تحریف کتاب در عصر ارتباطات1
Article data in English (انگلیسی)
تحریف کتاب در عصر ارتباطات1
تألیف: علّامه سید جعفر مرتضى
ترجمه حسین على عربى
اشاره
تاریخ آئینه عبرت است به شرط آن که از تحریف مصون مانده باشد. در جهان امروز، ما شاهد تحریف واقعیات و وارونه جلوه دادن آن ها هستیم. متأسفانه این رشته سِرّ دراز دارد. حقایق و وقایع بسیارى در تاریخ مورد تحریف بدخواهان واقع شده است. در تاریخ اسلام حتى کار به جایى مى رسد که وقتى حضرت على(علیه السلام)، امام المتقین در محراب مسجد مورد ضربت قرار مى گیرد، عده اى سؤال مى کنند، مگر على نماز مى خواند! و یا حسین بن على(علیه السلام)، فرزند گرامى رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)را به جرم خارجى بودن با وضع بسیار فجیعى به شهادت مى رسانند!
با مشاهده این اوضاع، وظیفه مورخ بسیار خطیر مى نماید، زیرا باید از هرگونه تحریف تاریخى جلوگیرى کند. متأسفانه تعصبات کور یا جهل و غفلت ما موجب مى شود که گاهى متون تاریخى مورد تحریف قرار گیرد و بر این اساس، علامه سید جعفر مرتضى، در این مقاله به برخى از موارد تحریف در کتاب هاى تاریخى اشاره کرده است تا راهنمایى باشد براى کسانى که در این وادى گام مى نهند.
کسى که به بررسى کتاب هایى که تجدید چاپ مى شود، بپردازد، درمى یابد که بسیارى از آن ها در معرض تحریف واقع شده اند. ناشر کتاب «تبیینُ الکذب المفترى على ابى الحسن الاشعرى» در صفحه (د) در مورد تحریفاتى که وهابى ها و حشویه در کتاب ها انجام مى دهند، مى نویسد: «از عادت هاى حشویه این است که مترصد فرصت هاى مناسب مى نشینند تا امثال این کتاب ها را به وسیله آتش زدن یا سرقت از دایره کتاب هاى در دسترس خارج کنند یا آن ها را تحریف کنند و مطالبى موافق با عقاید خویش در آن ها بگنجانند...»
در واقع، این کار اقدامى خائنانه علیه دین و امت اسلام مى باشد و با دیدن این همه تحریف، نمى توان آن را امرى طبیعى و عادى تلقى کرد که سهواً رخ داده باشد. بلکه پرده از نقشه هاى شوم و حساب شده برمى دارد. شاید بهترین شاهد بر این ادعا، بیان نوع تحریفاتى است که به صورت مشابه و حساب شده در همه کتاب ها صورت گرفته است. این تحریفات ناشى از یک تعصب کور مى باشد که در جهت واحدى هدایت شده است. در این جا ما درصدد آن نیستیم که به تحلیل این مسأله بپردازیم.
ما در این مقال، با نگاهى گذرا به بعضى از تحریفاتى که در کتاب ها واقع شده است، خواننده را به تأمل و تدقیق وادار مى کنیم و معتقدیم که جمع آورى تحریفاتى که در کتاب ها واقع شده است، کارى مهم و ضرورى است. در این جا نمونه هایى از این تحریفات ارائه مى شود، باشد تا از نقشه هاى خائنان به دین و امت اسلام آگاه باشیم.
و اما تحریفاتى که در کتاب ها واقع شده است، عبارتند از:
1. تحریف کتاب تاریخ یعقوبى
یعقوبى در تاریخ خود ج 2، ص 37، چاپ نجف، سال 1358 مى نویسد: «... و قد قیلَ: أنّ آخر ما نزل علیه: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممتُ علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً» و هى الروایة الصحیحه الثابتة الصریحة، و کان نزول ها یوم النّص على امیرالمؤمنین على بن ابیطالب صلوات اللّه علیه بغدیر خم...»
اما آنچه که در چاپ بیروت در سال 1379 ق / 1960 م در ج 2، ص 43 به چاپ رسید به این صورت تحریف شده است: «و کان نزولها یوم النفر على امیرالمؤمنین على بن ابیطالب صلوات اللّه علیه بعد ترحّم...»
2. تحریف کتاب نهج البلاغه
در نهج البلاغه چاپ مصر، که شیخ محمد عبده آن را شرح داده است، در ج 3، ص 195، چاپ الاستقامه و ج 4، ص 43، چاپ دارالمعرفة و نهج البلاغه مورد تحقیق و فهرست نویسى صبحى صالح، ص 502 و در شرح ابن میثم بر نهج البلاغه، ج 5، ص 341 چنین آمده است: «.. واعجباه! أتکون الخلافة بالصحابة و القرابة؟!» ولى آنچه که در شرح نهج البلاغه معتزلى، ج 18، صفحه آخر آمده این گونه است: «.. واعجباه! أتکون الخلافة بالصحابة و لا تکون بالصحابة و القرابة؟!»
البته همین عبارت از على(علیه السلام)صحیح است و این نسخه با واقعیت سازگار مى باشد. سید عبدالزهرا خطیب مى گوید: سایر نسخه هاى خطى نهج البلاغه عبارت را به همین صورت صحیح آورده اند، چنان که در شرح معتزلى آمده است.
3. تحریف کتاب شرح عقاید النسفى
علامه امینى در الغدیر، ج 10، ص 360 مى نویسد: «... و قول آن حضرت که مى فرماید: "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة..."، روایتى است که تفتازانى آن را در شرح المقاصد، ج 2، ص 275 ذکر کرده و مفاد آن را در کنار قول خداوند متعال قرار داده است که مى فرماید: "اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم."»
تفتازانى نیز این حدیث را با همین الفاظ در شرح عقاید نسفى که در سال 1302 چاپ شده آورده است. اما دست چاپ و نشر که باید امانتدار ودیعه هاى علم و دین باشد، در چاپ سال 1313 هفت صفحه را تحریف کرده است که این حدیث هم جزو آن ها مى باشد.
4. تحریف کتاب کشکول و مخلاة شیخ بهایى
تحریف کتاب کشکول شیخ بهایى، همانند انکار خورشید در وسط آسمان است، به صورتى که علامه سید محمدمهدى فرسان در مقدمه کشکول که در سال 1393 در نجف چاپ شده است در صفحه 131 مى نویسد: «... چیزى که در تمام چاپ هاى مصرى به چشم مى خورد این است که تمام ادبیات فارسى این کتاب، که بیش از یک سوم آن را تشکیل مى دهد، حذف شده است. علاوه بر آن، تحریفات گوناگونى در آن صورت گرفته که مى توان گفت: این کتاب از شیخ بهایى نمى باشد...» تحریف این کتاب ]به گونه اى واضح است که[ احتیاج به توضیح ندارد.
5. تحریف کتاب اقتضاء الصراط المستقیم
احمد بن محمد بن صدیق غمارى حسنى در کتاب خود: «البرهان الجلى فى تحقیق انتساب الصوفیه الى على»... در حاشیه ص 163 مى نویسد: «... هنگامى که کتاب اقتضاء الصراط المستقیم در چاپخانه انصار السنه تجدید چاپ شد، بعضى از عبارات آن را که صریحاً در مخالفت با ایشان و در موافقت با جماعت مسلمانان بود، تحریف کردند.»
6. تحریف کتاب اهوال القبور
غمارى در حاشیه ص 163 از کتاب خود "البرهان الجلى" مى نویسد: «... و مثل این (تحریف) در کتاب "اهوال القبور" حافظ بن رجب که در مکه مکرمه به چاپ رسیده، رخ داده است و اقدام کنندگان به چاپ تمامى مطالبى را که مؤلف رحمهُ الله در تأیید حدیث عرضه شدن اعمال امت بر پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) آورده بود، حذف کرده اند.
7. تحریف کتاب البحر المحیط
همچنین غمارى در حاشیه ص 163 از کتاب خود "البرهان الجلى" مى نویسد: «... و مثل این تحریف ها در تفسیر "البحر المحیط" به هنگام چاپ آن رخ داده است، زیرا مؤلف آن متعرض ابن تیمیه شده و او را مذمت کرده است و بدعت هاى وى را تقبیح نموده است. از این رو، فردى که بر تصحیح آن در چاپخانه سعادت اشراف داشته است، این مطلب را به کلى از این تفسیر حذف کرده است!
8. تحریف کتاب جامع بیان العلم
در مختصر جامع بیان العلم، بابى در ذکر اقوال بعضى از علما درباره بعضى دیگر در ص 196 آورده شده است و سید شرف الدین "اجوبة مسائل موسى جار الله" در صفحه 105 روایتى را از این کتاب نقل مى کند که بر حلیت متعه دلالت مى کند. آن روایت این است: از ابو حنیفه پرسیده شد، چرا از عطا روایت نمى کنى؟! جواب داد: زیرا دیدم که به حلیت متعه فتوا داده است.
اما اثرى از این کلام در "جامعُ بیان العلم"، که در سال 1388 در عربستان سعودى به چاپ رسیده است، نمى بینیم!!
9. تحریف کتاب الصواعق المحرقه
سید طیب جزایرى متوجه این تحریف شده و براى همین، چاپ 1385 را با چاپ 1312 مقابله کرده است و چاپ دوم را از طریق اُفست تجدید چاپ کرده و در اول آن، جدولى آورده که تحریف هاى انجام شده را بیان مى کند.
از جمله تحریفاتى که بیان کرده است: عبارتند از:
1. حذف عبارت: «ذکر على عبادة» از صفحه 74
2. حذف عبارت: «و اخرج الطبرانى عنه قال: کانت لعلى ثمانیة عشر منقبة ما کانت لاحد فى هذه الامة» از صفحه 76
3. حذف عبارت: «و فى روایة للحاکم: فقلنا: یا رسول اللّه، کیف الصلاة علیکم اهل البیت؟ قال: «اللهم صلِّ على محمد و آل محمد» در صفحه 87.
4. حذف عبارت «عثراتهم، اذ اهل البیت و الانصار من اجلّ ذوى الهیئات» از صفحه 135.
5. عبارت: «عن عباس: من سبّ اصحابى فعلیه لعنة اللّه و الملائکه و الناس اجمعین» از صفحه 3.
6. در صفحه 20 در قول او که مى فرماید: صراط «على» مستقیمٌ، کلمه «على» حذف شده است.
7. در صفحه 28 این عبارت «فقال له ابوحنیفه: لو کتبت الیهم؟ فقال: لا یطیعونى بالکتب و تزویجه ایاها یقطع ببطلان ما زعمه الرافضة ...» حذف شده است.
10. تحریف دیوان متنبى
سید عبدالزهرا خطیب در کتاب مصادر نهج البلاغه و اسانیده، ج 1، ص 146 مى نویسد: «ابو طیب متنبّى، که به خاطر ترک مدح امیرالمؤمنین مورد سرزنش قرار گرفت، این دو بیت را سرود:
و ترکت مدحى للوصىّ تعمُّداً اذ کان نوراً مستطیلا کاملاً
و اذا استطال الشىء قام بنفسه و صفات ضوء الشمس تذهب باطلاً
متأسفانه این دو بیت از بعضى از چاپ هاى دیوان متنبى حذف شده است، تا جایى که استاد عبدالرحمن برقوقى این دو بیت را در چاپ دو جلدى دیوان، ج 2، ص 546 آورده است. اما در چاپ چهار جلدى، آن ها را حذف کرده است.
11. تحریف کتاب صحیح ترمذى
سید بن طاووس در الطرائف، ص 141 و علامه در نهج الحق، که ضمیمه دلائل الصدق مى باشد، ج 3، ص 97 و شهید ثانى در لمعه چاپ نجف، ج 5، ص 283 و بحارالانوار قدیم، ج 8، ص 286 از شهید و علامه و جواهر در ج 3، ص 145 نقل کرده اند که در صحیح ترمذى آمده است: «سُئل ابن عمر عن متعة النساء، فقال: هى حلال و کان السائل من اهل الشام. فقال له: إن اباک قد نهى عنها؟! فقال ابن عمر: إن کان أبی قد نهى عنها و صنعها رسول اللّه، نترک السنّة و نتّبع قول ابى؟!»
این روایت در کتاب چاپى صحیح ترمذى وجود ندارد! ولى روایتى شبیه آن وجود دارد که آن را احمد نیز در مسند ابن عمر روایت کرده است. این روایت مربوط به متعه حج مى باشد که عمر آن را همراه با متعه زنان با یک لفظ و در یک مقام تحریم کرده است.
12. تحریم کتاب اخبار الحمقى و المغفلین
ابن جوزى در کتاب خود: "اخبار الحمقى و المغفلین"، صفحه 99 ـ 100، چاپ سال 1386 به تحقیق خاقانى مى نویسد: «... مع علمهم ان المؤلّف لابدّ له من مولِّف، و من اعجب التغفیل انّ الرافضة یعلمون اقرار على بیعة ابى بکر و عمر و استیلاده الحنفیه من سبى ابى بکر و تزویجه ام کلثوم ابنته من عمر و کل ذلل دلیل على رضاه ببیعتهما، ثم فیهم من یخطؤهما و فیهم من لایرتضى تصرفهما، یطلبون بذلک على زعمهم حب على و موافقته و قد ترکوها وراء ظهورهم...»
«و اما على رضى الله عنه، فقد روى عن النبى(صلى الله علیه وآله) انه قال لابى بکر و عمر: «هذان سیداکهول اهل الجنه» ثم سبّهما هذا و تبرّأ منهما هذا. هذا... و من اعجب تغفیل القدماء الخ...»
ولى همین کتاب براى بار دوم در سال 1386 به تحقیق کاظم مظفر تجدید چاپ شده است. در صفحه 86 بیش تر آنچه که نقل شد، حذف شده و به مقدار ذیل اکتفا شده است: «... مع علمهم انّ المؤلف لابد له من مؤلف و مثل هذا الجنس کثیر اذا تتبعته رایته، و انما اشرنا بهذه النبذة الیه، لیفکر فى حنبه و لم نر بسط القصص فیه، لان المقصود الاکبر فى هذا الکتاب غیر ذلک.
هذا و من اعجب تغفیل القدماء الخ...»
و جالب این که محشى کتاب در حاشیه صفحه 56 به این حذف اعتراف کرده و آن را به مصلحت دانسته است.
13. تحریف کتاب «حیاة محمد»
محمدحسین هیکل در کتاب خود تحت عنوان «حیاة محمد» چاپ اول، سال 1354 ق. حدیث انذار را در صفحه 104 آورده و گفته است که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)هنگامى که در یوم الدار عشیره خود را جمع کرد، به آنان گفت: «... فایکم یوازرنى على هذا الامر و ان یکون اخى، و وصیى، و خلیفتى فیکم؟ فاعرضوا عنه و همّوا بترکه، لکن علیاً نهض و ما یزال صبیّاً دون الحُلم ـ و قال: انا یا رسول اللّه عونک. انا حربٌ لمن حاربت.»
ولى این حدیث در چاپ هاى بعدى کتاب حذف شده است! شیخ محمدجواد مغنیه در کتاب خود تحت عنوان «فلسفة التوحید و الولایة، ص 179 و 132» مى گوید: هیکل این حدیث را در قبال دریافت 500 جنیه (واحد پول) حذف کرده است و سید هاشم معروف در کتاب سیرة المصطفى مى نویسد: او این حدیث را در قبال این که هزار نسخه از کتابش را بخرند، حذف کرد...
14ـتحریف کتاب طبقاتُ المعتزله
بعضى از بزرگان مى گویند: عجیب این است که دکتر على سامى نشار و استاد عصام الدین محمد على کتاب «طبقات المعتزله» را که مؤسسه (دیوالد ـ ولرز) به چاپ رسانده بود، تجدید چاپ کرده اند; ولى از صفحه 120 تا صفحه 140 این کتاب را حذف کرده اند!!
15. تحریف کتاب الابانة
بعضى از علما نقل کرده اند که اشعرى در کتاب "الابانة" صفحه 78 بر خلافت ابوبکر، به وسیله اجماع استدلال کرده است و در صفحه 78 الى 79 نوشته است: «... و اذا کانت الرافضة یقولون: ان علیاً هو المنصوص على امامته، و الراوندیة تقول: العباس هو المنصوص على امامته... و لم یکن فى الناس فى الامامة الاثلاثة اقوال: من قال منهم: انّ النبى(صلى الله علیه وآله) نصّ على امامة الصدیق و الامام بعد الرسول و قول من قال: نص على امامة على و قول من قال: الامام بعده العباس و قول من قال: هو ابوبکر الصدیق باجماع المسلمین و الشهادة له بذلک... ثم رأینا علیاً و العباس قد بایعاه و اجمعا على امامته وجب ان یکون اماماً بعد النبى(صلى الله علیه وآله)باجماع المسلمین و لا یجوز الخ...»
پس او که مى گوید: «وجب ان یکون اماماً بعدالنبى باجماع المسلمین» جواب قول اوّلِ اوست که مى گوید: «و اذا کانت الرافضة الخ...»; یعنى اگر رافضى ها و راوندى ها قائل به نص بر امامان خود یعنى على و عباس مى باشند و از آنجا که فقط سه قول در میان مردم وجود دارد: نص بر على، نص بر عباس و اجماع بر امامت ابوبکر... در این صورت، امامت ابوبکر به وسیله اجماع ثابت مى شود.
بنابراین قول اول، یعنى قرار دادن نص بر ابوبکر، قولى است که به اجبار در اینجا گنجانیده شده است و از اشعرى نمى باشد; زیرا اشعرى مى خواست که سه قول را ذکر کند ـ در این صورت، قول چهارم از کجا آمده است؟!
16. تحریف کتابِ مجمع البیان
در مقدمه مؤلف مجمع البیان، حدیث «طلب العلم فریضه على مسلم» وارد شده است، ولى در مقدمه چاپى، که اخیراً در احیاء التراث العربى، جلد 1، صفحه 9 به چاپ رسیده، کلمه «مسلمةٌ» بر آن اضافه شده است.
17. تحریف کتاب مختصر تاریخ الدول از ملطى
«... ثم قال له یحیى یوماً انک قد احطت بحواصل الاسکندریة و ختمت على کل الاصناف الموجودة بها فما لک به انتقاع فلا تعارضک به، و ما لا انتفاع لک به، فنحن اولى به. فقال له عمرو: ما الذى تحتاج الیه؟ قال: کتب الحکمة التى فى الخزائن الملوکیه، فقال عمرو: هذا ما لا یمکننى ان آمر فیه الا بعد استئذان امیرالمؤمنین عمر بن الخطاب. فکتب الیه عمرو و عرّفه قول یحیى. فورد علیه کتاب عمر یقول فیه: و ما الکتب التى ذکرتها، فان کان فیها ما یوافق کتاب الله ففى کتاب الله عنه غنى، و ان کان فیها ما یخالف کتاب الله، فلا حاجة الیها، فتقدم با عدامها.
فشرع عمروبن عاص یتفریقها على حمامات الاسکندریه و احراقها فى مواقدها قاستنفدت فى ستة أشهر، قاسمع ما جرى و أعجب.»
این عبارت به طور کامل، چنان که جرجى زیدان در کتاب خود تاریخ التمدن الاسلامى، جلد 2، صفحه 47 مى گوید و در صفحه 180 از کتاب مختصرالدول، چاپ بوک در اکسفورد سال 1663 م آمده است ولى در نسخه اى که در چاپخانه آلاباء الیسوعیین در بیروت به چاپ رسیده تمام این عبارات حذف شده است.2
18. تحریف کتاب الاغانى
1. در موارد متعددى ابوالفرج در کتاب خود "مقاتل الطالبیین" به کتاب الاغانى ارجاع مى دهد... ولى در چاپ هاى متعدد این کتاب، این ارجاعات یافت نمى شود. براى مثال، نامه عبدالله بن موسى به مأمون در صفحه 628 ـ 631 مقاتل الطالبیین آمده و در آخر آن گفته است: «و این نامه اى طولانى است که آن را از کتاب کبیر نقل مى کنیم»; یعنى کتاب الاغانى. در حالى که، در کتاب الاغانى هیچ اثرى از این نامه یافت نمى شود.
2. ناشر دیوان مسلم بن ولید (صریح الغوانى)، که در سال 1875 م در لیدن به چاپ رسیده است، شرح حال مفصلى را از صریح الغوانى نوشته است که 34 صفحه مى باشد. وى در پایان گفته که این شرح حال را از یکى از نسخه هاى خطى الاغانى ذکر مى کند... با این که با آنچه در نسخه هاى چاپى الاغانى در شرح حال صریح الغوانى آمده، بسیار مختصر و کوتاه مى باشد!
19. تحریف کتاب مقاتل الطالبیین
این کتاب تاکنون چاپ هاى متعددى داشته که هیچ کدام خالى از تحریف نیست. چند نمونه در اینجا بیان مى شود:
1. مثلاً در نسخه هاى مقاتل الطالبیین، خطبه اى از قیس بن سعد بن عباده را به این صورت مى بینیم:
«... ایها الناس، لا یهولنّکم، و لا یعظمنّ علیکم ما صنع هذا الرجل الوله الورع ـ اى الجبان... و انّ اخاه ولاه امیرالمؤمنین على البصره فسرق مال الله و مال المسلمین. فاشترى به الجوارى و زعم ان ذلک له حلال. ان هذا ولاه على الیمن، فهرب من بسر بن أرطاه و ترک ولده حتى قتلوا، و صنع الان هذا الذى صنع. قال: فتنادى الناس: الحمدلله الذى اخرجه من بیننا، فانهض بنا الى عدّونا فنهض بهم...»3
اما ابن ابى الحدید همین کلام را در کتاب خود4 به این صورت نقل مى کند:
«... ثم خطبهم، فثبتهم، و ذکر عبیدالله فنال منه، ثم امرهم بالصبر و النهوض الى العدو، فاجابوه بالطاعة و قالوا: انهض بنا الى عدونا على اسم الله، فنزل، فنهض بهم...»
2. در نسخه هاى مقاتل الطالبیین، که در سال 1307 ق. در تهران و در سال 1353 ق. در نجف به چاپ رسیده، مطالب بسیارى حذف شده است که ابن ابى الحدید معتزلى آن ها را در شرح نهج البلاغه، جلد 16، صفحه 38 نقل کرده است. سیداحمد صقر هم آن ها را در چاپ 1368 ق / 1949 م. در صفحه 61ـ62 بین دو پرانتز قرار داده است.
3. در تمام نسخه هاى خطى، شرح حال محمدبن قاسم بن على حذف شده است. در حالى که، در نسخه هاى خطى شرح حال وى آمده است و سید احمد صقر آن را در حاشیه صفحه 557 به نقل از نسخه خطى اى که نزدوى بوده،نقل کرده است!
20. تحریف کتاب مسند احمد
شیخ مظفر در دلائل الصدق، جلد 2، صفحه 268 در مورد حدیث مؤاخاة مى نویسد: «... در باب نهم ینابیع المودة، حدیث مؤاخاة از مسند احمد به روایت از زید بن ابى أوفى نقل گردیده است. چنان که مصنف نیز در منهاج الکرامة از مسند احمد ذکر کرده است... وى مى نویسد: همچنین در ینابیع المودة از مسند احمد به نقل از حذیفة بن یمان روایت گردیده است: که رسول اللّه(صلى الله علیه وآله)بین مهاجرین و انصار عقد اخوت جارى کرد. آن حضرت(صلى الله علیه وآله) بین دو مردى که نظیر هم بودند، عقد اخوت مى بست تا این که دست على(علیه السلام) را گرفت و فرمود: این برادر من است. همچنین از عبدالله بن احمد در زوائد المسند، هشت حدیث را در مورد برادرى پیامبر(صلى الله علیه وآله) با على(علیه السلام)نقل کرده است... این که مى نویسد: «گویى که عده اى درصدد حذف این روایت از مسند احمد برآمده اند با این ادعا، که این ها بدان اضافه شده است و من به چیزى از آن ها دست نیافتم...»
21. تحریف کتاب طبقات ابن سعد
طبقات ابن سعد چاپ هاى متعددى داشته که شرح حال امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) در آن ها آمده است که هر خواننده اى آن ها را مى بیند. اما سید عبدالعزیز طباطبایى نسخه اى خطى از طبقات را در ترکیه یافته است که شرح حال حسنین(علیهما السلام) در آن، چندین برابر آن مقدارى است که در نسخه هاى چاپى وجود دارد! و به زودى این شرح حال در جلد مستقلى چاپ خواهد شد.
22. تحریف کتاب صحیح مسلم
حاکم در مستدرک، جلد 3، صفحه 154 مطلبى مى گوید که ذهبى در تلخیص، درباره آن سکوت اختیار مى کند. اما در حاشیه همین صفحه آمده است: «مسلم به صورت منحصر به فرد، حدیث ابوموسى به نقل از نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) را نقل کرده که مى فرماید: خیر نساء العالمین أربع مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه(علیهما السلام). اما این حدیث در صحیح مسلم، نه در باب فضائل خدیجه و نه در باب فضائل فاطمه و نه در هیچ جاى دیگر نیامده است! بلکه آنچه در نسخه چاپى کشکول، جلد 7، صفحه 133 در باب فضائل خدیجه آمده، این است: از ابوموسى روایت شده که گفت: رسول الله(صلى الله علیه وآله)فرمود: بسیارى از مردان کامل شدند، اما از میان زنان کسى کامل نشد. غیر از مریم بنت عمران و آسیه همسر فرعون. و برترى عایشه بر زنان دیگر همانند برترى ثرید بر سایر غذاهاست...!
شیخ مظفر در دلائل الصدق، جلد 2، صفحه 367 مى نویسد: «... احتمال دارد که نسخه برداران، حدیث را براى نشان دادن برترى عایشه تحریف کرده باشند و دلیل آن این است که اگر این حدیث مشتمل بر خدیجه نبوده است، پس چگونه مسلم آن را در ذیل فضائل خدیجه ذکر کرده است؟! و اگر چنین حدیثى در صحیح وجود نداشت، حاکم آن را ذکر نمى کرد.
23. تحریف کتابِ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید
متأسفانه ملاحظه مى شود که در شرح نهج البلاغه اى که در مصر با تحقیق ابوالفضل ابراهیم، در بیست جلد به چاپ رسیده است کلمه (علیه السلام) که بعد از کلمه ابوطالب وجود داشته، حذف شده است، با وجودى که این کلمه در چاپ قدیمِ چهار جلدى وجود داشته است.
24. تحریف کتاب صحیح بخارى
در این جا فقط به تحریفاتى که بین نسخه ابن حجر عسقلانى و نسخه معروف فعلى وجود دارد، اشاره مى کنیم:
1. در فتح البارى، جلد 10، صفحه 246 مى نویسد: «در بابُ المعرفة از کتابُ المظالم نقل شده که: أفتأمن ان یغضب اللّه الخ...»
مصحّح کتاب مى نویسد: «قول او که مى گوید: در بابُ المعرفة... مطلب به همین صورت در اصول آمده است، ولى بابُ المعرفة را در کتاب المظالم در هیچ نسخه اى از صحیح بخارى ندیدیم!!
2. قطعه هایى که ابن حجر از کتاب صحیح بخارى جدا کرده و بر آن ها تعلیقه زده و شرح داده است که گاهى طولانى و گاهى مختصر مى باشد... اما از این قطعه هاى جدا شده و شرح داده شده، اثرى در صحیح بخارى نمى بینیم! سؤال این است که این مطالب چه شده است و این احادیثى که قسمتى از آن ها را ابن حجر شرح داده است، چه شده اند؟!
براى مثال، بعضى از قطعه ها را در این جا مى آوریم:
قوله: فتدعى یهود / قوله فیقال لهم / قوله: کنا نعبُدُ عزیر بن الله / قوله: إن شددت کذبتم / قوله: فاقلعوا عنّى / قوله: و هم الفٌ / قوله: قد رجلها... یقطر ماءاً / قوله: و لو کان من رهطک / قوله: فتغیر وجهه / قوله: حصیراً محبساً / قوله: اساطیر / قوله: یلقى ابراهیم اباه آزر / قوله: على اوضاح / قوله: اوعین / قوله: الذره / قوله: و کان عمر یکره خلافه / قوله: قامت الرحم فقالت / قوله: ولتنکح / قوله: دخلت فى کل شىء / قوله: فاخذتنى والله أخذاً / قوله: کسرتنى عن بعض ما کنت اجد / قوله: کانها جانّ / قوله: قتل الخراصون / قوله: من أبناء فرس.
این ها بعضى از قطعه هایى است که وى از صحیح بخارى انتخاب کرده و در فتح البارى بنا به ذوق و قریحه خود شرح داده است. اما هیچ یک از این قطعه ها در نسخه هاى مختلفى که امروز موجود است، وجود ندارد! در حالى که، صدها مورد از این ها در نسخه ابن حجر موجود است.
25. تحریف کتاب تطهیر الجنان
سید طیّب جزایرى در مقدمه کتاب صواعق المحرقه، چاپ 1312 که در حاشیه آن کتاب تطهیر الجنان و اللسان به چاپ رسیده و دوباره با اُفست تجدید چاپ شده است، جدولى را براى تحریفاتى که در کتاب تطهیرالجنان رخ داده، تنظیم کرده است. براى مثال، مى نویسند: از صفحه 112 عبارت ذیل حذف شده است: «امیرالمؤمنین، ثم جاءها على، فقالت: سلوه ما یرید؟ فذکر لها ما ذکر عما، ثم لمّا قالت: أطلب بدم عثمان.»
26. تحریف کتابِ المعارف
ابن شهر آشوب متوفاى 588 ق در المناقب، جلد 3، صفحه 358 هنگامى که درباره اولاد فاطمه(علیها السلام)صحبت مى کند، مى نویسد: «و فى معارف القتیبى: انّ محسناً فسد من زخم قنفذ العدوى» و قال: الکنجى الشافعى المتوفى 685 ق. فى کفایة الطالب، جلد 4، صفحه 413: «.. و زاد على الجمهور و قال: ان فاطمه(علیها السلام)اسقطت بعد النبى ذکراً، کان سماه رسول الله(صلى الله علیه وآله) محسناً و هذا شىءٌ لم یوجد عند احد من اهل النقل الا عند ابن قتیبه.»
ولى آنچه که در معارف ابن قتیبه، چاپ 1353 ق، صفحه 92 آمده چنین است: «... و اما محسن بن على فهلک و هو صغیر!»
27. تحریف کتاب تاریخ طبرى
1. صاحب الغدیر، جلد 9، صفحه 92 ـ 93 در این مورد مطلبى نوشته است که خلاصه آن چنین است: ابن ابى الحدید از طبرى نقل مى کند: «کان لعثمان على طلحة خمسون الفاً. فخرج عثمان یوماً الى المسجد فقال له طلحه قد تهیّاً مالک فاقبضه. قال: هو لک یا ابا محمد معونة لک على مروءتک. قال: فکان عثمان یقول و هو محصور: جزاء سنّمار.»
ولى عبارتِ «فکان عثمان یقول الخ...» از تاریخ طبرىِ چاپى حذف شده است!5
2. البته، در تاریخ طبرى وى بعد از قول: «على مروءتک» این قول را اضافه کرده است: قال علىٌ لطلحه: انشدک الله الاّ رددت الناس عن عثمان. قال: لا والله، حتى تعطى بنو امیه الحق من انفسها»
اما معتزلى، جلد 2، صفحه 161 با اضافه دیگرى این مطالب را از طبرى نقل مى کند: او بعد از قول: «من انفسها» این جمله را اضافه مى کند: «... فکان علىٌ(علیه السلام)یقول: لحااللّه ابن الصعبه، اعطاه عثمان ما اعطاه و فعل به ما فعل» و این اضافه در تاریخ طبرى، جلد صفحه 433، چاپ استقامة نیامده است.
3. هنگامى که عثمان محاصره شد، نزد على(علیه السلام) آمد و به او گفت: «اما بعد، فانّ لى حق الاسلام، و حق الاخاء، و القرابة و الصهر، و لو لم یکن من ذلک امرهم ـ یعنى طلحه ـ فقال له على. انا اکفیک، فاذهب انت.» و مراد از الاخاء، که عثمان بدان اشاره مى کند، همان چیزى است که خداوند مقرّر کرده و فرموده است: «إنما المؤمنون اخوة»
معتزلى که این مطلب را از طبرى در شرح نهج البلاغه، جلد 2، صفحه 148 چنین نقل مى کند، در جلد 10، صفحه 8 آورده است: «انه قال... إن لى علیک حقوقاً: حق الاسلام و حق النسب و حق مالى علیک من العهد و المیثاق و واللّه لو لم یکن من هذا شىء، و کنا فى جاهلیة لکان عاراً الخ...»
اما آنچه که در تاریخ طبرى چاپ الاستقامة، جلد 3، صفحه 453 آمده، به وسیله نقلِ قول ابن ابى الحدید و سایر شواهد تاریخى تکذیب مى شود. در این چاپ آمده است: «... اما بعد، فان لى علیک حقوقاً: حق الاسلام و قد علمت انّ رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) حین آخى بین الصحابة آخى بینى و بینک و حق القرابة و الصهر و ما جعلت لى فى عنقک من العهد و المیثاق، و اللّه لو لم یکن من هذا شىءٌ، ثم کنا انّما نحن فى جاهلیة لکان مبطأ الخ...»
سپس حدیث مؤاخاة که در این چاپ آمده، به وسیله نقل ابن ابى الحدید از طبرى تکذیب مى شود. تمام احادیث و شواهد تاریخى تصریح مى کنند که رسول الله بین خودش و على(علیه السلام) عقد برادرى جارى کرد. نه بین عثمان و على(علیه السلام)، چنان که این کلام دروغ بدان اشاره مى کند.!6
-
پى نوشت ها
1 مقاله حاضر ترجمه اى است از مقاله «إعرف الکتب المحرفة» تألیف سید جعفر مرتضى که در کتاب دراسات و بحوث فى التاریخ و الاسلام، جزء اول به چاپ رسیده است.
2ـ براى توضیح بیش تر به: الغدیر، جلد 6، صفحه 298 ـ 299 مراجعه شود.
3ـ مقاتل الطالبیین، ص 65، چاپ سال 1368
4ـ ابن ابى الحدید، ج 16، ص 42
5ـ براى توضیح بیش تر ر. ک. به: تاریخ طبرى، چاپ الاستقامه، ج 3، ص 433
6ـ براى توضیح بیش تر به الغدیر، ج 9، ص 94 ـ 95 مراجعه کنید.