اخلاق روزنامهنگاري
اخلاق روزنامهنگاري
آسيبها و چالشها
محمّد فولادي
(دانشآموخته حوزه علميه و دانشجوي دكتري انقلاب اسلامي)
چكيده
بحث اخلاق روزنامهنگاري از جمله مباحث مطرح در قلمرو دانش جامعهشناسي، علم ارتباطات و اخلاق كاربردي است. در قلمرو كار روزنامهنگاري اين سؤال مطرح است كه آيا اخلاق ميتواند در اين عرصه حاكم باشد؟ اگر آري، اخلاق روزنامهنگاري داراي چه مشخصههايي است؟ آيا رعايت اخلاق در روزنامهنگاري ضروري است؟ وظايف اخلاقي، و اخلاق روزنامهنگاري كدامند؟ همچنين پيششرط روزنامهنگاري حرفهاي چيست؟ اصول اخلاق حرفهاي كدامند؟ آيا روزنامهنگاري شغل محسوب ميشود و يا حرفه؟ در هر دو صورت، پيامد شغل و يا حرفه بودن روزنامهنگاري چيست؟ مشخصات روزنامهنگار حرفهاي چيست؟ حريم خصوصي و منافع عمومي چيست و هر يك داراي چه قلمروهايي است؟ پارادوكس حق برخورداري افراد از آزادي بيان و اطلاعات، و اينكه «دانستن حق مردم است» و وجود موانعي همچون حق داشتن «منافع عمومي» و «حريم خصوصي»، چگونه قابل حلّ است؟ عرصه و قلمرو حريم خصوصي تا كجاست و آيا ميتوان آن را نقض كرد؟ و سرانجام اينكه، آسيبها و چالشهاي پيشروي روزنامهنگار كدامند؟
اين مقاله، در تلاش است تا به اجمال، به سؤالاتي از اين دست پاسخ دهد.
كليدواژهها: روزنامهنگاري، اخلاق، حريم خصوصي، منافع عمومي، اخلاق حرفهاي، آزادي بيان، وظايف اخلاقي.
پيشگفتار
مطبوعات به عنوان يكي از اركان و عوامل مهم و اساسي در رشد و توسعه يك جامعه محسوب ميشود. پويايي و به روز بودن ركن چهارم دموكراسي، در گرو حضور فعال مطبوعات در عرصههاي گوناگون سياسي، اجتماعي و فرهنگي است. از يكسو، اشاعه، توسعه و تقويت فرهنگ ملّي ـ ديني در گرو كارآمدي رسانههاي جمعي، به ويژه رسانههاي مكتوب است و نيز تضعيف فرهنگ و يا خودباوري فرهنگي و اشاعه عناصر فرهنگ بيگانه در گرو ناكارآمدي همين رسانههاست. از سوي ديگر، نشاط، پويايي و كارآمدي مطبوعات نيز در گرو وجود گزارشگران، نويسندگان، روزنامهنگاراني فعّال، شاداب، حرفهاي، علاقهمند، دلسوز و پايبند به اصول حرفهاي روزنامهنگاري است.
بيترديد، در هيچ دورهاي از تاريخ بشر جريان اطلاعرساني همانند امروز سريع و گسترده نبوده است. به همين دليل، برخي مهمترين ويژگيهاي اين دوره از تاريخ را سرعت، گسترش و اهميت فوقالعاده اطلاعات دانسته، دوره معاصر را «عصر انفجار اطلاعات» مينامند. امروز اطلاعات نه تنها در مراكز معيني قابل دسترسي است، بلكه حتي از پشت درهاي بسته و ديوارهاي ضخيم خانهها نيز به داخل نفوذ ميكند. تمام امواج صوتي و نوري اطراف ما، حامل پيامها و اطلاعات است و تقريبا جايي از نفوذ آنها در امان نيست.
يكي از كاركردهاي رسانهها، به ويژه رسانههاي مكتوب، آگاهيدهي و افزايش اطلاعات است. اطلاعاتي كه از طريق رسانههاي جمعي به دست مردم ميرسد، آنان را با دنياي اطرافشان آشنا ميسازد، بر دانش و آگاهي آنان ميافزايد و آنان را با آداب، رسوم و فرهنگ ملتهاي
ديگر آشنا ميكند. رسانههاي گروهي، انسانها را به سرعت، در جريان مسائل عمده روز قرار ميدهند: اتفاقات و رويدادهاي سياسي، نظامي، اقتصادي، اجتماعي، علمي و هنري و مانند آن. علاوه بر خبررساني، رسانههاي گروهي از طريق ارائه تفسير رويدادها و حوادث و پخش مطالب دلخواه، ميتوانند به روشنگري مردم بپردازند و آنان را به تصميمگيريهاي مطلوب هدايت نمايند. رسانهها ميتوانند در خدمت رشد و شكوفايي ديني و فرهنگي ملتها قرار گيرند و به بالندگي معنوي آنان كمك نمايند. وظيفه مهم ديگري كه براي رسانهها ذكر كردهاند، ايجاد سرگرمي براي مردم و پركردن اوقات فراغت آنهاست.
در اينجا، بحث از ويژگيها و كاركردهاي رسانههاي گروهي ـ كه خود بحث مفصّل و دامنهداري است ـ نيست، بلكه طبق مقتضاي بحث، همه سخن در اين است كه يكي از رسانهها، يعني رسانههاي مكتوب، زماني به وظايف رسانهاي خويش به خوبي عمل خواهند كرد كه داراي نيروهاي مجرب، ماهر، متخصص و برخوردار از آموزشهاي لازم حرفهاي باشند. در واقع، پويايي و به روز بودن رسانههاي مكتوب، در گرو داشتن روزنامهنگاران، گزارشگران، نويسندگان و... حرفهاي و مجرب است. يكي از اين مهارتها، اخلاق حرفهاي است. رعايت اخلاق جمعي، اجتماعي و پايبندي به اخلاق عمومي در تعاملات و مراودات اجتماعي از جمله مباحث مهم در عرصه علم جامعهشناسي و ارتباطات اجتماعي است. در واقع، اين بحث بيشتر در قلمرو اخلاق رسانهها مطرح ميشود كه در روزنامهنگاري اخلاق، به ويژه اخلاق اجتماعي چه جايگاهي دارد؟
اين مقال، نيم نگاهي به اين موضوع انداخته، اخلاق روزنامهنگاري را مورد بحث و بررسي قرار ميدهد.
مفهومشناسي
الف. اخلاق
واژه «اخلاق» جمع خُلق است و خُلق شكل دروني انسان است؛ يعني همان خوي و سرشتي كه جمع آن اخلاق ميباشد،1 چنانكه شكل ظاهري و صوري اشيا را خَلق ميگويند، هرچند كه كلمه «خَلق» و «خُلق» در ادب عرب، از يك مادّه هستند ولي از نظر معنا با يكديگر تفاوت دارند.
بنابراين، غرايز، ملكات و صفات باطني انسان اخلاق ناميده ميشود و به رفتاري كه از اين خلقيات ناشي ميشود نيز اخلاق يا رفتاري اخلاقي ميگويند. در يك تعريف كلي ميتوان گفت: آن سلسله صفاتي كه در نفس و روح انسان، ثابت و ريشهدار است و منشأ صدور كارهاي نيك يا بد ميشود، «اخلاق» ناميده ميشود.
در نگاهي ديگر، واژه اخلاق، براي مشخص كردن معيارهاي «رفتار نيك» به كار ميرود. ... عمل اخلاقي به طور صريح يا غيرصريح، مجموعهاي از هنجارهاي مشترك و مناسب را مورد ارجاع و استناد قرار ميدهد.2
اخلاق در اصطلاح در حوزههاي گوناگوني از علوم مطرح شده و تعاريف گوناگوني از آن ارائه شده است. در اينجا و به مقتضاي بحث، اجمالاً اشارهاي به اين بحث خواهيم افكند:
علماي اخلاق معمولاً «خُلق» را اينگونه تعريف كردهاند: «ملكه نفساني كه افعال از آن به آساني صادر ميشود.»3 آيهاللّه مصباح، اين تعريف را كامل ندانسته، معتقدند:
موضوع علم اخلاق، اعم از ملكات نفساني كه فلاسفه اخلاق تاكنون بر آن تأكيد داشتهاند، بوده و شامل همه كارهاي اختياري انسان ميشود كه ارزشي است؛ يعني متصف به خوب و بد بوده و ميتواند براي نفس كمالي را فراهم آورد و يا موجب رذيلت و نقصي در نفس شود.4
آيهاللّه جوادي آملي نيز اخلاق را اينگونه تعريف ميكنند:
اخلاق، عبارت از ملكات و هيئتهاي نفساني است كه اگر نفس به آن متصف شود، به سهولت كاري را انجام ميدهد. همانطور كه صاحبان صنعتها و حرفهها به سهولت كار خود را انجام ميدهند، صاحبان ملكات فاضله و رذيله هم به سهولت كار خوب يا بد ميكنند. پس اخلاق عبارت از ملكات نفساني و هيئات روحي است كه باعث ميشود كارها، زشت يا زيبا، به آساني از نفس متخلق به اخلاق خاص، نشئت بگيرد.5
آنچه در اين نوشتار، از اخلاق سخن به ميان آمده، همين بعد انسانشناختي اخلاق است كه شامل مجموعه رفتارها، ملكات و هيئتهاي نفساني انسان است و نفس متصف به آن، قادر خواهد بود اعمال را به راحتي و سهولت انجام دهد. هر چند اخلاق در اين معنا، اعم از اخلاق فاضله و اخلاق رذيله ميباشد، اما مراد از «اخلاق» در اينجا، پايبندي و رعايت فضائل اخلاقي است.
ب. روزنامهنگار
يك روزنامهنگار را با توجه به نوع كارش، به راحتي ميتوان شناخت. او، گاهي حرفهاي است و گاهي نيز تازهكار و مبتدي. وي فردي است كه در استخدام يك روزنامه و نشريه است، براي روزنامه و نشريه خود مقاله مينويسد، گزارش تهيه ميكند، سرمقاله مينويسد و يا به تصحيح مطالب ميپردازد. يك روزنامهنگار، با نامهاي مختلفي شناخته ميشود: گزارشگر، تحليلگر مسائل سياسي، اجتماعي، فرهنگي، مقالهنويس، خبرنگار ويژه، مسئول تنظيم اخبار، معاون سردبير، دبير بخش اجتماعي، فرهنگي، سياسي و... .
دامنه كارهايي كه ممكن است يك روزنامهنگار انجام دهد، به وسعت دنياي پيرامون اوست. وي در مورد هر چيزي كه جنبه خبري داشته باشد، گزارش تهيه ميكند؛ خواه در مورد جرم و جنايت، نظم و قانون، برنامههاي سياسي، دادگاهها، قوّه مجريه و قوّه مقننه باشد، و خواه درباره مردم، مد، هنر، موسيقي، نمايش، ادبيات و غيره. كار روزنامهنگار بيش از اينهاست. او نوشتههاي ديگران را تصحيح ميكند، اخبار را تفسير و انتقاد و جمعبندي ميكند.6
با توجه به تعاريف بيان شده از «اخلاق» و «روزنامهنگاري»، ميتوان رابطه اين دو را چنين بيان كرد:
زماني كه «روزنامهنگاري» قيد «اخلاق» ميگيرد، گويا روزنامهنگاران موظفند در چارچوب اخلاق عمل كنند و در همه حال، اخلاق روزنامهنگاري را مراعات كنند. هر چند در همه عرصهها و مشاغل، اخلاق جزو اركان و قلمروهاي اصلي فعاليتهاي حرفهاي است، اما اين مهم در عرصه روزنامهنگاري دو چندان ميشود؛ چراكه يك روزنامهنگار، متعلق به خودش نيست، وظيفه اطلاعرساني را در يك جامعه بر عهده دارد. فعاليت حرفهاي او با افكار عمومي ارتباط مستقيم دارد؛ كمترين بداخلاقي وي در فعاليت رسانهاي و يا عدم پاسداشت اخلاق از سوي وي، و يا عدم پايبندي به اخلاق عمومي، موجب خدشهدار شدن افكار عمومي خواهد شد.
بنابراين، يك روزنامهنگار بايد در فعاليتهاي رسانهاي خويش، مقيّد و پايبند به اخلاق و گزارههاي اخلاقي باشد. طبيعي است كه در يك جامعه ديني، فضائل و ارزشهاي اخلاقي تابع جهانبيني ديني است؛ يعني بايد يك روزنامهنگار در يك جامعه ديني، تابع و پايبند به فضائل و ارزشهاي اخلاقي بوده، از رذائل اخلاقي و بداخلاقي مطبوعاتي اجتناب نمايد.
ج. منافع عمومي
از ديگر مفاهيم و اصطلاحات در عرصه روزنامهنگاري، مفهوم «منافع عمومي» است كه همواره يك روزنامه با آن درگير است. رعايت حريم و منافع عمومي، از جمله خطوط قرمز اين عرصه است. اينكه منافع عمومي چيست و چه شرايطي دارد، خود بحث مفصلي است. اما اجمالاً بايد گفت: منافع عمومي جايي است كه اكثريت مردم در آن موضوع، ذينفع باشند كه معمولاً در تعارض با منافع شخصي و فردي است. مسائل كلان جامعه از مسائل خرد جامعه كه افراد احساس ميكنند ميتوانند مستقيما در آنها تأثيرگذار باشند (مثل خانواده، محل كار، اجتماع و...) به اين صورت متمايز ميشوند كه مسائل كلان به حوزه عمومي مربوط ميشوند و از حوزه خصوصي جدا هستند. بيشتر مردم در اغلب اوقات، به شدت نگران و دلواپس زندگي خصوصي خود هستند. قلمرو عمومي، امري دور از دسترس است. مردم از طريق وسايل ارتباط جمعي از بخشي از آن آگاه ميشوند، اما به طور جدي دلواپس آن نميگردند.
منافع عموم را ميتوان شامل موارد زير دانست: الف. بهداشت، سلامت و رفاه عمومي؛ ب. اخلاق و عفّت عمومي؛ ج. دفاع، جنگ، صلح و امنيت عمومي؛ د. دين، فرهنگ، هنجارها و ارزشهاي اجتماعي؛ ه . هويت ملي و انسجام اجتماعي؛ و. موارد ديگر.
بنابراين، در يك تقسيمبندي، منافع، يا عمومي است و يا خصوصي. اگر چيزي در قلمرو حريم خصوصي افراد قرار نگيرد، جزو حريم عمومي محسوب ميشود. همواره و در همه حال، رعايت حريم عمومي اصلي ضروري است و بايد اين حريم از سوي روزنامهنگاران مورد توجه قرار گرفته، رعايت شود.
د. حريم خصوصي
از ديگر مفاهيم پركاربرد در عرصه روزنامهنگاري، حريم خصوصي است. حريم خصوصي، همچون آزادي اطلاعات و حق دسترسي آزادانه به اطلاعات، حقي بنيادين بشري و سنگ بناي منزلت انساني و ارزشهاي ديگر همچون آزادي اجتماعات و آزادي بيان، از جمله مهمترين حقوق انساني در دوران معاصر به شمار ميرود. از اينرو، حريم خصوصي در سراسر دنيا و در بسياري از مناطق و فرهنگهاي گوناگون، به رسميت شناخته شده است.
تعريف حريم خصوصي از جمله مفاهيم سهل و ممتنع است. تعريف اين مفهوم بستگي تام به فرهنگ و زمينههاي اجتماعي و محيطي دارد. در بسياري از كشورها، اين مفهوم با مقوله حفظ اطلاعات، كه حريم خصوصي را در معناي مديريت اطلاعات شخصي تفسير ميكند، پيوند خورده و در هم ادغام شده است. در عين حال، محافظت از حريم خصوصي معمولاً به عنوان ابزاري براي ترسيم محدوده خطوطي كه جامعه ميتواند در امور افراد دخالت كند، تلقّي ميشود. فقدان يك تعريف خاص، به معناي كم اهميتي اين مفهوم نيست، بلكه به يك معنا، تمامي موارد حقوق بشر، جنبهها و ابعادي از حق حريم خصوصي هستند.
در دهه 1890 دو تن از قضات دادگاه عالي ايالات متحده آمريكا، به نامهاي ساموئل وارن و لوئيس برانديس در مقالهاي با عنوان «حق حريم خصوصي» براي اولين بار، اين مسئله را به عنوان يك بحث جدي و صريح حقوقي مطرح و حريم خصوصي را «حق افراد براي تنها بودن» تعريف كردند. به نظر آنان، حريم خصوصي، از جمله ارجمندترين حقوق در يك دموكراسي است و حمايت از آن، بايد در قانون اساسي منعكس شود. رابرت اليس اسميت، حريم خصوصي را چنين تعريف كرده است: «تحليل هر يك از ما به داشتن فضاي فيزيكي كه ميتوانيم در آن، از مداخله، مزاحمت، اضطراب و آشفتگي يا پاسخگويي رها باشيم و تلاش براي كنترل زمان و شيوه افشاي اطلاعات شخصي درباره خودمان.»7
بر اساس تعريفي ديگر، حريم خصوصي، حق افراد براي برخورداري از حمايت افراد، در برابر مداخله بياجازه ديگران در امور و زندگي خود و خانوادهشان است، خواه اين عمل با ابزار مستقيم فيزيكي صورت پذيرد، يا به وسيله نشر اطلاعات. حريم خصوصي يك ارزش كليدي و زيربنايي و توجه به شأن و منزلت انساني و ساير ارزشها نظير، آزادي اجتماعات و آزادي بيان است. حريم خصوصي يك حق اساسي بشر و خواسته منطقي فردي است.8
قلمرو حريم خصوصي
حريم خصوصي را ميتوان به چهار قلمرو و حوزه مجزّا، و مرتبط به يكديگر تقسيم كرد:
- 1. حريم اطلاعات: شامل قوانيني است كه اطلاعات شخصي نظير اطلاعات مالي، پزشكي و دولتي افراد را تحت كنترل قرار ميدهد. اين حوزه به «حفظ اطلاعات» معروف است.
- 2. حريم جسماني: به حفاظت از جسم افراد، در مقابل آزمايشهاي ژنتيكي، دارويي و نظاير آن مربوط ميشود.
- 3. حريم ارتباطات: به امنيت پستهاي الكترونيكي، تلفنها، پست و ساير اشكال ارتباطات توجه دارد.
- 4. حريم مكاني: به اِعمال مجموعهاي از محدوديتها و نظارتها در محيط كار و زندگي افراد و همچنين اماكن عمومي مربوط ميشود. حريم مكاني، معمولاً توسط نظارت ويدئويي و يا چك كردن هويت افراد، مورد تجاوز قرار ميگيرد.
تعارض «حق دسترسي آزاد به اطلاعات» و «حريم خصوصي»
موضوع حريم خصوصي از جمله موضوعات چالش برانگيز در دنياي غرب شده است. از يكسو، حريم خصوصي محرمانه و براي همه افراد حرمت دارد و انتشار آن منع قانوني دارد و تا پيش از اين، بسياري از مشاهير، افراد سلطنتي، سياستمداران، ستارههاي ورزشي و عامه مردم چندان تمايل نداشتند تا خود را از طريق رسانه به دنيا بشناسانند. در حالي كه امروزه بسياري از همين افراد، براي كسب شهرت، به دنبال انتشار بخشهايي از زندگي خصوصي خود هستند. ستارههاي ورزشي، سينمايي و... به نويسندهها پول ميدهند تا بيوگرافيشان را به رشته تحرير درآورند و همه اين نوشتهها، سرشار از جزئيات زندگي خصوصي است. يا بسياري از سياستمداران، و شخصيتهاي سياسي، با راهاندازي وب لاگهاي شخصي، صحنهها و تصاوير زندگي خود را به نمايش ميگذارند.
در هر حال اينجا به ظاهر تناقضي مطرح ميشود مبني بر اينكه از يكسو، افراد در دسترسي آزاد به اطلاعات ذيحقاند، و از سوي ديگر، اين حق با مانعي به نام حرمت حريم خصوصي افراد مواجه است.
يكي از ارزشهايي كه با تصويب قوانين جديد، حريم خصوصي به خطر افتاده است، جريان اطلاعاتي است كه براي دموكراسي و فعاليت مطبوعات آزاد ضروري است. اعطاي آزادي به افراد براي احاطه بر اطلاعات پيرامونشان، لاجرم به اين معناست كه به آنان اجازه ميدهيم دسترسي و كاربرد آن اطلاعات از سوي عموم و مطبوعات محدود شود. از همينروست كه در سالهاي اخير توجيه محرمانه كردن اسناد عمومي، كه به طور سنتي اسنادي «باز» شمرده ميشدند و تلاش براي مخفي نگاه داشتن آنها و يا اعمال مجازات بر انتشار اطلاعات دقيق، نگرانيهايي را برانگيخته است. اينكه در «جامعه» ارزشهاي متعارض وجود دارند و پذيرش هر يك متضمن پرداخت هزينههايي است، بدين معنا نيست كه قانون نبايد از حريم خصوصي محافظت كند، بلكه موضوع توزين و تعيين دقيق ارزشها و هزينهها پيش از اتخاذ تصميمهايي است كه محدوديتهاي تازهاي را بر جريان اطلاعات تحميل ميكنند، و اين توجه حتي هنگامي كه محدوديتها براي خدمت به هدفي ارزشمند طراحي شدهاند، ضروري است.9
همانگونه كه گذشت، مراد از حريم خصوصي، رويكردهاي متعارف، اطلاعات درباره زندگي خصوصي و شخصي افراد، به ويژه وجوهي است كه تأثيري بر روندهاي حيات اجتماعي جامعه ندارند؛ قلمرويي كه بايد از تعرض هرگونه نظارت مداخلهگرانه، از جمله گستره حق دسترسي آزادانه به اطلاعات، مصون بماند. به بيان ديگر، رعايت حريم خصوصي افراد و آزادي شهروندان در دسترسي به اطلاعات، كه هر دو از موازين بنيادين حقوق بشر شناخته ميشوند، در تخالف و تزاحم با يكديگر نيستند. از اينرو، همواره بر تبيين آزادي اطلاعات به مثابه دسترسي شهروندان به اطلاعاتي كه نزد دولت است، تأكيد ميشود. در حقيقت، آزادي اطلاعات به طور طبيعي دسترسي شهروندان به اطلاعات پيرامون زندگي خصوصي افراد را شامل نميشود. اين قاعده كلي، از منظر برخي صاحبنظران، هنگام بحث درباره زندگي خصوصي برخي كسان، به ويژه آناني كه در دموكراسيها به نمايندگي از مردم سرنوشت آنان را در دست گرفتهاند، قابل تأمّل ميشود.10
موارد نقض حريم خصوصي
هرچند رعايت حريم خصوصي در بسياري از فرهنگها و جوامع امري ضروري است، اما گاهي اوقات و در صورت تعارض، امكان نقض آن وجود دارد. البته، اين موارد نقض هم امري نسبي است و ممكن است در برخي جوامع نسبت به برخي ديگر، موارد نقض آن متفاوت باشد. اجمالاً در يك جامعه سكولار به سه دليل زير، معمولاً حريم خصوصي افراد نقض ميشود:
- 1. وقتي فردي، شخصيتي عمومي پيدا كرد، طبيعي است كه حريم خصوصي خود را از دست بدهد.
- 2. وقتي منافع معين عمومي را بتوان با افشاي منافع خصوصي برآورده ساخت.
- 3. وقتي عموم نسبت به دانستن امور خصوصي علاقهمند باشند.
در يك جامعه ديني، براحتي و به صورت مطلق نميتوان اين قيود را پذيرفت. آيا فردي كه شخصيت عمومي پيدا كرده، مطلقا حريم خصوصي نخواهد داشت؟! آيا در همه جا و همه حال، منافع عمومي معين را در يك جامعه ديني ميتوان با افشاي منافع خصوصي برآورده ساخت؟! طبيعي است كه افراد مزبور در شرايط خاصي ميتوانند داراي حريم خصوصي باشند و همواره، و در هر شرايطي نميتوان منافع خصوصي را تابع منافع عمومي قلمداد كرد. اما بند سوم، به راحتي قابل پذيرش نيست؛ بدين معنا كه بسياري اوقات مردم علاقهمند به دانستن بسياري از چيزهايي هستند كه ما مجاز به انتشار آنها نيستيم. به راستي، آيا انتشار صحنههايي از زندگي خصوصي يك هنرپيشنه و يا حتي يك فرد عادي، كه اتفاقا ممكن است بسياري از مردم علاقهمند به دانستن آن باشند، براي ما مجاز است؟! براي مثال، انتشار خبر پيرامون «لكنت گفتاري يا كهولت سن و مرض لاعلاج» يك فرد عادي، تجاوز به حريم خصوصي محسوب ميشود و غيرقابل توجيه است. اما بيان همين ويژگيها، براي فردي كه نامزد مجلس و يا شوراي شهر ميباشد، ممكن است خارج از عرف و نزاكت نباشد و حتي بيان آن به نفع عموم باشد. همچنين كشف و معرفي جرم و جنايت، حفظ سلامت عمومي و جلوگيري از انحراف مردم است. همگان بر اين باورند كه معرفي مقامهاي دولتي فاسد، ناكارآمد، فريبكار، در جهت منافع عمومي است.
بنابراين، پارادوكس وجود حق آزادي اطلاعات و حرمت حريم خصوصي بدين صورت قابل حل است كه اولاً، حق برخورداري از آزادي اطلاعات مطلق نيست، بلكه مقيّد به قيودي از جمله رعايت حريم خصوصي با شرايط خاص خود است. ثانيا، اين حق خاص افراد، در تعارص با منافع عمومي ميباشد و هنگام تعارض، منافع عمومي مقدّم است. به عبارت ديگر، اگر حق آزادي اطلاعات براي فردي در تعارض با منافع ساير افراد جامعه قرار گيرد، حق عموم مقدّم است. به بياني ديگر، مردم برخوردار از حق آزادي اطلاعات هستند، اما نه در گرفتن اطلاعات از زندگي خصوصي افراد جامعه، و يا در جايي كه اين آزادي، به ضرر جامعه بوده و به منافع عموم لطمهاي برساند، آزاد نيستند. ثالثا، نبايد اين آزادي گرفتن اطلاعات در يك جامعه ديني، با ارزشها و هنجارهاي ديني در تنافي باشد؛ به عبارت ديگر، خطوط قرمز جامعه بايد مراعات شود.
روزنامهنگاري، شغل و يا حرفه؟
بحث ديگري كه در روزنامهنگاري مطرح ميشود، شغل و يا حرفه بودن روزنامهنگاري است. ميان شغل و حرفه تفاوت وجود دارد. درباره شغل، به هر كسي كه به هر كاري مشغول باشد شاغل اطلاق ميشود. اشتغال در فرهنگ غرب، ترجمه واژه انگليسي «employment» است و به اشتغال در يك پيشه، كسب، تجارت و يا... اطلاق ميشود.11 به طور معمول، فعاليتهاي اقتصادي در بخشهاي رسمي اشتغال ناميده ميشود. منظور از بخش رسمي اقتصاد، صنعت، خدمات و آن بخش از كشاورزي است كه داراي نيروي كار مزدبگير باشد.12 پس، شاغل فرد مايل و قادر به كار است كه با توجه به سطح دستمزد رايج در بازار كار ميكند.13 بنابراين، كار و شغل در اينجا، به معناي شغل و حرفهاي است كه داراي دستمزد است و ترجمه «work» ميباشد. به هر فعاليت بدني يا فكري، كه منجر به توليد كالا يا ايجاد خدمت ميشود، اطلاق ميشود.14 تعبير ديگر، حرفه يا كار و كسبي كه شخص بدان استغال دارد، كار است.15 بنابراين، شاغل كسي است كه به كاري اشتغال دارد و براي او منشأ درآمدي است.
اما حرفه، از شغل متفاوت است. فرد صاحب حِرَف، صاحب مهارت، تخصص و دانشي است كه بر آن حقوقي مترتب است، داراي هويت خاصي است، و بر آن آثار و حقوقي مترتب ميشود. بنابراين، ميتوان حرفه را داراي چنين شرايطي دانست:
- 1. مبتني بر دانش، مهارت و يا هر دو ميباشد؛
- 2. داراي هويت صنفي، گروهي، حقوقي و جمعي است؛
- 3. با هدف ارائه خدمتي برپا شده است؛
- 4. داراي مجموعهاي از قوانين حقوقي، قانوني و اخلاقي است.
آيا روزنامهنگاري يك شغل است، حرفه است، صنعت است، و يا تجارت؟ در پاسخ بايد گفت: روزنامهنگاري يك حرفه است، مثل كساني كه به گرايشهاي علمي همچون حقوق و يا طب يا مهندسي اشتغال دارند. در عين حال، روزنامهنگاري، همچون بسياري از حِرَف، حرفه و صنعتي است كه بايد آموخته شود.
روزنامهنگار موفق، لزوما روزنامهنگاري خوب نيست، اما روزنامهنگار خوب، بايد روزنامهنگاري موفق هم باشد. اولين هدف روزنامهنگار، ايجاد ارتباط است؛ نشريه و روزنامهاي كه پس از چاپ فروش نرود، به اولين هدف خود دست نيافته است. روزنامهنگار حرفهاي و خوب، زماني كه مطلبي را به گونهاي حرفهاي نگاشته، و به گونهاي جذاب در روزنامه و نشريهاي چاپ نمايد، اين سرمايه مطلوب و ارزشمندي براي او محسوب ميشود و البته، خوب هم به فروش ميرسد. مسئول تنظيم اخباري كه صفحات نشريه را خوب تنظيم ميكند، تا روزنامه او به فروش برسد، كاملاً حرفهاي است. گفتن اينكه صفحهآرايي، يك حرفه است، نه يك هنر، برداشت غلطي است. بيشك، روزنامهنگاري يك حرفه است، اما روزنامهنگاري كه خودش را به حرفهاش محدود كند، به احتمال زياد خواهد فهميد كه استعدادش چندان رشك برانگيز نيست: دانشي است بيمشتري، تاريخ روزنامهنگاري سرشار از سرگذشت مرداني است كه غرورشان به آنها اجازه نميداد كه خود را دلال و تجارت پيشه بدانند.16
توجه به نكتهاي در اين باب حايز اهميت است و آن اينكه فرد شاغل در عرصه رسانهها و ارتباطات، در سنّت علوم كاربردي مشاغل، صرفا نظارهگر فرهنگ جامعه نخواهد بود، بلكه انتقالدهنده فرهنگ، دلبسته و علاقهمند به علوم فرهنگ كاربردي آموزشي و پرورشي، علوم سياسي، مددكار اجتماعي، و شايد هم مفهوم آييني الهيات ساده و بيپيرايش خواهد بود. شيوه و عادات آموخته مشاغل ارتباطي، نه تنها جوياي نوع فرهنگي است كه ما خلق ميكنيم، بلكه به دنبال نوع فرهنگي است كه بايد خلق كنيم.17
از سوي ديگر، در اين زمينه بايد گفت: آيا روزنامهنگاري نيز همچون مشاغل پزشكي، پرستاري، مددكار اجتماعي و دبيري است كه در آنها، فرد شاغل موظف به ارائه خدمت يا مراقبت از افراد خاص و يا ارباب رجوع (دانشآموز يا بيمار) است؟ آيا حرفه روزنامهنگاري ميتواند در اين قالب شكل بگيرد و همچون حِرَف و مشاغل مزبور تلقّي شود؟ در پاسخ بايد گفت: با توجه به شباهتهايي كه حرفه روزنامهنگاري با حرفههاي سنّتي دارد، به دو دليل اين مسئله را به آساني نميتوان پذيرفت:
اول اينكه، روزنامهنگاري حرفهاي قانونمند نيست و شايد در واقع اصلاً يك شغل و يا حرفه نباشد: هر شخص كه بتواند شغل مناسبي در صنعت رسانهاي به دست آورد، يك روزنامهنگار است. دوم اينكه، حتي اگر روزنامهنگاري يك حرفه باشد، مطمئنا اين حرفه، همچون ساير حرف، كار «مواظبت و نگهداري» از افراد خاص و مشخص نيست، اما كاري است كه در چارچوب تجاري و نيز شرايطي بسيار رقابتي قرار ميگيرد.18
شرايط حرفهاي شدن روزنامهنگار
با توجه به تعريف، جايگاه و منزلت روزنامهنگار حرفهاي، اين سؤال مطرح ميشود كه فردي با اين منزلت، كه در استخدام يك سازمان است و ميتواند نقشهاي گوناگوني را ايفا كند، داراي چه شرايطي است؟ چنين فردي فرايند حرفهاي شدن را از كجا به دست ميآورد؟ نيازمند چه نوع آموزشهايي است؟ براي ايفاي درست نقشهاي حرفهاي و كاري خود، چه نوع آموزشهاي تخصصي، تكميلي و ضمن خدمت براي او لازم است؟
پيش از هر چيز بايد گفت: روزنامهنگاري براي كسي كه آموزشهاي لازم و تخصصي را در زمينه كار پيچيده روزنامهنگاري ديده است، يك موفقيت بزرگ محسوب ميشود. اين موضوع، درباره روزنامهنگاران غيرحرفهاي و آماتور صادق نيست. براي يك روزنامهنگار، آموزشهاي تخصصي كافي، مناسب و صحيح، اهميت بسزايي دارد. در عين حال، لزوما هر كسي كه داراي مدرك روزنامهنگاري است، روزنامهنگار، به ويژه روزنامهنگار حرفهاي نيست. ارائه آموزشهاي لازم، تخصص و تجربه كاري، برخوردار از آموزشهاي كلاسيك و آكادميك، از جمله پيششرطهاي روزنامهنگاري است. به عبارت ديگر، علاوه بر آموزش، تجربه كاري نيز از جمله پيششرطهاي روزنامهنگاري است.
برخي صاحبنظران عرصه روزنامهنگاري، در پاسخ به اينكه چه چيزي يك روزنامهنگار را به روزنامهنگار حرفهاي تبديل ميكند، چنين پاسخ دادهاند (در واقع، شرايط حرفهاي شدن را چنين ترسيم كردهاند):
جيمز رستون از نيويورك تايمز، «سرحالي و زندهدلي» را در اين زمينه اصلي اساسي ميداند. پل ميلر از گروه روزنامه هايگانت در آمريكا، «زرنگي و حيلهگري» را مهم ميداند. هربرت بروكر، يكي از سردبيران معروف، «روكردن حقيقت و مو از ماست كشيدن» را ويژگي اصلي روزنامهنگار حرفهاي ميداند. البته، يك روزنامهنگار بايد پرانرژي باشد و بتواند حقيقت را بازگو كند، و حتي اگر لازم باشد از فريبكاري استفاده كند، اما اينها همه پاسخهايي جزئي هستند. روزنامهنگار شدن، احتياج به بسياري چيزهاي ديگر غير از انرژي يا علاقه به كار دارد. با وجود اين، آقاي رستون در مدرسه روزنامهنگاري كلمبيا ميگويد:
من طرفدار پر و پا قرص تربيت و آموزش تخصصي روزنامهنگاران هستم. در عين حال، ما در بين روزنامهنگاران نيويورك تايمز افرادي را داريم كه چندين مدرك دانشگاهي دارند و افرادي هم هستند كه تحصيلات عاليه را بنا به دلايلي به پايان نرساندهاند... اما هر دو گروه، خوب كار ميكنند. وقتي پرونده اين آدمها را ورق ميزنيم، با اين واقعيت مواجه ميشويم كه همه آنها اين كيفيت بالا يعني "سرحالي، انگيزه، زندهدلي" را دارند. حال شما هر نامي كه دوست داريد، به آن بدهيد. بنابراين، به نظر من، كاملترين و بهترين آموزشها در امور تخصصي نميتواند يك روزنامهنگار برجسته بسازد، مگر اينكه ويژگي اصلي، سرحالي و زندهدلي نيز همراه تخصص باشد.19
بدين ترتيب، در خصوص حرفهايگري در روزنامه، صِرف تحصيلات و مدرك دانشگاهي شرط كافي نيست، هرچند از جمله شرايط لازم است. نكته مهم در مورد چنين افرادي اين است كه علاوه بر مدرك دانشگاهي، نيازمند آموزشهاي عملي لازم نيز هستند. اما گاهي اوقات، افرادي فاقد مدرك دانشگاهي هستند، اما داراي نيرو بوده و علاقه كافي به كارشان دارند و از تجربه لازم در اين زمينه برخوردارند. در اين زمينه، ارائه آموزشهاي موردنياز تخصصي ضروري است.
بنابراين، براي شروع كار، دانشجوي روزنامهنگاري بايد از نظر معلومات هنري، علمي، نويسندگي، روابط عمومي و يا تجاري قابل قبول باشد. با نويسندگي، ادبيات، رعايت قواعد دستور زبان، و ساخت جمله آشنا باشد. دانشجويي كه در محيط غيرانگليسي فارغالتحصيل شده است، بايد درسهاي تخصصي انگليسي را بگذراند تا بيشترين بهرهمندي را از منابع انگليسي در زمينه روزنامهنگاري ببرد. هرچند افرادي كه با زبان انگليسي هم آشنا نيستند، ميتوانند روزنامهنگار حرفهاي خوبي باشند، اما عملاً امكان استفاده از منابع انگليسي براي آنان فراهم نيست. براي كار كردن در يك روزنامه خوب و معتبر، روزنامهنگار بايد با زبان انگليسي آشنا باشد. دقت، امانت و حساسيت نسبت به انتشار اخبار، سرمايههاي اصلي يك روزنامهنگار حرفهاي است. آنچه مهم است، اينكه روزنامهنگار بايد بتواند مطالب خود را به راحتي و به زباني روان بنويسد و با قلم خود با مخاطب ارتباط برقرار كرده، با او حرف بزند. روزنامهنگاران معمولاً با واقعيتها سروكار دارند، اما همين واقعيتها در قالب زبان، قلم و واژگان بيان ميشوند. روزنامهنگاري كه به زبان تسلط نداشته باشد، نميتواند اميدي به تأثيرگذاري بر خوانندگانش داشته باشد. اين نكته اهميت تسلط بر چند زبان را نشان ميدهد. هر چه فرد با زبانهاي بيشتري آشنا باشد، شانس بيشتري براي پيدا كردن شغل دارد.20
علاوه بر آن، «سرحالي و زندهدلي»، «زرنگي و حيلهگري»، «مو از ماست كشيدن»، «پرانرژي و پركار»، «بيان حقيقت»، «آموزش تخصصي روزنامهنگاري»، «ترجيحا داراي مدرك دانشگاهي و تحصيلات عالي»، «علاقه و انگيزه نسبت به كار»، «داراي معلومات هنري، علمي، يا تجاري و تجربه كافي»، «آشنايي با زبانهاي زنده و رايج دنيا»، «دقت، امانت و حساسيت نسبت به اخبار» و... از جمله شرايط لازم براي يك روزنامهنگار حرفهاي است.
بدين ترتيب، روزنامهنگار حرفهاي كسي است كه آموزشهاي لازم را در رشته تخصصي خود ديده است. براي مثال، اگر فردي تحصيلات كلاسيك و دانشگاهي در زمينه روزنامهنگاري نديده است، دستكم بايد دورههاي لازم آموزشي را در اين زمينه ديده باشد. در چنين شرايطي تنها راه تشخيص يك روزنامهنگار حرفهاي از روزنامهنگار آماتور، داشتن تجربه، سوابق فعاليت مطبوعاتي، و اشتغال تمام وقت و فعال در يك نشريه و روزنامه است. در اين صورت، با اندكي مسامحه، ميتوان چنين فردي را حرفهاي دانست.
ضرورت رعايت اخلاق در روزنامهنگاري
اولين سؤالي كه مطرح ميشود اين است: آيا اصولاً رسانهها، به ويژه روزنامهنگاران ميتوانند «اخلاقي» باشند و امور مربوط به اخلاقيات اجتماع را رعايت كنند؟ چراكه توجه به ضرورت اطلاعرساني و تمايل شديد مردم و افراد جامعه به دانستن چيزهايي كه برخي از افراد نميخواهند آشكار شود، رعايت اصول اخلاقي را براي روزنامهنگاران ناممكن ميسازد. در پاسخ بايد گفت: هرچند رسانهها و روزنامهنگاران ممكن است نتوانند يك معلم اخلاق خوبي براي مردم باشند و به شيوه خاص خود به اخلاق بپردازند، ولي ميتوانند اصول اخلاقي را مراعات كنند. اين مهم و ضرورت رعايت اخلاق در رسانهها و روزنامهنگاري، نسبت به ديگر حرفهها، اهميت بيشتري دارد؛ چراكه حرفههاي ديگر، قلمرو و بُرد محدودتري دارند و اعمال غير اخلاقي آنها به افراد و ساير حِرَف به راحتي سرايت نميكند. ولي رسانهها، واسط و حلقه وصل ميان مردم و حكومت هستند و بخش زيادي از وقت آنان در اختيار رسانهها و روزنامهنگاران است. از اينرو، انتظار ميرود آنان بيش از پيش به اخلاقيات پايبند باشند.
در روزنامهنگاري گاهي اوقات چنين بيان شده كه اصول اخلاقي، حتي از نوع بنيادين آن، همچون احسان، نيكوكاري، سودمندي و يا حتي نوع غير مضر آن، خارج از بحث و حيطه روزنامهنگاري بوده و منحصرا بايد [اينگونه مفاهيم] تحت تأثير قدرت [سياسي] و يا فشار بازار شكل گرفته باشد. اين پيشنهاد بايد مورد بررسي قرار گيرد. دليل اينكه روزنامهنگار بايد در قلمرو اخلاق و چارچوب آن باشد [فعاليت كند]، اين است كه حرفه روزنامهنگاري در [نظامهاي] دموكراسي، به عنوان تأمينكننده منافع و نيازهاي عمومي جامعه است و اين بدين معناست كه حرفه روزنامهنگاري بايد عهدهدار پخش و انتشار اطلاعات و عقايد باشد با توجه به اينكه نظام دموكراسي نتوانسته از عهده آن برآيد. و بدينسان، نظام دموكراسي را قادر سازد تا بتواند آزادي شناخته شده در زمينه مطبوعات را عملي نمايد.21
در جامعه اسلامي همانند نظامهاي دموكراسي، بلكه با تأكيد بيشتر حرفه روزنامهنگاري بايد مقيّد و پايبند به اخلاق باشد.
رعايت اخلاق اجتماعي و فردي و پايبندي به اخلاق، نه تنها در نجات فرد، بلكه در نجات جامعه نيز سهم مؤثري ايفا ميكند؛ زيرا انسان اعم از اينكه در يك جامعه زندگي كند، و يا به دور از جامعه و اجتماع به سر ببرد، نيازمند اخلاق است. نياز بشر به اخلاق، همانند نياز وي به نبوت و وحي است. همانگونه كه هر فردي نيازمند به وحي است، خواه در جامعه زندگي كند و خواه زندگي فردي داشته باشد، در مسائل اخلاقي نيز چنين است؛ يعني اولين انسان هم ناچار است با دستور اخلاقي آشنا باشد و به آن عمل كند.
ما نيازمند به فراگيري همه معارف الهي هستيم ليكن در شرايط كنوني نياز به علم اخلاق و به دنبال آن تهذيب روح بيشتر است. در ساختار جامعه مدني بسياري از امور بايد فراهم آيد كه در رأس همه آنها تهذيب روح است. روح مهذّب و نفس مزكّي آن قدرت را دارد كه كمبودها را ترميم كند. اگر روح تهذيب نشود، نه تنها انسان از امكانات، بهره خوبي نميبرد، بلكه ممكن است امكانات بيشتر نتيجه سوء بيشتري را به دنبال داشته باشد. انسان مهذّب جهان را پاكيزه نگه ميدارد و انسان آلوده آن را آلوده ميكند.22
مكارم اخلاق، گذشته از آنكه صاحبش را به عاليترين درجات انسانيت رسانيده و بر ديگر افراد بشر فضيلت و برتري ميدهد و در نتيجه، در آخرت هم به عاليترين درجات بهشت برين ارتقا ميدهد، ممكن است موصوفٌ به آنها هم در رديف اولياي خداوند متعال قرار گرفته و مانند آنان به مرتبه كشف و كرامت برسد. در حال حاضر، عيب كار جهان در اين است كه زمامداران آن صلاحيت اخلاقي، حسن نيت، عواطف نوع دوستي و نوعپروري، عدل و مروت ندارند. زهد، قناعت، عفت و امانت در ميان آنان وجود ندارد؛ داراي فتوّت و شجاعت و غيرت و حميّت نيستند و اگر چنين افرادي داراي صلاحيت اخلاقي و مكارم اخلاق بودند، هرگز در سراسر جهان جنگ، نزاع، فتنه، فساد، تعدّي، تجاوز، فقر و فلاكت وجود نداشت.
در همه حرف و مشاغل رعايت اخلاق ضروري است. در مشاغل و حرفههايي كه به نوعي با منافع و افكار عمومي در ارتباط است، اين ضرورت دوچندان ميشود. از جمله اين قلمروها، روزنامهنگاري است. روزنامهنگار، به دليل ارتباط با افكار عمومي و اينكه متولي اطلاعرساني به جامعه است، با فعاليت حرفهاي خويش به افكار عمومي جهت ميدهد. از اينرو، رعايت صداقت، امانت، درستي، رازداري، و... از ابتداييترين شرايط روزنامهنگاري است.
وظايف اخلاقي، و اخلاق روزنامهنگاري
هر روزنامهنگاري با چهار مفهوم «رسالت»، «حقوق افراد»، «آزادي بيان» و «سودانگاري» مواجه ميباشد كه هيچيك را نبايد قرباني ديگري كند. روزنامهنگاري و هر فعاليت رسانهاي بايد براي ادامه حيات خويش، «سودآور» باشد، ولي اين امر نبايد به قيمت نقض حقوق افراد تمام شود. ميتواند «رسالت» خاصي را دنبال كند، ولي اين امر نبايد با نقض فرديت و حقوق اشخاص حقيقي يا حقوقي همراه شود. همچنين رسانه ميتواند «آزادانه» به نشر ايدهها و اخبار بپردازد، ولي نبايد اين امر حقوق افراد را خدشهدار كند.23 بنابراين، توجه به اين چهار اصل اخلاقي ضروري است. با اين حال، بايد گفت: اگر چه اخلاق روزنامهنگاري را ميتوان به شيوههاي گوناگون طبقهبندي كرد، اما سادهترين اين طبقهبندي، تمايز ميان چيزي است كه از نظر اخلاقي لازم و يا ممنوع ميباشد. در واقع، بايدها و نبايدهاي اخلاقي سادهترين شيوه طبقهبندي اخلاق روزنامهنگاري است.
الف. بايدهاي اخلاقي
1. پايبندي به محاسن و مكارم اخلاقي: در يك تقسيمبندي كلي، ميتوان بايدها و دستورات اخلاقي را به دو دسته تقسيم كرد: محاسن اخلاق و مكارم اخلاق. محاسن اخلاقي، آن دسته از بايدها و دستورات اخلاقي است كه مربوط به روابط اجتماعي و جلب منافع مادي و چگونگي معاشرت با ديگران است و موجب بهبود زندگي مادي و رفاه اجتماعي ميشود. از سوي ديگر، اخلاقياتي كه معيار انسانيت انسان است و از طبع بالا، علو، تعالي روحي و معنوي انسان حكايت دارد و به بزرگواري و بزرگمنشي او مربوط ميشود، در زمره مكارم اخلاق قرار ميگيرد. به عبارت ديگر، همانگونه كه حسن خلق در مقابل سوء خلق قرار دارد، مكارم اخلاق را ميتوان مرحله تكامليافته محاسن اخلاقي بيان كرد. در منابع ديني و روايي نيز در مواردي كه اولياي الهي خواستهاند پيرامون اخلاق حسن و خوب سخن بگويند و اهميت، جايگاه و ارزش آن را بيان نمايند، از كلمه «حسن خلق» استفاده كردهاند. بدينوسيله، ما را بر ملكات حميده و سجاياي اخلاقي پسنديده تشويق و ترغيب نموده و از صفات ناپسند باز ميدارند. براي مثال، پيامبراكرم صلياللهعليهوآله در اين كلام گهربار خود ميفرمايند: «من سعادة الرجل حسن الخلق و من شقاوته سوء الخلق.»24 اما در مواردي كه اولياي الهي خواستهاند از تعالي معنوي و كمال روحاني انسان سخن گويند و افراد جامعه را به ارزشهاي متعالي انساني تشويق كنند، از مكارم اخلاق نام برده، آن را در كنار محاسن اخلاق آوردهاند. در واقع، هدف اولياي الهي، و اديان الهي به ويژه دين اسلام، تنها اين نيست كه مردم را با اخلاق خوب اجتماعي آشنا سازند و آنان را تربيت نمايند، بلكه علاوه بر آن، هدف اصلي، انسانسازي و تعالي سجاياي اخلاقي و انساني است. بدينسان، رسول گرامي صلياللهعليهوآلهميفرمايند: «بعثت لاتمّم مكارم اخلاق»؛25 به منظور رسيدن به مكارم اخلاق، به پيامبري مبعوث شدم. و چه زيبا، حضرت علي عليهالسلام به همين دو موضوع اشاره، و تفاوت ميان آن دو را بيان ميكنند؛ آنجا كه ميفرمايند: «ذلّلوا اخلاقكم بالمحاسن و قودوها الي المكارم»؛26 اخلاق خود را در آغاز، با صفات حميده و محاسن اخلاق رام كنيد؛ آنگاه، آن را به سوي مكارم اخلاق و سجاياي عالي و ملكات نفساني انساني سوق دهيد.
بنابراين، افرادي كه با مردم سروكار دارند و به نوعي حرفه آنان ارتباط مستقيم با مردم دارد، همچون دستاندركاران رسانههاي جمعي، مسئولان سياسي و اجتماعي يك نظام و حكومت، متوليان نهادهاي مدني واسط ميان حكومت و مردم و...، براي اجتناب از سوء استفاده موقعيت شغلي خويش، به شدت نيازمند پايبندي به اخلاق هستند. روزنامهنگاران و اصحاب رسانههاي مكتوب، سمعي و حتي بصري به دليل تأثيرگذاري بر افكار عمومي بايد امانتدار مردم و رازدار آنان باشند.
2. تعهد در بيان حقايق: با فرض اينكه حرفه روزنامهنگاري، حرفهاي عمومي و با منافع عموم مردم در ارتباط است و روزنامهنگار بايد براي تأمين منافع و نيازهاي عمومي جامعه فعاليت كند، پس تعهد در بيان حقيقت، يك اصل اساسي و بنيادي براي روزنامهنگار است. روزنامهنگاران بايد بيطرف بوده و در بازگو كردن اخبار صادق باشند، و حقايق را به انظار عمومي برسانند. آنها بايد از تبعيض، حيله،27 دروغ و نيز فاش كردناسرار [شخصي]، و وارد شدن و تعدّي به حريم خصوصي افراد بپرهيزند.28
3. رعايت امانت و پايبندي به منافع عمومي: از سوي ديگر، صداقت و دقت در ارائه اطلاعات امري ضروري است. به دليل آنكه اشخاص مصون از خطا و اشتباه نيستند، از اينرو، بايد نسبت به نقل مطالب و رعايت امانت در انتشار آن حساس بوده، از خطاهاي تايپي اجتناب نموده، نسبت به افراد و مخاطبان پاسخگو باشيم. در برابر هرنوع اشكالي، انتقادپذير و داراي سعه صدر باشيم.
تعهد و پايبندي به اصول اخلاقي و منافع عمومي جامعه اسلامي، رعايت گسترده و فراگير اصل صداقت، واقعيت، بيطرفي، انصاف، توازن، راستگويي، رعايت امانت و... اصلي بنيادين و ضروري است. از اينرو، روزنامهنگاران بايد قضاوتهاي رسمي اخلاقي را از نظر اينكه آنان بايد تسليم و تابع منافع و علايق عمومي شوند، تمرين كنند.
در واقع، رعايت اينگونه بايدهاي اخلاقي، اولاً، مستلزم اين است كه خود فرد ملتزم به محاسن و مكارم اخلاقي باشد و ثانيا، چون روزنامهنگار نقش هدايتگري در جامعه دارد، رعايت آنها را براي تعالي و هدايت جامعه به سمت و سوي محاسن اخلاقي ضروري بداند.
4. رعايت اصل بيطرفي: روزنامهنگار بايد يك رويداد خبري را بيطرفانه گزارش و اصل «عينيت» را رعايت كند. همانند يك پستچي ناقل پيام خبري باشد و كوشش كند واقعه را به همان شكلي كه اتفاق افتاده گزارش كند، نه به صورتي كه خود او، سردبير و يا افراد ديگر مايلند اتفاق افتاده باشد. در الگوهاي ارتباطي به اين اعمال نظرها، كه خودآگاه يا ناخودآگاه صورت ميگيرد، «پارازيت» يا «اختلال» ميگويند. بنابراين، اعمال نظر خبرنگار و يا مدير روزنامه در كوچك و بزرگ كردن واقعهاي كه استحقاق و ارزش آن را ندارد، يك نوع اختلال محسوب ميشود. به عبارت ديگر، كوشش روزنامهنگاران بايد بر اين باشد كه خبر را با در نظر گرفتن ارزشهاي نهفته در خبر گزارش كنند و نه با ارزشهاي ساختگي و يا اعمال نظرهايي كه خبر را به يك داستان تخيلي تبديل ميكند.29
5. تجزيه و تحليل درست مسائل سياسي: ورود به مسائل سياسي، طرح، تجزيه و تحليل مسائل سياسي با هدف اطلاعرساني و تنوير افكار عمومي و رشد سياسي جامعه از ديگر امور پسنديده و بايستهاي است كه از جمله وظايف روزنامهنگاران محسوب ميشود. يك روزنامهنگار، با برخورداري از هر مشي سياسي، ميتواند با رعايت مصالح عمومي، مسائل سياسي را طرح و نسبت به اطلاعرساني عمومي با حفظ اخلاق اجتماعي، صداقت و امانت، به تجزيه و تحليل درست مسائل سياسي بپردازد.
6. امين و رازدار: از آنرو كه معمولاً روزنامهنگاران افراد مورد اعتماد عموم هستند و اشخاص به دليل اعتماد نسبي به آنان، مسائل شخصي و خصوصي زندگي خويش، اطلاعات محرمانه زندگي، تلفن شخصي، نشاني منزل خود و... را در اختيار آنان ميگذارند، آنان بايد در حفظ اسرار اشخاص، امين و رازدار باشند و بدينسان، اعتماد عمومي را نسبت به حرفه روزنامهنگاري تقويت كنند. كمترين بيتوجهي به اين مهم، موجبات سلب اعتماد عمومي را نسبت به روزنامهنگاران در پي خواهد داشت.
7. كمك به تلطيف فضاي ملتهب جامعه: يكي از وظايف و مسئوليتهاي مهم روزنامهنگاران فعال، وظيفهشناس و مسئول، تعديل فضاي ملتهب جامعه، كمك به آرامش رواني آن، پاسخ به شبهات موجود و كمك به رشد آگاهي عمومي، و كشف سر منشأ شايعات و فسادها ميباشد. بدين منظور و با هدف كمك به جامعه و در راستاي خدمت به منافع عمومي، بهرهگيري از سازوكارها و ابزارها و شگردهاي نوين، البته با حفظ حرمت اشخاص و افراد و رعايت اخلاق حرفهاي روزنامهنگاري امري ضروري و بايسته است؛ به ويژه زماني كه، افكار عمومي و نيز بخشي از جامعه از اين طريق، متحمل ضرر و زيان شود و يا خسارتهايي متوجه قربانيان بيگناه باشد. براي انجام اين مهم، ممكن است يك روزنامهنگار براي خدمت به منافع عموم، بهرهگيري محدود از فريب و نيرنگ توجيه داشته باشد. البته مشروط بر اينكه حرمت، حيثيت و حريم افراد حفظ شده و اخلاق عمومي دچار خدشه نشود.
8. درك درست، قدرت تفكر و تحليل مسائل: روزنامهنگاري مبتني بر پايه اصول اخلاقي و حتي چيزي فراتر از مجموعهاي از بايدها و نبايدهاست. براي مثال، براي خدمت به منافع عمومي، آگاهي رساني و كشف حقايق، بهرهگيري اندك از حيله و نيرنگ و يا خدعه و يا تعدي و ورود به حريم شخصي افراد، ميتواند مجوزي در جهت مبارزه با فساد علني باشد. از اينرو، روزنامهنگاري اخلاقي نوعي درك درستي است كه ناشي از قدرت تفكر و انديشه، بر اساس اصول بنيادي زيان و سود و منفعت رساندن و تأمين نياز ملي و عموم است.30 اين مهم، در گرو درك درست، قدرتتشخيص و تفكر بالا از مسائل و شناخت درست مسائل اجتماعي است تا بر اساس اين درك و شناخت، روزنامهنگار بتواند تشخيص دهد كه چه موضوعي مهم، حياتي و ضروري جامعه است و براي اين مهم آيا ميتوان از فريب و خدعه بهره گرفت يا نه؟
ب. نبايدهاي اخلاقي
از سوي ديگر، يك روزنامهنگار علاوه بر پايبندي به اخلاق فردي و جمعي، و رعايت ارزشها، هنجارها و بايدهاي اخلاق عمومي، بايد نسبت به نبايدهاي اخلاقي نيز ملتزم بوده، و از ارتكاب آنها اجتناب نمايد. نبايدهاي اخلاقي، همان خطوط قرمز در حوزه اخلاق فردي و اجتماعي است و اين دو، دو روي يك سكّهاند. گاهي اوقات رعايت بايدهاي اخلاقي و التزام به آنها، محدود و مقيد به شرايط و قيودي است. براي مثال، اگرچه روزنامهنگاران بايد نسبت به بيان حقايق و امور و حوادث، هرچند كماهميت، متعهد و ملزم باشند، اما گاهي، بيان همه حقيقت، امري دشوار و گاهي غيرممكن است. به عبارت ديگر، گاهي اوقات عدم بيان حقايق و نه قلب و وارونه جلوه دادن حقايق، به مصلحت عموم است. از اينرو، گاهي سانسور و گزينش مطالب ضروري مينمايد. به بيان ديگر، گاهي اوقات بيان برخي حقايق اجتماعي و يا فردي، خلاف مصلحت عمومي است و موجب لكهدار شدن شخصيت افراد و يا موجبات ورود به حريم خصوصي افراد و يا جريحهدار شدن عفت عمومي ميشود. در اين صورت، بيان اينگونه حقايقي كه چنين پيامدهايي براي فرد و يا جامعه در پي دارد، خلاف مصلحت عمومي است و به عنوان خط قرمز محسوب ميشود. از اينرو، در روزنامهنگاري اخلاق حكم ميكند كه نبايدهاي اين عرصه لحاظ و مورد توجه قرار گيرد:
1. ورود به مسائل جناحي و سياسي: هرچند ورود به مسائل سياسي و تجزيه و تحليل آنها پسنديده است، اما گاهي اوقات، يك روزنامهنگار به جاي طرح منصفانه و بيطرفانه مسائل سياسي و تحليل درست واقعيتهاي سياسي و اجتماعي، به دليل تعلّقخاطر به يك جريان و يا حزب سياسي، به تبليغ و ترويج خطمشي سياسي حزب خود ميپردازد و بدين ترتيب، عملاً اختلاف، دودستگي، حزببازي، بداخلاقي سياسي، تخريب شخصيت افراد و جريانها و... را در جامعه ترويج ميكند. و اين جملگي خلاف مصلحت عمومي جامعه است.
بايد پذيرفت كه معمولاً ورود به مسائل سياسي، تنشزاست و از اينرو، دقت، انصاف و بيطرفي بيشتري را، به ويژه در حرفه روزنامهنگاري طلب ميكند. اما اگر يك روزنامهنگار واقعي، به مسائل انتقادي و نظري، به ويژه به سوي روزنامهنگار سياسي تمايل پيدا كند، مشكلات حرفه روزنامهنگاري وي مضاعف خواهد شد. امروزه در جوامع غربي، و به ويژه جوامع ليبرال در حالي كه انتظار ميرود خدمات عمومي گسترده، با اصول بيطرفي، و توازن سازگار باشند، وجود مطبوعات خصوصي و تجاري، كه معمولاً داراي يك تعهد يا سرسپردگي و «تمايل» سياسي هستند، رعايت اينگونه اصول اخلاقي را با مشكلات جدي مواجه كرده است.
هرچند هيچ اشكالي بر روزنامهنگاراني كه حامي وضع موجودند نيست، از اينرو، آنان آشكارا و صادقانه به مدت طولاني طرفدار و حامي وضع موجود خواهند بود، اما زماني كه اين طرفداري و حامي بودن، ساختگي يا تبليغاتي باشد چطور؟ و تا چه حد يك سردبيري، كه داراي مسئوليت است، ميتواند تلاشهاي خود را مصروف اين امر كند تا اطمينان يابد كه همه عقايد گوناگون در مطبوعه مربوط به خودش بيان شده است؟ و تا چه حد ميتوان مطبوعات را به عنوان يك كل و قاعده، كه برخوردار از چنين مسئوليتي باشند [به ويژه در نقل ديدگاههاي مخالفان خطمشي سياسي روزنامه] توسعه داد؟ اين در عرصه مطبوعات است؛ عرصهاي كه آرمانها و ايدهآلهاي اخلاقي، كه در وراي توجيه آزادانه مطبوعات نهفته است، به وسيله واقعيتهاي تجاري محدود شده است.31
2. حرمتشكني: از ديگر نبايدهاي اخلاقي، تمايز و تبعيض جنسي و نژادي، و ساير اشكال تبعيض، فريب، آزار و اذيت افراد، انواع تعرضها به قلمرو زندگي خصوصي اشخاص، بهرهبرداري ناپسند و سوء استفاده از سوژهها و افرادي كه مظلوم واقع شدهاند، بزرگنمايي حوادث جنايي و... با اهداف خاص، فروش داستانهاي جنايي و... ميباشد. متأسفانه اين ممنوعيتها، و محدوديتها و خطقرمزها عملاً در بسياري از روزنامههاي حرفهاي و توسط ژورناليستهاي حرفهاي شكسته شده، رعايت نميشود و خود زمينهساز بسياري از بداخلاقيهاي اجتماعي ميشود. اين بداخلاقيها، قداستشكنيها، شكستن خطوط قرمز، ورود به حريم خصوصي افراد، تبعيضهاي جنسي و نژادي، بزرگنمايي حوادث و سوء استفاده از آنها، در جوامع ليبرال و سكولار، كه افراد تقيّد چنداني به آموزههاي مذهبي ندارند، و هدف را توجيهگر وسيله ميدانند، در عرصه روزنامهنگاري بسيار مشهود و برجسته است.
3. سوء استفاده از اعتماد عمومي: به دليل آنكه روزنامهنگاران، به ويژه گزارشگران از اعتماد عمومي نسبي خوبي برخوردارند، نبايد به گونهاي رفتار كرد كه اين اعتماد عمومي سلب شود. سوء استفاده از اعتماد عمومي توسط روزنامهنگاران امري بسيار زشت و ناپسند ميباشد. گرفتن اطلاعات خصوصي و محرمانه افراد، ضبط و پخش شنود و مكالمات تلفني افراد، به ويژه مسائل خصوصي زناشويي افراد و شخصيتهاي سياسي با هدف انزواي سياسي آنان امري بسيار ناپسند و مذموم ميباشد. روزنامهنگاران، به ويژه گزارشگران حرفهاي و كنجكاو، غالبا در پي كشف چيزهايي هستند كه ترجيحا بايد محرمانه و مخفي بمانند و اين مهم، جايگاه اجتماعي مطبوعه و خود آنان را برجسته ميكند.
4. سانسور و قلب حقايق: در جوامع غير ديني و سكولار، اگر در اخبار، گزارشها و همچنين مصاحبههايي كه در واقع منابع اطلاعاتي خوانندگان مطبوعات و يا حتي بينندگان تلويزيونهاي ماهوارهاي هستند، دقت كنيم، متوجه ميشويم كه آنها همواره در انتخاب اخبار، سياست «سانسور» و يا «قلب حقايق» و يا «گزينشي بودن اخبار» را در قالبهاي گوناگون به شدت دنبال ميكنند و بدينسان، از اعتماد عمومي سوء استفاده ميكنند؛ از آن جمله:
- 1. بزرگنمايي واقعيات كوچك براي مخفي نمودن واقعيات بزرگتر؛
- 2. انكار يا حذف بخشي از حقايق يك موضوع، براي تحريف كل آن حقيقت؛
- 3. ابراز يك حقيقت همراه با تجزيه و تحليل خاصي از آن، براي تحريف اصل موضوع؛
- 4. بيان يك حقيقت و تركيب آن با اكاذيب گوناگون براي محو آثار و نتايج آن؛
- 5. انتخاب واژههاي منفي براي بيان يك حقيقت ارزشمند براي ايجاد دافعه در شنوندگان نسبت به آن؛
- 6. القاي انديشههاي خاص سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، تاريخي و علمي در قالب «خبر و گزارش»؛
- 7. تخريب شخصيتهاي برجسته، فرهيخته و تأثيرگذار و ترويج عناصر فاسد مورد نظر.
حاصل آنكه، اخبار و گزارشهاي خبري روزنامهنگاران و حتي نويسندگان مطبوعات بيگانه و غربي، به دليل جهتگيري خاص آنها، نه تنها براي عموم مردم مفيد نيست، بلكه به عكس، آثار، پيامدها و خطرات زيادي به همراه دارد؛ زيرا هر كس با اين منابع خبري مرتبط شود، گرچه فقط اندكي از پيامهاي كذب و تحريفات آنها را به مروز زمان باور كند و انديشههاي خود را بر اساس آن بنا نهد، خواسته يا ناخواسته از اهداف آنها پيروي خواهد كرد، بخصوص با توجه به بهرهگيري آنان از برخي اصول روانشناسي كه در ضمير ناخودآگاه مخاطبان تأثير ميگذارد. در اين فرايند، گزينش مطالب به گونهاي است كه حتي اگر اطلاعات صحيح بعدي هم در اختيار مخاطبان قرار گيرد، اطلاعات ناصحيح اوليه اثر خاصِ خود را خواهد بخشيد.
5. اشاعه فساد و ترويج بي بندوباري: در يك جامعه ديني پايبندي به ارزشها، هنجارها، عفت عمومي، حرمت افراد و احترام به حريم خصوصي افراد، حرمت شايعه، ممنوعيت ايجاد دودستگي و اختلاف، پرهيز از نفاق و دورويي و... لازم و امري بايسته و پسنديده است. اشاعه و ترويج بيبندوباري و فساد از خطوط قرمز و نبايدهاي اخلاقي محسوب ميشود. متأسفانه، ترويج بيبند و باري توسط روزنامهنگاران و اصحاب رسانههاي مكتوب، به ويژه مطبوعات زرد، از جمله عوامل مهم، و مؤلفههاي در خور توجه در ايجاد انگيزه و رويآوري افراد، به ويژه جوانان به سمت و سوي پيامهاي موردنظر آشكار و پنهان، در رسانههاست. بررسيها نشان ميدهد ظرف چند سال اخير ورود برخي مطبوعات زرد (مطبوعات مبتذل، عامهپسند و جنجالي) و وجود روزنامهنگاران و اصحاب مطبوعات غير پايبند به اخلاق عمومي جامعه، به عرصه رسانههاي مكتوب كشور و استفاده اين نشريات از عناوين جنجالي، هيجاني و همچنين بهرهگيري از شخصيتهاي سينمايي و هنري و درج اخبار بيمحتوا و توأم با بزرگنمايي، انعكاس بيش از حد اخبار مربوط به بازيگران سينما و توجه مفرط به اخبار حوادث و...، موجب جلب توجه تعداد قابل توجهي از نوجوانان و جوانان به مطالب مندرج در آنها شده است و اين مسئله موجب فراهم آمدن زمينههاي گوناگون آسيبهاي اجتماعي شده است.32 عدم پايبندي اين رسانهها و گزارشگران و روزنامهنگاران به عفت عمومي و ترويج بيبند و باري اخلاقي، موجبات جريحهدار شدن افكار عمومي، خدشهدار شدن عفت عمومي و عدم پايبندي مذهبي و بلوغ زودرس نوجوانان و جوانان در مسائل جنسي را فراهم آورده است.33
6. جنگ رواني: روزنامهنگاران و گزارشگران رسانههاي خبري، با برخورداري از ابزار مهم رسانهاي و با سلاح قلم، به راحتي و با حرفه خاص خود، ميتوانند با انتشار اخبار و گزارشهاي غيرواقعي، انتساب نادرست مطالب به افراد، فضاسازي مصنوعي، فضاي عمومي جامعه را با بداخلاقي ژورناليستي خود، دچار التهاب كاذب نمايند. در واقع، ايجاد جريانسازي و جنگ رواني از جمله سلاحهاي برنده اصحاب رسانههاي مكتوب، به ويژه روزنامهنگاران حرفهاي است.
امروزه ژورناليستهاي حرفهاي در جوامع غربي، با بهرهگيري از فناوريهاي نوين، به راحتي قادرند با جنگ رواني و ساختگي خود، روابط بين كشورها و دولتها را تيره و تار و پيچيده كنند، بسياري از قراردادهاي مهم تجاري و بازرگاني را لغو، و به بيثباتي، شورشهاي فرقه و قومي در ساير كشورها كمك نمايند و اين همه ناشي از عدم پايبندي روزنامهنگاران حرفهاي به اخلاق عمومي است. هرچند اين مهم در رسانههاي ماهوارهاي و تصويري صد چندان است، اما همچنان در رسانههاي مكتوب كاربرد فراوان دارد؛ چراكه در تعريف جنگ رواني، آمده است: «استفاده طرّاحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن براي نفوذ در خصوصيات فكري دشمن، با توسّل به شيوههايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي شود.»34 و اين ويژگي امري مشترك ميان همه رسانههاست.
در قرآن كريم، آيات زيادي وجود دارد كه بيشتر آنها ناظر به جنگهاي صدر اسلام در عصر پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهميباشد. بخشي از اين آيات در مقام پاسخگويي به جنگ رواني دشمن بوده و درصدد است كه آنها را خنثا كند؛ بخش ديگري از آيات، كه جنبه تعرّضي دارد، ميخواهد روحيه طرف مقابل را تحت تأثير قرار داده، به تسليم وادارد؛ بخشي ديگر از آيات نيز در زماني كه مسلمانان احساس ضعف و شكست ميكنند، درصدد تقويت روحيه آنان است.
در يك جامعه ديني با مراجعه به سنّت ميتوان روايات متعددي را در اين زمينه بيان كرد. از مهمترين روايات در اين باب، رواياتي است كه حاكي از جواز به كار بردن خدعه در جنگ است: «الحربُ خدعة»35 جنگ رواني از مصاديق بارز «خدعه» به معناي «مكر، حيله و فريب» است.36
حال، همه سخن در اين است كه در عصر انفجار اطلاعات، و سلطه غول رسانههاي مكتوب، سمعي و بصري و ماهوارهاي، همه همت و تلاش اين رسانهها ـ داخلي و بيگانه ـ پيروزي در جنگ نابرابر فرهنگي، سياسي و اقتصادي ميباشد. رسانهاي در اين جنگ آگاهانه و خواسته، پيروز خواهد شد كه با بهرهگيري از بهترين شگردهاي تبليغاتي و رسانهاي جذاب، و با تمام توان و ظرفيت جهاني، و با بهرهگيري از سازوكارهاي جنگ رواني، به ترويج فكر و انديشه و فرهنگ خويش بپردازد. بنابراين، نيرنگ در جنگ و در برابر دشمن و در مقابله فرهنگها و تهاجم فرهنگي، توسط اصحاب رسانهها امري بايسته است. اما آيا در اختلاف سلايق سياسي در داخل، در اختلاف فكري و ايدئولوژي، و... جنگ رواني بر عليه نيروهاي خودي و يكديگر و ايجاد شكاف و دودستگي هم امري بايسته است و بداخلاقي رسانهاي محسوب نميشود؟! به راستي، سوق دادن امكانات، توانمنديها و ظرفيتهاي نيروهاي داخلي، به جنگ رواني و فرسايشي بيهوده و تقابل نيروهاي خودي با يكديگر، پرداختن به موضوعات كمارزش و بيحاصلي كه نتيجهاي جز فرصتسوزي ندارد، دقيقا مثل آنچه در دوره اصلاحات شاهد آن بوديم، امري پسنديده است؟! البته، آنچه نيز امروزه مطبوعات زرد در جامعه ما بدان دامن ميزنند، مصداق روشن بداخلاقي و عدم پايبندي به اخلاق عمومي است و امري بسيار ناپسند و ضداخلاقي به شمار ميرود.
7. شايعهسازي: «شايعه» عبارت از شرح، پيشبيني و توصيف رخدادهايي است كه غالبا در قالب غيررسمي و تأييد نشده توسط منابع مسئول و از جمله ژورنالستهاي حرفهاي ساخته و پرداخته، و از سوي بخش عظيمي از تودهها به طور جدّي مورد قبول قرار ميگيرد. در مطالعه «شايعه» با دو تصور مختلف مواجهيم: برخي آن را يك پيام ميدانند كه از فردي به فرد ديگر انتقال مييابد، با اين ملاحظه كه فرد آغازين زنجيره انتقال، يك شاهد عيني است كه گزارش او با حقيقت مطابق بوده و تحريفها در فرايند انتقال صورت ميگيرد. عنصر اساسي تحليل، همان گزارش، و مسئله اصلي آن، بيان علت انتقال است. از آنجا كه، حالت طبيعي ارتباطات، و انتقال درست و واقعي اطلاعات از منابع اصيل رفتار بهنجار و يك هنجار فرض ميشود، شايعه، حالتي مرَضي و نابهنجار محسوب ميشود.
در بيان ديگري ميتوان گفت: شايعه، ترويج خبري ساختگي است و واقعيت ندارد و بر پايه بزرگنمايي، رعبآفريني و يا تحريف استوار است. در بيان چنين خبري، جنبه كمرنگي از حقيقت و يا تفسيري خلاف واقع از خبري صحيح گنجانده شده است. هدف از پخش چنين خبري، تأثير نهادن بر افكار عمومي، ملي، جهاني و يا نوعي دستيابي به اهداف سياسي، نظامي و يا اقتصادي در قلمرو يك كشور يا جهان است. اين از جمله شگردهاي حرفهاي روزنامهنگاران است.
8. سوء استفاده از موقعيت شغلي: متأسفانه در جوامع سكولار، غير سكولار و حتي اسلامي، روزنامهنگاراني كه كمتر به اخلاق عمومي پايبندند، براي رسيدن به منافع خويش، با سوء استفاده از موقعيت مهم شغلي خود و نيز سوء استفاده از اعتماد عمومي و با خدعه و نيرنگ و... فضاي كاذبي در جامعه ايجاد و به بهانه جذب مخاطب، با انواع شگردهاي ژورناليستي، نقل اخبار كذبِ بدون منبع، طرح مسائل چالشبرانگيز و تنشزا، استفاده ابزاري از زنان در نشريات زرد خود، بهرهگيري از افراد مسئلهدار در جامعه و بزرگ كردن آنها و...، فضاي عمومي جامعه را ملتهب و ناخواسته اقدام به ايجاد فضاي رواني در كشور كرده، حرمت و كرامت اشخاص و افراد را پايمال و اخلاق عمومي را خدشهدار ميكنند. رعايت اخلاق حرفهاي روزنامهنگاري، هرگز چنين مداخلات ضد اخلاقي را اجازه نميدهد.
9. ورود به حريم خصوصي افراد: ورود به عرصه امور مربوط به زندگي، به ويژه زندگي خصوصي افراد مشكلزاست. در حالي كه، براي يك روزنامهنگار راحتتر است بپذيرد كه نبايد در امور مربوط به زندگي خصوصي افراد دخالت كند، اما تعيين و ترسيم مرز دقيق و دلخواه ميان عرصه امور شخصي و عمومي افراد آسان نيست. معمولاً حريم خصوصي برخي افراد عادي، به دليل نداشتن مسئوليت عمومي و موقعيت اجتماعي بالا و كماهميت بودن عرصه زندگي عمومي آنان، كمتر در معرض خطر ورود گزارشگران و روزنامهنگاران قرار ميگيرد. اما گاهي اوقات، چنين شهرونداني به وسيله فرصتهاي خوب (مثل برنده شدن در كنكور، قرعهكشي بزرگ بانكها و...) يا فرصتهاي بد (مثل متهم و يا قرباني شدن در يك حادثه جنايي)، در منظر عموم مردم تحت فشار قرار ميگيرند. در چنين مواردي، امور محرمانه و حريم خصوصي افراد مطرح ميشود كه بايد محترم شمرده شود.37
اما همه سخن در اين است كه آيا شكل و تركيب عمومي در امور سياسي، تجارت، سرگرمي و ورزش بايد كاملاً خصوصي و محرمانه باشد؟ در اينجا بيش از يك موضوع مطرح ميشود. بسياري از چنين قالبهايي مطرح و انتخاب ميشوند. اين موضوعات، در يك موقعيت از نظر اخلاقي، كاملاً همسطح نيستند تا اگر انتشار آن به وسيله روزنامهنگاران دقيقا مورد نظر نباشد، مورد اعتراض قرار گيرد. براي مثال، آيا سياستمداران مستحق زندگي خصوصي و مخفيانه هستند؟ معمولاً پاسخ اين است كه گفته ميشود عرصههاي زندگي آنان، كه تحت تأثير انجام وظايف عمومي ايشان قرار نميگيرد، حقيقتا خصوصي است. از اينرو، رسوايي مالي سياستمداران [البته، رسوايي كه مربوط به مشاغل عمومي آنان باشد] ميتواند [از طريق روزنامهنگاران] به طور قانوني در اخبار عمومي قرار گيرد. اما مسائل مربوط به رسوايي جنسي چنين نيستند. در عين حال، اين امر، يعني تمايزي كه مستلزم تقسيم زندگي يك شخص، به دو بخش مجزاي خصوصي و عمومي باشد و در زمينههاي اخلاقي و روانشناختي هم مورد پذيرش قرار گيرد، مورد ترديد است. البته، در اين زمينه يك مشكل بزرگتري وجود دارد و آن اينكه، معمولاً سياستمداران فاسد و رشوهخوار براي طفره رفتن از انتشار رفتارهاي غيرقانوني فسادانگيز خويش، مدعي حريم خصوصي هستند و اينگونه رفتارها را به حريم خصوصي خود نسبت ميدهند.38
اصول اخلاق حرفهاي روزنامهنگاري
اصول بينالمللي اخلاق حرفهاي در روزنامهنگاري، در نشستي مشورتي در سالهاي 1978ـ1983، به وسيله تعدادي از سازمانهاي روزنامهنگاري زير برپا شد و به تصويب رسيد: سازمان بينالمللي روزنامهنگاران (IOJ)، فدراسيون بينالمللي روزنامهنگاران (IFJ)، اتحاديه كاتوليك بينالمللي مطبوعات (UCIP)، فدراسيون روزنامهنگاران آمريكاي لاتين (FELAP)، فدراسيون كارگران مطبوعات آمريكاي لاتين (FELATRAP)، فدراسيون روزنامهنگاران عرب (UAJ)، اتحاديه روزنامهنگاران آفريقا (UAJ)، كنفدراسيون روزنامهنگاران آسيا(CAJ).39
در اينجا، برخي اصول بينالمللي اخلاق حرفهاي در روزنامهنگاري، كه به عنوان سنگبناي تهيه قوانين اخلاقي در سطوح ملي و منطقهاي ميباشد، به اختصار بيان ميشود:
اصل اول: حق مردم در دستيابي به اطلاعات حقيقي؛ افراد حق دارند از طريق اطلاعات دقيق و جامع، به تصويري عيني از واقعيت دست يابند و آراي خود را آزادانه از طريق رسانههاي گوناگون فرهنگ و ارتباطات بيان كنند.
اصل دوم: روزنامهنگار، وقف واقعيت عيني است؛ بارزترين وظيفه روزنامهنگاري اين است كه با وقف صادقانه خويش نسبت به واقعيت عيني، خود را در خدمت حق مردم، در راه دستيابي به اطلاعات حقيقي و موثق قرار دهد و به نحوي رويدادها را وجدانا در گستره صحيح خود با ترسيم مناسبات اصلي و بدون تحريف و با كاربرد ظرفيت خلّاقانه خود انعكاس دهد، مطالب كافي در اختيار مردم قرار گيرد تا بتوانند با استفاده از اين مطالب، به تصويري جامع و صحيح از جهان دست يابند.
اصل سوم: مسئوليت اجتماعي روزنامهنگار؛ اطلاعات در روزنامهنگاري، نه يك كالا، كه يك «خبر اجتماعي» است. اين امر به اين معناست كه روزنامهنگار در مسئوليت انتقال اطلاعات سهيم است. از اينرو، نه تنها در برابر كساني كه رسانهها را كنترل ميكنند، بلكه نهايتا در برابر مردم به طور كل و مشتمل بر انواع منافع اجتماعي، بايد پاسخگو باشد. مسئوليت اجتماعي روزنامهنگار وي را ملزم ميسازد كه تحت هر شرايطي همسو با وجدان اخلاقي خود عمل كند.
اصل چهارم: شرافت حرفهاي روزنامهنگار؛ نقش اجتماعي روزنامهنگار اقتضا ميكند كه معيارهاي عالي شرافت در اين حرفه، مشتمل بر حق روزنامهنگار براي خودداري از كار برخلاف اعتقاد شخصي، حق عدم افشاي منبع اطلاعات و همچنين حق شركت در روند تصميمگيري در رسانهاي كه براي آن كار ميكند، محفوظ بماند. شرافت حرفهاي به روزنامهنگار اجازه نميدهد كه به هيچ نحو رشوه بپذيرد و يا برخلاف رفاه عمومي، به ارتقاي منافع خصوصي و شخصي بپردازد.
اصل پنجم: دسترسي همگاني و مشاركت؛ ماهيت اين حرفه اقتضا ميكند كه روزنامهنگار دسترسي همگاني را به اطلاعات و مشاركت مردم را در رسانهها، مشتمل بر حق تصحيح يا اصلاح و حق پاسخگويي ارتقا دهد.
اصل ششم: احترام به حريم خصوصي و شئون انساني؛ احترام به حق فردي، حفظ حريم و اسرار خصوصي و شئونات انساني، كه با قوانين ملي و بينالمللي مربوط به حفظ حقوق و شهرت افرد، منع افترا، تهمت، توهين و مخدوش كردن شهرت افراد هماهنگ است، بخشي لاينفك از معيارهاي حرفهاي روزنامهنگار محسوب ميشود.
اصل هفتم: احترام به منافع عمومي؛ معيارهاي حرفهاي روزنامهنگار، احترام بايسته را براي جامعه ملي، نهادهاي دموكراتيك و عفت عمومي تجويز ميكنند.
اصل هشتم: احترام به ارزشهاي جهاني و تنوع فرهنگها؛ يك روزنامهنگار واقعي در حالي كه به شخصيت، به ويژه ارزش و شأن هر فرهنگ و همچنين به حق انتخاب و توسعه آزادانه نظامهاي فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي به وسيله مردم، احترام ميگذارد، مدافع ارزشهاي عام انساني، مدافع صلح، دموكراسي، حقوق بشر، پيشرفت اجتماعي و ملي است.
اصل نهم: امحاي جنگ و ساير مصايب فراروي بشر؛ تعهد اخلاقي نسبت به ارزشهاي عام انساني، روزنامهنگار را به پرهيز از هر نوع توجيه و يا تحريك به جنگهاي متجاوزانه و مسابقه تسليحاتي، به ويژه تسليحات هستهاي، و پرهيز از خشونت، نفرت يا تبعيض، نژادپرستي و... واميدارد. با چنين رويهاي روزنامهنگار ميتواند به امحاي جهل و سوء تفاهم ميان مردم كمك كند.
اصل دهم: ارتقاي نظم نوين اطلاعاتي و ارتباطي جهاني؛ روزنامهنگار در جهان معاصر در چارچوبي از حركت به سوي مناسبات نوين بينالمللي به طور عام و در چارچوبي از نظم نوين اطلاعاتي به طور خاص، عمل ميكند. هدف اين نظم نوين، استعمارزدايي و دموكراتيك كردن اطلاعات و ارتباطات در سطوح ملي و بينالمللي است كه بر پايه همزيستي مسالمتآميز مردم و با احترام كامل به هويت فرهنگي آنان صورت ميگيرد. تعهد ويژه روزنامهنگار در اين زمينه، ارتقاي روند دموكراتيك كردن مناسبات بينالمللي در عرصه اطلاعات است كه با عنايت به حفاظت و تقويت مناسبات دوستانه و مسالمتآميز مردم و دولتها صورت ميپذيرد.40
از سوي ديگر، قوانين اتحاديه ملي روزنامهنگاران (NUJ) در مقايسه با قوانين جديد، قديميتر بوده، و وظايف روزنامهنگاران را چنين بيان ميكند:
1. هر خبرنگار موظف است فعاليتهاي خود را با بالاترين استانداردهاي حرفهاي و اخلاقي منطبق كند.
2. هر خبرنگار در جمعآوري اطلاعات و بيان نظرات و انتقادات خود، بايد هميشه از اصل آزادي مطبوعات و ساير رسانهها دفاع كند. او بايد براي حذف مصاديق تحريف، جلوگيري از اشاعه اخبار يا سانسور تلاش كند.
3. خبرنگار بايد تلاش كند تا اطلاعاتي كه منتشر ميكند، منصفانه و دقيق باشد و از بيان نظرات و حدسهاي خود تحت عنوان حقايق، و همچنين دروغپردازي به واسطه تحريف، انتخاب قسمتي خاص و يا غلط جلوه دادن اطلاعات به دست آمده، خودداري نمايد.
4. خبرنگار بايد بيدقتياي را كه منجر به صدمه به شخصيت فرد ميشود، به سرعت تصحيح نموده و اطمينان حاصل كند كه به نحو مناسب و شايسته در رسانه تصحيح شده و از وي معذرتخواهي شود. ضمنا، اگر موضوع بسيار مهم است به افرادي كه از آنان انتقاد شده، حق و فرصت پاسخگويي بدهد.
5. هر خبرنگار بايد فقط مستقيم و بدون واسطه به اطلاعات، تصاوير و عكسهاي مورد نظر خود دست پيدا كند. استفاده از ديگر ابزار براي اين مقصود تنها زماني توجيهپذير است كه منافع عمومي مدّنظر باشد. خبرنگار حق دارد به مخالفت آگاهانه خود با استفاده از اين ابزارها جامه عمل بپوشاند.
6. خبرنگار نبايد به بهانه ملاحظات و منافع عمومي، براي زندگي خصوصي و يا عواطف ديگران ايجاد مزاحمت نمايد.
7. خبرنگار بايد از منابع اطلاعاتي محرمانه خود محافظت نمايد.
8. خبرنگار نبايد رشوه بگيرد، همچنين نبايد اجازه دهد ديگر عوامل مشابه بر عملكرد حرفهاي وي تأثير بگذارد.
9. خبرنگار نبايد به خاطر تبليغات تجاري و يا مواردي از اين قبيل، دست به تحريف و يا منع انتشار حقيقت بزند.
10. خبرنگار تنها زماني مجاز به ذكر سن، جنسيت، قوميت، رنگ پوست، مذهب، معلوليت، وضعيت تأهل، و يا تمايلات جنسي ديگران است كه اين اطلاعات كاملاً به موضوع كاري او مرتبط باشند. خبرنگار نبايد مطالبي را تهيه و يا اشاعه نمايد كه مشوق تبعيض، استهزا، تعصّب و يا تنفّر نسبت به يكي از موارد فوق باشد.
11. خبرنگار نبايد آگاهانه باعث انتشار عكسي شود كه دستكاري شده، مگر اينكه اين توضيح به صورت شفاف در مورد عكس داده شود. دستكاري شامل موارد زير نميشود: پرداخت معمولي عكس، براق كردن و جلوه دادن، تنظيم رنگ، لكهبرداري كردن، تنظيم كُنتراست، بريدن حاشيه و يا پوشاندن صورت به دلايل قانوني يا امنيتي.
12. خبرنگار نبايد از اطلاعات به دست آمده در حين انجام وظيفه و پيش از انتشار آن براي عموم، استفاده خصوصي ببرد.
13. خبرنگار نبايد از طريق جملات، نوع صحبت و يا ظاهر و قيافه خود، به تبليغ كالاها يا خدمات تجاري بپردازد كه به نفع خود او و يا كارفرماي او ميشود.41
به نظر ميرسد، همه بندهاي فوق را ميتوان در يك جامعه ديني نيز اجرا نمود، به گونهاي كه هم با اصول و ارزشهاي حاكم بر جامعه ديني در تنافي نباشد و هم خبرنگاران و گزارشگران پايبند به اين مباني باشند.
آسيبشناسي روزنامهنگاري
اگر يك روزنامهنگار داراي شغل ثابت باشد و از نظر كاري به سازماني وابسته، و در استخدام آن باشد، به ناچار بسياري اوقات مجبور است در پي تأمين و تحقق اهداف سازمان مربوط فعاليت كند. چنين فردي، گاهي اوقات مجبور ميشود براي تأمين اهداف و منافع سازمان، برخي اصول اخلاقي را زير پا گذارد. كساني كه قوانين حرفهاي را زير پا ميگذارند، در برخي موارد ممكن است با جريمه يا تنبيه و حتي اخراج از محل كار خود، به عنوان راه حل نهايي و پاياني روبهرو شوند.
در اينجا به برخي از اين آسيبها اشاره ميگردد:
1. وابستگي به منابع قدرت و ثروت
با فرض استخدام روزنامهنگار در يك سازماني، آيا اين وابستگي براي او تعلّقخاطر نميآورد؟ با وجود اين، آيا به راستي يك روزنامهنگار در عمل، به اصول اخلاقي روزنامهنگاري پايبند است؟ متأسفانه آسيب بزرگي كه امروز روزنامهنگاران با آن دست و پنجه نرم ميكنند، وابستگي و تعلّق آنان به منابع قدرت و ثروت است. از اينرو، در بسياري از موارد، روزنامهنگاران، براي حفظ موقعيت شغلي و حرفهاي خود، اصول اخلاقي را رعايت نميكنند.
امروزه، روزنامهنگارها به طور فزاينده براي سازمانها و ارگانهايي كار ميكنند كه در جستوجوي قدرت و نيز سود و منفعت بوده، و بيش از اينكه به كيفيت و نتيجه اخلاقي كار خود توجه كنند، نگران كميتهايي همچون ميزان مخاطب، درآمد و سودمندهاي تبليغاتي هستند.
در نتيجه، ترقي و پيشرفت حرفه روزنامهنگارها (جز در موارد اندك)، كه وابسته به خصوصيات و نقش فرد روزنامهنگار در موفقيت تجاري سازمان خود است، چندان وابسته به اصول اخلاقي نميباشد. در حقيقت، از اينرو، موفقيت بيشتر مانند پيروي از انديشههاي اخلاقي مغفولٌعنه، همچون محرمانه بودن يا سرّي بودن مطلب هستند. اين مسئله منجر به موضوعي ميشود كه به اين سادگي جايگاهي در اخلاق روزنامهنگاري ندارند. حتي اصول غيرمضر و خيرخواهانه يا نيكوكارانه هم بايد به شكلي خندهدار و تمسخرآميز، خارج از حيطه روزنامهنگاري باشند؛ زيرا روزنامهنگاري از اين ديدگاه تنها با قدرت بازار شكل گرفته و به وجود آمده است.42
2. نقش ارزشها و جهتگيريهاي سازماني در گزينش اخبار
اغلب بر اين عقيدهاند كه اخبار، به شكل اجتنابناپذيري تحت تأثير برنامههاي روزمرّه سازماني، قيد و بندهاي موجود در تهيه يك برنامه و نيز ارزشهاي روزنامهنگاري هستند. در نتيجه، در اخبار و گزينش آن، جهتگيريهاي خاصي وجود دارد.
بعضي از جهتگيريها اجتنابناپذيرند: روزنامهنگاران مانند هر فرد ديگري، براي خود عقايد و افكاري دارند و در نتيجه، نميتوانند حوادث را در يك شكل كاملاً عاري از هرگونه جهتگيري گزينش و مطرح كنند. اما چنين نفوذ و جهتگيريهايي پيش از آنكه طرفداريهاي عمدي و حساب شده به شمار آيند، پيامدهاي غيرعمدي و اجتنابناپذيري هستند كه خود سازمان خبري ايجاد ميكند.
صاحبان قدرت و حتي ثروت، با ارائه اخبار خاص و گزينشي به خبرنگاران، آنان را زير نفوذ قرار داده و اداره ميكنند. شكل ديگر كنترل اخبار، انتشار هماهنگ شده اخبار در زمانهاي خاص است. براي مثال، چاپ اخبار «بد»، در روزهاي خاص و يا چاپ اخبار به شكلي كه اخبار «بد»، اخبار «خوب» را تحتالشعاع قرار دهند،43 و يا تيترزني مشابه و همزمان مطبوعات زرد، با هدف جريانسازي و فشار بر افكار عمومي و ايجاد فضاي ملتهب در جامعه براي بايكوت كردن يك جريان و يا... از جمله اين امور غير اخلاقي ژورناليستي است.
3. نقش عامل قدرت و ثروت در خبررساني
سياستمداران و مقامهايي كه به خبرنگاران دسترسي دارند، غالبا ميتوانند به عنوان منبع اطلاعات، از مقام خود براي رفع نيازهاي شخصي و يا سازماني سود ببرند. آنها و سازمانهاي روابط عموميشان، غالبا تلاش ميكنند اخبار را به نحوي پيش ببرند كه افكار عمومي را زير نفوذ قرار دهند. اين تماسها نه تنها نويسنده را به منابع بسيار نزديك ميكند، بلكه يك همزيستي ناسالمي را به وجود ميآورد كه به سرعت استقلال خبرنگاران را از ميان برميدارد.
برخي عقيده دارند كه همكاري سياستمداران با منابع خبري، به خبرنگاران اجازه ميدهد تا توجه دقيقي به ديدگاههاي كساني داشته باشند كه در رأس قدرت هستند و جالبترين مسئله هم براي مردم، همين نظرها و ديدگاههاست. از سوي ديگر، همكاري بين خبرنگار و منبع اطلاعاتي موجب تسلط بر خبرنگار نيست.
با وجود اين، هنوز بايد يك مسئله مهم و عمده را درباره سلطه منبع اخبار و گزارشها در نظر داشت و آن اينكه اگرچه منابع ممكن است در مورد اخبار تصميمگيرنده نباشند، اما ممكن است آنها هنوز بتوانند چشمانداز و دورنمايي را كه خبر از آن نشأت گرفته، زير نفوذ خود در بياورند. خطر ديگري كه در اين رابطه خبرنگاران حرفهاي با آن مواجهند اين است كه حتي اگر آنها زير سلطه و نفوذ يك منبع و از جمله صاحبان قدرت و يا سياستمداران درنيايند، ممكن است با تماسهاي مكرر و به تدريج، جذب ارزشها و چشماندازهاي منبع خبري شوند تا جايي كه منبع و خبرنگار به صورت متحدان واقعي درآيند. گزارشگران و روزنامهنگاران غيرحرفهاي و عمومي هم همانند روزنامهنگاران حرفهاي، از خطر كنترل از سوي منابع خبري در امان نيستند. اگرچه در مقايسه با يك متخصص، يك گزارشگر عمومي قيد و بند كمتري هنگام مطرح كردن سؤالاتش دارد، اما نداشتن آشنايي كافي با منبع و با موضوع خبري نيز ميتواند وضعيتي را به وجود آورد كه در آن، منبع بتواند از بيتجربگي روزنامهنگار و گزارشگر بهرهبرداري كرده و اخبار را كنترل نمايد.44
خبرنگاران متنفذ سياسي، از امتياز مهم ديگري هم برخوردارند كه به آنها امكان ميدهد تا وظايفشان را راحتتر انجام دهند. آنها قبل از انتشار رسمي و علني شدن هر سند، خبر و يا گزارشي، به آن دسترسي دارند.
4. عدم اشتغال روزنامهنگاران در مطبوعات
بيترديد، مطبوعات مانند زمينههاي ديگر، به متخصصان و كارشناسان مخصوص به خود نياز دارد. متأسفانه آمارها نشان ميدهد كه بسياري از دانشجويان رشته روزنامهنگاري در ايران، پس از اتمام تحصيلات خود، به كار اصلي خود اشتغال ندارند. در مقابل، افرادي غيرمتخصص وارد كارهاي مطبوعاتي ميشوند. طبق يك آمار، از سال 1345ـ1373 حدود 900 نفر در رشته روزنامهنگاري از دانشگاههاي داخل كشور فارغالتحصيل شدهاند. ولي در سال 1373 قريب 93 درصد آنان، در مطبوعات اشتغال نداشتهاند45 البته، دليل اين مسئله، يا عدم تناسب مواد درسي رشته روزنامهنگاري با نيازها و شرايط اجتماعي كشور است و يا اينكه اشتغال در مطبوعات از لحاظ اقتصادي براي آنان مقرون به صرفه نيست. به هرحال، بايد در اين مورد اقدامي اساسي صورت گيرد و اين مشكل جدّي حل شود.
موارد مزبور بخشي از مشكلاتي است كه دامنگير مطبوعات، به ويژه پس از انقلاب اسلامي شده است. نقايص مذكور از طرفي، مانع آن ميشود كه مطبوعات نقش خويش را در باروري و بالندگي فرهنگ خودي ايفا نمايند و دچار آسيب عدم برخورداري از نيروهاي ماهر و مجرب و حرفهاي شوند. از سوي ديگر، موجب ميشود تا صحنه براي تاخت و تازهاي مهاجمان فرهنگي باز شود و بدون رقيب به فعاليت بپردازند.46
5. انتشار خبر با منبع نامشخص
يكي از آثار و پيامدهاي وابستگي به منابع قدرت و ثروت اين است كه همواره نوعي توافق ضمني ميان خبرنگاران و روزنامهنگاران با سياستمداران و منابع قدرت و يا ثروت وجود دارد مبني بر اينكه اخبار محرمانه و دست اول را با منبع نامشخص نقل و منتشر كنند. اين جلوگيري از مشخص كردن منبع، يكي از ابزار قدرتي است كه سيستم لابي در اختيار دارد. اگر قرار باشد خبر با منبع مشخص ذكر شود، بسياري از صاحبان قدرت و ثروت حاضر نيستند اخبار محرمانه را در اختيار روزنامهنگاران و يا گزارشگران قرار دهند. به عبارت ديگر، ذكر نام منابع خبر، موجب امتناع آنان از افشاي اطلاعات بعدي خواهد شد. بنابراين، با مخفي نگاه داشتن نام منبع خبر، خبرنگار بهتر ميتواند اطلاعات جديد و محرمانه را از اينگونه افراد به دست آورد.
يكي از نتايج سريعي كه از قانون «عدم استناد» گرفته ميشود اين است كه خبرنگاران متنفذ سياسي (لابي)، در نقل اخبار و گزارش خود، از عباراتي كلي كه منابع خبريشان را مشخص نكند، استفاده ميكنند؛ عباراتي همچون «وزيران... هستند»، «منابع نزديك به نخستوزير...»، «نمايندگان مجلس عوام...»، «يك منبع موثق ...»، «منابع آگاه و...»، «منابع خبري...»، كه عمدا منبع خبري را پنهان نگاه ميدارد. معمولاً، خبرنگاران با استفاده از اين عبارات مصطلح، با افزايش اهميت منبع خبر، شايعهاي را به عنوان حقيقت منتشر ميكنند. طبيعي است در جايي كه نامي از منبع خبر و يا گزارش برده نشود، كنترل صحت و سقم خبر و گزارش ناممكن است.
به نظر ميرسد در اين ميان، پيمان، علاقه و داد و ستدي دوجانبه و سازشكارانه سودآوري وجود دارد: خبرنگار و گزارشگر متنفذ سياسي، به راحتي به اطلاعات و شايعات دست پيدا ميكنند. در مقابل، نام منبع اطلاعاتي خود را پنهان نگاه داشته و آن را فاش نميكنند.47
6. خدعه و حقه در گرفتن اطلاعات
متأسفانه بهرهگيري از خدعه و دام و حقه، كه شگردي قديمي و مربوط به روزنامههاي عامهپسند است، هنوز در نشريات و توسط روزنامهنگاران براي جذب مخاطب كم و بيش وجود داشته و مرسوم است. براي مثال، خبرنگار با لباس مبدل نزد فردي كه معتاد به مواد مخدر يا فروشنده مواد است، ميرود و وانمود ميكند كه معتاد يا فروشنده است و از اين طريق، اطلاعات مورد نياز خود را به دست ميآورد. گاهي از همين طريق و يا به بهانه ديگر، وارد حريم خصوصي افراد شده، و اقدام به جمعآوري اطلاعات مورد نياز كرده، و در فرصت مناسب، از اينگونه اطلاعات بر عليه فرد مزبور استفاده ميكند. بهرهگيري از اين شگرد، در مسائل اجتماعي و جريانهاي سياسي، اطلاعاتي، و در موسم انتخابات و گرفتن مخفيانه اطلاعات از افراد، و استفاده از آنها بر عليه فرد، سنّت رايج در جامعه ما و در ميان خبرنگاران و گزارشگران است. طبيعي است چنين شگردي در خصوص دشمن و گرفتن اطلاعات محرمانه از آن شايسته است. اما آيا در درون يك جامعه دموكراتيك، گرفتن اطلاعات ميتواند مجوزي براي ورود به حريم خصوصي افراد باشد؟
7. سرقت آثار علمي
يكي از وظايف مهم روزنامهنگاري، حفظ و احترام به حقوق مالكيت معنوي افراد است. متأسفانه آسيبي كه امروزه بسياري از روزنامهنگاران، گزارشگران، تحليلگران و به ويژه نويسندگان را تهديد ميكند، سرقت آثار علمي ديگران است. از منظر قانون و اخلاق حرفهاي روزنامهنگاري، يك روزنامهنگار، گزارشگر، نويسنده، خبرنگار و... بايد به حقوق مالكيت معنوي افراد احترام گذارد. اثري كه در مطبوعهاي از كسي چاپ و منتشر شده است، متعلق به اوست. ديگران حق انتساب آن را به خود ندارند. اين عمل، علاوه براين كه، نوعي بداخلاق حرفهاي است، بر اساس قانون نيز جرم تلقّي ميشود. يك روزنامهنگار حق ندارد، گزارش، تحليل، مقاله، عكس، و... ديگران را به نام خود نقل و يا منتشر نمايد.
8. آزار و اذيت
هرچند خبرنگاران، گزارشگران و عكاسان از نظر اخلاقي مجاز به آزار و اذيت و يا ارعاب، تعقيب مداوم افراد براي به دست آوردن اطلاعات و يا تصاوير مورد نظرشان نيستند، اما معمولاً اين رويه ناپسند در ميان بسياري از خبرنگاران وجود دارد. ايشان معمولاً بدون رضايت افراد، از اماكن خصوصي عكس ميگيرند و بدينسان، با اعتبار و حيثيت افراد بازي ميكنند و موجب آزار و اذيت آنان ميشوند. يا گاهي اوقات، برخي افراد مدام در تعقيب خبرنگاران و گزارشگران و روزنامهنگاران بوده، تا از اين طريق، اطلاعات خاصي را از آنان بگيرند. بدين ترتيب، مزاحمتهايي از اين جهت متوجه اينگونه افراد ميشود.
9. سوء استفاده از پروندههاي جرايم جنسي
سوء استفاده ابزاري از افراد در هر شرايطي، عملي غيراخلاقي است. روزنامهنگاران و مطبوعات نبايد از افراد، به ويژه از زنان و كودكان و نوجوانان زير شانزده سال، كه داراي پرونده مربوط به جرايم جنسي هستند، اعم از قرباني و يا شاهد، سوء استفاده كنند. اگرچه اين عمل غيرقانوني هم نباشد، ولي انتشار اسامي، تصاوير افراد، به ويژه زنان بزهكار و... خلاف عفت، اخلاق و منافع عمومي در يك جامعه ديني است. حتي اگر قانون مطبوعات هم افراد را از اين كار رسما منع نكرده باشد، باز هم نبايد نامي از آنان برده شود؛ چراكه چنين عملي اخلاقا درست نيست. بنابراين، روزنامهنگاران و مطبوعات نبايد نام قربانيان تجاوز جنسي را ذكر كنند و يا اقدام به انتشار مطالبي كنند كه موجب فاش شدن هويت اين افراد شود، مگر اينكه توجيهات كافي براي اين كار داشته باشند و يا در اين زمينه منع قانوني وجود نداشته باشد.
اين معضل در جرايم غيرجنسي هم وجود دارد. متأسفانه، خبرنگاران و گزارشگران، با استفاده ابزاري از زنان، اقدام به انتشار زندگي خصوصي افراد و تصاوير آنان براي جلب و جذب مخاطب ميكنند. اين آسيبي بزرگ در يك جامعه ديني است كه قانونا و اخلاقا ممنوع ميباشد.
10. وسايل شنود
بسياري اوقات ديده شده است خبرنگاران به دليل سماجت و لجاجت و يا از روي كينه و گرفتن زهرچشم از افراد و يا حتي به خاطر حس كنجكاوي، سعي در كسب يا انتشار اطلاعاتي ميكنند كه با استفاده از وسايل شنود مخفي و يا از طريق استراق سمع، گفتوگوهاي خصوصي و حتي تلفني افراد را به دست آورده، و با هدف سوء استفاده، آنها را منتشر ميكنند. اين كار اخلاقا ناپسند و عملي زشت محسوب ميشود. شايد اين امر، به دليل تجاوز به حريم خصوصي افراد جرم تلقّي شود.
11. تبعيض نژادي و قومي
دامن زدن به تبعيضهاي قومي و نژادي از جمله شگردهاي رايج خبرنگاران حرفهاي و از جمله آسيبهاي رايجي است كه گريبانگير خبرنگاران شده است. طبعا آنان به دليل تعلق به قوم و نژاد خاصي، از آنان دفاع و نسبت به ساير قوميتها موضعگيري ميكنند. مطبوعات بايد از توهين يا نشان دادن تعصب نسبت به قوميت و نژاد، رنگ پوست، مذهب و جنسيت خاصي خودداري كنند. متأسفانه عموما اين اصل اخلاقي، به ويژه در ايام انتخابات و براي كسب رأي از سوي روزنامهنگاران و مطبوعات رعايت نميشود و زير پا گذاشته ميشود.
جمعبندي و نتيجهگيري
آنچه گذشت، نيمنگاهي به جايگاه اخلاق در روزنامهنگاري بود. در يك نگاه كلي، بايد گفت: «اخلاق» عنصري مهم از فرهنگ هر جامعه است. اخلاق در هر حرفهاي، به ويژه روزنامهنگاري، جايگاهي بس رفيع دارد. پايبندي به اخلاق، حداقل انتظاري است كه در هر جامعه، مردم از شهروندان خويش دارند. در اينجا به چند نكته اشاره ميگردد:
1. روزنامهنگار و روزنامهها، در داشتن جهتگيري سياسي خاص و هواداري از جريانات، آزادند. اما اولاً، جريانسازي و حمايت آشكار از يك جريان نبايد به قيمت كتمان حقيقت باشد. اين مهم با داشتن گرايش خاص سياسي متفاوت است. ثانيا، بايد ميان اظهارنظر، حدس و گمان و بيان حقيقت، تفاوت قايل شد. از اينرو، روزنامهنگاران، با هر گرايش سياسي، حق كتمان حقيقت را ندارند. در واقع، در بيان، گزارش، نگارش و تدوين مطالب، نبايد گرايشهاي سياسي خود را بر بيان حقايق ترجيح دهند.
2. اخلاق روزنامهنگاري و حرفهاي حكم ميكند كه حريم خصوصي افراد حفظ شود. هر فرد حق دارد شأن زندگي خصوصي و خانوادگي، خانه، سلامت و روابط خود با ديگران را حفظ نمايد. هر نشريهاي اگر بدون رضايت فردي، به حريم زندگي خصوصي او تجاوز كند، بايد پاسخگو باشد.
3. همواره و در همه حال، رعايت حريم و منافع عمومي مردم اصل اوليه، و امري ضروري است. در تعارض اين اصل با حريم خصوصي افراد، در شرايطي خاص، و با حفظ حرمت افراد، و براي حفظ منافع عموم، منافع عموم مقدّم است.
4. اخلاق اجتماعي حكم ميكند كه در نشريات و روزنامهها، مطالب نادرست، گمراهكننده و تحريف شده و يا تصاوير خلاف عفت عمومي چاپ و منتشر نشود.
5. به هر دليلي، هرگاه مشخص شد به صورت غير عمد، اشتباهي فاحش، جملهاي گمراهكننده، و يا گزارشي تحريف شده توسط روزنامهنگار و يا گزارشگر در نشريه به چاپ رسيده، اخلاق روزنامهنگاري حكم ميكند كه سريعا و به طور روشن، اين اشتباه تصحيح شود و عذرخواهي از اشتباه در زماني مناسب چاپ شود. افراد و اشخاص و يا سازمانها، در صورت درخواست معقولانه، بايد فرصت مناسب پاسخدهي به موارد اشتباه را داشته باشند. بنابراين، حق پاسخ به مخاطبان، وظيفهاي اخلاقي براي روزنامهنگار است.
6. در خصوص حوادث جنايي، خبرنگار، گزارشگر و روزنامهنگار نبايد پيش از قطعيت حكم، اقدام به انتشار نام و تصوير افراد دخيل در جنايت را داشته باشند. همچنين نبايد نام قربانيان تجاوز جنسي را منتشر كنند و يا اقدام به انتشار مطالبي كنند كه موجب فاش شدن هويت اين افراد شود، مگر اينكه توجيهات كافي داشته و يا منع اخلاقي و يا قانوني نداشته باشند.
7. خبرنگاران نبايد سعي در كسب يا انتشار اطلاعاتي كنند كه با استفاده از وسايل شنود مخفي و يا از طريق استراق سمع، گفتوگوهاي تلفني خصوصي افراد را ضبط و يا منتشر كنند. از اينرو، روزنامهنگار بايد سريعا اعلام كند كه من روزنامهنگارم و نبايد همچون كارآگاه و يا جاسوس عمل كند.
8. از ديگر وظايف اخلاقي روزنامهنگار، حفظ منابع محرمانه اطلاعات ميباشد. خبرنگاران از لحاظ اخلاقي، بايد منابع محرمانه اطلاعات خود را محفوظ دارند.
9. توجه به ممنوعيت گرفتن اقرار از طريق فشار و جبر و اجبار از سوي خبرنگار و روزنامهنگار، مگر در جايي كه براي جامعه ضرورت داشته باشد.
10. خودداري از تبليغ نژادي، قومي، مذهبي، جنسي و يا افشاي حالت رواني افراد.
11. ممنوعيت پخش تصاوير صحنهسازي شده، به جاي تصوير مستند و يا تحريف سخنان افراد و يا نسبت ناروا به افراد در نشريات.
12. التزام و پايبندي به اصول كلي اخلاق بشري كه رعايت آنها در رسانهها ضروري است؛ نظير صداقت، انصاف، خدمت به مصلحت عمومي، احترام به رازهاي حرفهاي و غيره.
13. احترام به حقوق اوليه بشري نظير پرهيز از افترا، احترام به حريم خصوصي افراد، دفاع از آزادي اطلاعات و آزادي انديشه.
14. به دليل آنكه روزنامهنگاران منبع اصلي اطلاعاتند، انسجام حوزه عمومي به آنان بستگي دارد. انتظار ميرود كه محيط سياسي به نمايندگي از سوي شهروندان، از سوي روزنامهنگاران كنترل شود و آنان مراقب سوء استفاده صاحبان قدرت باشند.
15. در وظايف اخلاقي روزنامهنگار، توجه به آگاهيدهي عمومي، وجود آزادي مطبوعات، شرط اساسي فعاليت روزنامهنگاري، بيان حقيقت، توسط روزنامهنگار و احترام به حيثيت فردي و زندگي خصوصي افراد بسيار حايز اهميت است.
16. رمز و راز موفقيت يك روزنامهنگار و گزارشگر، برقراري ارتباط صميمانه با مخاطب، جلب نظر، اعتماد و اطمينان مخاطب ميباشد. يك روزنامهنگار حرفهاي بايد با بهرهگيري از اين شگردها، اقدام به كسب اطلاعات و ارائه گزارش نمايد.
-
پى نوشت ها
1ـ خليل الجر، فرهنگ لاروس تهران، اميركبير، 1363، ج 1، ص 932.
2ـ كاظم معتمدنژاد، «اصول اخلاقى روزنامهنگارى»، رسانه 66 تابستان 1385، ص 35.
3ـ ملّامهدى نراقى، جامعالسعادات، تصحيح محمّدرضا مظفر قم، اسماعيليان، 1383، ج 1، ص 22.
4ـ محمّدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، تحقيق و نگارش محمّدحسين اسكندرى قم، انتشارات اسلامى، 1376، ج 1، ص 25.
5ـ عبداللّه جوادى آملى، تفسير موضوعى قرآن كريم، مبادى اخلاق در قرآن قم، اسراء، بىتا، ص 77.
6ـ سيد فريد قاسمى، روزنامهنگارى حرفهاى مجموعه مقالات (تهران، مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها، 1378)، ص 12.
7ـ همان، ص 201.
8ـ همان.
9ـ همان.
10ـ حسن نمكدوست تهرانى، «اخلاق حرفهاى، حريم خصوصى و حق دسترسى به اطلاعات»، رسانه 66 تابستان 1385، ص 199.
11ـ منوچهر فرهنگ، فرهنگ بزرگ علوم اقتصادى تهران، البرز، 1371، ج 1، ص 668.
12ـ مجموعه مقالات همانديشى بررسى مسائل و مشكلات زنان، اولويتها و رويكردها، ج 2، ص 10ـ12، مقاله محسن ثدير، اشتغال زنان از منظر اسلام و غرب، به نقل از: راهنماى آموزشى اقدام محلى تغيير جهانى، مركز مشاركت نهاد رياست جمهورى با همكارى يونيسف.
13ـ مرتضى قرهباغيان، فرهنگ اقتصاد و بازرگانى تهران، مؤسسه فرهنگى رسا، بىتا، ص 225.
14ـ غلامعباس توسّلى، جامعهشناسى كار و شغل تهران، سمت، 1375، ص 10و11.
15ـ منوچهر فرهنگ، پيشين، ج 2، ص 24.
16ـ سيد فريد قاسمى، پيشين، ص 16، به نقل از:
M.v. Kamath, So you want to be a Journalist?, in: Professional Journalism, new Dehli: WiKAS Publishing HOUSE Pvt LTD, 1988, p.1-7.
17ـ استيفن جى. اى ادوارد، «مبانى فلسفى اخلاق جهانى روزنامهنگارى»، ترجمه پيروز ايزدى، رسانه 66 تابستان 1385، ص 146.
18. Routledge Encyclopedia of Philosophy, Version 1: London & New York: Routledge (1998): The Ethics of Journalism.
19ـ استيفن جى. اى ادوارد، پيشين، ص 14.
20ـ همان، ص 15.
21. Routledge Encyclopedia of Philosophy. Op. cit.
22ـ عبداللّه جوادى آملى، پيشين، ص 143.
23ـ ابوالفضل جعفرىنژاد، «بررسى برخى از حيطههاى اخلاق حرفهاى و رسانه»، رسانه 66، ص 83.
24ـ محدث نورى، مستدرك الوسايل بيروت، آلالبيت لاحياء التراث، 1408، ج 2، ص 83.
25ـ مولى محسن فيض كاشانى، محجة البيضاء فى احياءالاحياء تهران، نهضت زنان، 1361، ج 4، ص 121.
26ـ همان، ص 122.
27. deception.
28. Routledge Encyclopedia of Philosophy, Op. cit.
29ـ سيد فريد قاسمى، پيشين، ص 54.
30. Routledge Encyclopedia of Philosophy, Op. cit.
31. Ibid.
32ـ ايراندخت 17 ، ص 13.
33ـ در اين زمينه، ر.ك. فاطمه محبى، «آسيبشناسى اجتماعى زنان ـ فرار از خانه»، كتاب زنان 15 بهار 1381، ص 66.
34ـ جان ام كالينز، استراتژى بزرگ، ترجمه كورش بابندى تهران، دفتر مطالعات وزارت خارجه، 1370، ص 478.
35ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 32، ص 617، روايت 483، ب 12.
36ـ ر.ك. لويس معلوف، قاموس المنجد بيروت، الكائولىكيه، 1908، ماده «خدع».
37. Routledge Encyclopedia of Philosophy, Op. cit.
38. Ibid.
39ـ در اين زمينه، ر.ك. يونس شكرخواه، خبر تهران، دفتر مطالعات و توسعه رسانهها، 1385، چ نهم، ص 125ـ128.
40ـ ر.ك. همان.
41ـ سالى آدامز و وينفورد هيكس، آداب مصاحبه مطبوعاتى، ترجمه سيدمحمّد فكورپور تهران، دفتر مطالعات و توسعه رسانهها، 1385، ص 256.
42ـ همان.
43ـ سيد فريد قاسمى، پيشين، ص 39.
44ـ همان، ص 37.
45ـ «نگاهى به آموزش روزنامهنگارى در ايران»، رسانه 2 تابستان 1369، ص 14.
46ـ ر. ك. محمّد فولادى و محمّدعزير بختيارى، «عوامل تضعيف خودباورى فرهنگى»، معرفت 31 آذر و دى 1378.
47ـ همان، ص 40ـ41، به نقل از:
Negring Ralph: Politics, And the Mass Media in Britain.