وحي و امور وحياني از نگاه سه حكيم الهي امام خميني قدسسره، علّامه طباطبائي و شهيد مطهّري
وحي و امور وحياني از نگاه سه حكيم الهي
امام خميني قدسسره، علّامه طباطبائي و شهيد مطهّري
مصطفي خليلي1
چكيده
موضوع وحي و امور وحياني يكي از موضوعاتي است كه شايد به دليل گستردگي معنايش در قرآن كريم، براي برخي مفهوم حقيقي و ماهيت واقعي خود را پيدا نكرده است. با اينكه بسياري از عالمان ديني حقيقت وحي را فراتر از درك عقل دانسته و به عجز و ناتواني عقل در اين باب سخن گفتهاند، اما برخي بر روشن شدن حقيقت آن اصرار دارند و با استفاده از هر ابزار معرفتي مثل قوّه تخيّل، توهّم و حس ميخواهند معناي آن را روشن نمايند و با مقايسه كردن آن در مقابل پديدههاي مادي، در مقام تبيين حقيقت آن برآيند؛ غافل از آنكه قياس كردن امور مجرّد با پديدههاي مادي، قياسي معالفارق است.
اين نوشتار ميكوشد با رويكرد نظري و با هدف طرح ديدگاه سه حكيم الهي در مباحث كلامي و عقلي، كه همه اهتمام و مساعي خود را در تبيين موضوعات چالشبرانگيز به كار گرفتهاند، به شبهات وارده در زمينه وحي ـ آنگونه كه در انديشه ايشان مطرح شده است ـ پاسخ دهد.
كليدواژه ها: وحي، الهام، تجربه ديني، شهود عرفاني، وسوسه شيطاني.
مقدّمه
مفهوم وحي و حقيقت امور وحياني، اقسام وحي، كيفيت نزول آن، محتواي وحي، نحوه درك آن، تمايز وحي و الهام، وحي و تجربه ديني، وحي و شهود عرفاني، مولّد و مقلّد بودن نبي در پرتو امور وحياني، محصول تلاش نبوي و بسياري از مسائل ديگر در اين رابطه، از جمله مباحث مورد بحث متكلّمان و حكيمان در طول تاريخ هستند كه در باب نبوّت انبياي الهي صورت گرفتهاند و دامنه آن تا به امروز ادامه دارد.
هدف از اين نوشتار، تبيين و بررسي موضوع وحي در انديشه سه حكيم الهي است كه به حقيقت ميتوان گفت: ديدگاه آنان، چراغ راه همه كساني است كه طالب وصول به حقيقت و متعلّم در سبيل سعادت و تشنه كوثر هدايتند؛ زيرا:
آنكه جانش با حقيقت آشناستاو حكيم و عارف و درد آشناست.
هرچند قدمت بحث مزبور بسيار زياد است، و ليكن هرگاه فترتي طولاني ايجاد ميشد عدهاي براي انحراف افكار، تلاش خود را به كار گرفته و موضوع را با اهداف خاص دنبال نموده و آن را به جهتي كه خود ميخواستند منحرف ميكردند، در اين ميان عالمان ديني با احساس مسئوليت در مقابل انحرافات، تلاش علمي خود را به كار ميبستند تا از هرگونه انحرافات اعتقادي جلوگيري نمايند. اقتضاي ضرورت بحث و اهميت پژوهش مزبور در اين است كه با نگاه عالمان واقعي دين، مسير حقيقي را تبيين و خلط و خبطهاي برخي از نوشتههاي معاصر رصد و به مخاطبان معرفي نمايد.
واژه شناسي وحي
واژه «وحي» همانند كلمات ديگر، مثل دين و عقل، داراي
اطلاقي عام است كه تعابير اهل لغت در معناي آن متعدد است. برخي از اهل لغت، وحي را محدود به كلام شفاهي نموده و عدهاي ديگر آن را اعم از كلام كتبي و شفاهي گرفتهاند. طايفهاي از اهل لغت گفتهاند: «اعلام خبر و القاي آن به غير به صورت مخفي را گويند.»2 اما اينكه اعلام بايد به صورت شفاهي و محاورهاي و يا كتبي و نوشتاري و يا اعم از هر دو باشد، محل اختلاف است.
ابواسحق، از لغوييان معروف ميگويد: اصل وحي در لغت، رساندن پيام و اعلام خبر به صورت خفا را گويند و به همين دليل، الهام را وحي مينامند.3
كسايي هم معتقد است: سخن گفتن به واسطه يك كلام را ـ نه با اشاره و كتابت ـ با كسي كه بر غير او مخفي باشد، در اصطلاح، وحي ميگويند.4
اين گروه از علماي اهل لغت در واقع، وحي را در محدوده مشافهه و كلام و گفتوگو، نه به صورت نوشتاري، پذيرفتهاند. اما برخي به دليل محدوديت در معناي آن، اين قول را ضعيف و سست شمردهاند. براي مثال، صاحب اقرب الموارد آن را با بيتوجهي نقل نموده و گفته است: «و قيل الوحي: اعلام في خفاء.» و شايد اين ضعف در محدوديت معناي آن باشد. به نظر ميرسد با توجه به توسع معناي آن در آيات و روايات، چنين معنايي از وحي ناصواب باشد. به همين دليل، در مقابل اين معنا، طايفه ديگري از اهل لغت سعي كردند مفهوم عامتري از آن به دست دهند. در مجمعالبحرين، كه از كتب معتبر لغوي ميباشد، آمده است: وحي عبارت است از هر چيزي كه تو آن را به غير خودت القا نمايي، اعم از اينكه با اشاره باشد يا با كتابت و نوشتن يا به واسطه امر كردن يا نقش نمودن بر روي سنگها و احجار.5
مرحوم شرتوني، ضمن پذيرش اين قول ميگويد: كلمه «وحي» با فتح واو يعني: كاغذ نوشته شده و مكتوب و هر آنچه كه تو آن را به غير خودت القا كني يا اينكه بدان واسطه چيزي را به او تعليم دهي به هر طريقي كه باشد، سپس اين كلمه از باب تغليب، به القائات از جانب خداوند بر انبيا تعيّن پيدا كرد.6
برخي وحي را به معناي «سرعت» گرفته و گفتهاند: «سير الوحي» يعني: حركت سريع، يا «امر الوحي» يعني: دستور سريع، و «الوحي» يعني: اعلام سريع خفي. از انگاه ايشان نيز، وحي معناي عام دارد و به هر نوع تعليم و تفهيم خصوصي اطلاق ميشود