جوانى از نگاه دین و روانشناسى
Article data in English (انگلیسی)
على احمد فراهانى1
چکیده
دوره جوانى یکى از مراحل مهم، سرنوشتساز و حساس زندگى انسان است. این دوره از زندگى که پس از دوره نوجوانى آغاز مىشود و تا میانسالى ادامه دارد، داراى ویژگىها و رخدادهاى ویژهاى است. در این دوره از حیات، جوانان به طور معمول واجد خصوصیات اخلاقى، رفتارى، عاطفى، شناختى و معنوى منحصر به فردى هستند. در رابطه با ویژگىهاى جوانان در این دوره و همچنین اهمیت این دوره از زندگى و حتى درباره محدوده و گستره دوره جوانى، در آموزههاى دینى و روانشناختى، مباحثى مطرح گردیده است.
این مقاله با رویکرد تحقیقى به ویژگىهاى جوانان، اهمیت جوانى و سن جوانى از منظر آموزههاى دینى و روانشناختى پرداخته است. هدف این نوشتار بررسى و تبیین جایگاه جوانى در آموزههاى دینى و روانشناختى و همچنین بررسى ویژگىهاى جوان است. در این نوشتار از روش توصیفى ـ تحلیلى بهره گرفته شده و ویژگىها و جایگاه جوان مورد ارزیابى و تحلیل قرار گرفته است.
کلیدواژهها: اهمیت جوانى، سن جوانى، ویژگىهاى روانشناختى، ویژگىهاى عاطفى و رفتارى.
مقدّمه
در رابطه با این سؤال که جوان کیست و چه ویژگىهایى دارد، در کتابها و مقالات متعددى از جمله با جوان تا آسمان، تألیف مهدى هادوى، بررسى شخصیت جوان از دیدگاه قرآن، تألیف ثریا سلیمانىفر و جوان از نظر عقل و احساسات، تألیف محمّدتقى فلسفى نکاتى نگارش شده است، ولى به صورت کافى و جامع به ویژگىهاى جوان و اهمیت جوانى از نگاه دینى و روانشناختى پرداخته نشده است. از اینرو، در این مقاله با بهرهگیرى از آموزههاى دینى و روانشناختى به توصیف و تبیین اهمیت جوانى، سن جوانى و ویژگىهاى او مىپردازیم و دوره جوانى که دوره بااهمیت است مورد بررسى قرار مىدهیم. خوب مىدانیم که دوره جوانى طلوع صبح دلانگیز زندگى و موج خروشان دریاى نشاط و بالندگى است. ایام جوانى دوران درخشندگى و فروغ زندگى است؛ دوران سرور و شادمانى و دوران قوّت و قدرت است. جوانى دوران کار، کوشش، شور و هیجان است. دل جوان صاف و شفاف است و این شفافى خواهان هدایت است تا زنگار نگیرد و براى همیشه سرچشمه حیات و تکامل باشد. اندیشه جوان کنجکاو بوده، او همواره به دنبال پویایى و پیشرفت است. اراده جوان بسى بلند و با صلابت بوده و هر ناممکنى را ممکن تصور مىکند و از انجام کارهاى پست و کممایه اجتناب دارد و همیشه به دنبال کارهاى بزرگ و خیزشهاى اساسى و تحولآفرین است. روح جوان بسیار لطیف و زیباست و معمولاً با یاد پروردگار خویش نورانیت و صفا مىگیرد و از مناجات با جان جانان بیشترین لذت و بهره را مىبرد و بیشترین خلوت را با او داشته و از چشمه زلال و معرفت ناب حضرت حق، پیوسته برخوردار است. طبیعت جوان، متمایل به معنویت و متمایل به صفاست. او علاقهمند به پاکى، محبت، روشنبینى و روشنبینان است. دلهاى جوانان، نورانى است و فطرتهاى آنان سالم و دستنخورده است. دلبستگى آنان به زخارف دنیا و به بندهایى که پولدوستى و مالدوستى و جاهطلبى و قدرتطلبى بر پاى انسان مىزند، خیلى کمتر است؛ از اینرو، تحول اخلاقى در جوانان آسانتر مىباشد. نیرو و انرژى جوانى مىتواند مزارع را سرسبز و خرّم کرده و چرخهاى عظیم صنایع سنگین را با نیروى جوانان به حرکت درمىآید؛ و ذخایر طبیعى که در اعماق زمین و دریاها نهفته است، با همت نسل جوان استخراج شود و در خدمت بندگان خدا قرار گیرد. از اینرو، پرداختن به این موضوع و تبیین جایگاه جوان، اهمیتى مضاعف خواهد داشت.
تعریف جوانى
روانشناسان و صاحبنظران درباره اینکه جوان کیست و دوره جوانى چه محدودهاى از عمر انسانها را پوشش مىدهد، اتفاقنظر ندارند. این اختلافنظر به اسناد و اعلامیههاى بینالمللى نیز کشیده شده است. سازمان ملل متحد، با اذعان به اینکه تعریف دوره جوانى، در مقایسه با کودک یا بزرگسال، در جوامع مختلف به سبب ملیت یا فرهنگهاى گوناگون، متفاوت است، در جهت دستیابى به اهداف آمارى خود، جوانى را بین سنین 15 تا 24 سالگى قرار داده است.2
با این حال، باید توجه داشت که گرچه تعاریف جوانى نسبت به شرایط متغیر اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى متفاوت است، اما مىتوان بر اساس ویژگىهاى جوانى و دیدگاه اندیشمندان و آموزههاى دینى و مفاهیم لغوى به یک جمعبندى نایل شد.
فرهنگنامه فارسى عمید، جوان و جوانى را به معناى حد میانه عمر طبیعى و به معناى سن نشاط و بالندگى و رشد فکرى معنا کرده است.3
روانشناسان ژنتیک، جوانى را از 18 تا 33 سالگى مىدانند و مىگویند: در این سن تحولات جدى و اساسى ادامه دارد و شخص هنوز در حال رشد فکرى و عقلى است. آنان این مرحله را به نام اوایل بزرگسالى نامگذارى کردهاند.4
اریکسون به عنوان یک نظریهپرداز قوى در مسائل روانشناختى، درباره انسان و مراحل زندگى او مطالعات قابل توجهى داشته است. وى با تقسیم مراحل زندگى به هشت مرحله، دوره بزرگسالى را ـ که از 20 تا 40 سالگى قرار داده ـ به سن جوانى نیز اطلاق نموده است.5
فخرالدین طریحى، صاحب کتاب مجمعالبحرین که آشنا به معانى الفاظ در قرآن و روایات است، مىنویسد: وقتى گفته مىشود جوانى، مراد دوران قبل از پیرى و میانسالى است و در معناى آن گفته شده که مراد از جوان، شخصى 33 ساله است.6
در یک جمعبندى نهایى و بر اساس تتبّع و مطالعه در آثار اندیشمندان و سخنان معصومان علیهمالسلام درباره محدوده جوانى و سن آن، این نتیجه به دست مىآید که محدوده جوانى بعد از دوره نوجوانى شروع مىشود و تا چهل سالگى ادامه دارد. البته هرقدر افراد به سن چهل سالگى نزدیکتر مىشوند خصوصیات و ویژگىهاى میانسالى را پیدا مىکنند. نقطه اوج صفات جوانى در سنین بین 18 تا 25 سالگى است و روانشناسان عمدتا این محدوده سنى را دوره جوانى دانستهاند.
علّامه مجلسى مىفرمایند: «وقتى ریش نوجوان کامل شد، به او شاب و جوان مىگویند و جوانى تا چهل سالگى ادامه دارد و به بعد از چهل سالگى، میانسالى اطلاق مىشود.»7
محدود بودن جوانى تا چهل سالگى را مىتوان از روایتى که از محضر نورانى پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله صادر شده است نیز استفاده نمود. حضرت درباره امام زمان (عج) مىفرمایند: «خداوند حضرت مهدى را بعد از غیبت ظاهر مىکند، در حالى که جوانى کمتر از چهل سال است.»8
پیامبر اکبرم صلىاللهعلیهوآله همچنین درباره امام حسن و امام حسین علیهماالسلامفرمودند: «الحسن والحسین سیدا شباب اهل الجنة»؛9 حسن و حسین، آقا و سرور جوانان بهشت هستند.
از طرفى، درباره اوصاف اهل بهشت وارد شده که آنها چهل ساله هستند. از این دو روایت شریف به خوبى استفاده مىشود که در آموزههاى دینى، جوانى تا چهل سالگى امتداد دارد.
اهمیت جوانى
از یک چشمانداز کلى مىتوان دوران زندگى را در سه مرحله بزرگ خلاصه نمود: کودکى، جوانى و پیرى. به دلیل تحولات عظیمى که در دوره جوانى براى انسانها رخ مىدهد، این مرحله از زندگى از اهمیت فوقالعاده و چشمگیرى برخوردار است. جوان در ابتداى دوره جوانى پیوسته به سوى قدرت و نیرومندى پیش مىرود و هر سالى که بر وى مىگذرد قوىتر مىشود تا به سرمنزل کمال جوانى و به اوج قوت و توانایى برسد. بعکس، آدمى پس از دوران جوانى به سوى فرسودگى و ناتوانى مىرود و هر سال از سال قبل ضعیفتر مىگردد و آنقدر این راه نشیب را مىپیماید تا به منزل پیرى و به نهایت درجه ناتوانى و ضعف برسد.
خداوند متعال در قرآن کریم با اشاره به این مراحل از زندگى، آن را به انسانها گوشزد مىکند: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفا وَشَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ»(روم: 54)؛ خداست آن کسى که شما را ابتدا ناتوان آفرید و در دوران ناتوانى و کودکى پرورش داد و سپس پس از ناتوانى (در جوانى) قوت بخشید، سپس بعد از قوت، ناتوانى و پیرى داد.
دوران جوانى، دوران کار و تلاش، صحنه شور و هیجان، عرصه خستگىناپذیر سازندگى و دوران درخشندگى و بالندگى است. جوانان، قلب تپنده زندگى اجتماعى، مغز همیشه فعال زندگى، یارىرسان دین خدا در طول تاریخ، یاوران ولایت و رهبرى، و گوش شنواى پیام وحى و معارف بلند الهى هستند. جوانان مؤمن و با اخلاق، گنجهاى نهفته اجتماع و کلید هر نیکى و قفل هر بدى هستند.10
امیرمؤمنان حضرت على علیهالسلام درباره اهمیت و ارزش جوانى مىفرمایند: «قدر و منزلت دو گوهر گرانبها و دو چیز با ارزش را هیچکس نمىشناسد، مگر کسى که آن را از دست داده باشد: جوانى و سلامتى.»11
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله مىفرمایند: «پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت شمار: جوانى و نشاط را پیش از آنکه پیر و فرسوده گردى؛ سلامتى را پیش از اینکه بیمار و ناتوان شوى؛ بىنیازى و دارایى را پیش از آنکه فقیر شوى؛ فراغت و راحتى را قبل از آنکه گرفتارىهاى دنیا تو را مشغول سازد و زندگانى دنیا را پیش از آنکه آن را وداع کنى و به سراى آخرت بروى.»12
در این حدیث شریف، پیامبر صلىاللهعلیهوآله پنج رکن اساسى زندگى اجتماعى و دنیوى را بیان فرموده است که اگر انسانها با چشم بصیرت به این اصول بنگرند و به آن عمل کنند، به سعادت دنیوى و اخروى نایل مىشوند. و این اصول عبارتند از:
1. قدرشناسى از فرصت جوانى و استفاده بهینه و مطلوب از این دوران استثنایى و غیرقابل برگشت؛
2. سلامتى و تندرستى روحى و جسمى که ارزش و قیمتى غیرقابل توصیف دارد؛
3. ثروت و دارایى که در صورت فقدان آن، بسیارى از مشکلات به وجود خواهد آمد؛
4. فرصتها و فراغ بالها که زمان خوبى براى تلاش و کوشش و بالندگى است؛
5. زندگى و حیات دنیوى که محلى براى کسب کمالات انسانى و عبادت خالق متعال است و در واقع، سنگبناى سعادت اخروى و قرار گرفتن در بهشت و رضوان پروردگار است و این زندگى مقدّمهاى براى زندگى جاودانه و واقعى جهان آخرت است.
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله درباره پرسش ویژه از دوره جوانى در روز واپسین مىفرمایند: «روز قیامت هیچ بندهاى گام برندارد تا درباره چهار چیز از او سؤال کنند: از زندگانى و عمرش که در چه راهى آن را به پایان رسانده؛ از جوانىاش که در چه مسیرى پشت سر گذارده؛ از اموالش که از کجا به دست آورده (از حلال بوده یا حرام) و در چه راهى صرف نموده، و درباره دوستى و محبت اهلبیت ما خاندان رسالت.»13
در این حدیث شریف، جوانى که تنها بخشى از دوران زندگى است، به طور مستقل مورد توجه قرار گرفته و این بیانگر ارزش و اهمیت فوقالعاده دوران جوانى است. انسان باید توجه داشته باشد که در روز قیامت از کیفیت گذراندن آن دوران حساس از او سؤال مىشود و باید جوابگو باشد.
مولوى در اینباره مىگوید:
حق همى گوید چه آوردى مرا
اندر این مهلت که دادم من تو را
عمر خود را در چه پایان بردهاى
قُوت و قوّت در چه فانى کردهاى
گوهر دیده کجا فرسودهاى
پنج حس را در کجا پالودهاى
چشم و گوش و هوش و گوهرهاى عرش
خرج کردى چه خریدى تو زفرش
دست و پا من دادمت چون بیل و کلنگ
من ببخشیدم زخود آن کى شدند؟14
افلاطون مىگوید: در دوران جوانى مىبایست براى دوران پیرى چراغى تهیه کرد و از فرصت جوانى استفاده مطلوب نمود. یکى از عرفا نیز مىفرماید: روزگار شباب (جوانى) غنیمت شمار و ضایع مگردان؛ چراکه گذر شب و روز، بىاختیار تو را به منزل وحشتناک پیرى خواهند رسانید.15
یکى از اندیشمندان غربى مىنویسد: در جوانى، امکانها و امتیازات زیادى براى زندگى یافت مىشود، در حالى که در سنین کهولت و پیرى، خیلى از این امکانها از دست مىروند؛ چه بسا اشخاصى که پیوسته افسوس مىخورند از اینکه نمىتوانند فرصتهاى درخشانى را که از دست دادهاند، دوباره در زندگى بازیابند. وى در ادامه مىنویسد: جوانى و شباب عالىترین سنى است که در طى آن شاهراههاى زندگى به روى جوانان گشوده مىشوند. اما این دوران تحسینانگیز و سرنوشتساز که دختران و پسران جوان آرزو دارند دوام آن زیادتر شود، خیلى زودگذر است. جوانى چندین سال بیشتر طول نمىکشد. بنابراین، باید این دوران زندگى را به کمال و خوبى و روشنى گذراند و سنگبناى یک زندگى منطقى و موفق را در این دوره از زندگى گذاشت تا به حسرت و پشیمانى گرفتار نشد.16
امیرالمؤمنین على علیهالسلام نسبت به گذر عمر و جوانى اینگونه هشدار مىدهند: در ایام سلامتى بدن، سرمایهاى آماده نکردند و در اولین فرصتهاى زندگى و نیرومندى درس عبرتى نگرفتند و درخشندهترین ایام عمر (جوانى) را به رایگان از کف دادهاند. آیا کسى که در جوانى اهل تنپرورى بوده و تلاشى نکرده، مىتواند در پیرى جز شکستگى و ذلّت انتظارى داشته باشد؟17
در این فرمایش نورانى حضرت على علیهالسلام درباره ارزش جوانى و نشاط هشدار مىدهند که مبادا فرصتها از دست بروند و افسوس و پشیمانى در پى بیاورند.
آیتاللّه بهاءالدینى که یکى از اساتید بزرگ عرفان، اخلاق و سیر و سلوک بود، درباره جوانى و بهرهبردارى از این ایام مىفرمودند: جوانى مناسبترین فرصت براى خودسازى معنوى و بالندگى علمى و اخلاقى است؛ انسان باید در لحظه لحظه عمر خود، به فکر خویشتن بوده و ایام جوانى که غنیمتى سترگ است، نباید غافلانه سپرى گردد و نباید به سادگى آن را از کف داد، بلکه باید فرصت را غنیمت شمرد و از این دوره ارزشمند نهایت بهره را برد؛ چون در این ایام نَفْس و روح انسان براى ساخته شدن مستعدتر است و قواى انسان توان کامل دارد.18
ویژگىهاى جوانى
دورههاى عمر آدمى به تناسب شرایط سنى و نیروى جسمانى و به اقتضاى رشد فکرى، از مراحل چندگانه با ویژگىهاى گوناگون و خصوصیات خاصى تشکیل مىگردد و هر مرحله از عمر انسان داراى صفاتى است که در مراحل دیگر زندگى کمتر پیدا مىشود. دوره کودکى عمدتا به بازى مىگذرد، و دوران جوانى هم ایام تجملگرایى، زیبایى، پرداختن به حسن جمال و خودنمایى است؛ و سرانجام، ایام پیرى و سالخوردگى که روزگار حرص و صحنه ازدیاد مال و منال دنیاست. خداوند متعال در قرآن کریم به این صفات و ویژگىها اشاره کرده و مىفرماید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ...»(حدید: 20)؛ بدانید زندگى دنیا تنها بازى و سرگرمى و تجملگرایى و فخرفروشى و افزونطلبى در اموال و فرزندان است.
دوره جوانى هم که یکى از دورههاى حساس زندگى است، داراى صفات و ویژگىهاى خاص خود است. جوان در این دوره دستخوش تحولات گسترده در ابعاد گوناگون مىشود که اگر با آگاهى با آنها روبهرو نشود، به ناکامىهاى جبرانناپذیرى دچار مىگردد.
درباره ویژگىهاى عاطفى، شناختى، جسمانى، معنوى و... دوره جوانى، روانشناسان، جامعهشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت پژوهشهاى زیادى انجام دادهاند. گرچه بعضى از این پژوهشها جاى نقد و تأمّل دارد، ولى بیشتر آنها شایسته تقدیر است. در آموزههاى دینى نیز به نکات بسیار جالب و ارزشمندى درباره ویژگىهاى انسان در مراحل مختلف رشد به ویژه نوجوانى و جوانى اشاره شده است. توجه اسلام به ویژگىهاى انسان در هریک از مراحل رشد، دستکم از دو زاویه قابل تفسیر است؛ نخست اینکه انسانها را به شگفتىهاى آفرینش که خداوند در وجودشان به ودیعت نهاده است، متوجه سازد و از این راه، انگیزه بیشترى براى اطاعت و بندگى پروردگار در آنها پدید آورد و دیگر آنکه با بیان این حقایق، راهبردها و روشهاى تربیت و خودسازى و بالندگى را براى انسانها ترسیم کند.
در ذیل، برخى از ویژگىهاى دوره جوانى از منظر روانشناسى و آموزههاى دینى بیان مىگردد:
1. ترسها
جوان گرچه به ظاهر فردى متهوّر و بىباک و قدرتمند است ولى در عین حال، گاهى دچار ترسهاى متعددى است که زندگى او را تاریک مىکند و دامنه این ترسها به گستره دیگر زندگى نیز کشیده مىشود. ترس از ارزشیابى و امتحان، ترس از شرایط آینده کار و اقتصاد و زندگى، ترس از ازدواج و سرانجامِ آن، ترس از آبرو و حیثیت که مبادا در بین جمع بدنام شود و ترس از آینده تحصیلى و در نهایت، رشته تحصیلى که انتخاب کرده است.19
2. تنشهاى روانى شدید
جوان بسیارى از مواقع خواستههاى خود را به صورت منطقى بیان نمىکند و با خشم و پرخاشگرى مىخواهد مسائلش را حل کند، زود از کوره به در مىرود و تحمل نصیحتهاى دیگران را کمتر دارد. وقتى خواسته و توقعات جوان برآورده نمىشود یا با موانع مواجه مىشود؛ بدون اینکه از رمز و رازش سر درآورد، خشمگین مىشود و آه و فریاد سر مىدهد. نیز ممکن است بر اثر نابسامانىهاى زندگى، و دیدن منازعات و درگیرىها، جسورتر و تخریبگرتر شود و گاهى هم در حدّ جنون پیش رفته و مرتکب جنایت مىگردد.20 پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله در این زمینه مىفرمایند: جوانى یکى از اقسام دیوانگى و جنون است.21
مستى جوانى، قدرت تفکر و دوراندیشى را از جوان مىستاند و او را به کارهاى نادرست مىکشاند. امام على علیهالسلام در روایتى با بیان انواع مستى، مستى جوانى را همچون مستى مال، قدرت، علم و تمجید خواهى، از عوامل زوال عقل و اراده و نیز نابودى آرامش و طمأنینه انسان مىداند.22 نمودهاى آشفتگىهاى جوان را مىتوان در قالب رفتارها و حرکات ناموزون و در بىتدبیرى او در بعضى رفتارها و گفتارها مشاهده کرد. آشفتگىهاى روانى و تنشهاى درونى جوانان مورد وفاق صاحبنظران روانشناسى نیز مىباشد، به گونهاى که استانلى هال23 از آن به دوران فشار و طوفان یاد مىکند. پیاژه24 جوانى را دوره آشوب درونى و انقلابشخصى مىنامد و لوین25 آن را دوره بى سر و سامانى مىخواند.26
نکته مهمى که باید متذکر شد این است که گرچه این ویژگىها مقتضاى این دوران مىباشد، ولى مىتوان از برخى آنها جلوگیرى کرد و این ناآرامىهاى روانى را به آرامش و اطمینان رهنمون شد. ناآرامىهاى بسیارى از جوانان تحت تربیت دینى و اسلامى، به چنان کمالات و فضایل اخلاقى نایل آمدهاند که مىتوانند الگوى دیگران نیز باشند. آنان توانستهاند رذایل اخلاقى را از وجود خود دور نمایند و انرژى جوانى را در جهتى مفید و سازنده راهبرى کنند.
3. امید و آرزو
دوران جوانى دوران آرزو و امید و دوران شور و نشاط است. جوان آینده را لذتبخش و امیدوارکننده مىبیند؛ دوست دارد منشأ آثار خیر براى خود و جامعه خویش باشد و کارى بزرگ و مهم انجام دهد. طبع مسرتآمیز و زیبایى دارد و توجه به آینده و تفکر درباره آن، در او احساس شادى و غرور به وجود مىآورد.27 جوانان شهروندان شهر آرزوها و امیدها هستند. این امر، تا حدى براى آنان طبیعى و مقتضاى این دوره از زندگى مىباشد؛ زیرا پرواز در دنیاى افکار، توهّمات و تخیّلات مىتواند نوعى لذت روحى، هرچند زودگذر، را به دنبال داشته باشد و این براى جوانان مطلوب است. علاوه بر این، آرزوها و امیدهاست که جوان را آرمانگرا و آرمانخواه مىسازد و این ویژگىها تا حدى در رشد و پویش او دخیل هستند.
در بینش اسلامى گرچه آرزو و امید به آینده مورد تمجید قرار گرفته و امید به آینده نیروى حرکتدهنده انسان شمرده شده ـ چنانکه پیامبر صلىاللهعلیهوآلهدر این زمینه فرمودند: آروز براى امت من رحمت است؛ اگر آرزو نبود، هیچ مادرى فرزند خود را شیر نمىداد و هیچ باغبانى درختى نمىکاشت28 ـ ولى از آرزوهاى دراز و خیالات واهى و به امید آرزو نشستن، مذمّت شده و آن را از خصوصیات افراد نادان برشمردهاند.
حضرت على علیهالسلام مىفرمایند: «کسى که به آرزوهاى بلند دل ببندد، رفتار و عملخودراضایعساخته است.»29
آن حضرت همچنین درباره نتیجه و عاقبت آرزوى طولانى فرمودند: «آرزوى طولانى باعث غفلت از آخرت است.»30
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله نیز فرمودند: «چه بد است جوانى که آرزوهاى طولانى دارد و کهنسال که به دیگران امر و نهى مىکند.»31
با توجه به فرمایش حضرت على علیهالسلام و پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله، جوان علاوه بر اینکه باید امیدوار باشد و آرزو داشته باشد (چون بدون امید و آرزو زندگى قوام نمىیابد)، ولى باید از آرزوهاى طولانى و غیر منطقى اجتناب ورزد و با خیالات و موهومات زندگى نکند.
4. عشق و هیجان
جوانى دوران عشق و هیجان، و احساسات شدید و آتشین است. حالات و سخنان و رفتار جوان، شورانگیز است. جوان اهل خرد و اندیشه است، ولى در مسائل عشقى و جنسى همه چیز را از دید و عینک احساس مىنگرد و از اینرو، گاهى با یک چشمک یا یک کلمه از طرف جنس مخالف، خود را مىبازد و بعضا در دریایى از گرفتارى و مشکلات غوطهور مىشود.
جوان، در آغاز جوانى در جنبههاى مربوط به عشق، سخنان شاعرانهاى بر زبان مىآورد و از شدت غرور به خود مىبالد، ولى سعى مىکند راز دل خود را مخفى کند و به کسى نگوید. با افزایش سن و توسعه عقل و تجربه، بحران هیجان به تدریج فروکش مىکند و رفتارهاى جوان رنگ منطقى و واقعى به خود مىگیرد.
5. علاقه به همسالان
جوانان از لحاظ عاطفى علاقه زیادى به همسالان و حضور در جمع آنان دارند و سعى مىکنند راز دل خود را به آنها بگویند و براى همدیگر ایثار کنند و از بودن در جمع دوستان لذّت مىبرند و احساس مىکنند در محیطى فرحبخش وارد شدهاند و از اینرو، بعضى مواقع تحت تأثیر محیط دوستانه به بزهکارى و اعتیاد نیز روى مىآورند.
در بینش اسلامى اگرچه دوستى و علاقه به دوستان و اظهار علاقه به آنان از جایگاه بلندى برخوردار است، ولى باید توجه داشت که انسان نباید با هر کسى طرح رفاقت و دوستى بریزد، بلکه باید در آینده این دوستىها تفکر نموده و اگر دوستان خود را افرادى صالح یافت، این دوستى را ادامه دهد؛ زیرا دوست ناصالح آینده انسان را تباه مىکند و خواه ناخواه انسان را به فساد و تباهى مىکشاند.
امام على علیهالسلام مىفرمایند: از همراهى و همدلى با افراد کجاندیش و سست رأى و صاحب اعمال ناپسند دورى کن؛ زیرا آدمى به طرز تفکر و روش رفیقش خو مىگیرد.32
6. آرمانگرایى
جوان فردى آرمانگرا و بلندنظر است؛ در دورانى از عمر به سر مىبرد که دوران رشد و کمال ایمان و باور است. دوران معرفتجویى را طى مىکند؛ شور و شوقى در او جارى و سارى است که او را به سوى فتح و پیروزى و تسخیر قلّههاى کمال و زیبایى سوق مىدهد. جویاى معبودى مطلق و بدون نقص است؛ تشنه معرفت ناب و عبادت خالص است. جوان تشنه عدالت است، آن هم عدالت مطلق. مدافع برابرى و برادرى و انساندوستى و خیرخواهى است.
جوان، بلند نظر بوده و مسائل کوچک و ساده را تحقیر مىکند. ممکن است خانه و محیط اطرافش آباد نباشد، ولى او در اندیشه آبادانى جهان است. احتمال دارد که خانه و فضاى زندگى او آغشته به بىعدالتى و درگیرى باشد، ولى او در اندیشه تحقق صلح جهانى و عدالت پایدار است.
موریس دبس،33 درباره مسائل جوانان مطالعات زیادى دارد، مىگوید: برخى از جوانان خیال اصلاح عالمو عالمیان را در سر مىپرورانند و مىخواهند دنیا را از روى تصور اعلایى که از آن دارند، بسازند و به همین علت، آرمانگرا بوده و در مواردى صرفا به صورت وهمى و خیالى، اندیشه مىکنند. وى در جاى دیگر مىگوید: «هرگاه بخواهید مشخصات فکرى جوانان را بررسى کنید، به این نتیجه مىرسید که نیروى فکرى آنها هنوز به بلوغ کافى نرسیده است و عواطف آنان افراطى و طرز تفکرشان شاعرانه بوده و جنبه فردى دارد.34 براى آنکه جوانان عزیز بتوانند این دوره طوفانى و خطرناک جوانى را به سلامت طى کنند و گرفتار آرمانگرایى افراطى نشوند، مناسب است به چند توصیه و سفارش توجه نمایند:
اول اینکه سعى کنند وضع طبیعى خود را بشناسند و تا جایى که ممکن است از آشفتگىهاى مخصوص دوران جوانى آگاه شوند. متوجه باشند که در جوانى عقلْ ضعیف و احساساتْ حادّ و آتشین است، و بیشتر تصمیمگیرىهاى آنان بر اساس احساس است و کمتر با اندیشه و تعقّل همراه است. این خود خطر بسیار بزرگى است که سعادت آنان را تهدید مىکند.
حضرت على علیهالسلام مىفرمایند: «کسى که عقلش بر احساس و هواى نفسش غلبه داشته باشد، رستگار مىشود و کسى که شهواتش و احساساتش بر عقلش غلبه داشته باشد، بدنام و گمراه شود.»35
دوم اینکه فرصت جوانى را مغتنم شمارند. فکر گذشته معدوم را از صفحه دل پاک نمایند و تنها متوجه نقد حال و آینده باشند و بکوشند از نیروهاى موجود جوانى در راه فراگرفتن علم و اخلاق استفاده کنند و خویشتن را انسان شایستهاى بسازند و خود را براى یک زندگى آبرومند و پرافتخار مجهز نمایند.
7. روحیه انتقادى
جوان به دلیل ویژگى آرمانگرایانه، روحیه انتقادى دارد. این روحیه در بیشتر جوانان مشاهده مىشود. گستره نقّادى جوانان همه حوزههاى زندگى را شامل مىشود؛ انتقاد از دوستان و توجه موشکافانه به عیبها و نقصها، انتقاد از وضع سیاسى کشور و مسئولان، انتقاد از نابرابرىهاى اجتماعى و حتى انتقاد از والدین. انتقاد و داشتن این روحیه براى جوانان، نه تنها عیب تلقّى نمىشود، بلکه اگر انتقاد سازنده و منطقى باشد باعث استحکام روابط و دوستىها، تحرّک و جنبوجوش بیشتر جامعه مىشود و از ریاکارى و تملّق در جامعه جلوگیرى مىکند.
8. تشخّصطلبى
جوان در اندیشه کشف هویت وجودى و اثبات شخصیت خویش است؛ مىخواهد هویت خویش را احراز کند و حقایق وجودى خود را کشف نماید. در مسیر احراز شخصیت و ثبات آن، رفتار و حالات عجیب و غریبى از خود بروز مىدهد و به خاطر این پدیده، گاهى احساس «خودبرتربینى» و تصورى فراتر از آنچه هست دارد، و زمانى هم دچار خودکمبینى و احساس کهترى مىشود و خود را پایینتر از آنچه هست مىشناسد. بیشتر افکار او افراط و تفریط است و رفتار متعادل در او کمتر مىباشد، بخصوص در اوایل جوانى که تازه وارد این دوره شده است.
او در تمام دوران جوانى براى به دست آوردن هویت و شخصیت خود و گسستن از دنیاى قبل و قرار گرفتن در ردیف بزرگسالان مىکوشد و به اصطلاح مىخواهد جایگاهى در میان بزرگسالان داشته باشد و احراز شخصیتى کند.36
تشخّصطلبى و تفوّقخواهى یکى از تمایلات ذاتى بشر است که این تمایل در نسل جوان بسیار قوى و نیرومند است و هر نوجوان و جوانى به شدت علاقه دارد در جامعه قدرت و منزلتى پیدا کند و به افتخارات درخشانى نایل شود، و از اینرو، گاهى از ستارگان سینمایى تقلید مىکند و گاهى قهرمانان ورزشى را الگوى مطلق خود قرار مىدهد؛ مثل آنان حرف مىزند، مثل آنان راه مىرود، همانند آنان لباس مىپوشد و موهایش را آرایش مىکند و از این طریق مىخواهد خود را به جامعه بنمایاند و جلوهگرى کند.
البته از منظر عقل و اندیشه دینى، تشخصطلبى و الگو قرار دادن دیگران معیار و ضوابطى دارد و نباید با ارزشهاى انسانى ناسازگار باشد. براى مثال، اگرچه تقلید یکى از ارکان اساسى ترقى بشر و از عوامل بسیار مؤثر در پیشرفت فردى و اجتماعى است، ولى براى آنکه بر اثر تقلیدهاى کورکورانه و نادرست، دچار خطا و گمراهى نشویم و از مسیر فضیلت منحرف نگردیم، لازم است همواره به دو نکته توجه کنیم:
نکته اول اینکه از افراد منحرف و گنهکار، هرچند از ستارگان ورزشى یا سینمایى و... باشند، پیروى نکنیم و به امید نیل به درجه قهرمانى و رسیدن به مقام رفیع اجتماعى، اعمال نادرست آنان را سرمشق قرار ندهیم؛ زیرا گناهکاران آینده روشنى ندارند و با شکست و ناکامى مواجه خواهند شد.
امام حسین علیهالسلام در روایتى نورانى فرمودند: «مَن حاوَلَ اَمرا بِمَعصیة اللّه کان اَفْوَتَ لِما یرجوا وَ اَسْرَعَ لِما یحْذَرُ»؛37 کسى که از راه گناه از پى کارى برخیزد، نه تنها به مقصودش نمىرسد، بلکه به چیزى که از آن گریزان بود، نیل پیدا مىکند.
نکته دوم اینکه ساختمان طبیعى و استعدادهاى فطرى هر انسانى با دیگرى متفاوت است و خداوند مردم را مختلف آفریده و هر فردى براى انجام کار خاصى مناسب است و از اینرو، آدمى زمانى به کمال لایق خویشتن مىرسد که از ذخایر و قواى درونى خود استفاده کند و استعدادهاى خود را به شکوفایى و فعلیت برساند و در این مسیر بهتر است از روشها و راههایى که دیگران پیمودهاند استفاده کند و از روشهاى موفق آنان تقلید کند، نه اینکه مقلّد کورکورانه دیگران باشد.
9. استقلالطلبى
استقلالطلبى و علاقه به رها شدن از سیطره دیگران، یکى دیگر از خصوصیات روانى جوانان است. آنان مىخواهند از حالت وابستگى و طفیلى بودن خارج شوند و روى پاى خود بایستند و خودشان براى زندگى و اداره آن تصمیم بگیرند و از اینرو، حاضر نیستند کمک دیگران و امر و نهى والدین را قبول کنند. بسیارى از آنان در پى طرحى نو از زندگى و اندیشهاى تازه از مسائل اجتماعى و خانوادگى هستند و روشهاى سنتى و آداب و رسوم والدین را مورد نقد قرار مىدهند و به دنبال الگویى جدید هستند.
اما جوانان عزیز باید به مسئله دقت کنند که اگرچه استقلالطلبى و عدم وابستگى از ویژگىهاى مثبت و ارزشمند جوانى است و بدون این روحیه، جوان نمىتواند اندیشه نو و برنامهاى اصلاحى داشته باشد، اما از این نکته هم نباید غافل بود که افراط و تندروى در هر کار و ایدهاى، آثار زیانبارى در پى دارد. از اینرو، جوان هوشمند کسى است که از تجربیات و ایدههاى بزرگترها، بخصوص والدین، عبرت بگیرد و استقلالخواهى خود را با استفاده از رهنمودهاى دیگران در مسیرى مطمئن راهبرى کند و یک روش میانه و متعادل را در پیمودن مسیر زندگى فرا روى خود قرار دهد؛ سعى کند با تعقل و اندیشه صحیح راهى را بپیماید که خیر و صلاح او در آن باشد. در روایات اسلامى، این ویژگى مورد توجه قرار گرفته است، ولى دامنه و محدوده ویژهاى براى آن در نظر گرفته شده است. این امر را مىتوان از روایتى که دوره جوانى را دوره وزارت دانسته، استفاده نمود.38 روشن است که استقلال وزیر در کارهاى خود مطلق و کامل نیست، بلکه وزیر در عمده کارها تابع رئیس دولت است. وزیر گرچه در حوزه کارى خویش مستقل است، ولى باید بر اساس قاعده و ضابطه ادارى دولت حرکت کند. جوان نیز گرچه از توانایىهاى ادراکى و جسمى ویژهاى برخوردار است، ولى به همان میزان شهوات و غرایز در او شعلهور است و بىتجربگى و عدم پختگى هر آینه امکان دارد او را از سریر سلطنت به زیر بکشاند. پس جوانان باید ضمن حفظ روحیه استقلالخواهى، از قوانین اجتماعى و ارزشهاى جامعه و دستورات والدین نیز پیروى کنند.
10. توانمندى جسمانى
جوانى دوره کمال و نقطه اوج قدرت و توانایى بدنى و جسمانى است؛ زیرا دوران نوجوانى و دوره تحولات سریع به پایان رسیده و فرد به نقطهاى رسیده است که تقریبا از بعد جسمانى و زیستى رشد نمىکند و اندامهاى او به عالىترین حد توان و استحکام رسیدهاند؛ رشد قد متوقف شده است، بازوها توانمند شدهاند، شور و غوغاى جسمى فروکش کرده و حتى ترشح غدد جنسى به وضع ثابتى رسیده است. این مرحله از حیات جسمانى که تقریبا در حدود 24 سالگى است، نقطه اوج رشد جسمانى و بدنى است. البته رشد بدن از بعد طولى به اوج خود رسیده است اما از بعد قطر و عرض همچنان در حال رشد و نمو است.
امیرمؤمنان على علیهالسلام در روایتى مىفرمایند: به درستى که قدوطولجواندربیستوچهارسالگىکاملمىشود.39
در قرآن کریم، از دوره جوانى با ویژگى «نیرومندى» یاد شده است. در مقابل، از دوره کودکى و پیرى با ویژگى «ضعف» تعبیر شده است.40 در دوره جوانى، آمادگىها و توانایىهاى جسمى و بدنى انسان به بلوغ و رشد کافى مىرسد و شاید به همین دلیل است که اشتیاق جوانان به قدرتنمایى و آشکار کردن زور و توان جسمى در آنها تبلور بیشترى دارد.
جوان در این مرحله، بیش از گذشته به فعالیت ورزشى و قهرمانى مىاندیشد و سعى مىکند قدرت و توان بدنى خود را با قهرمان شدن به منصه ظهور برساند. به کشتى، وزنهبردارى و رشتههاى دیگر ورزشى که با جنبههاى پهلوانى و زورآزمایى ارتباط بیشترى دارد، علاقه مضاعفى نشان مىدهد. اکثر جوانان در این مقطع حساس که داراى انرژى روانى فراوان و توان جسمانى مطلوبى هستند، علاوه بر ورزیده کردن جسم و بدن خود، به خودسازى و معنویات روى آورده و همزمان با بدنسازى، به پرورش روح و روان خود هم مىپردازند و روحیه جوانمردى و آزادگى و عشق به خالق هستى را در خود تقویت کرده و در بعد معنوى هم به کمالات خاصى نایل مىشوند. به بیان دیگر، فقط قهرمانى را در قدرت بدنى و بازوان توانمند جستوجو نمىکنند، بلکه خواستههاى شیطانى نفس اماره را هم مهار کرده و خدادوستى و عشق به مسائل معنوى را در خود نهادینه مىکنند. حضرت على علیهالسلام در یکى از بیانات گهربارشان مىفرمایند: هرگاه نیرومند و توانمند شدى، در اطاعت و بندگى خدا باش.41
در این حدیث شریف، حضرت على علیهالسلام توصیه و سفارش مىکنند که در اوج نیرومندى و قدرت جسمانى، در خدمت خالق و پروردگار خود باش و کارى کن که در تمام اعمال و کردارت نیت خدایى داشته باشى و لحظهاى از معشوق واقعى غفلت نورزى.
11. نوگرایى و تنوعطلبى
روحیه انسان به گونهاى است که پیوسته از مسائل جدید و مناظر بکر، و هر آنچه که براى او تازگى داشته باشد، لذت مىبرد، و این همان روحیه نوگرایى است. این روحیه در همه انسانها وجود دارد و در زمینههاى مختلف زندگى بشرى، مایه شکوفایى و پیشرفتهاى زیادى بوده است. آثار وجودى این روحیه را در پیشرفتهاى صنعتى، تحولات اجتماعى و در مسائل سیاسى مىتوان مشاهده کرد. این روحیه در دوره جوانى که دوران رشد و شکوفایى استعدادهاست، حالت شتابانى مىیابد و موجب تغییر و تحولات و خواستههاى جدیدى مىشود.
روحیه نوگرایى در برخى زمینهها، از جمله آداب و رسوم اجتماعى، پوشش، آرایش ظاهرى و...، در دوران جوانى بیشتر به چشم مىخورد. به همین دلیل، در اطراف خود شاهد هستیم که جوانان پیوسته از ظواهر جدید، مدها و الگوهاى نو، افکار و اندیشههاى جدید، لذت مىبرند. تنوعطلبى، مدگرایى و جلوهگرى در رفتار بسیارى از جوانان موج مىزند و بخصوص این رفتارها در دختران جلوه بیشترى دارد.42
این ویژگىها از نظر اسلام، براى جوانان ناپسند نیست و تا زمانى که به حد افراط نرسد و از حدّ طبیعى خود تجاوز نکند، یک امر طبیعى است که رعایت آن لازم مىباشد. این ویژگىها زاییده همان روحیه نشاط و جوانى بوده و تبلورى دیگر از روحیه خوددوستى جوان است.
در بیانات امام على علیهالسلام درباره فرزندان و جوانان، تأکید بر این روحیه و رعایت آن کاملاً مشهود است: جوانانِ خود را به رعایت آداب و رسوم خودتان مجبور نکنید؛ چراکه ایشان براى زمانى غیر از زمان شما به وجود آمدهاند.43 منظور از آداب و رسوم، روشهاى اجتماعى هر زمان است که غیر از آداب و ارزشهاى ثابت اخلاقى است.
نوگرایى و تنوعطلبى در برخى جوانان، گاهى به صورت افراطى ظهور مىکند و گاهى منجر به تقلید شیوههاى جوامع دیگر مىشود و در نهایت، سر از خودباختگى فرهنگى در مىآورد که در این صورت، باعث آسیبهاى اساسى در جوانان مىگردد. جوان و جامعه خودباخته، روحیه امید و استقلالطلبى نداشته و حریت و آزادگى خود را از دست مىدهد. جامعه خودباخته به جامعهاى مرده و ناامید تبدیل مىشود.
12. تجربه و علم اندک
رَسِش عقلى و ادراکى جوان، بدین معنا نیست که او از آگاهىهاى بالایى برخوردار است، بلکه به معناى این است که دوره جوانى زمان فراهم آمدن و کسب آگاهىهاى بیشتر است. در مقایسه با دوران کودکى، انسان در دوره جوانى از آگاهى و تجربه بیشتر برخوردار است، ولى همچنان دچار فقر اطلاعاتى و فقر تجربه است. این امر، به ویژه در ابتداى دوره جوانى نمود بیشترى دارد. در روایات اسلامى به این مطلب تصریح شده است که علم و دانش جوانان اندک است و به همین دلیل ندانمکارىها و اشتباهات آنان پذیرفتنى و معذور است. در روایتى حضرت على علیهالسلام مىفرمایند: ناآگاهى جوانان پذیرفته و دانش آنان ناچیز است.44 امام سجاد علیهالسلام نیز در نامهاى که براى هدایت و ارشاد محمّدبن مسلم زهرى (یکى از دانشمندان فریبخورده دستگاه اموى) مىنویسد، به ویژگى ضعف عقلى و نقص علمى در جوانان اشاره نموده و مىفرماید: هنگامى که امثال تو (محمدبن مسلم زهرى) با وجود بزرگى سال و برترى علمى، چنین فریفته دنیا مىشوند، پس چگونه باید جوانى تازه سال با وجود کمبود دانش و سستى بینش و ضعف نیروى عقل از شرّ دنیا در امان باشد؟45
این فرمایش امام سجاد علیهالسلام علاوه بر بیان دو ویژگى جوانان، این نکته را متذکر مىشود که باید بسیار هوشیار بود و مراقبت نمود تا به انحراف و خطا گرفتار نشد.
لزوم توجه جوانان به این مسئله (دانش و تجربه اندک) با توجه به حساسیت دوره جوانى، اهمیتى مضاعف پیدا مىکند؛ چون از سویى دوره جوانى اوج نشاط و بالندگى و دوره شکلگیرى و تثبیت هویت فردى و اجتماعى است، و از سوى دیگر، در این دوره از زندگى، جوانان مىباید تصمیمات اساسى درباره شغل، همسر، رشته تحصیلى و محل زندگى اتخاذ کنند، به گونهاى که انتخاب هر کدام از این گزینهها، احتیاج به فکر و اندیشه و تدبیرى اساسى و منطبق با معیارهاى عقلى و شرعى و اجتماعى دارد. براى مثال، انتخاب یک همسر براى جوان کارى جدى و اساسى است که اگر دقت لازم و اندیشه وافى نکرده باشد، چه بسا زندگى اجتماعى او با بحران مواجه شود و اگر نتواند همسرى مناسب و در شأن خود انتخاب کند، در کارهاى دیگر هم با مشکل مواجه خواهد شد و علاوه بر اینکه از زندگى خود لذت و بهره کافى را نمىبرد، در تربیت فرزندان هم دچار مشکل مىشود. جوانان به علت نداشتن تجربه کافى و غرور بیش از حدّ، بعضى مواقع در انتخاب گزینههاى مناسب دچار مشکل مىشوند. از اینرو، جوانان عزیز باید در این مرحله از زندگى با احتیاط کامل قدم بردارند و از عجله و تصمیمات احساسى و هیجانى پرهیز کنند و از مشورت با بزرگان و افراد فرهیخته و با تجربه دریغ ننمایند. جوانان در هر تصمیمى که مىگیرند شایسته است چند معیار و ملاک را مورد عنایت قرار بدهند:
اول اینکه آیا این تصمیم با معیارها و دستورات دینى و اخلاقى سازگارى دارد یا خیر؟
دوم اینکه با معیارهاى عقلى و ارزشهاى انسانى و اجتماعى هماهنگى دارد یا نه؟
سوم اینکه آیا با هنجارها و آداب و رسوم ایرانى ـ اسلامى مطابقت دارد یا خیر؟
چهارم اینکه اگر در تصمیمات خود با بزرگترها و افراد باتجربه مشورت کنند، مفید خواهد بود یا خیر؟
13. طراوت و زیبایى
زیبایى و طراوت دوران جوانى، یکى از مزایاى دلپسند و از سرمایههاى پرارزش نسل جوان است. با فرا رسیدن دوران جوانى، نه تنها بدن نیرومند و توانا مىگردد و عواطف و احساسات شکفتگى ویژهاى پیدا مىکند، بلکه شکوه و طراوت جوانى به منزله زینت گرانبها و پرفروغى است که به صاحبش زیبایى و جمالى مضاعف هدیه مىکند، و او را در نظر مردم عزیز و محبوب مىسازد. طراوت و شادابى جوانى از امتیازات ویژه این دوره از زندگى است و در دورههاى دیگر، یا پیدا نمىشود و یا بسیار کمیاب است. جمال دلپذیر و جذّاب دوران جوانى، یکى از زیبایىهاى طبیعى بشر است که بیشتر در ایام شباب با فروغ خیرهکننده خود جلوه مىکند، و تنها نسل جوان از آن زیبایى برخوردار است. شور و هیجان، عشق و امید، وجد و نشاط، طراوت و لطافت، تناسب اندام، صورت شکفته، و موهاى زیبا، همه و همه از جلوههاى زیباى دوران جوانى است.
ناگفته نماند که همزمان با فرا رسیدن ایام جوانى و آشکار شدن زیبایىهاى آن، تمایل به زینت کردن و خودآرایى نیز به طور طبیعى در ضمیر جوانان بیدار مىشود، و آنانراشیفتهآرایشوخودسازى ظاهرى مىکند.
یکى از روانشناسان مىگوید: جوانان در زیبایى و دلپسند شدن از دیگران پیشقدم هستند و ارزشهاى مربوط به جمال و زیبایى را در مرحله اولِ اهمیت قرار مىدهند. عشق به جمال در بعضى از دختران جوان منجر به یک نوع بتپرستى براى بدن و زیبایى خود مىشود.46 آیین مقدس اسلام که برنامه جامع سعادت و کامیابى انسان را عرضه کرده است، به موضوع جمال و زیبایى و طراوت توجه مخصوصى دارد. در ضمنِ پرورش کلیه تمایلات فطرى بشر، علاقه به جمال دوستى و زیبایى و استفاده از زیبایىهاى طبیعى و مصنوعى را به پیروان خود توصیه مىکند.
قرآن کریم در آیات متعددى به زیبایى خلقت اشاره نموده است. در یکى از این آیات مىفرماید: «وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ»(حجر:16)؛ ما در آسمان، اجرام بزرگ کیهانى آفریدهایم و براى بهجت و سرور بینندگان، آنها را با زیبایى و درخشندگى آراستهایم.
در سخنان معصومان علیهمالسلام نیز به موضوع زیبایى و جمال نیکو اشاره شده و زیبایى به عنوان یکى از امتیازات انسان معرفى شده است. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهمىفرمایند: بر شما باد که با نیکو رویان نمکین صورت و مشکین چشم معاشرت نمایید.47
و در جاى دیگر فرمودند: بهترین زنان و دختران امت من کسانى هستند که صورتشان زیباتر و مهریه آنها کمتر باشد.48
از این دو حدیث نورانى این نتیجه به دست مىآید که در اسلام به زیبایى و طراوت توجه خاصى شده و یکى از امتیازات انسانى به شمار مىآید و البته باید توجه داشت که نورانیت و زیبایى درون جایگاه خاص خود را دارد و از ارزش آن کاسته نمىشود و انسانى که از لحاظ ظاهرى زیبا و جذاب باشد، ولى صفاى درون و زیبایى درونى و روحى نداشته باشد، نزد پروردگار متعال ارزش و جایگاهى ندارد؛ ولى زیبایى ظاهرى هم از نعمتهاى خداوند و از امتیازات انسان است. البته کسانى که از چهره زیبا برخوردارند باید بدانند که وظیفه بیشترى هم متوجه آنان است. بخصوص دختران جوان و زیبا باید سعى کنند این زیبایى و طراوت را در معرض نگاه نامحرمان قرار ندهند و باعث انحراف جوانان نشوند و آن را فقط در محیط زناشویى و به همسر خود عرضه کنند.
14. باریکبینى و تیزفهمى
جوان به دلیل برخوردارى از نشاط و شادابى و به دلیل اینکه در اوج رشد ذهنى و تکامل مغزى قرار دارد، از یک باریکبینى و تیزفهمى خاصى برخوردار است، به گونهاى که در درک و فهم بعضى از مسائل بسیار سریعالانتقال بوده و از دقتنظر ویژهاى برخوردار است. در آموزههاى دینى به این ویژگى جوانان اشاره شده و به افراد توصیه شده تا در مشورتها از این توانایى استفاده نمایند. در روایتى که از محضر نورانى امیرالمؤمنین على علیهالسلام نقل شده چنین آمده است: هرگاه در مسئلهاى محتاج مشورت شدى، آن را به جوانان عرضه کن؛ چراکه آنان با فراستتر و تیزفهمترند. سپس آن را به نظر پیران و سالخوردهها برسان تا آن را بررسى کرده و به خوبى آن را مورد سنجش قرار دهند؛ چراکه تجربه پیران بیشتر است.49
از این گفتار امام على علیهالسلام به روشنى استفاده مىشود که جوانان در هوش و فهم، از بزرگترها قوىتر و تیزتر مىباشند، به گونهاى که حتى در رایزنىها، استفاده از نظر جوانان را فقط به دلیل اینکه داراى ضریب هوشى بالا و تیزبینى ویژهاى هستند، سفارش مىکند. ذکر این نکته نیز ضرورى است که این فرمایش امام علیهالسلام در علم روانشناسى به طور کامل اثبات گردیده و اکنون دانش بشرى به خوبى سخن امام را دریافته است.
از نظر برخى روانشناسان، ضریب هوشى افراد از سنین 16 تا 30 سالگى (دوره جوانى) در سطح بالایى قرار مىگیرد که البته در سنین 19 تا 21 سالگى به بالاترین مقدار خود مىرسد؛ همچنان که از سنین 29 تا 30 سالگى رو به ضعف بوده است.50
15. پاکدلى و رقّت قلب
از جمله ویژگىهاى جوانان که در متون دینى نیز به صراحت از آن یاد شده، «رقّت قلب» به معناى نرمدلى و پاکدلى است. جوان به حکم آنکه هنوز سالیان زیادى از عمر خویش را سپرى نکرده است، تعلقات و وابستگىهاى کمترى دارد. قلب او کمتر به سیاهى گناه آلوده شده و از لطافت و پاکى ویژهاى برخوردار است.
جوانان به طور طبیعى، کمتر از بزرگترها در تاریکىهاى روحى و قساوت قلبى غوطهورند و غالبا داراى دلى روشن، قلبى پاک، روحى روان و فکرى جوان مىباشند. به همین دلیل، زودتر و بیشتر از بزرگترها به سوى حق و فضیلت رو مىآورند.
رقّت قلبى و پاکدلى، یکى از فضایل مهم اخلاقى بوده که در علم اخلاق نسبت به آن تأکید و راههاى کسب آن معرفى شده است.
بسیار جالب است که این فضیلت به صورت طبیعى در نهاد جوانان، موجود مىباشد و مایه تمایل ایشان به خیر و نیکى است. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهمىفرمایند: درباره جوانان به خیر و نیکى سفارش مىکنم؛ چراکه قلب آنان رقیق و مهربان است. خداوند مرا براى بشارت و بیم دادن فرستاد که جوانان با من موافق شدند و پیران به مخالفت پرداختند.51
و در روایتى دیگر که از محضر نورانى امام صادق علیهالسلامنقل شده، چنین آمده است: قلب و دل جوان نرمتر از قلب پیر است.52
16. گرایش به دین و معنویت
از منظر روایات، جوان نه تنها از ارتباط با خداوند گریزان نیست، بلکه مشتاق آن نیز هست و گرایش به دین در این دوره بیش از دوران دیگر در او بروز مىکند. علاقه به دین، خود بخشى از گرایشهاى معنوى جوان است. جوان در جستوجوى معنویت و کمالجویى است و از آنرو که دین این گرایش را به بهترین وجه پاسخ مىدهد، جوان تمایل زیادى به امور معنوى و دینى دارد. دین، جوانان را با کمالها و زیبایىهاى واقعى آشنا مىسازد و روح ظریف و لطیف آنان را به کاملترین موجود هستى که خالق موجودات است، پیوند مىدهد. به علاوه، در پرتو این آشنایى و ارتباط است که جوان هویت و جایگاه واقعى خویش را درمىیابد، و از اینروست که در قرآن و روایات، اشتیاق، دلبستگى و دلدادگى جوانان به امور معنوى و دینى، که گاه از آن به «خیر» تعبیر شده است، بسیار بیشتر از بزرگسالان به چشم مىخورد. قرآن کریم در داستان حضرت موسى علیهالسلامبه این نکته تصریح کرده است که این «جوانان» قوم موسى بودند که به او ایمان آوردند و با وجود خوف و ترسى که از فتنههاى فرعون و نیروهایش وجود داشت، دلداده شریعت موسى علیهالسلامشدند: «فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّیَّةٌ مِن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن یَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ» (یونس: 83)؛ سرانجام کسى به موسى ایمان نیاورد، مگر فرزندانى از قوم وى، در حالى که بیم داشتند که مبادا فرعون و سران آنها ایشان را آزار رسانند.
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: جوانان را دریاب؛ زیرا آنان شتاب بیشترى نسبت به هر [امر] نیکویى دارند.53
مطالعه تاریخ اسلام نشان مىدهد که بیشتر یاران باوفا، مقاوم و صبور پیامبر صلىاللهعلیهوآله و ائمّه اطهار علیهمالسلام را همین قشر جوانان تشکیل مىداده است. براى نمونه، به مواردى اشاره مىگردد:
مصعببن عمیر جوانى از اشرافزادگان مکه بود که از ویژگىهاى اخلاقى خوبى برخوردار بود. وى چون به محضر پیامبر صلىاللهعلیهوآله شرفیاب شد، اسلام آورد، ولى به سبب آزارها و فشارهاى دشمنان ایمان خود را آشکار نکرد. روزى عثمانبن طلحه او را در حال نماز خواندن مشاهده کرد. به مادر مصعب خبر داد که پسرش مسلمان شده است. مادر و بستگان مصعب از این بابت خشمگین شدند و او را زندانى کردند، ولى او از ایمان خود دست برنداشت.54 روزى مصعببن عمیر نزد پیامبر آمد و پوست قوچى بر تن داشت. پیامبر نگاهى به او کرد و فرمود: بنگرید مردى را که خداوند دلش را نورانى کرده است. او را در حالى دیدم که پدر و مادرش به او بهترین غذاها را مىخوراندند و بهترین پوشاک را بر تنش مىکردند، ولى دوستى خدا و پیامبر او را به آنى (زندگى سخت) که مىبینید واداشت.55
از على علیهالسلام نیز روایت شده که فرمود: ما با پیامبر صلىاللهعلیهوآلهدر مسجد نشسته بودیم که مصعببن عمیر وارد شد و پارچهاى پشمینه که با پوست وصله خورده بود، بر تن داشت. چون پیامبر او را چنین دید، گریست که چگونه پیش از این در نعمت و آسایش بود و اینک چنین فقیرانه زندگى مىکند. مصعببن عمیر رشیدترین و زیباترین جوان مکه بود. پدر و مادرش او را دوست مىداشتند. مادرش زیباترین و لطیفترین لباسها را بر او مىپوشاند و وى خوشبوترین اهل مکه بود. پیامبر صلىاللهعلیهوآلههمواره از وضع او یاد مىکرد و مىفرمود: در مکه کسى را خوشبوتر و خوشلباستر و در ناز و نعمتتر از مصعببن عمیر ندیدم.56 با این وصف، او همه این آسایشها و جذبهها را کنار گذاشت و از یاران پیامبر صلىاللهعلیهوآلهشد.
عتاببن اسید اولین فرماندار مکه پس از فتح آن توسط مسلمانان، به سِمَت «امیر» از سوى پیامبر صلىاللهعلیهوآله برگزیده شد. پیامبر در حکم خود براى این جوان 21 ساله چنین مىنویسد: «آیا مىدانى تو را به چه مقامى گمارده و بر چه قومى فرمانروا قرار دادهام؟ تو را حاکم و امیر اهل حرم خدا و ساکنان مکه معظمه نمودهام. اگر در میان مسلمانان کسى را شایستهتر از تو مىشناختم، حتما این مقام را به او محول مىکردم.» انتصاب عتاب رنجش برخى سالخوردگان را به دنبال داشت. رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوقتى از این موضوع آگاه شد، نامهاى خطاب به مردم نوشت و ضمن برشمردن ویژگىهاى مثبت و شایستگىهاى عتاب، به مردم اندرز داد: هیچیک از شما جوانى عتاب را مورد اعتراض قرار ندهد؛ زیرا ملاک بزرگى و فضیلت انسان زیادى سن نیست، بلکه میزان فضیلت و کمال معنوى او است.57 این جمله حضرت به این امر اشاره دارد که جوانان مىتوانند داراى فضایل و کمالات معنوى والا نیز باشند.
اسامهبن زید آخرین فرمانده منتخب رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهاست که پیامبر بر پیروى از دستورهاى وى بسیار تأکید نمود و متخلفان از فرامین او را نفرین کرد.58
دینخواهى جوانان تنها در حد نوعى عاطفه و دلبستگى به خداوند و ارتباط با او خلاصه نمىشود، جوانان قدرت درک آموزهها و معارف دینى را دارند و در این سنین توان عقلى لازم براى این مهم را پیدا کردهاند. به همین سبب، در روایات، تعلیم و تربیت دینى نوجوانان و جوانان و آموزشهاى دینى آنان از مهمترین وظایف مربیان و والدین دانسته شده است.
گرایش جوانان به دیندارى و معنویت، از جهات گوناگونى قابل تحلیل است. از سویى، این امر ریشه در کارکردها و تأثیرهاى دین در زندگى فردى و اجتماعى و شخصیت جوان دارد. دین نه تنها استعداد و میل کمالجویى و خیرخواهى جوانان را اشباع مىکند، بلکه با اتصال آنان به خداوند، الگوهاى هدایت و معنویت را در اختیار آنها قرار مىدهد تا هویت دینى بیابند. دیندارى، جوان را از انحرافها و آلودگىها باز مىدارد و به روح او پاکى، طهارت و لطافت مىبخشد. دیندارى امکان بهرهگیرى هرچه بیشتر از استعدادها و مواهب عقلانى را فراهم مىسازد و جوان را نه به رکود و خمودى، بلکه به پویایى و نشاط بیشتر که منطبق بر ویژگى دوره نوجوانى و جوانى است، فرامىخواند.
از سوى دیگر، روح و روان نوجوان و جوان نیز در وضعیتى است که بیشترین آمادگى و استعداد را براى امورى که دین براى او به ارمغان مىآورد، دارد. در روایات از این وضعیت به «لطافت روح» در مقابل «سنگدلى روح» تعبیر شده است. روح جوان از رقّت و نرمى و لطافت و پاکى برخوردار است، ولى به تدریج و با گذر عمر، اگر با آرزوها، رفتارها، پندارها و حالتها و ویژگىهاى نامناسب دیگر همراه شود، امکان دارد این حالت به قسات و سختى تبدیل شود و در نتیجه، دینخواهى جاى خود را به دینگریزى دهد. اما اگر مواظبت نماید و دل و جان خود را با نور ایمان صفا دهد، هیچگاه به سیاهى دل و قساوت قلب گرفتار نمىشود.
به هر حال، ریشه علاقهمندى جوان به دین را گذشته از فطرت جویاى حقیقت و توحیدگراى او، باید در نتایج و پیامدهاى خرسندکننده و جذاب دین براى جوان جستوجو کرد. جوان این امر را برخلاف دوره کودکى که از قدرت تفکر انتزاعى و عقلى اندکى برخوردار است، به خوبى درک مىکند و به دین و معنویت تمایل نشان مىدهد. اما این مسئله، یعنى دینپذیرى و حقیقتجویى جوانان را نباید بىآسیب پنداشت، به ویژه آنکه جوان در آغاز دوره جوانى دستخوش تحولات و تنشهاى روحى شدید است. بنابراین، امکان جذب شدن جوانان به دستهها و گروههاى فکرى و عقیدتى که بهرهاى از حق ندارند، ولى اسم حق و حقیقتجویى را با خود یدک مىکشند، وجود دارد. واقعه ذیل گویاى همین مطلب است:
طبرى و ابن اثیر و دیگر موّرخان اهلسنّت نقل کردهاند: در جنگ صفین که معرکه حقیقى حق و باطل بود، جوانى از لشکر معاویه به میدان آمد و رجزى بدین مضمون خواند: به ما خبر دادهاند على ـ فرمانده شما ـ عثمان را کشته است؛ سپس به لشکر امام على علیهالسلام حمله کرد. هاشم مرقال، از اصحاب امام علیهالسلام، نزدیک رفت و با زبانى درخور فهم او با وى سخن گفت. جالب اینکه در گفتوگوهایش با جوان دریافت که نه تنها وى، امام را قاتل خلیفه سوم مىداند، بلکه معتقد است که امام على علیهالسلامهیچ نمازى نخوانده و کافر است! به هر حال، روشنگرىهاى هاشم مرقال جوان را به خود آورد و توبه کرد و به سپاه حق پیوست.59 این واقعه آسیبپذیرى جوانان را مىرساند و هشدارى جدى براى این نسل پویا و بانشاط است.
نتیجهگیرى
از تتبع و کاوش در آموزههاى دینى و روانشناختى، این نتایج به دست آمد:
1. دوره جوانى از دورههاى مهم، سرنوشتساز و ارزشمند زندگى است.
2. تصمیمگیرىهاى مهم و اساسى در دوره جوانى اتفاق مىافتد.
3. از هجده سالگى تا چهل سالگى را مىتوان دوره جوانى نامید.
4. جوان، واجد ویژگىهایى از قبیل ترسها، تنشهاى روانى شدید، امید و آرزو و عشقوهیجان است.
5. جوان از ویژگىهایى همچون آرمانگرایى، استقلالطلبى، نوگرایى، باریکبینى، رقت قلبى و معنویتگرایى برخوردار است.
··· منابع
- ـ نهجالبلاغه، ترجمه مصطفى زمانى، قم، پیام اسلام، 1366.
- ـ ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، قم، منشورات مکتبة آیتاللّه مرعشى نجفى، 1404ق.
- ـ تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمّد، غررالحکم و درر الکلم، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1407ق.
- ـ خسروپور، یوسف، روانشناسى بلوغ و نوجوانى، بىجا، بىنا، 1353.
- ـ دبس، موریس، بلوغ چه مىدانم، ترجمه حسن صفارى، تهران، علمى، 1375.
- ـ دیوید انجل، ویلیام، قانون بینالمللى حقوق جوانان، ترجمه علىاکبر تاج مزیانى و جعفر سطوتى، تهران، نسل سوم، 1380.
- ـ صدوق، محمّدبن على، کتاب الخصال، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1348.
- ـ طبرى، محمّدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسة الاعلمى، بىتا.
- ـ عزیزى، عباس، نهجالبلاغه موضوعى، قم، صلاة، 1380.
- ـ فرید تنکابنى، مرتضى، الحدیث (روایات تربیتى)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلام، 1368.
- ـ فلسفى، محمدتقى، جوان از نظر عقل و احساسات، تهران، دفتر نشر فرهنگ، 1378.
- ـ قائمى، على، دنیاى جوان، تهران، سازمان ملى جوانان، 1381.
- ـ کوچتکُف، و.د، روانشناسى و تربیت جنسى کودکان و نوجوانان، ترجمه محمد تقىزاده، تهران، بنیاد، 1369.
- ـ مجلسى،محمّدباقر، بحارالانوار،بیروت،داراحیاءالتراث، 1403ق.
- ـ محمدى رىشهرى، محمّد، حکمتنامه جوان، ترجمه مهدى مهریزى، قم، دارالحدیث، 1384.
- ـ ـــــ ، میزانالحکمة، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، 1371.
- ـ مطلبى، سیدحسن، گوهر وقت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1380.
- ـ مولوى، جلالالدین محمد، مثنوى معنوى، تهران، ققنوس، 1376.
- ـ نورى طبرسى، حسین، مستدرکالوسایل، قم، مؤسسه آلالبیت لاحیاء التراث، 1407ق.
- ـ وزارت آموزش و پرورش، «جایگاه تربیت نوجوان و جوان»، در: مجموعه مقالات سومین سمپوزیوم تعلیم و تربیت، تهران، وزارت آموزش و پروش، 1373.
-
پى نوشت ها
- 1 کارشناس ارشد روانشناسى بالینى. دریافت: 12/7/88 ـ پذیرش: 18/10/88.
- 2ـ ویلیام، دیوید انجل، قانون بینالمللى حقوق جوانان، ترجمه علىاکبر تاجمزیانى و جعفر سطوتى، ص 59.
- 3ـ حسن عمید، فرهنگ عمید، ص 498ـ499.
- 4ـ محمود منصور، روانشناسى ژنتیک تحول روانى از تولد تا پیرى، ص 204ـ210.
- 5ـ ویلیام کرین، نظریههاى رشد مفاهیم و کاربردها، ترجمه غلامرضا خوىنژاد و علیرضا رجایى، ص 371ـ373.
- 6ـ فخرالدین طریحى، مجمعالبحرین، ج 2، ص 85، ماده «شاب».
- 7ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 57، ص 351.
- 8ـ همان، ج 46، ص 19، ب 18، ح 3.
- 9ـ همان، ج 11، ص 353، ب 2، ح 1.
- 10ـ همان، ج 45، ص 446، ب 33، ح 5.
- 11ـ عبدالواحدبن محمّد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 408، فصل 42، ح 11.
- 12ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 75، ب 4، ح 3.
- 13ـ محمّدبن على صدوق، کتاب الخصال، ص 253، ح 125.
- 14ـ جلالالدین محمد مولوى، مثنوى معنوى، ص 30.
- 15ـ سیدحسن مطلبى، گوهر وقت، ص 143.
- 16ـ به نقل از: محمّدتقى فلسفى، جوان از نظر عقل و احساسات، ص 68.
- 17ـ نهجالبلاغه، ترجمه مصطفى زمانى، خ 82، ص 148.
- 18ـ سیدحسن مطلبى، گوهر وقت، ص 278.
- 19ـ على قائمى، دنیاى جوان، ص 65.
- 20ـ همان، ص 65و66.
- 21ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 21، ص 211، ب 29، ح 2.
- 22ـ عبدالواحدبن محمّد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ج 6، ص 445، ح 10948.
- 23. Stanley Hall.
- 24. Piaget.
- 25. Levine.
- 26ـ وزارت آموزش و پرورش، «جایگاه تربیت نوجوان و جوان»، در: مجموعه مقالات سومین سمپوزیوم تعلیم و تربیت، ص 266.
- 27ـ و. د. کوچتکُف، روانشناسى و تربیت جنسى کودکان و نوجوانان، ترجمه محمّد تقىزاده، ص 175.
- 28ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 74، ص 173.
- 29ـ نهجالبلاغه، کلمات قصار 35.
- 30ـ محمّد محمّدى رىشهرى، میزانالحکمة، ج 1، ص 144، ح 722.
- 31ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ص 166.
- 32ـ محمّد محمّدى رىشهرى، میزانالحکمة، ج 5، ص 306، ح 10261.
- 33. Maurice Debesse.
- 34ـ موریس دبس، بلوغ چه مىدانم، ترجمه حسن صفارى، ص 109و185.
- 35ـ حسین نورى طبرسى، مستدرکالوسائل، ج 11، ص 212، ب 9، ح 4.
- 36ـ على قائمى، دنیاى جوان، ص 72.
- 37ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 75، ب 20، ح 2.
- 38ـ قال رسولاللّه صلىاللهعلیهوآله: «الولد سیدٌ سبع سنین و عبدٌ سبع سنین و وزیر سبع سنین»؛ فرزند در هفت سال اول زندگى آقا و در هفت سال دوم زندگى برده مطیع و در هفت سال سوم زندگى وزیر مشاور است. (محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 101، ص 95، باب 2، ح 43).
- 39ـ حسین نورى طبرسى، مستدرکالوسائل، ج 1، ص 86، ب 4، ح 4.
- 40ـ «اللّهُ الَّذِى خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً»روم: 54.
- 41ـ عباس عزیزى، نهجالبلاغه موضوعى، ص 492، ش 1124.
- 42ـ على قائمى، دنیاى جوان، ص 83.
- 43ـ ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 267.
- 44ـ عبدالواحدبن محمّد تمیمى آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 372.
- 45ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 75، ص 134.
- 46ـ محمّدتقى فلسفى، جوان از نظر عقل و احساسات، ج 1، ص 42.
- 47ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 5، ص 281، ب 11، ح 13.
- 48ـ همان، ج 103، ص 237، ب 3، ح 37.
- 49ـ ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 337.
- 50ـ یوسف خسروپور، روانشناسى بلوغ و نوجوانى، ص 275.
- 51ـ مرتضى فرید تنکانبى، الحدیث، ج 1، ص 349.
- 52ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 12، ص 280، ب 9، ح 57.
- 53ـ همان، ج 19، ص 236، ب 13، ح 2.
- 54ـ محمّد محمّدى رىشهرى، حکمتنامه جوان، ص 430ـ431.
- 55ـ همان، ص 431.
- 56ـ همان.
- 57ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 21، ص 123.
- 58ـ براى اطلاع بیشتر در اینباره، ر.ک: محمّدباقر پورامینى، جوان در چشم و دل پیامبر.
- 59ـ محمدبن جریر طبرى، تاریخ الامم والملوک، ج 4، ص 28.