تأثير روابط اجتماعى صميمانه بر بهداشت روان
تأثير روابط اجتماعى صميمانه بر بهداشت روان
سميهالسادات موسوى1
چكيده
بهداشت روان از ويژگىهاى زندگى سالم مىباشد و براى دستيابى به آن، اصولى مطرح است كه ايجاد روابط صميمانه اجتماعى از مهمترين آنها به شمار مىرود.
اين پژوهش قصد دارد تا آثار برخورد صميمانه در خلال انواع روابط اجتماعى را بر سلامت روان با بررسى دو ديدگاه اسلام و روانشناسى معرفى كند. از اينرو، به تطبيق يافتههاى علمى با آيات و احاديث در اين زمينه پرداخته است.
پس از بررسىها به دست آمد كه برقرارى روابط بر پايه محبت، سبب مىشود تا آثارى همچون نشاط، آرامش، احساس امنيت، اميد و عزت نفس در زندگى افراد نمود پيدا كند كه همگى در بالا بردن سطح سلامت روانى جامعه نقش بسزايى دارند. نكته مورد توجه در اين مقاله، اثبات دو سويه بودن آثار ايجاد شده براى طرفين رابطه مىباشد و اين از ويژگىهاى منحصر به فرد اين اصل است.
كليدواژهها: روابط اجتماعى، بهداشت روان، نشاط، آرامش، امنيت، اميد، عزت نفس.
مقدّمه
يكى از راههاى ارتقاى سلامت روانى جامعه، معرفى و شناساندن اصول بهداشت روانى به مردم مىباشد. بهداشت روانى داراى اصول مختلفى است؛ از جمله: احترام فرد به شخصيت خود و ديگران، انعطافپذيرى، توجه به زمينههاى آسيبپذير، برقرار كردن روابط صميمانه با ديگران و... . در اين ميان، اصل برقرار كردن روابط صميمانه با ديگران، از آن حيث كه هم داراى آثار فردى و هم اجتماعى است، يكى از مهمترين اصول به شمار مىرود. بىشك، انسان ناگزير از برقرارى روابط اجتماعى است و نمىتوان زندگى را بدون مراوده و برخورد با ديگران به راحتى ادامه داد. منتها آنچه در اين زمينه مهم و تأثيرگذار بر ميزان سلامت انسان و نحوه زندگى اوست، چگونگى برقرارى اين روابط مىباشد. تنها رفت و آمد و دوستىهاى سطحى براى يك زندگى سالم كافى نيست. چه بسا كسانى كه با انسانهاى متعددى در طول زندگى خود رابطه داشتهاند و بنا به مقتضاى كار يا موقعيتشان افراد زيادى را مىشناسند، ولى از حس تنهايى و افسردگى رنج ببرند. لازم است انسان با اطرافيان خود نه فقط براى برطرف شدن احتياجاتش، بلكه براى محبت كردن و عشق ورزيدن و توجه به نيازهاى آنها نيز تعامل داشته باشد تا از خودبينى و بىتوجهى به احساسات و مسائل ديگران كه از مشكلات روانى به شمار مىآيند به دور باشد و از آثار مطلوب اينگونه تعاملات نيز برخوردار شود. بخصوص در فضاى كنونى حاكم بر جوامع كه انسانها را به سمت تنهايى و انزوا سوق مىدهد، برقرارى روابط صميمانه يكى از مؤلفههاى اصلى سلامت روان به شمار مىرود. از اينرو، ضرورى است كه چگونگى و آثار روابط اجتماعى صميمانه با دقت مورد بررسى قرار گيرد و به عنوان راهى مؤثر براى دستيابى و ارتقاى سلامت روانى معرفى گردد.
شايد به نظر آيد كه مطالب زيادى در رابطه با روابط اجتماعى و آثار آن، هم توسط انديشمندان اسلامى و هم عالمان روانشناسى نگاشته شده؛ ولى حقيقت آن است كه علىرغم تلاشهايى كه در هر دو زمينه صورت گرفته، ابعاد زيادى از مسئله، بخصوص در رابطه با تأثيرى كه روابط اجتماعى بر بهداشت روانى افراد مىگذارند، ناديده گرفته شده؛ به گونهاى كه حتى در كتب روانشناسى اجتماعى و جامعهشناسى كه انتظار مىرود در اين مورد مباحث زيادى مطرح كرده باشند، به ندرت مىتوان مطلبى در اين زمينه مشاهده نمود. از طرفى، هرچند اين موضوع در منابع دست اول دينى، يعنى قرآن و سنت، آيات و احاديث فراوانى به خود اختصاص داده است، ولى به نظر مىرسد به رغم تلاشهاى خوبى كه اخيرا براى تطبيق مباحث روانشناسى با اين منابع شده، اثرى كه با تمركز بر تأثيرات روانى ايجاد روابط صميمانه با ديگران، آيات و احاديث را گردآورى كرده باشد وجود ندارد.
مقاله حاضر مىكوشد در بررسى اين اصل، همزمان با رويكرد روانشناسى، رويكرد اسلامى را نيز بيان كند. آنچه بخصوص مورد توجه قرار گرفته، اثبات دوسويه و طرفينى بودن آثار به دست آمده از اين روابط مىباشد.
به دنبال مطالب مطرح شده، نگارنده در پى پاسخ به اين سؤال اصلى است كه ايجاد روابط صميمانه در اجتماع چه تأثيرى بر بهداشت روانى افراد و به دنبال آن جامعه مىتواند داشته باشد؟ پيش از پرداختن به اين موضوع، بجاست ابتدا به سؤالات ذيل پاسخ داده شود: الف. بهداشت روانى چيست و چه اصول و راهكارهايى دارد؟ ب. اقسام روابط اجتماعى از ديدگاه اسلام چيست؟
در راستاى پاسخگويى به سؤالات مطرح شده، ابتدا بهداشت روانى تعريف و برخى اصول و راهكارهاى مورد پذيرش آن در اسلام معرفى مىشود. پس از آن، اقسام روابط از ديدگاه اسلام بيان مىگردد و در ادامه، با معرفى و توضيح پنج اثر از آثار ايجاد روابط صميمانه بر بهداشت روان كه شامل نشاط، آرامش، احساس امنيت، اميد و عزت نفس مىباشد بحث خاتمه مىيابد.
بهداشت روانى
1. تعريف بهداشت روانى
فرهنگها، سازمانها و مكاتب روانشناسى، در تعريف بهداشت روانى، مفاهيم مختلفى به كار مىبرند. با بررسى اين تعاريف، مشاهده مىشود كه هر تعريف گوشههايى از واقعيت را به همراه دارد. منتها به نظر مىرسد تعريف ارائه شده توسط سازمان جهانى بهداشت جامعتر باشد: «توانايى كامل براى ايفاى نقشهاى اجتماعى، روانى و جسمى.» اين سازمان معتقد است كه بهداشت روانى، تنها فقدان بيمارى يا عقبماندگى نيست. در اين تعريف، همانگونه كه ملاحظه مىشود، سازگارى با محيط در درجه اول قرار دارد و طبق آن، فردى كه بتواند با محيط خود (اعضاى خانواده، همكاران، همسايگان و به طور كلى اجتماع) خوب سازگار شود، از نظر بهداشت روانى بهنجار خواهد بود.2 به طور كلى، روانشناسان معتقدند: سلامت روانى هنگامى وجود دارد كه انسان رفتار صحيح و متناسبى با جامعه خود داشته باشد. اين رفتار برخاسته از انديشه منطقى و واقعگرا، درك و عكسالعمل مناسب است؛ از اينرو، فرد سالم، با جامعه رابطه سالمى برقرار مىكند.3
بنابراين، مىتوان گفت: سلامت و بهداشت روانى به اين معناست كه شخص، علاوه بر دور بودن از مشكلات و بيمارىهاى روانى، با شرايط خود به خوبى سازش داشته و در تعامل با اطرافيان و افراد جامعه موفق و در نتيجه، داراى رغبت و شوق زندگى باشد.
2. اصول بهداشت روانى
مشكلاتى كه گريبانگير انسانها مىشود بسيار گوناگون است و نمىتوان رهنمودى واحد براى همگان جهت حفظ سلامت روانى ارائه كرد. با اين حال، با توجه به تجارب درمانگران، پيشنهادهايى به عنوان اصول اساسى بهداشت روانى مطرح شده كه در تعاليم اسلامى نيز مىتوان برخى از آنها را تحت عنوان «صفات و ويژگىهاى عاقل» يافت. در ذيل، به برخى اصول مشترك از ديدگاه روانشناسى و اسلام اشاره مىشود:
1. احترام فرد به شخصيت خود و ديگران:4 كسى كه مىخواهد از سلامت روان برخوردار باشد، بايد علاوه بر حفظ شأن و منزلت خود، به جايگاه و شخصيت اطرافيانش نيز احترام بگذارد و براى آنها ارزش قايل شود. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در اين رابطه به اصحاب خودچنين سفارش مىكنند: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ.... مُقْبِلاً عَلَى شَأْنِهِ»؛5 و بر عاقل است كه... شئون و شخصيت خود را حفظ كند. همچنين ايشان مىفرمايند: «فَإِنَّهُ مَنِ احْتَقَرَ مُؤْمِنا لَمْ يَجْمَعِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا فِى الْجَنَّةِ إِلَّا أَنْ يَتُوب»؛6 هر كه مؤمنى را حقير شمارد خدا در بهشت آن دو را همراه نكند، مگر اينكه توبه كند.
2. شناختن نيازها و محركهاى اوليه رفتار:7 شناخت نيازهاى اساسى انسان سبب مىشود تا فرد، بهموقع و به شيوهاى درست براى برطرف كردن نيازهاى مزبور اقدام نمايد و از مشكلاتى كه ممكن است در اثر عدم ارضاى آنها به وجود آيد جلوگيرى كند. اسلام اين نيازها را اينگونه معرفى مىكند: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ سَاعِيا فِى ثَلَاثٍ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ وَ سَعْيءٍ لِمَعَاشٍ وَ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ....»؛8 بر عاقل است كه كوشش او نباشد مگر در سه چيز: يا بهرهبردارى براى معاد خود (انجام عبادات و خدمت به خلق)، يا اصلاح كردن امر معاش و لوازم زندگى خود و كسانى كه تحت سرپرستى او مىباشند، يا لذتى كه حرام نباشد.
3. توجه به زمينههاى آسيبپذير:9 اين اصل به انسان كمك مىكند تا توان خود را در رويارويى با مشكلات بالا ببرد و براى مواجهه با مسائلى كه پيشرو دارد آماده باشد. امام صادق عليهالسلام در معرفى اين زمينهها مىفرمايند: «فراموش كردن سه چيز در هيچ حالى شايسته فرد عاقل نيست: 1. فنا و ناپايدارى دنيا؛ 2. تغيير حالات؛ 3. آسيبهاى بىامان.»10
4. انعطافپذيرى:11 گاهى انسان در مسير زندگى خود به مشكلات و شرايطى برمىخورد كه قادر به برطرف كردن يا تغيير آنها نمىباشد. در اين اوضاع، بايد به جاى شكسته شدن و واماندن در برابر مسائل، به تطبيق و سازگارى با شرايط بپردازد تا زندگى به مسير طبيعى خود بازگردد. رسول خدا صلىاللهعليهوآله در تبيين اين مسئله، مؤمن را در مواجهه با سختىها به خوشه گندمى تشبيه كرده و مىفرمايند: «مثل المؤمن مثل السنبلة؛ تحرّكها الريح فتقوم مرّة و تقع اخرى»؛12 حكايت مؤمن، حكايت خوشه در مسير باد است؛ گاه مىافتد و گاه برمىخيزد.
5. زندگى كردن در زمان حال:13 از مواردى كه موجب به خطر افتادن سلامت روانى افراد مىشود اين است كه يا دايم حسرت گذشته را بخورند يا در رؤياى آينده باشند و از توجه به وضعيت موجود خود، غفلت كنند. امام على عليهالسلام در قالب بيتى زيبا، مسئله را اينگونه تبيين مىكنند:
ما فات مضى و ما سيأتيك فأين
قم فاغتنم الفرصة بين العدمين
گذشته رفته و آينده هنوز نيامده است؛ پس فرصت را در لحظهاى كه بين دو نيستى (گذشته و آينده) قرار دارد غنيمت شمريد.14
6. برقرارى روابط صميمانه با ديگران:15 افراد در تعامل محبتآميز با يكديگر مىتوانند از آثار فراوانى همچون آرامش، اميد، عزت نفس و نشاط در سلامت و بهداشت روان بهرهمند گرددند. به قدرى اين مسئله حايز اهميت است كه امام على عليهالسلام آن را از شرايط ايمان برشمرده و فرمودهاند: «من شرائط الايمان حسن مصاحبة الاخوان»:16 از شرايط ايمان نيكويى مصاحبت با برادران است.
7. شناختن محدوديتهاى خود و ديگران:17 اينكه فرد حدود و ميزان قابليتهاى خود و اطرافيانش را بشناسد سبب مىشود تا انتظارات بىجا، چه از خود و چه از ديگران، نداشته باشد و از بسيارى مشكلات روحى جلوگيرى كند. در اسلام، يكى از راههاى رسيدن به اين شناخت اينگونه بيان شده است: «وقتى كسى را كه در مال و جمال از شما پيش است مىنگريد به كسى كه از شما پستتر است نيز نظرى بيفكنيد.»18
3. راهكارهاى تأمين بهداشت روانى
بهداشت روانى در اسلام مورد عنايت و توجه فراوانى است تا آنجا كه به عنوان شرط رستگارى اخروى بشر معرفى مىشود: «يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»(شعراء: 88ـ89)؛ در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمىبخشد، مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد. طبق بيان مفسّران، مراد از «قلب» در بسيارى آيات، روح و روان انسان مىباشد19 و كلمه «سلم» و «سلامت» نيز به معناى دور بودن از آفات ظاهرى و باطنى است.20 بنابراين، مىتوان نتيجه گرفت كه منظور از «قلب سليم» همان سلامت روانى است. منتها از ديدگاه مفسّران، سلامت روان، به معناى عدم وابستگى به دنيا و آلودگى به شرك، كفر، نفاق، تكبّر و همه امراض قلبى مىباشد. از اينرو، چنين نتيجه مىگيرند كه انسان مؤمن داراى قلب سليم يا به عبارتى، سلامت روانى مىباشد.21 البته اين ديدگاه مفسّران، چندان به دور از معناى موردنظر روانشناسان از سلامت روانى نمىباشد؛ چراكه عمده رذايل اخلاقى به نوعى از مشكلات روانى سرچشمه مىگيرند. مثلاً، ريشه حسد مىتواند خودكمبينى باشد و يا تهمت به سبب شكاكيت و وسواس فكرى ايجاد شود. بنابراين، كسى كه روانش از رذايل اخلاقى و گناهان به دور باشد قطعا سلامت روانى موردنظر روانشناسان را دارا خواهد بود. از طرفى، كسى كه داراى سلامت روان باشد از ارتكاب بسيارى گناهان پرهيز خواهد كرد. پس مىتوان گفت: داشتن سلامت روان باعث رستگارى اخروى مىشود.
با توجه به جايگاه و اهميتى كه براى بهداشت روانى بيان شد، در جاى جاى دستورات و برنامههاى اسلام مىتوان راهكارهايى براى كاهش فشار روانى و دستيابى به بهداشت و سلامت روحى مشاهده كرد. اين راهكارها عبارتند از:
الف. راهكارهاى معرفتى: وحدت شخصيت انسان، ايمان، ممنوعيت از يأس و نااميدى، هدفمندى و معنادارى زندگى، اصل قضا و قدر و تصادفى نبودن رويدادها، اعتقاد به معاد و نگاه مثبت به مرگ، و توكل.
ب. راهكارهاى رفتارى: ارتباط با منبع قدرت (ياد خدا، دعا، نماز و...)، قوانين بازدارنده (ممنوعيت خودكشى)، و قوانين كنترلكننده شهوت (حجاب، ممنوعيت انحرافات جنسى).
ج. راهكارهاى عاطفى: گسترش نظام حمايت خانواده (محبت به والدين و صله رحم)، سفارش به صبر و بالا رفتن مقاومت، و توبه.
د. راهكارهاى اجتماعى: حمايت اقتصادى از اقشار آسيبپذير (انفاق، خمس و زكات)، حمايت از يتيمان، حمايت اقتصادى و روانى از بيماران روانى و عقبماندگان ذهنى، انجام وظيفه (بدون در نظر قرار دادن نتيجه)، حسن ظن به مردم، ازدواج، و امر به معروف.22
در ادامه، به برخى از اين راهكارها در خلال مباحث اشاره خواهد شد. اما از آنرو كه موضوع در مورد روابط اجتماعى است، بايد ابتدا اقسام اين روابط بيان شود.
اقسام روابط اجتماعى
در بررسى فعاليتهاى بهداشت روانى، مناسبات بين فرد و روابط انسانى حايز اهميت بالايى است. هر فرد، واحدى از يك خانواده و هر خانواده، واحدى از يك اجتماع است. به علاوه، انسان موجودى اجتماعى است؛ از اينرو، وجود روابط بين افراد جامعه امرى قهرى و طبيعى است. توانايى ايجاد رابطه صحيح با ديگران، برقرارى مناسبات با افراد و چگونگى اين روابط از نظر بهداشت روانى بسيار مهم است.23 علت اهميت برقرارى روابط را مىتوان به سبب حمايت اجتماعىاى دانست كه اين روابط به دنبال مىآورند. حمايت اجتماعى فرايندى است كه ديگران توسط آن امكانات عاطفى و عملى خود را براى به دوش كشيدن نيازهاى فرد هنگام رنج بردن از يك بحران، به ميان مىآورند و او را يارى مىدهند.24 زندگى انسانها با تنيدگىها و تنشهاى كوچك و بزرگ همراه است و در مقابله با اين فشارها، اين حمايت نقش بسزايى دارد. حمايت اجتماعى، از مسائل اساسى تعاليم اسلام به شمار مىرود و حتى افرادى كه در اين زمينه كوتاهى كنند، فاقد ايمان و اعتقاد واقعى محسوب مىشوند25 اين حمايتها بسته به نوع روابط، با هم متفاوت مىباشد. از اينرو، در قدم نخست، بايد اقسام روابط و نحوه برقرارى آنها را شناخت.
بوگاردوس، در ضمن مطالعه مناسبات ميان اشخاص، بيان مىدارد: تجربه نشان مىدهد در استعداد افراد براى پيوستن به يكديگر، سلسله مراتبى وجود دارد كه از خويشاوندان و بستگان شروع مىشود و پس از گذشتن از دوستان و آشنايان و همسايگان و همكاران و همشهريان، به بيگانگان مىرسد.26
از ديدگاه اسلام با توجه به آيه 36 سوره «نساء»، اين سلسله مراتب چنين بيان شده است: «وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ»؛ و به پدر و مادر نيكى كنيد؛ همچنين به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان، و همسايه نزديك، و همسايه دور، و دوست و همنشين، و واماندگان در سفر، و بردگانى كه مالك آنها هستيد.
در اين پژوهش، ملاك براى بيان اقسام روابط، همين آيه مىباشد؛ منتها چون ممكن است يتيمان و مسكينان، هم در ميان خويشاوندان و هم در ميان دوستان و همسايگان و ساير مردم باشند؛ از اينرو، به طور جداگانه لحاظ نشدهاند. همچنين واماندگان در سفر و بردگان (گرچه هماكنون در جوامع اسلامى وجود ندارند) در حكم عموم مردم قرار مىگيرند. بنابراين، روابط به طور كلى از ديدگاه قرآن داراى چهار مرتبه مىباشد:27
1. روابط با خويشاوندان
از ديدگاه جامعهشناسان، خويشاوندى به شبكه وسيعى از افراد اطلاق مىشود كه از طريق نياكان مشترك، زناشويى و فرزندپذيرى به يكديگر وابسته شده باشند.28
از ديدگاه اسلام، خويشاوندان، همان كسانى هستند كه به واسطه قرابت و ارتباط فاميلى ارث مىبرند؛ يعنى فرزندان و نوهها هرچه پايين بيايد و والدين پدرى و مادرى هرچه بالا رود و عمهها و عموها و خالهها و دايىها و فرزندان آنها و برادران و خواهران و فرزندان آنها.29 حفظ حرمت خويشاوندان و برقرارى روابط با آنها به قدرى حايز اهميت است كه خداوند در قرآن آن را با حفظ حرمت الهى در يك رديف اعلام كرده است.30
چنانكه بيان شد، برقرارى اين روابط، يكى از راهكارهاى عاطفى تأمين بهداشت روانى مىباشد و زمينه برونريزى عاطفى را فراهم مىكند.
برونريزى عاطفى و ابراز خود، از جمله راههاى تسكين مشكلات روانى است و در ميان نهادهاى اجتماعى، تنها محيط خانواده است كه فرد در آن مىتواند به سادگى فشارها و عقدههاى وارده بر خود را ابراز نمايد. برقرارى روابط خويشاوندى باعث مىشود افراد خود را در شبكه وسيعى از حمايت اجتماعى ببينند و عواطف خود را نسبت به هم اظهار كنند.31 اين حمايتها اعم از حمايتهاى مالى،32 عاطفى،33 فكرى34 و حتى جانى35 تأثيرات شگرفى بر زندگى افراد مىگذارند. اولياى دين به موارد متعددى از آثار مترتب بر آن، هم در زندگى دنيا و هم آخرت اشاره كردهاند؛ از جمله: طولانى شدن عمر، آباد شدن شهرها، زياد شدن مال، دفع بليات، محبوبيت خانوادگى، ورود به بهشت و...36 كه در ادامه، بيان آثار آن بر بهداشت روانى خواهد آمد.
علت اينكه اسلام نسبت به نگهدارى و حفظ پيوند خويشاوندى اين همه پافشارى كرده اين است كه هميشه براى اصلاح، تقويت، پيشرفت، تكامل و عظمت بخشيدن به يك اجتماع بزرگ، چه از نظر اقتصادى يا نظامى، و چه از نظر جنبههاى معنوى و اخلاقى بايد از واحدهاى كوچك آن شروع كرد. با پيشرفت و تقويت تمام واحدهاى كوچك، اجتماع عظيم، خود به خود اصلاح خواهد شد.37
2. روابط با همسايگان
اين قسم از روابط و همچنين دو قسم بعدى، از جمله راهكارهاى اجتماعى براى دستيابى به بهداشت روانى مىباشند كه هركدام شرايط و روشهاى خاص خود را دارند.
گرچه ديوارهاى خانهها انسانها را از هم جدا مىكند و هر كس وارد محدوده خانه و زندگى خويش مىشود، اما زندگى اجتماعى، افراد جامعه را به صورت اعضاى يك «خانواده» درمىآورد كه پيوسته با هم در ارتباط، رفت و آمد، و برخورد و تعاوناند و نيازهاى متقابل به يكديگر دارند. از اينرو، سايه هريك از دو همسايه، بايد آرامبخش ديگرى باشد و هر يك زير سايه همسايه خود، احساس امنيت، آسودگى و اعتماد كند. اين چيزى است كه دستورهاى معاشرتى و اخلاقى اسلام بر آن تأكيد فراوان دارد. در حديثى از رسول خدا صلىاللهعليهوآله آمده است: «همسايگان سه دستهاند؛ دستهاى سه حق دارند: حقّ همسايگى، حقّ خويشاوندى و حقّ مسلمانى. دستهاى دو حق دارند: حقّ همسايگى و حقّ مسلمانى. و دستهاى فقط يك حق: حقّ همسايگى، كه مشركان از اهل كتابند.»38 اين حديث به خوبى جايگاه و اهميت همسايگى را نشان مىدهد و بيان مىدارد كه حق همسايگى حقى جداى از خويشاوندى و حتى مسلمانى است و اگر همسايهاى، خويشاوند يا مسلمان نبود باز هم بايد رابطهاى شايسته و مناسب با او داشت و حقوقش را رعايت كرد.
در روابط همسايگى نيز انواع حمايت اجتماعى كه منجر به بهداشت روانى افراد مىشوند وجود دارد و مىتوان آنها را در دستوراتى كه اسلام به عنوان حقوق همسايگى مطرح كرده است مشاهده نمود. برخى اين حقوق عبارتند از: مراقبت از خانه و اموال همسايه در غياب او، احترام گذاشتن، يارى در مقابل ظلم و ستم، عدم تجسس در زندگى، چشمپوشى از بدىها، هدايت و پند دادن، همراهى و حمايت در سختىها، عفو و گذشت از لغزشها، رفتار شايسته با او، قرض دادن به هنگام نياز و... .39
ارتباط همسايگى كه با رعايت حقوق همراه باشد، علاوه بر دستاوردهاى روحى ـ كه بيان خواهد شد ـ آثارى همچون افزايش روزى، آمرزش گناهان، عمران و آبادى شهرها و عدم رعايت آنها پيامدهايى از قبيل شمول نفرين و لعنت خداوند، محروميت از بهشت و بوى آن، داخل شدن به جهنم40 را در پى خواهد داشت.
3. ارتباط با دوستان
اين امر بديهى است كه انسان در زندگى اجتماعى خويش ناگزير از داشتن دوست، يار و همدمى است كه در هنگام بروز حوادث، مصايب، مشكلات و آلام روحى مونس و ياور او در صحنه زندگى باشد.41 هريك از ما از ميان همشهريان يا همكيشان خود، افراد خاصى را برمىگزينيم و با آنان روابط صميمانهترى برقرار مىكنيم. طبق نظر هنرى مورى يكى از نيازهاى عاطفى و روانى انسان «پيوندجويى» يا به عبارتى دوستيابى است كه آن را اينگونه تعريف مىكند: «پيوندجويى، به منظور ايجاد همكارى نزديك و لذتبخش يا متقابل با يك متحد ديگر يا فرد ديگرى كه شبيه شخص است يا او را دوست دارد، براى هواخواهى و وفادارى نسبت به يك دوست مىباشد.»42
اين نوع از معاشرتها، به دليل تأثيرگذارى فوقالعادهاى كه بر روى شخصيت انسان دارد، مورد توجه شديد و اكيد اسلام و اولياى دين قرار گرفته، به گونهاى كه روايات بسيار متعدد و متنوعى در اين باب وارد شده است. امام على عليهالسلام درباره اهميتِ دوستيابى مىفرمايند: «مَنْ لَا صَدِيقَ لَهُ لَا ذُخْرَ لَه»؛43 كسى كه دوست ندارد پناه ندارد. وقتى قرار است كه دوست، به هنگام سختىها، كمك حال و آرامشبخش انسان باشد و در پشت سر گذاشتن لحظات ناگوار و سخت زندگى به عنوان پشتوانهاى در كنار شخص بايستد، بجاست كه حضرت از او تعبير به پناه و ذخيره كنند.
تأثير روابط دوستانه بر بهداشت روان را مىتوان از پژوهشى كه براون و هريس (1978) با مطالعه گروهى از زنان افسرده و غيرافسرده انجام دادهاند به خوبى دريافت. يكى از مسائلى كه آنان در تحقيق خود به دست آوردهاند اين بود كه 37 درصد زنان افسرده، هيچ دوست صميمى نداشتند.44 امام على عليهالسلام مىفرمايند: «دوستان برطرفكننده غمها و اندوهها هستند.»45
4. ارتباط با عموم مردم
اجتماع نقش عظيمى در پىريزى شخصيت و منش اخلاقى افراد دارد، به گونهاى كه فرد نمىتواند در انزوا زندگى كرده و در عين حال، در سلامت كامل روانى به سر برد. امام صادق عليهالسلام مىفرمايند: «شما ناگزير به مردم نيازمنديد، و هيچ كس در زندگىاش از مردم بىنياز نيست.»46 نكته مهم در اين زمينه چگونگى و گستره برقرارى روابط صحيح و سالم با مردم است. براساس پژوهشهاى انجامشده، مردمانى كه پيوندهاى اجتماعى گستردهترى دارند بيش از كسانى كه از پشتيبانى اجتماعى كمترى برخوردارند عمر مىكنند و كمتر از آنان گرفتار بيمارىهاى ناشى از فشار روانى مىشوند.47 اسلام در خصوص داشتن روابط مناسب با ساير مردم تأكيد بسيارى دارد و جامعه اسلامى را مانند يك خانواده بزرگ معرفى مىكند. در اين جامعه، همسالان همچون برادر و خواهر، و كهنسالان همچون پدر و مادر، و خردسالان همچون فرزندان يك خانواده محسوب مىشوند.48 با اين ديدگاه، افراد جامعه بايد نسبت به هم احساس مسئوليت كنند و حمايتهايى را كه در روابط خويشاوندى وجود دارد در سطح وسيعترى ابراز نمايند. از اينرو، مىبينيم كه بيشتر احكام اسلام ناظر به مسئوليتهاى اجتماعى افراد است و انواع حمايت را شامل مىشود؛ گاه به صورت مالى و اقتصادى (مثل خمس و زكات و صدقه)، گاه به صورت روحى و عاطفى (مثل عيادت از مريض، مدارا با مردم، دست ترحم بر سر يتيم كشيدن)، گاهى به صورت فكرى (مثل امر به معروف و نهى از منكر و مشورت) و گاهى نيز به صورت جانى (همچون جهاد و دفاع از مظلوم).
آثار روابط صميمانه بر بهداشت روان
پيش از شروع بحث، ذكر اين نكته لازم است كه هر آنچه به عنوان اثر و نتيجه روابط معرفى مىشود مربوط به طرفين رابطه مىباشد؛ يعنى اينطور نيست كه ـ مثلاً ـ نشاط يا آرامش يا اميد يا هر اثر ديگرى كه به سبب محبت و كمك به ديگران و در طى روابط صحيح اجتماعى حاصل مىشود فقط براى كسى باشد كه مورد حمايت و محبت و توجه قرار گرفته، بلكه همين آثار براى خودِ حامى و محبتكننده نيز حاصل مىشود و همين نكته، وجه تمايز و ارجحيت اين اصل بر ساير اصول بهداشت روانى مىباشد.
1. نشاط و شادكامى
يكى از نشانههاى افرادى كه داراى روابط صميمانه هستند شادى و شادكامى است. ژ.آ. هدفيلد، بينِ خوشى، نشاط و شادكامى تفاوت قايل شده و براى هريك تعريفى جداگانه ارائه كرده است. وى معتقد است: «خوشى» احساسى است كه از لذايذ جسمى حاصل مىشود؛ يعنى خوشى بدنى و جسمى و رضايت خاطر و اقناع غرايز جسمى. ولى «نشاط» در درجه بالاتر قرار گرفته است؛ به اين معنا كه تنها مربوط به احساسات و لذايذ جسمى نيست، بلكه ارتباط با لذايذ روانى نيز دارد؛ مثلاً، نشاطى كه از احساس مادرى دست مىدهد و يا نشاطى كه در موفقيتهاى مخصوص انجام كارها حاصل مىشود. وى معتقد است: «شادكامى» مقامى بالاتر از نشاط دارد؛ زيرا در حقيقت، حالت عاطفى مخصوصِ حاصله براى شخص، پس از موفقيتهاى واقعى و نيل به هدفهايش مىباشد. شخص شادكام، فردى است كه به علت احساس رضايت خاطر عميق و دايمى خود، هميشه آرامشخاطر دارد.49
بنابراين، شادى امرى نسبى و مبتنى بر اهداف انسان در زندگى است. منتها در صورتى كه منشأ شادى و خوشحالى كسى متاع دنيا باشد، اين فرد در حقيقت از يك زندگى آرام و با ثبات بهرهمند نيست؛ زيرا با از دست دادن هر بهره و نعمتى مأيوس و نااميد مىشود؛ بنابراين، همواره در اضطراب و نوسان، ميان احساس خوشبختى و احساس نااميدى به سر مىبرد. اما اگر منشأ شادى و خوشحالى كسى، ايمان به خدا و تقوا و عمل صالح و پيروى از روش الهى در زندگى باشد، چنين كسى در واقع، احساس خوشبختى حقيقىوهميشگى مىكند.50
طبق آنچه بيان شد، روشن مىگردد كه اهداف انسان نوع شادى او را تعيين مىكند، حال با هر نامى كه خوانده شود؛ چه خرمى، چه نشاط و چه شادكامى. از اينرو، مىبينيم كه در تعابير دينى ـ مثلاً ـ كلمه «سرور»، هم درباره خوشىهاى مادى51 و هم درباره شادىهاى معنوى52 به كار رفته است.
اما آنچه كه مورد توجه و مقصود اصلى مىباشد، سرور و يا به عبارت روانشناسى آن، شادكامىاى است كه از طريق ايجاد ارتباط محبتآميز و سالم با مردم حاصل مىشود. ژ.آ. هدفيلد در ادامه بيان نظر خود در رابطه با شادكامى مىنويسد: «ما بدون اينكه روابط خوش با اطرافيان خود داشته باشيم نمىتوانيم شادكام بمانيم و اين شكل ارتباط نيز، روش نيكوكارى را ايجاب مىكند.»53
شايد بتوان گفت: روش نيكوكارى كه موردنظر وى مىباشد همان انواع حمايتى است كه در بحث روابط خويشاوندى و اجتماعى در ضمن راهكارهاى عاطفى و اجتماعى بدان اشاره شد.
از ديدگاه روانشناسى، روابط حمايتى نزديك بين والدين و فرزندان، بين خواهران و برادران و بين اعضاى خانواده گسترده، حمايت اجتماعى موجود را براى تمام اعضاى خانواده افزايش مىدهد. اين حمايت اجتماعى موجب ارتقاى سلامت ذهنى مىشود و انسانها از ديدگاه تكامل، موجوداتى هستند كه براى كسب شادمانى به چنين ارتباطى با شبكه خويشاوندى مجهزند.
پژوهشها نيز از وجود رابطه بين برقرارى روابط نزديك با ديگران و به دست آوردن نشاط و سلامت ذهنى خبر مىدهند. براى مثال، دينر و سليگمن (2002) در يك مطالعه در مورد 10 درصد شادترين افراد يك گروه 222 نفرى از دانشجويان دانشگاه، دريافتند كه برجستهترين صفت آنان داشتن يك زندگى اجتماعى غنى و رضايتمند و معاشرت زياد با دوستان است.54
اسلام نيز معتقد است كه نشاط و شادكامى را مىتوان از انواع ارتباط اعم از خويشاوندى و اجتماعى، به دست آورد، منتها آنچه اين اثر را در روابط محقق مىكند نحوه برخورد افراد با يكديگر است. امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: «هر مسلمانى به مسلمانى برخورَد و او را شاد كند خداى عزو جل او را شاد مىكند.»55 همانگونه كه پيشتر نيز اشاره شد، اين آثار، دو سويه و طرفينى است؛ از اينرو، در حديث، بيان مىشود كه تلاش براى شاد كردن ديگران علاوه بر سرورى كه در دل مخاطب ايجاد مىكند، زمينهساز شادكامى خود شخص نيز مىباشد. نكته جالب توجهى كه در روايات به چشم مىخورد توصيه و تشويق افراد به لبخند زدن و اظهار شادمانى كردن در برخوردهاى اجتماعىشان است56 تا آنجا كه براى تشويق به اين كار، بزرگان دين با اين صفت (شاد بودن) معرفى مىشوند. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: «از اخلاق پيغمبران و صديقان آن است كه هنگام رؤيت، شادى از چهرههايشان ديده مىشود.»57 شايد بتوان گفت علت اين تأكيدها و تشويقها همان انرژى مثبتى است كه از اين طريق منتقل مىشود و باعث سرايت شادى و نشاط به مخاطب مىگردد. بارها پيش آمده كه در برخورد با انسانهاى خوشرو و متبسم، افراد بدون آنكه متوجه علت آن شوند در درون خود احساس نيرو و نشاط مىكنند و اين همان راز نهفته در ايجاد روابط با ديگران مىباشد. البته بايد توجه داشت كه انرژى منفى نيز از همين طريق منتقل مىشود و غم و اندوه افراد در روح و روان مخاطبانشان رخنه مىكند. از اينرو، در احاديث، از صفات مؤمن، پنهان كردن اندوه از ديگران و اظهار شادى در چهره بيان شده است.58
2. آرامش
يكى از مسائلى كه بشر هميشه در پى آن بوده و مىتوان گفت اكثر فعاليتهاى زندگىاش را براى دستيابى به آن انجام مىدهد، رسيدن به «آرامش» است. به ويژه در عصر حاضر، آرامش روح، يكى از گمشدههاى آدمى به شمار مىآيد كه به راههاى گوناگون در جستوجوى آن است. از سادهترين راههاى دستيابى به اين مهم، كه مورد غفلت واقع شده، ايجاد روابط سالم و صحيح اجتماعى است.
در اصطلاح قرآن، از آرامش به «سلم» تعبير شده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَآفَّةً» (بقره: 208)؛ همگى شما به حالت آرامش و سلامت در آييد.59 در اين آيه به مسلمانان اعلام شده است كه همه با هم در روابط با يكديگر راه سلم و صفا، سلامتخواهى و آرامشطلبى را پيش گيرند. كسى نسبت به ديگرى اراده تجاوز و مزاحمت و جدال نداشته باشد و زندگى خود را بر اساس آرامشخواهى يكديگر بنيان نهند.60
اما منظور از آرامش چيست؟ آرامش معمولاً در برابر واژه اضطراب به كار مىرود. بنابراين، براى درك معناى آرامش، بهتر است ابتدا اضطراب تعريف شود. تعاريف مختلفى از اين اصطلاح ارائه شده؛ از جمله كارن هورناى كه «اضطراب اساسى»، مفهوم بنيادى نظريه شخصيت او محسوب مىشود، اضطراب را اينگونه تعريف مىكند: «احساس فراگير، مخفيانه و فزاينده تنهايى و درماندگى در يك جهان متخاصم.»61
چنانكه مشاهده مىشود، وى در تعريف خود، به «تنهايى» به عنوان عامل اضطرابزا اشاره كرده است؛ تنهايى يعنى: عدم وجود ارتباطات مفيد و سالم با ديگران. پس مىتوان گفت: آرامش، زمانى حاصل مىشود كه اضطرابى وجود نداشته باشد و يا حداقل، تحت كنترل باشد و اين كار با از بين بردن عامل آن، يعنى تنهايى، ممكن است. روانشناسان يكى از راههاى مؤثر براى كاهش اضطراب و رسيدن به آرامش را برخوردارى از حمايتهاى اجتماعى و تكيه بر آن مىدانند و اين همان راهكار اجتماعى و عاطفى است كه اسلام براى ايجاد بهداشت روانى ارائه كرده است.
اگر كسى يك شبكه حمايت غنى اجتماعى از نظر مشاوره، منافع و امكانات و كمك مالى داشته باشد، عوامل اضطرابزاى بالقوه، علتى براى نگرانى نخواهند بود و اين شبكه حمايتى به عنوان سپرى در مقابل اضطراب عمل مىكند. داشتن و اطمينان از اينكه شخص مىتواند هنگام اضطراب به شبكه حمايت اجتماعى پناه ببرد، اين امكان را به او مىدهد تا وقايع زندگى را كمتر تهديدكننده ارزيابى نمايد62 و در نتيجه، از آرامشى پايدار بهرهمند گردد.
با داشتن چنين پوشش حمايتى، فرد در موقعيتهاى فشارزا همچون تشنهاى كه به دنبال آب مىگردد سعى در برقرارى هر چه بهتر و بيشتر روابط خود با ديگران مىكند تا با برخوردارى از حمايتهاى آنان به حس خوب آرامش و اطمينان دست يابد. پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآلهمىفرمايند: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَسْكُنُ إِلَى الْمُؤْمِنِ كَمَا يَسْكُنُ الظَّمْآنُ إِلَى الْمَاءِ الْبَارِدِ»؛63 شخص مؤمن با ديدن مؤمن آنگونه سكون و آرامش مىيابد، كه انسان تشنه با ديدن آب، لذّت و تسكين مىيابد.
آرامش مىتواند از طريق انواع حمايتهاى اجتماعى حاصل شود و ـ همانگونه كه گفته شد ـ طرفينى باشد، مثلاً، با حمايت اقتصادى افراد از يكديگر، علاوه بر اينكه با برداشته شدن فشار مالى از شخصِ دريافتكننده كمك، وى به آرامش مىرسد، كمككننده نيز با اين كار، به اضطراب و ناراحتىهايى كه بر اثر احساس مسئوليت در برابر محرومان در وجدانش پيدا شده پايان مىدهد64 و اين همان نكتهاى است كه خداوند در آيه 265 سوره «بقره» بدان اشاره مىكند: «الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَتَثْبِيتا مَنْ أَنفُسِهِمْ»؛ آنان كه اموال خود را براى خشنودى خدا و تقويت روح ايمان و ايجاد آرامش در دل و جان انفاق مىكنند.
اما به نظر مىرسد مهمترين راه مقابله با اضطراب، حمايت عاطفى است كه در ميان ساير حمايتها در تأمين آرامش روحى افراد نقش بسزايى دارد؛ زيرا وقتى محبت و عشق بين اعضاى يك جامعه رشد يافت ساير حمايتها را به راحتى به دنبال خواهد آورد و آن وقت اين سخن پيامبر صلىاللهعليهوآلهتفسير خواهد شد كه: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِ فِى تَوَادِّهِمْ وَ تَرَاحُمِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى بَعْضُهُ تَدَاعَى سَائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى»؛65 نمونه مؤمنان در مهرورزى و دلسوزى به هم، همچون يك تن است كه اگر قسمتى از آن بيمار شود همه آن دچار بىخوابى و تب گردد. چراكه به سبب اين محبت، همه در پى بر طرف كردن مشكل برخواهند آمد و نگرانىها به سرعت برطرف خواهد شد.
انسان نياز دارد كه عشق و محبت را از ديگران دريافت كند و به ديگران ارائه نمايد. آلفرد آدلر عقيده دارد كه انسان مىتواند با تقويت روابط خود با مردم و به طور كلى با جامعه بشرى از طريق كارهاى سودمند اجتماعى و اظهار محبت و دوستى، از احساس اضطراب رهايى يابد. به عبارت ديگر، اضطراب انسان وقتى پايان مىپذيرد كه او بتواند وابستگى خود به بشريت را تحقق بخشد.66
در رابطه با اينكه اظهار محبت باعث آرامش مىشود، امام صادق عليهالسلاممىفرمايند: «اگر كسى را دوست مىدارى، به او اعلام كن كه دوستت دارم، تا موجب آگاهى و اطمينانخاطر شود.»67
امام باقر عليهالسلام نيز به زيبايى راههاى مهربانى به مردم، بخصوص مسلمانان را به ما مىآموزند. ايشان مىفرمايند: «برادر مسلمانت را دوست بدار و آنچه را براى خود دوست مىدارى براى او دوست بدار و آنچه را براى خود ناخوش مىدارى، براى او ناخوش بدار. چون نيازمند شدى از او بخواه و چون او از تو چيزى خواست به او بده و هيچ خيرى را از او دريغ مدار كه او از تو خيرى را دريغ نمىدارد. پشت او باش كه او هم براى تو پشت و پشتيبان است. چون به سفر رفت، در غيبت او نگهدارش باش و چون باز آمد به ديدارش برو. او را گرامى و محترم بدار كه او از تو و تو از اويى و اگر بر تو عتاب كرد از او جدا مشو تا عتاب و دلتنگى او از ميان برود. چون خيرى به او برسد، خدا را حمد و ستايش كن و اگر گرفتار شد، او را يارى بده و اندوهى بر او ميفزاى.»68 عمل به هريك از اين توصيهها، راهى است براى ايجاد مهر و محبت در دل اطرافيان و نتيجه قطعى آن، تحقق فضايى آرام و صميمى در محيط زندگى است.
3. احساس امنيت
لازم است در ابتدا اين نكته بيان گردد كه گاهى «احساس امنيت» و «آرامش» يكسان تلقّى مىشود و از هر دوى آنها يك معنا برداشت مىگردد؛ ولى در اين مقاله بين آنها فرق گذاشته شده و از هر كدام معناى خاصى منظور گرديده است. البته نمىتوان تأثير هريك بر ديگرى را ناديده گرفت، به گونهاى كه غالبا وجود هر كدام، ديگرى را به همراه خواهد داشت. در اينجا آرامش به معناى عدم نگرانى و آمادگى برخورد در برابر مشكلاتى است كه عموما در زندگى افراد وجود دارد. اين مشكلات گرچه ممكن است از نظر جانى يا مالى، زندگى را تهديد نكند ولى اضطراب ناشى از آنها مىتواند بهداشت روانى را به مخاطره بيندازد. اما احساس امنيت، در رابطه با امور مالى و جانى و حفظ حقوق و نگه داشتن حرمتها لحاظ شده است.
زمانى انسان احساس امنيت مىكند كه روابطى همراه با اعتماد با ديگران ايجاد نمايد.69 يكى از ابتكارات اسلام كه توانست در همان ابتداى ظهورش، به كمك آن بين مسلمانان وحدت ايجاد كند و به دنبال آن امنيت را درون جامعه نو پاى اسلامى تأمين نمايد، ايجاد عقد اخوت و برادرى بود كه باعث شد در سايه آن، مسلمانان روابطى بر پايه محبت و اعتماد متقابل با يكديگر برقرار كنند. خداوند در آيه 10 سوره «حجرات» روابط بين مؤمنان را با يكى از نزديكترين پيوندهاى خويشاوندى يعنى برادرى توصيف مىكند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» و اينچنين، آنان را به حفظ حرمت هم فرا مىخواند و همچنين تمام ملاكهاى مادى برترى را از ميان برمىدارد و با نزول آيه «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»(حجرات: 13) راه برقرارى اين رابطه صميمى را هموار مىكند تا مبادا كسى به سبب داشتن مال يا فرزند بيشتر يا مقامى بالا، شأن خود را بالاتر از آن ببيند كه با مردم عادى پيمان برادرى ببندد.
اريك فروم معتقد است كه در روابط فرد با ديگران، احساس برادرى، ارضاكنندهترين نوع پيوندى است كه مىتوان ايجاد كرد.70 ايجاد روابط صميمانه بر پايه اين باور كه همه مردم، برادر و ياور يكديگرند سبب مىشود كه حرمتها حفظ شود و امنيت در سطح جامعه بالا رود و همه از اين نعمت، كه بنا به فرموده امام على عليهالسلامگواراترين نعمتهاست، بهرهمند شوند.71
در اسلام براى حفظ حرمت انسان و زندگى اجتماعى او، قوانين ويژهاى وضع شده، به گونهاى كه اگر كسى جان، مال و ناموس ديگران را مورد تجاوز قرار دهد و يا آبروى آنان را خدشهدار سازد تحت پيگرد قانونى قرار مىگيرد و در مواردى حدود الهى در مورد او به اجرا درمىآيد.72 از گونههاى حرمتى كه اسلام در روابط اجتماعى مقرّر فرموده مىتوان به اين موارد اشاره كرد:
ـ احترام به جان: «مَن قَتَلَ نَفْسا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعا» (مائده: 32)؛ هر كس نفسى را بدون حق و يا بىآنكه فساد و فتنهاى در زمين كرده، بكشد مثل آن باشد كه همه مردم را كشته، و هر كس نفسى را حيات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است كه همه مردم را حيات بخشيده.
ـ احترام به مال: «قَال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله فِى حَجَّةِ الْوَدَاعِ لِأَصْحَابِهِ أَلَا إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَ أَمْوَالَكُمْ وَ أَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا فِى شَهْرِكُمْ هَذَا وَ بَلَدِكُمْ هَذَا»؛73 پيامبر صلىاللهعليهوآله در حجهالوداع به اصحاب فرموند: آگاه باشيد كه خون و مال و آبروى شما بر يكديگر حرام است؛ مانند حرمت امروز و اين ماه و اين شهر.
ـ احترام به ناموس: «قَالَ رَسُولُاللَّه صلىاللهعليهوآله لَيْسَ مِنَّا مَنْ خَانَ مُسْلِما فِى أَهْلِهِ وَ مَالِه»؛74 از ما نيست آنكه به مسلمانى در مال و اهل او خيانت كند.
ـ احترام به آبرو: «عَنْ أَبِى عَبْدِاللَّه عليهالسلام قَالَ مَنْ رَوَى عَنْ مُؤْمِنٍ رِوَايَةً يُرِيدُ بِهَا شَيْنَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءَتِهِ لِيَسْقُطَ مِنْ أَعْيُنِ النَّاسِ أَخْرَجَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مِنْ وَلَايَتِهِ إِلَى وَلَايَةِ الشَّيْطَان»؛75 كسى كه مطلبى را (با كسى يا كسانى) در ميان بگذارد و هدف او (از اين كار) آسيب رساندن و آبرو ريختن مؤمنى باشد تا او را خوار و بىاعتبار كند براى اينكه از چشم مردم ساقط شود، خداوند او را از (محدوده) محبت خود بيرون مىراند و به دوستى با شيطان وامىدارد.
اينچنين تأكيد و سفارش اسلام براى حفظ حرمت مردم، نشاندهنده جايگاه بالاى احساس امنيت در بهداشت روانى و تأثير مستقيم روابط اجتماعى بر آن است؛ به صورتى كه براى دستيابى به آن، رعايت اصول روابط اجتماعى با احكام شرعى گره خورده است.
اين امنيت مىتواند از طريق اقسام روابط حاصل شود و براى اثبات آن دلايل دينى و علمى وجود دارد. در اينجا براى رعايت اختصار، فقط به بيان يك نمونه اكتفا مىشود. در نحوه ارتباط با همسايه در روايات تصريح شده است كه همسايه به منزله خود انسان است؛ از اينرو، نبايد به او زيانى برسد و اينكه حرمت همسايه همانند حرمت پدر و مادر است.76 همه اينها اشاره به لزوم امانى است كه همسايگان بايد از هم داشته باشند؛ زيرا هيچ انسان عاقلى به جان خود ضرر نمىزند و امنيت خود را به خطر نمىاندازد و اگر همسايه به منزله خودِ انسان است، پس قاعدتا نبايد به او نيز خدشهاى وارد كند. همچنين هيچكس نه امنيت پدر و مادر خود را به خطر مىاندازد و نه از جانب آنان احساس خطر مىكند؛ بنابراين، اگر حرمت همسايه همچون حرمت والدين حفظ شود به هيچ وجه نبايد از جانب او احساس خطر كرد و اينگونه است كه برقرارى روابط صحيح و صميمانه با همسايگان در ايجاد احساس امنيت و تأمين بهداشت روانى مؤثر خواهد بود.
در نهايت، اگر مردم آنچنانكه امام صادق عليهالسلامفرمودهاند با هم برادرانه رفتار كنند و براى يكديگر همچون چشم و راهنما امين باشند، ديگر كسى از خيانت و تنهايى نمىهراسد و همه از سلامت روحى و امنيتخاطر لذت خواهند برد.77
4. اميد
اسلام در تعاليم و دستورات خود با سفارش به ايجاد ارتباط صميمانه با ديگران از دو جهت، راه دستيابى به اميد را براى انسان ميسر مىكند:
يك جهت، در مورد شخص برقراركننده ارتباط است؛ به اين صورت كه با بيان پاداشهاى دنيوى و اخروى ايجاد انواع ارتباط، فرد اميدوار مىشود كه بتواند باعث خشنودى خداوند شده و لطف و رحمت الهى، هم در دنيا و هم در آخرت شامل حالش شود. در اينجا از پاداش ايجاد هريك از انواع ارتباط اجتماعى، نمونهاى بيان مىشود:
ـ پاداش ارتباط خويشاوندى: پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمودند: «هركس پيوند خويشاوندى كند و صله رحم را يا به ديدن يا بخشيدن مال به او بجا آورد، خداى عزّوجل ثواب صد شهيد به او عنايت فرمايد و به هر قدمى كه در اين راه بردارد چهل هزار حسنه در نامه عملش نوشته و چهل هزار گناه از آن نامه برداشته شود و همين مقدار هم درجهاش را بلند كند و گويا خدا را صد سال با صبر و شكيبايى بندگى كرده...»78
ـ پاداش ارتباط با همسايگان: امام صادق عليهالسلام فرمود: «خوشرفتارى با همسايه خانهها را آباد و عمرها را زياد مىكند.»79
ـ پاداش ارتباط با دوستان: رسول خدا صلىاللهعليهوآله مىفرمايند: «دوست بسيار گيريد؛ زيرا خداى شما با حيا و بخشنده است و شرم دارد كه روز رستاخيز بنده خود را ميان دوستانش عذاب كند.»80
ـ پاداش ارتباط با عموم مردم: رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «هر كه گرامى دارد برادر مسلمانش را به يك كلمه مهرآميز و گره از گرفتارى او بگشايد، پيوسته در سايه كشدار رحمت خداست تا در آن كار است.»81
رسيدن به ثواب صد شهيد يا طولانى شدن عمر و يا برخوردارى از بخشش خداوند در روز قيامت و همچنين قرار گرفتن در سايه رحمت الهى، امورى است كه تصورش براى هر كسى لذتبخش خواهد بود و اميد انسان را براى آيندهاى روشن، چه در دنيا و چه در آخرت، بالا مىبرد.
اميد با اين معنا، در علم روانشناسى با اصطلاح «انتظارات پيامد» معرفى مىشود. انتظارات پيامد، برآورد شخص از رفتار معينى است كه اگر انجام شود به پيامد خاصى خواهد انجاميد.82
بنابراين، مىتوان گفت: پاداشها همان پيامدهايى است كه مىتواند براى شخص، انگيزه فعل باشد و شخصى كه يقين داشته باشد با ايجاد روابط سالم و صحيح با ديگران به پاداشهايى كه خداوند متعال وعده آنها را داده خواهد رسيد، فردى اميدوار به رحمت الهى است و به آينده خود با نگاهى روشن مىنگرد و اين يكى از ويژگىهاى سلامت روانى انسان است.
جهت ديگر، در مورد طرفِ مقابل رابطه و يا به عبارتى حمايتشونده است. اسلام با آموزش نحوه ابراز حمايتها در اقسام روابط، زمينه اميدوارى فرد مورد حمايت را مهيا مىكند. مثلاً در عيادت از بيماران كه يكى از شيوههاى مورد تأكيد اسلام در روابط اجتماعى است، پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در حديثى به بيان چگونگى ايجاد اين ارتباط براى اميدوار ساختن بيمار، پرداختهاند. ايشان مىفرمايند: «چون در بر بيمار رويد، او را به زندگى و تأخير مرگ اميدوار سازيد كه سبب برگشت چيزى نباشد، ولى سبب خوشدلى بيمار گردد.»83 در اين حديث اشاره مىشود كه ملاقات با شخص بيمار گرچه به ظاهر در شرايط جسمىاش نمىتواند تغييرى ايجاد كند، ولى چون وى به سبب درد و رنجى كه مىكشد دچار اندوه و افسردگى و ضعف روحى شده، با اين ملاقاتها مىتوان در او اميد و رغبت به زندگى ايجاد كرد تا روحيهاش تقويت شود و بتواند بر بيمارى غلبه كند.
روانشناسان نيز به اين نتيجه رسيدهاند كه ملاقات بيمار با ديگران به شكل روابط دوستانه و صميمى، علاوه بر اينكه حمايت، تشويق و دعاى آنها را جلب مىكند، مىتواند موجب بىتوجهى به درد يا بيمارى شده و در نتيجه، فرصت آرامش براى بيمار به وجود آورد.84
به طور كلى، حمايت اجتماعى باعث مىشود كه فشار روانى فرد كاسته شود و او دلگرمى و اطمينان پيدا كند از اينكه همه چيز سرانجام درست خواهد شد. وقتى شخصى كه دچار مشكل شده و تحت فشار قرار گرفته ببيند كه اطرافيان با او همراهى مىكنند و سعى در برطرف كردن مشكل او دارند، اميد بيشترى براى مقابله و حل مشكلش پيدا مىكند و حتى اگر از دست كسى كارى برنيايد، اين حس را خواهد داشت كه تنها نيست و با همدلى آنان تحمل شرايط برايش آسانتر خواهد بود. اين همان معنايى است كه اريكسون براى اميد مطرح مىكند. وى معتقد است: اميد، يك احساس اطمينان است كه علىرغم ناكامىها و شكستهاى موقتى ادامه مىيابد.85
5. احساس ارزشمندى (عزت نفس)
يكى ديگر از ملاكهاى شخص سالم، دارا بودن عزت نفس و احترام به خود است، به گونهاى كه بالا بردن آن مىتواند از بسيارى ناراحتىها و بيمارىهاى روانى جلوگيرى كند.
عزت نفس (احساس ارزشمندى) يعنى مقدار ارزشى كه انسان به خود نسبت مىدهد و يا ديگران براى او به عنوان يك شخص قايل هستند. در واقع، عزت نفس از مجموعه افكار، احساسات، عواطف و تجربههاى فرد در فرايند زندگى اجتماعى ناشى مىشود.86
روانشناسان يكى از انگيزههاى روانى انسان براى بقا و تحقق نفس را انگيزه عزت نفس، ارزش داشتن و هويت مىدانند،87 به گونهاى كه با فقدان آن، شخص احساس حقارت و بىپناهى و دلسردى مىكند و براى برآمدن از عهده مشكلات، فاقد اعتماد كافى مىشود.88
طبق فرمايشات پيامبر صلىاللهعليهوآله، روابطى كه بر پايه نيكوكارى و محبت باشد، محبت و احترام متقابل مىآفريند.89 آبراهام مزلو معتقد است: وقتى مردم احساس كنند كه مورد محبت هستند و از احساس تعلق برخوردارند، بعد در آنها دو نوع نياز به احترام ايجاد مىشود؛ يكى نياز به احترام از سوى خودشان به صورت احساس خودارزشمندى و ديگرى نياز به احترام از سوى ديگران90 كه طبق آنچه بيان خواهد شد، آن نيز به نحوى به عزت نفس منتهى مىشود.
از آنرو كه اسلام براى عزت نفس ارزش زيادى قايل شده، راههاى متعددى را براى دستيابى به آن بيان كرده است. نكته جالب توجه آن است كه اكثر راههايى كه توسط اسلام در اين خصوص معرفى شده، در ضمن روابط اجتماعى فرد و رفتار نيكو و برخورد شايسته با مردم است. براى مثال، در كتاب غررالحكم كه مجموعهاى از سخنان كوتاه و كلمات قصار اميرالمؤمنين عليهالسلام مىباشد، اگر به فهرست مطالب توجه شود ملاحظه مىشود كه در بيان موجبات عزت نفس، امورى همچون مدارا با مردم، گذشت و بخشش از ديگران، فرو بردن خشم، تواضع، امانتدارى، وفاى به عهد، حسنخلق و مواردى از اين دست كه مربوط به تعاملات اجتماعى است معرفى شده؛ بنابراين، مىتوان گفت: يكى از بهترين و مؤثرترين راههاى به دست آوردن عزت نفس از ديدگاه اسلام، برقرارى روابط صميمانه با ديگران است.
عزت نفس را مىتوان از طريق انواع ارتباط به دست آورد. مثلاً، در روابط خويشاوندى، روانشناسان معتقدند احساس تأييد و پذيرش از جانب افراد مهم زندگى، موجب ايجاد احساس ارزش در انسان مىشود كه براى حفظ و تأمين سلامت و تعادل روانى بسيار ضرورى است.91 پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نيز فرمودهاند كه صله رحم باعث مىشود محبوبيت فرد در ميان افراد خانواده بالا رود.92 و اين به معناى آن است كه با برقرارى و تحكيم روابط خويشاوندى، فرد از جانب اعضاى خانوادهاش كه جايگاه مهمى در زندگى او دارند، مورد پذيرش و احترام واقع مىشود و به دنبال آن در خود احساس ارزش مىكند.
همچنين در مورد ارتباط با عموم مردم مىتوان گفت: توجه و علاقه به رفاه و خشنودى مردمان ديگرى كه تنها و درگير مشكلات هستند مىتواند بر احساس ارزشمندى بيفزايد.93 وقتى فرد در طى فرايند ارتباط خود با ديگران به حمايت از آنان بپردازد و در پى برطرف كردن مشكلاتشان باشد، باعث مىشود احساس كند وجودش براى اطرافيان و مردم جامعه مفيد است و بدينسان، براى خود، احترام و ارزش قايل شود؛ بخصوص كه به طور طبيعى وقتى كسى به مردم احسان و كمك كند مورد توجه و محبت آنان قرار مىگيرد و بدين ترتيب، با عميقتر شدن روابطش با آنها حس عزتمندى نيز در او نهادينهتر مىشود. امام على عليهالسلام مىفرمايند: «مَنْ بَذَلَ مَعْرُوفَهُ كَثُرَ الرَّاغِبُ إِلَيْه»؛94 هر كه احسان خود را بذل كند رغبتكننده به سوى او بسيار شود.
انگيزه داشتن احساس خوب نسبت به خويشتن و احترام از جانب ديگران، به احساس كفايت و تأييد اجتماعى بسيار نزديك است. به طور معمول، ارزش شخص تا حد زيادى بر حسب ارزشها و استانداردهاى ساير افراد گروه كه فرد عضو آن است مورد قضاوت واقع مىشود.95 بنابراين، وقتى انسان، طبق آنچه حضرت على عليهالسلام بيان مىدارند، از طريق برقرارى روابط صميمانه و نيكوكارى، ميزان معاشرت و تعداد آشنايانش بيشتر شود، بيانگر اين است كه مورد تأييد و علاقه اطرافيان خود مىباشد؛ از اينرو، احساس خوب و مثبت به خود پيدا مىكند؛ يعنى همان احساس ارزشمندى. ايشان مىفرمايند: «مَن كَثُرَت عَوارِفُه كَثُرَت مَعارِفُه»؛96 هر كه عطاياى او بسيار باشد دوستان و آشنايان او بسيار مىشوند.
جامعهاى كه روابط اجتماعى خود را بر پايه محبت و نيكوكارى بنا نهد مىتواند احساس كفايت و عزت را براى مردمش به ارمغان آورد؛ به اين معنا كه هر دو طرف، چه احسانكننده و چه كسى كه مورد احسان واقع مىشود، در طى اين ارتباط احساس مىكنند كه وجودشان براى ديگران ارزشمند است. احسانكننده به سبب كارى كه براى نيازمندان مىكند وجود خود را مؤثر در برطرف كردن مشكلات مىداند و كسى كه مورد احسان واقع مىشود مىفهمد كه ديگران به خاطر او در حال تلاش هستند و به سبب اهميتى كه براى آنها دارد در پى برطرف كردن مشكلات او برآمدهاند؛ از اينرو، تا حد زيادى از مشكلات روحى، مثل احساس تنهايى و حقارتى كه به هنگام بروز فشار روانى ايجاد مىشود، به دور خواهد بود. همچنين با تأكيدى كه اسلام در اين زمينه مىكند اجازه نمىدهد شائبه احساس حقارت براى فرد نيازمندِ كمك، ايجاد شود. به اين صورت كه خطاب به احسانكننده بيان مىدارد: «كسى كه كمك تو را قبول كرده به گردن تو حقى پيدا كرده است؛ زيرا باعث شده تو به فضيلت احسان كردن نايل شوى و مستحق اجر و ثواب گردى؛ پس علاوه بر اينكه نبايد بر او منت گذارى بايد از او سپاسگزار نيز باشى.»97 اين حالت، سبب مىشود كه احسانكننده در رفتار خود دچار غرور نشده و كرامت انسانى شخص نيازمند به كمك را حفظ كند تا او نيز احساس ارزشمندى پيدا كند.
به طور كلى، با توجه به تحقيقات انجام شده، جامعهاى كه افراد آن از احساس ارزشمندى و عزت نفس بالا برخوردار باشند، در مقابل انواع مشكلات و مسائل زندگى، فشارهاى روانى، تهديدها و حوادث ناگوار طبيعى (مثل سيل، زلزله و...) و بيمارىهاى روانى (مثل اضطراب، افسردگى و...) مقاوم و پايدار خواهد بود كه اين امر شكوفايى استعدادهاى نهفته، خلاقيت و پيشرفتهاى فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى و... را به دنبال خواهد داشت.98
علاوه بر مواردى كه به عنوان «آثار روابط صميمانه بر بهداشت روان» مورد بررسى قرار گرفت، موارد ديگرى همچون به دست آوردن اعتماد به نفس، خوشخلقى، و رضايتخاطر را نيز مىتوان برشمرد كه بررسى آنها در اين مجال نمىگنجد.
در پايان توجه به يك نكته ضرورى است: نتايجى كه روانشناسان در طى تحقيقات خود به آنها دست يافتهاند، دقيقا در روايات اسلامى به آنها اشاره شده و اين مسئله بسيار حايز اهميت است؛ از آن حيث كه اين تحقيقات در طى يكصد سال اخير با صرف وقت و هزينه بسيار به دست آمده، در حالى كه همين نتايج، چه بسا با دقت و جزئيات بيشتر 1400 سال پيش، از طريق تعاليم دينى و اسلامى در اختيار بشر قرار گرفته است و اين گواه ديگرى بر غنا و ژرفنگرى دين اسلام مىباشد و اينكه اين دين تمام جهات زندگى انسان را از همان ابتدا مورد توجه قرار داده و از هدايت و راهنمايى انسان در هيچيك از جنبههاى حياتش غفلت نكرده است.
نتيجهگيرى
برخوردارى از بهداشت و سلامت روانى از ويژگىهاى انسان سالم است و براى دستيابى به آن اصول مختلفى مطرح مىباشد. در اين ميان، هم تعاليم دينى و هم پژوهشهاى علم روانشناسى با اطمينان اعلام مىدارند كه از عوامل مهمى كه سبب ارتقاى سطح سلامت روانى و حتى جسمانى افراد در طول زندگىشان مىشود برقرارى روابط صميمانه با ديگران و ابراز محبت و علاقه به آنهاست.
از ديدگاه اسلام، در روابط اجتماعى، به ترتيب اولويت، چهار گروه اصلى بايد مدنظر باشند: خويشاوندان، همسايگان، دوستان و ساير مردم.
تعاملات انسان با اين چهار گروه اگر بر پايه محبت بنا شود، آثار مهمى در جهت دستيابى به سلامت روانى به دنبال خواهد داشت كه از جمله آنها نشاط، آرامش، احساس امنيت، عزت نفس و اميد مىباشد. هريك از اين آثار نقش تعيينكنندهاى در بالا بردن سطح سلامت فرد و به دنبال آن جامعه بر عهده دارد كه مىتوان هريك از آثار را در پى انواع روابط به دست آورد. نكته قابل توجه، طرفينى و دوسويه بودن اين آثار مىباشد، به گونهاى كه هر دو طرف رابطه مىتوانند از اين نتايج بهرهمند گردند و همين ويژگى باعث امتياز و اهميت اين اصل در ميان ساير اصول بهداشت روانى شده است.
مقاله حاضر، سعى بر آن داشت تا با توجه دادن به اهميت موضوع، آغازگرى براى تحقيقات گستردهتر و جدىتر در اين زمينه باشد؛ چراكه اين موضوع ظرفيت و ارزش بررسى بيشتر و بهترى را دارد؛ بخصوص كه كار چندانى هم در رابطه با آن صورت نگرفته است.
··· منابع
- ـ نهجالبلاغه، ترجمه سيد علىنقى فيضالاسلام، تهران، فيضالاسلام، چ پنجم، 1379.
- ـ آذربايجانى، مسعود، سالارىفرد، محمدرضا، روانشناسى عمومى، قم، زمزم هدايت، چ چهارم، 1382.
- ـ آزاد، حسين، آسيبشناسى روانى، تهران، بعثت، چ نهم، 1384.
- ـ ابىفراس، ورّامبن، تنبيه الخواطر، قم، مكتبه فقيه، بىتا.
- ـ اتكينسون، ريتال و همكاران، زمينه روان شناسى، ترجمه محمدنقى براهنى و همكاران، تهران، رشد، 1369.
- ـ استوتزل، ژان، روانشناسى اجتماعى، ترجمه علىمحمد كاردان، تهران، دانشگاه تهران، چ چهارم، 1368.
- ـ اصفهانى، محمدمهدى، آئين تندرستى، تهران، اداره ارتباطات و آموزش سلامت معاونت سلامت وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشكى، 1384.
- ـ انصارى محلاتى، محمدرضا، ثواب الاعمال، قم، نسيم كوثر، 1382.
- ـ بهجتپور، عبدالكريم و همكاران، تفسير موضوعى قرآن كريم، قم، دفتر نشر معارف، چ پنجم، 1385.
- ـ بيابانگرد، اسماعيل، روشهاى افزايش عزت نفس در كودكان و نوجوانان، تهران، انجمن اولياء و مربيان، چ دوم، 1373.
- ـ پاينده، ابوالقاسم، نهجالفصاحه (مجموعه كلمات قصار)، تهران، دنياى دانش، چ چهارم، 1382.
- ـ پرند، اكرم، خدايارىفرد، محمد، استرس و روشهاى مقابله با آن، تهران، دانشگاه تهران، 1386.
- ـ تميمى آمدى، عبدالواحدبن محمّد، تصنيف غررالحكم و دررالكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1366.
- ـ حرانى، ابنشعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسين، چ دوم، 1404ق.
- ـ حرّ عاملى، محمّدبن حسن، وسائلالشيعة، قم، آلالبيت، 1409ق.
- ـ حمديه، مصطفى، شهيدى، شهريار، اصول و مبانى بهداشت روانى، تهران، سمت، 1381.
- ـ خمينى، روحاللّه، تحريرالوسيله، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، بىتا.
- ـ داورپناه، ابوالفضل، انوار العرفان فى تفسيرالقرآن، تهران، صدر، 1375.
- ـ دفتر نشر فرهنگ اسلامى، سلسله درسهاى قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، بىتا.
- ـ ديلمى، حسن، ارشادالقلوب، قم، شريف رضى. 1412ق.
- ـ ديماتئو، ام. رابين، روانشناسى سلامت، ترجمه سيدمهدى موسوى اصل و همكاران، تهران، سمت، 1387.
- ـ راغب اصفهانى، حسينبن محمّد، المفردات فى غريب القرآن، بيروت، دارالعلم الدارالشامية. 1412ق.
- ـ راوندى، سيد فضلاللّه، النوادر للراوندى، قم، دارالكتاب، بىتا.
- ـ ريو، جان مارشال، انگيزش و هيجان، ترجمه يحيى سيدمحمدى، تهران، نشر ويرايش، چ سوم، 1380.
- ـ شعيرى، تاجالدين، جامع الاخبار، قم، رضى، 1405ق.
- ـ شمسالدين، سيدمهدى، اخلاق اسلامى در برخوردهاى اجتماعى، قم، شفيق، چ دوم، 1374.
- ـ شولتز، دوان، نظريههاى شخصيت، ترجمه يوسف كرمى و همكاران، تهران، ارسباران، چ دوم، 1378.
- ـ صدوق، محمّدبن على، الامالى، بيروت، اعلمى، چ پنجم، 1400ق.
- ـ ـــــ ، الخصال، قم، جامعه مدرسين. 1362.
- ـ ـــــ ، مصادقة الإخوان، قم، كرمانى، 1402 ق.
- ـ طباطبائى، سيد محمّدحسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمّدباقر موسوى همدانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چ پنجم، 1374.
- ـ ـــــ ، سنن النبى، ترجمه محمّدهادى فقهى، تهران، كتابفروشى اسلاميه، چ هفتم، 1378.
- ـ طبرسى، فضلبن حسن، مكارم الاخلاق، قم، شريف رضى، چ چهارم، 1370.
- ـ غروى، محمد، الأمثال و الحكم المستخرجة من نهجالبلاغة، قم، انتشاراتاسلامى، 1365.
- ـ قرائتى، محسن، تفسير نور، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، چ يازدهم، 1383.
- ـ كاشانى، ملّافتحاللّه، تفسير منهجالصادقين، تهران، كتابفروشى محمدحسن علمى، 1336.
- ـ كراجكى، ابوالفتح، كنزالفوائد، قم، دارالذخائر، 1410ق.
- ـ كلينى، محمّدبن يعقوب، الكافى، تهران، اسلاميه، چ دوم، 1362.
- ـ كوئن، بروس، درآمدى بر جامعهشناسى، ترجمه محسن ثلاثى، تهران، توتيا، چ بيست و هشتم، 1385.
- ـ گنجى، حمزه، بهداشت روانى، تهران، ارسباران، چ چهارم، 1380.
- ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلاميه، بىتا.
- ـ مشكينى، على، تحرير المواعظ العددية، قم، الهادى، چ هشتم، 1424ق.
- ـ مقدسنيا، سيدمحمد، آداب معاشرت، قم، افق فردا، چ سوم، 1379.
- ـ مكارم شيرازى، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الإسلامية، 1374.
- ـ نجاتى، محمدعثمان، قرآن و روانشناسى، ترجمه عباس عرب، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى، چ پنجم، 1381.
- ـ نيشابورى، فتال، روضهالواعظين و بصيرهالمتعظين، قم، رضى، بىتا.
- ـ نيلفروشان، محمدعلى و همكاران، بهداشت، تهران، حوزه معاونت امور بهداشتى وزارت بهدارى، 1363.
- ـ هدفيلد، ژ.آ، روانشناسى و اخلاق، ترجمه على پريور، بىجا، علمى و فرهنگى، چ دوم، 1366.
- ـ هنسارد، كريستوفر، هنر تفكر مثبت، ترجمه عباس نتاج و فهيمه كرمى، تهران، مرواريد، 1385.
- ـ يانگ تان، سيانگ، دانگ، ناتالى جى، «دخالت معنويت در بهبودى و تماميت»، ترجمه مهدى شيرى، نقد و نظر، ش 1و 2 (بهار و تابستان 1383)، ص 367ـ393.
-
پى نوشت ها
- 1 كارشناس ارشد ادبيات عرب، جامعهالزهرا عليهاالسلام. دريافت: 19/6/88 ـ پذيرش: 17/10/88.
- 2ـ ر.ك: حمزه گنجى، بهداشت روانى، ص 10ـ22.
- 3ـ محمدمهدى اصفهانى، آئين تندرستى، ص 420.
- 4ـ مسعود آذربايجانى و محمدرضا سالارىفرد، روانشناسى عمومى، ص 276.
- 5ـ حسن ديلمى، ارشادالقلوب، ج 1، ص 74، باب الثامن عشر.
- 6ـ ابنشعبه حرّانى، تحف العقول، ص 105.
- 7ـ مسعود آذربايجانى و محمدرصا سالارىفرد، روانشناسى عمومى، ص 276.
- 8ـ حسن ديلمى، ارشادالقلوب، ج 1، ص 74.
- 9ـ ريتال اتكينسون و همكاران، زمينه روانشناسى، ترجمه محمدنقى براهنى و همكاران، ص 311.
- 10ـ ابنشعبه حرّانى، تحفالعقول، ص 324.
- 11ـ محمدمهدى اصفهانى، آئين تندرستى، ص 420.
- 12ـ على مشكينى، تحريرالمواعظ العددية، ص 71.
- 13ـ محمدمهدى اصفهانى، آئين تندرستى، ص 420.
- 14ـ محمّد غروى، الامثال و الحكم المستخرجة من نهجالبلاغة، ص 454.
- 15ـ ريتال اتكينسون و همكاران، زمينه روانشناسى، ص 311.
- 16ـ عبدالواحدبن محمّد تميمى آمدى، تصنيف غررالحكم و دررالكلم، ص 422، ح 9682.
- 17ـ مسعود آذربايجانى و محمدرضا سالارىفرد، روانشناسى عمومى، ص 276.
- 18ـ ابوالقاسم پاينده، نهجالفصاحة، ص 201، ح 243.
- 19ـ ر.ك: ابوالفضل داورپناه، انوارالعرفان فى تفسيرالقرآن، ج 14، ص 372 / ملّافتحاللّه كاشانى، تفسير منهجالصادقين، ج 10، ص 243.
- 20ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غريبالقرآن، ج 1، ص 42.
- 21ـ محسن قرائتى، تفسير نور، ج 8، ص 333.
- 22ـ ر.ك: عبدالكريم بهجتپور و همكاران، تفسير موضوعى قرآن كريم، ص 185ـ206.
- 23ـ محمدعلى نيلفروشان و همكاران، بهداشت، ص 349.
- 24ـ جان مارشال ريو، انگيزش و هيجان، ترجمه يحيى سيدمحمّدى، ص 385.
- 25ـ محمّدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 2، ص 164.
- 26ـ ژان استوتزل، روانشناسى اجتماعى، ترجمه علىمحمد كاردان، ص 289.
- 27ـ ممكن است برخى از اين تقسيمات در مواردى با هم تداخل پيدا كنند؛ مثلاً همسايه، دوست نيز به حساب آيد يا برخى از خويشاوندان در همسايگى افراد زندگى كنند؛ ولى از آنرو كه در اسلام براى خصوص هريك از اين چهار قسم، تعريف و حقوق و وظايف جداگانه و خاصى بيان گرديده است در اين تحقيق نيز سعى شده تا همين چهار بخشِ اصلى ملاك قرار گيرند و از بيان مواردى كه از تداخل اين اقسام به وجود مىآيند صرفنظر گردد؛ زيرا با روشن شدن جايگاه هريك از اقسام اصلى، مىتوان وظايف و مسئوليتهايى را كه از تداخل اين موارد به وجود مىآيند دريافت.
- 28ـ بروس كوئن، درآمدى بر جامعهشناسى، ترجمه محسن ثلاثى، ص 129.
- 29ـ روحاللّه خمينى، تحريرالوسيله، ج 2، ص 326.
- 30ـ نساء: 1 / ر.ك: سيد محمّدحسين طباطبائى، الميزان، ترجمه سيد محمّدباقر موسوى همدانى، ج 4، ص 218.
- 31ـ ام. رابين ديماتئو، روانشناسى سلامت، ترجمه سيدمهدى موسوىاصل و همكاران، ص 766.
- 32ـ نهجالبلاغه، ترجمه سيد علىنقى فيضالاسلام، خ 142، ص 432.
- 33ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 104، ب 3.
- 34ـ احكام مربوط به عدم جواز قطع صلهرحم با خويشاوند بىتقوا و بىنماز و... بيانگر حمايت فكرى و لزوم راهنمايى براى هدايت كردن اقوام مىباشد.
- 35ـ فضلبن حسن طبرسى، مكارمالاخلاق، ص 431.
- 36ـ ر.ك: محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ب 3. ص 87ـ139.
- 37ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 1، ص 156.
- 38ـ تاجالدين شعيرى، جامعالاخبار، ص 139.
- 39ـ محمدبن على صدوق، الخصال، ج 2، ص 569 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ب 9.
- 40ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ب 9، ص 150ـ154 / محمّدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 2، ص 666.
- 41ـ سيدمهدى شمسالدين، اخلاق اسلامى در برخوردهاى اجتماعى، ص 117.
- 42ـ دوان شولتز، نظريههاى شخصيت، ترجمه يوسف كرمى و همكاران، ص 233.
- 43ـ عبدالواحدبن محمّد تميمى آمدى، تصنيف غررالحكم و دررالكلم، ص 414.
- 44ـ اكرم پرند و محمد خدايارىفرد، استرس و روشهاى مقابله با آن، ص 98.
- 45ـ عبدالواحدبن محمد تميمى آمدى، تصنيف غررالحكم و دررالكلم، ص 414.
- 46ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشيعة، ج 12، ص 7.
- 47ـ اسماعيل بيابانگرد، روشهاى افزايش عزت نفس در كودكان و نوجوانان، ص 68.
- 48ـ محمدبن على صدوق، الامالى، ص 375.
- 49ـ ژ. آ. هدفيلد، روانشناسى و اخلاق، ترجمه على پريور، ص 146ـ148.
- 50ـ ر.ك: محمّدعثمان نجاتى، قرآن و روانشناسى، ترجمه عباس عرب، ص 129ـ131.
- 51ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 63، ص 208، ب 3.
- 52ـ حسن ديلمى، ارشادالقلوب، ج 2، ص 417.
- 53ـ ژ. آ. هدفيلد، روانشناسى و اخلاق، ص 151.
- 54ـ كريستوفر هنسارد، هنر تفكر مثبت، ترجمه عباس نتاج و فهيمه كرمى، ص 66و67.
- 55ـ محمّدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 2، ص 192.
- 56ـ محمدبن على صدوق، مصادقهالاخوان، ص 52.
- 57ـ سيد محمّدحسين طباطبائى، سننالنبى، ترجمه محمدهادى فقهى، ج 1، ص 62.
- 58ـ نهجالبلاغه، ح 325، ص 533.
- 59ـ ر.ك: محسن قرائتى، تفسير نور، ج 1، ص 327.
- 60ـ دفتر نشر فرهنگ اسلامى، سلسله درسهاى قرآن، ص 24.
- 61ـ دوان شولتز، نظريههاى شخصيت، ص 177.
- 62ـ جان مارشال ريو، انگيزش و هيجان، ص 385.
- 63ـ سيدفضلاللّه راوندى، النوادر للراوندى، ص 8.
- 64ـ ر.ك: ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 2، ص 327.
- 65ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 58، ص 150، ب 43.
- 66ـ ر.ك: دوان شولتز، نظريههاى شخصيت، ص 150و151.
- 67ـ محمّدبن يعقوب كلينى، الكافى، ج 2، ص 664.
- 68ـ فتال نيشابورى، روضهالواعظين و بصيرهالمتعظين، ج 2، ص 387.
- 69ـ شهريار شهيدى و مصطفى حمديه، اصول و مبانى بهداشت روانى، ص 40.
- 70ـ ر.ك: دوان شولتز، نظريههاى شخصيت، ص 207.
- 71ـ عبدالواحدبن محمّد تميمى آمدى، تصنيف غررالحكم و دررالكلم، ص 447، ح 10254.
- 72ـ سيدمحمّد مقدسنيا، آداب معاشرت، ص 36.
- 73ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 23، ص 165، ب 7.
- 74ـ همان، ج 72، ص 172، ب 58.
- 75ـ محمدرضا انصارى محلاتى، ثوابالاعمال و عقابالاعمال، ص 241.
- 76ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشيعه، ج 18، ص 68.
- 77ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 311، ب 20.
- 78ـ فضلبن حسن طبرسى، مكارمالاخلاق، ص 431.
- 79ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشيعة، ج 12، ص 129.
- 80ـ ابوالقاسم پاينده، نهجالفصاحة، ص 238.
- 81ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 299، ب 20.
- 82ـ جان مارشال ريو، انگيزش و هيجان، ص 183ـ187.
- 83ـ ابوالفتح كراجكى، كنزالفوائد، ج 1، ص 379.
- 84ـ سيانگ يانگ تان و نتالى جى. دانگ، «دخالت معنويت در بهبودى و تماميت»، ترجمه مهدى شيرى، نقد و نظر، ش 1و2، ص 382.
- 85ـ دوان شولتز، نظريههاى شخصيت، ص 335.
- 86ـ ژان استوتزل، روانشناسى اجتماعى، ص 252ـ253.
- 87ـ حسين آزاد، آسيبشناسى روانى، ج 1، ص 70.
- 88ـ دوان شولتز، نظريههاى شخصيت، ص 365.
- 89ـ ورّامبن ابى فراس، تنبيه الخواطر، ج 1، ص 134.
- 90ـ دوان شولتز، نظريههاى شخصيت، ص 365.
- 91ـ ژان استوتزل، روانشناسى اجتماعى، ص 253.
- 92ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 102.
- 93ـ ريتال اتكينسون و همكاران، زمينه روانشناسى، ج 2، ص 311.
- 94ـ عبدالواحدبن محمّد تميمى آمدى، تصنيف غررالحكم و دررالكلم، ص 386.
- 95ـ حسين آزاد، آسيبشناسى روانى، ج 1، ص 70.
- 96ـ على مشكينى، تحرير المواعظ العددية، ص 147.
- 97ـ عبدالواحدبن محمّد تميمى آمدى، تصنيف غررالحكم و دررالكلم، ص 383.
- 98ـ اسماعيل بيابانگرد، روشهاى افزايش عزت نفس در كودكان و نوجوانان، ص 15.