معرفت، سال دهم، شماره سوم، پیاپی 42، خرداد 1380، صفحات 106-

    کاوشى در باب آموزش جنسى در مدارستاریخ، دیدگاه ها، ضرورت و محتواى آن

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    غلامرضا متقی فر / *دکتری - مدرسی معارف اسلامی، گرایش تفسیر قرآن و متون اسلامی دانشگاه پیام نور / motaghi38@yahoo.com
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    کاوشى در باب آموزش جنسى در مدارس
    تاریخ، دیدگاه ها، ضرورت و محتواى آن

    غلامرضا متّقى فر

    چکیده:

    به میزانى که انسان در عرصه فرهنگ و اندیشه به عقلانیت مى رسد، در معرض نظرات جدیدترى قرار مى گیرد که پیش تر، تصور آن را هم نمى کرد. در هم شکستن بافت هاى سنّتى جوامع، زیرسؤال بردن اندیشه هاى پیشینیان، اتّکا به خویشتن و رهایى از هر قید و بند اخلاقى، دستاوردى است که عقلانیت جدید غرب به ارمغان آورده است. یکى از قلمروهایى که با همه قدمت، یکى دو قرن اخیر صحنه چالش ها و اندیشه پردازى هاى متعارض و گاه متناقض بوده، قلمرو جنسى و مسائل مربوط به آن است. البته همگان پذیرفته اند که بحث غریزه جنسى در آدمى، سخن امروز و دیروز نیست; از زمانى که انسان پا به عرصه وجود نهاده، همواره این قدرت غریزى را با خود حمل مى کرده است. تردیدى نیست که قدرت این غریزه در نوع خود بى نظیر است; زیرا هم در جهت تخریب و هم سازندگى، کارایى فوق العاده اى دارد و همین موضوع موجب شکل گیرى دیدگاه هاى متفاوت و گاه متناقضى درباره آن شده است.

    به هر روى، این بحث ها و مجادلات نظرى، تمام ابعاد موضوع را تحت تأثیر قرار داده و میدان عمل و حتى برنامه ریزى آموزشى مدارس را نیز صحنه درگیرى ها و چالش هایى کرده است. به گونه اى که گروهى آن را فسادانگیز و مخرب دانسته و گروهى دیگر آن را ضرورتى اجتناب ناپذیر تلقى کرده اند در این نبشتار، این موضوع بررسى خواهد شد.

    «جنس» و «آموزش جنسى»

    پیش از ورود به بحث، ضرورى است مفاهیم کلیدى عنوان بحث اندکى توضیح داده شود:

    «جنس» در روان شناسى و علوم تربیتى به دو معنا استعمال مى شود که یکى از آن ها اعم از دیگرى است. این دو معنا عبارت است از:

    1. مجموعه وجوه تمایز بین دختر و پسر از قبیل تفاوت هاى جسمى ـ روانى و کارکردهاى اجتماعى;

    2. ویژگى هایى که موجب جذب جنس مقابل به جنس دیگر مى شود.1 این ویژگى ها وضعیت جسمانى و حالات روان شناختى یا حالات مربوط به بلوغ و غریزه جنسى و مسائل مربوط به آن را شامل مى شود. در این مقاله، جنس به هر دو معنا استعمال شده است، مگر آن که معناى خاصى اراده شده باشد که باید از قراین روشن شود.

    «آموزش جنسى» انتقال اطلاعات مربوط به شرایط جسمانى و روان شناختى خود فرد یا جنس مقابل به فراگیران است. البته محتواى این موضوع به صورت فراگیرتر، در مباحث آینده بیان خواهد شد.

    ناگفته نماند برخى دانشمندان بین آموزش جنسى و تربیت جنسى تفاوت قایل شده اند. به گفته و. د. کوچتکف و و. م. لاپیک، در کتاب هاى پزشکى عمومى، «تربیت جنسى» بیش تر به معناى آموزش جنسى است، در حالى که تربیت جنسى معناى وسیع ترى دارد. تربیت، نه تنها احساس جنسى را هم دربرمى گیرد، بلکه داراىویژگى رشد شخصیت اجتماعى، اخلاقى و فرهنگى نیز هست.2 یاداور مى شود مقصود از«آموزش جنسى» در این گفتار، معناى متداول آن در غرب نیست. این اصطلاح در غرب، عمدتاً بر آموزش مستقیم یا غیرمستقیم رفتار جنسى ـ آن هم در سنین غیرمتناسب ـ اطلاق مى شود، اما در اصطلاح ما، آموزش جنسى تنها در آخرین مراحل ـ یعنى براى جوانان در آستانه ازدواج ـ معناى رفتار جنسى را دارد.

    تاریخ آموزش جنسى در مدارس

    کم تر اندیشمندى است که نداند اصولاً ریشه این مبحث ـ یعنى آموزش جنسى در مدارس رسمى ـ به کشورهاى غربى باز مى گردد. به درستى روشن نیست که بنیانگذار این اندیشه که و در کجا بوده است و اگر قرار باشد بررسى دقیقى در این باره صورت گیرد، باید تاریخ هر یک از کشورهابه صورت مجزابررسى شود که این کار از عهده یک مقاله خارج است. اما به دلیل آن که انگلستان غالباً در این گونه موضوعات پیش قدم بوده و اخیراً نیز در همین زمینه قوانینى به تصویب رسانده، مناسب به نظر مى رسد که تاریخ آموزش جنسى در این کشور ـ به عنوان نماینده کشورهاى غربى ـ موردبررسى قرار گیرد.3

    هرچه میزان آموزش جنسى در مدارس افزایش یابد، انعکاس آن در جامعه بیش تر خواهد شد.

    براى این که روشن شود اصولاً اندیشه آموزش جنسى در مدارس از چه زمانى مطرح شده است، لازم است سیر تاریخى آموزش جنسى را ملاحظه کنیم.

    انگلستان: به نظر مى رسد زمان زیادى نباشد که مسأله آموزش جنسى در مدارس غربى مطرح شده است; یعنى قدمت آن به یک قرن نمى رسد. اما مشکل این است که آغاز و مراحل آن به صورت دقیق ثبت نشده است.

    میشل جى. ریس در این باره مى گوید: تا کنون بررسى اختصاصى درباره تاریخ آموزش جنسى در مدارس انگلستان صورت نگرفته است. به گفته وى، مارى آن دگت در مقدمه اى که بر کتاب آموزش روابط جنسى (Education in sex relationships)نوشته است، پیشینه آموزش جنسى را تا سال 1978 دقیقاً بیان و آثار نویسندگانى از قبیل بارى، دالاس، پیرسون، لامبرت، رید، و ونت درباب تاریخ آموزش جنسى در مدارس بررسى کرده است. به گفته همین نویسنده، آخرین مطالعات را در این باره کلى (1992)، ریز (1993)، تامسن (1994) و ونت (1995) انجام داده اند.

    ایشان در ادامه مى افزاید: در قرن حاضر، آموزش جنسى از جهت هدف، روش شناسى، فرضیات اساسى، محتوا و سیاق متحول شده است. اصلى ترین هدف این نوع آموزش در دوران معاصر، بررسى شیوه هایى است که شرایط اجتماعى و سیاسى زمان، فرضیات اساسى، اهداف و محتواى آموزش جنسى مدارس را تحت تأثیر قرار مى دهد. علاوه بر این، تربیت جنسى مدارس به حدى در معرض طوفان تحولات سیاسى ـ اجتماعى بوده که تلاش براى ارائه گزارشى طولى از روند آن در گذر زمان، احتمالاً بى نتیجه است. حداکثر این است که مى توان عوارض این گونه آموزش ها ـ از قبیل افزایش امراض قابل انتقال یا ترس از کاهش ارزش هاى اخلاقى ـ را اعلام و کیفیت تأثیر آن بر برنامه آموزشى و درسى را بیان نمود.

    پیش از جنگ جهانى دوم: اطلاعات چندانى درباره آموزش جنسى پیش از جنگ جهانى دوم تا سال 1939 در دسترس نیست. تحقیقاتى در این باره، به خصوص توسط هام فیزر (1998) همراه با گزارش هایى شفاهى ارائه شده، اما این گزارش هاناقص است و باید با تحلیل هاى مستند و عملى تر و احیاناً مصاحبه با دست اندرکاران آموزش جنسى آن دوره تکمیل شود.

    احتمالاً پیش از جنگ جهانى دوم، این گونه آموزش ها از نظر قانونى ممنوع بوده است. (بارى، 1979) اما احتمال دیگر آن است که آموزش جنسى درآن زمان بیش تر متوجه دختران بوده و از احساسات نوع دوستانه سرچشمه مى گرفته، با این هدف که از سقوط دختران جوان در موقعیت هاى نامطلوب جلوگیرى کند.

    دهه هاى چهل، پنجاه و شصت: جنگ جهانى دوم براى بیش تر مردم اروپا و برخى کشورهاى دیگر، نتایج رقّت بارى در پى داشت; از جمله آن که هر جا گروهى سرباز دور هم جمع مى شدند، مقاربت هاى نامشروع و در نتیجه، امراض مسرى مقاربتى افزایش مى یافت. به نظر مى رسد هدف اصلى آموزش جنسى پس از جنگ جهانى دوم، ممانعت از گسترش امراض مقاربتى، به ویژه سفلیس و سوزاک بوده است. بررسى متون درسى آن زمان ـ مثلاً، دستگاه تولید مثل خرگوش ها یا گرده افشانى گیاهان گل دار ـ حاکى است که بسیارى از مدارس در سال هاى 1950 و 1960 در باب آموزش جنسى با احتیاط سخن مى گفته اند و معلمان، مخصوصاً به کودکان و بالاخص به آن ها که در مدارس خصوصى تحصیل مى کرده اند، درباره پیامدهاى خطرناک استمنا هشدار مى داده اند.

    دهه هفتاد: به گفته ونت (1995)، آموزش جنسى مدارس در دهه هفتاد از پایه دگرگون شده; یعنى در درس زیست شناسى، درباره دستگاه تولید مثل انسان، مفصلاً بحث مى گردد و علاوه بر این، شیوه هاى جلوگیرى از باردارى به صورتى گسترده آموزش داده مى شده است. در آن زمان، بیش تر بر ارائه دقیق اطلاعات تأکید مى کرده اند و هدف از طراحى برنامه هاى آموزش جنسى، کاهش ناآگاهى، جرم و جنایت، شرم و حیا و اضطراب و نگرانى بوده است. مسائلى که در این زمینه مورد بررسى قرار مى گرفت، بیش تر در برنامه هاى آموزش شخصى و اجتماعى و امثال آن مطرح مى شده تا در درس زیست شناسى.

    اگر اهداف آموزش جنسى سال هاى مزبور همان باشد که ذکر شد، مى توان گفت: متأسفانه این آموزش اهداف متناقضى را دنبال مى کرده است. مگر مى توان از یک سو، شیوه هاى جلوگیرى از باردارى را ـ آن هم در سنین غیرمتناسب ـ آموزش داد و از سوى دیگر، توقع داشت جرم و جنایت جنسى کاهش یابد؟! یا بر فرو ریختن پرده هاى شرم و حیا تأکید کرد و در عین حال، توقع داشت که آزادى دیگران مورد احترام باشد؟ آیا افزایش جرم و جنایت جنسى و مورد آزار و اذیت قرار گرفتن دختران و زنان و قتل و غارت هاى ناشى از آن ـ به گونه اى که مطابق اعلام رسانه هاى گروهى، زنان و دختران، به خصوص در شبانگاه، به هیچ وجه امنیت عبور و مرور ندارند ـ ناشى از همان آموزش ها و درهم شکستن مرزهاى حیا نیست؟ آیا این همان کاهش اضطراب و نگرانى است که در اهداف فوق ذکر شده است؟ آیا عاقلانه تر نبود به جاى تأکید بر مسائلى از این دست، بر خویشتن دارى، رعایت حریم دیگران و شرم و حیاى معقول تأکید مى شد؟

    دهه هشتاد: در دهه هشتاد، آموزش جنسى با اهداف گسترده ترى دنبال شد. استقبال فزاینده از اندیشه «فمینیستى» منجر به افزودن برنامه هایى شد که شاگردان را به بررسى نقش زنان و مردان در جامعه تشویق مى کرد. هدف آن بود که دانش آموزان اصل تفاوت هاى جنسى و همچنین میزان آن را درک کنند. هم زمان با آن، برنامه هاى آموزش جنسى اهدافى از قبیل کسب مهارت براى تصمیم گیرى، برقرار کردن رابطه با دیگران، ایفاى نقش پدرى و مادرى و تعیین خط مشى در زندگى شخصى را دنبال مى کرد.

    به موازات تأکید بر مهارت ها، در برنامه هاى آموزش جنسى این بحث مطرح شد که چگونه مى توان جوان را قادر کرد مستقل بیندیشد و در مسائل جنسى آگاهانه تصمیم بگیرد. این سخنان بسیارى از والدین را به دلیل آنچه «آزادى هاى رو به افزایش آموزش جنسى در مدارس» خوانده مى شد، به شدت به هراس افکند.

    نگرانى و هراس والدین، یگانه ارمغان آزادى هاى جنسى نبود، بلکه پیامدهایى بالاتر از آن نیز داشت: سفلیس و ایدز.

    هجوم بیمارى ایدز: ساخت داروهاى آنتى بیوتیک پس از جنگ جهانى دوم، نگرانى مردم از افزایش بیمارى هاى سفلیس و سوزاک را کاهش داد، اما چیزى نگذشت که این وضعیت، ناگهان در سال هاى آخر دهه 1980 تغییر کرد. دانشمندان پى بردند که امراض مقاربتى توسط عامل دیگرى انتقال مى یابد. این عامل که ویروس اچ. آى. وى. (H.I.V) نام گرفت، به سرعت بسیارى از کشورهاى دنیا را درنوردید. ترس و وحشت قریب بیست و پنج سال بر جهان حاکم گردید و احساس مى شد بسیارى از مردم به این ویروس آلوده و به بیمارى ایدز مبتلا شده اند و سرانجامى جز مرگ ندارند. علاوه بر این، دانشمندان به این نکته پى بردند که هر کسى ممکن است سال ها به این مرض آلوده باشد، اما خود از آن اطلاعى نداشته و هیچ علامت آلودگى هم نداشته باشد. این در حالى است که براى آلودگى به این ویروس یا خود بیمارى ایدز هیچ درمانى را نمى یافتند. مجله امریکایى پلین تروس با استناد به آمار دریافتى از مدیران، مى نویسد: امراض مقاربتى در امریکاى جنوبى و دنیاى غرب، از مهار پزشکان خارج شده است.

    در همان زمانى که آموزش جنسى در انگلستان تبدیل به یک بازى سیاسى شده بود، ایدز به موضوعى بهداشتى تبدیل گردید و درگیرى بر سر این موضوع بالا گرفت که والدین حق دارند جستوجو کنند که آیا دخترانشان پیش ازسن شانزده سالگى،داروهاى ضد حاملگى مصرف مى کنند یا نه. در این زمان، قدرت رو به افزایش جنبش وابسته به زنان، مجبور به نگرشى دوگانه در باب آموزش جنسى شد. سراسیمگى در وضع قانون و صدوربخشنامه هاى دولتى در خصوص آموزش جنسى که تا امروز ادامه دارد، ثابت کرده است که برنامه آموزش جنسى نباید تهى از ارزش هاى اخلاقى باشد.

    دیدگاه هاى مختلف در باب آموزش مسائل جنسى

    در این جا، مناسب است به دیدگاه هاى موجود در این زمینه و همچنین بیان استنباطى موافقت یا مخالفت آن ها با آموزش جنسى در مدارس اشاره شود. روشن است که در باب آموزش جنسى نیز مانند هر موضوع مهم دیگرى، نظرات و دیدگاه هاى مختلفى وجود دارد. از آن جا که موضوع آموزش جنسى، به عنوان یک مبحث مستقل، کم تر مورد توجه قرار گرفته است، در ادامه، دیدگاه هاى کلى در باب غریزه جنسى بیان و از لوازم آن دیدگاه ها، موافقت یا مخالفت آن هاباآموزش جنسى استنتاج مى گردد:

    دیدگاه اول

    این دیدگاه بر ممانعت از هرگونه ارضاى جنسى تأکید مى کند و معتقد است ارضاى آن، آدمى را از رسیدن به کمال انسانى باز مى دارد. آثار این نحوه نگرش به دوران حاکمیت قانون کلیسا بر اروپا باز مى گردد. شهید مطهرى به نقل از برتراند راسل، فیلسوف مشهور، مى گوید: عوامل و عقاید مخالف جنسیت در اعصار خیلى قدیم وجود داشته و به خصوص در هر جا آیین مسیحیت و بودا پیروز شده، عقیده مزبور نیز تفوق یافته است ... غیر از این دو آیین، در جاهاى دیگر دنیا، ادیان و راهبانى بوده اندکه از مجردزیستن طرف دارى مى کرده اند ... در یونان و روم متمدن نیز طریقه کلبیون جاى طریقه اپیکور را گرفت ... سرانجام، این عقیده با اندکى اصلاح، به کلیسا راه یافت.4

    ایشان مى افزایند: قانون کلیسا به صورتى افراطى در محدود کردن روابط جنسى کوشش مى کرد و ... اساساً در قانون کلیسا، ارتباط جنسى مطلقاً ـ ولو با همسر شرعى ـ عملى پلید بود. زن ذاتاً موجودى پلید به حساب مى آمد و عمل مقاربت، هر چند با همسر شرعى عمل کثیفى بود. به همین دلیل، افراد مقدس و پاک، افرادى که مى توانستند به مقامات عالى روحانى برسند، کسانى بودند که در همه عمر، زنى را لمس نکرده و با او نزدیکى نکرده بودند. پاپ از میان افرادى انتخاب مى شد و مى شود که درتمام عمرازدواج نکرده باشد.5

    روشن است که پرداختن به علل ورود این عقیده به عالم مسیحیت، بحث اصلى این مقاله نیست، اما اشاره مى شود که شاید تفسیرهاى نامناسب کلیسا از مجرد زیستن حضرت عیسى(علیه السلام)، بستر راه یابى این اندیشه به آیینى را فراهم کرده باشد که ریشه وحیانى دارد.

    هر چند نمى توان با صراحت و یقین بیان کرد، اما این احتمال که وضعیت کنونى غرب واکنشى علیه آن دیدگاه تفریطى گذشته است چندان دور از حقیقت نیست. گذشته از وضعیت اسف بار جنسى، که امروزه توده مردم با آن دست به گریبانند، متأسفانه بیش از همه، خود کسانى که به عنوان مبلّغ کلیسا، ازدواج شرعى را تحریم کرده اند، در بند انحراف گرفتار آمده اند; یعنى به دلیل فشارهاى کلیسا، راه هاى شرعى را بر خود بسته و به کوره راه هاى انحراف و آسیب زا روى آورده اند. به عنوان مثال، نشریه پگاه حوزه به نقل از روزنامه کانزاس سیتى استار، طى گزارشى چنین مى نویسد: تاکنون سیصد کشیش در امریکا بر اثر ایدز مرده اند. صدها نفر دیگر از آن ها نیز آلوده به ویروس ایدز هستند. خبرنگاران با بررسى برگه هاى گواهى فوت و پرسش هایى از 801 کشیش کاتولیک، به این نتیجه رسیده اند که میزان مرگ و میر بر اثر ایدز در میان کشیش ها چهار تا هفت برابر میانگین در بقیه مردم است. دو سوم کشیش هایى که مورد پرسش قرار گرفته اند اظهار داشته اند که مباحث جنسى، در هنگام آموزش هاى مذهبى آن ها، به ندرت مورد توجه قرار گرفته یا اصلاً بدان توجه نمى شده است. ایزولوا، روان شناس نیویورکى که با آنان در ارتباط بوده است، مى گوید: در مدارس علوم دینى، هرگونه سؤالى درباره مسائل جنسى غالباً با این پاسخ از سوى استاد مواجه مى شود که اگر هر روز دعاهاى دسته جمعى را بخوانى، بقیه مسائل به خودى خود حل مى شود. طى نظرسنجى انجام شده، نود درصد کشیش ها اظهار داشته اند که حداقل هر کدام با یک روحانى مسیحى که تاکنون بر اثر ایدز مرده آشنایى داشته اند.

    این منبع در پایان، اظهار نظر مى کند که خبر مزبور ـ هر چند با تردیدهایى در محافل کلیسایى روبه رو شده ـ اما نشان گر آن است که مخالفت با غرایز طبیعى انسان در میان اصناف مردم، از جمله روحانیان، چه عواقبى ممکن است در پى داشته باشد. مخالفت کلیساى کاتولیک با ازدواج کشیشان در طول تاریخ کلیسا، موجب مشکلات متعددى براى روحانیان مسیحى بوده است. در این زمینه، کتاب هاى تاریخى و نیز داستان ها و فیلم هاى سینمایى، آکنده از رویدادهاى سخت و تکان دهنده اى است که بر اثر این تحریم پدید آمده است.6 ناگفته نماند که برداشت هاى غیرواقعى از برخى تعالیم اسلام نیز گاهى به موضع گیرى هایى از این قبیل دامن مى زده که نمونه هایى از آن در تاریخ اسلام ذکر شده است.

    به هر حال، این دیدگاه به تدریج، از حدّ افراطى سقوط کرد و در دورانى به مرحله تعدیل رسید; یعنى ارضاى جنسى به صورت معمول و بدون احساس گناه ادامه یافت. در عین حال،مردم ـ مطابق شواهد،عکسوفیلم هاى آن زمان ـ درکشورهاى اروپایىو غربى، وضعیت سنّتى خود را حفظ نمودند و در تمام ابعاد، اعم از اجتماعى و خانوداگى، حریم خانواده را رعایت و از روابط نامشروع پرهیز کردند.

    به عنوان مثال، هومفریس (Humphries، 1988) در کتاب میوه ممنوع (forbiddenfruit)، سرگذشت دخترى به نام آداهاسکین را این گونه نقل مى کند: آدا هاسکین دختر مردى معدن کار، در سال 1911 در دهکده معدنى کوچکى متولد شد. در سن شانزده سالگى، او را براى کار به لندن فرستادند. در سال 1930 به خانه برگشت. چیزى نگذشت که با جوان قایق رانى که در همسایگى آنان زندگى مى کرد، آشنا شد و پس از چندى از او حامله شد. وقتى که دو خانواده از این اتفاق باخبر شدند، بلافاصله مراسم ازدواج دو جوان را برگزار کردند، اما این مراسم درست در لحظات پایانى به هم خورد; زیرا داماد به دلیل ترس از عواقب آن، به دریا گریخته بود. مادر آدا نیز، که شرم سراپایش را گرفته بود، با وانمود کردن این که نوزاد از آن خود اوست، دختر را از میان فامیل به منطقه دیگرى فرستاد.7 همان گونه که ملاحظه مى شود، قریب هفتاد سال پیش ـ یعنى در دهه 1930 ـ رفتارهایى از این قبیل چندان شرم آور بود که خانواده ها از داشتن چنان فرزندانى خجالت زده و سر به زیر بودند. اما این شرایط همچنان راه انحطاط را پیمود تا به وضعیت کنونى منجرشد. روشن است مطابق دیدگاهى که پرداختن به امور جنسى و ارضاى آن از هیچ طریقى را مجاز نمى داند، سخن گفتن از آموزش جنسى بیهوده است.

    دیدگاه دوم

    همان گونه که پیش تراشاره شد، غرب و کشورهاى اروپایى، بیش تر سنّت هاى پیشینیان خود را، به ویژه در مسائل جنسى، به فراموشى سپرده و رویکرد جدیدى در اخلاق جنسى بنیان نهاده اند که مى توان آن را «ولنگارى جنسى» نامید. مظاهر این رویکرد در جامعه و آموزش هاى مدرسه اى متجلّى شده است. در ضمن بحث، ویژگى هاى این رویکرد به صورت دقیق تر روشن خواهد شد، از این رو، مناسب است پیش از هر بحث دیگرى، به ریشه هاى این رویکرد جدید اشاره شود:

    مبانى دیدگاه دوم:باید دید چه تغییرات ریشه اى در اندیشه غربیان ایجاد شده که به سنّت هاى کهن خود پشت پا زده و در زندگى خود، طرحى متفاوت ـ و نه چندان جدید ـ و ریشه دار در دوران جاهلیت انسان ها در انداخته اند.

    گفته شد این امکان که شرایط کنونى در واکنش به تحمیل هاى کلیسا و برخى مکاتب دیگر ایجاد شده باشد، چندان بعید نیست; زیرا به تدریج که کلیسا حاکمیت سیاسى خود را از دست مى داد، اندیشه هاى آن نیز به فرسودگى مى گرایید و مردم هم که زمانى خود را مغلوب آن اندیشه ها مى دانستند، خود را آزاد دیدند و تلاش کردند برعکس آموزه هاى کلیسا عمل کنند. اما بنیادى تر از این سخن آن که هر اندیشه اى که در شاخه هاى گوناگون معرفتى عرضه شده و به منصه ظهور مى رسد، بى ریشه و بریده از اندیشه هاى اساسى انسان در سایر زمینه ها نیست. به عنوان مثال، تغییر در نحوه نگرش به هستى، مبدأ، انسان، دنیا و عقل مى تواند کیفیت بینش انسان در سایر حوزه هاى علوم انسانى، حتى علوم طبیعى، را تحت تأثیر قرار دهد. به بیان روشن تر، اگر انسان به این نتیجه برسد که اخلاق جنسى ـ که زمانى حرف اول را در این زمینه مى زد ـ صرف تصور یا برداشت هایى است که فراخور ذهنیت، تصور و محیط در انسان ایجاد شده و هیچ حقیقتى ندارد، در تغییر دلخواه شیوه عملکرد خود در باب غریزه جنسى، مقدمات و مؤخّرات و آموزش آن تردید نمى کند و همین گونه هم هست; یعنى آنچه امروزه مشهود است، ناشى از تغییر نحوه نگرش افراد به مسائل اخلاقى، به خصوص اخلاق جنسى مى باشد که البته این به نوبه خود در امور اساسى ترى نیز ریشه دارد. در همین زمینه بوده که اخلاق جنسى ـ به اصطلاح ـ نوینى بنیان نهاده و آن را مبناى رویکرد خود در این باره قرار داده است. به تحلیل شهید مطهرى(رحمه الله)در این باب، که به گفته خود او، از مجموع گفته ها و نظرات طرف داران این نظام اخلاقى استنتاج کرده است، توجه فرمایید: اصول و پایه هایى که مکتب جدید (اخلاق جنسى) بر آن بنا شده عبارت است از: 1. آزادى فردى مطلقاً محترم است، مگر آن جا که مزاحم آزادى دیگران باشد (اصل فلسفى);

    2.سعادت بشردرگروى پرورش استعدادهاى اوست، خود پرستى ها و ناراحتى ها، ناشى از آشفتگى غرایز و بالاخص غریزه جنسى است و آشفتگى غرایز از عدم ارضاى آن ناشى مى شود (اصل تربیتى);

    3. آتش میل و رغبت بشر در اثر منع و محدودیت فزونى مى گیرد و در اثر ارضا کاهش مى یابد. براى انصراف بشر از توجه دایم به امور جنسى و جلوگیرى از عوارض آن، باید هر قید و ممنوعیتى را از میان برداشت.8

    روشن است که پرداختن به هر یک از موارد مزبور به عنوان عوامل بسترساز یا پشتوانه هاى نظرى این رویکرد، مطالعه و تحقیقى جداگانه مى طلبد که این مقال جاى پرداختن به آن نیست، اما تنها برخى عوامل مشهود یادآور مى شود. ناگفته نماند هر یک از عوامل ذیل نیز به مباحثى دامنه دار نیاز دارد که در این جا به اشاره اى بسنده مى شود:

    عوامل زمینه ساز این دیدگاه:

    الف. نظریه فروید: به نظر برخى از روان شناسان و در رأس آن ها فروید، مهار غرایز و عدم ارضاى شهوات، به ویژه غریزه جنسى، موجب ایجاد عقده هاى روانى خواهد شد. این دسته ازدانشمندان زمانى مشکلات، خشونت ها، ناهنجارى ها و اضطراب هاى فرد و اجتماعى را ناشى از قید و بندهاى جنسى و غرایز سرکوب شده مى دانستند و معتقد بودند براى رهایى از آن همه اضطراب و پریشانى فردى و اجتماعى، باید زمینه رهایى انسان ها از هر قید و بندى را آماده کرد و او را در جهت ارضاى کامل جنسى ـ به هر طریق که بخواهد ـ آزاد گذاشت.

    اما طرف داران این نظریه با ملاحظه یک روى سکه، روى دیگر آن را نادیده گرفته اند. اگر قرار باشد انسان با ارضاى غریزه جنسى، خود را از شرّ عقده ها برهاند، باید به این سؤال پاسخ دهد که آیا ارضاى این غریزه در هیچ زمانى به حد مطلوب خواهد رسید؟ یعنى آیا زمانى مى رسد که افراد بگویند دیگر به ارضاى جنسى نیازى ندارند و تمام اضطراب ها و مشکلات آن ها برطرف شده است؟ پاسخ بسیار روشن است; هرگز چنین اتفاقى نخواهد افتاد. بیان مطلب این که لذت جنسى داراى دوجنبه جسمانى و روانى است. توان جسمانى آدمى بسیار محدود بوده و ممکن است کسى با یک بار ارضا نیز اشباع شود. اما جنبه روانى، که از آن به هوس یاتنوع طلبى تعبیرمى کنیم،هرگز سیرى پذیر نیست. آیا هرگز کسانى که در دوران اقتدار، براى خود حرم سرا داشتند، بدان قانع بودند؟

    شهید مطهرى پس از بیان مطلبى که مضمون آن نقل شد، در این باره چنین اظهار نظر مى کند: اشتباه فروید و امثال او این است که پنداشته اند تنها راه آرام کردن غرایز، ارضا و اشباع بى حد و حصر آن است. این ها فقط متوجه محدودیت ها و ممنوعیت ها و عواقب سوء محدودیت ها شده و مدعى اند که قید و ممنوعیت، غریزه را عاصى، منحرف و سرکش مى کند. حرفشان این است که براى ایجاد آرامش، باید به آن آزادى مطلق داد. غافل از این که همان گونه که محدودیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده مى کند، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات قرار گرفتن نیز آن را دیوانه مى سازد و چون امکان ندارد که هر خواسته اى براى هر فردى برآورده شود، غریزه او بیش تر سرکوب مى شود و عقده روانى بیش ترى ایجاد مى کند. به عقیده ما، براى آرامش غریزه، دو چیز لازم است: 1. ارضاى آن در حد طبیعى; 2. جلوگیرى از تحریک و تهییج آن. انسان از نظر حوایج طبیعى، مثل چاه نفت است که تراکم گاز درون آن، خطر انفجار به وجود مى آورد. در این صورت، باید گاز را خارج کرد و آن را آتش داد. اما فراموش نکنیم که این آتش را هرگز نمى توان با افزودن طعمه سیر کرد.9 به بیان دیگر، هر یک از نیازها و غرایز انسان از قبیل گرسنگى و تشنگى پس از رفع نیاز تا مدتى آرامش یافته و حسرت اولیه اش تسکین مى یابد، در حالى که ارضاى غریزه جنسى، حداکثر اشباع جسمانى ناشى از ناتوانى در ادامه فعالیت را در پى خواهد داشت، ولى آتش التذاذطلبى روان را برافروخته تر مى نماید و آن را در حسرت فزاینده ترى فرو مى برد و تنها تقوا و کفّ نفس قادر است زمام آن را بکشد و جلودار آن باشد. شاید آنچه در دعاها به نقل از معصومان(علیهم السلام)آمده، اشاره به همین واقعیت باشد که «الّلهمَّ اِنّی أعوذُ بِکَ مِن نفس لاتَشبعُ»; خدایا از نفس سیرى ناپذیر به تو پناه مى برم.

    به هر حال، شاید زمان زیادى نگذشته بود که فروید با ملاحظه نتایج عملى نظریه خود، از راهى که رفته بود تقریباً بازگشت و با طرح مسائلى از قبیل «تصعید»، معتقد شد که باید این غریزه را به سوى امور هنرى و ورزشى سوق داد و بدین طریق آن را اشباع کرد.

    به نظر مى رسد فروید عملاً به راه حل اساسى نرسید و نظریه اش نتوانست مشکلى بگشاید، بلکه صد چندان بر آن افزوده شد; اگرچه خود او موفق نشد نتیجه عملى نظریه علمى اش را ـ که با بریدن قید و بندهاى جنسى، انسان را از عقده و اضطراب مى رهاند ـ کاملاً ملاحظه کند، ولى همه کسانى که از نزدیک شاهد از هم گسیختگى شیرازه هاى اجتماعى، افزایش خشونت، اضطراب و تنش هاى روانى و اجتماعى هستند، قادرند درباره نتایج نظریات او به خوبى قضاوت کنند.

    این نکته، به خصوص براى کسانى که تصور مى کنند افزایش محرّک هاى اجتماعى و جنسى به صورت پیوسته براى بیننده و شنونده عادى خواهد شد و از این رو، استفاده آزاد از ابزار ارتباطى جدید از قبیل شبکه جهانى ارتباطات (اینترنت) یا روزنامه ها و مجلات مبتذل داخلى و خارجى را در سطح عموم توصیه مى کنند تا بدین وسیله، از عطش جوانان کاسته شود، قابل توجه است. این راهى است که برخى کشورهارفته اند، اما نه تنها در این جهت موفق نبوده اند که ثمرى جز تباهى، خشونت، تحریک و تهییج مداوم، افزایش اضطراب و از هم پاشیدگى خانواده ها حاصل نیامده است.

    ب. جنبش فمینیسم: یکى از چیزهایى که در جهت بسترسازى بى بند و بارى جدید جنسى مؤثر بوده، مسأله اى است که از آن به «جنبش فمینیسم» یا «نهضت طرف دارى از تساوى حقوق زنان و مردان» تعبیر مى کنند. مؤسسان و هواداران این جنبش با شعار احیاى حقوق زنان و برقرارى تساوى بین مردان و زنان درصحنه هاى گوناگون اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و حتى پوشش، افراد زیادى را به سمت این تفکر جذب کرده اند. ورودسراسیمه موجى از زنان جویاى نام و نان به مجامع عمومى از جمله اداره ها، کارخانه ها و مدارس وضعیت اجتماعى، به خصوص کشورهاى پیشرفته غربى، را دگرگون کرد، آن هم زنانى که خود را مغلوب ستم مردان مى پنداشتند و در جستوجوى راهى براى جبران آن همه ستم و همچنین ابراز وجود بودند. شاید این شرایط روانى و آن وضعیت اجتماعى زنان را بدین تحلیل وادار کرد که براى ماندن در صحنه و ادامه کار و اشتغال، باید مردان را که غالباً مدیریت ها در چنبره شان بود، راضى نگاه دارند و بهترین راه ارضاى مردان نیز از نظر آنان،گستردن دام جنسیت بود. بدین وسیله و با فرض حذف اخلاق جنسى از صحنه اندیشه، مرد بود و زن و گسست بندهاى اخلاقى و سرانجام شرایط امروزین.

    . نظریه اختلاط (co education): نظریه اختلاط دختران و پسران در مدارس و مؤسسات آموزش عالى، هر چند ابتدا مطابق اصول روان شناسى یادگیرى و اجتماعى توصیف مى شد و فرض بر آن بود که تحصیل مختلط، راه را براى شناخت پیدا کردن دو جنس از یکدیگر باز مى کند و همچنین به مشکل ازدواج تسهیل مى بخشد، اما به دلیل حذف مسائل اخلاقى از یک سو و تأکید مدارس نوین بر نداشتن سمت گیرى هاى دینى و حذف اخلاق و ارزش از برنامه هاى مدارس از سوى دیگر و مهم تر از آن، تأکید بر آموزش جنسى در مدارس، خسارات ناشى از این گونه اختلاط، به مراتب بیش از منافعى بوده که عاید شده است. به هر حال، مطابق این دیدگاه، آموزش جنسى، آن هم با برداشتى که خود از آن دارند، باید در متن برنامه هاى آموزشى ودرسى مدارس در تمام سطوح تحصیلى گنجانده شود.

    اما به اعتراف برخى محققان غربى، انقلاب جنسى نه تنها دستاورد قابل توجهى به نفع انسانیت به ارمغان نیاورده که زیان هاى بسیار سهمگینى نیز تحمیل کرده است. به گفته لیکونا توماس از دانشگاه مک گیل کانادا: مطالعه اى که در سال 1993 توسط انجمن امریکایى بانوان دانشگاه انجام شد نشان داد از هر پنج نفر دانش آموز چهار نفر آن ها در معرض آزار جنسى قرار گرفته اند. در نزدیکى میناپولس، مادرى شکایت مى کرد که در سرویس مدرسه، بچه هاى کلاس سوم و چهارم، دختر کلاس اولى اش را با کلمات هرزه آزار داده و از او درخواست هاى ناپسندى داشته اند ... . در سن 18 سالگى بیش از یک چهارم دختران و یک ششم پسران از سوء استفاده جنسى رنج مى برند. از هر چهار دانش آموز دختر یک نفر از آن ها توسط معلمان،مدیران،رانندگان سرویس مدرسه، کمک معلمان، گارد امنیتى یا مشاوران مدرسه در معرض جنایت جنسى قرار گرفته است... .

    آنچه تا بدین جا به عنوان مبناى دیدگاه دوم مطرح شد، در واقع، زمینه فکرى آموزش جنسى در مدارس را به صورتى ناسازگار با کرامت انسانى فراهم آورده است. تردیدى نیست براى این که آموزش جنسى در چهارچوب انسانى قرار گیرد، لازم است محدوده آن به صورت منطقى و معقول و با پرهیز از هرگونه افراط و تفریط تعیین شود. در عین حال که تعیین این محدوده به کاوشى محققانه و کارشناسانه نیازمند است، اشاره اى به دیدگاه هاى متفاوت در این باب، مى تواند اولین گام در جهت این بررسى باشد.

    محدوده اخلاقى آموزش جنسى

    شاید یکى از مهم ترین تفاوت هاى انسان و حیوان درباب مسائل جنسى، مربوط به شرایط اخلاقى باشد که زمان، مکان، نحوه و شرایط اعمال این غریزه را تعیین مى کند. به تعبیر دیگر، انسان بودن اقتضا مى کند براى ارضاى این غریزه و آموزش آن، حد و مرزهایى قایل شویم; یعنى رعایت آنچه امروزه با اصطلاح «اخلاق جنسى» از آن تعبیر مى کنند. این موضوع ما را به شرایط انسانى نزدیک تر مى کند و به عکس، فرار از محدودیت هاى اخلاقى یا آزادى جنسى مرز حیوانیت را به روى انسان مى گشاید. اما به نظر مى رسد دنیاى امروز عملاً به سوى قلع و قمع ریشه هاى اخلاقى به پیش مى تازد. در عین حال، مصیبت بارتر از بى بند و بارى هاى اخلاقى، از جا کندن ریشه هاى نظرى اخلاق و به تعبیر دیگر، زیر سؤال بردن اصول بدیهى اخلاق است که به مراتب خطرناک تر از پاى بند نبودن عملى بدان مى باشد. مثلاً نویسنده کتاب هدایت برنامه به سوى آموزش جنسى در کالیفرنیا مى نویسد: درست یا نادرست در رفتار جنسى مانند درست و نادرست در نام و آدرس افراد است.10

    این گونه موضع گیرى ـ که هر چند به ظاهر نام خنثى را یدک مى کشد اما در واقع ضداخلاقى است ـ و همچنین طرح غیرمستقیم بودن آموزش جنسى، که اندکى بعد توضیح داده خواهد شد، و آموزش جامع جنسى اثر بسیار مخربى بر کشورهاى دست اندرکار گذارد. به عنوان مثال، یکى از دانشمندان غربى در این زمینه مى گوید: در سال 1986 مطالعه دانشگاه هاپکینسون نشان داد که آموزش جامع جنسى میزان حاملگى را کاهش نداده است. در سایر تحقیقات نیز همین نتیجه تکرار شد. لو هاریس پل در تحقیقات خود در سال 1986 به این نتیجه رسید که نوجوانانى که واحدهاى آموزش جنسى جامع از جمله راه هاى جلوگیرى از حاملگى را گذرانده اند بیش تر به مجامعت روى آورده اند تا کسانى که این واحدها را نگذرانده اند.11

    اما سؤالى که رخ مى نماید این است که محدوده اخلاقى چگونه و بر چه اساسى باید تعیین شود؟ صرف نظر از مباحث تخصصى که آیا اخلاق ریشه در واقعیات دارد یا ذوق و سلیقه افراد آن را تعیین مى کند ـ که در فلسفه اخلاق به آن پرداخته مى شود ـ به نظر مى رسد مبادى اخلاقى از فطرت و سرشت انسان، مکتب، سنّت ها و ارزش ها سرچشمه مى گیرد و هر یک از این ها باید در تعیین قلمرو اخلاق جنسى مورد توجه باشد، ولى مصیبت این جاست که تمام این موضوعات نیز به گونه اى در زیر تیغ تیز شهوات انسان هاى رمیده از بند انسانیت ـ هر چند با نام نظریات علمى ـ قلع و قمع مى شود. این مسأله نیز بحث تخصصى و مستقل خود را مى طلبد.

    به هر روى، این موضوع ـ یعنى تعیین محدوده اخلاق جنسى ـ تا چندى پیش دغدغه خاطر تقریباً تمام کشورها، حتى کشورهایى از قبیل انگلستان، بود. «یک دهه پیش، دولت بریتانیا در بخشنامه شماره 87/11 تلاش کرد مستقیماً به این سؤال پاسخ دهد که اصولاً محدوده اخلاق جنسى کجاست. در آن بخشنامه، تصریح شده بود که تدریس جنبه هاى فیزیکى رفتار جنسى باید در محدوده چهارچوب روشن اخلاقى قرار گیرد; محدوده اى که در آن دانش آموزان به اهمیت خود کنترلى، کرامت و پاس داشتن حرمت خود و دیگران توجه کنند. باید کمک کنیم که دانش آموزان خطرات جسمانى،عاطفىو اخلاقى ناشى از لاابالیگرى و روابط ناپایدار جنسى را تشخیص دهند. مدارس باید پسران و دختران را تشویق کند که در امور جنسى مسؤولانه عمل کنند. باید به دانش آموزان کمک کرد تا منافع ازدواج پایدار و زندگى خانوادگى و مسؤولیتـ هاى والدین را احساس کنند ... در هیچ شرایطى، نباید در آموزش هاى مدرسه اى از هم جنس بازى حمایت شود، به گونه اى که آن را یک هنجار جلوه داده یا مورد تشویق قرار دهد.

    این گونه گفتار،حاکى ازدونگرش متضاد زمان حاضرویک دهه قبل دربریتانیا است. در سال هاى اخیر، تلاش چندانى در جهت تعیین چارچوب اخلاقى براى آموزش جنسى صورت نگرفته است. این امر منحصر به بریتانیا نبوده، در کانادا و امریکانیزامربه همین منوال بوده است.»12

    همان گونه که اشاره شد، یکى از مسائل ضرورى و در عین حال فورى در شرایط حاضر، تعیین محدوده اخلاق جنسى است. اما به دلایل فراوان، از جمله نحوه نگرش هاى سیاسى، اجتماعى، دینى و سنّتى، نمى توان انتظار داشت که همگان بر محدوده آن اتفاق نظر داشته باشند. به تعبیر دیگر، مشکل است بتوان دسته بندى واحدى معرفى کرد که مواضع موجود راجع به کیفیت چهارچوب اخلاقى را مفصلاً ترسیم کند، اما دیدگاه هاى کنونى عبارت است از: 1. دیدگاه محافظه کارانه و لیبرالیستى و 2. دیدگاه دینى و غیردینى. به عقیده محافظه کاران، ارزش هاى سنّتى بسیار محترم است و اگر بنا باشد در آن ها تغییرى رخ دهد، باید با آرامى و با رأى بالاى مردم صورت گیرد.

    اما لیبرال ها توجه زیادى به سنّت ها نمى کنند و آن ها را به مسخره مى گیرند و معتقدند استمرار ارزش هاى گذشته احتمال دارد موجب دوام نابرابرى و تبعیض در قدرت و علم شود. آن ها با بذل توجه نسبت به آموزش جنسى در مدارس، احتمالاً بر حقوق افراد و همچنین گفتوگوهاى صریح تر درباره مسائلى از قبیل جلوگیرى از باردارى، هم جنس بازى و نقش هر یک از زن و مرد در آن بیش تر تأکید مى کنند. در عین حال، به عقیده دیوید کار، آزادى آموزش جنسى حتى با معیار لیبرال دمکراتیک الحادى تا حد موجود قابل قبول نیست. اخلاق جنسى لیبرال ـ در تجویز یا ممنوع کردن این امور ـ وظیفه دارد فرضیات را از سنّت، زمینه هاى دینى و غایت رشد انسان، که همان اخلاق بافضیلت است،جستوجوکند.

    سکولاریست ها (که ممکن است محافظه کار یا لیبرال باشند) معتقدند که ارزش هاى دینى تناسب چندانى با جوامع مدرن امروزى ندارد و اعتماد بر گفتوگوهاى عقلانى، که ناشى از دیدگاه مذهب سنّتى بوده و براى بسیارى از مردم قابل توجیه نیست، باید کنار گذاشته شود.

    دیدگاه مذهبى (که غالباً محافظه کارانه بوده، اما ممکن است لیبرالیستى هم باشد) معتقداست که گفتوگوى عقلانى ضرورى است; در عین حال، قدرت عقلانیت انسان چندان قابل اعتماد نیست. در این دیدگاه، خرد و علم منابع دیگرى هم دارد که از آن جمله مى توان به علوم عقلانى در کتب مقدس و علومى که مؤمنان و رهبران آن ها طى سال ها مطالعه و تحقیق به آن دست پیدا مى کنند، اشاره کرد.

    تا این اواخر، در انگلستان، مطلب چندانى درباره آموزش جنسى مدارس با دیدگاه دینى نوشته نشده بود، تنها یک سلسله مطالب براى خوانندگانى که اعتبار مواضع دینى را از قبل پذیرفته بودند، نوشته مى شد. اما در سال هاى اخیر، توصیه هاى فراوانى از جانب مربیان آموزش جنسى ـ اعم از آن ها که مذهب خاصى را باور دارند یا ندارند ـ دریافت شده است که نگرش دینى باید مورد توجه قرار گیرد. علاوه بر این، گفته شده که مذهب به صورت فزاینده اى تبدیل به ابزار تعیین هویت افراد مى شود.

    اولین اقدام اساسى کسانى که به سنّت هاى دینى ایمان دارند، تلاش براى به توافق رسیدن بر سر منظر دینى واحد در باب آموزش جنسى بود که حاصل آن توافق اعضاى شش مذهب بزرگ انگلستان و صدور بیانیه بود. (آکادمى اسلامى، 1991) این بیانیه آموزش جنسى معاصر ـ یعنى اصول فهرست شده رایج در آموزش جنسى ـ را به نقد کشیده و براى آن چهارچوب اخلاقى بیان مى کند. این چهارچوب به عفت و پاک دامنى و بکارت قبل از ازدواج و همچنین ایمان و وفادارى در محدوده ازدواج توصیه کرده و تخلف جنسى از محدوده ازدواج و فعالیت هاى هم جنس بازى را منع و از مسؤولیت و ارزش هاى والدینى حمایت کرده و توصیه مى کند که همگان به پدر و مادر خود احترام بگذارند، از آن ها اطاعت کنند و نسبت به مراقبت آن ها در دوران پیرى و ناتوانى احساس مسؤولیت نمایند. همچنین رابطه بین زوج و زوجه را مبتنى بر احترام و عشق مى داند. (آکادمى اسلامى، 1991، ص 8)13

    نقد آموزش جنسى در جهان غرب

    امروزه دو نوع رویکرد بنیادى نسبت به آموزش جنسى وجود دارد که شاید بتوان گفت دغدغه اصلى در این رویکردها فراگیر شدن فساد جنسى است; یعنى در هر یک از این دو رویکرد تلاش شده مفاسد این نحوه آموزش به حداقل کاهش یابد اما برخى از آن ها هیچ توفیقى کسب نکرده اند. این دو رویکرد عبارتند از: «آموزش غیرمستقیم» و «آموزش مستقیم».

    رویکرد آموزش غیرمستقیم با شعار «خودنگهدارى، نه اما» درصدد است دو امر را به دانش آموزان تفهیم کند: اول، خویشتن دارى تنها راه اجتناب از حاملگى، ایدز، و سایر امراض مقاربتى است. دوم، اگر دانش آموزى از جهت جنسى فعال است و قادر به خویشتن دارى نیست مى تواند با استفاده پیوسته و به جا از کاندوم این خطر را کاهش دهد. این الگوى مختلط که هم اکنون نیز در بسیارى از مدارس دولتى و خصوصى رایج است، براى بسیارى از مردم تبدیل به یک باور شده است. اما بررسى ها نشان مى دهد در این الگو مشکلات بنیادى وجود دارد. مشکل اساسى این است که این الگو پیامى دوگانه ارسال مى کند و مضمون آن چنین است که ارضاى جنسى را ترک کن، اما براى ارضاى آن راه نسبتاً امنى وجود دارد. این گونه آموزش در واقع آموزش غیرمستقیم جنسى است که تأثیر منفى آن کم تر از آموزش مستقیم نیست. تأکید این گونه آموزش نیز بر خود تصمیم گیرى است، نه بر تصمیم شایسته گرفتن. بنابراین، آموزش غیرمستقیم چه از جهت اخلاقى، آموزشى یا بهداشت عمومى قابل توجیه نیست.

    اما رویکرد آموزش مستقیم به معناى کمک به جوانان براى رسیدن به امنیت، سعادت و منش است. هدف این رویکرد این است که منطق «خودنگهدارى، نه اما» را ـ که به آموزش عفت معروف است ـ آموزش دهد. بر این اساس سه امر را توصیه مى کند: 1ـ خویشتن دارى جنسى تنها راه سلامت بهداشتى بوده و از نظر اخلاقى گزینه اى مسؤولانه براى جوانان عزب است. 2ـ بر خلاف آنچه در بالا بیان شد، کاندوم نمى تواند ارضاى جنسى قبل از ازدواج را تبدیل به ارضایى مسؤولانه کند; زیرا نمى تواند سلامت جسمانى آدمى و سلامت عاطفى و اخلاقى او را تأمین کند. 3ـ تنها راه درست سلامت جنسى، ارضاى آن از طریق برگزیدن همسر و شریک زندگى است; کسى که فقط با شما رابطه جنسى داشته باشد. اگر از مجامعت قبل از ازدواج پرهیز کنید، شانس زیادترى براى سلامت و توانایى فرزنددارشدن خواهید داشت. هر چند این دیدگاه با دیدگاه دینى بسیار نزدیک است، اما بزرگ ترین مشکل آن این است که این سؤال مهم را بدون پاسخ گذارده است که براى جوانانى که قادر به خویشتن دارى نیستند چه چاره اى باید اندیشید؟ در عین حال، به نظر مى رسد مشکل اساسى که امروزه در کشورهاى غربى و اروپایى رخ نموده است ـ هر چند ممکن است آموزش جنسى از عوامل اولیه آن به حساب مى آمده است ـ دیگر چندان متأثر از آموزش هاى رسمى جنسى نیست.

    براى اصلاح جامعه اى که جنسیت براى او تبدیل به فلسفه زندگى شده و از در و دیوار و تمام رسانه هاى گروهى و تبلیغات تجارى آن زن بارگى و شهوت مى بارد; دیوارهاى شرم و حیا بر سر اهلش فرو ریخته; زنان آن به آلت دست مردان بودن افتخار مى کنند; مردان آن جز به بهره کشى جنسى نمى اندیشند، راه کارهایى وراى تغییر آموزش هاى جنسى رسمى نیاز است و آموزش رسمى جنسى در بدترین حالات آن جز قطره اى در میان دریا نیست. با وجود چنین وضعیتى توصیه اخلاقى و ارزشى به جوانان، موجه نمى نماید.

    ضرورت آموزش جنسى

    به نظر مى رسد ضرورت هاى زمان، لزوم اطلاع رسانى صحیح و جلوگیرى از اطلاعات انحرافى و ده ها دلیل دیگر ما را به سمت طراحى یک برنامه درسى با محتوایى مناسب ـ تحت هر عنوان که باشد ـ خواهد برد. اینک برخى از مسائلى که قادر است ضرورت این کار را توجیه کند، ذکر مى شود:

    الف. در دوران پیش دبستانى; هر که با کودکان سر و کارى داشته باشد، مى داند کودک اصولاً کنجکاو و پیوسته درصدد طرح سؤال است. یکى از سؤال هایى که معمولاً کودکان در سنین پایین مى پرسند درباره نحوه پیدایش و تولدشان است. به طور طبیعى، کودک در پى یافتن پاسخ هاى درست و مناسب است. چنین نیست که با پاسخ ندادن، از کنجکاوى او کاسته شود. او این سؤال و سؤالاتى از این قبیل را آن قدر تکرار خواهد کرد تا به پاسخى که خود آن رامناسب مى پندارد،برسد.اگرچنانچه اوازنزدیکان خود، که به آن ها اطمینان دارد، پاسخ نشنود، احتمالاًازراه هاى نامناسب مثل پرسش از اطرافیان و هم سالان ـ که معمولاً پاسخ هایشان بدون آگاهى، انحرافى است ـ ارضا خواهدشد.

    ب. به موازاتى که کودک بزرگ ترمى شود، هم بر سطح و هم عمق سؤالاتش افزوده خواهد شد و این زنجیره همچنان ادامه پیدامى کند وپاسخ مناسب خود را مى طلبد.

    ج. کودکان بسته به شرایط محیطى، با وقایعى روبه رو مى شوند که برایشان سؤال برانگیز است. در عین حال، پاسخ آن را نمى یابند و نمى دانند که از چه کسى باید پاسخ بگیرند. این که چرا در بیابان، در یک فیلم و یا جز آن حیوانات از سر و کول هم بالا مى روند، مرغ ها چگونه و از چه راهى تخم گذارى کرده، جوجه درست مى شود و مانند آن براى همیشه نمى تواند بدون پاسخ باقى بماند.

    د. هر یک از دختران و پسران در دوران بلوغ با تغییراتى اساسى در وضعیت جسمانى روبه رو مى شوند. آیا براى آنان سؤال برانگیز نیست که چرا و چگونه این اتفاقات مى افتد؟ چرا دختران خون مى بینند یا پسران محتلم مى شوند. چه کسى باید به این سؤالات پاسخ دهد؟ آیا نوجوان حق ندارد پاسخ سؤالات مربوط به خود را بداند؟ اگر نیاز به دانستن قابل ارضا نبود، مطابق حکمت الهى اصلاً سؤالى به ذهن کسى نمى رسید.

    هـ. فراوان دیده شده که دختران نسبت به پسران و به عکس، نگرش نادرستى دارند; گاهى آن ها را موجوداتى فرشته صفت و گاهى در زمره دیوان و ددان مى دانند. به راستى، آیا لازم نیست این نگرش ها تعدیل، بینش ها متعادل و افکار، روحیات و توقعات هر یک براى دیگرى بیان شود تا هر یک بداند در جامعه، محیط کار و زندگى و زندگى آینده با چه کسى مواجه است. علاوه بر همه این ها، به گفته روان شناسان، اهمیت ندادن به مسائل مزبور و عدم اطلاع کافى از شریک زندگى آینده، بسیارى از ناسازگارى ها را ایجاد کرده، طلاق ها و کج خلقى ها را به وجود مى آورد و خانواده و شاید نسلى را تباه کند. آیا لازم نیست براى ایجاد جامعه و خانواده سالم، در مقطع سنّى متناسب، آموزش هاى لازم ارائه و از تنش هاى ناشى از آن جلوگیرى شود؟

    و. آیا گرایش پسران و دختران در دوران بلوغ به عشق هاى افراطى و سقوط در دره هاى خطرناک بى عفتى اقتضا نمى کند که پیش از واقعه با آگاهى دادن چاره اندیشى کنیم؟ بسیار مشاهده مى شود زمانى که از پسران یا دختران دبیرستانى درخواست مى شودسؤالات خود را بنویسند تا به آن ها پاسخ داده شود، درصد زیادى از سؤالات طرح شده به مسائل جنسى اختصاص دارد; مثلاً، آیا عاشقى جرم است؟ آیا دوستى پسر با دختر یا به عکس گناه است؟ اگر عاشق باشم چه باید بکنم؟ و ... اگر مدیرى بپندارد که با اجبار و تحمیل، از بروز عواملى از این قبیل یا نمودهاى جنسى در مدارس، مى تواند به جامعه و عفت عمومى خدمت کند، سخت در اشتباه است. این مبارزه افراد را در اندیشه خود پایدارتر خواهد کرد.

    به راستى از چه راهى جز آموزش مى توان خطرات خودارضایى یاهم جنس بازى رابه دختران و پسران یادآور شد و راه هاى خویشتن دارى و تأخیر تا وقت مناسب را به آن ها آموخت؟

    ز. اتفاق افتاده که گاهى دختر و پسرى پس از ازدواج فهمیده اند که ازدواج آن ها با یکدیگر حرام بوده و اصلاً نمى بایست با یکدیگر ازدواج مى کردند ـ که البته این موضوع ممکن است به دلایل زیستى یا شرعى باشد. به راستى، اگر نهاد تعلیم و تربیت، که چندین سال عمر چندین میلیون نوجوان و جوان را در اختیار دارد، پاسخ گوى این جهالت ها نباشد، کدامین نهاد باید پاسخ دهد؟

    روشن است که محقق در صدد ردّ خطرات ناشى از آموزش جنسى نیست، اما سخن این است که با تعیین محدوده و محتواى مناسب با هر سن، مى توان ضررهاى آن را به حداقل کاهش داد. اگر امر بدین صورت محقق شود، مطمئناً خطرات آن به مراتب کم تر از عدم آموزش است. مجدداً یادآور مى شود که این جاده از شمشیر تیزتر و از مو باریک تر است. با هرگونه افراط یا تفریط در طرح چنین مباحثى، ممکن است به جاى درست کردن ابرویى چشمانى کور شود. از این رو، اولین توصیه آن است که معلمانى که قرار است این مباحث رامطرح کنند، اولاً خود آموزش دیده و ثانیاً، متعهد و دلسوز باشند.

    ح. علاوه بر موارد مزبور، این موضوع در سطح بین المللى به شدت مطرح است و طبیعتاً دیدگاه دینى نیز باید در این جهت پاسخ مناسبى ارائه دهد. اگر بنا باشد از ابتدا، پاسخ منفى داده شود، آن همه پشتوانه هاى اجتماعى و روان شناختى نیز که مؤید اندیشه مخالفان است، پاسخ خود را مى طلبد. بدین روى، با رعایت دقتواحتیاط و روشن بینى، برنامه ریزى، توجه جدّى به عفت عمومى، حفظ پرده هاى شرم و حیا و همه عوامل دینى دخیل دیگر، مى توان طرحى ارائه داد که علاوه بر موارد مذکور، پاسخ گوى نیازهاى جامعه امروزین باشد; طرحى که با مشارکت گروهى ازروان شناسان، جامعه شناسان، فقهاى آگاه به شرایط زمان و افراد مجرّبى که سالیان دراز عمر خود را در راه تعلیم و تربیت صرف کرده اند، تهیه شده باشد. از این طریق است که مى توان محتوا و همچنین شیوه هاى مناسب با این آموزش را بررسى کرد.

    ط. از سوى دیگر، طرح این مسأله و بررسى عوامل بستر ساز، از آن نظر مهم است که کشورهاى موسوم به جهان سوم در انتخاب و همچنین پیمودن این را، احتیاط هاى لازم به عمل آورده و نسل خود را به دامى که دیگران در آن فرو غلتیده اند نیندازند. درس آموزى و عبرت گیرى،ازحقایق اولیه زندگى انسان هاست. اکنون که به قولى، در اثر قدرت شگفت آور ارتباطات، دنیاى با این بزرگى به دهکده اى کوچک تبدیل شده، سزاوار است از واقعیاتى که در سایر کشورها مى گذرد و ما از نزدیک شاهد آن هستیم عبرت بیاموزیم و از حوادث تلخ و غمبار آینده، که در صورت سهل انگارى حتماً رخ خواهد داد، جلوگیرى کنیم.

    دیدگاه سوم

    پس از طرح دیدگاه اول و دوم و برخى مبانى درباب غریزه جنسى و رویکردشان نسبت به آموزش جنسى، نوبت به طرح دیدگاه سوم ـ یعنى اسلام ـ مى رسد. اهمیت این موضوع از آن روست که با توجه به کلیات مذکور در قرآن و احادیث، مى توان موافقت یا عدم موافقت اسلام را با آموزش جنسى استنباط کرد.

    ذکر این نکته ضرورى است که به دلیل اشتراک و وحدت نظر مکاتب وحیانى در مسائل اساسى، آنچه را در باب نظر اسلام بیان مى شود، مى توان به سایر مکاتب وحیانى نیز نسبت داد، هر چند نمى توان تمام نظرات آن ها را ـ به دلیل تحریف ـ به اسلام نسبت داد. به عنوان مثال، آنتونى کلارک، که آموزش جنسى را با دیدگاه کاتولیک رومى مى نگرد، معتقد است آموزش جنسى در مذهب کاتولیک با برترین آرمان ها و مبتنى بر تعالیم کلیسا در این باره محقق مى شود که انسان حقیقى کیست. به عقیده او، آموزش جنسى را نباید از آموزش اخلاقى جدا دانست، بلکه بایدآن را بخشى از آموزش اخلاقى دانست.

    پیش از بیان دیدگاه اسلام در این باره، ذکر نکته اى ضرورى مى نماید: نباید گمان برد کسى که درباره مسائل جنسى با نگرشى اسلامى قلم مى زند، کارى ابداعى انجام داده است; قرآن کریم نیز به عنوان کتاب هدایت،تربیت وآموزش، در سطحى عمومى، برخى موضوعات مربوط به مسائل جنسى را با صراحت یا کنایه بیان کرده و اگر کسى محققانه در جستوجوى مسائل جنسى در قرآن باشد، مى تواند چندین جلد کتاب از مسائل مطرح شده در قرآن را استنتاج کند. تعابیرى از قبیل: «نساؤُکم حرثٌ لکم فأتُوا حرثَکم اَنّى شِئتم» (بقره: 223) «اُحِلّ لکم لیلةَ الصّیامِ الرفثُ اِلى نسائِکم» (بقره: 187)، «خَلقَ لَکم مِن اَنفسِکم اَزواجاً لتسکُنوا اِلیها» (روم: 21)، «و کواعبَ اَتراباً» (نبأ: 33) «حورٌ عینٌ کاَمثالِ اللؤلؤِ المَکنونِ» (واقعه: 22)، «فَالانَ بَاشِروهنَّ» (بقره: 187) و صدها آیه دیگر از این قبیل، گواه روشن این مدعاست. البته از کسانى که با زبان قرآن به خوبى آشنا نباشند، توقّع نمى رود تصریحات و کنایه هاى این آیات را درک کنند، اما واقعیت زمانى روشن مى شود که محققى ـ مثلاً ـ معناى دقیق واژه هاى «رفث»،«حرث»، «لباس» و «کواعب اترابا» را ریشه یابى کند. در آن صورت، تعجب خواهد کرد که قرآن کریم چگونه برخى مسائل را با صراحت و در عین حال، مؤدبانه بیان کرده است.

    مرحوم سیدعلى اشرف،یکى از اندیشمندان تعلیم و تربیت در جهان اسلام، در مقام بیان نظر اسلام در این باره، در مقاله اى که در فصل نامه تعلیم و تربیت به چاپ رسانده است، بر این نکته تأکید مى کند که خداى متعال در قرآن فرموده: هر چیزى جفت آفریده شده و زن به عنوان همسر یا دوست مرد از گل او سرشته شده است. به همین دلیل، این دو جنس به صورت ذاتى به یکدیگر علاقه دارند. او سپس کیفیت بیان اسلام را، که فعالیت جنسى در ازدواج تنها براى ارضاى شهوت نیست، بلکه براى تقویت قواى معنوى دو انسان در جهت استحکام پیوند زناشویى مى باشد، بیان مى کند و مى افزاید با این عمل، زن و شوهر در فرایند خلقت به تولد بندگان دیگر خدا کمک مى کنند. بنابراین، باید بر فعالیت جنسى همان قوانین اخلاقى حاکم باشد که خداى متعال تعیین کرده است.وى در پایان مى نویسد: در جامعه معاصر، که به صورت فزاینده اى به جانب بى دینى حرکت مى کند،ابعاد معنوى امور جنسى از صحنه زندگى بسیارى از مردم غایب شده و در آموزش جنسى، که معمولاً توسط مدارس صورت مى گیرد، اثرى از اخلاق مشاهده نمى شود.14

    به عقیده عبدالمعبود نیز آموزش جنسى، عنصرى اساسى در تعالیم اسلامى است. ایشان بسیارى از مواد درسى مربوط به آموزش جنسى مدارس را از دیدگاه اسلامى قابل نقد مى داند و در ادامه مقاله خود، نحوه تأثیرگذارى والدین مسلمان بر مواد آموزشى مدارس را بیان مى نماید. به اعتقاد او، از طریق ملاحظه و سانسور فیلم هاى ویدیویى و ابراز نظر درباره سایر ابزارتدریس،والدین مى توانند کودکان خود را از شر آموزش هاى جنسى نامناسب برهانند.15

    در هر صورت، اگر لزوم طراحى این برنامه درسى پذیرفته شد، طبیعى است که هم زمان باید محدوده اخلاقى و محتواى آن با توجه به جوانب متعدد موضوع از جمله دیدگاه اسلام در این باره، تعیین شود. بنابراین، سعى بر آن است که کلیات دیدگاه اسلام و آنچه از این کلیات و با توجه به برخى دانش هاى مربوط مى توان استنباط کرد، تحت عنوان محتواى درس آموزش جنسى بیان گردد.بى تردید، خداى حکیم در هنگام خلقت هر موجود، ابزار مورد نیاز براى زندگى و کمال را به صورت فطرى، در آن به ودیعت نهاده است; مثلاً، در آدمى احساس نیاز ایجاد کرده و راه هاى تأمین آن نیازها را نیز تعیین کرده است: «رَبّنا الّذی اَعطى کُلَّ شیء خَلقه ثُمَّ هدى» (طه: 5); پروردگار ما کسى است که همه موجودات را نعمت وجود بخشید و سپس به راه کمال هدایت کرد.

    با اندکى تأمّل در تعالیم اسلام، به عنوان نماینده ادیان توحیدى، به یک حقیقت زنده و پویا برمى خوریم و آن این که قدرت و اهمیت این غریزه را به عنوان یک حقیقت مسلّم پذیرفته، اما براى ارضاى آن، راه هاى خاصى پیشنهاد نموده و بر ارضاى آن از همان راه هاى مورد نظر، تأکید کرده است. این سخن به معناى پذیرش حقیقت آن، اما تعیین شیوه اى براى اعمال آن است. واصلاً حکیمانه نیست که خداى متعال احساس نیاز را در آدمى ایجاد کند، اما راه هاى اشباع آن را ببندد. شاید بتوان نحوه نگرش اسلام به غریزه جنسى راازآیات و روایات فراوانى استنتاج و در موارد ذیل خلاصه کرد:

    1. پذیرش اصل غریزه جنسى: غریزه جنسى به عنوان یک واقعیت پذیرفته شده که برخى کارکردهاى آن عبارت است از:

    الف. بقاى نسل بشر: «وَاللّهُ جَعلَ لکم مِن اَنفسِکم اَزواجاً و جَعلَ لکُم مِن اَزْواجِکُمْ بَنینَ و حفدةً» (نحل:72); خداوند براى شما از جنس خودتان همسرانى آفرید و از راه همسرانتان، فرزندان و نوادگانى براى شما خلق نمود. آرامش و سکونت دو جنس در کنار یکدیگر: «هو الّذی خَلقَ لکم مِن اَنفسِکم اَزواجاً لتَسکُنوا اِلیها»(روم:21); خداى شماکسى است که از خود شمابرایتان همسرانى آفریدتادر کنار آنان بیارامید.

    ب. حفظ عفت: «مَن اَحبَّ اَن یَلقىَ اللّهَ طاهراً مطهّراً فلیتعفّف بزوجة»;16 کسى که دوست دارد پاک و طاهر به لقاى الهى نایل گردد، باید با انتخاب همسر، موجبات عفت و پاکى خود را فراهم آورد.

    به نظر مى رسد هر مکتبى، اعم از وحیانى و غیروحیانى، ناگزیر است اصل غریزه جنسى را به عنوان یک حقیقت بپذیرد، اما آنچه به اختلافات دامن مى زند، نحوه ارضا و کیفیت اخلاق جنسى حاکم بر آن است.

    2. نحوه ارضاى غریزه جنسى:

    الف. توصیه به ازدواج و مذمّت شیوه هاى رهبانى و انتخاب عزوبت: نقل شده است که روزى رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) احوال قیامت را براى مردم توصیف مى نمودند. مردم از این سخنان به رقّت آمده، گریه کردند. دو نفر از مسلمانان به منزل عثمان بن مظعون آمدند و با یک دیگر قرار گذاشتند روزها روزه بگیرند و شب ها عبادت کنند، در بستر نخوابند، گوشت نخورند، با زنان نزدیکى نکنند، عطر استعمال ننمایند و ... . حتى بعضى تصمیم گرفتند آلت رجولیت خود را قطع کنند. وقتى این خبر به رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)رسید، فرمودند: من به چنین روشى مأمور نیستم. آن گاه فرمودند: نفس شما به گردن شما حق دارد ... من، هم عبادت مى کنم، هم مى خوابم، هم افطار مى کنم، گوشت و چربى مى خورم و سراغ زنان مى روم. هر کس از سنّت من اعراض کند از من نیست، ... ترک مراوده با همسر در دین من نیست.17 ایشان در روایت دیگرى مى فرمایند: بدترین شما عزب هاى شما و پست ترین مردگان شما نیز عزب هایند.18

    ب. تحریم تمام شیوه هاى ارضا، جز از طریق همسر شرعى (رعایت اخلاق جنسى): این همان نکته اى است که بسیارى از نویسندگان نگرانى خود را از عدم رعایت آن ابراز کرده اند; مثلاً، کارل الانسکى معتقد است تحولات سى ساله اخیر بریتانیا بسیارى از جوانان را از نظر اخلاقى بى هدف و سرگردان کرده است. به گفته او، لذت جویى هاى طبیعى و همچنین نیروهاى بهره کشِ بىوجدان است که مسیر جوانان را تعیین مى کند و به ادعاى ایشان، آنچه هم اکنون ضرورى و تا حدى نیز فورى است، طراحى یک نظام اخلاق جنسى مناسب است; نظامى اخلاقى که به طور کلى، وضعیت عقلانى، روانى، عاطفى و ابعاد جسمانى مربوط به امور جسمانى را مورد توجه قرار دهد.

    به گفته والرى ریچز، بسیارى از مدارس آموزش دهنده مسائل جنسى را باید به محاکمه اى بنیان برانداز کشید. دلیل او هم این است که متون درسى آموزش جنسى، حتى متون دروس ابتدایى، استمناى فردى یا جمعى را توصیه کرده است. به عقیده این نویسنده، باید به کسانى که مایلند غرایز خود را مهار کنند احترام گذارد; زیرا این کار به کودکان کمک مى کند بدانند براى ارضاى جنسى مطلوب باید مدتى صبر کنند و مطلوبیت مسائل جنسى در ازدواج است که اگر عارضه خاصى ایجاد نشود تا آخر عمر ادامه پیدا مى کند.19

    3. تعیین وظیفه براى والدین:

    الف. توجه دادن والدین به این که تا اطمینان به خواب بودن فرزندان ندارند، از هر اقدام جنسى امتناع کنند;

    ب. جلوگیرى ازتحریک زودرس اطفال; مثل جدا کردن بستر فرزندان: «فَرّقوا بینَ اولادِکم فِى المضاجعِ اذا بلغوا عشراً»;20وقتى فرزندان شما ده ساله شدند، بستر خواب آن ها را از یکدیگر جدا کنید.

    4. خویشتن دارى: توصیه به استفاده از شیوه هاى مهارکننده فردى مثل پوشیدن چشم از نامحرم، تضعیف قوّه باه از طریق روزه گرفتن، در اختیار گرفتن اندیشه و قدرت خیال. حضرت عیسى(علیه السلام) به حواریون فرمودند: حضرت موسى(علیه السلام)شما را از زنا نهى کرده است، ولى من مى گویم فکر آن را هم به دل راه ندهید; زیرا کسى که اندیشه آن را در دل بپروراند مانند کسى است که در خانه نقش و نگار شده آتش بیفروزد; اگر آتش خانه را نسوزاند، نقش و نگار آن را از بین مى برد.21

    5. مهار اجتماعى:

    الف. توصیه به استفاده از شیوه هاى مهار اجتماعى همانند امر به معروف و نهى از منکر;

    ب. سالم نگه داشتن جامعه از عوامل محرّک از قبیل مجلات و روزنامه ها.

    6. حدّوتعزیر: تعیین مجازات حد و تعزیر براى اعمال جنسى که از راه غیرشرعى محقق مى شود.

    ذکراین نکته ضرورى است که حکومت اسلامى وظیفه دارد براى فسادزدایى اجتماعى، مهیّا کردن زمینه هاى ازدواج جوانان ـ یعنى اشتغال و اسکان براى آنان ـ را سرلوحه برنامه هاى خود قرار دهد.22

    بدین روى، درباب تبیین نظر اسلام درباره آموزش جنسى، مى توان گفت: اسلام ـ فى الجمله ـ با آموزش جنسى در سطحى موافق بوده، بلکه آن را لازم دانسته است. موارد مزبور و همچنین توصیه هاى مکرر به والدین درباره آنچه خود باید در مواقع خاص رعایت کنند و همچنین آنچه باید در این باره به فرزندان بیاموزند از قبیل استیذان، مسائل احتلام، حیض، بلوغ، جداخوابى فرزندان، حرمت تقبیل کودکان توسط نامحرم در سنین خاص، تمکین، رعایت شرایط زمانى و مکانى جماع و مانند آن در متن آموزش جنسى اسلام مى گنجد که البته هر یک به بحثى جداگانه نیازمند است.

    محتواى پیشنهادى درس آموزش جنسى

    یکى از مسائل بحث انگیز در میان برنامه ریزان آموزشى غرب این بوده است که پس از پذیرش اصل آموزش جنسى، محتواى آن چگونه باید باشد. به عنوان مثال، در سال 1992، انجمن برنامه ریزى خانواده با همکارى مسؤولان آموزش بهداشت، نشستى ترتیب داد و از 24 مربى آموزش جنسى از ادیان متفاوت دعوت به عمل آوردند و تلاش کردند مسائل مشترک یا مختلف را بررسى نمایند. در آن جلسه، به این نتیجه رسیدند که مطالب ذیل تحت عنوان «آموزش جنسى» مطرح شود: احترام گذاشتن به یکدیگر، پذیرش تفاوت ها، دین و تحولات اجتماعى، تساوى حقوق زن و مرد، رابطه و ازدواج، هم جنس بازى، مجامعت و ناتوانى جنسى، و عزوبت. در ضمن این بیانیه، حقوقى نیز براى دانش آموزان در نظر گرفته شده بود; مثلاً، در آن آمده بود که یکى از حقوق شاگردان بر مربیان آموزش جنسى این است که اطلاعات کامل، دقیق و عینى درباره رشد و تولید مثل تحت عناوین رسش، والدینى، جلوگیرى از باردارى، نگه دارى کودک و مسؤولیت پدران و مادران به دانش آموزان ارائه کنند.23

    به درستى روشن نیست که صاحب نظران مذکور چه کسانى و از چه ادیانى بوده اند و اطلاعات مزبور را براى کدام گروه سنّى و تحصیلى توصیه کرده اند،اما ـ فى الجمله ـ روشن است برخى از آنچه به نام «دین» بیان شده ـ با وصف کلیت آن ـ با مبانى دینى سازگار نیست.

    آنچه در ذیل مى آید محتوایى پیشنهادى است که تلاش شده منطبق با نیازهاى اجتماعى و مبانى دینى باشد، اما مجدداً یادآور مى شود که مقصود از «آموزش جنسى» ارائه یک سلسله اطلاعات ضرورى، اعم از روان شناختى، جسمانى و دینى درباره مسائل جنسى هر فرد به خود او و همچنین اطلاعاتى درباره جنس مقابل است. علاوه بر این مفهوم آموزش جنسى در این باب، نباید آموزش رفتار جنسى را نیز تداعى کند; زیرا این عنوان، خود موضوعى جداگانه است، هرچند امکان دارد نمودهاى گوناگون آن ـ مثلاً، در لباس پوشیدن، راه رفتن و سخن گفتن ـ متجلى شود. در این مقال، به رفتار جنسى ـ به معناى موردنظر ـ پرداخته نمى شود.

    به هر حال، در بخش مربوط به محتوا، به این سؤال پاسخ گفته مى شود که اگر بر فرض، قرار باشد به دلیل ضرورت هایى که بیان شد، این درس در برنامه درسى مدارس گنجانده شود و به صورت کتاب درسى درآید، یا کتاب درسى نباشد، بلکه به صورت جزوه هایى براى تدریس معلمان فراهم آید، چه محتواهایى را مى توان براى آن پیشنهاد کرد; یعنى چه مسائلى باید در مدارس آموزش داده شود؟

    بر این اساس، با الهام از شیوه بیان، ادب و هنر قرآنى، علاوه بر این، با توجه به ویژگى هاى مکتبى، اخلاقى، روان شناختى و جامعه شناختى و با توجه به ضرورت هاى اجتناب ناپذیرى که به آن ها اشاره شد، برداشتن اولین گام ها براى طراحى یک برنامه و گنجاندن آن در نظام هاى آموزشى و درسى ضرورى به نظر مى رسد.

    در این جا، لازم است دو نکته دیگر نیز یادآورى شود:

    1. براى ارائه طرح نهایى، باید از مجمع صاحب نظران علوم روان شناسى، جامعه شناسى، فقهى و دست اندرکاران آموزشى و تربیتى استفاده کرد.

    2. طبیعى است که براى ارائه این طرح، باید متغیرهایى از قبیل جنسیت، سن، محیط زندگى، (محل و منطقه سکونت)، مقطع تحصیلى و مانند آن مورد توجه باشد و البته هر یک از این متغیرها نیز به نوبه خود، موجب تغییر در محتواى آموزشى خواهد شد. در نتیجه، این دسته کتاب هاى آموزشى نمى تواند به صورت متمرکز تدوین شود، بلکه مربیان و برنامه ریزان هر شهر یا استان باید با توجه به عوامل مزبور و علاوه بر آن، شرایط محیطى و جغرافیایى، سرعت یا کندى بلوغ و میزان وجود محرّک هاى جنسى، برنامه آموزشى جداگانه اى متناسب با شرایط منطقه ارائه نمایند. بنابراین، آنچه در این جا بیان مى شود عام و کلى است، اختصاصى کردن آن به تلاشى جداگانه نیازمند است. اینک آنچه به عنوان محتواى درس آموزش جنسى پیشنهادمى شود:

    الف. توجه به تلقى هر یک از دو جنس نسبت به یکدیگر و تلاش در جهت تعدیل این تلقى; از آن جا که دختر و پسر دو عضو از یک پیکرند، نحوه تلقى هر یک از دیگرى تأثیر مهمى در نحوه رابطه آن ها دارد. علاوه بر این، انتظارات آن ها از یکدیگر را متعادل و متناسب و دور نماى زندگى آینده را براى هر یک روشن و ازدواج را تسهیل مى کند.

    ب. تعدیل احساس دگرخواهى و عشق افراطى; مطابق تجربه هاى جوانى و بیان روان شناسان، نوجوانان دختر و پسر در ایامى از عمر خود، به ویژه دوران بلوغ، به عشقى افراطى گرفتار مى شوند; بدین معنا که با صرف نظر از این که طرف مقابل او چه کسى است، نسبت به او عمیقاً عشق مىورزدوبه مصداق ضرب المثل «عشق، آدمى را کر و کور مى کند»، تمام بدى هاى او را خوبى و زیبایى مى پندارد و از دیدن یا شنیدن حقایق درباره معشوق طفره مى رود.اگراین عشق افراطى تعدیل نشود،سرانجام آن روشن نیست. مربیان مجرّب ضمن این درس، به دانش آموز خواهند آموخت که چگونه مسیر این محبت را تعیین نماید و در جهت متعادل کردن و ارضاى صحیح آن تلاش کند.

    ج. بیان حالات روانى: عشق و خشم، توقع و انتظارات، توانایى ها و کاستى ها و خلاصه، مجموعه حالات روانى یک جنس براى جنس دیگر،که عمده این مباحث در تفاوت هاى فردى یا روان شناسى اختلافى بیان شده است، تبیین گردد.

    د. تبیین تغییرات و تحولات جسمى ـ روانى دوران بلوغ; تغییر در غده هاى جنسى، گونادها، تغییر در حالات روانى، احتلام در پسران و قاعدگى در دختران و عوارض هر یک و آگاهانیدن آن ها از قاعدگى و احتلام و مانند آن بیان گردد. عمده این مباحث را مى توان در کتاب هاى بلوغ،نوجوانى و جوانى ملاحظه کرد.

    هـ. آموزش وظایف شرعى و بهداشتى دختران در حین قاعدگى، که در دو بخش وظایف دختران پیش از ازدواج و وظایف آنان پس از ازدواج قابل بحث است.

    و.خودارضایىوخطرهاى آن،خویشتن دارى و تأخیر ارضا تا زمان مناسب;

    ز. پرهیز از تهییج و تحریک غریزه جنسى در اندیشه، ذهن یا از طریق چشم و گوش و نظر بازى و مانند آن;

    ح. همسرگزینى، ویژگى هاى همسر مطلوب و نحوه شناخت پیدا کردن از او;

    ط. مسؤولیت هر یک از زن و شوهر نسبت به یکدیگر، تلاش در جهت تربیت کودک به صورت مشترک، حق آن ها نسبت به یکدیگر، و حق فرزندان بر والدین;

    ى. راه هاى جلوگیرى از حاملگى ناخواسته، توجه به فاصله هاى لازم بین تولد کودکان، و تنظیم خانواده متناسب با سن و مقتضیات فراگیر;

    ک. مراحل تبدیل نطفه به جنین، نحوه انتخاب تخمک توسط اسپرم، نحوه تغذیه کودک در دوران جنینى، تأثیر رفتارهاى مادر بر جنین و همچنین تأثیر غذا و حالات روانى مادر بر او;

    ل. هم جنس بازى، امراض مقاربتى همچون سفلیس، سوزاک، ایدز و راه هاى مقابله با آن;

    م. هشدار به دختران از اغفال و حفظ گوهر عفت و یاداورى خطر روابط ممنوع;

    ن. شرایط زمانى و مکانى مقاربت، مقاربت در ایام حیض و کفّاره آن;

    س. سقط جنین، عواقب و کفّاره آن;

    ع. تجاوز به عنف، زناى محصنه و مسائلى از این قبیل که در مباحث فقهى مثل کتاب نکاح قضا و طهارت به آن پرداخته شده و جوانان مسلمان، اعم از دختر و پسر در سنین متفاوت، لازم است آن را فرا گیرند. این مسائل و صدها مسأله دیگر از این قبیل، مى تواند به عنوان محتواى این نوع آموزش تلقى شود.

    اما توجه داشته باشیم که نظر به فراوانى عناصر دخیل و متغیرهاى فراوان در تعیین محتواى آموزشى براى هر مقطع، جنس و گروه سنّى خاص و لزوم دقت بیش از معمول، لازم است حتى در اولین گام، طرح آموزشى عملى این مباحث از سوى گروهى از علوم تربیتى، روان شناسى، جامعه شناسى و مربیان کارآزموده و مجرّب ارائه گردد تا ضمن حفظ منافع، خسارات آن به حداقل کاهش یابد.


    • پى نوشت ها

      1ـ نگارنده، تفاوت هاى جسمانى و روان شناختى دختران و پسران در اسلام و روان شناسى، پایان نامه کارشناسى ارشد، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله)، 1377، ص 97

      2ـ کوچتکف و. د. و دیگران، روان شناسى و تربیت جنسى کودکان و نوجوانان، ترجمه محمدتقى زاد، تهران، بنیاد، 1369، ص 6

      3ـ بحث تاریخ آموزش جنسى در مدارس انگلستان، از منبع ذیل اقتباس شده است:

      Muslim education quarterly, winter issue, v.15,n.2(1992)P.5.

      4ـ مرتضى مطهرى، اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، تهران، صدرا، 1370، ص 12

      5ـ همو، آشنایى با قرآن، تهران، صدرا، 1369، ج 4، ص 18

      6ـ نشریه پگاه حوزه، پیش شماره یک. اردیبهشت 1379، ص 22

      7- Ibid, P. 5.

      8ـ خلاصه پاسخ شهید مطهرى از اصل آزادى بدین قرار است: تأکید این گروه بر آزادى فردى بدان دلیل است که پنداشته اند این مسائل جنبه اجتماعى ندارد; زیرا آزادى جنسى یک فرد، به حقوق دیگران ضربه نمى زند که البته این سخن ناصواب است: چرا که این امر جنبه هاى اجتماعى بسیار مهمى دارد که باید در جاى خود بحث شود. اما بر خلاف تصور بسیارى از فلاسفه غرب، مبنا و اساس حق آزادى و احترام به آن، میل و اراده فرد نیست، بلکه استعدادى است که آفرینش براى سیر مدارج تکامل به او داده است. اراده بشر تا آن جا محترم است که با استعدادهاى عالى و مقدس، که در نهاد بشر است، هماهنگ باشد. (ر. ک. به. همو، اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، ص 37 و 38)

      9ـ مرتضى مطهرى، مسأله حجاب، تهران، صدرا، ص 120 و 121

      10- Lickona Thomas. values education contemporary approaches. (cours pack) nam of reading: where sex education went wrong. department of culture and values in education. 1993 Nov.

      11- Ibid

      12- Ibid, P. 9.

      13- Ibid, P. 7.

      14- Ibid, P. 10.

      15- Ibid, P. 11.

      16ـ مستدرک الوسائل، ج 14، ص 149

      17ـمحمدبن یعقوب کلینى،اصول کافى،ج5،ص494

      18ـمحمدباقرمجلسى،بحارالانوار،ج103،ص221

      19- Ibid, P. 10

      20ـ بحارالانوار، ج 88، ص 133

      21ـ شیخ حرّعاملى،وسائل الشیعه،ج14، ص 340

      22ـ ر. ک. به: اخلاق جنسى از دیدگاه اسلام، حمید قاسمى، چاپ سازمان تبلیغات اسلامى تهران، 1373.

      23- Ibid, P. 9.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    متقی فر، غلامرضا.(1380) کاوشى در باب آموزش جنسى در مدارستاریخ، دیدگاه ها، ضرورت و محتواى آن. ماهنامه معرفت، 10(3)، 106-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    غلامرضا متقی فر."کاوشى در باب آموزش جنسى در مدارستاریخ، دیدگاه ها، ضرورت و محتواى آن". ماهنامه معرفت، 10، 3، 1380، 106-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    متقی فر، غلامرضا.(1380) 'کاوشى در باب آموزش جنسى در مدارستاریخ، دیدگاه ها، ضرورت و محتواى آن'، ماهنامه معرفت، 10(3), pp. 106-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    متقی فر، غلامرضا. کاوشى در باب آموزش جنسى در مدارستاریخ، دیدگاه ها، ضرورت و محتواى آن. معرفت، 10, 1380؛ 10(3): 106-