راهکارها و ابزارهاى فهم و تفسیر قرآن
Article data in English (انگلیسی)
راهکارها و ابزارهاى فهم و تفسیر قرآن
عزت الله مولایى
مقدمه
«قرآن مشعلى است که نور آن هرگز خاموش نمى گردد، چشمه زاینده اى است که واردان از آن نمى کاهند، نشانه هایى است که روندگان بى آن ها راه نمى یابند، دلیل کسى است که به آن سخن گوید، فیروزى کسى است که آن را حجّت آورد، نگه دارنده کسى است که به آن عمل کند، سپر کسى است که آن را دربرگیرد، دانایى کسى است که آن را در گوش دارد. همانا قرآن کان ایمان و کانون آن، سنگ هاى بناى اسلام و پایه آن، میدان هاى حق و راه هاى آن است.»
ضرورت شناخت قرآن و شناخت پذیرى آن
نخست دلایل ضرورت شناخت قرآن و امکان بررسى، تدبّر و تفکّر درباره آن را با دقت بررسى مى کنیم، سپس به پژوهش و جست وجوى راه کارها و ابزارهاى فهم صحیح این کتاب با عظمت مى پردازیم.
دلایل ضرورت شناخت و شناخت پذیرى قرآن و جست و جوى راه کارهاى تفسیر و تحصیل مقاصد خداوندى را در یک نگاه کلى، مى توان موارد ذیل دانست:
1ـ قرآن کریم، تنها معجزه جاویدان و سند حقّانیت اسلام و گواه صدق رسول خاتم(ص) است که طى آیاتى، جنّ و انس را به هماوردى فراخوانده،2 عدم امکان آن را اعلام داشته است و ضرورت آشنایى با موارد یاد شده، لزوم شناخت قرآن و امکان شناخت آن را ضرورى مى نماید.
2ـ قرآن خود را برابر نوامیس فطرت معرفى کرده(روم:30) و بشر را به شناخت آن فرامى خواند. جست و جوى فطرت ضرورت شناخت قرآن را لازم و امکان پذیرى آن را آشکار مى سازد.
3ـ با توجه به اینکه راه کارهاى شناخت بشرى (حس، تجربه، عقل، شهود و...) در عرصه جهان شناسى و حقایق نهفته در آن ناتوان است، تنها راه کار مطمئن و دقیق، روزنه حقیقت نماى وحى است که انسان را بدان رهنمون مى گردد.3
4ـ با توجه به خدشه دار شدن سنّت رسول خدا(ص) در جریان نامبارک سقیفه،4 این تنها قرآن است که از صدر اسلام تاکنون و تا ابد، از گزند تحریف مصون بوده و آیینه تمام نماى اسلام است. از این رو، شناخت آن ضرورى مى باشد.
5ـ از آن جا که قرآن کریم در تمام عرصه هاى زندگى بشرى، قوانین جاویدان حیاتى عرضه کرده،5 شناخت کامل آن ضرورى است.
6ـ قرآن کریم داراى اعجاز بیانى است و از این ره گذر، عقول و دل هاى بزرگ و والا را چون نیروى مغناطیسى مجذوب خویش مى سازد. از این رو، براى فراهم آوردن زمینه چنین جذبه و گرایشى براى عشّاق انوار ربوبى، شناخت قرآن ضرورى مى نماید.6
7ـ از آنجا که انسان همواره براى نیل به جوار قرب حق در حرکت بوده7 و حرکت نیز به شناخت ژرف و دقیق نیازمند است8 و از سوى دیگر، قرآن کریم در ضمن آیه هایى، همگان را به تدبّر و تفکر و اندیشه در آیات خود دعوت کرده،9 بى توجهى بدان را گناه شمرده و غافلان از آن را مورد نکوهش قرار داده، همچنین قرآن خود را «تبیان کلّ شىء» معرفى کرده و همه اهل عالم را بدان نیازمند مى داند،10این موارد، شناخت آن را ضرورى و لازم مى گرداند.
8ـ قرآن کریم از سوى پروردگار بى نیاز فرود آمده و از هر نوع کلام بشرى بى نیاز بوده و دیگر دانش هاى بشرى بدان نیازمند است. بنابر این، شناخت قرآن از نیازهاى ضرورى و اصیل بشرى است.11 از یک سو، در حوزه اسلامى، ارزیابى هر اندیشه اى، حتى سنّت رسول خدا(ص)، به قرآن واگذار شده و این خود مسأله شناخت قرآن را ضرورى مى نماید.12 از سوى دیگر، در قرآن کریم به فرض نزولش بر مردگان و جمادات بى روح، از تسلیم پذیرى آنان سخن گفته، در مقام نکوهش انسان برآمده و از سرپیچى و تمردّ وى شکوه نموده است. بنابراین، بر اساس عقل، کتاب، سنّت، تاریخ، تجربه، حس و فطرت سلیم بشرى، شناخت قرآن لازم بوده و هیچ کس در هیچ زمان و هیچ شرایطى، از آن بى نیاز نیست.
قرآن در آیینه قرآن
قرآن کریم در یک فراخوانى عمومى، جن و انس را به مطالعه و فهم خود دعوت کرده و خود را شناخت پذیر و قابل فهم معرفى مى نماید، چنان که در آیاتى خود را چنین معرفى مى کند:
راهنماى مردمان;13 خودنما و دیگر نما;14 روشنگر مردمان;15 داور میان متخاصمان;16 نشانه بزرگ حق; روشنى بخش جامعه;17 فرقان و فاصل حق و باطل;18 مایه بیدارى و هوشیارى مردم;19 مایه تفکر و شکوفایى عقل;20 زمینه تدبّر ژرف; مایه تذکر و پندآموزى بشر;21 راهى استوار به سوى حق، تقواپیشگى و حیات معقول معنوى;22 نورى روشنگر از سوى پروردگار عالم و پیام ربوبى23 معرفى کرده و براى اثبات دعوى خود، اقامه برهان مى نماید; و تبیان همه اشیا و حقایق، بیان کننده هر خشک و تر و جامع همه مفاهیم حقوقى در گستره خود.
قرآن اصول تفسیر خود را در سه اصل اساسى مى داند: قرآن با قرآن، قرآن با عقل، و تدبّر و تفکر و بررسى.24
راه کار تفسیرى از دیدگاه قرآن
قرآن کریم راه کار تفسیرى خود را طى آیاتى، چنین بیان کرده است: «اِنَّ عَلَینا جَمْعَهُ وَقُرآنَهُ فَاِذا قرأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قرآنَهُ ثُمَّ اِنَّ عَلَیْنا بَیانَهُ» (قیامت: 17ـ19); به راستى، گردآورى و تلاوت قرآن برعهده ماست. پس هنگامى که آن را مى خوانیم تو قرائت ما را پیروى کن، آن گاه در بیان مقاصد و مفاهیم آن، از ما پیروى نما.25
بر پایه این آیه، تفسیر قرآنى را خود خداوند به عهده گرفته و در آیات دیگرى، آن را برعهده رسول الله(ص) نهاده است. آیه هاى 44 و 64 سوره نحل و آیه هاى 15 و 19 سوره مائده بر این مطلب صادق اند; چرا که بر اساس این آیات و آیه 2 سوره جمعه، 129 و 151 سوره بقره، 164 آل عمران و دیگر آیات مشابه، بیان مقاصد قرآن کریم به عنوان یکى از مهم ترین، بزرگ ترین و بنیادى ترین وظایف رسالت تلقّى شده است; یعنى، تلاوت، بیان مقاصد، تعلیم آن و تزکیه مسلمانان همراه با آموزش حکمت اساس رسالت، بلکه تمام آن مطرح گردیده و کوتاهى در بیان آنچه نزول یافته، هم چون عدم ابلاغ آن26 تلقّى گردیده است. واضح است که میان این دو ملازمه عقلى حاکم است; زیرا از سویى، بیان مقاصد و حقایق قرآن را خود ذات اقدس ربوبى برعهده گرفته و از سوى دیگر، بیان آن را به طور کامل، به عهده رسول خاتم(ص) نهاده و براى آن بزرگوار تفصیل داده است. بنابراین، آیاتى از قرآن، آیات دیگر را تفسیر مى نماید و یکى از منابع اساسى و بنیادین تفسیر قرآن خود قرآن است.
دومین منبع تفسیرى قرآن، رسول خاتم(ص) است، چنان که در آیات 44 و 64 سوره نحل، 129 و 151 سوره بقره، 164 آل عمران، 15 و 19 مائده و دیگر آیات آمده است.
از نظرگاه تاریخى نیز شواهد فراوانى در دست است که رسول خدا(ص) به دنبال قرائت آیات، تفسیر و مقاصد آن ها را نیز براى صحابه و بهویژه امیرالمؤمنین(ع)، بیان مى فرمود. روایت عبدالرحمن السّلمّى (ت 72 هـ.ق) از برخى صحابه هم چون عثمان و ابن مسعود و دیگران ـ مبنى بر این که یاران پیامبر(ص) هنگام آموزش قرآن، همین که ده آیه فرامى گرفتند، به آموختن تفسیر آن از رسول خدا(ص) مى پرداختند، آن گاه به سراغ فراگیرى آیات دیگر مى رفتند277 مؤیّد این مدّعاست. سیوطى نیز به گزارش از ابونعیم اصفهانى از قول امیرالمؤمنین(ع) مى گوید: به خدا سوگند، آیه اى بر محمد(ص) فرود نیامد، مگر آن که من فهمیدم که در مورد چه کسانى و در کجا فرود یافته است; چرا که خداوند به من دلى خردمند و زبانى مسؤول عنایت فرموده است.28
گزارش ابن مسعود درباره آیه «الَّذینَ آمَنُوا وَلَم یَلْبِسُوا ایمَانَهُم بِظُلم»، (انعام:82) ـ که صحابه را ناامید مى گردانید و رسول خدا(ص) «ظلم» را به شرک تفسیر فرمود ـ نیز دلیل بر این مطلب است.
بنابراین، راه کار خود قرآن در تفسیر خویش، همان تفسیر آیه با استفاده از تدبّر در آیات و استنطاق آن ها از مجموع آیات مربوط به موضوع و بیانات رسول خدا(ص) است.
راه کار تفسیرى خاندان رسالت:
همان گونه که قرآن کریم بیان خویش را خود عهده دار شده، به بیان رسول خدا(ص) نیز حجّیت بخشیده و ایشان نیز به بیان ائمّه اهل بیت: حجّیت و اعتبار داده اند.29 بنابراین، چنین نتیجه مى گیریم که:
1ـ قرآن روشن است و در آیاتش هرگز اختلافى نیست.
2ـ در صورت بروز اختلاف، در بیان فهم مقاصد آن، مرجع نهایى حل اختلاف، رسول خدا(ع) و اهل بیت عصمت: مى باشند; پیشوایانى که در آموزش خود از خطا و نسیان و گناه معصوم و مصونند و قهراً روش تفسیرى آنان همان روش ارائه شده در قرآن است. ائمّه دین: به پیروى از قرآن و رسول خاتم(ص) این روش را در آموزش هاى خود به یاران خویش انتقال دادند.
روایاتى مانند «انّما نُزّل القرآنُ لیصدّق بعضَه بعضاً» و «ینطقُ بعضُه ببعض و یشهدُ بعضُه على بعض»30 این مطلب را تأیید مى نماید و این غیر از تفسیر به رأى ـ که ممنوع است ـ مى باشد; چرا که در این روش، مفسّر نخست آیات مورد نظر را استنطاق مى کند و احادیث ائمّه اهل بیت: را مى نگرد و پس از آشنایى به روش آنان، با استفاده از قرآن و سنّت و عقل و تدبر، به تفسیر آیات مى پردازد.31 آنان که درباره قرآن به انواع تناقض ها دچار آمده و در مورد آیات الهى به ناروا، سخن گفته اند و گاهى به تناقض برخى آیات با برخى دیگر و یا با سنّت رسول خاتم(ص) حکم کرده و یا سنت را در ارتباط با خودش و یا با عینیّت تاریخى دانسته اند، همه از بى اطلاعى و از عدم آشنایى آنان با روش تفسیرى خواندن وحى بوده است. قرآن کریم هرگونه اختلاف و تناقض را از دامن پاک خود دور دانسته و در مقام تحدّى، براى اثبات اعجازبیانىو حقّانیت خود، بدان استدلال مى فرماید.32
راه حل تناقض هاى اُسطوره اى
قرآن کتابى است دردآشنا و شفابخش; مانند داروخانه اى که براى همه امراض دارویى ویژه دارد، اما باید درد و دارو را شناخت تا درمان مؤثر واقع شود. در بیمارى هاى روحى و معنوى نیز چنین است. دواى هر دردى آیه اى خاص است; آیه اى متناسب با آن درد. و شاید یکى از دلایل نزول تدریجى قرآن کریم در طول 23 سال همین باشد و علت مراتب نزول و مراحل آن به صورت دفعى و تدریجى و به دو صورت مجمل و مفصّل،33 روح و حقیقت تعیّن نایافته قوانین جهاد و دفاع و قوانین مالى یا جنایى در ارتباط با گروه هاى گوناگون الحادى و مسلمان در طول 23 سال نیز همین موضوع باشد.
گوناگونى استدلال هاو موضع گیرى قرآن در برابر کفّار قریش، یهود و ملحدان، منافقان و بیماردلان نیز همین بود. بنابراین، هر جاکه آیه هامتناسب با نیازها و روحیه ها و زمان ها تلاوت گردند و درآن هاتدبّرلازم بشود،هیچ گونه تناقضى در آن احساس نمى گردد.
تفاوت هدف به تفاوت روش
اگر هدف پژوهشگر تنها قرائت و روخوانى قرآن باشد با تسلط بر قواعد قرائت بدان نایل مى گردد. اگر هدف او بالاتر از این و در حد فهم احکام و مفاهیم بلند قرآن باشد، در این صورت، باید با آموزش قواعد اصول الفقه مدار دلالت ها را از قبیل عام و خاص، مطلق و مقیّد، ناسخ و منسوخ و... بازشناسد.34 و اگر هدف او فقه اکبر و یک نطاق گسترده ترى باشد، باید فراتر از مراحل سه گانه اصول الفقه (بحث دلیلیّت، دلالت، و تعارض ادلّه) حرکت کند و در سطح گسترده و کلان، مسأله را مطرح نماید تا با مطالعه نظام هاى اسلام، به صورت یک مجموعه به هم پیوسته و داراى روح واحد، روح واقعى اسلام را در پرتو مجموعه آیات و روایات کشف کرده، در حریم کبریایى قرآن و اسلام مأوا بگیرد و به درجه تفقه در دین نایل گردد.35
بنابر این، اگر در اندیشه فهم اغراض و اهداف قرآن و اسلام باشیم، باید در جست و جوى اصول روشمند دیگرى باشیم و به کمک آن ها، به اغراض و مقاصد بلند کلام خدا پى ببریم; چرا که قرآن و سنّت در یک افق تاریخى ویژه، براى هدایت انسانیت تا ابد نزول یافته و شناخت افق تاریخى عصر نزول در فهم آن تعیین کننده است. از این ره گذر است که امام(ع) فقه متعالى را چنین توصیف مى نماید: «انتم أفقهُ النَّاسِ اِذَا عرفتم معانى کلامِنا»;36 شما فقیه ترین مردم هستید، هرگاه معانى سخنان ما را دریابید.
نقش عترت: در تعیین مقاصد قرآن
با بررسى سیره معصومان: و واقعیات عینى روشن مى شود که روش «تفسیر قرآن با قرآن» کارسازترین راه فهم قرآن و کشف مقاصد آن است. البته این روش دشوارى هاى فراوانى دارد که اگر بر اساس اصول صحیح و قانونمند عمل نشود، موفقیتى نخواهد داشت; زیرا:
1ـ برخى ازآیات تنهایک باردرقرآن نزول یافتهوهم گونى ندارد.
2ـ فهم کامل و نهائى قرآن در انحصار راسخان در علم و ثقل کبیر است. باید با رجوع بدانان از آن بهره مند شد. پس صِرف مقارنه آیات37 نمى تواند کارساز باشد.
3ـ قرآن داراى ظهر و بطن است که این بطون در برخى روایات تا هفتاد مرتبه ذکر شده است: «اِنّ للقرآنِ ظهراً و بطناً ولبطنِه بطناً اِلى سبعةِ اَبطن او سبعین.»;38 به راستى، قرآن داراى ظاهر و باطنى است و باطن آن داراى بطنى دیگر تا هفت و یا هفتاد بطن.
4ـ با صرف نظر از روایات ظهر و بطن، عمق معانى قرآن با قلّت لفظِ (بلیغ بودن) آن، غموض ویژه اى را بر آن افزوده است و آیات تدبر و تفکر و... نشانگر این واقعیت است; چرا که مقاصد قرآن کریم بسى دورتر و فراتر از افق فکرى انسان خاکى است; هرقدر پیش بتازد هنوز اندر خم یک کوچه است.
ترجمه و تفسیر
به منظور دست یابى به مفاهیم آیات، رعایت اصول ذیل لازم است:
الف ـ جمع آورى آیات هم خانواده (نظایر و اشباه) از طریق معاجم قرآن;
ب ـ تفسیر آیات متناظر به کمک یکدیگر;
ج ـ عرضه متشابهات بر محکمات بر پایه «هُنَّ اُمّ الکتابِ» (آل عمران:7)39 ـ چرا که محکمات مرجع متشابهات قرار داده شده اند;
د ـ استفاده بهینه از ظهور و سیاق آیات در مجموع قرآن که البته ذوق و سلیقه و هوشیارى ویژه اى مى طلبد و بدون آن، حتى درک مفاهیم نیز مقدور نخواهد بود.
روش دست یابى به مقاصد قرآن (مصادیق)
با به کارگیرى اصول چهارگانه مزبور، تنها دست رسى به مفاهیم آیات امکان پذیر است، اما به دست آوردن مقاصد نهائى خداوند و تعیین مصادیق آنها تنها از طریق رجوع به سنّت و عترت،40 که عدل قرآن و قرین و ترجمان آنند، میسّر است. آنان به دلیل رسوخ در علم، با مقاصد آیه ها آشنا بوده و این پیوسته تا ابد ادامه خواهد داشت و براى هر نسلى آیه اى است که آن را تلاوت مى نماید و با مرگ مصداقى، مصداق دیگر به وجود مى آید.
بنابر آن چه ذکر شد، مى توان گفت که مراد از ظهر و بطن در این دسته از روایات، همان مصادیق آشکار و نهان است که چون شب و روز در تبادلند و منظور از راسخان در علم همان خاندان عصمت و طهارت: هستند که بر دانش متشابهات و ظهر و بطن و تأویل و تنزیل آگاهند و دیگران از آن محروم.41
تأویل و تنزیل
در اندیشه بیش تر مفسّران، به ویژه پیشینیان، «تنزیل» ظواهر و «تأویل» خلاف آن و یا محکمات و متشابهات تلقّى شده است. برخى از بزرگان «تأویل» را به واقعیت عینى آیات تفسیر کرده اند و دیدیم بر پایه احادیث ائمّه اهل بیت:، قرآن داراى تنزیل است; یعنى، در مورد گروهى نزول یافته و تأویل دارد; یعنى، عده اى هستند که این آیه بدانان بازمى گردد. به عبارت دیگر، تعیین مصداق دانش ارجمند تأویل ـ هم چون دانش ظهر و بطن (باز گردانیدن مفاهیم به مصادیق تازه) ـ تنها کار را سخان در علم است. بنابراین مى توان گفت که «تنزیل» یعنى، مصادیق گذشته و «تأویل» یعنى، مصادیق آینده.42 و این مطلب از قانون جرى و اطباق نیز استفاده مى گردد.43
ضرورت رجوع به عترت: در تفسیر قرآن به قرآن
در راه کار تفسیرى قرآن به قرآن نیز رجوع به عترت رسول خدا(ص) از ضروریات است; زیرا:
اولاً، قرآن ظهر و بطن، تأویل و تنزیل و جرى و اطباق دارد و دانش آن در انحصار عترت پیامبر(ص) است که روایات بر آن دلالت دارد.44
ثانیاً، بنابر این که حقایق و تأویل و بطون قرآن را تنها «مطهّرون» مى توانند مس نمایند45 و «مطهّرون» بر اساس آیه تطهیر (احزاب:33) خاندان عصمت و طهارت: على و زهرا و فرزندان معصوم آنان اند،46 بنابراین، رجوع به آنان در تفسیر قرآن به قرآن، بدیهى و الزامى است.
ثالثاً، بیان قرآن بر پایه خود قرآن، به عهده رسول خدا و اهل بیت او: نهاده شده و رسول خدا(ص) اقوال اهل بیت: را حجیّت و اعتبار بخشیده است.47
رابعاً آیاتى از قرآن منطق رسول خدا(ص) را منطق وحى و عین آن مى داند. «مَا یَنْطِقُ عَنِ الهَوى»(نجم:3) و آیاتى، پیروى از رسول خدا(ص) و اولوالامر را واجب شمرده و در صورت اختلاف امّت بدانان ارجاع داده شده است.(نساء:59)
ظهر و بطن قرآن
برخى ظهر و بطن قرآن را به «معانى و مفاهیم» توجیه و تفسیر کرده اند. اما این مستلزم دور و یا تسلسل باطل است; زیرا هر مفهومى را در نظر بگیریم، خود آن نیز ظهر و بطن خواهد داشت. بنابر این، شاید مراد از ظهر مصادیق بارز و منظور از بطن، مصادیق نهان باشد. این مطلب از پرسش فضیل بن یسار و خثیمه از امام باقر(ع) به خوبى روشن است که امام(ع) بطن را به مصادیق نهفته و ظهر را به مصادیق ظهور یافته تفسیر نمودند.48 دلیل این مطلب آن است که «تأویل» همان مصداق است و حدیث «اَنتَ تُقاتل على تأویله کما قاتَلتُ على تنزیلِه»49 درباره امیرمؤمنان(ع) هم به همین مصداق تفسیر شده است; چه آن که مسلمانان بر سر مفاهیم قرآن نزاعى نداشتند، بلکه نزاع آن ها بر سر مصادیق آن ها بوده است. از این رو، در حدیث فضیل فرمود: «مراد از ظهر و بطن همان تأویل (مصادیق) است که برخى سپرى شده و ظهور یافته و برخى دیگر هنوز در خفا بوده و سر نرسیده است.»
و در حدیث خثیمه، فرمود: قرآن در تمام ادوار بر همه اقوام شامل شده، جارى رجوع به سنّت و عترت در تفسیر قرآن و همان تفسیر منطق وحى به کمک منطق دیگر وحى است; چرا که فهم مصادیق و بطون قرآن نیازمند بیان رسول خدا(ص) از طریق ارجاع متشابهات به محکمات است و دانش این ارجاع در انحصار او و خاندان گرامى ایشان مى باشد. این مسأله در تمام قرآن جریان دارد; زیرا اقرار و پذیرش آن در یک مورد، مستلزم پذیرش آن در همه آیات است و اهل بیت: مطمئن ترین راه وصول به نور و حقیقت قرآن، و مردم بر حسب تفاوت فکرى و نیازمند ابزارى مطمئن و صحیح مى باشند.
ابزارها و کلیدهاى فهم قرآن و تفسیر آن
بر حسب آن چه ذکر گردید، تفسیر صحیح و رسیدن به مقاصد الهى به مقدماتى نیازمند است; از جمله:
الف ـ احاطه کامل بر مقدمات علمى تفسیر;
ب ـ تدبّر در آیات;
ج ـ ارتباط پیوسته و پایدار با مجارى وحى (قرآن و عترت:)
اینک به طور فشرده، درباره آن ها بحث مى شود:
تفکر و تدبر در قرآن به مواردى نیازمند است تا به نتیجه کامل و کارساز برسد. آن موارد عبارتند از:
1ـ تفکر در سوره ها از حیث زمان و مکان نزول، افق نزول، مخاطبان، مصادیق نخستین، شأن نزول و سیاق آیات; سنجیدن آیات با ویژگى هاى مخاطبان نخستین که آیا مضمون آیات با آن ویژگى ها وفق مى دهد (در نظر گرفتن عنصر زمان و مخاطبان.)
با بررسى موارد نزول آیات، از جنبه فکرى، عقلى، خیالى، قلبى، روحى، اقتصادى و اجتماعى مى توانیم به موضوع سوره نزدیک تر شویم. این مسأله بسیار مهم است و بدون ارزیابى، هیچ موفقیتى به دست نمى آید، به ویژه اگر دقت کنیم که ترتیب آیات بدین صورت بر پایه حکمت خداوند حکیم است و رمز و رازى دارد.50
به عنوان نمونه، به ترتیب شگفت انگیز آیات سوره مبارکه حمد توجه کنید:
الف ـ ستایش خداوند آن گونه که هست;
ب ـ اظهار اخلاص در عبادت;
ج ـ تقاضاى ایصال به مطلوب.51
2ـ تفکر در آیه هاى یک سوره به صورت مجموعه هاى کوچک، به همان روشى که در سوره ها گفته شد، یعنى ارتباط تنگاتنگ آیات با هم دیگر. این قسمت از بحث به قدرى با اهمیت است که دانشمندان بلاغت آن را «انحصار در شناخت فصل و وصل» دانسته اند. در این مرحله، باید به کیفیت ترتیب قرآن به صورت حاضر، که یک نظم توقیفى است، عنایت ویژه کرد.52
3ـ تفکر در ارتباط با اجزاى آیه ها با یکدیگر و اجزاى یک آیه با دیگر اجزاى آن; قرآن داراى یک هدف کلى است و هر سوره و آیه، حتى صدر و ذیل هر آیه و هر سوره، ضمن اشتراک در هدف مافوق خود، خود نیز داراى یک هدف ارجمند است که با اشراف به آن اهداف، انسان مى تواند به هدف کلّى قرآن (هدایت انسان به مقاصد الله) و دیگر اهداف جزئى و کلّى آن پى ببرد. این مرحله به حدى مهم است که اگر یک حرف آن جا به جا گردد، دیگر آن خاصیت هدایتى را نخواهد داشت. از این رو، مى گویند تحریف قرآن عملاً امکان پذیر نیست.
4ـ مرحله بعدى بررسى صدر و ذیل سوره ها و آیه ها و مقایسه میان احتمالاتى است که در مورد آیه یا سوره داده مى شود.53
در خاتمه این بحث، به حدیث امام صادق(ع) اشاره مى کنیم که فرمود: «انّ هذا القرآنَ منارُ الهدى و مصابیحُ الدُّجى فلیجلْ جال بصرَه و یفتح للضیاء فانّ التفکّرَ حیاةُ قلبِ البصیرِ کما یمشی المستنیرُ فى الظُّلماتِ بالنُّورِ.»54
مقدّمات علمى تفسیر
1ـ ایمان و باور به حقّانیت و وحیانى بودن قرآن: چرا که ناپاکان و بیماردلان از درک آن محرومند.55 اما همه آیات و حروف و زیر و زبر آن با مؤمن سخن مى گوید و روح و دل و عقل و همه وجود او را به تفکر و احساس وامى دارد. خداوند، خود فرمود: «هُدىً لِلْمُتَّقین.» (بقره:2)
چنین ایمانى عارفانه به قرآن، روح مفسّر را به نور قرآن روشن مى گرداند و با این نور، به مقصد مى رسد. خداوند فرمود: «وَلَکِنْ جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهدی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا.» (شورى: 52) در این مرحله، مفسّر علاوه برداشتن ایمان راستین، باید عوامل بازدارنده را نیز از خود دور سازد; مانند: پیروى از هواى نفس، تحمیل رأى خود بر قرآن، تعصّب کور، پیش داورى ها، خودباختگى، نفاق، بیمارى دل، شرک باطنى، معاصى و... .
2ـ آشنایى با علوم عربیّت:
الف ) صرف، نحو، لغت، بلاغت: زبان قرآن عربى است. با احاطه به رمز و راز این زبان، مى توان زمینه فهم آن را فراهم ساخت. رسول خدا(ص) فرمود: «اَعربوا القرآنَ والتمسُوا غرائبَه.»56 به همین دلیل، مستشرقان به طور کلّى، به انحراف افتاده اند.57
ب ) باید دانست که جا به جایى کلمات قرآن به هیچ وجه امکان پذیر نیست58 و لغزش هاى فراوانى از مفسّران در این زمینه رخ داده است.
ج) شناخت مواضع تقدیم و تأخیر موضوعات: مانند: تقدّم امر به معروف بر نهى از منکر یا هجرت بر جهاد یا صفح بر جهاد یا تزکیه بر تعلیم یا ولایة الله بر ولایة المؤمن و... .
د ) بررسى ارتباطات آیات با یکدیگر: بیش ترین لغزش مفسّران در همین زمینه است.
هـ )تفسیر آیات به کمک یکدیگر: در این باره، به طور مفصّل بحث شد.
و ) توجه به قانون جرى و اطباق;
ز )توجه به تاریخ نزول آیات;
ح ) شناخت اسباب نزول;
ط) آشنایى با محکمات و متشابهات;
ى ) شناخت کامل ناسخ و منسوخ;
ک ) تفسیر موضوعى;
ل) نقد و بررسى اقوال مفسّران;
م ) شناختن مواضیع علوم قرآن ـ به طور کلّى;
ن) رعایت مبهمات لفظى قرآن، پرهیز از تفسیر به رأى و تطبیق آن با پیش فرض ها و اهداف خود;
س) رعایت خصوصیات صناعتى (آن چه در علوم اصول الفقه در بحث دلیلیت بررسى مى شود) و ناسخ59 و منسوخ60
3ـ مراجعه به مجارى وحى (ثقلین):61
این مطلب به تفصیل مورد بررسى قرار گرفت و چنین نتیجه گیرى شد که به حکم کتاب و سنّت متواتر رسول خدا(ص) و عقل، امّت اسلامى در مقام فهم کتاب و سنّت و شکل کلّى دین و احکام جزئى آن، در همه مراحل و ادوار، باید به عترت رسول خدا(ص)، که حاملان علوم آن حضرت اند، مراجعه نمود.
-
پى نوشت ها
1ـ سید رضى نهج البلاغه، خ 189
2ـ تحدى و هماورد طلبى قرآن کریم در آیه هاى 88 اسراء، 82 نساء، 13 هود، 34 طور، 38 یونس، 23 بقره بیان گردیده است. در این آیات، سخن خدا بودن قرآن و حقانیت رسالت رسول خاتم() به اثبات رسیده و در آیه هاى 43 رعد و 166 نساء، از رسول خدا()درخواست شده که براى اثبات حقانیت رسالت خود، به تصریح قرآن استناد جسته و گواهى خدا و ملائکه را نیز بر آن متذکر شود. ر.ک.به: سید محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 18ـ21/ محمدتقى مصباح یزدى، قرآن شناسى، ص 120ـ124
3ـ چنان که فرمود: «تِلکَ مِن أَنباء الغَیبِ تُوحیها اِلَیکَ ماکنتَ تعلمُها انتَ و لاقومُک»; (هود:49) این اخبار غیبى است که به تو وحى کردیم. تو و قومت پیش از این از آن آگاهى نداشتید.
4ـ حدیث «تکذیب» که در میان فریقین به تواتر شناخته شده است، گواه بر این مطلب است.
5ـ «یَا اَیُّهَا الَّذین امنوا استجیبوا لِلَّهِ وَللرَّسولِ اِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحییکم...» (انفال :24)
6ـ ر.ک: به: سید قطب، التصویر الفنّى فى القرآنَ على جهرمى، نمونه هایى از تأثیر قرآن.
7ـ «یَا اَیُّهَا الاِنسانُ اِنّکَ کادَحٌ إلى رَبّکَ کَدحاً فَمُلاقیهِ»; (انشقاق:6) اى انسان، تو پیوسته در حرکت به سوى پروردگار خود هستى تا او را دیدار کنى.
8ـ «یا کمیلُ مَا مِن حَرکة اِلاّ وانتَ محتاجٌ فیها إلى معرفة»; اى کمیل، هیچ حرکتى نیست، مگر آن که تو در آن به شناخت نیازمندى. (ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص 165)
9ـ آیات مربوط به تدبّر، تفکر و تعقّل در قرآن بسیارند و نیازى به ذکر آن ها نیست.
10ـ «...و نَزَّلنا علیک الکتابَ تبیاناً لِکلِّ شىء و هدىً...»; این کتاب را به صورت تدریجى بر تو فرود آوردیم که بیان همه چیز در آن است.
11ـ امام() فرمود: «اعلموا انّه لیسَ على أحد بعد القرآنِ مِن فاقة ولا لاحد قبلَ القرآنِ من غنىً» (نهج البلاغه، خ 175 / محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج1، ص48)
12ـ امام() فرمودند: «ما جاء عنّا فاَعرضوه على کتاب اللّهِ فما وَافَقَه فخذوه به و ما خَالَفَه فاضربوا بِهِ عرضَ الجدارِ.» (محمدبن یعقوب کلینى، همان، ج1، 69)
13ـ بقره: 185
14ـ دخان: 1/زخرف: 1
15ـ نحل: 44 و 64
16ـ نور:1 / بقره:34
17ـ نحل: 64
18ـ بقره: 85
19ـ بقره: 219
20ـ بقره: 221
21ـ بقره: 187
22ـ نساء: 187
23ـ ر.ک.به: آیات تحدّى، پى نوشت 1.
24ـ ر.ک.به:عبدالحمیدجعرابه،المدخل الى التفسیر، ص 144/ عمید زنجانى روشهاى تفسیرى، ص 303 به بعد / محمدباقر مجلسى، بحارالانوار
25ـ محمدبن جریر طبرى، دلائل الامامة، 104ـ108/ ج 72، ص 189; البته در ذیل تفسیر این آیات ـ که رسول خدا()در آن، از شتاب در گفتن منع شده ـ از طریق امام باقر() در مباحثه با هشام مروانى، چنین گزارش شده که مراد آن است که رسول خدا() قرائت و احکام ظاهرى قرآن را به همگان آموزش دهد، اما آنچه از گفتن آن (دانش متشابهات و بطون قرآن و علم به غیب) منع شده، تنها به خاندان عصمت و طهارت آموزش دهد، نه به دیگران. (ر.ک. به: محمد بن جریر طبرى، پیشین، ص 104 و 108/ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 72، ص 183ـ 189) پس آنچه را که ظاهربینان گفته اند ـ که رسول خدا()در خواندن قرآن پیش از سپرى شدن وحى از سوى جبرئیل() شتاب مى کرد که مبادا کلمه اى از آن فراموش شود و خداوند ضمن دل دارى آن حضرت، وى را از آن نهى فرمود ـ نمى تواند صحیح باشد.
26ـ «یَا اَیُّهَا الرّسولُ بَلِّغ مَا اُنْزِلَ اِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ فَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ...»; (مائده: 67) اى رسول آنچه را که از سوى پروردگارت بر تو فرود آمده [بر همگان ]ابلاغ کن، وگرنه ابلاغ رسالت نکرده اى.
27ـ جلال الدین سیوطى، الاتقان، ج 2، ص 196
28ـ همان، ج 4، ص 234; امیرالمؤمنین() در یکى از خطبه هاى خود، این مطلب را به روشنى بیان کرده، مى فرماید: «هیچ آیه اى بر رسول خدا() فرود نیامد، مگر آن که آن را بر من خواند و املا فرمود و من آن را به خط خود نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و درباره ام دعا کرد که خداوند توان فهم و حفظ آن را به من عنایت فرماید. از این رو، هیچ آیه اى از قرآن و دانشى که بر من املا کرده بود، تاکنون فراموش نکرده ام.» (نهج البلاغه، خ 210/ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 92، ص 99 به نقل از: محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى) روایت امام صادق()درباره بحث امام باقر() با هشام و عالم مسیحى که به طور گذرا، مطرح شده و صدها گزارش حدیثى از فریقین گواه صدقى بر این مدعاست.
29ـ ده ها آیه و صدها حدیث متواتر و مشهور و مستفیض از فریقین در این باره ـ که اهل بیت(علیهم السلام) مرجع فهم قرآنند و بس ـ گزارش شده است; هم چون آیه تطهیر، راسخان در علم، اولى الامر، ذوى القربى و حدیث شریف ثقلین، سفینه و...
30ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، 61
31ـ در این صورت، دیگر هیچ پژوهشگر اندیشورزى در تفسیر قرآن کریم دچار انحراف، تحیّر و گمراهى نمى گردد تا در نتیجه سرگردانى، به وجود تناقض لاینحل در قرآن و سنّت و در ارتباط آن دو با هم و عینیت خارجى اعتقاد یابد و از حل آن عاجز گشته و عملاً دچار نفاق و تکذیب آیات قرآن گردد.
32ـ «اَفَلاَ یَتَدَبَّرونَ الْقُرآنَ وَلَو کَانَ مِنْ عِنْدِ غیر اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اِختِلافاً کَثیراً.» (نساء:82); آیا مگر قرآن را مورد تدبّر قرار ندادند. و اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف زیادى مى یافتند.
33ـ دلیل نزول قرآن به صورت دفعى غیر زمانى بر دل رسول خدا()پیش از بعثت در ماه رمضان و نزول تدریجى آن از آغاز بعثت تا پایان عمر رسول گرامى اسلام() نیز همین است که زمینه و ظرفیت و شرایط واقعى خود را بیابد تا نزول یابد. جریان نزول دو گونه قرآن از دیرباز در نوشتار اندیشورزان اسلامى مطرح بوده است، مرحوم فیض کاشانى در مقدمه نهم تفسیر خود، مرحوم طالقانى در پرتوى از قرآن، ج 4، ص 195، مرحوم علاّمه طباطبائى در المیزان، ج 2، ص 230 و ج 3، ص 62، ابوعبدالله زنجانى در تاریخ القرآن، ص 9 و آیة الله مصباح یزدى در قرآن شناسى، قسمت اول این مسأله را مورد بحث قرار داده اند.
34ـ با عنایت به دانش ارزشمند اصول الفقه، در صورت اختلاف معیارها و موازین، به تعادل و تراجیح چنگ زده و از آن طریق، مشکل فهمیدن را حل نموده، به هدف برسد.
35ـ «لَولاَ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرقَة طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِى الدِّینِ» (توبه: 122) تفقه هدف تمام نظام اسلام است.
36ـ باید بر همین پایه و اساس، روایات مربوط به نحله ها و گروه هاى زبانى و جغرافیاى و حتى زمانى، تفسیر گردد; هم چون نکوهش برخى نژادها، نسل ها، زبان ها و مناطق گوناگون; مانند، تمجید از اهالى قم در روایات و مذمّت خوزى ها و یا بربرها و امثال آن.
37ـ اشاره به ماجراى مردى که به استناد آیه هاى «مَن جَاءَ بِالحِسنةِ فَلهُ عَشرُ اَمثَالِها وَمَن جَاء بالسَّیِئَةِ فَلایَجزى اِلاّ مَثْلَها»، از طریق سرقت، دنبال ثواب صدقه بود و امام صادق() به او فرمودند: کلید فهم آن دو آیه «اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ المُتَّقینَ» است.
38ـ کازرونى، مرآة الانوار، ص: 5; و در برخى از روایات، نزول قرآن را بر حرف دانسته و آن گاه هر حرفى داراى ظهر و بطن مى باشد و تنها على() است که از همه آن ها بهره مند بود و در حیطه دانش اوست. ر.ک.به، سید جعفر مرتضى، حقایقى پیرامون قرآن، ص 176 ـ 186
39ـ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ج 3، ص 64 ـ 67
40ـ آنان که به جاى پیروى از ثقل کبیر(علیهم السلام) به استحسان و قیاس و رأى روآوردند، ره به جایى نبرده و بالمآل، حیران و سرگردان و خایب بازگشته و در کنار چشمه سارهاى زلال قرآن با فریاد العطش، جان سپردند و خود و دیگران را به وادى هلاکت کشانیدند.
41ـ مرحوم علاّمه طباطبائى «و» در «والراسخون» را براى استیناف گرفته و مفهوم «راسخون» را فراتر از خاندان عترت و آنان را فرد اکمل مى داند. (المیزان، ج 3، ص 54 ـ 55 و 69 ـ 71)
42ـ سیدعلى دزفولى، شناخت قرآن، ص 30 ـ 43
43ـ علاّمه طباطبائى(رحمه الله) تأویل قرآن را عبارت از حقایقى مى داند که در امّ الکتاب، نزد خداست و از مختصات غیب او مى باشد و بر پایه آیه 80 سوره واقعه (الاّ المُطَهَّرونَ...) علم به تأویل (غیب) به نحو استقلال، اختصاص به خدا دارد و «مطهّرون» به دلالت این آیه، حقیقت قرآن را مس مى نمایند و با ضمیمه آیه تطهیر ـ که به موجب روایات متواتر، در حق اهل بیت پیامبر()فرود آمده ـ اهل بیت رسول خدا() از پاک شدگان و عالم به تأویل (و غیب) مى باشند. (سیدمحمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، 46 ـ 49).
44ـ روایات ظهر و بطن و کیفیت نزول قرآن را در تفسیر برهان، ج 1، ص 15 ـ 25 مطالعه نمایید.
45ـ «فَلا اُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ... اِنَّهُ لَقُرآنٌ عَظیمٌ لاَیَمَسُّهُ اِلاَّ الْمُطهَّرونَ» (واقعه:80)
46ـ روایت متواتر ثقلین این مطلب را اثبات مى نماید و بر اساس روایات فریقین، رسول گرامى اسلام() قریب نود ماه تمام، هر صبح، پیش از اذان این آیه را یک بار بر در خانه على() و زهرا(علیهما السلام) براى آنان تلاوت کرده و عملاً به امّت فهمانده که این آیه در شأن آنان نازل گشته است، نه دیگران. (سید محمدحسین طباطبائى، ص48)
47ـ در این باره به مباحث گذشته رجوع شود.
48ـ عن فضیل بن یسار: سألت اباجعفر() عن هذه الروایة: «ما من آیة الاّ و لها ظهرٌ و بطنٌ.» قال: «ظهرٌ و بطنٌ و هو تأویله، منه ما قد مضى و منه ما لم یجىء یجرى کما یجرى الشمسُ والقمرُ کلّما جاء تأویل شىء یکونُ على الامواتِ کما یکون على الاحیاءِ قال اللّه: «... و ما یعلمُ تأویلَه الاّ اللّهُ والرَّاسخونَ...» (تفسیر برهان، ج 1، ص 19، حدیث 1/ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 92، ص 78 به نقل از: محمد بن یعقوب کلینى، پیشین) در مرفوعه خثیمة به نقل از ابوجعفر()آمده است: «یا خثیمه،... لو أنّ الایة اِذَا نُزلتْ فى قوم ثمّ ماتَ هؤلاءِ القومُ، ماتَت الایه، لما بقى من القرآنِ شىء ولکنّ القرآن یجری اوّله على آخر مادامت السَّمواتُ والارضُ ولِکلِّ قوم آیةٌ یتلونَها، هم من خیر اَو شرٍّ.» (تفسیر برهان، ج 1، ص 21، حدیث 7 به نقل از: محمد بن یعقوب کلینى، پیشین)
49ـ شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، کتاب الجهاد.
50ـ عمده انحراف هاى تفسیرى در همین راستا واقع شده است.
51ـ فخر رازى، تفسیر کبیر، ج 1، ص 178 / تناسب الایات، ترجمه نگارنده، ص 38 ـ 40
52ـ در این زمینه، کتاب تناسب الایات، راه گشاست.
53ـ ر.ک.به: نگارنده، تناسب الایات، به بحث «فصل و وصل».
54ـ محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 4، ص 447
55ـ «لاَ یَمَسُّهُ اِلاَّ المُطَهَّرونَ» (واقعه:80); «الَّذینَ فی قُلُوبِهِم زَیغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ...» (آل عمران:7)
56ـ عبدالجبّار شراره بحوث فى القرآن الکریم، ص 139
57ـ تطور الاستشراق فى دراسة التراث العربى، ص 85
58ـ على رضا صدرالدین، کلیدهاى فهم قرآن، ج 1
59ـ ر.ک.به: عبدالجبار شراره، پیشین، ص 138 ـ 151/ علیرضا صدرالدینى، پیشین، ج 2، ص 1 ـ 95/ ابوالحسن العاملى اصفهانى، مقدمه تفسیر البرهان، ص 19 ـ 18 به نقل از: سلیم بن قیس هلالى/ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، ج 3، ص 84/ عباسعلى عمید زنجانى، مبانى و روش هاى تفسیرى، ص 328 ـ 338/ عبدالستار فتح الله سعید، المدخل الى التفسیر الموضوعى.
60ـ ر.ک.به: عبدالجبار شراره، پیشین، ص 138 ـ 151/ علیرضا صدرالدینى، پیشین، ج 2، ص 1 ـ 95/ ابوالحسن العاملى اصفهانى، پیشین، ص 19 ـ 18 به نقل از: سلیم بن قیس هلالى/ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 3، ص 84/ عباسعلى عمیدزنجانى، پیشین، ص 328 ـ 338/ عبدالستار فتح الله سعید، المدخل الى التفسیر الموضوعى.
61ـر.ک.به: مقدمه وصیت نامه حضرت امام(رحمه الله) / قوام الدین و شنوه اى، حدیث ثقلین.