سخن آغازین
Article data in English (انگلیسی)
سخن آغازین
در سال نوآوری و شکوفایی، برنامهریزی برای تحوّل همهجانبه در بخشهای گوناگون نظام اسلامی ضرورتی دوچندان مییابد. این تحوّل در نظام تعلیم و تربیت کشور که پایه سایر تحولات به شمار میرود، از اهمیتی ویژه برخوردار است. رهبر معظّم انقلاب اسلامی دوازدهم اردیبهشت ماه سال جاری در بیاناتی ارزشمند چگونگی این تحوّل اساسی را تبیین کردهاند که اینک گزیده آن به عنوان سخن آغازین تقدیم میشود:
«من سال گذشته در همین دیدار با معلمان در تهران، مسئله تحوّل عمیق در آموزش و پرورش را مطرح کردم. این تحوّل عمیق یعنی چه؟ بارها گفتهام که ما از یاد گرفتن از غربیها و غیرغربیها و بیگانهها خجالت نمیکشیم، امتناع نمیکنیم. اینی که ما یک روش اداری را، یک روش آموزشی را، یک دانش را، یک اختراع را از کشورهای دیگر یاد بگیریم، هیچ خجالتی نمیکشیم، کوتاه هم نمیآییم، دنبالش هم میرویم؛ شاگردی میکنیم. منتها دو نکته اینجا وجود دارد، یکی اینکه در کنار این شاگردی کردن... ما آنچه را که میگیریم، ارزیابی کنیم، ببینیم به درد ما میخورد یا نه. اگر صددرصد به درد ما میخورد، صددرصد قبول کنیم؛ اگر صددرصد به درد ما نمیخورد و مضر است، صددرصد رد میکنیم. اگر بین این دوتاست، به همان اندازهای که به درد میخورد، قبول کنیم، مابقیاش را رد کنیم. من مثال زدم و گفتم فرق است بین آن کسی که یک جسمی، یک میوهای، یک غذایی، یک دارویی را میبیند، میشناسد، میخواهد با دست خود، با میل خود آن را بگذارد در دهانش و فرو بدهد، با آن آدمی که دست و پایش را میگیرند و یک چیزی را با آمپول در بدن او تزریق میکنند. اینها با هم فرق دارد. نوع اول درست است، نوع دوم غلط است. به ما نباید تزریق کنند؛ ما باید انتخاب کنیم. این یک نکته که مورد غفلت قرار گرفت. هرچه آوردند، مثل آدمهایی که بیحس و حال و بیهوش افتادهاند و همین طور چیزی را یا در جسمشان فرو میکنند یا از دهانشان به حلقشان میریزند، نباشیم. ما در دوران استحاله فرهنگی منتظر ماندیم که بریزند به حلقمان.
نکته دوم اینکه بالاخره این ماجرای «شاگرد، استادی» تا ابد نباید طول بکشد. بله، ما حاضریم شاگردی کنیم پیش کسی که بلد است آن چیزی را که ما بلد نیستیم؛ اما دیگر تا ابد که نباید انسان شاگرد بماند. ما باید خودمان استاد بشویم. این دو نکته مورد توجه قرار نگرفت.
یکی از چیزهایی که یاد گرفتیم، مسئله آموزش و پرورش است. آنها شیوههای آموزش و پرورشی خوبی داشتند و ما هم از آنها یاد گرفتیم. اینکه دبستانها از مکتبخانههای قدیم بهتر بود؛ دبستان، دبیرستان، تقسیمبندیها، خوب بود. اینها را که ما رد نمیکنیم؛ اینها مفید است؛ اما بالاخره چقدرش، چه جورش، با کدام رویکردش، ما دیگر به این توجه نکردیم و یکپارچه گرفتیم. آنها گفتند شش کلاس اینجور باشد، شش کلاس آنجوری باشد، ما همان را آوردیم. بعد، آنها روششان را تغییر دادند، پنج کلاس و سه کلاس و فلان، ما هم این را یاد گرفتیم، آوردیم. خوب، اینکه نمیشود. آنها کتاب درسی با درسهای مختلف داشتند، گفتند اینها را تعلیم بدهید، ما هم همینطور این تراکم تعلیمات را فراگرفتیم. شیوه سازماندهی آموزش و پرورش از هم لحاظ قالب، هم از لحاظ محتوا یک شیوه تقلیدی محض است. این درست نیست. ما باید نگاه کنیم ببینیم چه لازم داریم، این شیوهای که هست، کجایش معیوب است. این شیوه عیوبی دارد که یکی از عیبهایش همین حافظهمحوری است به جای فکرمحوری. آموزش و پرورش ما حافظهمحور است، بچهها باید همینطور دائم محفوظات درست کنند. محفوظات خوب است؛ اما حفظمحوری بد است که محور تلاش، عبارت باشد از حفظ. محور تلاش باید عبارت باشد از فکر، ولو با حفظ هم همراه باشد. خوب، این یک عیب بزرگی است؛ این باید اصلاح شود. ما اگر امروز آن را اصلاح نکنیم، چه کسی اصلاح کند؟ ما باید امروز این کار را درست کنیم. چه کسی باید درست کند؟ متولی اصلی، آموزش و پرورش است. البته من این را بگویم، درست است ستادی در آموزش و پرورش درست کردند، لازم هم است آموزش و پرورش به این کار کمر ببندد، لکن ـ اولیای آموزش و پرورش! ـ اصل، کارشناسی کارشناسان است. خودتان را از صاحبنظرانی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی یا در جاهای دیگر هستند، مطلقا محروم نکنید؛ از اینها استفاده کنید و یک کار سنجیده پخته، تحویل ملت ایران و تحویل نسلهای آینده بدهید، تا به عنوان باقیاتالصالحات بماند. این یک نکته است که به نظر من بسیار مهم است.»
دبیرگروه علوم تربیتی