اخلاق و عرفان اسلامى
Article data in English (انگلیسی)
اخلاق و عرفان اسلامى
استاد محمدتقى مصباح
اشاره
تاکنون سه بخش از سلسله درس هاى اخلاقى استاد مصباح ـ دام عزه ـ در تبیین وصایاى امام صادق(ع) به عبدالله بن جندب را به شما اهل معرفت تقدیم داشته ایم. در بخش قبل، نکاتى در باب محاسبه نفس در زمینه خلوص نیت، اجتناب از کارهاى لغو و مشتبه، وسعت نظر اولیاى خدا در عبادت و شدت علاقه آنان به خدا ذکر شد. اینک در چهارمین بخش از این سلسله دروس، با هم دُرمایه هاى استاد را بر گوش جان مى نشانیم:
«یَا عَبداللّهِ،... طُوبى لِعبد لم یغبط الخاطئینَ على ما اُوتوا مِن نَعِیمِ الدُّنیا و زَهرتِها، طُوبى لِعبد طَلبَ الآخرةَ و سَعى لها، طُوبى لِمن لم تلهِه الاَمانىُّ الکاذبةُ.»
پرهیز از دل باختگى در برابر دنیا
اگر در مواعظ پیامبر اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت: دقت کنیم، خواهیم دید که یکى از مسائل محورى و مهمى که زیاد بر آن تکیه شده و درباره آن مطالب گوناگونى مؤکداً بیان گردیده مسأله «توجه به آخرت» و «پرهیز از دل باختگى در برابر دنیا» است. همه این تعالیم از قرآن گرفته شده است; زیرا مواعظ آن ها و سخنانشان تابع بیان قرآن کریم و تعلیم و تربیت الهى است. آنان تربیت یافتگان بدون واسطه خدا هستند و قرآن در واقع، عِدل آن هاست. به عبارت دیگر، آن ها خودشان قرآن مجسّم اند. اگر در زندگى آنان خوب دقت کنیم مصادیق قرآن را یک به یک مى یابیم. در کلمات آن ها هم که خوب توجه کنیم، مى بینیم برگرفته از قرآن و منطبق بر آن است. خود آن ها هم بر این نکته تأکید کرده اند که آنچه را ما مى گوییم از قرآن است و امتیاز ما بر سایر خلق در این است که از کلام خداوند چیزهایى را مى فهمیم که دیگران یا آن ها را نمى فهمند یا کم تر مى فهمند.
قرآن کریم بر این مطلب تأکید بسیار دارد که زندگى دنیا کم ارزشوناپایدار است، در حالى که آخرت برتر و پایدارتر; زندگى دنیا موجب فریب انسان و بازدارنده او از کمالات است; و ... تا آن جاکه حتى دل بستگى به زندگى دنیوى در ردیف کفر قرار داده شده است: «وَ وَیلٌ لِلکافرینَ مِن عذاب شدید الّذینَ یَستجِبّونَ الحیاةَ الدّنیا علىَ الآخرةِ»(ابراهیم:2و3) طبق این بیان، کافران کسانى اند که زندگى دنیارابرآخرت ترجیح مى دهند;وقتى امردایرشود بین خواسته هاى دنیوى و آنچه براى آخرت آنان کارساز است، دنیا و لذت هاى زودگذرش را بر سعادت دایمى و ابدى آخرت ترجیح مى دهند.
در روایت مزبور، امام صادق(ع) به شیوه بیانى قرآن کریم به عبدالله بن جندب مى فرماید: «خوشا به حال کسى که نسبت به کافران حسرت نخورد براى آنچه از نعمت هاى دنیا و زیورهاى آن به ایشان داده شده است! خوشا به حال کسى که آخرت را برگزید و در راه آن کوشش نمود! خوشا به حال آن که آرزوهاى دروغین فریبش نداد!»
این روایت امام صادق(ع) همانند خطاب خداوند به پیامبر اکرم9 در قرآن است که مى فرماید: «لا تَمُدَّنَّ عینَیک الى ما مَتّعنا به ازواجاًمِنهم زهرةَ الحیاةِ الدُّنیا لنَفتنِهم فیه و رزقُ ربِّکَ خیرٌ و اَبقى»(طه:131); اى پیامبر، هرگز به متاع ناچیزى که به آنان در جلوه حیات دنیوى دادیم چشم آرزو مگشا و رزق خداى تو برتر و پاینده تر است. البته باید توجه داشت که این گونه خطاب هاى قرآنى در ظاهر، به شخص پیامبر9 است، اما همان گونه که از ائمّه اطهار: روایت شده، این ها از باب «ایّاکَ اعنى و اسمعى یا جاره» و به قول خودمان، «به در مى گویند تا دیوار بشنود» است.
گاهى انسان چون چشمش باز است، براى دیدن اطراف یا براى رفع حاجت بهره هایى را که دیگران در زندگى دارند مى بیند، اما این نگاه گذراست، ولى گاهى انسان به چیزى خیره مى شود و تحت تأثیر واقع مى گردد. در آیه مزبور، خداوند مى فرماید: چشم هایت رابه نعمت هایى که به دیگران داده ایم ندوز، به این چیزها خیره نشو. این ها زر و زیور دنیا و بهره هایى است که به گروهى از مردم داده ایم تا آن ها را بیازماییم.
به طورطبیعى،همه مردم دراستفاده از زندگى دنیا و نعمت هاى آن مساوى نیستند. همیشه به صوت تکوینى، چنین اختلافى وجود داشته و تا ابد هم وجود خواهد داشت. این موضوع دلایل گوناگونى دارد. اما در هر حال، وقتى نگاه انسان به نعمت هایى بیفتد که دیگران در اختیار دارند، ممکن است تحت تأثیر واقع شودکه مثلاً، دیگران چه خانه هایى، چه ماشین هایى، چه باغ هایى و... دارند،اما خودش در خانه اى محقّر اجاره نشین است، ماشینى ندارد، باغى ندارد و ده ها مشکل دیگر سر راه اوست. وقتى به این گونه نعمت ها و ظواهر زندگى خیره مى شود هوس در او ایجاد مى گردد. وقتى هوس ها تشدید شد به دنبال این مى رود که خودش هم به آن ها دست رسى پیدا کند. ابتدا با خود مى گوید: از راه حلال آن ها را به دست مى آورم. اما وقتى مى بیند از راه حلال ممکن نیست به سراغ مشتبهات مى رود و کلاه شرعى سر خودش مى گذارد. بعد که مى بیند با آن ها هم کارش به جایى نمى رسد مجبور مى شود براى رسیدن به خواسته هایش از درِ حرام وارد شود; مثلاً، براى رسیدن به زندگى بهتر، تا مى تواند قرض مى کند، براى پرداخت آن ها تا جاى که ممکن است چک و سفته مى دهد، براى این که آبرویش نریزد قرض ربوى مى کند یا خلف وعده مى نماید و... در نتیجه، به حرام مسلّم آلوده مى گردد. این مسیرى است که افراد زیادى آن را پیموده اند; کسانى که چه بسا دستشان از همه چیز خالى بوده، امادر نتیجه همین هوس ها به ثروت هاى بادآورده دست پیدا کرده اند.
اگر انسان بخواهد به چنین گناهانى و چنان عواقب زشتى مبتلا نگردد، باید از ابتدا جلوى این سرچشمه گناه را سد کند; به ظاهر دنیا و مکنت دیگران خیره نشود، بلکه به صورت گذرا به این مسائل بنگرد. درست است که این ها زیور و زینت زندگى دنیوى است، ولى چشم دوختن به آن ها سبب محروم ماندن از زندگى بهتر و پایدار اخروى مى گردد.
حکمت نابرابرى انسان ها در برخوردارى از ظواهر دنیا
خداوند در آیه مزبور، خطاب به پیامبرش9 درباره این که چرا به برخى از مردم نعمت هاى بیش ترى داده دو نکته بیان مى فرماید:
اول آن که افزونى نعمت برخى از مردم نشانه دوستى بیش تر خدا با آن ها نیست، بلکه نشانه آزمایش خداوند از آن هاست. خداوند در آیه دیگرى، در اشاره به این موضوع مى فرماید: «اِنّما اموالُکم و اولادُکم فتنةٌ»(انفال:28); اموال و فرزندان شما فقط مایه آزمایش شمایند. و در جاى دیگرى مى فرماید: «و نَبلوکم بالشّرِّ و الخیرِ فتنةً»(انبیا: 35); و شما را به بدى و خوبى مى آزماییم. «فتنه» در اصل، به معناى آزمایش است. اموالى هم که خدا به ما عنایت کرده به همین دلیل «فتنه» خوانده شده است تا معلوم شود که آیا در به دست آوردن و مصرف آن، احکام شرعى را رعایت مى کنیم یا نه. بنابراین، آنچه وسیله آزمایش است ارزش چشم دوختن و خیره شدن ندارد. بله، اگر این اصالت داشت و ذاتاً مطلوب بود، جا داشت فکرمان را روى آن متمرکز کنیم، اما چون وسیله آزمایش است و باید پس از انجام آزمایش رها شود، ارزش تعلّق خاطرو پر کردن اندیشه را ندارد; مثل یک برگ کاغذ است که در جلسه امتحان به دانش آموز مى دهند تا پاسخ سؤالاتش را روى آن بنویسد. بنابراین، درست نیست در فکر این باشد که کاغذ زیبایى است یا نه، باید به اصل امتحان بیندیشد تا خوب از عهده آن برآید.
دوم مقایسه این نعمت ها با نعمت هاى اخروى است. تعبیرى که قرآن در این مورد به کار مى برد یکى از تعابیر کمیاب است: «و رزقُ ربِّک خیرٌ و اَبقى.» این مطلب وقتى خوب وضوح مى یابد که توجّه کنیم به این که قرآن و تعالیم اسلامى، خداوند را روزى دهنده مى شناسد: «اِنّ اللّهَ هو الرزّاقُ ذو القوّةِ المتینِ.»(ذاریات:58)، همه نعمت هاى دنیا هم براى انسان در واقع روزى خداونداست.درعین حال مى فرماید: به این نعمت ها که در واقع،وسیله آزمایش است چشم ندوز. رزق خداچیز دیگرى است; همان است که به خداوند متعال انتساب تشریفى دارد و درباره شهدا مى فرماید: «عندَ ربِّهم یُرزقونَ.»(آل عمران: 135) چنین رزقى است که ارزش دارد انسان به دنبال آن باشد و بدان اهتمام ورزد.
شرف رزق خداوند بر ارزاق دنیوى
این نکته را باید توجه داشت که از یک نظر، همه رزق ها رزق خداست، اما آنچه تشریفاً منسوب به اوست از ارزش والایى برخوردار است; مثل این که خودش کعبه را «بیتى»(بقره: 135) معرفى مى کند، در حالى که همه بیوت متعلّق به اوست. چنین اضافه اى را «اضافه تشریفى» مى گویند; یعنى، به دلیل شرافتى که برخى چیزها دارند، خداوند آن ها را به خودش منتسب مى کند. نمونه دیگر این مطلب در عبارت «نفختُ فیه مِن روحى» (حجر: 29) است. هر جنبنده اى که روحى دارد روحش از آنِ خداست،اماخداوند تنها روح انسان را روح خودش نامیده است.
بنابراین، اولاً، نعمت هاى دنیوى، همه وسیله آزمایش انسان است. ثانیاً، هیچ کدام از آن ها را نمى توان رزق الهى دانست; رزق خدایى، که مورد نظر اوست، آن است که در آخرت نصیب بندگان خاصش مى کند.
با همین مضمون، دو آیه دیگر هم در قرآن داریم: خداوند مى فرماید: «و لا تُعجِبکَ اموالُهم و لا اولادُهم اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیعذبَهم بها فى الحیوةِ الدّنیا و تَزهقَ انفُسهُم و هم کافرونَ»(توبه: 55); مبادا از (کثرت) اموال و اولاد آن ها به شگفت آیى; خدا مى خواهد آن ها را در زندگى دنیا بدان ها عذاب کند و در حالى که کافرند جان آنان را بستاند. آیه دیگر هم که آیه 85 سوره توبه است همین مضامین را دارد. این آیات درباره منافقان نازل شده است.
خداوند در این آیات کلمه «اعجاب» را به کار برده است. «اعجاب» مفهومى عمیق تر از این دارد که انسان از چیزى خوشش بیاید، بلکه هرگاه چیزى انسان را تحت تأثیر قرار دهد و او را منفعل کند، مى گوییم او را به اعجاب واداشته است. خداوند به پیامبرش9 مى فرماید: کثرت اموال و اولاد آن ها تو را دچار دل مشغولى نکند. آن ها طعم زندگى و شیرینى آن را نخواهند چشید. وقتى هم این ها را از دست مى دهند. در ماتم فقدان آن ها خواهند سوخت. اولین دردسر و زحمت افراد مال دوست در جمع کردن مال است، سپس در نگه دارى آن. به همین دلیل، شیرینى زندگى را درک نمى کنند. هنگام مردن هم وقتى مى بینند تمام آنچه را جمع کرده بودند و با زحمت از آن محافظت نموده بودند از دست مى دهند، خدا مى داند که چقدر نگران مى شوند! اموالى را که با یک عمر زحمت، ظلم و ستم، حق کشى، و تجاوز به حقوق دیگران، فراهم کرده بودند، همه را یک جا از دست مى دهند. آنگاه در حالى از دنیا مى روند که کافرند. براى تعبیر مردن چنین کسانى، خداوند نمى فرماید: یموتون، بلکه مى فرماید: «تزهقَ انفسهم» یعنى: جانشان درمى آید و بدترین ناراحتى ها را متحمل مى شوند.این همان نتیجه سوء آزمایش است که در هنگام مرگ ظاهر مى شود. خداوند این تعابیر را به کار مى برد تا انسان را از دل بستن و خیره شدن به زر و زیور دنیا بر حذر بدارد.
این که چراخداوندکششوتمایل به سمت این گونه ظواهردنیا را دردل انسان قرارداده بحث دیگرى است.امااین گونه آیاتوروایات درصدد تحذیرمردم از چشم دوختن به مظاهر مادى زندگى است.
غبطه ممدوح نسبت به مال دنیا
باید توجه داشت که نعمت هاى دنیا مخصوص کفّار نیست، برخى بزرگان و اولیاى خدا هم نعمت هاى زیادى در اختیار داشته اند; مثلاً، حضرت سلیمان(ع) به قدرى از نعمت هاى خداوند بهرمند بود که قرآن درباره اش «مُلکاً لا یَنبعى لاحد مِن بعدِه»(ص: 35) را ذکر فرموده است. در احوال آن حضرت آمده که جن و انس و حتى وحوش و طیور هم در اختیارش بودند. بنابراین، چنین نیست که هرکسى نعمتى دارد، حتماً آدم بدى است و این نعمت ها مایه عذاب او خواهد شد، بلکه این گونه نعمت ها اسباب آزمایش اند; برخى از آن سربلند بیرون مى آیند و برخى سرشکسته. کسانى که خدا را فراموش نکنند و از آن براى آخرتشان بهره برگیرند سربلندان اند و کسانى که در جمع کردن این اموال و استفاده از آن ها موازین شرع را رعایت نکنند سرشکستگان اند. بنابراین، حتى عیبى ندارد که انسان از خدا بخواهد از اموال دنیایى در اختیار او قرار دهد تا در راه آخرت خودازآن استفاده کند. پس نعمت هایى که در دست مؤمنان است، اگر موجب غبطه خوردن هم بشود در این که آن ها را در راه خدا صرف مى کنند اشکالى ندارد; مانند اموالى که در دست حضرت خدیجه بود و آن ها را در راه نشر و احیاى اسلام صرف کرد.
آنچه خطرناک مى باشد این است که به آنچه در اختیار کافران است یا در اموالى که در اختیار کسانى است که از آن براى آخرت خود استفاده نمى کنند حسرت بخوریم. خداوند در قرآن، براى ما مثال مى زندتا ببینیم کسانى که از مال و مُکنت خود براى آخرتشان استفاده نکردند سرانجامشان چه شد:
قارون کسى بود که به قدرى از گنج هاى فراوان در اختیارش قرار داده شده بود که عده اى پهلوان نیرومند باید فقط کلیدهاى گنج هایش را حمل مى کردند: «آتیناهُ مِن الکنورِ ما اِنّ مفاتِحه لَتنوءُ بالعُصبةِ اُولىِ القُوّةِ.»(قصص: 76) او تمام دارایى اش را در برابر قومش به نمایش گذاشت. عده اى از پیروان حضرت موسى(ع) با خود گفتند: اى کاش، ما هم از این نعمت ها بهره اى داشتیم. کار خلافى نکردند مرتکب حرامى نشدند، فقط وقتى این همه جواهرات و دارایى را دیدند به هوس افتادند; «یا لیتَ لنا مِثلَ ما اُوتىَ قارونُ اِنّه لَذو حظٍّ عظیم.»(قصص: 79)
وقتى قارون از اطاعت حضرت موسى(ع) سرپیچى کرد و با عذاب خداوند، خودش و تمام دارایى اش در زمین فرو رفت، آن ها که آرزو مى کردند که دارایى او را داشته باشند، به خود آمدند و گفتند: عجب اشتباهى کرده بودیم، اگر ما هم اموالى مثل او داشتیم امروز به همین وضع مبتلا مى گشتیم; گویى خدا بر هر که بخواهد رزقش را گشاده مى گرداند و گویى خدا کافران را سعادتمند نمى کند; «وَ اَصبحَ الّذینِ تَمنَّوا مکانَه بالأمسِ یَقولونَ ویکأنّ اللَّه یَبسطُ الرّزَقَ لِمن یشاءُ مِن عبادهِ و یَقدِرُ لَولا اَن مَنَّ اللّهُ علینا لخَسفَ بِنا وَیکأنّه لا یُفلحُ الکافرونَ.»(قصص: 82)
این گونه داستان ها را قرآن مجید براى این نقل مى کند که ما تأمّل کنیم و بفهمیم نعمت هایى را که خدا در اختیار دیگران قرار مى دهد چنان ارزش ندارد که بخواهیم به آن ها خیره شویم و دل ببندیم. بله، اگر انسان از راه صحیح مالى به دست آورد و در راه خدا هم مصرف کند خوب است. اما خود مال ارزش دل بستن ندارد، بلکه صرفاً یک وسیله آزمایش است، یک برگ امتحان است. ارزش آن بستگى به این دارد که در آن چه پاسخى بنویسیم. پس «خوشا به حال بنده اى که نسبت به گنه کاران غبطه نخورد براى آنچه از نعمت ها و زیورهاى دنیا به ایشان داده شده است! خوشا به حال بنده اى که آخرت را برگزید و در راه آن کوشش نمود! خوشا به حال آن که آرزوهاى دروغین و آرزوهاى غیر واقعى فریبش نداد!» ادامه دارد.
-
پى نوشت ها
1ـ محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 78، ص 279 / ابن شعبه حرّانى، تحف العقول، ص 301