سرمقاله
Article data in English (انگلیسی)
سرمقاله
آزادى اندیشیدن!
انسان موجودى است که از توان اندیشیدن برخوردار است و اندیشه، امتیاز آدمى از سایر موجودات شمرده مى شود. بى شک بجاوبایسته است که قدر این نعمت بدانیم و سپاس این موهبت به نیکویى به جاى آوریم. تفکر، تبلور جوهره وجودى انسان و مظهر حقیقت شخصیت هر فردى است. اصل توان تفکر و قدرت اندیشیدن، امرى ارزشى نیست،اما به چه اندیشیدن و کیفیت متعلّق و غایت و ثمره فکر واندیشه، امرى است که بار ارزشى دارد ودر باب آن مى توان سخن از حُسن و قبح و بایستگى و نبایستگى به میان آورد!
برخى میان موجودیت و حقانیت خلط مى کنند و براین مبنا مغالطه اى سامان مى دهند که: چون آدمى مى اندیشد،پس هر اندیشه اى حق است و هر اندیشمندى، بهره اى از حقیقت را در محتوا و درونمایه افکار خویش عرضه مى کند! این، به نظر ما خلطى بس بزرگ وپر مخاطره است. مگر هرآنچه در عالم موجودات است، حق است؟ درست است که در نگاه فلسفه و فیلسوفان و از منظر هستى شناسانه، هر فکر و معرفت و اعتقادى، مطابق با واقع و نفس الامر و واقعیّت نیست، والّا دیگر بحث از معیار درستى و نادرستى و منطق صحّت و خطا در قاموس اندیشه و اندیشمندان معنایى نداشت.
اندیشیدن هیچگاه و هرگز جرم نیست و نیز به چه چیز اندیشیدن اگر بروز و ظهور بیرونى و اجتماعى پیدا نکند، از دیدگاه حقوقى، جرم نیست، امّا آنگاه که فکر و اندیشه، ابراز مى شود و در جامعه بروز و ظهور مى یابد از دیدگاه حقوقى و جرم شناسى، مى توان آن را مورد تعقیب قرار داد و بررسى نمود. بنابراین وقتى گفته مى شود «اندیشیدن جرم نیست» باید به همه ابعاد و توالى و جوانب آن توجه کرد. اندیشیدن از حیثى جرم نیست، اما از حیثى مى تواند جرم باشد.اصولاً همه مجرمان تاریخ و بزهکاران جامعه، قبل از اینکه مرتکب جرم شوند، مى اندیشند! عمل و رفتار همواره به دنبال اندیشیدن و تصور و تصدیق ذهنى صورت مى گیرد. بنابراین مى توان اندیشه را به لحاظ آنچه که این اندیشه بدان منتهى و منجر مى شود، مورد بررسى و قضاوت قرار داد.
فریب شعار زیباى «آزادى اندیشه» را نباید خورد. باید دید در پس اندیشه ها، چه اغراض و اهدافى منظور نظر است.
تاریخ بشر را اندیشه ها راه مى برند و این راه ممکن است، راه ظلمت و تاریکى باشد و ممکن است طریق نور و فروغ و سعادت باشد. بنابراین ثبوتاً ممکن است که آزادى اندیشه و ابراز هر عقیده اى در آدمیان را به راهى سوق مى دهد که پایانش تباهى و ظلمت و شقاوت باشد،چه اینکه اثباتاً نیز این امر تحقق یافته است.
والسلام
سردبیر