معرفت، سال هشتم، شماره چهارم، پیاپی 31، آذر و دی 1378، صفحات 52-

    خطر انحراف دانشگاه و راهکارهاى عملى پیش‌گیرى آناز دیدگاه امام خمینى(رحمه الله)

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    خطر انحراف
    دانشگاه
    و راهکارهاى عملى پیش گیرى آن
    از دیدگاه امام خمینى(رحمه الله)

    سیدمحمدعارف امینى

     

    مقدمه

    قل انما انا اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى خداى تعالى در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تامنتهاى سرّ انسانیّت را بیان کرده و بهترین موعظه هایى است که خداى عالم از میان تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد فرموده این کلمه تنها راه اصلاح جهان است.1

    به راستى انسانى تشنه و درمانده اى  در کویر «خود» که خویش را کشان کشان به شریعه اقیانوس معرفت و آب حیات حقیقت رسانده است تابانوشیدن جرعه اى به زندگى حقیقىِ حق پویى، دست یافته و با کشیدن دلوى براى آنان که در آن سوى ساحل از سوز عطش مى سوزند، به حیات سبزشان برساند; از عظمت اقیانوس چه مى فهمد؟!

    انسان خاکى که «خود» را مالک هستى پنداشته و مجموعه آفرینش را در خدمت خویش مى بیند، از ژرفاى حقیقت و عظمت پدیده هاى هستى چه مى فهمد؟

    این جا است که بسان کودکى که تازه سخن مى گوید با خودشیرینى تمام در بحث آزادِ معرفت شناسى از فیلسوف ربانى و حقیقت شناس حقیقى، استاد علامه محمدتقى جعفرى(رحمه الله) چنین مى پرسد: «فلسفه هستى چیست؟»

    و استاد با توجه به این که «گر چه او کودک است اما سؤال او یک واقعیت روشن  و یک کنجکاوى فطرى است که صفحات فکرى تاریخ بشر را به خود اختصاص داده است»، سعى دارد بدون لفافه گویى و پرده پوشى واقعیت و حقیقت را آن چنان که خود دریافته است به کودک مدرسه اش بازگوید و سرّ هستى را هویدا کند، با احساس عجیبى که از ژرفاى وجود او مى جوشد مى گوید:

    «فلسفه هستى این است که شخصیتى همانند على بن ابى طالب(علیه السلام) به وجود بیاید»;

    پاسخ را به گونه اى بیان مى کند که با همین جواب پرسش هاى منطقى بعدى هم پاسخ داده شود; لذا به جاى پاسخ به مفهومِ انسان کامل، او را به مصداق راه مى نماید.

    انسان کامل، یعنى آینه تمام نماى جمال و جلال الهى که از هر زاویه و جهتى به آن نگرى، حق را بنماید که فرمود: «لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک بدؤها منک و عودها الیک»2

    وه! که چه زیباست این پاسخ و چقدر ماهرانه بیان شده است، در حقیقت جرعه اى از آب حیات است که خضرهاى حیرت زده در وادى ظلمات را به حیات جاوید ره مى نماید.

    گر چه انسان کامل به قید اطلاق، حقیقتى واحد است که در چهارده آینه تکسیر یافته است و بس، اما انسان کامل، به قول مطلق، تجلى دیگرى ازهمان حقیقت و آینه اى دیگر از جمال حق، بسان شاهراهى فراروى بشریت درهمه اعصار و امصار قرار دارد تا هرکسى در هر زمانى و هر جایى بخواهد از «خود» به خود آید و در معیّت حق به سوى حق رهسپار شود از این راه، ره پوید، که هم راه است و هم رهنما.

    وجود حکیم سیاستمدار، عارف مجاهد، مجدد شریعت ناب محمدى، احیاگر روح پژمرده تشیع اثنى عشرى، اقامه کننده ولایت غدیر در روز اکمال دین، حبل المتین وحدت ملل اسلامى، معنا دهنده واژه حریّت و آزادى، ارائه دهنده جدیدترین و کامل ترین روش اداره جوامع بشرى براى رسیدن و رساندن به سعادت و سیادت جاودانى، نام آور دوران معاصر، فقیه اهل بیت عصمت و طهارت، حضرت امام خمینى(رحمه الله)، مصداق دیگرى از فلسفه هستى و تجلّى دیگرى از حقیقت انسان کامل و تکسیرى دیگر از آینه حق نما است.

    بر آشنایان و اندیشمندان محقق و کاوشگران اندیشه هاى ژرف این شخصیّت الهى که خداوند او را به عالم اسماء حُسناى خود بار داده است، روشن است که هر زاویه از زوایاى شخصیتى و هر بعد از ابعاد وجودى او، نمایانگر حق است و یاد آور على بن ابى طالب(علیه السلام)، و همان گمشده علامه شلتوت است که به دنبال نسخه مطابق با آن نسخه یگانه (على بن ابى طالب(علیه السلام)) مى گشت و مى گفت: « على نسخه یگانه اى است که مطابق آن نه در زمان هاى پیشین بوده است و نه در زمان معاصر یافت مى شود».

    گرچه سال جارى به نام نامى او نام گذارى شده است ولى به حقیقت تمام سال هاى مکتب تشیع و اسلام راستین پس از تحویل آفتاب اسلام از برج زمهریر خودفراموشىِ حوت، به برج حمل اندیشه هاى تابناک حضرت امام(رحمه الله)، که تولد دوباره اسلام ناب محمدّى است، تا مکتب تشیع زنده است از آن خمینى و به نام خمینى است و بر تمامى نسل ها در همه عصرهاست که با کاوش و کنکاش، تحقیق و پژوهش در اندیشه و آثار او ایفاى وظیفه نموده و زمینه هاى شکوفایى، رشد و پیشرفت مکتب، ملت، دیانت و بشریت به سوى اهداف عالیه انسانى و مدینه فاضله نبوى و تمدن حقیقى فرشته خویى را فراهم آورند تا آن که ره پوى حقیقت است به ره افسانه نبرندش.

    مقاله حاضر، کوششى است در زمینه «تبیین دیدگاه هاى امام(رحمه الله)درباره خطر انحراف دانشگاه ها»، که با هدف بررسى علل انحراف دانشگاه ها و ارائه راهکارهاى عملى براى پیش گیرى و به سامان آوردن آن از دیدگاه امام(رحمه الله)، به رشته تحریر آمده است.

    اما پیش از هر چیز شایسته است تا به تعاریف مفهومى موضوع تحقیق بپردازیم. در این خصوص، به تعریف دو مفهوم خطر و انحراف مى پردازیم:

    خطر، در لغت به معناى «ضرر و آفت» آمده است و در علوم سیاسى و علم مدیریّت، در روش هاى سازمانى به معناى «ریسک و عدم اطمینان»3 نیز به کار مى رود. البته بررسى این نکته که آیا امام(رحمه الله) به عنوان رهبر، در اداره بزرگ ترین مرکز علمى آموزشى کشور (دانشگاه) به ویژه، در شرایط بحران، از این روش ها استفاده کرده است یا نه، تحقیقى دیگر مى طلبد و از حوصله این مقاله خارج است.

    انحراف یعنى مایل شدن از معیارهاو مسیر اصلى4 ـ راه راست ـ به سوى کژراهه. آنچه در خور توجّه است این است که علل و عوامل انحراف غالباً مورد غفلت واقع شده و به گونه اى است که دانشگاه و یا هر نهاد دیگرى خودبه خود به کژراهه گرفتار مى شود که باید به بررسى آن پرداخت.

    عمده محورهاى مطرح در این مقاله بدین شرح خواهد بود:

    جایگاه دانشگاه و محدوده تاثیر آن در جامعه و پى آمدهاى انحراف از دیدگاه امام(رحمه الله);

    معیارهاى اصولى مسیر حرکت دانشگاه و تبیین راه راست از دیدگاه امام;

    علل انحرافات از دیدگاه امام;

    کژراهه ها و انحرافات دانشگاه از دیدگاه امام;

    راهکارهاى عملى براى پیش گیرى و به سامان آوردن انحرافات از دیدگاه امام.

    الف: جایگاه دانشگاه در جامعه

    از پژوهش در کلمات نورانى امام(رحمه الله) چنین به دست مى آید که رکن اساسى ترقى و تعالى یک فرهنگ، کشور و ملت، نسل هاى حاضر و آینده، و یا واپسگرایى و عقب ماندگى آن، دانشگاه است; زیرا فرهنگ یک جامعه وابسته به علوم و معارفى است که در آن جامعه داراى ارزش بوده و ترسیم کننده آداب و رسوم آن جامعه است که در دانشگاه تدریس مى شود. مانند: «فلسفه و معرفت شناسى» که مایه ادراک صحیح و جهت دهنده ارزش هاى فکرى و اعتقادى و دفاع از آن و خط دهنده اصلى فرهنگ و به منزله مغز یک فرهنگ است. تاریخ علم نیز مایه استفاده از تجربیات اقوام گذشته و عبور از فرهنگ ها و تمدن هاى پیشین به یک تمدن صحیح و دست یابى به سعادت است. «ادبیات»، عامل زنده نگه داشتن فرهنگ یک جامعه است. «مدیریت»، «سیاست» و «اقتصاد» نیز هر کدام ارائه دهنده روش هاى نوین کشور دارى و اداره اجتماعات بشرى هستند که به منزله ستون فقرات یک فرهنگ مى باشند. «علوم تجربى، ریاضى، پزشکى و روان شناسى» مایه پیشرفت علوم، صنایع، رفاه و آسایش جامعه و حفظ تعادل جسمى و روانى نیروهاى انسانى یک جامعه است و.... همه این علوم و فنون در دانشگاه به مرحله رشد و شکوفایى مى رسد.

    از همین رو است که امام راحل(رحمه الله)دانشگاه را مایه سعادت و یا شقاوت، ترقى و یا انحطاط و تعیین کننده سرنوشت مملکت دانسته و مى فرماید:

    «دانشگاه مرکز سعادت، در مقابل، شقاوت یک ملت است، از دانشگاه باید سرنوشت یک ملت تعیین شود... دانشگاه غیر اسلامى، دانشگاه بد یک ملت را به عقب مى زند»5; «ترقى یک مملکت به دانشگاه است»6; «مقدّرات هر کشورى به دست دانشگاه و آن هایى که از دانشگاه بیرون مى آیند هست، بنابراین دانشگاه بهترین و بزرگ ترین مؤسسه مؤثر است در کشور و بزرگ ترین مسؤولیت ها را هم دانشگاه دارد»;7 «از فرهنگ است که در وزارتخانه ها مى رود از فرهنگ است که در مجلس مى رود از فرهنگ است که کارمند درست مى شود»;8 «دانشگاه است که تربیت نسل آینده و حاضر را مى کند.»9

    ب: محدوده تأثیر دانشگاه بر جامعه

    ناگفته پیدا است که محدوده تأثیر دانشگاه در مسیر سعادت و راه راست یا در مسیر شقاوت و انحراف همه «قلمرو فرهنگ، ملت، کشور و جامعه است». بنابراین، درمى یابیم که اگر دانشگاه از مسیر اصلى خود منحرف شود به تبع آن فرهنگ، ملت و کشور به انحراف کشیده خواهد شد. لذا، حضرت امام در سراسر صحیفه شریفه نور در بیشتر از 300 مورد، درباره دانشگاه تذکر داده و کراراً آن را از خطر انحراف، برحذر داشته اند و علل انحرافِ آن را بررسى کرده و راهکارهاى عملى براى پیش گیرى و به سامان آوردن آن را ارائه فرموده اند که در جاى خود خواهد آمد.

    ج: ضررها و پى آمدهاى انحراف دانشگاه

    آنچه از حضرت امام نقل شد وکلمات دیگر ایشان به خوبى گویاى آن است که انحراف دانشگاه موجب انحراف و عقب ماندگى و بدبختى یک ملت و اسارت و بردگى آنان در مقابل استعمارگران و موجب ازبین رفتن سرمایه هاى انسانى به ویژه، جوانان و عدم شکوفایى استعدادها، وابستگى روحى به شرق و غرب و اشاعه فساد، تباهى و منکرات مى شود و سرانجام، موجب از بین رفتن نسل هاى حاضر و آینده، دین، مذهب و ارزش ها است. در این زمینه حضرت امام(رحمه الله)مى فرمایند:

    «با انحراف دانشگاه، کشور منحرف مى شود»; «اگر این دو قشر ـ حوزه و دانشگاه ـ انحراف پیدا کند مطمئن باشید که کشور و احکام اسلام به انحراف کشیده مى شود»10; «استاد دانشگاهى که مهذّب نبوده اند براى کشور تحفه فساد مى آورده اند»11; «ادیان و مکاتب انحرافى محصول تحصیل کرده هاى بى تهذیب است»;12 «از یک فرهنگ فاسد استعمارى جز کارمند و کارفرماى استعمار زده حاصل نمى شود»;13 «دانشگاه ها که باید سرمایه انسانى براى ما درست کند اینها به وضع عقب افتاده اى نگاه داشتند»14 «لازم است از اختلافات داخلى که به نظر مى رسد اکثرش با دست سازمان هاى خیانتکار ایجاد مى شود تا باخیال راحت به زندگانى کثیف خود ادامه دهند جداً احتراز کنید»;15 «سلاطین عقیده شان این طور بود که ملت ها عبد ما هستند»;16 «این کاخ هاى مجلل آسمان خراش و آن کامجویى هاى رویایى سلاطین جور و حکومت هاى باطل که بادسترنج ملت ها فراهم شده است مردم را به سوى حزب هاى منحرف مى کشاند»;17 «بزرگ ترین وابستگى ملت ها به مستکبرین وابستگى فکرى و درونى است که سرچشمه سایر وابستگى هاست».18

    معیارهاى اصولى مسیر حرکت دانشگاه از دیدگاه امام(رحمه الله)

    از تحقیق در کلمات امام; چنین به دست مى آید که زیر بناى نهضت امام و انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى «دین» است که خود داراى سه رکن اساسى است: احکام اسلام، روحانیت و ملّت. در نظر ایشان، راه رسیدن صحیح احکام اسلام بهوسیله روحانیت به ملّت و پیاده شدن آن در جامعه به منظور سعادت دینى و دنیوى آنان میسّر نیست مگر با تهذیب نفس که مایه وحدت کلمه است و این دو در کلمات امام به عنوان بزرگ ترین و مهم ترین عامل رسیدن به مقصد و زمینه اجراى احکام اسلام، و رمز پیروزى نهضت و تداوم آن شمرده شده است. به این ترتیب معیار هاى اصولى از نظر امام پنج اصل زیر است که تخلّف از هر یک انحراف محسوب مى شود:

    احکام اسلام; روحانیّت; ملّت; تهذیب نفس و اتحاد و وحدت کلمه.

    مراد از احکام اسلام در کلمات امام، همان قوانین توحیدىِ الهى برگرفته از قرآن و سخن، سیره و عمل امامان معصوم(علیهم السلام)است و امام از آن به «اسلام ناب محمدى» تعبیر مى کند. اسلام ناب در کلام امام(رحمه الله)داراى اصول ارزشى ذیل است:

    اصل ارزشى مطلق اسلام: «اسلام و قدرت ایمان بود که این ملت را نجات داد»19; «سرلوحه هدفتان اسلام و احکام عدالت پرور آن باشد»20; «تنها مرجع استناد ما (از حکومت اسلامى)، زمان پیغمبر و زمان امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)است.»21

    اصل ارزشى مطلق توحید: «اسلام مى خواهد علوم مهار شود به علوم الهى و برگشت به توحید بکند، مرکز ثقل توحید است»22; «مقصد انبیا انتشار توحید بود»23; «ما این همه فداکارى کردیم جوان هاى ما این همه در مبارزات وارد شدند و زحمت کشیدند و رنج کشیدند و خون دادند براى این بود که اسلام را مى خواستند24; در صدد این هستند که نگذارند اسلام تحقق پیدا کند، سنگربندى هاى دانشگاه براى چه بود؟ کى ها بودند این ها؟... دانشگاه تبدیل شده بود به غرب ساختگى و غربزده ساختگى همان ها بودند که... مى خواستند بشکنند این اسلام را».25

    و مراد از روحانیّت، همان «روحانیان آگاه و کارشناسان دین» و روشنگران و مبلغان و مجریان مهذّب احکام اسلامى در جامعه اند، در مقابلِ حوزویان فریب خورده و متحجّر که مبلغان اسلام آمریکایى اند.

    اصل ارزشى مطلق روحانیت در کلام امام(رحمه الله): «روحانیت قدرت بزرگى است که با از دست دادن آن خداى نخواسته پایه هاى اسلام فرو مى ریزد و قدرت جبار دشمن بى معارض مى شود»26; «دانشگاهى ها بیدار باشند! تز اسلام منهاى روحانیت یعنى لااسلام»27; «اگر روحانیت نباشد اسلام را هیچکس نمى تواند نگه دارد»28; «ما بیزار هستیم از اسلام منهاى روحانیّت، اسلام منهاى روحانیت خیانت است. اول مى گویند: اسلام را مى خواهیم، روحانیت را نمى خواهیم. [اگر]روحانیت استثنا شود، اسلام در کار نیست، اسلام با کوشش روحانیت رسیده است. بیدار باشید توطئه بزرگ در کار است».29

    ملّت هم همان مخاطبان قوانین الهى اند; هدفِ دین، سعادت و سیادت آنان در دنیا و آخرت و رسیدن به مقام «انسان کامل» مى باشد. این مقام، همان مقام معنوى انسانیّت و عبودیّت و توحید الهى است  که  منشا اخلاق وعمل توحیدى درتمام شؤون زندگى است.

    اصالت ملّت در کلام امام(رحمه الله): «نهضتى که در ایران شد به واسطه دو نکته اصلى بود: 1ـ نهضت از متن ملّت بود 2ـ عقاید اسلامى، براى اسلام بود»30; «ما مى گوییم: دانشگاه در خدمت ملّت و رفع احتیاجات ملّت باشد نه در خدمت اجانب»31; «اگر ملت در مقابل غرب ایستاد، دانشگاه در مقابل غرب بایستد، اگر ملت در مقابل کمونیست ایستاد، دانشگاه در مقابل کمونیست بایستد32; «ملت ما نجیب است، ملت ما اسلامى است... ملت ما ملّتى است که ادب اسلامى دارد»33; «منطق ما، منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است»34; «دشمنان اسلام و غارتگران کشور با توطئه ها و نیرنگ مى خواهند در این سنگر عظیم که امید ملت و مرکز سرنوشت یک کشور است (دانشگاه) رخنه نموده و با اعمال خود شمارا از راه حق و راه محرومین و مستضعفین، منحرف و با اخلالگرى، در مراکز علم، شما را از هدف باز دارند».35

    اصل ارزشى مطلق «تهذیب نفس» در کلام امام(رحمه الله): «در اسلام به پرورش بیش تر سفارش شده است از آموزش; تربیب اخلاقى و تهذیب نفس»36; «بین علم و تهذیب نفس، تهذیب مقدم است»37; «تزکیه مقدم بر همه چیز است»38; «تمام بدبختى ها در دنیا، جنگ ها... در اثر عدم تربیت معنوى است»39; «دانشگاه ها که باید سرمایه انسانى براى ما درست کند، این ها به وضع عقب افتاده اى نگاه داشتند و دستور داشتند که نگذارند آن جا یک انسان کامل و خدمتگذارى بار بیاید»40; «اسلام و مقصد همه انبیا این است که آدم ها را تربیت کنند»41; تمام علوم و تمام عبادات و تمام معارف الهیّه و تمام احکام عبادى و همه این چیزهایى که هست، همه این ها براى این معناست که انسان ناقص را انسان کامل کند».42

    اصل ارزشى مطلق اتحاد و وحدت کلمه در نزد امام(رحمه الله): امام(رحمه الله)پس از تهذیب نفس، به هیچ چیزى به اندازه وحدت کلمه و اتحاد سفارش نفرموده است. تأکیدات فراوان امام و هشدارهاى حکیمانه او از دامن نزدن به اختلاف، حکایت از این مى کند که وحدت کلمه و اتحاد و توحید در نظر او، اصلى از اصول نهضت و انقلاب اسلامى بوده است. چه این که بارها و بارها تأکید فرموده اند:

    «پیغمبر اسلام مى خواست در تمام دنیا وحدت کلمه ایجاد کند، مى خواست تمام ممالک دنیا را در تحت یک کلمه توحید [قرار دهد]، در تحت کلمه توحید تمام ربع مسکون را قرار دهد»43; «اکنون که مى بینم شما فرزندان عزیز شاهراه اساس را یافته و بر پایه وحدت اسلامى به هم پیوسته اید و نور تابناک قرآن بر...قلب هاى شما  پرتو افکنده است به خود نوید مى دهم...»44; «من با کمال تواضع دست خود را به سوى ملت نجیب ایران  دراز مى کنم، از روحانیون عظیم الشان تا... از  جوانان محترم حوزه علمیه تا دانشجویان داخل و خارج کشور... و از همه صمیمانه و باعرض تشکر خواستارم که پیوستگى و وحدت کلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقه انداز احتراز نمایند»45; «لازم است تا جوانان دانشگاه هاى قدیم و جدید به هم پیوسته و با سایر طبقات ملت پیوند اخوت اسلامى برقرار کنند; «و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا». این است دستور محکم نجات بخش قرآن کریم که باید نصب العین خود قرار دهیم».46

    چنانچه اصول فوق را مورد دقت بیش ترى قرار دهیم، در همه این موارد فلسفه آفرینش و فلسفه برانگیختن پیامبران و فروفرستادن کتاب هاى آسمانى و فلسفه معاد ـ اعتقاد و عمل و اخلاق توحیدى که از شؤون اصلى یک موحد است ـ به خوبى جلوه گر است. آنچه ما را به شگفتى وا مى دارد و سنّت الهى تدوین قرآن و سیره امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)را تداعى مى کند، این است که هر چند کتاب شریف صحیفه به منظور تألیف و تصنیف نگارش نیافته، اما واقعیت هایى از تاریخ بشرى و سخنان زمامدار یک نهضت دینى است که در برهه اى از زمان، به منظور رهبرى و اداره جامعه در مسیر تداوم نهضت و انقلاب، به تدریج شکل گرفته و نتایج پرثمرى داشته است. امام(رحمه الله)خود، انسان کاملى که به مقام عبودیّت دست یافته بود، هیچ گاه چیزى را به مردم نگفتند مگر آن که خود عمل کرده بودند; چنین کسانى مى توانند این چنین نهضت و جنبشى را ایجاد و رهبرى کنند که عقول بشر از تحلیل آن عاجز است.

    چه زیباست که امّت هاى اسلامى با تحقیق در تمام ابعاد شخصیتى امام راحل، با برگرفتن مشعل هاى هدایت از آثار و کلمات او به سوى شاه راه سعادت، معنویت، انسانیّت، حریّت و آزادى حقیقى گام بردارند.

    علل انحرافات دانشگاه از دیدگاه امام(رحمه الله)

    آنچه در بررسى علل انحرافات از کلمات امام به دست مى آید این است که ریشه اصلى انحراف، استکبار است; استکبار خارجى و استکبار درونى، دشمن سرسخت اسلام، روحانیت و ملت و از بین برنده دو ارزش «وحدت کلمه» و «تهذیب نفس» است. استکبار درونى و هواى نفس، همان اسارت شیطان (دشمن نامرئى) است. کسانى که در آثار امام تحقیق کرده اند مى دانند که امام به تزکیه نفس و تهذیب اخلاق اهمیّت به سزایى قایل است. اگر ما اساس و شالوده نهضت و حکومت امام را اخلاق انسانى و تزکیه نفس بدانیم، سخنى به گزاف نگفته ایم; زیرا تزکیه و اخلاق و تهذیبى که امام خود دارا بود و دیگران را سفارش به آن مى کرد، از والاترین منشأ اعتقادى که همان توحید است سرچشمه مى گیرد. کتاب آسمانى نیز براى همین نازل شده که شخص موحّد و مهذّبى را تربیت کند. کلمات امام در این قسمت بى شمار است و ما تنها به نمونه اى تیمّن مى جوییم:

    «نفس انسان سرکش است [اگر] یک آن از آن غافل بشویم ( نعوذ بالله ) انسان را به کفر مى کشد. اگر غافل بشود انسان، شیطان را ضى نیست به فکر ما، او کفر ما را مى خواهد، او مى خواهد همه را منتهى کند به کفر، منتها از معاصى کوچک مى گیرد و کم کم وارد مى کند در بزرگ تر و کم کم در بزرگ تر و کم کم بالاتر، تا برسد به آن جا که خداى نخواسته انسان را منحرف کند اصلاً از اسلام».47

    استکبار خارجى (استعمارگران، چپاول گران و جهان خواران ستمگر) مایه بدبختى و عقب ماندگى و وابستگى تمام ملل اسلامى و ملت هاى دیگر و محو آثار اسلام، از طریقِ اشاعه فساد و فحشا، رواج مواد مخدر و مسکرات و فتنه انگیزى و شعلهور ساختن جنگ ها است آن ها از طریق فرهنگ بى بندوبارى خود، قصد از بین بردن دین و مذهب و ایمان ملت ها را دارند. کسانى هم که خود را در مقابل این بلاى خانمان سوز حفظ کرده اند، به وسیله جنگ هاى ویران گر که نتیجه آن، وابستگى نظامى، اقتصادى و فرهنگى و محو فرهنگ ملّت ها و ازخودبیگانگى و خودفراموشى و بردگى آن ها در مقابل استکبار جهانى است مورد تهاجم قرار مى گیرند. امام با بصیرت و دور اندیشى که در غیر انبیا و اولیا(رحمه الله)دیده نشده است، امت هاى اسلامى و ملل آزاده جهان را از این دشمن سرسخت و پیامدهاى آن بر حذر داشته و با برملا ساختن و نقشه هاى شوم آنان، راهکارهاى عملى را گوشزد فرموده است:

    «دشمن اصلى آن ها اسلام است و خصیصه اصلى آن ها این است که از اسلام مى ترسند»48; «ابتلاى ما اساسش اجانب است... این خیلى تاریخ قدیمى دارد و موانع را هم موفق شدند از سر راه بردارند که یکى از آن ها اسلام است، دامن زدند در این سال هاى متمادى  که این سد را بشکنند»49; «لا اقل از بیست سال پیش نقشه کشیدند...  اسلام نباشد»50; «آمریکا نقشه اش را دارد و انگلستان هم از سابق داشته است و الآن هم همه دولت ها و ابرقدرت هایى که مى خواهند ایران را بچاپند و شرق را بچاپند، از اسلام مى ترسند و از مظاهر اسلامى مى ترسند».51

    اولین گام هاى استکبار در زمینه نابودى اسلام

    الف: وارونه معرفى کردن اسلام

    «مبلغین آن ها تبلیغ کردند بر ضد اسلام، اسلام را گفتند مثل همه ادیان آن طور که هست یک مخدرى است، اصل دیانت را مخدر دانستند»52; «بعضى از این جوانان...راجع به تبلیغ اول که ادیان افیون توده هاست باورشان آمد»53; «اعظم مصیبت ها این است که نگذاشتند بفهمند مردم اسلام یعنى چه؟ اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگى مى کند، الان هم مبهم است»54; «استعمار مجال معرفى اسلام واقعى را به ما نمى دهد، دست استعمار در ممالک اسلامى یکى از فعالیت ها را که مى کند این است که اسلام را به یک طریقت عقب افتاده کهنه شده معرفى کنند، سران قوم مى گویند کهنه پرستى است، ارتجاع است، اسلام را معرفى این طور مى کنند».55

    ب: بدبین کردن مردم نسبت به روحانیت

    «دنبال این افتادند که قشر روحانى را در بین مردم منحط کنند گفتند: "روحانیون مردم کهنه پرستى هستند، فناتیک هستند، این ها دربارى هستند، این ها براى سلاطین کار مى کنند" این هم یک تبلیغ وسیعى بود»56; «مرحوم...گفت: "... مى خواستم سوار اتومبیل بشوم، شوفر گفت ما دو طایفه را سوار نمى کنیم، یکى آخوندها را ویکى فاحشه ها را". وضع آخوند این جور شده بود آن روز، یعنى این جور کرده بودند جدا کردند این را از ملّت».57

    ج: نفوذ در حوزه هاى علمیه

    خصیصه روحانى نماهاى متحجر و بى درد دربارى و مروجین اسلام آمریکایى در کلام امام، سکوت در مقابل ظلم و استبداد و مظاهر فحشا و از بین رفتن ارزش ها و شعائر اسلامى و گاهى تأیید استکبار جهانى و عوامل مزدور در مقابل اسلام ناب محمدى(صلى الله علیه وآله وسلم) بیان شده است.

    «تحجّرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه هاى علمیه کم نیست... این ها مروج اسلام آمریکایى اند و دشمن رسول الله... استکبار وقتى از نابودى مطلق روحانیت و حوزه ها مأیوس شد دو راه را براى ضربه زدن انتخاب نمود: یک راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ... وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد، قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید. حماقت روحانى در معاشرت بامردم فضیلت شد.»58; «و این ظلم فاحشى است که کسى بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدى(صلى الله علیه وآله وسلم) با سرمایه داران در یک کاسه است، روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالوصفت تشنه است»59; «امروز نیز همچون گذشته شکارچیان استعمار در سراسر جهان از بصره و پاکستان و افعانستان و لبنان و عراق و حجاز و ایران و اراضى اشغالى به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متکى به اصول اسلام ناب محمدى(صلى الله علیه وآله وسلم)رفته اند».60

    د: نفوذ در دانشگاه و ایجاد وابستگى روحى

    «کوشش کرده اند غربى ها که ما را از خودمان بى خود کنند، ما را میان تهى کنند، به ما این طور بفهمانند و فهماندند که خودتان هیچ نیستید و هرچه هست غرب است»61; «آنچه مى توان گفت ام الامراض است، رواج روز افزون فرهنگ اجنبى استعمارى است که در سال هاى بسى طولانى جوانان مارا با افکار مسموم پرورش داده و عمال داخلى استعمار بر آن دامن زده اند و از یک فرهنگ فاسد استعمارى جز کارمند و کارفرماى استعمارزده حاصل نمى شود»;62 «بزرگترین وابستگى ملت هابه مستکبرین وابستگى فکرى و درونى است که سرچشمه سایر وابستگى هاست»63; «ما از حصر اقتصادى نمى ترسیم ولى از وابستگى مى ترسیم».64

    گام هاى بعدى استکبار، کوشش در جهت محو اسلام با القاء شبهات در قلمرو، دین، روحانیت و حکومت مى باشد. در این زمینه مى توان به شبهه جدایى دین از سیاست که منشأ پیدایش تفکرات انحرافى انواع سکولاریزم است اشاره کرد. امام بارها و بارها فرموده اند:

    «... نقشه استعمار است; از سال هاى قبل نقشه کشیده اند و متأسفانه به خورد ماهم دادند تا خیلى از ماها باور کردیم و پذیرفتیم که اسلام را با سیاست چه کار؟»65; «آن کسى که مى گوید دین از سیاست جداست تکذیب خدا را کرده است، تکذیب رسول خدا را کرده است، تکذیب ائمه هدى را کرده است»66; «اسلام این نیست، والله اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفى کرده اند، سیاست مدن از اسلام سرچشمه مى گیرد»;67 «تفکر جدایى دین از سیاست از لایه هاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند».68

    شبهات دشمنان و پاسخ امام

    به راستى چرا استکبار هنوز هم على رغم وجود مشعل هاى فروزان هدایت و روشنىِ حقیقت، ره افسانه مى زند و با ایجاد شبهات، کمر به نابودى اسلام بسته است؟ در این جا به پاره اى از این شبهات و پاسخ آن از دیدگاه امام اشاره مى کنیم:

    1: شبهه سکولاریزم لائیک

    الف: شبهه عدم جهان شمولى دین اسلام و انحصار به زمان و مکان خاص. امام در این باره چنین پاسخ داده است:

    «اشخاص بى اطلاع از اسلام خیال مى کنند که اسلام... [براى] هزار و چهارصد سال پیش از این بوده... این حدى که گفته مى شود... بشر... نمى داند الا زمان خودش را یا زمان سابقى [را] که تاریخ... خواند... صحیح است، اما وقتى که اسلام و خداست نمى دانسته که بعدها چه خواهد شد این که برنامه اش را همچو درست کند براى همه اعصار باشد، برنامه براى همه اعصار هست شما اطلاع ندارید، این حرف ها براى این است که مردم را از اسلام جدا کنید»69، «اسلام همه این معانى را دارد و جامع تمام جهات مادى و معنوى و غیبى و ظاهرى هست; براى این که انسان داراى همه مراتب است و قرآن کتاب انسان ساز است، انسان چون بالقوه همه مراتب را دارد، کتاب خدا آمده است که انسان ر ا انسان کند و همان طورى که جامعه اش ر ا اصلاح بکند خودش هم کامل کند تا برسد به مرتبه عالى»70; «انسان را که خلاصه عالم است، عصاره عالم است، انبیا براى این آمدند که همه این ها را الهى کنند».71

    ب: شبهه عدم شمول دین اسلام و انحصار در اخلاقیات فردى و عدم کارایى آن در امور اجتماعى همانند سیاست، مدیریت، اقتصاد و... . پاسخ امام(رحمه الله) چنین است:

    «احکام سیاسى اسلام بیش تر از احکام عبادى آن هست و کتاب هایى که اسلام در سیاست دارد بیش تر از کتاب هایى است که در عبادت دارد»;72 «اسلام و حکومت هاى الهى این جور نیستند، این ها در هر جا و هر کس و هر جا هست و در هر حالى که هست آن ها را برایش احکام دارد; یعنى کسى که در جوف خانه خودش بخواهد یک کارى خلاف و... بکند حکومت اسلامى به او کار دارد... احکام معنوى دارد و بسیارى از احکامش سیاسى است...».73 «من قبلاً نیز گفته ام همه توطئه هاى جهان خواران علیه ما از جنگ تحمیلى گرفته تا حصر اقتصادى و غیره براى این بوده است که ما نگوییم اسلام جواب گوى جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوّز بگیریم.»74

    2: شبهه سکولاریزم با منشأ ماتریالیزم (محوریت اقتصاد و اصل زیربنایى اقتصاد و روبنایى دین)

    «"ان الذین کفروا یتمتعون و یاکلون کما تأکل الانعام و النار مثوى لهم" این میزان است، هرکس که ملاحظه کرد که در تمتعاتش در اکل و استفاده ها و لذایذش به افق حیوانى نزدیک است; یعنى مى خورد و لذت مى برد بدون این که تفکر کند که از جه راهى باید باشد، حیوان دیگر فکر این نیست که حلال است یا حرام است... بدون قانون اسلامى تمتع مى کنند...گرفتارى هاى ما این هاست ... اساس مسلمین و اسلام را دارند از بین مى برند».75

    3: شبهه سکولاریزم علمى

    از آنچه در کتاب مکاسب امام، که شامل مبانى فقهى او است، در بحث ولایت فقیه آمده و نیز شرایط رهبرى که در قانون اساسى آمده است استفاده مى شود که رهبرى بر مبناى ولایت مطلقه فقیه در حکومت اسلامى بالاترین مرتبه مدیریت علمى است و شبهه فوق بى اساس و منشأ آن عدم اطلاع از مبانى ولایت فقیه و یا استکبار است.

    از ترجمه کلام امام چنین به دست مى آید که ماهیّت حکومت اسلامى از حکومت هاى جارى دنیا متمایز است; زیرا اساس آن را قوانین جهان شمول و عموم شمول الهى تشکیل مى دهد نه تجربیّات و اعتبارات بشرىِ محصور به زمان و مکان و هواهاى نفسانى، و فقیه عادل یعنى: متخصص و کارشناس وارسته دینى که هرگز گناه نمى کند و برفرض اگر گناه کند، خودبخود، از مقام خویش عزل مى شود. فقیه عادل موظفّ است قوانین را از روى ادله و منابع احکام که همان عقل و نقل و اجماع که هر سه کاشف از اراده شارع است استخراج کرده و در جامعه به اجرا گذارد.

    با عنایت به کلام امام و نیز آنچه در قانون اساسى آمده است که رهبر علاوه بر داشتن شرایطى از قبیل اجتهاد و فقاهت، شجاعت و عدالت، باید از قدرت اداره کشور نیز برخوردار باشد. با توجّه به این که چنین شخصى بوسیله مجلس خبرگان و شوراى تعیین رهبرى متشکل از کارشناسان برجسته علمى و دینى تعیین مى شود، درمى یابیم که معیارهاى رهبرى در اسلام فراتر و والاتر از مدیریت کارشناسانه است; زیرا ولىّ فقیه علاوه بر کارشناسى مدیریتى، کارشناسى دینى و حقوقى و قانون گذارى و قضایى را نیز در ضمن وارستگى و فضایل انسانى و ملکات معنوى، داراست که ناظران صحنه تاریخ به ویژه، در شرایط بحران از تحلیل این گونه مدیریّت یعنى مدیریت برتر عاجز مانده و چه بسا برآن رشک برده اند. نمونه هایى در این مورد از کلام امام، بدین شرح بیان مى گردد:

    «حکومتى را که اسلام بنا نهاده است نه حکومت دیکتاتورى است که رأى یک فرد که از روى هواهاى نفسانیه اش نشأت گرفته است بر جامعه تحمیل شود و نه دموکراسى است که آراء مردم بر مردم حکومت کند، بلکه حکومتى است که در تمامى میدان هاى فعالیت خود از وحى الهى و قانون خدایى استمداد مى کند»76; «حکومت اسلامى چون یک حکومت قانونى الهى است بلکه تنها حکومت قانونى است که از طرف خداوند جعل و تشریع شده است ( در روز غدیرخم) و براى اجراى قوانین الهى و گسترش عدالت الهى اجتماعى است. دو شرط اساسى در والى معتبر است، که اساس حکومت قانونى وى است، و حکومت قانونى الهى معقول نیست الا به تحقق همین دو شرط: 1ـ علم به قوانین الهى 2ـ عدالت و علم والى به احکام و قوانین که باید به حد کافى باشد و مى توان آن را شرط سوّم قرار داد و چنین شخصى مسلماً فقیه عادل است که صلاحیّت ولایت مسلمین را دارد و روشن است که معقول نیست خداوند جاهل و فاسق را ولى مسلمین قرار دهد».77

    4: شبهه سکولاریزم دینى

    الف: شبهه در دلیل  ولایت مطلقه فقیه: به این تعبیر که ولایت مطلقه فقیه دلیل ندارد; ادله اى که بر ولایت فقیه قائم است مُثْبِت ولایت حسبه است، که ولایت بر امور میّت و مجانین و صبیان و... که محدود به موارد خاصّه است نه مطلق. و اما پاسخ امام:

    «حفظ احکام اسلامى، که تا روز قیامت باقى است مانند احکام مربوط به مالیات و حدود و تعزیرات و حقوق جزایى و حقوق مدنى، مقتضى تشکیل حکومت و ولایتِ ولى اى در عصر غیبت است که متکفل اجراى آن باشد و همچنان حفظ ثغور و مرزها از تهاجم و غلبه تجاوزگران از اوجب واجبات است که ممکن نیست الا به تشکیل حکومت و از (خداوند) دور است ساکت گذاشتن و ترک این امور. پس دلیل ولایت فقیه به عینه، همان دلیل امامت است در عصر غیبت.»78

    ب: شبهه در مفهوم ولایت مطلقه فقیه که لازمه ولایت به قید اطلاق اشتراک در مرتبه انبیا و ائمه معصومین(علیهم السلام) و احراز عصمت است که نه تنها دلیل ندارد بلکه دلیل برخلاف دارد. و اما پاسخ امام:

    «خلافت دو معنا دارد: 1ـ خلافت تکوینیه الهى که مختص به مخلصین از اولیا و انبیاى مرسل و ائمه طهارین است. 2ـ معناى اعتبارى جعلى همانند ولایت روز غدیر خم که توسط رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) جعل شد که حضرت درباره آن فرمود: "والله لهى احبّ الىّ من امرتکم مشیرا الى النعل التى لا قیمة لها"»79-80; « ـ بنى الاسلام على خمس ـ معناى حکومت نیست. ولایت به معناى امامت است که اگر نباشد نمازش قبول نیست آن غیر از ولایت غدیر است که ولایت غدیر به معناى حکومت است، حکومت را خدا جعل کرد ولایت به معناى امام قابل جعل نیست، خیلى از ائمه(علیهم السلام) حکومت نداشتند ولى ولایت داشتند، حکومت مجرى آن چهارتاى دیگر است در عرض هم نیست».81

    از آنچه در تبیین مفهوم ولایت مطلقه فقیه از کلمات امام آورده شد، پاسخ دو شبهه دیگر هم روشن شد:

    شبهه استبداد رأى و دیکتاتورى در ولایت فقیه که امام فرمودند: ماهیت ولایت فقیه با دیکتاتورى و دموکراسى فرق دارد:

    « ـ سران گروهک ها ـ بعداً وارد دانشگاه مى شوند و مى گویند: "ولایت فقیه نباشد ـ دیکتاتورى است" اگر یک ولایت فقیهى دیکتاتورى بکند از ولایت مى افتد، اسلام هر فقیهى را که ولى نمى کند; آن که علم دارد عمل دارد، مشى اش به مشى اسلام است، سیاستش به سیاست اسلام است. از براى این است که یک آدمى که تمام عمرش را دراسلام گذرانده و در مسائل اسلامى گذرانده و آدم عوضى نیست و صحیح است، این تجارب را داشته باشد به این امرها، نگذارد که هرکس هر کارى دلش مى خواهد بکند».82

    شبهه علّت لزوم اطاعت از ولى فقیه همانند اطاعت از معصوم(علیهم السلام)با این که معصوم نیست که امام فرمودند: «دلیل ولایت فقیه همان دلیل امامت است».83 بنابراین، دلیل اطاعت امام به عینه دلیل اطاعت از ولى فقیه است به وحدت ملاک، که همان عدم تعطیل حدود الهى و اقامه احکام دین است.

    5. شبهه سکولاریزم با منشأ اگزیستانسیالیزم

    این شبهه با منشأ اگزیستانسیالیزم و محوریّت آزادى مطلق مطرح شده که دین و به تبع آن حکومت دینى را مایه سلب آزادى از انسان مى داند و امروزه کسانى دانسته یا ندانسته، خواسته یا ناخواسته با مطرح کردن آزادىِ بیان، قلم، آزادى در قرائت دینى، دموکراسى و پلورالیزم از آن تبلیغ مى کنند و از آزادى یک مفهوم پوچ و بى محتوا و میان تهى ساخته اند و آن را بهانه تاخت و تاز برکیان و شرف اسلام و روحانیت و ملّت و انسانیّت و فطرت و ضروریات دین و بدیهیات مذهب قرار داده و در سایه آن هرچه مى خواهند مى نویسند و مى گویند. امام در این باره گفته  است:

    «و ترویج تمدن غرب از راه مفاهیم رنگ باخته اى همانند آزادى مطلق باید مانندآن ها که مى گویند این است که چریک هاى فدایى، و فلان دسته منافق و فلان دسته کافر و فلان دسته اى که هیچ اعتقاد به اسلام ندارند، اینها آزاد باشند و بیایند و هرچه دلشان مى خواهد بگویند و هر کارى مى خواهند بکنند و لو فرض کنید بر علیه اسلام حرف بزنند آزادند و لو بر ضد جمهورى اسلامى حرف بزنند و این هم آزادند ـ و یک دسته نفهم هم مى گویند نخیر باید این چیزها باشد این ها مقصودشان این نیست که آزاد باشیم ـ اینها مقصودشان آن نقشه اى است که طرح شده است برایشان و مرتب مى خواهند پیاده کنند.»84

    معیارها و محدوده آزادى

    معیارها و محدوده آزادى بیان، قلم و قرائت دینى  در کلام امام عبارت است از: 1ـ عدم ضدیت و مقابله بااسلام 2ـ درحدى که مایه هتک و ضرر زدن به دین و ملّت و نظام و روحانیت نباشد 3ـ مغایر با اصول دین و احکام ثابت اسلام و ضروریات دین و مذهب نباشد.

    آزادى معنوى: «آزادى تنها سعادت ملت نیست، استقلال تنها سعادت ملت نیست، مادیت تنها سعادت نیست این ها در پناه معنویات سعادتمنداند، معنویات مهم است، بکوشید تا معنویات تحصیل کنید، علم تنها فایده ندارد، علم با معنویات علم است، ادب تنها فایده ندارد، ادب با معنویات، معنویات است که تمام سعادت بشر را بیمه مى کند و کوشش کنید در تحصیل معنویات، در خلال علم که تحصیل مى کنید معنویات را تحصیل کنید، دانشگاه ها معنویت پیدا بکنند، مدارس معنویت پیدا بکند، مکتب ها معنویت پیدا بکنند تا ان شاءالله سعادتمند بشوند.»85

    آزادى بیان: «امروز جوانان و اندیشمندان در فضاى آزاد کشور اسلامى مان احساس مى کنند که مى توانند اندیشه هاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بیان دارند، با روى گشاده و آغوش باز حرف هاى آنان را بشنوند و اگر بیراه مى روند با بیان آکنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آن ها دهید و باید به این نکته توجّه کنید که نمى شود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى آن [ها] را نادیده گرفت و فوراً رنگ التقاط و انحراف بر نوشته هاشان زد و همه را یکباره به وادى شک و تردید انداخت. به جاى پرخاش و کنار زدن آن ها با پدرى و الفت با آنان برخورد نمود ـ اگر قبول هم نکردند مأیوس نشوید در غیر این صورت خداى ناکرده به دام لیبرال ها و ملى گراها و یا چپ و منافقین مى افتد.»86

    باید برنامه و نشریات همه جناح ها بدون ابهام متکى به اسلام و حکومت اسلامى باشد:87 «در سنّت یک جور سنت را بیان مى کند که منحرف بکند در کتاب یک جور کتاب را بیان مى کند که منحرف بکند بسیارى از این آدم هایى که منحرف کردند و مى کنند جوان هاى ما را، از این ها هست که در قشر شما و در قشر ما بودند و متقى نبودند، الهى نبودند، خدایى نبودند فقط توجه به این بوده است که مقام چه باشد، توجه به این بوده است که حقوق چقدر باشد.»88

    آزادى قلم: «نهضت آزادى آمریکایى است ـ ضرر آن ها که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان مارامنحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بى مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه، تأویل هاى جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است شود. نهضت آزادى و افراد آن از اسلام اطلاعى ندارند با فقه اسلامى آشنا نیستند از این جهت گفتارها و نوشته هاى آن که منتشر کرده اند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولى امیرالمؤمنین را در نصب ولایت و اجراى تعزیرات حکومتى که گاهى بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است برخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را نعوذ بالله تخطئه بلکه مرتد بدانند و یا اینکه همه امور را از وحى الهى بدانند بر خلاف ضرورت دین است نتیجه; چون موجب گمراهى افراد بى اطلاع از مقاصد شوم آنانند مى گردد برخورد قاطعانه شود و رسمیت نداشته باشد»89; «مسأله کتاب آیات شیطانى کارى حساب شده براى زدن ریشه دین و دیندارى و در رأس آن اسلام و روحانیت است»90; «به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان مى رسانم مؤلف کتاب آیات شیطانى که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتواى آن محکوم به اعدام مى باشند.»91

    تفسیر به رأى و قرائت دینى: «باید شما دانشجویان دانشگاه ها و سایر طبقات روحانى و غیره از دخالت دادن سلیقه و آراء شخصى خود در تفسیر آیات کریمه قرآن مجید و در تأویل احکام اسلام و مدارک آن جداً خود دارى کنید و ملتز م به احکام اسلام به همه ابعادش باشید و مطمئن باشید آنچه صلاح جامعه است در بسط عدالت و رفع ایادى ظالمه و تامین استقلال و آزادى و جریانات اقتصادى و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت در اسلام به طور کامل مى باشد و محتاج به تاویلات خارج از منطق نیست و لازم است مراقب باشید با کمال دقت و هوشمندى که کسانى که التزام به اسلام ندارند به جمیع ابعادش ولو در اصلى از اصول با شما موافق نیستند آن ها را دعوت به التزام کنید و اگر موثر نشد از شرکت دادن آن ها در اجتماعات و انجمن هاى اسلامى احتراز کنید.»92

    «اینان از اول تاکنون اسلام را وسیله اهداف شوم خود کرده و قرآن و نهج البلاغه را به بازى گرفته و جوانان پاکدل را به دام خود انداخته بودند تا جوانى شان را در راه اهداف استعمارى آنان به تباهى بکشند.»93

    جوانان عزیز دبیرستانى و دانشگاهى توجه کنند که سران و سردمداران گروه ها که مى خواهند با اسم اسلام پایه هاى آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند هیچ اطلاعى از اسلام و اهداف قوانین آن ندارند و با خواندن چند آیه از قران و چند جمله از نهج البلاغه و تفسیرهاى جاهلانه و غلط نمى شود اسلام شناس شد. اینان با تفسیر انحرافى چند جمله و چند آیه، آیات و جملات صریح را که مخالفت واضح با مرام انحرافى و التقاطى آنان دارد، انکار مى نمایند و در حقیقت، تمسک به قران و نهج البلاغه براى کوبیدن اسلام و قرآن است تا راه را براى رهبران غربى و شرقى خود باز کنند و شما جوانان عزیز و سرمایه هاى کشور را بر ضد مصالح کشور خودتان بسیج نمایند.»94

    آزادى صادراتى: ما با تمدن مخالف نیستیم با تمدن صادراتى مخالفیم... آزادى صادراتى، آزادى است که بچه هاى ما را به فحشا کشاند و مراکز فساد هر چه خواست زیاد شد به اسم و آزادى، همه مطبوعات ما در خدمت آن ها بود براى این که جوان هاى ما را از دانشگاه منصرف کنند95 دانشگاه باید آدمى درست کند که از حیث علمیت کشور را اداره کند:96

    آزادى وارداتى (دموکراسى): موجب تباهى ملت و جوانان است... آزادى که بوسیله آن مى خواهند بر ما حکومت کنند97«شما با اسم آزادى و آزادى خواهى و دموکراسى مى خواهید این مردم را دوباره برگردانید به حال اوّل و این آزادى است که شما از خارج الهام گرفتید و ما آزادى و ارواح را قبول نمى کنیم»98 «روشن فکرهاى اسلامى، روشن فکرهاى و ارواح را کنار بزنند غربزده ها را کنار بگزارید»99 «مى خواهند ملت ها وابسته به غیر باشند این آزادى ها را سوغات مى آورند»100«دانشگاه باید مرکز تربیت باشد ـ و الا عالم بى تربیت مضر است».101

    سلب آزادى با آزادى: و اگر خداى نخواسته آزادى را صرف کردیم بر خلاف مسیر ملت و اسلام، حالا که آزاد شدیم خودمان را به هرج ومرج بکشیم، حالا که آزاد هستیم به زیر دستان خودمان ظلم کنیم، حالا که آزاد هستیم بر خلاف نظامات اسلامى و بر خلاف نظامات ملى عمل کنیم هرج و مرج بپا کنیم چون آزاد هستیم، تحت هیچ قاعده نباشیم تحت هیچ یک از قواعد اسلامى و ملى نباشیم، اگر اینطور باشد، آزادى را سلب کردیم و بر خلاف مسیر ملت و بر خلاف مسیر اسلام.»102

    امام و «پلورالیزم»: «اگر گروه ها مختلف باشند ولى در امور عقیدتى و در اصول عقاید اسلامى تفاهم داشته باشند آسیب نمى بینند و درگیرى در اختلاف آراء و عقیده است. شما باید کوشش کنید با گروه هاى دیگرى که مسلمان هستند و استقلال و آزادى و جمهورى اسلامى را مى خواهند تفاهم داشته باشید مهمّ این است که مقصد، مقصد واحد باشد، هر چند از راه هایى مختلف به آن مقصد مى رسیم و این اساس امور است و اگر این طور نشود، منجر به درگیرى مى شود.»103

    6. ایجاد تفرقه و جدایى بین حوزه و دانشگاه

    «بین روحانى و دانشگاه اختلاف ایجاد کردند و سپس مردم را از روحانى جدا کردند تا هر کارى مى خواهند بکنند. این دو قشر مغز متفکر جامعه هستند.»104 «مى گفتند: این آخوندها مرتجع اند،این ها مى خواهند ما را بر گردانند به آن عصر حجر همه آثار تمدن را با آن مخالفند. مى آمدند پیش این قشر مى گفتند (این ها دین ندارند) این بى دین ها، یک مشت فکلى بى دین و طورى تزریق مى کردند که مع الاسف بعضى از اشخاص بى عمق باورشان مى آمد این باور اسباب این شد که این دو قشر از هم جدا شدند، این به او بدبین شد او به این بدبین شد چه دو قشرى، دو قشرى که مربى جامعه بودند،دو قشرى که باید ـ جامعه را ـ با مساعى هم دست به هم بدهند و جامعه را اصلاح بکنند، این ها را از هم جدا کردند، دو قشرى که اگر این دو قشر به مسیر صحیح باشد، تمام ملت به مسیر صحیح مى رود.»105

    کژ راهه ها و انحرافات دانشگاه از دیدگاه امام(رحمه الله)

    از آنچه تا کنون بیان شد، انواع انحرافات و کژروى ها نیز مشخص مى شود که خطرناک ترین نوع آن، انحراف فکرى است که مایه انحرافات اخلاقى و عملى است که موجب ستیزه جویى با اسلام، روحانیّت، ملّت و علّت روى برتافتن از تهذیب نفس و عمل للّه و سبب اختلاف و نفاق و تفرقه و وابستگى و غربزدگى است. در اینجا به فهرستى از انحرافات بسنده مى کنیم:

    1. مخالفت با اصل اسلام و ضروریات و احکام ثابت دین;

    2. گرایش به مکاتب انحرافى و فکرى غرب و شک گرایى و القاء شبهات در زمینه مبارزه بادین و تبلیغ جدایى دین از  سیاست;

    3. تخطئه امامان معصوم(علیهم السلام);

    4. تفسیر به رأى و قرائت هاى جاهلانه دین و قرآن;

    5. مخالفت با روحانیت و ولایت فقیه;

    6. غربگرایى و....;

    7. مخالفت با خواسته هاى ملت و کژروى از مسیر مردم;

    8. تضعیف نظام جمهورى اسلامى و مخالفت با ارکان نظام;

    9. نفاق و تفرقه افکنى به بهانه هاى زبان، نژاد و....;

    10. احیاى سنّت هاى شاهنشاهى و طاغوتى.

    علایم منحرفان در کلمات امام(رحمه الله)

    طبیعت گرایى و لذت جویى106: «مراقب باشید در دانشگاه... مى خواهند نفوذ کنند و فریاد وا اسلاما مى زنند ـ شیاطین انسى هستند در هر صورتى و هر شکلى انسان را منحرف مى کنند»107; «چشم و گوشتان را باز کنید که اگر کسى آمد و گفت در آن مسیر باشید توجه کنید که غرضى در آن هست، اگر آمدند گفتند دانشگاه چه جورى هست هر وقت آمدند گفتند روحانى چه جورى هست بدانید کارى که شما کرده اید سنگین تمام مى شود براى آن ها.»108; «هم اینان بوده اند که از مسیر ملت جدا و در مسیر طاغوت و از انقلاب اسلامى بر کنار و بر ضد آن فعالیّت مى کردند ـ... از رفراندم مى خواستند جلوگیرى کنند... از آراء اکثریت قریب به اتفاق ملّت سرپیچى مى کنند... با ملت مخالف ... وابسته به شرق و غرب... به تبلیغات آنان گوش فرا ندهید ـ از آنان احتراز کنید.»109; «شعار در دانشگاه بر ضد قرآن، مخالفت با شعایر اسلامى، بر ضد ارتش، روحانى، مؤمنین متدینین، سخنى گفتن، درست کردن اجتماعات و تفرقه بین طوایف، شعار جدایى دین از سیاست، شعار آزادى تا هر چه دلشان مى خواهد بکنند و لو فرض بر ضد اسلام حرف بزنند.»110; «این ها به حسب ظواهرشان و بر حسب ادعاهاى شان بیش تر از شما ادعاى مسلمانى مى کنند و از شما بیش تر آدابش را به جا مى آورند وقتى حالشان را مطالعه مى کنید مى بینید رویه شان با رویه شما فرق دارد، اسلامى که آن ها مى گویند غیر از اسلامى است که اسلام مى گوید. سوابق شان را مطالعه کنید چه تقاصیرى دارند.»111

    دامن زدن به آزادى وارداتى: «با نوشتارشان مى خواهند ایمان مردم را بگیرند، از اسلام مى ترسند ـ وقتى صحبت جمهورى اسلام شد هیاهو کردند.»112 باشعار آزادى ـ دموکراسى ـ آزادى دلبخواهى الفاظ جالبى که هیچ جاى دنیا معنایش پیدا نشده هر کسى براى خودش معنایى مى کند.»113; «بعضى از اساتید هستند که نمى گذارند تحصیل حسابى کنند آن ها را توقف مى کنند مانع از پیشرفت آن ها هستند در خدمت غرب هستند و مى خواهند در همه چیز محتاج غرب باشیم.»114

    راهکارهاى جلوگیرى از انحراف در دانشگاه

    امام(رحمه الله) راهکارهاى ذیل را براى جلوگیرى از انحراف در دانشگاه ارائه داده اند:

    1. شناخت اسلام و تبیین معارف اسلامى

    «تمام مقصد ما اسلام است، همه اسلام براى این که اسلام مبدأ همه سعادت ها و همه قشرها را از ظلمات به نور مى رساند.»115; «وحدت مذهبى داشته باشید خاضع به احکام اسلام شوید.»116; «باید فداکارى کنید در ارجاع مجد و عظمت اسلام که در رأس عظمت معنوى آن است.»117; «باید جوانان روحانى و دانشگاهى قسمتى از وقت را صرف کنند در شناخت اصول اساسى اسلام که در رأس آن توحید و عدل و شناخت انبیاى بزرگ، پایه گذاران عدالت و آزادى است، از ابراهیم خلیل تا رسول خاتم(صلى الله علیه وآله) و در شناخت طرز تفکر آن ها از نقاط اقصاى معنویت و توحید تا تنظیم جامعه و نوع حکومت و شرایط امام و اولى الامر و طبقات دیگر.118 «حدود الهى براى حفظ حقوق بشر است.»119

    2. تهذیب نفس و تربیت صحیح اسلامى

    «ما مى خواهیم یک جمعیتى نورانى پیدا بکنیم، یک قشرهاى نورانى که وقتى وارد مى شویم و یک دانشگاهى، عملش نورانى، علمش نورانى، اخلاقش نورانى، همه چیزش نورانى باشد، الهى باشد. پیروى نه براى این است که ما برسیم به یک مثلا آزادى، برسیم به یک استقلالى و منافع براى خودتان باشد، همین، همین دیگر تمام؟ حالا که دیگر منافع مال خودمان باشد، دیگر کارى دیگر نداریم؟ این ها مقدمه است، همه اش مقدمه این است که یک ملت انسان پیدا بشود، یک ملتى که روح انسانیت در آن باشد پیدا بشود، تحول پیدا بشود. در خود اشخاص آن چیزى که مطرح است پیش انبیا انسان است. آن چیز، چیز دیگرى نیست، انسان مطرح است. پیش انبیا انسان است آن چیز، چیز دیگرى نیست، انسان مطرح است پیش انبیا، چیز دیگر پیش انبیا مطرح نیست. همه چیز به صورت انسان باید درآید.»120

    «مؤمن باشد این آدمى که از زیر دستگاه شما یا از دستگاه ما بیرون مى آید، اگر مومن باشد، دیگر نمى شود که زیر بار ظلم اجانب برود و یا تطمیع بتوانند بکنند او را، این تطمیع ها و تهدیدها را همه، آنى که تطمیع مى شود و تهدیدش آن ها اثر مى کند آن هایى است که ایمان ندارند آنى که تقوا و ایمان دارد نه تطمیع در او تأثیر مى کند که خیانت کند.»121; «شما دانشگاهى ها کوشش کنید که انسان درست کنید، اگر انسان درست کردید مملکت خودتان را نجات مى دهید، اگر انسان متعهد درست کردید...»122

    «اگر مردم را تربیت کنید به یک تربیتى سالم دعوت کنید به این که با خدا آشنا بشوند با معارف الهى آشنا بشوند، با قرآن آشنا بشوند که این طور شد کشور شما سالم مى ماند و به جاهاى دیگر هم سرایت مى کند.»123

    «از این رو است که نقش معلمان و اساتید در تربیت و تهذیب دانش آموزان و دانشجویان به عنوان اساسى ترین و موثرترین نقش مطرح مى گردد و همه دیدید که گرایش آنان به شرق و غرب براى کشورمان چه فاجعه ها آفرید و دانشگاه ها را به صورت دژ محکمى براى خدمت به شرق و غرب درآورد.»124; «از اغراض جزئى که تمامش با اغراض دنیویه و به کارهاى شیطانى برمى گردد احتراز کنید.»125

    3. شناخت مواضع استکبارى

    «اصل گفتنمان این است که آمریکا نباید باشد، نه آمریکا تنها، شوروى هم نباید باشد، اجنبى نباید باشد، منطق ما این است و فریاد ما هم همین است.»126; «به فکر کشور باشند و توطئه ها را با وحدت کلمه خنثى کنند آن هایى که در بین مردم، کارگرها، دهقان ها، در دانشکده ها، دانشگاه ها مى روند و تخم فساد مى کارند آن ها را بشناسند ببینند که این ها چه کسانى هستند و از کجا تأیید مى شوند و کى آن ها را تأیید مى کند. قلم هاى مسموم را بشناسند، اشخاصى که قلم دست مى گیرند بر ضد اسلام، بر ضد روحانیت، بر ضد مسیر ملت قلم فرسایى مى کنند بشناسید آن ها را، سوابق این ها را به دست بیاورید، مطالعه در احوال و سوابق این ها بکنند.»127; «بیدار باشید علماى اعلام، خطباى عظام، دانشگاهى، بازارى، کارگر، دهقان، همه بیدار باشید و دشمن خودتان را بشناسید دشمن هاى اسلام را بشناسید: اگر اسلام نبود این ها که براى آزادى قلم فرسایى مى کنند، اینجا نبودند، آزادى نداشتند. آزادى را اسلام به ما داد، قدر این آزادى را بدانید.»128; «(منافقین و تروریسم) آن ها افکارشان، افکار اسلامى نیست و از اسلام خبرى ندارند و از ایمان اطلاعى ندارند و افکارشان افکار مادى و براى دنیا کار مى کنند و به هواى دنیا هستند.»129

    4. اتحاد حوزه و دانشگاه

    مسرتى که امام(رحمه الله) در اتحاد حوزه و دانشگاه ابراز مى کند، در هیچ جاى کلمات وى دیده نشده است و هیچ چیزى امام را به آن اندازه دلشاد نکرده است. عبارت امام چنین است: «چه مجلس شورانگیزى است و چه اجتماع مبارکى، یک روز بود که دانشگاه و حوزه هاى علمیه از آن که از هم جدا بودند، جوّى بوجود آورده بودند که با هم شاید دشمن بودند... اساس هم این بود که این دو قشرى که با اتحادشان تمام ملت متحد مى شود از هم جدا نگه دارند و با هم مخالفشان کنند تا ملت اتحاد پیدا نکنند.»130 این تعبیر اهمیّت ویژه و حدت حوزه و دانشگاه را در نزد امام مى رساند.

    «دانشگاهى ها که یک عضو مؤثرند توجه به این داشته باشند که ما باید با این معممین که  یک عضو مؤثرند آقایان خیال نکنند که معممین چه، شما مى بینید که ملت با این هاست، ملت که شما با آن ملت مى خواهید کار انجام بدهید با این هاست، هر روزى این ها بخواهند ملت را به یک راهى ببرند، تبعیت مى کنند، براى این که این ها را نماینده امام مى دانند.»131

    «این قشر روحانى را اگر از دست بدهیم شکست مى خوریم، ما ها دیگر عرضه نداریم، این ها هستند که مى توانند کا ر انجام دهند. این قشر را نباید از دست بدهیم. روحانى هم گمان نکند که دانشگاهى چه، مقدرات مملکت ما دست دانشگاهى هاست، فرداى امروز، مقدرات مملکت ما دست این هاست.»132

    «اسلام را ملاها پیش مى برد و براى این است که این ها براى خدا دارند حرف مى زنند و عمال اسلام هستند و مردم علاقه به اسلام دارند. این مطلب را کنا ر بگذارید که منهاى آخوند، نمى شود آقا، شما بخواهید مملکتتان را اصلاح کنید، منهاى آخوند اصلاح بردار نیست اختلاف، عامل شکست انقلا ب از آن طرف هم، اگر آخوند بخواهد بگوید که منهاى دانشگاه، منهاى جبهه هاى سیاسى، آن هم صحیح نیست براى این که آن هم کارشناسى لازم دارد.»133; «... حفظ برادرى روحانى و دانشجویان نگویید دانشگاهى بى دین است،... آخوند مرتجع است، نخیر غلط است این ها، هر دو با هم دست برادرى بدهند.»134 «لازم است طبقات محترم روحانى و دانشگاهى با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشن فکر دانشگاه ها به روحانیت و روحانیون احترام بگزارند، خداوند آن ها را محترم شمرده.»135

    5. اسلامى کردن دانشگاه ها

    «جدیّت بکنید دانشگاه را درستش کنید، دانشگاه را اسلامیش کنید. مملکت مابراى اسلام زحمت کشیده است و باید براى اسلام زحمت بکشد و مى کشد و همه چیزش باید اسلامى بشود.»136; «دانشگاه ها را مدّ نظر بگیرید که اسلامى شود و اگر دانشگاه ها اسلامى شود مسائل ما در آینده حلّ است.»137

    بعضى گمان کرده اند که کسانى که اصلاح دانشگاه ها را مى خواهند و مى خواهند دانشگاها اسلامى باشد این است که علوم دو قسم است، علم هندسه یکى اسلامى است، یکى غیر اسلامى، علم فیزیک یکى اسلامى است یکى غیر اسلامى، از این جهت اعتراض کرده اند که علم اسلامى و غیر اسلامى ندارد... بعضى توهّم کرده اند... که باید دانشگاه اسلامى بشود یعنى فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد... این ها اشتباهاتى است که بعضى ها مى کنند یا خود را به اشتباه مى اندازند...آنچه ما مى خواهیم بگوییم این است که دانشگاه هاى ما دانشگاه هاى وابسته است...دانشگاهاى استعمارى است... اشخاصى هستند که غربزده هستند... جوان هاى مارا غربزده بار مى آورند دانشگاه هاى ما یک دانشگاه هایى که براى ملت مفید باشد نیست... دانشگاه هاى ما مبدل شده است به یک میدان جنگ تبلیغاتى، ما مى گوییم جوان هاى ما اگر علم هم پیدا کردند تربیت ندارند مربّا به تربیت اسلامى نیستند...، ما که مى گوییم باید بنیاداً ـ باید ـ اینها تغییر بکند، مى خواهیم بگوییم که دانشگاه هاى ما باید در احتیاجاتى که ملت دارد در خدمت ملت باشند نه در خدمت اجانب، اساتیدى که در دانشگاه هاى ما هستند بسیارى از آن ها در خدمت غربند، جوان هاى ما را شستوشوى مغزى مى دهند، جوان هاى ما را تربیت فاسد مى کنند. ما نمى خواهیم بگوییم که علوم دو قسم است که بعضى مناقشه کنند ـ عمداً یا از روى جهالت ـ ما مى خواهیم بگوییم که دانشگاه هاى ما اخلاق اسلامى ندارند، دانشگاه ما تربیت اسلامى ندارد، اگر دانشگاه هاى ما تر بیت اسلامى و اخلاق اسلامى داشت میدان زد و خورد عقاید که مضر به حال این مملکت است نمى شد.»138

    6. مناظره و بحث و حل شبهات

    «اسلام دین مستند به برهان و متکى به منطق است و از آزادى بیان و قلم نمى هراسد و از طرح مطلب هاى دیگر که ا نحراف آن ها در محیط خود آن مکتب ها ثابت و در پیش دانشمندان خودشان شکست خورده است باکى ندارد. درگیرى نکنند.»139; «با آن ها مباحثه کنید که از دانشمندان اسلامى دعوت کنید با آن ها به بحث و گفتوگو بنشینید.»140

    7. پرهیز از اختلاف ها و گروه بازى ها

    «اى مسلمانان جهان! و اى پیروان مکتب توحید! رمز تمام گرفتارى هاى کشورهاى اسلامى اختلاف کلمه و عدم هماهنگى است و رمز پیروزى وحدت کلمه و ایجاد هماهنگى است... تفرقه و جدایى و گروه گرایى اساس همه بدبختى ها و عقب افتادگى ها است.»141; «جوان ها در مقابل آمریکاى استکبارى بایستند، جوان ها در مقابل خودشان مى ایستند.»142

    8. شستوشوى مغزى از وابستگى

    «مغزها را از این وابستگى فکرى شستوشو بدهید و با این انتخاب ملت خود را نجات دهید.»143

    9. خودکفایى

    «خودکفایى در سایه پشت کردن به تمدن غرب است.»144

    10. کار براى خدا

    «خداى تبارک و تعالى مى فرماید که: من فقط یک موعظه دارم به شما (قل انما اعظکم بواحده) که به امت بگو که فقط من یک موعظه دارم به شماو آن موعظه این است که قیام کنید وقیام لله باشد، قیام لله کنید.»145

    گرچه استکبار از درون و برون سعى در، بند کشیدن انسانیّت دارد و گرچه همیشه از نهان راه ها وارد شده و بامکر و حیله قصد اسارت فکر و تسخیر جان انسان را دارد، اما از آنجایى که در این طرف میدان رزم، خداى بزرگ مرتبه قرار دارد و سپاهیان خدایى، همانند دیدبانِ عقل، راهنماى نبوت، و چراغ وحى، و مدافعان ملکوتى فرشتگان، و سلسله فریاد گران و بیدار گران اقالیم قبله همانند امام که ادامه کاروان انبیاء و شهدا و صدیقین اند، دشمن همیشه در خسران و ناکامى است و تا اندیشه امام(رحمه الله) وجود دارد و تا مکتب اسلام ناب محمدى هست، پرچم هاى هدایت توحیدى، بر فراز قله افکار ملل آزاده در اهتزاز و شعله هاى جاودانى طور سیناى مکتب اهل بیت(علیهم السلام) روشنایى بخش شاهراه پویندگان حقیقت و مسافران الى الحق مع الحق بالحق است.


    • پى نوشت ها

    1ـ صحیفه نور، ج 1، ص 3 ـ 4

    2ـ مفاتیح الجنان ـ ادعیه وارده درایام ماه رجب دعاى پنجم

    3ـ الف) مدیریت رفتار سازمانى ج 1 ص 108 ـ استفن رابینز.   ب) مدیریت فرهنگ سازمان ـ دکتر سلیمان ایران زاده. ج) فرهنگ علوم سیاسى ـ واژه riskـ على آقابخشى و....

    4ـ واژه نامه فلسفى و علوم اجتماعى ـ دکتر جمیل صلیبا ـ. فرهنگ علوم سیاسى واژه deviation

    5ـ صحیفه نور، ج 1، ص 16 ـ 21

    6ـ همان، ج 7، ص 81

    7ـ همان، ج 7، ص 81 تا 84

    8ـ همان، ج 1، ص 86 تا 100

    9ـ همان، ج 14، ص 278 تا ص 282

    10ـ همان، ج 17، ص 88 تا 91

    11ـ همان، ج17، ص 17 تا 26

    12ـ13ـ همان، ج 1، ص 118 تا 125 / ص 161

    14ـ همان، ج 5، ص 39 تا 41

    15ـ همان، ج 1، ص 161 تا 162

    16ـ همان، ج 5، ص 39 تا 41

    17ـ همان، ج 1، ص 161 تا 162

    18ـ19ـ همان، ج 9، ص 185 تا ص 188 / ص 257 تا ص 262

    20ـ21ـ همان، ج 2، ص 17 تا ص 21 / ص 50

    22ـ همان، ج 8، ص 6 تا 10

    23ـ همان، ج 7، ص 46

    24ـ همان، ج 6، ص 255 تا ص 262

    25ـ همان، ج 12، ص 106 تا 114

    26ـ همان، ج 2، ص 17 تا ص 21

    27ـ همان، ج 6، ص 269 تا ص 271

    28ـ همان، ج 7، ص 44 تا ص 47

    29ـ همان، ج 6، ص 269 تا ص 271

    30ـ همان، ج 11، ص 189 ـ 198

    31ـ همان، ج 12، ص 52 تا 55

    32ـ همان، ج 12، ص 52 تا 55

    33- همان، ج 6، ص 55 تا ص 62

    34ـ همان، ج 15، ص 112 تا ص 116

    35ـ همان، ج 9، ص 185 تا 188

    36ـ همان، ج 17، ص 17 تا 26

    37ـ38ـ همان،ج 19، ص 122 تا ص 123/ ص 90

    39ـ همان، ج 17، ص 17 تا 26

    40ـ همان، ج 5، ص 39 تا 41

    41ـ همان، ج 7، ص 15 تا ص 17

    42ـ 43ـ 44ـ همان، ج1، ص 233 تا ص 242 / ص 118 تا ص 125 / ج 1 ص 130 تا ص 131

    45ـ46ـ همان، ج 2، ص 11 تا ص 14/ ص 15

    47ـ همان، ج 1، ص 118 تا ص 125

    48ـ همان، ج 13، ص 168 تا 174

    49ـ همان، ج 2، ص 181 تا ص 189

    50ـ همان، ج 1، ص 8 تا ص 14

    51ـ همان، ج 13، ص 168 تا ص 174

    52ـ همان، ج 2، ص 181 تا ص 189

    53ـ همان، ج 6، ص 201 تا ص 218

    54ـ55ـ همان، ج 1، ص 165 تا ص 175/ ص 86

    56ـ همان، ج 6، ص 201 تا ص 207

    57ـ همان، ج 2، ص 236 تا ص 245

    58ـ 59ـ 60ـ همان،ج21، ص88 تا ص101/ ص88 تاص 101/ ص 88

    61ـ همان، ج 9، ص 25 تا ص 32

    62ـ همان، ج 1، ص 161 تا 162

    63ـ همان، ج 9، ص 185 تا ص 188

    64ـ همان، ج 12، ص 52 تا 55

    65ـ همان، ج 1، ص 233 تا ص 242

    66ـ همان، ج 20، ص 27 تا ص 34

    67ـ همان، ج 1، ص 64 تا 66

    68ـ همان، ج 21، ص 88 تا ص 101

    69ـ همان، ج 9، ص 257 تا 262

    70ـ همان، ج 1، ص 233 تا ص 242

    71ـ همان، ج 7، ص 59 تا ص 64

    72ـ73ـ همان، ج 1، ص 233 تا 242

    74ـ همان، ج 21، ص 88 تا 101

    75ـ همان، ج 1، ص 165 تا ص 175

    76ـ77ـ78ـ المکاسب، کتاب البیع، ج 2، ص 461 / ص 464 / ص 461

    79ـ نهج البلاغه، خطبه 33

    80ـ المکاسب، تألیف امام، کتاب البیع، ج2، ص 466

    81ـ صحیفه نور، ج 20، ص 27 تا ص 34

    82ـ همان، ج 9، ص 178 تا 184

    83ـ المکاسب، کتاب البیع، ج 2، ص 461

    84ـ صحیفه نور، ج 13، ص 168 تا 174

    85ـ همان، ج 7، ص 15 تا ص 17

    86ـ همان، ج 20، ص 227 تا 244

    87ـ همان، ج 2، ص 17 تا 21

    88ـ همان، ج 6، ص 248 تا ص 252

    89ـ همان، ج 22، 384 تا 385

    90ـ91ـ همان، ج 21، ص 88 تا ص 101 / ص 86

    92ـ همان، ج 2، ص 17 تا 21

    93ـ94ـ همان، ج 15، ص 160 تا ص 162 / ص 160 تا ص 162

    95ـ96ـ همان، ج 11، ص 189 تا 198

    97ـ همان، ج 9، ص 188

    98ـ همان، ج 8، ص 269 تا 273

    99ـ همان، ج 7، ص 120 تا 126

    100ـ همان، ج 9، ص 143 تا 148

    101ـ همان، ج 11، ص 189 تا ص 198

    102ـ همان، ج 7، ص 42 تا ص 43

    103ـ همان، ج 15، ص 177 تا ص 177

    104ـ همان، جلد 12، ص 106 تا 114

    105ـ همان، ج 6، ص 248 تا ص 252

    106ـ همان، ج 8، ص 6 تا 10

    107ـ همان، ج 17، ص 88 تا 91

    108ـ همان، ج 13، ص 206 تا 212

    109ـ همان، ج 9، ص 185 تا 188

    110ـ همان، ج 13، ص 168 تا 174

    111ـ112ـ113ـ همان، ج 9، ص 178تا184/ص 257تا262/ص 178تا184

    114ـ همان، ج 12، ص 52 تا 55

    115ـ همان، ج 7، ص 59 تا ص 64

    116ـ همان، ج 1، ص 64 تا 66

    117ـ همان، ج 1، ص 161 تا 162

    118ـ همان، ج 2، ص 17 تا 21

    119ـ همان، ج 6، ص 172 تا ص 180

    120ـ همان، ج 7، ص 59 تا ص 64

    121ـ همان، ج 6، ص 248 تا ص 252

    122ـ همان، ج 7، ص 59 تا ص 64

    123ـ همان، ج 19، ص 207 تا ص 212

    124ـ همان، ج 15، ص 160 تا ص 162

    125ـ همان، ج 11، ص 65 تا 66

    126ـ همان، ج 2، ص 132 تا ص 141

    127ـ128 ـ همان، ج 7، ص 29 تا ص 30

    129ـ همان، ج 15، ص 112 تا ص 116

    130ـ همان، ج 13، ص 206 تا 212

    131ـ همان، ج 6، ص 224 تا 232

    132ـ همان، ج 6، ص 224 تا ص 232

    133ـ همان، ج 4، ص 89 تا 95

    134ـ همان، ج 1، ص 255 تا 266

    135ـ همان، ج 2، ص 17 تا ص 21

    136ـ همان، ج 7، ص 59 تا 64

    137ـ همان، ج 19، ص 223 تا ص 226

    138ـ همان، ج 12، ص 52 تا ص 55

    139ـ همان، ج 9، ص 185 تا ص 188

    140ـ همان، ج 9، ص 185 تا 188

    141ـ همان، ج 9، ص 225 تا 226

    142ـ همان، ج 12، ص 52 تا 55

    143ـ همان، ج 9، ص 185 تا ص 188

    144ـ همان، ج 11، ص 189 تا 198

    145ـ همان، ج 7، ص 36 تا 41

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    امینی، سیدمحمدعارف.(1378) خطر انحراف دانشگاه و راهکارهاى عملى پیش‌گیرى آناز دیدگاه امام خمینى(رحمه الله). ماهنامه معرفت، 8(4)، 52-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدمحمدعارف امینی."خطر انحراف دانشگاه و راهکارهاى عملى پیش‌گیرى آناز دیدگاه امام خمینى(رحمه الله)". ماهنامه معرفت، 8، 4، 1378، 52-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    امینی، سیدمحمدعارف.(1378) 'خطر انحراف دانشگاه و راهکارهاى عملى پیش‌گیرى آناز دیدگاه امام خمینى(رحمه الله)'، ماهنامه معرفت، 8(4), pp. 52-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    امینی، سیدمحمدعارف. خطر انحراف دانشگاه و راهکارهاى عملى پیش‌گیرى آناز دیدگاه امام خمینى(رحمه الله). معرفت، 8, 1378؛ 8(4): 52-