حقوق ديپلماتيك در اسلام
حقوق ديپلماتيك در اسلام
عبدالحكيم سليمي1
چكيده
اسلام دين جهاني و حضرت محمّد صلياللهعليهوآله آخرين سفير الهي است. فلسفه تشريع اسلام و بعثت پيامبر صلياللهعليهوآله، دعوت و هدايت انسانها به كمال نهايي (توحيد) است. ديپلماسي فعال و رعايت حقوق ديپلماتيك انجام اين رسالت را منطقيتر و امكانپذيرتر مينمايد.
مقاله حاضر ضمن بازشناسي مفاهيم مرتبط و تحليل نظري ديپلماسي پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهبه نقش آن در توسعه ديپلماسي و حقوق ديپلماتيك ميپردازد. اقدامات الهامبخش پيامبر صلياللهعليهوآله در اين زمينه از نوادر تاريخ است.
به نظر ميرسد به رغم پندار كساني كه ديپلماسي و حقوق ديپلماتيك را محصول تمدن غرب ميدانند اين بحث خاستگاه ديني داشته و از مهمترين آموزههاي اسلام به شمار ميآيد.
كليدواژهها: سفير، حقوق سفيران، ديپلماتيك، ديپلماسي، رسول، روابط ديپلماتيك.
مقدّمه
روابط ديپلماتيك و رعايت اصول و مقرّرات ديپلماتيك از سوي كشورها ريشه در تاريخ روابط بينالملل دارد. اما پس از پديداري «دولت ـ كشور»، نهاد حقوقي سفارت و روابط ديپلماسي جايگاه خاصي يافته است. رويه بينالمللي معاصر، بيانگر اين واقعيت است كه صلاحيت شناسايي، ايفاي نقش مثبت در روابط بينالملل، حضور فعال در سازمانهاي بينالمللي و مشاركت در همكاري جهاني و شايستگي برقراري روابط ديپلماتيك، ملاك اساسي حاكميت كشورها به شمار ميرود.
نقش سفارت و هيأت نمايندگي سياسي كشورها در روشنگري مسائل ميان كشوري، كاهش تنشهاي بينالمللي، تأمين صلح و امنيت جهاني و توسعه روابط دوستانه بينالمللي بر اهل فن پوشيده نيست. به همين دليل، در حوزه مطالعات بينالمللي، بحث سفارت جايگاه ويژهاي را به خود اختصاص داده و حقوق ديپلماتيك از قديميترين و مهمترين موضوعات حقوق بينالملل به شمار ميرود.
بيداري جهان اسلام و گستردگي روابط ديپلماتيك و كنسولي كشورهاي اسلامي، ضرورت بحث سفارت و حقوق ديپلماتيك را با رويكرد اسلامي مبرهن ميسازد. پرسشهايي در اين زمينه مطرح ميباشد: آيا نهاد سفارت و حقوق ديپلماتيك داراي خاستگاه ديني است يا عرفي؟ آيا نهاد سفارت ارمغان تمدن خاصي است يا همه تمدنها در ايجاد و توسعه آن نقش دارند؟ شارع مقدس تا چه اندازه نسبت به اين موضوع اهتمام و توجه دارد؟ پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله چه افرادي را به عنوان سفير نزد ديگر كشورها اعزام ميكردند؟ رفتار ايشان با سفيران ديگر كشورها چگونه بوده است؟ در مجموع، وضعيت حقوقي سفيران در نظام حقوقي اسلام چگونه است؟
تبيين نهاد حقوقي سفارت و حقوق ديپلماتيك در نظام حقوقي اسلام و پاسخ به پرسشهاي مزبور، مورد اهتمام پژوهش حاضر است.
بازشناسي اصطلاحات
1. رسول
رسول2 در لغت به مطلق قاصد و در اصطلاح به سفيربين دو كشور اطلاق ميشود.3 در اين نگاه، رسول مترادف سفير است و معمولاً به جاي هم به كار ميروند؛ اما در رويكرد ديني، واژه رسول، هم در مورد ملائكه به كار ميرود4 و هم درباره پيامبران الهي كاربرد دارد.5 اما بيشترين اطلاق آن در خصوص پيامبران است.6
2. سفير
سفارت7 در لغت به معناي روشنگري و از بين بردنابهامها به كار ميرود. سفير8 مأمور دولتي است بااختيارات عالي كه براي انجام امور بينالمللي يك دولت نزد دولت ديگر تعيين ميگردد.9 يا سفير فرستادهاي است از جانب قومي به سوي قوم ديگر، براي رفع نگراني كه بين دو طرف وجود دارد؛10 پس وظيفه سفير روشنگري در همه زمينههاي مربوط به روابط بينالمللي است و اختصاص به جنگ و صلح ندارد؛ هرچند گوشهاي از اين روشنگري در موارد خاص، مانند مذاكره، ميانجيگري و امثال آن ميباشد.
سفير در اصطلاح به دو معنا به كار ميرود:
الف. مقدّم نمايندگان سياسي دولتي نزد دولت ديگر. اين تقدّم در خود كلمه سفير نهفته است. همچنين نيازي به ذكر وصف «كبير» نيست، چون هر سفيري كبير است.
ب. مطلق نمايندگان سياسي مذكور كه شامل سفير، وزيرمختار، وزير مقيم و كاردار سفارت است. سفير، نماينده انحصاري رئيس دولت است، اما ديگران نماينده سياسي دولت متبوع خويشاند. زمان مأموريت سفير عادي محدود نيست، بلكه او پيوسته نمايندگي سياسي دولت متبوع خويش را دارد. اگر سفيري براي كار معين يا براي مدت محدود مأموريت داشته باشد، او را سفير فوقالعاده مينامند.11
در حقوق بينالملل معاصر، عنوان سفير به كسي اطلاق ميشود كه رياست هيأت ديپلماتها در خارج از كشور را بر عهده دارد. محل اقامت سفير و هيأت ديپلماتها «سفارت» نام دارد.
3. كنسول
كنسول، مأمور اعزامي توسط يك كشور به كشورهاي ديگر براي رسيدگي به امور تجاري و توريستي است. مأمور در خارج از كشور براي توسعه و حمايت منافع اقتصادي و امور رفاهي مربوط به اتباع كشور، در محل اقامت يا استقرار كنسول مقيم است.
كنسول معمولاً كارمند وزارت امور خارجه است و درجات كنسولي عبارتند از: سركنسول، كنسول، معاون كنسولي، مأمور كنسولي.12
4. ديپلماسي
ديپلماسي، هنر و روش انجام مذاكره با دولتهاي خارجي براي دستيابي به روابط سياسي رضايتبخش و متقابل است.13 در واقع، ديپلماسي علم و هنر نمايندگي كشورها و فن مذاكره است؛ هنري كه براي انجام امور ديپلماتيك و حقوقي و حفظ منافع كشور متبوع، در خارج صورت ميگيرد.14
ديپلماسي اصول و مقرّراتي است كه به موجب آنها روابط دولتها با هم از راه مذاكره و فرستادن مأموران فوقالعاده و جلب موافقت يا بستن قراردادها تمشيت پيدا ميكند.15
ديپلماسي، روش حل و فصل مسائل روابط خارجي دولت با دولتهاي ديگر، به وسيله مذاكره يا هر شيوه مسالمتآميز ديگر است. بنابراين، معناي خاص ديپلماتيك، روابط خارجي دولت و ديپلماسي، نحوه اداره آن روابط است.16
5. روابط ديپلماتيك
روابط ديپلماتيك17 به ارتباط رسمي دولتها كه درسايه مأموران ديپلماتيك مبادله ميشوند، اطلاق ميگردد.18 به بيان ديگر، تمام روابطي كه ميان كشورها، از طريق نمايندگان ديپلماتيك آنها صورت ميگيرد، اصطلاحا روابط ديپلماتيك ناميده ميشود.19
6. حقوق ديپلماتيك
حقوقدانان كمتر به تعريف حقوق ديپلماتيك20 اشارهكردهاند. شايد رائول ژنه (Raoul Genel) اولين حقوقداني باشد كه در اين زمينه تعريفي ارائه كرده است. او ميگويد: حقوق ديپلماتيك شاخهاي از حقوق عمومي است كه درباره اعمال و نظامات روابط خارجي دولت و نمايندگي او در خارج بحث ميكند؛ يعني هم از امور بينالملل و هم از نحوه اجراي آنها.21 و يا: حقوق ديپلماتيك مجموعه قواعدي است كه نظام روابط سياسي خارجي دولتها بر آن استوار است.22
منابع حقوق ديپلماتيك
منابع حقوق ديپلماتيك در حقوق عرفي عبارتند از: معاهدات، عرف بينالمللي، اصول كلي حقوق، آموزه، تصميمات قضايي بينالمللي و انصاف.23 با تصويب كنوانسيونهاي چهارگانه «وين» درباره روابط ديپلماتيك (1961)، روابط كنسولي (1963)، مأموريتهاي خاص (1969) و روابط نمايندگي دولتها با سازمانهاي بينالمللي (1975) توسط سازمان ملل متحد، حقوق ديپلماتيك عرفي به گونهاي سازمان يافته است كه ميتوان گفت به حد كمال رسيده است.24
منابع حقوق ديپلماتيك در اسلام عبارتند از: كتاب، سنّت، عرف، سيره عقلا و احكام حكومتي. نهاد حقوقي استيمان و حقوق اقليتهاي ديني نيز از موضوعاتي هستند كه ميتوان از آنها در تبيين حقوق ديپلماتيك استفاده كرد.25 عضويت كشورهاي اسلامي در سازمان ملل متحد و كنوانسيونهاي چهارگانه «وين» درباره حقوق ديپلماتيك، زمينه توسعه روابط ديپلماسي و رعايت حقوق ديپلماتيك را بيش از پيش فراهم ساخته است. كشورهاي اسلامي بر اساس اصل مقابله به مثل26 و اصل احترام به قراردادها ملزم به رعايت معاهدات و پيمانهاي بينالمللي هستند.27
علّامه طباطبائي در تفسير شريف الميزان مينويسد: «اسلام بعد از آنكه عهد و پيماني منعقد شد، حرمت عهد و پيمان و وجوب وفا به آن را به طور مطلق ميداند، خواه آن كسي كه پيمان بسته از پيمان متضرر شود، يا منتفع گردد. زيرا رعايت عدالت اجتماعي لازمتر و واجبتر از هرگونه نفع خصوصي يا شخصي است،... به جرئت سوگند ياد ميكنم كه اين، يكي از تعاليم عاليه است كه دين اسلام به منظور هدايت مردم به رعايت حكم فطرت انساني و حفظ عدالت اجتماعي كه رشته اجتماع انساني جز بر پايه آن به نظم نميآيد، آورده و مظلمه استخدام و استثمار را لگدكوب كرده است.»28
سابقه ديپلماسي و حقوق ديپلماتيك
ديپلماسي در تاريخ سياسي جهان پيشينهاي ديرينه دارد.29 گرايش به قدرت و حفاظت از منافع و دستاوردها از يكسو، وحشت از جنگ و پيامدهاي ناگوار آن از سوي ديگر، در ايجاد و توسعه روابط ديپلماسي تأثيرگذار بوده است.
اسناد تاريخي ناظر به مذاكرات و مراودههاي ديپلماتيكي ميان آشور و بابل و ايران، شواهد ديپلماتيك ميان دولتهاي فلسطين و فينيقي و سوري، مدارك مربوط به ارتباطات سياسي و ديپلماتيك ميان چين و ژاپن و نيز قوانين و نظامنامههاي هند در زمينه روابط با ديگر دولتها، بيانگر قدمت و اهميت ديپلماسي و حقوق ديپلماتيك در تنظيم روابط بينالمللي است.
اما يونان باستان در تاريخ ديپلماسي جايگاه خاصي دارد. واژگان ديپلماسي، ديپلماتيك و ديپلمات از ريشه يوناني «ديپلوما» اقتباس شده كه در اصل به معناي صفحه يا هر برگ لوله يا تاشده است و معمولاً به سندي گفته ميشد كه به موجب آن، عنوان يا امتيازي به شخصي داده ميشد. واژه «ديپلم» نيز به همين مناسبت در مدارك علمي به كار رفته است. يونانيان براي ديپلماسي اهميت خاصي قائل بودند. هومر،متفكروشاعرمعروفيونان، قرنها پيش از ميلاد مسيح، درباره روابط ديپلماتيك سخن گفته است.
روميان، هرچند بر قدرت نظامي اعتماد بيشتر داشتند، اما در بسياري از موارد براي حفظ موقعيت و گسترش قدرت از روشهاي محرمانه و چه بسا آميخته با نيرنگ و فريب استفاده ميكردند. امپراتوري بيزانس به دليل روحيه بارز توسعهطلبي، همواره گرفتار جنگ و درگيري بوده است. از روشهايي را كه در روابط ديپلماسي و سياست خارجي خود به كار گرفته، با اصول و موازين انساني و اخلاقي چندان سازگاري ندارد. اين خطمشي در اروپاي قرون وسطا نيز دنبال شد. كشورهاي قدرتطلب براي دستيابي به امتيازات خاص و توسعه قدرت، از هيچ اقدامي دريغ نكردند.
از قرن شانزدهم كه دولت ـ كشور به مفهوم امروزي آن30 شكل گرفت، انديشه برقراري سفارت دائم نيزپديدار گشت. قواعد عرفي حاصل از ضرورت يا ادب و نزاكت به منظور تنظيم روابط دولتها با سفيران و سفارتخانههاي مقيم و ساماندهي روابط سفيران با يكديگر، ايجاد گرديد. به دليل آنكه قواعد مزبور جنبه عام و جهاني نداشت، نميتوانست روابط دولتها و سفيران را بر اساس اصول حقوقي مشترك تنظيم كند.
در اين برهه از تاريخ، توانايي سياسي، قدرت نظامي و روابط خويشاوندي سلاطين، ملاك امتيازات به شمار ميرفت. دولتها بر اساس معيارهاي مزبور ـ و نه اصول حقوقي ـ براي خود امتيازاتي قائل بودند. بخصوص سفيران كشورهاي بزرگ، خود را نسبت به سفيران كشورهاي ديگر برتر ميپنداشتند و خواهان احترامات، تشريفات، مصونيتها و معافيتهاي ويژه بودند. زيادهخواهيها و توقعات نابجاي بعضي از كشورها، در عمل موجب آشفتگي و چه بسا بحران بينالمللي ميگشت.
به همين دليل، انديشه يكسانسازي معيارها و اصول ديپلماتيك به عنوان يك خواست جهاني مطرح شد و كوششهاي فردي و دولتي در راستاي تدوين حقوق ديپلماتيك آغاز گرديد. حقوقدانان تلاش كردند تا قواعد معتبر و عرفهاي رايج بينالمللي ناظر به نمايندگان و هيأتهاي ديپلماتيك را به صورت قانون تدوين نمايند. اين اقدام به عنوان نقطه عطفي در تاريخ روابط ديپلماتيك، آثار و بركات فراواني را به دنبال داشت. نظم و ساماندهي قواعد متفرق، شفافيت و قاطعيت مقررات، مبارزه با زيادهخواهي بعضي از كشورها، پيشگيري از تنشهاي بينالمللي و در نهايت پاسخدهي به نيازهاي جامعه بينالمللي در حوزه ديپلماتيك، از جمله فوايد حركت سازنده و پيشرو حقوقدانان در زمينه تدوين حقوق ديپلماتيك است.
لوفور (Lefur)، نويسنده حقوقي نخستين طرح تدوين جزئي، حقوق ديپلماتيك را در قراردادهاي كنگره «وستفالي» (1648) ارائه داد.31 سپس كنگره وين (1815) توسط هشت كشور بزرگ اروپايي برگزار و منجر به امضاي «نظامنامه تقدم مأموران ديپلماتيك» گرديد. كنواسيون وين، هرچند از لحاظ طبقهبندي نمايندگان ديپلماتيك و تعيين موقعيت آنان داراي اهميت ميباشد، اما بسياري از موضوعات حقوق ديپلماتيك، مانند برقراري روابط ديپلماتيك، تأسيس سفارتخانهها، آغاز و پايان مأموريت ديپلماتها، مزايا و مصونيتها و معافيتهاي ديپلماتيك و نظاير آن، در اين كنوانسيون اصلاً مورد اشاره قرار نگرفت.32
اقدامات اساسي را در اين زمينه كميسيون حقوق بينالملل سازمان ملل متحد انجام داده است.33 تدوين و تصويب كنوانسيونهاي چهارگانه وين درباره روابط ديپلماتيك (1961)، روابط كنسولي (1963)، مأموريتهاي خاص (1969) و روابط نمايندگي دولتها با سازمانهاي بينالمللي (1975) از نتايج كوششهاي سازمان ملل متحد در راستاي تكميل حقوق ديپلماتيك ميباشد. با تدوين كنوانسيونهاي مزبور، ميتوان گفت: تلاشهاي سازمان ملل متحد، موفقيتآميز و رضايتبخش ميباشد و حقوق ديپلماتيك به تكامل رسيده است.
با وجود اين، بعضي مدعياند كه در دوران معاصر، سياست فريب و نيرنگ در روابط خارجي و ديپلماسي غربيان عمق بيشتري يافته است.34
آنچه كه در اينگونه بررسيها بايد مورد تأمّل قرار بگيرد، اين نكته است: عدهاي همواره تلاش كردهاند تا پيدايش و گسترش فرهنگ و تمدن و آثار آن را محصول تلاش غرب و متفكران غربي معرفي كنند. در بررسي سابقه ديپلماسي و تدوين حقوق ديپلماتيك نيز همين شيوه را پيمودهاند. البته اختصاص دادن ديپلماسي به غرب و تمدن غربي، آن هم به مفهومي كه در سياست بينالملل معاصر، به ويژه در روابط كشورهاي مقتدر با كشورهاي جهان سومشاهدآنهستيم،نهتنهاموجب افتخار نيست، بلكه از نقاط منفي فرهنگ غرب به شمار ميرود.
اگر تاريخ را منصفانه بررسي كنيم، شواهد و قرائن تاريخي نشان ميدهد كه مشرق زمين (سرزمين انبياي الهي) خاستگاه واقعي فرهنگ و تمدن به شمار ميرود. تلاشهاي بيوقفه و خستگيناپذير پيامبران الهي در فرهنگسازي و ايجاد تمدن و نيز اصلاح و توسعه آن، بر هيچ پژوهشگر منصفي پوشيده نيست.
تاريخ تحولات ديپلماسي نيز از اين قاعده مستثنا نيست. اسناد و مدارك مربوط به روابط ديپلماتيك نشان ميدهد كه مشرق زمين در اين زمينه نيز پيشگام است. مراودهها و ارتباطات ديپلماسي در شرق همواره وجود داشته است. ظهور اسلام و روشهاي حكيمانه پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله در زمينه روابط بينالملل نقطه عطفي در تاريخ تحولات ديپلماسي جهان به شمار ميرود. حقيقتي كه بسياري از متفكران و مورخان ديپلماسي، از بيان آن غفلت و يا تغافل ورزيدهاند.
ديپلماسي و حقوق ديپلماتيك در اسلام
با توجه به اين حقيقت كه اسلام دين جهاني است و هدايت انسانها به سوي حق رسالت اصلي اين دين مبين به شمار ميرود،35 روابط ديپلماسي و حقوق ديپلماتيك در نظام حقوقي اسلام جايگاه خاصي مييابد؛ چراكه به مقتضاي حكمت، ديپلماسي فعال و حكيمانه پيششرط دعوت و هدايت است.
ما بر اين باوريم كه خداوند حكيم نخستين آموزگار بشر در زمينه سفارت و روابط ديپلماسي است. به بيان ديگر، سفارت و اصل ديپلماسي از مهمترين آموزههاي ديني به شمار ميرود. خداوند سبحان در راستاي هدايت بشر و ايجاد رابطه با اشرف مخلوقات (انسان) سفيراني را فرستاد و فن مذاكره و ديپلماسي را به بهترين وجه به آنان آموخت: «با حكمت و اندرز نيكو به سوي راه پروردگار دعوت نما، و به آنها به طريقي كه نيكوتر است استدلال و مناظره كن»36 تا روابط اجتماعي و بينالمللي بشر را تنظيم و انسانها را به زندگي انساني و عدالت اجتماعي هدايت كنند. انجام چنين رسالتي عظيم جز با ديپلماسي فعال و حكيمانه امكانپذير نيست.
بدون شك، پيامبران به عنوان سفيران الهي در ايجاد تمدن، توسعه روابط اجتماعي و بينالمللي و ترويج فرهنگ عدالتخواهي نقش عظيم و برجستهاي ايفا كردهاند: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛37 به راستي (ما) پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرستاديم تا مردم به عدالت قيام كنند.
قرآن كريم پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله را رسول رحمت معرفي ميكند38 و مهرباني و دلسوزي را از مهمترين ويژگي هاي او برميشمارد.39 ابلاغ پيام خدا،40 تعليم و تربيت انسانها،41 حل و فصل اختلافات،42 انذار و تبشير43 و اتمام حجت،44 رسالت اصلي آخرين سفير الهي است. منظور از ديپلماسي پيامبر صلياللهعليهوآله فعاليتها و اقداماتي است كه ايشان در جايگاه رئيس حكومت اسلامي و سفيران برگزيده او در راستاي انجام وظايف سياسي دولت اسلامي، تحقق بخشيدن به خطمشيهاي كلي اسلام در عرصه روابط بينالملل انجام دادهاند. در حقيقت، اهداف عالي و خطوط كلي سياست اسلام و منافع امت اسلامي بود كه ديپلماسي پيامبر صلياللهعليهوآله را معين ميكرد و جهت ميبخشيد.45
اگر ديپلماسي را هنر مذاكره و يك وسيله كاربردي در راستاي نيل به اهداف بدانيم، ديپلماسي پيامبر صلياللهعليهوآلهميتواند الگوي برتر در اين زمينه باشد. چون شيوههاي حضرت بر جهانبيني واقعبينانه و اصول و ارزشهاي انساني متكي بوده و خاستگاه الهي دارد. در واقع، زيربناي ديپلماسي پيامبر صلياللهعليهوآله رساندن پيام انسانساز وحي به همه ملتها در همه زمانهاست.46 هدف اسلام رساندن انسان به كمال واقعي و ايجاد حكومت واحد جهاني بر اساس قسط و عدل ميباشد.47 پيامبر گرامي صلياللهعليهوآلهتلاش كرد از طريق تبليغ اصول و احكام اسلامي جامعه بشري را به وحدت،48 تعاون،49 تفاهم50 و زندگي بر اساس مشتركات، هدايت نموده و انسانها را از ظلم و تعدي به همديگر باز دارد.
«قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَي كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضا أَرْبَابا مِن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»؛51 بگو: اي اهل كتاب! بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است، كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم و بعضي از ما بعضي ديگر را ـ غير از خداي يگانه ـ به خدايي نپذيرد. هرگاه (از اين دعوت) سرباز زنند، بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم.
از منابع تاريخي استفاده ميشود كه پيامبر صلياللهعليهوآله پس از نزول آيه مزبور نامههاي متعددي براي زمامداران بزرگ آن عصر فرستاد و در بخشي از نامهها بخصوص روي آيه فوق تأكيد ورزيده است.52
ديپلماسي در حكومت پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله، آخرين سفير الهي تجلّي خاصي دارد. تاريخ، نمونههايي از رفتار ديپلماسي حضرت را ثبت كرده است. ايشان در مدت حكومت خويش، سفيران متعددي را نزد سران ديگر كشورها فرستاده و سفيراني را از كشورهاي ديگر به حضور پذيرفته است. در اعزام و يا پذيرش سفير نيز تشريفات خاصي را رعايت ميكرده است. بدون شك، سيره آن حضرت در زمينه روابط بينالملل و حقوق ديپلماتيك، شامل نكات ارزنده و الهامبخش ميباشد.
لازم است بدانيم اثر مكتوب با عنوان مشخص درباره ديپلماسي مسلمانان بسيار اندك است. تنها اثر معروف در اين زمينه كتاب رسل الملوك و من يصلح للرسالة و اسفارة نوشته ابن الفراء است كه در اواخر قرن سوم هجري (نهم ميلادي) نوشته شده و توسط صلاحالدين منجد تصحيح و در سال 1947 در قاهره منتشر گرديده است. در سال 1363 توسط پرويز اتابكي به فارسي ترجمه شده است. اما شواهد و مدارك موجود در منابع اسلامي و كتابهاي تاريخي، به نحو مطلوب بيانگر اهتمام اسلام و مسلمانان نسبت به اين موضوع ميباشد. تاريخ سفارت و روابط ديپلماسي مسلمانان در چند مرحله قابل بررسي است.
1. عصر رسالت
پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله آخرين سفير آسماني است. سيره ايشان در زمينه ديپلماسي بسيار آموزنده است. در تاريخ ديپلماسي پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله از سفيران زيادي نام برده شده كه هريك از آنها براي انجام مأموريتي اعزام شدهاند. از آن جمله ميتوان سفارت سياسي ـ نظامي امام علي عليهالسلام در يمن، عروهبن مسعود در مكه، معاذ بن جبل در يمن، عبداللّه بن حزافه در ايران، خاطب بن ابيبلعه در مصر، دحيهبن خليفه كلبي در روم، عمرو بن اميه در حبشه، شجاعبن وهب در دمشق و سليط بن عمرو در يمامه را نام برد.53
يكي از حقوقدانان مسلمان معتقد است: نخستين سفير پيامبر گرامي صلياللهعليهوآله فردي غيرمسلمان به نام عمرو بن امية الضمري ميباشد. تعدادي از مسلمانان به دستور پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله به كشور حبشه هجرت كردند. كفار قريش تلاش داشتند تا آنان را به مكه برگردانند. آن حضرت در سال دوم هجري عمرو را نزد نجاشي پادشاه حبشه فرستاد تا به وسيله اطلاعرساني شفاف، توطئه قريشيان را در خصوص برگرداندن مسلمانان پناهنده خنثي نمايد.54
الف. نامهها و سفيران پيامبر صلياللهعليهوآله: پيامبر صلياللهعليهوآله در مدت حكومت دهساله خويش اقدامات بسيار سازندهاي در عرصه روابط بينالملل انجام داد. ارسال نامهها و اعزام سفيران متعدد از سوي ايشان به ديگر كشورها نقطه عطفي در تاريخ ديپلماسي جهان به شمار ميرود.
برخي از مورخان تعداد نامههاي پيامبر به سران قبايل و رؤساي مذاهب و دولتها را بيش از سيصد مورد ذكر كردهاند.55 مطابق نوشته ابن سعد در طبقات، رسول خدا صلياللهعليهوآله در آغاز سال هفتم هجرت، در يك روز شش نامه به كشورهاي بزرگ جهان، از جمله ايران و روم فرستاد.56 نامههاي پيامبر صلياللهعليهوآلهاز نظر محتوا، بلاغت و آداب سياسي شايان توجه است.57 سفيران اعزامي حضرت از جانب همه پادشاهان (قيصر روم، حارث بن ابيشمر پادشاه غسان، مقوقس پادشاه مصر و نجاشي شاه حبشه) به جز خسرو پرويز، امپراتور ايران، مورد استقبال و تجليل قرار گرفتند.58
نكته حائز اهميت آنكه سفيران اعزامي از سوي پيامبر صلياللهعليهوآلهاين توانايي را داشتند كه به زبان كشور ميزبان سخن بگويند.59 آشنايي مسلمانان به زبانهاي گوناگون از عجايب آن دوران و نشانگر اهتمام پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهنسبت به مسئله ديپلماسي و ايجاد روابط ديپلماتيك با ديگر جوامع است.
بدون شك، ارسال پيامها و چگونگي تعامل سفيران اسلام با سران ديگر جوامع، از نوادر تاريخ است. سيره آن حضرت در ايجاد روابط حسنه و ديپلماسي پايدار و ماندگار ميتواند الهامبخش كشورهاي اسلامي باشد. چنانكه در ديپلماسي معاصر نيز پيامهايي كه ميان سران كشورها مبادله ميشود، در هماهنگي سياست جهاني و تنشزدايي بينالمللي، نقش بسيار تعيينكننده و سازنده دارد.
ب. وفود يا هيأتهاي نمايندگي: در حكومت نبوي، پذيرش سفيران توأم با آداب و تشريفات خاص صورت ميگرفت. پيامبر صلياللهعليهوآلهسفيران خارجي را در مسجد بزرگ مدينه ـ در جايي كه معروف به «اسطوانة الوفود» (ستون سفيران) بوده و هنوز هم باقي است ـ به حضور ميپذيرفت. تعداد هفتاد و يك نمونه از وفود (هيأتهاي نمايندگي) در دوران رسالت و چگونگي مذاكرات و اهداف آنها به ثبت رسيده است.60 هيأتهاي نمايندگي در سال نهم هجري به گونهاي افزايش يافت كه سيرهنويسان آن را «عام الوفود» ناميدند.
مهمترين محورهاي مذاكرات وفود عبارت بودند از:
ـ ملاقات با پيامبر صلياللهعليهوآله و تحقيق درباره اسلام؛
ـ عقد قراردادهاي صلح (دوجانبه يا چندجانبه)؛
ـ درخواست كمكهاي اقتصادي؛
ـ واگذاري صلاحيت اداره مناطق به بعضي از رؤساي قبايل در صورت صلاحديد؛
ـ پيمان بيطرفي و پرهيز از شركت در اقدامات خصمانه عليه مسلمانان؛
ـ پذيرش حاكميت جديد كه در رهبري پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهتجلّي يافته بود.61
ج. آداب پذيرش سفيران: پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله با سفيران اعزامي جوامع ديگر رفتار حسنه و نيكي داشتند. آنان در مدت مأموريتشان از احترام و مصونيت كامل برخوردار بودند و ميتوانستند بيهيچ محدوديتي پيامشان را ابلاغ كنند.
پيامبراكرم صلياللهعليهوآله و هيأتهمراهدرمراسمپذيرشسفيران، لباس خوب بر تن ميكردند و از آنان به طور رسمي استقبال مينمودند. دارالضيفان (مهمانسرا) مخصوص پذيرايي سفيران وجود داشت و با سفيران با توجه به موقعيت شخصي و مقام اعزامكننده آنها رفتار ميكردند.
دادن هدايا به سفيران، امري بود كه جزء تشريفات به شمار ميرفت. تاريخ نمونههايي از اعطاي هدايا توسط پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهرا ثبت كرده است.
پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله به سفير فروهبن عمرو جذامي عامل قيصر در عمان كه حامل هديهاي همراه با خبر اسلام آوردن فروه بود، پانصد درهم هديه داد.62 همچنين قاصد باذان عامل كسري در يمن را مورد لطف قرار داد و كمربندي به وي اهدا كرد كه در آن طلا و نقره به كار رفته بود. از آن پس مردم او را «ذوالمفخره» (صاحب كمربند) ميگفتند.63
نقل شده كه پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله در هنگام رحلت وصيت كرد كه جانشينان او نيز، اين سيره را ادامه بدهند و به سفيران هدايايي بدهند. هرگاه سفيران مسلمان هدايايي دريافت ميكردند، به بيتالمال تعلّق ميگرفت.64
د. آثار ديپلماسي پيامبر صلياللهعليهوآله: آثار عمده ديپلماسي حكيمانه پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله پس از رحلت ايشان، در دوران خلفا به بار نشست. سقوط امپراتوري روم در عقبنشيني هرقل (از مناطق شام) و فروپاشي امپراتوري ايران بازتاب سياستي است كه پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهاز سال ششم هجري در زمينه توسعه روابط بينالملل و گسترش سياست ديپلماسي اتخاذ نمود.
فتوحات مسلمانان در عصر خلفا، عنواني است كه مورخان به آثار سياسي و بازتاب روابط بينالمللي رسول خدا صلياللهعليهوآله دادهاند. در واقع، ظهور قدرتمند اسلام در عرصه جهاني در آن دوران قدرتها را واداشت تا به اين واقعيت تن در دهند كه قدرت به حكومت جديد، مكتب نوپا و ملت تازهاي انتقال يافته است.65
سقوط سلطنت هفتصد ساله قيصر روم، آزادي سرزمينهاي عراق و ايران به دست لشكر فاتح اسلام و سقوط قدرت ساساني و تاج و تخت كياني و انزواي امپراتوري روم در مدت كوتاه، آثار شيوه حكيمانهاي است كه پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله در زمينه روابط بينالمللي اتخاذ كرده بود.66
2. دوران پس از رسالت
روابط ديپلماسي جامعه اسلامي در دوران پس از رحلت پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهبسيار كمرنگ ادامه يافت. از جمله نقل شده كه در دوران ابوبكر سفيري از جانب قيصر روم آمد، اما از محتواي مأموريت او اطلاعي در دست نيست.67 همچنين در زمان خليفه دوم سفيراني از جانب قيصر روم به مدينه آمدند.68
در زمان بيعت با امام علي عليهالسلام، نمايندگاني از عراق و مصر حضور داشتهاند كه خود بيانگر تداوم ديپلماسي صدر اسلام است.69 واقعيت اين است كه مدت پنج سال خلافت اميرمؤمنان عليهالسلام چنان درگير جنگهاي تحميلي (جمل، صفين و نهروان) گرديد، كه فرصتي براي فتوحات اسلامي و توسعه روابط ديپلماتيك باقي نگذاشت.70 در يك جمعبندي ميتوان گفت كه در دوران خلفا، از تحرك پويا و ابتكار فعال پيامبر صلياللهعليهوآله در عرصه روابط بينالمللي و ديپلماسي اسلام خبري نيست. چون هر يك از خلفا در مدت زمامداريشان، بيشتر درگير مشكلات و شورشهاي داخلي گرديدند.
با تشكيل دولت اموي نيز، سفيراني بين دمشق و بيزانس رفت و آمد داشتند. با پيشروي اسلام به سوي شرق، هشامبن عبدالملك خليفه اموي، در سال 108 هجري سفيري به نام سليمان نزد هسان تسونگ امپراتور چين اعزام داشت. از اينرو، روابط بين اعراب و چين گسترش يافت، بخصوص در دوره عباسيان هنگامي كه آنان لشكري به چين فرستادند تا پادشاه چين را در برابر رقيب وي ياري دهند. در دوران فاطميون مصر و به ويژه در زمان المستنصرباللّه سفيران روم براي توسعه روابط بازرگاني به آن كشور آمدند؛ چراكه مصر كشوري مهم بود و روميها بدان علاقه داشتند. اين روابطْ توسعه يافت و مصر دولت بزرگي شد؛ به گونهاي كه گفته شد: در يك نوبت،14سفيرازكشورهايگوناگوندرقاهرهگردآمدند.71
در دوره عباسيان عهدنامههاي متعددي بين حكومت عباسي و امپراتور روم شرقي و ديگران به امضا رسيده است. مسعودي از دوران هارونالرشيد تا زمان خودش، از انعقاد دوازده عهدنامه ميان كشور اسلامي و ديگر كشورها نام ميبرد.72 البته سياست بينالمللي دولتهاي اسلامي و ديپلماسي جهان اسلام در دوران پس از رسالت نيازمند بحث و بررسي است كه در فرصت مناسب بايد به آن پرداخته شود.
3. تأسيس سفارت دائم
در گذشته سفارت حالت موقت داشت. دولتها براي انجام هر مأموريتي شخص يا هيأتي را به عنوان سفير اعزام ميكردند. رشد تمدن و گسترش روابط بينالمللي به تدريج ضرورت تأسيس سفارت و نمايندگي نسبتا دائمي كشورها را ايجاب كرد. از نظر تاريخي، در خصوص جايگزيني سفير دائم به جاي سفير موقت، ديدگاههاي متفاوتي وجود دارد.
برخي از نويسندگان معتقدند: غربيان انديشه فرستادن كنسول را از مسلمانان آموختهاند؛ زيرا در جنگهاي صليبي مسلمانان به موجب پيمانهاي خاصي، حق تعيين كنسولي را به منظور رسيدگي به امور شخصي اتباع بيگانه به رسميت شناخته بودند، كه به تدريج تحت عنوان «كاپيتولاسيون»73 در عرصه بينالملل مطرح شد. در اين مسئله كه شناسايي حق كنسولي بيگانگان از ابتكارات دولت عثماني ميباشد، همه اتفاق نظر دارند. به اعتراف مورخان ايتاليايي، در سال 1453م با فتح قسطنطنيه چنين حقي از سوي دولت عثماني براي اتباع بيگانه به رسميت شناخته شد. با انعقاد قرارداد 1535 و 1637 بين عثماني و فرانسه و انعقاد قرارداد 1675 بين عثماني و انگلستان و سرانجام در سال 1740م، اين معاهده كامل شد.74 البته ما درصدد ارزيابي معايب كاپيتولاسيون و رفتار سادهلوحانه عثمانيهانيستيم، ولينكتهاي كه در اينجا قابل توجهاستكهاصلابتكارشناساييحقكنسوليبرايبيگانگان ميباشد كه توسط دولت عثماني انجام گرفته است.
نكتهاي كه در سير تحول روابط ديپلماسي جامعه اسلامي شايان توجه است، تقدم زماني جامعه اسلامي در اين زمينه و حتي ابتكار جايگزيني سفير دائم به جاي سفير موقت ميباشد.
4. وظايف سفيران
سفيران و ديپلماتهاي سياسي در مدت مأموريتشان (دائم يا موقت) تجلّي قدرت، نماد استقلال، الگوي حاكميت ملي و در يك كلام نماينده كشور فرستنده به شمار ميروند. با توجه به اهميت روابط ديپلماسي، كشورهاي اسلامي در اين زمينه، نكاتي را رعايت ميكردند كه بسيار آموزنده و جالب به نظر ميرسد.
خليفه يا سلطان كشور اسلامي، سفيرانشان (نمايندگانشان) را معمولاً از ميان معتمداني داراي صفات ذيل انتخاب ميكردند: حيثيت و شهرت علمي، كفايت و چابكي، ارزش و اطمينان، قيافه و سيما، ساختمان بدني و تناسب اندام و زيباييهاي صوري، غيرتمندي و حضور ذهن. چون اغلبْ شخص واحدي با ويژگيهاي لازم كمتر پيدا ميشد، هيأتي را مركب از دو يا سه نفر به عنوان سفير ميفرستادند: يكي مرد شمشير، ديگري مرد دانش و سومفرديمستشار(دبير)كهسمتمنشيگريهيأتراداشت.75
آنان همانگونه كه نقش مهم و وظايف حساسي بر عهده دارند، از مزايا و مصونيتهايي نيز برخوردارند كه به طور اجمال به آنها اشاره ميكنيم.
1. نسبت به كشور پذيرنده: وظايف سفيران و ديپلماتها در قبال كشور ميزبان، محدودتر از وظايفشان در برابر كشور متبوع خود است؛ زيرا در ارتباط با كشور ميزبان، بيشتر حقوق سفيران و ديپلماتها مطرح است، نه وظايف آنان. اما در عين حال، آنها در برابر كشور ميزبان نيز مسئوليتهايي دارند؛ از جمله آنها رعايت قوانين داخلي و احترام به آداب و رسوم كشور ميزبان و عدم همكاري با گروههاي مخالف آن را ميتوان نام برد. در مجموع، نمايندگان سياسي بايد از ارتكاب اعمالي كه موجب هتك حرمت و بياعتنايي به عقايد مذهبي، سياسي، سنّتها و ارزشهاي ملي كشور ميزبان است، بپرهيزند.76
2. نسبت به كشور فرستنده: سفيران اعزامي از سوي مسلمانان، اعتبارنامه رسمي داشتند و مكلف بودند آنها را به رؤساي دولت كشور ميزبان تسليم كنند. مأموريت آنان كه در ابلاغ پيام بدان تصريح ميشد، گاهي مشتمل بر اظهارات كلي و عمومي بود و از اين حكايت داشت كه اطلاعات محرمانه، شفاها به وسيله هيأت اعزامي ارائه خواهد شد.77
از زمان پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله سفيران براي مقاصد ديني، سياسي و مانند آن به اطراف فرستاده ميشدند. مطابق اظهار مورخان اسلام، پيامبر صلياللهعليهوآلهسفيراني به روم شرقي، ايران، مصر و حبشه فرستاد.78 هرچند سفيران مسلمان براي امور مهم و اهداف گوناگوني فرستاده ميشدند؛ مثلاً، پيش از شروع جنگ براي اتمام حجت يا پس از وقوع جنگ براي از بين بردن آثار آن (مانند انعقاد صلح و مبادله اسيران) اعزام ميشدند، اما وظيفه اصلي آنان تبليغ اسلام و دعوت اسلامي بود.
يكي از نويسندگان، وظايف سفيران را تحت عنوان «مقاصد ديپلماسي قديم در اسلام» به طور كلي در عناوين ذيل خلاصه كرده و توضيح داده است: بازخريد اسيران، جمعآوري اطلاعات براي دولت متبوع، بازرگاني، شادباش و تسليت گفتن، تلاش براي سازش و رفع اختلاف، اقدامات لازم براي ترك مخاصمه و برقراري صلح، خواستگاري در ازدواجهاي سياسي، حمل هدايا، درخواست سرباز و كمك نظامي.79
وظايفي كه براي سفيران در ديپلماسي جهان اسلام معمول بوده، اگر با ماده سوم كنوانسيون 1961 وين درباره حقوق ديپلماتيك80 كه وظايف مأموران ديپلماتيك را بيان كرده، مقايسه كنيم، واقعنگري و توجه اسلام به روابط ديپلماسي به خوبي مشخص ميشود.
بر اساس ماده سوم كنواسيون وين 1969، وظايف نمايندگي ديپلماتيك عبارتند از:
الف. نمايندگي دولت فرستنده نزد دولت پذيرنده؛
ب. حفظ منافع دولت فرستنده و اتباع آن در دولت پذيرنده تا حدي كه در حقوق بينالملل پذيرفته شده است.
ج. مذاكره با حكومت دولت پذيرنده؛
د. تحقيق اوضاع و سير وقايع در دولت پذيرنده، با استفاده از تمام وسايل قانوني و گزارش آن به حكومت دولت فرستنده؛
ه . بسط روابط دوستانه و توسعه روابط اقتصادي و فرهنگي و علمي بين دولت فرستنده و دولت پذيرنده.
مصونيت سفيران
چنانكه اشاره كرديم مسئله سفارت در اسلام جايگاه ويژهاي دارد. خداوند نخستين بنيانگذار سفارت است. او پيامبرانش را به عنوان سفير به سوي بندگانش فرستاده است. به همين دليل، سفارت در حكومت نبوي نيز اهميت خاصي داشته است؛ پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلههمزمان با تأسيس حكومت، به ديپلماسي فعال در برقراري روابط و ارسال سفير نزد سران كشورهاي ديگر همت گماشت. البته در آن زمان چون روابط ديپلماسي و اعزام سفيران به صورت موقت بود، طبعا وظايف و مزاياي آنها نيز چندان گسترده نبود. به هر حال، ديپلماسي وسيلهاي بود كه در پناه آن تماس رسمي بين مقامات اسلامي و غير آن امكانپذير ميشد.
با مراجعه به منابع اسلامي و كتب معتبر تاريخي، اين واقعيت روشن ميگردد كه سفيران و ديپلماتها در جوامع اسلامي، از آزادي و احترام خاصي برخوردار بودهاند. بخصوص در عصر رسالت كه نمونههايي از آن را متذكر شديم. مسلمانان در مراسم استقبال از سفيران ديگر كشورها رفتار ويژهاي داشتند. مهمانداران (افرادي كه مأمور پذيرايي از آنها ميشدند) وظيفه داشتند مصالح اسلامي را رعايت كنند و نيرو و قدرت، شوكت و عظمت، شدت و حميت، تعصب و اتفاق كلمه، وظيفهشناسي و علاقهمندي مسلمانان را به حفظ نظام مملكت، به سفيران و هيأت همراه نشان دهند.81 اكنون به مزايا و مصونيتهاي سفيران از ديدگاه اسلام اشاره ميكنيم:
1. مصونيت شخصي: سفيران و هيأت همراه، از مصونيت شخصي كامل برخوردارند و بايد از تعرض و بدرفتاري با آنان اجتناب شود. در تاريخ اسلام ميخوانيم حتي در مواردي كه سفير يا فرستادهاي خارج از محدوده وظيفهشان عمل كردهاند، پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله اجازه تعرض به آنان را نداده است. در اينباره فرستادگان مسيلمه كذاب، مثال خوبي است. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله در برابر عمل ناشايست آنها فرمود: «لو لا أن الّرسل لاتقتل لضربت اعناقكما»؛82 اگر اين حكم نبود كه سفيران را نميتوان كشت، شما را گردن ميزدم.
همچنين رفتار محبتآميز و توأم با گذشت پيامبر صلياللهعليهوآلهدر انعقاد صلح حديبيه،83 و نيز استقبال گرم از نمايندگان مسيحيان نجران، شواهد ديگري در اين خصوص ميتواند باشد.84
2. آزادي مذهبي: در ديپلماسي اسلام، سفيران براي انجام نيايش و مراسم ديني كاملاً آزادند. پيامبر گرامي صلياللهعليهوآله به هيأت نمايندگي مسيحيان نجران اجازه داد كه حتي در مسجدالنبي آيين مذهبي خود را برپا دارند. مورخان انجام نيايش آنان را كه آزادانه صورت پذيرفته است، حادثهاي عجيب ميدانند.85
نويسنده كتاب سنن موارد متعددي را ذكر ميكند؛ از جمله اهالي مكّه پس از جنگ بدر، ابورافع را براي مذاكره و ملاقات با پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهدرباره آزادي اسيران قريش به مدينه فرستاد. نامبرده وقتي به مدينه آمد، اسلام آورد و نميخواست به مكه برگردد. حضرت فرمود: «من نقض تعهد نميكنم و نيز سفيران را توقيف نميكنم. بنابراين برگرد! چنانچه تمايل به بازگشت داشتي، ميتواني بعدا به مدينه مراجعت كني.» ابورافع به توصيه آن حضرت عمل كرد.86
3. معافيت از پرداخت عوارض: براساس شواهد تاريخي، اموال سفيران از پرداخت عوارض معاف بوده است؛ البته به شرط عمل متقابل دولتهاي متبوع آنان. به نقل يكي از نويسندگان، اگر كشورهاي خارجي فرستادگان مسلمان را از عوارض گمركي و ديگر مالياتها معاف كنند، فرستادگان آن كشور نيز همان امتياز را در سرزمين اسلامي خواهند داشت. در غير اين صورت تصميم با دولت اسلامي است؛ يعني اگر بخواهد، آنان نيز مانند مسافران خارجي، به پرداخت عوارض معمول ملزم خواهند بود.87
اينگونه رفتار متقابل، ممكن بود درباره شخص سفير هم اعمال شود؛ مثلاً، رسول خدا صلياللهعليهوآله نماينده تامالاختيار مكه را تا زمان بازگشت سالم سفير مسلمانان (كه در مكه توقيف شده بود) به حديبيه (اردوگاه پيامبر) در توقيف نگه داشت. ممكن بود فرستادگان در مواردي، بازداشت يا زنداني شوند.88
مسلمانان در اين زمينه با احتياط عمل ميكردند. در گذشته و بخصوص در اروپا، جاسوسي نخستين هدف ديپلماسي به شمار ميرفته است. از اينرو، مسلمانان از سفيران بيمناك بودند و مردم را از معاشرت با آنان منع ميكردند تا اخبار به آنان نرسد.89
ابويوسف در زمينه مصونيت سفيران چنين نوشته است:
اگر واليان با فرد بيگانهاي ملاقات كنند، او ادعا كند كه فرستاده فلان پادشاه به سوي سلطان عرب است و اين نامه اوست،... كسي حق تعرض به اموال او را ندارد، اموالي را كه به قصد تجارت آورده ماليات دارد والاّ ماليات ندارد... و چنانچه مسلمانان در دريا به كشتي كه از آن مشركان است برخورد كند و اهل كشتي ادعا كنند كه فرستاده فلان حاكم هستند و نامهاي در اين خصوص ارائه نمايند، بر والي لازم است كه آنها را به سوي رهبر مسلمانان بفرستد و در صورتي كه دروغ گفته باشند، رهبر درباره آنان تصميم ميگيرد.90
نتيجهگيري
نتيجه بحث حاضر را چنين ميتوان فهرست كرد:
1. نهاد حقوقي سفارت و ديپلماسي از آموزههاي ديني است. خداوند سبحان نخستين باب سفارت را گشوده است. پيامبران، سفيران اعزامي پروردگار و كتابهاي آسماني حاوي پيامهاي خداوند به سوي همه انسانهاست.
2. اسلام، دين جهاني است و هدف آن دعوت همه انسانها به توحيد و يكتاپرستي و تحقق عدالت در گستره جهان ميباشد، لازمه انجام اين رسالت جهاني، ايجاد روابط دوستانه و رفتار حكيمانه و داشتن ديپلماسي فعال با ديگر جوامع است.
3. نقش اسلام در حوزه ديپلماسي بسيار برجسته است. پيامبر صلياللهعليهوآله به عنوان آخرين سفير الهي در اين زمينه اقدامات ارزندهاي انجام داده است. ديپلماسي فعال ايشان از نوادر تاريخ روابط بينالملل به شمار ميرود. ارسال نامهها و اعزام سفيران به نزد سران كشورهاي ديگر و بخصوص امپراتوريهاي بزرگ آن زمان، اعجاببرانگيز است. سيره پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله در زمينه ديپلماسي، چگونگي فرستادن و پذيرفتن سفيران و رعايت حقوق ديپلماتيك ميتواند الهامبخش باشد.
4. اصل احترام به سفيران و ديپلماتها و مصونيت آنان در نظام حقوقي اسلام، از اهميت خاصي برخوردار ميباشد. تاريخ روابط بينالملل به خوبي نشانگر اهتمام مسلمانان به امر سفارت و روابط ديپلماسي است. مسلمانان قرنها زودتر از غربيان به تدوين حقوق ديپلماتيك و رعايت آن اهتمام ورزيدهاند. قرائن و شواهد تاريخي نشان ميدهد كه تأسيس سفارت دائم نيز از ابتكارات مسلمانان است.
البته حقوق ديپلماتيك جديد با قديم از لحاظ كمّي و كيفي تفاوتهايي دارد؛ در گذشته، به دليل موقت بودن مأموريتهاي ديپلماسي، ناگزير حقوق سفيران نيز محدود بوده است. در دوران معاصر، سفارت حالت دائمي پيدا كرده و سفارتخانه هر كشوري بخشي از سرزمين آن كشور به شمار ميرود، هرچند كه تأمين امنيت آن به عهده كشور ميزبان است. اعضاي سفارتخانه و هيأت ديپلماتيك نيز متفاوت از گذشته است. در دوران معاصر، كشورها آزادي عمل بيشتري براي سفارتخانهها قائلند.
هرچند به تناسب پيچيدگي و گسترش روابط بينالملل، حقوق ديپلماتيك نيز تكامل يافته است، اما با توجه به ويژگي جهاني بودن اسلام و نقش ديپلماسي فعال در پيشرفت اهداف والاي اين دين مبين، محدوديتي خاصي نسبت به گسترش روابط ديپلماتيك وجود ندارد.
در مجموع كشورهايي كه بر اساس اصل همزيستي مسالمتآميز، اقدام به تأسيس سفارتخانه ميكنند، يا به وسيله عضويت در سازمانهاي بينالمللي و يا انعقاد قراردادهاي تجاري، اقتصادي، فرهنگي تعهداتي را نسبت به يكديگر ميپذيرند، بايد طبق آنها رفتار نمايند. اين مقتضاي اصل احترام به قراردادها و اصل مقابله به مثل و عرف بينالمللي است.
-
پى نوشت ها
- 1 كارشناس ارشد حقوق بينالملل، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدسسره. تاريخ دريافت: 11/8/87 ـ تاريخ پذيرش: 22/10/87.
- 2 . Apostle.
- 3 ـ محمّدجعفر جعفرى لنگرودى، مبسوط در ترمينولوژى حقوق، 1381، ج 3، ص 2047.
- 4 ـ تكوير: 19 / هود: 77و81 / عنكبوت: 31/ مرسلات:1/ زخرف: 80.
- 5 ـ بقره: 119 و 151 / نساء: 165 / مائده: 19 / ابراهيم: 4 / انبياء: 107 / احزاب: 45 و 46 / مزمّل: 15و16 / آلعمران: 144 / مائده: 67 / انعام: 48.
- 6 ـ ر.ك. راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن الكريم، 1427، ص 352ـ353.
- 7 Embassage.
- 8 Ambassador.
- 9 ـ بهمن آقايى، فرهنگ حقوقى بهمن، 1382، ص 68.
- 10 ـ راغب اصفهانى، مفردات، ص 412، واژه «سفر».
- 11 ـ محمّدجعفر جعفرى لنگرودى، مبسوط در ترمينولوژى حقوق، 1367، ص 2173.
- 12 ـ بهمن آقايى، فرهنگ حقوقى بهمن، ص 308.
- 13 ـ همان، ص 420.
- 14 ـ مهدى نوروزى خيابانى، فرهنگ لغات و اصطلاحات سياسى، 1376، ص 80.
- 15 ـ محمّدجعفر جعفرى لنگرودى، مبسوط در ترمينولوژى حقوق، ج 3، ص 1968.
- 16 ـ جواد صدر، حقوق ديپلماتيك و كنسولى، 1376، ص 4.
- 17 Diplomatic relations.
- 18 ـ بهمن آقايى، فرهنگ حقوقى بهمن، ص 421.
- 19 ـ على آقابخشى، فرهنگ علوم سياسى، 1366، ص 86.
- 20 Law of diplomatic.
- 21 ـ جواد صدر، حقوق ديپلماتيك و كنسولى، ص 4.
- 22 ـ همان.
- 23 ـ اساسنامه ديوان بينالمللى دادگسترى، ماده 38 منابع حقوق بينالملل را برمىشمارد كه منابع حقوق ديپلماتيك نيز مىباشد.
- 24 ـ كنوانسيونهاى نامبرده از اقدامات و مصوبات كميسيون حقوق بينالملل مىباشد.
- 25 ـ محمّد ابراهيمى، اسلام و حقوق بينالملل عمومى، 1377، ج 2، ص 248.
- 26 ـ بقره: 194 / نحل: 126/ انفال: 95/ شورى: 40/ مائده: 8و45.
- 27 ـ مائده:1/ توبه:7/ نحل: 91 / اسراء: 34/ احزاب: 15/ بقره: 177/ رعد:20 / انفال: 72.
- 28 ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، تفسير الميزان، بىتا، ج 5، ص 249ـ250.
- 29 ـ پرويز ذوالعين، حقوق ديپلماتيك، 1384، ص 55.
- 30 Nation state.
- 31 ـ پرويز ذوالعين، حقوق ديپلماتيك، ص 73.
- 32 ـ همان، ص 74ـ78.
- 33 ـ كميسيون حقوق بينالملل بر اساس ماده 13 منشور، به منظور تدوين و توسعه حقوق بينالملل در 21 نوامبر 1947 توسط مجمع عمومى سازمان ملل متحد تأسيس گرديد.
- 34 ـ عباسعلى عميد زنجانى، فقه سياسى: حقوق تعهدات بينالمللى و ديپلماسى در اسلام، 1379، ص 160ـ161.
- 35 ـ بقره: 21 و 168 / يونس: 57 / اعراف: 157 / انبياء: 107 / حج: 49 / سبا: 28.
- 36 ـ نحل: 125.
- 37 ـ حديد: 25.
- 38 ـ انبياء: 107.
- 39 ـ توبه: 128.
- 40 ـ بقره: 151.
- 41 ـ بقره: 121.
- 42 ـ بقره: 213.
- 43 ـ نساء: 165 / انعام: 48.
- 44 ـ نساء: 165.
- 45 ـ عباسعلى عميدزنجانى، فقه سياسى: حقوق تعهدات بينالملل و ديپلماسى در اسلام، ص 272.
- 46 ـ تكوير: 27 / اعراف: 158/ فرقان: 1 / سبأ: 28/ انعام: 19و90.
- 47 ـ حديد: 25.
- 48 ـ آلعمران: 103.
- 49 ـ مائده: 2.
- 50 ـ آلعمران: 64 / بقره: 83 / نحل: 125.
- 51 ـ آلعمران: 64.
- 52 ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، 1375، ج 2، ص 596ـ602.
- 53 ـ عباسعلى، عميد زنجانى، فقه سياسى: حقوق تعهدات بين المللى و ديپلماسى در اسلام، ص 317ـ319.
- 54 ـ محمد حميداللّه، حقوق روابط بينالملل در اسلام، 1373، ج 1، ص 263.
- 55 ـ على احمدى ميانجى، مكاتيبالرسول، 1419، جزء اول، ص 5.
- 56 ـ محمّدبن سعد واقدى، طبقات الكبرى، 1405، ج 1، ص 358.
- 57 ـ على احمدى ميانجى، مكاتيب الرسول، جزء دوم، ص 315ـ508 / محمّد حميداللّه، مجموعة الوثابق السياسية للعهد النبوى و الخلافة الراشدة، 1407.
- 58 ـ عبدالحى كتانى، نظام الحكومة النبوية، بىتا، ص 308.
- 59 ـ همان.
- 60 ـ محمّدبن سعد واقدى، طبقات الكبرى، ج 1، ص 291ـ360.
- 61 ـ عباسعلى عميد زنجانى، فقه سياسى: حقوق تعهدات بينالمللى و ديپلماسى در اسلام، ص 332ـ337.
- 62 ـ علىبن زيد بيهقى، تاريخ بيهق، 1361، ص 140.
- 63 ـ همان، ص 141.
- 64 ـ محمّد حميداللّه، حقوق روابط بينالملل در اسلام، ص 268ـ272.
- 65 ـ گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، 1347، ص 157ـ163.
- 66 ـ عباسعلى عميدزنجانى، فقه سياسى، 1373، ج 3، ص 153.
- 67 ـ ابن الفراء، رسل الملوك: سفيران، 1363، ص 143.
- 68 ـ همان، ص 63.
- 69 ـ رسول جعفريان، تاريخ تحول دولت و خلافت، 1386، ص 143.
- 70 ـ علىاكبر حسينى، تاريخ تحليلى و سياسى اسلام، 1380، ص 441.
- 71 ـ همان، ص 143ـ147.
- 72 ـ على مسعودى، التنبيه و الاشراف، 1365، ص 160ـ165.
- 73 ـ محمّدجعفر جعفرى لنگرودى، ترمينولوژى حقوق، 1367، ص 561.
- 74 ـ محمّد ابراهيمى، اسلام و حقوق بينالملل عمومى، ج 2، ص 234ـ235.
- 75 ـ ابن فراء، رسلالملوك: سفيران، ص 20ـ21، 22، 25 و 29 / مجيد خدورى، صلح و جنگ در قانون اسلام، 1335، ص 360.
- 76 ـ محمّد ابراهيمى، اسلام و حقوق بينالملل عمومى، ص 250.
- 77 ـ ابن فراء، رسل الملوك: سفيران، ص 178.
- 78 ـ همان، ص 143 / مجيد خدورى، صلح و جنگ در قانون اسلام، ص 361.
- 79 ـ ابن فراء، رسل الملوك: سفيران، ص 193ـ212.
- 80 ـ ر.ك. كنوانسيون وين 18 آوريل 1961، ماده سوم، درباره وظايف مأموران ديپلماتيك.
- 81 ـ ابن الفراء، رسل الملوك: سفيران، ص 162.
- 82 ـ همان.
- 83 ـ محمّدبن هشام، زندگانى حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله، 1366، ج 2، ص 147ـ150 / عزالدين ابن اثير، الكامل فى التاريخ، 1414، ج 1، ص 584.
- 84 ـ احمد بلاذرى، فتوح البلدان، 1367، ص 99.
- 85 ـ محمّد حميداللّه، حقوق روابط بينالملل در اسلام، ص 273.
- 86 ـ همان، ص 274.
- 87 ـ شمسالدين سرخسى، شرح السيرالكبير، بىتا، ج 4، ص 67 / ابويوسف يعقوب بن ابراهيم، الخراج، 1352، ص 116.
- 88 ـ شمسالدين سرخسى، شرح السيرالكبير، ص 67.
- 89 ـ ابن الفراء، رسل الملوك: سفيران، ص 197.
- 90 ـ ابويوسف، الخراج، ص 188ـ189.
-
··· منابع
- ـ آقابخشى، على، فرهنگ علوم سياسى، تهران، بهرنگ، 1366.
- ـ آقايى، بهمن، فرهنگ حقوقى بهمن، تهران، گنج دانش، 1382، چ دوم.
- ـ ابراهيمى، محمّد، اسلام و حقوق بينالملل عمومى، قم، مهر، 1377، ج 2.
- ـ ابن اثير، الكامل فى التاريخ، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1414.
- ـ ابن فراء ابوعلى حسنبن محمّد، رسل الملوك: سفيران، ترجمه پرويز اتابكى، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1363.
- ـ ابن هشام، زندگانى حضرت محمّد صلىاللهعليهوآله، ترجمه هاشم رسولى، تهران، اسلاميه، 1366.
- ـ ابويوسف، يعقوب بن ابراهيم، الخراج، قاهره، المطبعه السلفيه، 1352.
- ـ احمدى ميانجى، على، مكاتيب الرسول، تهران، دارالحديث الثقافيه، 1419.
- ـ اصفهانى، راغب، مفردات الفاظ القرآنالكريم، تحقيق صفوان عدنان داودى، قم، طليعهالنور، 1427، چ دوم.
- ـ بلاذرى، احمد، فتوح البلدان، ترجمه محمّد توكل، بىجا، نقره، 1367.
- ـ بيهقى، علىبن زيد، تاريخ بيهقى، تصحيح احمد بهمنيار، بىجا، فروغى، 1361.
- ـ جعفريان، رسول، تاريخ تحول دولت و خلافت، قم، بوستان كتاب، 1386، چ چهارم.
- ـ جعفرى لنگرودى، محمّدجعفر، ترمينولوژى حقوق، تهران، گنج دانش، 1367.
- ـ ـــــ ، مبسوط در ترمينولوژى حقوق، تهران، گنج دانش، 1381، چ دوم.
- ـ حسينى، علىاكبر، تاريخ تحليلى و سياسى اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1380، چ ششم.
- ـ حميداللّه، محمّد، حقوق روابط بينالملل در اسلام، ترجمه سيدمصطفى محققداماد، تهران، نشر فرهنگ علوم اسلامى، 1373.
- ـ ـــــ ، مجموعهالوثابق السياسية للعهد النبوى و الخلافة الراشدة، بىجا، دارالنفاس، 1407.
- ـ خدورى، مجيد، صلح و جنگ در قانون اسلام، ترجمه غلامرضا سعيدى، بىجا، اقبال، 1335.
- ـ ذوالعين، پرويز، حقوق ديپلماتيك، تهران، وزارت امور خارجه، 1384، چ دوم.
- ـ سرخسى، شمسالدين، شرح السيرالكبير، حيدرآباد، دكن، بىتا.
- ـ صدر، جواد، حقوق ديپلماتيك و كنسولى، تهران، دانشگاه تهران، 1376، چ دوم.
- ـ طباطبائى، سيد محمّدحسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمّدباقر حجتى، بىجا، بنياد علمى و فكرى علّامه طباطبائى با همكارى مركز نشر فرهنگى رجا، بىتا.
- ـ عميدزنجانى، عباسعلى، فقه سياسى، تهران، اميركبير، 1373.
- ـ ـــــ ، فقه سياسى: حقوق تعهدات بينالمللى و ديپلماسى در اسلام، تهران، سمت، 1379.
- ـ كتانى، عبدالحى، نظام الحكومة النبوية، بيروت، بىنا، بىتا.
- ـ لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سيد هاشم حسينى، تهران، اسلاميه، 1347.
- ـ مسعودى، على، التنبيه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، علمى فرهنگى، 1365.
- ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375، چ بيست و هشتم.
- ـ نوروزى خيابانى، مهدى، فرهنگ لغات و اصطلاحات سياسى، تهران، نى، 1376، چ پنجم.
- ـ واقدى، محمّدبن سعد، طبقات الكبرى، بيروت، داربيروت، 1405.