معرفت، سال دهم، شماره اول، پیاپی 40، فروردین 1380، صفحات -

    سرمقاله

    نوع مقاله: 
    سخن سردبیر
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 


    سرمقاله


    تاریخ ناطق و تاریخ صامت!

    بخشى از تاریخ، صامت است و ساکت و سخنى و پیامى براى ما ندارد. امّا بخش عظیمى از تاریخ، ناطق‏است و سخن مى‏گوید. این بخش، چون چراغى است فراراه آینده ما. بیایید چراغ تاریخ را هماره‏روشن نگه بداریم و آن را خاموش نکنیم. بیایید با آنان که مى‏خواهند چراغ پند و عبرت تاریخ راخاموش کنند تا در تاریکى، شیطنت و در ظلمت، خیانت رقم زنند، صریح و شفاف برخورد کنیم. بیاییددر پیام تاریخ، لختى درنگ نماییم، تاریخ ناطق مى‏گوید:

    - مى‏توان در مدینة النبى و در عصر حیات رسول خداصلى الله علیه وآله چونان پیامبر لباس پوشید و منافقانه‏مردم را از گردِ پیامبر تاراند!

    - مى‏توان با وعده و وعید، پست و مقام، ریاست، وکالت، ثروت، قدرت و مقولاتى از این دست،خواص را خرید.

    - مى‏توان در پى پوشش صلح و آشتى و اصلاح و توسعه، با کفر و بى‏دینى آشتى کرد و غیرت وتعصّب دینى را از مردم گرفت.

    - مى‏توان با تبلیغات دروغین، با نشر اکاذیب و دروغ و افترا و بهتان، چنان چهره‏اى از على بن‏ابیطالب علیه السلام پیشواى عارفان و اسوه زاهدان ارائه کرد که مردم هنگام شنیدن خبر شهادتِ على علیه السلام درمحراب مسجد، از یکدیگر بپرسند که مگر علىعلیه السلام نماز مى‏خواند؟!

    - مى‏توان حسین بن علىعلیه السلام را، خارجى قلمداد کرد و او را کشت و سر از بدنش جدا کرد و آن‏گاه‏به مردم وانمود کرد که او مخالف توسعه و پیشرفت بود و متحجرانه مى‏اندیشید!

    - مى‏توان همچون اشعث بن قیس و ابوموسى اشعرى، در حکومت على نفوذ کرد و تا بالاترین‏پست‏ها و مقامات هم بالا رفت، امّا در محفل‏ها و پارتى‏هاى کذایى، دست در دستِ دشمنانِ ولایت‏علوى نهاد.

    آرى، تاریخِ ناطق مى‏گوید:

    - مى‏توان با زیبا حرف زدن- و نه حرفِ زیبا زدن- افکار عمومى را چنان فریب داد که بر پاى داربایستند و تندیسِ علم و آیتِ تقوى را بر بالاى دار نظاره کنند و پاى بر زمین بکوبند و کف زنند و هورابکشند!

    - مى‏توان طلحه‏ها و زبیرها را با کیسه‏هاى اشرفى چنان فریفت که شرافت را به اشرفى بفروشندو خنجر بر حنجر علىعلیه السلام بگذارند و پنجه در پنجه ولىّ افکنند!

    - مى‏توان دیانت را فداى سیاست کرد، وجاهت را اساس حکومت قرار داد و براى رسیدن به نام ونان، ایمان را فروخت!

    - مى‏توان با شعار »لاحکم الّا للّه« علىِّ ولىّ را خانه‏نشین نمود و تیغ بر فرقِ او نهاد!

    - مى‏توان چونان ابوموسى اشعرى، عمامه بر سر گذاشت و ساده‏لوحانه بر منبر رسولِ خدا بالارفت و علىعلیه السلام را از خلافت و ولایت، عزل کرد.

    آرى، تاریخ ناطق مى‏گوید:

    مى‏توان براى دنیا، دنىّ شد و براى زر، زور گفت و براى تزویر و فریب افکار عمومى، فقیهان وعالمان و حکیمان الهى را »ناخوانده درس سیاست«! معرفى کرد و حکمت عملى را از حکمت نظرى‏جدا دانست!

    ...وه که تاریخ چه زیبا تکرار مى‏شود و عبرت‏ها مى‏آموزد و سخن‏ها مى‏گوید! فاعتبروا یا اولى‏الأبصار!!

    سردبیر

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1380) سرمقاله. فصلنامه معرفت، 10(1)، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده)."سرمقاله". فصلنامه معرفت، 10، 1، 1380، -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده).(1380) 'سرمقاله'، فصلنامه معرفت، 10(1), pp. -

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    (نویسنده تعیین نشده). سرمقاله. معرفت، 10, 1380؛ 10(1): -