تروریسم بینالمللی از دیدگاه اسلام
Article data in English (انگلیسی)
تروریسم بین المللی از دیدگاه اسلام
سید ابراهیم حسینی
(دانش آموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد حقوق بین الملل)
چکیده
تروریسم از پدیده های نوظهور و در عین حال، از معضلات روز جامعه جهانی و از مباحث مهم حقوق بین الملل و روابط بین المللی است. در تعریف «تروریسم» اتفاق نظری، حتی در میان خود نویسندگان و اندیشمندان غربی، وجود ندارد و تلاش سازمان های بین المللی نیز به جایی نرسیده است، جز آنکه برخی مصادیق را به عنوان اقدامات تروریستی معرفی کرده اند، در حالی که هرگونه موضع گیری متوقف بر ارائه مفهومی روشن و شفّاف از «تروریسم» است.
اسلام مانند هر نظام حقوقی دیگر، خشونت قانونی در قالب مجازات برای جرایم و یا دفاع مشروع را تجویز می کند، اما خشونت غیرقانونی و خودسرانه را ناروا دانسته و تحت عناوین گوناگون، از جمله «محاربه، فتک، غدر و اغتیال» با آن مقابله نموده است.
نظام اسلامی علاوه بر پای بندی به معاهدات بین المللی در مبارزه با تروریسم، درصدد ریشه یابی عوامل این بزه کاری و برخورد با آن برآمده است. از دیدگاه اسلام، اصولاً انسان ها محقون الدم هستند؛ جانشان محترم است و تعرّض به آنها برای هیچ کس روا نیست، مگر کسانی که بر اثر ارتکاب جرایمی مانند قتل نفس یا اهانت به انبیا و ائمّه اطهار علیهم السلام خونشان بر اساس حکم شرعی و الهی هدر است. اما کشتن همین افراد هم به حکم قانون و علنی است و نه غافلگیرانه و خودسرانه.
کلیدواژه ها: ترور، تروریسم، اسلام، حقوق بین الملل، امنیت، ارعاب.
مقدّمه
تروریسم بین المللی یک معضل جهانی است. مهم تر آنکه تعداد چشم گیری از اقدامات تروریستی علیه مسلمانان یا در داخل سرزمین های اسلامی و احیانا مستند یا منتسب به آنان انجام می شود.
از سوی دیگر، امنیت از نیازهای اولیه زندگی اجتماعی و برخورداری از آن از آرمان های دیرین بشری است. کابوسِ وحشتناکِ ترس ناشی از تجاوز، ظلم و تهدید و ارعاب همواره عامل ناگواری، رکود و نومیدی انسان در زندگی جمعی بوده است. رهایی از این کابوس و احساس امنیت در برابر عواملی که آرامش زندگی و حقوق فرد و جامعه را به مخاطره می افکنده و زندگی و آزادی و آسایش انسان را مورد تهدید قرار می داده، هم وظیفه نخستین و غیرقابل انکار همه حکومت ها، خواه دینی و خواه سکولار است و هم نیازمند تلاش جمعی همه ملت ها و بلکه یکایک ابنای بشر است؛ زیرا امنیت حالتی نیست که با فعالیت فردی و یا یک جانبه تحقق پذیرد، بلکه در این راه تشریک مساعی افراد برای تأمین امنیت ملّی و مشارکت همگانی در تأمین امنیت جهانی اجتناب ناپذیر است.
ترور یا ایجاد رعب و وحشت نیز از عوامل مهم تهدیدکننده امنیت در سطح بین المللی است. از این رو، مقابله با تمام عوامل سلب امنیت در هر شکل و قالبی که باشد ـ از جمله تروریسم ـ مسئولیت همگانی است؛ زیرا بی شک، کلیه عوامل تهدیدکننده امنیت از مصادیق «منکر»، یعنی زشتی و پلیدی و ضد ارزش، هستند و مقابله با آنها مصداق «نهی از منکر» و زمینه تحقق «معروف» خواهد بود. به همین دلیل، در این نوشتار پس از یک بحث مفهوم شناختی، دیدگاه اسلام درباره تروریسم تبیین می گردد.
مفهوم «تروریسم»
«ترور» و عملیات تروریستی از پدیده هایی است که در زمان ما، به ویژه در حوزه حقوق و روابط بین المللی، درباره آن بسیار سخن گفته می شود، ولی همچنان مفهوم روشنی از آن در دست نیست.1 این بدان دلیل است کهواژه های «تروریسم» (Terrorism) و «تروریست» (Terrorist) واژه هایی نسبتا نوپا هستند که در جهان به شکل های گوناگون و احیانا متضاد ـ مثلاً، به عنوان وسیله ای برای سرکوب علیه استقلال طلبی ها، نفی وابستگی ها و محرومیت ها، ایستادگی در برابر زورگویی ابرقدرت ها، و قیام های مردمی در برابر رژیم های استبدادی وابسته ـ به کار گرفته می شوند و در عین حال، پوششی هستند برای شیوه های تهدید و ارعابی که ابرقدرت ها برای پیشبرد سیاست های سلطه گرانه و تجاوزگرانه خود در جهان به وجود آورده اند.2 تروریسم دولتی بیشتر نمود مورد اخیر است.
همین ابهام در مفهوم «ترور» و «تروریسم» موجب ناکامی در مبارزه جدّی با آن می شود؛ زیرا ناکامی جامعه بین المللی در تعریف «تروریسم»، علتی سیاسی دارد، نه فنی. دولت های سرخورده و ناتوان یا آنها که قربانی جرایم اقتصادی و اجتماعی هستند یا چنین چهره ای از خود ترسیم می کنند، از گردن نهادن به تعریفی صرفا شکلی یا مبتنی بر واقعیات از تروریسم سر باز می زنند. این دولت ها، بی آنکه آشکارا تروریسم را بستایند، تلویحا آن را توجیه می کنند و غالبا آن را آخرین حربه ضعفا به شمار می آورند؛3 همان گونه که دولت های سلطه خواه و متجاوز با سوء استفاده از قدرت و نفوذ خود در مجامع بین المللی و رسانه های جهانی، تجاوزگری را «دفاع»، و دفاع یک ملت از حق تعیین سرنوشت و حاکمیت سرزمینی خود را «ترور، خشونت و تهدید» می نامند؛ آنچنان که در برخورد اسرائیل غاصب علیه ملت مظلوم فلسطین و «حزب اللّه» لبنان صورت می گیرد.
1. مفهوم لغوی «ترور»
«ترور» در لغت، به معنای ترس و وحشت زیاد است. لغت نامه دهخدا، آن را مأخوذ از فرانسه و به معنای قتل سیاسی با سلاح و «تروریست» را به معنای طرفدار خشونت و عامل ایجاد رعب و ترس دانسته است.4 در فرهنگ معین آمده است:
«ترور» یعنی: ترس زیاد، بیم، هراس، خوف، وحشت و در اصطلاح سیاسی، کشتن و از بین بردن مخالفان و عوامل ایجاد رعب؛ عامل ترور یعنی: طرفدار ترور، آدمکش، آن کس که برای رسیدن به هدف خود کسی را به طور غافلگیرانه بکشد یا ایجاد هراس و وحشت بکند. ترور روش کسانی است که آدم کشی و تهدید مردم و ایجاد خوف و وحشت را به هر طریقی که باشد برای رسیدن به هدف های سیاسی خود، از قبیل تغییر حکومت یا در دست گرفتن زمام امور، لازم و مباح می دانند.5
2. مفهوم اصطلاحی «ترور» در حقوق بین الملل
در اینجا، به برخی از تعاریف، که در آثار نویسندگان غربی از آنها یاد شده است، اشاره می شود، تا شاید بتوان در یک بررسی تحلیلی، به ارکان و عناصر تحلیلی آن دست یافت:
1. الگوی نظام یافته ای از رفتار خشونت آمیز که به نوعی طرّاحی شده است که جمعیتی مورد تهدید واقع می شوند و بدین روی، سیاست های دولت خاصی تحت تأثیر قرار می گیرد.6
2. عملی نهادینه شده ولی نامتعارف که به منظور تأثیرگذاری بر رفتار سیاسی معیّنی انجام می شود و با تهدید یا خشونت همراه است.7
3. ارتکاب هر عمل غیرقانونی که برای نیل به اهداف سیاسی انجام شود.8
4. استفاده از زور، خشونت یا تهدید برای کسب اهداف سیاسی از طریق ایجاد وحشت، ارعاب و قوای قهریه.9
5. شاید جامع ترین تعریف، تعریف چریف باسیونی (M. Cherif Bassiouni) دبیرکل انجمن بین المللی حقوق جزا باشد. وی در تعریف «تروریسم بین المللی» می نویسد: رفتار اجبارآفرین فردی یا دسته جمعی با به کارگیری استراتژی های خشونت همراه با ترور، که یک عنصر بین المللی را دربر گرفته یا علیه یک آماج تحت حمایت بین المللی است و هدف آن نیز ایجاد یک نتیجه قدرت طلبانه است. چنین رفتاری در موارد ذیل دربرگیرنده یک عنصر بین المللی است:
- 1. مرتکب و قربانی، شهروندان دولت های گوناگون باشند:
- 2. این رفتار کلّایاجزئادربیش از یک کشور انجام شود.
- آماج های تحت حمایت بین المللی عبارتند از:
- 1. غیرنظامیان بی گناه؛
- 2. دیپلمات های دارای استوارنامه مورد قبول و کارمندان سازمان های بین المللی که در داخل حوزه فعالیت خود عمل می کنند؛
- 3. هواپیماهای غیرنظامی بین المللی؛
- 4. پست و دیگر وسایل ارتباطی بین المللی؛
- 5. اعضای نیروهای مسلّح که درگیر جنگ نیستند.
نتیجه قدرت طلبانه نیز نتیجه ای است که هدف آن تغییر یا حفظ ساخت ها یا خط مشی های فعّال سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی یک دولت یا یک سرزمین مشخص از طریق خط مشی های اجبارآفرین است.10
به نظر می رسد تعاریف مزبور به رغم اختلافات، در بعضی عناصر و ویژگی ها مشترکند:
1. رفتار اجبارآفرین و خشونت بار؛ مانند وارد ساختن صدمه بدنی بر دیگران، جرح و قتل، گروگان گیری یا نابود کردن دارایی و اموال؛
2. ایجاد جوّ ارعاب و وحشت و تهدید و سلب امنیت در سطح عمومی و نه فقط نسبت به قربانی ترور؛
3. غیرقانونی بودن عمل، چه از سوی تروریست های داخلی یا شخصی و چه در تروریسم بین المللی از آن نظر که هنجارهای حاکم و متعارف را قبول ندارند و درصدد ایجاد اختلال در آن هستند و نیز از این نظر که قانون های حاکم بر مبارزه و جنگ های متعارف را قبول ندارند.11
4. غافلگیرانه بودن که به تروریست ها فرصت می دهد تا زمان و مکان حمله را انتخاب کنند و به همین دلیل، غیرقابل پیش بینی است.
5. معمولاً به انگیزه سیاسی و برای کسب قدرت یا ساقط کردن یا تضعیف نظام سیاسی موجود صورت می گیرد. با وجود این، بسیاری از عملیات تروریستی به انگیزه های اقتصادی یا جنایت کارانه صورت می گیرند؛ مانند سرقت بانک یا مغازه ها و یا آدم کشی به قصد انتقام یا بزه کاری.
6. از دیدگاه تروریست ها، همه هدف هستند و هیچ کس در امان نیست. اهداف بدون تبعیض و تشخیص انتخاب می شوند. البته این منافاتی ندارد با آنکه برای شتاب بخشیدن در نیل به اهداف سیاسی و یا گسترش کمّی و کیفی آثار تخریبی و ناامنی، اشخاص برجسته تر و یا اماکن مهم و اهداف حسّاس انتخاب شوند.
با توجه به تعاریف مزبور، دو نکته حایز اهمیت است:
نکته اول: تروریسم گونه های متفاوتی دارد. از جمله شایع ترین آن، تروریسم سیاسی است. تروریسم سیاسی چیزی بیش از یک عمل مجرمانه مهم و جدّی است. این عمل پیامی نیز با خود به همراه دارد؛ چون تروریسم سیاسی با توسّل به تهدید یا اخاذی، خواهان جلب توجه دیگران است. در این نوع تروریسم، هرگز قربانیان مشخصی به طور تصادفی انتخاب نمی شوند. تروریست ها با انجام حملات، در اماکن عمومی مانند خیابانی شلوغ، ایستگاه قطار، فرودگاه یا فروشگاه های بزرگ، در پی آنند که با ایجاد جوّ گسترده وحشت عمومی، حکومت ها را تحت فشار قرار دهند.12
نکته دوم: تلاش های زیادی صورت گرفته است تا تعریف مشخصی را که مورد قبول همه باشد از تروریسم ارائه کنند، ولی متأسفانه توفیق چندانی حاصل نشده است. کنوانسیون استراسبورگ، مورّخ 27 ژانویه 1977 در تعریف «تروریسم» به موفقیت دست یافت، ولی این کنوانسیون حاوی تعریف مشخصی از «تروریسم» نیست. با وجود این، در بخش اول آن، فهرستی از اعمال تروریستی ارائه شده است؛ مانند آدم ربایی، گروگان گیری و هواپیماربایی.13
بنابراین، هیچ تعریف عام و پذیرفته شده ای از اقدام تروریستی در حقوق بین الملل وجود ندارد. تعاریف موجود یا از لحاظ دامنه به گونه ای خاص محدود می گردند یا تنها معدودی از دولت ها آنها را پذیرفته اند و از پشتیبانی نظری و مقابله عملی جهانی و گسترده برخوردار نیستند.14
3. مفهوم «ترور» در فقه و حقوق اسلامی
در فرهنگ اسلامی به طور عام، و در فقه و حقوق اسلامی به طور خاص، واژه «ترور» به کار نرفته، بلکه این واژه در کاربرد لغوی و اصطلاحی آن، وارداتی است. چنان که ادعا شد، «در مکتب اسلام، چیزی به نام تروریسم وجود ندارد و تروریسم به عنوان یک مکتب، اولین بار در اروپا شکل گرفته است.»15
برخی اندیشمندان مسلمان با نزدیک دانستن معنای «تروریسم» به تهدید و ارعاب، معتقدند: ترور عبارت است از:
هر نوع عملی که به منظور اهداف غیر انسانی و در جهت فساد و متضمّن به خطر افکندن امنیت و ایجاد زمینه تعرّض و محدودیت در مورد حقوق مشروع بشری و موجب سلب آرامش گردد.16
تهدید و ارعاب به این معنا می تواند در قالب های متفاوتی نمود پیدا کند؛ از جمله در شکل تولید سلاح های مخوف هسته ای، میکروبی، استراتژی های جنون آمیزی همچون جنگ ستارگان، پیمان های نظامی،17 ایجاد رژیم های بی ریشه و سرکوبگر مانند رژیم غاصب اسرائیل که نه تنها منطقه خاورمیانه، بلکه سراسر جهان از فتنه و فساد آن در امان نیست و فاجعه «قانا» در لبنان، «دیر یاسین»، «صبرا» و «شتیلا» در فلسطین جلوه های بارزی از اقدامات تروریستی هستند و متأسفانه با سکوت و احیانا رضایت و بلکه حمایت دولت های غربی مدّعی مبارزه با تروریسم، جهان را تا حدّ یک جنگ تمام عیار در مقیاس جنگ جهانی مورد تهدید قرار داده اند و با اشغال و تجاوز به حاکمیت سرزمینی عراق و افغانستان، به نام مبارزه با تروریست هایی مانند «القاعده» و «طالبان» و حزب «بعث» عراق، که ساخته و پرداخته خودشان بوده اند، اقدامات جنایت کارانه و تروریستی انجام داده و از تمام منطقه خاورمیانه، بلکه جهان و حتی از مردمان خود نیز، آسایش و امنیت را سلب کرده اند.
امروزه «تروریسم» در رسانه های غربی بدون توجه به ریشه ها، و تمایز بین اهداف، به اعمال خشونت باری گفته می شود که از سوی گروه ها یا اشخاص انجام می شود. با این تفسیر، اقدامات تروریستی شامل عملیاتی می شود که ملت های ستم دیده فلسطین، افغانستان، عراق یا جمهوری اسلامی ایران و یا سایر مبارزان و آزادگان و مظلومان جهان در جهت رهایی و به دست آوردن حقوق پایمال شده خود، به دلیل به بن بست رسیدن همه راه های نتیجه بخش دیگر انجام می دهند و در حقیقت، نوعی اقدام دفاعی (دفاع مشروع) در شرایط ویژه و با امکانات خاص برای متوقف کردن دشمنان، و تنها راه رهایی از ستمگری و تجاوز اشغالگران است که آن را «ترور» می نامند.18 گروگان گیری یا «عملیات استشهادی»نمونه ای از آن است.
جالب توجه است که اولین هواپیماربایی در جهان توسط اسرائیل غاصب در دسامبر 1945 انجام گرفت و مزدوران آمریکا در سراسر جهان، آدم ربایی و ترور را در سطح گسترده ای شیوه کار خود برای ایجاد جوّ رعب و وحشت قرار داده اند؛19 چنان که وزرای قانونی و نمایندگان منتخب مردم در مجلس فلسطین را دستگیر کردند، به محل های ناامن بردند و تحت شکنجه و آزار قرار دادند و بدون هیچ ترس و واهمه ای در تریبون عام می گویند: سید حسن نصراللّه، دبیرکل «حزب اللّه لبنان» را ترور می کنیم. این همان «تروریسم دولتی» است که از سوی دولت های مدعی مبارزه با تروریسم و خشونت حمایت می شود.
عده ای دیگر با تعریف «ترور» به ایجاد ترس و وحشت، می گویند: «تروریست» کسی است که دست به سلاح می برد تا در جامعه ایجاد رعب و وحشت کند. از این رو، در اصطلاح فقهی «ترور» را مترادف با مفهوم «محاربه» می دانند. آیه اللّه هاشمی شاهرودی با ایجاد تمایز بین دفاع (مشروع) از خود و حاکمیت سرزمینی می گوید:
جایی که یک حکومت غاصب حق ملتی را غصب کرده باشد، اگر افراد صاحب آن سرزمین در گرفتن حق خود، مجبور به نوعی محاربه (یعنی مبارزه) باشند، این امر محاربه محسوب نمی شود، بلکه دفع افساد است.... «ترور» در فقه اسلامی، بیشتر تحت عنوان «محاربه» قابل بحث است؛ چون عنصر اصلی آن ایجاد مرگ و رعب و بر هم زدن امنیت مردم بی گناه است و در سیستم قضایی، هر جرم اینچنینی، که به صورت مسلّحانه باشد، محاربه سازمان دهی شده و «تروریسم» است.20
البته ایشان نکته ای را گوشزد می کنند که برخاسته از قرآن است و آن اینکه دفاع مشروع نیز دارای حد و مرز است و اگر بیش از اندازه دفاع باشد، تجاوز از دفاع مشروع است؛21 چنان که خدای متعال می فرماید: «وَ قَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ» (بقره: 190)؛ یعنی حتی با کسانی هم که با شما نبرد می کنند نباید در مقام دفاع و مقابله، به بیش از اندازه دفاع اقدام کرد. تجاوز حتی به دشمن نیز ناصواب و نارواست، جز آنچه به منظور پیش گیری از تجاوز باشد که آن هم اقدامی است با ماهیت دفاعی نه تجاوزگری.22
از لحاظ حقوقی نیز روشن است که هم در داخل یک کشور و هم در سطح بین المللی، اعمال تروریستی، خواه ناخواه به عنوان یکی از جرایم علیه اشخاص، اموال، امنیت داخلی و خارجی و آسایش عمومی مطرح می شوند. البته در این خصوص، دو رویکرد حقوقی وجود دارد:
1. برخی کشورها با توجه به عناوین پیش بینی شده در قوانین کیفری، مفهوم «تروریسم» را مفهومی جدید نمی دانند؛ مانند آلمان و سوئد.
2. برخی دیگر از کشورها برای مفهوم «تروریسم»، همگام با کنوانسیون های بین المللی و قوانین داخلی، یک سیاست جنایی تقنینی در قبال تروریسم اتخاذ می کنند؛ مانند فرانسه. در این رویکرد، تروریسم یک جرم جدید محسوب می شود.23
اما همان گونه که گفته شد، در فرهنگ و ادبیات حقوقی و سیاسی اسلام، این واژه سابقه ای ندارد، ولی اگر بتوان عناصر تحلیلی آن را به دست آورد، چه بسا تحت عنوان «محاربه، ارهاب، تهدید و اعمال خشونت، فتک، و اغتیال و غیله» قابل مطالعه و بررسی باشد.
با وجود این، باید توجه داشت که برخی مفاهیم ممکن است انطباق بیشتری با ترور و تروریسم داشته باشند؛ مانند محاربه و افساد فی الارض؛ ولی برخی دیگر اخص یا اعم یا عام و خاص من وجه هستند. در برخی موارد، بر همدیگر انطباق پیدا می کنند و در موارد دیگر متفاوتند. از این رو، نمی توان احکام آن عناوین و موضوعات را به ترور و تروریسم سرایت داد. پس باز هم باید با دقت بیشتر، درصدد یافتن معنای نزدیک تر و مورد اتفاق یا با اشتراکِ بیشتر ارکان و عناصر سازنده ترور از دیدگاه اندیشمندان مسلمان باشیم.
در ماده اول کنوانسیون سازمان کنفرانس اسلامی، در مقابله با تروریسم بین المللی آمده است:
«تروریسم» شامل هرگونه عمل خشونت آمیز یا تهدیدکننده است که صرف نظر از مقاصد یا انگیزه مرتکبین آن، به منظور اجرای یک طرح جنایت کارانه فردی یا گروهی و با هدف ایجاد رعب بین مردم یا تهدید آنان به وارد آوردن صدمه به آنان و به خطر انداختن یکی از منابع ملّی یا تأسیسات بین المللی، یا تهدید کردن ثبات، تمامیت ارضی، وحدت سیاسی یا حاکمیت کشورهای مستقل انجام گیرد.
همان گونه که ملاحظه می شود، در فرهنگ اسلامی نیز تروریسم با بار منفی، در برگیرنده عناصر ذیل است:
- 1. مهم ترین عنصر تروریسم سلب امنیت و آسایش است که آن را تا حدّ بزرگ ترین جنایت برای بشریت خطرناک می سازد.
- 2. انگیزه آن مقاصد غیر انسانی و ضد بشری است که معمولاً عاملان تهدید و ارعاب را به انجام جنایاتی علیه بشریت وا می دارد.24
- 3. اقدام خشونت بار و به کارگیری سلاح یاتهدید به آن؛
- 4. غیرقانونی بودن و هنجارشکنی اقدامات تروریستی؛
- 5. قربانیان، یعنی همان کسانی که موردحمله تروریستی قرار می گیرند، غیرنظامیان و افراد بی گناه هستند.
به همین دلیل، یکی از استادان برجسته حقوق بین الملل در همایش «تروریسم دفاع مشروع از دیدگاه اسلام و حقوق بین الملل» با تفکیک «تروریسم» از «مبارزات آزادی بخش» می گوید:
مبارزات آزادی بخش تابع حقوقِ درگیری های مسلّحانه است. مبارزاتی که هدف آن خاتمه بخشیدن به سلطه استعمار، اشغال بیگانه و برچیدن نظام های نژادپرست است، مشمول مقرّرات پروتکل الحاقی یک تا چهار کنوانسیون ژنو می باشد. در این پروتکل، با اشاره به رعایت اصل تفکیک میان اهداف نظامی و غیرنظامی، از هرگونه اقدام خشونت آمیز، که هدف آن ایجاد رعب و وحشت در میان غیرنظامیان و حملات غیرتبعیض آمیز است، منع شده است.25
به همین دلیل، وقتی جوّ ارعاب و تهدید امکان هر نوع دست رسی به حقوق قانونی از طریق مسالمت آمیز را از محرومان ستم کشیده می گیرد و زندگی را در همه ابعادش بر آنها تنگ می کند و جز تسلیم یا مبارزه و مرگ راهی به روی آنها باز نمی گذارد، چه انتظاری می توان داشت؟ مگر ابرقدرت ها برای حفظ منافع ـ به اصطلاح ـ ملّی و یا حتی امنیت جهانی و صدور دموکراسی و دفاع از حقوق بشر و پیشبرد سیاست های تجاوزکارانه و سلطه خواهانه خود، راهی جز خشونت و ایجاد جوّ تهدید و ارعاب برگزیده اند؟! آیا اعمال خشونت آمیز، فریاد ملت های در بند و مظلوم و حق باخته نیست؟ آیا این اعمال، دادخواهی علیه سیاست های تجاوزکارانه و نوعی اقدام دفاعی محسوب نمی شود؟ آیا این اعمال و نظایر آن، مانند عملیات استشهادی مبارزان مسلمان در لبنان و فلسطین و عراق، تنها راه مبارزه برای آزادسازی ملت ها و سرزمین ها نیست؟
با ملاحظه آنچه گذشت، می توان درباره تعریف «تروریسم» با اشلاگهک (schlaghek) همصدا شد. او با اشاره به اینکه از سوی نویسندگان و محققان، تاکنون قریب یکصد تعریف از «تروریسم» ارائه شده ولی هنوز توافقی بر تعریف مشخصی وجود ندارد، سعی کرده است عناصر مشترک در میان همه تعاریف را بیان کند. به اعتقاد وی، این عناصر عبارتند از:
- 1. تروریسم مشتمل بر کاربرد خشونت یا تهدید به خشونت است.
- 2. خشونت تروریسم غیر قابل پیش بینی است.
- 3. قربانیان تروریسم غالبا ارزش نمادین دارند.
- 4. تروریسم در پی تبلیغات جنگ روانی و نشر ایده خاصی است.
- 5. تروریست ها دارای اهداف سیاسی هستند که غالبا می توانند متنوّع باشند.
- 6. تروریسم مسئله پیچیده ای است.26
دیدگاه اسلام درباره تروریسم
همان گونه که ملاحظه شد، نه در حقوق بین الملل معاصر و نه در فقه و فرهنگ اسلامی، تعریف واحد و مورد اتفاقی از «ترور» و «تروریسم» ارائه نشده است. با وجود این، به لحاظ اشتراک نظر در بعضی عناصر و ارکان این موضوع، در یک نگاه کلی و با صرف نظر از مصادیق و برخی جزئیات، بار منفی آن غیرقابل انکار است. اما برای بررسی دقیق تر دیدگاه اسلام در این باره، مراجعه به اصول کلی اسلام مرتبط با این موضوع و نیز عناوین نزدیک به این مفهوم ضروری است:
1. دعوت اسلام به صلح و امنیت
اسلام دین صلح و امنیت است27 و پیامبر آن «رحمة للعالمین»؛28 گسترش اسلام و وفاداری به آن نیز تا حدّ زیادی رهین اخلاق نرم، پر گذشت و اغماض، و مهربانانه رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.29 اسلام نه تروریسم را قبول دارد و نه به کسی اجازه عملیات تروریستی می دهد. به عبارت دیگر، تروریسم با مشخصاتی که بیان شد، در اسلام نه تنها مورد تأیید نیست، بلکه یک جرم بزرگ و از گناهان کبیره ای است که در دنیا و آخرت مجازات شدیدی برای آن تعیین شده است. پس اسلام با تروریسم مقابله می کند، ولی نه مانند مکاتبی که در یک رویکرد یک سونگرانه ـ آنجا که علیه آنها یا منافع نامشروعشان باشد ـ تروریسم را محکوم می کنند، اما برای دست یابی به اهداف و منافع خود، دست به هر اقدام تروریستی می زنند و در عمل یا به بهانه یا تحت پوشش عناوین خودساخته و خلاف واقع، آن را جایز می دانند. البته گاهی برخی آموزه های اسلامی خوب فهمیده نشده اند و یا برخی گروه های متحجّر مانند «وهّابیان» و در قالب «طالبان» یا اشکال دیگر، با استفاده ابزاری از دین و آموزه های آن و در حقیقت، تنها با عاریه گرفتن نام دین، اقداماتی کرده اند که زمینه ساز سوء تفاهم یا تبلیغات نادرست علیه اسلام گشته است.
اسلام هیچ وقت قبول نداشته، بلکه حتی راضی هم نبوده است که بی گناهی کشته شود. اسلام دین حقیقت است و خداوند به امنیت و سلامتی دعوت می کند: «وَ اللّهُ یَدْعُو إِلَی دَارِ السَّلاَمِ»(یونس: 25)، آن هم امنیت جاوید و سلامت ابدی: «سَلاَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ.» (رعد: 24) هم نحوه دعوت الهی با روش معروف و منطقی و به نیکوترین شیوه است: «ادْعُ إِلِی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ...» (نحل: 125) و هم در روابط بین المللی اسلام اصل همزیستی مسالمت آمیز حکمفرماست؛ چنان که خدای متعال می فرماید: «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ.» (ممتحنه: 8) پس نه تنها به ستیز با کفّاری که در دین با ما مبارزه نمی کنند و یا مسلمانان را از سرزمین خود آواره نمی کنند، دستور نمی دهد، بلکه ما را از نیکی کردن به آنان، بلکه به عدالت رفتار کردن با آنان منع نمی نماید. این پیش دستی دین اسلام در زمان اوج اقتدار است که از کفّار که در اقلّیت بودند می خواهد که بر اساس توحید و کلمه واحد جمع شوند: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ.»(آل عمران: 64)
از دیدگاه اسلام، امنیت بالاترین نویدی است که به جامعه برین در راه ایمان و عمل صالح داده می شود و نیز بالاترین سطح ارتقا و تعالی بشر است: «وَ لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنا»(نور: 55) و تأمین امنیت عمومی برای همه شهروندان، خواه مسلمان یا غیرمسلمان، از وظایف اولیه همه حکومت هاست و چنانچه برای یکی از شهروندان حکومت اسلامی، حتی اگر یهودی باشد یا مسیحی، به نحوی ناامنی ایجاد شود، رهبر عالی و فرمانده کل قوا آن قدر ناراحت می شود که می گوید: اگر منِ علی یا هر انسان آزاده دیگری این خبر را بشنود و از تأسف جان دهد، جا دارد.30
2. اقدامات اسلام در مبارزه با تروریسم
در نگرش اسلامی، انسان حامل استعداد خلافت الهی است31 و چنانچه در پرتو هدایت انبیا و مجاهدت خود، این استعدادها را شکوفا سازد، به مقام شامخ خلافت الهی می رسد و بدان فعلیت می بخشد.32 به همین دلیل، خدای متعال آدمیان را کرامت ذاتی عنایت فرمود:
«وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً.»(اسراء: 70)
لازمه چنین کرامتی، امنیت جان و مال و سایر داشته ها و متعلّقات انسان است که حفظ آنها و عدم تعرّض به آنها را بر دیگران واجب می سازد.33
مسلمانان در روی زمین موظّف به حفظ امنیت، جان، مال، ناموس، شرافت، عقل و ایمان یکایک بشر هستند و کسی نمی تواند از راه نامشروع، امنیت آنان را مورد تجاوز قرار دهد. اسلام حتی در زمان جنگ نیز جان مردمی راکه به مقابله برنخاسته اند (زنان، مردان، پیران، کودکان، عابدان و عبادتگاه ها)محفوظ داشته وتعرّض به آنان راروانمی دارد.34
از جمله راه کارهای اسلام برای حفظ کرامت انسان، مبارزه با عوامل ناامنی و سلب آسایش انسان است. گرچه در فقه اسلامی، واژه «تروریسم» وجود ندارد، اما آموزه هایی در شریعت اسلامی وجود دارند که بیان کننده نگرش اسلام درباره نفی مشروعیت تروریسم، بلکه مبارزه با آن هستند. مجموعه اقداماتی که در مقابله با تروریسم می توان از آنها یاد کرد، آموزه هایی همچون مبارزه با «محاربه»، «فتک»، «اغتیال» و «غدر» است. علاوه بر آن، از اصول کلی و مسلّم اسلامی، پای بندی به تعهّدات بین المللی مشروع و حمایت و پشتیبانی حکومت های اسلامی از معاهدات مربوط به مبارزه با تروریسم است که در این مجال به اختصار، به آنها اشاره می شود:
الف. مبارزه با محاربه
در فقه سیاسی، سلاح برکشیدن و سلب امنیت و آسایش از مردمان با ایجاد خوف و وحشت، از جرایم مهمی است که مستوجب حدّ است. محاربه یکی از اعمال تهدیدآمیز است که مرتکب آن مستحق اعدام است و در قرآن کریم، خدای متعال دستور برخورد قاطعانه با آن را داده است:
«إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ.»(مائده: 33)
در این آیه، که مجازات شدید اعدام و تبعید برای محارب مشخص شده، موضوع و هدف ارعاب و تهدید به صراحت ذکر شده و بجز کیفر دنیایی، وعده مجازات دردناک تر اخروی نیز داده شده است.
فقها و اندیشمندان اسلامی، تعاریف گوناگونی برای محاربه ذکر نموده اند که عناصر اساسی مشترک آنها همان چیزی است که امروزه از آن به «ترور» نام می برند و عبارتند از:
1. سلاح کشیدن و توسّل به خشونت غیر قانونی (عنصر مادی جرم)؛
2. به انگیزه ایجاد رعب و وحشت در مردم (عنصر مادی جرم) و براندازی نظام و حکومت یا اختلال در آن.
شیخ طوسی در تعریف «محارب» می گوید: «محارب» کسی است که سلاح برکشد و از تبه کاران باشد، خواه در شهر باشد یا خارج از شهر، در سرزمین های اسلامی باشد یا غیر اسلامی، در شب باشد یا روز.35
حضرت امام خمینی قدس سره نیز در تعریفی مشابه آن می فرماید: محارب آن کسی است که سلاح بکشد و او آن سلاح را برای ترساندن مردم آماده کرده باشد و قصد او ایجاد فساد در زمین باشد، خواه عمل او در خشکی باشد یا در دریا، در شهر باشد یا بیرون از شهر، شب باشد یا روز.36
همان گونه که ملاحظه می شود، این هنجارشکنی و سلاح بر کشیدن اختصاص به بلاد اسلامی ندارد. در کلام شیخ طوسی به صراحت آمده است: «فی بلاد شرک کان او فی بلاد الاسلام.» پس ایجاد جوّ ترس و رعب و سلاح برکشیدن و سلب آسایش و امنیت، حتی در سرزمین های شرک، نیز در تعریف «محارب» می گنجد. در کلام امام خمینی قدس سره نیز از اطلاق سخن چنین استفاده می شود؛ زیرا ایشان سلاح کشیدن را مختص بلاد اسلامی ندانسته اند، بلکه قصد ایجاد فساد در زمین، و نه لزوما در سرزمین های اسلامی، را ملاک جرم «محارب» دانسته اند.
عنوان «محاربه» در فقه اسلامی، بسیاری از مصادیق جرم های تروریستی مانند هواپیماربایی، گروگان گیری، غارتگری، آدم ربایی یا بمب گذاری و کشتار انسان های بی گناه را دربر می گیرد. در عین حال، صرفا اقداماتی را شامل می شود که به قصد ایجاد فساد و به انگیزه های نامشروع باشد؛ چنان که در آیه شریفه، محاربه را در کنار «افساد فی الارض» ذکر نموده است و در کلام فقها نیز بدان تصریح شده است؛ چنان که شیخ طوسی محارب را تبه کاری می داند که سلاح برکشد.37 حضرت امام خمینی قدس سره نیز سلاح برکشیدنی را که به قصد فساد و تبه کاری در زمین باشد، «محاربه» می داند.38
بنابراین، اگر در دفاع مشروع، تنها راه متوقف کردن دشمن متجاوز، به ناچار و از روی اضطرار ناشی از نداشتن سلاح مناسب در برابر دشمن متجاوزی که تا دندان مسلّح است، دست به برخی اقدامات خشونت بار بزند، قطعا نباید آن اقدامات را تروریستی نامید.
قرآن کریم در مجازات عاملان ترس و وحشت در جوامع بشری، تا آنجا پیش می رود که آنان را شایسته بهره وری از امنیت، که خود دشمن آن هستند، نمی داند و مقابله به مثل با آنان را تجویز می کند؛ زیرا آنها دشمن بشریت هستند و لیاقت برخورداری از امنیت را ندارند؛ چراکه امنیت آنان به معنای ناامنی گسترده و همیشگی برای دیگران است:
«وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ» (انفال: 61)؛ خود را آماده کنید تا آنجا که می توانید از نیروها بهره بگیرید تا دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانید که علیه شما و خدا دست به تهدید و تهاجم نزنند.
فقها خون کسی که جان دیگری را تهدید کرده، مباح می دانند و تعرّض به امنیت خانه همسایه را، حتی به سبب نگاه کردن، مجوز دفاع، تا حدّ جرح و یا حتی کشتن فرد متعرض دانسته اند.39
در اسلام، مسئولیت مقابله با تهدید و ارعاب وظیفه ای همگانی و واجب کفایی است که همه باید یکدست در برابر عوامل تهدید و ارعاب بایستند و از مظلوم دفاع کنند و خصم ظالم باشند.40 سخن مشهور امام علی علیه السلامبه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، که بر تارک عالم می درخشد: «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»41 دلیل روشنی بر اهمیت تهدیدزدایی از جامعه بشری است؛ چه اینکه در سخن آن حضرت، ستمگر و ستم دیده به طور مطلق آمده است و این خط مشی کلی در سیاست علوی است که «همواره دشمن ظالم و یاور و پشتیبان مظلوم باشید» و مفهوم آن، این است که حتی اگر ظالم، مسلمان و مظلوم و بی گناه خارج از اسلام باشد، در هر حال، وظیفه مسلمان ایستادن در کنار مظلوم و یاری او علیه ستمگر است.
خاموش کردن فتنه یکی از اهداف دفاع مشروع جهاد اسلامی است و فتنه بنابر برخی تفاسیر، به معنای تهدید و ارعاب است. از این رو، تأکید قرآن کریم بر «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ» (بقره: 193) بدین روست که بجنگید تا ریشه ارعاب و تهدید از جهان کنده شود و چنان که در برخی روایات یا سخنان مفسّران «فتنه» به شرک تفسیر شده از باب آن است که پلیدی در اعتقاد، زمینه ساز پلیدی در عمل است و شرک پلیدترین اعتقاد و از بارزترین مصادیق فتنه اعتقادی است.
چگونه اسلام می تواند با کشتن انسان های بی گناه و اقدامات تروریستی، که منجر به قتل نفس می شود، موافق باشد و یا بدان رضایت دهد، و حال آنکه پروردگار متعال با صراحت می فرماید: هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل نفس (به قصد قصاص) یا فساد در زمین (به قصد مجازات مفسد فی الارض) بکشد، چنان است که گویی همه انسان ها را کشته است و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد (او را زنده کند) چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است؟42 در این آیه، قتل در دو مورد مشروع دانسته شده است: 1. از روی قصاص؛ 2. ایجاد فساد در زمین. ترور، که سلب امنیت و آسایش از مردم به انگیزه های سیاسی و خشونت غیر قانونی است، خود فساد فی الارض است، نه مقابله با فساد و خون ریزی.
چگونه اسلام می تواند با ارعاب و ترس و ترور موافق باشد، در حالی که امیرالمومنین علیه السلام در سفارش به مأمور جمع آوری زکات فرمودند: «هیچ چهارپایی را رم نده و نترسان»؟43 وقتی ترساندن و ایجاد وحشت برای حیوانات در حدّ رم دادن آنان جایز نباشد، قطعا به دلالت اولویت، ترساندن و ارعاب انسان ها مخالف دستور ایشان و نارواست.
ب. نکوهش فتک
در آموزه های اسلامی، بر اساس روایات، «فتک» مورد نکوهش و منع قرار گرفته است. «فتک» در لغت، به معنای کشتن یا مجروح کردن بی گناه است به خواسته نفس و با انگیزه های مادی و شخصی که با بی پروایی و تجاهر و یا به صورت غافلگیرانه انجام شود.44 بنابراین، واژه «فتک» در نظر علمای لغت، دارای ارکان و مقوّماتی است:
الف. اقدامی است از روی میل و خواست نفسانی و نه بر مبنای قاعده و قانون.45
ب. عملی است خودسرانه؛46 از این رو، در برخی از روایات، برای قتل مهدورالدم اذن امام شرط دانسته شده است.
ج. در فتک، اغراض شخصی نیز دخالت دارد.
د. همراه با لجاجت و پافشاری است.
ه . جرئت داشتن و جری بودن نیز در معنای آن نهفته است. در این صورت، «فاتک» کسی است که پروایی نسبت به عمل خود ندارد و خود را در برابر آن مسئول نمی داند. از این رو، برای او مهم نیست که در برابر اعمالش حجّتی دارد یا نه. به همین دلیل، هر شخص بی باکی که به کارهای بزرگ دست می زند، در لغت، «فاتک» نامیده می شود.
و. غافل گیری و وقوع قتل در غیر رویارویی جنگی.47
بنابراین، «فتک» یعنی کشتن یا مجروح ساختن خودسرانه بی گناه بدون مجوّز شرعی، به خواست نفس یا انگیزه های مادی یا شخصی، همراه با بی پروایی و تجاهر به صورت غافلگیرانه. فاتک یا گروه فتک کسانی هستند که خودسرانه و بدون ضابطه برای دست یابی به منافع شخصی یا گروهی، انسان های بی گناه را غافل گیرانه و ناجوان مردانه مورد حمله قرار می دهند که در ادبیات سیاسی امروز، از آن به «ترور» و «تروریست» تعبیر می شود.
در جاهلیت پیش از اسلام، زورگیری و فتک رواج داشت. در عصر جاهلی، یاغیان و زورگویان برای رسیدن به اهداف مادی و ناچیز خود، انسان های بی گناه را مورد هجوم قرار می دادند. اما اسلام، که دین قانون مداری و عدالت خواهی و انتظام امور بر اساس شریعت الهی و منطبق بر سرشت پاک بشری است، این عمل زشت را ممنوع کرد؛ چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره فرمودند: «الامان قید الفتک»؛48 امان دادن، ترور را محدود ساخته است.
شریف رضی در ذیل این حدیث می نویسد: این سخن استعاره است. مراد از آن، این است که مؤمن به دلیل ایمانش، خون محترم را به خاطر تعصّب و سنّت های جاهلی بر زمین نمی ریزد. پس ایمان او ترور و آدم کشی او را مقیّد می سازد و او را حفظ می کند.49
از برخی روایات استفاده می شود که فتکِ نهی شده عملی است که پس از امان دادن انجام شود؛ چنان که از رسول خدا صلی الله علیه و آلهنقل شده که فرمودند:
«الایمان قید الفتک. من اَمِنَ رجلاً علی دمه فقتل، فأنا من القاتل بری ء و ان کان المقتول کافرا»؛50 ایمان بازدارنده از ترور است. هر کس فردی را از ریختن خونش امان دهد، اما او را بکشد من از آن قاتل بیزارم، هرچند کشته شده کافر باشد.
به همین دلیل در فیض القدیر، «فتک» به «کشتن با حیله پس از امان دادن» تعریف شده است.51
بنابراین، فتک یا خشونت غیرقانونی مخالف با مقتضیات ایمان و پای بندی به شریعت الهی است؛ چنان که در حدیث معتبر آمده است: ابوصباح کنانی به امام صادق علیه السلاممی گوید: همسایه ای داریم که نسبت به امیرالمومنین علیه السلامبدگویی می کند، اجازه قتل او را می دهید؟ حضرت فرمودند: آیا تو اهل این کار هستی؟ گفتم: به خدا قسم! اگر اجازه دهید در کمین او می نشینم؛ هنگامی که به دام افتاد، با شمشیر او را می کشم. حضرت فرمودند: ای ابوصباح، این کار «فتک» است و رسول خدا صلی الله علیه و آله از فتک نهی فرمودند. ای ابوصباح، قطعا اسلام قید (عامل محدودکننده) و مانع فتک است.52
تذکر: گاهی شنیده می شود که کسانی «مجازات اسلامی» را با «فتک» همسان می پندارند و تمایزی بین آن دو قایل نمی شوند؛ مانند مجازات «سابّ النبی صلی الله علیه و آله» یا دستوراتی که رسول اکرم صلی الله علیه و آلهدرباره کشتن برخی افراد صادر نموده اند. ولی با دقت در آنچه گفته شد، تفاوت این مجازات ها با فتکِ نهی شده کاملاً آشکار می گردد؛ چراکه:
اولاً، کسی که به پیامبران الهی و به ویژه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، اهانت نماید مجرم و گنه کار است و باید بین «فتک»، که کشتن انسانی بی گناه است، با مجازات سابّ النبی صلی الله علیه و آله، که مهدورالدم، است و خونش حرمتی ندارد، فرق گذاشت. فلسفه این حکم نیز جلوگیری از استفاده ابزاری از شعر و وسایل فرهنگی یا رسانه های جمعی برای تحریک مردم بر ضدّ رسول خدا صلی الله علیه و آله و مسلمانان و در نهایت، محروم کردن شمار زیادی از مردم از هدایت ها و پیام های آسمانی پیامبر صلی الله علیه و آلهاست. کاریکاتور، شعر و رمان در اهانت به ساحت مقدّس نبی مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله یا سایر پیامبران یک کار ضدفرهنگی و ضد ارزشی به کمک وسایل فرهنگی و ارزشی است.
ثانیا، مجازات سابّ النبی صلی الله علیه و آله یک خشونت قانونی و اعلام شده و علنی است، گرچه اجرای آن علنی نباشد. مقام معظّم رهبری حضرت آیه اللّه خامنه ای فرمودند:
آنجایی که قانون خشونت را نسبت به کسی بخواهد، البته خشونت اعمال خواهد شد. قانون هم قانون است. قانون یک چیز پنهانی نیست. آن روزی که پیامبر دستور داد که آن افراد را ترور کنند، در گوش کسی نگفت، علنا گفت که هر کس هند را پیدا کرد او را بکشد، هر کس فلان بن فلان را پیدا کرد او را بکشد. امام خمینی قدس سره گفت: هر کس سلمان رشدی را پیدا کرد او را بکشد. امروز هم رهبری اگر بر طبق احکام اسلام یک جا تکلیفش اقتضا کند علنی خواهد گفت، مخفیانه و در گوشی نیست.53
ثالثا، قتل افرادی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور کشتن آنها را داده بود ترور نبود؛ چون نه به قصد ایجاد ترس و وحشت در بین مردم بود، و نه غافلگیرانه و نه غیر قانونی، بلکه این افراد مجرمانی بودند که دست رسی و محاکمه آنان میسّر نبود و چنانچه حکومت اسلامی بر آنان تسلّط می یافت، قطعا آنان را دستگیر و محاکمه می کرد؛ زیرا بقای آنها موجب به خطر افتادن نظام اسلامی و مسلمانان می شد.
رابعا، در تمام این موارد، اذن حاکم اسلامی به طور علنی اعلام شده بود. بنابراین، خودسرانه و بر اساس هوا و هوس شخصی نبود. از این رو، هیچ کس حق ندارد به تشخیص خود، چنین مجازاتی را انجام دهد و اجازه حاکم اسلامی، هرچند به صورت عام باشد، در آن شرط شده است. این در حالی است که «فتک» به معنای کشتن یا مجروح ساختن بی گناه، طبق هوا و هوس شخصی و یا انگیزه های مادی و شخصی همراه با بی پروایی و تجاهر و به صورت غافلگیرانه است.
ج. ممنوعیت اغتیال و غیله
یکی دیگر از اقدامات ضد امنیتی، که در اسلام حرام و جرم شمرده شده، «غیله» و «اغتیال» است که ماهیتی همانند فتک دارد، با این تفاوت که در غیله و اغتیال، عملیات به صورت کمین و فریب انجام می گیرد، به گونه ای که مقتول، فریفته و غافلگیر شود و قدرت بر انجام کاری نداشته باشد.54
البته برخی آن را مرادف «ترور» هم دانسته اند.55 از این رو، در تعریف «اغتیال» و «غیله» گفته اند: شیوه ای که کسی دیگری را فریب دهد و در موضعی مخفیانه او را به قتل برساند.56 علّامه حلّی در تذکرة الفقهاء گفته است: اگر کافر در میدان جنگ گمان برد که مسلمانان قصد دارند به وی امان دهند، در حالی که مسلمانان چنین مقصودی نداشته باشند و او با چنین گمانی تسلیم شود، روا نیست او را غیله کنند و از روی فریب بکشند.57
آیا دینی که کارشناسان طراز اول او هفت قرن پیش چنین فتوایی صادر کنند، می تواند و یا امکان دارد از تروریسم یا از تروریست حمایت کند؟! (دقت کنید!) طرف انسان مسلمان کافر حربی و در میدان جنگ است، مسلمانان به او امان و پناه نداده اند، اما او چنین پنداشته است و با چنین گمانی خود را تسلیم کرده، پس کشتن او نارواست و مجوّز شرعی ندارد. همین است که حتی دشمنان اسلام را مجذوب خود کرده است تا به حقّانیت و تعالی آموزه های آن اعتراف کنند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهمی فرماید: مؤمن نیست کسی، مگر آنکه برای دیگران آن را بپسندد که برای خود می پسندد.58 این روح تمام مفاد حقوق بشردوستانه است؛ چنان که جین پیکتر، حقوق دان سوئیسی، که در تهیه کنوانسیون ژنو مربوط به حقوق بین الملل بشردوستانه و پروتکل های یادشده مشارکت فعّال داشته و شروح زیادی در این زمینه نگاشته است، می گوید:
خواستم تمام قواعد انسان دوستانه بین المللی را در قالب جمله ای جامع و فراگیر تبیین نمایم. نهایت آنچه را توانستم ارائه دهم این اصل است: با دیگران آنچنان کن که مایلی با تو بکنند.59
مرحوم صاحب جواهر نیز می گوید: امان مانع اغتیال است.60 از این رو، اگر کسی با امان وارد دارالاسلام شد جایز نیست که او را از اغتیال به قتل برسانند و در برخی روایات، حکمت تشریع «قسامه»61 در باب «لوث» همین است؛ چنان که از امام صادق علیه السلامپرسیدند: آیا قسامه حق است؟ حضرت فرمودند: قسامه به خاطر حفظ خون افراد تشریع شده است تا اگر فاسق بخواهد کسی را به اغتیال دور از چشم مردم بکشد، از این بترسد و مانعش شود.62
د. محکومیت غَدر
«غَدر» یکی از عناوین مجرمانه در جنگ و عبارت است از مکر و حیله ای که در جنگ به کار می بردند، بدین نحو که به افرادی از دشمن امان می دادند تا وارد قلمروشان شوند، سپس آنها را غافلگیر نموده، به قتل می رساندند. شاید بتوان گفت: «غدر» ترور در میدان جنگ است؛ همان گونه که فقیه بزرگوار معروف صاحب جواهر می گوید: غدر به کفّار جایز نیست، این گونه که پس از امان دادن آنان را به قتل برسانیم.63 ایشان در علت ناروایی آن، علاوه بر ذکر برخی روایاتی شبیه آنچه در مسئله «فتک» ذکر شد، به قبح ذاتی و عقلی این کار اشاره کرده و طبق قاعده «ملازمه»، قبح شرعی آن را استنباط نموده است.64
امام باقر علیه السلامفرمودند: هیچ کس نیست که به دیگری (دشمن) امان دهد و سپس او را بکشد، مگر آنکه روز قیامت پرچم نیرنگ حمل می کند.65
قابل توجه است که «غدر» در ردیف خیانت به عهد و پیمان و کشتن ناجوان مردانه و چیزی غیر حیله های جنگی و تاکتیک های نظامی است که در حالت اعلام وضعیت جنگی صورت می گیرد و شیوه ای عقلایی برای غلبه بر دشمن است.
ه . پای بندی به تعهدات بین المللی
یکی از راه های مؤثر در مقابله با اقدامات تروریستی، مشارکت در معاهدات بین المللی و التزام وفاداری به آنهاست. یکی از اصول حاکم در روابط بین المللی اسلام «وفاداری به تعهدات» است که به مقتضای «أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ»(مائده: 1) و «المؤمنون عند شروطهم»،66 در اعتبار معاهدات بین المللی از دیدگاه اسلام جای تردید نمی ماند، جز آنکه پیمانْ نامشروع بوده و یا حاکم اسلامی برای انعقاد آن، فاقد مشروعیت باشد. ولی با توجه به آنچه گذشت، اسلام خود پیش گام مبارزه با خشونت های غیرقانونی و اقدامات تروریستی است. در کنوانسیون سازمان کنفرانس اسلامی برای مقابله با تروریسم بین المللی ضمن تأکید بر حق ملت ها در مبارزه با اشغال بیگانه و اشکال گوناگون تجاوز، از جمله مبارزه مسلّحانه برای آزادسازی سرزمین ها و دست یابی به حق تعیین سرنوشت و استقلال، گفته شده است:
تحرّکاتی که بر خلاف احکام دین مبین اسلام علیه کشورها صورت می گیرد باید متوقف شود. همچنین بر اهمیت هماهنگی میان کشورهای عضو برای کنترل پدیده تروریسم و افراط گرایی تأکید می کند. کلیه اشکال خشونت و تروریسم مردود شناخته شده، تروریسم به عنوان نقض فاحش حقوق بشر، بخصوص حق حیات، و مانعی در راه توسعه اجتماعی ـ اقتصادی بوده و به هیچ وجه، قابل توجیه نیست.
این کنوانسیون در سال 1378 مورد تصویب قرار گرفت.
3. جهاد اسلامی؛ دفاع مشروع
به دلایل گوناگون، از جمله تبلیغات سوء دشمنان اسلام و نیز عملکرد نادرست برخی اسلام نمایان ـ مانند «طالبان» و گروه های تروریستی «وهّابیت» ـ گاهی دستورات نورانی اسلام در دفاع از خود (جهاد دفاعی) و دفاع از حقوق اساسی بشر (جهاد دعوت) مستمسک توجیه اقدامات تروریستی و کشتار افراد بی گناه و بمب گذاری ها، عملیات انتحاری و ایجاد ترس و وحشت در بین مردم قلمداد می شود که این بر خلاف روح شریعت اسلامی است.
الف. جهاد؛ خشونت مشروع در مقابله با دشمنان
دشمنان در جامعه اسلامی یا مرتدان هستند یا بُغات، یا محاربان که همان راهزنان و دزدان دریایی و مفسدان در زمین و در واقع تروریست ها هستند و یا کفّار (غیر مسلمان). در زمان صلح، کفّار می توانند در پناه حکومت اسلامی با پیمان ذمّه در صلح و امنیت به سر ببرند و حکومت اسلامی امنیت آنان را تضمین می کند. در میدان نبرد نیز اسلام با توجه به اصل «تفکیک»، کشتار غیررزمندگان، شامل کشاورزان، تاجران، بازرگانان، پیمان کاران و نیز اطفال، زنان، نابینایان، معلولان، راهبان و صومعه نشینان جایز نیست، همچنین رعایت اصل محدودیت در سه بعد زمانی ـ یعنی تحریم آغازگری جنگ در ماه های حرام (به مدت 4 ماه) ـ و مکانی (اماکن محترم، اعم از مسجدالحرام و اماکن مقدّس دیگر، حتی کنیسه ها و کلیساها) و محدودیت در شیوه لازم است. بر اساس اصل «محدودیت» مسلمانان مجاز نیستند با هر وسیله ممکن، دشمن را از پای درآورند، هرچند اقدامات دشمن خلاف کرامت انسانی باشد. نیز از به کارگیری سلاح های جنگی یا مواد سمّی و میکروبی و سوزاندن دشمن، چه در حال حیات و چه پس از مرگ، قطع اشجار و ایجاد حریق در کشتزارها و قطع آب آشامیدنی ممانعت می کند.67 پس ممکن نیست با اقدامات کور و بی منطق تروریستی موافقت داشته باشد.
ب. نادرستی تروریسم دینی در اسلام
خداوند متعال بین دفاع مشروع به عنوان یک خشونت قانونی با تجاوزگری و تروریسم فرق می گذارد؛ همچنان که اجرای مجازات اسلامی نوعی اقدام قانونی و متفاوت با تروریسم است. به عبارت دیگر، «ترور» یعنی کاربرد خشونتی که به گونه ای غیرمشروع و خارج از چارچوب قانون، برای به سلطه درآوردن دیگران به کار می رود. برخی از گونه های تروریسم عبارتند از:
الف. تروریسم دولتی؛
ب. تروریسم دینی؛ یعنی تروری که ادعا می شود زمینه ساز آن دین است؛ مانند کشتار کاتولیک ها علیه پروتستان ها و یا وهّابیت علیه شیعیان و یا بعکس.
ج. تروریسم جنایی؛ مانند اعمال تروریستی مافیا؛
د. تروریسم علیل یا برخاسته از بیماری های روانی از سوی کسانی که دچار نوعی بیماری روانی هستند و برای جلب توجه جهانیان به کشتن رئیس جمهور و مقامات بلندمرتبه یا گروگان گرفتن یک اتوبوس یا هواپیماربایی می پردازند.
ه . تروریسم گروه های معرض یا گروه های خاص؛ مانند سرخ پوستان، ویتنامی ها، الجزایری ها و فلسطینی ها.
خشونت قانونی در اسلام، منحصر در سه امر است و همه این سه نیز ضابطه مند و با رعایت مقرّرات خاصی صورت می گیرد:
1. مجازات قانونی؛ مانند قصاص و یا در قالب حدود و تعزیرات؛
2. امر به معروف و نهی از منکر که احیانا به حدّ ضرب و جرح و یا قتل نیز می رسد، اما در بالاتر از حدّ زبانی و در کوچک ترین حدّ خشونت، نیازمند اجازه حاکم شرع و رعایت مراتب امر به معروف و نهی از منکر و نه از روی خودسری است.
3. دفاع مشروع به تناسب آنچه در دفاع ضرورت دارد؛ چنان که خدای متعال می فرماید:
«وَ جَزَاء سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ وَ لَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِکَ مَا عَلَیْهِم مِن سَبِیلٍ إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَیَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُوْلَئِکَ لَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ.»(شوری: 40ـ42)
فلسطینیان در سال 1948 به خاطر ظلم دولت انگلستان و صهیونیست ها آواره شدند. آنها بین سال های 1948 تا 1965 به تمام دادگاه های جهان مراجعه کردند و درِ هر خانه ای را زدند، اما در عوض، به آنها گفته شد: از خانه های خود تبعید شده اید؛ چون یکی از ایستگاه های پخش برنامه در کشورهای عربی از آنان خواسته بود تا سرزمین و کاشانه خود را رها کنند. و این ظلمی آشکار بود. هیچ کس به اعتراض فلسطینیان توجه نکرد. از این رو، برای دفاع از سرزمین خود و بازداری اسرائیل اشغالگر و متجاوز، دست به خشونت زدند. به یاد آورید که در سال 1970 خانم گلد مایر، نخست وزیر وقت اسرائیل، به صراحت بیان کرد: مردمی به نام فلسطین وجود ندارد!68
از دیدگاه اسلام، هیچ یک از اقسام تروریسم و به طور کلی خشونت، جایز نیست، جز آنکه قانونمند و در دفاع از خویش و ارزش های دینی، اما ضابطه مند، بدون خودسری و با انگیزه های مشروع صورت پذیرد که در آن صورت نمی توان آن را مصداق تروریسم دانست.
ج. مبارزه اسلام با ریشه های پیدایش تروریسم
در مبارزه با تروریسم، معمولاً نظام های حقوقی و سیاسی دنیا از روی ناچاری و آن هم در حدّ مبارزه با معلول ها پیش رفته اند. به نظر می رسد اسلام در این زمینه نیز بسیار متعالی تر و مترقّی تر حرکت کرده است؛ زیرا اولاً، با آگاهی و بصیرت و از روی علاقه به صلح و امنیت پایدار، به عنوان پیش شرط ایجاد یک جامعه ایده آل و ثانیا، با ریشه های تروریسم به مبارزه برخاسته است.
کمیته ویژه سازمان ملل متحد در خصوص تروریسم، که به منظور شناسایی تخصصی عوامل بنیادین و اصلی شکل گیری تروریسم به وجود آمده است، پس از انجام تحقیق و تفحّص، اصلی ترین علل پیدایش تروریسم را چنین بیان کرد:
1. استفاده از زور بر خلاف منشور سازمان ملل متحد؛
2. تجاوز به استقلال سیاسی، حاکمیت و یک پارچگی سرزمینی کشورها؛
3و4. نژادپرستی و استثمار؛
5. نابرابری و توسعه ناهماهنگ میان کشورهای شمال و جنوب با کشورهای در حال توسعه؛
6. بی عدالتی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی.
اصولاً تفکر لیبرال یا عدالت را برنمی تابد و به نام «مالکیت فردی» بر طبل آزادی می کوبد، و بر فرض پذیرش عدالت، به عدالت معاوضی اکتفا می کند. اما اسلام ضمن معتبر دانستن عدالت معاوضی، بر عدالت توزیعی و ایجاد فرصت های برابر و زمینه سازی برای شکوفایی همه استعدادها تأکید می ورزد.
7. نقض گسترده و نظام مند حقوق بشر؛
8. گرسنگی، قحطی و فقر و مانند آن.
اسلام با همه این عوامل مخالف بوده و برای هر یک راه کارهایی ارائه داده است.
نتیجه گیری
تعریف روشن و پذیرفته شده ای از «ترور» و «تروریسم» وجود ندارد، گرچه درباره برخی مصادیق واژگان و عناصر آن تا حدی اتفاق نظر وجود دارد. چنانچه ترور را به «کاربرد خشونت غیرقانونی برای اهداف ناروا و عمدتا سیاسی به قصد ایجاد رعب و وحشت عمومی در میان مردم و به شیوه غافلگیرانه و خودسرانه» تعریف کنیم، هم در حقوق بین الملل و هم فقه و حقوق اسلامی نامشروع و محکوم است. اما ریشه بسیاری از اختلافات، موضع گیری های سیاسی است. به هر صورت خشونت قانونی، مجازات مجرمان و یا دفاع مشروع در راستای حق تعیین سرنوشت و یا مقابله با اهانت کنندگان به انبیاء و ارزش های دینی، بیرون از مفهوم ترور است.
-
پى نوشت ها
1. Malcolm Shaw, International Law, P. 1051.
2ـ عباسعلى عمید زنجانى، فقه سیاسى تهران، امیرکبیر، 1377، چ سوم، ج 3 (حقوق بین الملل اسلام)، ص 425.
3ـ موریس فلورى، «مبارزه با تروریسم از رهگذر حقوق بین الملل»، ترجمه سید قاسم زمانى، راهبرد 21 پاییز 1380، ص 125ـ126.
4ـ على اکبر دهخدا، لغت نامه تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1361، ذیل واژه «ترور».
5ـ حسن عمید، فرهنگ فارسى عمید تهران، امیرکبیر، 1367، ص 431.
6. James lodge, Terrorism a challenge to the state (Oxford, Martin Robertson, 1981), p. 5.
7. Thomas P. Thornton, Terror as a weapon of political agitation, in international war, ed. by H. Eckstein (NewYork, : Free Press. 1961, p.71-99.
8. Lester A. Sobel, political Terrorism (NewYork, Facts on file, 1975), p 3-12.
9. Robert A. Frakl Lander, Terrorism and the Law: What Price Safety? (Gaitbersburg, MD, LACP, 1981), p. 3.
10. M. Bassiouni, International Terrorism and Political, Crimes (New York and publication, 1975), p. xiv.
11. Paul Witkinson, Terrorism and the Liberal State; 2nd ed. (London, Macmillan, 1986), p. 55.
12ـ موریس فلورى، پیشین، ص 123.
13ـ همان، ص 125ـ126.
14ـ همان، ص 126.
15ـ سید محمود شاهرودى، همایش «تروریسم و دفاع مشروع از دیدگاه اسلام و حقوق بین الملل»، پگاه 36 بهمن 1380، ص 13.
16ـ عباسعلى عمیدزنجانى، پیشین، ص 426.
17ـ همان، ص 426ـ427.
18ـ همان، ص 425.
19ـ همان.
20ـ سید محمود هاشمى، پیشین، ص 13.
21ـ همان.
22ـ ر.ک. سیدابراهیم حسینى، اصل منع توسّل به زور و موارد استثناى آن در اسلام و حقوق بین الملل معاصر قم، معارف، 1382، ص 185 و 205ـ206.
23ـ جعفر کوشا، همایش «تروریسم و دفاع مشروع از دیدگاه اسلام و حقوق بین الملل»، پگاه 13 خرداد 1380، ص 12ـ13.
24ـ عباسعلى عمیدزنجانى، پیشین، ص 426ـ427.
25ـ جمشید ممتاز، همایش «تروریسم و دفاع مشروع از دیدگاه اسلام و حقوق بین الملل»، پگاه 13 خرداد 1380، ص 13.
26. Dona M. Schlagheck, International Terrorism, an Introduction to the Concepts and Actors (New York, Free press, 1987), p.1-9.
27ـ اعراف: 198ـ199.
28ـ انبیا: 107.
29ـ آل عمران: 159.
30ـ نهج البلاغه، تنظیم صبحى صالح تهران، منشورات دارالهجره، 1412، ط. الخامسه، ن 47، ص 69ـ70.
31ـ بقره: 30.
32ـ عنکبوت: 69.
33ـ عبدالمهدى عبدالقادر، عبدالهادى، الارهاب العالمى: من یصنعه و من یمنعه بیروت، مؤسسة العربیة الحدیثة، بى تا، ص 165.
34ـ سید مصطفى محقق داماد، «تدوین حقوق بشردوستانه بین المللى و مفهوم اسلامى آن»، تحقیقات حقوقى 18 تابستان 1375، ص 190، به نقل از: شمس الدین سرخسى، شرح سیرالکبیر سرخسى.
35ـ محمدبن حسن طوسى، النهایة فى مجرّد الفقه والفتاوى تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365، ص 720.
36ـ امام خمینى، تحریر الوسیله تهران، دارالکتب الاسلامیه، بى تا، ج 2، ص 492.
37ـ شیخ طوسى، پیشین، ص 270.
38ـ امام خمینى، پیشین، ج 2، ص 492.
39ـ امام خمینى، پیشین، ج 1، ص 487.
40ـ عباسعلى عمید زنجانى، پیشین، ص 428.
41ـ نهج البلاغه، ن 47، ص 421.
42ـ مائده: 32.
43ـ نهج البلاغه، ن 25، ص 381.
44ـ ابن اثیر، النهایة فى غریب الحدیث و الاثر بیروت، دارالتفسیر، بى تا، ج 2، ص 409.
45ـ چنان که در القاموس المحیط ج 3، ص 315 و در لسان العرب (ج 2، ص 472) آمده است: «الفتک رکوب ما همّ من الامور و دعت الیه نفس» و در العین (ص 616) درباره فاتک آمده است: «الذى یرتکب ما تدعوه الیه نفسه من الجنایات.»
46ـ ابن منظور، لسان العرب بیروت، ادب الحوزه، 1405، ج 10، ص 473.
47ـ همان، ج 10، ص 472.
48ـ شریف رضى، المجازات النبویه قاهره، مؤسسة الحلبى و شرکاء، 1967، ص 329، ح 289.
49ـ همان.
50ـ السید شریف المرتضى علم الهدى، تنزیه الانبیاء تهران، مدرسه عالى شهید مطهرى، 1381، ص 176.
51ـ عبدالرؤف المنادى، فیض القدیر فى شرح الجامع الصفیر بیروت، مکتبة التراث الاسلامى، بى تا، ج 3، ص 142، ح 3098.
52ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى تهران، دارالکتب الاسلامیه، بى تا، ج 7، ص 375.
53ـ روزنامه رسالت، 28 فروردین 1379، ص 13.
54ـ در لسان العرب، ج 10، ص 473 آمده است: «والغیله: ان یخدع الرجل حتى یخرج به الى موضع یخفى فیه امره ثمّ یقتله.» و در الفائق فى غریب الحدیث، ج 3، ص 6 آمده است: «الفصل بین الفتک والغیله ان الفتک هو ان تهتبل عزته فتقتله جهارا و الغیلّه ان تکمتن فى موضع فتقتله خفیة.»
55ـ جواد کوشا، تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بین الملل تهران، مرکز مطالعات توسعه قضایى، 1386، ص 182.
56ـ ابن اثیر، پیشین، ج 3، واژه «غیل»، ص 403.
57ـ حسن بن یوسف حلّى، تذکرة الفقها قم، مؤسسة آل البیت، 1414، ج 1، ص 415.
58ـ محمّد محمّدى رى شهرى، میزان الحکمة قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1362، ج 1، ص 214، به نقل از: کنزالعمّال، ح 99.
59ـ سید مصطفى محقق داماد، پیشین، ص 209.
60ـ محمّدحسن نجفى، جواهر الکلام بیروت، دارالتعاریف، بى تا، ج 21، ص 276.
61ـ همان، ص 276. «قسامه» در اصطلاح فقهى و حقوقى، به مجموعه قسم هایى گفته مى شود که در دعوى قصاص با وجود لوث به دستور قاضى، متوجه مدعى دعوى مى گردد. ر.ک. محمّدجعفر جعفرى لنگرودى، مبسوط در ترمینولوژى حقوق تهران، کتابخانه گنج دانش، 1378، ج 4، ص 2912، ذیل واژه «قسامه».
62ـ محمّدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 7، ص 261.
63ـ محمّدحسن نجفى، پیشین، ص 78.
64ـ همان.
65ـ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه قم، جامعه مدرّسین، 1413، چ سوم، ج 3، ص 969، ح 4943.
66ـ روایت مشهور نبوى. ر.ک. شیخ طوسى، پیشین، ج 7، ص 371.
67ـ شمس الدین سرخسى، پیشین، ص 190.
68ـ روژه گارودى، پرونده اسرائیل و صهیونیزم سیاسى، ترجمه نسرین حکمى تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1369، ص 38.