معرفت، سال هجدهم، شماره دوازدهم، پیاپی 147، اسفند 1388، صفحات 135-

    جوانى از نگاه دین و روان‏شناسى

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    علی احمد پناهی / *استادیار - پژوهشگاه حوزه و دانشگاه / a.panahi313@gmail.com
    چکیده: 
    دوره جوانى یکى از مراحل مهم، سرنوشت‏ساز و حساس زندگى انسان است. این دوره از زندگى که پس از دوره نوجوانى آغاز مى‏شود و تا میان‏سالى ادامه دارد، داراى ویژگى‏ها و رخدادهاى ویژه‏اى است. در این دوره از حیات، جوانان به طور معمول واجد خصوصیات اخلاقى، رفتارى، عاطفى، شناختى و معنوى منحصر به فردى هستند. در رابطه با ویژگى‏هاى جوانان در این دوره و همچنین اهمیت این دوره از زندگى و حتى درباره محدوده و گستره دوره جوانى، در آموزه‏هاى دینى و روان‏شناختى، مباحثى مطرح گردیده است.      این مقاله با رویکرد تحقیقى به ویژگى‏هاى جوانان، اهمیت جوانى و سن جوانى از منظر آموزه‏هاى دینى و روان‏شناختى پرداخته است. هدف این نوشتار بررسى و تبیین جایگاه جوانى در آموزه‏هاى دینى و روان‏شناختى و همچنین بررسى ویژگى‏هاى جوان است. در این نوشتار از روش توصیفى ـ تحلیلى بهره گرفته شده و ویژگى‏ها و جایگاه جوان مورد ارزیابى و تحلیل قرار گرفته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Full Text:
    متن کامل مقاله: 

    على ‏احمد فراهانى1

     

    چکیده

    دوره جوانى یکى از مراحل مهم، سرنوشت‏ساز و حساس زندگى انسان است. این دوره از زندگى که پس از دوره نوجوانى آغاز مى‏شود و تا میان‏سالى ادامه دارد، داراى ویژگى‏ها و رخدادهاى ویژه‏اى است. در این دوره از حیات، جوانان به طور معمول واجد خصوصیات اخلاقى، رفتارى، عاطفى، شناختى و معنوى منحصر به فردى هستند. در رابطه با ویژگى‏هاى جوانان در این دوره و همچنین اهمیت این دوره از زندگى و حتى درباره محدوده و گستره دوره جوانى، در آموزه‏هاى دینى و روان‏شناختى، مباحثى مطرح گردیده است.

         این مقاله با رویکرد تحقیقى به ویژگى‏هاى جوانان، اهمیت جوانى و سن جوانى از منظر آموزه‏هاى دینى و روان‏شناختى پرداخته است. هدف این نوشتار بررسى و تبیین جایگاه جوانى در آموزه‏هاى دینى و روان‏شناختى و همچنین بررسى ویژگى‏هاى جوان است. در این نوشتار از روش توصیفى ـ تحلیلى بهره گرفته شده و ویژگى‏ها و جایگاه جوان مورد ارزیابى و تحلیل قرار گرفته است.

    کلیدواژه‏ها: اهمیت جوانى، سن جوانى، ویژگى‏هاى روان‏شناختى، ویژگى‏هاى عاطفى و رفتارى.

    مقدّمه

    در رابطه با این سؤال که جوان کیست و چه ویژگى‏هایى دارد، در کتاب‏ها و مقالات متعددى از جمله با جوان تا آسمان، تألیف مهدى هادوى، بررسى شخصیت جوان از دیدگاه قرآن، تألیف ثریا سلیمانى‏فر و جوان از نظر عقل و احساسات، تألیف محمّدتقى فلسفى نکاتى نگارش شده است، ولى به صورت کافى و جامع به ویژگى‏هاى جوان و اهمیت جوانى از نگاه دینى و روان‏شناختى پرداخته نشده است. از این‏رو، در این مقاله با بهره‏گیرى از آموزه‏هاى دینى و روان‏شناختى به توصیف و تبیین اهمیت جوانى، سن جوانى و ویژگى‏هاى او مى‏پردازیم و دوره جوانى که دوره بااهمیت است مورد بررسى قرار مى‏دهیم. خوب مى‏دانیم که دوره جوانى طلوع صبح دل‏انگیز زندگى و موج خروشان دریاى نشاط و بالندگى است. ایام جوانى دوران درخشندگى و فروغ زندگى است؛ دوران سرور و شادمانى و دوران قوّت و قدرت است. جوانى دوران کار، کوشش، شور و هیجان است. دل جوان صاف و شفاف است و این شفافى خواهان هدایت است تا زنگار نگیرد و براى همیشه سرچشمه حیات و تکامل باشد. اندیشه جوان کنجکاو بوده، او همواره به دنبال پویایى و پیشرفت است. اراده جوان بسى بلند و با صلابت بوده و هر ناممکنى را ممکن تصور مى‏کند و از انجام کارهاى پست و کم‏مایه اجتناب دارد و همیشه به دنبال کارهاى بزرگ و خیزش‏هاى اساسى و تحول‏آفرین است. روح جوان بسیار لطیف و زیباست و معمولاً با یاد پروردگار خویش نورانیت و صفا مى‏گیرد و از مناجات با جان جانان بیشترین لذت و بهره را مى‏برد و بیشترین خلوت را با او داشته و از چشمه زلال و معرفت ناب حضرت حق، پیوسته برخوردار است. طبیعت جوان، متمایل به معنویت و متمایل به صفاست. او علاقه‏مند به پاکى، محبت، روشن‏بینى و روشن‏بینان است. دل‏هاى جوانان، نورانى است و فطرت‏هاى آنان سالم و دست‏نخورده است. دلبستگى آنان به زخارف دنیا و به بندهایى که پول‏دوستى و مال‏دوستى و جاه‏طلبى و قدرت‏طلبى بر پاى انسان مى‏زند، خیلى کمتر است؛ از این‏رو، تحول اخلاقى در جوانان آسان‏تر مى‏باشد. نیرو و انرژى جوانى مى‏تواند مزارع را سرسبز و خرّم کرده و چرخ‏هاى عظیم صنایع سنگین را با نیروى جوانان به حرکت درمى‏آید؛ و ذخایر طبیعى که در اعماق زمین و دریاها نهفته است، با همت نسل جوان استخراج شود و در خدمت بندگان خدا قرار گیرد. از این‏رو، پرداختن به این موضوع و تبیین جایگاه جوان، اهمیتى مضاعف خواهد داشت.

     

    تعریف جوانى

    روان‏شناسان و صاحب‏نظران درباره اینکه جوان کیست و دوره جوانى چه محدوده‏اى از عمر انسان‏ها را پوشش مى‏دهد، اتفاق‏نظر ندارند. این اختلاف‏نظر به اسناد و اعلامیه‏هاى بین‏المللى نیز کشیده شده است. سازمان ملل متحد، با اذعان به اینکه تعریف دوره جوانى، در مقایسه با کودک یا بزرگسال، در جوامع مختلف به سبب ملیت یا فرهنگ‏هاى گوناگون، متفاوت است، در جهت دست‏یابى به اهداف آمارى خود، جوانى را بین سنین 15 تا 24 سالگى قرار داده است.2

        با این حال، باید توجه داشت که گرچه تعاریف جوانى نسبت به شرایط متغیر اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى متفاوت است، اما مى‏توان بر اساس ویژگى‏هاى جوانى و دیدگاه اندیشمندان و آموزه‏هاى دینى و مفاهیم لغوى به یک جمع‏بندى نایل شد.

         فرهنگ‏نامه فارسى عمید، جوان و جوانى را به معناى حد میانه عمر طبیعى و به معناى سن نشاط و بالندگى و رشد فکرى معنا کرده است.3

        روان‏شناسان ژنتیک، جوانى را از 18 تا 33 سالگى مى‏دانند و مى‏گویند: در این سن تحولات جدى و اساسى ادامه دارد و شخص هنوز در حال رشد فکرى و عقلى است. آنان این مرحله را به نام اوایل بزرگ‏سالى نام‏گذارى کرده‏اند.4

        اریکسون به عنوان یک نظریه‏پرداز قوى در مسائل روان‏شناختى، درباره انسان و مراحل زندگى او مطالعات قابل توجهى داشته است. وى با تقسیم مراحل زندگى به هشت مرحله، دوره بزرگ‏سالى را ـ که از 20 تا 40 سالگى قرار داده ـ به سن جوانى نیز اطلاق نموده است.5

        فخرالدین طریحى، صاحب کتاب مجمع‏البحرین که آشنا به معانى الفاظ در قرآن و روایات است، مى‏نویسد: وقتى گفته مى‏شود جوانى، مراد دوران قبل از پیرى و میان‏سالى است و در معناى آن گفته شده که مراد از جوان، شخصى 33 ساله است.6

        در یک جمع‏بندى نهایى و بر اساس تتبّع و مطالعه در آثار اندیشمندان و سخنان معصومان علیهم‏السلام درباره محدوده جوانى و سن آن، این نتیجه به دست مى‏آید که محدوده جوانى بعد از دوره نوجوانى شروع مى‏شود و تا چهل سالگى ادامه دارد. البته هرقدر افراد به سن چهل سالگى نزدیک‏تر مى‏شوند خصوصیات و ویژگى‏هاى میان‏سالى را پیدا مى‏کنند. نقطه اوج صفات جوانى در سنین بین 18 تا 25 سالگى است و روان‏شناسان عمدتا این محدوده سنى را دوره جوانى دانسته‏اند.

         علّامه مجلسى مى‏فرمایند: «وقتى ریش نوجوان کامل شد، به او شاب و جوان مى‏گویند و جوانى تا چهل سالگى ادامه دارد و به بعد از چهل سالگى، میان‏سالى اطلاق مى‏شود.»7

        محدود بودن جوانى تا چهل سالگى را مى‏توان از روایتى که از محضر نورانى پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله صادر شده است نیز استفاده نمود. حضرت درباره امام زمان (عج) مى‏فرمایند: «خداوند حضرت مهدى را بعد از غیبت ظاهر مى‏کند، در حالى که جوانى کمتر از چهل سال است.»8

        پیامبر اکبرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله همچنین درباره امام حسن و امام حسین علیهماالسلامفرمودند: «الحسن والحسین سیدا شباب اهل الجنة»؛9 حسن و حسین، آقا و سرور جوانان بهشت هستند.

        از طرفى، درباره اوصاف اهل بهشت وارد شده که آنها چهل ساله هستند. از این دو روایت شریف به خوبى استفاده مى‏شود که در آموزه‏هاى دینى، جوانى تا چهل سالگى امتداد دارد.

     

    اهمیت جوانى

    از یک چشم‏انداز کلى مى‏توان دوران زندگى را در سه مرحله بزرگ خلاصه نمود: کودکى، جوانى و پیرى. به دلیل تحولات عظیمى که در دوره جوانى براى انسان‏ها رخ مى‏دهد، این مرحله از زندگى از اهمیت فوق‏العاده و چشمگیرى برخوردار است.     جوان در ابتداى دوره جوانى پیوسته به سوى قدرت و نیرومندى پیش مى‏رود و هر سالى که بر وى مى‏گذرد قوى‏تر مى‏شود تا به سرمنزل کمال جوانى و به اوج قوت و توانایى برسد. بعکس، آدمى پس از دوران جوانى به سوى فرسودگى و ناتوانى مى‏رود و هر سال از سال قبل ضعیف‏تر مى‏گردد و آن‏قدر این راه نشیب را مى‏پیماید تا به منزل پیرى و به نهایت درجه ناتوانى و ضعف برسد.

         خداوند متعال در قرآن کریم با اشاره به این مراحل از زندگى، آن را به انسان‏ها گوشزد مى‏کند: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفا وَشَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ»(روم: 54)؛ خداست آن کسى که شما را ابتدا ناتوان آفرید و در دوران ناتوانى و کودکى پرورش داد و سپس پس از ناتوانى (در جوانى) قوت بخشید، سپس بعد از قوت، ناتوانى و پیرى داد.

         دوران جوانى، دوران کار و تلاش، صحنه شور و هیجان، عرصه خستگى‏ناپذیر سازندگى و دوران درخشندگى و بالندگى است. جوانان، قلب تپنده زندگى اجتماعى، مغز همیشه فعال زندگى، یارى‏رسان دین خدا در طول تاریخ، یاوران ولایت و رهبرى، و گوش شنواى پیام وحى و معارف بلند الهى هستند. جوانان مؤمن و با اخلاق، گنج‏هاى نهفته اجتماع و کلید هر نیکى و قفل هر بدى هستند.10

        امیرمؤمنان حضرت على علیه‏السلام درباره اهمیت و ارزش جوانى مى‏فرمایند: «قدر و منزلت دو گوهر گران‏بها و دو چیز با ارزش را هیچ‏کس نمى‏شناسد، مگر کسى که آن را از دست داده باشد: جوانى و سلامتى.»11

        پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مى‏فرمایند: «پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت شمار: جوانى و نشاط را پیش از آنکه پیر و فرسوده گردى؛ سلامتى را پیش از اینکه بیمار و ناتوان شوى؛ بى‏نیازى و دارایى را پیش از آنکه فقیر شوى؛ فراغت و راحتى را قبل از آنکه گرفتارى‏هاى دنیا تو را مشغول سازد و زندگانى دنیا را پیش از آنکه آن را وداع کنى و به سراى آخرت بروى.»12

        در این حدیث شریف، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله پنج رکن اساسى زندگى اجتماعى و دنیوى را بیان فرموده است که اگر انسان‏ها با چشم بصیرت به این اصول بنگرند و به آن عمل کنند، به سعادت دنیوى و اخروى نایل مى‏شوند. و این اصول عبارتند از:

         1. قدرشناسى از فرصت جوانى و استفاده بهینه و مطلوب از این دوران استثنایى و غیرقابل برگشت؛

         2. سلامتى و تندرستى روحى و جسمى که ارزش و قیمتى غیرقابل توصیف دارد؛

         3. ثروت و دارایى که در صورت فقدان آن، بسیارى از مشکلات به وجود خواهد آمد؛

         4. فرصت‏ها و فراغ بال‏ها که زمان خوبى براى تلاش و کوشش و بالندگى است؛

         5. زندگى و حیات دنیوى که محلى براى کسب کمالات انسانى و عبادت خالق متعال است و در واقع، سنگ‏بناى سعادت اخروى و قرار گرفتن در بهشت و رضوان پروردگار است و این زندگى مقدّمه‏اى براى زندگى جاودانه و واقعى جهان آخرت است.

         پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله درباره پرسش ویژه از دوره جوانى در روز واپسین مى‏فرمایند: «روز قیامت هیچ بنده‏اى گام برندارد تا درباره چهار چیز از او سؤال کنند: از زندگانى و عمرش که در چه راهى آن را به پایان رسانده؛ از جوانى‏اش که در چه مسیرى پشت سر گذارده؛ از اموالش که از کجا به دست آورده (از حلال بوده یا حرام) و در چه راهى صرف نموده، و درباره دوستى و محبت اهل‏بیت ما خاندان رسالت.»13

        در این حدیث شریف، جوانى که تنها بخشى از دوران زندگى است، به طور مستقل مورد توجه قرار گرفته و این بیانگر ارزش و اهمیت فوق‏العاده دوران جوانى است. انسان باید توجه داشته باشد که در روز قیامت از کیفیت گذراندن آن دوران حساس از او سؤال مى‏شود و باید جوابگو باشد.

     

         مولوى در این‏باره مى‏گوید:

     

    حق همى گوید چه آوردى مرا

     اندر این مهلت که دادم من تو را

    عمر خود را در چه پایان برده‏اى

     قُوت و قوّت در چه فانى کرده‏اى

    گوهر دیده کجا فرسوده‏اى

     پنج حس را در کجا پالوده‏اى

    چشم و گوش و هوش و گوهرهاى عرش

     خرج کردى چه خریدى تو زفرش

    دست و پا من دادمت چون بیل و کلنگ

     من ببخشیدم زخود آن کى شدند؟14

     

        افلاطون مى‏گوید: در دوران جوانى مى‏بایست براى دوران پیرى چراغى تهیه کرد و از فرصت جوانى استفاده مطلوب نمود. یکى از عرفا نیز مى‏فرماید: روزگار شباب (جوانى) غنیمت شمار و ضایع مگردان؛ چراکه گذر شب و روز، بى‏اختیار تو را به منزل وحشتناک پیرى خواهند رسانید.15

        یکى از اندیشمندان غربى مى‏نویسد: در جوانى، امکان‏ها و امتیازات زیادى براى زندگى یافت مى‏شود، در حالى که در سنین کهولت و پیرى، خیلى از این امکان‏ها از دست مى‏روند؛ چه بسا اشخاصى که پیوسته افسوس مى‏خورند از اینکه نمى‏توانند فرصت‏هاى درخشانى را که از دست داده‏اند، دوباره در زندگى بازیابند. وى در ادامه مى‏نویسد: جوانى و شباب عالى‏ترین سنى است که در طى آن شاهراه‏هاى زندگى به روى جوانان گشوده مى‏شوند. اما این دوران تحسین‏انگیز و سرنوشت‏ساز که دختران و پسران جوان آرزو دارند دوام آن زیادتر شود، خیلى زودگذر است. جوانى چندین سال بیشتر طول نمى‏کشد. بنابراین، باید این دوران زندگى را به کمال و خوبى و روشنى گذراند و سنگ‏بناى یک زندگى منطقى و موفق را در این دوره از زندگى گذاشت تا به حسرت و پشیمانى گرفتار نشد.16

        امیرالمؤمنین على علیه‏السلام نسبت به گذر عمر و جوانى این‏گونه هشدار مى‏دهند: در ایام سلامتى بدن، سرمایه‏اى آماده نکردند و در اولین فرصت‏هاى زندگى و نیرومندى درس عبرتى نگرفتند و درخشنده‏ترین ایام عمر (جوانى) را به رایگان از کف داده‏اند. آیا کسى که در جوانى اهل تن‏پرورى بوده و تلاشى نکرده، مى‏تواند در پیرى جز شکستگى و ذلّت انتظارى داشته باشد؟17

        در این فرمایش نورانى حضرت على علیه‏السلام درباره ارزش جوانى و نشاط هشدار مى‏دهند که مبادا فرصت‏ها از دست بروند و افسوس و پشیمانى در پى بیاورند.

         آیت‏اللّه بهاءالدینى که یکى از اساتید بزرگ عرفان، اخلاق و سیر و سلوک بود، درباره جوانى و بهره‏بردارى از این ایام مى‏فرمودند: جوانى مناسب‏ترین فرصت براى خودسازى معنوى و بالندگى علمى و اخلاقى است؛ انسان باید در لحظه لحظه عمر خود، به فکر خویشتن بوده و ایام جوانى که غنیمتى سترگ است، نباید غافلانه سپرى گردد و نباید به سادگى آن را از کف داد، بلکه باید فرصت را غنیمت شمرد و از این دوره ارزشمند نهایت بهره را برد؛ چون در این ایام نَفْس و روح انسان براى ساخته شدن مستعدتر است و قواى انسان توان کامل دارد.18

     

    ویژگى‏هاى جوانى

    دوره‏هاى عمر آدمى به تناسب شرایط سنى و نیروى جسمانى و به اقتضاى رشد فکرى، از مراحل چندگانه با ویژگى‏هاى گوناگون و خصوصیات خاصى تشکیل مى‏گردد و هر مرحله از عمر انسان داراى صفاتى است که در مراحل دیگر زندگى کمتر پیدا مى‏شود. دوره کودکى عمدتا به بازى مى‏گذرد، و دوران جوانى هم ایام تجمل‏گرایى، زیبایى، پرداختن به حسن جمال و خودنمایى است؛ و سرانجام، ایام پیرى و سال‏خوردگى که روزگار حرص و صحنه ازدیاد مال و منال دنیاست. خداوند متعال در قرآن کریم به این صفات و ویژگى‏ها اشاره کرده و مى‏فرماید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ...»(حدید: 20)؛ بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجمل‏گرایى و فخرفروشى و افزون‏طلبى در اموال و فرزندان است.

         دوره جوانى هم که یکى از دوره‏هاى حساس زندگى است، داراى صفات و ویژگى‏هاى خاص خود است. جوان در این دوره دستخوش تحولات گسترده در ابعاد گوناگون مى‏شود که اگر با آگاهى با آنها روبه‏رو نشود، به ناکامى‏هاى جبران‏ناپذیرى دچار مى‏گردد.

         درباره ویژگى‏هاى عاطفى، شناختى، جسمانى، معنوى و... دوره جوانى، روان‏شناسان، جامعه‏شناسان و متخصصان تعلیم و تربیت پژوهش‏هاى زیادى انجام داده‏اند. گرچه بعضى از این پژوهش‏ها جاى نقد و تأمّل دارد، ولى بیشتر آنها شایسته تقدیر است. در آموزه‏هاى دینى نیز به نکات بسیار جالب و ارزشمندى درباره ویژگى‏هاى انسان در مراحل مختلف رشد به ویژه نوجوانى و جوانى اشاره شده است. توجه اسلام به ویژگى‏هاى انسان در هریک از مراحل رشد، دست‏کم از دو زاویه قابل تفسیر است؛ نخست اینکه انسان‏ها را به شگفتى‏هاى آفرینش که خداوند در وجودشان به ودیعت نهاده است، متوجه سازد و از این راه، انگیزه بیشترى براى اطاعت و بندگى پروردگار در آنها پدید آورد و دیگر آنکه با بیان این حقایق، راهبردها و روش‏هاى تربیت و خودسازى و بالندگى را براى انسان‏ها ترسیم کند.

         در ذیل، برخى از ویژگى‏هاى دوره جوانى از منظر روان‏شناسى و آموزه‏هاى دینى بیان مى‏گردد:

     

         1. ترس‏ها

    جوان گرچه به ظاهر فردى متهوّر و بى‏باک و قدرت‏مند است ولى در عین حال، گاهى دچار ترس‏هاى متعددى است که زندگى او را تاریک مى‏کند و دامنه این ترس‏ها به گستره دیگر زندگى نیز کشیده مى‏شود. ترس از ارزشیابى و امتحان، ترس از شرایط آینده کار و اقتصاد و زندگى، ترس از ازدواج و سرانجامِ آن، ترس از آبرو و حیثیت که مبادا در بین جمع بدنام شود و ترس از آینده تحصیلى و در نهایت، رشته تحصیلى که انتخاب کرده است.19

     

         2. تنش‏هاى روانى شدید

    جوان بسیارى از مواقع خواسته‏هاى خود را به صورت منطقى بیان نمى‏کند و با خشم و پرخاشگرى مى‏خواهد مسائلش را حل کند، زود از کوره به در مى‏رود و تحمل نصیحت‏هاى دیگران را کمتر دارد. وقتى خواسته و توقعات جوان برآورده نمى‏شود یا با موانع مواجه مى‏شود؛ بدون اینکه از رمز و رازش سر درآورد، خشمگین مى‏شود و آه و فریاد سر مى‏دهد. نیز ممکن است بر اثر نابسامانى‏هاى زندگى، و دیدن منازعات و درگیرى‏ها، جسورتر و تخریبگرتر شود و گاهى هم در حدّ جنون پیش رفته و مرتکب جنایت مى‏گردد.20 پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در این زمینه مى‏فرمایند: جوانى یکى از اقسام دیوانگى و جنون است.21

        مستى جوانى، قدرت تفکر و دوراندیشى را از جوان مى‏ستاند و او را به کارهاى نادرست مى‏کشاند. امام على علیه‏السلام در روایتى با بیان انواع مستى، مستى جوانى را همچون مستى مال، قدرت، علم و تمجید خواهى، از عوامل زوال عقل و اراده و نیز نابودى آرامش و طمأنینه انسان مى‏داند.22 نمودهاى آشفتگى‏هاى جوان را مى‏توان در قالب رفتارها و حرکات ناموزون و در بى‏تدبیرى او در بعضى رفتارها و گفتارها مشاهده کرد. آشفتگى‏هاى روانى و تنش‏هاى درونى جوانان مورد وفاق صاحب‏نظران روان‏شناسى نیز مى‏باشد، به گونه‏اى که استانلى هال23 از آن به دوران فشار و طوفان یاد مى‏کند. پیاژه24 جوانى را دوره آشوب درونى و انقلابشخصى مى‏نامد و لوین25 آن را دوره بى سر و سامانى مى‏خواند.26

        نکته مهمى که باید متذکر شد این است که گرچه این ویژگى‏ها مقتضاى این دوران مى‏باشد، ولى مى‏توان از برخى آنها جلوگیرى کرد و این ناآرامى‏هاى روانى را به آرامش و اطمینان رهنمون شد. ناآرامى‏هاى بسیارى از جوانان تحت تربیت دینى و اسلامى، به چنان کمالات و فضایل اخلاقى نایل آمده‏اند که مى‏توانند الگوى دیگران نیز باشند. آنان توانسته‏اند رذایل اخلاقى را از وجود خود دور نمایند و انرژى جوانى را در جهتى مفید و سازنده راهبرى کنند.

     

         3. امید و آرزو

    دوران جوانى دوران آرزو و امید و دوران شور و نشاط است. جوان آینده را لذت‏بخش و امیدوارکننده مى‏بیند؛ دوست دارد منشأ آثار خیر براى خود و جامعه خویش باشد و کارى بزرگ و مهم انجام دهد. طبع مسرت‏آمیز و زیبایى دارد و توجه به آینده و تفکر درباره آن، در او احساس شادى و غرور به وجود مى‏آورد.27 جوانان شهروندان شهر آرزوها و امیدها هستند. این امر، تا حدى براى آنان طبیعى و مقتضاى این دوره از زندگى مى‏باشد؛ زیرا پرواز در دنیاى افکار، توهّمات و تخیّلات مى‏تواند نوعى لذت روحى، هرچند زودگذر، را به دنبال داشته باشد و این براى جوانان مطلوب است. علاوه بر این، آرزوها و امیدهاست که جوان را آرمان‏گرا و آرمان‏خواه مى‏سازد و این ویژگى‏ها تا حدى در رشد و پویش او دخیل هستند.

         در بینش اسلامى گرچه آرزو و امید به آینده مورد تمجید قرار گرفته و امید به آینده نیروى حرکت‏دهنده انسان شمرده شده ـ چنان‏که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهدر این زمینه فرمودند: آروز براى امت من رحمت است؛ اگر آرزو نبود، هیچ مادرى فرزند خود را شیر نمى‏داد و هیچ باغبانى درختى نمى‏کاشت28 ـ ولى از آرزوهاى دراز و خیالات واهى و به امید آرزو نشستن، مذمّت شده و آن را از خصوصیات افراد نادان برشمرده‏اند.

         حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «کسى که به آرزوهاى بلند دل ببندد، رفتار و عمل‏خودراضایع‏ساخته است.»29

        آن حضرت همچنین درباره نتیجه و عاقبت آرزوى طولانى فرمودند: «آرزوى طولانى باعث غفلت از آخرت است.»30

        پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز فرمودند: «چه بد است جوانى که آرزوهاى طولانى دارد و کهنسال که به دیگران امر و نهى مى‏کند.»31

        با توجه به فرمایش حضرت على علیه‏السلام و پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، جوان علاوه بر اینکه باید امیدوار باشد و آرزو داشته باشد (چون بدون امید و آرزو زندگى قوام نمى‏یابد)، ولى باید از آرزوهاى طولانى و غیر منطقى اجتناب ورزد و با خیالات و موهومات زندگى نکند.

     

         4. عشق و هیجان

    جوانى دوران عشق و هیجان، و احساسات شدید و آتشین است. حالات و سخنان و رفتار جوان، شورانگیز است. جوان اهل خرد و اندیشه است، ولى در مسائل عشقى و جنسى همه چیز را از دید و عینک احساس مى‏نگرد و از این‏رو، گاهى با یک چشمک یا یک کلمه از طرف جنس مخالف، خود را مى‏بازد و بعضا در دریایى از گرفتارى و مشکلات غوطه‏ور مى‏شود.

         جوان، در آغاز جوانى در جنبه‏هاى مربوط به عشق، سخنان شاعرانه‏اى بر زبان مى‏آورد و از شدت غرور به خود مى‏بالد، ولى سعى مى‏کند راز دل خود را مخفى کند و به کسى نگوید. با افزایش سن و توسعه عقل و تجربه، بحران هیجان به تدریج فروکش مى‏کند و رفتارهاى جوان رنگ منطقى و واقعى به خود مى‏گیرد.

     

         5. علاقه به همسالان

    جوانان از لحاظ عاطفى علاقه زیادى به همسالان و حضور در جمع آنان دارند و سعى مى‏کنند راز دل خود را به آنها بگویند و براى همدیگر ایثار کنند و از بودن در جمع دوستان لذّت مى‏برند و احساس مى‏کنند در محیطى فرح‏بخش وارد شده‏اند و از این‏رو، بعضى مواقع تحت تأثیر محیط دوستانه به بزه‏کارى و اعتیاد نیز روى مى‏آورند.

         در بینش اسلامى اگرچه دوستى و علاقه به دوستان و اظهار علاقه به آنان از جایگاه بلندى برخوردار است، ولى باید توجه داشت که انسان نباید با هر کسى طرح رفاقت و دوستى بریزد، بلکه باید در آینده این دوستى‏ها تفکر نموده و اگر دوستان خود را افرادى صالح یافت، این دوستى را ادامه دهد؛ زیرا دوست ناصالح آینده انسان را تباه مى‏کند و خواه ناخواه انسان را به فساد و تباهى مى‏کشاند.

         امام على علیه‏السلام مى‏فرمایند: از همراهى و همدلى با افراد کج‏اندیش و سست رأى و صاحب اعمال ناپسند دورى کن؛ زیرا آدمى به طرز تفکر و روش رفیقش خو مى‏گیرد.32

     

         6. آرمان‏گرایى

    جوان فردى آرمان‏گرا و بلندنظر است؛ در دورانى از عمر به سر مى‏برد که دوران رشد و کمال ایمان و باور است. دوران معرفت‏جویى را طى مى‏کند؛ شور و شوقى در او جارى و سارى است که او را به سوى فتح و پیروزى و تسخیر قلّه‏هاى کمال و زیبایى سوق مى‏دهد. جویاى معبودى مطلق و بدون نقص است؛ تشنه معرفت ناب و عبادت خالص است. جوان تشنه عدالت است، آن هم عدالت مطلق. مدافع برابرى و برادرى و انسان‏دوستى و خیرخواهى است.

         جوان، بلند نظر بوده و مسائل کوچک و ساده را تحقیر مى‏کند. ممکن است خانه و محیط اطرافش آباد نباشد، ولى او در اندیشه آبادانى جهان است. احتمال دارد که خانه و فضاى زندگى او آغشته به بى‏عدالتى و درگیرى باشد، ولى او در اندیشه تحقق صلح جهانى و عدالت پایدار است.

         موریس دبس،33 درباره مسائل جوانان مطالعات زیادى دارد، مى‏گوید: برخى از جوانان خیال اصلاح عالمو عالمیان را در سر مى‏پرورانند و مى‏خواهند دنیا را از روى تصور اعلایى که از آن دارند، بسازند و به همین علت، آرمان‏گرا بوده و در مواردى صرفا به صورت وهمى و خیالى، اندیشه مى‏کنند. وى در جاى دیگر مى‏گوید: «هرگاه بخواهید مشخصات فکرى جوانان را بررسى کنید، به این نتیجه مى‏رسید که نیروى فکرى آنها هنوز به بلوغ کافى نرسیده است و عواطف آنان افراطى و طرز تفکرشان شاعرانه بوده و جنبه فردى دارد.34 براى آنکه جوانان عزیز بتوانند این دوره طوفانى و خطرناک جوانى را به سلامت طى کنند و گرفتار آرمان‏گرایى افراطى نشوند، مناسب است به چند توصیه و سفارش توجه نمایند:

         اول اینکه سعى کنند وضع طبیعى خود را بشناسند و تا جایى که ممکن است از آشفتگى‏هاى مخصوص دوران جوانى آگاه شوند. متوجه باشند که در جوانى عقلْ ضعیف و احساساتْ حادّ و آتشین است، و بیشتر تصمیم‏گیرى‏هاى آنان بر اساس احساس است و کمتر با اندیشه و تعقّل همراه است. این خود خطر بسیار بزرگى است که سعادت آنان را تهدید مى‏کند.

         حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند: «کسى که عقلش بر احساس و هواى نفسش غلبه داشته باشد، رستگار مى‏شود و کسى که شهواتش و احساساتش بر عقلش غلبه داشته باشد، بدنام و گمراه شود.»35

        دوم اینکه فرصت جوانى را مغتنم شمارند. فکر گذشته معدوم را از صفحه دل پاک نمایند و تنها متوجه نقد حال و آینده باشند و بکوشند از نیروهاى موجود جوانى در راه فراگرفتن علم و اخلاق استفاده کنند و خویشتن را انسان شایسته‏اى بسازند و خود را براى یک زندگى آبرومند و پرافتخار مجهز نمایند.

     

         7. روحیه انتقادى

    جوان به دلیل ویژگى آرمان‏گرایانه، روحیه انتقادى دارد. این روحیه در بیشتر جوانان مشاهده مى‏شود. گستره نقّادى جوانان همه حوزه‏هاى زندگى را شامل مى‏شود؛ انتقاد از دوستان و توجه موشکافانه به عیب‏ها و نقص‏ها، انتقاد از وضع سیاسى کشور و مسئولان، انتقاد از نابرابرى‏هاى اجتماعى و حتى انتقاد از والدین. انتقاد و داشتن این روحیه براى جوانان، نه تنها عیب تلقّى نمى‏شود، بلکه اگر انتقاد سازنده و منطقى باشد باعث استحکام روابط و دوستى‏ها، تحرّک و جنب‏وجوش بیشتر جامعه مى‏شود و از ریاکارى و تملّق در جامعه جلوگیرى مى‏کند.

     

         8. تشخّص‏طلبى

    جوان در اندیشه کشف هویت وجودى و اثبات شخصیت خویش است؛ مى‏خواهد هویت خویش را احراز کند و حقایق وجودى خود را کشف نماید. در مسیر احراز شخصیت و ثبات آن، رفتار و حالات عجیب و غریبى از خود بروز مى‏دهد و به خاطر این پدیده، گاهى احساس «خودبرتربینى» و تصورى فراتر از آنچه هست دارد، و زمانى هم دچار خودکم‏بینى و احساس کهترى مى‏شود و خود را پایین‏تر از آنچه هست مى‏شناسد. بیشتر افکار او افراط و تفریط است و رفتار متعادل در او کمتر مى‏باشد، بخصوص در اوایل جوانى که تازه وارد این دوره شده است.

         او در تمام دوران جوانى براى به دست آوردن هویت و شخصیت خود و گسستن از دنیاى قبل و قرار گرفتن در ردیف بزرگسالان مى‏کوشد و به اصطلاح مى‏خواهد جایگاهى در میان بزرگسالان داشته باشد و احراز شخصیتى کند.36

        تشخّص‏طلبى و تفوّق‏خواهى یکى از تمایلات ذاتى بشر است که این تمایل در نسل جوان بسیار قوى و نیرومند است و هر نوجوان و جوانى به شدت علاقه دارد در جامعه قدرت و منزلتى پیدا کند و به افتخارات درخشانى نایل شود، و از این‏رو، گاهى از ستارگان سینمایى تقلید مى‏کند و گاهى قهرمانان ورزشى را الگوى مطلق خود قرار مى‏دهد؛ مثل آنان حرف مى‏زند، مثل آنان راه مى‏رود، همانند آنان لباس مى‏پوشد و موهایش را آرایش مى‏کند و از این طریق مى‏خواهد خود را به جامعه بنمایاند و جلوه‏گرى کند.

         البته از منظر عقل و اندیشه دینى، تشخص‏طلبى و الگو قرار دادن دیگران معیار و ضوابطى دارد و نباید با ارزش‏هاى انسانى ناسازگار باشد. براى مثال، اگرچه تقلید یکى از ارکان اساسى ترقى بشر و از عوامل بسیار مؤثر در پیشرفت فردى و اجتماعى است، ولى براى آنکه بر اثر تقلیدهاى کورکورانه و نادرست، دچار خطا و گمراهى نشویم و از مسیر فضیلت منحرف نگردیم، لازم است همواره به دو نکته توجه کنیم:

         نکته اول اینکه از افراد منحرف و گنهکار، هرچند از ستارگان ورزشى یا سینمایى و... باشند، پیروى نکنیم و به امید نیل به درجه قهرمانى و رسیدن به مقام رفیع اجتماعى، اعمال نادرست آنان را سرمشق قرار ندهیم؛ زیرا گناهکاران آینده روشنى ندارند و با شکست و ناکامى مواجه خواهند شد.

         امام حسین علیه‏السلام در روایتى نورانى فرمودند: «مَن حاوَلَ اَمرا بِمَعصیة اللّه کان اَفْوَتَ لِما یرجوا وَ اَسْرَعَ لِما یحْذَرُ»؛37 کسى که از راه گناه از پى کارى برخیزد، نه تنها به مقصودش نمى‏رسد، بلکه به چیزى که از آن گریزان بود، نیل پیدا مى‏کند.

         نکته دوم اینکه ساختمان طبیعى و استعدادهاى فطرى هر انسانى با دیگرى متفاوت است و خداوند مردم را مختلف آفریده و هر فردى براى انجام کار خاصى مناسب است و از این‏رو، آدمى زمانى به کمال لایق خویشتن مى‏رسد که از ذخایر و قواى درونى خود استفاده کند و استعدادهاى خود را به شکوفایى و فعلیت برساند و در این مسیر بهتر است از روش‏ها و راه‏هایى که دیگران پیموده‏اند استفاده کند و از روش‏هاى موفق آنان تقلید کند، نه اینکه مقلّد کورکورانه دیگران باشد.

     

         9. استقلال‏طلبى

    استقلال‏طلبى و علاقه به رها شدن از سیطره دیگران، یکى دیگر از خصوصیات روانى جوانان است. آنان مى‏خواهند از حالت وابستگى و طفیلى بودن خارج شوند و روى پاى خود بایستند و خودشان براى زندگى و اداره آن تصمیم بگیرند و از این‏رو، حاضر نیستند کمک دیگران و امر و نهى والدین را قبول کنند. بسیارى از آنان در پى طرحى نو از زندگى و اندیشه‏اى تازه از مسائل اجتماعى و خانوادگى هستند و روش‏هاى سنتى و آداب و رسوم والدین را مورد نقد قرار مى‏دهند و به دنبال الگویى جدید هستند.

         اما جوانان عزیز باید به مسئله دقت کنند که اگرچه استقلال‏طلبى و عدم وابستگى از ویژگى‏هاى مثبت و ارزشمند جوانى است و بدون این روحیه، جوان نمى‏تواند اندیشه نو و برنامه‏اى اصلاحى داشته باشد، اما از این نکته هم نباید غافل بود که افراط و تندروى در هر کار و ایده‏اى، آثار زیانبارى در پى دارد. از این‏رو، جوان هوشمند کسى است که از تجربیات و ایده‏هاى بزرگ‏ترها، بخصوص والدین، عبرت بگیرد و استقلال‏خواهى خود را با استفاده از رهنمودهاى دیگران در مسیرى مطمئن راهبرى کند و یک روش میانه و متعادل را در پیمودن مسیر زندگى فرا روى خود قرار دهد؛ سعى کند با تعقل و اندیشه صحیح راهى را بپیماید که خیر و صلاح او در آن باشد. در روایات اسلامى، این ویژگى مورد توجه قرار گرفته است، ولى دامنه و محدوده ویژه‏اى براى آن در نظر گرفته شده است. این امر را مى‏توان از روایتى که دوره جوانى را دوره وزارت دانسته، استفاده نمود.38 روشن است که استقلال وزیر در کارهاى خود مطلق و کامل نیست، بلکه وزیر در عمده کارها تابع رئیس دولت است. وزیر گرچه در حوزه کارى خویش مستقل است، ولى باید بر اساس قاعده و ضابطه ادارى دولت حرکت کند. جوان نیز گرچه از توانایى‏هاى ادراکى و جسمى ویژه‏اى برخوردار است، ولى به همان میزان شهوات و غرایز در او شعله‏ور است و بى‏تجربگى و عدم پختگى هر آینه امکان دارد او را از سریر سلطنت به زیر بکشاند. پس جوانان باید ضمن حفظ روحیه استقلال‏خواهى، از قوانین اجتماعى و ارزش‏هاى جامعه و دستورات والدین نیز پیروى کنند.

     

         10. توانمندى جسمانى

    جوانى دوره کمال و نقطه اوج قدرت و توانایى بدنى و جسمانى است؛ زیرا دوران نوجوانى و دوره تحولات سریع به پایان رسیده و فرد به نقطه‏اى رسیده است که تقریبا از بعد جسمانى و زیستى رشد نمى‏کند و اندام‏هاى او به عالى‏ترین حد توان و استحکام رسیده‏اند؛ رشد قد متوقف شده است، بازوها توانمند شده‏اند، شور و غوغاى جسمى فروکش کرده و حتى ترشح غدد جنسى به وضع ثابتى رسیده است. این مرحله از حیات جسمانى که تقریبا در حدود 24 سالگى است، نقطه اوج رشد جسمانى و بدنى است. البته رشد بدن از بعد طولى به اوج خود رسیده است اما از بعد قطر و عرض همچنان در حال رشد و نمو است.

         امیرمؤمنان على علیه‏السلام در روایتى مى‏فرمایند: به درستى که قدوطول‏جوان‏دربیست‏وچهارسالگى‏کامل‏مى‏شود.39

        در قرآن کریم، از دوره جوانى با ویژگى «نیرومندى» یاد شده است. در مقابل، از دوره کودکى و پیرى با ویژگى «ضعف» تعبیر شده است.40 در دوره جوانى، آمادگى‏ها و توانایى‏هاى جسمى و بدنى انسان به بلوغ و رشد کافى مى‏رسد و شاید به همین دلیل است که اشتیاق جوانان به قدرت‏نمایى و آشکار کردن زور و توان جسمى در آنها تبلور بیشترى دارد.

         جوان در این مرحله، بیش از گذشته به فعالیت ورزشى و قهرمانى مى‏اندیشد و سعى مى‏کند قدرت و توان بدنى خود را با قهرمان شدن به منصه ظهور برساند. به کشتى، وزنه‏بردارى و رشته‏هاى دیگر ورزشى که با جنبه‏هاى پهلوانى و زورآزمایى ارتباط بیشترى دارد، علاقه مضاعفى نشان مى‏دهد. اکثر جوانان در این مقطع حساس که داراى انرژى روانى فراوان و توان جسمانى مطلوبى هستند، علاوه بر ورزیده کردن جسم و بدن خود، به خودسازى و معنویات روى آورده و همزمان با بدنسازى، به پرورش روح و روان خود هم مى‏پردازند و روحیه جوان‏مردى و آزادگى و عشق به خالق هستى را در خود تقویت کرده و در بعد معنوى هم به کمالات خاصى نایل مى‏شوند. به بیان دیگر، فقط قهرمانى را در قدرت بدنى و بازوان توانمند جست‏وجو نمى‏کنند، بلکه خواسته‏هاى شیطانى نفس اماره را هم مهار کرده و خدادوستى و عشق به مسائل معنوى را در خود نهادینه مى‏کنند. حضرت على علیه‏السلام در یکى از بیانات گهربارشان مى‏فرمایند: هرگاه نیرومند و توانمند شدى، در اطاعت و بندگى خدا باش.41

        در این حدیث شریف، حضرت على علیه‏السلام توصیه و سفارش مى‏کنند که در اوج نیرومندى و قدرت جسمانى، در خدمت خالق و پروردگار خود باش و کارى کن که در تمام اعمال و کردارت نیت خدایى داشته باشى و لحظه‏اى از معشوق واقعى غفلت نورزى.

     

         11. نوگرایى و تنوع‏طلبى

    روحیه انسان به گونه‏اى است که پیوسته از مسائل جدید و مناظر بکر، و هر آنچه که براى او تازگى داشته باشد، لذت مى‏برد، و این همان روحیه نوگرایى است. این روحیه در همه انسان‏ها وجود دارد و در زمینه‏هاى مختلف زندگى بشرى، مایه شکوفایى و پیشرفت‏هاى زیادى بوده است. آثار وجودى این روحیه را در پیشرفت‏هاى صنعتى، تحولات اجتماعى و در مسائل سیاسى مى‏توان مشاهده کرد. این روحیه در دوره جوانى که دوران رشد و شکوفایى استعدادهاست، حالت شتابانى مى‏یابد و موجب تغییر و تحولات و خواسته‏هاى جدیدى مى‏شود.

         روحیه نوگرایى در برخى زمینه‏ها، از جمله آداب و رسوم اجتماعى، پوشش، آرایش ظاهرى و...، در دوران جوانى بیشتر به چشم مى‏خورد. به همین دلیل، در اطراف خود شاهد هستیم که جوانان پیوسته از ظواهر جدید، مدها و الگوهاى نو، افکار و اندیشه‏هاى جدید، لذت مى‏برند. تنوع‏طلبى، مدگرایى و جلوه‏گرى در رفتار بسیارى از جوانان موج مى‏زند و بخصوص این رفتارها در دختران جلوه بیشترى دارد.42

        این ویژگى‏ها از نظر اسلام، براى جوانان ناپسند نیست و تا زمانى که به حد افراط نرسد و از حدّ طبیعى خود تجاوز نکند، یک امر طبیعى است که رعایت آن لازم مى‏باشد. این ویژگى‏ها زاییده همان روحیه نشاط و جوانى بوده و تبلورى دیگر از روحیه خوددوستى جوان است.

         در بیانات امام على علیه‏السلام درباره فرزندان و جوانان، تأکید بر این روحیه و رعایت آن کاملاً مشهود است: جوانانِ خود را به رعایت آداب و رسوم خودتان مجبور نکنید؛ چراکه ایشان براى زمانى غیر از زمان شما به وجود آمده‏اند.43 منظور از آداب و رسوم، روش‏هاى اجتماعى هر زمان است که غیر از آداب و ارزش‏هاى ثابت اخلاقى است.

         نوگرایى و تنوع‏طلبى در برخى جوانان، گاهى به صورت افراطى ظهور مى‏کند و گاهى منجر به تقلید شیوه‏هاى جوامع دیگر مى‏شود و در نهایت، سر از خودباختگى فرهنگى در مى‏آورد که در این صورت، باعث آسیب‏هاى اساسى در جوانان مى‏گردد. جوان و جامعه خودباخته، روحیه امید و استقلال‏طلبى نداشته و حریت و آزادگى خود را از دست مى‏دهد. جامعه خودباخته به جامعه‏اى مرده و ناامید تبدیل مى‏شود.

     

         12. تجربه و علم اندک

    رَسِش عقلى و ادراکى جوان، بدین معنا نیست که او از آگاهى‏هاى بالایى برخوردار است، بلکه به معناى این است که دوره جوانى زمان فراهم آمدن و کسب آگاهى‏هاى بیشتر است. در مقایسه با دوران کودکى، انسان در دوره جوانى از آگاهى و تجربه بیشتر برخوردار است، ولى همچنان دچار فقر اطلاعاتى و فقر تجربه است. این امر، به ویژه در ابتداى دوره جوانى نمود بیشترى دارد. در روایات اسلامى به این مطلب تصریح شده است که علم و دانش جوانان اندک است و به همین دلیل ندانم‏کارى‏ها و اشتباهات آنان پذیرفتنى و معذور است. در روایتى حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند: ناآگاهى جوانان پذیرفته و دانش آنان ناچیز است.44 امام سجاد علیه‏السلام نیز در نامه‏اى که براى هدایت و ارشاد محمّدبن مسلم زهرى (یکى از دانشمندان فریب‏خورده دستگاه اموى) مى‏نویسد، به ویژگى ضعف عقلى و نقص علمى در جوانان اشاره نموده و مى‏فرماید: هنگامى که امثال تو (محمدبن مسلم زهرى) با وجود بزرگى سال و برترى علمى، چنین فریفته دنیا مى‏شوند، پس چگونه باید جوانى تازه سال با وجود کمبود دانش و سستى بینش و ضعف نیروى عقل از شرّ دنیا در امان باشد؟45

        این فرمایش امام سجاد علیه‏السلام علاوه بر بیان دو ویژگى جوانان، این نکته را متذکر مى‏شود که باید بسیار هوشیار بود و مراقبت نمود تا به انحراف و خطا گرفتار نشد.

         لزوم توجه جوانان به این مسئله (دانش و تجربه اندک) با توجه به حساسیت دوره جوانى، اهمیتى مضاعف پیدا مى‏کند؛ چون از سویى دوره جوانى اوج نشاط و بالندگى و دوره شکل‏گیرى و تثبیت هویت فردى و اجتماعى است، و از سوى دیگر، در این دوره از زندگى، جوانان مى‏باید تصمیمات اساسى درباره شغل، همسر، رشته تحصیلى و محل زندگى اتخاذ کنند، به گونه‏اى که انتخاب هر کدام از این گزینه‏ها، احتیاج به فکر و اندیشه و تدبیرى اساسى و منطبق با معیارهاى عقلى و شرعى و اجتماعى دارد. براى مثال، انتخاب یک همسر براى جوان کارى جدى و اساسى است که اگر دقت لازم و اندیشه وافى نکرده باشد، چه بسا زندگى اجتماعى او با بحران مواجه شود و اگر نتواند همسرى مناسب و در شأن خود انتخاب کند، در کارهاى دیگر هم با مشکل مواجه خواهد شد و علاوه بر اینکه از زندگى خود لذت و بهره کافى را نمى‏برد، در تربیت فرزندان هم دچار مشکل مى‏شود. جوانان به علت نداشتن تجربه کافى و غرور بیش از حدّ، بعضى مواقع در انتخاب گزینه‏هاى مناسب دچار مشکل مى‏شوند. از این‏رو، جوانان عزیز باید در این مرحله از زندگى با احتیاط کامل قدم بردارند و از عجله و تصمیمات احساسى و هیجانى پرهیز کنند و از مشورت با بزرگان و افراد فرهیخته و با تجربه دریغ ننمایند. جوانان در هر تصمیمى که مى‏گیرند شایسته است چند معیار و ملاک را مورد عنایت قرار بدهند:

         اول اینکه آیا این تصمیم با معیارها و دستورات دینى و اخلاقى سازگارى دارد یا خیر؟

         دوم اینکه با معیارهاى عقلى و ارزش‏هاى انسانى و اجتماعى هماهنگى دارد یا نه؟

         سوم اینکه آیا با هنجارها و آداب و رسوم ایرانى ـ اسلامى مطابقت دارد یا خیر؟

         چهارم اینکه اگر در تصمیمات خود با بزرگ‏ترها و افراد باتجربه مشورت کنند، مفید خواهد بود یا خیر؟

     

         13. طراوت و زیبایى

    زیبایى و طراوت دوران جوانى، یکى از مزایاى دلپسند و از سرمایه‏هاى پرارزش نسل جوان است. با فرا رسیدن دوران جوانى، نه تنها بدن نیرومند و توانا مى‏گردد و عواطف و احساسات شکفتگى ویژه‏اى پیدا مى‏کند، بلکه شکوه و طراوت جوانى به منزله زینت گران‏بها و پرفروغى است که به صاحبش زیبایى و جمالى مضاعف هدیه مى‏کند، و او را در نظر مردم عزیز و محبوب مى‏سازد. طراوت و شادابى جوانى از امتیازات ویژه این دوره از زندگى است و در دوره‏هاى دیگر، یا پیدا نمى‏شود و یا بسیار کمیاب است. جمال دل‏پذیر و جذّاب دوران جوانى، یکى از زیبایى‏هاى طبیعى بشر است که بیشتر در ایام شباب با فروغ خیره‏کننده خود جلوه مى‏کند، و تنها نسل جوان از آن زیبایى برخوردار است. شور و هیجان، عشق و امید، وجد و نشاط، طراوت و لطافت، تناسب اندام، صورت شکفته، و موهاى زیبا، همه و همه از جلوه‏هاى زیباى دوران جوانى است.

         ناگفته نماند که همزمان با فرا رسیدن ایام جوانى و آشکار شدن زیبایى‏هاى آن، تمایل به زینت کردن و خودآرایى نیز به طور طبیعى در ضمیر جوانان بیدار مى‏شود، و آنان‏راشیفته‏آرایش‏وخودسازى ظاهرى مى‏کند.

         یکى از روان‏شناسان مى‏گوید: جوانان در زیبایى و دلپسند شدن از دیگران پیش‏قدم هستند و ارزش‏هاى مربوط به جمال و زیبایى را در مرحله اولِ اهمیت قرار مى‏دهند. عشق به جمال در بعضى از دختران جوان منجر به یک نوع بت‏پرستى براى بدن و زیبایى خود مى‏شود.46 آیین مقدس اسلام که برنامه جامع سعادت و کامیابى انسان را عرضه کرده است، به موضوع جمال و زیبایى و طراوت توجه مخصوصى دارد. در ضمنِ پرورش کلیه تمایلات فطرى بشر، علاقه به جمال دوستى و زیبایى و استفاده از زیبایى‏هاى طبیعى و مصنوعى را به پیروان خود توصیه مى‏کند.

         قرآن کریم در آیات متعددى به زیبایى خلقت اشاره نموده است. در یکى از این آیات مى‏فرماید: «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ»(حجر:16)؛ ما در آسمان، اجرام بزرگ کیهانى آفریده‏ایم و براى بهجت و سرور بینندگان، آنها را با زیبایى و درخشندگى آراسته‏ایم.

         در سخنان معصومان علیهم‏السلام نیز به موضوع زیبایى و جمال نیکو اشاره شده و زیبایى به عنوان یکى از امتیازات انسان معرفى شده است. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهمى‏فرمایند: بر شما باد که با نیکو رویان نمکین صورت و مشکین چشم معاشرت نمایید.47

        و در جاى دیگر فرمودند: بهترین زنان و دختران امت من کسانى هستند که صورتشان زیباتر و مهریه آنها کمتر باشد.48

        از این دو حدیث نورانى این نتیجه به دست مى‏آید که در اسلام به زیبایى و طراوت توجه خاصى شده و یکى از امتیازات انسانى به شمار مى‏آید و البته باید توجه داشت که نورانیت و زیبایى درون جایگاه خاص خود را دارد و از ارزش آن کاسته نمى‏شود و انسانى که از لحاظ ظاهرى زیبا و جذاب باشد، ولى صفاى درون و زیبایى درونى و روحى نداشته باشد، نزد پروردگار متعال ارزش و جایگاهى ندارد؛ ولى زیبایى ظاهرى هم از نعمت‏هاى خداوند و از امتیازات انسان است. البته کسانى که از چهره زیبا برخوردارند باید بدانند که وظیفه بیشترى هم متوجه آنان است. بخصوص دختران جوان و زیبا باید سعى کنند این زیبایى و طراوت را در معرض نگاه نامحرمان قرار ندهند و باعث انحراف جوانان نشوند و آن را فقط در محیط زناشویى و به همسر خود عرضه کنند.

     

         14. باریک‏بینى و تیزفهمى

    جوان به دلیل برخوردارى از نشاط و شادابى و به دلیل اینکه در اوج رشد ذهنى و تکامل مغزى قرار دارد، از یک باریک‏بینى و تیزفهمى خاصى برخوردار است، به گونه‏اى که در درک و فهم بعضى از مسائل بسیار سریع‏الانتقال بوده و از دقت‏نظر ویژه‏اى برخوردار است. در آموزه‏هاى دینى به این ویژگى جوانان اشاره شده و به افراد توصیه شده تا در مشورت‏ها از این توانایى استفاده نمایند. در روایتى که از محضر نورانى امیرالمؤمنین على علیه‏السلام نقل شده چنین آمده است: هرگاه در مسئله‏اى محتاج مشورت شدى، آن را به جوانان عرضه کن؛ چراکه آنان با فراست‏تر و تیزفهم‏ترند. سپس آن را به نظر پیران و سال‏خورده‏ها برسان تا آن را بررسى کرده و به خوبى آن را مورد سنجش قرار دهند؛ چراکه تجربه پیران بیشتر است.49

        از این گفتار امام على علیه‏السلام به روشنى استفاده مى‏شود که جوانان در هوش و فهم، از بزرگ‏ترها قوى‏تر و تیزتر مى‏باشند، به گونه‏اى که حتى در رایزنى‏ها، استفاده از نظر جوانان را فقط به دلیل اینکه داراى ضریب هوشى بالا و تیزبینى ویژه‏اى هستند، سفارش مى‏کند. ذکر این نکته نیز ضرورى است که این فرمایش امام علیه‏السلام در علم روان‏شناسى به طور کامل اثبات گردیده و اکنون دانش بشرى به خوبى سخن امام را دریافته است.

         از نظر برخى روان‏شناسان، ضریب هوشى افراد از سنین 16 تا 30 سالگى (دوره جوانى) در سطح بالایى قرار مى‏گیرد که البته در سنین 19 تا 21 سالگى به بالاترین مقدار خود مى‏رسد؛ همچنان که از سنین 29 تا 30 سالگى رو به ضعف بوده است.50

     

         15. پاک‏دلى و رقّت قلب

    از جمله ویژگى‏هاى جوانان که در متون دینى نیز به صراحت از آن یاد شده، «رقّت قلب» به معناى نرم‏دلى و پاک‏دلى است. جوان به حکم آنکه هنوز سالیان زیادى از عمر خویش را سپرى نکرده است، تعلقات و وابستگى‏هاى کمترى دارد. قلب او کمتر به سیاهى گناه آلوده شده و از لطافت و پاکى ویژه‏اى برخوردار است.

         جوانان به طور طبیعى، کمتر از بزرگ‏ترها در تاریکى‏هاى روحى و قساوت قلبى غوطه‏ورند و غالبا داراى دلى روشن، قلبى پاک، روحى روان و فکرى جوان مى‏باشند. به همین دلیل، زودتر و بیشتر از بزرگ‏ترها به سوى حق و فضیلت رو مى‏آورند.

         رقّت قلبى و پاک‏دلى، یکى از فضایل مهم اخلاقى بوده که در علم اخلاق نسبت به آن تأکید و راه‏هاى کسب آن معرفى شده است.

         بسیار جالب است که این فضیلت به صورت طبیعى در نهاد جوانان، موجود مى‏باشد و مایه تمایل ایشان به خیر و نیکى است. پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهمى‏فرمایند: درباره جوانان به خیر و نیکى سفارش مى‏کنم؛ چراکه قلب آنان رقیق و مهربان است. خداوند مرا براى بشارت و بیم دادن فرستاد که جوانان با من موافق شدند و پیران به مخالفت پرداختند.51

        و در روایتى دیگر که از محضر نورانى امام صادق علیه‏السلامنقل شده، چنین آمده است: قلب و دل جوان نرم‏تر از قلب پیر است.52

     

         16. گرایش به دین و معنویت

    از منظر روایات، جوان نه تنها از ارتباط با خداوند گریزان نیست، بلکه مشتاق آن نیز هست و گرایش به دین در این دوره بیش از دوران دیگر در او بروز مى‏کند. علاقه به دین، خود بخشى از گرایش‏هاى معنوى جوان است. جوان در جست‏وجوى معنویت و کمال‏جویى است و از آن‏رو که دین این گرایش را به بهترین وجه پاسخ مى‏دهد، جوان تمایل زیادى به امور معنوى و دینى دارد. دین، جوانان را با کمال‏ها و زیبایى‏هاى واقعى آشنا مى‏سازد و روح ظریف و لطیف آنان را به کامل‏ترین موجود هستى که خالق موجودات است، پیوند مى‏دهد. به علاوه، در پرتو این آشنایى و ارتباط است که جوان هویت و جایگاه واقعى خویش را درمى‏یابد، و از این‏روست که در قرآن و روایات، اشتیاق، دلبستگى و دلدادگى جوانان به امور معنوى و دینى، که گاه از آن به «خیر» تعبیر شده است، بسیار بیشتر از بزرگسالان به چشم مى‏خورد. قرآن کریم در داستان حضرت موسى علیه‏السلامبه این نکته تصریح کرده است که این «جوانان» قوم موسى بودند که به او ایمان آوردند و با وجود خوف و ترسى که از فتنه‏هاى فرعون و نیروهایش وجود داشت، دلداده شریعت موسى علیه‏السلامشدند: «فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن یَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ» (یونس: 83)؛ سرانجام کسى به موسى ایمان نیاورد، مگر فرزندانى از قوم وى، در حالى که بیم داشتند که مبادا فرعون و سران آنها ایشان را آزار رسانند.

         امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: جوانان را دریاب؛ زیرا آنان شتاب بیشترى نسبت به هر [امر] نیکویى دارند.53

        مطالعه تاریخ اسلام نشان مى‏دهد که بیشتر یاران باوفا، مقاوم و صبور پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمّه اطهار علیهم‏السلام را همین قشر جوانان تشکیل مى‏داده است. براى نمونه، به مواردى اشاره مى‏گردد:

         مصعب‏بن عمیر جوانى از اشراف‏زادگان مکه بود که از ویژگى‏هاى اخلاقى خوبى برخوردار بود. وى چون به محضر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شرفیاب شد، اسلام آورد، ولى به سبب آزارها و فشارهاى دشمنان ایمان خود را آشکار نکرد. روزى عثمان‏بن طلحه او را در حال نماز خواندن مشاهده کرد. به مادر مصعب خبر داد که پسرش مسلمان شده است. مادر و بستگان مصعب از این بابت خشمگین شدند و او را زندانى کردند، ولى او از ایمان خود دست برنداشت.54 روزى مصعب‏بن عمیر نزد پیامبر آمد و پوست قوچى بر تن داشت. پیامبر نگاهى به او کرد و فرمود: بنگرید مردى را که خداوند دلش را نورانى کرده است. او را در حالى دیدم که پدر و مادرش به او بهترین غذاها را مى‏خوراندند و بهترین پوشاک را بر تنش مى‏کردند، ولى دوستى خدا و پیامبر او را به آنى (زندگى سخت) که مى‏بینید واداشت.55

        از على علیه‏السلام نیز روایت شده که فرمود: ما با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهدر مسجد نشسته بودیم که مصعب‏بن عمیر وارد شد و پارچه‏اى پشمینه که با پوست وصله خورده بود، بر تن داشت. چون پیامبر او را چنین دید، گریست که چگونه پیش از این در نعمت و آسایش بود و اینک چنین فقیرانه زندگى مى‏کند. مصعب‏بن عمیر رشیدترین و زیباترین جوان مکه بود. پدر و مادرش او را دوست مى‏داشتند. مادرش زیباترین و لطیف‏ترین لباس‏ها را بر او مى‏پوشاند و وى خوش‏بوترین اهل مکه بود. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلههمواره از وضع او یاد مى‏کرد و مى‏فرمود: در مکه کسى را خوش‏بوتر و خوش‏لباس‏تر و در ناز و نعمت‏تر از مصعب‏بن عمیر ندیدم.56 با این وصف، او همه این آسایش‏ها و جذبه‏ها را کنار گذاشت و از یاران پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهشد.

         عتاب‏بن اسید اولین فرماندار مکه پس از فتح آن توسط مسلمانان، به سِمَت «امیر» از سوى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله برگزیده شد. پیامبر در حکم خود براى این جوان 21 ساله چنین مى‏نویسد: «آیا مى‏دانى تو را به چه مقامى گمارده و بر چه قومى فرمانروا قرار داده‏ام؟ تو را حاکم و امیر اهل حرم خدا و ساکنان مکه معظمه نموده‏ام. اگر در میان مسلمانان کسى را شایسته‏تر از تو مى‏شناختم، حتما این مقام را به او محول مى‏کردم.» انتصاب عتاب رنجش برخى سال‏خوردگان را به دنبال داشت. رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهوقتى از این موضوع آگاه شد، نامه‏اى خطاب به مردم نوشت و ضمن برشمردن ویژگى‏هاى مثبت و شایستگى‏هاى عتاب، به مردم اندرز داد: هیچ‏یک از شما جوانى عتاب را مورد اعتراض قرار ندهد؛ زیرا ملاک بزرگى و فضیلت انسان زیادى سن نیست، بلکه میزان فضیلت و کمال معنوى او است.57 این جمله حضرت به این امر اشاره دارد که جوانان مى‏توانند داراى فضایل و کمالات معنوى والا نیز باشند.

         اسامه‏بن زید آخرین فرمانده منتخب رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهاست که پیامبر بر پیروى از دستورهاى وى بسیار تأکید نمود و متخلفان از فرامین او را نفرین کرد.58

        دین‏خواهى جوانان تنها در حد نوعى عاطفه و دلبستگى به خداوند و ارتباط با او خلاصه نمى‏شود، جوانان قدرت درک آموزه‏ها و معارف دینى را دارند و در این سنین توان عقلى لازم براى این مهم را پیدا کرده‏اند. به همین سبب، در روایات، تعلیم و تربیت دینى نوجوانان و جوانان و آموزش‏هاى دینى آنان از مهم‏ترین وظایف مربیان و والدین دانسته شده است.

         گرایش جوانان به دین‏دارى و معنویت، از جهات گوناگونى قابل تحلیل است. از سویى، این امر ریشه در کارکردها و تأثیرهاى دین در زندگى فردى و اجتماعى و شخصیت جوان دارد. دین نه تنها استعداد و میل کمال‏جویى و خیرخواهى جوانان را اشباع مى‏کند، بلکه با اتصال آنان به خداوند، الگوهاى هدایت و معنویت را در اختیار آنها قرار مى‏دهد تا هویت دینى بیابند. دین‏دارى، جوان را از انحراف‏ها و آلودگى‏ها باز مى‏دارد و به روح او پاکى، طهارت و لطافت مى‏بخشد. دین‏دارى امکان بهره‏گیرى هرچه بیشتر از استعدادها و مواهب عقلانى را فراهم مى‏سازد و جوان را نه به رکود و خمودى، بلکه به پویایى و نشاط بیشتر که منطبق بر ویژگى دوره نوجوانى و جوانى است، فرامى‏خواند.

         از سوى دیگر، روح و روان نوجوان و جوان نیز در وضعیتى است که بیشترین آمادگى و استعداد را براى امورى که دین براى او به ارمغان مى‏آورد، دارد. در روایات از این وضعیت به «لطافت روح» در مقابل «سنگدلى روح» تعبیر شده است. روح جوان از رقّت و نرمى و لطافت و پاکى برخوردار است، ولى به تدریج و با گذر عمر، اگر با آرزوها، رفتارها، پندارها و حالت‏ها و ویژگى‏هاى نامناسب دیگر همراه شود، امکان دارد این حالت به قسات و سختى تبدیل شود و در نتیجه، دین‏خواهى جاى خود را به دین‏گریزى دهد. اما اگر مواظبت نماید و دل و جان خود را با نور ایمان صفا دهد، هیچ‏گاه به سیاهى دل و قساوت قلب گرفتار نمى‏شود.

         به هر حال، ریشه علاقه‏مندى جوان به دین را گذشته از فطرت جویاى حقیقت و توحیدگراى او، باید در نتایج و پیامدهاى خرسندکننده و جذاب دین براى جوان جست‏وجو کرد. جوان این امر را برخلاف دوره کودکى که از قدرت تفکر انتزاعى و عقلى اندکى برخوردار است، به خوبى درک مى‏کند و به دین و معنویت تمایل نشان مى‏دهد. اما این مسئله، یعنى دین‏پذیرى و حقیقت‏جویى جوانان را نباید بى‏آسیب پنداشت، به ویژه آنکه جوان در آغاز دوره جوانى دستخوش تحولات و تنش‏هاى روحى شدید است. بنابراین، امکان جذب شدن جوانان به دسته‏ها و گروه‏هاى فکرى و عقیدتى که بهره‏اى از حق ندارند، ولى اسم حق و حقیقت‏جویى را با خود یدک مى‏کشند، وجود دارد. واقعه ذیل گویاى همین مطلب است:

         طبرى و ابن اثیر و دیگر موّرخان اهل‏سنّت نقل کرده‏اند: در جنگ صفین که معرکه حقیقى حق و باطل بود، جوانى از لشکر معاویه به میدان آمد و رجزى بدین مضمون خواند: به ما خبر داده‏اند على ـ فرمانده شما ـ عثمان را کشته است؛ سپس به لشکر امام على علیه‏السلام حمله کرد. هاشم مرقال، از اصحاب امام علیه‏السلام، نزدیک رفت و با زبانى درخور فهم او با وى سخن گفت. جالب اینکه در گفت‏وگوهایش با جوان دریافت که نه تنها وى، امام را قاتل خلیفه سوم مى‏داند، بلکه معتقد است که امام على علیه‏السلامهیچ نمازى نخوانده و کافر است! به هر حال، روشنگرى‏هاى هاشم مرقال جوان را به خود آورد و توبه کرد و به سپاه حق پیوست.59 این واقعه آسیب‏پذیرى جوانان را مى‏رساند و هشدارى جدى براى این نسل پویا و بانشاط است.

     

    نتیجه‏گیرى

    از تتبع و کاوش در آموزه‏هاى دینى و روان‏شناختى، این نتایج به دست آمد:

         1. دوره جوانى از دوره‏هاى مهم، سرنوشت‏ساز و ارزشمند زندگى است.

         2. تصمیم‏گیرى‏هاى مهم و اساسى در دوره جوانى اتفاق مى‏افتد.

         3. از هجده سالگى تا چهل سالگى را مى‏توان دوره جوانى نامید.

         4. جوان، واجد ویژگى‏هایى از قبیل ترس‏ها، تنش‏هاى روانى شدید، امید و آرزو و عشق‏وهیجان است.

         5. جوان از ویژگى‏هایى همچون آرمان‏گرایى، استقلال‏طلبى، نوگرایى، باریک‏بینى، رقت قلبى و معنویت‏گرایى برخوردار است.

    ···  منابع

    ـ نهج‏البلاغه، ترجمه مصطفى زمانى، قم، پیام اسلام، 1366.
    ـ ابن ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، قم، منشورات مکتبة آیت‏اللّه مرعشى نجفى، 1404ق.
    ـ تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمّد، غررالحکم و درر الکلم، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1407ق.
    ـ خسروپور، یوسف، روان‏شناسى بلوغ و نوجوانى، بى‏جا، بى‏نا، 1353.
    ـ دبس، موریس، بلوغ چه مى‏دانم، ترجمه حسن صفارى، تهران، علمى، 1375.
    ـ دیوید انجل، ویلیام، قانون بین‏المللى حقوق جوانان، ترجمه على‏اکبر تاج مزیانى و جعفر سطوتى، تهران، نسل سوم، 1380.
    ـ صدوق، محمّدبن على، کتاب الخصال، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1348.
    ـ طبرى، محمّدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسة الاعلمى، بى‏تا.
    ـ عزیزى، عباس، نهج‏البلاغه موضوعى، قم، صلاة، 1380.
    ـ فرید تنکابنى، مرتضى، الحدیث (روایات تربیتى)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلام، 1368.
    ـ فلسفى، محمدتقى، جوان از نظر عقل و احساسات، تهران، دفتر نشر فرهنگ، 1378.
    ـ قائمى، على، دنیاى جوان، تهران، سازمان ملى جوانان، 1381.
    ـ کوچتکُف، و.د، روان‏شناسى و تربیت جنسى کودکان و نوجوانان، ترجمه محمد تقى‏زاده، تهران، بنیاد، 1369.
    ـ مجلسى،محمّدباقر، بحارالانوار،بیروت،داراحیاءالتراث، 1403ق.
    ـ محمدى رى‏شهرى، محمّد، حکمت‏نامه جوان، ترجمه مهدى مهریزى، قم، دارالحدیث، 1384.
    ـ ـــــ ، میزان‏الحکمة، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، 1371.
    ـ مطلبى، سیدحسن، گوهر وقت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1380.
    ـ مولوى، جلال‏الدین محمد، مثنوى معنوى، تهران، ققنوس، 1376.
    ـ نورى طبرسى، حسین، مستدرک‏الوسایل، قم، مؤسسه آل‏البیت لاحیاء التراث، 1407ق.
    ـ وزارت آموزش و پرورش، «جایگاه تربیت نوجوان و جوان»، در: مجموعه مقالات سومین سمپوزیوم تعلیم و تربیت، تهران، وزارت آموزش و پروش، 1373.

    • پى نوشت ها
      1 کارشناس ارشد روان‏شناسى بالینى. دریافت: 12/7/88 ـ پذیرش: 18/10/88.
      2ـ ویلیام، دیوید انجل، قانون بین‏المللى حقوق جوانان، ترجمه على‏اکبر تاج‏مزیانى و جعفر سطوتى، ص 59.
      3ـ حسن عمید، فرهنگ عمید، ص 498ـ499.
      4ـ محمود منصور، روان‏شناسى ژنتیک تحول روانى از تولد تا پیرى، ص 204ـ210.
      5ـ ویلیام کرین، نظریه‏هاى رشد مفاهیم و کاربردها، ترجمه غلامرضا خوى‏نژاد و علیرضا رجایى، ص 371ـ373.
      6ـ فخرالدین طریحى، مجمع‏البحرین، ج 2، ص 85، ماده «شاب».
      7ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 57، ص 351.
      8ـ همان، ج 46، ص 19، ب 18، ح 3.
      9ـ همان، ج 11، ص 353، ب 2، ح 1.
      10ـ همان، ج 45، ص 446، ب 33، ح 5.
      11ـ عبدالواحدبن محمّد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 408، فصل 42، ح 11.
      12ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 75، ب 4، ح 3.
      13ـ محمّدبن على صدوق، کتاب الخصال، ص 253، ح 125.
      14ـ جلال‏الدین محمد مولوى، مثنوى معنوى، ص 30.
      15ـ سیدحسن مطلبى، گوهر وقت، ص 143.
      16ـ به نقل از: محمّدتقى فلسفى، جوان از نظر عقل و احساسات، ص 68.
      17ـ نهج‏البلاغه، ترجمه مصطفى زمانى، خ 82، ص 148.
      18ـ سیدحسن مطلبى، گوهر وقت، ص 278.
      19ـ على قائمى، دنیاى جوان، ص 65.
      20ـ همان، ص 65و66.
      21ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 21، ص 211، ب 29، ح 2.
      22ـ عبدالواحدبن محمّد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ج 6، ص 445، ح 10948.
      23. Stanley Hall.
      24. Piaget.
      25. Levine.
      26ـ وزارت آموزش و پرورش، «جایگاه تربیت نوجوان و جوان»، در: مجموعه مقالات سومین سمپوزیوم تعلیم و تربیت، ص 266.
      27ـ و. د. کوچتکُف، روان‏شناسى و تربیت جنسى کودکان و نوجوانان، ترجمه محمّد تقى‏زاده، ص 175.
      28ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 173.
      29ـ نهج‏البلاغه، کلمات قصار 35.
      30ـ محمّد محمّدى رى‏شهرى، میزان‏الحکمة، ج 1، ص 144، ح 722.
      31ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ص 166.
      32ـ محمّد محمّدى رى‏شهرى، میزان‏الحکمة، ج 5، ص 306، ح 10261.
      33. Maurice Debesse.
      34ـ موریس دبس، بلوغ چه مى‏دانم، ترجمه حسن صفارى، ص 109و185.
      35ـ حسین نورى طبرسى، مستدرک‏الوسائل، ج 11، ص 212، ب 9، ح 4.
      36ـ على قائمى، دنیاى جوان، ص 72.
      37ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 75، ب 20، ح 2.
      38ـ قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله: «الولد سیدٌ سبع سنین و عبدٌ سبع سنین و وزیر سبع سنین»؛ فرزند در هفت سال اول زندگى آقا و در هفت سال دوم زندگى برده مطیع و در هفت سال سوم زندگى وزیر مشاور است. (محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 101، ص 95، باب 2، ح 43).
      39ـ حسین نورى طبرسى، مستدرک‏الوسائل، ج 1، ص 86، ب 4، ح 4.
      40ـ «اللّهُ الَّذِى خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً»روم: 54.
      41ـ عباس عزیزى، نهج‏البلاغه موضوعى، ص 492، ش 1124.
      42ـ على قائمى، دنیاى جوان، ص 83.
      43ـ ابن ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج 20، ص 267.
      44ـ عبدالواحدبن محمّد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 372.
      45ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 75، ص 134.
      46ـ محمّدتقى فلسفى، جوان از نظر عقل و احساسات، ج 1، ص 42.
      47ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 5، ص 281، ب 11، ح 13.
      48ـ همان، ج 103، ص 237، ب 3، ح 37.
      49ـ ابن ابى‏الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج 20، ص 337.
      50ـ یوسف خسروپور، روان‏شناسى بلوغ و نوجوانى، ص 275.
      51ـ مرتضى فرید تنکانبى، الحدیث، ج 1، ص 349.
      52ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 12، ص 280، ب 9، ح 57.
      53ـ همان، ج 19، ص 236، ب 13، ح 2.
      54ـ محمّد محمّدى رى‏شهرى، حکمت‏نامه جوان، ص 430ـ431.
      55ـ همان، ص 431.
      56ـ همان.
      57ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 21، ص 123.
      58ـ براى اطلاع بیشتر در این‏باره، ر.ک: محمّدباقر پورامینى، جوان در چشم و دل پیامبر.
      59ـ محمدبن جریر طبرى، تاریخ الامم والملوک، ج 4، ص 28.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پناهی، علی احمد.(1388) جوانى از نگاه دین و روان‏شناسى. ماهنامه معرفت، 18(12)، 135-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علی احمد پناهی."جوانى از نگاه دین و روان‏شناسى". ماهنامه معرفت، 18، 12، 1388، 135-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پناهی، علی احمد.(1388) 'جوانى از نگاه دین و روان‏شناسى'، ماهنامه معرفت، 18(12), pp. 135-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پناهی، علی احمد. جوانى از نگاه دین و روان‏شناسى. معرفت، 18, 1388؛ 18(12): 135-