سرمقاله
Article data in English (انگلیسی)
سرمقاله
تعلیم و تربیت و پدیده فرار مغزها!
نظام و فلسفه تربیتى آدمیان، پایه و اساس رفتار آنهاست. هر حرکت و رفتارى که از انسان سر مىزند، نهایتاً محصول و نتیجه نوعى خاص از نگرش به عالم و آدم است. وقتى در پى کشف علل و عوامل پدیدههاى اجتماعى و چگونگى سلوک و رفتار مردم هستیم، نباید تنها به جستوجوى اسباب سطحى و ظاهرى آن بسنده کنیم، بلکه باید به ریشههاى عمیقتر و علل بعیده آن رفتارها جداً بپردازیم.
پدیده فرار مغزها از کشور ما امروز به معضلى عظیم و تأسفبار تبدیل شده است. چگونه است که بسیارى از جوانان خوش استعداد و موفقِ جامعه ما، جذب کشورهاى خارجى، بخصوص اروپایى و امریکایى مىشوند؟ چرا جوانان و دانشپژوهانى که سالها از امکانات و سرمایههاى ملى این مملکت استفاده کردهاند و به مدارج و مقاماتى رسیدهاند ناگهان مردم و مملکت خود را رها مىکنند و حاضر مىشوند خدمات خود را به سایر ملتها و دیگر حکومتها ارائه دهند و مردم و جامعه خودشان را از ثمرات علم و توان و استعداد خود محروم کنند؟! بىشک این مسأله، ریشه در نظام تربیت و فلسفه اخلاقِ حاکم بر جامعه دارد. نگارنده منکر این واقعیت نیست که کمبود نسبى امکانات تحصیلى، نبودن زمینههاى اشتغال مناسب، عدم ارزشگذارى صحیح و شایسته و عواملى از این دست در پدیده فرار مغزها نقش بسزایى دارند، اما با این همه، نباید از نقش و تأثیر نظام ارزشى و مبانى اخلاقى و تربیتىاى که امروزه در محیطهایى همچون دانشگاههاى ما به مغز و ذهن جوانان تزریق مىشود، غافل شد. امروزه برخى از رجال سیاسى و فرهنگى، با قلم و بیان خود، دائماً فرهنگ و ارزشهاى غربى را برتر و بالاتر از فرهنگ و ارزشهاى دینى و اسلامى جلوه مىدهند و با رفتار و سلوک خود، پایهها و مبانى تمدن مادى غربیان را در ذهن جوانان ما ترسیخ و تحکیم مىکنند. جوانِ محصل و دانشجوى ما وقتى به این باور برسد که سعادت و فلاح و رستگارى حقیقى همان است که در جوامع غربى دنبال مىشود، طبیعتاً ترجیح مىدهد که در چنان جامعهاى زندگى کند و ثمرات تلاش و تحقیق و مطالعه خود را در آن جوامع ارائه و عرضه کند.
برخى از غربزدگان سیاسى و فرهنگى، چنان تصویرى از جوامع اروپایى و امریکایى ترسیم مىکنند که جوانان ما چنین مىپندارند که مدینه فاضله افلاطونى و سعادت و خوشبختى حقیقى تنها و تنها در بلاد فرنگ تحقق پیدا کرده است و دیگر هیچ! بدیهى است که این تصویر و ترسیمها از تمدن غربى، اراده ماندن در کشور را ضعیف مىکند و اراده فرار مغزها را تقویت مىنماید!
وطن دوستى از نشانههاى ایمان است و وطن حقیقىِ ما آنجاست که مردم مسلمان با ارزشهاى دینى و ایدههاى اسلامى زندگى مىکنند. یک جوانِمسلمان و متدین ترجیح مىدهد که در میان پدر و مادر، برادر و خواهر و اقوام و هموطنان خود بماند و به آنانخدمتکند و به مصداق «هل جزاءالاحسان الاّالاحسان»،ثمره علموتلاش و استعداد خود را در اختیارهموطنانش قرار دهد.
کمرنگ جلوه دادن ارزشهاى دینى، در حقیقت به معناى پررنگ کردن ارزشهاى غربى است. امروزه متأسفانه جهتگیرى فرایند تربیت در خانوادهها و محیطهاى اجتماعىِ ما کمابیش به سوى تربیتهاى غربى است. قطعاً جوانى که در چنین فرایندى رشد مىکند و بالنده مىشود، به دنبال دستیابى آسانتر به آرمانها و ایدهآلهاى خود است و چون این آرمانها و ایدهآلها را در جوامع غربى متبلورتر و محققتر مىپندارد، از جامعه خویش گریزان مىشود و به امریکا و اروپا روى مىآورد. سخن پایانى این استکه براى جلوگیرى از فرار مغزها، فرهیختگان و مسؤولان فرهنگى کشور ما بایستى به تعمیق و تحکیم ارزشهاى دینى و مبانى تربیت اسلامى و فلسفه اخلاق الهى در بین نسل جوان همت گمارند و ارزشهاى غربى و مبانى تمدن مادى غرب را از ذهن و ضمیر جوانان دور کنند و هرچه بیشتر دینباورى، خودباورى، استقلال فکرى و اعتماد به نفس را در میان آنان ترویج کنند. والسلام.
سردبیر