Title :مفهوم بدن در اندیشه فلسفی مرلوپونتی و چالش های نظر در قرائت جامعه شناختی آن
Abstract:
پیش از نیمه دوم دهه 1980 اغلب جامعهشناسان در جامعهشناسی پزشکی و جامعهشناسی عمومی، ضمن غفلت از بُعد جسمانی و شهوانی بدن، علاقهمند به تأمّل درباره جنبههای غیرمادی آن بودند. ترنر بیتوجهی به جامعهشناسی بدن را ناشی از سنّت فلسفی جدایی ذهن و عین از یکدیگر میداند که از دکارت به یادگار مانده است. منتقدان معتقدند که چنین دوگانهانگاری به بهای کماهمیت دادن جسم و جهان مادی و رابطه نزدیک جسم و ذهن، بر ذهن، روح، ایدهها و نظایر آن بیش از حد تأثیر میگذارند.
این دوانگاری با این باور همراه است که ذهن نوعی برتری و چیرگی نسبت به بدن دارد. جمله معروف دکارت مبنی بر «من میاندیشم پس هستم» مؤیّد همین ادعاست. یکی از دغدغههای فلسفه نوین غرب، شکستن همین دوانگاری بوده است. نظریات مرلوپونتی از جمله این تلاشها در زمینه برقراری اتحاد ذهن و بدن و نفی دوگانگی دکارتی میباشد که در این مقال به آن پرداخته شده است.