آسیب شناسى فرهنگى (3)
Article data in English (انگلیسی)
آسیب شناسى فرهنگى (3)
دکتر سیداحمد رهنمایى
اشاره:
در شماره پیشین، اهمیت و نقش دین در تضمین سلامت فرهنگ را یادآور شدیم. اعتقاد راسخ به دین، خواه به عنوان خاستگاه فرهنگ و خواه به عنوان عاملى که به فرهنگ رنگ و رو و حیات مى بخشد، در ثبات و استوارى یک فرهنگ داراى نقش بسیار تعیین کننده اى است. به هر اندازه که فرهنگ از استحکام و پویائى بیش ترى برخوردار باشد، به همان میزان بدنه دستگاه و محتواى فرهنگ آسیب ناپذیرتر خواهد بود. مطالعات میان فرهنگى (cross - cultural studies)مردم شناسان در مورد دین، با بیان این حقیقت که دین همواره بخشى از فرهنگ جوامع بشرى را در طول تاریخ تشکیل داده است، بیانگر این حقیقت است که از منظر فرهنگى، چرا و چگونه رابطه انسان با موجودات متعالى و قدرت هاى فوق طبیعى از نظر افراد متعهد به آن، داراى ارزش و جایگاه ویژه اى است.1 سلطه گران فرهنگى غرب، از این داده هاى علمى و از نقش و تأثیر چشمگیرى که دین، به ویژه اسلام، در بیدارى، نشاط و فروزندگى جامعه ایفا مى کند، کاملاً آگاهند. از این رو، آنان در میدان کارزار و تهاجم فرهنگى، درصددند تا با سیاست گام به گام و با شعار ایجاد فرهنگ جهانى و جهانى کردن فرهنگ، دین را از متن زندگى جوامع دین دار و دین مدار به کنار زنند و ضمن آسیب رسانى بر ساختار فرهنگ این جوامع، آن را تحت الشعاع تمایلات و اهداف سودگرایانه و مفسده انگیز خود قرار دهند. آنان از دیرباز در جوامع اسلامى و به ویژه جامعه اسلامى ما، حرکت خزنده و پیش رونده اى را آغاز کرده اند، که در صورت غفلت، مى رود تا به گونه اى اختاپوسى مجراى بسیارى از شریان هاى حیاتى فرهنگ ما را مسدود سازد و ریشه هاى دینى و اعتقادى آن را بخشکاند. این حرکت آسیب رسان، شکل و هویت مهاجمان فرهنگى را نشان مى دهد.
اختاپوس فرهنگى
فرایند شکل گیرى تهاجم فرهنگى و نیز نهادینه شدن آسیب هاى فرهنگى را مى توان همانند نمودار ذیل ترسیم نمود. ترسیم این نمودار علاوه بر این که ذهنیت ما را نسبت به فعالیت هاى مرموز و اختاپوسى شکل مهاجمین فرهنگى روشن تر مى سازد، نیز به شیوه هاى گوناگون تهاجم و آسیب رسانى فرهنگى، که در روش شناسى تهاجم فرهنگى مورد توجه مى باشد، اشاره دارد.
نهادینه شدن آسیب هاى فرهنگى
این نمودار، جریان تهاجم را در شکل و محتواى خود به تصویر کشیده است و در این ارتباط به عوامل، عناصر و آثار تهاجم فرهنگى اشاره دارد. هر یک از عوامل، عناصر و آثار تهاجم، داراى طبقه بندى خاصى است که دامنه و گستردگى هر یک را نشان مى دهد. در این فرایند منظور از عوامل سبب ساز، آن دسته از عواملى است که اسباب بروز و ظهور پدیده تهاجم را فراهم مى آورند، به گونه اى که با وجود عوامل سبب ساز و فقدان موانع، تحقق پدیده تهاجم قطعى خواهد بود. در ناحیه عوامل زمینه ساز، هر چند تأثیر این عوامل به شدت عوامل سبب ساز نیست، امّا در عین حال، چنانچه این عوامل تقویت گردد، به تدریج زمینه بروز آسیب ها و نابهنجارى هاى فرهنگى فراهم مى شود. و سرانجام، هر چند تأثیر عوامل برانگیزاننده، به میزان دو دسته دیگر عوامل نیست، امّا این عوامل به گونه اى در ایجاد و تداوم آسیب هاى فرهنگى نقش دارند. عوامل سبب ساز در درجه نخست، بیش تر ریشه در منش، کنش، خواست و ارائه انسان دارد، تا یک عامل خارجى. به هر حال، قدرت و توانمندى اراده انسان در این زمنیه را نباید از نظر دور داشت. در خصوص عوامل زمینه ساز، فقدان الگوى صحیحى از تولید و مصرف، به ویژه در زمینه صنعت و پوشاک، زمینه جلب توجه و روى آورى مسلمانان به الگوهاى تولید و مصرف بیگانگان را فراهم مى آورد. چنین الگوهایى در بسیارى از موارد، حامل ارزش هاى منفى بوده و زمینه ساز بروز و انتشار آسیب ها و نتائج ناخوشایند فرهنگى مى شوند.
فقدان ضمانت لازم براى اجراء قوانین الهى و یا تساهلورزى مسئولین و برنامه ریزان فرهنگى نسبت به اجراى این قوانین و نیز نسبت به بروز و ظهور آثار و نمودهاى آفت در جامعه، بستر و زمینه ساز گسترش آفات و آسیب هاى فرهنگى به حساب مى آید. حضور آزادانه و فعّال افراد حامل آسیب هاى فرهنگى در جوامع و محافل فرهنگى و دریافت بازخورد مورد پسند خود از جانب مردم و چه بسا از جانب برخى از مسئولین، همچنین بى توجهى با کم توجهى و احیاناً تحقیر حاملین و ملتزمین به ارزش هاى فرهنگى دینى از جمله عواملى هستند که برانگیزاننده افراد براى پذیرش آسیب هاى فرهنگى مى باشند.
عوامل آسیب زا، سبب ساز و زمینه ساز فرهنگى و نیز عواملى که به نوعى در تحقق و تقویت پایه هاى آسیب ها مؤثر هستند، مى توانند از سنخ عوامل فرهنگى ـ اجتماعى باشند. همچنان که مى توانند داراى ماهیت اقتصادى ـ سیاسى باشند. در پاره اى از موارد رشد و توسعه اقتصادى و در مواردى دیگر وخامت اوضاع اقتصادى، ممکن است بستر مناسبى براى رشد آسیب هاى فرهنگى به حساب آیند. آنجا که رشد اقتصادى ناهماهنگ با رشد فرهنگى صورت پذیرد و رشد فرهنگى به مراتب از رشد اقتصادى عقب تر باشد، ممکن است رشد اقتصادى خود به خود و به صورتى طبیعى کانونى از آسیب هاى فرهنگى را در خود جاى دهد. این امر، تا حدودى به شرایط روانى و فرهنگى حاکم بر افراد و جوامع انسانى وابسته است. گرایش ها و روحیات افراد و جوامع با یکدیگر متفاوت است.
برخى از انسان هاى متمول، زمانى که از جنبه مالى و مادى ارضاء مى شوند، به سراغ برنامه هاى فرانیازى رفته و بدون توجه به آثار زیانبار برخى از کالاهاى فرهنگى، استفاده از انواع مدل ها و ابزارها و کالاهاى فرهنگى بیگانه را تجربه مى کنند و در نتیجه، نه تنها خود را آلوده مى کنند که این آلودگى را به دیگران نیز سرایت مى دهند. به عکس، برخى هنگامى که گرسنه و نیازمند هستند، به امید رفع احتیاجات مالى و مادى خود حاضر مى شوند حتى پذیراى القائات زهرآگین مهاجمان فرهنگى باشند. برنامه ریزان و کارپردازان تهاجم فرهنگى این خلقیات و روحیات متفاوت جوامع و افراد را کاملاً تحت بررسى قرار داده و متناسب با آن ها، براى جوامع مختلف انسانى برنامه ریزى مى کنند.
آیاتى از قرآن، اشار به وضعیت فکرى و روحى گروه نخست دارد. آنجا که مى فرماید: «کلاّ انّ الانسان لیطغى * ان راه استغنى»2 انسان هنگامى که به ثروت و دارائى و بى نیازى مى رسد، کفر و طغیان مىورزد و سرکش و مغرور مى شود. کلام مشهور رسول مکرّم اسلام(صلى الله علیه وآله) در خصوص این که «کاد الفقر ان یکون کفراً»3، فقر ممکن است سر از کفر درآورد، نیز ناظر به وضعیت گروه دوّم است. آدمى معمولاً هنگامى که از نظر تأمین نیازهاى ضرورىِ مادى خود بى نیاز شد، در صدد استیلاء و دست یابى به امور به اصطلاح فرانیازى برمى آید و کم تر به فکر سازماندهى و سامان بخشى فرهنگى و دینى برمى آید. برخوردارى از امکانات رفاهى کافى، در عین حال، بى توجهى نسبت به بایسته هاى فرهنگى ـ تربیتى همراه با بى خبرى و یا بى اعتنایى نسبت به هجوم بى امان امواج آسیب هاى فرهنگى، زمینه مساعدى را براى انتشار آسیب ها و مفاسد فرهنگى در سطح عمومى فراهم مى سازد.
در فرایند تهاجم فرهنگى، امورى چون ساختار و شکل آسیب ها، محتوى و ماهیت و ابزار انتقال دهنده آن ها، همه از عناصر شکل دهنده فرایند مزبور به شمار مى روند و از مقولاتى هستند که در سازماندهى آسیب ها نقش دارند. آسیب هاى فرهنگى به اشکال گوناگون تجلى و ظهور مى یابند. و لذا شکل خاصى و یا ابزار خاصى را براى انتقال آسیب ها نمى توان معین کرد. هر چند ممکن است برخى از اشکال و صور آسیب ها را سریع تر به مخاطبین خود القاء کند و یا هر چند برخى از وسائل و ابزارها به طور مؤثرتر یک پیام فرهنگى را به مردم منتقل مى سازند. به عبارت دیگر، ابزارها و اشکال آسیب هاى فرهنگى، همواره در خدمت محتواى فرهنگى مى باشند، بدین معنى که محتواى فرهنگى، معیار ارزش دهى به ابزارها و اشکال فرهنگى است. و محتواى فرهنگى، ملاک مفید و یا مضر بودن و مطلوب یا نامطلوب بودن آن ها مى باشد. و این بدین معنا نیست که ابزار و اشکال پیام رسان فرهنگى، فاقد هرگونه بار ارزشى مى باشند، بلکه در مواردى، خود این ابزار و اشکال، نیز به گونه اى داراى جلوه و محتواى فرهنگى هستند. به عبارت دیگر، در مواردى ممکن است محتواى فرهنگى هیچ گونه عیب و نقصى نداشته باشند، امّا ابزار و صور انتقال دهنده آن محتوا نه تنها متناسب با محتواى فرهنگى نباشد که حتى در مغایرت با آن بوده و اثر منفى و ویرانگر بر جاى گذارد. به عنوان مثال، اگر از یک زن و یا مرد آوازه خوان، که غالباً ترانه ها و آوازهاى مبتذل مى خواند، بخواهند که اذان بگوید و یا در شأن امامان(علیهم السلام) مدیحه سرائى کند و یا در مصائب حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)مرثیه خوانى کند، روح و معنویت اذان و مدیحه سرائى و مرثیه خوانى با شکل و ابزارى این چنین سازگارى ندارد. حداقل اثر تخریبى به کارگیرى چنین شکل و ابزارى این است که در نظر شنونده اى که چندان واقف به امور نیست، مضامین عالى عرفانى و یا مذهبى را با مضامین مبتذل شهوانى درهم مى آمیزد و گویا مرزهاى بین این دو را در هم مى شکند و رفته رفته شنونده را به نقطه اى سوق مى دهد که گویا تفاوتى بین اذان و آواهاى معنوى و روحانى از یک سو; و سروده هاى شهوانى و مبتذل از سوى دیگر، نمى بیند. چرا که هر دو به وسیله یک شخص به اجراء درمى آید. بنابراین، استفاده از ابزار و شکل نامطلوب در انتقال و ابلاغ یک محتواى فرهنگى خوب، به تدریج از اهمیت و ارزش آن مضمون متعالى مى کاهد. در پاره اى موارد، مهاجمین فرهنگى نه تنها به قصد کاستن ارزش هاى متعالى و معنوى، بلکه حتى به نیّت جریحه دار کردن روحیه متعهدین و معتقدان به آن ارزش ها، اقدام به انتشار مضامین متعالى فرهنگى، در بافت، شکل و ابزار ناسازگار و نامتناسب با آن ارزش ها مى کنند.
دو سال پیش در حاشیه یک نمایشگاه پنج روزه، که در شهر مونترال کانادا در ارتباط با نشر فرهنگ و آثار اسلامى از طرف یک گروه فعّال اسلامى برگزار گردیده بود، قطعه فیلم ویدئوئى به نمایش گذاشته شد که توسط آن گروه در آمریکاى شمالى تهیه و تنظیم شده بود. این فیلم به توطئه هایى اشاره داشت که سلطه جویان فرهنگى امریکا در ارتباط با اقدامات کینه توزانه خود علیه اسلام و فرهنگ مسلمانان به کار مى بستند. از جمله این اقدامات چاپ کلمه طیّبه «بسم الله الرحمن الرحیم» بود که با خط بسیار زیبا و جذاب ثلث، بر بلوز سفید رنگ نیمه آستین زنانه نقش بسته بود، و این بلوز را خانمى به تن داشت که از حجاب و عفاف بهره اى نبرده بود! از این قبیل اسلام ستیزى ها که به قصد بى ارزش جلوه دادن جلوه ها و مظاهر اسلامى در انظار عمومى مسلمانان و غیر مسلمانان صورت مى پذیرد، در دنیاى معاصر فراوان به چشم مى خورد.
محتواى فرهنگى، علاوه بر این که، به شکل و ابزار مناسب نیازمند است باید آن چنان که شایسته است، به ویژه از طریق رسانه هاى عمومى، به طور یکنواخت ابلاغ و منتشر گردد. در غیر این صورت، ارزش و حرمت آن زیر سؤال مى رود و در انظار عمومى آسیب پذیر جلوه مى نماید. متأسفانه در مواردى این شایستگى و یکنواختى مراعات نمى شود و از این بابت راه نفوذ آسیب هاى فرهنگى باز مى ماند. مثلاً، براى نام گذارى نوزادان در ثبت احوال، در صورتى که فرد بخواهد نام نامأنوسى براى فرزند خویش انتخاب نماید، یا از اسامى افراد بیگانه و یا نام هاى غیر ملى و بومى استفاده نماید، اداره مزبور از ثبت چنین اسامى اى جلوگیرى مى نماید مأموران این اداره تنها مجاز هستند که اسامى مجاز را براى افراد انتخاب نمایند. راستى اگر چنانچه توقیفى بودن اسامى افراد و یا مؤسسات و مراکز و فروشگاه ها و تولیدات و مصنوعات به نحو شایسته و مطلوب همراه با ضمانت اجرائى قوى بر کلیه نهادها و رسانه ها سایه افکنده و به طور یکنواخت به صورت یک روح سارى و جارى در کالبد مؤسسات ملّى و دولتى و خصوصى دمیده شود، اثر مطلوبى بر جاى خواهد گذاشت. آیا واقعاً سایر نهادها و رسانه هاى همگامى چنین اند؟ آیا وضعیت برخى از پیام هاى بازرگانى که از طریق رسانه هاى عمومى منتشر مى گردد، و یا نام ها و علامت هایى که بر برخى از تولیدات یا مراکز و فروشگاه ها گذاشته مى شود، شایسته فرهنگ اسلامى است و با مبانى دینى و حتى ملّى سازگارى دارد؟
متأسفانه کارپردازان امور فرهنگى ما در الگودهى یکسان و یکنواخت ضعیف عمل مى کنند، و مردم ما نیز، به نوبه خود، معمولاً در الگویابى به دنبال الگوئى هستند که با طبع و میل و خواست آنان سازگار باشد. زمانى که ما در مورد مسائل ساده و پیش افتاده و در عین حال، مهم و با ارزشى چون نام گذارى خیابان ها، شهرها، اسامى کالاها و... نتوانیم به یک الگوى صحیح و یکسانى همراه با وحدت رویه اى مطلوب دست یابیم، در مورد مسائل خطیر فرهنگى چگونه عمل خواهیم کرد؟!
در بررسى عناصر آسیب زاى فرهنگى، عناصر ساختارى، که شکل آسیب ها و عناصر محتوائى، که ماهیت آسیب ها را تعیین مى کند و یا عناصر ابزارى که حاملان و ناقلان آسیب هاى فرهنگى مى باشند، همگى آسیب هاى فرهنگى را سازمان دهى کرده و حرکت پیش رونده و خزنده آن را موجب مى شود. عناصر ساختارى، شامل طرح و برنامه هایى است که اندیشه مهاجمین فرهنگى آن ها را پرورانده است و به صورت قالب هاى فیزیکى و سخت افزارهاى مکانیکى براى جاسازى پیام ها و مضامین فرهنگى خود به کار مى گیرند. این قالب ها هر چیزى را که قابل دست رسى باشد، از رایانه گرفته تا عروسک ها و یا اسباب بازى هاى کودکانه، در برمى گیرد.
در خرداد ماه 1378، نامه اى به همراه گزارشى از روزنامه گزت (Gazette)، از پرتیراژترین روزنامه هاى کانادایى، از جانب آقاى دکتر دیوید اسمیت (David Smith)، یکى از استادان دانشکده تعلیم و تربیت دانشگاه مک گیل و سرپرست بخش فرهنگ و ارزش ها در دانشکده مزبور، دریافت کردم. دکتر اسمیت با اشاره اى تحسین آمیز یادآور شده بود که گزارش روزنامه گزت در نظر او بسیار جالب بود، و چون آن گزارش مربوط به ایران بود این گزارش را براى این جانب ارسال نموده بود. این روزنامه در ستون فرهنگى خود با اشاره به عروسک باربى (Barbie doll)، که از تولیدات امریکاست، نوشته بود که چگونه این عروسک حامل بار فرهنگ امریکایى است به گونه اى که هر کجاى دنیا برود ارزش هاى مقبول فرهنگ امریکایى را با خود به همراه مى برد. روزنامه مزبور متذکر شده بود که چگونه ایران به منظور ایجاد مصونیت در قبال آفات و آسیب هاى ویرانگر این پدیده مصنوعى درصدد برآمده است عروسک هاى مناسب ترى را به صورت عروسک پسر به نام، دارا و عروسک دختر به نام سارا، تولید و به بازار داخلى خود عرضه کند تا از نفوذ فرهنگ امریکایى جلوگیرى کند. روزنامه نگار پیشنهاد کرده بود که دولت فدرال کانادا نیز تولیدکنندگان و واردکنندگان عروسک را از پرداخت مالیات معاف دارد و یا به آن ها یارانه دهد تا آنان نیز چون ایرانى ها بتوانند عروسک هایى تولید و عرضه کنند که متناسب با شؤون فرهنگى کانادایى باشد!4 چنین پیشنهادى حاکى از این واقعیت است که حتى در بین مردم کانادا افرادى وجود دارند که از رسوخ فرهنگ ویرانگر و سلطه جوى امریکا در بین جوامع فرهنگى کانادا نگران اند. اکنون، صرف نظر از این که گزارش فوق در مورد عکس العمل ایران بر چه مبنائى استوار بوده است، بسیار بجاست که ما بیش از پیش نسبت به هجوم آثار زیانبار و مفسده انگیز فرهنگ غرب و به ویژه فرهنگ منحط و مسموم امریکا هشیار باشیم و براى مقابله با چنین تهاجمى با طرح و برنامه ریزى دقیق و با استفاده از شیوه هاى صحیح چاره اندیشى کنیم. در هر صورت، بسیارى از تولیدات غربى از جمله عروسک باربى نمونه اى از عناصر ساختارى در تهاجم فرهنگى است که به شیوه اى خاص و با شکل و شمائلى ویژه ناقل آسیب فرهنگى از نوع آمریکایى است. محتوایى که در یک چنین ساختارى تعبیه شده است، عناصر محتوایى تهاجم فرهنگى را در بردارد.
عناصر ابزارى تهاجم فرهنگى را وسائلى تشکیل مى دهد که از طریق آن ها آسیب هاى فرهنگى در اطراف پراکنده شده و محیط هاى انسانى را آلوده مى سازد. اندیشه هاى مسموم، منش هاى ناپاک، رفتارهاى هوس گرایانه، سخنرانى ها، پیام ها، مجلات، روزنامه ها، نمایشنامه ها، فیلم ها، تلویزیون، رادیو و به طور کلى تمامى رسانه هاى عمومى از جمله ابزارهاى ناقل ویروس هاى مسرى و مخاطره آمیز فرهنگى به شمار مى روند. به عنوان مثال، کتابى را در نظر بگیرید که در آن تصاویر و عکس ها و یا حتى نوشته هاى گوناگون به شیوه هاى خاصى کلیشه بندى شده اند تا هر کدام به سهم خود محتواى خاصى را به خوانندگان آن کتاب القاء کند، در این صورت، آن کلیشه هاى خاص بیانگر شکل و قالب و مضامین برگرفته از آن کلیشه ها، بیانگر محتوایى است که این کلیشه ها در آن درج و ثبت گردیده است و در نتیجه حامل و ناقل آن پیام ویژه است.
ادامه دارد
- پى نوشت ها
1ـ مراجعه شود به:
Jacob Pandian, Culture and Religion and the Sacred Self; A Critical Introduction to the Anthropological Study of Religion (New Jersey: Prentice - Hall, 1991), P. 2.
2ـ سوره علق، آیات 6 و 7.
3ـ الکافى، ج 2، ص 307، روایت 4. بحارالانوار، ج 27، ص 247، روایت 6.