الگوى صحیح مصرفمبانى نظرى و راهبردى در قرآن کریم و روایات
Article data in English (انگلیسی)
الگوى صحیح مصرف
مبانى نظرى و راهبردى در قرآن کریم و روایات
محمدجمال خلیلیان اشکذرى
چکیده
الگوى مصرف هر جامعه نقشى تعیین کننده در تخصیص منابع تولید، نوع کالاهاى تولیدى و شیوه توزیع آن ها دارد; زیرا تخصیص بهینه منابع براى تولید کالاها و ارائه خدمات به منظور تأمین نیازهاى ضرورى و حیاتى جامعه و رفع فقر و محرومیت، تا حد زیادى به شناخت الگوى صحیح مصرف و حاکمیت آن بستگى دارد و این امر مبتنى بر جهت دهى معقول و منطقى به افکار، عقاید، آداب و رسوم و ارزش هاى مورد قبول جامعه یا به طور خلاصه، فرهنگ عمومى مردم مى باشد. این مقاله در دو بخش «مبانى نظرى» و «مبانى راهبردى» سامان دهى شده است; تا هم آگاهى و شناختِ لازم براى تشخیص الگوى صحیح مصرف به دست آید و هم در مرحله عمل و صحنه اجرایى، ویژگى هاى الگوى مناسب مصرف براى افراد جامعه روشن شود و شیوه هاى صحیح تخصیص درآمدها و مصرف کالاها و خدمات تعیین گردند.
مقدّمه
شناسایى نیازهاى واقعى و رعایت اعتدال و صرفه جویى در بهره بردارى از امکانات را «الگوى صحیح مصرف» بیان مى کند. مصرف در یک جامعه، نقشى مهم در تعیین نوع، میزان و شکل تولید و توزیع دارد و از سوى دیگر، خود تحت تأثیر نوع و میزان تولید است. بنابراین، مناسب است نکاتى درباره ضرورت اتخاذ الگوى صحیح مصرف مطرح گردند:
1. اگر وضعیت جامعه به گونه اى باشد که افراد را به سمت مصرف هرچه بیش تر سوق دهد، بخش اعظم منابع درآمد جامعه به مصرف اختصاص مى یابد و روشن است که در چنین وضعیتى از سطح پس انداز کل کاسته، زمینه مناسب براى سرمایه گذارى فراهم نمى گردد. این مسأله کاهش تولید و فقر اجتماعى را به دنبال مى آورد و ضعف اقتصادى نیز زمینه فقر فرهنگى و انحطاط اجتماعى را فراهم مى کند و این امور در مجموع، آسیب پذیرى جامعه را در برابر قدرت هاى سلطه گر افزایش مى دهد و استقلال سیاسى کشور را تهدید مى کند و چنان که تأمین نیازهاى رو به افزایش جامعه از راه واردات انجام گیرد، تأمین ارز مورد نیاز براى خرید از بازار جهانى، روند وابستگى را تشدید مى نماید.
2. در هیچ جامعه اى فراوانى مطلق وجود ندارد و عوامل تولید با محدودیت و کم یابى نسبى مواجه مى باشند. الگوى مصرف حاکم بر جامعه مى تواند به تخصیص بهینه منابع و نحوه به کارگیرى عوامل تولید کمک کند، به گونه اى که در برگیرنده نیازهاى ضرورى و اساسى باشد و با اولویت بندى و تشخیص میزان اهمیت هریک، زمینه لازم را براى استفاده منطقى از امکانات فراهم آورد. بنابراین، با توجه به این که از یک سو، امکانات و توانمندى هاى جامعه در هر مقطع زمانى، با محدودیت هایى مواجهند و از سوى دیگر، میزان نیاز، به سبب رشد جمعیت همواره در حال افزایش است، از این رو، چنین وضعیتى لزوماً افزایش تولید را مى طلبد که در صورت عدم تحقق آن، تولید ناچیز کالاها و خدمات بین جمعیتى زیاد تقسیم مى گردد و این نتیجه اى جز افزایش فقر و محرومیت به دنبال ندارد.
3. در صورتى که کشورى درآمدهاى حاصل از صادرات و فروش نفت را در اختیار داشته باشد، الگوى مصرف در آن کشور باید زمینه لازم را براى هدایت اقتصاد به سمتى فراهم آورد که هنگام کاهش یا قطع این درآمدها، بتوان اقتصاد جامعه را به خوبى اداره کرد. در غیراین صورت، وابستگى و در نتیجه، آسیب پذیرى جامعه همواره افزایش مى یابد و ممکن است به سرنوشت کشورهایى همچون آرژانتین مبتلا گردد. این کشور اکنون قریب 130 میلیارد دلار بدهى خارجى و 150 میلیارد دلار بدهى داخلى دارد. وضعیت نامطلوب اقتصادى، ناآرامى ها و اعتراضات مردمى را در آن جا به اوج خود رساند. با بررسى علل این حوادث مى بینیم که وابستگى شدید آن کشور به وام هاى خارجى و پى روى از دستورالعمل هاى صندوق بین المللى پول (بدون توجه به مصالح و منافع ملى آن کشور) یا به طور خلاصه، نداشتن الگوى صحیح در تولید و مصرف، نقشى اساسى داشته است.
در میان عواملى که بر تعیین الگوى مصرف در یک جامعه نقش دارند، به نطر مى رسد «فرهنگ حاکم بر جامعه» مؤثرتر و داراى تأثیر عمیق ترى مى باشد; زیرا اعمال و تصمیم گیرى افراد آینه تمام نماى عقاید، اندیشه ها و نحوه نگرش به جهان هستى و ارزش هاى مورد قبول آن هاست. از سوى دیگر، آداب و رسوم، ارزش ها و افکار و عقاید اجزاى اصلى تشکیل دهنده فرهنگ هر جامعه مى باشند. بنابراین، فرهنگ در فرایند تصمیم گیرى و اعمال و رفتار اقتصادى افراد جامعه نقشى اساسى دارد. در این میان، جایگاه فرهنگ مصرف در مکتب اهل بیت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)به خوبى از سخنان پیشوایان معصوم نمایان است. براى نمونه، امام سجّاد(علیه السلام)در یکى از دعاهاى خود چنین مى فرماید: «پروردگارا، بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا از اسراف و زیاده روى باز دار و به بخشش و میانه روى قوام ده و تنظیم صحیح امور زندگى را به من بیاموز و مرا از تضییع نعمت ها بازدار.»1
اتخاذ الگوى صحیح و منطقى در مصرف، آثار فردى و اجتماعى فراوانى به دنبال دارد; زیرا در سطح کلان، تا امکانات یک جامعه با نیازها و خواست هاى افراد آن جامعه متناسب و هماهنگ نباشد، کسب استقلال اقتصادى و دست یابى به عزّت و سرافرازى ممکن نمى گردد و در سطح فردى، بدون اجتناب از مصارف غیرضرور و تجمّلى و تقدیر معیشت به معناى متوازن نمودن درآمدها و هزینه ها آرامش روحى و روانى، که شرط اصلى رفاه مادى است، به وجود نمى آید. جستوجوى الگوى مصرف متناسب خانوار به معناى تهیه نسخه اى عام براى همه نیست، بلکه آشنایى با معیارها، فرضیه ها و رفتارهاى بخردانه اى در مصرف است که خانواده در پرتو آن بهتر مى تواند بر مسائل و مشکلات مالى خویش غلبه کند و هزینه ها را تا حد ممکن به امکانات نزدیک نموده، از فشارهاى روانى وارد بر خانواده از نظر ساعات کار و احساس محرومیت و خفّت و شکست بکاهد.2
مبانى نظرى بحث
شناخت کالاهاى مباح و ممنوع
یکى از لوازم به کارگیرى الگوى معقول و منطقى براى انجام هر کارى ایجاد شناخت و بصیرت لازم نسبت به آن کار و حدود و موازین آن است. در این میان، رعایت برخى حدود و مقررّات، لازم و ضرورى اند و بعضى دیگر در درجه اهمیت بعدى قرار دارند. بنابراین، شناخت اولویت ها و موارد مهم از حساسیت بالایى برخوردار بوده، نقش حیاتى در دست یابى به هدف دارد. از این رو، براى اتخاذ الگوى صحیح مصرف، ابتدا باید مصرف کننده مسلمان کالاهاى مجاز (مباح) و ممنوع (حرام) را بشناسد و در حد توان، معیار اباحه و تحریم آن ها را بداند تا در مرحله عمل، به راحتى و با انگیزه اى قوى بتواند آن حدود و مقررات را به کار بندد. از این رو، بررسى دیدگاه قرآن کریم در این زمینه، یکى از مبانى نظرى مهم در بحث مى باشد.
برخى از آیات قرآن کریم معیار اباحه و جواز استفاده را «طیّب» بودن و معیار حرمت و ممنوعیت را «رجس» و «خبیث» بودن هر چیز قرار داده اند; مانند:
ـ «قل لا اَجِدُ فیما اوحِىَ الىّ محرّماً على طاعم یطعمه الاّ ان یکون میتةً او دماً مسفوحاً او لحم خنزیر فانّه رجسٌ...» (انعام: 145); بگو در آنچه بر من وحى شده، هیج غذاى حرامى نمى یابم; به جز این که مردار باشد، یا خونى که (از بدن حیوان) بیرون ریخته، یا گوشت خوک که این ها همه پلیدند...
ـ «و یُحلُّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث.» (اعراف: 157); خداوند بر افراد با ایمان چیزهاى پاکیزه را حلال و مباح قرار داد و چیزهاى پلید را ممنوع گردانید.
ـ «کلوا من طیّبات ما رزقناکم» (طه: 81); از روزى هاى پاکیزه اى که به شما دادیم، بخورید.3
«طیب» هر چیز لذیذى است که طبع سالم انسانى از آن نفرت نداشته باشد، بلکه مورد علاقه افراد باشد. بنابراین، آنچه براى طبع سالم انسانى خوشایند باشد و آن را پاکیزه بداند، «طیّب» است.4 «طیّبات رزق» شامل انواع خواست هاى مطبوع و ملایم با طبع انسان مانند لباس، خوراک، مسکن، همسر و سایر نیازهاى انسان مى گردد.5 به دلیل آن که محتواى دعوت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)با فطرت سلیم انسانى هماهنگ است، حلال و مباح گردیدن آنچه طبع سالم مى پسندد و حرام و ممنوع بودن چیزهاى پلید و تنفّرآمیز در این جهت قرار دارد.
مطلوبیت استفاده از نعمت ها
استفاده از نعمت هاى الهى در حدى که انسان بتواند حیات و سلامتى خود را حفظ کند و با نشاط کامل به انجام وظایف فردى و اجتماعى اش بپردازد، نه تنها امرى مطلوب، بلکه از نظر اسلام واجب و لازم است. اسلام حتى بر بهبود کیفى حیات و زندگى و آراستگى ظاهر افراد تأکید و عنایت دارد وتظاهر به فقر و فلاکت همراه با ژولیدگى را نکوهش مى کند. قرآن کریم در آیات متعددى به استفاده از نعمت هاى الهى با عناوینى همچون «رزق الهى» و «طیّبات» و «زینت» فرمان داده است. قرآن کتابى است انسان ساز و سعى دارد ضمن ترغیب انسان به استفاده و بهره بردارى از امکانات مادى و نعمت هاى خدادادى، انگیزه شکرگزارى و سپاس را در وجود انسان تقویت کند و حدود و مقرراتى نیز براى استفاده صحیح و معقول بیان نموده است.
در این جا برخى از آیات مربوط به بحث، با توضیح کوتاهى مطرح مى گردند:
ـ «فکلوا ممّا رزقکم اللّهُ حلالا طیّباً واشکروا نعمة اللّه ان کنتم ایّاه تعبدون.» (نحل: 114); پس از نعمت هاى حلال و پاکیزه اى که خداوند روزیتان کرده است، بخورید و اگر فقط خدا را مى پرستید، سپاسگزار نعمت هاى او باشد.
ـ «یا ایُّها الذین آمنوا لا تحرّموا طیّبات ما احلَّ اللّهُ لکم.» (مائده: 87); اى کسانى که ایمان آورده اید، روزى هاى پاکیزه اى را که خداوند بر شما حلال کرده است، برخود حرام نکنید.
ـ «یا بنى آدم خذوا زینتکم عندَ کلِّ مسجد و کلوا واشربوا و لا تسرفوا انّه لا یحبّ المسرفین قل مَن حرّم زینةَ الله الّتى اخرج لعباده و الطیّبات من الرّزق.» (اعراف: 31 و 32); اى فرزندان آدم، زینت هاى خود را به هنگام ورود به هر پرستشگاهى (مسجدى) برگیرید و بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید. خداوند متعال اسراف کنندگان را دوست ندارد. (اى پیامبر) بگو چه کسى زینت ها و روزى هاى پاکیزه اى را که خداوند براى بندگانش قرار داده، حرام و ممنوع گردانیده است؟!
هر چیزى که از انسان عیب پوشى کند وموجب آراستگى او باشد، «زینت» است; مانند کمالات اخلاقى و یا انواع لباس ها و آرایش هایى که موجب جلب نظر دیگران شود و نفرت را بزداید. بنابراین، لباس هاى کهنه، موهاى ژولیده، بدن کثیف، آلودگى و بى نظمى در منزل یا محیط کار نمونه هایى از عوامل نفرت زا هستند که خداوند متعال آن ها را براى یک انسان، به ویژه براى افراد با ایمان، نمى پسندد. از این رو، زیبایى و آراستگى را محبوب فطرى انسان قرار داده و او را اجتماعى آفریده و نحوه آراستن خویش را به او الهام کرده است تا هم مورد رغبت دیگران باشد و هم با برقرارى روابط اجتماعى، نیازهاى روحى و مادى جامعه تأمین گردند.6
بنابراین، چیزهاى مطبوع را خداوند براى همه انسان ها، به ویژه بندگان صالحش، آفریده است و این طرز تفکّر، که تلاش براى به دست آوردن امکانات مادى ممکن است با انحرافات و آلودگى هایى همراه گردد، پس بهتر است تا آن جا که ممکن است افراد باایمان از نعمت هاى دنیوى استفاده نکنند، از نظر اسلام قابل قبول نیست.
امام صادق(علیه السلام) در این زمینه مى فرماید: «زمانى که نعمت ها وفور یافتند و دنیا به انسان رو آورد، بندگان صالح و شایسته و افراد با ایمان به استفاده از آن ها سزاوارترند.»7
به طور کلى، به دلیل آن که محتواى دعوت انبیاى الهى با فطرت سالم انسانى هماهنگ است، هیچ دلیلى بر اباحه نعمت هاى الهى و مطلوبیت استفاده از آن ها بالاتر از جاذبه طبع و موافقت فطرت انسانى با آن ها (به شرط اعتدال) وجود ندارد.8 سیره عملى پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) و روش زندگى معصومان(علیهم السلام)نیز بر این مطلب دلالت دارد. در زندگى امام سجّاد(علیه السلام)آمده است: آن حضرت عبایى از خز به مبلغ پانصد یا هزار درهم خریدارى مى کرد و چون زمستان را با آن مى گذرانید، مى فروخت و بهایش را صدقه مى داد.9
همچنین مى بینیم وقتى امیرالمؤمنین(علیه السلام) ابن عباس را به سوى خوارج فرستاد، او بهترین لباس هاى خود را پوشید و بوى خوش استعمال کرد و بهترین مرکبش را سوار گردید و نزد آن ها رفت. خوارج گفتند: تو از بهترین مردم هستى و با لباس هاى جبّاران و مرکب آنان نزد ما آمدى؟ ابن عباس در جواب آن ها این آیه را تلاوت کرد: «قُل من حرّمَ زینةَ اللّه الّتى اخرج لعباده و الطیّبات من الرّزق.»10
توجه به آفریننده نعمت ها
به دلیل آن که امتیاز انسان بر سایر موجودات به داشتن فکر و عقل و اراده و اختیار در زندگى است، بنابراین تنها زمانى حیات او از یک زندگى حیوانى متمایز مى گردد که با به کارگیرى اندیشه و فکر خود و از روى اختیار و اراده، راه سعادت و دست یابى به کمالات انسانى را پیموده، تنها به رفع نیازهاى مادى خود و اشباع غرایز حیوانى بسنده نکند. روشن است که همه موجودات زنده براى تداوم حیاتشان، به دنبال خوراک، و ساختن سرپناهى مناسب مى روند و انسان نیز در این جهت تلاش مى کند. قرآن کریم ضمن تأیید و پاسخ گویى مثبت به تأمین این گونه نیازها، نمى خواهد انسان در این حد متوقف گردیده و مصرف او صرفاً با هدف تأمین نیازهاى مادى انجام پذیرد، بلکه مطلوب قرآن این است که انسان به عنوان برترین آفریده هستى، با داشتن اندیشه و تعقّل و اختیار، کارهایش جهت انسانى خاص خود را پیدا کند. بهترین و آسان ترین راه آن است که انسان با آفریننده جهان هستى و خالق نعمت ها و مواهب مادى به عنوان مبدأ همه کمالات و سرچشمه همه فیوضات آشنا شود تا با اطمینان و یقین بداند آنچه از کمالات و زیبایى ها در جهان هستى مشاهده مى کند، همه مخلوق حق تعالى هستند و انسان باید ضمن استفاده صحیح و بجا از آن ها، بصیرت و شناخت خود را نسبت به خالق خود زیادتر نموده، راه تکاملى شایسته مقام انسانى را بپیماید; یعنى با تقویت معرفت و تحصیل کمالات انسانى، به خداى بزرگ نزدیک تر گردد.11 آیات مربوط به بحث را در سه دسته مى توان بررسى نمود:
1. خالقیت
بسیارى از آیات12 با ذکر نعمت هاى گوناگون، مانند انواع غذاها، میوه ها، نوشیدنى ها، خوراک، پوشاک، مسکن، وسایل حمل و نقل و سوخت بر این نکته تأکید مى کنند که خداوند آن ها را آفریده و در اختیار بشر قرار داده است تا انسان معرفت و بصیرت خود را افزایش داده، فرمانبردار و مطیع فرامین الهى باشد و همراه با استفاده از نعمت ها، شکر و سپاس به درگاه الهى را از یاد نبرد.
2. تناسب نعمت ها با نیازهاى بشر
خداى متعال که آفریننده و خالق بشر است، از هرکس به نیازهاى او براى تداوم حیات و رشد و تکامل انسانى آگاه تر مى باشد. از این رو، او که از همه مستغنى و بى نیاز است، از روى لطف و مهربانى آنچه را انسان بدان نیازمند بوده، از انواع غذاها، میوه جات، نوشیدنى ها، پوشاک مناسب، هواى سالم، وسایل حمل و نقل و مانند آن ها را در اختیارش قرار داده است. آیاتى از قرآن کریم13 با برشمردن نعمت هاى گوناگون که هرکدام تأمین کننده یکى از نیازهاى انسان است، این نکته را یادآور مى شوند که نوعى هماهنگى و تناسب بین احتیاجات انسان و امکانات مادى در اختیار او برقرار است و از انسان مى خواهند در آن ها تفکر کند; زیرا با تفکر در این امور، معرفت و بصیرت فرد نسبت به خالق و مدبّر این جهان بیش تر گشته و با کسب چنین معرفتى، زمینه اطاعت و بندگى و سپاس گزارى در مقابل حق تعالى و احسان بیکران او پدیدار مى گردد و روحیه شکر و سپاس در او تقویت مى گردد.14
3. رزاقیّت
غذاى مورد استفاده انسان و آبى که مى نوشد و پوشاکى که به تن مى کند، همه از مصادیق روشن مصارف اویند و از مواردى هستند که در قرآن کریم از آن ها به عنوان «رزق» یاد شده اند.
«رزق» بر چند معنا اطلاق مى گردد: گاهى بر عطا و بخشش مستمر، که ممکن است در دنیا یا آخرت باشد، اطلاق مى گردد و گاهى به سهم و نصیب فرد «رزق» او گفته مى شود و همچنین به آنچه انسان از خوردنى ها و آشامیدنى ها، که تغذیه کرده و جزو بدن او گردیده است، «رزق» اطلاق مى گردد.15
«رزق» را به «رزق ظاهرى»، که مربوط به بدن مى باشد، و «رزق باطنى»، که جایگاهش قلوب و قوّه ادراکى انسان مى باشد، تقسیم کرده اند. در نتیجه، غذاى انسان رزق ظاهرى، و علوم و معارف رزق باطنى او مى باشند.16
آیاتى از قرآن کریم بر این نکته تأکید مى کنند که روزى رسان شما و همه موجودات زنده فقط خداوند متعال است و او روزى همه را تضمین نموده است. البته روشن است که خداوند متعال امور این عالم را با اسباب و وسایل خودش به انجام مى رساند و یکى از شروط اصلى روزى رسانى به بشر در حالت طبیعى و عادى، تلاش و کوشش خود اوست. بنابراین، تضمین روزى یک واقعیت تکوینى روشن و از اصول مسلّم جهان بینى اقتصادى اسلام مى باشد که مى توان آن را به عنوان یک نظریه اقتصادى در مقابل اقتصاددانان بدبینى همچونمالتوس قرار داد. ولى از سوى دیگر، فکر و تلاش و کوشش انسان براى تحصیل روزى و امرار معاش از شؤون رزاقیت الهى است. از این رو، در سخنان پیشوایان معصوم بر تلاش و کوشش براى تأمین معاش تأکید فراوان گردیده و تحمّل رنج و زحمت در این راه مانند جهاد در راه خداوند، بلکه برتر از آن قرار داده شده است.17
امام صادق(علیه السلام) درباره کسى که در خانه بنشیند و فقط براى رسیدن روزى دعا کند، مى فرماید: دعاى کسى که در منزل بنشیند و بگوید پروردگارا، روزى مرا برسان، به اجابت نمى رسد و از سوى خدا به او گفته مى شود: آیا براى طلب روزى به تو فرمان ندادم؟18
به دلیل آن که آیات مربوط به این بحث در قرآن کریم بسیارند، تنها به ذکر نشانى آن ها در پى نوشت اکتفا مى گردد.19
مجموعه اى از آیات نیز به انسان فرمان تصرف در روزى الهى مى دهند20 تا فکر و توجه بشر به آفریننده آن ها و روزى رسان جلب گردد و از سوى دیگر، با استفاده از نعمت ها و تأمین نیازهاى خود و درک لذت انواع غذاها، میوه ها و نوشیدنى ها، روحیه شکر و سپاس گزارى و به دنبال آن، اطاعت و بندگى و تقواى الهى، که ضامن سعادت و خوشبختى انسان در دنیا و آخرت هستند، در او تقویت گردد.
شناخت سنّت هاى الهى
از مجموع آیات مربوط به این بحث استفاده مى شود که منظور از «سنّت» در موارد مذکور قوانین ثابت و اساسى تکوینى یا تشریعى الهى است که هرگز دگرگونى در آن ها روى نمى دهد.21 این قوانین، هم بر اقوام گذشته حاکم بوده و هم بر جوامع کنونى و هم مللى که در آینده خواهند آمد، حاکم هستند.22
شناخت سنّت هاى الهى موجب مى گردد معرفت و بصیرت انسان نسبت به عواملى که موجب خیر و برکت و فزونى نعمت ها مى گردد، افزایش یافته و از سوى دیگر، عوامل فقر و محرومیت و نزول بلاها و مصایب را بهتر بشناسد و در نتیجه، با رعایت حدود الهى و اتخاذ الگوى صحیح و معقول، براى مصرف خود تلاش کند، عوامل نخست را در زندگى پدید آورده، از کارهایى که باعث محرومیت و گرفتارى مى گردد اجتناب ورزد.
با ملاحظه آیات قرآن کریم در زمینه سنّت هاى الهى و بحث مصرف، مى توان گفت: شکر و سپاس در مقابل استفاده از نعمت ها موجب فزونى نعمت گشته23 و کفران و ناسپاسى موجب محرومیت و نزول بلاها مى گردد.24 ظلم و ستم افراد و نیز خوش گذرانى و ریخت و پاش آن ها همراه با سرمستى و غفلت از یاد خدا همواره موجب هلاکت و نابودى اقوام و ملل بوده است.25 ایمان و تقوا موجب نزول برکات الهى26 و در مقابل، روى گردانى از یاد خدا موجب سختى در معیشت و اضطراب خاطر مى گردد.27
الف. ایمان و یاد خدا رفاه و آسایش انسان
ایمان به خداى متعال و معرفت و شناخت او موجب آرامش دل ها و رفع نگرانى ها مى گردد; زیرا فرد با ایمان به قدرت لایزال و نامتناهى خداوند معتقد است و با اعتقاد به سراى جاودان دیگر، تمام تلاش و کوشش خود را صرف انباشت ثروت و یا کسب مقام و رسیدن به لذایذ مادى بیش تر نمى کند، بلکه همه چیز را در راه اطاعت و بندگى خداى متعال و انجام وظایف و مسؤولیت هاى فردى و اجتماعى خود طلب مى کند و با اعتقاد به خداى قادر و حکیم، که تدبیر همه عالم به دست اوست و روزى رسان همه موجودات است، از روى آوردن آفات و بلیات، بیمارى ها و حوادث ترس و نگرانى ندارد و با اعتقاد به این که مرگ پایان یک حیات موقّت و کوتاه و آغاز حیاتى جاودان مى باشد، هیچ گاه مرگ در نظرش همچون کابوسى وحشتناک و غم بار جلوه نمى کند; زیرا با ایمان و یاد خدا دنیا را محل امتحان و گذرگاهى موقّت براى تأمین خوش بختى و سعادت هر دو سراى خود مى بیند.
ب. اعراض از یاد خدا سختى در معیشت
کسى که از یاد خدا غافل و تنها هدفش در زندگى حداکثر کردن ثروت و لذایذ مادى باشد، به هیچ حدى قانع و راضى نگشته با حرص و طمع و فزون طلبى، عرصه زندگى را بر خود تنگ کرده، نسبت به همنوعان خود ظلم و ستم مى کند. قرآن کریم در این باره مى فرماید: «و مَنْ اعرض عن ذکرى فانَّ لهُ معیشةً ضنکاً.» (طه: 124); کسى که از یاد خدا اعراض نماید، براى او معیشت و زندگى سخت خواهد بود.
«ضنک» به معناى تنگى همراه با سختى است.28 توضیح آن که اگر انسان خدا را فراموش کند و با او قطع رابطه کند، دیگر چیزى بجز دنیا نمى ماند که به آن دل ببندد و در نتیجه، چنین فردى تمام کوشش خود را صرف به دست آوردن پول و مقام و شهرت و سایر مظاهر دنیوى مى کند و هر روز آن را توسعه داده، و به هیچ حدى قانع نگشته، حرص و طمع او به جایى منتهى نمى گردد.29 او گم شده خود را، که روح انسانى اش را اشباع و سیراب مى کند، در دنیا نمى یابد. از سوى دیگر، تکیه گاه و نقطه اعتماد مطمئنى در زندگى ندارد تا در سختى ها و ناملایمات به آن پناه ببرد و آرامش بخش او در زندگى باشد. از این رو، همواره از نزول آفات و بلاها و فرا رسیدن مرگ و بیمارى، اضطراب و نگرانى دارد و هرچند از نظر رفاه مادى و امکانات دنیوى در وسعت باشد، ولى آسایش خاطر و پایانى امیدبخش و نشاط آفرین ندارد.
تصحیح انگیزه ها
انسان در بهره بردارى از کالاها و خدمات، انگیزه هاى گوناگونى دارد که افکار و خواست هاى او آن ها را شکل مى دهد. برخى از این انگیزه ها به دلیل نیازهاى معقول واقعى انسان پدید مى آیند; مانند خوردن غذا و نوشیدن آب براى تداوم حیات و سلامتى یا استفاده از لباس و مسکن مناسب براى در امان ماندن از سرما و گرما و حفظ شخصیت اجتماعى. اسلام نیز هماهنگ با فطرت سالم انسانى، با آن ها موافق است و نه تنها پاسخ به این نیازها را مطلوب، بلکه گاهى لازم و ضرورى مى داند، ولى سعى دارد انسان را به گونه اى تربیت کند که تمام حرکت ها و فعالیت هایش، او را به هدف نهایى آفرینش، یعنى مقام قرب الهى و کسب رضایت حق تعالى، نزدیک گرداند. مصرف نیز از این قاعده مستثنى نیست.30
با ملاحظه آیات قرآن کریم، به این نتیجه مى رسیم که قرآن استفاده از نعمت هاى الهى و مصرف کالاها و خدمات را نه تنها مذموم نمى داند، بلکه تا حدّى آن را ضرورى و لازمه تداوم حیات بشرى مى داند، ولى همین قصد مى تواند به صورتى مثبت و شایسته مقام انسان درآمده، فرد را با انگیزه اى صحیح و ارزشمند به سوى انجام کار رهنمون سازد، یا آن که به صورت منفى و ناسازگار با اهداف انسانى، محرکى به سوى کارها گردد.
الف. انگیزه مثبت
یکى از انگیزه هاى مثبت براى مصرف کالاها و خدمات، تأمین نیازهاى مادى است که امرى مطلوب و لازمه تداوم حیات انسان است. از این رو، خداوند متعال در مقام یاداورى نعمت هاى خود در قرآن کریم مى فرماید: «ما معایش (خوراک، پوشاک، نوشیدنى و سایر چیزهایى که گذران زندگى انسان به آن وابسته است)31 را در اختیار شما قرار دادیم.»32
نکته مهم آن که قرآن مى خواهد انسان از نظر روحى و کمالات معنوى طورى تربیت گردد که با افزایش معرفت او نسبت به مقام والاى انسان، انگیزه اش براى مصرف در حد تأمین نیازهاى مادى و رسیدن به لذایذ جسمانى باقى نماند، بلکه از نظر قرآن، مطلوب آن است که همه تلاش هاى انسان از جمله خوردن، آشامیدن و درک لذایذ جنسى به قصد توان پیدا کردن و آماده شدن براى انجام وظایف فردى و اجتماعى و قدرت یافتن شخص براى عبادت و بندگى خداوند متعال و خدمت به دیگران براى رسیدن به مقام قرب الهى باشد. در این صورت، همه تلاش ها و اعمال او عبادت محسوب گشته، علاوه بر نتایج ظاهرى و مادى، داراى پاداش اخروى نیز خواهد بود. این همان انگیزه مطلوبى است که با تربیت اسلامى و بالا رفتن سطح معرفت و بینش، باید افراد به آن دست یابند و این چنین اسلام به زندگى مادى و حتى لذایذ جنسى انسان رنگ الهى مى بخشد و او را از دایره تنگ مادیات رهانیده و به مقام شایسته انسانى خود رهنمون مى سازد.33
قرآن کریم با کوتاه ترین و رساترین بیان، این موضوع را در یک سطح کلى و عام متذکر گردیده است: «صبغة الله و من احسن من الله صبغةً و نحنُ له عابدونَ» (بقره: 138); رنگ خدایى; و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟ و ما تنها او را عبادت مى کنیم.
پیامبرگرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) به ابوذر غفارى مى فرماید: «شایسته است که در انجام هر کارى، حتى خوابیدن و خوردن، انگیزه الهى داشته باشى.»34
ب. انگیزه منفى
از نظر قرآن، بسنده کردن به حیات دنیا و صرفاً براى تأمین نیازهاى مادى و درک لذایذ و منافع آن تلاش کردن مذموم است; زیرا مقام انسان برتر از آن است که تمام همّت و هدفش را سیر کردن خود و اشباع غرایز حیوانى و دست یابى به مقام و شهرت قرار دهد و از کمالات معنوى و فضایل اخلاقى و مقامى، که انسان به عنوان برترین مخلوقات و خلیفه خدا در روى زمین با اراده و اختیار خود مى تواند به آن برسد، باز ماند. آیاتى از قرآن کریم بر این مطلب دلالت دارند که اگر همّت انسان فقط دنیا باشد و براى رسیدن به آن تلاش کند، به نتیجه سعى خود مى رسد، ولى در آخرت بهره اى نخواهد داشت.35 در این صورت، مصرف کالاها و استفاده از خدمات توسط افراد بشر جهت انسانى خود را از دست داده، همانند مصرف چهارپایان مى گردد و اگر این مصرف بدون اعتقاد به اصول و مبانى ارزشى و اعتقادى اسلامى باشد، حتى از مصرف و زندگى چهارپایان نیز پست تر است. از این رو، بهره مندى و استفاده از نعمت هاى الهى، اگر با کفر همراه باشد، از نظر قرآن نه تنها مذموم، بلکه محکوم است و سرانجام آن عذاب الهى خواهد بود.
حاصل آن که برخوردارى از نعمت ها، که نتیجه مصرف است، باید جهت صحیح داشته باشد و اگر جهت صحیح و منطقى نداشته باشد، جامعه مشخصات و ویژگى هاى انسانى خود را از دست مى دهد و این مطلب در سایه ایمان و داشتن انگیزه صحیح و عقلایى تحقق مى یابد. بر این اساس، ریا و خودنمایى یکى از انگیزه هاى منفى براى مصرف قلمداد مى گردد و در قرآن کریم از «مُترفین» (افراد خوشگذران، عیّاش، سرمست رفاه و نعمت و غافل از یاد خدا) و مستکبران به عنوان کسانى که داراى چنین انگیزه اى در مصرف هستند (قصد ریا، خودنمایى و فخرفروشى به دیگران دارند) یاد شده است.
مبانى راهبردى بحث
رعایت حدود مصرف
از آن جا که یک مصرف کننده مسلمان تلاش مى نماید براى پیدا کردن مسیر صحیح و معقول در زندگى، که ضامن سعادت و خوش بختى دنیا و آخرت او باشد، از وحى الهى (قرآن کریم) و سیره معصومان(علیهم السلام)الگوبردارى نماید و با رعایت تقواى الهى و پاى بندى به حدود شرعى به کارهایش ارزش بدهد، از این رو، در اتخاذ الگوى صحیح مصرف، رعایت حدود و مقررّات الهى را در درجه اول اهمیت قرار مى دهد. اسلام (برخلاف نظام سرمایه دارى که در آن تولید و مصرف با هدف به حداکثر رساندن سود و مطلوبیت مادى کاملا آزاد است) براى حفظ مصالح فرد و جامعه، براى تولید و همچنین مصرف، حدود و موازینى قرار داده و در نتیجه، استفاده از برخى کالاها و خدمات به دلیل مسائل ارزشى یا مفاسد و مضراتى که در بردارند، حرام و ممنوع گردیده است.
نمونه هایى از این کالاها و خدمات عبارتند از:
1. مشروبات الکلى، که قرآن کریم به صراحت از آن ها نهى کرده است36 و زیان هاى الکل بر سلامت جسم و جان و آثار سوء آن بر معده، کلیه، ریه، اعصاب و شریان هاى قلب و حواس گوناگون مطلبى است که امروزه از نظر علمى، جاى تردید ندارد، به گونه اى که برخى از دانشمندان ممنوعیت اکید آن را در چهارده قرن پیش، یکى از دلایل حقانیت اسلام و قرآن قلمداد مى کنند.37
2. استفاده از مردار، خون (براى خوردن)، گوشت خوک و هر حیوان حلال گوشتى که ذبح شرعى نشده باشد.38 به طور کلى، اسلام گوشت هایى را که مورد پسند طبع معتدل آدمى است، مباح گردانیده و از آنچه ناخوشایند طبع هاى سالم است، برخى را مکروه و برخى را حرام ساخته است.
3. استفاده از هروئین، سم و هر چیزى که براى بدن مضر باشد39 و استفاده از لباس هاى طلاباف و حریر خالص و زینت نمودن به طلا براى مردان و پوشیدن لباس شهرت40 مانند پوشیدن لباس هاى مخصوص زنان براى مردان و به عکس.
4. استفاده از آلات لهو و لعب و وسایل قمار و استعمال ظروف طلا و نقره.
5. مصرف کالاهایى که موجب تسلط سیاسى و اقتصادى کفّار و بیگانگان بر مسلمانان گشته، اسارت و وابستگى جامعه اسلامى را به دنبال داشته باشد; زیرا مسلمانان باید از کیان سیاسى، فرهنگى و اقتصادى کشور خود به هر طریق ممکن دفاع نمایند.41 تحریم تنباکو از سوى مرجع بزرگ مرحوم میرزاى شیرازى، در زمان ناصرالدین شاه، در جهت تأمین هدف مذکور صورت گرفت و نقشه استعمار انگلیس را در آن برهه خنثى کرد.
و. استفاده از خبائث; یعنى هر چیزى که طبع سالم انسانى از آن نفرت داشته باشد. در کتاب ارزشمندجواهرالکلام، درباره معناى «خبائث» آمده است: «مقصود از «خبائث» حرام ویژه اى نیست، بلکه عنوانى کلى براى خوراکى ها و نوشیدنى هاى ممنوع است که طبع سالم از آن ها نفرت دارد.»42
اعتدال در مصرف: حد مطلوب بهره مندى و استفاده از نعمت هاى الهى آن است که همراه با رعایت اعتدال و به قدر کفاف باشد. اعتدال و میانه روى در مصرف، که در روایات از آن به «قصد» و «اقتصاد» تعبیر شده، حد وسطى است که اسراف و تقتیر (سخت گیرى) در آن نباشد. البته این حد نسبت به افراد مختلف و شأن و شخصیت اجتماعى آنان متفاوت است.
در روایتى از امام باقر(علیه السلام) میانه روى در حالت بى نیازى و نیازمندى یکى از عوامل نجات انسان شمرده شده است.43
حضرت على(علیه السلام) نیز در این باره مى فرماید: «هنگامى که خداوند متعال خیر و نیکى را براى بنده اى مقدّر نماید، اقتصاد و میانه روى در زندگى را به او الهام مى کند.»44
به طور کلى، واژه «اقتصاد» در لغت عرب، مفهوم عامى است که در تمام حرکات و سکنات انسان مى تواند جریان داشته باشد و در همه مراحل زندگى، حتى در عبادت و انفاق45، مطلوب و پسندیده است.46
«قدر کفاف» آن اندازه از امکانات زندگى است که انسان را از دیگران و سؤال از آن ها بى نیاز کند.47 اعتدال در مصرف و قناعت موجب بقاى نعمت48 و پدیدآورنده زمینه مناسبى براى رشد صفات و کمالات معنوى در انسان است.49 بنابراین، خوددارى از اسراف و تبذیر یکى از محدودیت هاى مصرف مى باشد. نقطه مقابل اسراف، تقتیر و سخت گیرى در مصرف و هزینه کردن براى معیشت و زندگى انسان از نظر قرآن امرى مذموم مى باشد; زیرا افراط و تفریط در هیچ کارى عقلایى نبوده و از نظر دین نیز امرى ناپسند قلمداد مى گردد.
آیاتى از قرآن کریم برا عتدال و میانه روى تأکید دارند50 که از اطلاق و کلیّت آن ها مى توان به مصرف معتدل نیز رهنمون شد، اگرچه به طور مستقیم درباره مصرف به معناى مصطلح آن در علم اقتصاد نباشند. براى روشن شدن بیش تر بحث، درباره دو طیف مقابل و متضادى که با خروج از حالت اعتدال در مصرف پدیدار مى گردند (اسراف و تبذیر و نیز تقتیر و سخت گیرى در مصرف و هزینه ها) توضیح داده مى شود و دیدگاه قرآن و روایات معصومان(علیهم السلام) به طور خلاصه تبیین مى گردند:
اسراف و تبذیر
اگر کسى در میزان یا نحوه استفاده از نعمت ها و امکانات خداداد زیاده روى نموده، بیش از آنچه مورد نیاز و در خور شأن اوست مصرف کند، در زمره مسرفان یا مبذّران خواهد بود و عواقب چنین برخوردى با نعمت هاى الهى متوجه او خواهد گردید. این موضوع تنها به زندگى فردى هر کس مربوط نمى شود، بلکه در سطح کلان، هر جامعه باید مصارف و نیازهاى خود را بر اساس یک برنامه دقیق و حساب شده مطابق میزان درآمد و تولید ملى تنظیم کند تا بتواند استقلال اقتصادى و سیاسى خود را حفظ نموده، تحکیم و تداوم بخشد.
قرآن کریم به صراحت از اسراف نهى کرده51 و مسرفان را اهل آتش52 و مبذّران را برادران شیطان معرفى کرده است.53
«اسراف» در لغت، به معناى تجاوز از حد است و هر کارى که از نظر کمیّت یا کیفیت از اندازه خود تجاوز کند، «اسراف» است و چیزى که در راه غیر طاعت خدا مصرف گردد، هرچند کم باشد، «اسراف» مى باشد.54
بنابراین، استفاده از نعمت ها و امکانات افزون بر حد نیاز یا به کارگیرى آن ها بدون این که فایده عقلایى بر آن ها مترتّب باشد و استفاده بهینه صورت گیرد، از مصادیق اسراف است. برخى تبذیر را نوع خاصى از اسراف دانسته و گفته اند: تبذیر اسرافى است که با اتلاف مال همراه باشد. به عبارت دیگر، تبذیر یعنى صرف مال در موردى که سزاوار نیست، ولى اسراف یعنى صرف مال بیش از مقدارى که سزاوار است.55
«اسراف» کلمه جامعى است که هرگونه زیاده روى در کمیّت و کیفیت مصرف را شامل مى شود و امروزه ثابت شده که یکى از مهم ترین دستورات بهداشتى پرهیز از اسراف و زیاده روى در خوردن و آشامیدن است; زیرا بر اساس تحقیقات دانشمندان، بسیارى از بیمارى ها ناشى از غذاهاى اضافى هستند که در بدن انسانى باقى مى مانند. این مواد اضافى هم بار سنگینى بر قلب و سایر دستگاه هاى بدن و هم منبع آماده اى براى انواع عفونت ها و بیمارى ها هستند. عامل اصلى تشکیل مواد مذکور اسراف و زیادروى در تغذیه و ـ به اصطلاح پرخورى است و براى درمان بیمارى هاى ناشى از چربى خون، نارسایى هاى کبد، تنگ شدن رگ ها و بیمارى قند، جز اعتدال در تغذیه و تحرّک کافى راهى نیست.56
علاوه بر این، امروزه این موضوع روشن شده که اسراف و تبذیر عده اى موجب محرومیّت و گرسنگى انسان هاى بى گناه دیگر مى گردد و این خود نوعى عمل ضدانسانى تلقّى مى گردد.
انواع اسراف
در هر زمان، به مقتضاى اوضاع و احوال گوناگون، مصادیق جدیدى براى اسراف و تبذیر پدید مى آیند. از بین بردن باغ هاى سرسبز میوه و زمین هاى زراعى براى ساختن مجتمع هاى مسکونى (در حالى که در جاى دیگر قابل احداث باشند) یا تخریب برخى از ساختمان هاى محکم و زیباى قدیمى به بهانه شیک نبودن و یا ریختن اضافه هاى غذا در زباله دان و نظایر آن از مصادیق اتلاف اموال و تبذیر محسوب مى شوند و دولت اسلامى به عنوان حافظ مصالح جامعه، باید از آن ها جلوگیرى کند; زیرا منابع ثروت باید به گونه اى مصرف گردد که بالاترین کارایى و بازدهى را در زمینه تولید براى جامعه داشته باشد.
بدترین نوع اسراف
از مهم ترین و حیاتى ترین مسؤولیت هاى افراد یک کشور، که خواهان اقتصادى مستقل، سالم و پر رونق باشند، حفاظت و مراقبت از ثروت ها و منابع ملّى است; مانند معادن، جنگل ها، دریاها، منابع آب و سایر منابع ثروت ملى، که تأثیر مستقیمى بر حیات اقتصادى جامعه دارند و استفاده صحیح و بهینه از آن ها کشور را به سمت رفاه و غناى مادى حرکت مى دهد، ولى استفاده بى رویّه و تضییع آن ها خیانتى در حق نسل حاضر و نسل هاى بعد مى باشد. براى مثال، جنگل ها و مراتع، که از سرمایه هاى حیاتى یک کشور بوده و نقش بسزایى در پالایش هوا، زیبایى طبیعت، تأمین چوب و کاغذ مورد نیاز یک ملت دارند، بر اثر استفاده بى رویه دولت ها و برخى از افراد سودجو در چند دهه گذشته، صدمات زیادى دیده اند، به گونه اى که از سال 1960 تاکنون قریب نیمى از جنگل هاى جهان از بین رفته است. در کشور ما نیز روند تخریب جنگل ها کما بیش به همین نسبت بوده است; زیرا وسعت جنگل هاى شمالى طى دو دهه (1350ـ 1370) تقریباً به نصف رسیده و از 3400000 هکتار به 1900000 هکتار کاهش یافته است.57
با توجه به مطالب گذشته، مى توان بدترین و زشت ترین نوع اسراف را زیاده روى و تضییع ثروت هاى ملى و همچنین بیت المال جامعه اسلامى دانست. حفاظت از اموال عمومى و بیت المال نشانه حاکمیت فرهنگى غنى و تعهد و ایمان یک ملت است و در مقابل، سهل انگارى در این مسأله و یا استفاده شخصى از بیت المال نشانه عدم تعهد، ضعف ایمان و نبودن رشد فکرى لازم در افراد یک جامعه است. در یک جامعه اسلامى، با توجه به تأکید و سفارش امامان معصوم(علیهم السلام) نسبت به حفظ اموال عمومى و بیت المال، مسؤولیت افراد جامعه، به ویژه کارگزاران حکومت، سنگین تر است.
حضرت على(علیه السلام) خطاب به یکى از کارگزاران در این باره مى فرماید: «تو در این مالیاتى که مى گیرى، حق معینى دارى و با فقرا و مستمندان شریک هستى. حق تو را ما خواهیم داد و تو نیز حق آنان را بپرداز، و اگر چنین نکنى از کسانى خواهى بود که در قیامت بیش ترین دشمن را دارد، و واى بر کسى که دشمن او در پیشگاه الهى فقرا و نیازمندان و محرومان از حقوق خویش و ضرر دیدگان و درماندگان باشند.»58
متأسفانه برخى از مدیران و کارمندان دولت در جامعه اسلامى ما به این مسأله با تسامح نگریسته، عملا مراقبت و دقت لازم را ندارند. اسراف و تبذیر در اموال عمومى و بیت المال، منحصر به زیاده روى در مصرف یا بهره بردارى غیرصحیح نیست، بلکه به وجود آوردن یک محیط شیک و تشریفاتى و خرید چراغ ها و صندلى هایى با قیمت هاى گزاف و تعویض آرایه هاى اتاق از مصادیق بارز اسراف و تبذیر در بیت المال مى باشند.59
تقتیر یا سخت گیرى
نقطه مقابل اسراف، محدود کردن بیش از حدّ مصرف یا سخت گیرى در هزینه زندگى و مخارج است که از نظر قرآن و روایات معصومان(علیهم السلام)مورد نکوهش است; زیرا اسراف افراط، ولى سخت گیرى تفریط در بهره بردارى از نعمت ها و امکانات محسوب گشته، هر دو انحراف از روش منطقى و معقول (اعتدال در مصرف و هزینه ها) مى باشد. سخت گیرى گاهى نسبت به خود افراد خانواده اِعمال مى گردد که مى توان آن را ناشى از بخل شدید و حرص و طمع زیاد بر جمع مال و ثروت دانست و نشانه کوته نظرى و پستى یک فرد است که استفاده از نعمت ها و امکانات الهى را نسبت به خود و یا خانواده اش دریغ داشته باشد و یا بر آن ها سخت گیرى کند.
سخن ارزشمند هشتمین پیشواى معصوم، حضرت رضا(علیه السلام)، ناظر به این قسم از سخت گیرى و اِعمال محدودیت است; آن جا که مى فرماید: «شایسته است که مرد در زندگى خود توسعه و گشایش ایجاد کند (در مقابل سخت گیرى) تا آرزوى مرگ او را نکنند.»60
نوع دوم از سخت گیرى و اعمال محدودیت آن است که فرد با داشتن امکانات و نعمت هاى فراوان، فقط به فکر خود و افراد خانواده اش باشد و زمینه استفاده از نعمت ها و برخوردارى از مصارف ضرورى و حیاتى را براى فقرا و محرومان جامعه فراهم نکند و روشن است کسى که در هزینه هاى زندگى خود سخت گیرى کند، نسبت به افراد بى بضاعت و محروم در جامعه نیز بى اعتنا خواهد بود.
سپاس گزارى
از ویژگى هاى انسان، سپاس گزارى در مقابل احسان به نیکى و محبت دیگران است، به گونه اى که فطرت سالم یک انسان عاقل اقتضا دارد که حتى در مقابل لطف و محبت زبانى دیگران نیز خاضع گشته و در مقابل، سپاس گزارى کند و اگر در توان داشته باشد، بهتر و برتر از طرف مقابل آن را جبران کند.
با این مقدّمه، اگر انسان توجه کند که هر چه را از انواع نعمت هاى مادى و معنوى بهره مند است، خداوند قادر و حکیم و توانا به او عنایت کرده و لطف و رأفت او بر همه انسان ها، حتى افراد بى ایمان و پست و شرور در این جهان، نیز جارى است، در مقابل، او تا چه حد باید شاکر و سپاسگزار باشد. روشن است که شکر و سپاس به درگاه الهى، که بى نیاز از همه مخلوقات بوده و سرچشمه همه کمالات و فیوضات است، با تشکر از دیگران تفاوت دارد; زیرا ما نمى توانیم الطاف الهى را با جبران محبت همانند تشکر زبانى و عملى که در مقابل اشخاص داریم جبران کنیم، بلکه بهترین راه آن است که طریق شکرگزارى را از وحى و سخنان اولیاى الهى و امامان معصوم(علیهم السلام) بیاموزیم.
امام صادق(علیه السلام) در روایتى مى فرماید: «شکر نعمت، خوددارى از گناهان و معاصى است و شکر کامل (یا تکمیل شکر) به این است که فرد "الحمدلله رب العالمین" بگوید.»61
پس لازمه شکر الهى استفاده نکردن از نعمت ها در راه نافرمانى حق تعالى است. در نتیجه، از مصرف بى مورد (اسراف و تبذیر) مى توان به عنوان کفران ناسپاسى نعمت یاد کرد. روشن است که قسمت اول روایت بیانگر مرتبه شکر عملى (استفاده صحیح از نعمت هاى الهى) است و ما با انجام عباداتى که در اسلام به عنوان تکالیف واجب بر هر مسلمانى فرض گردیده، موظّف به انجام مرتبه اى دیگر از شکر (شکر زبانى) نیز هستیم که در ذیل روایت مزبور این مرتبه از شکر نیز بیان گردید.
برخى از آیات قرآن کریم مقتضاى ایمان به خدا و بندگى او را شکر به درگاه الهى مى دانند.62 برخى دیگر با بیان هاى گوناگون به شکر و سپاس گزارى در مقابل آفریننده نعمت ها توصیه و تشویق مى نمایند.63
مرحوم علامه طباطبائى درباره حقیقت شکر و انواع آن مى نویسد: حقیقت شکر اظهار نعمت است، و اظهار نعمت به این است که انسان نعمت را در جایى که آفریننده و عطاکننده نعمت اراده فرموده (رضایت دارد) به کار گیرد و مرتبه دیگرى از شکر این است که به زبان از دهنده نعمت یاد کند که در اصطلاح، آن را «ثنا» مى نامند و به این است که انسان همواره در دل به یادِ دهنده نعمت باشد و به هنگام استفاده از نعمت، با یاد او از مواضعى که منعم تعیین کرده است، تجاوز نکند.64
بنابراین، مى توان گفت: استفاده معقول و بهینه از نعمت هاى الهى و مصرف آن ها با رعایت اعتدال و دورى از اسراف و تبذیر و رعایت حدودى که خداوند متعال تعیین نموده، همه از لوازم شکر به درگاه خداوند متعال هستند. از این رو، برخى از آیات پس از برشمردن برخى نعمت ها مى فرمایند: «افلا یشکرون» و یا انسان را به دلیل ناسپاسى کردن و کفران نعمت هاى الهى و تجاوز از حدود و مقررات، مورد سرزنش قرار داده، عواقب آن را متذکر مى گردند.65
از مجموع آیاتى که انسان را به شکر و سپاس گزارى به درگاه الهى تشویق و توصیه مى نمایند، مى توان استفاده کرد که مصرف کل جامعه اسلامى باید جهت خاص خود را پیدا کند; به این معنا که هدف صرفاً رفع نیازهاى مادى نباشد، بلکه در جهت رسیدن به این هدف، حدود الهى نیز رعایت گردند، به گونه اى که افراد جامعه با استفاده بجا و صحیح از نعمت هاى الهى، در عمل، به درگاه خداوند متعال شاکر بوده و بر شکر و سپاس زبانى، که خود بخشى از عبادت و بندگى حق تعالى است، قدرت و توفیق یابند. البته این که انسان توجه به منعم حقیقى (خداوند متعال) داشته باشد و بداند نعمت از اوست مرتبه اى از شکر مى باشد که در برخى از روایات معصومان(علیهم السلام)نیز بیان گردیده،66 ولى بحث حاضر ناظر به مرتبه شکر عملى است.
دیگرگرایى و رعایت ارزش ها
یکى دیگر از ویژگى هاى الگوى مطلوب براى مصرف از نظر اسلام، این است که مصرف کننده مسلمان تنها به فکر تأمین نیازهاى خود و خانواده اش نباشد، بلکه همراه با تعقیب هدف مذکور، تا حد توان در فکر محرومان و افراد بى بضاعت جامعه نیز باشد; زیرا در غیر این صورت، فرد مذکور روحیه خودخواهى و کبر و غرور پیدا مى کند و از سوى دیگر، حرص و بخل به او اجازه نمى دهند مازاد نیاز خود را در راه رفع احتیاجات ضرورى و حیاتى دیگر افراد جامعه به کار گیرد و با این کار، روحیه ایثار و فداکارى و دیگر کمالات انسانى را در خود پرورش دهد و خود را از دایره تنگ مادیات برهاند و به سوى عالم معنا و قرب و نزدیکى به حق تعالى حرکت کند.
اهمیت و تشویق به انفاق
قرآن کریم با بیان هاى گوناگون اهمیت انفاق براى رفع محرومیت از افراد جامعه را متذکر گردیده و مردم را بدان تشویق و ترغیب نموده است; گاهى در وصف ابرار و خوبان، «انفاق» را به عنوان یکى از شاخص هاى ایمان، تقوا، احسان، صداقت و فروتنى دانسته و آن را از اوصاف متقین، محسنین، صادقین و ابرار شمرده است.67 برخى دیگر از آیات، انفاق را در کنار نماز و قرین آن ذکر کرده اند که حاکى از اهمیت زیاد آن مى باشد.68 آیات دیگرى از قرآن نیز از انفاق به عنوان قرض به خداوند متعال و یا قرض نیکو (قرض الحسنه) به خداوند یاد کرده69 و بعضى خداى متعال را گیرنده صدقات معرفى نموده اند.70 از همه مهم تر، بعضى آیات، انفاق را وسیله تقرّب و یا وصف ولى خدا، امیرالمؤمنین(علیه السلام)، برشمرده اند71 که همه گواه بر اهمیت این عمل و تشویق و ترغیب بر انجام آن مى باشد.72 همراه با بیانات مذکور، در بسیارى از آیات، اجر و پاداش بزرگ انفاق کننده در آخرت و نزد خداوند متعال مورد تأکید قرار گرفته است.73
روشن است که براساس آیات مذکور، اهمیت و اجر و پاداش مزبور در صورتى است که انفاق، صدقه و کمک به محرومان براى ریا و خودنمایى در مقابل دیگران و یا همراه با منّت گذارى بر گیرنده آن نباشد. از این رو، در آیات قرآن و سیره معصومان(علیهم السلام) در این قسمت، نکات ظریف و دقیق اخلاقى مورد تأکید و عنایت قرار گرفته اند و هدف این بوده که شأن و آبرو و شخصیت گیرنده نه تنها در مقابل دیگر افراد جامعه حفظ گردد، بلکه گیرنده کمک و صدقه، از دهنده آن خجل و شرمسار نگردد و حتى برخى از امامان معصوم(علیهم السلام) تلاش مى کردند در حالِ دادن صدقه و کمک مالى نگاه گیرنده به روى مبارک آن ها نیفتد. از این رو، غالباً صدقات و کمک هاى خود را نیمه هاى شب به صورت ناشناس شخصاً به در خانه فقرا و محرومان مى بردند.
ایثار و گذشت
پیشوایان معصوم نه تنها مازاد بر نیاز خود را همواره در راه خدا به فقرا و نیازمندان مى دادند، بلکه آن ها به عنوان برترین انسان ها و الگوهاى برتر براى همه افراد بشر در طول تاریخ، حتى در زمان نیاز خود و خانواده شان نیز فضل و بخشش و کمک به فقرا، محرومان و مستمندان را در عمل به همگان نشان دادند و آیاتى از قرآن کریم، که شأن نزول آن ها درباره امیرالمؤمنین و همسر گرامى اش و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)مى باشد،74 به همه پیروانشان و افرادى که خواهان گام نهادن در طریق خودسازى و رسیدن به کمالات والاى انسانى اند درس ایثار و گذشت در راه خداى متعال مى دهد.
حاصل آن که یک مسلمان با ایمان، ضمن بهره بردارى و استفاده شخصى از نعمت ها و امکانات، نه تنها با در نظر گرفتن تکالیف دینى، با انگیزه الهى، حقوق واجب مالى از قبیل «خمس» و «زکات» را ادا مى کند، بلکه همواره درصدد است در حد توان، با انفاق ها و کمک هاى خود به فقرا و محرمان جامعه، فقر و محرومیت را در سطح جامعه کاهش دهد و تلاش مى کند خود را به مرتبه اى از کمالات انسانى برساند که گذشت و ایثار نسبت به فقرا و نیازمندان جامعه نیز براى او آسان و لذت بخش گردد و با اتخاذ ویژگى مذکور در الگوى مصرف خود، دست یابى به رضایت و خشنودى خداوند متعال و رسیدن به مقام قرب الهى براى او از هر چیزى ارزشمندتر و لذت بخش تر باشد.
- پى نوشت ها
1صحیفه سجادیه، ترجمه و نگارش جواد فاضل، تهران، امیرکبیر، بى تا، دعاى سى ام.
2ـ ابراهیم رزاقى،الگوى مصرف و تهاجم فرهنگى، تهران، چاپخش، 1374، ص 163ـ164
3ـ همچنین ر.ک: اعراف: 160 / انعام: 145 / مائده: 5و4 / بقره: 172.
4ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران،تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 4، ص 272.
5ـ محمدحسین طباطبائى،تفسیر المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1379، ج 8، ص 80.
6ـ محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 8، ص 79
7ـ محمدباقر مجلسى،بحارالانوار، چ چهارم، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1362، ج 47 ،ص 232.
8ـ سید جمال الدین موسوى،ملاحظاتى پیرامون پیام هاى اقتصادى قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1368، ص 467ـ476.
9ـ رضى الدین طبرسى،مکارم الاخلاق، چ ششم، بیروت، منشورات الاعلمى للمطبوعات، 1492، ص 106ـ107.
10ـ محمدبن یعقوب کلینى،فروع کافى، چاپ دوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362، ج 6، ص 442، حدیث 7.
11ـ گروهى از نویسندگان،معجم موضوعى اقتصادى قرآن کریم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1379، بحث «توجه به خالق و مصرف».
12ـ همچنین ر.ک: سجده: 27 / عبس: 23و24 / مرسلات: 27 / فرقان: 48و49 / انعام: 141 / نحل: 5و8 / نحل: 10و11 / قریش: 4و3 / یس: 33و34 / نحل: 80و81.
13ـ دیگر آیات مربوط به این بحث: نحل: 66ـ69 / واقعه: 68ـ70 / مرسلات: 27 / نحل: 14 / یس: 72ـ73 / اعراف: 10 / حج: 36
14ـ گروهى از نویسندگان، پیشین.
15ـ محمد راغب اصفهانى،المفردات فى غریب القرآن، چ دوم، دفتر نشر کتاب، 1404، ص 193.
16ـ فخرالدین طریحى،مجمع البحرین، مکتبة المرتضویة، بى تا، ج 5، ص 169.
17ـ عن الرضا(علیه السلام): «الذى یطلب من فضل الله عزوجل مایکفّ به عیاله اعظم اجراً من المجاهد فى سبیل الله.» (محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ص 88.)
18ـ اربع لا یستجاب لهم دعا: رجلٌ جالسٌ فى بیته یقول یا رب ارزقنى فیقول له الم امرک بالطلب...» (محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 103، ص 8، حدیث53.)
19ـ آیات: ذاریات:58 / هود: 16 / ابراهیم: 32 / روم: 40 / انفال: 26 / اسراء: 64 / ابراهیم: 32 / بقره: 22 / عنکبوت: 17 / انعام: 151 / اسراء: 31 / سبا: 24 / فاطر: 3 / یونس:31/ نمل: 64 / ملک: 21 / یونس: 59 / انعام: 14/ حجر: 22 / فرقان: 48و49/ شعراء: 79 / قریش: 4 / ق: 9ـ11 / طه: 132 / روم: 28 / یس: 33 / حج: 28 / مرسلات:27.
20ـ آیات: بقره: 172 / نحل: 114 / یس: 33ـ35 / سبا: 15 / مائده: 88 / ملک: 15 / طه: 81 / انعام: 141ـ142 / بقره: 57،58،60 / بقره: 254 / اعراف: 160 / حج: 28 / طلاق: 39 / نساء: 39 / یس: 47 / بقره: 3 / انفال: 32 / رعد: 22 / ابراهیم: 31 / سجده: 16 / قصص: 54 / فاطر: 29 / شورى: 38 / نحل: 75.
21ـ آیات: فاطر: 43 / احزاب: 62 / فتح: 23 / اسراء: 77.
22ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج 17، ص 434.
23ـ آیات: ابراهیم: 7 / قمر: 35.
24ـ آیات: ابراهیم: 7 / نحل: 112 / سبأ: 16،17، نحل: 55.
25ـ آیات: اسراء: 16 / قصص: 58و59 / هود: 116ـ117.
26ـ آیات: اعراف: 96 / جنّ: 16.
27ـ طه: 124.
28ـ محمدبن الحسن الطوسى،تفسیر تبیان، نجف، مکتبة الامین، 1376، ج 7، ص 219.
29ـ محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 14، ص 242.
30ـ نگارنده،طرح تحقیقى الگوى مصرف در اسلام، مرکز پژوهش هاى صدا و سیما، 1375، ص 11.
31ـ محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 8، ص 17.
32ـ آیات: اعراف: 10 / حدید: 20.
33ـ گروهى از نویسندگان، پیشین، بحث مصرف.
34ـ رضى الدین طبرسى، پیشین، ص 64.
35ـ گروهى از نویسندگان، پیشین.
36ـ مائده: 90.
37ـ سیدجمال الدین موسوى، پیشین، ص 513.
38ـ با استناد به آیه 3، سوره مائده.
39ـ سید روح الله موسوى الخمینى،تحریرالوسیله، ج 2، ص 163.
40ـ همان، ج 1، ص 145.
41ـ همان، ص 485.
42ـ محمدحسن نجفى، جواهرالکلام، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1362، ج 36، ص 239.
43ـ محمدبن على ابن بابویه، صدوق،خصال، قم، منشورات جماعة المدرسین، 1362، ص 84.
44ـ «اذا اراد الله بعبد خیراً الهمه الاقتصاد». عبدالواحد آمدى،غررالحکم و دررالکلم، قم، مرکز البحوث الاسلامیة، 1395، قم، ص 175.
45ـ «والذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواما» (فرقان: 67)
46ـ محمدرضا مهدوى کنى،اصول و مبانى اقتصاد اسلامى در قرآن، تهران، دفتر نشر دانشگاه امام صادق(علیه السلام)، 1379، ص 13.
47ـ فخرالدین طریحى، پیشین، ج 5، ص 113.
48ـ امام کاظم(علیه السلام): «من اقتصد و قنع بقیت علیه النعمة و مَنْ بذّر و اسرف زالت عنه النعمة» (محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 78، ص 327)
49ـ حضرت على(علیه السلام): «اعون شىء على اصلاح النفس القناعة» و محمد محمدى رى شهرى،میزان الحکمه، قم، مکتبة الاعلام الاسلامى، 1362، ج 10، شماره 20205.)
50ـ آیات: اسراء: 29 / فرقان: 67 / لقمان: 19 / بقره: 143 / مائده: 89.
51ـ «وکلوا و شربوا ولا تسرفوا انّه لا یحبّ المسرفین» (اعراف: 31) همچنین در آیه 141 سوره انعام از اسراف نهى شده است.
52ـ «و ان المسرفین هم اصحاب النار» (مؤمن: 43)
53ـ «ولا تبذّر تبذیرا انّ المبذرین کانوا اخوان الشیاطین» (اسراء: 27.)
54ـ محمد راغب اصفهانى، پیشین، ص 230.
55ـ فخرالدین طوسى، پیشین، ج 3، ص 217.
56ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج 6، ص 152.
57ـ سیدمهدى موسوى،پژوهشى در اسراف یا آفت سرمایه ها، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1371، ص 145.
58نهج البلاغه، ترجمه و شرح علینقى فیض الاسلام، نامه 26، ص 884.
59ـ سیدمهدى موسوى، پیشین، ص 187.
60ـ «ینبغى للرّجل ان یوسع على عیاله لئلا یتمنوا موته» محمدبن الحسن حرّ عاملى،وسائل الشیعه، چاپ هشتم، تهران، مکتبة الاسلامیة، 9401، ج 15، ص 249، حدیث 6.
61ـ امام صادق(علیه السلام): «شکر النعمة اجتناب المحارم و تمام الشکر قول الرجل الحمدلله رب العالمین.» (محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 78)
62ـ مانند آیات 172 بقره و 114 نحل.
63ـ آیات: نحل: 14 / فاطر: 12 / حج: 36 / ابراهیم: 37 / انفال: 26 / عنکبوت: 17 / ابراهیم: 7 / لقمان: 12 / سبأ: 15.
64ـ محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 4، ص 38.
65ـ آیات: یس: 33ـ35 / اعراف: 10 / واقعه: 68ـ70 / سبأ: 17 / ابراهیم: 7 / نحل: 112 / یس: 72ـ73.
66ـ مانند روایتى از امام صادق(علیه السلام) در اصول کافى، ج 2، ص 79، روایت 15.
67ـ آیات: انفال: 2ـ4 / سجده: 15ـ16 / حجرات 15 / توبه: 88 / قصص: 52ـ55 / نساء:39 / شورى: 38 / بقره: 2و3 / آل عمران: 133و134 / لیل: 17و18 / بقره: 177 / ذاریات: 15و19 / آل عمران: 15،17و34.
68ـ بقره: 3و 110 / انفال: 3 / رعد: 22 / فاطر: 29 / شورى: 38 / مزمّل: 20.
69ـ بقره: 245 / حدید: 11 / تغابن: 17 / حدید: 18 / مزمّل: 20 / مائده: 12.
70ـ توبه: 104 / توبه: 99.
71ـ مائده: 55.
72ـ گروهى از نویسندگان، پیشین، بحث «اهمیت و تشویق انفاق.»
73ـ مانند آیات 261 و 262 سوره بقره.
74ـ آیات 9 و 8 سوره انسان.