معرفت، سال هجدهم، شماره هشتم، پیاپی 143، آبان 1388، صفحات 6-

    علم و عمل خاستگاه فهم بالنده قرآن

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    غلامعلی عزیزی‌کیا / *دانشیار - مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / azizikia@iki.ac.ir
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه / mesbah@mesbahyazdi.ir
    چکیده: 
    در باب وظایف قرآن پژوهان، توجه به دو محور مهم الزامی است: محور نخست عبارت است از لزوم شناخت و بهره گیری از آثار قرآن پژوهان پیشین که در حد تلاش خود گوهرهایی از دریای معارف قرآن را به بشر عرضه کرده اند. محور دوم، تلاش برای استخراج گوهرهای ناشناخته و مستور قرآن است که تاکنون در دسترس قرار نگرفته است. این استخراج نیاز به زمینه ها و شرایطی دارد که افزون بر توانایی های علمی و نظرداشت حاصل عمر گذشتگان، عمل کردن و کاربست آموزه های قرآن از مهم ترین آنها به شمار می آید. برخی آیات و احادیث، بیانگر ارتباط علم و عمل می باشند. در این نوشتار، نمونه ای عینی از تأثیر عمل به آموزه های قرآن در درک عمیق آن بیان شده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    علم و عمل خاستگاه فهم بالنده قرآن1

    آیت اللّه محمّدتقی مصباح

    تهیه و تنظیم: غلامعلی عزیزی کیا2

    چکیده

    در باب وظایف قرآن پژوهان، توجه به دو محور مهم الزامی است: محور نخست عبارت است از لزوم شناخت و بهره گیری از آثار قرآن پژوهان پیشین که در حد تلاش خود گوهرهایی از دریای معارف قرآن را به بشر عرضه کرده اند. محور دوم، تلاش برای استخراج گوهرهای ناشناخته و مستور قرآن است که تاکنون در دسترس قرار نگرفته است. این استخراج نیاز به زمینه ها و شرایطی دارد که افزون بر توانایی های علمی و نظرداشت حاصل عمر گذشتگان، عمل کردن و کاربست آموزه های قرآن از مهم ترین آنها به شمار می آید. برخی آیات و احادیث، بیانگر ارتباط علم و عمل می باشند. در این نوشتار، نمونه ای عینی از تأثیر عمل به آموزه های قرآن در درک عمیق آن بیان شده است.

    کلیدواژه ها : تفسیر، ظاهر قرآن، باطن قرآن، رابطه علم و عمل، راه فهم عمیق قرآن.

     

     

     مقدّمه

    بسم اللّه الرحمن الرحیم. الحمدللّه رب العالمین و صلی اللّه علی سیدنا محمّد و آله الطاهرین. شاید از من شنیده باشید که من بهترین و لذیذترین ساعت زندگی ام را زمانی می دانم که با دانش پژوهان و دانش جویان و صاحب نظران علوم اسلامی هستم و اگر الزامات شرعی و اجتماعی نبود، دلم می خواست جز ارتباط با دانشجویان کار دیگری نداشته باشم، اما کارهای مختلف مانع این خواسته قلبی شده است.

    لازم می دانم به عنوان یک ادب شرعی برای علوّ درجات مرحوم علّامه طباطبائی دعا کنیم. ایشان به واقع احیاگر قرآن در قرن اخیر در حوزه های علمیه، بلکه در عالم تشیّع هستند و اگر ما توفیق یافتیم که از این خوان دانه ای برچینیم و ریزه ای بخوریم به برکت این بزرگوار است. از خدای متعال درخواست می کنیم که ساعت به ساعت بر علوّ درجات ایشان بیفزاید. اعتقاد داریم که ایشان در آن عالم هم از این فعالیت های قرآنی خوشحال می شوند و برای موفقیت ما دعا می کنند. نیز وظیفه خود می دانم برای علوّ درجات امام خمینی (ره) دعا کنیم که همه موفقیت های ما مرهون رهبری و راهنمایی های ایشان است و اگر قیام و رهبری ایشان نبود معلوم نبود که ما امروز در کجای عالم و با چه فکر و چه امکاناتی زندگی می کردیم. خدا انشاءالله ساعت به ساعت بر علوّ درجات ایشان بیفزاید. و سرانجام باید از خلف صالح ایشان مقام معظّم رهبری ـ حفظه اللّه ـ تشکر کنیم که بر ادامه کاری که در زمان حضرت امام (ره) شروع کرده بودیم، تأکید نموده و در نامه ای مرقوم فرمودند که من مصرم این کار انجام بگیرد. موفقیت هایی که ما در برگزاری کلاس ها، پژوهش ها، همایش ها و مانند آن داشتیم و داریم، مرهون عنایت ها و پشتیبانی های ایشان است. خدا انشاءاللّه سایه ایشان را مستدام بدارد و به همه کسانی که برای اسلام و مسلمانان خدمت و تلاش می کنند، طول عمر و سلامتی و عزت بیشتر مرحمت فرماید.

    لزوم کشف حقایق مستور قرآن با بهره مندی از آثار موجود

    فعالیت های قرآنی آقایان بسیار مایه خوشوقتی است. من از صمیم قلب برای همه شما دعا می کنم. خیلی خوشوقتم که این فعالیت ها کمّآ و کیفآ گسترش پیدا کرده است و امیدواریم که سرعت کار با همین شتاب و بلکه با شتاب بیشتر ادامه پیدا کند. آنچه به نظرم می رسد در این فرصت خوب است خدمت آقایان یادآوری کنم، این است که ما همه معتقدیم سعادت دنیا و آخرت انسان در پیروی از اسلام است و این وقتی حاصل می شود که ما اسلام را درست بشناسیم. اصیل ترین، محکم ترین، پایدارترین، و غنی ترین منبع شناخت اسلام قرآن کریم است و طبق روایاتی، که شاید متواتر معنوی باشد، قرآن کریم دریایی است که کسی نمی تواند به عمق آن برسد،3

    جز آنان که خدای متعال حقایق را برایشان کشف کرده است. آنان حقیقت قرآن را لمس و مس می کنند. خود قرآن نیز می فرماید : (إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ) (واقعه: 77ـ79)؛ به راستی که آن خواندنی ارجمندی است که در نوشتاری پنهان قرار دارد و جز پاکیزگان بدان دست نمی یابند. بنابراین، بر این باوریم که قرآن آن قدر حقایق مفید برای زندگی و سعادت انسان دارد که هر چه ما کنجکاوی کنیم و بیشتر استنباط نماییم، باز هم پایان نمی گیرد و هیچ وقت نباید فکر کنیم که دیگر کار تحقیق درباره قرآن تمام شده است. از نظر کار علمی، به عنوان یک دانشجو همواره باید توجه داشته باشیم که هر چه از معارف قرآن بفهمیم قطره ای از دریاست و هنوز اعماق ناشناخته ای وجود دارد که جای تحقیق بیشتر دارد. اگر این را به واقع معتقد باشیم، انگیزه ای قوی در تحقیق و پژوهش خواهیم داشت.

    کارهای لازم و بایسته در زمینه پژوهش قرآنی را می شود به دو بخش تقسیم کرد: یکی اینکه از کارهایی که دیگران در طول تاریخ اسلام و تشیّع در این زمینه کرده اند، درست بهره مند شویم، و دیگر اینکه سعی کنیم حقایق جدیدی کشف کنیم و به معاصران و آیندگان عرضه نماییم. درست مثل کسی که کنار یک دریا و یا کنار یک معدن عظیمی که گنج هایی از آن استخراج شده و آماده استفاده است قرار گرفته، باید از بخشی که استخراج شده استفاده کرد؛ ولی باید تلاش کنیم که گنج های دیگری را نیز استخراج نماییم. وقتی می دانیم که در اعماق این دریا یا در اعماق این معدن هنوز جواهر و گوهرهای ناشناخته ای وجود دارد، باید تلاش کرد و آنها را کشف نمود و در معرض استفاده قرار داد. بنابراین، اولا، باید سعی کنیم از زحماتی که دیگران کشیده اند حداکثر استفاده را ببریم و ثانیآ، همت کنیم با بهره ای که از دستاوردهای دیگران می بریم و ابزاری که استفاده می کنیم، معارف جدیدی را استنباط نماییم و در دسترس جویندگان و پویندگان حقیقت قرار دهیم.

    اما کار به اینجا تمام نمی شود، برای اینکه مفروض ما این است که قبل از اینکه بفهمیم قرآن هنوز معارف ناشناخته ای دارد، بر این اعتقاد بودیم که قرآن تنها راه سعادت انسان است و این مطالعات و تحقیقات و پژوهش ها برای این است که انسان چیزهای جدیدی به دست بیاورد تا از آن برای سعادتش استفاده کند. زمانی در این ادعا صادق هستیم، که به آنچه از معارف قرآن می دانیم درست عمل کنیم. اگر مسائلی را که در قرآن خیلی واضح و آشکار بیان شده و بر آن تأکید گردیده، عملا نشنیده و ندیده بگیریم، چندان فرقی ندارد که آیه ای در قرآن باشد یا نباشد. آیا در این صورت، می توانیم ادعا کنیم که ما واقعآ قرآن را ضامن سعادت انسان می دانیم؟ من خیال می کنم ـ البته قیاس به نفس می کنم؛ آقایان هم مختارند به نفس خود مراجعه کنند و ببینند تا چه اندازه با بنده شباهت یا تفاوت دارند ـ صرف نظر از تحقیقات علمی در باب آیاتی که احتیاج به مطالعات فنی و تخصصی دارد، اگر یک بار روی قرآن مرور کنیم، به همین اندازه که معنای تحت اللفظی عبارت های قرآن را درست بفهمیم، خواهیم دید که قرآن مطالبی را به ما عرضه می کند که در عمل به آن بسیار کوتاهی کرده و می کنیم و به زحمت می توان گفت که اگر این کتاب، کتاب عمل است، ما اهل عمل به این کتاب هستیم! دقت ها و ریزبینی های مفسّران و بزرگان به جای خود محفوظ؛ مطالب روشن آیات هیچ نیازی به کارهای تخصصی ندارد و هرکس که با عبارات عربی و الفاظ قرآن انسی داشته باشد می فهمد که قرآن چه می گوید. هم در بخش باورها، هم در بخش ارزش ها و هم در روش های عملی مطالب بسیار واضحی در قرآن هست که وقتی ما آنها را با باورها و روش های خودمان مقایسه کنیم می بینیم زندگی ما با اینها تناسب ندارد، بلکه با آن خیلی فاصله دارد و نمی توان گفت زندگی ما بر اساس این باورها و این ارزش های قرآنی شکل گرفته است.

    مشروط بودن فهم عمیق قرآن به عمل به آموزه های آن

    به دست آوردن معارف عمیق قرآن تا حد زیادی به عمل به قرآن بستگی دارد. معارف لطیف و عمیق را کسانی درک می کنند که به مفاد و معنای ظاهر آیات قرآن عمل کرده باشند. کسانی که به باورها و بایدها و نبایدهای بیان شده در ظاهر قرآن متعبدند، توفیق درک مطالب عمیق تر آن را می یابند. در خود قرآن کریم آیاتی دال بر این مطلب داریم؛ مانند: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانآ) (انفال: 29)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند برای شما وسیله تشخیص (حق از باطل) قرار می دهد. در جوامع روایی نیز بابی با عنوان «استعمال العلم»4  آمده است؛ از جمله حدیث منقول از حضرت امیر† که می فرماید : «العلم مقرون بالعمل فمن علم عمل و العلم یهتف بالعمل فان اجابه و الا ارتحل عنه»؛5  دانش پیوسته به عمل است، پس آنکه دانست باید عمل کند. دانش فراخواننده عمل است، اگر بدان پاسخ داده شد (باقی می ماند)، وگرنه از او کوچ خواهد کرد. تجربه عملی بزرگان نیز همین را نشان می دهد. بنابراین، استفاده علمی از قرآن نیازمند عمل به قرآن است، وگرنه درک درستی از قرآن حاصل نمی شود. ما می خواهیم معارف قرآن را استنباط کنیم تا هم خودمان سعادتمند شویم و هم راه سعادت را به بشر بیاموزیم. می خواهیم بگوییم: به این قرآن عمل کنید تا سعادتمند بشوید. اگر عمل خودمان با قرآن توافق چندانی نداشته باشد، نه در فهم و نه در دعوت دیگران موفق نخواهیم شد. البته عمل ما توافق جزئی با قرآن دارد. نمی شود انسان مؤمن باشد و به هیچ دستور قرآن عمل نکند! اما توافق جزئی با کلی خیلی فرق دارد. به عنوان نمونه کوچک، هرکس مروری بر آیات قرآن بکند به وضوح درمی یابد که قرآن معتقد است این زندگی دنیا با لذت هایی که دارد و با زیورها و زینت هایی که خدا در آن قرار داده، نسبت به حقایق ثابت اخروی و معنوی حکم گول زنک دارد : (وَما الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ) (آل عمران: 185)؛ زندگی دنیا چیزی جز کالای فریبنده نیست. و اصلا در مقام مقایسه با آنها قابل مقایسه نیست. آدمی فطرتآ به گونه ای آفریده شده که تمایل به امور دنیا دارد؛ اما وجود میل به امور دنیوی نشان از هدف بودن آن ندارد، بلکه این تمایل برای هدف دیگری است. اگر انسان نسبت به موارد مختلف امتحان، از خوردنی ها و آشامیدنی ها تا سایر مسائل و خواسته های طبیعی و نفسانی علاقه ای نداشته باشد، زمینه امر و نهی و امتحان فراهم نمی شود. انسان باید نسبت به چیزی تمایل داشته باشد، آن گاه به او بگویند اگر بنده و فرمانبری، این کار را نکن. همه این زینت هایی که در دنیا قرار داده شده و روزی هم همه آنها گرفته خواهد شد، برای این است که ما امتحان بشویم. اگر ما باور داشته باشیم که واقعآ همه کالاهای دنیا اسباب امتحان است، باید نقش خود را در مقابل آن نشان دهیم تا به نتیجه برسیم و پاداش بگیریم. آن پاداش اصل مطلوب ما بوده و ثابت و همیشگی و بی عیب و نقص است و رنجی به همراه ندارد: (لَا یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلَا یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ) (فاطر : 35)؛ در آن سرا نه رنجی به ما می رسد و نه درماندگی. نه خستگی دارد، نه رنج و زحمت. اینها همه مقدمه است برای اینکه ما لیاقت دریافت آن را بیابیم. آن پاداش چه مراتبی دارد و اولیای خدا به کجا می رسند؟ باید از خود قرآن فرا گرفت و به کمک عمل به قرآن فهمید که انسان به چه جاهایی می تواند برسد. اگر درست عمل نکنیم، هرچه به مغزمان فشار بیاوریم، نمی توانیم بفهمیم که قرآن در پی رساندن انسان به کجاست.

    مسئولیت بزرگ عمل به قرآن

    ما امروز از جهات متعددی مسئولیت بزرگی در مقابل عمل به قرآن داریم. این حقیقتی غیرقابل انکار است که دنیا تشنه حقایق قرآن است. بنابراین، باید تحقیق نماییم و معارف قرآن را یاد بگیریم. باید این گنج را استخراج کنیم و در اختیار مردم جهان قرار دهیم. معارف قرآن امانتی است که باید به اهل آن برسانیم. رفتار ما نیز می تواند در انجام این رسالت اثر داشته باشد؛ یعنی اگر رفتارمان نشان بدهد که ما چندان اهمیتی به معارف و احکام قرآن نمی دهیم، چگونه می خواهیم دیگران را به اهمیت دادن به آن دعوت کنیم؟ اگر رفتارمان نشان از دلبستگی به دنیا دارد، چطور می توانیم به دیگران بگوییم که این کار بدی است، شما آن را انجام ندهید؟ قرآن هم از این کار مذمّت می کند: (وَآثَرَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا) (نازعات: 38)؛ و زندگی دنیا را برگزید. (الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَی الآخِرَةِ) (ابراهیم: 3)؛ آنان که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند. یعنی زندگی دنیا را دوست تر می دارند، بیشتر خوششان می آید، این را جدی تر می گیرند. قرآن آمده برای اینکه این را به مردم بفهماند: (بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَی صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی) (اعلی: 16ـ19)؛ بلکه زندگی دنیا را انتخاب می کنید، حال آنکه آخرت بهتر و پایدارتر است. به راستی که این مطلب در کتاب های پیشین آمده است؛ کتاب های ابراهیم و موسی. اگر رفتارمان نشان بدهد که به این باور نداریم، آن وقت چگونه می خواهیم دیگران را دعوت کنیم؟ در این صورت، تبلیغاتی که ما از اسلام و قرآن می کنیم، نتیجه ای دربر نخواهد داشت. کم کم به این منتهی می شود که اولا، می گویند آنچه که از قرآن به زبان می آورند، اعتبار چندانی ندارد؛ اینها یک برداشتی است، برداشت های دیگری هم هست! ثانیآ، دعوت پیامبران برای آن است که مردم حقوق دیگران را تا حدی رعایت نموده و کمتر به حقوق دیگران تجاوز کنند، ولی عذاب و جهنم و بهشت و اینها واقعیتی ندارد!6       

    اکنون کار بدان جا رسیده که استاد دانشگاه به نام اسلام شناسی صریح می گوید هیچ دلیلی نداریم که آنچه قرآن گفته راست است و اصلا دلیل نداریم که هرچه خدا می گوید راست است! خدا و پیامبر و قرآن همه درست، قرآن هم کلام خداست، اما ما هیچ دلیلی نداریم که راست می گوید، اینها را گفته اند تا یک مقدار جلوی فسادها را بگیرند و نظمی برقرار بشود، زندگی فقط همین دنیاست!

    اگر رفتار ما همین تفکر را نشان دهد، صبح که از خواب بلند می شویم، فکر لذت دنیا هستیم، شب هم که به بستر می رویم، فکر لذت دنیا هستیم، و آنجایی که تزاحم بین دنیا و آخرت هست دنیا را انتخاب می کنیم: (بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَی) (اعلی: 16و17) مثلا، اگر وظیفه واجب فرد در یک طرف، و پول هم در طرف دیگر باشد، پول را ترجیح می دهد. و یا اگر قرآن بگوید ـ مثلا ـ نیم ساعت پیش از اذان صبح بلند شوید و چند رکعت نماز نافله شب بخوانید معلوم نیست چند بار در عمرمان به آن عمل کنیم: (وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامآ مَحْمُودآ) (اسراء: 79)؛ و پاسی از شب را بیدار و متهجد باش و نماز شب را که خاص توست به جای آور که خدا تو را به مقام محمود مبعوث گرداند. (وَمِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَیْلا طَوِیلا) (انسان: 26)؛ و پاسی از شب برای او سجده کن و شبی بلند او را به پاکی ستایش کن. آیا ما واقعآ دوستدار قرآن و مروج قرآن هستیم؟ نتیجه دوری از عمل به قرآن به اینجا می رسد که کم کم فهم ما این گونه می شود که احکام قرآن هم تاریخمند است؛7  یعنی این احکام برای یک زمان خاصی بوده است که ـ مثلا ـ گفته اند اگر کسی چنین و چنان کرد او را تازیانه بزنید، ولی الان که بشر متمدن شده، باید آزاد باشد هر کاری دلش می خواهد بکند! این سخن را چه کسانی می گویند؟ مسلمان ها و متدینان! اگر فرض کنید فقط در دانشگاه آمریکا و اروپا می گفتند، خیلی مهم نبود؛ برای اینکه آنان از اول بنا ندارند به قرآن عمل کنند. ولی عالِم مسلمان نیز کم کم مصداق آیه (أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ) (جاثیه: 23) (آیا می بینی آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داده؟) می شود. با اینکه علم دارند، خدا گمراهشان می کند، قلبشان سیاه است و نمی فهمند. چقدر ما در قرآن تعبیرهایی دایم از قبیل (خَتَمَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهمْ وَعَلَی سَمْعِهِمْ) (بقره: 7) (خداوند بر دل ها و گوش هایشان مهر نهاده) و (طَبَعَ اللّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ) (نحل: 108) (خداوند بر دل هایشان مهر نهاده) و امثال آن. چطور می شود که انسان این گونه می شود؟ ریشه همه اینها در این آیات بیان شده است: (اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ) (جاثیه: 23)؛ هوای نفسش را خدای خود قرار داده. (وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ) (اعراف: 175ـ176)؛ و بر آنان بخوان خبر کسی را که نشانه های خود را به او دادیم و او از آنها بیرون رفت. پس شیطان به دنبال او رفت و از گمراهان شد و اگر می خواستیم او را با آن نشانه ها بالا می بردیم، ولی او به زمین چسبید و از هوای خود پیروی نمود. حالا هر کسی حساب بکند آیا من مصداق این آیه نیستم؟ نمونه بارز این محاسبه جایی است که انسان در یک طرف تکلیف واجبی داشته باشد و در طرف دیگر لذت دنیا باشد و این دو با هم تزاحم داشته باشند، کدام را انتخاب می کند؟

    ما وقتی از عنایات الهی استفاده خواهیم کرد ـ و هیچ کس بدون عنایت خدا به جایی نمی رسد ـ و وقتی مشمول عنایات و ادعیه حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) قرار می گیریم که این کتاب را جدی باور کنیم و بنای عمل به آن داشته باشیم. هر آیه را تحقیق کردیم و معنای واقعی آن را فهمیدیم، بنای عمل داشته باشیم، نه اینکه پرونده را بایگانی کنیم و بگوییم خوب فهمیدیم! بلکه باید عمل کنیم؛ آیا این آیه دروغ است؟ (لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ) (آل عمران: 92)؛ هرگز به نیکی نمی رسید، مگر آنکه از آنچه دوست دارید (در راه خدا) خرج کنید. آیا ما این گونه هستیم؛ آن چیزهایی را که دوست داریم انفاق می کنیم؟ هرکس به اندازه خودش. آیه (لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ) مخصوص میلیاردرها نیست، بلکه خطاب به همه ماست. آیا ما دایم در این فکریم و دوست داریم که اندوخته هایمان افزوده شود و مصداق آیه (بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا) قرار گرفته ایم، یا دوست داریم زمینه ای فراهم بشود بهتر بتوانیم به دیگران رسیدگی و کمک کنیم؟ آیا در فرض نخست، قرآن را باور کرده و در پی ترویج آن با همین مضامین هستیم (چیزی که خودمان باورمان نیست و خودمان عمل نمی کنیم!)؟ نتیجه سخن آنکه ما دو وظیفه داریم: یکی اینکه سعی کنیم قرآن را بهتر بفهمیم؛ دیگر اینکه سعی کنیم بهتر عمل کنیم و این دو با هم تأثیر و تأثر متقابل دارند. وقتی بهتر می فهمیم که بهتر عمل کنیم. تا بهتر عمل نکنیم، لطایف قرآن را درک نمی کنیم.

    نمونه ای از درک متعالی قرآن در پرتو عمل

    گاهی خیال می کنیم هر چه را باید بفهمیم فهمیده ایم. اگر کسی اعتراف کند که بعد از 60 سال تحقیق در قرآن، امروز چیزی فهمیده است که در طول این  60 سال به ذهنش نرسیده است، می گویند دروغ می گوید. یک چیزهایی بزرگان نقل می کنند که بنده هم در این سن و با ریش سفید و استفاده از اساتید هنوز راز آن را نمی فهمم. شاید بعضی ها به یاد داشته باشند مرحوم آیت اللّه اراکی ـ رضوان اللّه علیه ـ قبل از انقلاب در مسجد امام حسن عسکری † قم نماز جمعه می خواندند و خیلی از ائمه جماعات هم به احترام ایشان جماعت ظهر خود را تعطیل می کردند. در یکی از خطبه های نماز جمعه که من هم حاضر بودم، درباره فهم قرآن صحبت می کردند، از مرحوم آخوند ملّافتحعلی سلطان آبادی (اراکی) یاد کردند. وی در زمان میرزای بزرگ ـ رضوان اللّه علیهما ـ از طرف ایشان، در سامراء سه مسئولیت داشت: یکی اقامه نماز جماعت، دیگری درس اخلاق و سوم درس تفسیر. مرحوم آیت اللّه اراکی راجع به تفسیر ایشان نقل فرمودند که وی در اواخر عمر نابینا شده بود و مطالعه ایشان تفکر در قرآن بود. روزی مشغول تفکر درباره آیه ای از قرآن بود که ناگهان صیحه ای کشید. نزدیکان آمدند و از راز صیحه ایشان پرسیدند. ایشان در پاسخ فرمود: یک آیه و شش هزار معنا! ظاهرآ مرحوم آقای حکیم به استناد همین گونه بیانات مرحوم آخوند ملّافتحعلی سلطان آبادی به جواز استعمال لفظ در بیش از یک معنا قایل شدند. ایشان در کتاب حقایق الاصول8  به این نکته اشاره کرده اند که                

    مرحوم سلطان آبادی گاهی در تفسیر یک آیه ده ها معنا بیان می کردند؛ معناهایی که همدیگر را نفی نمی کنند. شاید چیزی شبیه آنچه در روایات است ـ و ما مقصود از آنها را نمی فهمیم ـ که «ان للقرآن ظهرآ و بطنآ»؛ به راستی برای قرآن ظاهر و باطنی است. این مطلب در احادیث فراوانی آمده است؛ یک روایت نیست که انسان بگوید این از اسرائیلیات است، یا سند آن ضعیف است. ده ها روایت به این مضمون نقل شده است.9  ما معنای ظاهری آیه را درست نمی فهمیم، کلی باید زحمت بکشیم تا معنای ظاهری آیه را بفهمیم؛ ولی وقتی معانی بعدی و دشوارتر فهمیده می شود که انسان پس از فهم ظاهر آیه، آن را به دل بسپارد و عمل کند و بدان ملتزم شود. آن وقت دریچه ای باز می شود تا معنای لایه زیرین را هم ببیند و همین طور نسبت به معانی عمیق تر از آن.

    قرآن گنج گران بهایی است که قابل قیمت گذاری نبوده و به رایگان در اختیار من و شماست و هنوز در باب استفاده از ظاهر آن درمانده و اندر خم یک کوچه ایم. معنی آیاتی که عرض کردم، ظاهر بود. مقصود ما باطن آیه (بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا) نبود. اگر به همین ظاهر هم ملتزم نباشیم، چه استفاده ای از آن خواهیم کرد؟ قرآن کریم بزرگ ترین هدیه الهی برای مخلوقات است که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. اگر چیزی بزرگ تر از این ممکن بود، خدای متعال آن را می داد. یک وقت یکی از اساتید سؤالی خیلی ساده اما خیلی پرمعنا مطرح کردند؛ گفتند : شما فکر می کنید اگر ممکن بود بهتر از قرآن چیزی را بیان بکنند خداوند کوتاهی می کرد و بخل می ورزید؟ خداوند این همه تشکیلات درست کرد و از بهترین بندگانش پیغمبری فرستاد و پیامبر(ص) نیز همه مشکلات را تحمل کرد، برای اینکه قرآن به دست من و شما برسد. آیا اگر بهتر از این می شد، خدا کوتاهی می کرد؟ یعنی به برهان إنّی اثبات می شود که کلامی بالاتر از این ممکن نیست. این قرآن در اختیار ماست که فقط چند آیه اش را بخوانیم و یک مقدار تجوید و صوتش هم به عنوان یک هنر رعایت کنیم؟ یعنی این هنری است که قاری نیز مانند یک آوازخوان که آوازی می خواند و برایش کف می زنند، گروهی برای تشویق او «اللّه اللّه» بگویند؟ (وَلَوْ أَنَّ قُرْآنآ سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی...) (رعد: 31)؛ اگر قرآنی می بود که کوه ها بدان جابه جا می شد یا زمین بدان پاره پاره می شد یا با آن با مردگان سخن گفته می شد (همین قرآن است.) این در وصف خود قرآن است. اگر آن بیان را به این مطلب ضمیمه کنیم؛ یعنی اگر ممکن بود قرآنی چنین باشد و این قرآن نیست و چیز دیگری باید باشد و خدا نازل نمی کرد، خدا بخل می ورزید! این همان قرآنی است که (سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ... أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَی...) این همان قرآنی است که اهل قرآن با یک آیه آن بیمارهای لاعلاج را شفا می دادند؛ با خواندن یک آیه طی الارض داشتند. از کسی توقعی نیست که به آن مراتب متعالی دست یابد، بلکه می گوییم به همین دستورات ظاهری که قرآن داده برای ثواب آخرت عمل کنیم. اگر باورمان است که دنیا مقدمه است و آخرت هدف اصلی، و واقعآ خواستنی است، ما کوتاهی کرده ایم.

    آنچه بیان شد زبان حال خودم بود. به شما عزیزانی که جوان هستید و هنوز فرصت زیادی برای علم و عمل دارید، توصیه می کنم که قرآن را جدی بگیرید. سعی کنید خودتان را با مضامین قرآن تطبیق بدهید، مطالبی را که به عنوان واقعیت ها بیان شده به جد باور کنید. آیاتی که به عنوان دستورالعمل هست به حد توان عمل کنید، وگرنه روزی پشیمان خواهید شد. و پشیمانی ما بیشتر از دیگران است؛ برای اینکه آنها که نفهمیدند وقتی هم بفهمند چنین چیزی از دستشان رفته، دست کم پیش خود و وجدانشان می گویند که ما نفهمیدیم. اما ما که فهمیدیم و دانستیم و در اختیارمان بود و این همه توصیه ها و تأکیدها برای عمل و توبیخ ها برای ترک آن دیده بودیم و باز هم اهمیت ندادیم، حسرتمان زیاد خواهد بود. خدا انشاءاللّه به برکت عنایات حضرت ولی عصر ـ ارواحنا فداه ـ نورانیتی در دل های ما قرار دهد که قرآن را بهتر بفهمیم و بهتر عمل کنیم.


    • پى نوشت ها

      1 ـ این مقاله بازنویسی بیانات حضرت آیت اللّه استاد مصباح دردیدار با اعضای گروه تفسیر و علوم قرآنی مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی  در فروردین ماه سال 1388 می باشد.

      2 عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی. دریافت: 11/6/88 ـ پذیرش: 29/6/88.

      3 ـ «ثم انزل علیه الکتاب نورا... و بحرآ لا یدرک قعره» (شریفمحمّد رضی، نهج البلاغه، شرح وتنظیم محمّد عبده،خ198).

      4 ـ ر.ک: محمّدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 44، باباستعمال العلم. مرحوم کلینی هفت حدیث در این باب آورده است.

      5 ـ نهج البلاغه، حکمت 366. در کافی نیز همین حدیث با اندکیزیاده از امام صادق 7 نقل شده است. «العلم مقرون الی العملفمن علم عمل و من عمل علم و العلم یهتف بالعمل فان اجابه و الاارتحل عنه» (محمّدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 44).

      6 ـ اصل این دیدگاه از دانشمندان غربی است. آلستون در این بارهمعتقد است که بیانات کلامی ابراز احساساتی هستند که اعتقاد وفعالیت دینی آنها را دامن می زند. جمله «خداوند زمین و آسمان راآفرید» ابراز حس خشیت و اعجابی است که شکوه طبیعت آن راباعث شده. یا جمله «خداوند فلاح یا عذاب ابدی هر انسانی را ازپیش مقدّر داشته است» به عنوان احساس عام و فراگیر درماندگیاست... . بنابراین، اینها نوعی بیان شاعرانه است. (ویلیام پیرآلستون، دین و چشم اندازهای نو، ترجمه غلامحسین توکلی، ص52و53)

      7 ـ یکی از باورمندان به تاریخمندی قرآن می گوید: آیا امروزمسلمان ها موظفند به همان مضمون ها عمل کنند؟ مثلا، آیه قصاصدر قرآن آمده است، اما اینکه آیا در عصر حاضر هم باید به دستورقصاص عمل کرد یا نه مطلب دیگری است. این رأی و نظر که دراین عصر باید به دستور قصاص عمل کرد در هر حال یکفتواست... اگر کسی بگوید مراعات قصاص مقتضای عدالت درعصر رسول خدا بوده و امروز مراعات آن لازم نیست، این سخنهم یک فتوا خواهد بود. کسانی که نظر دوم را می پذیرند در واقع درفتوای گذشتگان تجدیدنظر می کنند. (محمّد مجتهد شبستری، نقدقرائت رسمی از دین، ص 524و525).

      8 ـ ایشان می نویسد: بعضی از بزرگان چنین گفتند که روزی بههمراهی عده ای از اعیان از جمله سیداسماعیل صدر و سیدحسنصدر و میرزا حسین نوری، به منزل آخوند ملّافتحعلی رفتند وایشان آیه (وَاعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِنَالْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ) (حجرات: 7) را قرائتو تفسیر فرمود و بعد از بیانی طولانی، تفسیری ارائه کرد که آنانپسندیدند و معنای واضحی دانستند و در شگفت ماندند که چراپیش از آن به این معنا توجهی نداشتند. روز دوم نیز در آن مجلسحاضر شده و به همین ترتیب معنای دیگری از این آیه ارائه کرد وهمان داستان تکرار شد و روز سوم نیز معنای جدیدی ارائه نمود وهمه آن را واضح یافتند و در شگفت شدند که چرا تاکنون به اینمعنا متوجه نبودند و این جریان تا نزدیک یک ماه ادامه داشت وهر روز معنای جدیدی از این آیه ارائه می نمود. ایشان افزوده استکه افراد مورد اعتماد از این مفسّر ـ قدس اللّه روحه ـ کراماتیگزارش نموده اند. (ر.ک: سیدمحسن طباطبائی حکیم، حقائقالاصول، ج 1، ص 95)

      9 ـ برای آگاهی از این احادیث، به منابع زیر بنگرید: محمّدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 1، ص 228 / محمّدبن الحسن الصفار،بصائر الدرجات، ص 213 / ابن ابی جمهور احسایی، عوالی اللئالی، ج 4، ص 107 / شرف الدین حسینی، تأویل الایات، ج 2،ص 604 / محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 89، ص 78، ب «انللقرآن ظهرآ و بطنآ...».  منابعـ آلستون، ویلیام پیر و دیگران، دین و چشم اندازهای نو، ترجمه غلام حسین توکلی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1376.ـ احسائی، ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، تحقیق حاج مجتبیعراقی، قم، بی نا، 1405ق.ـ حسینی، شرف الدین، تأویل الایات، قم، مدرسة الامام المهدی،1366.ـ حکیم طباطبائی، سیدمحسن، حقائق الاصول، قم، مکتبةبصیرتی، چ پنجم، 1408ق.ـ رضی، شریف محمّد، نهج البلاغه، شرح و تنظیم محمد عبده، قم،دارالذخائر، 1412ق.ـ صفار، محمّدبن حسن، بصائرالدرجات، تصحیح و تعلیق حاجمیرزا حسن کوچه باغی، تهران، منشورات الاعلمی، 1362.ـ کلینی، محمّدبن یعقوب، الکافی، تصحیح و تعلیق علی اکبرغفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ سوم، 1367.ـ مجتهد شبستری، محمّد، نقد قرائت رسمی از دین، تهران، طرحنو، 1379.ـ مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، تحقیق سیدابراهیم میانجی ومحمّدباقر بهبودی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عزیزی‌کیا، غلامعلی، مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1388) علم و عمل خاستگاه فهم بالنده قرآن. فصلنامه معرفت، 18(8)، 6-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    غلامعلی عزیزی‌کیا؛ آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."علم و عمل خاستگاه فهم بالنده قرآن". فصلنامه معرفت، 18، 8، 1388، 6-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عزیزی‌کیا، غلامعلی، مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1388) 'علم و عمل خاستگاه فهم بالنده قرآن'، فصلنامه معرفت، 18(8), pp. 6-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عزیزی‌کیا، غلامعلی، مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. علم و عمل خاستگاه فهم بالنده قرآن. معرفت، 18, 1388؛ 18(8): 6-