معرفت، سال هجدهم، شماره نهم، پیاپی 144، آذر 1388، صفحات 15-

    معصومان علیهم‏السلام، صراط مستقیم الهى در اتحاد و انسجام انسان‏ها

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    معصومه سالاری راد / *استادیار - گروه معارف اسلامی دانشگاه پیام نور کرمان / salary_14@yahoo.com
    چکیده: 
    بنابر ادلّه نقلى و شواهد تاریخى، مى‏توان عمومیت رسالت، جاودانگى و جهانى بودن دین اسلام را به اثبات رساند. آیات فراوانى از قرآن کریم جهانى بودن رسالت پیامبر اکرم را اثبات مى‏کنند. علاوه بر آیات قرآن، شواهد تاریخى مثل ارسال نامه و سفیرانى از جانب پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به سوى سران کشورها و قبایل مختلف دال بر این معناست. حقیقت دین، واحد است و همه پیامبران مردم را به سوى دین واحدى فرا خوانده‏اند و قرآن این دین را اسلام نامیده است. از سوى دیگر، اسلام خاص که دین خاتم و تکامل‏یافته شرایع پیشین است بر چهار رکن اساسى توحید، معاد، نبوت و امامت مبتنى است. سوره «حمد» که بنابر روایات معصومان علیهم‏السلامجامع همه آیات قرآن است، این مبانى چهارگانه را به نحوى بسیار زیبا ترسیم کرده است. همه مسلمانان در اولین امر واجب یعنى نماز، که مکلف به آن شده‏اند، مأمور به خواندن این سوره مى‏باشند. به استناد ادلّه فراوان عقلى و نقلى، مى‏توان اثبات کرد که منظور از صراط مستقیم ذکر شده در سوره حمد که همه مسلمانان و در معناى گسترده‏تر آن، همه مردم جهان درخواست هدایت به آن را دارند، راه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، حضرت على علیه‏السلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام و فرزندان معصوم آنها مى‏باشد.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    معصومان علیهم‏السلام، صراط مستقیم الهى

    و الگویى براى اتحاد انسان‏ها

    معصومه سالارى‏راد1

    چکیده

    بنابر ادلّه نقلى و شواهد تاریخى، مى‏توان عمومیت رسالت، جاودانگى و جهانى بودن دین اسلام را به اثبات رساند. آیات فراوانى از قرآن کریم جهانى بودن رسالت پیامبر اکرم را اثبات مى‏کنند. علاوه بر آیات قرآن، شواهد تاریخى مثل ارسال نامه و سفیرانى از جانب پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به سوى سران کشورها و قبایل مختلف دال بر این معناست. حقیقت دین، واحد است و همه پیامبران مردم را به سوى دین واحدى فرا خوانده‏اند و قرآن این دین را اسلام نامیده است. از سوى دیگر، اسلام خاص که دین خاتم و تکامل‏یافته شرایع پیشین است بر چهار رکن اساسى توحید، معاد، نبوت و امامت مبتنى است. سوره «حمد» که بنابر روایات معصومان علیهم‏السلامجامع همه آیات قرآن است، این مبانى چهارگانه را به نحوى بسیار زیبا ترسیم کرده است. همه مسلمانان در اولین امر واجب یعنى نماز، که مکلف به آن شده‏اند، مأمور به خواندن این سوره مى‏باشند. به استناد ادلّه فراوان عقلى و نقلى، مى‏توان اثبات کرد که منظور از صراط مستقیم ذکر شده در سوره حمد که همه مسلمانان و در معناى گسترده‏تر آن، همه مردم جهان درخواست هدایت به آن را دارند، راه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، حضرت على علیه‏السلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام و فرزندان معصوم آنها مى‏باشد.

    کلیدواژه‏ها: معصوم، صراط، جهانى بودن، اتحاد و انسجام، عصمت، خاتمیت.

    مقدّمه

    اسلام تسلیم شدن در برابر حق در مرتبه نظر و عمل است. دین داراى حقیقت واحدى است که جامع‏ترین معرف آن، واژه «اسلام» است. به عبارت دیگر، همه فرستادگان الهى، مردم را به سوى خداوند و تسلیم بودن در برابر او دعوت مى‏کردند. با اینکه اصول فکرى و عملى همه پیامبران یکى بوده است، اما دین اسلام که همان رسالت حضرت محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است، تکامل‏یافته شرایع آسمانى، دین خاتم، جاودانه، جهان‏شمول و جامع مى‏باشد.

     دین اسلام که داراى مهر خاتمیت و جاودانگى است، در همه زمان‏ها پاسخگوى نیازهاى بشریت مى‏باشد. از جمله اصول مبنایى آن بعد از اصل اساسى توحید، نبوت و امامت است. این دو اصل مسلم اعتقادى، شکل‏دهنده مبانى و فرعیات شریعت اسلام مى‏باشند و در مذهب شیعه اثناعشرى نمود چشمگیرى دارند. این دو اصل همانند دو رشته به هم بافته‏اى هستند که یکى (امامت) لازمه دیگرى (نبوت) است؛ به این معنا که لازمه اعتقاد به نبوت پذیرفتن اصل امامت و جانشینى پیامبر است.

     در این نوشتار، این دو اصل تحت عنوان ائمّه اطهار علیهم‏السلامآمده است. پیش از هر چیز باید یادآور شد دین اسلام داراى چه ویژگى‏هایى است که سایر ادیان الهى از آن بى‏بهره‏اند؟ در حقیقت، همین ویژگى‏هاست که رسالت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهرا از رسالت سایر انبیا که پیش از ایشان آمده‏اند متمایز کرده است. عمده‏ترین مشخصه‏هاى رسالت حضرت محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهعبارتند از: 1. خاتمیت دین اسلام؛ 2. جهانى بودن؛ 3. جاودانه بودن؛ 4. ذومراتب بودن دین اسلام.

     صراط مستقیمى که یکى از ارکان اسلام است، همان معصومان علیهم‏السلام مى‏باشند و عصمت مطرح شده در اینجا عصمت چهارده معصوم است. در واقع، این چهارده نور، صراط مستقیم خداوند در متحد و منسجم کردن صفوف انسانیت‏اند. اگر به این صراط الهى که مصداقش ـ بنابر دلایل عقلى و نقلى ـ پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، حضرت على علیه‏السلام، حضرت زهرا علیهاالسلام، و یازده فرزند بزرگوارشان مى‏باشد، چنگ زده شود اتحاد غیرقابل وصفى بر دنیا حاکم مى‏گردد؛ صراطى که هیچ لغزش و انحرافى در آن نیست و انتهایش سعادت و سربلندى تمام کسانى است که در این راه قرار گرفته‏اند و این مسیر را پیموده و یا در حال پیمودن آن مى‏باشند. از آن‏رو که ذات اقدس الهى منزّه از هر عیب و نقصى است، راهش هم از هر عیب و خطایى منزّه مى‏باشد. کسانى در این راه و پوینده آن هستند که هیچ‏گاه گناه و عیبى از آنان سر نزده باشد؛ زیرا فرد گناه‏کار مادامى که در حال گناه است در صراط الهى نیست و چون اراده الهى بر این تعلّق گرفته که هیچ‏گاه زمین از وجود معصوم و یا به عبارتى، واسطه فیض خالى نباشد، در هر زمان مصداق صراط الهى، موجود بوده و صراط مستقیم فقط راه آنهاست که باید موجب اتحاد و انسجام باشد.

    1. خاتمیت دین اسلام

    در گستره تاریخ و از همان ابتدا که اولین بشر خلق شد، دین هم با او موجود بوده است. همواره در طى این دوران، انبیاى الهى با تبلیغ دین الهى و هدایت انسان‏ها، هیچ‏گاه از انجام وظیفه شانه خالى نکرده و همواره بنا به شهادت قرآن کریم، افرادى صالح، صدیق، صبور، مخلص و داراى علم لدنى بوده‏اند. این پیامبران هیچ‏گاه یکدیگر را نقض و تکذیب نکرده، بلکه همواره مؤید یکدیگر بوده‏اند، به گونه‏اى که پیامبران قبلى، آمدن پیامبران بعدى را بشارت مى‏دادند. برخى از این فرستادگان، داراى کتاب و شریعت خاصى بودند و شریعت و رسالتشان منوط به زمان خاصى بود. از میان این پیامبران، فقط رسالت حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهجهان‏شمول است و همه مردم مخاطب این پیام الهى مى‏باشند. بر شریعت این پیامبر بزرگ، مهر خاتمیت خورده است؛ چراکه دین آن حضرت آخرین دین است و پس از او فرستاده دیگرى مبعوث نمى‏گردد. این آیین به گونه‏اى طراحى شده است که براى تمام زمان‏ها، نسل‏هاى آینده، همه نژادها و اقوام جوابگو مى‏باشد.

     اعتقاد به خاتمیت دین اسلام در نزد مسلمانان، یکى از ارکان اساسى دین اسلام است. این اعتقاد در ردیف اعتقاد به یگانگى خدا و ایمان به معاد قرار دارد.2

     قرآن کریم با صراحت بر موضوع خاتمیت دین اسلام تأکید مى‏کند و پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز در مناسبت‏هاى گوناگون این موضوع را یادآورى مى‏کردند. براى اثبات اعتقاد به خاتمیت دین اسلام دلایل متعددى وجود دارد. از مهم‏ترین دلایل خاتمیت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏توان به موارد ذیل اشاره کرد:

     الف. آیات قرآن کریم

    از محکم‏ترین ادلّه نقلى که به وضوح بر خاتمیت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهتأکید دارد، آیه «خاتم‏النبیین» است: «مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیما.»(احزاب: 40) آیات دیگرى از قرآن کریم نیز این مطلب را اثبات مى‏کنند؛ از جمله: فصلت:41/ انعام:19/ نساء:28/ حجر: 9.

     ب. روایات و احادیث

    در کتب حدیثى روایات و احادیث فراوانى وجود دارند که بیانگر خاتمیت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏باشند. در ذیل، به برخى از این روایات اشاره مى‏شود:

     1. حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند: پدر و مادرم فداى تو رسول خدا! با مرگ تو رشته‏اى پاره شد که در مرگ دیگران قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبرى و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى گسست.3

     2. امام محمّدباقر علیه‏السلام از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل مى‏کند که حضرت فرمود: اى مردم، بدانید که پس از من هرگز پیامبرى نخواهد آمد.4

     3. زمانى که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله با جمعى از صحابه به قصد غزوه «تبوک» مدینه را ترک مى‏کردند، حضرت على علیه‏السلامغمگین شدند. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله خطاب به ایشان فرمودند: «آیا نمى‏خواهى جانشین من باشى، همان‏گونه که هارون نسبت به موسى چنین نقشى داشت؟ البته با این تفاوت که پس از من هرگز پیامبرى نخواهد آمد.»5

    2. جهانى بودن اسلام

    هرچند جهانى‏سازى و جهان‏گرایى همواره یکى از اهداف مصلحان بشر بوده است، اما ریشه در تعالیم و ادیان الهى داشته و یکى از اساسى‏ترین آرمان‏هاى همه انبیا و ادیان بزرگ الهى بخصوص دین اسلام به شمار مى‏رود.6 لازمه خاتم بودن دین اسلام، جهانى بودن آن است. در مورد سایر انبیا، دلیلى قطعى بر عمومیت و جهانى بودن رسالت آنها موجود نیست، هرچند که آرمانشان بوده است. اما در مورد پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قضیه کاملاً بعکس است؛ صرفا رسالت حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله براى همه جهانیان و همه نسل‏ها برگزیده شده است. آن بزرگوار براى هدایت و راهنمایى عموم جهانیان مبعوث شده بود، برخلاف رسالت سایر انبیا که هریک براى امت خاص یا نسل ویژه‏اى مبعوث مى‏شدند. کتاب‏هاى آنها براى ملت مشخص و یا یک دوره زمانى خاص بود. محدوده مکانى تبلیغ آنها معین بود و رسالتشان جهانى نبود.7

     ریشه‏هاى جهان‏شمولى دین اسلام در مبتنى بودن آن بر فطرت، انعطاف‏پذیر بودن آموزه‏هاى آن و داشتن عنصر مهم اجتهاد و تطابق آن با مقتضیات زمان و مکان نهفته است.8 از سویى، تمام عناصر جهانى‏سازى در مذهب شیعه به طور مشهود وجود دارد. مکتب شیعه اثناعشرى بیشترین تأکید بر خردورزى را دارد. عنصر عقلانیت، اجتهاد، عدالت، مهدویت و فرازمانى و فرامکانى بودن در این مکتب، نمود و جایگاه والایى دارد.

     بنابراین، با ادلّه نقلى و شواهد تاریخى و نیز آیات قرآن، عمومیت دین اسلام و جهانى‏بودن آن را مى‏توان اثبات کرد.

    الف. شواهد تاریخى: از جمله این شواهد مى‏توان به موارد ذیل اشاره کرد:

     1. نامه‏هایى که پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به سران کشورها، مانند پادشاهان ایران، روم، یمن، حبشه، مصر و حتى براى رؤساس قبایلى که به طور مستقل زندگى مى‏کردند، نوشتند.

     2. آن حضرت براى هرکدام از کشورها و قبایل مختلف پیک مخصوصى مى‏فرستادند تا آنان را به پذیرش اسلام فراخوانند و این مطلب دال بر عمومیت و جهانى بودن دین اسلام است.

    ب. آیات قرآن: آیات متعددى از قرآن کریم با صراحت تمام بر عمومیت دین اسلام و عدم اختصاص آن به زمان و مکان و قوم خاصى، تأکید مى‏کنند. برخى از این آیات عبارتند از:

     ـ «تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرا»(فرقان: 1)؛ پرخیر و پاینده است آن (خدایى) که بر بنده خود (کتاب) جداکننده حق و باطل را نازل کرد تا براى جهانیان هشداردهنده باشد.

     ـ «قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعا»(اعراف: 158)؛ بگو: اى مردم، من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم.

     ـ «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیرا وَنَذِیرا» (سبأ: 28)؛ ما تو را براى همه مردم نفرستادیم، مگر آنکه بشارت‏دهنده و انذارگر باشى.

     ـ «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ» (انبیاء: 107)؛ اى پیامبر! تو را نفرستادیم، مگر آنکه براى جهانیان مایه رحمت باشى.

     آیات مزبور بیانگر آنند که هدف اسلام، اصلاح جامعه انسانى در سراسر گیتى بدون توجه به حدود و مرزهاى جغرافیایى است. به همین دلیل، اسلام از همان روزهاى آغازین حیاتش همه حکومت‏ها و دولت‏ها را وراى مرزها و نژادهایشان به یک دین و دولت واحد دعوت کرد.

     یکى دیگر از دلایل جهانى‏بودن دین اسلام، تکرار واژه‏هاى «الانسان» و «الناس» در قرآن کریم است. قریب 240 بار واژه «الناس» و 65 بار واژه «الانسان» تکرار شده است. این دو کلمه، واژه‏هایى براى تمام افراد انسانى مى‏باشند و عمومیت و کلیت آنها واضح است؛ مانند:

     ـ «قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ» (حج: 49)؛ بگو: اى مردم، همانا من براى شما فقط هشداردهنده‏اى آشکارم.

     ـ «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماا» (بقره: 124)؛ من تو را پیشواى مردمان قرار دادم. (در واقع، نگرش قرآن به انسان و هدایت رهبران جامعه انسانى، فراگیر و جهانى است، و هیچ مرزى را در راستاى تحقق اهداف جهان‏شمول خود نمى‏شناسد.)

     ـ «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطا لِتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدا» (بقره: 143)؛ بدین‏سان شما را امتى میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد. (در آین آیه، خداوند متعال به صراحت بر مسئله جهانى‏سازى تأکید کرده و این امر را وظیفه مهم جامعه اسلامى دانسته است و از آنها مى‏خواهد که با تمام توان در جهت ساخت و ساز ملت‏ها و اصلاح جوامع انسانى تلاش کنند.

     ـ «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدا» (فتح: 28)؛ او خدایى است که رسول خود را با قرآن و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان دنیا غالب گرداند و بر حقیقت این سخن، گواهى خداوند کافى است. (در این آیه، برترى فرهنگ اسلامى مورد تأکید واقع شده است تا شایستگى آن را بر دیگر فرهنگ‏ها در راستاى جهانى‏سازى اسلام و ایجاد حیات طیبه براى تمامى انسان‏ها نمایان گرداند.)

     از آیات شریفه قرآن کریم استنباط مى‏شود در چنین حیاط طیبه‏اى است که برکات الهى تمام عالم را فرا مى‏گیرد. طبق آیه 96 سوره «اعراف»، هرگاه ایمان و تقوا در جامعه انسانى گسترش یابد و انسان‏ها حریم خود و خداوند را نگه دارند، برکات الهى بر مردم نازل مى‏شود.

     اگر مسلمانان، جهانیان را به این حقیقت راهنمایى کنند آن‏گاه زمام جهانى‏سازى بشردوستانه را به دست گرفته و مسئولیت پیش‏گفته خویش را در برابر خداوند و خلق به نحو احسن ادا خواهند نمود.9 در اینجاست که سلطه نظام‏هاى استبدادى و استعمارى به پایان مى‏رسد و انصاف و عدل مهدوى که درمانگر دردهاى جوامع بشرى است بر جهان حاکم مى‏گردد.

    3. جاودانگى اسلام

    چنان‏که اثبات شد، دین اسلام عمومیت مکانى دارد و مختص همه افراد جهان است و با تمایلات و خواسته‏هاى آنها در تناقض نیست. عمومیت زمانى هم دارد؛ یعنى خاص همه زمان‏هاست؛ از ابتداى رسالت تا روز محشر که پرونده این دنیا بسته مى‏شود. بنابراین، کسى نمى‏تواند ادعا کند که با پیشرفت فناورى و مدرنیته‏شدن زندگى، دیگر دین اسلام پاسخگوى نیازهاى انسان نیست و باید احکام و قوانین اسلام را کنار گذاشت؛ چراکه اسلام مختص و مربوط به هزار و چهارصد سال پیش است! این‏گونه تفکرات ناشى از کج‏فهمى و عدم درک عمق دین اسلام است. غیرممکن است که انسانى، عمق وحى را که با فطرت و دل انسان ارتباط مستقیمى دارد، درک کند، اما جملاتى بر زبان بیاورد که خلاف آن را مى‏گوید.

     آیات و روایات فراوانى بر فرازمانى بودن اسلام دلالت مى‏کنند. برخى از این آیات عبارتند از:

     ـ «وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ»(انعام: 19)؛ به من این قرآن وحى شده است که شما و هر کس را که (این پیام) به او برسد بدان هشدار دهم.

     ـ «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِینٌ لِیُنذِرَ مَن کَانَ حَیّا وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکَافِرِینَ» (یس: 69ـ70)؛ این (سخن) جز یادآورى و قرآنى روشن نیست تا آن را که (دلش) زنده است بیم دهد و سخن (عذاب) بر کافران تحقق یابد.

     روایت ذیل نیز از جمله احادیثى است که بیانگر جاودانگى اسلام مى‏باشد: «حلال محمّد حلال الى یوم القیامه و حرام محمد حرام الى یوم القیامه.»10

    4. مراتب دین

    حقیقت و ماهیت دین، واحد است و همه پیامبران مردم را به یک دین فرا خوانده‏اند. «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ» (آل‏عمران: 19) قرآن کریم نام دینى را که از ابتداى تاریخ، همه پیامبران مردم را به سوى آن دعوت مى‏کردند، «اسلام» مى‏نامد. مراد آیه این نیست که دین همه پیامبران در همه زمان‏ها اسلام خاص پیامبر خاتم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بوده، بلکه بدان معناست که دین داراى حقیقت واحدى است که بهترین معرف آن، واژه «اسلام» یعنى تسلیم بودن در برابر آنچه خداوند از انسان‏ها خواسته است.

     این مطلب بدان معناست که همه فرستادگان الهى تلاش مى‏کردند انسان‏ها را در طول تاریخ به یک هدف نهایى متوجه سازند. اصول اساسى دستورات آنها یکى بود و فقط در شرایع و قوانین جزئى با یکدیگر اختلاف داشته و اختلاف آموزه‏هاى آسمانى آنها اختلاف تباینى نبوده است. این اختلاف و تفاوت دو نوع است:

     1. اختلاف در شکل اجرایى یک اصل کلى در شرایط و موقعیت‏هاى متفاوت که مربوط به هماهنگى دین اسلام با مقتضاى زمان است.

     2. اختلاف در سطوح و مراتب که ریشه در تفاوت استعدادهاى انسان‏هاى گذشته و حال دارد.

     اختلاف در سطح، در ناحیه احکام، دستورات دینى و شرایع و نیز در ناحیه معارف الهى بوده است. در حقیقت، نزول معارف و تعالیم دینى بر طبق مسیر تکاملى انسان بوده است. هریک از پیامبران الهى حد و مقامى داشته‏اند و معارف الهى را متناسب با درجه سیر و سلوکشان و میزان فهم و قابلیت درک انسان‏هاى زمان خودشان، دریافت و به مردم ابلاغ مى‏کردند. این روند ادامه یافت تا اینکه پیامبرى آمد که آخرین حد معارف الهى را از منبع وحى دریافت و براى مردم بیان کرد.

     شرایع در طول تاریخ، به صورت صعودى دایم از نقص به سوى کمال در حرکت بوده‏اند تا اینکه در زمان پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله جامع‏ترین، مانع‏ترین و مترقى‏ترین شریعت و قانون در اختیار بشریت قرار گرفت. در واقع، نظام قانون‏گذارى دین اسلام به نحوى است که جوابگوى همه نیازمندى‏هاى بشر در همه اعصار و قرن‏هاست.11

     بنابراین، از ابتداى تاریخ، دین واحدى وجود داشته و در همه اعصار اصول فکرى و عملى پیامبران الهى یکى بوده است. این روند ادامه مى‏یابد و هر چه در طول تاریخ جلوتر مى‏رویم شریعت و قانونى که پیامبران آورده‏اند رو به تکامل و پیشرفت مى‏رود، به گونه‏اى که اوج این کمال و جامعیت در تعالیم و دستورات پیامبر خاتم به چشم مى‏خورد و این تعالیم به نوعى است که با زندگى همه انسان‏ها در همه نقاط دنیا سازگار است.

    5. ماهیت و زیربناى اسلام

    اساس دین اسلام و اصول اعتقادى که زیربناى معارف اسلام را تشکیل مى‏دهند و همه مسلمانان اجماع نظر عمومى در این زمینه دارند، عبارتند از: توحید، معاد و نبوت. تمام فرقه‏ها و گرایش‏هاى متعدد و متنوع اسلامى بر این اصل متفق‏اند و هیچ اختلافى ندارند. از میان این فرقه‏ها، تنها شیعه اثنا عشرى است که اسلام را مبتنى بر پنج رکن و اصل اساسى مى‏داند: 1. توحید؛ 2. معاد؛ 3. نبوت؛ 4. امامت؛ 5. عدل. از نظر شیعه، نبى و امام در تمام اصول و مبانى لازم و ضرورى براى تبلیغ و تبیین دین خدا مشترکند. تنها تفاوت آنها در نزول وحى و دریافت پیام‏هاى الهى از فرشته وحى است. بنابراین، با توجه به این مباحث، تمایز چندانى میان این دو نیست؛ زیرا مهم‏ترین شرط و اصلى‏ترین شاخصه لازم براى اجراى احکام الهى که همان عصمت نبى یا امام است، در هر دو مشترک و موجود است. و هر دو (نبى و امام) باید معصوم باشند؛ زیرا در تفکر ناب اسلامى، عصمت ویژگى ضرورى و جدایى‏ناپذیر خلیفه الهى است.

     از سوى دیگر، مهم‏ترین رکن اسلام و اولین تکلیف الهى که همه انسان‏ها از طریق دین اسلام مأمور به انجام آن شده‏اند «نماز» است. نماز بهترین تجلّى یاد خدا، نشانگر اوج بندگى انسان در مقابل معبود و غایت آفرینش انسان است.

     نماز، عبادتى است جامع که مى‏تواند تمام وجود انسان را اعم از جنبه جسمى، قلبى و باطنى در خدمت خالق یکتا قرار دهد.12 شاید به خاطر همین اهمیت و تأثیر عمیق نماز است که قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیشترین تأکید را بر این فرضیه الهى دارند.

     خواندن نماز در اوقات معین و تأکید فراوان بر اقامه آن در اول وقت و همچنین اهمیت و ارزش والاى برگزارى نماز به صورت جماعت و همگانى، دال بر این معناست که نماز نمودارى از وحدت و یکپارچگى انسان‏هاست. در این وحدت و انسجام، فواصل، شکاف‏هاى طبقاتى و تبعیض‏هاى نژادى کنار مى‏رود و همه انسان‏ها به یک میزان و با یک شکل خاص دعوت و مأمور به این امر مهم شده‏اند.

     اگر به نماز با دید عمیق بنگریم، متوجه مى‏شویم که همه مسلمانان در دو رکعت اول هر نماز مکلّف به خواندن سوره «حمد» شده‏اند. همه مسلمانان در این امر اتفاق‏نظر دارند و سوره «حمد» را مى‏خوانند. اگر به مفاهیم و مضامین عالى، ظاهرى و باطنى سوره «حمد» نگاه کنیم، خواهیم دید که این سوره «ام‏الکتاب» نامیده شده است. این نام‏گذارى بدان دلیل است که در سوره «حمد»، خداوند متعال اصول و ارکان اساسى اسلام را که همان توحید، نبوت، و امامت است در قالبى بسیار زیبا ترسیم کرده است.

     «توحید»، در آیات «بسم‏اللّه الرحمن الرحیم»، «الْحَمْدُللّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» و «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» تجلّى پیدا کرده است.

     «معاد» در آیات «مَـلِکِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»ظهور یافته است.13

     «نبوت» و «امامت» در آیات «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» و «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ»نمود یافته است.

     باید گفت: مراد خداوند متعال از «صراط مستقیم» در آیه «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» (که با استناد به مطالب پیشین، همه انسان‏ها و جهانیان مکلّف به درخواست هدایت به سوى آن شده‏اند)، همان راه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و خاندان و اهل‏بیت معصوم ایشان، یعنى راه پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، حضرت على علیه‏السلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام، و فرزندان معصوم آن دو بزرگوار مى‏باشد.

     این ادعا را که «صراط مستقیم، راه چهارده معصوم علیهم‏السلاممى‏باشد.» در دو مرحله مى‏توان به اثبات رساند:

     1. دعا مى‏کنیم که خداوند ما را به راه معصومان علیهم‏السلامهدایت نماید.

     2. هرچند پیش از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، پیامبرانى مانند ابراهیم، موسى و عیسى علیهم‏السلام معصوم و در زمان خویش صراط مستقیم بوده‏اند، اما پس از بعثت پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، صراط مستقیم فقط راه چهارده معصوم علیهم‏السلام است و این گفته که «خدایا ما را به راه نعمت داده شده‏ها، هدایت فرما و از راه مغضوبین و ضالین دور نما»، یک اشتباه عمومى است؛ زیرا سه راه و سه گروه نداریم؛ صرفا یک راه و یک گروه موجود است که آن گروه، سه ویژگى منحصر به فرد دارند: یعنى 1. نعمت داده شده‏اند؛ 2و3. از هرگونه مغضوبیت و گمراهى به دور بوده و هستند؛ یعنى در همه حال معصوم بوده و هستند.14

    6. صراط مستقیم و نکات پیرامونى آن

    1. با تفکر و تأمّل در آیات شریفه ذیل، این نکته مهم استنباط مى‏شود که قرآن کریم ما را آگاه مى‏کند صراط مستقیم در این زمان، صرفا دین مبین اسلام است. هرچند سایر ادیان در زمان خودشان صراط مستقیم بوده‏اند، اما با بعثت پیامبر اتمام حجت شده است؛ زیرا کامل‏ترین و جامع‏ترین شریعت و قانون در اختیار بشریت قرار گرفت. بنابراین، پیروان سایر ادیان اگر بخواهند دیندار باشند و هدایت شده تلقّى شوند باید پیرو دین پیامبر خاتم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله باشند:

     ـ «فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ... وَهَـذَا صِرَاطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیما» (انعام: 125ـ126)؛ کسى را که خداوند بخواهد هدایت کند، دلش را به پذیرش اسلام مى‏گشاید... و راه راست پروردگارت این است.

     ـ «وَإِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» (مؤمنون: 76)؛ در حقیقت [اى محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله] این تویى که جدا آنها را به راه راست مى‏خوانى.

     ـ «إِنَّکَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» (زخرف: 43)؛ همانا تو [اى محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله] به راه راست قرار دارى.

     2. آیه شریفه «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» اطلاق دارد و عارى از هر قید و شرطى است. در این آیه، از خداوند متعال مى‏خواهیم که ما را به راه معصوم هدایت کند؛ زیرا معصوم کسى است که در همه حال عارى از گناه و خطا باشد. راه مستقیم، راه کسى است که هیچ نوع خطا و گناهى از وى سر نزده و نمى‏زند.

     به بیان دیگر، طلب «اهتدا» به صورت مطلق جایز نیست، مگر آنکه مهتدى ـ منعم علیه که خدا بر او انعام کرده است ـ هیچ خطا و گناهى نداشته باشد.15

     3. در آیه «غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ»«غیر» مجرور است؛ پس یا بدل از ضمیر موجود در «علیهم» و یا صفت «الذین» است.16 اگر «غیر»، بدل باشد، معناى آیه شریفه چنین است: آنهایى که نعمت داده شده‏اند، کسانى‏اند که از غضب خدا و گمراهى محفوظ مانده‏اند.17

     اگر «غیر»، صفت باشد، معناى آیه این‏گونه است: کسانى که به آنها نعمت داده شده، چنین صفتى دارند که از خشم خداوند و از گمراهى ایمن بوده و مى‏باشند.18

     با این توضیح، نه «غیر المغضوب علیهم» و نه «والضالین» هیچ کدام قیدى ندارند؛ یعنى: اینها کسانى‏اند که در هیچ آن و لحظه‏اى مغضوب و گمراه نبوده‏اند، و این مطلب دال بر معصوم بودن آنها از هر خطا و پلیدى است.

     4. تمام افرادى که در یک آن و لحظه از عمرشان در گناه و خطا بوده‏اند، به واسطه همان یک لحظه خطا و گناه، دست‏کم در همان لحظه مورد غضب خداوند، و یا گمراه بوده‏اند؛ زیرا خداوند متعال در آیات متعددى از قرآن، این مطلب را متذکر مى‏شود و مى‏فرماید: «وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُبِینا» (احزاب: 36)؛ و کسى که خداوند و رسولش را نافرمانى کند (گناه کند) پس قطعا دچار گمراهى آشکارى گردیده است.

     

     فخر رازى مى‏گوید: «مستقیم راهى است که در آن خطا و غلطى نباشد. و ما هدایت کسانى را از خداوند طلب مى‏کنیم که هرگز ظالم نبوده‏اند، وگرنه اقتدا به آنان جایز نیست.19

     بنابراین، «غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» بر این مطلب دلالت مى‏کند که اگر از یکى از آنان چیزى خلاف حق صادر گشته باشد، گمراه شده و اقتدا به او جایز نیست؛ زیرا خداوند متعال مى‏فرماید: «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ» (یونس: 32) و اگر گمراه بودند، هرگز اقتدا به آنان و راه آنها جایز نبود و هر آن از قول «انعمت علیهم» و «صراط المستقیم» بیرون بودند.20

    7. سؤال بنیادین

    اساسى‏ترین پرسشى که در اینجا مطرح مى‏شود این است که هر انسان نمازگزار، روزانه حداقل با ده مرتبه تکرار این آیه شریفه، از خداى متعال درخواست هدایت به راه چه کسانى را دارد؟

     احتمالات متعدد و پاسخ نهایى این پرسش عبارتند از:

     1. شاید این‏گونه به ذهن بیاید که منظور، هدایت به اجماع مسلمانان، یعنى اتفاق آراى مسلمانان یا اتفاق آراى علماى مسلمانان است.21

     اما بطلان این احتمال واضح است؛ زیرا:

     اولاً، با توجه به توضیحات گذشته، بیان شد که اسلام دین جهانى است و در اینجا صرفا مسلمانان دعوت به این مهم نشده‏اند و این دعا خاص آنها نیست، بلکه تمام انسان‏ها مأمور به این امرند و از خداوند متعال این درخواست را دارند.

     ثانیا، اجماع مسلمانان، بسیار اندک واقع مى‏شود، در حالى که در این آیه از خداوند متعال مى‏خواهیم که ما را در همه مسائل اعم از کلى، جزئى، فرعى، اصلى و... به آن راه هدایت نماید.22

     ثالثا، اهل حل و عقد، علماى یک فرقه‏اند نه علماى تمام امت اسلامى و اگر واقعا مراد آیه اجماع بود، مى‏فرمود: «اهدنا صراط الاجماع» یا «الصراط الاجماعى.»23

     2. برخى بر این باورند که منظور از «صراط» در این آیه، راه پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان است. این گروه، به این آیه اشاره کرده‏اند: «وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِکَ رَفِیقا»(نساء: 69)؛ هر کس خدا و رسول را اطاعت کند، پس آنها کسانى‏اند که خدا به آنها نعمت داده (از پیامبران، صدیقین، شهدا و صالحان) و دوستان خوبى‏اند.

     در پاسخ، باید متذکر شد که این آیه صرفا مى‏فرماید: افرادى که خداوند سبحان مورد نعمت خویش قرار داده، پیامبران، رهبران صادق، شهدا و افراد صالح مى‏باشند. اما در آیه شریفه «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» از پروردگار متعال مى‏خواهیم که ما را به راه کسانى که نعمتشان دادى و معصوم هم مى‏باشند، هدایت فرما. صرف‏نظر از این، صالحان واقعى فقط معصومان‏اند؛ زیرا صلاح، نقیض فساد و سیئه است.24

     بنابراین، صالح واقعى صرفا معصوم است؛ کسى که در همه حالات، مبرا از گناه و خطاست. همچنین «شهید واقعى در فرهنگ قرآن فقط معصوم است»؛25 زیرا «شهید» یعنى: گواه، و منظور، شهداى میدان جنگ نیست. قرآن کریم مى‏فرماید: «لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدا عَلَیْکُمْ.» (حج: 78)

     

     پس گواهان واقعى هم صرفا معصومان و غیر آنها تا حدى داراى این ویژگى‏اند؛ یعنى میزان برخوردارى آنها از شهادت و حضور متفاوت است. در حالى که فرد معصوم در همه زمان‏ها حاضر و گواه است. صدیق واقعى هم قطعا معصوم مى‏باشد؛ زیرا صدیق کسى است که درست‏کار و درست گفتار باشد. گناه‏کار در گناهش بر صدق و درستى نمى‏باشد. مفسّران در تفسیر آیه «وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ» (توبه: 119) (همیشه با صادقین باشید)، گفته‏اند: اطلاق این آیه شریفه، که هیچ قید و شرطى براى بودن با صادقین ذکر نمى‏کند، قرینه‏اى بر معصوم بودن صادقین است؛ یعنى نمى‏فرماید از صادقین باشید. بنابراین، صادقین از هر لحاظ در سطحى قرار دارند که مردم به آن نمى‏رسند و مصداق آن معصومان‏اند.26 در کتب متعدد روایى، احادیث زیادى موجود است که دلالت مى‏کند بر اینکه صادقین، حضرت محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهاهل‏بیت معصوم ایشانند.27 در واقع، در سوره «حمد» از خداوند متعال مى‏خواهیم که ما را به راه صدیقان، شهدا و صالحان که معصومند هدایت نماید.

     3. با توجه به توضیحات گذشته و اینکه سایر انبیا در زمان خودشان صراط مستقیم بوده‏اند و دین اسلام، دینى جامع و جهانى است، این احتمال که مراد خداوند از صراط مستقیم، راه پیامبرانى از قبیل ابراهیم، موسى، عیسى: و ... باشد، منتفى مى‏گردد.

     4. شاید گفته شود که صرفا پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله معصوم بوده‏اند. در پاسخ مى‏گوییم: قرآن کریم نفرموده: ما را به راه کسى هدایت کن که مغضوب و گمراه نیست، بلکه فرموده است: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ.» و در اینجا اسم موصول (الذین) و ضمر (هم) در «علیهم» به صورت جمع آورده شده است، و جمع عربى شامل حداقل سه نفر و بیشتر از آن مى‏شود. پس صرفا هدایت به راه نبوت، مدنظر نیست، بلکه ائمّه اطهار علیهم‏السلام را هم شامل مى‏شود.

     5. برخى ممکن است بگویند: این آیه شریفه داراى مصداق خارجى نیست و هیچ انسان معصومى وجود ندارد.28 بطلان این قول بسیار واضح‏تر است؛ زیرا در آن صورت، معناى آیه این‏گونه مى‏شود: خدایا ما را به راه کسانى هدایت نما که وجود خارجى ندارند و نیستند! با استناد به مباحث فلسفى که عدم و نیستى، وجود خارجى ندارد و پوچ، باطل و نبود محض است، بیهوده است که دعا کنیم خداوندا ما را به پوچ و هیچ هدایت نما. و این یک جمله بى‏معناست که بطلان آن روشن مى‏باشد.

     6. بنابراین، هیچ راهى نمى‏ماند جز پذیرش عقیده شیعه اثنا عشرى، و آن اینکه مقصود خداوند متعال از «صراط» در آیه «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ»راه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، على علیه‏السلام، فاطمه علیهاالسلام و فرزندان معصوم آن دو بزرگوار مى‏باشد.

    نتیجه‏گیرى

    ما دایم از خداوند متعال مى‏خواهیم که ما را به راه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهو جانشینان برحقش که همگى معصومند، و به آنها نعمت داده است و هیچ‏گاه مورد غضب او واقع نشده و گمراه نشده‏اند، هدایت نماید. در واقع، شبانه‏روز همه انسان‏ها مأمور به درخواست هدایت به راه نبوت و امامت شده‏اند. و راهى که مستقیم است و از هر گناه و انحرافى به دور مى‏باشد. (صراط مستقیم)، چهارده نور الهى‏اند که واسطه خیر و آفرینش مى‏باشند.

     روایت زیادى در کتب تفسیرى ـ روایى، ذیل آیه شریفه «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» موجود است که دال بر این معناست که صراط مستقیم الهى همان معصومان‏اند:

     1. امام جعفر صادق مى‏فرمایند: «و اللّه نحن الصراط المستقیم»؛29 به خدا سوگند صراط مستقیم ما هستیم.

     2. آن حضرت همچنین مى‏فرمایند: «صراط الذین انعمت علیهم یعنى محمدا و ذریته صلوات اللّه علیهم»؛30 راه کسانى که نعمتشان دادى، یعنى راه محمد و فرزندان معصومش.

     3. امام باقر علیه‏السلام نیز فرموده‏اند: «نحن الطریق الواضح و الصراط المستقیم الى اللّه عزوجل»؛31 ما راه روشن و صراط مستقیم به سوى خداوند ـ عزوجل ـ هستیم.

     بنابراین، ائمّه اطهار علیهم‏السلام ریسمان محکم الهى و صراط مستقیم او در اتحاد و انسجام جهانیانند. یگانه راهى‏اند که از کژى و اغراض به دور است. تمسک جستن به آنها و قدم گذاشتن در مسیر و صراط آنان رهنمون‏کننده به سوى خیرات است. این راه، تنها راهى است که اگر همه انسان‏ها در آن قدم نهند، سرآغاز دمیدن آخرین نور ولایت و امامت حضرت مهدى (عج) و زمینه‏ساز شکل‏گیرى حکومت عدل جهانى است.


    • ··· منابع
      ـ نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، قم، مشرقین، 1379.
      ـ اخوان کاظمى، بهرام، «حکومت جهانى امام عصر و نظریه جهانى‏شدن در عصر ما»، در: مجموعه مقالات همایش دکترین مهدویت، 1384.
      ـ حسینى بحرانى، سیدهاشم، البرهان فى تفسیر القرآن، بى‏جا، بى‏نا، بى‏تا.
      ـ خزعلى، ابوالقاسم، تفسیر سوره فاتحه، بى‏جا، بى‏نا، بى‏تا.
      ـ سبحانى، جعفر و دیگران، اندیشه اسلامى (1)، تهران، دانشگاه پیام نور، چ هشتم، 1386.
      ـ شایسته‏نژاد، على‏اکبر، تفسیر موضوعى قرآن، تهران، دانشگاه پیام نور، چ سوم، 1385.
      ـ صافى، محمود، الحلول فى اعراب القرآن، بیروت، دارالرشید، بى‏تا.
      ـ طبرسى، فضل‏بن حسن، مجمع‏البیان، قم، کتابخانه آیت‏اللّه مرعشى نجفى، 1403ق.
      ـ عاملى، شرف‏الدین، المراجعات، بى‏جا، بى‏نا، بى‏تا.
      ـ عبدالحلیم محمود، على، الدعوة اسلامیه دعوة عالمیه، بیروت، دارالکتب العربى، بى‏تا.
      ـ عروسى حویزى، عبدعلى، تفسیر نورالثقلین، تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، قم، اسماعیلیان، بى‏تا.
      ـ عزیزى، محمد و دیگران، اندیشه اسلامى (2)، تهران، دانشگاه پیام نور، 1385.
      ـ فخر رازى، محمّدبن عمر، مفاتیح‏الغیب، بیروت، داراحیاء التراث الغربى، بى‏تا.
      ـ قطب، محمد، مسلمانان و مسئله جهانى شدن، ترجمه زاهد اویسى، تهران، شرکت چاپ و نشر بین‏الملل، 1381.
      ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، اصول کافى، ترجمه و شرح جواد مصطفوى، تهران، علمیه اسلامیه، بى‏تا.
      ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفا، 1403ق.
      ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چ دهم، 1382.
      ـ معرفت، محمدهادى، جهانى‏شدن زمینه جهانى‏سازى یا در انتظار یوم موعود، تهران، قبسات، 1383.
      ـ یزدى، محمّدجواد، دریافتى نو از سوره مبارکه حمد، مشهد، رستگار، 1381.

    • پى نوشت ها
      1 دانشجوى دکترى فلسفه دین، دانشگاه پیام نور. دریافت: 11/4/88 ـ پذیرش: 19/7/88.
      2ـ محمد عزیزى و دیگران، اندیشه اسلامى 2، ص 56.
      3ـ نهج‏البلاغه، خ 235.
      4ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 37، ص 289.
      5ـ شرف‏الدین عاملى، المراجعات، ص 210.
      6ـ محمد قطب، مسلمانان و مسئله جهانى‏شدن، ترجمه زاهد ویسى، ص 68.
      7ـ على عبدالحلیم محمود، الدعوة الاسلامیة دعوة العالمیة، ص 95.
      8ـ بهرام اخوان کاظمى، حکومت جهانى امام عصر و نظریه جهانى‏شدن در عصر ما، ص 86.
      9ـ محمّدهادى معرفت، جهانى‏شدن زمینه جهانى‏سازى یا در انتظار یوم موعود، ص 59.
      10ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوى، ص 82.
      11ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 3، ص 357.
      12ـ جعفر سبحانى و دیگران، اندیشه اسلامى 1، ص 74.
      13ـ على‏اکبر شایسته‏نژاد، تفسیر موضوعى قرآن، ص 83.
      14ـ محمّدجواد یزدى، دریافتى نو از سوره مبارکه حمد، ص 8.
      15ـ همان، ص 12.
      16ـ محمود صافى، الحلول فى اعراب القرآن، ج 1، ص 12.
      17ـ فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، ص 60.
      18ـ ابوالقاسم خزعلى، تفسیر سوره فاتحه. ص 34.
      19ـ فخرالدین رازى، مفاتیح الغیب، ج 1، ص 260.
      20ـ همان، ص 262.
      21ـ محمّدجواد یزدى، دریافتى نو از سوره مبارکه حمد، ص 16.
      22ـ همان، ص 16.
      23ـ همان، ص 17.
      24ـ همان، ص 20.
      25ـ همان، ص 21.
      26ـ همان، ص 21.
      27ـ همان.
      28ـ همان، ص 24.
      29ـ عبدعلى جمعه حویزى، تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 10.
      30ـ همان.
      31ـ سیدهاشم حسینى‏بحرانى، البرهان فى‏تفسیرالقرآن،ج1،ص12.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سالاری راد، معصومه.(1388) معصومان علیهم‏السلام، صراط مستقیم الهى در اتحاد و انسجام انسان‏ها. فصلنامه معرفت، 18(9)، 15-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    معصومه سالاری راد."معصومان علیهم‏السلام، صراط مستقیم الهى در اتحاد و انسجام انسان‏ها". فصلنامه معرفت، 18، 9، 1388، 15-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سالاری راد، معصومه.(1388) 'معصومان علیهم‏السلام، صراط مستقیم الهى در اتحاد و انسجام انسان‏ها'، فصلنامه معرفت، 18(9), pp. 15-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سالاری راد، معصومه. معصومان علیهم‏السلام، صراط مستقیم الهى در اتحاد و انسجام انسان‏ها. معرفت، 18, 1388؛ 18(9): 15-