جهانى سازى، اسلام و آینده بشریت
Article data in English (انگلیسی)
جهانى سازى، اسلام و آینده بشریت
مرتضى شیرودى
چکیده
با وجود گذشت بیش از یک دهه از ظهور پدیده جهانى شدن1 یا در واقع، پروژه جهانى سازى، در واژگان و ادبیات بشرى،2 هنوز زوایاى آن در هاله اى از ابهام و تردید قرار دارند.3 از این رو، در اینجا سؤالاتى مطرح مى شود; از جمله این که: جهانى شدن یا جهانى سازى به چه معناست؟ تاریخ پیدایش این اصطلاح و سابقه رویکرد و گرایش به آن کدام است؟ آیا در اسلام تمایلى به جهانى شدن وجود دارد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا جهانى شدن اسلامى قابل اثبات است؟ و در صورت اثبات آن، مبانى، ویژگى ها، ساختار و ابزارهاى جهانى شدن چیست؟
این مقال در پى پاسخ گویى به این سؤالات برآمده است.
براى دست یابى به پاسخ قانع کننده درباره هر یک از سؤالات، فرضیات ذیل قابل طرحند:
1. خاستگاه واژه «جهانى شدن» در غرب است، ولى زادگاه پدیده جهانى شدن در اسلام است.
2. تنها اسلام از توانایى هاى لازم براى جهانى سازى برخوردار است.
براى تعیین درستى یا نادرستى این فرضیات، مباحث ذیل در مقاله حاضر مورد بحث و بررسى قرار گرفته است:
الف. تعریف جهانى شدن و تبیین تاریخ و سابقه آن;
ب. اسلام و دیدگاه آن درباره جهانى شدن و تشریح قابلیت ها، ساختارها و ویژگى هاى جهانى شدن اسلامى.
مقدّمه
«جهانى شدن» به چه معناست؟ تاریخ پیدایش آن کدام است؟ و از چه زمانى، اصطلاح «جهانى شدن» به کار رفته و گرایش به آن پدید آمده است؟4
تعریف «جهانى شدن»
با وجود متداول بودن اصطلاح «جهانى شدن» یا «جهانى سازى»، هنوز تعریف جامع و مانعى از آن ارائه نشده است; زیرا:
1. زوایا و ابعاد جهانى شدن دقیقاً ملموس و روشن نیستند، حتى براى آنانى که در فرایند آن قرار دارند.
2. اصطلاح «جهانى شدن» مفهوم جدیدى است و عمرى کمتر از دو دهه دارد. بنابراین، هنوز تحقق نیافته و همچنان دست خوش تحوّل است.5
با این وصف، کوشش هایى براى ارائه تعاریفى از جهانى شدن، هر چند ناقص، مبهم و مشکوک صورت گرفته اند; از جمله:
ـ «جهانى شدن» یعنى یکسان شدن و یا مشابه کردن دنیا. این فرایند به طرق گوناگونى همچون توسعه ماهواره ها، گسترش رایانه ها، افزایش رسانه ها، به ویژه ازدیاد شبکه هاى تلویزیونى صورت مى گیرد.6
ـ «جهانى شدن» پدیده اى چند بعدى است. از این رو، اقتصاد، سیاست و فرهنگ را در برمى گیرد و با تحقق آن، مرزهاى ملّى از بین مى روند و یا کم رنگ مى شوند، کشورها نقش گذشته خود را از دست مى دهند و به جاى قوانین داخلى، قوانین بین المللى بر کشورها حاکم مى گردند.7
ـ جهانى شدن فرایندى اجتماعى است که در آن، قید و بندهاى جغرافیایى، فرهنگى و مذهبى، که بر روابط انسانى سایه افکنده اند، از بین مى روند. البته اگرچه جهانى شدن یک روند سیاسى، فرهنگى و اجتماعى است، اما بیش از همه، روندى اقتصادى است.8
اگر به ماهیت جهانى شدن ـ نه به صورتِ آن ـ توجه کنیم، مى توانیم این پدیده را به صور زیر تعریف نماییم:
ـ گسترش فرهنگ اروپایى از طریق مهاجرت، استعمار و تقلید فرهنگى به سراسر کره زمین;9
ـ تداوم حرکت سرمایه دارى که پس از پایان جنگ سرد، رویاى تسلّط بر عالم را در سر مى پروراند.10
ـ تلاش براى گسترش جهانى الگوهاى امریکا; همین نکته نگرانى و ترس برخى از کشورهاى اروپایى را برانگیخته است.11
ـ تصویرى ترسناک از یک بازار عنان گسیخته و پایان نوسازى به سبک ملّى و دینى که تا از هم گسیختن تمام شالوده هاى سیاسى و اجتماعى ملت ها و دولت ها به پیش مى رود.12
ـ دخالت در امور داخلى دولت هاى جهان سوم و کنار گذاشتن ممانعت هرگونه قانونى که مانع تجارت آزاد از سوى شرکت هاى چند ملّیتى است، بدون آنکه ثبات اجتماعى و حاکمیت این دولت ها را در نظر بگیرد.13
جهانى سازى گویاى طرحى پیچیده براى استعمار است. مى توان در این باره، از عبارت فرایندهاى جهانى شدن استفاده کرد که قرین دهکده الکترونیک جهانى، پیدایش قبیله جهانى، انقلاب اطلاعاتى، فشردگى زمان و مکان و گسترش جهانى آگاهى مى باشد.
پیروز مجتهدزاده، واژه «جهانى شدن ه» را به کار مى برد که حاوى بار عظیمى از امریکایى شدن است و در واقع، همان جهانى سازى به دست صاحبان صنعت و سرمایه است و امریکا سکوى اصلى پرتاب موشک جهانى شدن فرض مى شود و در پرتو جهانى شدن ها، جهانیان به فرهنگ، مفاهیم، زبان و اخلاق یا بى اخلاقى امریکایى تن مى دهند.14
فرایند جهانى شدن را معمولا در چهار حوزه فنى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى مطالعه مى کنند. در حوزه فنى و تکنولوژیک، از وقوع انقلاب صنعتى سوم سخن مى رود. انقلاب صنعتى اول در قرن هجدهم میلادى، تحوّلى در تکنولوژى تولید بود. انقلاب صنعتى دوم در نیمه دوم قرن نوزدهم، تحوّلى در تکنولوژى توزیع و ارتباط ایجاد کرد. انقلاب صنعتى سوم در پایان قرن بیستم، تحوّلاتى اساسى در حوزه ارتباط، مصرف و اطلاعات به همراه آورد. در حوزه اقتصاد، به تبع تحوّلات فنى مذکور، تغییرات بى سابقه اى رخ نمودند. در جهانى شدن اقتصاد، کنترل دولت ملّى بر اقتصاد ملّى به نحو فزاینده اى از دست مى رود و عناصر اصلى سیاست هاى اقتصادى و مالى ملّى، جهانى مى شوند. از لحاظ سیاسى، با ظهور و گسترش اختیارات نهادهاى سیاسى جهانى همچون بانک جهانى، تحوّلات چشم گیرى در حوزه محدود شدن قدرت و حاکمیت دولت هاى ملّى رخ مى نمایند. به طور کلى، در فرایند جهانى شدن، ویژگى هاى اصلى دولت ملّى همانند اهمیت و نقش مرزها در حال زوال قرار مى گیرند. در سطح فرهنگ، باید از ظهور جامعه مدنى جهانى سخن گفت. جنبش هاى فرهنگى و اجتماعى بین المللى جزئى از این جامعه هستند و به مسائل و موضوعاتى همچون رعایت حقوق بشر و آزادى هاى مدنى از جانب دولت هاى ملّى نظر دارند که از حدود توانایى و دید دولت هاى ملى بسى فراتر مى روند.15
تاریخ جهانى شدن
بحث مربوط به تاریخچه جهانى سازى، به دو بخش تقسیم مى گردد:
1. گذشته اصطلاح جهانى شدن
قدمت این واژه به سال هاى آخر دهه 50 و سال هاى اولیه دهه 60 میلادى مى رسد. در سال 1328 ش / 1959 م. مجله آکونومیست از کلمه «سهمیه جهانى»16 استفاده کرد. در سال 1330 ش / 1961 م فرهنگ وبستر نخستین فرهنگ معتبرى بود که تعاریفى درباره دو اصطلاح «globalism»، «globalization» ارائه داد. یک سال بعد، نشریه spectatorمفهوم جهانى را گیج کننده توصیف نمود. در سال 1344 ش / 1965م مارشال مک لوهان، نام «دهکده جهانى» را بر کتابِ جنگ و صلح در دهکده جهانىِ خود گذارد.17
برخى اصطلاحِ «دهکده جهانى» را سرآغازى بر شکل گیرى اصطلاحِ جهانى شدن مى دانند. با این وصف، استعمالِ واژه «جهانى شدن» و یا مشتقّات آن تا دهه آخر قرن بیستم محدود باقى ماندند. از این رو، جاى تعجب نیست که تا سال 1373ش / 1994م فهرست کتاب هاى موجود در کنگره امریکا، که از واژه «جهانى» یا «جهانى شدن» استفاده کرده باشند، به 34 عنوان محدود شود، در حالى که این عناوین در سال 1377 ش / 1998 م به بیش از 200 عنوان و در سال 1378 به بیش از 400 عنوان رسیدند. این رشد، گویاى پذیرش و یا مورد توجه قرار گرفتن اصطلاحِ جهانى شدن توسط نویسندگان و محققان در سال هاى پایانى سده بیستم است. بنابراین، مى توان گفت: از ویژگى هاى سال هاى پایانى قرن بیستم کاربرد فراگیر واژه «جهانى شدن» است.18
نتیجه اینکه جهانى شدن تداوم حرکتِ نظام سرمایه دارى و کاپیتالیستى غرب است که پس از جنگ سرد، از لاک دفاعى خود بیرون آمده، رؤیاى تسلّط بر عالم را در سر مى پروراند. به همین دلیل، با پایان جنگ سرد، که به فروپاشى بلوک شرق انجامید، سیاست و استراتژى جدیدى به نام «نظم نوین جهانى» از سوى امریکا مطرح گردیده است. این پدیده که با تحوّلات عظیم در تکنولوژى جدید اینترنتى همراه شده، به مقدّمه اى براى جهانى سازى تبدیل گردیده است.19
2. پیشینه گرایش به جهانى شدن
رویکرد به مفهوم «جهانى شدن»، چه در نظریه و چه در عمل، سابقه اى به قدمت بشر دارد; زیرا گرایش به جهانى شدن، نخست در ادیان الهى بروز کرد، به گونه اى که ادیان بزرگ الهى، همچون یهودیت، مسیحیت و اسلام، سوداى جهانى سازى داشته اند و هر یک از آن ها در صددند امّت یگانه و حکومت واحد جهانى پدید آورند. البته در این میان، جهانى سازىِ اسلامى برترین و کامل ترین شکل جهانى سازى دینى را مطرح کرده است; زیرا براساس آیاتى همچون (اِنَّ الارضَ یرِثُها عبادىَ الصّالحونَ) (انبیاء: 105) مخاطبان در جهانى سازى اسلامى، نه عرب، نه عجم، نه مکّى، نه مدنى و نه حتى مسلمانان، بلکه کافه ناس و تمام مردمند، و معنویت (خدا) و عقلانیت (انسان) دو عنصر اساسى آن مى باشند. در کنار ادیان الهى، تمدن ها، کشورها و مکتب هایى نیز بوده اند که بر پایه اندیشه هاى جاه طلبانه، سودجویانه و توسعه خواهانه به جهان گرایى علاقه داشته و حتى کوشیده اند در قالبِ جهان گشایى به آن جامه عمل بپوشانند. بابلیان، ایرانیان و رومیان از همین تمدن ها، کشورها و آدم ها هستند که در پى نیل به حکومت بر جهان و واداشتن همگان به پیروى از ارزش هاى خود بوده اند.20
پس از اسلام، اغلب از دو مکتب مارکسیسم و کاپیتالیسم به عنوان مدعیان حکومت جهانى نام مى برند:
مارکسیست ها با تقسیم تاریخ به کمون اولیه، برده دارى، فئودالیسم و کاپیتالیسم، مدعى اند که بشر با گذر از این مراحل چهارگانه، به مرحله نهایى، یعنى کمونیسم وارد مى شود که آن یک حکومت جهانى با ویژگى هایى همچون مرام اشتراکى، فقدان دولت و نبود مالکیت است. البته آن ها پیش از ورود به مرحله آخر تاریخ، یک مرحله انتقالى به نام «سوسیالیسم» را نیز پشت سر مى گذارند. سوسیالیسم کمى به کاپیتالیسم و نیز اندکى به کمونیسم شبیه است; مثلا، در سوسیالیسم، همانند کاپیتالیسم، دولت و حکومت وجود دارد، ولى بر خلاف کاپیتالیسم، حکومت در اختیار همه نیست، بلکه در حاکمیت کارگران است. اگرچه شکست کمونیسم در دنیاى امروز، به معناى غیر قابل وصول و یا خیالى بودن حکومت جهانى کمونیستى است، ولى سوسیالیست ها معتقدند: به علت ریشه دار بودن شعارهاى عدالت و مساوات سوسیالیستى در نهاد و فطرت انسان، بشر دوباره به سراغ سوسیالیسم و سپس کمونیسم خواهد آمد؟!21
کاپیتالیسم یا سرمایه دارى غرب یکى دیگر از مدعیان جهانى شدن نیز، در پى جهان گرایى و ایجاد یک حکومت جهانى است.22 از زمانى که سرمایه دارى غرب شکل گرفت، یعنى از چهار ـ پنج سده پیش، یا به عقیده والرشتاین، از قرن 16 میلادى ـ تسلّط نظام سرمایه دارى بر جهان آغاز شد. از اواخر قرن 19، و بخصوص از اوایل قرن 20، سرمایه در کشورهاى شمال به مرحله اشباع رسید و انباشت سرمایه به رکود اقتصادى دامن زد. بنابراین، غرب به صدور سرمایه دست زد تا از این طریق به بازارهاى جدید و جویاى سرمایه دست یابد و بحران هاى نهفته در درون خود را نیز به کشورهاى توسعه نیافته منتقل کند. این فرایند موجب رشد دوباره نظام سرمایه دارى گردید. نتیجه اینکه جهانى شدن اولا، ادامه تحوّلات کلان تاریخ بشر غربى، یعنى تحوّل انقلاب کشاورزى، انقلاب صنعتى و انقلاب اطلاعاتى است; ثانیاً، تداوم حرکت سرمایه دارى غرب است، ولى پس از پایان جنگ سرد، تهاجمى تر شده و رؤیاى تسلّط بر عالم و جهان را در سر مى پروراند.23
به این دلایل، جهانى شدن پیش از هر تعریف دیگر، به آن معناست که سیاست اقتصادى، امنیت غذایى و... باید در حوزه اختیارات تجّار و سرمایه گذاران دولت هاى ثروتمند قرار گیرد و در این روند، حکومت ها، نهادهاى بین المللى و حتى سازمان هاى بین المللى نیز اجازه ندارند فعالیت و قدرت آن ها را به پرسش گیرند.24 با چنین نگرش و عقیده اى است که کروگمن جهانى شدن را ادغام بیشتر بازارهاى جهانى، مک ایوان آن را گسترش بین المللى مناسبات تولید و مبادله سرمایه سالارانه، و بازانسون یکپارچگى تجارت با حذف مرزهاى تجارى، سرعت در مبادله تکنولوژى و افزایش عمومى در مصرف جهانى مى داند. طبیعى است که در رأس چنین نظامى، امریکا قرار گیرد. از این رو، مالکوم واترز مى گوید: «جهانى شدن نتیجه مستقیمِ گسترش فرهنگ اروپایى از طریق مهاجرت، استعمار و تقلید فرهنگى به سراسر کره زمین است. این پدیده به طور ذاتى، از طریق فعالیت هاى سیاسى و فرهنگى با الگوى توسعه سرمایه دارى همراه است.»25
روژه گارودى هم در این باره مى گوید: «جهانى سازى نظامى است که قدرتمندان را با ادعاى روابط آزاد و آزادى بازار، قادر مى سازد تا اصنافى از دیکتاتورى هاى ضد انسانى را به مستضعفان تحمیل نمایند.»26
رابرتسون در یک جمع بندى کلى، فرایند جهان خواهى کاپیتالیسم و مشخصه هاى آن را به این ترتیب مطرح مى کند:
1. مرحله بدوى که در اروپا و در بین سال هاى 1400 تا 1750 رخ داد. تجزیه کلیسا، ظهور جوامع دولتِ ملت و استعمار کشورهاى ضعیف مشخصه این مرحله است.
2. مرحله آغازین که از سال 1750 تا 1850 ادامه داشت و بروز مسائل شهروندى و انعقاد اولین قراردادهاى بین المللى از نشانه هاى آن هستند.
3. مرحله جهش که به سال هاى 1875 تا 1925 برمى گردد. در این مرحله، بشر شاهد مهاجرت ها در سطح وسیع و جنگ هاى بزرگى همچون جنگ جهانى اول بوده است.
4. مرحله سلطه جویى که طى سال هاى 1925 تا 1969، با بروز جنگ جهانى دوم، تأسیس جامعه ملل و سازمان ملل متحد، آغاز جنگ سرد و افزایش کشورهاى جهان، جهانى شدن روند سریع ترى به خود گرفته است.
5. مرحله فقدان قطعیت که از سال 1969 به بعد، فعالیت وسیع رسانه هاى گروهى، تشدید جنگ سرد و تلاش براى دست یابى به سلاح هاى مرگ بارتر موجب شدند که ساکنان کره زمین، اعتماد کمترى نسبت به روندى که در جهان طى مى شد، داشته باشند.
6. مرحله جهانى سازى که با پایان جنگ سرد،27 فروپاشى شوروى (سابق)، حمله امریکا به عراق، و طرح نظم نوین جهانى (طرح نظام تک قطبى) به رهبرى امریکا آغاز شد. این پدیده با تحوّلات گسترده تکنولوژى در زمینه اینترنت، تأسیس سازمان تجارت جهانى و نیز وحدت پولى یازده کشور اروپایى همراه است.28
نتیجه آنچه ذکر شد آن است که تاریخ ابداع واژه «جهانى شدن» و «جهانى سازى» و محتواى سرمایه دارى آن به غرب برمى گردد، اما آیا پدیده جهانى شدن یا جهانى سازى هم که اسلام مطرح مى سازد، از چنین محتوایى دنیاگرایانه و انسان مدارانه برخوردار است؟
جهانى شدن اسلامى
حاصل مباحث قبلى این است که جهانى سازى ریشه در غرب دارد و در غرب متولد شده و بارور گردیده است. اصول و مبانى فکرى و فلسفى آن دقیقاً همان اصول و مبانى تفکر غرب هستند. اندیشمندان متعددى نیز بر ارتباط مستقیم بین جهانى سازى و غرب و بر پروژه بودن آن تأکید دارند. در رأس پروژه جهانى سازى امریکاست، اما امریکا به دلایل گوناگونى از صلاحیت رهبرى جهانى سازى برخوردار نیست. در این صورت، این سؤال پیش مى آید: اگر امریکا یا مسیحیت دولتى قادر به رهبرى عادلانه جهان نیست، پس چه چیزى از این توانایى برخوردار است؟! پاسخ این سؤال اسلام است. اما آیا جهانى سازى اسلام بر اساس تعالیم دینى قابل اثبات است؟! این جهانى سازى بر چه اصولى استوار است و ویژگى ها و ابزارهاى آن کدام است؟!29 در پاسخ به سؤالات مذکور، توجه به مباحث ذیل ضرورى است:
جهانى شدن در قرآن و حدیث
اسلام جهانى تولد یافت. مسلمانان براى جهانى کردن اسلام بسیار کوشیدند. شیعیان هم دل به حکومت جهانى حجة بن الحسن(علیه السلام)سپرده اند. آیات و روایات اسلامى نیز جریان جهانى شدن اسلام را مورد تأیید و تأکید قرار داده اند.30
از جمله آیات و روایات فراوانى که درباره جهان مدارى اسلام وجود دارند، موارد ذیل تنوّع و کاربرد بیشترى دارند.
الف. قرآن: آیاتى از قرآن به مسئله «جهانى شدن اسلام» اشاره دارند:
1. (وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِى الاَرْضِ وَ نُرِىَ فِرْعَونَ وَ هامانَ وَ جُنودَ هُما مِنهُم ما کانُواْ یَحْذَرُونَ.)(قصص: 5 و 6)31
این دو آیه گر چه به قصه حضرت موسى(علیه السلام)، فرعون و بنى اسرائیل مربوطند، ولى محتوا و مفهوم آیات تنها به آن برنمى گردد. آنچه در آن دوره اتفاق افتاد، جلوه اى از اراده خداوند براى حاکمیت بخشیدن مستضعفان بر مستکبران بود، در حالى که اراده خدا در این باره، به طور کامل تحقق نیافته است. پس روزى مى رسد که خداوند حاکمیت خویش بر زمین را از طریق سپردن آن به دست افراد صالح تحقق بخشد.32
2. (قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ.) (حجر: 36ـ38)33
بر پایه این آیه، روزى در عمرِ باقى مانده این دنیا مى رسد که شیطان، دیگر بر انسان حاکمیت ندارد. در واقع، خداوند سبحان با مهلت درخواست ابلیس تا روز قیامت، موافقت نکرد و تا زمان معیّنى (= پیش از برپایى قیامت) به او مهلت داد. با پایان یافتن حاکمیت شیطان بر انسان، جهانى شدن اسلام از سوى بنده صالح خداوند تبارک و تعالى، یعنى حجة بن الحسن(علیه السلام) آغاز مى گردد.34
3. (هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْکَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.) (توبه: 33)35
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمود: «سوگند به خدا، هنوز تفسیر این آیه تحقق نیافته است.» راوى پرسید: فدایت شوم پس چه زمانى تحقق مى یابد؟ امام فرمود: «وقتى با اراده خدا، قائم قیام کند.»36
بنابراین، جهانى شدن اسلام و تشکیل حکومت واحد جهانىِ امام زمان (عج) با به کارگیرى علوم و فنون نوین به انجام مى رسد و تداوم آن با تدبیر، تدبر، دانش و بینش میسر مى شود.
4. (وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِى الزَّبوُرِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّـالِحوُنَ.)(انبیاء: 105)37
«یرثُه» جنبه جهان شمولى دارد; یعنى همه حاکمان زمین، عباد صالحین خواهند شد. این مطلب در مزامیر داوود، مزمور 37 (= فصل 37) به این صورت آمده است: «حلیمان وارث زمین خواهند شد.» «زبور» در اینجا، نه زبور داوود، بلکه به اعتقاد مرحوم طبرسى، مراد مطلق کتاب آسمانى است. از این رو، برخى از مفسّران، آیه مزبور را این گونه ترجمه مى کنند: «علاوه بر قرآن، در زبور هم گفتیم: بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!»38
5. (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنوُاْ مِنْکُمْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الاَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَُیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ و لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِى لاَیُشْرِکُونَ بِى شیْئاً وَ مَن کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَـاسِقونَ.) (نور: 55)39
در واقع، آیه مذکور بر این مسئله دلالت دارد که خداوند، جهان را با خاندان رسالت و امامت شروع کرد، با آن ها نیز به خاتمه مى رساند; یعنى جهان در آغاز، در اختیار شایسته ترین بندگان خدا بود و در انتها هم در ید قدرت صالحان روى زمین است.40 احادیث زیادى نیز تصریح دارند که حکومت الهى آینده روى زمین از سوى فردى از خاندان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بنا مى شود. او از فرزندان على(علیه السلام) و فاطمه(علیها السلام) است، و این خاندان و ولى عصر (عج) کلیدهاى حکمت و معدن هاى رحمت الهى اند.
ب. احادیث: برخى از روایات و احادیث اسلامى به تفسیر آیات مربوط به جهانى شدن اسلام پرداخته اند; از جمله:
حدیث اوّل: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «خلفا و جانشینان من و حجت هاى خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند: اول آنان برادرم و آخرشان فرزندم. گفته شد: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، برادرت کیست؟ فرمود: على بن ابى طالب(علیه السلام)، سؤال شد: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدى که زمین را از قسط و عدل پر سازد; همان سان که از ظلم و جور پر شده باشد. قسم به آنکه مرا به حق به عنوان بشارت دهنده و ترساننده برانگیخت، اگر از عمر دنیا یک روز باقى مانده باشد، خدا آن را چنان طولانى سازد تا فرزندم مهدى قیام کند. پس (بعد از خروج) عیسى بن مریم پشت سرش به نماز ایستد.41
حدیث دوم: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «در آخرالزمان، مردى از فرزندان من قیام کند که اسم او همانند اسم من و کنیه اش مثل کنیه من است، زمین را از عدل پرسازد; چنان که از ظلم پر شده است و او مهدى(عج) است.»42
حدیث سوم: پیامبر فرمود: «مهدى از ما (از من) است. چهره اى نورانى دارد و بینى خمیده، زمین را از قسط و عدل پرسازد، چنان که از ظلم و جور پر شده است.»43
حدیث چهارم: رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: «اگر از عمر دنیا جز یک روز نمانده باشد، خداى تعالى آن روز را چنان طولانى کند تا در آن روز مردى از من و اهل بیتم قیام کند که اسم او اسم من است.44
حدیث پنجم: على(علیه السلام) از پیامبر(صلى الله علیه وآله) پرسید: «آیا مهدى (عج) از ما آل محمّد است یا از غیر ماست؟ رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: بلکه از ماست. خداوند به سبب او ختم کند [کمال بخشد] چنان که به ما آغاز کرد.»45
این احادیث پنج گانه بر پنج نکته مهم تأکید دارند: اولا، اسلام در صدد گسترش خود در گستره جهان است; ثانیاً، گسترش جهانى اسلام توسط امام زمان(علیه السلام) تحقق مى یابد; ثالثاً، حکومت امام زمان(علیه السلام) یک حکومت جهانى است; رابعاً، جهانى شدن اسلامى بر پایه عدل و قسط قرار دارد; خامساً، حکومت جهانى امام زمان(علیه السلام)عمرى طولانى دارد.
اسلام و مبانى فکرى و فلسفى جهانى شدن
مبانى فکرى و فلسفى تمدن و فرهنگ اسلامى، رهاورد وحى الهى، بعثت انبیا و امامت اولیاست که عقل و فطرت اصیل انسانى بر آن مهر تأیید مى زند. این مبانى، ارکان تمدن اسلامى در چهار قرن گذشته را ساخته و تداوم آن، نوید دهنده جهانى شدن تمدن اسلامى است. برخى از مهم ترین عناصر این مبانى عبارتند از:
الف. فطرت جویى
توحید نخستین شرط تشرّف انسان به اسلام و لازمه ورود به جامعه جهانى اسلام است. از این رو، قرآن با تعابیرى همچون (لاَ اِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ)(مؤمنون: 115) و (لاَ اِلَهَ اِلاَّ هُو)(اسراء: 71)، اهتمام ویژه خود را بر این اصل ابراز کرده است. یکتاپرستى، نقطه اشتراک همه انسان هایى است که در جامعه جهانى اسلام مشارکت مىورزند، و آن فراگیرترین عامل همگرایى اجتماعى انسان ها به شمار مى رود. به همین دلیل، خداوند مى فرماید: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِـلدِّینِ حَنـِیفاً فـِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فـَطَرَ النّـاسَ عَلَیـْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللـَّهِ ذلـِکَ الدِّینُ الْقَیّمُ وَ لکـِنَّ أَکْثَرَ النـَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ.)(روم: 30)46
ب. عاقبت جویى
عاقبت جویى یعنى فرجام خواهى و آخرت گرایى، که در اندیشه اسلامى به عنوان اعتقاد به معاد یاد مى شود. تأکید اسلام بر معاد، به منظور تأسیس یک نظام جهانى است تا در کنار اعتقاد به مبدأ، سرنوشت ساز بودن نقش این باور (= اعتقاد به معاد) در جهت گیرى زندگى فردى، جمعى و جهانى هویدا گردد; زیرا چنین اعتقادى رفتار اجتماعى را متأثر مى سازد و آن را تحت کنترل در مى آورد. قرآن کریم در این باره مى فرماید: (اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَ اَنّکُمْ اِلَیْنَا لاَ تُرْجَعوُنَ.)(مؤمنون: 115)47
ج. کرامت انسانى
خداوند انسان را گرامى داشته و در قرآن فرموده است: (وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی ءَادَمَ.)(اسراء: 71)48
از نظر دین، انسان موجودى است، هم مادى و هم رحمانى. از این رو، برنامه جهانى شدن تمدن اسلامى با برنامه جهانى شدن غربى، که در پى سلطه بر انسان مى باشد، از بنیان متفاوت است; زیرا اسلام در پى ارج نهادن به انسان هاست و تنها به استقلال آگاهانه و آزادانه او از پیام دین مى اندیشد و هرگز در صدد تحمیل عقیده بر او نیست.
با توجه به این سه اصل، برنامه هاى جهانى اسلام عبارتند از:
1. طبقه بندى انسان ها بر مدار عقیده و ایمان، نه نژاد و خون و...;
2. نفى سلطه گرى و سلطه پذیرى بر اساس قاعده نفى سبیل;
3. طرح و اجراى اصول و حقوق مشترک براى همه انسان ها، اعم از کافر و مسلمان.
ساختار نظام جهانى اسلام
تحقق ایده جهانى شدن اسلام و قوام آن بر پایه مبانى فکرى و فلسفى، منوط به ارکان و ساختارى مناسب است49 که برخى از آن ها عبارتند از:
الف. حاکمیت خداوند سبحان:
حاکمیت بر جهان هستى تنها از آن خداست. در واقع، اراده الهى بر سراسر گیتى، حاکم و ادامه هستى به مدد و فیض او وابسته است. به بیان دیگر، جهان و تمامى ارکان و عناصرش در ید قدرت لایزال الهى قرار دارند و هموست که انسان را بر سرنوشت خویش حاکم کرده و اداره جامعه بشرى را به وى سپرده است; یعنى خداوند سبحان حاکمیت خویش را در تدبیر جامعه به انسان واگذاشته که آن نیز تجلّى اراده خداست. در حقیقت، حاکمیت خدا بر روى زمین به دست رهبر برگزیده الهى صورت مى گیرد که خود او نیز از سوى امّت به جایگاه و منصب رهبرى دست یافته است. در چینن نظامى، عقلانیت، معنویت و عدالت، جامعه را به جهانى در مسیر کمال تبدیل مى کند.
ب. امامت و رهبرى
مهم ترین ویژگى امامت و رهبرى در ساختار نظام جهانى اسلام، برگزیده الهى بودن است. على بن ابى طالب(علیه السلام)در این باره مى فرماید: «وَ خَلَّفَ فیکُمْ مَ خَلَّفَتِ الاَنْبِیاءُ فى اُمَمِها، اِذْلَمْ یَتُرکُوهُمْ هَمَلا، بِغَیْرِ طَریق وَاضِح، وَ لاعَلَم قائِم.»50
به علاوه، امامت و رهبرى از ویژگى هاى دیگرى برخوردار است; از جمله: مرکزیت وحدت و یکپارچگى، زعامت معنوى و سیاسى، اساس و پایه فعالیت هاى بشریت، هسته مرکزى نظم اجتماعى، مشروعیت بیعت مردمى، اسوه فردى و جمعى.
همچنین رهبرى و امامت در نظام جهانى اسلام، محور و قطب ایدئولوژیک به شمار مى رود; همان گونه که حضرت على(علیه السلام)فرمود: «اَما وَ اللّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ اَبى قُحافَةَ وَ اِنَّهُ لَیَعْلَمُ اَنَّ مَحَلّى مِنْها مَحَلُّ الْقُطبِ مِنَ الرَّحى، یَنْحَدِرُ عَنِّى السَّیْلُ، و لایَرْقى اِلَىَّ الطَّیْرُ.»51
ج. ملت واحد
انسان ها در نظام جهانى اسلام، در دوران بلوغ و شکوفایى عقلى و معنوى قرار دارند و به مرحله والاى تعالى رسیده اند و بالفعل از ارزش هاى واقعى انسانى برخوردارند. جامعه جهانى اسلامى، جامعه اى همگون و متکامل است و در آن، استعدادها و ارزش هاى انسانى شکوفا مى گردند، نیازهاى اساسى فطرى برآورده مى شوند و از همه ابزارها براى تحقق صلح و عدالت بهره مى گیرند. و به این دلایل است که خداوند در قرآن مى فرماید: (وَ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَْا رَبُّکُمْ فَاتَّقوُن)(مؤمنون: 52); و این امت شما امّت واحدى است، و من پروردگار شما هستم. پس از مخالفت فرمان من بپرهیزید.
د. قانون واحد
حدیث «ثقلین» گویاى آن است که راز دست یابى به سعادت دنیوى و اخروى پیروى و اقتدا به قانون خوب (= کتاب الله) و مجرى خوب (= اهل البیت) است. اگرچه جامعه بشرى از نقصان قانون رنج برده، ولى رنجِ فقدان مجریان صالح همواره عمیق تر بوده است. در تهیه قانونى که در جامعه جهانى اسلام حاکمیت مى یابد، عقل، که قادر به ترسیم حدود و تعیین همه جانبه مسائل انسان نیست، دخالتى ندارد. این قانون، قانون شرع است که از سوى خداوند آگاه به همه نیازهاى انسان نازل شده و از این رو، همه جانبه بوده و کاملا با فطرت انسان ها سازگار مى باشد. در دوره تحقق حکومت جهانى اسلام، قانون تمام و کمال اسلام یا درحقیقت، نظام حقوقى اسلام به اجرا در مى آید، که همه در برابر آن یکسانند، و براى هر شخصى به اندازه توان و استعداد، حقوق و وظایفى تعیین شده است.
ویژگى هاى حکومت جهانى موعود اسلامى
ویژگى هاى نظام جهانى اسلام یا مختصات جهانى شدن اسلامى با هیچ نظام دیگرى قابل مقایسه نیست. در این نظام، جهانى بر پایه معنویت، عقلانیت، انسانیت، عدالت و امنیت شکل مى گیرد و از این رو، جامعه اى است کامل و متعالى. اکنون به برخى از این ویژگى ها اشاره مى شود:
الف. عدل و عدالت
عدالت در نظام جهانى اسلام، فراگیر، گسترده و عمیق است و بدین روى، جهانى شدن اسلامى به تاریخ سراسر ظلم و جورِ جهان پایان مى دهد، به ریشه کنى ستم ها و تبعیض ها از جامعه بشرى مى پردازد و یک نظام اجتماعى، مساوات و برابرى ایجاد مى کند. احادیث بسیارى به این موضوع (= عدالت در جامعه جهانى اسلام) پرداخته اند; مانند این حدیث که ابوسعید خدرى ـ از محدثان اهل سنّت ـ آن را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند: «شما را به ظهور مهدى(علیه السلام) بشارت مى دهم که زمین را پُر از عدالت مى کند; همان گونه که از جور و ستم پر شده است، ساکنان آسمان ها و زمین از او راضى مى شوند و اموال و ثروت ها را به طور صحیح تقسیم مى کند. شخصى پرسید: معناى «تقسیم صحیح ثروت» چیست؟ فرمود: به طور مساوى در میان مردم. سپس فرمود:) و دل هاى پیروان محمّد را از بى نیازى پر مى کند و عدالتش همه را فرا مى گیرد.»52
على عقبه از پدرش چنین نقل مى کند: «هنگامى که قائم قیام کند، بر اساس عدالت حکم مى کند و ظلم و جور در دوران او برچیده مى شود و راه ها در پرتو وجودش امن و امان مى گردند و زمین برکاتش را خارج مى سازد و هر حقّى به صاحبش مى رسد... و کسى موردى براى انفاق و صدقه و کمک مالى نمى یابد; زیرا همه مؤمنان بى نیاز و غنى خواهند شد.»53
و در روایتى دیگر آمده است: «خداوند به وسیله او (حضرت مهدى ـ عج ـ) زمین را پر از عدل و داد مى کند، پس از آنکه از جور و ستم پر شده باشد.»54
ب. رشد و پیشرفت
اطلاعات و صنعت در دوره حکومت جهانى امام عصر (عج) به آخرین درجه تکامل خود مى رسد. در این دوران، هم تـوسعه علمى و هم توسعه اقتصادى به صورت همه جانبه اتفاق مى افتد. از این رو، تمام علوم براى دست یابى به حداکثر پیشرفت و تولیدات به کار گرفته مى شوند. احادیثى به این موضوع اشاره دارند; از جمله:
ـ امام صادق(علیه السلام) فرمود: «علم و دانش بیست و هفت حرف (بیست و هفت شعبه و شاخه) است، تمام آنچه پیامبران الهى براى مردم آورده اند، دو حرف بیش نبود و مردم تا کنون جز آن دو حرف را نشناخته اند، اما هنگامى که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف (شعبه و شاخه علم) دیگر را در میان مردم آشکار و منتشر مى سازد، و این دو حرف موجود را هم به آن ضمیمه مى کند تا بیست و هفت حرف کامل شود.»55
در حدیثى دیگر آمده است: «حکومت او، مشرق و مغرب جهان را فراخواهد گرفت و گنجینه هاى زمین براى او ظاهر مى شود و در سراسر جهان جاى ویرانى باقى نخواهد ماند مگر آن را آباد خواهد ساخت.»56
امام باقر(علیه السلام) نیز فرمود: «هنگامى که قائم ما قیام کند، دستش را بر سربندگان گذارد و خردهاى آنان را گرد آورد و رشدشان را تکمیل گرداند.»57
ج. معنویت
معنویت در حکومت جهانى آخرالزمان (عج) در حد اعلاست. در روایتى آمده است: «مردانى که شب ها نمى خـوابند، در نـمازشـان مانند صداى زنبوران عسل در کند و زمزمه و تضرع مى کنند، شب را با نگهبانى دادن پیرامون خود به صبح مى رسانند.»58
د. امنیت
در یک حکومت ایده آل، امنیت، شرط توسعه و لازمه پرداختن به معنویت است. در حدیث مى خوانیم: «راه ها (امن مى شوند; چندان که) زن از عراق تا شام برود و پاى خود را جز بر روى گیاه نگذارد، جواهراتش را بر سرش بگذارد، هیچ درنده اى او را به ترس نیفکند و او نیز از هیچ درنده اى نترسد.»59
هـ . رضایت
حکومت اسلام، جهانى است: «یرضى بخلافته السماوات و الارض»; یعنى آسمان ها و زمین اظهار رضایت و خشنودى مى کنند و حکومتى است که «یحبُّه اهلُ السماواتِ و الارضِ» سماواتیان از آن خوششان مى آید و آن را دوست دارند; حکومتى که نتیجه و برکات آن براى همه، حتى مردگان، فرج و گشایش است.60
و. برکت
خدا به واسطه صالحانى که حکومت جهانى را در دست دارند، برکت را بر آنان ارزانى مى کند. در حدیث مى خوانیم: «یَتَمَسَّحونَ بسَرْجِ الإمامِ تَطلُبونَ بذلکَ البَرَکَةَ یُحِفُّونَ بِه.»61
ز. اطاعت
اطاعت از امام زمان (عج) در حکومت جهانى اش، خالص و کامل است. در حدیث آمده است: «با جانشان امام را در جنگ ها یارى مى کنند و هر دستورى بدیشان بدهد، انجامش مى دهند.»62
ابزارهاى جهانى شدن اسلامى
نظام جهانى اسلام براى تحقق خویش، نخست به اصل دعوت و هدایت عمومى و سپس در مواجهه با انسان هاى لجوج به جهاد فى سبیل الله متّکى است، به دلایل ذیل:
1. اصل دعوت و هدایت اسلامى
قرآن در این باره مى فرماید: (ما اَرْسَلْناکَ اِلاّ کافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیراً و نَذِیراً)(سبأ: 28); و نیز اضافه مى کند: (قُلْ یا اَیُّهَا النّاسُ اِنّىِ رِسُولُ اللَّهِ اِلَیْکُمْ جَمیعاً.)(اعراف: 158).
همچنین پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله)رسالت خود را دعوت و هدایت تمامى مردم دانست و فرمود: «...فَاِنّى رَسُولُ اللّهِ اِلىَ النّاسِ کَافَّةً لاُِنْذِرَ مَنْ کَانَ حَیّاً وَ یَحِقَّ الْقَولُ عَلَى الْکافِرینَ.»63
دعوت و هدایت اسلامى بر پایه صلح و دوستى قرار دارد; زیرا همان گونه که راغب اصفهانى در مفردات مى نویسد: «الصُّلْحُ تَخْتَصُّ بِاِزالَةِ النِّفارِ بَیْنَ النّاسِ»; صلح به زدودن کدورت از میان مردم اختصاص دارد و به ازاله آن کمک مى کند. خداوند سبحان هم به پیامبر دستور مى دهد: چنانچه دشمن تو از در مسالمت وارد شد، تو نیز با آن موافقت کن: (وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها)(انفال: 61); اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآى.
2. اصل جهاد و دفاع
اگر دعوت اسلامى مؤثر نیفتاد و انسان هاى لجوج به مقابله با اسلام برخاستند، و یا کسانى که دعوت را پذیرفتند، با خطر مواجه شدند، آن گاه اسلام بر جهاد و یا دفاع تأکید مىورزد. به آیاتى در این باره توجه کنید:
1. (یا أَیُّهَا النَّبِىُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْویهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیِرُ)(توبه: 73)
2. (وَ قاتِلُواْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلوُنَکُمْ وَ لاَتَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَیُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ)(بقره: 19)
3. (وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لاتُقاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزَآءُ الْکَافِرِینَ)(بقره: 191)
پى نوشت ها
1. Globalization.
2. Globalizm.
3ـ على رغم تفاوتى که برخى بین جهانى شدن و جهانى سازى قایل شده اند، در این مقاله این دو مفهوم، به یک معنا به کار رفته اند.
4ـ رجوع کنید به:
P. Hirst and G. Thompson, Globalization in Question (Cambridge: Polity Press, 1999).
5ـ لسلى اسکلد، «تعریف واحدى از جهانى شدن وجود ندارد»، ترجمه داود کیانى، جام جم (3 مهر 1380)، ص 8 و نیز ر.ک:
U. Beck, What is Globalization? Trans. By: P. Camiller. Blacwell Publishers.
6ـ بارى اکسفورد، نظام جهانى: سیاست و فرهنگ، ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران، دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى، 1378، ص 34.
7ـ فرهنگ رجایى، پدیده جهانى شدن: وضعیت بشرى و تمدن اطلاعاتى، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، آگاه، 1380، ص 40.
8ـ جان تامیلسون، جهانى شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حکیمى، تهران، دفترپژوهش هاى فرهنگى،1381، ص 28.
9ـ سلیمان ایران زاده، جهانى شدن و تحولات استراتژیک در مدیریت و سازمان، تهران، مرکز آموزشى دولتى، 1380، ص 24.
10ـ مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه على قلیان و افشین خاکباز، تهران، طرح نو، 1380، ج 1، ص 130.
11ـ آنتونى گیدنز، جهان رهاشده، ترجمه على اصغر سعیدى و یوسف حاجى عبدالوّهاب، تهران، علم و ادب، 1379، ص 6.
12ـ پل سوئیزى و دیگران، جهانى شدن با کدام هدف، ترجمه ناصر زرافشان، تهران، آگاه، 1381، ص 84.
13ـ سرژ لاتوش، غربى سازى جهان، ترجمه امیر رضایى، تهران، قصیده، 1379، ص 110.
14ـ قدیر نصیرى، «در چیستى جهانى شدن; تأملى نظرى در سمت و سر نوشت آهنگ جهانى»، فصلنامه مطالعات راهبردى، سال چهارم، ش 3 (پاییز 1380)، ص 285ـ286.
15ـ کِیت، نَش، جامعه شناسى سیاسى معاصر جهانى شدن، سیاست، قدرت، ترجمه محمدتقى دل فروز، مقدّمه حسین بشریه، تهران، کویر، 1380، ص 10ـ13 و نیز ر.ک:
M. Waters, Globalization (New York: Routledge, 1995).
16. globalized queta.
17ـ مالکوم واترز، جهانى شدن، ترجمه اسماعیل مردانى، تهران، سازمان مدیریت صنعتى، 1379، ص 10.
18ـ همان.
19ـ مرتضى قره باغیان، «گفتوگو درباره جهانى شدن»، فصلنامه تخصصى اقتصاد اسلامى، سال اول، ش 4 (زمستان 1380)، ص 9.
20ـ محسن عبدالحمید، «جهانى شدن از منظر اسلامى»، ترجمه شاکرلوئى، پگاه حوزه، ش 34 (15 دى 1380)، ص 9.
21ـ فریدون تفضّلى، تاریخ عقاید اقتصادى از افلاطون تا دوره معاصر، تهران، نشر نى، 1372، ص 52.
22ـ ژیل، کیل، اراده خدا، یهودیان، مسیحیان در راه تسخیر دوباره جهان، ترجمه عباس آگاهى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370، ص 30ـ70.
23ـ ایمانوئل والرشتاین، سیاست و فرهنگ در نظام متحوّل جهانى، ترجمه پیروزایزدى،تهران،نشرنى،1377،ص278.
24ـ حسین دهشیار، «جهانى شدن: تکامل فرایند برن برى ارزش هاى نهادهاى غربى»، دوماهنامه اطلاعات سیاسى ـ اقتصادى، ش 157ـ158 (مهر و آبان 1379)، ص 84.
25ـ مهدى آقایى، «ضرورت همکارى هاى منطقه اى در فرآیند جهانى شدن»، پگاه حوزه، ش 46 (17 اردیبهشت 1381)، ص 10.
26. http://WWW. globalpolicy. org.
27ـ آندره فونتن، یکى بدون دیگرى؟، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى، تهران، فاخته، 1379، ص 248.
28ـ آلبرت بقریان، «پیامدهاى جهانى شدن یک رویکرد آمارى»، مجله توسعه مدیریت، ش 31 (آبان 1380)، ص 15ـ16.
29ـ حسام الدین واعظ (استاد دانشگاه لیدز انگلستان)، جهانى شدن جهان اسلام و سیاست هاى جهانى، منبع:
http://WWW. corporatewatch. org
30ـ فرانسیس فوکویاما، «اسلام و جهان مدرن»، ترجمه سعید کوشا، مجله آفتاب، ش 14 (فروردین 1381)، ص 74.
31ـ ما مى خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین گردانیم و حکومتشان را در زمین پا برجا سازیم، و به فرعون و هامان و لشکریان شان، آنچه را از آن ها [= بنى اسرائیل] بیم داشتند، نشان دهیم!
32ـ جمعى از سخنرانان، گفتمان مهدویت (سخنرانى هاى گفتمان اول و دوم)، قم، بوستان کتاب، 1381، ص 32. (سخنرانى آیة اللّه محمدهادى معرفت تحت عنوان «امام مهدى (عج در قرآن»).
33ـ (شیطان) گفت: پروردگارا، مرا تا روز رستاخیز مهلت ده (و زنده نگهدار. خداوند) فرمود: تو از مهلت یافتگانى! (اما نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا وقت معیّنى.
34ـ گفتمان مهدویت، همان، ص 72 (سخنرانى آیة اللّه اکبر هاشمى رفسنجانى تحت عنوان «حکومت واحد جهانى.»)
35ـ او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند.
36ـ عبد على بن جمعه العروسى الحویزى، تفسیر نورالثقلین، قم، علمیه، بى تا، ج 3، ص 507.
37ـ در زبور پس از ذکر (تورات) نوشتیم که بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد.
38ـ جمعى از سخنرانان، گفتمان مهدویت، ص 104 و 37 (سخنرانى آیة اللّه معرفت و سخنرانى آیة الله محمّد واعظ زاده خراسانى تحت عنوان «امام مهدى (عج) در قرآن، سنّت و تاریخ»).
39ـ خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، وعده مى دهد که قطعاً آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن ها خلافت روى زمین را بخشید; و دین و آیینى را که براى آنان پسندیده است، پا بر جا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدّل مى کند، آن چنان که تنها مرا مى پرستند و چیزى را شریک من نخواهند ساخت، و کسانى که پس از آن کافر شوند، فاسقند.
40ـ جمعى از سخنرانان، همان، ص 38 (سخنرانى آیة اللّه معرفت).
41ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت،دارالمعرفة، 1304، ج 47، ص 71.
42ـ الربعى الحلى (ابن بطریق) همان، ص 434.
43ـ گفتمان مهدویت، همان، ص 90.
44ـ همان، ص 91.
45ـ همان، ص 92.
46ـ «پس روى خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده. دگرگونى در آفرینش الهى نیست، این است آیین استوار، ولى بیشتر مردم نمى دانند.»
47ـ «آیا چنین پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و هرگز به سوى ما باز نمى گردید؟»
48ـ «ما آدمى زادگان را گرامى داشتیم.»
49ـ ماهاتیر محمد، دنیاى اسلام، جهانى سازى و سده بیست و یکم، ص 8.
50ـ «او نیز همچون پیامبران امّت هاى دیرین براى شما میراثى گذاشت; زیرا ایشان امّت خود را وانگذاردند، مگر به رهنمون راهى روشن و نشانه اى معیّن.» (نهج البلاغه، خطبه اوّل.)
51ـ «آگاه باشید! به خدا سوگند که فلان (ابابکر) خلافت را همچون جامه اى بر تن کرد و قطعاً مى دانست که جایگاه من نسبت به حکومت اسلامى آنان چونان محور است در رابطه با آسیاب.» (نهج البلاغه، خطبه 3.)
52ـ الشیخ الشیابخى، نور الابصار فى مناقب آل بیت النبى المختار، بیروت، الدارالعالیه، 1405، ص 200.
53ـ لطف الله صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، قم، منشورات مکتبة الصدر، 1372، ص 170.
54ـ ابوعلى فضل بن حسن طبرسى، اعلام الورى، بیروت، دارالمعرفه، بى تا، ص 98.
55ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 336.
56ـ محمدبن على الصبان، اسعاف الراغبین، لبنان، بیروت، 1398، باب دوم، ص 140ـ141.
57ـ محمدباقرمجلسى،پیشین، ص 328.
58ـ همان، ص 307.
59ـ لطف الله صافى گلپایگانى، پیشین، ص 474.
60ـ محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، 1416، ج 1، ص 187.
61ـ «به زین اسب امام دست مى سایند تا برکت یابند.» (محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، 1416، ج 1، ص 187.)
62ـ محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، 1416، ج 1، ص 187.
63ـ «من پیامبر خدا براى تمامى بشریت هستم، وظیفه دارم زنده ها را انذار و هشدار دهم و فرمان عذاب بر کافران مسلم گردد» (على احمدى میانجى، مکاتیب الرسول، بیروت، دارالمهاجر، بى تا، ص 90.)