معرفى پایان نامه هاى گروه علوم تربیتى مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى(رحمه الله) مقطع دکترى و کارشناسى ارشد
Article data in English (انگلیسی)
معرفى پایان نامه هاى
گروه علوم تربیتى
مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى(رحمه الله)
مقطع دکترى و کارشناسى ارشد
مقدمه
اولین گروه از دانش پژوهان رشته علوم تربیتى مؤسسه پس از گذراندن دوره عمومى و تخصصى (جمعاً قریب ده سال) مقطع کارشناسى ارشد پیوسته را با گرایش «تاریخ و فلسفه تعلیم و تربیت» در خرداد ماه سال 76 به پایان رساندند و از پایان نامه هاى خود دفاع کردند.1
دوران تحصیل گروه، به رغم مشکلات و محدودیت ها (به لحاظ این که اولین تجربه مؤسسه در این زمینه بود) دوران پرتجربه اى براى دانش پژوهان و نیز مسؤولان آموزش به شمار مى آید. در این مدت، تشویق ها و ارشادات استاد فرزانه، حضرت آیة الله مصباح یزدى، ریاست محترم مؤسسه، تحمل مشکلات و محدودیت ها را آسان ساخت و دانش پژوهان را براى نیل به اهداف مورد نظر امیدوار کرد.
با یارى خداوند متعال و تلاش و پى گیرى مستمر مدیر محترم گروه و دانش پژوهان، تمامى دروس مصوّب شوراى عالى انقلاب فرهنگى در این رشته، با موفقیت به پایان رسید.
در مقطع دکترى نیز، در راستاى اعزام فارغ التحصیلان این مؤسسه به خارج، و تحصیل تنى چند از آنان در کانادا و اتمام موفقیت آمیز تحصیلى آنان، در ذیل، به چکیده اى از پایان نامه هاى دانش پژوهان این گروه، در هر دو مقطع، که با راهنمایى استادان راهنما و مشاور در معرض قضاوت داوران قرار گرفت، اشاره مى گردد:
الف ـ مقطع دکترى
1. زارعان، محمدجواد، تحول ارزشى در سیستم آموزش و پرورش ایران پس از انقلاب اسلامى 1375 (1979)، به راهنمایى: پروفسور جى. لین، دانشکده فرهنگ و ارزش در تعلیم و تربیت، مونترال کانادا، سال 1999، 315 ص.
چکیده:فرهنگ، که مى توان آن را به مجموعه اى از آداب و رسوم، ارزش ها و روش هاى جارى یک جامعه در ابعاد گوناگون آن تعریف کرد، از نکات مثبت و منفى فراوانى برخوردار است که معمولاً این نکات براى کسانى که در خود مجموعه زیست مى کنند پوشیده مانده، و لذا اقدام کم ترى از سوى عموم مردم آن جامعه براى استفاده بهتر آن (در جهت نکات مثبت) و اصلاح آن (در جهت نکات منفى) صورت مى گیرد. اما به هر حال، هیچ فرهنگى در جهان ـ به ویژه در عصر ارتباطات ـ از دید ناظران بیرونى و گاه از دید چشمان بیدار داخلى ـ که معمولاً اندکند ـ مخفى نمى ماند. بسیارند کسانى که از روى علاقه، کنجکاوى و یا جلب منافع مادى و یا سیاسى، زیر نام رشته هایى همچون مردم شناسى، فرهنگ شناسى، انسان شناسى، جغرافیاى انسانى، جامعه شناسى و امثال آن به دنبال یافتن نکات روشنى از زوایاى فرهنگى هر ملتى مى باشند.
فرهنگ ایران و ایرانى نیز از این قاعده مستثنى نیست و علاقمندان و جستجوگران در این زمینه ـ به دلائل گوناگون ـ بى شمارند. این امر به خصوص پس از تحقق انقلاب بزرگ اسلامى، وقوع انقلاب فرهنگى و طرح مسأله اسلامى سازى (اسلامى کردن) جامعه، و دانشگاه، رنگ تازه اى به خود گرفته و توجه کسانى را که به نحوى با مسائل فرهنگى و مسائل خاورمیانه و کشورهاى مسلمان، بویژه ایران در ارتباط مى باشند، به خود جلب کرده است. تألیف کتب و مقالات متعدد در این زمینه، از دیدگاه هاى مختلف، حکایت از توجه محافل آکادمیک غرب به فرهنگ ساکنان این سرزمین، به خصوص پس از انقلاب اسلامى دارد. مقایسه انقلاب ایران با سایر انقلاب ها و مقایسه انقلاب فرهنگى با برخى دیگر از فعالیت هاى مشابه در دنیا و از جمله انقلاب فرهنگى چین از جمله راههایى است که جستجوگران براى پاسخ خود دنبال نموده اند. تحلیل مسأله اسلامى کردن بر اساس طرح مباحثى همچون حکومت دینى و مقایسه آن با حکومت کلیسا، متوقف شدن مفاهیمى همچون دموکراسى، مدرن سازى و آزادى، و زنده نمودن فرهنگ بیگانه اسلامى در مقابل فرهنگ اصیل ایرانى و ده ها تحلیل مشابه، نقل محافل علمى مربوطه و جوهره کتب و مقالاتى است که توسط بیگانگان و یا حتى ایرانیان بیگانه از فرهنگ ایرانى نوشته و در کتابخانه هاى غربى وجود دارد. جالب این است که تقریباً جملگى این تألیفات ادعاى بى طرفى و به اصطلاح تحلیل صرفاً آکادمیک دارند و به ادعاى خویش از ارائه دیدگاه هاى متعصبانه خوددارى کرده اند. جالب تر آن که نوشته هایى همچون پایان نامه حاضر، از سوى ایشان، متهم به یکسونگرى مى شود!
با توجه به چنین جوى، و با عنایت به زمینه علمى مؤلف از یک سو، و آشنایى با مبانى اسلامى از سوى دیگر، به منظور مقابله اى هر چه محدود با رویکرد غیرمنصفانه حاکم در این زمینه و معرفى انقلاب اسلامى ایران و اهداف و سیاست هاى بنیانگذار آن، امام راحل(رحمه الله)پایان نامه حاضر درصدد برآمده تا با استفاده از منابع عمدتاً غربى و آثار و مدارکى که در همان دیار مورد استفاده قرار مى گیرد، به تحلیل و معرفى اهداف و سیاست هاى تعلیم و تربیت اسلامى و ارتباط آن با فرهنگ جامعه ایرانى بپردازد. باشد تا دین خود را نسبت به انقلاب اسلامى، امام راحل و شهیدان بزرگوار ادا کرده باشیم.
عوامل تشکیل دهنده فرهنگ ساکنان سرزمین ایران کدام اند؟ پایان نامه حاضر بحث خود را با این سؤال، آغاز مى کند و در جستوجوى آن دسته از عواملى است که به نحوى در تشکیل فرهنگ مردم ایران دخالت دارد. بدون شک، ورود اسلام به ایران (به شکل مسالمت آمیز یا جنگ طلبانه که خود جاى بحث دارد) و نفوذ آن در این فرهنگ و براى قرن هاى متمادى، امرى است که بایستى مورد توجه قرار مى گرفت. سکونت در این منطقه از سال ها قبل از ورود اسلام و ریشه نژادى مشترک از جمله دیگر عوامل دخیل در این فرهنگ است و بالاخره واردات فرهنگ هاى بیگانه و از جمله واردات فرهنگ غرب ـ به خصوص در قرن اخیر ـ نیز عامل دیگر قابل توجه است. بحث پیرامون این مسائل نهایتاً ما را به این سمت سوق داد که انتخاب نام فرهنگ ایرانى ـ اسلامى یا فرهنگ اسلامى ـ ایرانى و به عبارت دیگر، دخیل دانستن دو فرهنگ ملى ایرانى و اسلامى در فرهنگ ایران، بدون این که جدایى بین آن ها میسور باشد، امرى است که از آن گریزى نیست.
بحث مذکور پیرامون فرهنگ مردم ایران زمینه اى شد تا در مقایسه اى در نظام آموزشى قبل و بعد از انقلاب و اهداف و سیاست هاى آن ها، مسأله فاصله گیرى یا نزدیکى به فرهنگ اسلامى ـ ایرانى به عنوان یک معیار مورد ارزیابى قرار گیرد. به دیگر سخن، یکى از ویژگى هاى سیستم موفق آموزش و پرورش هماهنگى آن با اصول کلى فرهنگ حاکم است. سعى در فاصله گرفتن از ارزش هاى فرهنگى ـ جداى از مثبت یا منفى بودن این فاصله گیرى ـ موفقیت سیستم آموزشى را با مشکل روبرو ساخته و احیاناً موجبات شکست آن را فراهم مى آورد. چنانچه در مقابل، هماهنگى سیستم با ارزش هاى اصیل جامعه بر رشد و بالندگى امر آموزش مى افزاید. آن دسته از محققین غربى که در زمینه مسائل تعلیم و تربیت ایران قبل از انقلاب و اهداف و سیاست هاى آن مطالعه داشته اند، اهداف زیر را به عنوان اهداف اساسى برشمرده اند: 1ـ غربى ساختن جامعه (Westernization) 2ـ مدرن سازى (modernization)، 3ـ اسلام زدایى (de-Islamization)، 4ـ ملى گرایى (nationalism) و 5ـ شاه محورى (king-centeality). تحلیل هر یک از مفاهیم بالا و نقش آن ها در سیستم آموزش و پرورش و کتب درسى دوران قبل از انقلاب، تبیین فاصله گیرى اهداف آموزش و پرورش از فرهنگ اسلامى و اصطکاک آن با ارزش هاى مردم در این بخش دنبال گردید.
در مقابل اهداف گذشته، بخش بعد به بررسى اهداف و سیاست هاى آموزش و پرورش دوران پس از انقلاب پرداخته و با تکیه بر آراء و دیدگاه هاى بنیانگذار جمهورى اسلامى، امام خمینى(رحمه الله) سه مفهوم اساسى را به عنوان سیاست هاى کلى تعلیم و تربیت اسلامى در ایران مدنظر قرار داده است، که عبارتند از 1ـ تزکیه، 2ـ اعتماد به نفس و 3ـ استقلال (فرهنگى).
در هر دو بخش قبل و بعد انقلاب، برخى از کتب درسى دوره ابتدایى جهت مستند ساختن بحث ها، ترجمه و ارائه شده و آنگاه در چهار بخش مستقل ارزش هاى معنوى، اخلاقى، اجتماعى و سیاسى مورد تحلیل قرار گرفت.
و اما بخش پایانى پایان نامه تلاشى است جهت تبیین سه مسأله بنیادین در مسأله اسلامى سازى، که عمدةً از منظر غربى و یا روشن فکرنمایى مورد تأمل قرار مى گیرد:
1ـ آموزش ارزش و خطر القاء و شستوشوى مغزى. (Teaching values, the problem of indoctrination)سر سطر دو دیدگاه متضاد «منش پرورى» (character Education) و «خودظهورى ارزش» (Values clarification)در دهه هاى اخیر بر سر مسأله آموزش ارزش هاى جامعه به نسل جدید گفتوگوهاى جدى داشته اند و دارند. به ویژه دیدگاه خودظهورى ارزش اصرار بر این دارد که آموختن ارزش ها به کودکان نوعى شستوشوى مغزى و راکد گذاشتن قوه تعقل و اندیشه آن هاست و لذا این آموزش را شدیداً رد مى کند. این سؤال که آیا اسلامى سازى به معناى انتقال ارزش ها و آموزش آن ها به جامعه است و یا معناى دیگرى دارد و آن گاه بحث رشد عقلى کودک در چه جایگاهى قرار مى گیرد بحثى است که در این جا مطرح گشته و با استفاده از مفهوم فطرت این امر تبیین شده است.
2ـ ارزش، مطلق یا نسبى. سؤال دیگرى که باز از جمله مسائل حاد مباحث ارزش در تعلیم و تربیت است بحثى از فلسفه اخلاق است که آیا ارزش ها نسبى است یا مطلق. طرف داران نسبى بودن (به ویژه آنان که نسبى بودن را به فرد برمى گردانند) بر آنند که آموزش ارزش به دیگرى معنایى نمى تواند داشته باشد جز این که، ارزش هاى خود را به دیگران تحمیل کنیم. تحلیل فلسفى مسأله از دید فلسفه غربى و بیان دانشمندان اسلامى در این زمینه مباحثى است که این بخش از پایان نامه به خود اختصاص داده است.
3ـ جایگاه اندیشه استدلالى و تفکر انتقادى. در طرح سؤال اول به این نکته اشاره شد که آموزش ارزش از دیدگاه «خودظهورى ارزش» ایجاد مانعى در راستاى رشد اندیشه مى باشد. از سوى دیگر، طرفداران تفکر انتقادى (criticalthinking) نیز این شیوه را که بر اساس تعقل (rationality) و جستوجوى دلیل استوار است، شیوه اى ایده آل در تعلیم و تربیت و اخلاق مى دانند. این که جایگاه تعقل در شیوه اسلامى سازى درمقام تئورى و عملى چیست، آخرین بحثى است که پایان نامه با آن به اتمام مى رسد.
مراجعه، مشورت و یا استفاده از بیش از پانصد عنوان کتاب یا مقاله و همچنین مراجعه و استفاده از سایت هاى اینترنت امرى بود که در راستاى غناى پایان نامه صورت گرفت. این پایان نامه تحت نظارت کمیته اى چهار نفرى متشکل از اساتید پروفسور لین(J. Lin) (استاد راهنما)، پروفسور اسمیت (D. Smith)(رئیس دپارتمان و استاد مشاور)، پروفسور وُود (E. Wood)(استاد مشاور)، جملگى از دپارتمان فرهنگ و ارزش در تعلیم و تربیت و پروفسور ارمزبى (E. Ormsby) (استاد مشاور) از مؤسسه مطالعات اسلامى و حدود 2 سال به طول انجامید و در حضور کمیته 5 نفرى متشکل از استاد راهنما، جمعى از اساتید مشاور و استاد میهمان (داور)، پروفسور کلارک(L. Clarck) از دانشگاه کنکوردیا (Concordia Vniversity (montreal)مراحل دفاع انجام و با درجه ممتازى جزو لیست افتخارى ریاست دانشگاه Dean¨s honor list قرار گرفت.
2. رهنمائى، سید احمد. مفهوم «خودیابى» از دیدگاه فلسفه تربیتى جان دیویى و علاّمه طباطبایى(رحمه الله)(مطالعه تطبیقى).
دکترى، دانشگاه مک گیل، علوم تربیتى. به راهنمایى: دکتر دیوید. اسمیت، مونترال ـ کانادا، 1999، 308 ص.
چکیده: مطالعه مزبور پژوهشى است تطبیقى ـ تحلیلى درمورد مفهوم «خودیابى و خودشکوفایى» از منظر دو دیدگاه متفاوت و در عین حال، قابل بررسى و مقایسه. جان دیویى (1952 ـ 1859) نماینده طرز تفکرى طبیعت گرایانه و صاحب اندیشه اى مطابق با اصول عمل گرایى و یکى از برجسته ترین نظریه پردازان مکتب انسان مدارى جدید از یک سو، علاّمه طباطبایى(رحمه الله)(1981ـ1903)، زبان و بیان رساى تفکر الهى و اسلامى ـ شیعى از سوى دیگر، این مفهوم تربیتى را مورد نقد و بررسى و تجزیه و تحلیل قرار داده اند.
این رساله با هدف تبیین جهان بینى، اصول و مبانى فلسفى، تربیتى و انسان شناختى، همچنین تشریح مواضع عقیدتى این دو فیلسوف و توضیح نقاط اشتراک و اختلاف آن ها از یک مقدمه، پنج فصل، یک نتیجه گیرى و دو ضمیمه فراهم آمده است. ضمناً، به منظور شفاف بودن بینش اعتقادى، و زمینه علمى و فرهنگى نگارنده، در نظر کسانى که این رساله را خواهند خواند، کمیته نظارت بر تحقیق از وى خواست تا به بیان شرح حال مختصرى از خود بپردازد. این شرح حال در پنج صفحه تهیه شد و قبل از مقدمه رساله درج گردید.
مباحث مندرج در مقدمه شامل مفهوم شناسى تحلیلى برخى از اصطلاحات و واژگان مهم، اهمیت تحقیق، روش شناسى و هدف تحقیق، همچنین پیشینه این مطالعه تطبیقى مى باشد.
فصل نخست به ترجمه احوال و شرح زندگانى دو فیلسوف مى پردازد و رویکرد آن دو را در ارتباط با موضوع تربیتى خودیابى، خودشناسى و خودشکوفایى و علاوه بر آن، زمینه هاى محیطى، فرهنگى، علمى و اعتقادى چنین رویکردى تبیین مى کند.
فصل دوم به بررسى و مقایسه دیدگاه این دو دانشمند در زمینه انسان شناسى اختصاص یافته است. در این فصل، موقعیت موضوع مورد بحث در این رساله و ارتباط آن با مبحث انسان شناسى روشن گردیده است.
در فصل سوم، اخلاق و نقش تربیتى آن در خودیابى و خودشکوفایى مورد نقد و بررسى قرار گرفته و مبانى فلسفه اخلاق جان دیویى و علاّمه طباطبایى با یکدیگر مقایسه شده است.
فصل چهارم نقش هنر در تعلیم و تربیت و ارتباط زیبایى شناسى و خلاقیت هاى هنرى را با خودیابى و خودشکوفایى ارزیابى مى کند.
فصل پنجم متغیرات و عناصر اساسى دو دیدگاه، همچنین برداشت ها و مفاهیم ارزشى هر دو دیدگاه را بیان مى دارد و بر مبناى ارزش یابى و ارزش گذارى طرفین به بررسى تفسیر آنان از خودیابى مى پردازد.
بخش مربوط به نتیجه گیرى ضمن یک جمع بندى و تجزیه و تحلیل فشرده از نقطه نظرات دو فیلسوف در ارتباط با موضوع مورد بحث، با بیانى نقّادانه نتیجه تحقیق را ارائه مى دهد.
این رساله با دو ضمیمه پایان مى پذیرد. این دو ضمیمه به منظور تکمیل بحث و غنا بخشیدن به تحقیق مورد نظر در پایان رساله مزبور درج گردیده است. هر یک از این دو ضمیمه به نوبه خود به طور برجسته و مستقیم و با بیانى روشن مبانى و مسائل جهان بینى و مواضع عقیدتى جان دیویى و علاّمه طباطبایى(رحمه الله) را نمایان مى سازد، و خواننده را در مورد آراء و نقطه نظرات فلسفى ـ تربیتى که به این دو فیلسوف نسبت داده شده است واقف تر و مطمئن تر مى سازد.
3. شاملى، عباسعلى، در تکاپوى رسیدن به مدلى از توسعه فرهنگ و ارزش هاى اسلامى: جستارى در نظریه پیشنهادى علاّمه متفکر شهید آیة الله سید محمدباقر صدر(رحمه الله) به راهنمایى: پرفسور ج. لین، دانشکده فرهنگ و ارزش ها در تعلیم و تربیت، مونترال، کانادا، 1999، 414 ص
چکیده: سالیانى است که توسعه و سامان دهى تحول اجتماعى دغدغه مشترک تمامى ملت هاى توسعه یافته و در حال توسعه بوده است. الگوهاى گوناگونى از سوى اندیشهوران قلمرو توسعه و تحول اجتماعى در واکنش به دغدغه مزبور عرضه شده است. بى تردید هر یک از این مدل ها به چارچوب خاصى از فرهنگ و ارزش ها گره خورده است. از این روى باید اذعان نمود که هیچ یک از الگوهاى توسعه نمى تواند بریده از بار ارزشى بوده و تنها بر مبانى صرف اقتصادى، اجتماعى یا معیارهاى مادى ارزیابى شود. الگوهاى توسعه به ناچار داراى بار ارزشى ویژه و همگون با تاریخ، فرهنگ و انگیزه هاى تعالى طلبى یک ملت است. اما مرور و بازنگرى مدل هاى موجود حاکى از این است که یک محقق به کمتر الگویى برمى خورد که خود را درگیر ابعاد فرهنگى و ارزشى توسعه کرده باشد.
اندیشمندان مسلمانى که با انگیزه دین باورى و دین یاورى به مطالعه مدل هاى غربى توسعه پرداخته اند، هیچیک از آن ها را وصله همرنگ الگوهاى دینى و سیستم هاى ارزشى پذیرفته شده در جوامع اسلامى نیافته و از این روى بر آن شده اند که به ساخت و پرداخت الگویى از توسعه همت گمارند که با ارزش ها، بینش ها و انگیزش هاى دینى در اصطکاک نباشد. در این رساله محقق کوشیده است که به مدلى از توسعه که به ویژه شاخص هاى فرهنگى و ارزشى در آن برجسته شده اند، دست یابد. این کاوش با تکیه بر نوشته هاى اندیشمند تیزبین و آینده نگر شیعى علامه شهید آیة الله سیدمحمدباقر صدر (اعلى الله مقام الشریف) ـ به دلیل جامعیت و حساسیت آثار وى در محور فرهنگى و ارزشى ـ دنبال شده است. روش کیفى تحلیلى و تطبیقى ـ قرآنى بستر و روش اصلى بحث در این رساله بوده است. فصل هاى اول و دوم رساله به بازنگرى، توصیف و نقد مدل هاى گوناگونى از توسعه و تحول اجتماعى که در مغرب زمین بروز و تحول یافته اند، اختصاص داده شده که در سه زمینه تاریخى ماقبل نوین (pre-modern)، نوین (modern) و ما بعد نوین (Postmodern) طبقه بندى شده است. فصل هاى بعدى در جستوجوى الگوى جایگزین اسلامى از بین آثار شهید صدر(رحمه الله)برآمده و نظریه آن شهید را درباب توسعه فرهنگى و ارزش ها ردیابى مى کند. این نظریه بر کشف ماهیت تنش ارزشى انسان و تنازع درونى وى، چگونگى گذار از این معبر و طبقه بندى نظام هاى مختلف ارزشى که انسان ها موفق به پى ریزى آن مى شوند، پرداخته است.
شهید طى پردازش عناصر متعدد نظریه خود مى کوشد جهت گیرى بحث توسعه را از شکل اجتماعى - کلان (Macro-Social) به فردى ـ خرد (Micro-individual) بودن مبدل سازد. یک الگوى اسلامى توسعه از نگاه شهید صدر(رحمه الله)پیش و بیش از هر چیز مدلى براى توسعه نظام ارزشى انسان هاست. شهید همچنین بر این باور است که در یک جامعه دینى توسعه فرهنگ و ارزش ها باید خاکریز اول هر نوع توسعه و سامان دهى اجتماعى باشد چرا که چنین جوامعى ملاک نهایى توسعه را قرب الى الله از مسیر التزام به احکام و سیستم ارزشى و اعتقادى اسلام مى دانند. بنابراین آموزش و پرورش ارزش ها زمانى در یک جامعه اسلامى مؤثر و مفید مى افتد که دنبال کننده راه کارها در نظام تعلیم و تربیتى نبوى باشد. به نظر شهید(رحمه الله)انبیاء در نظام آموزش و پرورش خود درتلاشند که به انسان ها بیاموزند که براى رسیدن به اوج قرب چگونه خود را توسعه و تکامل دهند. از این رهگذر، شهید مدل ابتکارى خود در دینى سازى روابط انسان با خود، با خدا، با جامعه و با طبیعت را به میان کشیده و با استناد به جمع بندى مفاد برخى از آیات قرآنى مى افزاید که توسعه اقتصادى قبل از استقرار عدالت اجتماعى امرى ناممکن است. استقرار عدالت اجتماعى نیز قبل از هر چیز، حاصل توسعه فرهنگ و ارزش ها است که این نیز نتیجه حل درست و کامل تنازع درونى ارزش ها در انسان است. (در هم تنیدگى جهاد اصغر و اکبر)
این تحقیق در دیگر فصل ها، با تکیه بر الگوى پیشنهادى شهید صدر(رحمه الله)، سایر مدل ها را ارزیابى کرده و تنش هاى نو و معماهایى که دست به گریبان جوامع اسلامى در زمینه بین المللى به ویژه جبهه گیرى این جوامع در برابر اندیشه مابعد مدرنیزم ـ که نظام هاى ارزشى پایا را زیر سؤال مى برد ـ به بحث مى کشد. طى طولانى ترین فصلِ پایان نامه، نگارنده تلاش نموده که مقوله توسعه فرهنگى را در ارتباط با نقش و جایگاه زن مسلمان که با تأسف از حمایت اندیشه هاى شهید صدر(رحمه الله)محروم مانده، پى گیرى کند. در این فصل تأکید شده که از مبانى کلیدى و حساس توسعه فرهنگى، توسعه ارزش هاى جنسى برگرفته از کلیت نظام ارزشى دینى در بین شهروندان زن و مرد مسلمان است. توسعه ارزش هاى جنسى در اسلام مبتنى بر نوعى تعلیم و تربیت است که به آموزش و تثبیت گونه اى از خودمهارى خدا ـ محور (تقوا) منجر مى شود. تحقق نافذ این بعد تعلیم و تربیتى به بحث عدالت اجتماعى و تعامل عوامل فردى و اجتماعى منوط شده است.
پایان بخش رساله، فصلى است که برخى از تنش هاى تعلیم و تربیتى را که لازمه اجتناب ناپذیر فرایند اسلامى سازى و توسعه فرهنگ و ارزش هاى اسلامى در جامعه پس از انقلاب ایران است، در نگاهى کل نگر به تحقیق کشیده است.
تحقیق فوق بر منابع فراوان فارسى، عربى و انگلیسى تکیه داشته و آثار قلمى شهید صدر، به ویژه برخى از آن هایى که از روزهاى پایانى زندگى آن شهید به یادگار مانده و نیز نوشته هایى که دیگران در بسط و تبیین اندیشه هاى وى رقم زده اند، مورد استفاده قرار گرفته است.
ب ـ مقطع کارشناسى ارشد
4. رزاقى، هادى. انگیزش در اخلاق از دیدگاه قرآن کریم. کارشناسى ارشد، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله)علوم تربیتى. به راهنمایى: دکتر خسرو باقرى، قم، 1376، 119 ص.
چکیده:از جمله اساسى ترین مباحث در اخلاق نظرى و عملى انگیزش است; فرایندى که طى آن عاملى درونى در انسان به نام «انگیزه» رفتار او را نیرو و شدت بخشیده، جهت مى دهد. از این رو، عنصرى مهم و تأثیرگذار بر رفتار انسان به شمار مى آید. از سوى دیگر، چون رفتارهاى اخلاقى انسان در میان دیگر رفتارهاى او ـ به دلیل رابطه مستقیم رفتارهاى اخلاقى با سعادت جاودانى انسان ـ از اهمیت و جایگاه ویژه اى برخوردار است، بررسى و شناخت این رفتارها و نحوه ایجاد، تغییر، تقویت و تضعیف آن ها با اهداف اخلاقى مرتبط است و اهمیت مى یابد.
از دیرباز، بحث انگیزش، موقعیت خاصى در روان شناسى، اخلاق و تعلیم و تربیت داشته و نظریات مختلفى نیز در این باب مطرح شده است. در نظریات علمى معاصر، یا به انگیزه هاى اخلاقى و دینى نپرداخته اند یا آن ها را در زمره انگیزه هاى اکتسابى و اجتماعى به حساب آورده اند. هدف از این تحقیق تبیین دیدگاه متون دینى و به طور عمده، قرآن کریم درباره سرچشمه هاى فطرى انگیزه هاى اخلاقى و سپس شیوه هاى تقویت این انگیزه ها است.
براى رسیدن به این هدف، ابتدا آیات قرآنى بررسى گردیده، آیاتى که مرتبط با موضوع به نظر مى آمده دسته بندى شده و دلالت هر یک مورد بررسى قرار گرفته است. در ضمن بحث ها، مؤیدات و شواهدى نیز از میان احادیث و یافته هاى علمى جدید بیان شده است.
تحقیق داراى 5 فصل است که یافته هاى اصلى آن بیش تر در دو فصل 3 و 4 آمده. درباره مباحث این تحقیق، به طور خلاصه مى توان گفت:
1ـ دسته اى از آیات بر وجود آگاهى هاى فطرى دلالت دارد که این آگاهى ها مستقیم و یا غیر مستقیم به بینش هاى اخلاقى مربوط مى شود. از سوى دیگر، چون وجود بینش در جهت دادن به انگیزه مؤثر است و تقویت آن، زمینه تقویت انگیزه را فراهم مى کند، از این رو، انگیزه هاى اخلاقى را مى توان با فطریات شناختى مرتبط دانست و با هدایت و تقویت آن ها، انگیزه هاى اخلاقى را نیز هدایت و تقویت کرد.
2ـ دلیلى بر وجود گرایش هاى اصیل فطرى اخلاقى یافت نشده، بلکه آنچه از دلایل مورد بحث به دست آمده این است که سرچشمه انگیزه هاى اخلاقى، خداگرایى و کمال گرایى نامتعیّن انسان است که ریشه در فطرت بشر دارد و جهت یابى آن ها به سوى انگیزه هاى اخلاقى نیازمند هدایت است.
3ـ درباره شیوه ها و زمینه هاى تقویت انگیزش اخلاقى نیز به مواردى اشاره شده است; از جمله: عرضه مستقیم اطلاعات و بینش ها، فراهم نمودن زمینه هاى تفکر و تعقل، فراهم نمودن زمینه هم نشینى با عالمان دین و نیز بیان نتایج و غایات رفتار یا ارزش اخلاقى، تصویرپردازى از حقیقت اعمال، تمجید و تعظیم ارزش ها، تمجید و ستایش از پیروان ارزش و دارندگان صفات نیک، اقدام به هجرت ـ یعنى دورى گزیدن از محیط هاى نامساعد و تغییر گروه هم سالان ـ اقدام به جهاد و امر به معروف و نهى از منکر، اصلاح روابط خانوادگى و در نهایت، زدودن انحرافات اجتماعى از جامعه مسلمانان. البته چهار مورد اخیر از طریق زمینه سازى در تقویت انگیزه هاى اخلاقى و تضعیف انگیزه هاى ضد اخلاقى تأثیر دارد.
5. حسین زاده، على. بررسى شیوه هاى دعوت انبیاى اولواالعزم در قرآن. کارشناسى ارشد، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله) علوم تربیتى.به راهنمایى: دکتر خسرو باقرى، قم 1376، 254 ص.
چکیده: این تحقیق با توجه به اهمّیت روش در تحقّق اهداف مبلّغان، به بررسى شیوه هاى دعوت انبیاى اولواالعزم در قرآن پرداخته است. در این زمینه، به روش الگویى به عنوان مؤثرترین شیوه دعوت، اشاره کرده و از روش هاى تحوّل شناختى و تحوّل عاطفى نیز یاد گردیده است; شیوه هایى که به عنوان شیوه هایى مرتبط به هم در تبلیغ گفتارى قلمداد مى شود. اگر در مورد اشخاصى هیچ یک از راه هاى مورد بحث مؤثر واقع نشود، روش هاى برخورد قهرامیز پیشنهاد مى شود.
برخى از نتایج حاصل از این تحقیق عبارت است از:
1ـ دست یابى به شیوه هاى مشترکى که همه انبیا از آن استفاده کرده و در حقیقت سیره آن ها، جامعه انسانى را به گذشته و آینده مستمر متصل ساخته است.
2ـ تحوّل عاطفى در کنار تحوّل شناختى، نشان دهنده اصل جذب و تقدّم آن بر دفع است و تا زمانى که جذب افراد جامعه و امید به نجات آنان مطرح بوده، روش قهر و برخورد اعمال نشده است.
3ـ همه درخواست ها از انبیا(علیهم السلام) با پاسخ مثبت همراه نبوده و ملاک پاسخ گویى آن ها به نوع درخواست مردم بستگى داشته است.
4ـ تأثیرپذیرى افراد از تهدید و انذار بیش از وعده و بشارت است. از این رو، تکیه انبیا(علیهم السلام) بر انذار بیش تر بوده است.
5ـ روابط خویشاوندى یا دوستى هیچ اولویتى ایجاد نمى کرده است.
6ـ هیچ یک از پیامبران(علیهم السلام) در مسایل اساسى تبلیغ، اهل مسامحه وسازش نبوده اند.
7ـ انبیا براى رساندن مردم به نتیجه مطلوب، از برهان هاى گوناگونى استفاده مى کرده اند. ولى هیچ گاه از دلایل عوامانه و سخنان غیر منطقى براى اقناع مردم بهره نمى جسته اند.
6. ضرّابى، عبدالرضا. بررسى عوامل مؤثر در جذب جوانان به مسجد از دیدگاه جوانان استان کرمان. کارشناسى ارشد، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله)، علوم تربیتى. به راهنمایى: دکتر سیدکاظم اکرمى، قم، 1376، 127 ص.
چکیده: این تحقیق، در چهار فصل انجام گرفته است:
در فصل اول، پس از بیان کلیاتى درباره نقش مسجد از صدر اسلام تاکنون، ویژگى هاى نسل جوان و نظر اسلام در این زمینه مورد بررسى و دقت قرار گرفته است.
فصل دوم، که بحث نظرى پژوهش را تشکیل مى دهد، به نقش و جایگاه مسجد در جامعه پرداخته و با استناد به آیات و روایات و بهره گیرى از اسناد تاریخى، به تفصیل، جایگاه و نقش مسجد از صدر اسلام تاکنون را تشریح کرده است. در این زمینه، به عملکرد برخى از مساجد مهم صدر اسلام در زمینه هاى مذهبى، سیاسى و علمى و نیز نقش مساجد در تکوین و شکل گیرى انقلاب اسلامى و تداوم آن پرداخته شده و با بیان سیر تاریخى این نقش، از پانزده خرداد تا پیروزى انقلاب اسلامى، فعالیت هاى سازنده و مهم تعدادى از مساجد تهران در دوران انقلاب و پیش از آن به عنوان نمونه، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
در فصل سوم تحقیق، با استفاده از شیوه زمینه یابى و به کارگیرى پرسشنامه پاسخ باز چهار گزینه اى، به جمع آورى اطلاعات مورد نیاز در زمینه موضوع مورد تحقیق پرداخته شده و نقش هر یک از عوامل شش گانه مورد نظر ـ یعنى امام جماعت مسجد، طولانى نشدن نمازهاى جماعت، وضعیت ظاهرى مسجد، فعالیت کانون هاى فرهنگى مساجد، کتابخانه و هیأت امناى مسجد در جذب نسل جوان به مسجد، از دیدگاه خود آن ها جویا شده است. در نهایت نیز با استفاده از آمار توصیفى و استنباطى (مجذور خى) داده ها تجزیه و تحلیل شده است:
در پایان، نتایج به دست آمده از تحقیق به شرح زیر تبیین و تحلیل شده است: عامل وضعیت ظاهرى مسجد با 1/81 درصد نسبت به دیگر عوامل، بیش ترین میزان تأثیر را در جذب جوانان به مسجد داشته است. عامل طولانى نشدن نمازهاى جماعت با 2/72 درصد، عامل امام جماعت مسجد با 8/69 درصد، عامل کتابخانه مسجد با 6/55 درصد، عامل فعالیت کانونهاى فرهنگى مساجد با 54 درصد و عامل هیأت امناى مسجد با 6/36 درصد، به ترتیب، در جذب نسل جوان به مسجد مؤثر بوده است.
7. حسنى سیدجواد، بررسى میزان انطباق محتوا با اهداف کتاب هاى تعلیمات دینى دوره راهنمایى تحصیلى سال 75 ـ 76 درشهرستان قم. کارشناسى ارشد، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله)، علوم تربیتى. به راهنمایى: دکتر بهرام محسن پور، قم، 1376، 173 ص.
چکیده: تدوین درست درس دینى نقش مهمى در تربیت دینى دانش آموزان کشور و تبیین پیروزى انقلاب اسلامى دارد. براى اهمیت و ضرورت بررسى موضوع مورد تحقیق، باید جایگاه و اهمیت درس دینى در نظام آموزش و پرورش مشخص گردد.
هدف کلى این تحقیق، بررسى نظرات دبیران درس دینى دوره راهنمایى شهرستان قم در خصوص میزان انطباق محتوا با اهداف کتاب هاى تعلیمات دینى و تناسب محتواى آن ها براى تربیت دینى دانش آموزان این دوره و تأثیر این درس در تحقق اهداف عقیدتى، اجتماعى، اخلاقى و تربیتى است. این تحقیق مذکور به لحاظ موضوع، میدانى به حساب مى آید; با استفاده از روش زمینه یابى، از طریق پرسشنامه پاسخ باز پنج گزینه اى، به نظرخواهى از مربیان این درس در پایه هاى اول و دوم و سوم راهنمایى در خصوص موضوع مورد پژوهش پرداخته است.
آنچه هدف پژوهشگر را تبیین مى کند پاسخ به سؤالات ذیل است:
1ـ آیا محتواى ارائه شده در کتاب هاى تعلیمات دینى دوره راهنمایى با اهداف مورد نظر (اهدافى که توسط دفتر تحقیقات و برنامه ریزى و تألیف کتب درسى وزارت آموزش و پرورش تهیه شده و به هدف هاى رفتارى معروف است) مطابقت دارد؟
2ـ آیا محتواى کتاب هاى تعلیمات دینى دوره راهنمایى در تربیت دینى کودکان و نوجوانان مؤثر است؟
3ـ آیا کتاب هاى تعلیمات دینى دوره راهنمایى داراى محتواى مناسبى است؟
پس از تدوین پرسشنامه و نظرخواهى از جامعه آمارى متشکل از 371 نفر (177 نفر زن و 194 نفر مرد) نتایج به دست آمده به شرح ذیل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است:
1ـ در کتب دینى دوره راهنمایى، اهداف مورد نظر با محتواى ارائه شده انطباق دارد.
2ـ میزان متوسط و قابل قبولى از محتواى ارائه شده در کتاب هاى مذکور در تربیت دینى دانش آموزان مؤثر بوده است.
3ـ به میزان قابل قبولى محتواى ارائه شده در کتابهاى راهنمایى براى تربیت دینى این دوره سنّى مناسب است.
8. مهدوى زاده، حسین. بررسى جایگاه عقل در تربیت، از دیدگاه امام کاظم(علیه السلام) در روایت هشام بن حکم. کارشناسى ارشد، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله) علوم تربیتى. به راهنمایى: دکتر خسرو باقرى، قم، 1376، 330 ص.
چکیده: این ادعا که همه علوم، معارف و تمدن ها اعتلاى خود را مدیون خردورزى و پرتوافشانى گوهر الهى عقل مى باشند، گزافه نیست. از دیرباز، ابهام زدایى از هویت عقل و رابطه آن با وحى و شرع از جمله جنجالى ترین و مشکل ترین مباحث علوم گوناگونى همچون کلام و فلسفه بوده است. امروزه به دلیل ترویج گسترده و ظهور مجدد عقل گرایى افراطى معتزله، در شکل غربى آن تحت عنوان «راسیونالیزم»، بحث از رابطه تربیت مبتنى بر عقل و بر وحى، ضرورت حیاتى دارد. نقد عمیق و علمى مکاتبى همچون «راسیونالیزم» در صورتى ممکن، مفید و ارزشمند است که متکى و مستند به متون دینى اصیل و معتبر باشد. متأسفانه به رغم سرشار بودن متون دینى ـ اسلامى از ذکر فواید عقل و آثار تربیتى آن، هنگام بحث از عقل و نقد و بررسى مکاتبى همچون «راسیونالیزم»، توجه و عنایت شایسته اى به منابع غنى دینى نمى گردد.
نگارنده تلاش کرده است با محور قرار دادن حدیث امام موسى کاظم(علیه السلام)، اولاً، توجه پژوهشگران تعلیم و تربیت اسلامى را به این منابع و معادن سرشار و استخراج نشده معطوف نماید و ثانیاً، باب بحث از مقوله عقل در تعبیرو تفسیر دینى و رابطه تربیت عقلانى و مبتنى بر وحى را به روى آن ها بگشاید. نگارنده همچنین کوشیده است با مراجعه به شرح ها و تعلیقه هاى معتبر اصول کافى همچون تعلیقه مرحوم میرداماد، شرح اصول کافى توسط ملاصدرا، فیض کاشانى، مجلسى و ملاصالح مازندرانى و تفسیر ارزشمند المیزان و کتاب هاى اصیل و معتبر لغوى، با استفاده از روش تحقیقى «تحلیل محتوا» از طریق عقلورزى و دقت در فقرات روایت هشام، به جایگاه عقل در تربیت دست یابد.
در این رساله، پس از فصل اول که درباره تحقیق است، در فصل دوم، تفصیلاً به مفهوم شناسى دو واژه «عقل» و «تربیت» پرداخته شده است. درباره واژه «عقل»، نخست به معانى و مفاهیم متفاوت عقل در علوم مختلف اشاره گردیده، سپس درباره مفهوم عقل، در مباحث تربیتى از نگاه متون دینى خصوصاً روایت هشام بحث شده است.
در مورد واژه «تربیت»، با استناد به کتاب هاى لغوى اشاره شده است که «رَبَبَ» ریشه اوّلى و اصلى و «ربو» ریشه ثانوى و فرعى واژه «تربیت» است. در ادامه، پس از اثبات نارسایى ماده رَبَوَ، با توجه به ماده رَبَبَ و دیگر مشتقات آن، تربیت اسلامى این گونه تعریف شده است: «دلالت و راهنمایى متربّى به شناخت خدا به عنوان یگانه ربّ انسان و جهان به وسیله عقل براى تن دادن اختیارى به ربوبیت انحصارى او از طریق عمل به تعالیم و دستورهاى آخرین پیامبر الهى و ائمه اطهار(علیهم السلام)به منظور عبادت خدا براى وصول به مقام قرب الهى.»
نگارنده پس از مفهوم شناسى، با استفاده از فقرات روایت هشام و آیات و روایات فراوان، در یک پویش عقلانى، به استنباط و کشف پاسخ سؤال هاى تحقیقى پرداخته است.
در فصل سوم، در پاسخ به این سؤال که «عقلورزى در تعبیر دینى از چه عناصرى تشکیل مى شود»، آمده است که مسلمان براى عقلورزى و تربیت عقلانى، نیازمند دو عنصر «علم نافع» و «عمل صالح» است. گوهر الهى عقل با تفسیرى که متون دینى ـ اسلامى ارائه مى دهد با دو عنصر مذکور پرورش یافته و این دو عنصر موجب شکل گیرى عقل اکتسابى با محتواى دینى ـ اسلامى در انسان مى گردد.
در فصل چهارم، در پاسخ به این پرسش که «آیا مى توان مکتسبات عقل در تعبیر دینى را با محتواى تربیت اسلامى یکى دانست» آمده است، مکتسبات عقل انسان ها متأثر از دین و آیین آن هاست. بنابراین، مکتسبات عقل انسان مسلمان نیز متأثر از معارف اسلامى اکتسابى وى در سه بُعد عقیدتى، عاطفى و محلى است. سه علم کلام، اخلاق و فقه اسلامى ـ که متکفل تربیت اسلامى انسان در ابعاد یاد شده هستند ـ در واقع، مظروف و محتواى تربیت اسلامى انسان را تشکیل مى دهند.
در پاسخ به این سؤال که «آیا مى توان "تزکیه "و "تعلیم حکمت "را دو روش عمده تربیت عقلانى دانست»؟ در فصل پنجم، آمده است که از دیدگاه قرآن و سنّت، تزکیه و تعلیم حکمت، دو روش تربیتى اصلى سفیران ربوبى براى تربیت عقلانى انسان اند; دو روش ملازم و مکمّل یکدیگر که تربیت صحیح بدون آن ها محقق نمى شود. مربّى نخست با روش تزکیه نفس، قلب و عقل متربّى را به عنوان ظرف تربیت از محتواى نامطلوب (عقاید، اخلاق و اعمال منفى) پاک سازى مى کند، سپس حکمت هاى الهى را در ابعاد مختلف عقیدتى، عاطفى و عملى به عنوان محتواى مطلوب در ظرف قلب و عقل متربى جایگزین مى کند.
در فصل ششم، در پاسخ به این پرسش که «آیا ویژگى هاى انسان مطلوب و برخوردار از تربیت اسلامى با ویژگى هاى انسان عاقل در تعبیر دینى مطابقت دارد»، پس از مقایسه تطبیقى ویژگى هاى انسان مؤمن و متقى به عنوان انسان مطلوب اسلام و ویژگى هاى انسان عاقل در متون دینى و اثبات هم خوانى و اشتراک این دو در اوصاف فراوان، نتیجه گرفته شده است که انسان عاقل در تعبیر دینى، همان انسان مطلوب اسلام است.
در آخرین فصل، در پاسخ به این سؤال اساسى که «جایگاه عقل در تربیت از دیدگاه امام موسى کاظم(علیه السلام)چیست»، به این نتیجه نهایى رهنمون شده است که از دیدگاه امام کاظم(علیه السلام)، در تربیت، عقل از جایگاهى بسیار رفیع برخوردار است; زیرا تحقق تربیت اسلامى از دیدگاه آن حضرت، متوقف بر اکتساب ایمان، تقوا، خصال نیک اخلاقى، اعمال صالح، معرفت و عبودیت خدا و دین سالم است که انسان بدون تکامل تربیت عقلانى، نمى تواند به آن ها دست یابد.
9. متّقى فر، غلامرضا. تفاوت هاى جسمانى و روان شناختى دختران و پسران در اسلام و روان شناسى. کارشناسى ارشد، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله)، علوم تربیتى. به راهنمایى: دکتر غلامعلى سرمد، قم، 1376، 147 ص.
چکیده: اگر چه در نگاه اول، به نظر مى رسد که تفاوت هاى دختران و پسران بسیار آشکار و بى نیاز از بررسى علمى است، اما با نگاهى دقیق تر معلوم مى شود که وجوه تفارق این دو گروه بسیار است.
در این تحقیق، جنبه هاى ظریف اما بحث انگیز تفاوت ها، مورد توجه ویژه است; از جمله مى توان به تفاوت هاى جسمانى، اعم از درون اندامى یا آنچه به حواس و آسیب پذیرى یا مقاومت بدنى مربوط مى شود و یا تفاوت هاى روان شناختى مانند تحریک پذیرى، انفعالات و امور عاطفى، آسیب پذیرى یا مقاومت روانى، سُرعت و عمق یادگیرى از جُمله در زمینه هاى ادبى، فضایى، عددى، خزانه لغات، جامعه پذیرى و مانند آن اشاره کرد.
دستاوردهاى این تحقیق به طور کلى در دو نکته خلاصه مى شود:
الف ـ دستاوردهاى ناشى از مقایسه دو دیدگاه اسلام و روان شناسى درباره موضوع که به صورت ضمنى انجام شده است و در ذیل به سه مورد آن اشاره مى شود:
1ـ روان شناسان در مورد بسیارى از حوزه هاى جزئى تفاوت ها سُخن گفته اند، در حالى که اسلام غالباً عوامل کلى تفاوت ها را مورد بررسى قرار داده است.
2ـ در اسلام، به برخى از عوامل ایجاد تفاوت از قبیل تأثیر غذایى که شیر مادر از آن تهیه شده بر معنویت پذیرى و حالات روانى آدمى و نیز تأثیر غذایى که نطفه پدر را مى سازد در پرهیز یا گرایش آدمى به سوى بزه و ناهنجارى توجه شده، در حالى که عواملى از این قبیل از دیدگاه روان شناسان مخفى مانده است.
3ـ در روان شناسى، منشأ تمام یا بسیارى از فرایندهاى روانى، جسم آدمى و تحولات فیزیو ـ شیمیایى آن تلقى مى شود، در حالى که در اسلام، روح صرفاً موجودى تأثیرپذیر و انفعالى نیست، بلکه کنشگر، تأثیرگذار و حاکم است.
ب ـ نتایج کلى یا جزئى بر گرفته از اسلام و روان شناسى، در این تحقیق، به بیش از 110 نتیجه مُنجر شده است، برخى نتایج حاصله عبارت است از:
1ـ به نظر مى رسد علاوه بر جنسیت، عواملى از قبیل استفاده یا محرومیت از شیر، شخصیت شیردهنده، چاقى و لاغرى و زشتى و زیبایى او، وضعیت و حالت شیردهى، حرام و حلال بودن شیر و ترکیبات غذایى شیر، در شکل و صورت، زیبایى و زشتى، عصبانیت و بردبارى و حالات روانى و معنوى نوزاد اثر مى گذارد و هر نوزاد را از دیگران متفاوت مى کند.
2ـ این احتمال مطرح است که محرومیت دختر از شیر مادر، به دلیل نیاز بیش تر او به محبت، تأثیر زیان آور بیش ترى نسبت به پسر بر جاى گذارد.
3ـ مجموعه تفاوت هاى این دو جنس را مى توان در سه بخش روان شناختى، جسمانى و اجتماعى خلاصه کرد.
4ـ در دو مرحله سنّى پس از تولد، از نظر جسمانى، بین دختر و پسر اختلاف اساسى ایجاد مى شود. (1) مرحله نوزادى که دختران از نظر رشد جسمانى بر پسران پیشى مى گیرند; (2) دوره بلوغ که در این دوره، دختران گوى سبقت را از پسران مى ربایند، اما در نهایت، پسران جلو مى افتند.
5ـ تعداد پسران سقط شده نسبت به دختران بیش تر است. پسران و مردان آمادگى بیش ترى براى ابتلا به سکته مغزى، عفونت هاى ویروسى، زخم معده و اثناعشر، لخته شدن خون و عروق و بعضى بیمارى هاى روانى دارند. مرگ 55 درصد پسران و 40 درصد دختران در اثر حوادث و تصادفات است.
6ـ دختران 550 نوع امتیاز بر پسران و پسران نیز 124 نوع امتیاز بر دختران دارند. نظافت، بهداشت، حساسیت، ادب، وقار، جدّى بودن و اطاعت، از برترى هاى دختران محسوب مى شود.
7ـ نتایج آزمایش هوش پسران، در غالب موارد، پراکنده تر از دختران است. در زمینه هاى حافظه و دقت در جزئیات، دختران برترى خفیفى بر پسران دارند.
10. احسانى، محمد. تحلیلى بر آموزش و پرورش و نهادهاى علمى آموزشى هرات از آغاز دوره اسلامى تا حمله مغول (32 ـ 618 هـ). کارشناسى ارشد، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله)، علوم تربیتى. به راهنمایى: دکتر نورالله کسائى، قم، 1376، 231 ص.
چکیده: شهر هرات گذشته از اهمیت سیاسى، اجتماعى و جغرافیایى آن، به لحاظ علمى و فرهنگى نیز سابقه درخشانى در تاریخ اسلام و ایران داشته است. هرات و شهرهاى وابسته به آن روزگار درازى مرکز فرهنگ و تمدّن اسلامى بوده و به سبب نزدیکى با ممالک هند و ماوراءالنهر، وسیله انتقال افکار، عقاید و علوم اسلامى به آن ممالک و به عکس پل انتقال فرهنگ و تمدّن کشورهاى شرقى به حوزه اسلام به شمار مى آمده است. در هرات، سال هاى متمادى حوزه هاى درسى و مراکز علمى و آموزشى متعددى وجود داشته که علما و دانشمندان بنامى همانند خواجه عبداللّه انصارى (396 ـ 481 هـ) و نورالدین عبدالرّحمان جامى (817 ـ 898 هـ) از آن مراکز برخاسته و با انجام خدمات فراوان علمى، آثار ارزشمندى از خود به یادگار گذاشته اند.
این پژوهش حاوى شش بخش است:
بخش اول: جغرافیاى طبیعى و انسانى هرات شامل جایگاه و موقعیت، خصوصیات شهرى، آب و هوا، محصولات، تولیدات، مردم، ترکیبات قومى، دین و مذهب و مانند آن.
بخش دوم: بررسى تاریخ سیاسى ـ اجتماعى منطقه هرات از آغاز اسلام تا انتهاى روزگار اول عباسى (205 هـ);
بخش سوم: ادامه بررسى اوضاع سیاسى ـ اجتماعى تا هنگام حمله مغول (618 هـ);
بخش چهارم: نهادهاى علمى آموزش قلمرو هرات شامل مساجد، رباط ها، خانقاه ها، مکتب خانه ها، مدارس و خانه هاى دانشمندان مزارات بزرگان;
بخش پنجم: سرگذشت علما، دانشمندان و شعراى برخاسته از منطقه هرات تا پیش از حمله مغول;
بخش ششم: ارزیابى و نتیجه گیرى از نهادهاى علمى، آموزشى و حیات علمى ـ فرهنگى علماى آن روزگار منطقه هرات.
11. حسین خانى، هادى. تربیت الگویى زنان در قرآن. کارشناسى ارشد، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله)، علوم تربیتى. به راهنمایى: دکتر خسرو باقرى، قم، 1376،... ص.
چکیده: قرآن کریم از روش هاى گوناگونى براى تربیت انسان ها استفاده نموده است. در بین این روش ها، روش الگویى، که بر ارائه الگو براى ایجاد یا تغییر رفتار مبتنى است، از اهمیت خاصى برخوردار است; چرا که فرایند تربیت در متربّى، با مشاهده الگو با سهولت بیش ترى تحقق مى پذیرد. از سوى دیگر، زنان به عنوان نیمى از پیکره اجتماع، نقش تربیتى مهمى در تربیت کل جامعه بر عهده دارند; زیرا بخش اعظم فرایند تربیت در دوران کودکى و در دامان مادران صورت مى گیرد. بنابراین، لازم است به پرورش زنان در ابعاد گوناگون توجه خاصى مبذول شود.
این پژوهش بر آن است که به منظور تربیت همه جانبه زنان بر اساس تعالیم انسان ساز قرآن کریم، آنان را با الگوهاى مورد نظر قرآن آشنا سازد و از راه تربیت الگویى، مسیر پرورش زنان را در ابعاد گوناگون هموارتر گرداند.
این رساله از پنج فصل تشکیل شده است: در فصل اول، کلیات تحقیق مطرح گردیده است. فصل دوم شامل تربیت الگویى زنان در ابعاد اعتقادى و عبادى بوده و فصل سوم نیز به تربیت الگویى زنان در بعد اخلاقى و پرورش فرزند اختصاص یافته است. در فصل چهارم، تربیت الگویى زنان در ابعاد اجتماعى مورد توجه قرار گرفته و در آخرین فصل نیز از یافته هاى تحقیق در فصول گذشته نتیجه گیرى به عمل آمده و نیز پیشنهادهاى نظرى و کاربردى ارائه گردیده است.
در این تحقیق، با مراجعه به آیاتى از قرآن کریم که متضمن داستان هایى در مورد زنان است، الگویى کامل از زن مورد نظر قرآن در ابعاد اعتقادى، عبادى، اخلاقى، اقتصادى و سیاسى فراهم آمده است. جواز پرسش زنان ـ حتى از خدا و رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)ـ براى ایجاد ساختار مستحکم اعتقادى، تمرکز قرآن کریم بر رعایت عفاف به عنوان مهم ترین دستورالعمل اخلاقى به شیوه الگویى براى بانوان، تأکید قرآن کریم بر ایمان دختران و پسران به عنوان ملاک کفویت در ازدواج و امکان مشارکت بانوان در عالى ترین سطوح سیاسى و نظامى از جمله یافته هاى این پژوهش است.
12. طوسى، اسدالله. روش هاى تربیتى انذار و تبشیر در قرآن. کارشناسى ارشد، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله)، علوم تربیتى. به راهنمایى: دکتر خسرو باقرى، قم، 1376، 250 ص.
چکیده: قرآن کریم، به عنوان غنى ترین کتاب آسمانى، برنامه جامع زندگى بشر است و در قرآن بیش تر و بهتر از هر چیزى، به مسائل و مباحث مربوط به هدایت و تربیت انسان اهمیت داده شده است; به گونه اى که هیچ اندیشمند و صاحب نظرى در تعلیم و تربیت اسلامى نمى تواند از قرآن بى نیاز باشد.
از سوى دیگر، مبحث روش هاى تربیتى در تعلیم و تربیت از مهم ترین مباحث تربیتى است که از مباحث مهم و محورى قرآن به شمار مى آید، به نحوى که آیات فراوانى در قرآن بدان اختصاص یافته است.
نگارنده با توجه به معانى انذار و تبشیر در قرآن و نیز معانى لغوى و اصطلاحى تنبیه و تشویق در علوم تربیتى، انذار و تبشیر را با تنبیه و تشویق مترادف ندانسته; بلکه تبشیر را، نوعى تشویق قبل از عمل شمرده و تشویق داراى معانى گسترده ترى نسبت به آن دانسته است. همچنین انذار و تنبیه کاملاً از یکدیگر متمایزند، ولى با قدرى مسامحه، مى توان گفت: با توجه به معناى لغوى تنبیه، انذار همان تنبیه است.
از مهم ترین مباحثى که به آن اشاره شده، بحث مبانى و اصول انسان شناختى و روش تربیتى انذار و تبشیر است; با این بیان که هر کدام از روش هاى تربیتى که در قرآن آمده و توسط انبیاى الهى به کار گرفته شده، با ملاحظه و توجه به زمینه هاى ذاتى و ویژگى هاى فطرى انسان مى باشد.
در بخش دیگرى از رساله، شیوه هاى انبیاى الهى(علیهم السلام) که در جهت انذار و تبشیر بندگان الهى از آن استفاده کرده اند، بیان شده و در ضمن آن گفته شده است که چه عواملى توسط قرآن، به عنوان مانع تأثیر انذارها و تبشیرهاى آنان معرفى شده و نیز چه راه حل هایى براى از بین بردن این موانع وجود دارد.
13. موسوى، سیدمحمد صادق. مقایسه «استعداد» از نظر شفلر و «فطرت» از نظر شهید مطهرى و بررسى پیامدهاى تربیتى آن دو. کارشناسى ارشد، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله)، علوم تربیتى. به راهنمایى: دکتر خسرو باقرى، قم، 1376، 144 ص.
چکیده: با توجه به اهمیت تعریف ارائه شده از «استعداد» و به لحاظ تأثیرى که شناخت ما از آن در فرایند تربیت و سیاست گذارى تربیتى دارد، متفکران و فلاسفه از قدیم این سؤال را مطرح کرده اند که عنصر مذکور از چه جایگاهى در میان امتیازات بشرى برخوردار است و اساساً چه ماهیتى دارد; آیا ذاتى است یا محیط آن را ایجاد مى کند؟
این تحقیق در صدد است که تعریف «استعداد» را در دو دیدگاه بیان نماید و مبانى هر یک را نیز بررسى کند. این مطالعه همچنین پیامدهاى تربیتى هر تعریف و تأثیراتى را که آن تعریف در فرایند تربیت دارد، شامل مى شود.
تحقیق مذکور در دو مرحله انجام شده است: در مرحله اول، به تحلیل محتواى کتاب هاى این دو اندیشمند (شفلر و شهید مطهرى(رحمه الله)) و در مرحله دوم، به مقایسه رأى این دو و ارزیابى آن ها پرداخته است.
معروف است که ارسطوییان استعداد را ذاتى و ارزشمند مى دانستند. شفلر، که یکى از فلاسفه بنام تعلیم و تربیت است، با تکیه بر بعضى استدلال هاى فلسفى و شواهد علمى، تعریف جدیدى از استعداد عرضه مى کند و تعریف سابق را موهوم و اسطوره اى مى شمرد. روش کار او تحلیل زبان است. او مى گوید: واقعیت و حقیقت استعداد عبارت است از قابلیت کسب یک ویژگى. اما تأکید مى کند که این امر عنصرى درونى و ذاتى نیست، بلکه ما با توجه به موقعیت محیط و شرایط فردى چنین نسبتى را به فرد مى دهیم. او اصل وجود ذاتیات را منکر است. بر این اساس، مى گوید: هیچ عنصر درونى و از پیش تعیین شده اى در ساختمان وجودى انسان وجود ندارد. انسان موجودى است نماد ساز، متفکر و قادر بر سخن. و این ویژگى ها از او موجودى فرهنگ ساز ساخته است. هستى این موجود فرهنگ ساز تحت تأثیر محیط اجتماعى شکل مى گیرد و بدین سان، انسان محصول دو عامل است: خود و محیط اجتماعى.
ایجاد همزبانى بین شفلر و متفکرى همچون شهید مطهرى(رحمه الله)در تعریف استعداد، امر مشکلى نیست. ولى تأکید شفلر بر این که استعداد امرى ذاتى نیست با تصریحات شهید مطهرى; سازگار نمى باشد. بنابراین، مشخص است که اختلاف این دو نظریه پرداز در مبنا و پایه هاى فلسفى نظراتشان قرار دارد. از مجموع کلمات مرحوم شهید چنین استنباط مى شود که استعداد امرى وجودى، ذاتى و در عین حال، متحول است; یعنى ذاتى بودن، منافاتى با تحول، رشد و یا ضعف ندارد. به عبارت دیگر، ایشان تأثیر دو عامل خود و محیط اجتماعى بر شخصیت انسان را مى پذیرد، ولى در عین حال، از موجودیت انسان به عنوان برخى امتیازات، توانمندى ها و دارایى هاى موهوم به شدت دفاع مى کند; آمادگى هاى خاصى که زمینه رشد علمى و معنوى را در انسان پدید آورده است. دست حکیم خلقت، کشش هاى انسانى را توشه انسان کرده است و این ثروت بالقوّه، سرمایه وجودى او براى نیل به سعادت مى باشد. این ویژگى ها را «فطریات» و نحوه خاص خلقت انسان را «فطرت» گویند.
در این دیدگاه، کشش هاى انسان به سوى «بدى» و «پستى»، به عنوان انحراف از مقتضاى انسانیت و افراط در رشد استعدادهاى حیوانى تلقى مى شود، همچنان که تحقق و فعلیت انسان کامل در سایه رعایت اعتدال و «اصل توازن» بین استعدادها محقق مى شود و در صورت رعایت این اصل، همه استعدادها ارزشمند هستند.
به نظر مى رسد که این دو دیدگاه در موارد متعددى با هم اختلاف دارند; اما مهم ترین اختلاف، اختلاف در اهداف تربیت و مسیر آن مى باشد. بر اساس نظر شفلر، این کار به خود انسان ها واگذاشته شده است تا با استفاده از نیروى فرهنگ ساز خود، مسیر صحیح تربیت را تشخیص دهند و بر این اساس، توصیه هایى به مربیان کرده است. اما شهید مطهرى(رحمه الله) تأکید مى کند که تربیت صحیح با ملاحظه مقتضاى خلقت حکیمانه و سمت و سوى فطرت و فطریات حاصل مى شود. به عبارت دیگر، «هنجارها یافتنى است، نه آفریدنى.»
14
. فهیمى، محمدطاهر. نگرشى بر نهادهاى علمى و آموزشى هرات از آغاز عصر مغول و ایلخانان تا عصر قاجار. کارشناسى ارشد، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله)، علوم تربیتى. به راهنمایى: دکتر نورالله کسایى، قم، 1376، 221 ص.
چکیده: یکى از موضوعات مهم رشته علوم تربیتى بررسى سیر تحولات تاریخى نهادهاى علمى و آموزشى است. تحقیق و بررسى مسائل مربوط به گذشته از آن جهت که مى تواند مبناى عمل آینده باشد، ضرورى است; چه این که پیشرفت و ترقى بشر در همه عرصه هاى زندگى، براساس تجربه و متکى بر گذشته است.
از سوى دیگر، مسائل تعلیم و تربیت از موضوعاتى است که از دیرباز همواره فراروى انسان قرار داشته و در طول تاریخ، شاهد تحولات بسیارى بوده است. در برخى مواقع، انسان با اتخاذ راه نادرست و اعمال شیوه هاى غلط تربیتى، افرادى با خصلت هاى غیر انسانى تربیت کرده و گاهى نیز با استفاده از شیوه هاى صحیح و سازگار با فطرت انسانى، موفق به تربیت افرادى با خصال انسانى شده و نتایج درخشانى براى جامعه بشرى به جاى گذاشته است.
از این رو، بدون تردید باید اذعان داشت که مطالعه جنبه هاى درست و نادرست کار گذشتگان و استفاده از نتایج آن، در برنامه ریزى و جهت گیرى اقدامات امروز ضرورى است.
با توجه به همین نکته، رساله مورد نظر سعى کرده است که مسائل مربوط به تعلیم و تربیت را در یک مقطع تاریخى مورد مطالعه قرار دهد.
این رساله در چهار بخش تنظیم شده است: در بخش اول، تحت عنوان «جغرافیاى تاریخى هرات از حمله مغول تا تشکیل کشور افغانستان»، تحولات جغرافیایى این شهر و اطراف آن به اجمال بیان شده است. در بخش دوم، حوادث سیاسى و اجتماعى هرات پس از حمله مغول ذکر گردیده. بخش سوم، به مباحث ذیل پرداخته است:
ـ وضعیت نهادهاى علمى و آموزشى هرات هنگام حمله مغولان;
ـ پى ریزى بناى علم و فرهنگ در زمان سلسله آل کرت;
ـ شکوفایى علم و فرهنگ در عصر تیموریان.
بخش پایانى ضمن تلخیص بخش هاى پیشین، به نتیجه گیرى مى پردازد و نقاط قوّت و ضعف تعلیم و تربیت این دوره تاریخى را بیان مى کند.
- پى نوشت:
1ـ لازم به ذکراست که سبب طولانى شدن دوره کارشناسى ارشد پیوسته مؤسسه این است که دانش پژوهان علاوه بر درس هاى دوره، روزانه در 2 درس اصول و فقه حوزه علمیه شرکت مى کنند.