معرفت، سال نوزدهم، شماره یازدهم، پیاپی 158، بهمن 1389، صفحات 85-

    عدالت امام از دیدگاه امام رضا علیه‏السلام با تأکید بر عدالت اجتماعى

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    حسن صادقی / *حوزوی - دانش آموخته سطح چهار فقه و اصول، حوزه علمیه قم / sadegi114@chmail.ir
    چکیده: 
    یکى از ویژگى‏هاى امامان معصوم علیهم‏السلام، عدالت به ویژه عدالت اجتماعى است؛ چراکه اگر ایشان از این ویژگى برخوردار نباشند، نمى‏توانند به مسئولیت‏ها و وظایف خویش عمل کنند. این نوشتار مى‏کوشد با روش اسنادى و تحلیلى، با توجه به روایات نقل شده از امام رضا علیه‏السلام ضرورت، راه کشف، آثار و ابعاد عدالت امام با تأکید بر عدالت اجتماعى را بیان، و تفاوت آن را با دیدگاه‏هاى کلامى غیرشیعه روشن نماید. توجه به روایات امام رضا علیه‏السلام از این جهت حایز اهمیت است که در زمان ایشان، مسائل اساسى اسلام بیشتر مورد گفت‏وگو قرار مى‏گرفت. همچنین ایشان به حسب ظاهر مدتى منصب «ولیعهدى» داشته که این دو عامل، زمینه را براى گفت‏وگو درباره عدالت اجتماعى امام فراهم ساخته است.  
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    سال نوزدهم ـ شماره 158 ـ بهمن 1389، 85ـ98

     حسن صادقى*

    چکیده

    یکى از ویژگى‏هاى امامان معصوم علیهم‏السلام، عدالت به ویژه عدالت اجتماعى است؛ چراکه اگر ایشان از این ویژگى برخوردار نباشند، نمى‏توانند به مسئولیت‏ها و وظایف خویش عمل کنند. این نوشتار مى‏کوشد با روش اسنادى و تحلیلى، با توجه به روایات نقل شده از امام رضا علیه‏السلام ضرورت، راه کشف، آثار و ابعاد عدالت امام با تأکید بر عدالت اجتماعى را بیان، و تفاوت آن را با دیدگاه‏هاى کلامى غیرشیعه روشن نماید. توجه به روایات امام رضا علیه‏السلام از این جهت حایز اهمیت است که در زمان ایشان، مسائل اساسى اسلام بیشتر مورد گفت‏وگو قرار مى‏گرفت. همچنین ایشان به حسب ظاهر مدتى منصب «ولیعهدى» داشته که این دو عامل، زمینه را براى گفت‏وگو درباره عدالت اجتماعى امام فراهم ساخته است.

     

    کلیدواژه‏ها: امام، امامت، عدالت، عدالت اجتماعى، عصمت، امام رضا علیه‏السلام.

     

    مقدّمه

    یکى از مسائل اساسى و مهم امام‏شناسى، عدالت امام به ویژه عدالت اجتماعى امام است که مبتنى بر چگونگى تعریف امام و امامت است. روشن است که هر نوع تعریف امام در اتخاذ دیدگاه در مورد مسائل گوناگون عدالت، تأثیر خواهد گذاشت. در میان مباحث عدالت، عدالت اجتماعى مسئله‏اى حایز اهمیت است. از سوى دیگر، احادیثى که از وجود مبارک ثامن‏الحجج على‏بن موسى‏الرضا علیه‏السلامنقل شده است، معارف ارزشمند و گران‏بهایى دارد که با تأمّل و تفکّر در آنها و بررسى آنها گنجینه‏هاى فراوانى را مى‏توان استنباط نمود که در زندگى علمى و عملى ما کاربرد داشته باشند. تأکید بر روایات امام رضا علیه‏السلامبه این دلیل است که در زمان ایشان مسائل اساسى اسلام بیشتر مورد گفت‏وگو قرار مى‏گرفت.1 همچنین امام رضا علیه‏السلام به حسب ظاهر مدتى «ولیعهد» بودند و این دو مسئله زمینه را براى گفت‏وگو درباره عدالت اجتماعى امام فراهم آورده بود، همان‏گونه که از روایات استفاده مى‏شود.

         نگارنده با جست‏وجویى که انجام داد، پژوهشى پیرامون عدالت و عدالت اجتماعى از دیدگاه امام رضا علیه‏السلامنیافت و امیدوار است این پژوهش در این زمینه مفید واقع شود.

         سؤال اصلى پژوهش این است که دیدگاه امام رضا علیه‏السلام درباره عدالت امام به ویژه عدالت اجتماعى امام چیست؟

         سؤال‏هاى فرعى نیز عبارتند از: 1. امامت چیست؟ 2. عدالت به چه معناست؟ 3. آیا عدالت در امام شرط است؟ 4. دلیل اشتراط عدالت در امام چیست؟ 5. راه کشف عدالت امام چیست؟ 6. عدالت امام چه آثارى دارد؟ 7. ابعاد عدالت امام چیست؟ 8. عدالت اجتماعى امام به عنوان یکى از ابعاد مهم عدالت امام به چه معناست؟
    9. آیا عدالت اجتماعى امام ضرورت دارد؟ 10. آیا عدالت اجتماعى امام مى‏تواند جهانى باشد؟

         این مقاله براى پاسخ دادن به این سؤالات، با توجه به مبنایى بودن تعریف امامت و به تبع آن، عدالت، نخست امامت و عدالت را تعریف کرده و سپس مسائل عدالت از قبیل اشتراط عدالت در امام، دلیل اشتراط عدالت در امام، راه کشف عدالت امام، آثار عدالت امام، ابعاد عدالت امام و عدالت اجتماعى امام و برخى از مسائل آن را از دیدگاه امام رضا علیه‏السلام مورد بررسى قرار مى‏دهد و براى روشن شدن دیدگاه شیعه و به طور خاص دیدگاه امام رضا علیه‏السلام، به دیدگاه‏هاى کلامى اهل تسنن اشاره مى‏کند.

    تعریف عدالت

    عدالت از ریشه «عدل» است و ریشه «عدل» دو معناى متضاد دارد: نخست به معناى استواء (برابرى) و دیگرى به معناى اعوجاج (کجى و کج شدن).2 از این‏رو، به چیزى که همانند چیزى است، گفته مى‏شود: «عِدل آن است» و «روز معتدل» یعنى روزى که گرما و سرماى آن برابر است.3 به همین خاطر، راغب اصفهانى بر این باور است که لفظ «عدالت» و «معادله» اقتضاى برابرى دارد.4 بر همین اساس، برخى از دانشمندان معاصر، معناى لغوى «عدل» را «هر چیزى را به جاى خود نهادن، یا هر کارى را به وجه شایسته انجام دادن» بیان کرده و عبارت مشهور «العدل وضع کل شى‏ء فى موضعه» را ذکر کرده‏اند.5 توجه به مفهوم لفظ «ظلم» که در برابر «عدل» است، تأیید خوبى براى لحاظ مفهوم «برابرى» در لفظ «عدل» است. به گفته راغب اصفهانى، «ظلم» نزد اهل‏لغت و بیشتر دانشمندان به معناى «چیزى را به جاى ویژه خود ننهادن» است و به این صورت تعریف مى‏شود: «الظلم وضع کل شى‏ء فى غیر موضعه المختص به.»6 بنابراین، مفهوم «ظلم» هنگامى تحقق مى‏یابد که برابرى چیزى با جاى ویژه خود رعایت نشود و مفهوم «عدل» هنگامى تحقق مى‏یابد که برابرى چیزى با جاى ویژه خود رعایت شود. بنابراین، مفهوم عدل و ظلم در امور تکوینى، تشریعى و اعتبارى صدق مى‏کند. به عبارت دیگر، عدل و ظلم هر چیز به حسب خود آن است.

    عدل چه بود وضع اندر موضعش ظلم چه بود، وضع در ناموضعش7     برخى عدل را این‏گونه تعریف نموده‏اند: «عدل حد وسط و میانه افراط و تفریط است، به گونه‏اى که در آن هیچ نقصان و زیاده‏اى نباشد.»8 به نظر مى‏رسد این تعریف، تعریف به لازمه است، همان‏گونه که علّامه طباطبائى پس از آنکه تعریف عدل به «لزوم وسط و دورى از افراط و تفریط» را تعریف به لازمه معنا مى‏دانند، دلیل آن و معناى عدل را چنین مى‏فرمایند: «عدل اقامه مساوات و موازنه میان امور است به اینکه به هر امرى آنچه سزاوار آن است، داده شود. در نتیجه، همه امور در جایگاهى که شایسته آن است، قرار گیرد.»9

        منظور از «عدالت امام»، «نهادن امام هر چیزى را به جاى خود و انجام دادن هر کارى را به وجه شایسته آن» است. این معنا هنگامى به طور کامل تحقق مى‏یابد که امام هر کارى را در جاى خود انجام دهد و هر سخنى را به جاى خود بگوید و در کار و سخن خویش دچار خطا و اشتباه نشده و از حقیقت منحرف نشود. این مرتبه دقیقا همان «ترک هر نوع زشتى و سهو و خطا، چه عمدى و چه سهوى، چه در خردسالى و چه در بزرگ‏سالى» است که در اصطلاح کلام، «عصمت» نامیده مى‏شود.10

        بنابراین، منظور از عدالت همان عصمت به معناى رایج نزد امامیه است که مورد اتفاق امامیه است، همچنان‏که مرحوم لاهیجى عصمت را مرادف با عدالت مى‏گیرند و مى‏فرمایند: «مراد ما از عصمت در امام نیست، مگر عدالت.»11 مرحوم مظفر اعتقاد شیعه را در مورد عصمت امام چنین بیان مى‏فرمایند: «ما معتقدیم که امام همانند پیامبر باید از همه زشتى‏ها و گناهان، چه ظاهرى و چه باطنى، از کودکى تا بزرگ‏سالى، چه عمدا و چه سهوا معصوم باشد، همچنان‏که باید از سهو و خطا و نسیان معصوم باشد.»12

        شایان ذکر است عدالت به معانى دیگرى نیز به کار مى‏رود که عبارتند از:

         1. ملکه‏اى است حاصل در نفس انسان که به سبب آن قادر مى‏شود بر تعدیل جمیع صفات و افعال و نگاه داشتن در وسط و رفع مخالفت و نزاع فیمابین قواى مخالفه انسان، به نحوى که اتحاد و مناسبت و یگانگى و الفت میان همه حاصل شود.13 این اصطلاح در حکمت و اخلاق به کار مى‏رود.

         2. بازداشتن خود از ستم به مردمان و دفع ظلم دیگران به قدر امکان از ایشان.14 این معنا ناظر به بعد اجتماعى عدالت است.

         3. ملکه و قدرت نفسانیه‏اى است که در نفس رسوخ کرده و آن را به انجام‏واجب و ترک‏گناه‏ومروّت‏وادار مى‏کند.

         4. انجام واجب و ترک گناه.15

        دو معناى اخیر بیشتر در فقه و در بیان شروط امام جمعه و جماعت و... به کار مى‏رود. در برابر دو معناى اخیر عدالت، فسق به معناى انجام گناه و ترک واجب یا نبود ملکه یاد شده است.16

        بنابراین، عدالت به پنج معناست: 1. عصمت اصطلاحى؛ 2. ملکه نفسانى تعدیل‏کننده جمیع صفات و افعال؛ 3. ظلم نکردن به دیگران؛ 4. مکله نفسانى وادارکننده بر انجام واجب و ترک گناه؛ 5. فعل واجب و ترک گناه.

         از مطالب یادشده روشن مى‏شود که عصمت، بالاترین مرتبه عدالت است و نیز عدالت به معناى جامع و کلى «هر چیزى را به جاى خود نهادن، یا هر کارى را به وجه شایسته انجام دادن» است که کاربردهاى یادشده مصادیق گوناگون آن معناى کلى و جامع است.

    تعریف امامت و جایگاه آن

    امامت در لغت به معناى پیشوایى کردن است17 و در اصطلاح علم کلام به این معنا مى‏باشد: ریاست عام در امور دین و دنیا18 براى شخصى به نیابت از رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله.19 براى تبیین امامت و مقام ارزشمند آن گوشه‏اى از بیانات ارزشمند امام رئوف امام على‏بن موسى‏الرضا علیه‏السلام را مورد توجه قرار مى‏دهیم: «قدر امامت جلیل‏تر، شأن آن بزرگ‏تر، جایگاهش بلندتر، مکانش منیع‏تر، ژرفاى آن عمیق‏تر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند، یا با انتخاب خویش امامى را نصب کنند. به راستى امامت [مقامى است ]که خداوند متعال آن را بعد از مقام نبوت و خلّت (خلیل‏اللهى) در مرحله سوم به ابراهیم خلیل اختصاص داد و فضیلتى است که او را به آن شرفیاب نمود و به وسیله آن نامش را بلندآوازه قرار داد و فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاما» (بقره: 124)؛ به راستى تو را امام مردم قرار دادم.درفرازدیگرى‏ازحدیث‏شریف‏مى‏خوانیم:

    امامت مقام پیغمبران، میراث اوصیا، خلافت الهى، جانشینى رسول خدا ـ صلى‏اللّه علیه وآله ـ مقام امیرالمؤمنین و یادگار حسن و حسین ـ علیهماالسلام ـ مى‏باشد. به راستى امامت زمام دین، مایه نظام مسلمین، صلاح دنیا و عزتمندى مؤمنان است. همانا امامت ریشه اسلام بالنده و شاخه بلند آن است. کامل شدن نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و فراوانى غنایم و صدقات و اجراى حدود و احکام و نگه‏دارى مرزها و اطراف کشور، به وسیله امام انجام مى‏گیرد. امام است که حلال خدا را حلال و حرام او را حرام مى‏کند و حدود الهى را برپا داشته و از دین خدا دفاع مى‏کند و با بیان حکمت‏آمیز و اندرزهاى نیکو و دلیل‏هاى رسا، [مردم را ] به سوى پروردگار خویش دعوت مى‏کند.20

    اشتراط عدالت در امام

    در اشتراط عدالت در امام میان دانشمندان شیعه و اهل‏تسنن اختلاف وجود دارد. به اتفاق امامیه و اسماعیلیه عدالت به معناى عصمت شرط امام است،21 ولى بیشتر اهل سنت نه تنها عصمت را شرط امام نمى‏دانند،22 بلکه عدالت به معناى گناه نکردن یا ستم نکردن را نیز شرط نمى‏دانند و تصریح مى‏کنند که امام با فسق و ظلم از امامت خلع نمى‏شود. باقلانى مى‏گوید: «جمهور از اهل اثبات و حدیث گفته‏اند: امام با فسق و ظلم به خاطر غصب اموال و... خلع نمى‏شود.»23 همچنین بیشتر اهل سنت عقیده دارند پیروى از امام تا زمانى که با حکم شرع مخالفت نکند، واجب است، چه امام عادل باشد و چه جائر.24 البته برخى از اهل سنت عدالت را شرط امام مى‏دانند.25 مبناى اختلاف در اشتراط و عدم اشتراط عدالت را باید در تعریف امامت جست. شیعه بر اساس آنکه امامت را ادامه رسالت مى‏داند، عدالت در بالاترین مرتبه را شرط مى‏داند و اهل سنت چون سطح امامت را تنزل مى‏دهد و امام را از افراد عادى تلقّى مى‏کند، یا عدالت را شرط نمى‏داند یا در حدّ اندک شرط مى‏داند.

         دلایل استوار بر اشتراط عدالت (عصمت) امام دلالت دارد که براى پرهیز از طولانى شدن بحث، از ذکر آنها صرف‏نظرکرده‏و تنها به بیانات امام رضا علیه‏السلام بسنده مى‏کنیم.

         بر اساس روایاتى که از امام رضا علیه‏السلامنقل شده، ایشان عدالت در حد عصمت را شرط امامت مى‏دانند. در ذیل، به برخى از این روایات اشاره مى‏شود:

         1. ایشان در حضور شیعیان، متکلمان و دانشمندان کوفه که در میان آنان دانشمندان یهود و نصارا نیز حضور داشتند، فرموند: «بدانید امام بعد از محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله تنها کسى است که برنامه‏هاى او را تداوم بخشد، هنگامى که امر (امامت) به او مى‏رسد، و امامت تنها شایسته کسى است که بر تمام امت‏ها به وسیله برهان بر امامت احتجاج کند.»

         رأس الجالوت26 گفت: «نشانه چنین امامى چیست؟» امام رضا علیه‏السلام فرمودند: «به تورات و انجیل و زبور و قرآن حکیم آگاه باشد و براى اهل تورات با تورات خودشان و براى اهل انجیل با انجیل خودشان و براى اهل قرآن با قرآن خودشان حجت آورد و دانا به همه زبان‏ها باشد حتى یک زبان بر او پنهان نباشد و به هر قومى با زبان خودشان برهان آورد و افزون بر همه این ویژگى‏ها، باتقوا و پاکیزه از هر آلودگى و پاک از هر عیبى، عدالت‏پیشه، باانصاف، حکیم، مهربان، باگذشت، پرمحبت، راستگو، نیکوکار، خیرخواه، امین، درستکار، و مدبّر باشد: «ثُمَّ یکُونَ مَعَ هَذِهِ الْخِصَالِ تَقِیا نَقِیا مِنْ کُلِّ دَنَسٍ طَاهِرا مِنْ کُلِّ عَیبٍ عَادِلاً مُنْصِفا حَکِیما رَءُوفا رَحِیما غَفُورا عَطُوفا صَادِقا مُشْفِقا بَارّا أَمِینا مَأْمُونا رَاتِقا فَاتِقا.»27

        بر اساس این روایت، ویژگى‏هایى نظیر باتقوا بودن، پاکیزه از هر آلودگى، پاک بودن از هر عیب و عادل بودن، ویژگى‏هایى هستند که بر تعریف عصمت به معناى تام آن نزد شیعه دلالت دارند. از این‏رو، این روایت بر لزوم عصمت (عدالت) امام دلالت دارد. همچنین روشن است که امام پس از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شامل همه ائمه مى‏شود و اختصاصى به حضرت على علیه‏السلامندارد.

         2. امام رضا علیه‏السلام در تعریف امام این اوصاف را به کار مى‏برند: «امام از همه گناهان پاک شده است و از عیب‏ها بر کنار «الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُیوب»28 ... کانون قداست و پاکى و پرستش و زهد و علم و عبادت است «مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُکِ وَ الزَّهَادَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَة»29 ... امامْ معصوم است، تأیید شده، توفیق یافته، استوار گشته، از هرگونه خطا و لغزش و افتادنى در امان است «وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ الْخَطَایا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ»... .30 این اوصاف بر عصمت از هر گناه و لغزش عمدى و سهوى، صغیره و کبیره، در خردسالى و بزرگسالى و... دلالت مى‏کند و این است عصمتى که شیعه بدان اعتقاد دارد.

    دلیل اشتراط عدالت در امام

    چنان‏که اشاره شد، دلیل اشتراط عدالت در امام را باید در تعریف امام و امامت شمرد. دلیل اشتراط شامل دو دلیل ثبوتى (واقعى و با صرف‏نظر از دلیل لفظى و مقام اثبات) و دلیل اثباتى است. دلیل ثبوتى آن است که مقام امام و امامت ـ همچنان‏که گوشه‏اى از آن در حدیث امام رضا علیه‏السلام بیان شد ـ اقتضا دارد که عدالت در امام وجود داشته باشد. براى تذکر حدیث یادشده ناگزیریم بخشى از آن را تکرار کنیم: «امامتْ خلافت الهى، جانشینى رسول خدا ـ صلى‏اللّه علیه وآله ـ، مقام امیرالمؤمنین و یادگار حسن و حسین ـ علیهماالسلام ـ مى‏باشد. به راستى امامت زمام دین، مایه نظام مسلمین، صلاح دنیا و عزتمندى مؤمنان است. همانا امامت ریشه اسلام بالنده و شاخه بلند آن است. کامل شدن نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و فراوانى غنایم و صدقات و اجراى حدود و احکام و نگه‏دارى مرزها و اطراف کشور، به وسیله امام انجام مى‏گیرد. امام است که حلال خدا را حلال و حرام او را حرام مى‏کند و حدود الهى را برپا داشته و از دین خدا دفاع مى‏کند و با بیان حکمت‏آمیز و اندرزهاى نیکو و دلیل‏هاى رسا، [مردم را] به سوى پروردگار خویش دعوت مى‏کند.»31

        حال این سؤال مطرح است که آیا امام بدون داشتن عدالت مى‏تواند این اوصاف را داشته باشد؟ به نظر مى‏رسد جواب روشن است که امام نمى‏تواند بدون عدالت این مسئولیت‏هاى مهم را انجام دهد. بنابراین، همین ویژگى‏ها دلیل اشتراط عدالت در امام هست.

         دلیل اثباتى اشتراط عدالت امام آن است که امام رضا علیه‏السلامبه آیه‏اى از قرآن کریم استدلال مى‏کنند و مى‏فرمایند: «به راستى امامت [مقامى است ]که خداوند متعال آن را بعد از مقام نبوت و خلّت (خلیل‏اللهى) در مرحله سوم به ابراهیم خلیل اختصاص داد و فضیلتى است که او را به آن شرفیاب نمود و به وسیله آن نامش را بلندآوازه قرار داد و فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاما» (بقره: 124)؛ به راستى تو را امام مردم قرار دادم. خلیل علیه‏السلام خوشحال شد و عرض کرد: «وَ مِنْ ذُرِّیتِى»؛ و از فرزندان من؟ خداوند ـ عزوجل ـ فرمود: «لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»؛ پیمان من به ظالمان نمى‏رسد. این آیه امامت هر ظالم تا روز قیامت را باطل نمود.32

        بر اساس آیه شریفه و بیان امام رضا علیه‏السلام، ظلم در این آیه شامل هر نوع ظلم مى‏شود؛ اعتقادى و عملى، سهوى33 و عمدى، در خردسالى و بزرگ‏سالى. یعنى صرف تلبّس به ظلم موجب اتصاف به «ظالم» بودن مى‏شود. به عبارت دیگر، یک لحظه گناه و نافرمانى سبب مى‏گردد که لیاقت این مقام از فرد سلب گردد.

         دلیل این سخن آن است که «الظالمین» جمع محلّى به «ال» است و افاده عموم مى‏کند و شامل همه ظالم‏ها مى‏شود و به همین خاطر، ظلم، شامل هر ظلمى مى‏شود و چنان‏که گذشت، «ظلم» در برابر «عدل» به معناى «چیزى را به جاى ویژه خود ننهادن» است.

         افزون بر آن، اطلاق «الظَّالِمِین» به لحاظ حال تلبّس است که در آن، قید زمانى وجود ندارد. مرحوم طبرسى صاحب تفسیر مجمع‏البیان مى‏فرمایند: «ظالم هرچند توبه هم بکند، آیه در حال ظلمش شامل او نیز مى‏شود، [ظالم در حال ظلم، ظالم است و تعبیر آیه شامل او مى‏شود. ]از این‏رو، هنگامى که خداوند متعال رسیدن عهد به ظالم در حال ظلمش را نفى کرد، حکم کرده است که امامت به ظالم نمى‏رسد و آیه مطلق است و به وقت خاصى معین نشده است. بنابراین، آیه باید بر همه زمان‏ها حمل شود. در نتیجه، ظالم به امامت نمى‏رسد، گرچه بعدا توبه کند.»34

        به نظر علّامه طباطبائى از آیات قرآن معصوم بودن امام استفاده مى‏شود.35 از این‏رو، بر اساس آیات قرآن، صرف ظلم با رسیدن به امامت منافات دارد، گرچه ظالم (گناهکار) توبه کرده باشد.36

        دلیل عقلى نیز اثبات مى‏کند که امام باید از هر ظلمى معصوم باشد؛ زیرا هدف مهم از نصب کردن هر انسان بر امامت، عینیت بخشیدن به شریعت الهى در جامعه است. از این‏رو، هرگاه رهبر، مردى نمونه، پاک و داراى پرونده روشن باشد و هیچ گناه و لغزشى از او دیده نشده باشد، هدف از نصب او براى امامت تحقق پیدا مى‏کند. لکن هرگاه رهبر دچار لغزش، هرچند سهوى شود، دیگران از او پیروى نمى‏کنند و قلب‏ها به او میل نمى‏کند.37

        یکى از مصادیق ظلم، شرک به خداست، همچنان‏که قرآن کریم به نقل از لقمان، شرک را ظلم مى‏شمارد و مى‏فرماید: «یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ.» (لقمان: 13)از این‏رو، اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام براى استدلال به اثبات انحصار خلافت بلافصل پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به على علیه‏السلام به همین آیه مورد بحث استدلال مى‏کردند و در حقیقت، به ناشایستگى افرادى که در دوران جاهلیت بت‏پرست بودند، اشاره مى‏کردند، در حالى که به اتفاق شیعه و عامه تنها کسى که یک لحظه در تمام عمر در مقابل بت سجده نکرد على علیه‏السلام بود.

         عبداللّه‏بن مسعود از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل مى‏کند که: «خداوند به ابراهیم علیه‏السلام فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاما» ابراهیم علیه‏السلام شادمان گشت و گفت: "پروردگارا! آیا از فرزندان من کسى هست که مثل من امام شود؟" خداوند به او وحى کرد: "اى ابراهیم! من عهد امامت را به افراد ظالم [از ذریه‏ات ]نخواهم داد." در این هنگام ابراهیم علیه‏السلام عرض کرد: "پروردگارا! چه کسانى از ذریه من "ظالم" هستند؟ فرمود: "هرکس که به جاى سجده براى من، براى بتى سجده کند." ابراهیم علیه‏السلام عرض کرد:«رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا الْبَلَدَ آمِنا وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعْبُدَ الأَصْنَامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرا مِنَ النَّاسِ» (ابراهیم: 35ـ36)؛ خداوندا! من و فرزندانم را از پرستش بت‏ها دور بدار. پروردگارا! این بتان [و بت‏پرستان ]بسیارى از مردم را گمراه کرده‏اند. سپس رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: "پس دعاى ابراهیم شامل من و على گردید، هیچ‏یک از ما هرگز براى بت سجده نکرد. از این‏رو، خدا مرا به عنوان "نبى و پیامبر" انتخاب کرده و على را به عنوان "وصى پیامبر" برگزید.»38

    راه کشف عدالت امام

    راه کشف عدالت امام نیز به تعریف امامت و عدالت بستگى دارد. با توجه به تعریف امامت و عدالت لازم در امام (عصمت) بر اساس اعتقاد شیعه، این سؤال طرح مى‏شود که چگونه مى‏توان عدالت امام را کشف کرد؟ آیا مردم (چه عموم مردم و چه نخبگان و به اصطلاح «اهل حل و عقد») مى‏توانند عدالت امام را تشخیص داده و امام عادل را مشخص کنند؟

         جواب این پرسش نیز روشن است. برخى از عیوب و لغزش‏ها و گناهان امرى باطنى و نفسى بوده و هیچ کس نمى‏تواند وجود یا نبود آنها را تشخیص دهد و گاهى حتى خود فرد نیز قادر به تشخیص آن نیست. تنها کسى که مى‏تواند آن را تشخیص دهد، خداى متعال است که به ظاهر و باطن افراد آگاهى کامل دارد، چنان‏که مى‏فرماید: «وَهُوَ اللّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَفِی الأَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَجَهرَکُمْ وَیَعْلَمُ مَا تَکْسِبُونَ.» (انعام: 3)؛ از این‏رو، به اعتقاد شیعه، امام از طرف خداى متعال نصب مى‏شود.39 مرحوم لاهیجى مى‏فرماید: «امامیه چون در امام عصمت را شرط دانند و عقول را راهى نیست به معرفت عصمت، بنابر آنکه امرى است باطنى خفى، پس واجب باشد ورود نص بر او مِن عنداللّه تعالى و مخالفین چون عصمت‏راشرط‏ندانند،قایل‏به‏وجوب‏نص‏نباشند.»40

        به خاطر عدالت و دیگر شروط امام، امام رضا علیه‏السلام در حدیث معروف امامت بعد از بیان ویژگى‏هاى امام، در چندین مورد اختیار امام به دست مردم را نکوهش نموده و انتخاب امام را از توان آنان بیرون شمرده است؛ مانند آنکه مى‏فرماید: «فَکَیفَ لَهُمْ بِاخْتِیارِ الْإِمَامِ؟»؛41 پس چگونه مى‏توانند امام را اختیار کنند؟ افزون بر آن، ایشان بعد از بیان عصمت، تأیید، توفیق و تسدید امام و در امان ماندن ایشان از خطا و لغزش و گناه، ناتوانى مردم از انتخاب چنین فردى را به صورت پرسشى مطرح مى‏کنند و مى‏فرمایند: «... فَهَلْ یقْدِرُونَ عَلَى مِثْلِ هَذَا فَیخْتَارُوهُ أَوْ یکُونُ مُخْتَارُهُمْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَیقَدِّمُوهُ؟»؛42 آیا مردم مى‏توانند چنین فردى را اختیار کنند؟! یا انتخاب شده آنان این‏گونه است تا او را پیشواى خود سازند؟! سپس خود ایشان جواب مى‏دهند که «تَعَدَّوْا وَ بَیتِ‏اللَّهِ الْحَقَّ وَ نَبَذُوا کِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لَا یعْلَمُونَ وَ فِى کِتَابِ اللَّهِ الْهُدَى وَ الشِّفَاءُ»؛43 مردم چنین توانایى نداشتند، لکن به گمان خود، امامى را اختیار کردند. به همین خاطر از حق تجاوز نمودند و کتاب خدا را پشت سر انداختند، گویا که نمى‏دانند، در صورتى که در کتاب خدا هدایت و شفا وجود دارد. سپس امام رضا علیه‏السلامدلیل روى گرداندن مردم از اختیار و نصب الهى و دلیل انتخاب امام توسط خودشان را پیروى از هواهاى نفسانى خود بیان مى‏دارند: «فَنَبَذُوهُ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ.»44

    آثار عدالت امام

    آثار عدالت امام نیز بر تعریف امامت و عدالت بستگى دارد. با توجه به تعریف امامت و عدالت لازم در امام بر اساس اعتقاد شیعه این سؤال طرح مى‏شود که آثار عدالت امام چیست؟ به نظر مى‏رسد آثار عدالت امام با لحاظ شئون امامت و وظایف امامت روشن مى‏شود. امام در صورتى مى‏تواند به وظایف خود عمل نماید و شئون امامت را عملى کند که عادل باشد. بنابراین، اگر امام داراى عدالت نباشد، نه مى‏تواند شئون امامت را حفظ کند و نه مى تواند به وظایف امام جامه عمل پوشاند. در نتیجه، در صورت‏نبود عدالت در امام، غرض از امامت نقض مى‏شود.

         از آثار مهم عدالت امام در حدیث امام رضا علیه‏السلام حجت بودن امام بر بندگان خداوند و شاهد خداوند بودن بر بندگان الهى است، چنان‏که مى‏فرماید: «هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِکَ لِیکُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِه... .»45

    ابعاد عدالت امام

    عدالت امام به دو قسم تقسیم مى‏گردد: 1. عدالت فردى؛ 2. عدالت اجتماعى.

         1.عدالت فردى

    عدالت فردى آن است که انسان به طور کلى و امام به طور خاص، نسبت به خود و در حوزه فردى خویش هر چیزى را در جاى مناسب خود قرار دهد و به تعبیر علّامه طباطبائى «عدل در عمل فردى انسان آن است که کارى کند که سعادت وى در آن باشد، و کارى که مایه بدبختى است به خاطر پیروى هواى نفس انجام ندهد.»46 به عبارت دیگر، یکى از ابعاد و مصادیق عدالت و عصمت امام، ترک هر نوع زشتى و سهو و خطا، چه عمدى و چه سهوى، چه در خردسالى و چه در بزرگ‏سالى در بخش افعال فردى و نسبت به خود امام است.

         2. عدالت اجتماعى

    عدالت اجتماعى آن است که انسان به طور کلى و امام به طور خاص حقوق افراد دیگر را رعایت کرده و با هرکس مناسب با خود او رفتار نماید. باز به تعبیر علّامه طباطبائى «عدالت در مردم و بین مردم این است که هر کسى را در جاى خود که به حکم عقل و یا شرع و یا عرف شایسته آن است قرار دهد و نیکوکار را به خاطر احسانش پاداش دهد و بدکار را به خاطر بدى‏اش عقاب نماید و حق مظلوم را از ظالم بستاند و در اجراى قانون تبعیض قایل نشود.»47 شاید تعریف عدالت به «دادن حق هر صاحب حقى به او در امور اجتماعى از قبیل سیاست، اقتصاد، حقوق و...» دقیق‏تر بوده و با معناى لغوى آن تناسب بیشترى داشته باشد.

         عدالت اجتماعى یکى از ابعاد و مصادیق عدالت به طور کلى و عصمت امام به طور خاص است و چنان‏که یاد شد، عصمت به معناى ترک هر نوع زشتى و سهو و خطا چه عمدى و چه سهوى، چه در خردسالى و چه در بزرگ‏سالى نسبت به افراد دیگر است. روشن است که معناى سومى یا به تعبیر دقیق‏تر مصداق سوم که از عدالت ذکر شد، عدالت اجتماعى را بیان مى‏کند. معناى سوم عدالت «باز داشتن خود از ستم به مردمان و دفع ظلم دیگران به قدر امکان از ایشان» بود.

    ضرورت عدالت اجتماعى در امام

    از دیدگاه شیعه، امام جانشین پیامبر است و همه شرایط، اوصاف و احکامى که در پیامبر وجود دارد، در امام نیز وجود دارد،48 مگر در موارد خاصى که تخصیص شده باشد.49 به عبارت دیگر، امام ادامه‏دهنده راه پیامبر است و امامت، استمرار رسالت. یکى از وظایف پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله عدالت اجتماعى بود، چنان‏که مى‏فرماید: «وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ» (شورى: 15) و «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ.» (اعراف: 29)

         افزون بر پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، همه امت مأمور به عدالت اجتماعى هستند، چنان‏که مى‏فرماید: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى.» (نحل: 90)

         نیز حاکم اسلامى به عدالت امر شده است، چنان‏که مى‏فرماید: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ.» (نساء: 58)

         قرآن کریم یکى از اهداف اساسى فرستادن پیامبران و فرود آوردن کتاب و میزان را قیام مردم به عدالت بیان مى‏دارد و مى‏فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید: 25) و روشن است که تا هنگامى که خود پیامبران و ائمّه علیهم‏السلام عدالت‏اجتماعى‏رااجرانکنند، مردم‏آن را اجرا نخواهند نمود.

         امام رضا علیه‏السلام عدالت اجتماعى را براى امام ضرورى دانسته و آن را شرط لازم امامت مى‏داند. برخى از روایاتى که در این‏باره وجود دارد، به قرار زیرند:

         1. جمعى از صوفیه در خراسان بر امام علیه‏السلام وارد شدند و گفتند: خلیفه عباسى خاندان شما و از میان آنها شما را برگزیده تا مقام ولایت و خلافت را به شما واگذار کند که شایستگى آن را دارید، ولى امت اسلامى نیازمند به رهبرى است که لباس خشن بپوشد! و غذاى ناگوار تناول کند! و بر دراز گوش سوار شود و بیماران را عیادت نماید! حضرت که تا آن وقت تکیه داده بودند، با شنیدن این سخن دو زانو نشستند و فرمودند: «یوسف علیه‏السلام پیامبر بود، در حالى که لباس‏هاى زیبا و زربفت مى‏پوشید و بر متکاى خاندان فرعون تکیه مى‏زد و حکومت مى‏کرد. [رهبرى شایسته به آن نیست که شما گمان کرده‏اید، بلکه] تنها از امام عدالت و دادگسترى خواسته مى‏شود. هنگامى که سخن گوید، راست بگوید و هنگامى که حکم کند، عدالت را رعایت کند و هنگامى که وعده داد، به وعده وفا نماید. خداوند لباس و غذا را بر کسى حرام نکرده است. و آن‏گاه این آیه را تلاوت فرمود: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ»(اعراف: 132)؛ بگو چه کسى حرام کرده است زینت‏هایى را که خداوند براى بندگان خود قرار داده و رزق نیکو را؟»50

        2. در روایتى که پیش‏تر ذکر شد، امام رضا علیه‏السلام در حضور شیعیان، متکلمان و دانشمندان کوفه، به ویژه رأس‏الجالوت، عالم یهودى، ویژگى «عادل بودن» امام را ذکر مى‏کنند. ذکر این ویژگى پس از ذکر ویژگى‏هایى همچون باتقوا بودن، و پاک بودن از هر عیب و نقص از سویى و ظهور معناى عدالت اجتماعى از لفظ «عادل»، دلالت دارد که ظاهرا منظور از «عادل» عادل در امور و حقوق اجتماعى است.

         3. بر اساس روایت محمدبن سنان، امام رضا علیه‏السلام علت حرمت فرار از جنگ را51 این‏گونه بیان مى‏فرمایند: «خدا فرار از جنگ در راه او را حرام شمرده است؛ زیرا در آن سستى در دین و سبک شمردن دستور پیامبران و امامان عادل است و نیز فرار از جنگ سبب ترک یارى آنها بر دشمنان و عقوبت براى آنهاست به خاطر انکار آنچه را به سوى او دعوت کرده‏اند؛ از قبیل اقرار به ربوبیت و آشکار ساختن عدالت و ترک جور و از بین بردن فساد. به علاوه، این کار به دشمن جرئت مى‏دهد که به مسلمانان حمله کند و اعمال فسادى مانند قتل و گرفتن اسیر و ابطال دین خداى ـ عزوجل ـ و فسادهاى دیگرى انجام دهد.»52 بنابراین، امام رضا علیه‏السلام امامان را به عادل‏ها توصیف مى‏کنند و یکى از وظایف آنان را آشکار ساختن عدالت بیان مى‏دارند. اگر توصیف به عدالت در عدالت اجتماعى ظهور نداشته باشد ـ که دارد ـ شامل عدالت اجتماعى مى‏شود.

         4. یاسر خادم نقل مى‏کند: «روزى مأمون خدمت امام رفت و با خود نامه بزرگى همراه داشت. در حضور امام نشست و نامه را براى امام خواند که درباره فتح برخى از روستاهاى کابل بود. در آن نامه آمده بود که ما روستاى چنین و چنین و... را فتح کردیم. هنگامى که خواندن نامه پایان یافت، امام به مأمون فرمودند: "فتح روستایى از روستاهاى شرک تو را خرسند ساخته است؟" مأمون گفت: "آیا این خبر خوشحالى ندارد؟" امام فرمودند: "اى امیرمؤمنان!53 نسبت به امت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و در حکومتى که خدا به تو داده است و تو را برگزیده است، پرهیزگار باش. تو امور مسلمانان را ضایع ساخته و آن را به غیر خود سپرده‏اى که در آنان به غیر حکم خدا حکم مى‏کند... روزگارى بر مظلوم مى‏آید که به سختى مى‏گذراند و وى از تأمین مخارج زندگى ناتوان است و کسى را نمى‏یابد که شکایت نزد او و نزد تو برد... .»54

        بر اساس این روایت، امام رضا علیه‏السلام وظیفه مأمون را به عنوان حاکم اسلامى عدالت اجتماعى و رفع مشکلات اقتصادى مسلمانان بیان مى‏دارد، نه کشورگشایى و فتوحات تازه و افزودن بر قلمرو جغرافیایى کشور اسلام، بدون اینکه محتواى اسلام و جوهر دین که عدالت است، نادیده گرفته شود. بنابراین، این سفارش صرفأ به مأمون بما هو مأمون نیست، بلکه از جهت حاکم اسلامى بودن است. به همین دلیل، از این روایت نیز استفاده مى‏شود که یکى از وظایف امام به عنوان حاکم اسلامى عدالت اجتماعى است. افزون بر آن، وقتى مأمون که امام نیست، به خاطر عدم اجراى عدالت اجتماعى مورد ملامت امام قرار مى‏گیرد، به طریق اولى بر اساس بیان امام علیه‏السلاموظیفه امام در صورت در دست داشتن حکومت، عدالت اجتماعى است.

         5. حسن‏بن على‏بن فضال از امام رضا علیه‏السلام نقل مى‏کند: «ما اولیاى مؤمنان هستیم تنها به سود آنان حکم مى‏کنیم و حقوق‏آنان‏راازستمگران‏مى‏گیریم‏وبراى‏خودمان‏نمى‏گیریم.»55

    عدالت اجتماعى امام رضا علیه‏السلام در صورت حکومت

    هرچند امام رضا علیه‏السلام عملاً متصدى مسئولیت حکومتى نشدند تا عدالت اجتماعى آن حضرت در مقام عمل براى ما روشن شود، لکن مى‏توانیم از خلال بیانات آن حضرت تا حدى به این موضوع پى ببریم.

         1. امام رضا علیه‏السلام در پشت عهدنامه مأمون به ایشان به خط خویش چنین نوشتند: «... با خداى خود عهد بسته‏ام که اگر رهبرى مسلمانان را به دستم دهد نسبت به همه مسلمانان  به ویژه با بنى‏عباس بر اساس اطاعت خدا و رسولش صلى‏الله‏علیه‏و‏آله رفتار کنم و هرگز خونى را نریزم و مال و ناموس مردم را حفظ کنم، مگر کسى را که حدود خداوند خون وى را بریزد و واجبات خداوند خون او را مباح شمارد و به اندازه کفایت و توانایى خود کوشش خواهم کرد، و با نفس خود پیمان محکمى بستم که خداوند از من نسبت به آن سؤال خواهد کرد، خداوند ـ عزوجل ـ مى‏فرماید: «وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولاً»اسراء: 34)؛ به پیمان‏ها وفا کنید که خداوند از پیمان‏ها بازخواست مى‏کند....»56

        امام علیه‏السلام با ذکر این سخنان، هم رفتار و عدالت اجتماعى خود نسبت به عموم مسلمانان و بنى‏عباس را بیان مى‏دارند، و هم معیار آن را دستورات الهى و سنت رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ذکر مى‏کنند، همچنان‏که جد بزرگوارشان امیرالمؤمنین على علیه‏السلام در شوراى شش نفرى براى تعیین خلیفه، معیار کار خویش را کتاب خدا و سنت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ذکر کردند و به هیچ وجه عمل به سیره شیخین را نپذیرفتند.57 گویا امام علیه‏السلام مى‏خواستند رفتار خلفاى بنى‏عباس را زیر سؤال برند.

         2. محمدبن ابى‏عباد نقل مى‏کند: «بعد از کشته شدن فضل‏بن سهل، مأمون در حالى که گریه مى‏کرد، حضور امام رضا علیه‏السلامرسید و به ایشان گفت: "این زمان، هنگام نیاز من به توست اى ابالحسن؟ در امور نظارت کنى و مرا یارى رسانى." امام رضا علیه‏السلامفرمود: "تدبیر بر عهده توست اى امیرالمؤمنین! و بر عهده ما دعاست." هنگامى که مأمون خارج شد، به امام رضا علیه‏السلام عرض کردم: "خدا شما را عزیز کند، چرا آنچه را که امیرالمؤمنین به شما گفتند، تأخیر انداختید و رد نمودید؟!" ایشان فرمود: "واى بر تو اى ابا حسن! در اندیشه این امر (خلافت) نیستم." سپس وقتى مرا دید که غمگین شدم، به من فرمود: "از این کار چه مى‏جویى؟ اگر این کار (خلافت) به آنجا که مى‏گویى باز گردد (و در دست من قرار گیرد) و آن هنگام تو همین‏گونه باشى که اکنون با من هستى، تو تنها به اندازه خود بهره‏اى خواهى داشت و یکى همچون دیگر مردم خواهى بود.»58

        امام با این سخن، به او توجه داد که اولاً، شرایط موجود، براى بازگشت حکومت به جایگاه حقیقى‏اش، یعنى امام وجود ندارد و به همین دلیل، امام اراده‏اى جدى و واقعى براى این کار ندارد. ثانیا، در صورت دست یافتن به حکومت، میان نزدیکان خود با دیگر مردم تفاوتى قایل نخواهد شد.

    عدالت اجتماعى جهانى حضرت مهدى (عج)

    بر اساس آیات و روایات فراوان، حضرت مهدى قائم آل‏محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در آخرالزمان ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت و عدالت اجتماعى به تمام معنا به دست مبارک حجت الهى تحقق پیدا خواهد کرد. یکى از موضوعات بیانات امام رضا علیه‏السلامهمانند سایر ائمه و اولیاى دین علیهم‏السلام درباره حضرت مهدى علیه‏السلام و ظهور ایشان و تحقق عدالت به دست بابرکت ایشان است. نمونه‏هایى از بیانات ایشان عبارتند از:

         1. عبدالسلام‏بن صالح هروى نقل مى‏کند: «دعبل در محضر امام‏رضا علیه‏السلام قصیده ‏خود را خواند، تا رسید به ‏این ‏ابیات:

    خُرُوجُ إِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ یقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ الْبَرَکَاتِ یمَیزُ فِینَا کُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ وَ یجْزِى عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ ترجمه: بدون شک، امام قائم (عج) خروج خواهد کرد؛ قیام او با نام خدا و به همراه برکات خواهد بود. آن حضرت در میان ما حق و باطل را از هم جدا کرده و کارهاى نیک و زشت را جزا مى‏دهد.

         هنگامى که دعبل این ابیات را قرائت کرد، به شدت اشک از چشمان  مبارک امام رضا علیه‏السلام جارى شد و بعد از آن سر مبارک را بلند کرد و نگاه خود را به سوى دعبل دوخت و فرمود: «اى خزاعى، این دو بیت را روح‏القدس بر زبانت جارى کرد. آیا مى‏دانى این امام کیست و کى ظهور خواهد کرد؟ عرض کرد: نه اى مولاى من! اما شنیده‏ام امامى از شما خاندان ظهور خواهد کرد و زمین را از آلودگى‏ها و فساد پاک نموده و از قسط و عدالت پر خواهد کرد. امام رضا علیه‏السلام فرمود: اى دعبل، امام بعد از من پسرم محمّد مى‏باشد و بعد از محمّد فرزندش على و بعد از على فرزندش حسن، و بعد از او فرزندش حجت قائم علیه‏السلامامام مى‏باشد. در غیبت او شیعیان انتظارش را مى‏کشند و هنگام ظهور، اطاعتش خواهند نمود، اگر از عمر دنیا نماند، مگر یک روز، خداوند آن روز را طولانى خواهد کرد تا آن حضرت خروج نماید و زمین را پر از عدل و داد کند چنان‏که از ظلم و جور پر شده بود: «فَیمْلَأَهَا عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما.»59

        2. ریان بن صلت گوید: «از حضرت رضا علیه‏السلامپرسیدم: آیا شما صاحب این امر هستید؟ فرمود: آرى! من صاحب این امر هستم؛ اما نه آن کسى که جهان را از عدالت پر کند، همچنان‏که از ستم آکنده شده بود. من چگونه داراى این ویژگى باشم در حالى که ناتوانى بدنم را مى‏بینى؟! همانا حضرت قائم علیه‏السلام کسى است که هر گاه قیام کند در سن پیران و صورت جوانان است، بدنى قوى دارد، به گونه‏اى که اگر دستش را به سوى بزرگ‏ترین درخت روى زمین دراز کند، آن را مى‏کند و اگر میان کوه‏ها فریاد کند، صخره‏هاى آنها مى‏لرزد، عصاى موسى و انگشتر سلیمان با اوست. وى فرزند چهارم از اولادم است، خداوند او را در پرده خود پنهان کند، هر چقدر بخواهد و سپس او را آشکار کند و جهان را از عدل و قسط پر کند همچنان‏که از ستم پر شده بود: «ثُمَّ یظهِرُهُ فَیمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما.»60

        3. حسین خالد از امام رضا علیه‏السلام نقل مى‏کند: «کسى که ورع نداشته باشد، دین ندارد و کسى که تقیه نکند، ایمان ندارد، کریم‏ترین شما نزد خداوند داناترین شما به تقیه است. به ایشان گفته شد: اى فرزند رسول خدا تا کى؟ فرمود: تا روز وقت معلوم و آن، روز خروج قائم ما اهل‏بیت علیهم‏السلاماست. کسى که تقیه را پیش از خروج قائم ما ترک کند، از ما نیست. به ایشان گفته شد: اى فرزند رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قائم شما اهل‏بیت علیهم‏السلام چه کسى است؟ فرمود: چهارمین از فرزندان من که پسر خانم کنیزان است، کسى که خداوند به وسیله او زمین را از هر جورى پاک مى‏کند و هر ظلمى را پاک مى‏کند «طَهَّرَ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ کُلِّ جَوْرٍ وَ یقَدِّسُهَا مِنْ کُلِّ ظُلْمٍ» و کسى است که مردم در ولادتش شک مى‏کنند و او صاحب غیبت پیش از خروجش است، هنگامى که خروج کند، زمین با نور او روشن مى‏شود و میزان عدل میان مردم گزارده مى‏شود و هیچ‏کس به کسى ستم نمى‏کند «وَ وَضَعَ مِیزَانَ الْعَدْلِ بَینَ النَّاسِ فَلَا یظْلِمُ أَحَدٌ أَحَدا» و او کسى است که زمین براى او گسترده مى‏شود و براى او سایه‏اى وجود ندارد و او کسى است که منادى از آسمان ندا مى‏کند و به سوى ایشان مى‏خواند به گونه‏اى که همه اهل زمین آن را مى‏شنوند و مى‏گوید: "آگاه باشید البته حجت خدا نزد خانه خدا ظهور کرده و از او پیروى نمایید، به راستى حق با اوست و در اوست" و آن سخن خداى ـ عزوجل ـ است که مى‏فرماید: «إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِن السَّمَاء آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ.» (شعراء: 4)61

    نتیجه‏گیرى

    از مطالبى که بیان شد مطالب ذیل روشن گردید:

         1. امامت، ریاست عام در امور دین و دنیا براى شخصى به عنوان جانشین رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است و امام همه ویژگى‏هاى رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله جز موارد خاص را دارد.

         2. عدالت در لغت به معناى «هر چیزى را به جاى خود نهادن، یا هر کارى را به وجه شایسته انجام دادن» است.

         3. منظور از عدالت امام، «عصمت» رایج در علم کلام است که «ترک هر نوع زشتى و سهو و خطا، چه عمدى و چه سهوى، چه در خردسالى و چه در بزرگسالى» مى‏باشد که مصداق کامل معناى جامع «عدالت» است.

         4. بر اساس روایات متعدد از امام رضا علیه‏السلام، عدالت، شرط امام است.

         5. افزون بر آنکه اقتضاى امامت و جانشین واقعى بودن امام به جاى رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله عدالت امام است، دلیل اشتراط عدالت در امام، استدلال امام رضا علیه‏السلامبه سخن خداى متعال است که مى‏فرماید: «لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ.»

         6. بر اساس فرمایش امام رضا علیه‏السلام، تنها خداى متعال مى‏تواند عدالت را تشخیص دهد و مردم نمى‏توانند آن را تشخیص دهند.

         7. افزون بر آنکه آثار عدالت امام، انجام وظایف امام و رعایت شئون امامت است، امام رضا علیه‏السلام اثر عدالت امام را حجت بودن امام بر بندگان خداوند و شاهد خداوند بودن بر بندگان الهى ذکر مى‏کنند.

         8. عدالت به دو بعد فردى و اجتماعى تقسیم مى‏شود.

         9. یکى از مصادیق «عدالت» در حوزه اجتماع و یکى از ابعاد «عصمت»، «عدالت اجتماعى» مى‏باشد که عبارت است از: «دادن حق هر صاحب حقى به او در امور اجتماعى از قبیل سیاست، اقتصاد، حقوق و... .»

         10. بر اساس آیات قرآن و روایات نقل شده از امام رضا علیه‏السلام، عدالت اجتماعى امام ضرورت دارد.

         11. امام رضا علیه‏السلام عدالت اجتماعى خود در صورت حکومت را بیان فرموده بودند.

         12. بر اساس روایات امام رضا علیه‏السلام، تحقق بخشنده عدالت اجتماعى جهانى، حضرت مهدى علیه‏السلام است.

     

     

     

     

     


    • منابع
      • ـ ابن‏فارس، احمد، معجم مقاییس‏اللغة، بیروت، مکتب الاعلام‏الاسلامى، 1404ق.
      • ـ اربلى، على‏بن عیسى، کشف‏الغمة، بیروت، دارالاضواء، بى‏تا.
      • ـ امینى، عبدالحسین، الغدیر، ط. الرابعة، بیروت، دارالکتب العربى، 1397ق.
      • ـ ایجى، عضدالدین، المواقف، بیروت، دارالجیل، 1417ق.
      • ـ بلخى رومى، جلال‏الدین محمد، مثنوى معنوى، تهران، آبیار، 1378.
      • ـ تفتازانى، سعدالدین، شرح‏المقاصد، قم، شریف رضى، 1409ق.
      • ـ جرجانى، على‏بن محمد، شرح‏المواقف، مصر، مطبعة السعادة، 1325ق.
      • ـ جوهرى، اسماعیل‏بن حمّاد، الصحاح تاج‏اللغة و صحاح‏العربیة، ط، الرابعة، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407ق.
      • ـ حلّى، حسن‏بن یوسف، کشف‏المراد فى شرح تجریدالاعتقاد، تحقیق حسن حسن‏زاده آملى، ط. السابعة، قم، مؤسسة النشرالاسلامى، 1417ق.
      • ـ دهخدا، على‏اکبر، لغت‏نامه، تهران، دانشگاه تهران، بى‏تا.
      • ـ راغب اصفهانى، حسین‏بن محمّد، المفردات فى غریب‏القرآن، ط. الثانیة، بى‏جا، دفتر نشر کتاب، 1404ق.
      • ـ راوندى، قطب‏الدین، الخرائج و الجرائح، قم، موسسه‏الامام المهدى، 1409ق.
      • ـ سبحانى، جعفر، الالهیات على هدى الکتاب و السّنة و العقل، ط. الثالثة، قم، المرکز العالمى للدراسات الاسلامیة، 1412ق.
      • ـ صدوق، محمّدبن على، تمام‏الدین و کمال‏النعمة، قم، موسسة النشرالاسلامى، 1363.
      • ـ ـــــ ، عیون اخبارالرضا علیه‏السلام، بیروت، موسسة الاعلمى للمطبوعات، 1404ق.
      • ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، المیزان، قم، موسسة النشرالاسلامى، بى‏تا.
      • ـ طبرسى، فضل‏بن حسن، مجمع‏البیان، ط. الثالثة، تهران، ناصر خسرو، 1372.
      • ـ طوسى، محمّدبن حسن، الامالى، قم، دارالثقافة للطباعة و النشر و التوزیع، 1414ق.
      • ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، الکافى، ط. الخامسة، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1363.
      • ـ لاهیجى، عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، کتابفروشى اسلامیه، بى‏تا.
      • ـ مرعشى نجفى، سید شهاب‏الدین، شرح احقاق الحق، قم، منشورات مکتبة آیه‏اللّه العظمى المرعشى النجفى، 1405ق.
      • ـ مصباح، محمّدتقى، آموزش عقاید، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1373.
      • ـ مصطفوى، حسن، التحقیق فى کلمات القرآن‏الکریم، تهران، بنگاه نشر و ترجمه کتاب، 1360.
      • ـ مظفر، محمّدرضا، عقایدالامامیة، قم، انصاریان، بى‏تا.
      • ـ میلانى سید على، الامامة فى اهم الکتب‏الکلامیة، قم، منشورات الشریف الرضى، 1372.
      • ـ نراقى، ملّااحمد، معراج السعادة، چ پنجم، تهران، هجرت، 1377.
      • مستندالشیعة، بیروت، موسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1419ق

    • پى نوشت ها
      * کارشناس ارشد تفسیر و علوم قرآنى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره. دریافت: 16/5/89 ـ پذیرش: 11/9/89.

       sadegi114@Gamil.com

      1ـ تشکیل جلسات مناظره توسط مأمون و مناظره پیرامون مسائل اختلافى میان شیعه و سنى یا اسلام و غیر اسلام شاهد این ادعاست.
      2ـ احمدبن فارس، معجم مقاییس‏اللغة، ج 4، ص 246، ذیل واژه «عدل».
      3ـ همان؛ اسماعیل‏بن حمّاد جوهرى، الصحاح، ج 5، ص 171، ذیل واژه «عدل».
      4ـ راغب اصفهانى، مفردات غریب‏القرآن، ص 325، ذیل واژه «عدل».
      5ـ محمّدتقى مصباح، آموزش عقاید، ج 1ـ2، ص 192.
      6ـ راغب اصفهانى، همان، ص 315، ذیل واژه «ظلم».
      7ـ جلال‏الدین محمّد بلخى رومى، مثنوى معنوى، دفتر ششم، ص 1037.
      8ـ حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن‏الکریم، ج 8، ص 55.
      9ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 12، ص 331.
      10ـ ر.ک: محمدرضا مظفّر، عقایدالامامیة، ص 67.
      11ـ عبدالرزاق لاهیجى، گوهر مراد، ص 330.
      12ـ محمدرضا مظفر، همان، ص 67.
      13ـ احمد نراقى، معراج‏السعادة، ج 2، ص 87.
      14ـ همان، ص 370.
      15ـ احمد نراقى، مستندالشیعة، ج 18، ص 64 و 91.
      16ـ ر.ک: همان، ص 91.
      17ـ على‏اکبر دهخدا، لغت‏نامه، ذیل کلمه «امامت».
      18ـ على‏بن محمّد جرجانى، شرح‏المواقف، ج 8، ص 345.
      19ـ عبدالرزاق لاهیجى، همان، ص 329؛ سیدعلى میلانى، الامامة فى اهم‏الکتب الکلامیة، ص 44.
      20ـ محمّدبن على صدوق، عیون اخبارالرضا علیه‏السلام، ج 1، ص 196ـ197.
      21ـ حسن‏بن یوسف حلّى، کشف‏المراد فى شرح تجریدالاعتقاد، تحقیق حسن حسن‏زاده آملى، ص 472؛ محمدرضا مظفر، همان، ص 67.
      22ـ ابى‏بکر باقلانى، التمهید، ص 181، به نقل از: عبدالحسین امینى، الغدیر، ج 7، ص 137؛ سعدالدین تفتازانى، شرح‏المقاصد، ج 5، ص 233.
      23ـ ابى‏بکر باقلانى، همان، ص 186، به نقل از: عبدالحسین امینى، همان، ج 7، ص 137.
      24ـ سعدالدین تفتازانى، همان، ج 5، ص 233.
      25ـ عضدالدین ایجى، المواقف، ج 3، ص 585.
      26ـ رأس‏الجالوت لقب عامى براى دانشمندان یهودى است.
      27ـ قطب‏الدین راوندى، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 350.
      28ـ محمّدبن على صدوق، عیون اخبارالرضا علیه‏السلام، ج 1، ص 197.
      29ـ همان، ص 198.
      30ـ همان، ص 199.
      31ـ همان، ص 196ـ197.
      32ـ همان، ص 196.
      33ـ منظور از «ظلم سهوى» هرگونه ظلمى است که از روى سهو صورت گیرد؛ مانند آنکه کسى از روى سهو، مال دیگرى را بخورد یا به وعده خود عمل نکند. روشن است، ظلمى که از روى سهو صورت گیرد، قبح فعلى دارد، نه قبح فاعلى؛ چراکه قبح فاعلى هنگامى است که فاعل از روى اختیار آن را انجام دهد و در صورت سهو، اختیارى وجود ندارد.
      34ـ فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، ج 1، ص 380ـ381.
      35ـ ایشان با ضمیمه نمودن آیات ذیل، این نکته را استفاده نموده‏اند: انبیاء: 73؛ سجده: 24؛ انعام: 75؛ تکاثر: 5ـ6؛ یونس: 35.
      36ـ ر.ک: سید محمّدحسین طباطبائى، همان، ج 1، ص 272ـ275.
      37ـ ر.ک: جعفر سبحانى، الالهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل، ج 4، ص 124ـ125.
      38ـ محمّدبن حسن طوسى، الامالى، ص 379.
      39ـ ر.ک: محمّدبن یعقوب کلینى، الکافى، کتاب الحجة، ج 1، ص 277.
      40ـ عبدالرزاق لاهیجى، همان، ص 334ـ335.
      41ـ محمّدبن على صدوق، عیون اخبارالرضا علیه‏السلام، ج 1، ص 198.
      42ـ همان، ص 199.
      43ـ همان، ص 199ـ200.
      44ـ همان، ص 200.
      45ـ همان، ص 199.
      46ـ سید محمّدحسین طباطبائى، همان، ج 12، ص 331.
      47ـ همان.
      48ـ مانند عصمت که مشترک میان امام و پیامبر است.
      49ـ مانند نزول وحى قرآنى بر رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یا آنکه براى رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله جایز بود که بیش از چهار زن دائم اختیار کند، در حالى که براى ائمّه علیهم‏السلام جایز نیست.
      50ـ على‏بن عیسى اربلى، کشف‏الغمة، ج 3، ص 103.
      51ـ بر اساس آیه کریمه «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبار» انفال: 15 فرار از جنگ حرام است.
      52ـ محمّدبن على صدوق، عیون اخبارالرضا علیه‏السلام، ج 2، ص 99.
      53ـ تعبیر «امیرالمؤمنین» از جانب امام رضا علیه‏السلام نسبت به مأمون از مظلومیت امام رضا علیه‏السلام و ناچارى ایشان در کاربرد این لقب دلالت دارد و انسان را ناراحت مى‏سازد. در ضمن، عبارت «امیرمؤمنان» داراى کنایه است که به نوعى مأمون را به خاطر اشتباهش توبیخ کند.
      54ـ محمّدبن على صدوق، عیون اخبارالرضا علیه‏السلام، ج 2، ص 170.
      55ـ همان، ج 2، ص 92.
      56ـ على‏بن عیسى اربلى، همان، ج 3، ص 128ـ129.
      57ـ سید شهاب‏الدین مرعشى نجفى، شرح احقاق‏الحق، ج 18، ص 5.
      58ـ محمّدبن على صدوق، عیون اخبارالرضا علیه‏السلام، ج 2، ص 174ـ175.
      59ـ همان، ج 2، ص 297.
      60ـ محمّدبن على صدوق، کمال‏الدین و تمام‏النعمة، ص 376.
      61ـ همان، ص 371ـ382.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صادقی، حسن.(1389) عدالت امام از دیدگاه امام رضا علیه‏السلام با تأکید بر عدالت اجتماعى. فصلنامه معرفت، 19(11)، 85-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسن صادقی."عدالت امام از دیدگاه امام رضا علیه‏السلام با تأکید بر عدالت اجتماعى". فصلنامه معرفت، 19، 11، 1389، 85-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صادقی، حسن.(1389) 'عدالت امام از دیدگاه امام رضا علیه‏السلام با تأکید بر عدالت اجتماعى'، فصلنامه معرفت، 19(11), pp. 85-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صادقی، حسن. عدالت امام از دیدگاه امام رضا علیه‏السلام با تأکید بر عدالت اجتماعى. معرفت، 19, 1389؛ 19(11): 85-