بررسى حوزه علوم انسانى از دیدگاه مقام معظّم رهبرى
Article data in English (انگلیسی)
بررسى حوزه علوم انسانى از دیدگاه مقام معظّم رهبرى
سیاوش پورطهماسبى*
آذر تاجور**
چکیده
علوم انسانى مادر علوم است و در تمام علوم، جهت گیرى ها و روند حرکت ها را اصلاح مى کند؛ اما متأسفانه به دلیل حاکمیت رویکردهاى کمیتى و قابل اندازه گیرى و از نظر مالى و اقتصادى سودمند، مقولاتى همچون توسعه روحى افراد، ارزش هاى ذاتى در علوم انسانى و اجتماعى، جذابیت یادگیرى و تحقیق، به سادگى نادیده گرفته یا غفلت شده و یا بسیار کم ارزیابى مى شوند.
از دیدگاه مقام معظّم رهبرى، مهم ترین و اصیل ترین هدف تشکیل دولت اسلامى و ارسال پیامبران :، دعوت به سوى خدا و کمک به رشد معنوى انسان هاست. براى دست یابى به این هدف اصیل، حرکت و توسعه علوم انسانى و رسیدن به علم در بستر فرهنگ دینى، به منزله هدف لازم معرفى مى شود.
این مقاله مى کوشد با توجه به اهمیت علوم انسانى و نقش مهم آن در زندگى، فرهنگ و تمدن هر جامعه، و با عنایت به تفاوت ماهیت، الگوى ارتباط و رفتار علمى آن با سایر حوزه هاى علمى، دیدگاه مقام معظّم رهبرى را در حوزه علوم انسانى و نقش دانشگاهیان در پیشبرد آن، بررسى کند.
کلیدواژه ها : علوم انسانى، اسلام، مقام معظّم رهبرى.
مقدّمه
علوم انسانى ما را به نظریه پردازى و تولید دانش مى رساند و بازشناسى آن و تصمیم سازى و سیاست گذارى بر مبناى بنیادهاى نظرى و تحقیقات هدفمند در علوم انسانى، به پیشرفت در علوم تجربى منجر شده و به جاى درخشش هاى ناگهانى و گذرا، استمرار درخشش را به ارمغان مى آورد. باید گفت، علوم انسانى و اجتماعى، مزیت ملّى ایران است و با توجه به این که در گذشته، در این زمینه از پشتوانه عظیم جهانى برخوردار بوده ایم، عقب افتادگى ما در چند قرن اخیر، سبب حرکت هاى کند در علوم تجربى شده است که با بازشناسى ظرفیت هاى بومى به منزله پیش شرط توسعه، مى توانیم به کمک علوم انسانى، به اقتدار گذشته بازگردیم.
در این بین، در فرهنگ اسلامى به آموزش و یادگیرى بدون محدودیت هاى موقعیتى و ملّى سفارش شده و تأکید شده است که هر مسلمان باید در جست وجوى دانش باشد، هرچند با رفتن به چین، و بر زنان و مردان مسلمان واجب است که زکات علم خود را با نشر بدون محدودیت آن بپردازند. ایرانیان و مسلمانان اعم از ایرانى و غیرایرانى، در برخى از مقاطع تاریخى در زمره تولیدکنندگان دانش بشرى در سطح جهان بوده و آثار آنها قرن ها مورد استفاده دانش پژوهان در سطح کره خاکى قرار گرفته است. اما در حال حاضر، ما ایرانیان و مسلمانان عمدتآ در زمره مصرف کنندگان دانش بشرى به ویژه در حوزه علوم انسانى هستیم.
نگاه تحلیلى به تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامى بیانگر این حقیقت است که همواره تولید اندیشه هاى پویا و پردازش نظریه هاى نوین و پرچالش توسط اندیشمندان هوشمند و صاحبان تفکر واگرا در حوزه علوم انسانى بوده است. غالب خانواده ها، فرزندان مستعد و سرآمد خود را براى درک هرچه بیشتر زبان و ادبیات فارسى، مفاهیم فلسفى و علوم قرآنى هدایت مى کردند. اصولا آدم باسواد، متفکر، فرهیخته و دانشمند به کسى گفته مى شد که در عرصه علوم انسانى، بیان و کلام، نگارش، تحریر و تبیین مفاهیم نظرى، و پردازش نظریه هاى نوین، بیشترین ورود و تبحر را داشت. پیشتر به طبیبى، حکیم مى گفتند که افزون بر دانش و تخصص در حوزه علوم زیستى و پزشکى، شاکله شخصیتى او با معرفت و حکمت اسلامى آراسته بود. از همین رو، دولت مردان و کارگزاران جامعه، همواره تلاش مى کردند در اداره امور و توسعه کشور، از همکارى، مشاوره و راهنمایى مؤثر ایشان بهره ببرند. این در حالى است که هم اکنون، یکى از ریشه هاى بنیادى کم تحرکى علمى دانشگاه هاى ما در ضعف پرورش روحیه انتقادى و تفکر خلّاق، القاى روحیه فردگرایى در انجام فعالیت هاى تحصیلى وروحیه مدرک گرایى است.1
برخى از صاحب نظران، علت اساسى بى رونقى علوم انسانى و رکود فرهنگ تولید علمى را در کشورمان، غرب محورى، متن محورى، گذشته محورى و کم رنگى فرهنگ نقد، ارزیابى مى کنند.2 برخى دیگر نیز معتقدند علوم انسانى فعلى کشور، اصولا از آغاز تا به امروز بر مبناى فلسفى وارداتى3 که پیشینه آن به سال هاى پایانى قرن 19 بازمى گردد4 استوار است.
پایا معتقد است که ضعف هاى ساختارى رشته هاى علوم انسانى که ریشه در غیربومى بودنشان نیز دارد، از یک سو به دلیل ناتوانى دانشمندان این علوم در سازمان دهى و به کارگیرى نیروهاى بالقوه توانمند در کشور، و از سوى دیگر، القاى برخى آموزه ها و مفاهیم که اساسآ قرابتى با مقتضیات و الزامات زندگى در فضاى کنونى جامعه ایران ندارد، زمینه ساز گرایش نیروهاى مستعد و توانمند داخلى به خارج شده است.5
عزیزى در تحقیق خود، چنین نتیجه مى گیرد که تدوین یک بانک اطلاعاتى در رابطه با ماهیت، کارکرد و اهمیت رشته هاى علوم انسانى، و ارائه توضیح کافى درباره تک تک رشته ها و زمینه سازى آشنایى افراد با آنها، در عمل مى تواند کارساز باشد.6
هنرى لطیف پور چنین مى گوید که رشد و بالندگى علوم انسانى مانند سایر علوم نیازمند سرمایه گذارى است. متخصصان این حوزه از علوم نیازمند آن هستند تا اندیشه ها، و دیدگاه هاى خود را به آزمون بگذارند و آثار آن را بررسى کنند. آزمایش در حوزه علوم انسانى با مخاطرات و پیچیدگى هاى بسیارى همراه است و نیازمند نگاهى کل نگر است. متخصصان علوم انسانى براى آزمودن دیدگاه هاى خود، به کسب موافقت هایى نیاز دارند که با حکومت در ارتباط است و این امر، همراهى بیشتر حکومت با این گروه را مى طلبد.7
گوهرى مقدم چنین مى گوید که فرایند علمى موجود در جامعه ما، فاقد دو رکن مهم است: یکى روحیه علمى. دوم نظام سیستماتیک علمى.8
داورپناه چنین نتیجه مى گیرد که طراحى مجدد رشته هاى علوم انسانى، جنبه کاربردى بخشیدن به برنامه هاى درسى علوم انسانى و تطبیق آن با نیازهاى جامعه و نسل جوان آن در دوران کنونى، با مطرح شدن روابط بین رشته اى علوم انسانى به ماهیت اصیل و واقعى خود بازمى گردد.9
حشمت زاده چنین نتیجه مى گیرد که در کشور ما، زیست بوم عقلانیت، تنک مایه و نذار، و ضعیف و نحیف است.10
تحقیقات پاریاد و ملکى بیانگر آن است که ایران به عنوان یکى از کشورهاى مهم اسلامى، نتوانسته است سهم قابل توجهى را در تولیدات علمى در حوزه علوم انسانى به خود اختصاص دهد.11
سجادیان چنین نتیجه مى گیرد که مطالعه نقش دانشگاه ها و مراکز آموزشى و پژوهشى کشور، و بى توجهى به علوم انسانى، بیانگر این حقیقت است که علوم انسانى جایگاه خاص خود را در زندگى فردى و جمعى از دست داده است.12
فیض در تحقیق خود، چنین نتیجه مى گیرد که نگرش رایج جامعه، به ویژه مدیران و مسئولان به این علوم نیز یک نگرش منفى و دست دوم است.13
شمشیرى معتقد است که علوم انسانى، کارکردهاى مهمى در زندگى فردى و اجتماعى دارند و براى اینکه به خوبى درک شوند، باید به خوبى و به طور مناسبى آموزش داده شوند.14
کارنما در پژوهش خود، یکى از ایرادهاى بزرگ رشته هاى علوم انسانى را عملیاتى نبودن و عدم کاربرد این علوم در عمل ذکر مى کند که این خود، از دلایل اصلى ضعف دانش آموختگان این رشته ها و عدم پذیرش آنها در بازار کار است.15
بررسى دنیاى امروز به ما نشان مى دهد که ضرورى ترین امر در اقتدار، پیشرفت و توسعه کشورها، داشتن یک نظریه و پشتوانه محکم در حوزه علوم انسانى است. در سطح بین المللى، آینده به کشورهایى تعلق دارد که از لحاظ علمى و به ویژه در مسائل انسانى، در بالاترین سطح باشند. سال هاست که حکومت هاى فاسد با سوءاستفاده از مباحث علوم انسانى، مسیر حرکت انسانى را تغییر داده و به جاى هدایت انسان در مسیر قرب الهى، او را به مسیر گم راهى کشانده اند. جمهورى اسلامى ایران که پدیده ممتاز، عبرت آموز، الهى و بى بدیل قرن بیستم است، داعیه دار آغاز حرکتى جدید در جهانِ حرکت کننده به سمت انحطاط بوده و به دنبال تغییر مسیر حرکت جهانیان به سوى قرب الهى است. در واقع، در چنین شرایطى براى ما ایرانیان که حامل فرهنگى معنوى و وارث میراثى غنى هستیم، وظیفه هاى دوچندانى مطرح شده است: باقى ماندن، بالیدن، تعالى یافتن و در عین حال، نجات دیگران و کمک رساندن در مسیر رشد و تعالى.
مقام معظّم رهبرى براى پیشرفت در حوزه علوم انسانى، جنبش نرم افزارى را مطرح کرده و مى فرمایند : مهم ترین عنصر براى موفقیت حرکت جمهورى اسلامى ایران داشتن علم است. «علم وسیله اى است براى رسیدن به اقتدار ملّى و ثروت ملّى»16 تجارب گذشته نشان مى دهد که کشورهاى بى توجه به نقش و اهمیت علوم انسانى، بهاى بسیار گزافى را براى آن پرداخته اند. در این راستا، جامعه علمى کشور وظایفى بس سنگین بر عهده دارد. دانشمندان و نخبگان هر جامعه، پیشروان حرکت جامعه به سمت هدایت یا گمراهى اند. این امر در تاریخ اسلام و جهان همیشه تکرار شده است که هرگاه عالمان و نخبگان راه درست را بپیمایند، جامعه نیز به آن سوى حرکت خواهد کرد. اگر بخواهیم «پنجاه سال دیگر در دنیا و در سطح عالم، حرف اول علمى را بزنیم، یعنى مرزهاى علم را ما تعیین کنیم، کار به جایى برسد که زبان ما ـ زبان فارسى ـ در دنیا زبان علم بشود»17
چاره اى نداریم جز اینکه همت کنیم و ابتدا جامعه دانشگاهى خود را ملبس به شاخصه هاى مطلوب و لازم براى رسیدن به این آرمان بکنیم؛ چراکه از یک سو، این جامعه عهده دار تربیت نیروى متخصص در کشور است و از سوى دیگر، به بخشى از نیازها در جامعه و در سطح ملّى پاسخ مى دهد و از یک منظر فراخ تر، باید عهده دار انجام برخى از وظایف در سطوح فراملّى و بین المللى شود.
قرآن و علوم انسانى
مقام معظّم رهبرى در تاریخ 28/7/88 در دیدار با جمعى از حافظان زن قرآنى فرمودند: «باید محور تحقیقات حوزه علوم انسانى، از قرآن باشد.» ایشان با تأکید بر مفاهیم قرآنى، به پژوهشگران و به ویژه در حوزه علوم انسانى تأکید کردند که با مراجعه و بازگشت به قرآن، جامعه اسلامى از بن بست به وجودآمده رهایى خواهد یافت.
در تأیید نظرات مقام معظّم رهبرى، باید یادآور شد که نگاهى اجمالى به قرآن، دعوت به فراگیرى دانش و تشویق انسان ها به عمران و آبادانى زمین در آن آشکار است. آغازین واژه این کتاب آسمانى با امر به «خواندن» و «آموزش با قلم» آغاز شده است. با اینکه عدم تبعیض میان انسان ها از اصول تغییرناپذیر قرآن است، اما در همین کتاب به صراحت مى فرماید: (قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ.) (زمر: 9) دانایان و نادانان مساوى نیستند. کاربرد واژه هاى عقل، برهان، فکر، فهم و فقه در قرآن، که شمار آنها به بیش از هفتاد مى رسد، به اندازه اى است که مى توان آن را «کتاب عقل و اندیشه» نامید. قرآن کتابى خردگرا و جهل ستیز است و رفتارهاى نابخردانه برخى انسان ها را به شدت تقبیح مى کند.
قرآن بود که ابتدا اندیشه هاى مسلمانان را به فلسفه آفرینش و فرجام هستى متوجه کرد و با یادآورى آثار قدرت الهى، دریچه اى به سوى اسرار آفرینش گشود و گامى را به سوى پیشرفت علمى فراهم ساخت. با اینکه علوم مسلمانان در آغاز منحصر به علوم دینى بود، اما پس از گذراندن این مرحله، در قرن دوم هجرى، در نهضت علمى جدید گام نهاد. آنان به سراغ اندوخته هاى علمى دیگر ملت ها رفتند و در دو قرن (از نیمه قرن دوم تا اواخر قرن چهارم) بخش بزرگ علوم را از ملت ها فراگرفتند. پس از آن، در پرتو منطق قرآنى و تجربه علمى، دست به نوآورى زدند. بنابراین، توجه مسلمانان به علوم، برخاسته از حسّ کنجکاوى بود که به وسیله قرآن و آموزه هاى اسلام در آنها پیدا شده بود.
علّامه طباطبائى درباره تأثیر قرآن در پیشرفت فرهنگ در جهان مى نویسد :
و به جرئت مى توان گفت که عامل اصلى اشتغال مسلمانان به علوم عقلى، از طبیعیات و ریاضیات و غیر آنها، به صورت نقل و ترجمه در آغاز کار و به نحو استقلال و ابتکار در سرانجام، همان انگیزه فرهنگى بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود... و معلوم است که مدنیت وسیع اسلامى که کمى بعد از هجرت و رحلت رسول اکرم(ص) قسمت معظّم معموره را تحت تسلط خود گرفت و در آن، حکومت نمود و بالاخره، امروز در حدود ششصد میلیون از جمعیت کره زمین را به نام اسلام مى دارد، یکى از آثار بارزه قرآن مجید بود... و بدیهى است چنین تحولى که یکى از حلقه هاى بارز سلسله حوادث جهان مى باشد در حلقه هاى بعدى تأثیر بسزایى خواهد داشت و از این رو، یکى از علل و مقدمات تحول امروزى و بسط و پیشرفت فرهنگ جهان، قرآن مجید خواهد بود.18
گفتنى است که تبیین دقیق تر نقش علوم انسانى در ارتقا و توسعه جامعه و نقش دانشگاهیان در آن، نیاز به بررسى بیشتر و دقیق تر در بیانات مقام معظّم رهبرى دارد.
1. نقش استادان و اعضاى هیئت هاى علمى در ارتقاى علوم انسانى
1) تربیت دینى دانشجو
متأسفانه، امروزه برخى از نگاه ها، مسئولیت تربیت دینى دانشجو را تنها بر عهده استادان معارف اسلامى و روحانیان نهاد نمایندگى مقام معظّم رهبرى در دانشگاه ها مى دانند و این مسئولیت را خارج از حوزه فعالیت استادان سایر رشته ها مى پندارند. این تصور، درست به نظر نمى آید. گرچه مسئولیت اصلى و نهایى تربیت دانشجو بر عهده روحانیان نهاد است، ولى براساس اصل امر به معروف و نهى از منکر که از واجبات دین اسلام است، هریک از استادان نیز در این زمینه مسئولیت دارند و خود را باید در برابر آن مسئول بدانند. شخصیت دانشجو براساس علوم و معارف ارائه شده در دانشگاه و بر پایه روش هاى مورد قبول جامعه شکل مى گیرد و همه استادان و مسئولان جامعه علمى، در شکل دهى این شخصیت مؤثرند. اگر روش و برنامه دانشگاه، موافق معیارهاى اسلامى، درست و سالم باشد، شخصیت دانشجو در قالب ارزش هاى اسلامى رشد و پرورش مى یابد؛ در غیر این صورت، متناسب با روش نادرست، داراى شخصیتى آشفته و پریشان خواهد شد.
تربیت دینى دانشجویان بایستى یکى از اهداف مجموعه اساتید کشور باشد. دانشجو را هم باید متدین و هم داراى باورهاى دینى بار آورد.19
اعتقاد من این است که در زمینه تبلیغ دین، مؤثرترین وسیله اى که مى تواند دانشجو را دینى و علاقه مند به مبانى دینى بار بیاورد، همین نکته ها و اشاره ها و کلمه هایى است که یک استاد مى تواند در کلاس با شاگردان خود در میان بگذارد. ... جوانى که شما مى خواهید او را عالم کنید و روح علم و تحقیق در او بدمید... باید روح دین و ایمان به او تزریق کنید.20
2) شجاعت علمى
یکى دیگر از نکات مهم در مجموعه استادان داشتن شجاعت علمى در تولید علم و عبور از حالت ترجمه گرى صرف است. شجاعت علمى، حفظ کردن و از حفظ گفتن علوم غربى نیست؛ حفظ کردن، مقدمه اى براى فهم آن علوم است، نه حالت آرمانى.21
استادان پس از از فهم علوم باید با شجاعت و قدرت، مرزهاى ذهنى باطل در وحى منزل دانستن علوم غربى را در خود بشکنند و درباره آنها به مناقشه، پرسشگرى و مناظره بپردازند و به دنبال حرف ها و راه هاى نو باشند.
باید مغزهاى متفکرِ استاد و دانشجوى ما بسیارى از مفاهیم انسانى، اجتماعى و سیاسى را که شکل و قالب غربى آنها در نظر بعضى، مثل وحى منزل است و نمى شود درباره اش اندک تشکیکى کرد، در کارگاه هاى تحقیقاتى عظیمِ علوم مختلف حلاجى کنند؛ روى آنها سؤال بگذارند؛ این جزمیت ها را بشکنند و راه هاى تازه اى بیابند؛ هم خودشان استفاده کنند و هم به بشریت پیشنهاد کنند.22
این حرکت تولید علم باید در دانشگاه ها و مراکز علمى و تحقیقاتى ما به صورت انگیزه اى عام، امرى مقدس و یک عبادت تلقّى شود. همه رشته هاى علوم، باید به این صورت درآید. ما باید این جرئت را داشته باشیم که فکر کنیم مى توانیم نوآورى کنیم.23
3) تدریس عالمانه
شیوه تدریس استادان در دانشگاه ها از مهم ترین شاخصه هاى اثرگذار در راستاى رسیدن به آرمان مطلوب است. این شیوه تدریس، نه تنها در رشد علمى دانشجو، بلکه در نگاه او به علم نیز اثرگذار است. اگر استاد براى تدریس ارزش قایل شود و با جدیت و به طور عالمانه این مسئله را مطرح کند، دانشجو هم با چنین نگاهى به دنبال دانش خواهد بود. از سوى دیگر، به واسطه دسترسى دانشجویان به آموزش هاى تازه، مانند اینترنت، ارزش زمان (تجربه) به شدت کاهش یافته است و اگر استادان، خود را براى تدریسى عالمانه و متناسب با نیاز امروز آماده نکنند، رابطه میان «استاد و دانشجو» رابطه اى پایدار نخواهد بود.24
اساتید باید عالم بشوند و علم در این کشور ترقى پیدا کند. علمِ وارداتى، علم ـ به معناى حقیقى کلمه ـ نیست. علمِ درون زاست که اقتدار مى بخشد. اینکه من مسئله تولید علم و شکستن مرزهاى علم را مطرح کردم، به خاطر این است و باید آن را جدى بگیرید. حوزه ها سهمى دارند در بخشى، دانشگاه ها هم سهم عمده اى دارند در بخش دیگرى. امروز اساتید و مدیران دانشگاه باید این گونه به دانشگاه نگاه کنند. هرگونه تدریسى که در یک کلاس، ناشى از بى حوصلگى، ناشى از کم دقتى، ناشى از بى اهتمامى و بى اعتنایى به درس، بى اعتنایى به دانشجو، بى اعتنایى به وقت و ساعت انجام بگیرد، مناسب شأن دانشگاه امروزِ کشور ما نیست.25
4) ترویج خودباورى و اعتماد به نفس
به نظر مى رسد اولین گام در حرکت دانشجو براى شکستن مرزهاى دانش، خودباورى و اعتماد به نفس اوست. براى اینکه خودباورى و اعتماد به نفس بتواند همچون نیرویى محرک عمل کند، دو نکته را باید در نظر داشت. نخست، این روحیه باید فراگیر و عمومى شود، و همگان این اعتماد را در یکدیگر تقویت کنند؛ در مرحله بعد، افزون بر اعتماد به خود، باید به فرهنگ و ذخایر ملّى خود نیز اعتماد به نفس عمومى داشته باشند.26
یک توصیه این است که هم دستگاه هاى مدیریتى، هم اساتید، در داخل دانشگاه ها خودباورى را ترویج کنید. جوانى که تحت تربیت و تحت آموزش و تعلیم شماست، باید به خود اعتماد داشته باشد ـ آن اعتماد به نفس ملّى که عرض کردیم. بحث این نیست که شخصى به خودش اعتماد دارد؛ بحث این است که ما به خصال ملّى خودمان، به امکانات ملّى خودمان، به ذخایر فرهنگى خودمان، یک اعتماد به نفس عمومى داشته باشیم که به آن گفتیم اعتماد به نفس ملّى ـ این حالت بایست در یکایک جوان هاى ما بروز پیدا کند.27
یکى دیگر از نکاتى که در راستاى به ثمر نشستن اعتماد به نفس عمومى باید به آن توجه کرد، استفاده از زبان مشوق و به حرکت درآورنده است.
ما وقتى مى خواهیم درباره نیازهاى کنونى جامعه دانشگاهى و محیط دانشگاهى و علم حرف بزنیم، از دو دیدگاه، با دو زبان مى توانیم حرف بزنیم؛ یک زبان، زبان تشویق کننده و به حرکت درآورنده، و یک زبان، زبان مأیوس کننده و دلسردکننده است. من خواهشم این است که اساتید محترم، مسئولان محترم در همه جا ـ سر کلاس، در مجامع علمى و در بیان گزارش ها ـ آن زبان اول را به کار بگیرند، نه زبان دوم را.28
5) ترویج روحیه پرسشگرى
یکى از نقاط قوت نظام هاى آموزشى حوزه هاى علمیه، تأکید بر عمیق خوانى به جاى حفظ محورى است. از لازمه هاى این کار، طرح اشکال، پرسش و نقد مطالب استاد است. متأسفانه در نظام آموزشى دانشگاه، در بیشتر مواقع، حرف استاد حجت پنداشته مى شود و از سوى دیگر، استاد نیز حرف خود را بى عیب و نقص مى پندارد که این خود، سبب ایستایى در وضع موجود و نرسیدن به وضع مطلوب است. ترویج روحیه پرسشگرى، مناظره و مناقشه در زمینه علم و دانش سبب گسترش روحیه علمى و تولید علم مى شود.
این حالت رشد روحیه پرسشگرى و تقویت تحقیق و پیگیرى و پیوسته خواهى و قانع نشدن و اینها را باید در دانشجو تربیت کرد... این باید در دانشگاه رواج پیدا کند؛ یعنى باید اشکال کردن به استاد، پرسشگرى و تحقیق، رواج پیدا کند؛ و این دست شماست.29
6) شاگردپرورى
یکى از نکات مهم در پیشرفت هرچه سریع تر و سرعت باشتاب بیشتر براى فتح قله هاى علم و دانش استفاده از تجربیات استادان قبلى و راه هاى پیموده شده قبلى است. به نظر مى رسد استادان بزرگوار از دو راه مى توانند به این امر مهم جامه عمل بپوشانند. نخست با نوشتن کتاب، مقاله، سخنرانى و...، و دوم با شاگردپرورى صحیح. به یقین مى توان گفت بسیارى از مطالب و نکاتى که از راه شاگردپرورى و رابطه نزدیک استاد و دانشجو منتقل مى شود، از راه کتاب، مقاله و... قابل انتقال نیست.
اساتید باید یکى از اهتمام هایشان شاگردپرورى باشد. ارزش استاد، اعتبار استاد در بیرون، به شاگردان اوست. این هدف براى اساتید، به نظر من باید یک هدف جدى باشد.30
7) حضور در دانشگاه
حضور فعال و بانشاط استادان در دانشگاه، بنابر مقرّرات و ضوابط دانشگاه ها و حتى فراتر از آن، از چند جنبه داراى اهمیت است: نخست، این حضور نشانگر نظم و احترام استاد به قانون است. دوم، اهمیت استاد به علم و حضور در محفل دانشجویان را نشان مى دهد. سوم، براى تکمیل حلقه شاگردپرورى و پاسخ به پرسش هاى دانشجویان، حضور استاد در دانشگاه امرى ضرورى است.31
اساتید ساعات معینى را در هفته حتمآ در دانشگاه ها باشند، طبق مقرّرات. این خیلى چیز مهمى است؛ این را نباید دست کم گرفت. یکى از مطالبى که بنده در این سه چهار سال اخیر مکررآ گفته ام ـ از بس تکرار شد، نمى خواستم بار دیگر بگویم ـ مسئله نشستن استاد با دانشجوست؛ پاسخ به سؤال گفتن. یعنى، ارتباط استاد و دانشجو به سر کلاس منحصر نماند و دانشجو فرصت داشته باشد که به استاد مراجعه کند، از او بپرسد، از او توضیح بخواهد... بلکه در مواردى استاد، شاگرد را بخواهد در اتاق خود و یک نکته اضافى و تکمیلى را به او تفهیم کند یا یک تکلیف را از او بخواهد... که همه اینها متوقف است بر حضور اساتید در دانشگاه ها.32
8) تبیین شاخص هاى صحیح ارتقاى استادان
از مهم ترین نقاط ضعف در سیستم جامعه دانشگاهى، تناسب نداشتن هدف سیستم با نظام ارزیابى آن است. براى مثال، اینکه زبان فارسى زبان اصلى علم بشود، جزو آرمان هاى ما شمرده مى شود؛ ولى در نظام ارزیابى استادان، تعداد مقاله هاى آى.اس.آى آن را برمى شماریم. البته داشتن مقاله آى.اس.آى بسیار خوب است؛ از نظر ما مذموم است، این است که تمام شاخص هاى ارزیابى از این گونه اند. به نظر مى رسد، افزودن دو معیار زیر در تبیین شاخصه هاى صحیح ارتقاى استادان،لازم وضرورى است.
2. نقش دانشجویان در توسعه علوم انسانى
مهم ترین نقش در حرکت و توسعه جایگاه علوم انسانى در کشور، از آنِ دانشجویان است. دانشجویان نقش موتور را در حرکت قطار جامعه علمى کشور ایفا مى کنند. اگر این موتور به خوبى کار کند، این قطار نیز به خوبى حرکت خواهد کرد. اهمیت نقش دانشجویان تا آنجاست که مقام معظّم رهبرى مبحث جنبش نرم افزارى و تولید علم را براى نخستین بار، نه در جمع استادان و نه در جمع مسئولان، بلکه در جمع دانشجویان مطرح کردند.
1) خودسازى اعتقادى
مهم ترین وظیفه جوان دانشگاهى امروز، تقویت ایمان آگاهانه و عمق بخشیدن به معرفت دینى است. «خودسازى فکرى و اخلاقى و انقلابى درونى دانشجویان یک فریضه است.»33 امروز، جوانان دانشجو سنگربانان مرزهاى فرهنگى و فکرى کشور هستند و این مرزها و خاکریزها هم روز به روز در حال تغییر است، بنابراین، براى فعال و پیشرو بودن در این عرصه و تأثیرناپذیرى از ضربه هاى دشمن، باید به نیروى ایمان تجهیز شد. از جنبه دیگر، باید گفت که نیروى ایمان آگاهانه سبب سرعت بیشتر در درک علوم و آسان نمودن مسیر سخت و پرفراز و نشیب رسیدن به قله علم خواهد شد. این، امرى است که براى ما یک مزیت شمرده مى شود؛ ولى بیشتر اوقات از آن غافلیم. جوان هاى عزیز! تدین، رعایت دینى، در حد وسع و امکان، این مایه توجهات الهى است ... مایه توفیقات انسانى است.
مایه پیشرفت است. این را دست کم نگیرید. ... با توجه به خدا و تقرّب به خدا، با توسل به دامان قدس الهى و ذیل عنایت الهى، مى توان خیلى کارهاى دشوار را انجام داد.34
نکته مهم در خودسازى اعتقادى، عمق بخشیدن به معرفت دینى است. جوان دانشجو در مقام پیشرو و الگو در یک جامعه اسلامى، نباید در برابر هجمه ها و شبهه هاى بى پایه و اساس بلغزد. این معرفت باید آن اندازه قوى باشد که اگر او در خارج از کشور هم تحصیل کند، از لحاظ دینى، اثرگذار باشد، نه اثرپذیر.
یک نکته دیگر هم وجود دارد و آن بارها هم این گفته شده؛ منتها بدنه دانشجویى، بدنه متبدلى است و به شما هم باید عرض بکنیم، کافى نیست که ما از لحاظ عاطفى و احساسى، به دین و مظاهر دینى علاقه اى داشته باشیم یا علاقه اى نشان بدهیم؛ یک وقت هم که وقت استفاده از تعلیم و معرفت دینى است، بمانیم و نتوانیم وظیفه مان را تشخیص بدهیم یا از آن ایمان، پشتوانه اى براى عمل پیدا کنیم؛ این کافى نیست. باید کار معرفتى عمیق انجام بگیرد.35
2) جهاد علمى
نخستین نکته اى که باید در اینجا توضیح دهیم این است که چرا لفظ جهاد علمى را به کار برده ایم. شاید به عقیده برخى از افراد، «جهاد» فقط مخصوص عرصه نظامى است و پس از مدت زمانى تمام مى شود. البته شاید بعضى هم فکر کنند اصلا نیازى به جهاد علمى نباشد، همان شیوه «درس خواندن به صورت عادى» ما را به آن نقطه مطلوب مى رساند.36
اما اولا باید گفت که جهاد، فقط مخصوص عرصه نظامى نیست. «در میدان علم هم مثل بقیه میادین زندگى، جهاد لازم است. جهاد یعنى تلاش بى وقفه همراه با خطرپذیرى ـ در حد معقول البته ـ و پیشرفت و امید به آینده»37 و دوم اینکه اینکه جهاد یک سنت الهى است و مخصوص به زمان خاصى نیست؛ هرجا که مانع باشد، جهاد هم معنا خواهد یافت؛ چراکه جهاد به معناى تلاش براى برداشتن موانع است؛ و اما حال پرسش اینجاست که جهاد علمى یعنى چه؟
مجموعه پژوهشکده رویان، مجموعه علمى است؛ اما در چه جهتى باشد تا جهاد باشد؟ این مهم است. نگاه کنید ببینید براى کشور شما، براى انقلاب شما، براى اهدافى که این انقلاب ترسیم کرده، کدام دشمن عنود در کمین نشسته و شما باید (با آن دشمن عنود) مبارزه کنید؟ کارتان در آن صراط که شد، مى شود جهاد.38
الف. خطرپذیرى همراه با کار سخت و پیگیر و پشتکار: مهم ترین عامل در موفقیت جهاد علمى و پیشرفت هاى ملّى کشورها، خطرپذیرى همراه با کار سخت و پیگیر و پشتکار است.
خطرپذیرى؛ نقطه مقابل آن، ترس است. ترس از چه؟ ترس از عدم موفقیت؛... در همه میدان هاى مادى و معنوى که انسان موفقیتى مشاهده مى کند، این جرئت و گستاخى و نترسیدن از احتمال موفق نشدن، عامل بسیار مهمى است که ما را پیش نقطه مقابل تنبلى است. نگذارید تنبلى و راحت طلبى و تن دادن به زندگىِ دور از مشکل، کار سخت مى برد. یکى هم مسئله شما را وسوسه کند. اگر این حالت تنبلى وجود داشت، هیچ کدام از این کشفیات مهم علمى به وجود نمى آمد.39
ب. جدى گرفتن مسئله علم و درس خواندن : نگاه به علم و تحقیق در دانشجو باید یک نگاه عالمانه و جدى باشد. نگاه به درس و علم نباید تنها براى قبولى در آن درس و گرفتن مدرک باشد. به طور قطع و یقین، با این نگاه ـ صرف قبولى در آن درس و گرفتن مدرک ـ ما به قله هاى علم نخواهیم رسید. «شما باید در محیط دانشگاه، مسئله علم را جدى بگیرید. ... این خیلى خوب است که جوان، دنبال تحقیق، کار علمى و پیشرفت علم باشد. بدون پیشرفت علم، نمى شود کشور را پیش برد.»40 «عزیزان من! کمبود علم و عقب افتادگى علمى ما را جبران کنید؛ و این با درس خواندن، فکر کردن، کار کردن و شجاعت علمى داشتن حاصل مى شود.»41
ج. نواندیشى علمى : در همه مراحل خطرپذیرى و کار سخت و مطالعه دقیق علوم، باید توجه داشت که تمام این تلاش ها مقدّمه اى است براى نواندیشى علمى، نه توقف در آن علم. این نواندیشى، حاصل و ثمره جهاد علمى است که باید خود را نشان دهد.42
یکى از وظایف مهم دانشگاه ها عبارت است از نواندیشى علمى. ... آنچه که براى یک محیط علمى و دانشگاهى وظیفه آرمانى محسوب مى شود، این است که در زمینه مسائل علمى، نواندیش باشد. معناى واقعى تولید علم این است. تولید علم، فقط انتقال علم نیست؛ نوآورى علمى در درجه اولِ اهمیت است. این را من از این جهت مى گویم که باید یک فرهنگ بشود. این نواندیشى، فقط مخصوص اساتید نیست؛ مخاطب آن، دانشجویان و کلّ محیط علمى هم است. البته براى نوآورى علمى ـ که در فرهنگ معارف اسلامى از آن به اجتهاد تعبیر مى شود ـ دو چیز لازم است : یکى قدرت علمى و دیگرى جرئت علمى.43
3) اعتماد به نفس
از لوازم حیاتى حرکت در راستاى رسیدن به آرمان هاى علمى، وجود اعتماد به نفس ـ نقطه مقابل خودکم بینى ـ در رهپویان این راه است. مهم ترین تأثیر اعتماد به نفس «این است که حالت انتظار کمک و دستگیرى از دیگران را از انسان مى گیرد»44 و سبب خواهد شد که استعدادهاى نهفته، براى رسیدن به هدف به کار افتند. این اعتماد به نفس کنونى که در جامعه وجود دارد، بر اثر انقلاب، دفاع مقدس و شخصیت ویژه امام خمینى „ به دست آمده است؛ اما هنوز این اعتماد به نفس در جامعه علمى به حد نصاب لازم نرسیده است. در برابر این اعتماد به نفس، موانعى وجود دارد که برخى آگاهانه و برخى ناآگاهانه به جاى ترویج اعتماد به نفس، این موانع را گسترش مى دهند و این، خود سبب کندى حرکت مى شود.
سه مانع اصلى در راه فرایند اعتماد به نفس و به ثمر رسیدنش وجود دارد. ... اول، ایجاد یأس است؛ تیره کردن افق، به رخ کشیدن فاصله هاى علمى...؛ عامل دوم، اشکال تراشى هاى غیرمنطقى است. ... یکى از راه ها ـ که این راه سوم را هم غربى ها به شدت در این سال ها دنبال کردند ـ مسئله هوچى گرى است؛ هوچى گرى مطبوعاتى.45
همان گونه که پیش از این نیز گفته شد وجود موانع، سنت الهى است و البته در برابر آن، جهاد وجود دارد که این هم سنت الهى است. پس براى غلبه بر موانع و رسیدن به آرمان ها، باید جهادى همراه با اعتماد به نفس صورت گیرد تا موفق شویم.
پیشرفت علمى بایستى با خودباورى اولا، امید به موفقیت؛ ثانیآ، حرکت جهادگونه؛ ثالثآ، همراه باشد؛ چون ما فرض را بر این گذاشتیم که پیشرفت علمى، بایستى با نگاه بومى و با تکیه به فرهنگ خودمان باشد ـ فرهنگ ما یعنى اسلام و مواریث ملىِ پسندیده ما ـ و نیز ناظر به نیازهاى کشور.46
4) حفظ اصول و روحیه آرمان گرایى
داشتن روحیه آرمان گرایى براى تحرک و دورى از رخوت و سستى، لازم و ضرورى است. نیاز به این روحیه در دانشجویان که پیشروان حرکت تولید علم اند، ضرورى تر به نظر مى رسد. از آنجا که حرکت هاى آرمان گرایانه، بیشتر در میانه راه به خطا مى روند، براى جلوگیرى از انحراف و حرکت در مسیر درست علمى، داشتن اصول و شاخصه ضرورى است؛ وگرنه صرف حرکت باشتاب سریع، اما در جهت نادرست، حرکتى بیهوده و بى اثر است.47
من بارها گفته ام از آن روزى باید ترسید که جوان ما، دانشجوى ما در دانشگاه، انگیزه طرح مسئله، طرح سؤال، طرح درخواست نداشته باشد. همه همت ما باید این باشد که این روحیه مطالبه، خواستن و مدعا داشتن در زمینه هاى گوناگون را در نسل جوان کشورمان ـ بخصوص جوان علمى ـ گسترش بدهیم. ... توصیه من به فضاى دانشجویى و محیط دانشجویى، همین مطلبى است که عرض کردم؛ یعنى خواستن، مطالبه کردن، داعیه داشتن؛ هم در زمینه مسائل سیاسى و اجتماعى، هم در زمینه مسائل علمى، هم در زمینه مسائل خاص دانشگاهى؛ همراه با عقلانیت.48
براى تبیین بیشتر این موضوع، در اینجا دو مصداق از روحیه آرمان گرایى همراه با حفظ اصول،آورده شده است :
1. مطالبه عدالت خواهى: مقام معظّم رهبرى در این بحث تأکید دارند که دانشجویان، اصل عدالت را مطالبه کنند و بر روى مصداق ها بحث نکنند؛ چراکه بحث بر روى مصداق ها ممکن است اصل قضیه عدالت خواهى را تحت الشعاع قرار دهد.
بنده معتقدم دانشجو در زمینه عدالت خواهى باید اصل قضیه را مطالبه کند. جا انداختن فکر عدالت خواهى در ذهن مردم، خانواده ها و در ذهن هر کسى که در حوزه کارى او قرار مى گیرد.49
2. نقد منصفانه و نقدپذیرى متواضعانه: آرمان ما در نقد کردن، اصلاح معایب است؛ ولى اصولى هم داریم که مهم ترین آنها رعایت انصاف و دلسوزى در نقد، و پذیرش متواضعانه اشتباه خود، هنگام نقد کردن است.
در محیط دانشگاه، محیط دانشجویى، نقد منصفانه و متقابلا نقدپذیرى متواضعانه، هر دو لازم است. جوان، آن هم دانشجو، در محیط علمى باید ذهنش و زبانش باز باشد؛ نقد کند؛ البته منصفانه باشد. نقد را با عیب جویى و با عصبانیت و با بهانه گیرى نباید اشتباه کرد؛ اما نقادى باید کرد. در عین حال، نقدپذیر هم باید بود.50
5) مطالعه تاریخ و عبرت از آن
سنت هاى الهى در جهان هستى، تغییرناپذیرند. متناسب با رفتارهاى ما، سنت هاى الهى نیز عمل خواهند کرد. براى استفاده از سنت هایى که رحمت الهى اند، باید از رفتار گذشتگان عبرت گرفت و از تکرار رفتارهایى که سبب ذلت و عذاب الهى مى شود، خوددارى کرد.
نگاه به تاریخ باید ما را از سرنوشت عمومى ملت ها و آحاد بشرى آگاه کند، درس است؛ راه را نشان مى دهد. این، سرنوشت ملت هاست؛ سرگذشت تاریخ عمومى ملت هاست. ملتى که در روابط ظالمانه سیاسى جهان، تحت ستم قرار گرفته است، یا مى سوزد و مى سازد؛ تحمل مى کند؛ یا درصدد پاسخ برمى آید. از این دو حال، خارج نیست. سرنوشت ملت ها را این انتخاب تعیین مى کند. روى این نکته، شما جوان ها خیلى باید تأمّل و فکر کنید. این، راه را به ما نشان مى دهد. روابط ظالمانه میان قدرت هاى سلطه گر و ملت ها و کشورهاى زیر سلطه، مسئله امروز و دیروز نیست؛ مال همیشه تاریخ است.51
3. مدل سازى الگوى پیشرفت
یکى از آفت هاى برخى از مدیران و دانشجویان، داشتن نگاه مطلق به الگوهاى پیشرفت جوامع دیگر بوده است. زمانى برخى از افراد الگوى پیشرفت کشور را الگوى کشورهاى کمونیستى مى دانستند و اکنون نیز بسیارى از افراد، الگوى پیشرفت را پیروى کامل از الگوى غربى مى دانند. اساسى ترین ضعف این دو نگاه، بى توجهى به شاخص هاى انقلابى و اسلامى جمهورى اسلامى ایران است. ما باید از پیشرفت آنها استفاده کنیم، ولى نباید مثل آنها بشویم. ما براى پیشرفت، به یک الگوى ایرانى ـ اسلامى نیاز داریم.
مدل سازى و الگوسازى، کار خود شماست؛ یعنى کار نخبگان ماست. در تحقیقات دانشگاهى باید دنبالش بروند، بحث کنند و در نهایت، مدل پیشرفت را براى ایران اسلامى، براى این جغرافیا، با این تاریخ، با این ملت، با این امکانات، با این آرمان ها ترسیم و تعیین کنند و بر اساس او، حرکت عمومى کشور به سوى پیشرفت در بخش هاى مختلف شکل بگیرد.52
4. ایجاد تحول
الف. قانع نبودن به وضع موجود
لازمه شروع تحول، قانع نبودن به وضع موجود است. مهم ترین آفت قانع بودن به وضع موجود، این است که همواره ما را در محدوده وضع موجود نگه مى دارد و باعث مى شود که ما وضع موجود را مطلوب بپنداریم و براى رسیدن به مطلوب واقعى و حقیقى، حرکتى انجام ندهیم. البته لازمه حرکت به سوى تحول، شناخت قواعد فعلى است و بعد متمایز فکر کردن؛ چراکه شکستن وضع موجود، نه از راه نفى قواعد آن، بلکه از راه ارائه قواعد عالى تر به جاى آن، صورت مى پذیرد.53
اگرچه وضع کنونى را قابل تحسین مى دانم، اما به هیچ وجه قناعت به این وضع را مجاز نمى شمارم، براى هیچ کس؛ نه براى دولتى ها، نه براى خود شما جوان ها، نه براى اساتیدتان. ما هنوز خیلى باید راه برویم؛ خیلى باید حرکت کنیم. فاصله ما هنوز با آن قله ها ـ حتى، برخى پایین تر از قله ها ـ زیاد است. باید این فاصله ها را طى کنیم.54
ب. امید به آینده
براى ایجاد تحول، داشتن امید به آینده، ضرورى است. صرف قانع نبودن به وضع موجود، کافى نیست. سیاه دیدن آینده، آفتى است که انسان را از حرکت و تحول بازمى دارد. هرچه آینده سخت و دشوار باشد، نباید امید به آینده را که ناشى از امید به رحمت خداوند است، از دست داد. اهمیت این شاخصه تا آنجاست که در قرآن کریم ناامیدى از رحمت خدا را از ویژگى هاى کافران برشمرده است: «... و از رحمت بى منتهاى خدا مأیوس نباشید، که هرگز جز کافران کسى از رحمت خدا نومید نیست.»55
آنچه من باز هم مثل همیشه توصیه مى کنم، در درجه اول این است که شما زبدگان، نخبگان، در هر بخشى که هستید، روزبه روز دریچه امید را بر روى خودتان بیشتر باز کنید و به نسل جوان بیشتر امید بدهید. سم مهلکى است سیاه نمایى و ناامیدسازى و آینده را تاریک نشان دادن.56
ج. هدف و همت بلند
آخرین مرحله در ایجاد تحول، داشتن هدف و همت بلند است. پس از شناسایى وضع مطلوب و مشخص شدن فاصله خود با آن، باید با همتى بلند براى رسیدن به آن هدف بلند تلاش کرد. البته هدف بلند به معناى هدف دست نیافتنى نیست، بلکه باید چالشى باشد نه آن قدر کوتاه و ساده، که با یک حرکت آسان به آن برسیم و نه آن قدر آرمانى که اصلا دست یافتنى نباشد.
همتتان را بلند بگیرید. من چند بار تا حالا در جمع جوان ها و نخبه ها این را گفته ام. همت نباید این باشد که ما فلان فناورى را که دیگران ساخته اند و ما همیشه از آنها مى خریدیم و وارد مى کردیم، حالا فرض کنید، مى توانیم خودمان اینجا بسازیم. اینکه چیزى نیست. البته چیزى هست، کم اهمیت نیست؛ اما آن چیزى نیست که ما دنبالش هستیم. شما هدف را این قرار بدهید که ملت و کشور شما در یک دوره اى، بتواند مرجع علمى و فناورى در همه دنیا باشد. یک وقتى من در جمع جوان هاى نخبه گفتم: شما کارى کنید که در یک دوره اى ـ حالا این دوره ممکن است پنجاه سال دیگر یا چهل سال دیگر باشد ـ هر دانشمندى اگر بخواهد به آخرین فراورده هاى علمى دست پیدا کند، ناچار باشد زبان فارسى را ـ که شما اثرتان را به زبان فارسى نوشته اید ـ یاد بگیرد؛ همتتان را پیشرفت در زمینه دانش و شکستن مرزهاى علم قرار بدهید،... آن تحول اجتماعى یا اقتصادى اى که انسان ها را نسبت به هم بى تفاوت و بى محبت مى کند، ممدوح نیست؛ مذموم است.57
د. تحول در جهت تکامل و تعالى
نکته اساسى و مهم در تحول، جهت تحول است. تحول همواره امر پسندیده اى نیست. بسیارى از تحولات سبب سقوط جامعه انسانى مى شود. باید جهت تحول را هم معلوم کرد و در طول مسیر، همواره آن را مورد ارزیابى قرار داد تا مشخص شود نسبت به حالت قبل، تکامل و تعالى داشته ایم یا سقوط و انحطاط.
آنچه که ما در تحول، تحولى که با پیشرفت همراه است مورد نظرمان است ـ که جا دارد که این جزء آرمان هاى ما باشد ـ مبارزه با فقر، مبارزه با تبعیض، مبارزه با بیمارى، مبارزه با جهل، مبارزه با ناامنى، مبارزه با بى قانونى، مدیریت ها را به سطح علمى تر ارتقا دادن، رفتار شهروندان را به سطوح منضبط ارتقا دادن و انضباط اجتماعى، رشد امنیت، رشد ثروت ملّى، رشد علم، رشد اقتدار ملّى، رشد اخلاق و رشد عزت ملّى است... در کنار اینها، عشق به معنویت و ارتباط با خدا، مهم ترین عاملى است که پیشرفت یک ملت را به معناى واقعى خودش تضمین مى کند.58
5. تواضع
یکى از مهم ترین آفت هاى دانشجویان در هر زمینه اى، فراموش کردن تواضع و مبتلا شدن به غرور است. این آفت و بلیه در نخبگان علمى به سرعت ظهور پیدا مى کند و بلاى جان آن علم و خود نخبه مى شود. از نتایج سوء این آفت، داشتن نگاه طلبکارانه به انقلاب و کشور، رعایت نکردن احترام پیشکسوتان علم و دانش و... است و همین سبب مى شود منفعت و سود از آن علم گرفته شود و جز زیان، نتیجه اى براى کشور نداشته باشد. «مواظب باشید غرور شما را نگیرد. غرور، خودبیش بینى، طلبکارى؛ اینها درست نیست؛ این برایتان ضرر دارد.»59
الف. عدم محافظه کارى و حفظ هوشیارى
یکى از مؤلفه هاى مهم براى حفظ پویایى و تحرک دانشجویان، عدم محافظه کارى است. اگر روح رخوت و حفظ وضع موجود در دانشجویان رخنه کند، به تبع آن به عموم دانشجویان نیز سرایت خواهد کرد و پیشرفت و تحولى صورت نخواهد گرفت. اما نکته مهم در عدم محافظه کارى، حفظ هوشیارى است. زیرکى و فراست جزو عوامل اصلى عدم محافظه کارى است. اگر حرکتى به اسم عدم محافظه کارى شروع شود، ولى بیشترین بهره بردارى از آن را دشمن بکند، این نه تنها عدم محافظه کارى نیست، بلکه حرکتى بیهوده و بازى کردن در زمین دشمن است.60
«من، شما دانشجوهاى بسیجى را توصیه مى کنم به اینکه محافظه کار نشوید و همواره دانشجو و بسیجى به همان مثبت و پرخون و پرتپش باقى بمانید، ولى هوشیار هم باشید که محافظه کار نشوید. البته دنباله اینکه مى گوییم... اما بسیار هوشیار. دشمن نباید بتواند از هیچ حرکت و اظهار و موضع گیرى شما استفاده کند. این، اصل اول و یک خط قرمز است.»61
به نظر مى رسد مهم ترین کار براى حفظ هر دو اصل عدم محافظه کارى و حفظ هوشیارى، تعیین شاخصه هاى راه درست است. اگر شاخص ها معین باشند، موضع گیرى و حرکت ها نیز براساس آن صورت خواهند گرفت و براساس آن سنجیده خواهند شد و احتمال سوءاستفاده دشمن از موضع گیرى ما را به حداقل خواهند رساند.
یکى از کارها، مشخص کردن اصول است. ما اصولى داریم که باید از این اصول تخطى نشود. یعنى به نام فکرپردازى و اندیشه پردازى، از اصول انحراف پیدا نشود. اصول، شاخص هاى راه صحیح و صراط مستقیم است. خطاست اگر اصول را به دیواره هایى تشبیه بکنیم که انسان از وسط این دیواره ها باید حرکت کند؛ نه، اصول شاخص اند.62
ب. قدرت تحلیل و فهم سیاسى
یکى از مسائلى که گاهى مطرح مى شود، این است که دانشجو باید در دانشگاه فقط به تحصیل علم بپردازد و ذهن خود را با مسائل سیاسى درگیر نکند. در مقابل این نظریه هم گروهى معتقدند دانشجو صرفآ باید کار سیاسى انجام دهد و نیازى به تحصیل علم براى تشکل هاى سیاسى نیست. این گروه علم آموزى را کار دانشجویان خارج از تشکل هاى سیاسى، و فعالیت هاى سیاسى را منحصر به اعضاى این تشکل ها مى دانند؛ اما «آنچه مى باید پس از تحصیل علم در صدر فعالیت هاى دانشجویى قرار گیرد، ارتقاى فکرى دانشجویان در زمینه فرهنگ و سیاست است. هیچ کس نمى تواند انکار کند که فورى ترین هدف دشمنان جمهورى اسلامى ایران، تسخیر پایگاه هاى فرهنگى در کشور است. آنان درصددند بدین وسیله باورهاى اسلامى و انقلابى را که اصلى ترین عامل ایستادگى ملت ایران در برابر نظام سلطه استکبارى است، از ذهن ها و از دل ها بزدایند.»63
مهم ترین منبع مصونیت براى یک تشکل و جامعه در برابر تهاجمات بین المللى، این است که انسان هاى قوى داشته باشد. اگر دانشجویى خبرى بخواند و زود دلسرد شود و یا یک خبر دیگرى بخواند و بعد خیلى خوشحال شود، ذهن او ذهن تحلیلگرى نیست. در دنیاى جهانى شدن، باید دانشجویانى داشته باشیم که بتوانند مسائل را خودشان تجزیه و تحلیل کنند و در نگاهى که به جامعه دارند، قوى باشند.
به روشنى مى دانیم که مهم ترین پاسخ کوبنده به بدخواهان، معرفت و ایمان روشن بینانه و قدرت تحلیل سیاسى است و اینها همان است که تشکل هاى دانشجویى شایسته همت گماشتن و پرداختن به آن مى باشند... در این راه، آموختن دین و سیاست از انسان هاى امین و آگاه و نیز پرهیزگارى و پارسایى در کار شخصى و جمعى و البته کمک و راهنمایى طلبیدن از خداوند دانا و مهربان، خط روشن و مسیر بى ضلالت است.64
پس، لزوم داشتن قدرت تحلیل و فهم سیاسى، براى این است که دشمن از این تشکل ها و دانشجویان در مسیر خود بهره بردارى نکند و این نقطه قوت خود را به فرصتى براى دشمن تبدیل نکنیم. نکته دیگر این است که تشکل ها در این زمینه باید تأثیرگذار باشند نه تأثیرپذیر. دانشجویان نباید به گونه اى باشند که تحلیل هاى سیاسى جریان هاى خارج از دانشگاه، آنها را تحت تأثیر قرار دهد. این قدرت تحلیل و فهم باید به گونه اى باشد که نه تنها دانشجویان را پخته و کارآمد سازد، بلکه جناح هاى خارج از دانشگاه و محیط سیاسى بیرون را نیز تحت تأثیر قرار دهد. «هم محیط سیاسى تان را بشناسید، هم روى محیط سیاسى اثر بگذارید.»65
ج. داشتن یک مجموعه اندیشه ورز
یکى از نکات بسیار مهم براى هر مجموعه اى در عصر حاضر، لزوم آینده نگرى و دوراندیشى است. از آنجا که حرکت ما در راستاى فتح قله هاى دانش و پیشرو بودن در این عرصه است، وجود این امر مهم براى دانشجویان، از دو جنبه بسیار اهمیت دارد. در مرحله نخست این مجموعه ها باید نیازهاى آینده را شناسایى کنند و با کشف نیازهاى نهفته، براى خود یک فرصت جدید به وجود بیاورند و سپس در راستاى رفع این نیازها، اندیشه پردازى کنند تا دانشجویان ما به طور اعم، و اعضاى تشکل ها به طور اخص در آینده اى که قرار است ما در قله علم قرار گیریم با فقدان تئوریک روبه رو نشوند.
از جمله نیازهاى شما، یک مجموعه اندیشه ورز است. ... یک مجموعه فکرى درست کنید ـ همان اتاق فکر در مراکز ـ اینها بنشینند فکر کنند، فکرهاى عالى بکنند. از افراد مطمئن، خاطرجمع و خوش فکر استفاده کنید.66
6. تهیه نقشه جامع علمى کشور
مهم ترین ابزار لازم براى حرکت در یک مسیر ناشناخته و دشوار، داشتن یک نقشه راه است. ما باید پس از شناسایى وضعیت مطلوب، وضعیت فعلى خود را بشناسیم تا بدانیم در کجاى مسیر هستیم و براى رسیدن به قله، به چه لوازمى احتیاج داریم.
نقشه جامع علمى، چیزِ لازمى است؛ جایگاه علوم گوناگون ـ هرکدام ـ مقدار دانشجو، نوع دانشجو، جنس دانشجویان ـ دختر، پسر ـ مناطق گوناگون؛ اینها باید روشن بشود؛ ما بدانیم چه کار مى خواهیم بکنیم.67
در تدوین صحیح نقشه جامع علمى کشور، باید ابتدا ظرفیت و توان خود را بشناسیم و به تناسب آن، توقع داشته باشیم. «جوان ایرانى در استعدادهاى گوناگون، یک ظرفیت سطح بالا را داراست. اگر ما مسئولان نشناسیم، گناه ماست.»68
از نکات مهم و قابل توجه در تدوین نقشه جامع علمى کشور، داشتن نگاه متوازن به علوم است. تجربه دانشگاه ها و مراکز علمى و پژوهشى معتبر نشان مى دهد که هرگونه کم توجهى به یکى از دو حوزه پژوهش هاى کاربردى یا پژوهش هاى بنیادین، و توجه بیش از اندازه به حوزه دیگر مى تواند نتایج ناخوشایندى براى هر دو حوزه به بار آورد. تکیه بیش از اندازه به پژوهش هاى کاربردى و توجه کمتر به پژوهش هاى بنیادین، مى تواند سرچشمه زاینده اندیشه هایى را که باید راهگشاى فعالیت هاى کاربردى شوند، بخشکاند و از سوى دیگر، بى اعتنایى به پژوهش هاى کاربردى نیز کشور را با مشکل ناتوانى در رفع نیازهاى علمى و فناورانه مواجه مى کند. در واقع، این علوم مانند حلقه هاى یک زنجیر به هم پیوسته اند و کنار گذاشتن یکى از آنها به معناى وابستگى در علم و دانش است.
یک نکته دیگر، مسئله توازن نگاه رؤساى این بخش علمىِ شما به رشته هاى علمى است، ...این طور نیست که ناگهان براى مدت هاى متمادى، بعضى از علوم به انزوا و حاشیه بیافتند.69
7. علمى کردن محیط دانشگاه
منظور از علمى کردن محیط دانشگاه، کنار گذاشتن مباحث سیاسى و... از محیط دانشگاه نیست. علمى کردن به این معناست که هرکس واقعآ طالب علم است، دانشگاه را طلب کند و بداند که آنجا دریاى علم است. از سوى دیگر، هدف طالب علم هم باید علمى باشد و به دنبال خود علم باشد، نه چیز دیگر. در واقع، در چنین فضایى، محیط براى جهاد علمى آماده مى شود تا استاد و دانشجو همراه یکدیگر براى شکستن مرزهاى علمى گام بردارند.
آنها (مسئولان) کارى بکنند که محیط دانشگاهى، محیط علمى مطلوبى باشد. واقعآ این جوان بخواهد عالم بشود و فقط مسئله این نباشد که بخواهد مدرکى بگیرد.»70
8. انجام تحقیق مطابق با نیازهاى کشور
نظام اعطاى امتیازات علمى و آیین نامه هایى که در این زمینه هست، باید تطبیق کند با همین مطلب که کدام تحقیق منطبق است با نیاز کشور، و کدام تحقیق، تکمیل کننده یک زنجیره تحقیق و پژوهش است. ...؛ یعنى پژوهشگر ما نباید براى کسب رتبه علمى به دنبال این باشد که مقاله اى را تهیه و تولید کند که براى کشور هیچ فایده اى ندارد و هیچ خلأیى از خلأهاى پژوهشى کشور را پر نمى کند.71
نتیجه گیرى
1. براى اینکه حوزه علوم انسانى در کشور ما تقویت شود، باید در گام نخست، زیست بوم عقلانیت تقویت شود. این امر از راه ترویج فرهنگ نقادى تقویت مى شود. همچنین، باید بر مثلث حقیقت، عینیت و عقلانیت تأکید کرد.
2. در حوزه هاى انسانى باید بر آزادى، نهادهاى مدنى و مردم سالارى و دموکراسى تأکید کرد. رویه هاى مردم سالارانه است که اجازه مى دهد از آزادى حمایت شود.
3. علوم انسانى ما پا نخواهد گرفت، مگر اینکه ما در عرصه هاى جهانى حاضر شویم. بسته بودن، منقطع بودن و در جزیره اى مستقل زندگى کردن، هیچ کمکى به ما نخواهد کرد. باید جهانى بیاندیشیم و محلى عمل کنیم. در این صورت است که علوم انسانى ما از حالت نزار کنونى بیرون مى آید و به توسعه کمک مى کند.72
4. علوم انسانى در ایران، بیش از هرچیز، نیازمند دست یابى به تعریفى از خود به منزله شاخه اى از دانش است؛ تعریفى که بتواند به نهادى شدن این دانش در بافت و ساختار معرفتى و اجتماعى ایران کمک کند. بدون تردید، راهى که تاکنون رفته ایم، راه بى حاصلى نبوده و تجربه هاى بسیارى به دست آورده ایم.
5. مشکلى که در راه تجربه هاى انباشته ما در حوزه علوم انسانى وجود دارد، ابهام در انتظار جامعه از این دانش هاست. براى دست یابى به تصویر و تعریفى روشن از این دانش ها، و وظیفه و جایگاه آنها در کلیت نظام اجتماعى، لازم است تعامل سازنده میان دولت، جامعه علمى، بخش خصوصى و قلمروى عمومى برقرار شود مى تواند تأثیر قاطعى بر شکل گیرى موزون علوم انسانى در ایران داشته باشد.
6. همراهى علم و تربیت دینى در دانشگاهها، از نظر امام خمینى (ره) دانشى سودمند است که جهت دار باشد. آن بزرگوار «علم مطلق» و صرف دانستن را بدون رعایت جهت مطلوب، مضر مى دانند.
7. بر اساس بیانات مقام معظّم رهبرى در راستاى انجام تعهد، هریک از دانشجویان و استادان نسبت به یکدیگر، و همه آنها نسبت به توسعه علوم انسانى تعهد دارند.
8. زمانى ما به نظریه پردازى جهانى و توسعه علوم انسانى دست خواهیم یافت که جامعه دانشگاهى ما در این حوزه پیشرفت کند.
9. این اقتدار و توسعه هم زمانى به دست خواهد آمد که تک تک اعضاى این جامعه با تمام وجود، خود را موظف به تحقیق و تفکر در حوزه علوم انسانى بدانند. این امر زمانى تحقق مى یابد که بازگشتى دوباره به قرآن داشته باشیم و محور پژوهش هاى ما، قرآن باشد.
منابع
- ـ آردیوید، فرد، مدیریت استراتژیک، ترجمه على پارساییان و محمّد اعرابى، تهران، دفتر پژوهش هاى فرهنگى، 1387.
- ـ الهادى زین، محمّد، روان شناسى دعوت اسلامى، ترجمه احمد حکیمى، تهران، احسان، 1385.
- ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با نخبگان جوان دانشگاهى، استادان و اعضاى هیئت علمى دانشگاه هاى سراسر کشور، پژوهشکده رویان، بسیج دانشجویى، تشکل هاى دانشجویى، 9/12/1379 ـ 7/7/1387.
- ـ پاریاد، رحمان و ملکى، بهزاد، «جایگاه کشورهاى جهان سوم در انتشار تولیدات علمى جهان (مطالعه موردى: کشور ایران)، در: کنگره ملّى علوم انسانى: وضعیت امروز، چشم انداز فردا، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1385.
- ـ پایا، على، دانشگاه تفکر علمى نوآورى و حیطه عمومى، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگى، 1385.
- ـ پایا، على، «موانع پیشرفت علوم انسانى در ایران»، نامه آموزش عالى، ش 7 (آذر 1383)، ص 10ـ9.
- ـ حشمت زاده، محمّدباقر، «چیستى و هستى علوم انسانى برخى موانع و راه کارها»، قبسات، ش 23 (خرداد و تیر 1386)، ص 33ـ50.
- ـ داورپناه، محمدرضا، «روابط میان رشته اى در علوم انسانى: تحلیلى استنادى»، مطالعات تربیتى و روان شناسى، ش 8 (مهر 1386)، ص 17ـ36.
- ـ سجادیان، سیدمحمّد، «نقش دانشگاه ها و مؤسسات آموزشى و پژوهشى در ارتقاى علوم انسانى»، در: کنگره ملّى علوم انسانى: وضعیت امروز، چشم انداز فردا، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1385.
- ـ شاتو، ژان، مربیان بزرگ، ترجمه غلامحسین شکوهى، تهران، دانشگاه تهران، 1369.
- ـ شمشیرى، بابک، «آگاهى بخشى و نقادى، بنیادى ترین کارکردهاى علوم انسانى»، در: کنگره ملّى علوم انسانى: وضعیت امروز، چشم انداز فردا، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1385.
- ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، قرآن در اسلام، قم، هجرت، 1369.
- ـ عباسى مقدّم، مصطفى، نقش اسوه ها در تبلیغ و تربیت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1371.
- ـ عزیزى، نعمت اللّه، «بررسى چالش ها و نارسایى هاى تحصیلات دانشگاهى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر نظرات دانشجویان»، آموزش عالى ایران، (پاییز 1387)، ص 1ـ29.
- ـ عصاریان نژاد، حسین، «بررسى موانع نهضت تولید علم در راستاى تحقق اهداف سند چشم انداز»، در: مجموعه مقالات همایش ملّى سند چشم انداز، تهران، مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1385.
- ـ غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى، ترجمه نوراللّه کسائى، تهران، یزدان، 1364.
- ـ فیض، داود، «بررسى جایگاه علوم انسانى در نظام آموزشى، پژوهشى و مدیریتى کشور و ارائه راه کارهاى ارتقاى آن با استفاده از مدل swot، در: کنگره ملّى علوم انسانى: وضعیت امروز، چشم انداز فردا، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1385.
- ـ کارنما، اسداللّه، «نقش نهادهاى کشور در ارتقاى علوم انسانى (دانشگاه ها و وزارتخانه)، در: کنگره ملّى علوم انسانى: وضعیت امروز، چشم انداز فردا، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1385.
- ـ گوهرى مقدّم، ابوذر، «آسیب شناسى مطالعات میان رشته اى در علوم انسانى»، دوماهنامه داخلى جشنواره بین المللى فارابى، ش 9 (خرداد و تیر 1387)، ص 11ـ16.
- ـ معیرى، محمّدطاهر، مسائل آموزش و پرورش، تهران، امیرکبیر، 1364.
- ـ ملکى فر، عقیل و همکاران، الفباى آینده پژوهى، تهران، کرانه علم، 1386.
- ـ هنرى لطیف پور، یداللّه، «چالش هاى اساسى علوم انسانى در ایران با تأکید بر علم سیاست»، در: کنگره ملّى علوم انسانى: وضعیت امروز، چشم انداز فردا تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1385.
- ـ یمنى دوزى سرخابى، محمد، درآمدى به بررسى عملکرد سیستم هاى دانشگاهى، تهران، دانشگاه شهید بهشتى، 1380.
-
پى نوشت ها
* دانشجوى دکترى علوم تربیتى، دانشگاه آزاد اسلامى، واحد تهران. دریافت: 19/3/88 ـ پذیرش: 12/9/88.
* کارشناس ارشد علوم تربیتى، دانشگاه شیراز.
1 ـ محمّد یمنى دوزى سرخابى، درآمدى به بررسى عملکرد سیستم هاى دانشگاهى، ص89ـ90.
2 ـ حسین عصاریان نژاد، «بررسى موانع نهضت تولید علم در راستاى تحقق اهداف سند چشم انداز»، در: مجموعه مقالات همایش ملّىسند چشم انداز، ج 4، ص 234.
3 ـ محمّدطاهر معیّرى، مسائل آموزش و پرورش، ص 125.
4 ـ ژان شاتو، مربیان بزرگ، ترجمه غلامحسین شکوهى، ص 56.
5 ـ على پایا، «موانع پیشرفت علوم انسانى در ایران»، نامه آموزش عالى، ش 7، ص 9ـ10.
6 ـ نعمت اللّه عزیزى، «بررسى چالش ها و نارسایى هاى تحصیلات دانشگاهى در حوزه علوم انسانى تأمّلى بر نظرات دانشجویان»، آموزشعالى ایران، ش 2، ص 1ـ29.
7 ـ یداللّه هنرى لطیف پور، «چالش هاى اساسى علوم انسانى در ایران با تأکید بر علم سیاست»، در: کنگره ملّى علوم انسانى: وضعیتامروز، چشم انداز فردا، ص 213ـ214.
8 ـ ابوذر گوهرى مقدّم، «آسیب شناسى مطالعات میان رشته اى در علوم انسانى»، دوماهنامه داخلى جشنواره بین المللى فارابى، ش 9، ص11.
9 ـ محمّدرضا داورپناه، «روابط میان رشته اى در علوم انسانى: تحلیلى اسنادى»، مطالعات تربیتى و روان شناسى، ش 8، ص 21ـ22.
10 ـ محمّدباقر حشمت زاده، «چیستى و هستى علوم انسانى؛ برخى موانع و راه کارها»، قبسات، ش 23، ص 46ـ48.
11 ـ رحمان پاریاد و بهزاد ملکى، «جایگاه کشورهاى جهان سوم در انتشار تولیدات علمى جهان (مطالعه مورى کشور ایران)»، در: کنگره ملّىعلوم انسانى: وضعیت امروز، چشم انداز فردا، ص 46.
12 ـ سیدمحمّد سجادیان، «نقش دانشگاه ها و مؤسسات آموزشى و پژوهشى در ارتقاى علوم انسانى»، در: کنگره ملّى علوم انسانى: وضعیتامروز، چشم انداز فردا، ص 82ـ85.
13 ـ داود فیض، «بررسى جایگاه علوم انسانى در نظام آموزشى، پژوهشى و مدیریتى کشور و ارائه راه کارهاى ارتقاى آن با استفاده از مدلswot»، در: کنگره ملّى علوم انسانى: وضعیت امروز، چشم انداز فردا، ص 63ـ64.
14 ـ بابک شمشیرى، «آگاهى بخشى و نقادى، بنیادى ترین کارکردهاى علوم انسانى»، در: کنگره ملّى علوم انسانى: وضعیت امروز،چشم انداز فردا، ص 115.
15 ـ اسداللّه کارنما، «نقش نهادهاى کشور در ارتقاى علوم انسانى (دانشگاه ها و وزارتخانه)»، در: کنگره ملّى علوم انسانى: وضعیت امروز،چشم انداز فردا، ص 174.
16 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با نخبگان جوان دانشگاهى، 21 شهریور 1387.
17 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با استادان و اعضاى هیئت علمى دانشگاه ها، 13 مهر 1385.
18 ـ سید محمّدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 98.
19 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با استادان و اعضاى هیئت علمى دانشگاه ها، 13 مهر 1385.
20 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با استادان دانشگاه شهید بهشتى، 22 اردیبهشت 1382.
21 ـ محمد الهادى زین، روان شناسى دعوت اسلامى، ترجمه احمد حکیمى، ص 63.
22 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با دانشجویان و استادان دانشگاه صنعتى امیرکبیر، 9 اسفند 1379.
23 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با استادان دانشگاه شهید بهشتى، 22 اردیبهشت 1382.
24 ـ عقیل ملکى فر و همکاران، الفباى آینده پژوهشى، ص 112ـ114.
25 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با استادان دانشگاه هاى استان خراسان در دانشگاه فردوسى، 25 اردیبهشت 1386.
26 ـ محمد الهادى زین، روان شناسى دعوت اسلامى، ص 146ـ150.
27 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با جمعى از برجستگان و نخبگان علمى و استادان دانشگاه ها، 2 مهر 1387.
28 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با استادان و اعضاى هیئت علمى دانشگاه ها، 13 مهر 1385.
29 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با استادان دانشگاه هاى استان خراسان در دانشگاه فردوسى، 25 اردیبهشت 1386.
30 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با استادان و رؤساى دانشگاه ها، 9 مهر 1386.
31 ـ عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى، ترجمه نوراللّه کسائى، ص 212ـ216.
32 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با استادان و رؤساى دانشگاه ها، 9 مهر 1386.
33 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با جوانان سیستان و بلوچستان، 6 اسفند 1381.
34 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با استادان و دانشجویان دانشگاه هاى شیراز، 14 اردیبهشت 1387.
35 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکل هاى مختلف دانشجویى، 25 مهر 1385.
36 ـ عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاه هاى بزرگ اسلامى، ص 71.
37 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با جمعى از برجستگان و نخبگان علمى و استادان دانشگاه ها، 3 مهر 1387.
38 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار از پژوهشکده رویان، 25 تیر 1386.
39 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با نخبگان جوان، 25 شهریور 1385.
40 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى، 22 اردیبهشت 1382.
41 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با جوانان استان اصفهان، 12 آبان 1380.
42 ـ فرد آردیوید، مدیریت استراتژیک، ترجمه على پارساییان و محمد اعرابى، ص 162ـ164.
43 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با دانشجویان و استادان دانشگاه صنعتى امیرکبیر، 9 اسفند 1379.
44 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با دانشجویان استان یزد، 13 دى 1386.
45 ـ همان.
46 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با جمعى از برجستگان و نخبگان علمى و استادان دانشگاه ها، 3 مهر 1387.
47 ـ مصطفى عباسى مقدّم، نقش اسوه ها در تبلیغ و تربیت، ص 83ـ85.
48 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با دانشجویان نخبه، برتران کنکور و فعالان تشکل هاى سیاسى ـ فرهنگى دانشگاه ها، 17 مهر 1387.
49 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در جلسه پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى، 22 اردیبهشت 1382.
50 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسى مشهد، 25 اردیبهشت 1386.
51 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با دانش آموزان و دانشجویان بسیجى، 9 آبان 1386.
52 ـ بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسى مشهد، 25 اردیبهشت 1386.
53 ـ على پایا، دانشگاه تفکر علمى نوآورى و حیطه عمومى، ص 132.
54 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با نخبگان جوان دانشگاهى، 5 شهریور 1387.
55 ـ یوسف: 87.
56 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با ده ها تن از نخبگان و فرهیختگان استان فارس، 17 اردیبهشت 1387.
57 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با نخبگان، 12 شهریور 1386.
58 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با استادان و دانشجویان دانشگاه هاى استان سمنان، 18 آبان 1385.
59 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با نخبگان جوان، 12 شهریور 1386.
60 ـ على پایا، دانشگاه تفکر علمى نوآورى و حیطه عمومى، ص 48.
61 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار هزاران نفر از اعضاى بسیج دانشجویى دانشگاه هاى سراسر کشور، 31 اردیبهشت 1386.
62 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با جمعى از نخبگان علمى و دانشجویان دانشگاه ها، 7 مهر 1387.
63 ـ پیام مقام معظّم رهبرى به کنگره جامعه اسلامى دانشجویان در مشهد، 10 شهریور 1380.
64 ـ همان.
65 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکل هاى مختلف دانشجویى، 25 مهر 1385.
66 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار هزاران نفر از اعضاى بسیج دانشجویى دانشگاه هاى سراسر کشور، 31 اردیبهشت 1386.
67 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با نخبگان، 12 شهریور 1386.
68 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با استادان و دانشجویان دانشگاه هاى استان سمنان، 18 آبان 1385.
69 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با رؤساى دانشگاه ها، مؤسسات آموزش عالى و مراکز تحقیقاتى، 23 آبان 1385.
70 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با استادان و رؤساى دانشگاه ها، 9 مهر 1386.
71 ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار از پژوهشکده رویان، 25 تیر 1386.
72 ـ على پایا، دانشگاه تفکرعلمى نوآورى و حیطه عمومى، ص69.