سرمقالهدین و مدیریت دنیا؟!
Article data in English (انگلیسی)
سرمقاله
دین و مدیریت دنیا؟!
«دین» اگر براى اداره و مدیریت دنیاى آدمى، حرفى براى گفتن نداشته باشد، حقیقتاً دین نیست. درست است که کمال نهایى انسان در این دنیاى فانى و محدود حاصل نمى شود، اما از طریق و در گذر از همین دنیا تأمین و تحصیل مى گردد. مگر نه این است که: الدّنیا مزرعة الاخره: یعنى دنیا کشتزار آخرت است.
بنابراین آنچه در این دنیا بکاریم در آخرت درو خواهیم کرد. از این رو معقول نیست که خداوند حکیم گام زدن در راستاى کمال نهایى اخروى را طلب کند، امّا براى مدیریت حیات دنیاى بشر که کشتزارِ حیات و کمال اخروى است، برنامه اى نداشته باشد.
سکولاریسم [Secularism] به معناى جدا انگاشتن دین از دنیاى آدمى، اساساً چیزى جز انکار دین نیست. «دین» وقتى هادى بشر است که راه زندگى و طریقه زیستن آدمیان در میان انبوهى از گرایشات و تمایلات و تزاحمات حیاتِ مادى و طبیعى را ارائه دهد. از این روست که دین على الاصول نمى تواند از حقوق، سیاست، جامعه شناسى، روان شناسى، تعلیم و تربیت، اقتصاد، مدیریت و... خالى باشد. ما اگر مثلاً سیاست را از دیانت مان جدا بپنداریم، اصلاً دیانت هم نداریم و دینى که کارى به مدیریت انسان در زمین و زمان نداشته باشد، اساساً دین نیست.
مع الاسف استعمار فرهنگى در طول سالیان متمادى، ذهنیت برخى از مؤمنان و متدینان و فرهیختگان دینى ما را چنان مورد هجوم و تحت تأثیر خود قرار داده است که هنوز هم چنین مى پندارند که دیانت جداى از سیاست است! پاره اى چنین توهم مى کنند که هرگونه تلاش براى کسب حکومت و قدرت، تلاش براى صرفِ دنیاست و ربطى به دین و آخرت ندارد. این پندار و توهمِ نادرست، در طول سالیان دراز زمینه را براى نفوذ اجانب و استعمارگران شرق و غرب در بلاد اسلامى فراهم ساخته و به تدریج دین را از صحنه هاى مدیریت عالَم و آدم به کنارى زده و منزوى کرده است. چرا باید امریکاى مستکبر مدعى برقرارى نظم نوین جهانى باشد؟ چرا ما مدعى نظم جهانى نباشیم؟ و چرا محور نظام و انتظامِ دنیاى امروز، دین وحیانى و کتاب آسمانى نباشد؟ ادیان الهى و کتب آسمانى و پیامبرانِ ربّانى همه براى تشکیل حکومت و به دست گرفتن قدرت و مدیریت جوامع بشرى آمده اند تا مردم در پرتو دین خدا به «قسط» و «اعتدال» در حیات نائل آیند و نظام و آئین و دولتى را بر جامعه و زندگى خویش حاکم کنند که زمینه هاى استکمال و تعالى و تقرّب آدمیان به سوى کمال مطلق را فراهم سازد. از این روست که «اجتناب از طاغوت» همسنگِ «عبادتِ خدا» قرار مى گیرد و خداوند مى فرماید: «ولقد بعثنا فى کل امة رسولاً ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطاغوت»;(نحل: 36) ما در میان هر امتى، پیامبرى مبعوت کردیم تا به آنان بگوید خدا را عبادت کنید و از طاغوت بپرهیزید.
حکیمان و فقیهان ما باید در راهکارهاى نظرى و عملىِ محقق ساختن «قسط» در جامعه بشرى، تأمل و تدبر بیش ترى بنمایند. مگر «قسط» هدفِ ارسالِ رسولان و غایتِ انزالِ کتاب و میزان نیست؟ خداوند مى فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»; (حدید:25) ما رسولان خویش را با ادله و شواهد متعدد فرستادیم و با آنان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به قسط و انصاف برخیزند.
در زمان ما، مسؤولیتِ قیام به قسط، پیش و بیش از دیگران بر دوش عالمان دینى سنگینى مى کند. از این رو لازم است بحث هاى عدالت اجتماعى و مسائل سیاسى و فلسفه حکومت دینى و... در حوزه هاى علمیه کاملاً جدّى و ضرورى تلقى شود و ذهن و ضمیر طلاب و دانش پژوهان علوم دینى به سمت مباحث اجتماعى اسلام بیش از پیش سوق داده شود. والسلام
سردبیر