استراتژي وحدت جهان اسلام
استراتژي وحدت جهان اسلام
در انديشه امام خميني (قدس سره)
محمّد فولادي 1
چكيده
وحدت و اتحاد سياسي مسلمانان از جمله دغدغههاي مصلحان بزرگ تاريخ و از جمله، حضرت امام خميني قدسسره بوده است. به راستي اتحاد سياسي مسلمانان چگونه محقق ميشود؟ معنا و مفهوم آن چيست؟ وحدت، رويكردي تاكتيكي است و يا استراتژيكي؟ آثار، نتايج و پيامدهاي اتحاد سياسي جهان اسلام چيست؟ چگونه و با چه شگردهايي ميتوان به اين مهم دست يافت؟ در جهان امروز چه موانعي را ميتوان براي وحدت در نظر داشت؟ و متقابلاً راههاي تقويت وحدت كدامند؟
به نظر ميرسد، امام خميني قدسسره طرح راهبردي تحقق «وحدت سياسي جهان اسلام»، را در قالب يك نظريه سياسي و تلقّي «وحدت» به عنوان امري راهبردي و استراتژيك، طي يك فرايند چهار مرحلهاي به تصوير ميكشد كه شامل ايجاد بستر و شرايط مناسب براي تحقق وحدت، فعال شدن نخبگان سياسي و مذهبي به عنوان مجريان وحدت، به كارگيري ابزارهاي لازم براي حركت در مسير اتحاد سياسي مسلمانان، و در نهايت، تشكيل «دولت بزرگ اسلامي» ميشود.
كليدواژه ها: وحدت، مسلمانان، امام خميني، استراتژي وحدت، وحدت راهبردي.
مقدّمه
سال 1384 از سوي رهبر فرزانه انقلاب به نام سال «همبستگي ملّي و مشاركت عمومي»، و سال 1386 نيز به نام «اتحاد ملّي و انسجام اسلامي» نامگذاري گرديد. كالبدشكافي اينگونه شعارهاي ملّي و نيز نداي وحدت جهان اسلام، و بيان شاخصها، محورها، ملاكها، آثار و پيامدهاي آن، منظومه فكري هدفمندي را، كه از سوي رهبر كبير و بنيانگذار جمهوري اسلامي و نير خلف صالح ايشان بر آن تأكيد شده و ميشود، آشكار خواهد نمود. دو مقوله «همبستگي، اتحاد ملّي» و نيز «وحدت جهان اسلام»، از جمله مفاهيم كليدي و برجسته در مطالعات اجتماعي و جامعهشناختي است. علاوه بر اين، اين دست مقولات كاربرد اساسي در مباحث مربوط به توسعه سياسي و اقتصادي هر كشوري ايفا ميكند.
از بُعد سياسي همبستگي، اتحاد، وحدت ملّي و فراملّي جهان اسلام، نقش بسزايي در تثبيت هر نظام سياسي، و وحدت جهان اسلام دارد. به تعبير رهبر فرزانه انقلاب، «همبستگي و اتحاد ملّت، اعتصام به ايمان الهي مهمترين سلاحهاي ملت ايران براي خنثيسازي توطئهها و تمهيدات دشمن هستند.» 2
از اينرو، ميتوان گفت: به هر ميزان وحدت و انسجام اجتماعي، سياسي، وحدت و همبستگي ملّي دروني و نيز اتحاد جهان اسلام در برابر دشمنان بيشتر باشد، جهان اسلام با داشتن آرمان و اهداف مشترك، در مسيري واحد به سوي اهداف موردنظر حركت خواهند كرد. ملّتي كه داراي همبستگي ملّي است و از وحدت، يكدلي و يكرنگي بهره ميبرد، به راحتي به اهداف متعالي نظام سياسي خويش دست خواهد يازيد.
روشن است ملتي واحد، منسجم و يكپارچه، كه با همبستگي ملّي و وحدت و اتحاد خويش، در تحقق اهداف و آرمانهاي ملّي خويش در تلاشند، توطئهها و تبليغات رواني دشمنان و معاندان حاكميت ملّي و نظام سياسي خويش را در ناكارامد جلوه دادن نظام سياسي خويش ناكام خواهند گذارد.
هدف اصلي اين مقال، بررسي پاسخ اين سؤال است كه وحدت جهان اسلام، چه جايگاهي در چارچوب انديشه سياسي امام خميني قدسسره دارد. با مطالعه انديشه امام قدسسره، راهكار عملي وحدت سياسي جهان اسلام را به بحث خواهيم گذاشت. در اين زمينه، امام با استراتژيك و راهبردي تلقّي كردن وحدت، راهبردهاي عملي تحقق عيني وحدت را در دو مرحله «راهبرد فرهنگي و عقيده» و «راهبرد سياسي، عملي» طرح ميكند. هر يك از اين دو قسمت داراي زيرمجموعههاي متعددي است كه شيوههاي عملي دو حركت نامبرده را مشخص ميسازند. اميد است با بررسي اين دو محور، بتوان راهكار مورد نظر امام را تا حدودي ترسيم نمود.
ضرورت و اهميت بحث
همواره انديشه «وحدت جهان اسلام» از جمله دغدغههاي فكري و ديرينه رهبران و مصلحان ديني، به ويژه حضرت امام قدسسرهبود. اين موضوع، در طول دوران فعاليت اجتماعي سياسي امام، چه پيش از پيروزي انقلاب اسلامي و چه پس از آن، مورد تأكيد ايشان بوده و لحظهاي از آن غفلت نورزيدند. وفاداري صادقانه امام به «وحدت» نه تنها او را به برجستهترين شخصيت انقلابي جهان اسلام تبديل نمود، بلكه او توانست در ميان نحلهها و فرقههاي اسلامي مختلف نيز جايگاه بس رفيعيكسب نمايد. امام در طرح انديشه «وحدت»، هيچگاه دچار تزلزل، كليگويي و سطحينگري نگرديد، بلكه اين ايده را به عنوان يك استراتژي و به گونه بسيار عالمانه و دقيق با بررسي ابعاد گوناگون آن تبيين نمود.
يكي از ابعاد اساسي «وحدت»، كه قابل بحث و بررسي ميباشد، بعد راهبردي و راهكاري آن است؛ به اين معنا كه چگونه ميتوان در جهان بحرانزده و پر تشتت و تنش اسلام، كه تقريبا زمينهاي براي همياري بالفعل در آن وجود ندارد، به اين پديده آرماني دست يافت؟ بررسي پاسخ اين سؤال در چارچوب انديشه سياسي امام خميني قدسسره، هدف اصلي اين مقاله را تشكيل ميدهد. با مطالعه در انديشه امام، راهكار عملي وحدت در سطح جهان اسلام را به بحث خواهيم گذاشت.
علاوه بر اين، با نگاهي گذرا به تاريخ اسلام، سيره نبوي و تحليل رويدادها و حوادث ويژه تاريخ اسلام و بازشناسي موضعگيريهاي پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهدر برابر حوادث گوناگون زمان، مسئله «وحدت» و نقش مؤثر پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله در ايجاد و گسترش وحدت در جهان اسلام و لزوم تأسي به آن حضرت در همين زمينه قابل توجه است.
طرح اين مهم، امروز و در فضاي موجود جهان اسلام، نيز اهميت دو چندان دارد؛ چراكه جهان اسلام امروز همچنان پرالتهاب و تنشزاست و مطمحنظر استكبار جهاني و مورد خشم او قرار دارد.
امروزه و پس از انقلاب اسلامي، طرح ايده وحدت براي همدلي مسلمانان، وحدت و يكپارچگي آنان، از ضروريات جهان اسلام و مهمترين استراتژي براي مقابله با توطئههاي استكبار جهاني است. انقلاب اسلامي كه شديدا استكبار جهاني و سكولاريسم را به چالش كشانده، براي حفظ هويت خويش نيازمند، فاصله گرفتن از آن و تثبيت موقعيت و تحقق آرمانهاي خويش است. از اينرو، ايده وحدت به عنوان يك استراتژي همواره موضوعي بكر و تازه ميباشد. نگاهي دوباره به اين مفهوم از منظر مصلح اجتماعي بزرگ حضرت امام قدسسره ضرورتي دوچندان دارد.
مفهوم شناسي وحدت
مقصود از وحدت امت اسلامي و وحدت ميان كشورهاي اسلامي چيست؟ به راستي آيا مقصود اين است كه امت اسلامي و يا كشورهاي اسلامي، يك مذهب داشته و از ميان مذاهب موجود، يكي را انتخاب كنند؟ يا منظور اين است كه بر مشتركات مذاهب موجود كشورهاي اسلامي تأكيد، و افتراقات آنها كنار گذاشته شود؟
«وحدت» امت اسلامي به معناي تحقق وحدت اسلامي در مجموعه امت اسلام و سراسر جهان اسلام است، به گونهاي كه در نهايت، نويدبخش تشكيل امت واحد اسلامي باشد:
«وَ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ»(مؤمنون: 52)؛ و همانا اين امت شماست، امتي يگانه، و من پروردگار شما هستم. از من پروا كنيد.
در تفكر ديني، هرگز مراد از وحدت كنار نهادن ساير مذاهب نيست. وحدت اسلامي به كارگيري ابزار تحقق امت واحد، به عنوان يك آرمان نهايي، در سطح جوامع و جهان اسلامي خواهد بود:
«وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَي وَنِعْمَ النَّصِيرُ.»(حج: 78)
بنابراين، از نظر مفهومي وحدت اسلامي، از جهت روش و ابزارمندي آن شامل تمامي تصميمسازيها، سياستگذاريها، اتخاذ روشهاي واحد، بهرهگيري از امكانات مشترك، و تدابيري ميشود كه نتيجه و پيامد آن، تحقق وحدت امت اسلامي است. از اينرو، خداوند ميفرمايد:
«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ»(آلعمران: 103)
از منظر آيات قرآن كريم، «وحدت» كلمه امت اسلام، وحدت ديني و اسلامي است و به عنوان شيوه و ابزار تحقق اهداف و مقاصد ديني و الهي تلقّي ميشود. از اينرو، چنگ و اعتصام به حبل محكم الهي را، زمينه و مقدمه نجات جامعه از هلاكت و نيز سعادت و هدايت جامعه اسلامي برميشمارد:
«وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعا وَ لاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانا وَ كُنتُمْ عَلَي شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ.»(آلعمران: 103)
همچنين تفرقه و اختلاف در دين و از بين رفتن وحدت امت اسلام را با اقامه دين حق و آيين توحيدي منافي دانسته، ميفرمايد:
«... أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ... .» (شوري: 13)
از سوي ديگر، به شدت كساني را كه در پي اختلافافكني هستند و يا در پي ايجاد وحدت بين امت اسلامي نيستند، سرزنش و مذمت ميكند و آن را مانند ملل پيشين قلمداد نموده كه پس از هدايت الهي، باز به سمت اختلاف تمايل يافتند و سزاوار عذاب عظيم شدند:
«وَ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُوْلَـئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»(آلعمران: 105)
بنابراين، وحدت از منظر ديني امري مطلوب، و بدان بسيار سفارش و تأكيد شده است به گونهاي كه اقامه دين در پرتو وحدت امت اسلام است. اين وحدت، در قلمرو حكومتها و جوامع اسلامي و در ميان ملل مسلمان، «وحدت سياسي» نام دارد. از اين پس، مراد از وحدت در اين مقاله، وحدت سياسي است.
امكان وحدت
با توجه به آنچه گذشت، مفهوم وحدت مشخص ميشود. اما برخي مغرضان و دشمنان، وحدت اسلامي را اينگونه تفسير ميكنند كه وحدت در صورتي محقق ميشود كه:
يا شيعيان دست از عقايد و فقه خود بردارند و مذهب و عقايد اهل سنّت را بپذيرند و معتقد به ولايت و امامت تنصيصي حضرت علي عليهالسلام نباشند و در احكام نيز پيرو يكي از مذاهب اربعه شوند و كتابهاي فقهي و احاديث خود را كنار گذارند و ديگر سخني از نصب خلافت و امامت از سوي پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله به ميان نياورند؛ و يا اينكه اهل سنّت از عقايد و فقه خود دست بردارند، و پيرو مذهب تشيّع شوند.
بدينسان، چون امكان تحقق عملي هيچيك از راههاي مزبور وجود ندارد، پس، وحدت امت اسلام نيز عملاً ممكن نخواهد بود.
در پاسخ بايد گفت: مصلحاني همچون امام خميني قدسسرهو نيز مناديان وحدت در جوامع اسلامي، هرگز چنين تفسيري از وحدت ارائه نميكنند. اختلاف عقيده و سليقه همواره در بسياري از مسائل وجود داشته و امري طبيعي است و هرگز نميتوان به طور كلي، آنها را برطرف ساخت.
با اندكي تأمّل و با عنايت به آنچه گذشت، و با توجه به اشتراكات شيعه و سنّي، امكان تحقق وحدت اسلامي به راحتي امكانپذير ميشود. شيعه و سنّي داراي مشتركات بسياري هستند: خداي همه آنها يكي است؛ پيامبر همه ايشان يكي است؛ قبله آنها يكي است؛ ماه رمضان همه روزه ميگيرند؛ كتاب آسماني همه يكي است؛ همه نماز ميخوانند؛ زكات ميدهند؛ در اصول چندان اختلافي با هم ندارند. همه مسلمانان فرهنگ، تاريخ و تمدن مشترك دارند. اختلاف آنان در برخي فروعات ديني است. بنابراين، وحدت امكانپذير است.
وحدت؛ رويكردي تاكتيكي و يا استراتژيكي
وحدت در جوامع اسلامي و ميان كشورهاي اسلامي، نه تنها امري ممكن و مطلوب است، كه به دليل توصيههاي قرآن كريم و تأكيد سيره نبوي و آموزههاي ديني، ضرورتي انكارناپذير است. حال سؤال اين است كه رويكرد به اين وحدت، به ويژه وحدت سياسي و تقريب بين مذاهب و به تعبير حكيمانه رهبر فرزانه انقلاب، «اتحاد ملّي و انسجام اسلامي»، از چه نوع رويكردي است، تاكتيكي و يا استراتژيكي؟
آنچه كه امروزه بيشتر از آن بحث ميشود و مورد تأكيد رهبران ديني است، رويكرد تاكتيكي به مسئله است. از يكسو، با توجه به پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي و بيداري اسلامي و خيزش اسلامي در اقصا نقاط جهان اسلام، و تولد تازه اسلام ناب محمّدي صلياللهعليهوآله و حضور دين در عرصه اجتماعي، سياسي و فرهنگي و به چالش كشيده شدن ايدئولوژي ليبراليسم توسط ايدئولوژي اسلامي، و نيز در آستانه تحوّل عظيم مسلمانان جهان و از سوي ديگر، با توجه به اينكه استكبار جهاني با بهرهگيري از همه امكانات و ابزارهاي مادي خود، به مقابله با اسلام برخاسته و نظام اسلامي و جهان اسلام را با تهديدها و چالشهاي جدّي مواجه كرده است، به گونهاي كه اگر اين تهديدها و چالشها به فرصت تبديل نشود، و به طور حساب شده و شايسته با آنها مقابله نشود، اساس ايدئولوژي اسلامي در اين هجمه نابرابر با خطرات جدي مواجه خواهد شد. بنابراين و از اين منظر، «وحدت»، «اتحاد» و «انسجام ملّي»، در اين رويكرد يك تاكتيك محسوب شده و براي مقابله با تهديدهاي دشمن بسيار راهگشا، و مؤثر و كارگر خواهد بود.
اما از سوي ديگر، «وحدت» از منظري ديگر، رويكردي استراتژيك و راهبردي به مسئله است. با عنايت به آنچه در باب «وحدت» گذشت، و با توجه به آيات عدم تفرق، عدم تنازع و عدم اختلاف، و همچنين سنّت و سيره عملي نبوي صلياللهعليهوآله و ائمّه اطهار عليهمالسلام، دعوت به «وحدت»، «تقريب»، «اتحاد» و «انسجام» و لزوم حفظ آن، صرفا يك توصيه اجتماعي و نياز مقطعي و تاكتيك سياسي و اقدام عملي براي حفظ منافع مادي مشترك نيست، بلكه تلاش براي حفظ وحدت و پرهيز از تفرقه، واجبي عيني است كه ريشه در اعتقاد به وحدانيت الوهي دارد. هر چند از اين منظر هم، رويكرد تاكتيكي به مسئله نفي نميشود؛ به اين معنا كه اگرچه وحدت و اتحاد مسلمانان، از اهداف راهبردي نظام اسلامي و جهان اسلام است كه به طور وسيع و در بلندمدت قابل دسترسي است، اما امروزه، به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، با توجه به تهديدها و چالشهايي كه استكبار جهاني براي نظام اسلامي ما به وجود آورده، براي تبديل آن به فرصتها، از اقدامات تاكتيكي و عملي در اين زمينه نيز نبايد غفلت كرد. جالب اينكه، با دقت در كلام امام راحل قدسسره، هر دو رويكرد به وضوح به دست ميآيد.
رويكرد استراتژيك و راهبردي به وحدت
در عين حال، بر اساس آنچه گذشت و نيز استدلالي كه در پي ميآيد، رويكرد به وحدت، رويكردي استراتژيك و راهبردي است. هرچند ميتوان با رويكرد تاكتيكي نيز بدان نگريست. 3
واژه «استراتژي» يوناني و از لغت «Stratos»، به معني قشون و «agagos» به معناي راهنما، تركيب گرديده است. اعراب آن را «سوق الجيشي» ترجمه كردهاند. «strategos»، 4 به معناي لشكر و فرماندهي ارتش هم به كار ميرود. علاوه بر اين، معاني زير نيز براي استراتژي مطرح شده است: فن اداره جنگ، فن فرماندهي، فن جنگ و طرح نقشه براي جنگ 5 حيله و نيرنگ.
استراتژي، در گذشته به مفهوم به كارگيري همه امكانات كشور براي دستيابي به هدفهاي نظامي به كار ميرفت، اما به تدريج، استراتژي از بعد نظامي محض فاصله گرفت و در حال حاضر، اهداف نظامي، بخشي از اهداف ملي يك كشور را تشكيل ميدهد. امروزه دولتها قادر نيستند تنها با استفاده از قدرت نظامي بر دشمن پيروز شوند، بلكه به مجموعهاي از ابزارها نياز دارند كه قدرت نظامي يكي از آنهاست. 6 استراتژي در معناي اصطلاحي جديد، اينگونه تعريف ميشود:
فن و علم توسعه و به كارگيري قدرت و توانايي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي ملت هنگام جنگ و صلح، به منظور تأمين حداكثر پشتيباني از سياستهاي ملي و افزايش احتمال دستيابي به نتايج مطلوب، براي كسب حداكثر پيروزي و حداقل شكست.7
استراتژي با عوامل مختلفي همچون وحدت ملي، اعتقادات مردم، نوع حكومت، رهبري و نظاير آن ارتباط مستقيم دارد.8
با عنايت به معناي لغوي و اصطلاحي «استراتژي» رويكرد نظام اسلامي، به «وحدت»، «اتحاد» و «انسجام اسلامي» رويكردي استراتژيك و راهبردي است. البته، وحدت و عدم تفرق، اختصاص به امت اسلامي ندارد. در قرآن كريم، خداوند متعال همه پيامران خود را توصيه و سفارش نموده است كه مواظبت كنند و نگذارند در بين پيروان اديان الهي تفرقه به وجود آيد:
«شَرَعَ لَكُم مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّي بِهِ نُوحا وَ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَي وَ عِيسَي أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا...» (شوري: 13)؛ خدا شرع و آئيني كه براي شما مسلمانان قرار داد، حقايق و احكامي است كه نوح را هم به آن سفارش كرد و بر تو نيز همان را وحي كرديم و به ابراهيم و موسي و عيسي هم آن را سفارش كرديم كه، دين خدا را برپا داريد و هرگز تفرقه و اختلاف در دين نكنيد.
بر اساس آنچه قرآن ميفرمايد: آنچه خداوند به همه انبيا توصيه كرده اين است:
«أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا»،«إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» (انبياء: 92)؛ اينك طريقه واحد و دين يگانه شما، آئين پاك اسلام است و من يكتا پروردگار و آفريننده شما هستم، پس (از همه باز آيند و) تنها مرا پرستش كنيد.
لازمه امت واحد، عدم تفرق و تنازع و نيز داشتن دين يگانه «اسلام» و خداي «يكتا» است.
امام منادي وحدت
امام راحل قدسسرهمنظور خويش از وحدت اسلامي و امكان تحقق آن را اينگونه بيان ميكنند:
در صورتي كه پيروان مكتب سرمايهداري و كمونيسم با آن تبايني كه دارند، با هم متحد شدهاند و يهود و نصاري اختلافات جزئي خود را ناديده بگيريد، و [شما] براي دفاع از اسلامتان در يك صف قرار گيريد؟9
حضرت امام قدسسره وحدت را «عامل قدرت» و تفرقه را موجب «سستي پايه ديانت»، تلقّيكردهوهشدارميدهد كه:
تفرقه موجود در بين كشورهاي مسلمان يا از خيانت سران ممالك اسلامي و يا از جهل و بياطلاعي آنان است... سني و شيعه مطرح نيست، در اسلام كرد و فارس مطرح نيست، در اسلام همه برادر و با هم هستيم.
يك دسته از مسلمانان سني، يك دسته حنفي و دستهاي حنبلي و دستهاي اخباري هستند... در يك جامعهاي كه همه ميخواهند به اسلام خدمت كنند و براي اسلام باشند، اين مسائل نبايد مطرح شود. ما همه برادر و با هم هستيم.... اينها دليل اختلاف نيست، ما نبايد با هم اختلاف و يا يك تضادي داشته باشيم. برادران شيعه و سني بايد از هر اختلافي احتراز كنند. امروز اختلاف بين ما، تنها به نفع آنهايي است كه نه به مذهب شيعه اعتقاد دارند و نه به مذهب شيعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفي و يا ساير فرق. آنها ميخواهند نه اين باشد و نه آن، راه را اينطور ميدانند كه بين اين دو اختلاف بيندازند. ما بايد توجه به اين معني بكنيم كه همه ما مسلمان هستيم و همه ما اهل قرآن و اهل توحيد هستيم و بايد براي قرآنوتوحيدزحمتبكشيموخدمتكنيم. 10
وحدت جهان اسلام براي حضرت امام قدسسره آرماني بزرگ تلقّي ميشد به گونهاي كه با نگاهي به آراء و افكار امام قدسسره، از پيش از آغاز نهضت بزرگ اسلامي تا در اوج قدرت و اقتدار نظام اسلامي، همواره بر وحدت تأكيد داشتند:
انشاءاللّه روزي همه مسلمين با همه برادر و همه ريشههاي فاسد از همه بلاد مسلمين كنده بشود و اين ريشه فاسد اسرائيل از مسجدالاقصي و از كشور اسلامي ما كنده شود. انشاءاللّه تعالي با هم برويم و در قدس نماز وحدت بخوانيم.11
مسلمانان به دستورات اسلامي رفتار كنند و وحدت كلمه خود را حفظ نمايند و از اختلاف و تنازع، كه مايه شكست آنهاست، دست بكشد.12
آن روزي كه اين وحدت از بين برود، مرگ همه ما و به باد رفتن همه نواميس و به باد رفتن زحمتهاي انبيا: نسبت به كشور خودمان و نسبت به كشورهاي ديگر به باد فنا خواهد رفت.13
اگر انشاءاللّه آن وحدت بين مسلمين و دولتهاي كشورهاي اسلامي، كه خداوند تعالي و رسول عظيمالشأنش خواستهاند و امر به آن و اهتمام در آن فرمودهاند حاصل شود، دولتهاي كشورهاي اسلامي با پشتيباني ملتها ميتوانند يك ارتش مشترك دفاعي بيش از صدميليوني تعليم ديده ذخيره و يك ارتش دهها مليون زير پرچم داشته باشند كه بزرگترين قدرت را در جهان به دست آورند.14
ما محتاج به وحدت هستيم در ساليان دراز. هميشه قرآن كريم به ما دستور داده و به مسلمين دستور وحدت داده براي سراسر عالم و در سراسر تاريخ. ما محتاج به اين هستيم كه عملاً وحدت را محقق كنيم.15
وحدت مذهبي است كه اين اجتماع عظيم و فشرده را ايجاد ميكند. اگر علاقه به استقلال داريد، وحدت مذهبي داشته باشيد. 16
ما براي دفاع از اسلام و ممالك اسلامي و استقلال ممالك اسلامي در هر حال مهيا هستيم. برنامه كه برنامه اسلام است، وحدت كلمه مسلمين است، اتحاد ممالك اسلامي است. برادري با جميع فرق مسلمين است در تمام نقاط عالم. همپيماني با تمام دول اسلامي است در سراسر جهان. 17
سلاطين اسلام، اينها مسئوليتشان خيلي زياد است. شايد بيشتر از همه طبقات باشد. اسلام الآن به دست اين طبقه است. آنها مسئولند بر حفظ اسلام و حفظ وحدت كلمه اسلام و حفظ احكام اسلام و معرفي كردن اسلام. 18
تنها راه بازيابي عظمت و عزت و شكوه بينش اسلام و مسلمين، مسئوليت پاسداري وحدت و برادري ديني، تنها ضامن استقلال سرزمينهاي اسلامي است. 19
رمز پيروزي مسلمين در صدر اسلام، وحدت كلمه و وحدت ايمان بود. 20
همان گونه كه مشاهده ميشود، امام قدسسره رمز پيروزي، بقا، تدوام انقلاب اسلامي را وحدت ميدانند.
چارچوب نظريه «وحدت» از منظر امام خميني (قدس سره)
به نظر ميرسد، تحقق هر ايده و انديشهاي بايد مبتني بر يك چارچوب نظري باشد. هر چند حضرت امام قدسسره، به صورت مدوّن و رسمي، چارچوب نظريه خود را طرح و اعلان نكردهاند، اما از مجموع كلام و فرمايشهاي ايشان، ميتوان راهبرد تحقق وحدت را در چاچوب نظريه «وحدت» ايشان طرح نمود. به عبارت ديگر، طرح راهبردي امام خميني قدسسره، در تحقق «وحدت سياسي جهان اسلام» را ميتوان در قالب يك نظريه سياسي تحت عنوان «وحدت»، به عنوانامريراهبردي و استراتژيك تلقّي كرد.
به دليل مشتركات بسيار ميان شيعيان و اهل تسنن در اصول و فروعات كليدي و مهم دين، و اختلاف در برخي فروعات ديني، حضرت امام قدسسرهجهان اسلام را به مثابه يك نظام واحد، يكپارچه و منسجم تلقّي ميكند كه داراي خداي مشترك و واحد، پيامبري مشترك، اعتقاد به معاد و روز جزا، قبلهاي واحد، اعتقاد به نماز، روزه، حج و... ميباشند. برخي اختلافات فكري و اعتقادي نميتواند آنان را از رسيدن به وحدت استراتژيك سياسي منع نمايد. از اينرو، از منظر امام، جهان اسلام، به ويژه تشيّع و تسنّن به دليل برخورداري از مشتركات بسيار، و خرده نظامهاي مشترك فرهنگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و روابط اجتماعي و سياسي نزديك به هم ميتوانند به سمت و سوي وحدت سياسي استراتژيك گام بردارند. اين حركت وحدتآفرين را از منظر امام ميتوان طي فرايند ذيل به تصوير كشاند:
1. ايجاد بستر و شرايط لازم براي تحقق وحدت. طبيعي است كه تحقق آرمان وحدت از منظر امام، منوط به تحقق شرايطي است. وحدت، نيازمند پيش شرط و ايجاد بستر مناسب و مقدمات لازم است. ضروريترين بستر و پيش شرط وحدت، طراحي و ايجاد «نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي» واحد و مشترك است. امام با طراحي اين نظام فكري، در پي آن بود كه در پرتو آن، همبستگي معنوي و فرهنگي ميان جوامع اسلامي تقويت گردد؛ زيرا وحدت سياسي جهان اسلام، بدون اين نظام فكري واحد و مشترك ممكن و ميسّر نيست.
2. رفع موانع از ديگر راهكارهاي ارائه يك نظريه و به نوعي آمادهسازي شرايط و بستر لازم است. از جمله اين موانع، حربه ايجاد اختلاف و شبهه از سوي دشمنان مشترك جهان اسلام، تحريك و ايجاد تنش و ايجاد درگيري قومي و مذهبي از سوي دشمن، سطحينگري و ناآگاهي مسلمانان، وابستگي حكام كشورهاي اسلامي به بيگانگان و دشمنان، وجود برخي اختلافات جزئي عقيدتي و فكري در ميان تشيّع و تسنّن، كه از سوي دشمن پررنگ و بزرگ ميشود. براي ايجاد بستر مناسب، و رسيدن به وحدت واقعي، بايد با اتخاذ استراتژي مناسب اين موانع را از بين برد. و امام در نظريه وحدت خويش، به تكتك اين موانع اشاره و راه حل مناسبي براي رفع آن ارائه نمودهاند. اعلام «هفته وحدت»، «روز جهاني قدس»، ميتواند در همين راستا معنا يابد.
3. همواره در انجام اصلاحات، و ارائه نوآوري در يك جامعه، نقش كليدي را نخبگان يك جامعه ايفا ميكنند. در فرايند اصلاحي، انقلابي و حركت وحدتآفرين امام، فعال شدن نخبگان سياسي و مذهبي به عنوان مجريان تحقق طرح «وحدت» استراتژيك سياسي، بسيار حائز اهميت و قابل توجه ميباشد. مراد و منظور امام از نخبگان در اين حركت، سران دولتهاي اسلامي، علما، روحانيان و روشنفكران ميباشد. در واقع، براي انجام هر نوع حركت اصلاحي، نقش اول را نخبگان بازي ميكنند. تكيهگاه امام در اين حركت، بر همين قشر از جامعه بوده است.
4. در هر حركتي، تعيين مسير حركت، امري لازم و بايسته است. مسير حركت وحدت از نظر امام، در تحقق استراتژي وحدت سياسي در جهان اسلام، به دو شيوه پيموده خواهد شد: يكي، از طريق بهرهگيري از مفاهيم سياسي و ادبيات مشترك در سطح نخبگان سياسي، مذهبي و ديگري، از طريق حركتهاي سياسي و انقلابي از سوي گروههاي مردمي. در واقع، بايد با آگاهيبخشي و بسيج تودهها به وسيله نخبگان ديني و سياسي و با برخورداري از ادبيات مشترك اين مسير پيموده شود.
5. اتخاذ شيوه مبارزه، اعم از مسالمتآميز و يا قهري و... نيز از ديگر راهكارهاي نيل به وحدت و تحقق وحدت سياسي در جهان اسلام است. بدين منظور، امام براي تحقق وحدت سياسي، با آگاهيدهي به تودهها، و نيز نخبگان سياسي و ديني، آنان را به حفظ وحدت دروني، مبارزه مسالمتآميز و در صورت نياز، توسل به مبارزه قهرآميز توصيه ميكنند. در واقع، استراتژي اصلي امام براي تحقق نظريه وحدت، ابتدا، اتخاذ شيوه مبارزه مسالمتآميز و آنگاه اتخاذ مبارزه قهرآميز و مبارزه منفي ميباشد.
6. پيامد، دستاود و نتايج حركت در هر حركتي بايد دقيقا ترسيم شود. در حركت به سمت تحقق وحدت سياسي جهان اسلام، دستاورد نهايي نهضت وحدتخواهي امام، به شكلگيري و تشكل «دولت بزرگ اسلامي» منجر خواهد شد. بدينترتيب، آرزوي واقعي جهان اسلام، كه دوستي، برادر، وحدت و اتحاد همه مسلمانان جهان است، با تشكيل دولت بزرگ اسلامي به سرانجام و كمال خواهد رسيد.
بنابراين و بر اساس آنچه گذشت، ميتوان نظريه وحدت از منظر امام را با محورهاي زير ترسيم كرد:
ايجاد بستر و شرايط لازم، رفع موانع وحدت، تأكيد و تكيه بر نقش نخبگان سياسي و مذهبي، چگونگي طي مسير حركت، اتخاذ شيوه مبارزه، و سرانجام دستاورد و نتيجه حركت.
راهبردهاي عملي تحقق وحدت
با توجه به آنچه گذشت، نقش امام خميني قدسسره در ايجاد وحدت امت اسلام، در دو محور قابل تحليل است: راهبردهاي فرهنگي و عقيدتي و راهبرد سياسي و حكومتي. به عبارت ديگر، با الهام از اين ايده كه وحدت در منظر امام، به عنوان يك استراتژي مطرح است، و نيز از آنجايي كه امام قدسسرهمبارزه «فرهنگي و عقيدتي» را زيربناي مبارزه «سياسي و حكومتي» قرار داده است، بررسي راهكار و راهبرد عملي وحدت، در انديشه امام را در اين دو محور مورد مطالعه قرار ميدهيم:
الف. راهبرد فرهنگي و عقيدتي
براساس انديشه امام، تغيير و تحول بنيادين در جوامع اسلامي و آزاد كردن مسلمانان از واگرايي، بدون برنامهريزي اساسي، بنيادين و ريشهدار فكري امكانپذير نيست؛ زيرا وضعيت كنوني جهان اسلام، معلول شرايط و عوامل بسياري از جمله، انحطاط فكري، فرهنگي و اعتقادي مسلمانان و سلطه قدرتهاي استعمارگر بر آنان است؛ استعمارگراني كه همواره در جهت مسخ هويت فكري و فرهنگي امتهاي اسلامي و نيز غارت منابع زيرزميني آنان گام برميدارند. رهايي از اين وضعيت، و نيل به وضعيت مطلوب و آرماني، تنها در پرتو زدودن ريشههاي انحطاط فكري، فرهنگي و عقيدتي امكانپذير است. اين امر، پيش از پيش، ضرورت بسيج همه امكانات ملتها و دولتهاي اسلامي را تحت يك استراتژي مشخص و فراگير روشن ميسازد.
بنابراين، جهان اسلام به عنوان مجموعهاي واحد، كه داراي سوابق تاريخي، فرهنگي، عقيدتي و سياسي مشترك هستند، ميبايد بازگشت به اصالت تاريخي و فرهنگي را سرلوحه حركت خود قرار داده، و مؤلفههاي هويتديني و ملّيرابهخوبيشناساييودروني نمايند. 21
از منظر امام قدسسره، بروز و ظهور نهضت فكري، فرهنگي، كه سرانجام موجب شكلگيري باورهاي مشترك در سطح عام ميگردد، در دو مرحله قابل پيشبيني است: در اين دو مرحله، نخبگان ديني و ملي، يعني علماي دين و روشنفكران مذهبي متولي و پيشاهنگي و هماهنگي اين حركت را به عهده خواهند داشت. بدين منظور، توجه به چند نكته درخور توجه است.
1) ايجاد نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي
در امر برنامهريزي و سازماندهي يك برنامه و حركت جامع، عام و فراگير، داشتن آرمان مشترك، اهداف مشترك و استراتژي و نيز درد مشترك و ارتباط صميمي و مستحكم ذهني و معنوي، در ميان جريان و نيروهاي همسو براي حركت به سمت و سوي اهداف مشترك بسيار ضروري است. حركتهاي دستهجمعي و گروهي، بدون برخورداري از پشتوانه يك نظام فكري منسجم و خلاق، كه ارزشها، باورها و هنجارهاي يكساني را خلق كنند، قرين موفقيت و پيروزي نخواهد بود؛ زيرا وجود انگيزه قوي مبارزهجويي و حفظ وحدت و انسجام گروهي، كه دو عامل عمده در كاميابي نهضتها به شمار ميروند، مرهون وجود نظام فكري، فرهنگي و اعتقادي واحد است. حضرت امام قدسسره نيز با اذعان و اعتقاد به چنين امري، خلأ فكري، فرهنگي و اعتقادي موجود در جوامع اسلامي را به خوبي درك ميكرد. از اينرو، براي رفع اين خلأ، بنيان نظامي فكري، فرهنگي و سياسي را در دوران تبعيد و در شهر نجف پايهگذاري نمود. حاصل اين بنيان فكري، تدوين و بازسازي نظريه «حكومت اسلامي» بر مبناي اسلام سياسي و انقلابي بود.
از منظرامام قدسسره، بحران اصلي موجود در جهان اسلام، معلول فاصله گرفتن دولتها و ملتهاي اسلامي از آموزههاي وحياني و حياتبخش اسلام و اتكاي مسلمانان به قدرتهاي استكباري غرب و شرق ميباشد. از اينرو، تنها راه رهايي از اين معضلات، بازيابي مفاهيم سه مفهوم اساسي و كليدي «اسلام»، «آزادي» و «استقلال» ميباشد. در واقع، بازيابي اين سه مفهوم، امكان بازسازي و بازيابي هويت اسلامي فراموش شده آنان را فراهم مينمود. به همين دليل، امام با فراخوان عمومي حوزههاي علميه، به ويژه علما و نخبگان ديني، از آنان ميخواهد تا در جهت احياي آموزههاي ديني، و به ويژه، مفاهيم سهگانه مزبور وارد عمل شوند. در جايي ميفرمايند:
علماي اسلام وظيفه دارند از احكام مسلمه اسلام دفاع كنند، از استقلال ممالك اسلامي پشتيباني نمايند، از ستمكاريها و ظلمها اظهار تنفّر كنند.22
اين سه مقوله، جداگانه به بحث خواهيم گذاشت:
الف. اسلام: به عقيده امام خميني قدسسره و در منظومه فكري ايشان، پياده شدن احكام اسلام، در گرو تشكيل حكومت اسلامي است. و هرگز نبايد به كمتر از اين بسنده كرد. قرائت نوين از اسلام، و تفسير ايشان از «اسلام ناب»، مفهوم بسيار پويا و انقلابي دارد. در اين قرائت از «اسلام ناب»، دين و سياست مكمل يكديگر ميباشند. از نظر امام، تنها راه و داروي درمان دردهاي جوامع اسلامي، صرفا احياي «اسلام ناب محمّدي» است. اسلام ناب، وحدتبخش مسلمانان، از هر نژاد، زبان و قوميتي است. ميفرمايند:
اسلام ناب محمّدي، اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانهخوردگان، تاريخ تلخ و شرمآور محروميت، كوبنده سرمايهداري مدرن و كمونيسم خونآشام، نابودكننده اسلام رفاه و تجمّل و اسلام التقاط و اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بيدرد و در يك كلمه، اسلام آمريكايي ميباشد.23
اسلام ناب در انديشه امام خميني قدسسره، منظومه و مجموعه فكري و عملي جامعي است كه از غناي مطلق برخوردار بوده و در ارتباط با زندگي انسان برنامههاي دقيق و همهجانبه به همراه دارد. 24 اسلام ناب، در قرائت امام، به دليل جامعيت، جذابيت و جهان شموليت و بهرهمندي از زمينههاي عميق اعتقادي در درون ملتها، از استعداد و توان و قدرت كافي برخوردار است و اگر خوب عرضه شود، قادر است مجد و عظمت دوباره جهان اسلام را به مسلمانان برگرداند.
ب. آزادي: از ديگر مفاهيم بنيادي در مجموعه نظام فكري امام خميني قدسسره، مفهوم «آزادي» است. اما اهميت اين مسئله از آن جهت قابل توجه است كه دولتهاي اسلامي، اركان اساسي جهان اسلام و يا «دولت بزرگ اسلامي» را تشكيل داده، نقش محوري در شكلدهي و پيشبرد اهداف و برنامههاي آن را به عهده دارند. از اينرو، بازسازي اركان «دولت بزرگ اسلامي» ضرورت طرح دولتهاي مردمي و غيراستبدادي و غير طاغوتي را، كه مظهر و پيامآور آزادي هستند، حتمي ميسازد.
حكومتها و رژيمهاي مستبد در كشورهاي اسلامي، مخلّ آزادي بوده و با منافع مردمي سازگاري ندارند و دولتهايي وابسته و ضد مردمي بوده، مانع اصلي حركتهاي همسو، وحدتگرا در جهت مصالح جهان اسلام ميباشند. از اينرو، رهايي از يوغ رژيمهاي ضدمردمي، يكي از اركان اساسي انديشه سياسي امام در نظريه وحدت ميباشد. امام درباره ضرورت براندازي رژيمهاي طاغوتي، به هدف فراهم شدن زمينه براي استقرار حكومت اسلامي ميفرمايند:
برانداختن طاغوت يعني قدرتهاي ناروايي كه در سراسر وطن اسلامي برقرار است وظيفه همه ماست. دستگاههاي دولتي جابر و ضد مردم بايد جاي خود را به مؤسسات خدمات عمومي بدهد و طبق قانون اسلام اداره شود و به تدريج حكومتاسلامي مستقر گردد.25
ج. استقلال: «استقلال» دومين مفهوم محوري در نظام فكري امام قدسسره است. استقلال، يادآور خودآگاهي، بيداري، خوديابي و رهايي امتهاي اسلامي از سلطه قدرتهاي غربي و شرقي ميباشد. در همين زمينه، امام ميفرمايند:
خداوند تبارك و تعالي براي هيچيك از كفار، سلطه بر مسلمين قرار نداده است و نبايد مسلمين اين سلطه را قبول كنند.26
ميتوان «استقلال» را در دو عرصه داخلي و خارجي مطرح نمود: پيش شرط نيل به استقلال در عرصه خارجي، استقلال دروني است. به عبارت ديگر، بدون استقلال داخلي و دروني، نميتوان در عرصه بينالمللي مستقل شد. بنابراين، ملتهاي مسلمان در نخستين گام به سوي استقلالخواهي، ميبايست ابتدا حركت بازگشت به خويشتن را در پرتو ارزشهاي اسلامي و ملي آغاز و آنگاه در گام دوم، به استعمارزدايي از سرزمينهاي اسلامي بپردازند. امام، اهميت استقلال دروني را چنين تحليل ميكند:
بزرگترين وابستگي ملتهاي مستضعف به ابرقدرتها و مستكبرين، وابستگي فكري و دروني است كه ساير وابستگيها از آن سرچشمه ميگيرد و تا استقلال فكري براي ملتي حاصل نشود، استقلال در ابعاد ديگر حاصل نخواهد شد. براي به دست آوردن استقلال فكري و بيرون رفتن از زندان وابستگي، خود و مفاخر و آثار ملي و فرهنگي خود را دريابيد.27
بازگشت به خويش، قرين بيداري و تأكيد بر حس وطندوستي و فرهنگپروري در ملتها خواهد بود. به هر ميزاني كه اين بازگشت آگاهانه، عميق و گسترده باشد، به همان ميزان انگيزه فرهنگزدايي بيگانه، تأكيد بر هويت ملي، ديني و فرهنگي نيرومندتر ميگردد. آنگاه كه هويت و شخصيت مستقل معنوي ملتها، در پرتو فرهنگ خودي تكوين يافت، حركتهاي عملي استقلالخواهانه در ابعاد سياسي و اجتماعي آغاز خواهد شد؛ زيرا در اين مقطع از تحول فرهنگي، ملتهاي اسلامي به اين درك و باور حتمي دست يافتهاند كه منافع اسلامي و ملي آنها با منافع استعمار در تضاد كامل قرار دارد و حضور استعمار در سرزمينهاي آنان، دستاوردي جز غارت سرمايههاي ملّي، انساني، فرهنگي و مادي آنها در پي نخواهد داشت.
بدين سان، از منظر امام قدسسره، براي ايجاد نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي، به عنوان راهبردي فرهنگي، بايد براسلام، استقلال و آزادي تأكيد نمود و عملاً اين سه مقوله را به عرصه اجتماع كشاند.
2) تعميق نظام فكري و ايجاد باورهاي جهان شمول
چنانچه اشاره شد، ايجاد نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي، و باورهاي جهانشمول، نخستين گام در جهت همياري مسلمانان و ظهور نهضت جهاني اسلام ميباشد. اما زماني «نظام فكري واحد»، در ايجاد باورها و ارزشهاي مشترك تأثير مطلوب خواهد داشت كه اين نظام جايگاه مناسب خود را در ميان ملتها به خوبي باز يافته، و افكار عمومي را شديدا تحت تأثير خود قرار دهد؛ زيرا همگرايي، زماني به وحدت و همياري در سطح ملتها منجر ميشود كه اولاً، يك جهت فكري و ذهني واحد تحقق يافته باشد. ثانيا، روابط متقابل اجتماعي از استحكام لازم برخوردار باشد. ثالثا، منافع عام اسلامي در اين وحدت وجود داشته باشد. از سوي ديگر، اين شرايط زماني در سطح جامعه محقق خواهند شد كه مرحله «توسعه و تعميق» به خوبي انجام گرفته باشد؛ چه اينكه در پرتو «توسعه و تعميق» ميتوان به اين نتايج دست يافت.
از نظر امام قدسسره از مهمترين عناصر و منابع مؤثر در توسعه و تعميق نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي، منابع انساني فعال و بستر اجتماعي و ابزار مناسب ارسال پيام ميباشد كه يك در مجموع، يك شبكه تبليغي مؤثري را به وجود ميآورند. در اين شبكه، نيروهاي انساني فعال و گسترش پايگاههاي تبليغي بيش از همه جلب توجه مينمايد:
الف. فعال شدن نخبگان ديني و ملّي در عرصه عمل: فرايند توسعه و تعميق نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي، حضور فعالانه نخبگان ديني و ملّي را در عرصه فعاليتهاي فكري و تبليغي ضروري مينمايد. نخبگان ديني در عرصه تعميق انديشه ديني و نخبگان ملّي (روشنفكران متعهد) در عرصه تعميق فرهنگ ملّي، نقش ممتازي ايفا ميكنند. با عنايت به جايگاه رفيع باورسازي و فرهنگسازي نخبگان ديني، امام آنها را به مسئوليتهاي اصيلشان متوجه نموده، بدينسان به راهاندازي نهضت فكري عام دعوت ميكند:
امروز حوزه قم، حوزه مشهد و حوزههاي ديگر مؤظفند كه اسلام را ارائه بدهند و اين مكتب را عرضه كنند. مردم اسلام را نميشناسند، شما بايد خودتان را، اسلامتان را، نمونههاي رهبري و حكومت اسلام را به مردم دنيا معرفي كنيد مخصوصا به گروه دانشگاهي و طبقه تحصيل كرده.28
رهبران و پيشاهنگان فكر و انديشه، كه از لحاظ منابع فكري و فرهنگي غني هستند، و در سراسر سرزمينهاي اسلامي حضور دارند، اگر به صورت فعالانه با اتكاي به مباني خودي وارد عمل شوند، تحول بنيادي در فرهنگ جوامع به وجود خواهند آورد؛ زيرا بحران هويت و انحطاط فكري جوامع اسلامي ناشي از كمبود دادههاي فكري نميباشد، بلكه ناشي از دادههاي فكري خودي است. از اينرو، امام قدسسره مسير تحول و بيداري اسلامي را در بازگشت به هويت ديني و فرهنگ خودي ميداند، مشروط بر اينكه صاحبان فرهنگ از اين رخوت بيرون آمده، متحول شوند. امام در همين زمينه، ميگويد:
وظيفه ما همه مسلمين است، وظيفه علماي اسلام است، وظيفه دانشمندان مسلمين است، وظيفه نويسندگان و گويندگان طبقات مسلمين است... كه هشدار بدهند به ممالك اسلامي كه ما خودمان فرهنگ غني داريم... مسلمانها بايد خودشان را پيدا كنند؛ يعني بفهمند كه خودشان داراي يك فرهنگ و كشوري هستند... .29
ب. گسترش و تحكيم پايگاههاي تبليغي: روشنفكران و رهبران و پيشاهنگان فكري، مذهبي و ملّي، در انجام وظايف مهم خود بايد از همه امكانات و منابع موجود براي رشد سطح فكري مردم و توسعه و تحكيم روابط اجتماعي ميان ملتها بهره گيرند. از ميان امكانات و ظرفيتهاي موجود، در امر باورسازي و تعميق انديشه، مراسم «جمعه» و «جماعات» در سطح ملّي و «حج» در سطح بينالمللي بيش از همه مورد تأكيد امام قدسسره بود. در اين زمينه ميفرمايند:
... اسلام اينگونه اجتماعات را فراهم كرده تا از آنها استفاده ديني بشود، عواطف برادري و همكاري افراد تقويت شود، رشد فكري بيشتري پيدا كند، براي مشكلات سياسي و اجتماعي خود راه حلهايي بيابند و به دنبال آن، به جهاد و كوشش دست جمعي بپردازند.30
اگر هر روز جمعه مجتمع ميشدند و مشكلات عمومي مسلمانان را به ياد ميآوردند و رفع ميكردند و يا تصميم به رفع آن ميگرفتند كار به اينجا نميكشيد. امروز بايد با جديت اين اجتماعات را ترتيب دهيم و از آن براي تبليغات و تعليمات استفاده كنيم. به اين ترتيب، نهضت اعتقادي و سياسي اسلام وسعت پيدا ميكند و اوج ميگيرد.31
امام قدسسره به عمق نقش اجتماعات ديني، در بُعد انديشهسازي و اجتماعسازي، به خوبي آگاه بود. وي اجتماعات و مراسم ديني را صرفا به منظور كاربرد آموزشي آن در مقولات فكري، مورد تأكيد قرار نميداد، بلكه مهمتر از آن به نقش اجتماعسازي و شكلدهي روابط اجتماعي جديد از طريق اين گردهماييها و نيز آگاهي يافتن مسلمانان از قدرت و نيروي ارادي و انسانيشان هم اشاره دارد. از اينرو، «روز قدس» به عنوان سمبل وحدت جهان اسلام، كه پيام انقلابي و ضداستعماري هم دارد، از سوي ايشان پيشنهاد گرديد. همچنين بزرگداشت «هفته وحدت» مورد حمايت وي قرار گرفت. از نظر ايشان، وحدت ميان مسلمانان، ضرورت ايجاد سمبلها و نهادهاي تازهاي را طلب ميكرد كه فراتر از زمان و مكان قرار دارد.
«حج» با توجه به موقعيت جهاني آن، جايگاه ويژهاي در انديشه سياسي امام داشت. ايشان حج را نه يك عمل عبادي صِرف، بلكه يك گردهمايي جهاني براي همه مسائل ميان ملل مسلمان ميداند؛ از انجام عبادات فردي گرفته تا بازگشت به هويت جمعي اسلامي و مركز تصميمگيريهاي سياسي، و ارائه طرحهاي كارشناسي از سوي كارشناسان و متخصصان جهان اسلام، و مبادله اطلاعات و تحكيم پيوند برادري و تشكيل جبهه واحد مستضعفين و... . اهميت ويژه گردهمايي جهاني «حج» امام را واداشت تا تمام كوشش خود را در معرض چهره واقعي حج به كار بندد و ابعاد گوناگون آن را، كه قرنها به فراموشي سپرده شده بود، بار ديگر احيا نمايد.
ب. راهبرد سياسي، علمي
از منظر امام قدسسره، پس از توسعه فعاليتهاي سازمانيافته فكري، فرهنگي و عقيدتي، كه طي اين فرايند، مسير و هدف مبارزه به خوبي مشخص گرديده و همبستگي چندجانبه معنوي در جوامع تا حدودي شكل گرفته است و انسان مسلمان به منزلت انساني، فردي، هويت ديني و ملّي خود آگاه گشته است، به تدريج زمان آغاز مبارزه يعني فعاليتهاي سياسي ـ عملي به تدريج فرا ميرسد. در اين مرحله، شيوههاي گوناگوني در انديشه امام مطرح شده است، كه در دو سطح قابل مطالعه است: سطح ملتها و سطح دولتها.
1. دولتها: اصولاً شيوه مبارزه امام قدسسره، با عنايت به واقعيتهاي موجود در جوامع اسلامي طراحي و مطرح ميگرديد. از اينرو، با عنايت به جايگاه رفيع دولتهاي اسلامي، در تصميمگيريهاي جمعي و تغيير سرنوشت ملتها، اولين رويكرد عملي امام، تلاش در سطح دولتهاست. از نظر امام، كوتاهترين راه تحقق عيني «وحدت اسلامي»، در دست سران و رؤساي كشورهاي اسلامي نهفته است؛ زيرا سران دولتهاي اسلامي، تمامي امكانات و اهرمهاي حقوقي و اجرايي لازم را براي تأسيس دولت متحده اسلام را در اختيار دارند به گونهاي كه اگر اينها به صورت جدّي و رسمي وارد عمل شوند، با كمترين مشكل مواجه خواهند شد. بر اساس همين تحليل واقعبينانه، امام از طريق توسل به فراخوان عمومي، از همه سران دولتهاي اسلامي براي پايهريزي يك وحدت سراسري دعوت به عمل آورد:
ما حرفمان اين است كه دولتها بيايند قبل از اينكه خود ملتها قيام بكنند، خود دولتها بيايند خاضع بشوند، با هم دوست بشوند، با هم يك جلسهاي درست كنند، همه رئيسجمهورها بنشينند پيش هم و حل كنند مسائلشان را. هر كس سر جاي خودش باشد، لكن در مصالح كلي اسلامي، در آن چيزي كه همه هجوم آوردهاند به اسلام در او با هم اجتماع كنند، جلوشان را بگيرند و آسان هم هست.32
تأكيد امام به اين مهم تا حدي است كه او را ناچار تا حدّ دعوت از كساني كه داراي اعوجاج و نارساييهاي فكري هستند، ميكشاند. ايشان، وحدت جهان اسلامي را بر اين اعوجاج ترجيح داده، ميگويد:
ما ميل داريم كه با همه كشورهاي اسلامي برادر باشيم، همه حكومتها در عين حالي كه اعوجاج دارند برگردند و با ما دست اخوت بدهند، ما صلاح همه را ميخواهيم... .33
عليرغم تلاش امام، پيامهاي مكرر ايشان نتوانست دولتهاي كشورهاي اسلامي را كه هر كدام به منافع ملّي خاص خود ميانديشيدند، وادار به اتخاذ استراتژي وحدتطلبانه نمايد. از اينرو، امام راههاي بديل ديگري را در پيش گرفتند.
ملتها خودشان بايد در فكر اسلام باشند، مأيوسيم ما از سران اكثر قريب به اتفاق مسلمين، لكن ملتها خودشان بايد به فكر باشند و از آنها مأيوس نيستيم.34
2. ملتها: همانگونه كه گفته شد، پس از نوميدي از همدلي دولتها، شيوه دوم مبارزه امام قدسسره بر اصل محوريت مردم، كه نقش مهمي در تحول نظامهاي سياسي در جهان امروز دارد، استوار بود. تأكيد اساسي امام در اين مرحله، به نيروي قدرتمند مردمي بود. اگر چه ملتها و تودههاي محروم جوامع، از همان اوان امر مبارزه، جايگاه بسيار بلندي را در انديشه امام به خود اختصاص داده بودند؛ چه اينكه نگاه امام به مردم نگاه مقطعي و ابزارگونه نبوده، بلكه نگاه واقعي و هدفگونه بوده است، اما رويكرد امام به مردم در مقطع دوم مبارزه، ويژگي خاصي دارد كه با مقطع اول تفاوت پيدا ميكند. مهمترين ويژگي اين رويكرد، در تغيير استراتژي «اصلاحي» به استراتژي «انقلابي» نهفته است. امام به اين نتيجه رسيدند كه مبارزه اصلاحي ميبايد به مبارزه انقلابي تبديل شود و در مبارزه انقلابي، تودهها نقش اصلي مبارزه را بر عهده خواهند گرفت. بنابراين، توجه امام به مردم، در واقع فراخوان عمومي ملتها به سمت «انقلاب» است. امام به عنوان رهبر انقلابي، چند مقطع مختلف را براي سازماندهي و طراحي مبارزه سياسي ـ عملي مورد اشاره قرار داده و ملتها را گام به گام به سمت آن پيش برده و هدايت نموده است:
الف. تشكيل حزب سياسي: تأسيس حزبي واحد در سطح جهان و كشورهاي اسلامي و ميان ملل مسلمان، از جمله استراتژيهاي امام براي ايجاد وحدت در ميان مسلمانان بود. «حزب مستضعفين» و «حزب اللّه»، دو مفهوم اساسي در ادبيات سياسي انديشه امام است. ايشان تشكيل حزب واحد اسلام را، تجلّيگاه قدرت سازمانيافته تودهها در دنياي بحرانزده امروز مسلمانان ميدانست. امام به اين دليل «حزب مستضعفين» را به عنوان يك تشكل سياسي مطرح كردند، تا ملتهاي مسلمان بلكه همه محرومان جهان، فعاليتهاي هدفمند سياسي خود را در داخل اين جريان نوپا هماهنگ نموده و همبستگي و همگرايي خود را از طريق آن بيش از پيش تقويت نمايند. هدف تشكيل چنين حزبي، تقويت باورهاي جمعي در سطح امت اسلامي و سپس، بررسي راهحلها و پايان دادن به مشكلات و نابسامانيهاي جهان اسلام است كه امروز ملل اسلامي با آنها مواجه هستند:
و من اميدوارم كه يك حزب به اسم حزب مستضعفين در تمام دنيا به وجود بيايد و همه مستضعفين با هم در اين حزب شركت كنند و مشكلاتي كه سر راه مستضعفين است از ميان بردارند و قيام در مقابل مستكبرين و چپاولگران شرق و غرب كنند و ديگر اجازه ندهند كه مستكبرين بر مستضعفين عالم ظلم كنند.35
ب. تشديد مبارزه سياسي: در واقع، پيشنهاد تشكيل حزب واحد از سوي امام، براي تشديد مبارزه سياسي و ارائه برنامه عملي براي مبارزه است. با ظهور حزب در عرصه فعاليتهاي سياسي ـ اجتماعي، تلاشها به صورت منسجمتر خواهد بود، و همسويي با وحدت بيشتر؛ زيرا فلسفه وجودي حزب اقتضا ميكند كه برنامهها و سياستها هر چه بيشتر جنبه كاربردي پيدا كنند. امام قدسسرهدر همين زمينه ميگويد:
و هر مسئلهاي در هر جا و هر ملتي پيش آيد به وسيله همين حزب مستضعفين رفع بشود.36
از آنجايي كه تشديد مبارزه از طريق برنامهريزي عملي و بسيج تودها براي مبارزه با حكومتهاي وابسته، به نوعي اعلان جنگ با اين حكومتهاست، بايد در اين راه مرارتها كشيد و با دشوراريهاي فراواني بايد روبهرو شد. امام با پيشبيني اين دشواريها، ملتها را به الگوپذيري از نهضت انبيا عليهمالسلام و گذشتگان دعوت نموده و مقاومت تا سرحد نهايي را به آنها توصيه كرده است:
سيره انبيا بر اين معني بوده است. سيره بزرگان بر اين معني بوده است كه معارضه ميكردند با طاغوت ولو اينكه زمين بخورند ولو اينكه كشته بشوند و يا كشته بدهند. ارزش دارد كه انسان در مقابل ظلم بايستد، در مقابل ظالم بايستد و مشتش را گره كند و توي دهنش بزند... .37
ج. توسّل به مبارزه قهرآميز: هدف و استراتژي اصلي تشكيل حزب از منظر امام قدسسره در ميان ملل مسلمان و عضوپذيري از آنان، توسل به مبارزه قهرآميز براي سرنگوني حكومتهاي ظلم و جور آنان حاكم در كشورهاي اسلامي است. امام خميني قدسسره در اين مرحله از مبارزه سياسي، استفاده از زور و مبارزه قهرآميز را براي دستيابي به اهداف نهايي، مطلوب دانسته و ملتهاي اسلامي را به كاربرد آن توصيه مينمايد:
و اما به ملتهاي اسلامي توصيه ميكنم كه از حكومت جمهوري اسلامي و از ملت مجاهد ايران الگو بگيريد و حكومتهاي جائر خود را در صورتي كه به خواست ملتها كه خواست ملت ايران است سر فرود نياوردند، با تمام قدرت به جاي خود بنشانيد كه مايه بدبختي مسلمانان حكومتهاي وابستهبه شرق و غرب ميباشند.38
استفاده از شيوه مبارزه منفي و قهرآميز در مبارزه عليه استعمار و استبداد، به ويژه در دفاع از تماميت ارضي وطن اسلامي، از منظر امام چنان مهم تلقّي ميشد كه ايشان بارها دولتهاي اسلامي منطقه را براي تشكيل جبهه نظامي واحد عليه رژيم صهيونيستي و سلطه آمريكا بر منطقه فرا خوانده است. 39 از نظر امام، اهميت اين امر به گونهاي است كه اگر يك چنين جبههاي در سطح دولتها تشكيل نشود، او دست استمداد به سوي «ملتهاي اسلامي منهاي دولتها» دراز خواهد كرد تا اقدامات جديتري را آغاز نمايند. 40 امام در شرايطي كه امر «دفاع» عليه تهاجم رژيم بعث عراق را با تمام قدرت در جبهههاي سرزمين خود رهبري ميكرد، از مبارزه قهرآميز براي آزادي قدس نيز سخن ميگفت:
ما بنايمان بر اين است كه بايد عراق اول از شر اين مفسدين و از شر اين غاصبين فارغ بشود و بعد از آن انشاءاللّه قدس.41
د. تشكيل دولت بزرگ اسلامي: پس از تشكيل حزب واحد و مشترك در سرزمينهاي اسلامي، و مبارزه منفي با حكومتهاي خودكامه در اين سرزمينها، با عنايت به وجود نظامهاي اسلامي و باورهاي جهانشمول و مشترك ميان مسلمانان، شرايط عيني وحدت و همياري ميان دولتها و ملتهاي اسلامي كاملاً مهيا خواهد گرديد؛ زيرا در اين مرحله، نظامهاي سياسي در سرزمينهاي اسلامي، به گونهاي مطلوب متحول شدهاند و عملاً موانع خاصي براي تشكيل دولت بزرگ اسلامي يا «وحدت جهاني اسلام» وجود نخواهد داشت. بدين منظور، نظريه وحدت امام، به عنوان راهبردي اساسي، در تحقق اين هدف بزرگ كارساز خواهد بود. براي رسيدن به اين مهم، نقش عواملي چند قابل توجه خواهد بود. بعضي از اين عوامل عبارتند از:
1. «وحدت»، فلسفه نهايي حكومتها: «وحدت» در انديشه سياسي اسلام، فلسفه و هدف نهايي حكومتهاست. يك نظام اسلامي واقعي، اصولاً ميبايست به سمتوسوي تحقق عيني وحدت، همياري و همسويي با ساير حكومتهاي اسلامي حركت ميكند. اگر چنين نباشد، در خلاف مسير واقعي خود حركت نموده است. چنانچه امام قدسسرهبا استناد به كلام پيشوايان ديني به اين فلسفه وجودي حكومتها اشاره نموده، ميگويد:
تشكيل حكومت براي حفظ نظام و وحدت مسلمين است چنانكه حضرت زهرا عليهاالسلام در خطبه خود ميفرمايد كه «امامت براي حفظ نظام و تبديل افتراق مسلمين به اتحاد است». 42
2. «وحدت»، خاستگاه مردمي: همانگونه كه گذشت، اختلاف و واگرايي بيش از اينكه منشأ داخلي داشته باشد، عامل بيروني و خارجي دارد؛ زيرا استعمار و حكومتهاي وابسته به آن همواره در روند پيشرفت نهضتهاي وحدتگرا اختلال ايجاد كرده، مانع از همگرايي دولتها ميگردند. هرگاه اين عامل در داخل سرزمينهاي اسلامي تغيير بنيادي يابد و حكومتها، ملّي و اسلامي گردند، «وحدت»، كه خواست اصلي ملتها و دولتهاست، تحقق پيدا خواهد كرد. امام خميني قدسسره در بيان نقش تعيينكننده دولتهاي مردمي در تحقق عيني «وحدت» ميگويند:
اگر حكومتكنندگان كشورهاي اسلامي نماينده مردم با ايمان و مجري احكام اسلامي بودند، اختلافات جزئي را كنار ميگذاشتند، دست از خرابكاري و تفرقهاندازي برميداشتند و متحد ميشدند و يد واحده ميبودند.43
آنچه گذشت، تبيين نظريه وحدت اسلامي از منظر امام بود كه در پي تشكيل حكومت واحد اسلامي جهاني بر آمده بودند.
راهكارهاي تقويت وحدت
براي تقويت پيوند و تحكيم روابط ميان مسلمانان، راهكارهايي را براي تقويت وحدت پيشنهاد ميگردد:
1. دولتهاي اسلامي، بايد وحدت را به عنوان يك اصل مسلم باور كرده و آن را مبناي عمل و سياست عمومي خويش قرار دهند. رعايت اين اصل، نتايج و پيامدهاي زير را در پي خواهد داشت:
الف. اتخاذ سياستهايي كه بتوان امت اسلامي را به وحدت رساند. مهمترين اين سياستها، حركت براي از بين بردن تعصب و طائفهگري است كه هم براي ايجاد وحدت سياسي در كشورها اهميت دارد و هم براي ايجاد همگرايي در جهان اسلام.
ب. تصويب قوانيي در سازمانهاي اسلامي، براي جلوگيري عملي از اختلاف و امكان بازخواست از دولتهاي حمايتگر از آنان.
ج. تأكيد و تمركز دولتها بر وحدت، خنثيكننده تلاشهاي بيگانگان در ايجاد اختلاف و سوء استفاده از مسائل طايفهاي و مذهبي است.
2. برگزاري نشستها و همايشهاي مشترك علمي و گفتوگوي نزديك، براي از بين بردن اختلافات و نزديك كردن ديدگاهها، و نيز ارائه پژوهشها و گفتوگوهاي علمي و به دور از هرگونه تعصّب بين عالمان متعهد و مستقل شيعه و سنّي در مورد مسائل اعتقادي و اختلافنظرهاي فقهي و سياسي و ... ميتواند روشنگر بسياري از حقايق باشد.
3. از بين بردن تعصبات كور و قومي و مذهبي و جلوگيري از بروز تعصبات مذهبي، افزايش آگاهيهاي عمومي و توجه دادن به شرايط جهاني، تأكيد بر اشتراكات و اجتناب از پرداختن به اختلافات، ميتواند زمينهساز وحدت ميان مسلمانان باشد.
4. توجه به نقش رهبران فرقهها و گروههاي مذهبي و اقدامات عملي آنان در اين زمينه، ميتواند زمينهساز وحدت عملي گروههاي مذهبي باشد.
5. از ديگر موانع وحدت مسلمانان، اين است كه علاوه بر اينكه از لحاظ پارهاي معتقدات، تفرق و تشتت پيدا كردهاند و مذهبها و فرقههاي متعددي در ميان آنها پيدا شده است، نسبت به يكديگر دچار سوء تفاهمهاي زيادي نيز شدهاند؛ يعني بين مذاهب اسلامي فاصله معرفتي افتاده و آنها نسبت به همديگر دچار توهم و ترديد شدهاند. در اين ميان، همواره آتش افروزاني بوده و هستند كه بر بدبينيهاي مسلمانان نسبت به يكديگر بيفزايند. تهديديكه از ناحيه سوء تفاهمات بيجا و خوب درك نكردن يكديگر، متوجه مسلمانان است، بيش از آن است كه ازناحيهخوداختلافاتمذهبيمتوجهآنهاست. 44
براي مثال، بعضي از اهل سنّت، شيعه را با فرقه غلاه [كه علي و فرزندش را خدا ميدانستند] و فرقه مخطئه [كه نسبت به جبرئيل دروغ نسبت ميدهند و ميگفتند او مأمور بود رسالت را براي علي بياورد و خطا كرد و آن را براي محمّد آورد] و ساير فرق، كه امروز اثري از آنها نيست، اشتباه گرفتهاند و ندانسته به شيعيان حمله ميكنند كه غلاة را نجس ميدانند و به روي عقيده مخطئه هم قلم بطلان ميكشند. چنانچه بعضي از شيعيان نيز اهل سنّت را با فرقه منقرض شده ناصبي اشتباه گرفته و تصور ميكنند كه سنيها دشمن علي و فرزندانش هستند، بيآنكه بدانند اگر افرادي به اين مرام باقي ماندهاند، در نزد اهل سنّت منفور و مطرودند و اهل سنت، محبت اهلبيت را واجب ميدانند. 45
بنابراين بايد تلاش نمود تا اين فاصله و اينگونه شبهات و سوء تفاهمها بين مذاهب اسلامي برداشته شود.
6. وجود خرافه و عقايد خرافي از ديگر زمينههاي اختلاف است كه با زدودن آنها، زمينه وحدت و انسجام اسلامي تقويت خواهد شد. خرافهزدايي و پاكسازي فرهنگ دينباوران از دروغ و پيرايههاي تفرقهانگيز توسط عالمان و انديشمنداني كه در تلاش براي وحدت ميان مسلمانان هستند، از تفرقه ميان مسلمانان جلوگيري خواهد كرد.
7. تأكيد و توجه به فرهنگ عمومي و عناصر مشترك فرهنگي: از ديگر راهكارهاي افزايش وحدت و اتحاد ميان مسلمانان، تأكيد و توجه به فرهنگ عمومي و عناصر مشترك فرهنگي است. در يك جامعه، و نيز در ميان جوامع اسلامي، فرهنگ مشترك عامل تعيينكنندهاي در وحدت و انسجام اسلامي محسوب ميشود. عناصر فرهنگي در شكلگيري وحدت و اتحاد مسلمانان بسيار حايز اهميت است. روشن است كه جوامع انساني داراي خرده فرهنگهاي گوناگوني ميباشند، و هر جامعهاي عليرغم داشتن خرده فرهنگها، داراي عناصر فرهنگي مشترك است. اين جوامع در گذر زمان با بهرهگيري از سازوكارهاي متعددي انسجام، وحدت و همگرايي خويش را حفظ كردهاند. وحدت و انسجام اجتماعي و يكپارچگي سرزمين از رهگذر همزيستي مسالمتآميز افراد با يكديگر و تعلق آنان به فرهنگ مشترك، مكان و سرزمين مشترك، مسلمانان را در كنار يكديگر ساليان سال نگه داشته است.
8. تكيه بر اشتراكات مذهبي: مسلمانان داراي يك كتاب آسماني، يك پيامبر و يك قبله هستند و اعتقادات ديني آنان يكسان است. عقل و شرع اقتضا ميكند كه بر مشتركات فراوان تكيه شود و از برجستهكردن اختلافات جزيي پرهيز گردد.مسلماناناز هر فرقه و مذهبي ميتوانند با شعار توحيد و زير پرچم «لا اله الاّ اللّه» گردهم آيند و در عين كثرت و تعدد، وحدتي مثال زدني خلق نمايند.
9. حفظ حرمت و اعتقادات مشترك: مسلمانان، علاوه بر مشتركات، از يك سري اعتقادات، كه از مختصات هر مذهب است نيز برخوردارند، نبايد پيروان مذاهب اسلامي مقدسات يكديگر را مورد هتك حرمت و اهانت قرار دهند و به تحريك يكديگر بپردازند. اگر پيروان اسلام حرمت يكديگر را نگاه ندارند، از جمله پيامدهاي آن، اين است كه دشمنان اسلام مقدسات مشترك همه مسلمانان مثل قرآن كريم، رسول اكرم صلياللهعليهوآله و اماكن مقدس آنان را مورد اهانت قرار ميدهند. اگر مسلمانان مقدسات يكديگر را محترم شمرده و اختلافات خود را كاهش دهند، چنين فرصتي براي دشمنان مشترك مسلمانان فراهم نخواهد شد.
10. گفتوگوي رهبران مذاهب اسلامي: تفاهم و همدلي علماي برجسته مذاهب اسلامي و كاستن از سوء تفاهمات و تشويق پيروان مذاهب به همدلي و وحدت و وادار كردن دولتمردان خود به اتحاد با كشورهاي اسلامي، به جاي اعتماد به دشمنان اسلام، اصل مهم ديگري است كه در اين عرصه قابل توجه است. حج بهترين فرصتي است كه ميتواند ارتباط و همفكري عالمان و نخبگان جهان اسلام را فراهم سازد. هيچ دين و دولتي از چنين ظرفيت و فرصتي كه اسلام در اختيار پيروانش قرار داده، برخوردار نيست. اجتماع ميليوني مسلمانان از اقوام و ملل و مذاهب گوناگون در موسم حج، بهترين نماد و جلوه وحدت اسلامي است كه نبايد به سادگي از كنارش گذشت. حضور رهبران مذهبي در اين مراسم استثنايي و ملاقات با يكديگر و تبادل نظر در مسائل اساسي جهان اسلام و كاستن از اختلافات نقش بسزايي در وحدت امت اسلامي خواهد داشت.
11. تعميق روابط كشورهاي اسلامي: تعميق روابط كشورها و دولتهاي اسلامي و كاهش اختلافات و تنشها از ديگر راهكارهاي تقويت اتحاد و وحدت ميان مسلمانان است. هرچند وابستگي بسياري از دولتهاي اسلامي به قدرتهاي بزرگ، روابط حسنه بين كشورهاي اسلامي را با مشكل روبهرو ساخته، اما نزديكتر شدن دولتهاي اسلامي به يكديگر و تأكيد بر منافع مشترك بر محور تعاليم اسلامي، زمينه سوء استفاده دشمنان اسلام را از جدايي بين كشورهاي اسلامي كاهش خواهد داد. اين مهم ميتواند با فعالتر شدن عالمان و نخبگان كشورهاي اسلامي و دعوت تودههاي مردم مسلمان، به وحدت و همدلي و در نتيجه، واداشتن آنان به تعميق روابط با يكديگر تحقق يابد.
نتيجه گيري
طرح راهبردي امام خميني قدسسره، در تحقق «وحدت سياسي جهان اسلام»، در واقع در قالب يك نظريه سياسي و تلقّي «وحدت» به عنوان امري راهبردي و استراتژيك، يك فرايند چهار مرحلهاي را به تصوير ميكشد كه در نهايت، به تشكيل «دولت بزرگ اسلامي» منجر خواهد شد.
1. براي تحقق وحدت، ايجاد بستر و شرايط مناسب براي فراهم شدن مقدمات وحدت لازم و ضروري است. امام بدين منظور، به طراحي و ايجاد «نظام فكري، فرهنگي و عقيدتي» واحد نويني روي آوردند كه در پرتو آن، همبستگي معنوي و فرهنگي در ميان جوامع اسلامي تقويت گردد؛ زيرا وحدت سياسي، بدون پيشزمينه فكري، فرهنگي و شكلگيري باورهاي همه شمول امكانپذير نخواهد بود.
2. در فرايند حركت وحدتآفرين امام، فعال شدن نخبگان سياسي و مذهبي به عنوان، مجريان وحدت در توسعه و تعميق فرهنگ و اركان وحدت ضروري است. امام از آنها به نام سران دولت اسلامي و علما و روشنفكران ياد مينمايد.
3. مسير حركت وحدت از نظر امام، به دو شيوه پيموده ميشود: يكي از طريق مفاهيم سياسي در سطح نخبگان سياسي و ديگري از طريق حركتهاي سياسي و انقلابي از سوي گروههاي مردمي كه سرانجام، ممكن است به ابزار قهرآميز نيز متوسل شوند.
4. مرحله نهايي شكلگيري وحدت، دستاوردي است كه نهضت وحدتخواهي امام آن را تعقيب مينمود. اين مرحله، با تشكيل «دولت بزرگ اسلامي» به كمال خواهد رسيد و بدين طريق آرزوي واقعي جهان اسلام محقق خواهد شد.
-
پى نوشت ها
- 1 . دانش آموخته حوزه علميه و دانشجوى دكترى انقلاب اسلامى.
- 2 ـ فرازهايى از پيام نوروزى رهبر انقلاب، سال 1384.
- 3 ـ در اين زمينه، ر.ك. حسن كامران، «انسجام اسلام؛ چالشها راهكارها»، [در دست چاپ]، ص 7.
- 4 ـ محمود رستمى، فرهنگ واژههاى نظامى تهران، ستاد مشترك ارتش ج. ا.ا.، 1378، ص 78.
- 5 ـ غلامرضا بابايى، فرهنگ علوم سياسى تهران، پخش ويس، 1369، ج 1، ص 42.
- 6 ـ غلامرضا بابايى، فرهنگ اصطلاحات روابط بينالملل تهران، سفير، 1369، ص 44.
- 7 ـ على باقرى كبورق، كليات و مبانى جنگ و استراتژى تهران، بينالمللى، 1370، ص 198.
- 8 ـ هوشنگ مقتدر، سياست بينالملل و سياست خارجى تهران، مفهرس، 1370، ص 98.
- 9 ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 12، ص 259. نرمافزار صحيفه نور.
- 10 ـ همان.
- 11 ـ همان، ج 12، ص 283، سخنرانى در تاريخ 18 مرداد 1359.
- 12 ـ همان، ج 1، ص 203، سخنرانى 22 بهمن 1361.
- 13 ـ همان، ص 234، سخنرانى 21 فروردين 1361.
- 14 ـ همان، ج 18، ص 92، سخنرانى 12 شهريور 1362.
- 15 ـ همان، ج 19، ص 15، سخنرانى 9 آذر 1364.
- 16 ـ همان، ج 1، ص 64، سخنرانى 21 فروردين 1343.
- 17 ـ همان، ج 1، ص 83، سخنرانى خرداد 1343.
- 18 ـ همان، ج 1، ص 119، سخنرانى دى 1343.
- 19 ـ همان، ج 1، ص 192، سخنرانى 19 آبان 1351.
- 20 ـ همان، ج 6، ص 49، سخنرانى 1 ارديبهشت 1358.
- 21 ـ امام خمينى، ولايت فقيه تهران، اميركبير، 1357، ص 175.
- 22 ـ تبيان وحدت از ديدگاه امام خمينى، دفتر پانزدهم (تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، بىتا)، ص 175.
- 23 ـ در جستوجوى راه از كلام امام تهران، اميركبير، 1362، دفتر 14، ص 340.
- 24 ـ مجموعه آثار كنگره بررسى مبانى فقهى امام خمينى قدسسرهتهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1374، ج 13، ص 45.
- 25 ـ در جستوجوى راه از كلام امام، دفتر اول، ص 186.
- 26 ـ امام خمينى، وصيتنامه سياسى ـ الهى تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، بىتا، چ سوم، ص 7ـ8.
- 27 ـ تبيان، دفتر 15، ص 195.
- 28 ـ همان، ص 139.
- 29 ـ همان، دفتر هشتم، ص 285.
- 30 ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 6، ص 49.
- 31 ـ امام خمينى، ولايت فقيه، ص 180ـ181.
- 32 ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 18، ص 195.
- 33 ـ همان، ص 172.
- 34 ـ در جستوجوى راه از كلام امام، دفتر پانزدهم، ص 179.
- 35 ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 8، ص 250.
- 36 ـ در جستوجوى راه از كلام امام، دفتر اول، ص 186.
- 37 ـ امام خمينى، صحيفه نور، ج 18، ص 195.
- 38 ـ امام خمينى، وصيتنامه سياسى ـ الهى، ص 13.
- 39 ـ در جستوجوى راه از كلام امام، دفتر پانزدهم، ص 268.
- 40 ـ همان.
- 41 ـ همان، ص 274.
- 42 ـ تبيان، دفتر پانزدهم، ص 157ـ158.
- 43 ـ همان، ص 157.
- 44 ـ يادداشتهاى استاد مطهّرى تهران، صدرا، بىتا، ج دوم، ص 204.
- 45 ـ عبدالكريم بىآزار شيرازى، همبستگى مذاهب اسلامى تهران، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى، 1377، ص 35.