معرفت، سال سیزدهم، شماره هشتم، پیاپی 83، آبان 1383، صفحات 72-

    فعالیت اقتصادى زنان از دیدگاه قرآن

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    احمد طاهری نیا / *استادیار - موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره / ataheriarani@yahoo.com
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    فعالیت اقتصادى زنان از دیدگاه قرآن

    احمد طاهرى نیا

    مقدّمه

    فعالیت اقتصادى و کار و تلاش، همواره قرین زندگى زنان بوده است. زنان در طول تاریخ، علاوه بر انجام کارهاى خانه، همیشه همگام با مردان به فعالیت هایى مثل کشاورزى و دام دارى اشتغال داشته و از این طریق، بخشى از هزینه خانواده را بر دوش کشیده و به اقتصاد خانواده کمک مى کرده اند. اما در زمان هاى گذشته، فعالیت هاى یاد شده نظیر سایر کارهایى که زنان در خانه انجام مى دادند، کارِ خانه به شمار مى رفته و در مقابل آن مزدى به زن پرداخت نمى شده است.

    با حرکت جوامع به سوى دستاوردهاى تمدن جدید و تبدیل کارگاه هاى خانگى و کوچک به کارخانه و جاى گزینى ماشین به جاى نیروى انسانى، اشتغال زنان به فعالیت هاى اقتصادىِ بیرون از خانه، طى چند دهه اخیر، اهمیت ویژه اى یافته است; به گونه اى که در حال حاضر مشارکت اقتصادى و اشتغال زنان به فعالیت اقتصادى در بیرون خانه، یکى از مسائل مهم و مطرح زنان در جامعه امروز ماست. نظر به اهمیت موضوع و شبهات و اشکالاتى که در زمینه کارِ زنان در مراکز عمومى مطرح شده و آراء و دیدگاه هاى مختلفى را پدید آورده است، این نوشتار به بررسى این مسئله از دیدگاه آیات پرداخته و از چند شاهد روایى نیز مدد جسته است.

    واژگان محورى

    کار: «کار» در لغت، به معناى تلاش و کوشش و فعالیت، و در اصطلاح اقتصادى، یکى از عوامل تولید است. دانشمندان علم اقتصاد در تعریف کار گفته اند: «نیروى کار یکى از عوامل عمده تولید و متشکّل است از اعمال قوّه فکرى یا دستى که در برابر آن مزد، حقوق، معاش، یا حق الزحمه کار و کسب گرفته مى شود.»1 بر اساس این تعریف، فعالیتى که در برابر آن مزد پرداخت نشود کار محسوب نمى شود. به همین سبب، کارى که زنان در خانه انجام مى دهند فعالیت اقتصادى به شمار نمى آید و زنان خانه دار در جمعیت غیر فعّال و بیکار قرار مى گیرند.2

    اشتغال: در فرهنگ نامه هاى اقتصادى، «اشتغال» به معناى مشغول بودن به کار تعریف شده است.3 بنابراین تعریف، هرگونه فعالیتى که انسان، اعم از زن یا مرد، در خانه یا بیرون از خانه انجام دهد اشتغال است. اما برخى از اقتصاددانان قید مزد و پاداش را نیز بر تعریف اشتغال افزوده و بیان داشته اند: اشتغال مشغول بودن به کارى است که پاداش و مزد در برابر آن وجود داشته باشد. بر اساس این تعریف، مفهوم «اشتغال» محدودتر شده و فقط شامل کارها و فعالیت هایى مى شود که در قبال آن دستمزدى پرداخت شود. اما تلاش هایى که مجانى صورت مى گیرند مثل برخى از کارهاى زنان در خانه، مشمول اشتغال نخواهند بود. مقصود از اشتغالِ زنان در اصطلاح رایج، همین معناست.

    محل بحث

    کار زنان در دو عرصه مطرح است: یکى در عرصه خصوصى و فعالیت هایى که زنان براى سامان دهى منزل در داخل خانه انجام مى دهند; مانند پخت و پز، شستوشو، رفت و روب و رسیدگى به همسر و فرزندان که از دیرباز به عنوان کارِ خانه شناخته شده اند; دوم کار در عرصه عمومى و اجتماعى که از آن به «کار بیرون» تعبیر مى شود. چنانچه گفته شد، واژه هاى «کار» و «اشتغال»، در اصطلاح رایج کنونى، شامل فعالیت هایى که زنان در خانه انجام مى دهند نمى شود.4 در نتیجه، تلاشى که زنان در خانه براى سامان دهى کانون خانواده انجام مى دهند مثل بچه دارى زن در داخل خانه، فعالیت اقتصادى به حساب نمى آید.5بحث ما در این مقاله بیشتر در ارتباط با نوع دوم از کار است; زیرا آنچه امروزه به عنوان یک مسئله مطرح است و موافق و مخالف در ارتباط با آن در کتاب ها و مقالات به بحث و بررسى مى پردازند، اشتغال زنان به کار و فعالیت در مراکز تولیدى و خدماتى و ادارى در بیرون از خانه است.

    سؤال اصلى این است که آیا زنان مى توانند همانند مردان در عرصه اجتماعى، فعالیت اقتصادى داشته باشند، یا تلاش در عرصه اجتماعى، و کار و تولید و تجارت و بازرگانى و ارائه خدمات عمومى، ویژه مردان است؟ در پاسخ به این پرسش، دیدگاه هاى متفاوتى ارائه شده اند. این نوشته به بررسى این مسئله از دیدگاه وحى مى پردازد.

    شواهد قرآنى بر جواز فعالیت هاى اقتصادى زنان

    واژه هاى «فعل»، «عمل» و «کسب» در قرآن به معناى کار و تلاش هستند، اما معمولا به معناى اقتصادى آن ـ که خصوص فعالیتى است که براى تحصیل درآمد انجام مى گیرد و در برابر آن مزدى پرداخت مى شود ـ به کار نمى رود; براى مثال، واژه «فعل» و مشتقّات آن قریب 108 بار در قرآن به کار رفته اند که در هیچ یک از آن ها مراد از «فعل» کار اقتصادى و تلاش مادى نیست. واژه «عمل» و مشتقّات آن قریب 360 مورد در آیات آمده اند که بیشتر آن ها به معناى تلاش اخروى است. تنها در برخى از آیات به معناى تلاش مادى به کار رفته اند; مثل:

    ـ (أَمَّاالسَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِى الْبَحْرِ)(کهف: 79); اما آن کشتى مال گروهى از مستمندان بود که با آن در دریا کار مى کردند.

    ـ (وَ مِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَ یَعْمَلُونَ عَمَلا دُونَ ذَلِکَ)(انبیاء: 82); و گروهى از شیاطین براى او (حضرت سلیمان) غوّاصى مى کردند و کارهایى غیر از این نیز براى او انجام مى دادند.

    ـ (وَ مِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ) (سبأ: 11); و گروهى از جن پیش روى او (حضرت سلیمان) به اذن پرودگارش کار مى کردند.

    واژه «کسب» نیز 67 بار در قرآن به کار رفته، ولى معمولا به معناى کار اقتصادى نیست. تنها در یک مورد در آیه (للرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ ممّا اکْتَسَبْنَ) (نساء: 32) (مردان را نصیبى است از آنچه به دست مى آورند و زنان را نصیبى) به معناى تلاش مادى و کسب درآمد استعمال شده است که مى توان براى اثبات مشروعیت فعالیت اقتصادى زنان به آن استناد کرد; زیرا اگر کار کردن براى آنان مجاز نبود، آیه شریف آنان را مالک دست رنج خود قرار نمى داد. بنابراین، واژه هاى «فعل»، «عمل» و «کسب» در این آیات غالباً به معناى کار مادى نیستند و در آیاتى هم که به معناى تلاش مادى آمده اند معمولا نمى توانند در این موضوع، مشکلى را از میان بردارند. در نتیجه، هرچند معناى لغوى این واژه ها «کار» است، به ویژه لفظ «عمل» که در کتاب هاى عربى امروز به معناى تلاش اقتصادى به کار مى رود، اما در بحث قرآنى نمى توانیم براى اثبات یا رد اشتغال زنان، به این آیات استناد کنیم.

    آیات دیگرى که در این موضوع مى توانند ما را یارى دهند آیاتى هستند که واژه هاى به کار رفته در آن ها به صراحت، به معناى کار نیست، اما به دلالت التزامى، معناى کار و تلاش مادى از آن ها استفاده مى شود. این آیات را مى توان در چهار گروه بررسى کرد:

    نخست، آیاتى که انسان ها را به وفاى به عقد موظف کرده است;

    دوم، آیاتى که کار و تلاش مادى را براى انسان ها مجاز دانسته است. در این آیات، بیشتر از واژه ترکیبى «ابتغاء فضل» استفاده شده است;

    سوم، آیاتى که برخى از معاملات را حلال و برخى را حرام کرده است;

    چهارم، آیاتى که مى توان از آن ها برخى از اشتغالات خاص را استفاده کرد.

    گروه اول: آیات وفاى به عقد

    (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ) (مائده: 1); اى کسانى که ایمان آورده اید، به پیمان ها و قراردادها وفا کنید. «وَفى» و«اَوْفى» هر دو به معناى تمام کردن و کامل کردن است.6 «عقود» جمع «عقد» به معناى بستن و گره زدن چیزى به چیز دیگر است.7 این واژه گرچه در اصل، براى امور محسوس وضع شده، اما در انواع معاملات و پیمان هاى غیر محسوس، که نوعى از بستن و گره زدن در آن ها لحاظ شده است، به کار مى رود.8

    جمله (اوفوا بالعقود) امر است و انسان ها را به وفا کردن به هر چیزى که به آن «عقد» گفته شود، امر کرده است. این آیه از دو جهت فراگیر است: نخست از جهت مصداقِ عقد; زیرا در آن عقد خاصى ذکر نشده است. بنابراین، هر گونه معامله و پیمانى را که شرعیت آن از سوى شارع رسیده باشد، شامل مى شود، خواه از عقود لازم باشد ـ مثل بیع و اجاره و مزارعه و مساقات ـ یا از عقود جایز ـ مثل قرض و ودیعه. دوم از جهت مخاطب که زن و مرد را شامل مى شود. نه در این آیه و نه در هیچ آیه دیگرى حکم وفاى به عقد به گروه یا صنف خاصى منحصر نشده است. بنابراین، بر زن و مرد واجب است که به پیمان ها و قراردادهاى خود از هر نوعى که باشند وفا کنند. استفاده مشترک زن و مرد در وجوب وفاى به عقود شرعى، به اندازه اى روشن بوده است که فقیهان در سراسر فقه، براى لزوم وفاى به عقد به این آیه استدلال کرده و در هیچ موردى از دخالت جنسیت در الزام آیه شریفه، بحثى نکرده اند. دیده نشد که فقیهى تردید کرده باشد در اینکه اگر زنى عقد اجاره یا بیع یا مضاربه و یا هر عقد مشروعى با دیگرى امضا کرد لازم الوفا است و باید به آن پایبند باشد. این سخن بدان معناست که حکمى که در آیه بیان شده میان مرد و زن مشترک است. لازمه این دستور مشترک آن است که همچنان که مردان مى توانند پیمان تجارى و بازرگانى داشته باشند یا با کسى عقد اجاره ببندند و خود را اجیر کنند، زنان نیز مى توانند. اگر زن نمى توانست در هیچ قرارداد تجارى و بازرگانى شرکت کند یا مثل صغار، هیچ گونه معامله اى براى او جایز نبود، وجوب وفاى به عقد به طور مطلق، برایش معنا نداشت. در حقیقت، از او عقدى محقق نمى شد تا لازم الوفا باشد. بنابراین، لزوم وفاى به عقود و اشتراکِ زن مرد در این خطاب، دلیل بر جواز مشارکت زنان در فعالیت هاى اقتصادى و تحصیل درآمد از طریق اجاره یا تجارت وبازرگانى و عقود شرعى دیگر است.

    بلى، «اوفو» صیغه مذکر است، اما دلیل بر اختصاص این حکم به مردان نیست; زیرا روش قرآن در بیان احکام مشترک میان مرد و زن، بر خطابِ مذکر است. براى مثال، شکى نداریم که اقامه نماز و پرداخت زکات که با خطاب مذکر در آیه (وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ) در موارد متعددى از سوره بقره9 به طور مکرّر و در برخى از سوره هاى دیگر، آمده و وجوب روزه ماه رمضان که در آیه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)(بقره: 183) بیان شده، براى زنان و مردان است. آیا مى توان معتقد شد در این آیات، به دلیل آنکه خطاب در «اقیمو» و «آتو» و «الذین آمنو» و «علیکم» به صیغه مذکر است، وجوب نماز و زکات و روزه به مردان اختصاص دارد؟

    گروه دوم: آیات تحلیل و تحریم برخى از معاملات

    آیه (أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْع) (بقره: 275) (خدا بیع را حلال کرد) خرید و فروش را، که نوعى کسب و تلاش اقتصادى است، حلال کرده. آیات (حَرَّمَ الرِّبَا)(بقره: 275) (ربا را حرام کرد.); (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافاً مُّضَاعَفَةً) (آل عمران: 130) (اى کسانى که ایمان آورده اید، ربا را چند برابر نخورید.) و آیات فراوان دیگر10 با تعبیرهاى گوناگون; به مبارزه با ربا برخاسته و ربا خوارى را، که راهى براى تحصیل درآمد و افزایش سرمایه است، ناروا دانسته اند.

    آیات مزبور، به طور مطلق، جنس بیع را حلال، و جنس ربا را حرام کرده اند. از سوى دیگر، آیه یا روایتى که بر دخالت جنسیت در این حکم دلالت داشته باشد، نداریم. بنابراین، حکمى که براى بیع و ربا بیان شده، از احکام مشترک میان زن و مرد است; چنان که مرد مجاز است با دیگران قرارداد خرید و فروش امضا کند و از این طریق، تجارت کند و سودى ببرد، براى زن نیز چنین است.

    همچنین در برخى از آیات آمده است: (وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِل) (بقره: 188) (اموال یکدیگر را به باطل در میان خود نخورید); (وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِل إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاض مِّنکُمْ) (نساء: 29) (اى کسانى که ایمان آورده اید، اموال یکدیگر را به باطل نخورید، مگر اینکه تجارتى با رضایت شما انجام گیرد.) در این آیات، هرگونه تحصیل سرمایه از راه هاى غیرمشروع «اکل مال به باطل» دانسته و ممنوع اعلام شده است. مقصود از «اکل» در اینجا، هرگونه تصرف در اموال و نقل و انتقال غیر مجاز است.11 مصادیق «اکل مال به باطل» نیز در برخى از روایات، زراندوزى از طریق قمار و قسم دروغ دانسته شده است.12 مفسّران نیز در تفسیر آیه، به دست آوردن مال از طریقِ لهو و لعب، غصب و ظلم را «اکل مال به باطل» دانسته اند. ربا نیز، که مورد نهى آیات مى باشد، از مصادیق اکل مال به باطل است.13 جمله استثنائیه (إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاض) اشاره است به اینکه تصرّف در اموال، باید از یکى از راه هاى مجاز و شرعى انجام شود که همان تجارت با رضایت طرفین است.14

    در این آیات، ملاکِ ممنوعیت یا مشروعیت فعالیت اقتصادى، صادق بودن عنوان «اکل مال به باطل» یا «تجارة عن تراض» قرار داده شده است. تمام کارهایى که در عنوان «اکل مال به باطل» داخل باشند ممنوع، و کارهایى که مشمول «تجارة عن تراض» باشند مشروع خواهند بود. مصادیق «اکل مال به باطل» نیز در آیات و روایات بیان شده، ولى در هیچ یک از آن ها، فعالیت هاى اقتصادى زن در بیرون از خانه مصداق «اکل مال به باطل» دانسته نشده است. بنابراین، مشمول «تجارة عن تراض» و مشروع و مجاز خواهد بود.

    گروه سوم: آیات امر به کار و تلاش مادى

    دسته اى دیگر از آیات به رغم اینکه مشتمل بر واژگان رایج در اقتصاد و فقه نیستند، اما مى توان از آن ها جواز فعالیت اقتصادى و اشتراک میان زن و مرد را نتیجه گرفت; مانند آیات ذیل:

    ـ (وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْماً طَرِیّاً وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْکَ مَوَاخِرَ فِیهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)(نحل: 14); او کسى است که دریا را مسخّر ]شما [ساخت تا از گوشت آن بخورید و زیورى براى پوشیدن از آن استخراج کنید و کشتى ها را مى بینى که سینه دریا را مى شکافند تا شما ]به تجارت بپردازید و [از فضل خدا بهره گیرید; شاید شکر نعمت هاى او را بجا آورید.

    ـ (رَّبُّکُمُ الَّذِى یُزْجِى لَکُمُ الْفُلْکَ فِى الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً) (اسراء: 66); پروردگار شما کسى است که کشتى را در دریا براى شما به حرکت در مى آورد تا از نعمت او بهره مند شوید. او نسبت به شما مهربان است.

    ـ (وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلا مِّن رَّبِّکُمْ)(اسراء: 12); ما شب و روز را دو نشانه قرار دادیم، سپس نشانه شب را محو کردیم و نشانه روز را روشنى بخش ساختیم تا فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگى برخیزید.)

    ـ (وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ) (قصص: 73); و از رحمت اوست که براى شما شب و روز را قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشید و هم براى بهره گیرى از فضل خدا تلاش کنید و شاید شکر نعمت او را بجا آورید.

    ـ (فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِى الأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) (جمعه: 10); و هنگامى که نماز پایان گرفت در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بطلبید و خدا را بسیار یاد کنید، شاید رستگار شوید.

    ـ (لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلا مِّن رَّبِّکُمْ)(بقره: 198); گناهى بر شما نیست که از فضل پروردگارتان طلب کنید.

    مفسّران «ابتغاء فضل» را در جملاتِ «لتبتغوا من فضله»، «لِتبتَغوا فضلا مِن رَبّکم» و «وابتغوا من فضله» به تجارت و کسب و تلاش اقتصادى تفسیر کرده اند.15 از سوى دیگر، آیات یاد شده از جهت مخاطب اطلاق دارند بر این معنا که مخاطب در فعل «تبتغو» و «ابتغو» خصوص صنف مردان نیست، بلکه نظیر سایر خطاباتى که در قرآن شریف آمده اند، میان زن و مرد مشترکند، مگر در جایى دلیلى بر اختصاص آن به مردان داشته باشیم. همچنین از حیث نوع اشتغال نیز آیه در مقام بیان شغل خاصى نبوده است. از این رو، مى توان گفت: با توجه به ترغیب و تشویق عمومى، که از سوى خدا براى طلب فضل صادر شده است، هرگونه تلاش اقتصادى، که مشروع و مصداق «تِجَارَةً عَن تَرَاض» باشد، براى زن و مرد مجاز است. بدین روى، بر اساس این آیه، اصل اوّلى جواز انواع تصرّفات زن در طبیعت و معاملات و تجارات است، مگر آنچه به دلیل قطعى خارج شده است.

    ـ (هُوَ الَّذِى جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ ذَلُولا فَامْشُوا فِى مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِن رِّزْقِهِ) (ملک: 15); او کسى است که زمین را براى شما رام کرد، بر شانه هاى آن راه بروید و از روزى هاى خداوند بخورید. این آیه نیز از آیات مطلق است و انسان ها را به تصرف در طبیعت و فعالیت و تلاش اقتصادى امر مى کند. تعبیر «کلوا مِن رزقه» در این آیه، به گفته علّامه طباطبایى به معناى انواع طلب و تصرّف در زمین است.16 پس خوردن در اینجا به معناى جویدن و بلعیدن نیست، بلکه نظیر آیه (لا تأکلوا اَموالَکم بَینکم بالباطِل) (بقره: 188) به معناى تصرّف کردن است. بر اساس این تفسیر، آیه شریفه، به انسان ها گوشزد مى کند که ما زمین را به گونه اى آفریدیم که شما بتوانید با انواع تصرف در آن زندگى مادى خود را تأمین کنید و سپس به وسیله امر با واژه «کلو» انسان ها را به انواع کار و تلاش اقتصادى مثل صیادى، کشاورزى، دام دارى و انواع تصرفات در زمین براى بهرهورى از نعمت هاى الهى و استفاده از ارزاق آن ترغیب و تشویق کرده است. از سوى دیگر، امر به «کلو» اختصاص به صنف خاصى ندارد; استفاده از نعمت هاى الهى و تصرف در زمین و بهره گرفتن از آب ها و درختان و جنگل ها و حیوانات براى همه انسان هاست. نه در این آیه و نه در آیات دیگر و نه در روایات، دلیلى بر تخصیص آیه به مردان نیست. بلى، لفظ «کلو» جمع مذکر است، ولى پیش از این گفته شد که روش قرآن چنین است که معمولا احکام مشترک مرد و زن را با خطاب مذکر بیان مى کند.

    گروه چهارم: اشتغالات خاص

    گروه دیگر آیاتى است که مى توان از آن ها جواز اشتغال زنان به برخى از حرفه هاى خاص را اصطیاد کرد. تأکید بر این نکته ضرورى است که آیاتى که از آن ها یاد خواهد شد، در مقام بیان حرفه یا شغلى براى انسان ها نیست، بلکه در این دسته از آیات، انجام برخى از کارها مجاز اعلام شده است; کارهایى که اشتغال به آن ها در میان مردم عصر نزول رایج بوده و هم اکنون هم انسان هایى به آن کارها اشتغال دارند. با توجه به مجوّزى که قرآن براى انجام آن کارها به انسان ها داده و این اجازه را به گروه یا صنف ویژه اى اختصاص نداده است، مى توان جواز اشتغال زنان به آن کار را از دیدگاه قران استفاده کرد. این کارها عبارتند از:

    1. صیادى: (وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ) (مائده: 2) در آغاز سوره مائده، خداوند صید چهارپایان و خوردن گوشت آن ها را حلال کرده و فرموده است: (أُحِلَّتْ لَکُم بَهِیمَةُ الاَنْعَامِ.)سپس در آیه بعد، با جمله (غَیْرَ مُحِلِّى الصَّیْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ)، کسانى را که مشغول مناسک حج و در حال احرام هستند از شکار حیوانات منع کرده است. همچنین در آیات (لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ)(مائده: 95) و (حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُماً) (مائده: 96) ممنوعیت شکار در حال احرام را بیان کرده است. از خطاب آیات استفاده مى شود که این حکم، میان زن و مرد مشترک است. از این رو، شکار کردن براى زنان و مردانِ محرم، حرام است. در آیه دوم خطاب به همان کسانى که شکار برایشان حرام بود، فرموده است: (وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ); پس از خروج از احرام شکار کنید. امر در این آیه، به قرینه اینکه پس از دستور منع از شکار صادر شده است، فقط بر جواز این عمل دلالت دارد، نه بر بیش از آن و چون ممنوعان از این عمل زن و مرد بودند، پس این جواز نیز شامل هر دو دسته مى شود.

    ممنوعیت شکار براى زائران در خصوص حالت احرام و جواز این عمل پس از آن، نشانه آن است که شکار و صید حیوانات فى نفسه مبغوض و مورد نهى نیست. اگر صید حیوانات ذاتاً کار غیر مشروعى بود، از سوى قرآن براى این عمل در هیچ شرایطى مجوّز صادر نمى شد. از سوى دیگر، توجه قرآن به مسئله صید و تحریم آن براى زائران در حال احرام در آیات متعددى از این سوره،17 نشانه اهمیت این موضوع است و مى فهماند که این کار مورد ابتلاى جمع کثیرى از حاجیان بوده است; شکار حیوانات، گوشت مورد نیاز آنان را تأمین مى کرده و نوعى فعالیت و تلاش اقتصادى و تولید بوده است، نه یک کار تفریحى. بعید است به قرآنى که با شیوه ایجاز، تنها به تبیین مسائل ضرورى و مورد نیاز انسان ها مى پردازد چنین نسبتى داده و گفته شود در تمام آن آیات، به مسئله اى که براى تعداد انگشت شمارى، به عنوان سرگرمى مطرح بوده توجه کرده و حرمت آن را در آیات متعدد تکرار کرده است. بنابراین، آنچه به طور یقین از آیه به دست مى آید این است که شکار کردن پس از خروج از احرام جایز است. اکنون مى پرسیم: براى چه کسى؟ جواب آن است که آیه اطلاق دارد. پس حکمى که در آن آمده است براى همه است; زن باشد یا مرد. چگونه شکارى جایز است: شکار تفریحى یا شکارى که شغل و راه درآمد باشد؟ باز هم آیه اطلاق دارد. بنابراین، مى توان گفت: شکار کردن کارى است که هر یک از زن مرد مى تواند انجام دهند. قرآن نه تنها از این کار منعى نکرده، بلکه جواز آن را نیز به صراحت اعلام کرده و در این خصوص میان دو صنف زن و مرد تفاوتى قایل نشده است.

    2و3. ماهى گیرى و غوّاصى: (وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْماً طَرِیّاً وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا)(نحل: 14); او کسى است که دریا را مسخّر ساخت تا از آن گوشت تازه بخورید و زیورى براى پوشیدن از آن استخراج کنید. در این آیه، خداوند متعال با برشمردن برخى نعمت ها به دو نوع اشتغال اشاره کرده است: نخست ماهى گیرى; زیرا مقصود از خوردن گوشت تازه از دریا، گوشت ماهى است که متوقف بر صید آن است. بنابراین، تقدیر آیه چنین است: (... لتصطادوا و تأکلوا.) دوم غوّاصى و استخراج زیور آلاتى مانند لؤلؤ و مرجان از دریا. خطاب در این آیه نیز ناظر به گروه خاصى نیست. هر کسى، چه زن و چه مرد، مى تواند از دریا ماهى صید کند. نه در آیات و نه در روایات، کار شیلات به صنف مردان اختصاص داده نشده است. همچنین دلیلى بر اختصاص غوّاصى و پیدا کردن لؤلؤ و مرجان به مردان نداریم. از این رو، این عمل نیز به عنوان یک فعالیت اقتصادى به مردان اختصاص ندارد.

    4. دایگى: (فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُن) (طلاق: 6) در این آیه، به مردانى که زن خود را طلاق داده اند و کودک شیرخوار دارند و مادر کودک حاضر است به آن شیر دهد، امر کرده که اگر زنان به فرزندان شما شیر دادند، مزد آنان را بدهید. سپس در دنباله آیه مى فرماید: (... وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى); و اگر به توافق نرسیدید، زن دیگرى شیر دادن او را به عهده مى گیرد. مفسّران در معناى آیه گفته اند: اگر زن و مرد در شیر دادن به کودک با هم به توافق نرسیدند، به این صورت که یا زن حاضر نیست به کودک شیر بدهد و یا اجرتى بیش ازمعمول مى خواهد، در این صورت، بر پدر کودک لازم است براى تغذیه کودک، دایه بگیرد تا طفل آسیب نبیند.18

    دایگى و شیر دادن به کودکانى که مادرانشان شیر نداشتند یا از دنیا رفته بودند در زمان هاى گذشته، میان زنان معمول بوده; چنان که حلیمه سعدیه و چند تن از زنان دیگر، براى همین کار به مکّه آمدند.19 دایه ها در برابر خدمتى که ارائه مى کردند و به کودک شیر مى دادند مزد دریافت مى کردند. قرآن نه تنها از این کار نهى نکرده و مزدى را که در مقابل این عمل گرفته مى شود اکل مال به باطل ندانسته، بلکه خود به پدران بچه ها امر کرده است: در صورتى که براى شیر دادن با مادر کودک به توافق نرسیدید، دایه بگیرید. بنابراین، دایگى نیز مى تواند به عنوان یکى از اشتغالاتى باشد که ویژه زنان است و قرآن به آن اشاره کرده است.

    5. دام دارى: (وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَیْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِى حَتَّى یُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَیْخٌ کَبِیر)(قصص: 23); و هنگامى که به چاه آب مدین رسید، گروهى از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب مى کنند و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند. به آن دو گفت: کار شما چیست؟ گفتند: ما آن ها را آب نمى دهیم تا چوپانان همگى خارج شوند و پدر ما پیرمرد کهنسالى است. از این آیه، چند نکته استفاده مى شود:

    نخست اینکه از تعبیر «لا نَسقى»، که فعل مضارع است و بر استمرار دلالت دارد، فهمیده مى شود آب دادن به گوسفندان کار روزمره و همیشگى آنان بوده است. جمله «و ابونا شیخ کبیر» نیز مؤیّد همین مطلب است; زیرا کنایه از آن است که فرد دیگرى را براى این انجام این کار نداریم. بنابراین، کار سیراب کردن گوسفندان را خود انجام مى دهیم.

    دوم اینکه گرچه در آیه سخنى از چوپانى دختران حضرت شعیب(علیه السلام) نیست، اما از اینکه گفتند: (لاَ نَسْقِى حَتَّى یُصْدِرَ الرِّعَاء وَ أَبُونَا شَیْخٌ کَبِیر)، مى توان به دست آورد که همه کارهاى گوسفندان، که یکى از آن ها آب دادن بوده و یکى هم به چرا بردن بوده، به عهده دختران بوده است; زیرا اگر دختران شعیب مى گویند پدر ما پیر سال خورده است، کنایه است از اینکه کسى را براى آب دادن نداریم. پس حتماً کسى را براى چرانیدن و علوفه دادن هم نداشته اند. از این رو، بعید است بگوییم کار دختران فقط آب دادن بوده است. اینکه حضرت شعیب(علیه السلام)، به حضرت موسى(علیه السلام)گفت: مى خواهم یکى از این دو دخترم را به همسرى تو درآورم، به این شرط که هشت سال براى من کار کنى و اگر تا ده سال افزایش دهى محبتى از ناحیه توست20... برخى از مفسّران گفته اند: او را براى چوپانى اجیر کرد.21 این امر نیز شاهدى است بر اینکه پیش از موسى، کار چوپانى گوسفندان را دختران انجام مى دادند.

    البته ممکن است گفته شود عمل دختران شعیب(علیه السلام)نمى تواند مستند جواز این گونه کارها براى زنان باشد; زیرا دختران حضرت شعیب(علیه السلام) از باب ضرورت و نبود فرد دیگرى دست به این عمل مى زدند. بنابراین، وقتى حضرت موسى(علیه السلام)از آنان مى پرسد: براى چه اینجا ایستاده اید، آنان مقصود خود را گفتند و با این جمله که «پدر ما پیر سال خورده است»، عذر خود را نسبت به انجام این کار ذکر کردند و آن را به عنوان یک ضرورت براى خود بیان نمودند. بنابراین، کار کردن دختران حضرت شعیب(علیه السلام)در بیرون از خانه به سبب شرایط ویژه خانه آنان بود، نه اینکه در شرایط عادى، آنان این کار را انتخاب کرده باشند.

    شواهد روایى بر جواز فعالیت هاى اقتصادى زنان

    زنان فراوانى در صدر اسلام در زمان پیامبر گرامى و ائمّه اطهار(علیهم السلام) به فعالیت هاى اقتصادى اشتغال داشتند22 و ائمّه اطهار(علیهم السلام) نه تنها آنان را از کار و تلاش نهى نمى کردند، بلکه در برخى موارد، لحن سخن یا طرز برخورد پیامبر یا امام با زنان شاغل به گونه اى بود که تشویق به ادامه کار نیز از آن استفاده مى شود. این کارها عبارتند از:

    1. بافندگى: ام حسن نخیعه مى گوید: حضرت على(علیه السلام)در راه به من برخورد کرد و فرمود: ام حسن، به چه کارى مشغولى؟ گفتم: بافندگى مى کنم. امام به من فرمود: بدان که حلال ترین کسب است.23 بنابراین نقل، امام با دیدن ام حسن در ابتدا، از شغل او سؤال کرد که حاکى از مشروعیت اشتغال براى زنان است، و دیگر آنکه وقتى ام حسن در جواب امام عرض کرد: به بافندگى اشتغال دارم و از این راه ارتزاق مى کنم، امام نه تنها او را از این حرفه منع نکرد، بلکه با این جمله که «حلال ترین کسب است»، او را بر این ادامه اشتغال به این حرفه تشویق کرد. بنابراین، اشتغال زنان به حرفه هایى که از نظر اسلام حلال شمرده شده، مجاز بلکه مطلوب است.

    2. نوحه خوانى: حنان بن سدیر گوید: در محله ما زنى بود که کنیزى نوحه خوان داشت. این زن از طریق نوحه خوانى کنیزش، زندگى خود را اداره مى کرد. وى نزد پدرم آمد و گفت: تو مى دانى که زندگى من از جانب خدا و به وسیله نوحه خوانى این جاریه تأمین مى شود. دوست دارم از امام صادق(علیه السلام) بپرسى که اگر این کار حلال است، ادامه بدهم، و گر نه کنیز را بفروشم و از بهاى آن زندگى کنم تا خدا فرجى برساند. پدرم گفت: پرسش این مسئله از امام براى من سخت است. او اضافه مى کند: وقتى خدمت امام رسیدیم، خودم از امام درباره مسئله آن زن پرسش کردم. امام فرمود: آیا براى اجرت شرط مى کند یا نه؟ گفتم: به خدا قسم، نمى دانم شرط مى کند یا نه. حضرت فرمود: به آن زن بگو: شرط نکن و هر چه دادند قبول کن.24 در این روایت نیز نوحه خوانى زن مورد تأیید امام قرار گرفته است. اگر اشتغال زن به نوحه خوانى غیر مجاز بود، آن حضرت وى را از این کار نهى مى فرمود.

    لازم به ذکر است اینکه امام در جواب پرسش کننده گفتند: براى کارش اجرتى تعیین نکند و هر چه دادند قبول کند، دلیل بر حرمت این کار و تحصیل درآمد از این طریق نیست; زیرا اگر چنین بود، امام مستقیماً او را از ادامه آن کار برحذر مى داشت. اگر به صورت استلزام نهى اى از کلمات امام فهمیده شود، مربوط به تعیین اجرت است به اصل عمل. عدم تعیین مزد نیز به احتمال قوى به سبب ویژگى کار است، نه خصوصیت نوحه خوان و جنسیت وى که زن است یا مرد.

    آرایشگرى: ابن ابى عمیر با واسطه، از امام صادق(علیه السلام)نقل مى کند: یکى از زنانى که به آرایشگریى بانوان اشتغال داشت، بر پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) وارد شد. پیامبر اکرم به وى فرمود: آیا شغلت را رها کرده اى یا بر آن باقى هستى؟ زن گفت: اى رسول گرامى، بر شغلم باقى هستم و ادامه مى دهم، مگر آنکه مرا از آن نهى کنى تا کنار بگذارم. حضرت نه تنها او را از آن کار منع نکرد، بلکه اجازه فرمود به کارش ادامه دهد و او را به برخى از آداب این کار نیز راهنمایى فرمود.25

    عطر فروشى: حسین بن زید هاشمى از امام صادق(علیه السلام)روایت کرده است که زنى به نام زینب عطاره نزد زنان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)آمد. پیامبر وارد خانه شد و او را نزد همسرانش دید. به وى فرمود: منزل ما را خوشبو کردى. زینب عرض کرد: منزل به بوى شما معطّرتر است. پس از این سخنان، پیامبر(صلى الله علیه وآله) برخى از آداب و احکام خرید و فروش را براى وى بیان فرمودند.26 چنان که از این روایت استفاده مى شود، نه تنها پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)با اشتغال زینب به عطر فروشى مخالفتى نکرد، بلکه با حسن رفتار خود با وى و با بیان برخى از آداب معامله،27 او را نسبت به ادامه آن کار تشویق کرد.

    نتیجه

    از آیات و شواهد روایى یاد شده مى توان استفاده کرد که اسلام نسبت به اشتغال زنان دید منفى ندارد و کار و تلاش اقتصادى را در خانه یا در بیرون از خانه براى زن ممنوع نکرده است. اگر آیه شریفه (لاَ تأکلوا اموالکُم بینکُم بِالباطلِ) از برخى از معاملات نهى کرده و آن را باطل دانسته، براى همه است و تفاوتى میان زن و مرد نیست. جنسیت در هیچ یک از انواع معاملات و تجارات، دخالت ندارد. این گونه نیست که زن به دلیل جنسیت، از برخى از معاملات ممنوع، و مرد مجاز باشد. به همین سبب مى بینیم در کتاب هاى فقهى، زنان از تجارت یا قرادادى استثنا نشده یا از اختیار شغل خاصى منع نگردیده اند. بلى، کارهایى همچون قضاوت، ولایت و رهبرى و امامتِ جماعت28 براى زن ممنوع است، اما این ها تخصصاً از موضوع بحث خارج هستند; زیرا در فرهنگ اسلامى، به هیچ یک از این امور به عنوان شغل نگاه نمى شود تا گفته شود در اسلام برخى از شغل ها ویژه مردان است و زنان را در آن راهى نیست.

    تذکر این نکته نیز ضرورى است که آنچه به عنوان دیدگاه قرآن، در ارتباط با اشتغال زنان بیان شد مربوط به نفس کار و تلاش اقتصادى و بیان جواز این عمل براى زنان است. اما اینکه زنان براى حضور در محل کار چه شرایطى را باید رعایت کنند، چه شغلى براى زن شایسته تر است، کدام کار با حالت روحى و جسمى زن متناسب است، حق تقدّم با کارِ خانه است یا بیرون، در صورت تزاحم میان رسیدگى به فرزندان و همسر و اشتغال به کار بیرونى، ترجیح با کدام است، این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر، که بیان آن ها در این مختصر نمى گنجد، باید در جاى خود به طور جداگانه بحث شود. اما اجمالا تذکر داده مى شود، که بر اساس آموزه هاى دینى، خانواده در اسلام اصلى بنیادین بوده و حفظ و حراست از آن لازم است. زن رکن خانواده و مظهر خالقیت خدا و وظیفه تولید نسل و پرورش و تربیت آن را بر عهده دارد. حق اشتغال زن، نباید سبب از هم پاشیدن خانواده یا کنار گذاشتن وظیفه پرورش نسل سالم شود. بنابراین، در مواقع تزاحم بین کار و ازدواج، یا کار و رسیدگى به وظایف همسرى و پرورش کودک، و عدم امکان جمع بین آن ها، خانواده مهم تر است و بر اساس اصل تقدیم اهم بر مهم، در امور متزاحم باید اشتغال زن فداى حفظ خانواده شود.


    پى نوشت ها

    1ـ منوچهر فرهنگ، فرهنگ بزرگ اقتصادى، تهران، البرز، 1371.

    2ـ مرتضى قره باغیان، فرهنگ اقتصادى و بازرگانى، چ دوم، رسا، 1376.

    3ـ دکتر سیاوش مریدى و على رضا نوروزى، فرهنگ اقتصادى.

    4و5ـ محمدولى کیانمهر، «تأثیر اشتغال زنان بر خانواده»، مجله کار و جامعه، ش 23 (آذر و دى 1378).

    6ـ ابن منظور، لسان العرب، بیروت / فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، چ دوم، تهران، ناصر خسرو، ج 3، ص 258.

    7ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 3، ص 258.

    8ـ سید محمدحسین طباطبائى، المیزان، قم، انتشارات اسلامى، ج 5، ص 152.

    9ـ بقره: 43،45،83،110.

    10ـ «وَمَا آتَیْتُم مِّن رِّباً لِّیَرْبُوَ فِى أَمْوَالِ النَّاسِ فَلاَ یَرْبُو عِندَ اللَّه» (روم: 39) «یَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَیُرْبِى الصَّدَقَاتِ» (بقره: 276) «الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِى یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسّ» (بقره: 272) «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِىَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنتُم مُؤْمِنِینَ» (بقره: 278) «یَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَیُرْبِى الصَّدَقَاتِ» (بقره: 276).

    11ـ ر.ک: سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 2، ص 51.

    12ـ ر.ک: فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 2، ص 24 / محقق اردبیلى، زبدة البیان، تحقیق محمدباقر بهبودى، مکتبة المرتضویة، ص 427 / محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، تهران، اسلامیه، 1350، ج 5، ص 122.

    13ـ ر.ک: على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، چ سوم، قم، دارالکتب، ج 1، ص 136.

    14ـ ر.ک: محقق اردبیلى، پیشین، ص 427.

    15ـ ابن کثیر القرشى، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالمعرفه، 1412 ق، ج 3، ص 54 / محمدبن احمد قرطبى، الجامع الاحکام القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1415 ق، ج 10، ص 290 / ابن جوزى، زاد المسیر، ج 5، 44 / راغب اصفهانى، مفردات فى غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، 1404 ق، ص 381 / محمد بن جریر طبرى، جامع البیان عن تأویل أى القرآن، بیروت، دارالفکر، 1415 ق، ج 15، ص 153 / سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 13، ص 152 / مولى محسن فیض کاشانى، تفسیر صافى، تحقیق حسین اعلمى، چ دوم،قم، الهادى، 1416 ق، ج 3، ص 181.

    16ـ مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر آیه گفته است: «والمعنى هو الذى جعل الارض مطاوعة منقادة لکم یمکنکم ان تستقرّوا على ظهورها و تمشوا فیها تأکلون من رزقه الّذى قدّره لکم بانواع الطلب و التصرّف فیها.» (سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 20، ص 13.)

    17ـ «غَیْرَ مُحِلِّى الصَّیْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ» (مائده: 1)، «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ» (مائده: 95)، «حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُماً» (مائده: 96).

    18ـ فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج 10، ص 48 / سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 19، ص 317 / ابن جوزى، پیشین، ج 8، ص 45 / محمدبن احمد قرطبى، پیشین، ج 18، ص 169 / محمدبن حسن طوسى، التبیان فى تفسیر القرآن، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملى، مکتب الاعلام الاسلامى، 1409 ق، ج 10، ص 37.

    19ـ ر.ک: محمدهادى یوسفى غروى، تاریخ تحقیقى اسلام، ترجمه حسین على عربى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره)، 1382، ج 1، ص 222.

    20ـ «قَالَ إِنِّى أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَىَّ هَاتَیْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِى ثَمَانِىَ حِجَج فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِندِکَ» (قصص: 27).

    21ـ ر.ک: محمدبن حسن طوسى، پیشین، ج 8، ص 145 / محمد شیخعلى شریف لاهیجى، تفسیر شریف لاهیجى، تهران، علمى،1363، ج 3، ص 68.

    22ـ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 3، ص 503 / محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 5، ص 86 و 119.

    23و24ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 5، ص 151 / ج 5، ص 86.

    25ـ «فقال لها: افعلى فإذا مشطت فلا تجلى الوجه بالخرق فإنها تذهب بماء الوجه ولا تصلّى الشعر بالشعر.» (همان، ص 119.)

    26ـ همان، ص 151.

    27ـ فقال لها رسول الله(صلى الله علیه وآله): إذا بعتِ فأحسنى ولا تغشّى فإنّه أتقى لله وأبقى للمال.» (همان، ص 151).

    28ـ البته اگر مأموم زن باشد، امامت زن به فتواى برخى مراجع مجاز است.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    طاهری نیا، احمد.(1383) فعالیت اقتصادى زنان از دیدگاه قرآن. ماهنامه معرفت، 13(8)، 72-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمد طاهری نیا."فعالیت اقتصادى زنان از دیدگاه قرآن". ماهنامه معرفت، 13، 8، 1383، 72-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    طاهری نیا، احمد.(1383) 'فعالیت اقتصادى زنان از دیدگاه قرآن'، ماهنامه معرفت، 13(8), pp. 72-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    طاهری نیا، احمد. فعالیت اقتصادى زنان از دیدگاه قرآن. معرفت، 13, 1383؛ 13(8): 72-