معرفت، سال هشتم، شماره سوم، پیاپی 30، پاییز 1378، صفحات 25-

    آسیب شناسی فرهنگی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    سیداحمد رهنمائی / *دانشیار - گروه علوم تربیتی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) / rahnama@qabas.net
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    آسیب شناسى فرهنگى

    دکتر سیداحمد رهنمائى

    یادآورى

    اصطلاح آسیب شناسى1 در همه رشته هاى علوم، اعم از کاربردى2 و انتزاعى3، پایه4 و غیر پایه، تجربى5 و طبیعى،6 انسانى7و غیر انسانى، و به ویژه در روان شناسى و تعلیم و تربیت کاربرد خاص خود را دارد. آسیب شناسى در زمینه مسائل روان شناختى، تربیتى و یا فرهنگى اصولاً به مطالعه و بررسى دقیق عوامل زمینه ساز، پدیدآورنده، و یا ثبات بخش بالینى، روانى، روان تنى، فیزیولوژیکى، بیولوژیکى، تربیتى و فرهنگى آفات و آسیب هاى موجود در آن زمینه ها مى پردازد. چنین مطالعاتى با هدف تکمیل و تأمین فرایندهاى سه گانه شناسائى، تشخیص، پیشگیرى و یا درمان صورت مى پذیرد، و برآیند آن پیشنهاد راه حل هاى مناسب براى دفع و یا رفع آفات و آسیب ها مى باشد. موارد زیر تا اندازه اى مى تواند ذهن ما را در درک بهتر و برداشت مناسب تر از آسیب شناسى شفاف تر سازد.

    در آسیب شناسى ریاضى، به عنوان مثال، یک کارشناس و یا متخصص مسائل ریاضى عوامل آسیب رسان و آفت زائى را که موجب افت دانش آموزان در یادگیرى مسائل ریاضى مى شوند مورد مطالعه قرار مى دهد، و به بررسى میزان آسیب رسانى عوامل مزبور و یا آسیب پذیرى دانش آموزان و دانشجویان مى پردازد، و رهیافت هاى عملى مناسبى را جهت تقویت یادگیرى و یا اصلاح و ترمیم شیوه هاى تبیین مسائل ریاضى ارائه و پیشنهاد مى دهد. در مثال دیگر، یک کارشناس امور کشاورزى، در آسیب شناسى کشاورزى، پیرامون آفات و بیمارى هایى که موجب آسیب آب و خاک و محصولات کشاورزى مى گردد و میزان اثر گذارى آن بیمارى ها مطالعه و تحقیق مى کند، و در صدد کشف و تدارک داروها و سموم مؤثر و کارآمد براى دفع آسیب ها و آفات برمى آید. نمونه سوّم، آسیب شناسى بیولوژیک است که به تحقیق و بررسى پیرامون آسیب هاى زیست شناختى عوامل میکروب زا و آفت ساز اختصاص دارد، و در آن شیوه هاى گوناگون مبارزه با آفات و آسیب هاى بهداشت زیستى مورد بررسى قرار مى گیرد.

    کاربرد اصطلاح آسیب شناسى در علوم انسانى از جمله در تعلیم و تربیت و روان شناسى از اهمیت و موقعیت ویژه اى برخوردار است. در تعلیم و تربیت، آسیب شناسى خانواده،8 به عنوان نمونه، مسؤولیت شناخت بیمارى هاى خانواده را بر عهده دارد.9 و یا مثلاً: در آسیب شناسى زبان10 بررسى علل و عوامل اختلال در زبان آموزى و شیوه هاى درمان آن مورد توجه آسیب شناسى مى باشد.11 در روان شناسى، آسیب شناسى روانى12 در رشد، بیانگر وجود نابهنجارى در رفتار کودک، نوجوان، و جوان است. بررسى و بیان مشکلات و اختلالات دوران نوزادى، خردسالى و کودکى، همچنین مطالعه عوامل زمینه ساز و سبب ساز این اختلالات و میزان شیوع و آثار روانى و یا احیاناً روان تنى آن ها، از جمله مباحث و مسائل مورد توجه آسیب شناسى روانى در رشد مى باشد.13 نظر به این که هر کدام و یا هر گروه از اختلالات روان شناختى مزبور علائم و یا تصاویر بالینى مخصوص به خود را دارد، آسیب شناس در تشخیص اختلالات روانى کمتر دچار مشکل مى شود. اکنون با توجه به برداشت ها و مفاهیم فوق، بحث از آسیب شناسى فرهنگى را آغاز مى کنیم و کلید واژه ها، اهمیت موضوع، پیشینه بحث، شیوه ها، و مدل هاى قابل استفاده در این زمنیه را به تصویر مى کشیم.

    آسیب شناسى فرهنگى14

    آسیب شناسى فرهنگى طبعاً به بررسى آفات و آسیب هایى مى پردازد که رنگ و لعاب فرهنگى دارند، و عناصر شکل دهنده و سازنده عادات، رفتارها و کنش هاى رایج افراد یک جامعه را تحت تأثیر خود قرار داده اند. آسیب هایى این چنین، صرف نظر از میزان تخریب و خسارتى که بر مسائل روبنایى فرهنگ یک ملّت یا جامعه وارد مى سازند، آن چنان در متن فرهنگ اصیل آن ملت یا جامعه رسوخ مى کنند که از درون هسته مقاومت افراد را در برابر مفاسد و آسیب هاى فرهنگى تضعیف و آسیب پذیر مى گردانند. این قبیل کنش ها رفته رفته نهادینه شده، حکم آداب و سنن حاکم بر جامعه را پیدا مى کند، و در نتیجه، به استحاله فرهنگى و سرانجام به شکل گیرى فرهنگى از نوع جدید مى انجامد که با فرهنگ اولیه و اصیل تفاوت بارز دارد.

    خطر کم رنگ شدن ارزش هاى والاى فرهنگى و یا حتى خطر نابودى فرهنگ اصیل و بنیادین جوامع اسلامى ممکن است از درون و بطن جامعه متوجه ساختار فرهنگى جامعه شود، همان گونه که مى تواند از پذیرش و یا آمادگى براى پذیرش ارزش هاى وارداتى فرهنگ بیگانه ناشى گردد. به هر حال، بحث از عوامل و عناصر آسیب رسان فرهنگى و یا بحث از ساختار آسیب پذیر فرهنگ به قالب و زمینه آسیب شناسى فرهنگى مربوط مى شود، همان طور که بحث از شیوه ها و عوامل مؤثر تهاجم فرهنگى و یا بحث از ریشه ها و عوامل زمینه ساز رسوخ فرهنگ وارداتى، در آسیب شناسى فرهنگى جاى مى گیرد.

    اصطلاح آسیب شناسى

    از فرهنگ واژگان انگلیسى، مفاهیم زیر را مى توان براى اصطلاح آسیب شناسى استخراج نمود:

    1ـ آسیب شناسى، موقعیتى نابهنجار و یا حالتى زیست شناختى را گویند که در آن یک ارگانیزم از عملکرد صحیح و مناسب منع شده است. کاربرد این مفهوم در روان شناسى بالینى و روان درمانى توسعه یافته است به گونه اى که شامل اختلالاتى مى گردد که براى آن ها عناصر و عوامل زیست شناختى مشخص مى توان یافت. اصطلاح آسیب شناسى روانى بر همین منوال است.

    2ـ آسیب شناسى، مطالعه علمى شرائط فوق (بند 1) را گویند.

    3ـ آسیب شناسى، بسته به زمینه خاص علمى و یا پزشکى مفهوم خاص خود را دارد.15 شاید نتوان براى آسیب شناسى، بدون توجه به زمینه خاص علمى، تجربى، پزشکى و یا فرهنگى آن، تفسیرى ارائه کرد. در این صورت، بهترین شیوه توصیف و تبیین آسیب شناسى، تفسیر آن، بر اساس زمینه خاصى است که آسیب شناسى در آن به کار مى رود. و این شیوه، روشن ترین وجه ممکن تعریف مى باشد، زیرا هر زمینه اى از علم، بهداشت و درمان، تجربه و فرهنگ داراى عناصر ماهوى خاص خود است که آن را از سایر زمینه ها متمایز مى کند.

    امروزه، اصطلاح آسیب شناسى به عنوان معادل دقیق واژه انگلیسى خود یعنى (Pathology) به کار مى رود. از این روى، تأمل در این واژه و مشتقات آن خالى از فایده نیست. "Patho"، به مفهوم بیمارى و آسیب است، "Pathology" یعنى آسیب شناسى، و "Pathological" به معناى وابسته به آسیب شناسى، یا آسیب شناختى مى باشد.16 و اصطلاح پاتولوژیست17، به آن دسته از متخصصین پزشکى گفته مى شود که با نابهنجارى هاى ارگانیک سر و کار دارند. سایر متخصصین از دیگر رشته ها، از اصطلاح پاتولوژیکال18 استفاده مى کنند.19 بر اساس تعریف فرهنگ پیشرفته آکسفورد (Pathology)، مطالعه علمى آسیب ها و بیمارى ها واختلالات است، امّا اصطلاح (Pathological) بیانگر آن دسته از نابهنجارى ها و بیمارى هایى است که دراثر امراض جسمانى یا روانى پدیدار گردیده است.20

    فرهنگ چیست؟

    کلمه فرهنگ هر چند تا حدودى مفهوم روشنى را در اذهان تداعى مى کند، اما، ریشه یابى لغوى این واژه و تفسیر آن مى تواند نقش ویژه اى را در تبیین عناصر، مبانى، زمینه ها و محتویات یک فرهنگ ایفا کند. در تعریف مفهوم فرهنگ، سلسله مفاهیم ذیل را مى توان برشمرد:

    1ـ ادب و تربیت;
    2ـ دانش و معرفت;
    3ـ مجموعه آداب و رسوم;
    4ـ مجموعه علوم و معارف و هنرهاى یک قوم یا یک ملت;
    5ـ کتاب ترجمه و تفسیر واژگان و یا اصطلاحات
    6ـ کاریز آب; دهن فرهنگ جایى از کاریز را گویند که آب بر روى زمین مى آید.21

    به نظر مى رسد، مضامینى چون ادب، دانش و معرفت از مفاهیم کلیدى و عناصر ماهوى فرهنگ به شمار مى آیند. این که به کتاب ترجمان لغات و اصطلاحات، کلمه فرهنگ اطلاق مى گردد به این لحاظ است که یک مجموعه از مجهولات را براى ما روشن مى سازد و ما را نسبت به مفاهیم کلمات و واژگان مجهول و مبهم و یا مشکل آگاه مى گرداند و بر دانش و معرفت ما مى افزاید. امّا در اطلاق کلمه فرهنگ به کاریز آب، صرف نظر از این که چنین کاربردى بالاصالة و ریشه اى است، یا نه؟ کشف وجه شبهات بین کاریز آب و فرهنگ، به مفهوم رایج کلمه جالب است. یکى از کانال ها و سرچشمه هاى آب که آب را بر زمین جارى ساخته، و کشتزاران را آبیارى و سیراب مى کند، و بر رونق کشاورزى مى افزاید، همین کاریز است. بنابراین، وجود کاریز به عنوان یکى از منابع آب خیز براى کشاورزى اهمیتى حیاتى دارد. فرهنگ نیز به همین سان براى نشاط و خرّمى و سرزندگى و زندگى جامعه امرى حیاتى است. فرهنگ، سرچشمه حیات و ثبات و پابرجایى جامعه است. در این راستا، مجموعه آداب، دانش، و معارفى که در تأمین حیات جامعه نقش اساسى ایفاء مى کند، فرهنگ نامیده مى شود. بنابراین، فرهنگ منبع زایش، رویش، مهد تربیت و پرورش است.

    موصوف وصف «فرهنگى»، نه تنها شامل افراد انسانى نظیر شخص با فرهنگ و با ادب، معلم، مدرس، مربى و... مى باشد،22 بلکه به عنوان مقوله اى مربوط و منسوب به فرهنگ و یا حتى نشأت گرفته از فرهنگ تلقى مى گردد. از آن گذشته، واژه هایى نظیر «فرهنگ ساز» به مفهوم فرهنگدان، دانشمند و خردمند، «فرهنگ ور» به مفهوم ادیب و «فرهنگ یاب» به مفهوم کسى که به جستوجو و پژوهش مى پردازد23، همه ناظر به موصوفات انسانى مى باشند.

    در مجموع، لفظ «فرهنگ» واژه مرکبى است که به «فر» و «هنگ» تجزیه مى گردد. در یک نگاه، «فر» به مفهوم پیش، جلو و به سوى جلو مى باشد. در نگاه دیگر، «فر» به مفهوم شأن و شوکت و رفعت و شکوه است.24 دقت در اجزا ترکیبى واژه فرهنگ، ما را متوجه فارسى اصیل بودن این لفظ مى گرداند. در فرهنگ معین «فر» بر اساس مندرجات زامیادیشهت (اوستا) آمده است: «... فروغى است ایزدى، به دل هر که بتابد از همگنان برترى یابد. از پرتو این فروغ است که شخص به پادشاهى رسد، شایسته تاج و تخت گردد، آسایش گستر و دادگر شود و همواره کامیاب و پیروزمند باشد. و نیز از نیروى این نور است که کسى در کمالات نفسانى و روحانى کامل گردد و از سوى خداوند به پیامبرى برگزیده شود.»25 بر اساس تحقیق دهخدا، «هنگ» از ریشه و خانواده «ثنگ»26 است که واژه اى اوستایى است و به مفهوم کشیدن است.27 از این روى، فرهنگ به مفهوم به جلو و به بالا سوق دادن است.

    کلمه Culture، در ادبیات انگلیسى معادل لفظ فرهنگ در ادبیات فارسى به کار رفته است. براى این کلمه بستر مفاهیم و مضامین گوناگونى در نظر گرفته شده است که در مواردى بى شباهت به آنچه در ارتباط با واژه فرهنگ گفته شد نمى باشد. کلمه مزبور به صور گوناگون معانى متعدد ذیل را القاء مى کند:

    1ـ ویژگى خاصى که موجب امتیاز فرد یا جامعه از جنبه هاى هنرى، علمى و شیوه هاى رفتارى گردیده است;

    2ـ صورت و یا مرحله ویژه اى از تمدن بشرى;

    3ـ آنچه از جنبه هنرى و یا شیوه تحقیق و رفتار به نظر عالى مى آید;

    4ـ پیشرفت و رشد اندیشه در اثر تعلیم و تربیت;

    5ـ رفتارها و یا عقایدى که ویژه گروه خاص اجتماعى، قومى و یا سنّى است;

    6ـ در مردم شناسى28، مجموعه شیوه هاى زندگى که توسط گروهى از انسان ها ساخته و پرداخته شده است و از نسلى به نسل دیگر منتقل گردیده است;

    7ـ در زیست شناسى به کاشت جرم هاى کوچکى نظیر باکتریا به منظور مطالعات علمى و یا کاربردهاى پزشکى و یا به تولید و رشدى که از چنین کاستى حاصل مى گردد;

    8ـ عمل اصلاح خاک براى کاشت;

    9ـ پرورش گیاهان یا حیوانات به خصوص به منظور رشد آنان;

    10ـ تولید و یا رشدى که از چنین پرورشى حاصل مى آید;

    11ـ در معرض رشد و پرورش قرار دادن.29

    با توجه به موارد گوناگون کاربرد لفظ فرهنگ و یا Culture، نمى توان تعریف واحدى را براى یک چنین اصطلاح پیچیده اى ارائه داد، هر چند مى توان هر یک از تعاریف را بیانگر ویژگى هاى خاصى از مفهوم فرهنگ دانست.

    بنابر تعریفى که جولیوس گوله و ویلیام ل، کولب ارائه مى دهند، «فرهنگ شامل الگوهایى است آشکار و ناآشکار از رفتار و براى رفتار که به واسطه نهادها حاصل مى شود و انتقال مى یابد، نهادهایى که دست آوردهاى متمایز گروه هاى انسانى و از جمله تجسم هاى آن ها را در کار ساخت ها تشکیل مى دهند. هسته اصلى فرهنگ شامل عقاید سنتى (یعنى نشأت گرفته و انتخاب شده در سیر تاریخ)، به خصوص ارزش هاى وابسته به آن هاست...»30

    تعاریف دیگرى از فرهنگ کم و بیش «به مجموعه هر نوع رفتارى که از جانب هر گروهى ابراز گردد» و یا به مجموعه اى «از الگوهاى رفتار و الگوهایى براى رفتار که در دوره مشخصى از زمان در بیان گروهى از افراد انسانى غلبه دارد...»31 اشاره مى کنند. در مطالعات انسان شناسانه، «فرهنگ... به مفهوم وسیع مردم شناختى آن، کل پیچیده اى است که شامل، اعتقاد، هنر، اخلاق، قانون، رسم و هر نوع قابلیت و عادت دیگرى را که انسان به صورت عضوى از جامعه کسب مى کند مى شود.»32

    علاوه بر موارد فوق، فرهنگ در اصطلاحات گوناگون علوم، کارهاى خاص خود را دارد. بنابراین، از تفصیل سخن در این زمنیه پرهیز مى کنیم و با ذکر تعریفى، بحث از تعریف فرهنگ را به پایان مى بریم. بر این اساس عامل انسان شناختى فرهنگ عبارت است از «امور متداوله در میان یک قوم و ملّت (اعم از علوم و رسوم و آداب و سنن) که آحاد آن قوم به دریافت و عمل به آن ها پایبند بودند، آن چنان که زیربناى اندیشه ها و مبناى تصمیم هاى آنان بوده و شکل دهنده مغز آن ها باشند.»33

    اهمیت بحث از آسیب شناسى فرهنگى

    امروزه به دلایلى، از جمله سرعت شگفت انگیز ارتباط و تبادل اطلاعات، از جهان انسانى با همه وسعت آن، به عنوان دهکده جهانى34نام برده اند. سرعت انتقال داده ها و اطلاعات علمى و فرهنگى به گونه اى است که گویا مرزهاى زمانى و مکانى را درنوردیده است، و در اندک زمان ممکن فراتر از مرزهاى جغرافیایى، فرهنگ هاى اصیل و غیر اصیل ساکنان کره خاکى را تحت سیطره، نفوذ و تأثیر سازنده و یا ویرانگر خود قرار داده است. از آن جا که فرهنگ هر قوم و ملّت خمیرمایه حیات ادبى، و سرچشمه تراوش دانش و معرفت، و از ارکان بقاء و ثبات آن قوم و ملت به شمار مى رود، شناخت به روز آسیب ها و آفات و بیمارى هاى فرهنگى به منظور پیش گیرى و یا درمان مناسب و به موقع، و حداقل به منظور انتشار بانگ هشدار باشى و اعلان آهنگ بیدار باش در مقابل هجمه فرهنگى خسارت بار بیگانگان امرى مهم و ضرورى به نظر مى رسد. در این راستا، لحظه اى درنگ و غفلت و بى توجهى، جامعه را چه بسا گرفتار بحران هویت فرهنگى گرداند. همان گونه که یک کشاورز باید به موقع، به دفع یا رفع آفات کشت خویش بپردازد، وگرنه زحمت بیهوده اى متحمل گردیده است، بدون این که حاصلى مطلوب برداشت کرده باشد، یک فرهیخته فرهنگ دان و یا یک آسیب شناس فرهنگى نیز باید به هنگام و سر وقت نسبت به دفع و رفع آفات و سموم و ویروس هاى فرهنگى اقدام مقتضى و مناسب را انجام دهد.

    فرهنگ کانون بهداشت زیستى محیطى و جسمى روانى فرد و جامعه و شاخص سلامت خرد و درایت و دانش و معرفت انسان ها مى باشد. چنانچه این کانون از سرچشمه و نهاد، سالم و پاک و پیراسته بماند، محصول و تولید آن نیز پاکیزه و آراسته خواهد بود. و بر عکس، چنانچه سرچشمه و مسیر جریان فرهنگ بر بستر زندگى فردى و اجتماعى را گل و لاى و رسوبات و آلودگى هاى فرا گیرد، آسیب ها و آفات فرهنگى یکى پس از دیگرى سر مى رسند و دامن فرد و جامعه را آلوده مى سازند. اینجاست که هر از چند گاهى لازم است کارشناسان لایق امور فرهنگى به کالبد شکافى فرهنگ جامعه بپردازند و ضمن شناسایى آسیب ها، درصدد زدودن آلودگى ها و رسوبات فرهنگى ناشایست از پیکره جامعه برآیند.

    اهمیت آسیب شناسى فرهنگى در جامعه اسلامى، هنگامى روشن تر خواهد بود که به حساسیت هاى سودمند و سعادت آفرین ناشى از دین و فرهنگ اسلام توجه وافر شود و مشخصه هاى فرهنگى اسلام کاملاً مدنظر قرار گیرد. وجود این قبیل حساسیت هاى دینى و فرهنگى، در واقع رهنمود عمل و رفتار امت اسلام و مشعل فروزان راه آنان خواهد بود. به برکت وجود همین حساسیت هاست که مى توان حیات و توان و ثبات فرهنگ مسلمانى را بیمه کرد و در مقابل، بى بندوبارى هاى فرهنگى و یا فرهنگ بى بندوبارى و سایر مفاسد فرهنگى و یا فرهنگ فسادانگیزى مقاومت به خرج داد.

    در اینجا ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند که اگر، همچنان که در تعریف مفهوم لغوى فرهنگ گذشت، کلمه فرهنگ با توجه به اجزاء مؤلفه اش حامل بار ارزشى مثبت است، دیگر کاربرد فرهنگ در موارد منفى و یا ضد ارزشى چه توجیهى مى تواند داشته باشد؟ همچنان که دانستیم به کاربرى لفظ فرهنگ در اصل متناسب با کمالات و ارزش هاى متعالى بوده است. بر این اساس، اطلاق فرهنگ بر ضد کمالات و ضد ارزش ها به نظر مى رسد که وجهى نداشته باشد. به عنوان مثال، کاربرد فرهنگ در موادرى چون «فرهنگ بى بندوبارى»، «فرهنگ برهنگى»، «فرهنگ رفاه طلبى»، «فرهنگ دنیازدگى»، «فرهنگ بى نظمى و هرج و مرج»، و نظایر آن، همچنین استفاده از وصف فرهنگى در مواردى چون «بى بندوبارى فرهنگى»، «برهنگى فرهنگى»، «بى نظمى فرهنگى»، و نظایر آن، ظاهراً کاربرد بالاصالة صحیحى نیست. آنچه که منحط است و جهت سوء دارد و یا منسوب به جاهلیت و مفاسد اخلاقى است، با توجه به برداشت اصلى از لفظ فرهنگ، نباید فرهنگ یا فرهنگى به شمار آید، چرا که این قبیل امور تهى از کمال، شوکتوکشش به سوى کمالات است،لذا ضدّ فرهنگ و ضد ارزش است.

    امّا بر خلاف آنچه که از مفهوم اولى و اصلى فرهنگ و فرهنگى برداشت مى شود، امروزه لفظ فرهنگ در راستاى مباحث اخلاقى، اجتماعى، و فرهنگى کاربرد وسیع ترى یافته است، به گونه اى که موارد ضد ارزشى و یا موارد مربوط به ارزش هاى منفى را نیز در برمى گیرد. سریان کاربرد لفظ فرهنگ و فرهنگى به موارد مزبور چه بسا از این بابت است که این گونه ارزش هاى منفى و یا ضدارزش ها جزو خصیصه هاى بارز اخلاقى و خُلق و خوى افراد یک جامعه قرار گرفته اند (و یا قرار مى گیرند) و مقبول عرف آن جامعه واقع شده اند (و یا واقع مى شوند)، به شکلى که در دیدگاه آنان امور مزبور دیگر ضد ارزش و یا ارزشى با بار منفى به حساب نمى آیند. چنین کاربردى ممکن است متأثر از برداشت رایجى باشدکه برموازین فرهنگ غربى ازواژه «Culture» در ادبیات غرب به عمل مى آید. کلمه Cultureهمان گونه که بیان شد شامل مجموعه علومومعارفوهنرهاى یک قومویایک ملت مى گردد.35 این مجموعه در پاره اى از موارد چه بسا از دیدگاه مردمى دیگر با فرهنگ هاى دیگر، امورى ضد ارزشى و یا حامل بار ارزش منفى معرفى گردد. به عنوان نمونه هنرمندى یک هنرمند صورت پرداز و مجمسه ساز غربى در ایجاد یک مجسمه برهنه و یا یک نقاشى عریان دفترى از مجموعه معارف و هنرهاى حاکم بر جامعه غربى را تشکیل مى دهد، در حالى که مطرود فرهنگ دینى حاکم بر جامعه اسلامى مى باشد. در هر صورت، لازم است، به منظور جلوگیرى از کم رنگ شدن، تحلیل رفتن و یا نابودى ارزش ها، به بازشناسى آسیب هاى فرهنگى، چه از نوع خانه زاد و ترواش یافته از متن جامعه و چه از نوع بیگانه و وارداتى، پرداخت.

    پیشینه بحث آسیب شناسى فرهنگى

    تاکنون در زمینه فرهنگ و مسائل فرهنگى مباحث گوناگون و در خور توجهى مطرح بوده است، اما هیچ کدام مستقلاً به شناسایى، بررسى و ارزیابى آسیب هاى فرهنگى نپرداخته اند، هر چند این مباحث به هدف مبارزه با این قبیل آسیب ها رقم خورده اند. در میان این مباحث، موضوعاتى چون تهاجم فرهنگى، استحاله فرهنگى و انقلاب فرهنگى بى ارتباط با موضوع آسیب شناسى فرهنگى نیست، هر چند دقیقاً محتوى و متدلوژى واحدى را دنبال نمى کنند. چنانچه بخواهیم به صورتى ارتباط منطقى این چهار مبحث را ارزیابى کنیم باید گفت که تهاجم فرهنگى عامل ایجاد، نفوذ، و بروز آسیب هاى فرهنگى است، همچنان که استحاله فرهنگى ثمره بروز و شیوع این دسته از آسیب ها است، و انقلاب فرهنگى، در مقابل، راه حل مناسب و طرح کارآمد مبارزه با آسیب هاى فرهنگى را پیشنهاد مى کند.

    حلقه تهاجم فرهنگى، ضمن احاطه تدریجى بر کانون فرهنگ جامعه اسلامى، رفته رفته سایه ویران گر خود را بر ساختار دینى و فرهنگى آن مى گستراند و در نتیجه، پیکره جامعه اسلامى را آسیب پذیر مى سازد. این امر در مرحله نخست موجب انتشار آسیب ها و آفات فرهنگى در فضاى جامعه مى گردد و سرانجام به استحاله فرهنگى مى انجامد. آسیب هاى فرهنگى و معضلات همراه آن، ضمن نفوذ به درون ساختار فرهنگ جامعه اسلامى، هسته مرکزى آن را هدف قرار مى دهد و به تضعیف و تخریب آن مى پردازد. این تیرهاى سمى چنان به قلب فرهنگ اسلامى مى نشیند که نیروى مقاومت آن را تحلیل برده و از درون، بنیاد فرهنگى جامعه اسلامى و ارکان آن را متزلزل مى گرداند. به هنگام احساس خطر از جانب آسیب ها، اهمیت و ضرورت یک حرکت دفاعى و یک انقلاب فرهنگى به خوبى احساس مى شود. کانون حیات بخش فرهنگ اسلامى با معاونت و همکارى ارکان خود، با آسیب هاى مهاجم مبارزه مى کند و به پشتیبانى نیروهاى خود در مقابل آن ها صف آرایى مى نماید. شکل زیر تا حدودى فرایند تهاجم آسیب ها و استحاله ارزش ها را به تصویر کشانده است و متقابلاً فرایند انقلاب فرهنگى را به همراه ارکان آن ترسیم نموده است.

    از بیان و تصویر فوق مى توان به این نتیجه رسید که بحثى چون آسیب شناسى فرهنگى هر چند در ارتباط باطرح سائر مباحث فرهنگى است، در عین حال، پیشینه مشخص براى آن نمى توان یافت.

    روش یابى آسیب شناسى فرهنگى

    در آسیب شناسى فرهنگى، محقق به کمک شیوه هاى کمى و کیفى، به بررسى، استنباط و کشف انواع آسیب هاى فرهنگى حاکم بر جامعه یا جوامع انسانى مى پردازد. آسیب شناسى فرهنگى لازم است بر اساس ضوابط و الگوهاى جامع آسیب شناسى از فرهنگ آسیب شناسى برخوردار باشد. فرهنگ آسیب شناسى در هر زمینه اى، چه فرهنگى و یا غیر فرهنگى، لزوماً به درمان آسیب ها، و دفع انگل ها و آفات نمى انجامد، هر چند با بررسى علل آسیب ها و آسیب پذیرى ها راه هاى درمان آسیب ها و شیوه برتر برخورد با آن ها را پیشنهاد مى کند.

    نخستین و مهم ترین وظیفه آسیب شناس، کشف و شناسایى آسیب هاست. آسیب شناس، باید بر اساس معادلاتى از پیش تعیین شده نسبت به بروز و پیدایش آسیب ها شناخت کافى داشته باشد، و عوامل مؤثر، زمینه ساز و دخیل در آسیب ها را درست ارزیابى نماید. این امر به نوبه خود، مستلزم دست یابى به اطلاعات صحیحى از علائم و نشانه هاى آسیب هاست. این امر به خصوص در آسیب شناسى روانى، تا حدودى با سهولت انجام مى پذیرد، چون نشانه ها و انواع امراض و آسیب هاى روانى تعریف هاى تقریباً کلیشه اى و ثابتى دارند. امّا در آسیب شناسى فرهنگى، این مسأله از ظرافت و حساسیّت ودقت

    بیش ترى برخوردار است. امراض و اختلالات فرهنگى در آسیب شناسى فرهنگى، بر خلاف امراض و اختلالات روانى در آسیب شناسى روانى داراى تعاریف روشنى نیستند و این به دلیل ظرافت عناصر فرهنگى است. به عنوان مثال، افسردگى شدید و مزمن چه از نقطه نظر روان شناس غربى، چه از دیدگاه روان شناس مسلمان، یک نوع بیمارى روانى به شمار مى آید. یا مثلاً، در آسیب شناسى روانى، بیماران اوتیستیک36 و یا مبتلایان به اسکیزوفرنى37 طبقه بندى شده اند و تعریف روشن و ویژه خود را بازیافته اند. تعریفى که ملاک ها و معیارهاى فرا فرهنگى خاص را به دست مى دهد و براى عموم صاحب نظران و اندیشمندان فرهنگ ها و جوامع مختلف قابل درک و پذیرش است. این امر تا حدودى بى شباهت به وضعیت شناسایى، تشخیص امراض و آسیب هاى جسمانى نمى باشد. بیمارى هاى جسمى همانند آسیب هاى روانى مى توانند داراى تعاریف روشنى باشند. بر خلاف آسیب شناسى فرهنگى که تعریف آسیب ها در آن معمولاً جنبه فرهنگى دارد، یک آفت و یا آسیب فرهنگى ممکن است براى جامعه خاصى آفت و آسیب جدّى به شمار آید، امّا براى جامعه دیگرى امرى کاملاً عادى و بهنجار جلوه کند.

    در این گونه موارد، قضاوت در مورد آسیب بودن یا آسیب نبودن تا حدودى بر عهده عرف مردم گذاشته شده است، امّا این که مردم خود بر چه اساس به یک چنین قضاوتى نایل مى گردند، موضوع دیگرى است که در جوامع مختلف متفاوت است. همچنین این که چنین قضاوتى لازم است پایه و اساس عقلانى یا دینى داشته باشد، مطلبى است که به آن خواهیم پرداخت.

    در آسیب شناسى فرهنگى، به مواردى برخورد مى کنیم که نه تنها بر اساس معیارها و موازین دینى و الهى، رفتارى خاص یک مفسده و آفت فرهنگى به شمار مى رود بلکه بر اساس معیارها و موازین انسانى مورد پذیرش صاحبان اندیشه و عقل سلیم نیز یک مفسده و آسیب فرهنگى تلقى مى گردد. در این صورت، باید اذعان داشت جامعه اى که چنین آسیب واقعى را آسیب و بیمارى نمى شناسد، جامعه اى از جهت فرهنگى ناسالم و بیمار است که احیاناً به اشتباه سلامت خود را در ترویج و التزام به آسیب مزبور مى بیند. این یک برداشت و تصویر نادرستى از سلامتى و بیمارى فرهنگى است که جوامع انسانى، به ویژه جامعه غربى به آن مبتلا مى باشند. به عنوان نمونه، فرهنگ عریان طلبى و یا بى بندوبارى جنسى نه تنها مطرود دین الهى است، بلکه انسان هاى سلیم النفس نیز از جنبه آسیبى آن کاملاً آگاه مى باشند. از این جهت، جامعه اى که به این فرهنگ روى آورده و به آثار فرهنگى آن خو گرفته و آن را ترویج مى کند، جامعه اى در حقیقت بیمار است، هر چند خود را سالم بداند. در مقیاس فردى این امر در مورد شخصى صادق است که در حقیقت مبتلا به نوعى بیمارى است امّا بیمارى خود را بیمارى نمى شناسد و بنابراین درصدد درمان آن نمى آید چنین جامعه اى نیز این چنین است.

    وظیفه شناسایى و تشخیص آسیب هاى فرهنگى در جوامع دینى، از آن جا که عناصر دینى با عناصر فرهنگى درآمیخته اند و فرهنگ نه تنها شکل دینى به خود گرفته است بلکه داراى محتوا و معیارهاى دینى است، تا حدودى آسان به نظر مى رسد. و این امر، به خصوص در جوامع اسلامى و بالأخص در جامعه اسلامى ما که تحت اشراف و نظارت حکومت اسلامى است به مراتب آسان تر مى باشد. دلیل آن، وجود معیارها و ضوابط دینى است که از فرهنگ قرآن و رسالت و ولایت نشأت یافته است. جوامع سکولار و غیر ملتزم به دین، به دلیل حاکمیت و سلطه نظام لائیک از این معیارها تهى گشته اند و از این بابت خود را مجبور مى دانند به جانب بایسته ها و نبایسته هاى عرف خود روى آورند و عناصر و ساختارهاى فرهنگى خود را با بایسته هاوو نبایسته هاى مردم وفق دهند. و این بر خلاف جوامع دینى است که اساس و هویت فرهنگى خود را در وحى و مصادر و منابع و تعالیم الهى مى دانند، و آنچه را از دین برگرفته اند قالب و محتوایى براى سنجش و ارزیابى واردات فرهنگى مى شناسند و هر پدیده تازه اى را با معیارهاى دینى مى سنجند. در جامعه اسلامى، معیارهاى ما براى شناسایى آفات و آسیب هاى فرهنگى در درجه نخست برگرفته از دین اسلام خواهند بود.

    از آنچه گذشت، به دست آمد که یکى از شیوه هاى سنجش و ارزیابى آسیب هاى فرهنگى قضاوت و کارشناسى عرف مردم بر پسند و یا ناپسند بودن رفتار خاصى است و این اختصاص به جامعه اى دارد که از الهامات و رهنمودهاى دینى فاصله گرفته است. در یک چنین جامعه اى، «معروف» چیزى است که عرف پسندیده و مطلوب بداند و «منکر» چیزى است که عرف ناپسند و مطرود شناسد. این شیوه بر اهمیت داورى اجتماعى تأکید دارد. عقل اجتماعى، در این گونه موارد ملاک نخستین را مى پذیرد. بر این اساس، ارزش ها، ضد ارزش هاى فرهنگى، معیارى جز پذیرش و عدم پذیرش جامعه ندارد. در این صورت، اگر جامعه اى عمل ناشایستى را شایسته دانست و به رواج آن تن داد به گونه اى که آن عمل نهادینه شد، دیگر نمى توان به آن عمل به صورت یک پدیده ساده نگریست. نهادینه شدن چنین رفتارى آن را به صورت یک ارزش فرهنگى در نظر آن جامعه ترسیم مى کند. نمونه بارز چنین جوامعى که بر اساس داورى اجتماعى و پذیرش عرف، امورى را ارزش و یا ضد ارزش و آسیب مى دانند جوامع غربى است.

    شیوه دیگرى که بر فردیت نظریه هاى عقیدتى، اخلاقى و فرهنگى تأکید فراوان دارد، تکیه بر داورى فردى است. در این شیوه، عقلانیت و ذهنیت شخصى فرد انسانى، جایگزین سایر منابع شناختى و داورى شده است و اهمیت اساسى به عقل فردى اختصاص یافته است. فردگرایى38 و گرایش به ذهنیت و داورى شخصى39 از مشخصه هاى بارز این روش است. برآیند این دو ابزار و منبع شناختى، در واقع چیزى جز نسبیت گرایى شناختى40 نیست که بالطبع و بر اساس فراوانى و گوناگونى آراء و نظرات افراد انسانى و مقبولیت و محقق دانستن هر کدام به جاى خود، نقطه عزیمت تکثرگرایى41 به حساب مى آید. لازمه چنین تکثرگرایى به طور طبیعى، ایجاد نوعى هرج و مرج در ساختار فرهنگى است و در نتیجه، بى ثباتى سیاسى، اقتصادى، تربیتى، و حتى دینى را به دنبال دارد. نمودار زیر تصورى از داورى شخصى از ارزش ها، آسیب هاى فرهنگى و مناسبات و ملزومات آن را به تصویر کشانده است.

    از سوى دیگر، در جامعه اى که دین حاکم است و یا مردمان پایبند به دین مى باشند، شیوه و معیار سنجش و ارزیابى متفاوت خواهد بود. نظر به این که محور بحث، در این نوشتار آسیب شناسى فرهنگى در جامعه اسلامى است، مسلماً دو شیوه نخست، به جز در مواردى که به حسن و قبح ذاتى عقلى مربوط باشد و شرع مقدس آن را امضاء کرده باشد، کارآیى لازم را در امر بازشناسى آسیب هاى فرهنگى نخواهد داشت.

    ابزار دیگرى که براى سنجش و شناسایى آسیب هاى فرهنگى کارایى دارد شیوه منطقى و صحیح تعقل و استدلال هاى عقلانى و برهانى است. اگر مواد خام یک قیاس برهانى از قضایاى یقینى باشد و اگر شکل منطقى یک قیاس برهانى به صورت صحیح تنظیم گردد، ابزار مزبور مى تواند در کلیه جوامع بشرى با هر نوع گرایش و فرهنگى، نتیجه روشنى در ارتباط با تشخیص و شناسایى آفات و آسیب هاى فرهنگى ارائه دهد. درباره این موارد مغالطاتى که به ظاهر صورت برهانى به خود گرفته اند، امر را بر افراد مشتبه مى سازند. بنابراین، کارشناسان امور فرهنگى باید در تفکیک مغالطات (از هر نوعى) از مواد و صدر برهانى دقت لازم را مبذول دارند.

    تجربه استقرایى نیز، که دراثرتحقیقات میدانى42 و یا مطالعات موردى43حاصل مى گردد، به عنوان ابزارى مستقل، هرچند نه همواره مستعد و قابل و کامل، مى تواند محقق را در امر تشخیص و شناسایى بیمارى فرهنگى مجهز نماید. اصطلاح تحقیق میدانى عموماً به هر نوع تحقیقى اطلاق مى گردد که در یک مجموعه و میدان و یا زمینه طبیعى به منظور شناسایى و ارزیابى جنبه هاى گوناگونى از آن میدان انجام مى پذیرد. کاربرد این شیوه، معمولاً در بوم شناسى، روان شناسى رشد، بازیابى، و روان شناسى صنعتى مى باشد.44 درمطالعات موردى،که اغلب درروان درمانى45 و روان شناسى بالینى46 کارآیى دارد، محقق پیرامون فرد واحدى مطالعه مى کند و مشکلات یا نارسایى هاى روانى و رفتارى آن فرد را مورد بررسى و ارزیابى قرار مى دهد.47

    در هر صورت، دین و تعقل و تجربه دوشادوش همدیگر در خدمت به فرهنگ جامعه اسلامى قرار مى گیرند تا نه تنها معیار و وسیله شناسایى آسیب هاى فرهنگى را فراهم آورند بلکه راهگشاى مناسبى براى تشخیص درمان آن آسیب ها باشند.

    در ادامه این بحث، به بیان نمونه هاى عینى و ملموس آسیب ها و آثار و علائم تهاجم و استحاله فرهنگى در جوامع اسلامى خواهیم پرداخت. سپس شیوه هاى مورد استفاده سوداگران تهاجم فرهنگى را در هجوم به باور داشت ها و ارزش هاى مسلمین، همچنین راه هاى مبارزه با این پدیده نامبارک را بررسى مى کنیم. ادامه دارد.


    • پى نوشت ها

      1- Pathology

      2- applied Sciences

      3- abstract Sciences

      4- basic Sciences

      5- experimental Sciences

      6- natural Sciences

      7- humanities

      8- Pathology of family

      9ـ مارى بریجانیان، فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعى (انگلیسى فارسى)، ویرایش بهاءالدین خرّمشاهى (تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1373)، ص 625

      10- Language Pathology

      11ـ سیدداود حسینى نسب، اصغر على اقدم، فرهنگ واژه ها، تعاریف و اطلاعات تعلیم و تربیت (تبریز: انتشارات احرار، 1375)، ص 668

      12- Psychopathology

      13ـ محمدناصر بى ریا و دیگران، روان شناس رشد; نگرشى به منابع اسلامى (تهران: سمت، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، 1375)، ص 1145

      14- Cultural Pathology

      15ـ نظر شود به: Arthur S. Reber, Dictionaru of Psuchology,فرهنگ روان شناسى (تهران: انتشارات رشد، 1368)، ص 521

      16ـ منوچهر آریان پور، با همکارى بهران دلگشائى، فرهنگ پیشرو آریان پور (تهران: جهان رایانه، 1377)، ج 4، صص 3771 3770

      17- Pathologist

      18- Pathological

      19ـ نظر شود به: Arthur S. Reber, Dictionaru, P. 521

      20ـ نظر شود به: Oxford Advanced Learners Dictionary (1998), P. 849

      21ـ22ـ 23ـ جهت کسب اطلاع بیش تر مراجعه شود به: على اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا (تهران: دانشگاه تهران، 1372)، ج 1، ص 1511 و محمد معین، فرهنگ معین (تهران: امیرکبیر، 1360)، (شش جلدى) ج 2، ص 2538

      24ـ لغت نامه دهخدا، ج 10، صص 14993 و 15109

      25ـ فرهنگ معین، ج 2، ص 2493

      26- thang

      27ـ لغت نامه دهخدا، ج 10، ص 15109

      28- anthropology

      29- Websters Encyclopedic Unabridged Distioary of the English Language (New York: Gramercy Books, 1996), P. 488

      30ـ جولیوس گوله و ویلیام ل. کولب، فرهنگ علوم اجتماعى، زیر نظر مترجمان، ویرایش محمدجواد زاهدى مازندرانى (تهران: انتظارات مازیار، 1376) صص 630 629.

      31ـ32- 33- همان، ص 630/ صص 631 630 / صص 632 631

      34ـ سیدمصطفى حسینى، معارف و معاریف، احکام، اخلاق، تاریخ، علوم، اعلام و اصلاحات اسلامى (تهران، انتشارات مفید، 1376)، ص 49، واژه «فرهنگ»

      35- global Village

      36- autistic (autism)

      37- Schizophrenia

      38- individualism

      39- Subjectivism

      40- Cognitive relativism

      41- Conitive Pluralism

      42- Field researches

      43- case Stukies

      44- Arthur S. Reber, Dictionaru, PP. 274 - 275

      45- Psychiatru

      46- Clinical Psychlology

      47- Arthur S. Reber, Dictionary, P. 108
       

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رهنمائی، سیداحمد.(1378) آسیب شناسی فرهنگی. ماهنامه معرفت، 8(3)، 25-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیداحمد رهنمائی."آسیب شناسی فرهنگی". ماهنامه معرفت، 8، 3، 1378، 25-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رهنمائی، سیداحمد.(1378) 'آسیب شناسی فرهنگی'، ماهنامه معرفت، 8(3), pp. 25-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رهنمائی، سیداحمد. آسیب شناسی فرهنگی. معرفت، 8, 1378؛ 8(3): 25-