معرفت، سال بیست و یکم، شماره اول، پیاپی 172، فروردین 1391، صفحات 5-

    پیشگامان مسیر قرب الهى (1)*

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی / *استاد - ریاست محترم مؤسسه / mesbah@mesbahyazdi.ir
    چکیده: 
    این مقال به بررسى چگونگى نیل به قرب الهى مى‏پردازد. از آموزه‏هاى دینى به دست مى‏آید که انسان‏ها با سعى و تلاش مضاعف مى‏توانند مسیر قرب و کمال را طى نمایند و به فلاح و رستگارى نایل آیند. هرچند تلاش اندک نیز به همان میزان انسان را به کمال مى‏رساند. از منظر امام سجاد علیه‏السلام، براى نیل به قرب و رستگارى، انسان نیازمند همسفرانى با ویژگى‏هاى زیر مى‏باشد: با سرعت حرکت کنند، مستمرا این مسیر را طى کنند. اهل عبادت‏هاى شبانه‏روزى باشند، و اهل خشیت باشند. راهکار نیل به حالت خشیت در برابر خداى متعالى این است که به ضعف و ناتوانى خویش در برابر عظمت و جلال خداى متعال همواره اذعان کنیم.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    معرفت سال بیست و یکم ـ شماره 172 ـ فروردین 1391، 5ـ10

    پیشگامان مسیر قرب الهى (1)*

    آیت‏اللّه علّامه محمدتقى مصباح

    چکیده

    این مقال به بررسى چگونگى نیل به قرب الهى مى‏پردازد. از آموزه‏هاى دینى به دست مى‏آید که انسان‏ها با سعى و تلاش مضاعف مى‏توانند مسیر قرب و کمال را طى نمایند و به فلاح و رستگارى نایل آیند. هرچند تلاش اندک نیز به همان میزان انسان را به کمال مى‏رساند.

    از منظر امام سجاد علیه‏السلام، براى نیل به قرب و رستگارى، انسان نیازمند همسفرانى با ویژگى‏هاى زیر مى‏باشد: با سرعت حرکت کنند، مستمرا این مسیر را طى کنند. اهل عبادت‏هاى شبانه‏روزى باشند، و اهل خشیت باشند.

    راهکار نیل به حالت خشیت در برابر خداى متعالى این است که به ضعف و ناتوانى خویش در برابر عظمت و جلال خداى متعال همواره اذعان کنیم.

    کلیدواژه‏ها: خدا، خشیت، قرب الهى، پیشگامان قرب، فلاح و رستگارى.

    مقدّمه

    هدف و مقصد نهایى انسان، قرب و وصول الى‏اللّه است. انسان براى رسیدن به آن مقصد، راهى طولانى و پرفراز و نشیب در پیش دارد. چنان‏که امیرمؤمنان علیه‏السلام با آن‏همه شب‏زنده‏دارى‏ها، مناجات‏ها، عبادت‏هاى طاقت‏فرسا، با آهى جانکاه مى‏فرمود: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِیقِ وَبُعْدِ السَّفَرِ وَعَظِیمِ الْمَوْرِدِ»؛1 آه از کمى توشه و درازى راه و دورى سفر و سختى منزل.

    امیرمؤمنان علیه‏السلام از آن حسرت مى‏خورد که زاد و توشه‏اى کافى براى پیمودن راه طولانى آخرت ندارد و عبادت‏هاى آن حضرت در شأن مقصد و منزلگاه ابدى نیست. در حالى که عبادت‏هاى طولانى و طاقت‏فرساى آن حضرت به گونه‏اى بود که وقتى امام سجاد علیه‏السلام نوشتارى گردآمده از احوالات و عبادت‏هاى آن حضرت را به دست گرفت و اندکى از آن را خواند، با ناراحتى آن را کنار نهاد و فرمود: «مَنْ یقْوى على عبادة على‏بن ابى‏طالب علیه‏السلام»؛2 چه کسى قدرت بر انجام عبادت امیرمؤمنان علیه‏السلام را دارد؟

    گرچه از روایات و آموزه‏هاى دینى استفاده مى‏شود که راه آخرت طولانى و پرفراز و نشیب است، اما انسان با سعى و تلاش و خودسازى مى‏تواند آن راه را طى کند و به سلامت به مقصد برسد. رسالت اصلى پیامبران الهى و ائمّه اطهار علیهم‏السلام بیان مقصد آخرت و قله سعادت و کمال به ماست تا ما را در حرکت به سمت آن قله و نقطه فلاح و رستگارى یارى دهند. در این بین، هرکس در حد همت و تلاش خود، هر بخشى از این راه را به سلامت طى کند، کارى بس ارزشمند انجام داده و چنان نیست که اگر کسى به قله و نقطه فرازین این مسیر نرسید، به طور کلى از راه بازمانده و کارى صورت نداده است. بلکه هر قدمى که در این راه برداشته شود، در حد خود مأجور است و آثار مثبتى بر آن مترتب مى‏گردد. البته انسان باید همت والا داشته باشد و هدفش معطوف به رسیدن به عالى‏ترین مقامات قرب خدا گردد و به مراتب نازل آن راه اکتفا نکند.

    ویژگى‏هاى پیشگامان طریق قرب الهى

    از فراز اول مناجات به دست آمد که راه‏هاى گوناگونى براى وصول به مقصد آخرت و قرب الهى وجود دارد. نزدیک‏ترین راه به آن مقصد راه مستقیم است. سایر راه‏ها به اندازه زاویه و قوسى که از راه مستقیم پیدا مى‏کنند، از مقصد دورتر مى‏گردند. ما باید از خداوند بخواهیم که راه نزدیک‏تر و مستقیم را به ما بنمایاند و سختى‏هاى طریق آخرت را براى ما آسان سازد.

    پس از آنکه مقصد، که قرب الهى است و نیز نزدیک‏ترین راه وصول به آن را شناختیم و بر فرض که خداوند دعاى ما مبنى بر شناساندن نزدیک‏ترین راه به سوى خویش و نیز یارى رساندن به ما در پیمودن آن طریق را به اجابت رساند، مسلما صرف قرار گرفتن در نزدیک‏ترین راه کافى نیست؛ زیرا خطرات فراوان در پیمودن مسیر وصول الى‏اللّه وجود دارد و ما به شدت نیازمند رفیق شایسته هستیم. به یک مثال توجه کنید:

    در پیمودن مسیرهاى دنیوى، بخصوص در گذشته که مسافرت‏ها با وسایل ساده آن روزگار مثل اسب، استر و شتر صورت مى‏گرفت و برخى نیز پیاده سفر مى‏کردند، حتى در مسافرت‏هاى کوتاه نظیر مسافرت از قم به جمکران، براى مسافرها و به ویژه افراد پیاده، رفیق خوب و بانشاط و سرحال که پیشاپیش همه و با جدیت و عزم راسخ راه را طى مى‏کرد، به دیگران نشاط مى‏بخشید و سختى راه را کسى درک نمى‏کرد. برعکس، اگر انسان ناتوانى هم‏سفر انسان مى‏گشت، نشاط را از انسان مى‏زدود و پیمودن مسیر را براى وى دشوار مى‏ساخت. بنابراین، یکى از رمزهاى موفقیت سفر، پیدا کردن یک رفیق سرحال و بانشاط و بخصوص راه‏بلد است که موجب افزایش نشاط و کاستن از خستگى راه گردد. از این‏رو، حضرت در این مناجات به همسفران و پیشگامانى که پیشاپیش دیگران در مسیر سلوک الى‏اللّه در حرکتند و راه را خوب مى‏دانند و گفتار و حرکات آنان براى دیگران الگوست، توجه داده و مى‏فرمایند: «اَلْحِقْنا بِعِبادِک الَّذینَ هُمْ بِالْبِدارِ3 اِلَیک یسارِعوُنَ4 وَبابَک عَلَى الدَّوامِ یطْرُقُونَ، وَاِیاک فِى اللَّیلِ وَالنَّهارِ یعْبُدُونَ، وَهُمْ مِنْ هَیبَتِک مُشْفِقُونَ»؛ خدایا ما را به آن بندگان برگزیده‏ات ملحق فرما که با سرعت به سوى تو مبادرت مى‏جویند و پیوسته حلقه بر در تو مى‏کوبند و شب و روز تو را پرستش مى‏کنند و از هیبت و عظمتت ترسان و هراسان‏اند.

    حضرت پس از آنکه از خداوند درخواست مى‏کنند که نزدیک‏ترین راه سلوک و وصول به مقام قرب خویش را به ایشان بنمایاند، از خداوند مى‏خواهند که همسفرانى شایسته براى ایشان بگمارد که داراى این صفات هستند:

    1. با سرعت حرکت مى‏کنند؛

    2. مستمرا و پى‏درپى این مسیر را طى مى‏کنند؛

    3. اهل عبادت‏هاى شبانه‏روزى هستند؛

    4. اهل خشیت در پیشگاه با عظمت تو هستند.

    الف. سرعت در حرکت به سوى قرب الهى

    براى تبیین صفت اول، یعنى سرعت در حرکت به مثالى توجه کنید: فرض کنید بر روى بلندى و در موقعیتى مسلط بر اطراف، مردمى را مشاهده مى‏کنید که همه به سوى مقصد واحدى در حرکت‏اند. اما گروهى شتابان، سریع و باجدیت و عزم راسخ راه مى‏پیمایند و برخى آهسته‏تر و افتان و خیزان حرکت مى‏کنند. گروه سوم بسیار کند و بدون نشاط و انگیزه کافى به سمت مقصد حرکت مى‏کنند. حال شما، که در جست‏وجوى همان مقصد هستید و در تلاشید که بسیار سریع به مقصد دست یابید، کدام گروه را برمى‏گزینید؟ قطعا شما آن گروهى را که سریع‏تر حرکت مى‏کنند و راه مستقیم‏ترى را در پیش دارند، انتخاب مى‏کنید. در مسیر تعالى، کمال و قرب الى‏اللّه نیز سالک با کسانى همراه مى‏گردد که پیش‏قدم و پیش‏قراول کاروان عظیم تعالى‏جویان هستند و بدانان تأسى مى‏جوید تا ویژگى‏هاى ممتاز و متعالى آنان را اقتباس کند. قطعا منظور امام سجاد علیه‏السلام از کسانى که درخواست همراهى را با آنان را دارند، انبیاى الهى و بخصوص خاتم‏الانبیا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امیرمؤمنان و امام حسن و امام حسین علیهم‏السلام هستند که پیشاپیش کاروان عظیم بشرى و بسیار راسخ در حرکت بودند و تنها توجه و دل را معطوف به خداوند ساختند، و به این‏سو و آن‏سو توجه نداشتند. در نتیجه، زودتر از سایرین به مقصد رسیدند.

    بنابراین، اولین ویژگى همراهان شایسته در مسیر تعالى و قرب الهى، جدیت، سرعت، سبقت جستن بر دیگران و کنار نهادن تنبلى و کسالت و بى‏میلى و تصمیم قاطع بر پیمودن راه تعالى است.

    ب. پایدارى و استمرار در حرکت

    دومین صفت آنان این است که پیوسته درِ خانه خدا را مى‏زنند. این معنایى است کنایى و در موردى به کار مى‏رود که انسان نیازمند است و براى رفع کمبود و نیاز خود سراغ کسى مى‏رود و از او کمک و مدد مى‏خواهد. «درِ خانه کسى را کوبیدن» کنایه از کمک خواستن از اوست. انسان سرتا پا نیاز به خداوند است. از خود چیزى ندارد. آنچه در اختیار اوست، عاریه و امانتى است که خداوند در اختیار او نهاده است. با این وصف و با توجه به نیازهاى روزافزون، پیوسته باید سراغ خداوند برود و از او مدد بخواهد و با همه وجود به استعانت و استمداد از خداوند بپردازد. مثلاً، اگر انسان یک مشکل جزئى داشته باشد، ممکن است در شبانه‏روز یک بار در خانه رفیقش برود و از او درخواست کمک کند. اما اگر آن نیاز شدیدتر شد، بیشتر در خانه رفیقش مى‏رود. ولى اگر نیاز بسیار شدید گردید و انسان را تحت فشار قرار داد، او بى‏صبرانه درصدد رفع آن و درخواست کمک از دیگران برمى‏آید. مى‏کوشد که هرچه زودتر نیازش را برطرف کند. چنین انسانى مانند بیمارى است که حیات و زندگى‏اش مورد تهدید قرار گرفته و اگر مورد معالجه قرار نگیرد و دارو به او نرسد خواهد مرد. از این‏رو، با همه وجود فریاد کمک‏خواهى سر مى‏دهد و همه توانش را به کار مى‏گیرد تا از مرگ برهد. یا کسى که مشکل تنفسى دارد و احتیاج به اکسیژن دارد که اگر اکسیژن در اختیارش قرار نگیرد جانش به خطر مى‏افتد، براى درخواست کمک از دیگران و تهیه اکسیژن منتظر فرصت دیگرى نمى‏ماند و پیوسته و لحظه به لحظه درخواست کمک مى‏کند و مى‏کوشد که هرچه زودتر آن نیاز حیاتى را تأمین کند و جانش را از خطر برهاند.

    کسى که در مسیر طولانى نیل به قرب الى‏اللّه گام مى‏سپرد، نیک مى‏داند که در هر قدمى که برمى‏دارد، نیازمند یارى خداست و پیوسته باید از خداوند مدد جوید که توجه‏اش را از او قطع نگرداند و از سقوط او به جهنم جلوگیرى کند. وقتى نیازها در ما خود مى‏نمایانند، مثلاً، نیاز به غذا پیدا مى‏کنیم و یا شاگرد نیاز به استاد و درس پیدا مى‏کند و یا نیازهاى اجتماعى براى انسان رخ مى‏دهد، براى تأمین هر بخش از نیازهاى خود، به کسانى مراجعه مى‏کنیم که توان برآورده ساختن آن نیازها را دارند. اما گاه هفته‏ها و ماه‏ها فراموش مى‏کنیم که ما نیازمند خدا هستیم. در درجه اول باید سراغ او برویم تا نیازهایمان را برآورده سازد. کسى که بیمار مى‏گردد، از افراد گوناگون درباره پزشک متخصص که به خوبى درد او را تشخیص دهد و به درستى او را معالجه کند، تحقیق مى‏کند و گاه مکرر از واسطه‏ها مى‏خواهد که نزد آن پزشک براى او سفارش کنند. گاه چندین ماه منتظر نوبت معالجه خود مى‏ماند و پیوسته به اسباب و وسایل توجه دارد و به ذهنش خطور نمى‏کند که به دعا و توسل به درگاه خدا بپردازد و از غنى مطلق بخواهد که او را شفا دهد و نیازش را برآورده سازد.

    کسانى که اعتقادى به خداوند ندارند، طبیعى است که سراغ خداوند نروند، اما ما که به خداوند ایمان داریم و اهل نماز و طاعت هستیم، گاه فراموش مى‏کنیم که براى رفع نیازهایمان به خداوند مراجعه کنیم. وقتى بیمار مى‏شویم به سراغ پزشک مى‏رویم، اما از اینکه سراغ خداوند شفادهنده دردها برویم، غفلت مى‏کنیم. یا هنگامى که براى تحصیل علم در مدرسه ثبت‏نام مى‏کنیم، تا پایان دوره تحصیلى‏مان که گاه پانزده سال به طول مى‏انجامد، مکرر نزد اساتید گوناگون مى‏رویم و در آن مدت طولانى فراموش مى‏کنیم که براى کسب علم، محتاج خداوند هستیم و باید سراغ او نیز برویم.

    اما آن بندگان سالک و اسوه خوبى‏ها، در همه حال، در خانه خدا مى‏روند و دایم دست نیاز به سوى خداوند مى‏افرازند و براى غیرخدا شأنى قائل نیستند. آنان گرچه به هنگام گرسنگى غذا مى‏خورند و در هنگام بیمارى به پزشک مراجعه مى‏کنند و براى همه نیازهاى خود از اسباب و عوامل مادى استفاده مى‏کنند، ولى دل آنان همیشه پیش خداست. سررشته کار را به دست خدا مى‏بینند و مى‏دانند که اگر خدا بخواهد، اسباب و عوامل اثر مى‏گذارند و اگر نخواهد بى‏تأثیرند. حتى گاهى تأثیر معکوس دارند. چنان‏که گاهى پزشکى اشتباهى دارو تجویز مى‏کند و بیمار خود را از پا درمى‏آورد. آنان نیک آموخته‏اند که در همه حال و براى هر نیاز و هر کارى باید سراغ خانه خدا بروند. چنان‏که در حدیث قدسى آمده است که خداوند به حضرت موسى علیه‏السلام فرمود: «یا مُوسَى سَلْنِى کلَّ مَا تَحْتَاجُ إِلَیهِ، حَتَّى عَلَفَ شَاتِک وَ مِلْحَ عَجِینِک»؛5 اى موسى، هرچه بدان نیاز دارى حتى علف گوسفند و نمک خورشتت را از من بخواه.

    انسان باید این روحیه را در خود تقویت کند که همه چیز از خداست و براى هر چیزى و رسیدن به هر خواسته‏اى به درِ خانه خدا برود. این بدان معنا نیست که اسباب و وسایل را رها کند و به دستوراتى که خداوند براى استفاده از اسباب و وسایل جهت کسب رزق، علم، سلامتى و... داده عمل نکند؛ چراکه خداوند بر اساس حکمت خود امور این عالم را از راه اسباب اداره مى‏کند. غرض این است که انسان به این باور برسد که خداوند همه‏کاره عالم است و اسباب و وسایل و همه عوامل با اراده و مشیت او مؤثر واقع مى‏شوند.

    ج. بندگى خدا

    صفت سوم این است که شبانه‏روز خدا را بندگى مى‏کنند و کارى بجز بندگى خدا ندارند و همه کارهاى آنها رنگ بندگى دارد. کارى را انجام مى‏دهند که مورد پسند و رضایت خداست. خوردن، خوابیدن، درس خواندن و هر کار دیگرى که انجام مى‏دهند، مصداق بندگى خداست: مى‏خوابند تا بتوانند خوب عبادت کنند و غذا مى‏خورند تا نیرو براى عبادت داشته باشند و کار مى‏کنند تا زندگى آبرومندانه و شرافتمندانه‏اى داشته باشند و فرصت براى عبادت و بندگى خدا پیدا کنند. طبیعى است که همه کارهاى آنها که به مقصد تقرب به خداوند و بندگى او انجام مى‏پذیرد و رضایت الهى را در آنها لحاظ مى‏کنند، عبادت محسوب مى‏گردد.

    د. خشیت و ترس از خدا

    صفت چهارم این است که در هر حال از خداوند خشیت دارند. دلیل اینکه چرا خداوند دوست مى‏دارد که بندگان او در هر حال از او خشیت داشته باشند، این است که هرکس در برابر موجود داراى عظمتِ فوق‏العاده قرار گیرد و درک کند که در برابر چه کسى قرار گرفته، حالت انفعالى در او پدید مى‏آید که در عربى از آن به «هیبت» و یا «خشیت» تعبیر مى‏گردد. این حالت با لکنت زبان به هنگام حرف زدن، لرزیدن دست و پا، پریدن رنگ صورت و سایر واکنش‏هاى روانى و جسمى، که حاکى از آن است که انسان خود را باخته است، همراه مى‏گردد. هر قدر انسان عظمت کسى را که با او مواجه شده، بیشتر درک کند و بیشتر به حقارت خود در برابر او پى ببرد، آن حالت در وى قوى‏تر و شدیدتر مى‏گردد. حالْ هر قدر انسان عظمت و قدرت بى‏نهایت خداوند را بیشتر درک کند، هیبت و خشیت او در برابر خداوند فزون‏تر خواهد گشت. البته در قرآن واژه «هیبت» به کار نرفته و واژه «خشیت» به کار رفته است. واژه هیبت در روایات و ادعیه و از جمله در این مناجات به کار رفته است. به نظر مى‏رسد هیبت همان حالتى است که در قرآن «خشیت» نامیده شده است. خداوند در تبیین این حالت در فرشتگان که به درک بلنداى عظمت الهى پى برده‏اند، مى‏فرماید: «یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ» (انبیا: 28) آنچه را پیش روى آنهاست و آنچه را پشت سر نهاده‏اند کارهایى را که کرده‏اند و خواهند کرد مى‏داند و جز براى کسانى که او بپسندد و خشنود باشد شفاعت نمى‏کنند و از ترس او بیمناکند.

    پس پیشگامان طریق قرب الهى چون به درک مقام عظمت بى‏نهایت الهى نایل گشته‏اند، در برابر عظمت الهى حالت خشیت دارند و احساس حقارت مى‏کنند. اگر انسان عظمت نامتناهى خداوند را درک کند و از سوى دیگر، به حقارت و کوچکى خود پى ببرد، حالت انفعال و خشیت در او پدید مى‏آید. اگر ما در برابر خداوند چنین حالتى نداریم، از آن‏روست که دو طرف معادله و یا یکى از دو طرف آن را درک نکرده‏ایم: یا به عظمت خداوند واقف نگشته‏ایم و یا به عظمت خداوند پى برده‏ایم، اما به حقارت و کوچکى خود توجه نیافته‏ایم. گاهى در برابر قدرت‏هاى ظاهرى احساس حقارت مى‏کنیم، غافل از آنکه همه آن قدرت‏ها برگرفته از قدرت لایزال الهى هستند. اگر ما معادله مزبور، بخصوص طرف مربوط به خود، یعنى ضعف و حقارت خویش را به خوبى ادراک کنیم و دریابیم که همه قدرت‏ها ناشى از قدرت خداست، حالت هیبت و خشیت در ما پدید مى‏آید. چنان‏که این حالت در حضرات معصومین علیهم‏السلام که به عالى‏ترین مرتبه معرفت الهى نایل گشته‏اند، بسیار شدید و قوى بود، تا آنجا که آنان گاهى بر اثر مشاهده عظمت بى‏نهایت الهى و فقر ذاتى خود، روى زمین مى‏افتادند و حالتى شبیه بیهوشى به آنان دست مى‏داد و آن‏قدر این حالت به طول مى‏انجامید که اطرافیان مى‏پنداشتند که از دنیا رفته‏اند.

    راهکار پیدایش حالت خشیت در برابر خدا

    البته ما نمى‏توانیم به مرتبه معرفت حضرات معصومین علیهم‏السلام نایل گردیم، اما باید وقتى را به تفکر درباره عظمت خداوند و حقارت و کوچکى خویش اختصاص دهیم. به گذشته خود بنگریم، هنگامى که کودکى ناتوان بودیم و قدرت دفاع از خویش را نداشتیم. به اینکه ما زمانى نطفه حقیر و ناچیزى بودیم که خداوند مجال رشد و نمو آن را فراهم آورد و به اراده الهى آن نطفه به نوزادى تبدیل گردید و آن نوزاد مراحل رشد را یکى پس از دیگرى از سر گذراند و اکنون انسانى توانمند گردیده و همه آنچه در اختیار اوست نعمت‏هاى الهى هستند که به عاریت در اختیار او نهاده شده‏اند تا به وسیله آنها مورد آزمایش خداوند قرار گیرد. آیا با توجه به اینکه ما زمانى نطفه‏اى بیش نبودیم و آنچه به ما داده شد همه از خداوند است و ما از خود چیزى نداریم، سزد که انسان فخر فروشد و تکبر داشته باشد؟ امیرمؤمنان علیه‏السلام فرمود: «وَ عَجِبْتُ لِلْمُتَکبِّرِ الَّذِى کانَ بِالْأَمْسِ نُطْفَةً وَ یکونُ غَدا جِیفَةً»؛6 و از متکبرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار خواهد گشت.

    چطور موجودى که زمانى قطره‏اى آب گندیده بود و در نهایت تبدیل به مردارى مى‏گردد که اگر او را در خاک پنهان نکنند، از بوى تعفنش کسى به او نزدیک نمى‏گردد به خود مى‏بالد و تکبر مى‏ورزد؟ ما ذلیل و حقیریم و در سایه ارتباط با خداوند و انتساب به او عزیز مى‏گردیم. از این‏رو، در دعاى «عرفه» مى‏خوانیم: «اِلهى کیفَ اَسْتَعِزُّ وَفِى الذِّلِّ اَرْکزْتَنى وَکیفَ لا اَسْتَعِزُّ وَاِلَیک نَسَبْتَنى»؛7 خدایا، چگونه احساس عزت و افتخار کنم، در حالى که مرا در ذلت فرو بردى؟ و چگونه احساس افتخار و عزت نکنم، در حالى که تو مرا به خود منسوب کردى؟. وقتى انسان دریافت که مخلوق خداست و مخلوق، بنده خدا و سرتا پا نیاز به خالق خویش، بلکه فقیر محض است و وجود او عین ذلت و نادارى است، نباید به خود ببالد. اثر طبیعى توجه به حقارت و ذلت در برابر قدرت و عظمت بى‏نهایت خداوند، حالت خودباختگى و خشیت است. بى‏شک این ترس به معناى ترسى که از رذایل اخلاقى شمرده مى‏شود نیست، بلکه حالتى است که در هنگام احساس فقر و خطر و روبه‏رو گشتن با عظمت و شکوه آفریدگار به انسان دست مى‏دهد و موجب مى‏گردد که انسان از مسیر بندگى خداوند منحرف نگردد و براى اینکه از نعمت‏هاى الهى محروم نگردد و عنایت الهى از او سلب نشود، باید در اطاعت و بندگى خداوند بکوشد.


    * این متن حاصل قلمى‏شده درس اخلاق استاد علّامه مصباح در دفتر مقام معظّم رهبرى در قم مى‏باشد.

    1ـ نهج‏البلاغه، حکمت 77.

    2ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 41، ب 101، ص 17، ح 10.

    3ـ واژه «بدار» و «مبادرت» در جایى مطرح مى‏گردد که چند کار فراروى انسان باشد و او یک کار را برگزیند و با جدیت درصدد انجام آن برآید و سایر کارها را کنار زند.

    4ـ «مسارعت» که از باب «مفاعله» است، بر مفهومى فراتر از سرعت گرفتن و بر مسابقه و تلاش بر سبقت گرفتن از یکدیگر دلالت دارد.

    5ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائل‏الشیعه، ج 7، ب 5، ص 32، ح 8634.

    6ـ نهج‏البلاغه، ح 126.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1391) پیشگامان مسیر قرب الهى (1)*. فصلنامه معرفت، 21(1)، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    آیت الله محمدتقی مصباح یزدی."پیشگامان مسیر قرب الهى (1)*". فصلنامه معرفت، 21، 1، 1391، 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی.(1391) 'پیشگامان مسیر قرب الهى (1)*'، فصلنامه معرفت، 21(1), pp. 5-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مصباح یزدی، آیت الله محمدتقی. پیشگامان مسیر قرب الهى (1)*. معرفت، 21, 1391؛ 21(1): 5-