راهکارهای حمایت از بزهدیدگان
Article data in English (انگلیسی)
راهکارهای حمایت از بزهدیدگان
در سیاست جنایی اسلام و اسناد بینالملل
عبدالکریم اسکندری1
چکیده
راهکارهای حمایت از بزهدیدگان در سیاست جنایی اسلام و اسناد بینالملل، از مباحث جدید حقوق جزاست که روشهای حمایت از قربانیان جرم، به ویژه جرایم قتل عمد و شبهعمد را بیان میکند. این مقال با رویکرد نظری و تحلیلی و با هدف تبیین و تحلیل موقعیت حقوقی بزهدیدگان و سازوکارهای تضمین آن با رویکرد فقهی ـ حقوقی است. حاصل سخن اینکه، نگرش کلی سیاست جنایی اسلام حمایت از بزهدیدگان، تثبیت موقعیت حقوقی آنان و جبران خسارتهای مادی و معنوی آنها از طریق نهادهایی همچون عاقله، اقارب، و بیتالمال است. سازمان ملل نیز با تأثیرپذیری از جنبشهای حمایت از بزهدیدگان، قوانینی را در جهت حمایت از بزهدیدگان وضع نموده و تدابیری را برای اجرای آن در نظر گرفته است، اما بنا به دلایلی در عمل چندان موفق نبوده است.
کلیدواژهها: بزهدیده، سیاست جنایی، مبانی حمایت، قتل عمد، قتل شبه عمد، قتل خطا، اسناد بینالملل.
مقدّمه
بررسی حقوق کیفری حکایت از آن دارد که پژوهشهای جرمشناسان و مسائل حقوق جزا بیشتر بر عناصری همچون جرم، مجرم و مجازات متمرکز بوده است و در نتیجه، قربانی جرم که در دوره انتقام خصوصی، نقش محوری را در فرایند تعقیب و مجازات مجرم بر عهده داشت و دفاعیات اصلی را در محاکمات ایفا مینمود، با گسترش دوره دادستان عمومی از نظر دور مانده و اهمیت خود را در مراحل مختلف عدالت کیفری از دست داده و حمایت از حکمرانان و دولتها جایگزین آن گردیده است. به تعبیر یکی از اندیشمندان عرب، این مسئله که بسیاری از قوانین جزایی با سر فصلی تحت عنوان «جرایم علیه دولت» آغاز میشود یک امر اتفاقی نیست،2 بلکه نشان از افول و تضعیف پایگاه حقوقی بزهدیدگان و توجه بیشتر به منافع دولتها و حمایت از آنها دارد.
امروزه با ظهور پدیده بزهدیدهشناسی شاهد رویکرد متفاوتی نسبت به قربانیان جرم در گذشته میباشیم. در این سیاست جدید، چشمانداز نوینی تحت عنوان «حمایت از بزهدیدگان و نقش آنان در تحقق پدیده مجرمانه» ظهور کرده است. در این رویکرد، بزهدیده نه مانند دوره انتقام خصوصی نقش محوری دارد و نه مانند دوره دادگستری عمومی از گستره سیاست جنایی خارج شده است، بلکه به عنوان یکی از عناصر جرایم در قبال دیگر ارکان آن (جرم و مجرم) دارای موقعیت حقوقی است. در یک تقسیمبندی کلی، مبحث بزهدیدهشناسی به دو بخش علمی و حمایتی تقسیم میگردد. بزهدیدهشناسی علمی (بررسی نقش بزهدیده در پیدایش جرم) و حمایتی، هر کدام نیازمند بحث تفصیلی مستقل است، اما در این پژوهش، حمایت از بزهدیدگان و جبران خساراتی که در نتیجه وقوع جرم متحمل شدهاند، و
راهکارهایی که در سیاست جنایی اسلام و اسناد بینالمللی در نظر گرفته شده است مورد بحث قرار میگیرد. بدون تردید، قربانی جرم از نظر روانی، اجتماعی، حقوقی و...، آسیبهای جدی دیده است و از اینرو، باید مورد حمایت پزشکی، روانی و حقوقی قرار گیرد؛ اما بیگمان مهمترین حمایت، حمایت اقتصادی، یعنی جبران خسارت بزهدیده است. در این مقاله به این سؤال اساسی پاسخ داده میشود که سیاست جنایی اسلام چه حمایتهایی از جبران خسارت بزهدیده ارائه داده است و حمایت از بزهدیدگان در جامعه بینالمللی چه جایگاهی دارد؟
این نوشتار، ابتدا از مفهوم بزهدیده و مبانی حمایت از بزهدیدگان بحث میکند. سپس راهکارهای سیاست جنایی اسلام در قبال حمایت از بزهدیده را ارائه میدهد و در نهایت، به موضوع حمایت از بزهدیدگان در کنوانسیون بینالمللی میپردازد.
پیشینه بحث
اندیشه حمایت از بزهدیدگان، پس از جنگ جهانی دوم تحت عناوین گوناگونی همچون «حق مطالبه ضرر و زیان در ضمن طرح دعوای کیفری و جبران خسارت بزهدیده» وارد حقوق موضوعه شد. اقدامات برخی دانشمندان، از جمله وان بی میلین (Van bemmeilen) و مراگری فرای (Margery fry) و متعاقب آن، ارائه منشور حقوق قربانیان اعمال مجرمانه توسط آندره نورماندو (normanadeauAndre)3نقشمؤثریدرگسترشجنبش حمایت از بزهدیدگان داشت و موجب گردید که بانیان مکتب دفاع اجتماعی به رهبری مارک آنسل به تقویت، تداوم و غنیسازی طرح حمایت از بزهدیده بپردازند.
مارک آنسل در این زمینه مینویسد: «نتیجه منطقی این افکار در توجه به تضمین هر چه بیشتر حقوق زیاندیده از جرم و تأمین مؤثر جبران خسارت از وی، متجلی میشود؛ چه در واقع، شکایت قانونی زیاندیده علیه مجرم ـ که اغلب اوقات نیز معسر است ـ آن هم در صورت امکان دستیابی به وی، برای جبران خسارت کافی نیست. بدین جهت است که قانونگذاران در کشورهای مختلف به اتخاذ تدابیر گوناگون و مؤثر برآمدهاند که در اینجا به عنوان نمونه میتوان به بیمه اجباری رانندگان اتومبیل اشاره نمود. بعدها برخی از کشورها با ایجاد یک بخش ویژه مددکاری و امکان طرح دعوای زیاندیده از جرم علیه دولت یا یک نهاد دولتی، امکان جبران خسارت واقعی مجنیعلیه را فراهم ساختهاند.»4
تحولات قوانین جزایی بسیاری از کشورها در جهت حمایت از بزهدیده و تأسیس سازمانها و انجمنهای خیریه، مؤید اوج شکوفایی و موفقیت جنبشهای حمایت از بزهدیده است. تبیین بیشتر این مطلب نیازمند ذکر تحولات یاد شده در آمریکا و اروپاست.
1. جنبش حمایت از بزهدیدگان در آمریکا
همزمان با ظهور جنبشهای حمایت از حقوق زنان در سال1960،جنبشحمایتازحقوقبزهدیدگان،نقشبنیادین را در تحولات نظام کیفری معاصر کشور آمریکا ایفا نمود.
این جنبش در ابتدا با تقاضای تدوین قوانین در جهت جبران خسارت بزهدیده حرکت نمود و سپس خواهان کاهش آثار ضربات شکننده روحی دادگاهها بر بزهدیدگان شد. بدینسان، تا سال 1986، تحولات اساسی در مورد حقوق بزهدیدگان در کشور آمریکا ایجاد گردید. در پی آن، بیشتر ایالات قوانین مشخصی را در خصوص بزهدیدگان و تأمین حقوق آنان تصویب نمودند که در واقع منعکسکننده و پاسخگوی پیشنهادهای سنجش ویژه ریاست جمهوری بود و امروزه تقریبا 90 درصد ایالات متحده، قوانین خاصی برای جبران خسارت قربانیان جرایم دارند.5
از همینرو، پروفسور دونالد مدعی است که پدیده حقوق بزهدیدگان در حال حاضر در نظام عدالت کیفری آمریکا، یک جزء تکاملیافته میباشد و حتی حساسیت مسئله توجه به قربانیان جرایم در دولت مرکزی و تعدادی از ایالات به اوج خود رسیده است. به علاوه، بسیاری از قوانین موجود با موضوع جبران خسارت بزهدیدگان، ارتباط اساسی دارند.6
واقعیت امر این است که هرچند در آمریکا، سازمانها و مؤسسات دفاع از حقوق بزهدیدگان تحولاتی را در سیاست جنایی این کشور مبنی بر حمایت از حقوق بزهدیدگان ایجاد نمودند، ولی با اندک تأمّل روشن میشود که غالب این تغییرات، تغییراتی در قوانین شکلی است تا ماهوی؛ زیرا بر اساس نظام دادرسی کیفری آمریکا، به بزهدیدگان اجازه داده شد که با ادامه لایحه و ایراد خطابه در مرحله دادرسی از حقوق تضییع شده خود دفاع نمایند.7 اما اینکه جبران خسارت بزهدیده و تأمینعادلانه ضرر و زیان وارد بر او از چه طریق تأمین گردد و کدام نهاد دولتی یا غیردولتی ـ در صورت در دسترس نبودن بزهکار ـ مسئول آن میباشد، قوانین مدون و روشنی وجود ندارد.8
2. حمایت از بزهدیدگان در اروپا
کشورهای اروپایی به دلیل اینکه خاستگاه حمایت از بزهدیدگان و جنبشهای مربوط به آن بودهاند، حرکتهای مؤثری در جهت حمایت از حقوق بزهدیدگان و تأمین خسارات آنان انجام دادند.
تدوین کنوانسیون اروپایی که در 24 نوامبر 1983 در استراسبورگ فرانسه به تصویب رسید نمونهای از اقدامات عملی حمایت از بزهدیدگان در اروپاست.9
این کنوانسیون حاوی نکات مهم در مورد بزهدیدگان و نحوه جبران خسارات آنان میباشد. ماده 2 کنوانسیون مقرّر میدارد:
1. وقتی که ترمیم کامل خسارات به وسیله سایر منابع، قابل تضمین نیست، دولت باید به خسارتزدایی از افراد زیر اقدام نماید:
الف. کسانی که متحمل لطمات شدیدی علیه جسم یا سلامت خود شدهاند، مشروط به اینکه مستقیما از یک جرم عمدی خشونتآمیز ناشی شده باشد.
ب. کسانی که تحت تکفل شخصی بودهاند که پس از ارتکاب جرم علیه او، فوت شده است.
2. خسارتزدایی پیشبینی شده در بند قبلی، حتی اگر مبانی جرم قابل تعقیب یامجازاتهمنباشد،انجام میشود.
همانگونه که ملاحظه میشود، پیشبینی تأمین خسارت توسط دولت، به ویژه در مواردی که مرتکب جرم به عللی (از جمله فوت) قابل تعقیب نیست، یا به خاطر صغر و جنون قابل مجازات نمیباشد، یکی از راهکارهای مهم در جهت حمایت از بزهدیدگان به شمار میرود. از امتیازات دیگر این کنوانسیون ذکر موارد جبران خسارات است. ماده 4 کنوانسیون یاد شده، خسارتزدایی را شامل مواردی از قبیل هزینههای پزشکی، مخارج کفن و دفن، درآمدهای از دست رفته و مانند آن میداند.
در میان کشورهای اروپایی، فرانسه نقش بارزتری را در جهت حمایت از حقوق بزهدیدگان، ابعاد مختلف مساعدت، و ایجاد انجمنهای حمایت از آنان، نسبت به سایر کشورها دارد.
در پی همین تلاشها بود که در سال 1982، دفتر حمایت از همه قربانیان جرایم، در دادگستری فرانسه تأسیس شد و زمینهای برای تصویب قانونی در هشتم ژویه 1983، تحت عنوان «قانون تحکیم حمایت از بزهدیدگان» فراهم آمد.10
طبق تحلیل یکی از اندیشمندان، این قانون مداخله بزهدیدگان را در دعاوی کیفری و تسهیل و جبران خسارت آنان را بخصوص با توسعه موارد اخذ خسارت و ساده کردن آیین دادرسی تضمین کرده است.11
واژهشناسی
1. مفهوم بزهدیده
اصطلاح بزهدیده در زبان فارسی معادل عربی واژههای قربانی، مجنیعلیه و زیاندیده میباشد.12 در انگلیسی، واژه «Victim» (قربانی) به همین معنا به کار رفته است. این مفهوم، در ادبیات بحث جرمشناسی و کتابهای حقوقی، تعریفهای متفاوتی را داراست، اما در مجموع میتوان آنها را به تعریف موسع و مضیق دستهبندی کرد.
در رویکرد اول، بیشتر به ورود ضرر و خسارت به دیگری توجه شده است تا به منشأ ایراد ضرر و علل و عوامل جرم. مطابق این دیدگاه، بزهدیده کسی است که یک خسارت قطعی، آسیبی بر تمامیت شخص او وارد کرده است، به گونهای که بیشتر افراد جامعه به آن اذعان دارند.13درتعریفمضیق،بعکستعریفموسع،خاستگاه آسیب جرم و منشأ ایراد خسارت کانون توجه است.
ماده 1 بخش الف اعلامیه «اصول بنیادی عدالت برای بزهدیدگان جرم» مجمع عمومی سازمان ملل متحد (1985) با توجه به همین ویژگی، بزهدیده را چنین تعریف میکند: «بزهدیدگان اشخاصیاند که در پی فعلها یا ترک فعلهای ناقص قوانین کیفری دولتهای عضو ـ از جمله قوانینی که سوءاستفادههای مجرمانه از قدرت را ممنوع کردهاند ـ به صورت فردی یا گروهی به آسیب ـ از جمله آسیب بدنی و روانی ـ درد و رنج عاطفی، زیان اقتصادی یا آسیب اساسی به حقوق بنیادی خود دچار شدهاند.»
هرچند ما درصدد ارزیابی و نقد تعریفهای صورت گرفته نیستیم، ولی به این مطلب اشاره میکنیم که بر خلاف نظریه برخی اندیشمندان14 ـ که دو تعریف را مقابل هم میدانند ـ تعریف موسع و مضیق با هم پیوند دارند و بر اساس هر دو تعریف، بزهدیده به فردی اطلاق میشود که به نحوی از وقوع جرم متحمل ضرر و زیان مادی یا معنوی شده باشد؛ زیرا در هر دو تعریف علاوه بر ذکر خاستگاه ضرر و زیان فعل و ترک فعل، به متضرر شدن افراد نیز اشاره دارد.
در نتیجه، کسانی که بر اثر جرایم ناقص مانند شروع به جرم، جرم محال و جرم عقیم خسارت مادی و معنوی ندیدهاند، بزهدیده به شمار نمیآیند. بر این اساس، بهتر است بزهدیده چنین تعریف شود: بزهدیده شخصی است حقیقی یا حقوقی که در پی وقوع جرم متحمل ضرر و زیان مادی یا معنوی شده است و نیاز مبرم به تأمین خسارت و جبران ضرر و زیان دارد.
جرمشناسان با توجه به روابط بین بزهکار و بزهدیده، بزهدیدگان را به انواع گوناگونی مانند بزهدیده پنهان، بزهدیده محرّک، بزهدیده بیگناه و...، از جمله بزهدیده بالقوّه تقسیم کردهاند. زنان، کودکان، پیران، افتادگان جامعه، نیازمندان و فقیران و تمامی اشخاصی که بیش از دیگران در معرض آسیبپذیری قرار دارند. در این نوع و تعریف از بزهدیده (بزهدیده بالقوّه)، قرار دارند.15 از سوی دیگر بر اساس آموزههای دینی در جامعه اسلامی هیچ فقیری وجود ندارد، مگر اینکه توانگری حق او را از وی بازدارد. بدین ترتیب نیازمندان جامعه که در فقر زندگی میکنند و امکانات رفاهی در اختیار ندارند، به نحوی آسیب دیدهاند، از اینرو، میتوان آنها را جزو بزهدیدگان بالقوّه به حساب آورد.
2. سیاست جنایی اسلام
سیاست جنایی به محموعه اقدامات کیفری اطلاق میشود که اسلام برای ایجاد عدالت کیفری و تضمین حقوق مادی و معنوی افراد جامعه و جلوگیری از ظلم اتخاد کرده است. به تعبیر دیگر، سیاست جنایی اسلام، عبارت است از راهکارهای کلی که اسلام برای اجرای قوانین کیفری و عملی شدن آن در نظر گرفته است؛ مانند دستگاه قضایی و مجموعههای وابسته به آن، بیتالمال، عاقله و امور حسبه.16
بنابراین، مراد از سیاست جنایی، خطوط کلی موازین و معیارهای عمومی هدفداری است که با استفاده از منابع اصلی (کتاب و سنّت) استخراج شدهاند. بر این اساس، میتوان به ساماندهی و ساختار عدالت کیفری، که یکی از مصادیق بارز آن حمایت از قربانیان جرم است، پرداخت.
مبانی حمایت از بزهدیده
مبنا در اصطلاح حقوقدانان عبارت است از اصل یا قاعده کلی که نظام حقوقی مبتنی بر آن باشد و مقرّرات حقوقی بر اساس آن وضع گردد. به اصول و قواعدی که در حقوق میتواند چنین نقشی داشته باشد و معیارهای کلی دیگر نیز بر آن مبتنی باشد، در اصطلاح، مبانی حقوق گفته میشود.17
پیش از پرداختن به حقوق بزهدیدگان و کیفیت حمایت آن، طرح این سؤال ضروری است که اساسا مبنای طرح حمایت از بزهدیده چیست و بر اساس چه اصل یا اصولی استوار است؟ با توجه به اینکه بزهدیده در مبحث بزهدیدهشناسی علمی در تحقق بسیاری از جرایم نقش داشته و مقصر است، حمایت از وی چه توجیه شرعی و قانونی دارد؟ طراحان حمایت از بزهدیدگان، مبانی را در این زمینه یادآور شدهاند که به برخی از آنها اشاره میگردد:
1. مبنای هنجاری
برخی اندیشمندان به ابعاد ارزش حمایت از بزهدیدگان در جامعه اشاره نموده و معتقدند: حراست و پاسداری از ارزشهای یک جامعه سرلوحه حقوق جزا قرار دارد و اصولاً از اهداف بنیادین سیاست جنایی محسوب میشود؛ زیرا حمایت از نیازمندان، مستضعفان و به ویژه بزهدیدگان، جزو ارزشهای جوامع است و از اینرو، حمایت از آنان مبنای ارزشی دارد: «حمایت از قربانیان جرم و کمک به آنان باید بخشی از ارزشهای اساسی جامعه محسوب شود. تعهدات هر جامعه نسبت به بزهدیدگان باید از نظر اعتقادی، در اعماق نظام کلی آن جامعه ریشه بگستراند. از اینرو، ایجاد منابع قانونی که حقوق برهدیدگان از آنها سیراب شود اهمیتی بسزا دارد.»18
2. کوتاهی دولتها در جلوگیری از پدیده مجرمانه
عدهای دیگر، خاستگاه حمایت از بزهدیده را در ناتوانی حکومتها در جلوگیری از جرایم میدانند. در همین زمینه، ریموند گسن مینویسد: جنبش حمایت از بزهدیده بر اثر ناتوانی جوامع غربی در پیشگیری از رشد صعودی و مداوم بزهکاری در 20ـ30 سال اخیر به وجود آمده است، به گونهای که بر اثر فقدان قدرت عمل در مورد عمل جرم، تنها چاره ممکن، حمایت از بزهدیدگان و تخفیف اثرات پدیده مجرمانه عنوان شده است.19 بر اساس این نظریه، مبنای حمایت از بزهدیده را قصور دولت تشکیل میدهد؛ زیرا بدون تردید یکی از اهداف اساسی دولتها ایجاد نظم، و حراست از امنیت، حقوق، آزادی و حیات شهروندان است.
3. الغای نظام کیفری
مبنای دیگری که در توجیه حمایت از بزهدیدگان ذکر شده این است که حمایت از بزهدیده و تأمین خسارتهای وارد بر او نقش مؤثری در الغای حقوق کیفری دارد. جنبش مبارزه با حقوق کیفری را که پروفسور هلندی لوک هولسمن بنیان نهاد، در سه مرحله کیفرزدایی، اتهامزدایی و در نهایت، الغای سیاست کیفری، به مبارزه با حقوق جزا برخاسته است. بر اساس این دیدگاه، نهاد حمایت از بزهدیدگان و جبران خسارت فوری آنها از طریق مصالحه و قطع خصومت غیر قضایی، سیاست کیفری و حقوق جزا را به حاشیه میراند.20
4. پیشگیری از جرم
برخی اندیشمندان مبنای حمایت از بزهدیده را در کاهش بزهکاری جستوجو کرده و چنین گفتهاند: «حمایت از بزهدیده، گذشته از ابعاد ارزشی آن، نقش مؤثری در پیشگیری از بزهکاری دارد؛ زیرا هم از بزهدیدگی مکرر جلوگیری مینماید و هم مانع تبدیل بزهدیده به یک انسان بزهکار میشود. در نتیجه، همانگونه که مساعدت پزشک در درمان بیمار، حتی مریضی که در مریض شدن خود دخالت داشته است، عملاً تلاش برای از بین بردن خطر آن بیماری و سالمسازی جامعه است، حمایت از بزهدیده نیز در نهایت به تقلیل آمار جرایم میانجامد.»21
بر اساس این دیدگاه، حتی اگر بزهدیده در تحقق جرم و بزهدیدگی خویش نقش هم داشته باشد حمایت از وی امری عقلایی و ارزشمند است؛ زیرا از یکسو، این حمایت و تأمین ضرر و زیان، او را از بزهدیدگی مکرر که ناشی از ناتوانی و بزهدیدگی نخست اوست مصون مینماید و از سوی دیگر، مانع انتقامهای فردی و کنش خودسرانه و گسترش بزهکاری میشود. طبق این مبنا، حمایت از بزهدیدگان یکی از شیوههای پیشگیری از جرم است. تحقیقات نشان داده است که اولاً، کسانی که یک بار در معرض بزهدیدگی واقع شدهاند، به راحتی برای دفعات بعد، قربانی جرم واقع میشوند.22 ثانیا، نیاز این افراد به توجه و پشتیبانی بیش از سایر اقشار است؛ چراکه صدمات ناشی از جرم باعث خواهد شد تا بزهدیدگان امروز به بزهکاران فردا بدل شوند. این موضوع در مورد زنان و کودکان بیشتر قابل توجه است. آموزشِ روشهای مقابله با زمینههای جرمزا و اتخاذ سیاستهای کارامد، مشترک و هماهنگ برای اینگونه افراد، از تکرار بزهدیدگی جلوگیری میکند.
5. مبنای عقیدتی
به نظر میرسد یکی از مهمترین مبانی طرح حمایت از بزهدیدگان، گذشته از اصول و مبانی دیگر، مبنای فلسفی و ایدئولوژیک است؛ زیرا حمایت از مظلوم و دفاع از بزهدیدهای که مورد تعدی قرار گرفته است، در همه مکاتب الهی، به ویژه اسلام، جایگاه ویژه داشته و اصولاً بنیان حقوق جزا را تشکیل میدهد. از منظر اندیشه بنیادین اسلام، حمایت از بزهدیده، خواه در قالب حمایتهایقانونیوقضاییوخواه در ضمن حمایتهای مادی و معنوی باشد، از اساسیترین تکلیف شرعی است که رستگاری و خشنودی خداوند را فراهم میآورد.
قرآن کریم در آیات متعددی به حمایت از بزهدیدگان فرامیخواند؛ برای نمونه میفرماید: «چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شدهاند پیکار نمیکنید؟ همان افراد ستمدیدهای که میگویند: خدایا ما را از این شهر (مکه) که ستمگرند، بیرون بر و برای ما از طرف خود سرپرست قرار بده و از طرف خود برای ما یار و یاوری تعیین فرما.»23
حمایت از بزهدیدگان و تأمین خسارتهای آنان، در حکومت نبوی و احادیث شریفی که از ناحیه معصومان علیهمالسلام وارد شده، نیز از جایگاه خاصی برخوردار است، به گونهای که در کتب روایی باب ویژهای تحت عنوان «باب نصر الضعفاء و المظلومین»24 بدان اختصاص داده شده است. حمایتهایی که از اقشار آسیبپذیر جامعه در صدر اسلام به عمل میآمد اختصاص به یک جنبه نداشت، بلکه ابعاد وسیع از حقوق و نیازهای آنان را فرامیگرفت؛ از حمایتهای قضایی و تقنینی گرفته تا حمایتهای مالی و روانی؛ مانند اختصاص دادن مقداری از بیتالمال برای پیران. امیرمؤمنان علیهالسلام پیرمرد از کارافتادهای را دید که از مردم کمک میخواست، حضرت پرسید: او کیست؟ گفتند: فردی نصرانی است. حضرت فرمود: از او کار کشیدید تا پیر و عاجز شد و اکنون او را محروم میکنید؟ از بیتالمال به او کمک کنید.»25
یکی از راههای تأمین عدالت اجتماعی، پیشگیری از جرم و حمایت از بزهدیدگان، فقرزدایی و کمک مالی به محرومان است. این امر، هم در زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و هم در زمان امام علی علیهالسلامبه صورت جدی پیگیری و اجرا میشد. از اینرو، امام علی علیهالسلام به مالکاشتر سفارش کرد که به وضع پابرهنگان و فقیران جامعه رسیدگی نماید و مخارج آنان را تأمین کند: «خدا را! خدا را! [در پاسداشت] گروههای فرودست و محروم جامعه، که هیچ چارهای ندارند: زمینگیران، نیازمندان، گرفتاران، و دردمندان. در این طبقه محروم، گروهی خویشتنداری میکنند و گروهی دست نیاز به دیگران دراز مینمایند. پس برای خدا پاسدار حقی باش که خداوند برای این گروه معین فرموده است؛ یعنی بخشی از بیتالمال و بخشی از غله زمینهای غنیمتی اسلام را در هر شهر به گروههای فرودست اختصاص بده.»26 توزیع عادلانه ثروت بیتالمال مهمترین عامل تأمین عدالت اجتماعی بود که در صدر اسلام رعایت میشد. امام علی علیهالسلام این امر را رعایت کرد و دیگران را نیز به این کار سفارش نمود.27 دو زن نزد علی علیهالسلامآمدند و گفتند: ای امیرمؤمنان! ما فقیر و مسکین هستیم. فرمود: «حق شما بر عهده ما و مسلمانان توانمند واجب شده است. اگر در گفتار خویش راستگو باشید.»28
بدینسان، حضرت فهماند که در حکومت علوی، بیتالمال باید به صورت عادلانه تقسیم شود؛ چراکه نتیجه آن فقرزدایی و حمایت از قشر آسیبپذیر جامعه است.
«به طور طبیعی هر کس با کوشش خود و با رعایت قوانین و ضوابط زندگی اجتماعی، ادامه حیات و سایر بهرهمندیها از مواهب طبیعی را برای خود تأمین میکند و فقط برای کسانی که از کار افتادهاند و پسانداز کافی ندارند یا به سبب حوادث غیرمنتظرهای مانند سیل، زلزله، بیماری، یتیمی، قحطی و... نمیتوانند درآمد کافی برای امرار معاش به دست آورند، باید چارهای اندیشید.»29 از اینرو، ادای حقوق فقیران و همیاری عمومی روش دیگری است که اسلام برای حمایت از افراد فقیر و آسیبپذیر جامعه پیشبینی کرده است. اسلام به ثروتمندان و توانمندان سفارش کرده است که از محرومان جامعه حمایت کنند. این امر پاداش الهی را در پی دارد. امام علی علیهالسلامفرمودند: «خدای سبحان روزی فقیران را در اموال توانگران مقرّر داشته است، پس هیچ فقیری گرسنه نمیماند، مگر آنکه توانگری حق او را از وی باز دارد و خداوند توانگران را بدین سبب بازخواست میکند.»30 در اسلام راهکارهای دیگری مانند ایجاد اشتغال، موقوفات، کفارات، قرضالحسنه، زکات، خمس، و صدقه نیز در جهت حمایت از افراد محروم و زیاندیده پیشبینی شده است که از عوامل مؤثر پیشگیری از جرم و کاهش بزهدیدگی به شمار میروند. در اندیشه حقوقی اسلام، حمایت از بزهدیدگان اختصاص به مسلمانان ندارد، بلکه هر شهروندی که در قلمرو حکومت اسلامی زندگی میکند، باید از جان، مال و ناموسش حراست شود. بر اساس همین مبنا بود که حضرت علی علیهالسلام وقتی شنید لشکریان معاویه در شهر انبار خلخال را از پای زن یهودیه که در پناه اسلام بود درآوردهاند، فرمود: اگر مرد مسلمان، از غم چنین حادثهای بمیرد، چه جای ملامت است که در دیده من شایسته کرامت است.31
گستره حمایت از بزهدیدگان و راهکارهای آن
همانگونه که اشاره شد، حمایت از بزهدیدگان و تسکین ناملایمات روحی آنان، از مبانی ارزشی، اجتماعی و... برخوردار است و اینگونه حمایتها موجب میشود که بزهدیده اقتدار و شخصیت خویش را بازیافته و از افسردگی اجتماعی و قربانی شدن مجدد رهایی یابد و در یک کلام، به وضعیت ماقبل جنایی برگشته و دست به انتقامهای فردی و واکنشهای خصمانه نزند. حال این سؤال مطرح است که راهکارهای عملی حمایت از بزهدیدگان چیست و در چه فرایندی میتوان به بزهدیده کمک نمود؟ در همین زمینه، یکی از اندیشمندان مینویسد: «حمایت از بزهدیدگان اصولاً در سه مرحله قابل تصور است: 1) حمایت از بزهدیده بلافاصله پس از تحقق جرم (این مرحله شامل مساعدتهای پزشکی و تسکین ناملایمات روحی ـ روانی است.) 2) حمایت از بزهدیده در مرحله دادرسی. 3) حمایت از بزهدیده در امر تأمین و جبران ضرر و زیان.»32
بزهدیدگان شایسته بهرهمندی و حمایت از حقوقی در فرایند سیاست جناییاند تا بتوانند در جهت دسترسی به عدالت و جبران آسیبها و زیاندیدگیهای خود اقدام کنند. در ذیل، به برخی از مهمترین حقوق بزهدیده و حمایت از آن اشاره میشود:
1. خدماترسانی مناسب
یکی از انواع مهم حمایت از بزهدیده خدمات و کمکرسانی مناسب میباشد. کمکرسانی به بزهدیده جنبههای گوناگونی دارد که برجستهترین آنها، حمایتهای مادی، پزشکی، روانشناسانه و اجتماعی است. هدف این خدماترسانی عبارت است از کمک به بزهدیدگان برای مقابله با آسیب عاطفی، مشارکت در فرایند عدالت جنایی برای به دست آوردن جبران خسارت و مقابله با دشواریهای بزهدیدگی. بدون تردید، تحقق این کمکرسانی در گرو دستیابی به تأسیس و تجهیز یک سیاست جنایی واحد در قبال قربانیان جرم است که خود نیازمند همکاری، هماهنگی و تعامل نهادهای رسمی و غیررسمی، به ویژه مشارکت نظام عدلی غیررسمی و ظرفیتهای موجود جامعه مدنی است.
الف. حمایت تقنینی و قضایی: از دیدگاه سیاست جنایی، دولت در سه سطح تقنینی، قضایی و اجرایی با هماهنگی و مشارکت جامعه مدنی میتواند به حمایت از بزهدیدگان جامه عمل بپوشاند. وضع قوانین جامع، کارامد و شفاف (اعم از ماهوی و شکلی) با تأکید بر شخصیت بزهدیدگان و آسیبپذیری برخی از آنها، مانند زنان و کودکان به دلایلی همچون جنس و سن، و پیشبینی ضمانت اجرایی مشخص و معمولاً «کیفری»، ترسیمی از الگوی حمایتی است که باید در این سطح درنظر گرفته شود. حمایت کیفری از رهگذر سازوکاری به نام «جرمانگاری» رایجترین و سنتیترین گونه حمایت از بزهدیدگان در چارچوب سیاست جنایی تقنینی شناخته میشود. با توجه به وضعیت آسیبشناسانه بزهدیدگان خاص، از جمله زنان، کودکان، سالمندان و ناتوانان، ممکن است قانونگذار ملزم شود در کنار ضمانت اجرای کیفری، سازوکارها یا ضمانت اجراهای دیگری از نوع مدنی، اداری، انضباطی و مانند آن در جهت حمایت از بزهدیده وضع نماید و به اجرا بگذارد.
ب. حمایت مالی و پزشکی: یکی از برجستهترین گونههای حمایت از بزهدیدگان و کمکرسانی به آنان، حمایت مالی است که از آن معمولاً به «جبران خسارت و پرداخت غرامت» یاد میشود. این نوع حمایت ممکن است به دلیل آسیب ناشی از جرم به داراییهای بزهدیده از طریق سرقت، خیانت در امانت، کلاهبرداری و مانند آن، یا در پی آسیبهای بدنی یا روانی وارد بر او در قالب ضرب و جرح ضرورت پیدا کند.
چون برخی از جرمها به آسیب بدنی یا روانی بزهدیده میانجامد، درمان پزشکی این آسیبها برجستهترین و ضروریترین گونه حمایت از چنین بزهدیدگانی شناخته میشود. حمایت پزشکی ممکن است در درمانهای فوری (اورژانسی) ضرورت پیدا کند. در این صورت، دریافت گواهی پزشکی برای پیگیریهای قضایی بعدی بسیار اهمیت دارد؛ چراکه بیشتر وقتها، این گواهی تنها مدرکی است که قربانی برای اثبات خسارت متحمل شده در اختیار دارد. تصدیقهای اولیه پزشکی (cmI) برای قربانیان که بعدا پیگیریهای قضایی را دنبال میکنند از اهمیت اساسی برخوردار است.»33 همچنین، این حمایت ممکن است به شکل درمانهای عادی یا درمان پزشکی عمومی باشد. این درمانها، به ویژه در خشونتهای خانگی و در مواردی مانند کودکآزاری، بسیار اهمیت دارد. در نهایت، حمایت مالی و پزشکی ـ در چارچوب درمان فوری یا درمان عادی ـ نه تنها آسیبهای بدنی برآمده از جرم، بلکه آسیبهای روانی برخاسته از جرم را نیز پوشش میدهد.
ج. حمایت عاطفی و روانی: هر جرمی گذشته از خسارتهای مادی، آزردگی خاطر بزهدیده را نیز به همراه دارد، به گونهای که روح و روان افراد را جریحهدار مینماید و اگر به موقع ترمیم نگردد، به افسردگی و درد و رنج عاطفی و حیثیتی میانجامد و ممکن است به شکل ترس، خشم، کینه و مانند آن جلوهگر شود. واکنشهای نامبرده معمولاً جزو تأثیرپذیریهای آغازین از جرم دانسته میشوند که پس از رویداد جنایی بیدرنگ نمایان شده، به روشنی اثباتپذیرند.34
این آزردگیخاطر که از آسیب به عواطف و احساسات فرد یا حیثیت شخص برمیخیزد و در جرمهای مختلف بازتابهای گوناگونی دارد، حمایتهای عاطفی و روانی را میطلبد تا رنج و آلام بزهدیده را کاهش داده و او را از نظر روحی و روانی تقویت نماید.
2. تأمین امنیت
یکی از حقوق اساسی بزهدیدگان تأمین امنیت آنان در فرایند رسیدگی جنایی است. از اینرو، باید راهکاری برای کاهش گرفتاریها و دردسرهای بزهدیدگان، حمایت از زندگی خصوصی آنان هنگام ضرورت، و تضمین امنیت خود و خانوادهشان و گواهان آنان در برابر تهدید و انتقام اندیشید. چارهاندیشی درباره این تدبیر یکی دیگر از حمایتهایی است که باید در هنگام وضع قانون لحاظ گردد. حق امنیت به معنای عام آن، که شامل امنیت جانی، عرضی و مالی و نیز سیاسی و اجتماعی و همچنین امنیت روانی فرد و جامعه است، به عنوان مهمترین حق پس از حق حیات برشمرده شده است. در حقیقت، امنیت به عنوان هدف انسانی در حکم نخستین مؤلفه سعادت در کنار آسایش است.
اهمیت امنیت برای یک جامعه در آموزههای دینی به حدی است که نخستین تقاضای حضرت ابراهیم علیهالسلام از خداوند برای شهر مکه امنیت است: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا الْبَلَدَ آمِنا وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَن نَعْبُدَ الأَصْنَامَ»؛35 به یاد آورید زمانی را که ابراهیم گفت: پروردگارا این شهر (مکه) را شهر امنی قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار. این نشان میدهد که نعمت امنیت نخستین شرط برای زندگی انسان و سکونت در یک منطقه، و برای هرگونه عمران و آبادی و پیشرفت و ترقی است. اگر جایی امن نباشد قابل سکونت نیست، هرچند تمام نعمتهای دنیا در آن جمع باشد. اصولاً هر شهر و دیار و کشوری که فاقد نعمت امنیت باشد همه نعمتها را از دست خواهد داد.36 اگر امنیت نباشد زمینه برای ارتکاب جرم و رشد جانیان فراهم شده و آمار بزهدیدگی افزایش مییابد؛ چراکه بزهدیدگان به دلیل آسیبهای احتمالی جرئت رویارویی با بزهکاران و اظهار شکایت به مراجع قضایی را از دست میدهند و بدینسان، زمینه برای گسترش جرایم و وقوع بزهدیدگی فراهم میگردد.
3. حمایت از حق حیات
در رأس همه حقوق اولیه و اساسی، حق حیات قرار دارد. اعتبار و مشروعیت همه حقوق انسانی متکی به این حق میباشد. به عبارت دیگر، پایه و مبنای همه حقوق، حق حیات است، که شناسایی و احترام به آن تار و پود حقوق فطری و طبیعی را تشکیل میدهد. حق حیات تنها از سوی خداوند به انسان بخشیده شده است و از اینرو، تنها خداوند میتواند در آن تصرف کند. پس انسان علاوه بر اینکه حق حیات دارد، مسئولیت حفظ جان و سلامت خود را نیز بر عهده دارد. از اینرو، خودکشی و مرگهای انتخابی (اتانازی) حرام است و این مسئولیت تا بدانجا اهمیت دارد که ضرر جسمانی یا روانی سبب سقوط برخی تکالیف دینی میگردد. بیتردید، حق حیات در مکتب اسلام از اهمیت ویژهای برخوردار است. تا زمانی که این حق برای افراد یک جامعه تأمین نگردد جای بحث سایر حقوق نخواهد بود. قرآن کریم و روایات معصومان علیهمالسلام کشتن انسانها را به شدت مذمّت نمودهاند، تا آنجا که قرآن، گناه کشتن یک انسان را همانند کشتن همه انسانها میداند.37 ماده 2 «اعلامیه اسلامی حقوق بشر» در بند الف اینگونه مقرّر میدارد: «زندگی موهبتی الهی و حقی است که برای هر انسانی تضمین شده است و بر همه افراد و جوامع و حکومتها واجب است که از این حق حمایت نموده و در مقابل هر تجاوزی علیه آن ایستادگی کنند و کشتن هیچ کس بدون مجوز شرعی جایز نیست.»
حمایت از بزهدیده در سیاست کیفری اسلام
اسلام به عنوان دین جامع که ریشه در فطرت آدمی دارد و به منظور پاسخگویی به نیازهای اساسی بشر نازل شده است، حمایت از بزهدیدگان را در ابعاد وسیع سرلوحه سیاست کیفری خود قرار داده و پدیدههایی همچون جرم، مجرم، مجازات و بزهدیده را در ارتباط با هم و با سایر مقرّرات این دین و سیاست جنایی لحاظ نموده است. مجموعه مقرّرات و احکام کیفری اسلام، مانند سایر اجزای این مجموعه بر اساس جهانبینی واقعی و به ویژه انسانشناسی مبتنی است؛ چه اینکه واضع احکام و آموزههای اسلامی خالق تمام هستی و از جمله انسان است و بر همه زوایای وجودی او احاطه دارد و برای تنظیم و ساماندهی حیات بشر، حفظ نظم عمومی و تحقق عدالت در حیات اجتماعی، مقرّرات جامع را وضع و ضمانتهای اجرایی آن را بیان نموده است. بدون تردید، یکی از اساسیترین حقوق افراد حق حیات و زندگی است که نظام کیفری اسلام راهکارهای بنیادین را برای حفظ و حراست از آن ارائه داده است. تبیین سیاست کیفری اسلام در جهت حمایت از این حق مهم، مستلزم بیان سیاست جنایی اسلام در موارد قتل عمد، شبه عمد، و خطا و نیز اصول راهبردی است که اسلام به منظور تأمین امنیت، حفظ حق حیات و جبران خسارت بزهدیده مقرّر داشته است.
1. حمایت از بزهدیده در قتل عمد
نظام حقوقی اسلام به دلیل اهمیتی که برای حیات بشر، حفظ نظم اجتماعی و تأمین امنیت جامعه قایل است، در مواردی که مجرم با اراده و آگاهی، حیات شخص را مورد هدف قرار داده و او را از هستی ساقط مینماید، قصاص را به عنوان یک مجازات بازدارنده و حمایت از بزهدیده تجویز نموده است. در این زمینه، آیات فراوانی نازل شدهاند که در ذیل، به برخی از آنها اشاره میشود:
ـ «وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ»؛38 هیچ کس را مکشید که خدا آن را حرام کرده، مگر به حق، که خداوند شما را به انجام آن سفارش نموده است. باشد که تفکر کنید.
ـ «وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُوما فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورا»؛39 کسی را که خداوند خونش را حرام شمرده نکشید جز به حق و آن کس که مظلوم کشته شد، برای ولی او سلطه قرار دادیم، سپس نباید در قتل زیادهروی کند؛ چراکه مورد حمایت است.
در فرازی دیگر، فلسفه قصاص را تضمین حیات جامعه انسانی دانسته میفرماید: «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»؛40 و برای شما در قصاص حیات و زندگی است ای صاحبان خرد، تا شما تقوا پیشه کنید..
در تفسیر آیه مزبور، مجاهد و قتاده و بیشتر اهلسنّت میگویند: «منظور این است که زندگی شما در ایجاب "قصاص" است؛ زیرا هر کس که قصد کشتن دیگری را بکند همین قدر که متذکر قصاص شود از قصد خود منصرف گردد و همین امر موجب تأمین زندگی افراد اجتماع میشود.»41
از مجموع آیاتی که در مورد قصاص نازل شدهاند، احترام خون انسانها (حق حیات)، حرمت شدید قتل و حمایت بنیادین از آن به خوبی استفاده میشود تا آنجا که کشتن یک انسان را همانند کشتن همه انسانها شمرده، میفرماید: «مَن قَتَلَ نَفْسا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعا»؛42 هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.
بنابراین، قصاص برای حفظ و حراست از حیات اجتماعی و امنیت جامعه و رسیدن به هدفهای انسانی و حمایت از بزهدیده لازم و ضروری است. استفاده از حق قصاص علاوه بر اینکه روح انتقامجویی را در انسان سیراب میکند، نقش روانی بسیار بالا در بازدارندگی جامعه از قتل و کشتار دارد. اگر قصاص به عنوان یک مجازات بازدارنده در جامعه نهادینه شود کمتر کسی جرئت میکند که به حقوق دیگران تجاوز کرده و حق حیات را از آنان سلب نماید.
هرچند قرآن کریم در آیات متعدد، اولیای دم را به عفو و بخشش نیز سفارش نموده و از آن به عنوان «خیر» یاد کرده است (بقره: 178)، اما بر اساس نظریه مشهور فقها، مجازات و حمایت اصلی در مورد قتل عمد «قصاص» است.43 اکنون این سؤال اساسی مطرح میشود که در صورت ناممکن بودن قصاص، به دلیل فرار قاتل، موت او، عدم شناسایی و یا هرگونه مانع اجرای دیگر، اسلام چه راهکارهایی را نسبت به حمایت از حق اساسی بزهدیده پیشبینی نموده است؟ آیا حق ولیدم در اینگونه موارد نادیده گرفته میشود و اصولاً حمایت از حق حیات صورت نمیگیرد یا اینکه سیاست کیفری اسلام اصولی را برای حمایت از قربانی جرم در چنین شرایط وضع کرده است؟ پاسخ به این پرسشها و تبیین سیاست کیفری اسلام را در این زمینه، در ضمن دو امر بیان میداریم:
الف. تبدیل مجازات به دیه
بیان این مسئله، نیازمند آن است که حق ولی دم را در قتل عمد بررسی نماییم؛ اینکه آیا حق ولی دم در قتل عمد منحصر به قصاص است یا اینکه میان قصاص و گرفتن دیه مخیر است؟ یا دستکم در مواردی که قصاص غیرممکن باشد، آیا تبدیل به دیه میگردد؟
با مراجعه به کتب فقهی به خوبی درمییابیم که فقها در خصوص حق ولی دم در قتل عمد، به هیچ وجه اجماع نظر ندارند و آراء متفاوتی را مطرح میسازند:
مشهور فقهای امامیه با استناد به آیات (مائده: 45 و بقره: 178 و 194) و روایاتی که مجازات قتل عمد را قصاص نفس بیان کردهاند و در آنها هیچ اشارهای به دیه نشده است،44 حق ولی دم در باب قتل عمد را منحصر در قصاص میدانند، مگر اینکه قاتل به دادن دیه رضایت بدهد. اما برخی دیگر از فقها مانند ابن جنید و ابن عقیل قایلند که ولی دم از ابتدا میتواند قصاص کند یا دیه بگیرد.45 عمده دلیل ایشان علاوه بر روایات، آیه «وَمَن قُتِلَ مَظْلُوما فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانا...»46 میباشد. نحوه استدلال، چنین است که خداوند در این آیه برای ولی دم، سلطنت و قدرت مطلق قرار داده است. اگر بگوییم ولی مقتول حق گرفتن دیه را ندارد، قدرت او را محدود کردهایم.
دستهای دیگر از فقها مانند قاضی بن براج در المهذب47 و ابوصلاح در الکافی فی الفقه48 و آیهاللّه خوئی،49 معتقدند که با انتفای قصاص، ولی مقتول حق گرفتن دیه را از جانی دارا میباشد. مستند این قول علاوه بر عموم آیه شریفه «وَمَن قُتِلَ مَظْلُوما فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانا»، روایات است؛ مانند روایت معتبره ابوبصیر. وی میگوید: «از امام صادق علیهالسلام درباره حکم مردی که مردی را عمدا کشته و سپس فرار کرده و دسترسی به او ممکن نیست، سؤال شد. امام علیهالسلام پاسخ فرمود: اگر قاتل مالی دارد، دیه از مالش گرفته میشود و اگر مالی ندارد از نزدیکان او به ترتیب درجه فامیلی گرفته میشود، و اگر خویشاوندی ندارد، دیه را امام پرداخت میکند؛ چراکه خون مسلمان هدر نمیرود.»50 آیهاللّه خوئی در کیفیت استدلال به این روایت مینویسد: «تعلیل در معتبره ابوبصیر اقتضا دارد که حکم نماییم در هر جایی که قصاص ممکن نیست دیه پرداخت شود و این مورد اختصاص به فرار قاتل ندارد.»51 به عبارت دیگر، هرچند امام علیهالسلام در این روایت، حکم جزئی را که عبارت از پرداخت دیه در صورت فرار قاتل است، ذکر کرده است، اما در پایان، تعلیلی را بیان داشته است: «لایبطل دم امرء مسلم.» به مقتضای اینکه علت مورد را تعمیم یا تخصیص میزند، میتوان حکم کرد که هر جا قصاص غیرممکن باشد (به دلیل فرار قاتل، مرگ او، یا هر علت دیگر)، باید دیه پرداخت شود؛ زیرا در غیر این صورت، خون مسلمان به هدر رفته است.
گذشته از روایت خاص، میتوان از مجموع روایات که دلالت بر حکم دیه، میزان و کیفیت آن میکنند (مثلاً میگویند: دیه نفس فلان مقدار و دیه دست یا چشم فلان مقدار است) در مورد انتفای قصاص، استناد کرد؛ زیرا این روایات اطلاق دارد و شامل همه جنایات علیه تمامیت جسمانی میگردد، هرچند به صور و کیفیات مختلفی (عمد، شبه عمد و خطایی محض) واقع شود. آیهاللّه خوئی به این روایات اشاره کرده مینویسد: «اطلاقات ادلّهدیه،موردیراکهقصاصممکننیستشاملمیشود.»52
برخی از اندیشمندان برای تأیید این نظریه به قاعده «لاضرر» تمسک کردهاند: «... در مواردی که قصاص ممکن نیست، اگر حکم کنیم که دیه هم وجود ندارد، حکم ضرری دادهایم و قاعده لاضرر آن را برمیدارد، پس دیه ثابت میشود.»53
به نظر میرسد از میان آراء ذکر شده، نظریه سوم (تبدیل قصاص به دیه به هر دلیلی که قصاص ممکن نباشد) از اعتبار بیشتری برخوردار باشد؛ زیرا اولاً، با آیات، روایات، عقل و منطق بیشتر سازگار است. ثانیا، مستندات نظریه مشهور فقها که پرداخت دیه را در قتل عمد منوط به رضایت قاتل دانستهاند، قابل تأمّل است؛ زیرا عمده ادلّه مشهور فقها، آیات قرآن مانند: «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ» و روایاتی است که میگویند در قتل عمد، قصاص لازم است. این آیات و روایات در مقام بیان حق ابتدایی ولی دم (قصاص) میباشند، و ظهوری ندارد که حق ولی دم منحصر به قصاص باشد؛ از اینرو، موردی را که جانی فرار کرده و یا به هر دلیلی دسترسی به او نیست و قصاص امکان ندارد، شامل نمیشود. همچنین ابن جنید و اسکافی که با استناد به آیه شریفه «وَمَن قُتِلَ مَظْلُوما فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانا فَلاَ یُسْرِف فِی الْقَتْلِ»54 حکم به تخییر دادهاند، آیه دلالتی بر نظر آنان ندارد؛ چراکه سلطنت به دلیل «فَلاَ یُسْرِف فِی الْقَتْلِ» مطلق نیست تا بگوییم عدم قدرت ولی دم بر گرفتن دیه، خلاف سلطنت مطلقه اوست، بلکه مراد سلطنت بر قصاص است و آیه شریفه میخواهد بیان دارد که ما برای ولی مقتول قدرت بر قصاص کردن را قرار دادهایم.55
بنابراین، اصل تبدیل قصاص به دیه، در مواردی که قصاص امکان ندارد، امری است که بیشتر فقها آن را پذیرفتهاند و حتی برخی مانند شیخ طوسی در النهایه و ابن زهره ادعای اجماع نمودهاند.56
تنها تفاوت در این است که برخی مانند آیهاللّه خوئی فرمودهاند: هر جا قصاص ممکن نباشد (به دلیل فرار قاتل و یا موت او و یا به هر دلیل دیگر)، تبدیل به دیه میشود، ولی عدهای همچون امام خمینی قدسسره و آیهاللّه فاضل لنکرانی، تنها در مورد خاصی که در روایت بیان شده (فرار قاتل و موت او)، قایل به تبدیل قصاص به دیه شدهاند: «ومن الواضح لزوم الاقتصار فی الحکم المخالف للقاعده علی خصوص مورده فلا مجال للتعدی»؛57 روشن است که در موارد خلاف قاعده، در خصوص مورد حکم بسنده نمود و نمیتوان از آن گام فراتر نهاد. پس در مواردی که قصاص ناممکن است نظام کیفری اسلام روش دیگری را برای حمایت از حقوق بزهدیده و ولی دم در نظر گرفته است و آن عبارت است از گرفتن دیه از مال قاتل؛ اگر مالی ندارد، از نزدیکان او به ترتیب درجه فامیلی گرفته میشود و اگر از این طریق نیز جبران خسارت بزهدیده تأمین نشد، بیتالمال عهدهدار پرداخت دیه خواهد بود؛ چراکه خون مسلمان تحت هیچ شرایط هدر نمیرود.
ب. تأمین خسارت بزهدیده از بیتالمال
همانگونه که بیان شد، اسلام برای حفظ حیات انسان اهمیت بسزایی قایل است تا جایی که کشتن یک انسان محقونالدم را همسان با کشتن تمامی افراد روی زمین و همردیف با نابودی نسل بشر میداند.58 علاوه بر آن، در اسلام، قتل عمدی انسان بیگناه، مجازات اخروی بیپایان، خشم و لعن خداوند را به دنبال دارد.59 و نباید خونی بر زمین ریخته شود و اگر چنین امری به وقوع پیوست، باید به نحو مقتضی جبران گردد. از منظر سیاست کیفری اسلام، یکی از مهمترین راههای جبران خسارت بزهدیده، بیتالمال است؛ زیرا از مهمترین وظایف حکومتها برقراری نظم و امنیت است؛ چراکه امنیت لازمه تمامی فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و... است. حکومت دینی نیز از چنین قاعدهای مستثنا نیست. بر حکومت است که ارتکاب قتلها و وقوع درگیریها را به حداقل ممکن کاهش دهد و اصولاً زمینههای بروز آن را از بین ببرد و اگر احیانا قتلی به وقوع پیوست، قاتل را دستگیر کند و به سزای عملش برساند. حال اگر حکومت در این امر توفیق نیافت، باید دیه مقتول را بپردازد تا خسارتی که از طریق سهلانگاری حکومت به خانواده مقتول وارد شده است جبران گردد.60 به هر صورت، مسئولیت بیتالمال و حکومت اسلامی در برابر بزهدیده، از مبانی عمیق فقهی ـ حقوقی برخوردار است.61
در اینجا به اجمال به مواردی از قلمرو مسئولیت بیتالمال در قبال بزهدیدگان اشاره میکنیم:
1. معلوم نبودن قاتل: در روایت صحیحه ابوبصیر از امام صادق علیهالسلامچنین آمده است: «اگر جسد شخصی در بیابان یافت شود، دیه او از بیتالمال پرداخت میشود. همانا امیرالمؤمنین علیهالسلام همیشه میفرمود: خون مسلمان هدر نمیرود.»62 روایت صحیحه دیگری را ابوبصیر از امام صادق علیهالسلام، با مضمونی کاملاً مشابه نقل کرده است، با این تفاوت که به جای عبارت «لا یبطل دم امریء مسلم» عبارت «لا یطل دم امریء مسلم» آمده که البته معنای هر دو عبارت یکی است.63 در روایتی که سکونی از امام صادق علیهالسلامنقل میکند آمده است که حضرت علی علیهالسلامفرمود: «در هایشات دیه و قصاص ثابت نیست.» امام صادق علیهالسلام در حدیث دیگری فرمود: «حضرت علی علیهالسلامدیه (چنین شخصی) را از بیتالمال پرداختند.»64 مرحوم کلینی و فقهای دیگر، «هایشات» را فتنههایی دانستهاند که در شب یا روز واقع شده و شخصی در اثر آن کشته یا مجروح میشود، در حالی که قاتل یا جارح معلوم نیست.65 اصولاً شخصی که در جریان ناآرامیها به قتل میرسد، از مصادیق «المقتول لایدری من قتله» شمرده میشود و پرداخت دیه او بر عهده بیتالمال است.66 ابوبصیر روایت میکند: «از امام صادق علیهالسلام در مورد شخصی که مرتکب قتل عمد شده و پس از آن اقدام به فرار نموده بود، پرسیدم: در صورتی که به قاتل دسترسی نباشد چه باید کرد؟ امام فرمود: «اگر قاتل مالی دارد، دیه مقتول از اموال او گرفته میشود، وگرنه از بستگان او با رعایتالاقرب فالاقرب؛ و اگر قاتل بستگانی نداشت، دیه مقتول را امام میپردازد. پس به درستی که خون مسلمان نباید هدر رود.»67
2. جنون مقتول: در روایت ابی الورد آمده است: به امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام عرض کردم: شخص مجنونی، به شخص دیگری با شمشیر حملهور میشود. آن شخص شمشیر را از مجنون میگیرد و با ضربهای او را به قتل میرساند. امام فرمود: «قاتل نه قصاص میشود و نه دیه میپردازد، بلکه دیه مقتول را امام میپردازد و خون (مجنون مقتول) هدر نمیرود.»68
3. جنون قاتل: برید بن معاویه میگوید: از امام صادق علیهالسلامدر مورد مردی پرسیدم که عمدا مرد دیگری را به قتل رسانده و پیش از اثبات جرم و اقامه شهود، دچار اختلال حواس شده و پس از آن، گروهی شهادت دادهاند که متهم مرتکب قتل شده است. امام فرمود: «اگر شهود شهادت دهند که متهم در هنگام قتل عاقل بوده، متهم قصاص خواهد شد، لکن اگر شهود به این مسئله شهادت ندادند، در صورتی که متهم مالی داشته باشد، خونبها از مال او به ورثه مقتول پرداخت خواهد شد، اما اگر قاتل مالی نداشته باشد، دیه از بیتالمال پرداخته میشود و خون مسلمان هدر نمیرود.»69
4. اشتباه قاضی: در روایت ابی مریم از امام باقر علیهالسلام وارد شده است که حضرت علی علیهالسلام چنین حکم فرمود: «هر آنچه قضات در قتل یا قطع اشتباه میکنند، دیه آن بر عهده بیتالمال است.»70 این روایت به صراحت مسئولیت بیتالمال را در «مادون النفس»، یعنی قطع و جراحات، مورد تأکید قرار داده است. روایت مذکور نیز دلیل دیگری است که «هدر نرفتن خون» تنها اختصاص به قتل ندارد و شامل جراحات و منافع نیز میشود. جمع دو روایت مذکور به آن است که گفته شود: نسبت به غیر بیتالمال دیهای ثابت نیست، نه آنکه خون شخصی که در ناآرامیها کشته شده یا مجروح گشته است هدر باشد.71
5. تأثیر فعل متهم در قتل: در مواردی که فردی به صورت غیرارادی موجب مرگ دیگری میشود؛ مانند اینکه باد فردی را از مکانی مرتفع بر روی فرد دیگری میاندازد و موجب مرگ وی میشود، برخی از فقها با استناد به پایمال نشدن خون مسلمان، بیتالمال را مسئول پرداخت دیه دانستهاند.72 از دیدگاه فقهای مذکور، بیتالمال تنها در صورت قتل مسئولیت ندارد، بلکه در صورت اتلاف نیز بحث مسئولیت آن مطرح است. هرچند در روایات عبارت «قتل» و مانند آن آمده است، لکن تعلیلی که در ذیل برخی از روایات وجود دارد «لایبطل دم امریء مسلم»، عام است و از اینرو، به نظر میرسد در بحث اتلاف نیز با وجود شرایط دیگر، بیتالمال مسئولیت خواهد داشت.
2. حمایت از بزهدیده در قتل شبه عمد
به اجماع فقها، حمایت اصلی سیاست کیفری اسلام از بزهدیده در قتل شبه عمد، پرداخت دیه از ناحیه قاتل میباشد. اما اگر قاتل فرار کرد و یا مرد، و مالی هم نداشته باشد، در این وضعیت، نظام حقوقی اسلام چه راهکارهایی را برای جبران خسارت قربانی جرم پیشبینی کرده است؟ آیا میتوان بستگان نزدیک وی یا بیتالمال را مسئول پرداخت دیه دانست یا خیر؟ در این زمینه دو نظریه کاملاً متفاوت از سوی فقها ابراز شده است.
تعداد اندکی از فقها، از جمله ابن ادریس، معتقدند که با مردن و یا فرار مجرم، دیه به نزدیکان وی منتقل نمیگردد؛ زیرا دیه عمد خطایی بر عهده جانی است، و اصلْ عدم انتقال است. شهید ثانی میفرماید: اخباری نیز مطابق این اصل وجود دارد.73 اما بسیاری از فقها از جمله شیخ طوسی و شهید ثانی میفرمایند: دیه قتل شبه عمد بر عهده جانی است، لکن اگر بمیرد و یا فرار کند و مالی هم نداشته باشد، دیه از بستگان نزدیک او به نحو «الاقرب فالاقرب» گرفته میشود. شهید ثانی در این زمینه مینویسد: «این عقیده از شیخ طوسی و بیشتر فقهاست، و مستند آن اخباری است که در باب قتل عمد وارد شده که اگر قاتل فرار کند و یا بمیرد، دیه از بستگانش گرفته میشود. این فرض (شبه عمد) هم از افراد عمد است... این نظریه، به دلیل صحیحه بزنطی از امام باقر علیهالسلام که با اخباری دیگر که از امام رضا علیهالسلاموارد شده تأیید میشود و اظهر همین عقیده است.»74
از فقهای معاصر که مسئولیت بستگان قاتل را در قتل شبه عمد پذیرفته و بر اساس روایات حکم صادر نمودهاند، میتوان به آیهاللّه خوئی75 و امام خمینی قدسسرهاشاره کرد: «بیان کردیم که دیه عمد و شبه عمد از مال جانی گرفته میشود، لکن اگر فرار کند و دسترسی به او نباشد، دیه از مال او، و اگر مالی نداشته باشد از بستگان نزدیک او به ترتیب درجه فامیلی گرفته میشود. اگر فامیل نداشت امام علیهالسلامپرداخت میکند؛ زیرا خون مسلمان هدر نمیرود.»76 عمده دلیل این نظریه، معتبره ابیبصیر است.
آیهاللّه خوئی در اینباره مینویسد: «فانها و ان وردت فی القتل العمدی، الا ان مقتضی عموم التعلیل فیها ثبوت الحکم فی المقام ایضا»؛77 هرچند روایت در خصوص قتل عمدی است، اما بر اساس اقتضای عموم تعلیل میتوان از آن در این مورد نیز استفاده کرد.
بنابراین، در مواردی که بزهدیده حیات خویش را در نتیجه فعل ارتکابی غیرعمدی بزهکار از دست میدهد سیاست کیفری اسلام به منظور حمایت از بزهدیده، جانی را به پرداخت دیه محکوم مینماید، و در صورتی که دسترسی به بزهکار نباشد روشهای دیگری را برای جبران خسارت بزهدیده ارائه داده است:
1. پرداخت دیه از مال قاتل؛
2. چنانچه قاتل مالی نداشته باشد، بستگان نزدیک وی باید دیه را بپردازند که در فقه اسلامی از آن به «ضمان اقارب» تعبیر میشود.
3. اگر قاتل خویشاوندی ندارد و یا آنان توانایی پرداخت دیه را ندارند حکومت اسلامی مسئولیت پرداخت دیه را بر عهده دارد.
3. حمایت از بزهدیده در قتل خطا
در قتل خطایی که فاعل نه قصد فعل را دارد و نه قصد نتیجه را، قانونگذار اسلامی، دیه را در جهت حمایت از بزهدیده مقرّر کرده و عاقله (بستگان ذکور پدری، فرزند و جد) را مسئول پرداخت دیه دانسته است.
در خصوص فلسفه مسئولیت عاقله، اظهارنظرهای متفاوتی ارائه شده است. برخی آن را بیمه قهری در برابر بیمه عقدی78 دانستهاند و با توجه به جنبه بازدارندگی آن، گفتهاند: ضمان عاقله باعث میشود تا آنها نسبت به اعمال و رفتار فرزندان و بستگان خود نظارت داشته باشند.79 برخی هم گفتهاند: ضمان عاقله لازمه اوضاع و احوال خاص حاکم بر زندگی و نظام قبیلهای اعراب بوده است که در جوامع توسعهیافته امروزی کاربرد ندارد.80 بعضی هم نظریه تعاون، همکاری و همیاری را مطرح کردهاند.81
به نظر میرسد همه اینها دربردارنده یک نکته اساسی است: اهمیت و حرمت خون مسلمان که نباید در هیچ شرایطی (حتی در قتل خطا که فاعل قصد و انگیزه مجرمانه نداشته است) هدر رود. مؤیّد این ادعا، روایتی است که در آن امیرالمومنین علیهالسلام پس از آنکه احکام عاقله و کیفیت گرفتن دیه قتل خطایی را بیان میکند، میفرماید: اگر عاقله ندارد، خودم عهدهدار پرداخت دیه خواهم بود؛ چراکه خون مسلمان را هدر نمیدهم.82
مسئولیت نزدیکان قاتل به پرداخت دیه در قتل خطا، که از آن به «ضمان عاقله» یاد میشود، مورد اجماع همه فقهاست.83 از اینرو، فقهای بسیاری عنایت خود را بیشتر به بررسی این موضوع معطوف داشتهاند. همچنین حقوقدانان و شارحان قوانین موضوعه، کتابها و مقالات مفصلی در این زمینه ارائه دادهاند.
حمایت از بزهدیدگان در اسناد بینالمللی
بررسی جنبش حمایت از بزهدیدگان، به رغم نوپایی آن، نشان میدهد که در مدت زمان کوتاهی جایگاه شگرف داشته و توجه جامعه جهانیرابهخود معطوفنموده است.
با توجه به یافتههای بزهدیدهشناسی و تأثیر شگرفی که جنبشهای حمایت از بزهدیدگان بر سیاست جنایی جامعه بشری در قبال قربانیان جرم داشتند، زمینه ارتقا و شکوفایی آن در سطوح بینالمللی فراهم شد و اندیشه حمایت از بزهدیدگان به تدریج صبغه جهانی گرفت و در اعلامیه سازمان ملل تحت عنوان «اصول اساسی عدالت برای بزهدیدگان و قربانیان سوء استفاده از قدرت» منعکس گردید. این اعلامیه که بر اساس توصیه کنگره هفتم (مبنی بر پیشگیری از جرم و اصلاح بزهکاران) در نوامبر 1985 توسط مجمع عمومی پذیرفته شد و طی قطعنامه شماره 34/40 ارائه گردید، متضمن 21 ماده در رابطه با حمایت از بزهدیدگان است که هر بند از آن افق جدیدی را در جهت حمایت از بزهدیدگان در عرصه جهانی میگشاید.
شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل نیز در قطعنامه 57/1989 در 24 مه 1989 راههای عملی و اجرایی اعلامیه یادشده را بررسی، و دستورالعملهایی را در این زمینه صادر نمود. در این قطعنامه از همه کشورهای عضو خواسته شده است که با تخصیص بودجه لازم، امکان عملی شدن مواد اعلامیه و اصول اساسی عدالت را برای بزهدیدگان فراهم نمایند. ماده 1 اعلامیه مزبور، با تعریف «بزهدیده»، وی را شخصی میداند که در پی فعلها و ترک فعلهای ناقض قوانین کیفری دولتهای عضو، به صورت فردی یا گروهی به آسیب، اعم از فیزیکی و روانی، و آسیبهای هیجانی، ضرر اقتصادی یا لطمه به حقوق اساسی دچار شدهاند.
در ماده 2 اعلامیه، حمایت از بزهدیده و جبران خسارت وی، به تعقیب، دستگیری یا محکومیت مجرم منوط نشده و حتی در شرایطی که متهم به جرم، مجرم شناخته نشود یا دستگیر نگردد، قربانی جرم باید به امتیازات و حقوق قانونی خود دست یابد. ماده 3 اعلامیه، حمایت از بزهدیدگان و تسکین ناملایمات روحی و فیزیکی را برای همه قربانیان جرم قابل اعمال دانسته، میگوید: این مقرّرات باید برای همه بزهدیدگان، بدون ملاحظه هیچ نوع تفاوت و امتیازی از قبیل نژاد، رنگ، جنس، سن، زبان، مذهب، ملیت، گرایش سیاسی، اعتقادات، عملکرد فرهنگی، دارایی، موقعیتهای خانوادگی یا قومی و ضعف و ناتوانیها، قابل اعمال باشد.
اعلامیه یادشده پس از تعریف بزهدیدگان و ضرورت حمایت از حقوق قانونی آنها، به راهکارهای عملی همچون دسترسی آسان بزهدیده به مراجع قضایی، آگاهی از حقوق و موازین قضایی خویش، اجازه اظهارنظر، و سرعت در دادرسی بزهدیدگان پرداخته است. (مواد 4، 5 و 6) در ماده 7 سازوکارهای غیردولتی برای حل و فصل اختلافات، از جمله میانجیگری، داوری و اقدامات عدالتخواهانه عرفی را برای مصالحه و تسریعبخشی جبران خسارت بزهدیدگان پیشبینی نموده است. این ماده بیانگر این واقعیت است که در برخی از موارد حمایت از حقوق بزهدیدگان از طریق میانجیگریهای مرسوم، به مراتب سریعتر و صحیحتر تأمین میگردد، بدون آنکه لازم باشد بزهدیده از فرایند طولانی و پیچیده دستگاه قضایی عبور نماید. در ماده 9 به ضمانت اجرای حمایت از بزهدیده پرداخته و از دولتها میخواهد که جبران خسارت را به عنوان یک ضمانت اجرای مجازات در کنار سایر ضمانتها به رسمیت بشناسند و آن را مورد توجه قرار دهند.
در ماده 12 اندیشه جبران خسارت بزهدیده با هزینه دولت را در مواردی که جبران خسارت بزهدیده به صورت کامل از سوی مجرم بنا به دلایلی (فقر یا فرار وی) عملی نباشد مطرح کرده و از دولتها میخواهد که در چنین شرایطی، مستقیما تلاش نمایند تا به نحوی خسارت مالی را تأمین کنند و بزهدیده را به وضعیت عادی قابل قبول برگردانند.
در مواد 14ـ17 به ابعاد مختلف حمایت از بزهدیدگان از قبیل کمکهای دارویی، روانی، اجتماعی و سایر مساعدتهای لازم در خصوص قربانیان جرم و تأمین آنها اشاره شده است. مواد 18ـ21 دولتها را مکلف ساخته است که در برابر سوءاستفادهکنندگان از قدرت و نقض قوانین بینالمللی و حقوق بشر سیاست واحد و منسجم را اتخاذ کنند و با اقتدار تمام از بزهدیدگان حمایت نموده و در برابر معترضان، اعم از دولتی یا غیر آن، اعمال قدرت نمایند.
ناگفته پیداست که تدوین قوانین روشن در جهت حمایت از بزهدیدگان و شیوه احقاق حقوق آنها گام نخست است. قدم بعدی و مؤثر، اصول راهبردی و دستورالعملهای اجرایی آن میباشد که تاکنون محقق نشده است؛ زیرا با وجودی که شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل در قطعنامه شماره 57/1989 در 24 مه 1989 دستورالعملهای اجرایی اعلامیه مزبور را تهیه کرده، متأسفانه هنوز تعداد قابل توجهی از کشورها به دلایل گوناگون، از جمله دربر داشتن بار مالی نسبتا زیاد، وجود تعصبات قومی و فرهنگی و همچنین افول ارزشهای اخلاقی و انسانی، مفاد اعلامیه را به صورت کامل وارد حیطه کاربردی سیاست جنایی خویش ننمودهاند.84 بنابراین، اعلامیه سازمان ملل از این منظر نقص بسیار جدی دارد و نمیتواند از حقوق بزهدیدگان حمایت کرده و احتمال بزهدیدگی مجدد را کاهش دهد.
نتیجه
از آنچه که بیان شد، میتوان نتیجه گرفت که حمایت از قربانیان جرم میتواند نقش اصلی را در کاهش پدیدههای مجرمانه ایفا کرده، در تحقق عدالت کیفری، بازسازی شخصیت بزهدیده و تأمین خسارتهای مادی و معنوی وی تأثیرگذار باشد. سیاست کیفری اسلام به منظور حمایت از اساسیترین حق بزهدیده (حق حیات) و جبران خسارت او و در نهایت، حفظ نظم عمومی و عدالت اجتماعی، سازوکارهای بیبدیلی را در عرصه نظام حقوقی ارائه داده است. جواز قصاص در قتل عمد، پرداخت دیه، و در مواردی عفو برای عدالت ترمیمی، از روشهایی است که سیاست جنایی اسلام برای حفظ حق حیات و جبران خسارت قربانی جرم و اولیای دم مقرّر داشته و برای تکمیل و اجرایی کردن این سیاستها، نهادهای اساسی همچون «ضمان اقارب»، «ضمان عاقله» و «بیتالمال» را پیشبینی کرده است، تا به هر صورت ممکن حمایت از حق بزهدیده تحقق یابد و حرمت خون انسانها حفظ گردد.
سازمان ملل نیز با تأثیرپذیری از جنبشهای حمایت از بزهدیدگان و مؤسسات وابسته به آنها، قوانین و سازوکارهای قضایی، دولتی و عرفی را در جهت حمایت از حقوق بزهدیدگان و تسکین ناملایمات آنان وضع کرده و دولتها را ملزم به رعایت آن نموده است. اما در عمل چندان موفق نبوده است؛ زیرا اولاً، این قوانین بیشتر بر بعد شکلی حمایت از حقوق بزهدیدگان و فرایند دادرسی آنها تکیه دارد تا جنبه ماهوی؛ و ثانیا، به دلیل منافع سیاسی کشورها و حاکم نبودن روح ارزش و معنویت کمتر مورد پذیرش و استقبال کشورهای عضو قرار گرفته است.
-
پى نوشت ها
- 1 کارشناس ارشد حقوق جزا، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدسسره. تاریخ دریافت: 9/6/87 ـ تاریخ پذیرش: 25/10/87.
- 2 ـ عزت عبدالفتاح، «از سیاست مبارزه با بزهکارى تا سیاست دفاع از بزهدیده»، قضایى و حقوق دادگسترى3، ص 93.
- 3 ـ ژانى پرادل، تاریخ اندیشههاى کیفرى، 1370، ص 142 و 144.
- 4 ـ مارک آنسل، دفاع اجتماعى، 1375، ج 3، ص 151.
- 5 ـ عبدالعلى توجهى، «جایگاه حمایت از بزهدیدگان در اسناد و کنوانسیونهاى بینالمللى»، مجتمع آموزش عالى قم 9، ص 54.
- 6 J. Mail Donald, "Victimvoices in criminal court", Americal Criminal Law Review, v. 1, 1991, p. 233.
- 7 Smith Bernt & Ward Puplic Support for the victimT s rightts, p. 490.
- 8 ـ اندرو آلتمن، درآمدى بر فلسفه حقوق، 1385، ص 174.
- 9 ـ عبدالعلى توجهى، «جایگاه حمایت از بزهدیدگان در اسناد و کنوانسیونهاى بینالمللى»، مجتمع آموزش عالى قم 9، ص 56.
- 10 ـ مارک آنسل، دفاع اجتماعى، ص 152.
- 11 ـ عبدالعلى توجهى، «جایگاه حمایت از بزهدیدگان در اسناد و کنوانسیونهاى بینالمللى»، مجتمع آموزش عالى قم 9، ص 59.
- 12 ـ علىاکبر دهخدا، لغتنامه، 1377، ج 11و13، ص 20335 / محمّدجعفر جعفرى لنگرودى، مبسوط در ترمینولوژى حقوق، 1377، ج 4و5، ص 3232.
- 13 ـ ژینا فیلزولا، بزهدیده و بزهدیدهشناسى، 1379، ص 96.
- 14 ـ احمد حاجى دهآبادى، «از جبران خسارت بزهدیده توسط بزهکار...»، فقه و حقوق 9، ص 95.
- 15 ـ ژینا فیلزولا، بزهدیده و بزهدیدهشناسى، ص 53.
- 16 ـ عباس کعبى، جزوه درس «قضا»، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1386ـ1387.
- 17 ـ پژوهشکده حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، 1381، ص 169.
- 18 ـ عزت عبدالفتاح، «از سیاست مبارزه با بزهکارى تا سیاست دفاع از بزهدیده»، قضایى و حقوقى دادگسترى3، ص 89.
- 19 ـ ریموند گسن، مقدّمه بر جرمشناسى، 1370، ص 198.
- 20 ـ ر.ک. ژانى پرادل، تاریخ اندیشههاى کیفرى، ص 142 و 144.
- 21 ـ عبدالعلى توجهى، «سیاست جنایى حمایت از بزهدیدگان»، مجتمع آموزشى عالى قم 4، ص 32.
- 22 ـ محمّدصالح مفتاح، بایستههاى پیشگیرى از وقوع جرم، به نقل از: سایت باشگاه اندیشه، www.andishe.net.
- 23 ـ نساء: 75.
- 24 ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1403، ج 72، ص 170.
- 25 ـ دانشنامه امام على علیهالسلام، 1380، ج 7، ص 93.
- 26 ـ نهجالبلاغه، 1379، ن 53.
- 27 ـ دانشنامه امام على علیهالسلام، ج 7، ص 83.
- 28 ـ همان، ص 224.
- 29 ـ همان، ص 91.
- 30 ـ همان، ص 92.
- 31 ـ نهجالبلاغه، بىتا، خ 27، ص 28.
- 32 ـ عبدالعلى توجهى، «سیاست جنایى حمایت از بزهدیدگان»، مجتمع آموزش عالى قم4، ص 33.
- 33 ـ ژینا فیلیزولا، بزهدیده و بزهدیدهشناسى، ص 125.
- 34 ـ همان، ص 130.
- 35 ـ ابراهیم: 35.
- 36 ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، 1381، ج 10، ص 367.
- 37 ـ مائده: 32.
- 38 ـ انعام: 151.
- 39 ـ اسراء: 33.
- 40 ـ بقره: 179.
- 41 ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبیان، 1339، ج 1، ص 78.
- 42 ـ مائده: 32.
- 43 ـ شهید ثانى (زینالدین بن حسین جبعى عاملى)، مسالکالافهام، 1419، ج 15، ص 260، ذیل مسئله 10.
- 44 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، 1416، کتاب القصاص، ج 29، ح 3 و 8، ص 53 و 54.
- 45 ـ شهید ثانى، مسالکالافهام، ص 260 و 261.
- 46 ـ اسراء: 33.
- 47 ـ عبدالعزیزبن براج، المهذب، ص 168، به نقل از: علىاصغر مروارید، سلسلة الینابیع الفقهیه، 1410، ج 24، ص 163.
- 48 ـ ابوصلاح، الکافى فى الفقه، به نقل از: شهید ثانى، مسالکالافهام، ص 260 و 261.
- 49 ـ سیدابوالقاسم خوئى، مبانى تکملهالمنهاج، 1396ق، ج 2، ص 126.
- 50 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ب 4، ح 1، ج 29، ص 126.
- 51 ـ سید ابوالقاسم خوئى، مبانى تکملهالمنهاج، ج 2، ص 126.
- 52 ـ همان، ص 174.
- 53 ـ احمد حاجى دهآبادى، قواعد فقه دیات، 1384، ص 341.
- 54 ـ اسراء: 33.
- 55 ـ براى تفصیل بیشتر ر.ک. همان، ص 322 و 323.
- 56 ـ شهید ثانى، مسالکالافهام، ص 260 و 261.
- 57 ـ محمّد فاضل لنکرانى، تفصیل الشریعة، 1421، کتاب القصاص، ص 52.
- 58 ـ مائده: 32.
- 59 ـ نساء: 93.
- 60 ـ منصور اباذرى فومشى، شرح قانون مجازات اسلامى، 1379، ص 324.
- 61 ـ حسینعلى باى، «مبانى پرداخت دیه از بیتالمال»، فقه و حقوق 5، ص 65ـ86.
- 62 ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الفروع من الکافى، 1367ق، ج 7، ص 273.
- 63 ـ محمّدبن على صدوق، من لایحضره الفقیه، 1404، ج 4، ص 97.
- 64 ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الفروع من الکافى، ص 355.
- 65 ـ محمّدحسن نجفى، جواهرالکلام، 1367ق، ج 42و43، ص 238.
- 66 ـ سیدعلى طباطبائى، ریاضالمسائل، 1404، ج 2، ص 518.
- 67 ـ جفعربن محمّد طوسى، الاستبصار، 1390ق، ج 4، ص 231.
- 68 ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الفروع من الکافى، ص 294.
- 69 ـ همان، ص 404.
- 70 ـ عبدالعزیزبن براج، المهذب، 1406، ج 2، ص 514.
- 71 ـ محمّدبن یعقوب کلینى، الفروع من الکافى، ص 294.
- 72 ـ احمدبن محمّد اردبیلى، مجمعالفائده و البرهان، 1416، ج 12و 14، ص 246.
- 73 ـ شهید ثانى، مسالکالافهام، ص 526.
- 74 ـ همان.
- 75 ـ سید ابوالقاسم خوئى، مبانى تکملهالمنهاج، ص 196.
- 76 ـ امام خمینى، تحریرالوسیله، بىتا، ج 2، ص 602، مسئله 1و2.
- 77 ـ سید ابوالقاسم خوئى، مبانى تکملهالمنهاج، ص 196 و نیز ر.ک. محمّدحسن نجفى، جواهرالکلام، ج 15، ص 517.
- 78 ـ مرتضى مطهّرى، ربا، بانک و بیمه، 1364، ص 323.
- 79 ـ شیخ بهایى، جامع عباسى باب دیات، چ سنگى، ص 453.
- 80 ـ سید محمّدحسن موسوى بجنوردى، «دو نکته از حقوق کیفرى»، حق 11و12، ص 107.
- 81 ـ علیرضا فیض، مقارنه و تطبیق در حقوق جزاى عمومى اسلام، 1379، ص 522.
- 82 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، 1412، ج 29، ص 392، ابواب العاقله، ب 2، ح 1.
- 83 ـ خلیل قبهاى خوئى، قواعد فقه بخش جزا، 1380، ص 193.
- 84 ـ عبدالعلى توجهى، «جایگاه حمایت از بزهدیدگاه در اسناد و کنوانسیونهاى بینالمللى» مجتمع آموزش عالى قم 9، ص 62.
-
··· منابع
- ـ آلتمن، اندرو، درآمدى بر فلسفه حقوق، ترجمه بهروز جندقى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1385.
- ـ آنسل، مارک، دفاع اجتماعى، ترجمهد محمّد آشورى و علىحسین نجفى ابرندآبادى، تهران، دانشگاه تهران، 1375، چ سوم.
- ـ اباذرى فومشى، منصور، شرح قانون مجازات اسلامى، تهران، بهرام، 1379.
- ـ اردبیلى، احمدبن محمّد، مجمعالفائده والبرهان، قم، جامعه مدرسین، 1416.
- ـ باى، حسینعلى، «مبانى پرداخت دیه از بیتالمال»، فقه و حقوق5 تابستان 1384، ص 65ـ86.
- ـ براج، عبدالعزیزبن، المهذب، قم، جامعه مدرسین، 1406.
- ـ پرادل، ژانى، تاریخ اندیشههاى کیفرى، ترجمه علىحسین نجفى ابرندآبادى، تهران، دانشگاه شهید بهشتى، 1370.
- ـ پژوهشکده حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1381، چ سوم.
- ـ توجهى، عبدالعلى، «جایگاه حمایت از بزهدیدگان در اسناد و کنوانسیونهاى بینالمللى»، مجتمع آموزش عالى قم 9 (بهار و تابستان 1380)، ص 51ـ65.
- ـ ـــــ ، «سیاست جنایى حمایت از بزهدیدگان»، مجتمع آموزشى عالى قم4 (زمستان 1378)، ص 27ـ46.
- ـ جعفرى لنگرودى، محمّدجعفر، مبسوط در ترمینولوژى حقوق، تهران، گنج دانش، 1377.
- ـ حاجى دهآبادى، احمد، «از جبران خسارت بزهدیده توسط بزهکار...»، فقه و حقوق 9 (تابستان 1385)، ص 95ـ121.
- ـ ـــــ ، قواعد فقه دیات، تهران، پژوهشگاه فرهنگ اندیشه اسلامى، 1384.
- ـ خمینى، روحاللّه، تحریرالوسیله، قم، اسماعلیان، بىتا.
- ـ خوئى، سیدابوالقاسم، مبانى تکملهالمنهاج، قم، بىنا، 1396ق، چ دوم.
- ـ دانشنامه امام على علیهالسلام، زیرنظر علىاکبر صادقى رشاد، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1380.
- ـ دهخدا، علىاکبر، لغتنامه، تهران، دانشگان تهران، 1377، چ دوم.
- ـ شهید ثانى (زینالدینبن حسین جبعى عاملى)، مسالک الافهام، قم، مؤسسه معارف اسلامى، 1419.
- ـ شیخ بهایى، جامع عباسى (باب دیات)، چ سنگى.
- ـ صدوق، محمّدبن على، من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1404، چ دوم.
- ـ طباطبائى، سیدعلى، ریاض المسائل، قم، آلالبیت، 1404.
- ـ طبرسى، فضلبن حسن، مجمعالبیان، بیروت، شرکة المعارف الاسلامیه، 1339ق.
- ـ طوسى، جعفربن محمّد، الاستبصار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1390ق.
- ـ عاملى، محمّدبن حسن حرّ، وسائلالشیعة، قم، موسسه آلالبیت، 1416، چ سوم.
- ـ عبدالفتاح، عزت، «از سیاست مبارزه با بزهکارى تا سیاست دفاع از بزهدیده»، ترجمه علىحسین نجفى ابرندآبادى و سوسن خطاطان، قضایى و حقوق دادگسترى3 (بهار 1371)، ص 87ـ112.
- ـ فاضل لنکرانى، محمّد، تفصیل الشریعة (کتاب القصاص)، قم، مرکز فقه ائمّه اطهار علیهمالسلام، 1421.
- ـ فیض، علیرضا، مقارنه و تطبیق در حقوق جزاى عمومى اسلام، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1379، چ پنجم.
- ـ فیلزولا، ژینا، بزهدیده و بزهدیدهشناسى، ترجمه روحاللّه کرد علیوند و احمد محمّدى، تهران، مجد، 1379.
- ـ قبلهاى خوئى، خلیل، قواعد فقه بخش جزا، تهران، سمت، 1380.
- ـ کعبى، عباس، جزوه «درس قضا»، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1386ـ1387.
- ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، الفروع من الکافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367ق، چ سوم.
- ـ گسن، ریموند، مقدّمه بر جرمشناسى، ترجمه مهدى کینیا، تهران، علّامه طباطبائى، 1370.
- ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، الوفا، 1403.
- ـ مروارید، علىاصغر، سلسلهالینابیع الفقهیة، بیروت، لبنان، 1410.
- ـ مطهّرى، مرتضى، ربا، بانک و بیمه، قم، صدرا، 1364.
- ـ مفتاح، محمّدصالح، بایستههاى پیشگیرى از وقوع جرم، به نقل از: سایت باشگاه اندیشه، www.andishe.net.
- ـ مکارم شیرازى، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1381.
- ـ موسوى بجنوردى، سید محمّدحسن، «دو نکته از حقوق کیفرى»، حق 11و12 (زمستان 1366)، 107ـ120.
- ـ نجفى، محمّدحسن، جواهرالکلام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367ق، چ سوم.
- ـ نهجالبلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، تهران، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامى، بىتا، چ چهارم.
- ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمّد دشتى، قم، مؤسسه فرهنگى ـ انتشاراتى ائمه (ع)، 1379.
- - Donald, J. Mail, "Victimvoices in criminal court", Americal Criminal Law Review, v. 28 (1991).