معرفت، سال چهارم، شماره اول، پیاپی 12، بهار 1374، صفحات 72-

    طریقه تشیع و قله های تعصب در تاریخ افغانستان

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    طریقه تشیع و قله های تعصب در تاریخ افغانستان

    عبد المجید ناصری

    پیشگفتار

    مظلومیت همه جانبه و کم نظیر و مقاومت سرسختانه و پی گیر دو مفهومی است که سراسر تاریخ تشیع را در افغانستان فرا گرفته است؛ مظلومیت در برابر حاکمانی که تعصب مذهبی ، نژادی و قومی از خصیصه آنان بوده و برای رسیدن به مطامع شخصی آگاهانه برخلاف مصالح ملت در مسیر استعمار قدم برداشته اند، و مقاومت مردانی که در بابر زورگویان وی وحشت آفرینان سر خم نکرده و برای احیاء دین و حفظ ارزشهای مذهبی خویش همانند پیشوایان بزرگشان تا آخر، راست قامت ماندند.

    به گواهی تاریخ روحانیت تشیع در این حرکت علمدار و پیشقروال آن طایفه بوده، بیش از سایز اقشار با مرگ و شکنجه و آواره گی دست و پنجه نرم کردند. نوشتار حاضر مروری کوتاه دارد بر مبارزات شیعیان به ویژه روحانیت از آغاز زمامداری احمد شاه ابدالی تا سقوط حبیب الله کلکانی «بچه سقا»

    تشیع از زمان احمد شاه ابدالی تا سقوط امیر شیر علی

    «1165 – 1296 ق»

    به یک نگاه کوتاه در تاریخ تشیع در می یابیم که عمده شیعیان «هزاره ها» تا زمان عبدالرحمن به طور خود مختار و نیمه مستقل زندگی می کردند و طبعاً در انجام مراسم دینی و عمل به مذهب جعفری آزاد بودند. یکی از نویسندگان معاصر در این باره می نویسد: « مردم هزاره که مخلوطی از نژاد مغول و تاجیکان محلی کوهستان غور می باشند، به علت انتساب به مذهب شیعه اکثریت مردم افغانستان که سنی مذهب اند، تفریق می شوند. تا عصر امیر عبدالرحمن خان، اینها در انزوا از سایر مردم به طور نیم مستقل در دره جات کم زمین و کوههای دشوار گذار افغانستان مرکزی زندگی می کردند. ». 1

    پژوهش گر دیگری؛ تاریخ تشیع را، به یک نگاه، به سه بخش تقسیم می کند:

    1- از آغاز تا عصر هوتیکیان
    2- از هو تیکان تا عبدالرحمن
    3- از عبدا الرحمن تا امروز.

    ایشان دو دوره اول را دوران استقلال شیعیان و دوره سوم را عصر تاریکی آنان ارزیابی می کند. 2به هر حال شیعیان همواره در مقابل دشمن خارجی و دفع تهدیدهایی که استقلال و حاکمیت ملی را به مخاطره می انداخت با برادران اهل سنت خویش کاملاً همکاری و تشریک مساعی داشته اند. شرکت وسیع شیعیان در سه جنگ علیه انگلیس و شکست دادن تاریخی آن ابرقدرت استعمارگر زمان روشن ترین شاهد این مدعاست.

    انگلیس هنگامی که از راه تهاجم نظامی و قتل و کشتار به اهداف خود نرسید دست به ابتکار سیاسی زد و آن آوردن عبدالرحمن خان از آسیای میانه و تطمیع وی بود3و از این طریق توانست تمام شرایط خود را به او که فرد خودخواه و قدرت طلب و حیله گر بود تحمیل کند.

    عبدالرحمن خان و قتل عام شیعیان « 1298 – 1319»

    اتحاد پیروان مذهب تشیع و تسنن و نفرت آنان از انگلیس موجب شد که انگلیس انتقام شکستهای پیاپی خود را از ملت افغانستان به وسیله منصوب کردن عبدالرحمن خان به حکومت افغانستان و تحریک وی به خشونت بگیرد. شیعیان که تا این زمان در عمل به مذهب و اجرای فقه جعفری آزاد بوند بناگاه به طرح های عبدالرحمن مواجه شدند که می خواست به ظاهر برای حفظ یکپارچگی و تمرکز مدیریت و قدرت خویش فقه حنفی و مذهب تسنن را مذهب رسمی خوانده و قضات دولتی به مناطق شیعیان برای اجرای احکام مذهب حنفی اعزام کند این امر برای شیعیان به منزله پایمال کردن حقوق و از بین بردن آزادی و محو مذهبشان تلقی می شد لذا عکس العمل نشان دادند. عبدالرحمن برای تحکیم موقعیت و اجرای منویات انگلیس در ابتدا دست به دو اقدام عمده زد.

    1- تشکیل ارتش قوی: تأسیس ارتش وابسته و قوی که با راهنمایی و کمک تسلیحاتی و مالی انگلیس انجام شد اولین هدف او بود تا در سایه آن تمام مخالفان احتمالی انجام شد اولین هدف او بود تا در سایه آن تمام مخالفان احتمالی و مبارزان ضد انگلیسی را که مخالف قراردادهای وی با انگلیس و قیمومیت آن کشور بر سیاست خارجی افغانستان بود سرکوب سازد و از سوی دیگر دست مبارزان مسلمان و آزادیخواه هندی را از کمک برداران مجاهد افغانی شان قطع کند.

    2- دامن زدن به اختلافات مذهبی: ملت افغانستان که با تقدیم هزاران شهید و تحمل خرابی فروان استقلال کشور را حفظ کرده بودند بعد از پایان یافتن جنگ و خروج انگلیس زمام کشور را در دست کسی دیدن که به نحو آشکار با سازش ننگین قیمومیت کفر «انگلیس» را در امور خارجی افغانستان پذیرفت 4پیداست که چنین فردی پایگاه مردمی نداشت وی برای جبران این امر اغفال ملت خود را حامی اسلام و رهبر سیاسی – مذهبی مردم خواند و از آنجا که شیعیان را بزرگترین خطر در راه اجرایی اعمال خویش می دانست با نقشه انگلیس و با خریدن آخوندنماها و ملایان خود فروخته مانند سید محمد ممتحن و سید محمود قندهاری شیعیان را کافر اعلام کرد!؟ و این مطلب را برای فریب عوام و جاهلان متعصب به آیات قرآنی و احادیث نبوی مستند کرد. مردم را به جهان علیه آنان و یا به تسنن واداشتنشان فرا خواند. 5!!

    وی پس از این سوء استفاده از مفاهیم اسلامی، ارتش سنگین و تا به دندان مسلح به مرکز اصلی شیعیان «هزاره جات» گسیل داشت. این تهاجم که با پیوستن عده ای داوطلبان جهاد علیه کفر به ارتش دولتی همراه بود، 6بزرگترین فاجعه ملی را ببار آورده و چهره سفاکان و خون آشامانی چون چنگیز و تیمور و نادر را سفید کرد. 7

    اما شیعیان تا آخرین نفس بر حفظ مذهب و پیروی از آن پای فشردند و در این راه تقریباً 3/2* جمعیت شان و شهید یا آوره گشته به کشورهای همسایه پناهنده شدند. 8 و طبعاً مقدار زیادی خانه ها و زمین های و مراتع شان را از دست داده و برای همیشه در اختیار مأموران دولتی و دسته های شرکت کننده ای در این جنگ قرار گرفته و زنان و اطفال شیعیان، اسیر و به عنوان برده مورد معامله واقع شدند. 9

    حبیب الله خان و به کارگیری تزویر به جای زور

    «1319 – 1337 ق»

    مقاومت شیعیان هر چند در ظاهر به نحو وحشیانه و با تمام بی رحمی سرکوب شد اما در واقع صورت مخفی به خود گرفته در ابعاد فرهنگی و سیاسی ادامه یافت تا این که بعد از مرگ عبدالرحمن حبیب الله خان فرزند وی جانشین او شد. او از همان آغاز سیاست خشن و میلیتاریستی پدر را کنار گذاشت و به سوی تفاهم ملی و عفو عمومی گام برداشت.

    وی که سعی می کرد از خود چهره انسانی و آزادمنش نشان دهد از مهاجران شیعه دعوت کرد تا به وطن بازگشته و نسبت به پس دادن اموال و زمین های و مراتع به غارت رفته شان اعلام آمادگی کرد 10. اما در عمل چندان اقدامی مثبت نکرد. و هر روز روند ورود پشتونهای نوار مرزی و پاکستان به مناطق شیعه نشین و تصاحب سرزمین آنها تشدید یافته بر تعداد آنان افزوده می شد. شاه در خفا نه تنها مانع آن نمی شد بلکه بر این کار مهر تأیید می گذاشت!!

    مقاومت سربداران گمنام

    روحانیت شیعه بیش از هر قشر دیگر شیعیان هدف نوک پیکان تعصب و قساوت عبدالرحمن و عمالش قرار گرفتند، 12تعداد زیاد آنان با هولناک ترین شکنجه ها در میدان جنگ و یا در زندان های رژیم شربت شهادت نوشیده و عده ای هم پس از تحمل آزارهای فروان و مصیبتهای زیاد هجرت اختیار کردند تا صدای مظلومیت شیعیان را به گوش مسلمانان جهان به ویژه مراجع نجف و سایر نقاط برسانند که به گوشه های از مصائب و تلاش های برخی آنان ذیلاً اشاره می شود.

    علامه فیض محمد کاتب

    سرشناس ترین روحانی که با تمام وجود برای حفظ مذهب تشیع و احقاق حقوق از دست رفته شیعیان تلاش کرده برای افشاء جنایات و کشتارهای تاریخی عبدالرحمن خان کوشید مورخ شهیر و پرکارترین نویسنده کشور علامه فیض محمد کاتب بود.

    او با شمشیر قلم در صحنه تاریخ و فرهنگ برای آگاهی شیعیان و ثبت مظلومیت آنان از یکسو و برقراری ارتباط با دستگاه حکومت ظالم و تلاش هوشیارانه و دامنه دار برای حفظ تشیع از سوی دیگر سعی بلیغ نمود. 13

    علامه با همه محدودیتها و اختناق موجود آثار ارزشمند و گران سنگی را در زمینه تاریخی انساب، انقلاب و مسائل اجتماعی و... از خود به یادگار گذاشت که هر یک به تنهایی مقام والای علمی و تحقیقی و مهارت آینده نگری وی را نشان می دهد. و از این رهگذر تاریخ و فرهنگ آن مرز و بوم مدیون تلاش های پربار و ثمر بخش ایشان برای همیشه خواهد بود. 14

    با روی کار آمدن حبیب الله خان و کوچیدن موقت ابرهای وحشت و دیکتاتوری از افق سیاسی کشور کاتب به جمع مشروطه خواهان پیوسته 15 حرکت تشکل یافته منسجم را برای سرنگونی نظام استبدادی و قرون وسطایی و برقراری حکومت مردمی قانونی آغاز کرد. مشروط خواهان بعد از تلاشهای و مبارزات فراوان و تحمل شکنجه های دردناک و دادن قربانی متعدد سرانجام به حیات حکومت ننگین حبیب الله پایان بخشیده نظام جدیدی پایه گذاری کردند. 16

    نظام جدید که در رأس آن امان الله خان فرند دیکتاتور سابق قرار گرفت در آغاز قدمهای مثبت در جهت کسب استقلال کشور و دادن آزادی های سیاسی و اجتماعی و گسترش سواد آموزی و تعلیم و تربیت و برقراری روابط سیاسی با کشورهای دیگر برداشت. 17 رژیم جدید قانون بردگی شیعیان را که عبدالرحمن به اجرا گذاشته بود لغو 18و در «لویه جرگه» پغمان پیشنهاد کرد تا مذهب جعفری در کنار مذهب حنفی رسمیت یابد هرچند این پیشنهاد با مخالفت عده ای از متعصبان مذهبی مواجه شده به جایی نرسید 19.

    اما علامه کاتب با همه جنبه های مثبت که در حکومت جدید می دید نسبت به ضعفها و نارسائیهای آن هم ناآگاه و یا بی تفاوت نبود مرتب ابراز نگرانی می کرد و با شیوه های مختلف رژیم را از شیوه خام و نسنجیده در مسایل سیاسی به ویژه فاصله گرفتن آن از اسلام و ارزشها ی اسلامی و روآوردن به آداب و فرهنگ غرب بر حذر داشته و مکرر هشدار می داد. 20

    شورشها و تشنجاتی که بعد از چند سال از حکومت امان الله خان پیش آمد و وقایع بعدی که با سقوط دولت وی و حاکمیت هرج و مرج همراه بود نشان داد که دلهره ها و آینده نگری او دقیق و به موقع بوده است.

    با سقوط دولت امان الله خان یک بار دیگر دوران سیاه تاریخ افغانستان تکرار شد. حبیب الله کلکانی معروف به «بچه سقا» که عمری را در راهزنی و دزدی سپری کرده بود و از نعمت سودا و دانش بی بهره بود حاکم افغانستان شد و طبعاً اولین اقدامش تعطیلی مدارس و به بندکشاندن دانشمندان و علماً راستین به بهانه های واهی بود. علامه فیض محمد کاتب نیز جزو اولین شهدایی بود که به دست دشمنان قلم و اندیشه به جرم خدمات پرقیمت علمی خویش قربانی شد. 21

    علامه سردار کابلی

    سیاست نسل کسی و شیعه ستیزی عبدالرحمن خان همان طوری که اشاره شد بیش از همه از میان علما و دانشمندان شیعه قربانی گرفت علامه کابلی یکی از آن ها بود مقام علمی خدمات گران قیمت وی در میادین علوم فرهنگ اسلامی واضحتر از آن است که احتیاج به بیان داشته باشد وی برا اثر اوضاع تأسف بار کشور، وطن و خانه خود را ترک گفته توانست جان سالم ببرد. در این باره میرزا محمد علی مدرس می نویسد: «حید قلی خان بن نور محمد خان _ نائب السطنه کابلی نزیل... معروف به سردار کابلی از اکابر عصر حاضر ما می باشد که در محرم سال 1293 قمری در کابل متولد شد جامع فنون عدیده علوم متنوعه، در علوم متداوله قدیمه و جدیده از فقه و اصول و حدیث و کلام و حکمت و ریاضیات و غیرها مستمهر بلکه در علم حروف و اوفاق و رمل و دیگر علوم غریبه و نیز صاحب ید طولانی است در زبان سانسکریت و لاتینی و انگلیسی و عبری و میرزا محمد علی دشتی... دارای اجازه اجتهاد می باشد و تألیفات طریفه و نفیسه دارد... ». 22

    همین نویسنده در جای دیگر میافزاید:

    «با این که مجملی از شرح حال وی به عنوان سردار نگارش یافته بازهم محض پاس خدمات دیرینه آن یگانه خادم اسلام پاره ای از مزایای حال او را که بعداً به اطلاع این نگارنده رسیده ثبت اوراق می نماید... اخیراً در کرمانشاه متوطن و با همتی فتور ناپذیر مشغول تتبع و تحقیق و تألیف و انجام وظایف متنوعه علمیه شد و در نتیجه با تألیفات طریفه نفیسه خود تمامی اهل علم بلکه اسلام را رهنی علم میمنت شمیم خود نموده است». 23

    نویسنده مذکور در ادامه دوازده اثر علمی را نام می برد که علامه کابلی تا آن مزان تقدیم جامعه دانشمندان و عالم اسلام کرده است که از جمله آنها چهل حدیث است در این باره شیخ آقا بزرگ تهرانی مینویسد:

    «الاربعون حدیثا فی فضایل امیر المومنین علیه السلام من طرق العامع مع شرح الفاظها لغویاً و ادیباً و ذکر مناسباتها و شواهدها من سائر الاخبار من طرق العامه و الخاصه للعلامه المعاصر حید قلیخان المعروف بسردار کابلی نزیل کرمانشاه ابن نائب السلطه نور محمد خان خرج منه الی سنته 1340 شرح عشرین حدیثاً فی محلدین کل واحد منهما یقرب من عشره الاف بیت و خرج قلیل من الجزء الثالث و فقه الله لاتمامه». (24)

    یکی دیگر از مولفات او کتابی است که درباره قبله نوشته است در این باره علامه سید محسن امین می نویسد: «و کتابه فی القبله من احسن ما الف فی هذا الموضوع ابان فیه الازم من الاصطلاحات الریاضیه و غیرها و بیان الطول و العرض للیلدان المشهوره و قد شرع فی هذا الکتاب سنته 1336. و درباره قریحه شعری وی می نویسد: وله اشعار کثیره باللعه العربیه. و در بیان تألیفات وی از شانزده کتاب نام می برد و در پایان اضافه می کند: «توفی سننه 1357 کان من افاضل العلماء». 25

    شیخ محمد افضل ارزگانی

    یکی از علما تشیع که از مرگ نجات یافته برای شناسایی وضعیت رقتبار و سخت شیعیان تحت سلطه عبدالرحمن فعالیت پیگیر در عالم مهاجرت کرد مرحوم شیخ افضل ارزگانی است. وی بعد از کشتار فجیع شیعیان ارزگان زادگاهش را ترک نموده در پاکستان پناهنده می شود و سپس به ایران و عراق مسافرت کرده مظلومیت و وضع دردناک مردمش را برای ملتهای مسلمان به ویژه علما و مراجع نجف و ایران بازگو می کند مشکلات عدیده آورگان را یاد آور شده از آن برای قطع قتل عام شیعیان یاری می طلبد 26که این کوششها موجب می شود مرجع آن وقت مرحوم میرزای شیرازی طی نامه ای به وزارت خارجه ایران بخواهد تا از نمایند انگلیس در هند خواسته شود که در افغانستان مداخله کرده جلو شیعه کشی بیسابقه را بگیرد 27چون همانطور که گفته شد عبدالرحمن گماشته و به وجود آمده انگلیس بوده و در بسیاری موارد عامل اجرای نقشه ها ومنویات آن دولت حساب می شد.

    این عالم بزرگوار سرانجام تاریخ شیعیان افغانستان و مشاهدات خویش را به رشته تألیف درآورده و کتاب مهم و تاریخی «المختصر المنقول در تاریخ هزاره و مغول » را می نگارد که یکی از تألیفات مهم و اسناد تاریخی معتبر که به دور از چشم سانسور و دخالت حاکم دیکتاتور تألیف یافته است، می باشد. سرانجام وی به طور غریبانه در سرزمین بیگانه (پاکستان) جان می سپارد.

    آیت الله علی محمد کابلی

    او که در فاصله 1247 تا 1339 می زیسته است با تمام وجود برخورد عبدالرحمن و عمالش را با شیعیان لمس کرد و در این راه دوستان زیاد از جمله دو برادرش را از دست داد. مولف محترم الذریعه در این باره می نویسد:

    «شیخ علی محمد کابلی از فقهای صالح و علمای پرهیزکار بود او در سال 1247 ه در غزنی تولد یافته سپس همراه پدرش به کابل مهاجرت کرد و در زمان حکومت عبدالرحمن خان همراه دو برادرش به زندان افتاد و برادرانش شربت شهادت سرکشیدند اما او خود موفق به فرار شده به کربلا ساکن شد.

    وی قبلاً مقدمات را فراگرفته بود در آنجا به محضر عالم بزرگوار سید مرتضی کشمیری رسیده تحصیلاتش را آغاز به محضر عالم بزرگوار سید مرتضی کشمیری رسیده تحصیلاتش را آغاز کرد و تا آخر عمر آن حضرت در خدمتش بود. بعد از وفات استاد در درس سید اسماعیل صدر شتافته از یاران نزدیک و صمیمی او گردید همواره در صف اول جماعت به او اقتداء می کرد، نماز آقای صدر در صحن امام حسین علیه السلام و در مقابل باب زینب اقامه می شد.

    یکبار آقای صدر او را به عنوان نایبش به کابل فرستاد و او بعد از سالیان تلاش فعالیت اسلامی بر اثر مریضی به کربلا بازگشت و در آنجا هم معالجه و دارو و موثر واقع نشد سرانجام در سال 1139 ه. در نجف اشرف دار فانی را وداع گفت... استاد وی آقای صدر او را مجتهد مسلم می دانست و از او کتابخانه ارزشمندی باقی ماند... ». 28

    نویسنده مهاجر محمد یوسف ریاضی

    در جریان تهاجم همه جانبه و خونین عبدالرحمن خان به مرکز شیعیان «هزاره جات» آقای ریاضی که تا آن زمان به کار دیوانی و دفتری اشتغال داشت مورد سوء ظن قرار گرفته مجبور به ترک کشور شد. وی نویسنده و شاعر و عدالتخواه بو دکلیاتی مشتمل بر دوازده بخش در موضوعات گوناگون تاریخی، اجتماعی، ادبی دارد. او که از شیعیان و از خاندان اشرافی – ابدالیان – هرات است بسیاری از فجایع سپه عبدالرحمن را در هزاره جات و هرات به چشم خود دیده و یا از افراد موثق در همان زمان شنیده است.

    ریاضی جنایات عوامل عبدالرحمن را در کلیات خویش به ویژه «عین الوقایع» با بیطرفی و صداقت و ضبط کرده و از این طریق مورد خشم دستگاه دولت قرار گرفت به طوری که حتی در عالم آوارگی هم مورد سوء قصد عوامل اعزامی رژیم واقع شد اما او از آن جان سالم بدر برد. 29

    تاریخ ریاضی (عین الوقایع) از بقیه قسمتهای کلیاتش دارای ارزش بیشتر است چون این مقطع تاریخی کشور را که مورد تحریف و کتمان بسیار خاندان حاکم محمد زائی قرار گرفته است به مقدار زیادی قلم آورده است و سند و بی مانندی برای اثبات مقاومت مظلومانه شیعیان بخصوص هزاره ها و پایمردی آنا در راه مذهب تشیع می باشد.

    نکته مهم

    پر مسلم است که این دانشمندان شیعی برخی از آنانی بودند که به دست دیو تعصب و جهل قربانی شدند به گفته مرحوم غبار، عبدالرحمن در دوران حکومت بیست و یک ساله ( 1297- 1318 ه) عده زیاد روحانیون در درو کرد 30وی نمونه ای را از کشتار و حبس و آوراه گی روحانیون به دست عبدالرحمن خان ذکر می کند که به خوبی وضعیت مناطق دیگر شیعه نشین روشن می شود:

    «تلفات روحانیون نسبت به فیودالها بیشتر بود زیرا فیودالها اغلب به دولت تسلیم شدند در حاحلی که روحانیون کشته یا فراری گردیدند. از »یکه اولنگ»، صد خانوار روحانی به دست دولت افتاده و یکهزار خانوار روحانی موفق به فرار گردیدند و دو هزار و یکصد روحانی در جنگ کشته شدند. 31

    عبداالرحمن در ارتباط با شیعیان مظلوم اقغانستان از همه جنایتکاران و سفاکان تاریخ گوی سبقت را ربود او از چنگیز در این میدان پیشقدم شد چون چنگیز رفتارش با علما و دانشمندان و صنعتگران ملایم بوده است و برای آنان در جنگ ها امتیازات قایل شده با گذشت و عفو برخورد میکرد و تیمور نیز که یکی از خونریزان بنام تاریخ مشرق زمین است احترامش به علما و عرفا و صاحبان صنعت و هنر معروف است، اما عبدالرحمن در قدم اول و بیش از همه با دانشمندان و علما خصومت می ورزدید و از این جهت پیوران تشیع را به مصیبت بزرگ مبتلا ساخته و ثلمه های بزرگ بر پیکر اسلام وارد نمود چون این علما که قربانی تعصب و جاه طلبی و استعمار زدگی او شد ستارگان درخشانی در آسمان کشور بودند که تمام ملت اعم از هر مذهب و نژاد از نور آنان استفاده می کردند و در اثر راهنمایی آنان کشور را به سوی تعالی و تمدن پیش می بردند آیا نگارش آثار گرانقدری چون سراج التواریخ، تحفه الحبیب، فیضی از فیوضات، تذکره الانقلاب، سیاست الامان، استقلال افغانستان و دهها کتاب و رساله دیگر به خامه علامه فیض محمد کاتب انحصار به فرهنگ و تاریخ شیعه دارد؟! و آیا بیان الواقعه، ضاء المعرفه، عین الوقایع، دفتر دانش، دیوان غزلیات و... که از قلم محمد یوسف ریاضی تراوش کرده است. مایه مباهات تمام جامعه افغانستان بلکه فارسی زبانان و اهل علم و دانش نیست؟

    «... در واقع این آثار و نظایرش حرفی از آن هزارانی بود که باید در عبارت می آمد. » و نتایج زیان بار حکومت ظلم و ستم مشاهده می کنیم نتایجی که عقب ماندگی، فقر، بی سودای و نفاق خانمانسوز برخی از آن است متأسفانه با رفتن «بچه سقا» و آمدن نادرشاه تبعیض و تعصب زمان عبدالرحمن و فرزندانش به نحو عمیقتر و مدرنتر بر کشور سایه افکند که بیان آن را به آینده موکول می کنم.


    • پى نوشت ها

    ×× - یکه اولنگ به صورت یکاولنگ هم می نویسند فعلاً دارای 628/6 کیلومتر مربع می باشد و در ولایت با میان واقع شده است و در حدود 573/65 نفر نفوس دارد مردم آن پیر مذهب تشیع بوده به زبان فارسی سخن می گویند: شناسنامه افغانستان تألیف بصیر احمد دولت آبادی، ص 19.

    1. میر محمد صدیق فرهنگ، افغاستان در پنج قرن اخیر، ج 1، قسمت اول، (قم: اسماعیلیان، 1371)، ص 400

    2. حسین علی یزدانی، تاریخ هزارهها، چ 1، 1368)، ص 94

    3. محمد یوسف ریاضی هروی، عین الواقایع، (تهران: دانشگاه، 1369)، ص 131، و ص 138 میز غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، چ سوم، تهران: مرکز نشر انقلاب، 1366)، ص 640 و 641؛ میرمحمد صدیق فرهنگ؛ افغانستان در پنج قرن اخیر، ج 1، چ جدید، (قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1371)، ص 373

    4. غبار، پیشین، ص 641 و 670؛ فرهنگ، پیشین، ص 376، ریاضی، پیشین، ص 138 فرهنگ، پیشین، ص 376، ریاضی، پیشین، ص 138

    5. ریاضی، پیشین، ص 221؛ غبار پیشین، ص 669

    6. همان؛ فرهنگ، پیشین، ص 423

    7. در این باره مورخ شهیر افغانستان میز غلام محمد غبار می نویید: «مظالم امیر در هزاره جات سابقه ای در تاریخ کشور نداشت و فقط می توان مثال آن را در تاریخ هجوم چنگیز مطالعه کرد و بس. ص 670، اما به نظر می رسد وحشیگری عبدالرحمن در هزاره جات به درجاتی شدیدتر از چنگیز بوده است چون به شهادت تاریخ چنگیز «هنگامی حمله به شهری ابتدا به دانشمندان، صنعتگران، پیشه وران و عجزه ابلاغ می کرد که اگر شهر را ترک کنند در امانند». تاریخ هزاره، ص 70، حسین علی یزدانی.

    8. حاج کاظم، پیشین، ص 94

    9. غبار، پیشین، ص 670

    10-11- فرهنگ، پیشین، ج 1، قسمت دوم، ص 449

    12. پیشین، ص 669

    13-14 – بخش فرهنگی سازمان نصر افغانستان، یادواره شهید بلخی، (تهران: انتشارات سید جمال الدین حسینی، بی تا)، سخنرانی حسین علی یزدانی.

    15. فرهنگ، پیشین، 466

    16. عبدالحی حبیبی، جنبش مشروطیت در افغانستان، چ2، (کویته پاکستان، بینا، بی تا)، ص 121؛ غبار پیشین، ص 751 و 752.

    17. همان، ص 756- 799؛ ص 503- 524

    18. غبار، پیشین، ص 670 و 671

    19. لویه جرگه پغمان، ص 36.

    20. بخش فرهنگی سازمان نصر افغانستان، پیشین.

    21. سید مهدی فرخ، کرسی نشینان کابل، به کوشش محمد آصف فکرت (تهران: موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی 1370)، ص 254

    22- 23- میرزا محمد علی مدرس، ریحانه الادب، ج 3، (تهران: کتابفروش خیام)، ص 13؛ ج 5، ص 5-7

    24. شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج 1، (بیروت: دارالاضواء)، ص 415

    25. سید محسن امین، اعیان الشیعه ، ج 6،(تهران: سازمان چاپ و انتشارات، ص 273 و 274

    26. بخش فرهنگی سازمان نصر، پیشین.

    27. محمد حسین طالب قندهاری، دیروز و امروز افغانستان، (قم: بی نا، بی تا)، ص 273 و 274.

    26. شیخ آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، ج (مشهد: دار المرتضی للنشر) ث 1619 و 1620.

    29. ریاضی، پیشین، ص 250

    30-31- غبار، پیشین، ص 670؛ ص 669

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ناصری، عبدالمجید.(1374) طریقه تشیع و قله های تعصب در تاریخ افغانستان. ماهنامه معرفت، 4(1)، 72-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عبدالمجید ناصری."طریقه تشیع و قله های تعصب در تاریخ افغانستان". ماهنامه معرفت، 4، 1، 1374، 72-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ناصری، عبدالمجید.(1374) 'طریقه تشیع و قله های تعصب در تاریخ افغانستان'، ماهنامه معرفت، 4(1), pp. 72-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ناصری، عبدالمجید. طریقه تشیع و قله های تعصب در تاریخ افغانستان. معرفت، 4, 1374؛ 4(1): 72-