بررسی فضایل معرفتی از منظر معرفتشناسان فضیلتگرا
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
حقيقتجويي و کشف واقع، يک تمايل فطري و جهاني در بين انسانهاست. در اين مسير، بررسي امکان درک واقع، معيار صدق و نحوه ارزيابي گزارهها و شيوۀ کسب معرفت بهعنوان باور صادق از مسائل مهم است. اين مسائل از دغدغههاي دانشمندان معرفتشناسي است. در معرفتشناسي درونگرا، با توجه و تمرکز بر ويژگيهاي گزارهها و عمدتاً در قالب مبناگروي يا انسجامگرايي به راهکار و پاسخ به اين سؤالات و دفع شبهات شکاکيت پرداخته ميشود.
شايد چنين پنداشته شود که با حل چنين مسائلي در قالب مثلاً مبناگروي و پيروزي بر شکاکيت، کار تمام شده و مسيري آسان مهيا شده و انسانها به آرزو و تمايل فطري خود خواهند رسيد؛ ولي در عمل، بسياري از افراد در مقياس با ظرفيتي که در کسب معرفت دارند، باز از آن بيبهرهاند؛ حتي افراد و جوامعي که مبناگرا هستند. يکي از اشکالات معرفتشناسي سنتي، عدم توجه به فاعل شناسا و قوا و شخصيتشناختي اوست. بهطور مثال، به اينکه روحيههاي استقلال فکري، عدم تعصب، دقت عقلي و يا قوت قواي حسي يا عقلي، چه تأثیري در کسب معرفت صادق دارد، توجه نشده است. مسلماً فردي که تعصب و تقليد کورکورانه دارد، نسبت به فرد در شرايط مشابه بدون اين ويژگيها، کمتر نائل به معرفت ميشود.
توجه به اين نکته و اشکالاتي که بر نظريات مشهور توجيه معرفتشناسي گرفته شده و اختلافات مبناگروي و انسجامگرايي، درونگرايي و برونگرايي باعث شد در چند دهه اخير در بستر تجدد نظريۀ اخلاق فضيلتگراي ارسطو در فلسفه غرب، نظريۀ معرفتشناسي جديدي بهنام «معرفتشناسي فضيلت» شکل بگيرد. توجه اين نظريه بيشتر بر منش و قواي شناختي فاعل است و ارزيابي فاعل را مهمتر و بنياديتر از ارزيابي باور ميداند و با مطرحکردن فضايل و رذايل معرفتي، کسب معرفت را براساس آن تبيين و ارزيابي ميکند. توجه اين نظريه به فاعل و روحيات او باعث شده که معرفتشناسي جنبۀ کاربردي بيشتري پيدا کند و تأثیرات در سير آموزش و يادگيري بهدنبال داشته باشد و مورد توجه قرار گيرد (ر. ک: بائر، 2015الف).
اين نظريه معتقد است که همانند اخلاق فضيلتگرا که وجود فضايل اخلاقي مثل ملکۀ سخاوت منجر به فعل اخلاقي مانند بخشش بدون تکلف ميشود؛ فضائل معرفتي (عقلي) نيز منجر به معرفت صادق ميشود. لذا جهت کسب معرفت بايد متصف به فضايل معرفتي بود. محوريت فضايل معرفتي در اين نظريه چنان است که ليندا زگزبسکي از رهبران اين مکتب در کتاب فضايل ذهن خود در تعريف معرفت ميگويد: «معرفت، يک حالت ارتباط شناختي با واقعيت است که برآمده از فعاليتهاي فضيلت عقلي است». او باوري را که در نتيجه بهکارگيري فضايل معرفتي است را لزوماً صادق ميداند (زگزبسکي، 1996، ص 270ـ271).
در مکاتب فضيلتگرا، هم فضايل و هم رذايل را مؤثر در انديشه يا عمل ميدانند. رذايل معرفتي در مقابل فضايل معرفتي قرار دارند؛ مثلاً در مقابل فضيلتِ توجه، ناديدهانگاري و غفلت است. البته ميتوان بر طبق ديدگاه ارسطو در نظريۀ حدوسط بودن فضيلت پيش رفت و دو طرف افراط و تفريط را رذيله دانست؛ يعني مقابل هر فضيلتي دو رذيله وجود دارد (براي توضيح بيشتر، ر.ک: خزاعي، 1389، ص 74). عموماً تنها از فضايل صحبت ميشود و رذايل، براساس نوع تقابل پذيرفته شده با فضايل، درنظر گرفته ميشود. لذا ما هم در اين مقاله تنها به بيان و بررسي فضايل ميپردازيم.
در مورد پيشينۀ پژوهش، تنها کتاب تأليفي فارسي مرتبط با فضايل معرفتي، کتاب معرفتشناسي فضيلت (خزائي، 1394) است. ايشان در حيطۀ نظريۀ فضيلت در اخلاق و معرفتشناسي آثار متعددی دارند. کتاب معرفتشناسي فضيلت، غالباً بر محور نظريات زگزبسکي نوشته شده است؛ چراکه طبق بيان نويسنده، زگزبسکي اولين شخصي است که توانسته يک نظريه معرفتشناسانه بر پايۀ نظريۀ فضيلت ايجاد کند (خزاعي، 1394، ص 42). در دهۀ اخير تعداد معدودي مقاله مستقيماً به بحث فضايل معرفتي پرداختهاند. مقالاتي همچون «فضيلت معرفتي، قوۀ اعتمادپذير و ويژگي منشي: رويکردي تطبيقي» (خزاعي، 1397)؛ «فضايل معرفتي، شرط لازم حقيقتجويي و سازندۀ هويت عقلي» (همتزاده و ديگران، 1397) و «ارزيابي باورهاي ديني براساس فضيلتگرايي معرفتي» (جوادپور، 1394) از اين نمونه هستند.
براساس آنچه گذشت، با توجه به اهميت فضايل معرفتي در تربيت انسان متفکر نقاد و ظرفيت فضايل معرفتي در کسب معرفت و موجهسازي باورها در معرفتشناسي معاصر از يک طرف و جديد بودن مبحث از طرف ديگر، لازم است تا بحث فضايل معرفتي و رويکرد معرفتشناسي فضيلت، مورد توجه بيشتری واقع شود. يکي از اشکالات بهنظريات فضيلتگرا ابهام در تعداد و مصاديق فضايل است. مقالات فارسي ارائهشده در معرفتشناسي فضيلت عموماً به تبيين نظريۀ معرفتشناسي فضيلت فيلسوفان غربي بخصوص از منظر زگزبسکي و احياناً نقد آن پرداختهاند و کمتر به ذکر و بررسي مصاديق فضايل معرفتي پرداخته شده است؛ لذا جنبۀ نوآوري اين پژوهش تمرکز بيشتر بر بيان مصاديق فضايل معرفتي و ارائۀ ديدگاه معرفتشناسان شاخص در اين زمينه است؛ همچنين بيشتر به ديدگاه معرفتشناسان فضيلتگراي جديد، همچون جيسون بائر توجه شده است.
محور پژوهش در پاسخ به این سؤال اصلی است که: فضايل معرفتي از منظر معرفتشناسان فضيلتگرا کداماند؟ در ضمن آن، به اين سؤالات که مکتب معرفتشناسي فضيلت چيست؟ انواع اين مکتب که مؤثر در تعيين مصاديق فضايل معرفتي هستند، کدامند؟ پاسخ داده ميشود.
در اين پژوهش با روش توصیفی ـ تحليلي به بررسي مکتب معرفتشناسي فضيلت و فضايل معرفتي ميپردازيم؛ ابتدا توضيحي پيرامون معرفتشناسي فضيلت آمده، و انواع آن بیان شده؛ سپس به فضايل معرفتي و مصاديق آن از ديدگاه دانشمندان فضيلتگرا، بخصوص ديدگاه جيسون بائر، اشاره شده؛ در پايان نقدی مختصر در خصوص جايگاه فضايل معرفتي از منظر معرفتشناسان فضيلتگرا بيان ميشود.
1. معرفتشناسي فضيلت
معرفتشناسي فضيلت، رويکردي جديد و معاصر در معرفتشناسي است که تمرکز بر فاعل شناسا و فضايل معرفتي او دارد. به بيان ديگر، يک رويکرد عاملمحور (agent-based) است نه صرفاً باورمحور (belief-based). بهگونهاي از معرفتشناسي که بر ارزيابي معرفتي براساس فضايل معرفتي فاعل شناسا توجه دارد، نه صرفاً ارزيابي باور، معرفتشناسي فضيلت گفته ميشود. در اين نظريه، عنصر معرفتي اصلي، فضايل معرفتي هستند و بهواسطۀ آن، وجود معرفت تبيين و توجيه ميگردد؛ ولي در معرفتشناسيهاي تحليلي، عنصر معرفتي اصلي، موجهسازي گزارههاست (خزاعي، 1394، ص 7).
معرفتشناسي فضيلت متأثر از چرخش و بازگشت دوباره به اخلاق فضيلتگراي ارسطويي در غرب و با الگوگيري از آن شکل گرفت. شايد بتوان گفت اولين قدم در بازگشت به اخلاق فضيلت ارسطويي را اليزابت آنسکوم در مقالۀ معروف، با عنوان «فلسفۀ اخلاق مدرن» برداشت. آنسکوم به نقد مکاتب فلسفۀ اخلاق معاصر خود ميپردازد. طبق نظر وي، الزامات اخلاقي و مفاهيم اخلاقي مانند وظيفه، با تبيين درست و اعتقاد به يک مرجع قانونگذار معنا پيدا ميکنند؛ درحالیکه مکاتب اخلاقي معاصر مانند وظيفهگرايي و سودگرايي بدون اعتقاد به خداوند و يا عدم تبيين موجه مرجع قانونگذار، از اين مفاهيم استفاده ميکنند؛ در نتيجه مفاهيم اخلاقي در اينگونه نظريات اخلاقي معنادار نيستند و صرفاً مفاهيم حقوقي هستند نه اخلاقي؛ درحالیکه نظريات اخلاقي بايد مبتني بر مفاهيم اخلاقي باشد نه حقوقي. براي حل اين مشکلات، آنسکوم رجوع به اخلاق ارسطويي که بر پايه فضايل است را مطرح ميکند. در مکتب فضيلتگرايي سؤال اصلي بهجاي پرسش از فعل خوب، پرسش از شخص خوب است و بر طبق آن مفاهيم اخلاقي تبيين ميشود (آنسکوم، 1958؛ خزاعي، 1389، ص 25ـ27).
بعد از آنسکوم افراد ديگري مانند فيليپا فوت و مک اينتاير کار او را دنبال کردند و نظريههاي مختلفي با محوريت و تمرکز بر فاعل اخلاقي شکل گرفت؛ رويکردي در مقابل وظيفهگرايي و غايتگرايي که بر محوريت عمل اخلاقي بودند. جالب اينکه چنين تغيير نگرشي در فلسفۀ اخلاق در حيطههاي ديگر نيز تأثیرگذار بود و رويکردي مشابه آن را ايجاد کرد. از جمله در معرفتشناسي که ارزيابي فاعلمحور در مقابل ارزيابي باورمحور در سنجش معرفت مطرح شد؛ رويکردي که مشابه با تغيير رويکرد در فلسفه اخلاق بود.
معرفتشناسي معاصر در غرب با مشکلات متعددي روبهرو بود. اشکال ادموند گتيه به تعريف مشهور معرفت يکي از مهمترين آن موارد است. در توضيح آن؛ تعريف مشهور معرفت «باور صادق موجه» است. طبق اين تعريف شرط تحقق معرفت سه چيز است: اول باور فرد به صادقبودن گزاره؛ دوم اينکه گزاره درواقع هم صادق باشد و سوم اينکه شخص براي ادعاي صادقبودن باورش دليل موجهي داشته باشد. اين تعريف از زمان افلاطون مطرح بوده و فيلسوفان پس از او هم اين سه شرط را لازم و کافي ميدانستند. در سال 1963، گتيه در يک مقاله با عنوان «آيا باور صادق موجه، معرفت است؟» با ارائۀ دو مثال نقض، کافي بودن اين شروط را رد کرد (ر.ک: گتيه، 1963). معضل ارزش مضاعف، نزاع مبناگروي سنتي و انسجامگرايي و درونگرايي و برونگرايي از مشکلات ديگر بود.
تغيير رويکرد در حيطۀ معرفتشناسي به سمت فضيلتگرايي با انگيزه حل معضلات رايج آن رخ داد. دانشمندان اين عرصه، قائل بودند با توجه به فاعل شناسا و فضايل معرفتي او و ارائه معياري جديد جهت ارزيابي معرفت ميتوان از اشکالات واردشده به مبناگروي يا انسجامگرايي رهايي يافت. قدمهاي اوليه در اين زمينه توسط افرادي مانند آلوين گلدمن و ارنست سوسا برداشته شد. ارنست سوسا در سال 1980 در مقالۀ «قايق (کِلک) و هرم» در حل مشکلات معرفتشناسي از اصطلاح «فضايل عقلي» (Intellectual Virtue) استفاده کرد (سوسا، 1980، ص 23).
بعد از سوسا، افراد ديگري همانند جان گرکو، لورن کد، جيمز مونت مارکت، ليندا زگزبسکي، جيسون بائر، جاناتان ونويگ با ارائۀ تعريف جديد از مفاهيم معرفتي مثل شناخت و توجيه و تحليل فرايند شناخت بر پايۀ فضايل عقلاني به حل مسائل معرفتشناسي و توسعۀ مباحث آن پرداختند.
2. انواع معرفتشناسي فضيلت
با اينکه از عمر معرفتشناسي فضيلت بيش از چند دهه نميگذرد؛ ولي داراي گستردگي و تنوع رويکرد در داخل اين مکتب هستيم. تمامي رويکردهايي که ذيل معرفتشناسي فضيلتمحور قرار ميگيرند، در تمرکز بر ارزيابي فاعل براساس فضايل معرفتي او اشتراک نظر دارند و وجود فضايل معرفتي و بهکارگيري آن را مؤثر در کسب باور صادق ميدانند؛ ولي در تعريف و ماهيت فضايل و بهتبع آن در مصاديق فضايل، نحوۀ تأثیر فضايل معرفتي در کسب معرفت، ارتباط فضايل معرفتي در حل مسائل معرفتشناسي سنتي، امکان نظريهپردازي براساس فضايل معرفتي و زواياي ديگر اختلافنظر دارند.
براساس اين اختلافات، دستهبنديهاي مختلفي صورت گرفته است. بهعنوان نمونه، هوک وِي براساس توجه يا عدم توجه به پرسشهاي سنتي، به ترتيب سه دستۀ معرفتشناسي سنتي، پژوهشي و ترکيبي را رويکردهاي مهم معرفتشناسي فضيلت ميداند (ر.ک: هوکوي، 2003). جيسون بائر براساس کارايي فضايل معرفتي در حل مسائل معرفتشناسي سنتي يا عدم آن، تقسيم چهارگانهاي از معرفتشناسي مسئوليتگرا ارائه ميدهد. او ابتدا به ترتيب دو رويکرد کلي «محافظه کارانه» (Conservative) و «خودمختار» (Autonomous) را مطرح ميکند و سپس هرکدام را به قوي و ضعيف تقسيم ميکند (ر.ک: بائر، 2011، ص 9ـ12).
با توجه به اينکه تمرکز اين پژوهش بر بررسي مصاديق فضايل معرفتي است، تقسيم براساس نوع تعريف و تبيين ماهيت فضايل معرفتي مهم و مورد توجه است؛ زيرا نحوۀ تبيين فضايل معرفتي در تعيين مصاديق آن، اثر مستقیم داشته است و ملاکهاي ديگر در بيان انواع معرفتشناسي فضيلت، تعيينکننده اختلاف در مصاديق نيست. تعريف و نوع نگرش متفاوت معرفتشناسان فضيلتگرا به فضائل معرفتي باعث شکاف در معرفتشناسي فضيلت شده است. بر طبق اين ملاک، دو نوع عمدۀ معرفتشناسي فضيلت وجود دارد: اعتمادگرايي فضيلت (Virtue Reliabilism) و مسئوليتگرايي فضيلت (Virtue Responsibilism).
1ـ2. اعتمادگرايي
اولين قدمها در معرفتشناسي فضيلت توسط نظريههاي اعتمادگرا برداشته شد. افرادي مانند سوسا، گلدمن و گرکو در اين رويکرد قرار دارند. طبق نظر اين گروه، فضايل معرفتي ويژگيهاي اعتمادپذيري هستند که با دارا بودن آن باور صادق کسب شده و از باور کاذب دور ميشويم. در اين رويکرد با اتخاذ مفهوم گستردهتري از فضيلت، آن را بر قوا و تواناييهاي دخيل در کسب معرفت اطلاق ميکند. اين رويکرد، فضايل معرفتي را تواناييها و قواي معرفتي طبيعي همچون قواي حسي، دروننگري، حافظه و قواي عقلي استدلالکننده و همچنين مهارتهاي اکتسابي، نظير تفکر انتقادي ميداند. اين فضايل را ميتوان فضايل قوهاي ناميد؛ آنها عموماً بهصورت فطري و از بدو تولد در وجود انسان قرار داده شدهاند. طبق اين ديدگاه، فضيلت بودن نياز به داشتن انگيزههاي نيک معرفتي مانند رسيدن به حقيقت ندارد؛ اگر اين فضايل قوهاي در محيط و شرايط مناسب بهکار گرفته شوند، به نحو اعتمادآور و اطمينانبخشي انسان را به صدق و حقيقت ميرسانند (سوسا، 1991، ص 138و 270ـ271). معمولاً سوسا بهعنوان نماينده اين تفکر مطرح است.
2ـ2. مسئوليتگرايي
در مقابل ديدگاه قبلي، افرادي مانند کد، مونت مارکت، زاگزبسکي و بائر، با تقرير ارسطويي از فضائل، فضايل معرفتي را ملکات و ويژگيهاي شخصيتي معرفتي ميداند؛ ويژگيهايي که همانند فضايل اخلاقي ميبايد با تلاش و همت زياد کسب شود؛ لذا فاعل بر آنها کنترل دارد و نسبت به کسب آنها مسئول و همچنين شايستۀ تحسين است (زگزبسکي، 1996، ص 102ـ105). در اين نگاه، صرف اعتمادپذير بودن قوا و ويژگيهاي معرفتي در رسيدن به حقيقت، براي فضيلت دانستن آنها کفايت نميکند؛ بلکه دغدغۀ کسب باور صادق و انگيزههاي درست معرفتي هم از شرايط فضيلت محسوب شدن است. در اين نگاه، ملکاتي از قبيل کنجکاوي، سعۀ صدر، دقت، شجاعت عقلي، استقلال فکري، انصاف، تواضع، صداقت را فضيلتهايي معرفتي ميداند، که آنها را «فضايل شخصيتي» مينامند. معمولاً زگزبسکي بهعنوان نماينده اين تفکر محسوب ميشود.
3ـ2. فضايل معرفتي
فضايل معرفتي کليدواژۀ اصلي معرفتشناسي فضيلت است که گاهي به نام فضايل عقلي يا فکري يا شناختي (Cognitive) و يا ذهني نيز ناميده ميشوند. همانطور که بيان شد، در تعريف و ماهيت فضايل اختلاف است؛ اعتمادگرايان آن را از جنس قواي طبيعي ميدانند و از طرف ديگر بر طبق رويکرد مسئوليتگرايي، آنها مشابه فضايل اخلاقي، از جنس ملکات مرتبط با حوزۀ شناخت هستند که با آموزش و ممارست زياد کسب شدهاند. طبق هر دو ديدگاه، وجود فضايل معرفتي خطا را به حداقل ميرساند و اگر اين فضايل طبق شرايط مناسب بهکار گرفته شود، فاعل شناسا را به صدق و باور منطبق بر واقعيت ميرساند و موجه بودن و قابل اعتماد بودن باورها زماني ايجاد ميشود که ناشي از بهکارگيري فضايل معرفتي باشد. همانطور که وجود فضايل اخلاقي در اکثريت افراد جامعه به ايجاد مدينه فاضله و رشد و تعالي فردي و جمعي در حيطه عمل کمک ميکند، وجود و رشد فضايل معرفتي در افراد باعث اصابت بيشتر به واقعيت و کسب معرفت و رشد فکري ميشود.
همانند اخلاق فضيلتگرا، در معرفتشناسي فضيلتمحور نيز در مورد مصاديق فضايل معرفتي، تعداد آن و فضيلتِ محوري و پایه اختلاف وجود دارد. در ادامه، برخي از فضايل معرفتي مطرح شده توسط انديشمندان فضيلتگرا بيان ميشود.
ابتدا بايد ديدگاه ارسطو بهعنوان ريشۀ مباحث فضايل و مورد توجه معرفتشناسان فضيلتگرا، بيان شود. سپس معرفتشناسانِ شاخص در دو رويکرد معرفتشناسي فضيلت، معرفی شوند. از منظر اعتمادگرايي به ديدگاه سوسا، گلدمن و گرکو؛ و از منظر مسئوليتگرايي به ديدگاه کد، مونت مارکت، زگزبسکي و بائر اشاره ميشود. بقيۀ معرفتشناسان در هر دو رويکرد نيز در تعيين مصاديق، نظر مشابه معرفتشناسان مذکور را ارائه کردهاند.
ـ ارسطو
نگاه اوليه به فضايل را ميتوان در آثار فلاسفه يونان باستان بخصوص ارسطو جستوجو کرد. ارسطو اخلاقي فضيلتگرا را مطرح ميکند. ارسطو فضيلت را ملکه نفساني که متناسب حالت حدوسط و اعتدال است، تعريف ميکند. در بيان مصاديق فضايل، آنها را به دو دسته فضيلت اخلاقي و عقلي تقسيم ميکند؛ چراکه نفس را دو جزء بيخرد و باخرد ميداند. فضايل عقلي را فضيلت جزء با خرد عقل بهحساب ميآورد. مهمترين و اصليترين فضيلت عقلي که ارسطو مطرح ميکند حکمت (Wisdom) است؛ حالتي که در آن عقل، درستي و حقيقت را درک ميکند. ارسطو براساس تقسيم جزء با خرد به جزء عقل نظري که نظر به موجوداتي دارد که علل وجودشان تغييرناپذيرند و جزء عقل عملي که نظر به موجوداتي دارد که تغييرپذيرند، حکمت را به دو بخش حکمت نظري (Philosophic wisdom) و حمکت عملي (Practical wisdom) تقسيم ميکند. اهميت حکمت در بيان ارسطو چنان است که آن را پايۀ فضايل ميداند؛ چراکه رسيدن به هدف نهايي يعني خير و سعادت (Eudaimonia) در گرو شناخت حقيقت، تشخيص معيار حد وسط، کسب فضايل و تشخيص و مطابقت و بهکار بستن فضايل در امور جزئي و هماهنگي بين فضايل و قواست و اين امور در صورت متصف بودن به حکمت نظري و عملي محقق ميشود (ارسطو، 1378، کتاب ششم).
ـ ارنست سوسا
همانطور که گذشت، سوسا نگاهي قوامحور به فضايل عقلي دارد. دليل او، برداشت خاصي است که او از تعريف فضايل دارد؛ او يک نگاه ابزاري و غايتگرايانه به فضيلت دارد. فضيلت معرفتي را ويژگيها و تواناييهايي ميداند که به نحو قابل اعتمادي انسان را در کسب صدق موفق کند. بر طبق اين نگاه، قواي حسي مانند بينايي يک فضيلت معرفتي است؛ چراکه با وجود قوۀ بينايي و بهکارگيري آن در شرايط مناسب (وجود نور کافي و...)، فرد به نحو قابل اعتمادي به معرفت حسي نائل ميشود. شهود عقلگرا (Rationalist intuition)، استدلال عقلگرا (Rationalist deduction)، ادراک (Perception)، دروننگري (introspection) و حافظه (memory) از مصاديق ديگر فضايل معرفتي است که سوسا اشاره ميکند (سوسا، 1991، ص 225ـ226؛ همو، 1980، ص 18). البته سوسا در برخي آثار جديدتر، مواردي از ويژگيهاي شخصيتي را هم بهعنوان فضايل عقلي کمکي بيان ميکند (سوسا، 2015، ص 69).
ـ آلوين گلدمن
رويکرد اصلي گلدمن وثاقتگرايي (Reliabilism) است که رويکردي برونگرا و مقدم بر معرفتشناسي فضيلت شکل گرفته است. او ابتدا نظريۀ تبيين علّي معرفت را مطرح کرد و ارتباط علّي بين شواهد و باور را تنها راه ايجاد معرفت مطرح کرد. سپس با تعديل نظريه خود، ايجاد باور توسط يک فرايند قابل اعتماد را شرط حصول معرفت بيان کرد. گلدمن اعتمادگرايي فرايندي را راهحل مشکل گتيه و معضل ارزش ميداند (گلدمن و آلسون، 2009، ص 23ـ35). گلدمن در ذيل بيان فرايندهاي قابل اعتماد باورساز به فضايل عقلي در قالب قواي معرفتي قابل اعتماد اشاره ميکند. با اين نگاه ميتوان او را نزديک يا جزء رويکرد اعتمادگرايي فضيلت دانست. او به فرايندهاي ادراکي استاندارد، حافظه، استدلال خوب و دروننگري بهعنوان قواي معرفتساز اشاره ميکند (گلدمن، 1992، ص 113و157ـ158).
ـ لورين کُد
لورين کُد «مسئوليت معرفتي» (Epistemic Responsibility) را بهعنوان فضيلت عقلي اصلي و پايه مطرح کرد. از نظر او وقتي انسانها نسبت به کشف واقع احساس مسئوليت کنند، بهدنبال کسب بقيه فضايل نيز خواهند رفت؛ لذا فضيلت اوليه مسئوليت معرفتي است. از نظر کد، انسانها بايد نسبت به کسب معرفت فعال و دغدغهمند باشند. لورين کد بيان ميکند که بين مسئوليت معرفتي و حکمت، آنقدر ارتباط نزديکي است که تقريباً قابل تعويض با هم هستند؛ چراکه شخصي که داراي حکمت است از نظر معرفتي هم براي خود مسئوليت قائل است و از طرف ديگر فرد مسئول معرفتي بهدنبال کسب حکمت خواهد بود. البته لورين کد بين اين دو فضيلت، مسئوليت معرفتي را فضيلت پايه محسوب ميکند و سه دليل براي آن ميآورد؛ از جمله اينکه بهنظر ميرسد حکمت مناسب به سن خاصي باشد (همانطور که خود ارسطو هم ميگويد)؛ درحالیکه مسئوليت معرفتي اينگونه نيست. مثلاً کمتر رخ ميدهد که يک فرد شانزده ساله عاقل را حکيم بگوييم تا اينکه بخواهيم بگوييم او داراي مسئوليت معرفتي است (کد، 1987، ص 54).
ـ جان گرکو
او همانند سوسا فضايل عقلي را از جنس قواي شناختي ميداند. قوايي که در فرايند کسب باور قابل اعتماد هستند. طبق نظر او اين قوا ميتواند ذاتي يا اکتسابي باشند. گرکو در تعيين مصاديق، به ادراک، حافظۀ قابل اعتماد و انواع استدلال خوب اشاره ميکند (گرکو، 2002، ص 287). در تفاوت ديدگاه با سوسا، او يک شرط انگيزشي هم اضافه ميکند؛ يعني قواي معرفتي که برانگيزاننده بهسمت صدق و دوري از کذب هستند. اين انگيزه و ميل، طبيعي و غيراکتسابي است (گركو، 2004، ص 103).
ـ جيمز مونت مارکت
مونت مارکت نگاهي مسئوليتگرا دارد و فضايل معرفتي را صفات و ويژگيهاي شخصيتي ميداند. او در نگاه تطبيقي با اخلاق فضيلت و توجه به فضيلت اصلي پيروي از وجدان اخلاقي، فضيلت معرفتي اصلي را «پيروي از وجدان معرفتي» معرفي ميکند. او در توصيف این فضیلت، آن را تمايل رسيدن به اهداف عالي معرفتي بخصوص رسيدن به صدق و دوري از کذب ميداند. اين بيان مونت مارکت نزديک به بيان کد در مسئوليت معرفتي است. البته مونت مارکت صرف وجود ميل به حقيقت را براي فضيلتمندي کافي نميداند؛ زيرا ميتواند با جزمگرايي هم همراه باشد. ازاينرو او سه دسته فضيلت تعديل و تنظيمکننده مطرح ميکند؛ آنها عبارتند از: فضيلتهاي مرتبط با بيطرفي (Impartiality)، فضيلتهاي مرتبط با توجه عقلي (Intellectual Sobriety) و فضيلتهاي مرتبط با شجاعت عقلي (Intellectual Courage) (ر.ک: مونت مارکت، 1993، ص 20ـ23).
ـ ليندا زگزبسکي
او فضايل عقلي را ملکات نفساني و از جنس فضايل اخلاقي ميداند. زگزبسکي در کتاب فضايل ذهن که مهمترين اثر وي بهشمار ميرود و شامل نظريهپردازي براي ايجاد يک معرفتشناسي بر پايۀ فضايل معرفتي است، در تعريف فضيلت ميگويد: «فضيلت يک مزيت اکتسابي عميق و پايدار يک شخص است که شامل انگيزهاي نهادين براي ايجاد يک هدف معين و مطلوب و موفقيت قابل اعتماد در رسيدن به آن هدف است» (زگزبسکي، 1996، ص 137). او در بيان دقيق ديدگاه خود، معرفت را ناشي از اعمال يک يا بيش از يک فضيلت معرفتي ميداند (زگزبسكي، 2008، ص 127). زگزبسکي انگيزۀ بنيادين و متمايز فضايل عقلي را «عشق به حقيقت»
(Love of truth) يا «باوجدان بودن معرفتي»
(Epistemic conscientiousness) ميداند. سعۀ صدر، دقيقبودن، ذهن باز، شجاعت فکري، ثبات قدم، مصممبودن، فروتني فکري، سخاوت معرفتي و خلاقيت فکري، از جمله فضايل معرفتي هستند که زگزبسکي ذکر ميکند (زگزبسكي، 1392، ص 140ـ177).
ـ جيسون بائر
بائر همانند زگزبسکي فضايل عقلي را ويژگيهاي شخصيتي ميداند و در زمرۀ مسئوليتگرايان قرار دارد. او تأکيد بر «ارزش شخصي» (personal worth) در فضايل معرفتي دارد؛ وجود فضايل معرفتي در شخص باعث ايجاد ارزش براي فرد و شايسته تحسين بودن او ميشود. بائر در کتاب ذهن پژوهشگر در تعريف فضايل عقلي ميگويد: «فضيلت عقلي يک ويژگي شخصيتي است که به ارزش معرفتي شخصي دارندۀ آن کمک ميکند؛ بهخاطر اينکه شامل يک جهتگيري روانشناختي مثبت بهسمت اهداف معرفتي است» (بائر، 2011، ص 102).
بائر در تبيين ويژگي فضايل معرفتي يک مدل چهاربعدي مطرح ميکند. البته بائر ميگويد که اين چهار بعد براي تمامي فضايل شرط کافي يا لازم نيست؛ بلکه يک مدل نظري مفيد و روشنکننده براي اغلب فضايل معرفتي است. چهار بعد عبارتند از: بعد انگيزشي، بعد عاطفي، بعد مهارتي، و بعد قضاوتي.
ـ بعد انگيزشي: فضايل معرفتي داراي عنصر انگيزه و عشق به اهداف معرفتي است؛ مانند عشق به حقيقت. اگر شخص در فرايند يادگيري خود، دقت عقلي و يا سختکوشي داشته باشد؛ ولي اين فعاليت جهت خودنمايي يا ترس از تنبيه باشد، اين دقت و سختکوشي فضيلت معرفتي محسوب نميشود. بائر يک اصل انگيزشي براي فضيلت معرفتي بيان ميکند: «يک سوژه S فقط در صورتي داراي فضيلت عقلي V است که داشتن S از V ريشه در «عشق» به اهداف معرفتي داشته باشد» (بائر، 2015ب، ص 87).
ـ بعد عاطفي: وقتي شخصي را داراي يک فضيلت ميخوانند که از انجام کارهاي ناشي از فضيلت لذت ببرد. مثلاً فردي، استقامت در يادگيري نشان ميدهد؛ ولي از اين حالت لذت نميبرد، يا کسل ميشود؛ در اين صورت نميتوان او را داراي فضيلت استقامت فکري دانست. بائر در اين مورد به سخن ارسطو اشاره ميکند که اگر فردي از بخششکردن لذت نميبرد، او را سخاوتمند نميخوانند. بائر براي اين بعد اصل عاطفي را بيان ميکند: «S فقط در صورتي داراي فضيلت فکري V است که S از فعاليت مشخصه V لذت ببرد (يا ساير محبتهاي مناسب را در رابطه با آن تجربه کند)» (همان، ص 87).
ـ بعد مهارتي: طبق نظر بائر براي هر فضيلت معرفتي يک شکل فعاليت شناختي مختص به آن وجود دارد که آن را از بقيه فضايل متمايز ميکند. مثلاً فضيلت ذهن باز (Open-mindedness) شامل کنارگذاشتن يک ديدگاه شناختي پيشفرض بهمنظور اتخاذ ديدگاهي جايگزين است؛ کنجکاوي شامل پرسيدن سؤالات متفکرانه و روشنگر و غيره است. اگر فردي انگيزۀ رسيدن به معرفت را داشته باشد، ولي در پيگيري و فعاليت مرتبط با فضيلت ناتوان باشد؛ داراي آن فضيلت نیست. بائر در اين راستا اصل مهارت را بيان ميکند: «S فقط در صورتي داراي يک فضيلت فکري V است که S در فعاليت مختص V مهارت داشته باشد» (همان، ص 91).
ـ بعد قضاوتي: گاهي اوقات فرد داراي اراده و مهارت مرتبط با يک فضيلت معرفتي است؛ ولي بهدليل عدم قضاوت صحيح در زمان و موقعيت مناسب براي اعمال فضيلت در عمل شکست ميخورد؛ چون نميداند کدام فضيلت را در يک موقعيت خاص بهکار ببرد. آگاهي از اينکه کدام فضيلت بايد در يک موقعيت خاص بهکار گرفته شود، بعد قضاوتي فضيلت معرفتي است. بائر در اينجا اصل قضاوت را معرفي ميکند: «S فقط در صورتي داراي فضيلت فکري V است که S آمادگي داشته باشد تشخيص دهد که چه زماني (و به چه ميزان و...) فعاليت مختص V، از نظر معرفتي مناسب خواهد بود» (همان، ص 92).
بهنظر ميرسد بعد قضاوتي در شاکلۀ فضايل معرفتي نباشد و امري خارجي و خود يک فضيلت جداگانه بايد محسوب شود؛ فضيلتي اصلي که هماهنگي و بهکارگيري مناسب فضايل را مديريت ميکند. اين بيان، ذهن را متوجه فضيلت حکمت عملي ميکند؛ جالب اينکه خود بائر در ادامه متن براي حمايت از اصل قضاوت، دو دليل ميآورد و در اولي اين بعد را مرتبط با حکمت عملي ميداند (ر.ک: بائر، 2015ب، ص 93).
يکي از اشکالاتي که به مکاتب فضيلتگرا چه اخلاقي و چه معرفتشناسي گرفته ميشود، ابهام در کم و کيف فضايل معرفتي است. از طرف ديگر همانطور که در بعد مهارتي گذشت، هر فضيلت معرفتي فعاليت مختص بهخود را دارد که شاخصه و متمايزکننده آن، از بقيۀ فضايل است؛ با توجه به اين دو نکته، تبيين فضايل معرفتي و بيان فعاليت مشخصه آن، ضروري است. يکي از افرادي که توجه به اين نکته داشته، جيسون بائر است. او در مقالات و کتب خود به اجمال يا تفصيل در اينباره صحبت ميکند. او در قسمت دوم کتاب پرورش ذهنهاي خوب به همين نکته اشاره ميکند و در حدود صد صفحه پيرامون تبيين نُه فضيلت معرفتي کليدي با ارائه فعاليتهاي مختصه و مثالهاي مختلف ميپردازد (بائر، 2015الف، ص 57ـ161).
جيسون بائر نُه فضيلت معرفتي کليدي را برای فرايند يادگيري معرفي ميکند؛ آنها عبارتند از: کنجکاوي (Curiosity)، استقلال عقلي (Intellectual Autonomy)، فروتني عقلي (Intellectual Humility)، توجه (Attentiveness)، دقت عقلي (Intellectual Carefulness)، جامعنگري عقلي (Intellectual Thoroughness)، ذهنِ باز، شجاعت عقلي (Intellectual Courage)، استقامت عقلي (Intellectual Tenacity). بائر با دستهبندي اين نُه فضيلت براساس فرايند يادگيري ميگويد: «سه فضيلت اول براي شروع فرايند يادگيري و قرار دادن آن در مسير درست، بسيار مهم هستند: کنجکاوي يادگيري را راه مياندازد؛ استقلال عقلي به شخص کمک ميکند تا خودش فکر کند؛ و فروتني عقلي به فرد کمک ميکند محدوديتهاي تفکر خود را بشناسد (و بنابراين در صورت لزوم از ديگران استفاده کند). مجموعۀ دوم از فضايل، يادگيري را در مسير خود حفظ ميکند: فردِ داراي توجه، حاضر و درگير است؛ يادگيرندۀ دقيق از اشتباهات اجتناب ميکند؛ و يادگيرندۀ جامعنگر بهدنبال فهم عميق و ايجاد آن در مقابل دانش سطحي است. سه فضيلت پاياني براي غلبه بر موانع يادگيري مفيد است: ذهن باز به غلبه بر روشهاي بسته يا کوتهانديش کمک ميکند؛ شجاعت عقلي با ترس از ريسکپذيري عقلي مقابله ميکند؛ و استقامت عقلي با تمايل به تسليم شدن قبل از بهثمر نشستن فرايند يادگيري مبارزه ميکند» (همان، ص 58).
جهت رعايت اختصار مقاله، تنها به تعريف بائر از ذهن باز اشاره ميکنيم؛ بائر در کتاب ذهن پژوهشگر، در قالب يک فصل به بررسي فضيلت عقلي ذهنِ باز ميپردازد و چهار مؤلفه براي آن بيان و تبيين ميکند؛ او ميگويد: «يک شخص داراي ذهنِ باز، اين مشخصات را دارد: (الف) اراده يا (در حد خود) قادر است (ب) تا از يک ديدگاه شناختي پيشفرض فراتر رود (ج) بهمنظور پذيرفتن يا جدي گرفتن محسناتِ (د) يک ديدگاه شناختي متمايز» (بائر، 2011، ص 152).
نقد و نتيجهگيري
1. فضايل معرفتي، تأثیرگذار در کسب معرفت هستند. همانند تأثیري که براي ملکات اخلاقي در انجام فعل خير و دوري از فعل شر قائل هستيم و امري پذيرفته شده است، ميتوان چنين جايگاهي براي فضايل معرفتي قائل شد؛ درنتيجه گرچه از ديدگاه ما، مبناگروي صحيح است؛ ولي نبايد از نقش فاعل و روحيات او در کسب معرفت غافل شد.
2. برخي از نظرات در معرفتشناسي فضيلت، بايد نقد و بررسي و اصلاح شود؛ ازجمله اينکه وجود و بهکارگيري فضايل معرفتي با شرايط مطرحشده توسط انديشمندان فضيلتگرا، حتماً مصيب به واقع و شرط لازم و کافي براي کسب معرفت است. فضايل معرفتي زمينۀ نزديکي به معرفت صواب را فراهم ميکنند و احتمال خطا کمتر ميشود؛ نه اينکه کار کسب معرفت تمامشده تلقي شود؛ بلکه نياز به توجيه معرفت شناختي باورها هست. ميتوان فضايل معرفتي را علل معدّه (زمينهساز) براي کسب معرفت بدانيم؛ و با يک تعريف عامتر بگوييم: فضيلت معرفتي عبارت است از: «آن فضيلتي که فاعل را به باور صادق نزديک و از باور کاذب دور ميکند».
3. معرفتشناسي فضيلت با اصلاحاتي همانند آنچه در نکتۀ قبل اشاره شد، ميتواند نقش مکمل براي معرفتشناسيهاي ديگر بخصوص معرفتشناسي ديني را ايفا کند و با ادغام آنها ضمن رفع بسياري از اشکالات، به يک نگاه نسبتاً جامع در معرفتشناسي دست يافت.
4. معرفتشناسي فضيلت از جنبۀ کاربردي قويتري برخوردار است و با ارتباطي که با شخص فاعل شناسا و روحيات و ملکات او دارد ميتواند در عمل مفيدتر باشد؛ زيرا توجه به حالات فاعل دارد. اين حالات و ملکات قابل پرورش و اصلاح در وجود انسانهاست و از طريق تمرين و آموزش ميتوان انسانهاي فضيلتمند از لحاظ عقلي تربيت کرد و با لحاظ ادعاي معرفتشناسي فضيلت، انتظار رشد و تعالي فردي و اجتماعي در سايه رسيدن به معرفت را داشت. لازمۀ کاربرديشدۀ هرچه بيشتر فضايل معرفتي، تببين واضح از اين فضايل و تحليل مشخصهها و راههاي ايجاد آن است.
5. فضايل معرفتي ميتواند بهعنوان ويژگيهاي اکتسابي و مهارتهاي لازم براي يک دانشپژوه در مسير آموش و تحقيق، مورد توجه نهادهاي متولي آموزش و تحقيق قرار گيرد؛ تا با بهرهمندي دانشپژوهان از اين فضايل، رشد علمي و معرفتي حاصل شود. در بعد گستردهتر، همانگونه که متخلق بودن آحاد مردم جامعه به فضايل اخلاقي، موجب رشد و تعالي و سعادت جامعه ميگردد، مجهز شدن به فضايل معرفتي نتايج ارزشمندي در حيات معرفتي جامعه دارد.
6. با توجه به جديد بودن معرفتشناسي فضيلت و قابليت اين رويکرد در تعميق باورهاي ديني، نياز به بررسي تطبيقي بين نظريات مطرح غربي در اين زمينه با نظريات انديشمندان مسلمان، بخصوص در عناوين نزديک مانند عوامل و موانع معرفت، وجود دارد؛ تا علاوه بر تبيين موضع صحيح در برابر اين رويکرد، از قابليتهاي آن در کسب معرفت بخصوص معرفت ديني استفاده شود.
- ارسطو، ١٣٧٨، اخلاق نيکوماخوس، ترجمة محمدحسن لطفي، تهران، طرح نو.
- جوادپور، غلامحسين، 1394، «ارزيابي باورهاي ديني براساس فضيلتگرايي معرفتي»، قبسات، دورۀ بيستم، ش 76، ص 81ـ112.
- خزاعي، زهرا، 1389، اخلاق فضيلت، تهران، حکمت.
- ـــــ ، ١٣٩٤، معرفتشناسي فضيلت، چ دوم، تهران، سمت.
- ـــــ ، 1397، «فضيلت معرفتي، قوه اعتمادپذير و ويژگي منشي: رويکردي تطبيقي»، فلسفه و کلام اسلامي، سال پنجاه و يكم، ش 1، ص 25ـ41.
- زگزبسکي، ليندا، ١٣٩٢، معرفتشناسي، ترجمة کاوه بهبهاني، تهران، نشر ني.
- همتزاده، حسين و ديگران، 1397، «فضايل معرفتي، شرط لازم حقيقتجويي و سازندۀ هويت عقلي»، الهيات تطبيقي، دوره نهم، ش 9، ص 123ـ146.
- Anscombe G. Elizabeth. M, 1958, "Modern Moral Philosophy", Philosophy, V. 33, N. 124, p. 1-19.
- Baehr, Jason, 2011, The Inquiring Mind: On Intellectual Virtues and Virtue Epistemology, Oxford, Oxford University Press.
- ----- , 2015a, Cultivating Good Minds: A Philosophical and Practical Guide to Educating for Intellectual Virtue, 1st, from http://intellectualvirtues.org.
- ----- , 2015b, "The Four Dimensions of an Intellectual Virtue", in Moral and Intellectual Virtues in Western and Chinese Philosophy, p. 86-98.
- Code, Lorraine, 1987, Epistemic Responsibility, Hanover, University Press of New York England and Brown University Press.
- Gettier, Edmund, 1963, "Is Justified True Belief Knowledge", Analysis, V. 23, N. 6, p. 121-123.
- Goldman, Alvin & Olsson E. J, 2009, "Reliabilism and the value of Knoeledge", in Epistemic Value, Oxford, Oxford University Press.
- ----- , 1992, Liaisons: Philosophy Meets the Cognitive and Social Sciences, Cambridge, MIT Press.
- Greco, John, 2002, "Virtues in Epistemology", in Paul Moser (ed.), Oxford Handbook of Epistemology, New York, Oxford University Press.
- ----- , 2004, "How to preserve your Virtue while losing your perspective", in Ernest Sosa and his critics, Malden, M.A, Blackwell.
- Hookway Ch, 2003, "How to be a Virtue Epistemologist", in Depaul and Zagzebski (eds), Intellectual Virtue: Perspectives from Ethics and Epistemology, p. 183-202.
- Montmarquet, James, 1993, Epistemic Virtue and Doxastic Responsibility, Lanham MD, Rowman and Littlefield Publishers.
- Sosa, Ernest, 1980, "The Raft and The Pyramid", Midwest Studies in Philosophy, V. 5, p. 3-26.
- ----- , 1991, Knowledge in Perspective: Selected Essays in Epistemology, Cambridge, Cambridge University Press.
- ----- , 2015, "Virtue Epistemology: Character vs. Competence", in M. Alfano (ed), Current Controversies in Virtue Theory, New York, Routledge Press.
- Zagzebski, Linda, 1996, Virtues of the Mind, Cambridge, Cambridge University Press.
- ----- , 2008, Epistemology, Belmont CA, Wadsworth Press.