، تکرار است و اگر تکراري وجود نداشته باشد در اکثر مواقع انتظاراتي که از تلقين داريم برآورده نمیشود و يا بهعبارت بهتر، تلقيني رخ نميدهد.
«تکرار يک مطلب تأثیر ناخودآگاه شگفتانگيزي در فرد و جامعه دارد. تنها لازم است مطلبي که بيان میشود براي بار اول تست شود که آيا زمينۀ موجود، با اين متن تناسب دارد يا ندارد؛ اگر اندک مناسبتي بود، يعني تأثیر منفي ايجاد نکرد؛ قابل تکرار است. اگر اندک اثر مثبت داشته باشد، با تکرار، آن اثر بيشتر و بيشتر میشود. لازم نيست مطلب جديد يا استدلالي ضميمه شود؛ همينکه نام يک فرد را طي چندين ماه، هر روز در اکثر روزنامهها بنويسند، هرکسي به او علاقهمند بوده، علاقهمندتر میشود و هرکسي از او متنفر بوده، متنفرتر میشود؛ جنگ عکسها در راهپيماييها و مجامع بزرگ و تبليغات انتخاباتي مصداقي از همين قاعده است» (کاوياني، 1398، ص 139).
شايد شما هم تجربه کرده باشيد که وقتي مطلب بدي را براي بار اول در مورد يک شخصِ خوش نام ميشنويد، باورتان نمیشود؛ ولي اگر اين مطلب از زبانهاي مختلف و حتي زبان يک نفر زياد تکرار شود، کمکم به صورت ناخودآگاه باورتان شده و در برخورد با آن شخص، اين باور، نمود پیدا میکند. لذا يکي از راههاي باور خداوند در زندگي اين است که آنقدر با خودمان بگوييم خدا هست، خدا ميبيند و خدا حاضر است که کمکم باورمان شود. اين همان فرايندي است که در فرايند تأثیرگذاري ذکر وجود دارد.
در ادامه مطلبي که امام از استاد خويش آورده بودند؛ آيتالله شاهآبادي رازِ تکرارِ اذکار را گشوده شدن زبان قلب و بهعبارت ديگر نشستن آن مفهوم در قلب دانستند (موسوي خميني، 1398، ص 292)؛ چنانچه خود امام نيز راز تکرار را در بهوجود آمدن ملکات و حالات در روح انسان و باز شدن زبان قلب ميدانند (موسوي خميني، 1387، ص 448).
علت اين تأثیر را نيز ميتوان نقشپذيري بسيار شديد نفس از امور پيرامون خود دانست. نفس انسان مثل خمير اسباببازي ميماند؛ هر شکلي به آن بدهي قبول ميکند و به هر سويي او را ببري، ميآيد. علت اثرپذيري انسان از همنشينان، محيط، رفتار ديگران و از جمله تکرارِ خبر يا عقيده را ميتوان در همين خوگيري شديد نفس آدمي جست. وقتي خبري براي نفس، پياپي تکرار شود، گويا دستهاي نانواست که پياپي بر خمير نفس آدمي فرود آمده و آن را به شکلي که خودش ميخواهد، درميآورد.
5ـ7. استفادۀ جبهه باطل از تلقين در فضاي مجازي
شيوۀ استفادۀ جبهۀ باطل از تلقين در فضاي مجازي با توجه به هيمنۀ گستردهاي که در آنجا دارد، امر واضحي است. به اين ترتيب که هرچه در راستاي منافع و اهداف استکباري خويش باشد، به کرات در سايتها و کانالهاي خبري بازتاب داده و در دهان سلبريتيها و صاحبنفوذان اجتماعي ميگذارند تا مردم آرام آرام باورش کنند. در طرف مقابل نيز امري که خلاف منافع استکباري ايشان باشد را با بهانههاي مختلف، ازجمله خشونتگرايي، حقوق بشر و آزادي، سانسور کرده و شامل قانون فيلترينگش میکنند.
بهعنوان مثال اگر در صفحههاي مجازي و کانالهاي تلگرامي شيوۀ شورش اجتماعي به مردم ايران آموزش داده شود، يا تبليغات بيحجابي و همجنسگرايي انجام گيرد و يا اينکه صحنههاي خلاف شأن اجتماعي در فضاي مجازي پخش شود، که هدفش زيرسؤال بردن فرهنگ ايراني ـ اسلامي باشد، به اسم آزادي به آنها ميدان داده و حتي باعث شيوع بيشترشان نيز ميشوند.
کار آنجا گره ميخورد که با پديدهاي به نام «سکوت فنري مخروطي» مواجه ميشويم؛ به اين معنا که وقتي تبليغات طرف مقابل زياد شد، در طرفدارانِ انديشه خودي نوعي حالت سستي و تنها ماندن رخ ميدهد؛ بهگونهایکه مخالفت با انديشۀ طرفِ مقابل را ناهمجوري با جامعه در نظر گرفته؛ لذا سکوت میکنند و اين دوباره ايجاد چرخه جديد براي هرچه بيشتر مطرح شدن انديشۀ طرف مقابل است (رفيعپور، 1396، ص 236؛ همو، 1393، ص 245).
6ـ7. تلقين نااميدي بزرگترين تهديد تربيتي در فضاي مجازي
تلقين جو نااميدي و وضعيت بسيار خرابِ اوضاعِ کشور، چه از زبان سلبريتيها و چه در اخبار جعلي و چه حتي در اخبار واقعي که دچار بزرگنمايي منفي شده است، باعث از دست دادن روحيه اميد به آينده در مردم کشور و بخصوص جوانان ايرانزمين میشود. ميتوان اين مورد را بزرگترين تهديد تربيتي در عرصه فضاي مجازي دانست.
مقام معظم رهبري در بيانات خويش به کرات نقشه دشمن در تلقين جو نااميدي در کشور را بيان فرموده، اثرات مخرب آن را شرح داده و لزوم مقابله با اين هجمه را در دستور کار جوانان و مردم کشورمان وارد کردهاند. بهعنوان مثال ايشان در صحبتي ضمن بيان نقشه دشمن در نااميد کردن ملت ايران، ابزار اين کار را فضاي مجازي عنوان کردند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 6/10/96). معظمله با اشاره به جريان تحريف و واژگوني واقعيتها توسط دشمن به اثر نااميدي مردم، که همانا توقف و گرفته شدن نيروي حرکت است، اشاره میکنند:
اوضاع را بد جلوه ميدهند، با صدها زبان، با صدها وسيله. اگر نقطة قوتي در کشور باشد که مطلقاً انکار میکنند؛ يا به سکوت برگزار میکنند يا انکار میکنند. خب، کارهاي خوبي در کشور دارد انجام ميگيرد؛ مطلقاً [حتي] يکي از اينها در تبليغات خارجي دشمنان ما منعکس نيست. نقطة ضعفي اگر وجود داشته باشد، آن را ده برابر میکنند؛ گاهي صد برابر میکنند که اين نقطة ضعف را بزرگ کنند؛ براي چيست؟ براي اين است که روحية مردم تضعيف بشود، اميد مردم، بخصوص اميد جوانها؛ چون وقتي اميدوار باشند، تحرک جوانها، تحرک فوقالعاده است، جوانها پيشتازند، پيشرانند؛ اگر چنانچه اميد از آنها گرفته شد، متوقف ميشوند، مثل ماشيني که بنزينش تمام میشود، اينجور [متوقف] ميشوند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 10/5/99).
يعني اگر نااميدي در مردم بهوجود آمد به اين معناست که گرچه هدف و آرمان دارند؛ اما آن آرمان دستنيافتني است؛ لذا ديگر براي رسيدن به آرمان خويش که همان آرمانهاي انقلاب باشد، تلاشي نکرده و گوشهاي قعود میکنند. ايشان در صحبتهاي متعددي علت ايجاد نااميدي را القاي (تلقين) بنبست به مردم ايران بيان ميدارند. بهعبارت ديگر راه نااميدي مردم را قبول القائات دشمن در به بنبست رسيدن کشور ميدانند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 22/5/97و10/5/99).
اين خطري بس بزرگ در عرصه تربيت اجتماعي است. اگر از مردم حرکت گرفته شود، درواقع تربيت و رشدي هم اتفاق نميافتد. بهعبارت ديگر اگر رواج بيحجابي و سبک زندگي غربي در فضاي مجازي باعث انحراف تربيتي میشود، القاي نااميدي در فضاي مجازي باعث زيرسؤال رفتن اصل و اساس تربيت ميگردد؛ چراکه تربيت چيزي جز حرکت در راستاي رشد فردي و اجتماعي نيست. درواقع اگر اميدي نباشد تربيتي نيست؛ که در آن انحرافي رخ بدهد يا خير.
نتيجهگيري
درواقع هدف اين نوشتار بصيرتافزايي نسبت به راهها و روشهايي است که هر روز بر روي ما اجرا شده است، بيآنکه مطلع باشيم. اين بصيرت، ما را نسبت به بسياري از خطراتِ در کمينمان ايمن ميسازد؛ مثل مسابقهدهندهاي که نسبت به همۀ مراحل مسابقه اشراف دارد. طبيعتاً اين شخص نسبت به کسي که نميداند يا حتي کمتر ميداند، احتمال باختش کمتر است.
بهعنوان مثال اگر کسي بداند که کثرات فضاي مجازي با او و رابطهاش با خداوند و حالات روحي و معنويش چه ميکند، طبيعتاً گرايشش به فضاي مجازي کمتر میشود. يا اگر کسي از نقش تلقين در فضاي مجازي باخبر شود، در بزنگاههايي که خودش دچار تلقين فضاي مجازي میشود، ميتواند نگاهي از بالا انداخته و خويش را از گرداب تلقين ناروا بيرون بکشد. اگر کسي از قدرت تقليد آگاه باشد و حسگرهاي درونياش روي اين موضوع حساس شوند، وقتي که سلبريتي مورد علاقهاش حرفي زده يا کاري انجام ميدهد، سريع نسبت به آن رفتار منقاد نشده و سعي در تحليل استقلالي خويش از حرکت او ميکند.
- افتخاري، اصغر، 1394، دانشنامه قدرت نرم، تهران، دانشگاه امام صادق.
- باقري چوکامي، سيامک، 1395، موج چهارم جنگ نرم، تهران، زمزم هدايت.
- بيانات رهبر معظم انقلاب، در: Khamenei.ir
- ترابیزاده، سمیه، 1399، «تأثیر فضای مجازی بر تعلیم و تربیت رسمی»، پژوهشنامه اورمزد، ش 51، ص 97ـ114.
- حسني، حميدرضا و هادي موسوي، 1398، حکمت عملي، قم و تهران، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سمت.
- رفيعپور، فرامرز، 1393، دريغ است ايران که ويران شود، تهران، شرکت سهامي انتشار.
- ـــــ ، 1396، توسعه و تضاد، تهران، شرکت سهامي انتشار.
- سالاريفر، محمدرضا، 1398، روانشناسي اجتماعي با نگرش به منابع اسلامي، قم و تهران، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سمت.
- شجاعي، محمدصادق، 1389، روانشناسي تنظيم رفتار با رويکرد اسلامي، قم، دارالحديث.
- علیشیری، سعید و احترامالسادات موسویزاده، 1395، «فضای مجازی و نظام تعلیم و تربیت؛ فرصتها و چالشها»، در: کنفرانس بین المللی پژوهش در مهندسی، علوم و تکنولوژی.
- قائمیمقدم، محمدرضا، 1387، «روش تربیتی تذکر در قرآن کریم»، تربیت اسلامی، ش 6، ص 57ـ92.
- کاوياني، محمد، 1398، روانشناسي و تبليغات، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- کليني، محمدبن يعقوب، 1426ق، کافي، قم، دارالحديث.
- گزارش وضعيت اجتماعي و فرهنگي ايران تابستان 1399، تهران، مرکز آمار ايران.
- ماير، فردريک، 1398، تاريخ انديشههاي تربيتي، ترجمة علياصغر فياض، تهران، سمت.
- محمدي ريشهري، محمد، 1384، ميزان الحکمه، قم، دار الحديث.
- منصوري، جواد، 1393، استعمار فرانو (نظام سلطه در قرن بيست و يکم)، تهران، اميرکبير.
- موسوي خميني، روحالله، 1387، تهذيب نفس و سير و سلوک از ديدگاه امام خميني، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
- ـــــ ، 1398، شرح چهل حديث، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
- موسوي، نقي، 1392، «تحليل مفهوم تلقين در تربيت ديني»، نوآوريهاي آموزشي، ش 47، ص 44ـ66.
- ميلتن برگر، ريموند، 1393، شيوههاي تغيير رفتار، ترجمة علي فتحي آشتياني، تهران، سمت.
- نریمانی، فریبا، 1395، «روش الگویی در تربیت اسلامی»، در: کنگره علوم اسلامی، علوم انسانی.
- واعظي، حسن، 1386، استعمار فرانو جهانيسازي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- هيوز، مايکل و كرولين جي. کرولر، 1395، مباني جامعهشناسي، ترجمة مهرداد هوشمند و غلامرضا رشيدي، تهران، سمت.
- Mashreghnews.ir