این مقال با رویکرد نظری و با جستوجوی در متون و گزارههای دینی، به طرح این بحث میپردازد که آیا گزارههای دینی دارای معنا هستند یا نه؟ در صورت معناداری، آیا معرفتبخش نیز هستند یا نه؟ هدف از این نوشتار این است که مسئله معناداری و معرفتبخشی در مورد گزارههای دینی و قرآنی را اثبات نماید؛ این مسئله منکران و طرفدارانی دارد. اثباتگرایان از جمله منکرانند که ملاک معناداری را معیار تجربهپذیری قلمداد میکنند. طبعا بر این اساس، نباید گزارههای دینی معنادار و یا معرفتبخش باشند. به کارگیری روش کارکردگرایانه در زبان دین، نظریه نمادین و نظریه بازی زبانی ویتگنشتاین، نیز نافی معناداری و معرفتبخشی گزارههای دینیاند. از جمله نظریات موافقان معناداری و معرفتبخشی گزارههای دینی، نظریه تمثیلی آکوئیناس و نظریه سلبی افلاطون میباشد. به نظر میرسد نظریه مشترک معنوی ملّاصدرا در این زمینه قابل پذیرش باشد.