معرفت، سال چهاردهم، شماره اول، پیاپی 88، فروردین 1384، صفحات 68-

    دین و خشونت در تورات1

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    دیالکتیک

    دین و خشونت در تورات1

    نویسنده: دکتر عبدالغنی عماد

    مترجم: عبدالحسین ابراهیمی

    تحلیل هویّت یهود بدون توجه به ریشه خشونت آن به شیوه اسرائیلی ـ صهیونیستی‏اش در عصر حاضر، امکان‏پذیر نیست. همچنین بدون افشای اصالت توراتی و تلمودی آن ـ که تشکیل‏دهنده اصول معرفت‏شناختی حاکم بر شیوه‏های رفتاری گروه‏های یهودی است و به واکنش‏های آنان جهت می‏دهد ـ نمی‏توان به بررسی شخصیت یهود پرداخت.

    اگر اندیشه یهود را از طریق تجلّیات آن در گفتمان تورات رایج در میان آنان بررسی کنیم، شگفت‏زده می‏شویم. این امر به سبب آراء و نظریاتی است که جامه تقدّس پوشیده و مدّعی‏اند که منشأ آسمانی دارد، در حالی که چیزی جز تعصّب و عناد و کینه نیست و صرف‏نظر از جعلی یا غیر جعلی بودن آن، در اندیشه و اعتقاد هر ملتی نامتعارف و غیرمعمول می‏نماید.

    تورات و مسئله قوم برگزیده

    تورات کنونی و رایج در میان یهود، تنها اندوخته فکری است که شریعت و کتاب مقدّس آنان را آبیاری می‏کند و به عهد عتیق مشهور است تا از عهد جدید بازشناخته شود. تورات از 31 سفر تشکیل شده است که به سه بخش منقسم می‏گردد.

    بخش اول که دارای پنج سفر است و عبارتند از:

    1. سفر پیدایش؛ 2. سفر خروج؛ 3. سفر لاویان؛ 4. سفر اعداد؛ 5. سفرتثنیه.

    «کتب پنج‏گانه موسی» نیز به این اسفار اطلاق می‏گردد و به یونانی، «پنتاتیک» (Pentatichus) یعنی کتاب‏هایی که دارای اسفار پنج‏گانه‏اند نامیده می‏شود. عهد عتیق بر اساس محتوای هر سفر تنظیم شده است.

    سفر اول، «تکوین» است که توصیف حاکمان و آغاز جهان و قوم برگزیده را به نوعی خاص دربر دارد.

    سفر دوم، «خروج» است که درباره خروج افرادی به نام «بنی‏اسرائیل» از مصر و در مورد وحی بر کوه سینا صحبت می‏کند.2

    سفر سوم،«لاویان» است که دارای آداب کاهنان فرزندان لاوی است.

    سفر چهارم، «اعداد» است که آمار قوم «برگزیده» را دربر دارد و در آخر، سفر تثنیه قرار دارد که «سفر اشتراع» نیز خوانده می‏شود و به نظر می‏رسد تکرار و تکمیل‏کننده شریعت حضرت موسی(ع) باشد. این دو سفر اخیر به توصیف پیروزی حضرت موسی(ع) در قسمت شرق اردن و توزیع سرزمین‏های مشرف بر آن می‏پردازند.

    بخش دوم «نبیئیم» یعنی انبیاء نام دارد و شامل تاریخ اسراییل از زمان ورود یوشع بن نون به فلسطین تا انهدام معبد و نیز شامل سفر «یوشع» می‏شود که جزئیات ورود به فلسطین و تقسیم سرزمین‏ها در میان اسباط را بیان می‏کند. پس از آن، سفر «داوران» ـ که از زمان وفات یوشع تا تولد سموئیل بودند ـ و کتاب «اول و دوم سموئیل» و به دنبال آن، کتاب «اول و دوم پادشاهان» قرار دارد. پس از آن، کتاب «اول و دوم تواریخ ایّام» و در ادامه، چهارده کتاب دیگر قرار دارند که در مورد پیامبران متأخّر بحث می‏کنند (اِشعیا، اِرمیا، حزقیال، یوئیل، عاموس، عوبدیا، یونس، ناحوم، حَبَقوق، صَفَنیا، حَجَّی، زکریا و ملاکی.)

    بخش سوم «کتوبیم» یعنی کتاب‏ها نام دارد که شامل دوازده سفر است و عبارتند از: «مزامیرداود»، «امثال سلیمان»، «ایّوب»، «غزل غزل‏ها»، «روت»، «هوشع»، «مراثی ارمیا»، «جامعه»، «استر»، «دانیال»، «عزرا» و «نحمیا».

    دین رایج یهود، دین کهانت است؛ چون کاهنان واسطه بین یهود و خدایشان یهوه هستند. شغل کهانت در نظر یهود، وراثتی است؛ زیرا این امر طبق نصّ تورات، در نسل هارون یعنی »لاویان« منحصر است.

    نویسنده عهد عتیق کیست؟ برخی می‏گویند که نویسنده همه این اسفار «خدا» است، با وجود اینکه توسط بشر نوشته شده است. اما خواننده بدون هیچ زحمت زیادی متوجه می‏شود که عهد عتیق مجموعه ناهماهنگی از متون است که بشر در طول 9قرن آن را از اصل خود تغییر داده و اجزایی بر اجزای پیشین افزوده است، به‏گونه‏ای که متخصّصان در نهایت شایستگی و بی‏طرفی، آن را اثبات نموده‏اند.3

    ما در صدد بررسی کل تورات نیستیم، بلکه در اندیشه‏هایی از تورات که خشونت را تقویت می‏کند و در آنچه صهیونیست معاصر ادعا می‏کند که اعمالش الهام گرفته از آن است، بحث می‏نماییم.

    بحثی نیست که در تورات تحریف بزرگی توسط کاهنان و پیامبران دروغین صورت گرفته و این کتاب انباشته‏ای از شیوه‏های زیاده‏خواهی و کینه و تنفّر و نژادپرستی است که آنان را با دیگر ملت‏ها دشمن کرده است.

    یهود، دشمنی است که ظاهر تعالیم و اعتقادات را گرفته و به آن جنبه تقدّس داده و متأسفانه این کار به دست مسیحیت ـ که عهد عتیق به همراه عهد جدید، کتاب مقدّسشان به شمار می‏رود ـ انجام شده است، با وجود اینکه در معنا و محتوای آن در اشکال گوناگون، فریب‏کاری و قتل و خشونت اختلافات روشنی وجود دارند.

    تورات در موارد گوناگونی، از متون اسفار خود، در وصف یهود قایل است که آنان «قوم برگزیده خدا» و غیر آنان «گوییم»4 هستند و همین اندیشه برگزیده بودن است که به موهومات عقیدتی متحوّل گشته و بر ممتاز بودن، برگزیده بودن، دشمنی و تقدّس تکیه دارد.

    توهّم «قوم برگزیده» در ضمیر یهود نفوذ کرده و بچه‏هایشان از دوران کودکی با آن پرورش می‏یابند: «زیرا تو برای یهوه، خدایت، قوم مقدّس هستی و خداوند تو را برای خود برگزیده است تا از جمیع امّت‏هایی که بر روی زمین‏اند به جهت او، قوم خاصّ باشی.»5

    همچنین معتقدند که قومی ممتازند: «من یهوه قدّوس هستم و شما را از امّت‏ها ممتاز کرده‏ام تا از آنِ من باشید».6

    اما برتری‏جویی بر دیگر ملت‏ها، چنان‏که در تورات آمده، یک عمل عبادی است: «غریبان برپا شده، غلّه‏های شما را خواهند چرانید... و شما کاهنان خداوند نامیده خواهید شد... دولت امّت‏ها را خواهید خورد و در جلال ایشان فخر خواهید نمود.»7

    روحیه دشمنی یهود در سخن خدایشان، یهوه، متجلّی است: «پس شما با ساکنان ایشان عهد مبندید».8

    همچنین آنان را چنین بشارت می‏دهد: «هیچ انسانی رودرروی شما نمی‏ایستد؛ چون یهوه، خدای شما، چنان‏که وعده داده است، ترس و وحشت شما را بر هر سرزمینی که وارد آن می‏شوید، افکنده است».

    آنان قوم مقدّسی هستند که دشمنی با آنان دشمنی با خداست: «در میان شما خواهم خرامید و خدای شما خواهم بود و شما قوم من خواهید بود.»9 «زیرا تو برای یهوه، خدایت، قوم مقدّس هستی».10

    این‏گونه متون به واسطه قوم برگزیده و ایمان به نژاد و قوم برتر، منجر به رشد دیدگاه نژادپرستی گشت، تاریخ ویژه‏ای برای آن نوشته شد، در ملت‏های دیگر ادغام نمی‏شوند، گرچه نسل اندر نسل در میان آنان زیست نمایند.

    واقعیت آن است که این نوشته‏ها اسطوره «قوم برگزیده» را با محتوای نژادپرستی آن بنیان نهاد؛ چون راویان تورات پیمان‏هایی قطعی از قول خداوند نقل می‏کنند: «در آن روز، خداوند با ابرام عهد بست و گفت: این زمین را از نهر مصر تا به نهر عظیم ـ یعنی نهر فرات ـ به نسل تو بخشیده‏ام».11

    این وعده به عنوان امر لازم‏الاطاعه الهی صادر می‏شود: «موسی بنده من از دنیا رفت. هم‏اکنون برخیز و به همراه این قوم از نهر اردن به سوی سرزمینی که آن را به بنی‏اسرائیل عطا نمودم، عبور کن. هر جا که کف پای شما به آنجا رسید آن را به شما بخشیدم؛ چنان‏که به موسی گفتم».12

    و این نص به عنوان یک فرمان برای یوشع نبی صادر می‏شود و وعده حکومت بر این سرزمین یک وعده فراتاریخی است: «زیرا همه این سرزمینی را که می‏بینی، به تو بخشیدم تا الی‏الابد در آن سلوک نمایی».13

    از این متون چنین استفاده می‏شود که گویا سند مالکیت قانونی یا مدارک «تابور» است که نزد یهود از سوی یهوه، صاحب وحی الهی ـ که وظایف خدایی را فقط به قوم خود محصور می‏کند ـ صادر شده است.

    این عهد و پیمان محدود به زمان نیست، بلکه میراثی تاریخی برای نسل‏هاست: «آن‏گاه خداوند جمیع امّت‏ها را از حضور شما اخراج خواهد نمود و شما امّت‏های بزرگ‏تر و قوی‏تر از خود را تسخیر خواهید نمود. هرجایی که کف پای شما بر آن گذارده شود، ازآن شما خواهد بود.از بیابان و لبنان و از نهر فرات تا دریای غربی، حدود شما خواهد بود.»14

    این کار به فرمان خداوند صورت می‏پذیرد. منظور از مرزها ـ که اسرائیل کنونی از ترسیم و تعیین آن فرار کرده و آن را مجمل و مبهم باقی می‏گذارد ـ گاهی «هرجایی که کف پای شما بر آن گذارده شود« است و گاهی »از نهر مصر تا به نهر عظیم؛ یعنی نهر فرات».

    بنابر نقل توراتیان، تاریخ به گونه‏ای است که سراسر عهد و پیمان و اسطوره است. بررسی متون کهن نشان می‏دهد همه اقوام وعده‏هایی مشابه از خدایان دریافت کرده‏اند و از حتّیان گرفته تا دیگران، به آن‏ها اجازه می‏دهد تا در زمین، از ابتدای بین‏النّهرین تا مصر ساکن شوند. از این‏رو، می‏بینیم بر بالای هرم دهکده «کرنک» در مصر، که تحوتمس سوم (1475ـ1480ق.م) در آن اقامت داشت، خداوند چنین تصریح می‏کند: »من سکونت در این شهر را به تو بخشیدم، من آمدم و در تخریب اراضی غرب، حق را به تو عطا نمودم.»

    در نظر بابلیان، راجع به کار آفرینش می‏بینیم که خدای «مردوک» سهم هر یک را معیّن نموده و دستور ساختن بابل و معبدش را صادر می‏کند و حتّیان برای الهه خورشید چنین می‏سرودند: «تو در آرامش آسمان و زمین بیدار می‏مانی و مرزهای بلاد را تعیین می‏کنی».

    از این‏رو، تعجبی ندارد که وعده تورات به همین سیاق باشد. این وعده به گروه‏هایی از صحرانشینان مهاجر ارائه شده بود و سپس جنبه سیاسی، نظامی و قومی به خود گرفت. عقل نمی‏پذیرد که این وعده‏ها دارای اعتبار قانونی باشند؛ همان‏گونه که اگر با سند شرعی صادر شده از قلمرو ملک الهی بودند، اعتباری نداشتند.

    امروزه هیچ گروهی حق ندارد سرزمین‏ها را با تکیه بر اسطوره، به یکدیگر ملحق نماید. در غیر این صورت، باید نقشه جهان را از نو ترسیم کنیم.

    تئوریزه‏کردن خشونت و تقدیس آن

    ندای تورات زمانی به اوج افراط و خشونت می‏رسد که بر مصادره سرزمین دیگر ملل و مباح دانستن خون و مال و ناموسشان تأکید می‏ورزد. تورات پر از اسنادی است که بر پرورش تجاوزکارانه متّکی بر خشونت اصرار می‏ورزد و پدیدآورنده اصلی آداب و شعائر دینی و زیاده‏طلبی‏های یهود در برابر ملت‏هاست.

    قواعد جنگ در عهد عتیق در سفر «تثنیه»15 گردآوری شده و بیان‏کننده چگونگی استیلا بر شهرها و شیوه برخورد با اهالی آن است که برای رهبران صهیونیستی به صورت منبع و قانون و منشأ الهام و وحی در آمده است: «چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی، آن را برای صلح ندا بکن و اگر تو را جواب صلح بدهد و دروازه‏ها از برای تو بگشاید، آن‏گاه تمامی قومی که در آن یافت شوند به تو جزیه دهند و تو را خدمت نمایند، و اگر با تو صلح نکرده با تو جنگ نمایند، پس آن را محاصره کن و چون یهوه، خدایت، آن را به دست تو بسپارد، جمیع ذکورانشان را به دم شمشیر بکش، لیکن زنان و اطفال و بهایم و آنچه در شهر باشد ـ یعنی تمامی غنیمتش ـ را برای خود به تاراج ببر و غنایم دشمنان خود را که یهوه، خدایت، به تو دهد، بخور».16

    بدین‏سان، تورات در موارد گوناگونی داستان‏های جنگ را به هم می‏بافد و همه با منطق «تحریم» با شهرها برخورد می‏نمایند و چنان‏که از بسیاری از اسفار به دست می‏آید، اصطلاح «تحریم» معرّب و ترجمه مبهم واژه «کشتار جمعی» است.

    پیامبر و شمشیر!

    انبیای تورات به بی‏رحمی و خشونت شناخته می‏شوند؛ چنان‏که یوشع بن نون هنگام ورود به «اریحا» این بی‏رحمی را اعمال می‏کند: «و هر آنچه در شهر بود، از مرد و زن و جوان و پیر و حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاک کردند».17

    تورات رایج در میان یهود، نقل می‏کند که موسی(ع) در زمان پیروزی بر مدیانیان چنین گفت: «پس الان هر ذکوری از اطفال را بکشید و هر زنی را که مرد را شناخته و با او هم‏بستر شده باشد، بکشید، و از زنان، هر دختری را که مرد را نشناخته و با او هم‏بستر نشده، برای خود زنده نگاه دارید.»18

    خداوند به موسی(ع) چنین سفارش می‏کند: «جمیع ساکنان زمین را از پیش روی خود اخراج نمایید و تمامی صورت‏های ایشان را خراب کنید و تمامی بت‏های ریخته شده ایشان را بشکنید و همه مکان‏های بلند ایشان را منهدم نمایید».19

    از دیدگاه آنان، موسی(ع) اصول قواعد نظامی اسرائیلی را که نسل‏های بعدی طبق آن عمل نمودند، وضع کرده است و پس از وفات وی، یکی از پیروانش یوشع بن نون ـ که فرمانده نظامی عملیات جنگی سرزمین کنعانی فلسطین شد ـ جانشین او گردید و پس از آن به سبب شیوه وحشیانه‏اش به صورت الگویی تاریخی درآمد که از آن دنباله‏روی می‏شود. بنابراین، تورات در سفر «یوشع» (که به عنوان الگو مطرح است) چنین نقل می‏کند: «و واقع شد که چون اسرائیل از کشتن همه ساکنان عای در صحرا و بیابانی که ایشان را در آن تعاقب می‏نمودند، فارغ شدند و همه آن‏ها از دم شمشیر افتاده هلاک گشتند، تمامی اسرائیل به عای برگشته، آن را به دم شمشیر کشتند و همه آنانی که در آن روز از مرد و زن افتادند، دوازده هزار نفر بودند؛ یعنی تمامی مردمان عای... پس یوشع عای را سوزانید و آن را توده ابدی و خرابه ساخت که تا امروز باقی است.»20

    یوشع پس از استیلا بر شهر «عای»، اقدام به جنگ با ساکنان «مقّیده» نمود و در اینجا تورات، چنین می‏پندارد که خداوند با معجزاتش دخالت نمود و نگذاشت خورشید غروب کند تا یوشع کار خونین و وحشیانه‏اش را به پایان برساند.

    یوشع در آن روز از «مقّیده» شروع نمود و پادشاه آنجا و هر ذی‏نفسی را که در آن بود، زد و هیچ‏کس را باقی نگذاشت.21 با «لبنه» و «لاخیش» و همچنین با «جازر»، «عجلون»، «حبرون»، «دبیر»، همه کوهستان جنوب، «هامون» و وادی‏ها و جمیع ملوک آنجا همین‏گونه رفتار نمود.22 داود نیز با دشمنانش چنین کرد.23

    خدای سنگ‏دل و خشونت مقدّس!

    یهود به خداوند متعال جسارت نموده، چنین تصوّر می‏کند که در کشتی و درگیری با یعقوب وارد شده و سرانجام، یعقوب در سپیده‏دم بر خداوند پیروز گشته و تا برکت را از او نگرفته او را رها نکرده است! «گفت: تا مرا برکت ندهی، تو را رها نکنم. به وی گفت: نام تو چیست؟ گفت: یعقوب. گفت: از این‏پس، نام تو یعقوب خوانده نشود، بلکه اسرائیل؛ زیرا که با خدا و با انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی».24

    طبق این بیان، اسرائیل نیرویی مقدّس دارد که خداوند به آن برکت داده است؛ خدایی که او را به صورت الهه‏ای بی‏رحم تصوّر می‏کنند: «پس امروز بدان که یهوه، خدایت، اوست که پیش روی تو مثل آتش سوزنده عبور می‏کند و او ایشان را هلاک خواهد کرد و پیش روی تو ذلیل خواهد ساخت. پس ایشان را اخراج نموده، به زودی هلاک‏خواهی نمود؛ چنان‏که خداوند به تو گفته است».25

    از این‏رو، وقتی خداوند ـ جلّ‏جلاله ـ سنگ‏دل و خشن باشد، بندگانش نیز باید همانند او باشند. شبیه همین عبارات، که شرارت از آن‏ها می‏تراود، نمونه‏ای وجود دارد که قدرت و تندی را تحسین می‏نماید: «ای دختر صهیون! برخیز و پایمال کن؛ زیرا که شاخ تو را آهن خواهم ساخت و سم‏های تو را برنج خواهم نمود و قوم‏های بسیاری را خواهی کوبید و حاصل ایشان را برای یهوه و دولت ایشان را برای خداوند تمامی زمین وقف خواهی نمود».26

    ذهنیت کشتارجمعی

    این ذهنیت در نوعی از تربیت متجلّی است که قایل به ریشه‏کن شدن غیر یهود است و در تعدادی از متون تورات به روشنی دیده می‏شود: «اینک قوم، مثل شیر ماده خواهند برخاست و مثل شیر نر، خویشتن را خواهند برانگیخت و تا شکار را نخورد و خون کشتگان را ننوشد، نخواهد خوابید».27

    و در جایی دیگر می‏گوید: «اما از شهرهای این امّت‏هایی که یهوه، خدایت، تو را به ملکیت می‏دهد، هیچ ذی‏نفس را زنده مگذار».28

    هیچ راه فراری از اجرای این امر الهی نیست؛ چرا که نسبت به عاقبت مخالفت با این امر چنین هشدار می‏دهد: «و اگر ساکنان زمین را از پیش روی خود اخراج ننمایید، کسانی را که از ایشان باقی می‏گذارید در چشمان شما خار خواهند بود و در پهلوی شما تیغ، و شما را در زمینی که در آن ساکن شوید، خواهند رنجانید».29

    در اسفار تورات، هر جا سخن از اشغال شهر و روستا و دهکده باشد، تعبیرات قتل و افنا و استیصال تکرار می‏شوند. تورات تعداد پادشاهانی را که به دست یوشع کشته و قومشان نابود گشته‏اند 31 تن ذکر می‏کند. بنابراین، عجیب نیست که صهیونیست‏ها مصمّم هستند به طور دایم، این اسطوره‏ها را با این ویژگی یادآوری کنند که قهرمانی‏ها و حوادثی تاریخی هستند که باید متجلّی گردند و دستاوردهای آن‏ها تکرار شوند.

    پس روشن شد که تورات منشأ اصلی ترور و خشونت است. در این متن، جلوه‏های ذهنیت کشتار جمعی و دشمنی ظاهر است: «این است زمینی که باقی می‏ماند تمامی بلوک فلسطینیان... تمامی زمین کنعانیان... تا سر حدّ اَموریان و زمین جِبلیان و تمامی لبنان به سمت مطلع آفتاب از بَعْل جاد، که زیر کوه حَرمون است، تا مدخل حَمات، تمامی ساکنان کوهستان از لبنان تا مصرَفوت‏مایم ک جمیع صیدونان باشند، من ایشان را از پیش پای بنی‏اسرائیل بیرون خواهم کرد... و تمامی کوه حرمون تا سَلخه».30

    ذهنیت برتری‏جویی، خشونت و انزجار و نژادپرستی در زشت‏ترین مظاهر آن در تورات متجلّی است.

    کمال‏دهی به اسطوره و اصالت دادن به خشونت در تلمود

    «تلمود» واژه‏ای عبری به معنای آموزش، کتابی مقدّس است که همانند تورات، دارای ارزش معنوی و عملی است، بلکه در جنبه‏های عملی، ارزشی به مراتب بالاتر از تورات دارد، منبعی که مکمل و اصالت‏دهنده عقاید یهود و شرایع تورات است و علمای یهود چکیده اندیشه‏شان را به عنوان شرح، تفسیر و استنتاج تورات در آن آورده‏اند.

    کتاب تلمود نیز مانند تورات به تأخیر افتاد و بیش از هفت قرن به طول انجامید، تا اینکه بین قرن دوم و پنجم میلادی به شیوه مشهور نوشته شد.

    تلمود به دو بخش «میشنا» و «گمارا» تقسیم می‏شود. «میشنا» همان نصّ است و «گمارا» شرح و تفسیر آن.

    «میشنا» عبارت است از: مجموعه‏ای از سنّت‏های گوناگون یهود در مراحل متفاوت زندگی. آنان معتقدند: حضرت موسی(ع) زمانی که بر بالای کوه بود، این تعالیم شفاهی را به قومش عرضه نمود و سپس هارون و الیعاذر و یوشع آن را به انبیا رساندند و پس از آن، در قرن دوم میلادی، از انبیا به بزرگان اعضای مجمع و جانشینان آن‏ها منتقل شد. در آن وقت، خاخام یهودا آن را شایسته دید و اقدام به ثبت و تدوین آن کرد.

    اما «گمارا» مجموعه‏ای از بحث‏ها و تعالیم و تفاسیر است و پس از اتمام »میشنا« تدوین یافت که مشتمل بر شش بخش است: «دانه‏ها»، «اعیاد»، «زنان»، «خسارات»، «مقدّسات»، «طهارات». در این بخش، علاوه بر احکام دینی، که تنظیم‏کننده روابط و فعالیت‏های افرادند، دعاهایی وجود دارند که همراه این اعمال خوانده می‏شوند.

    لازم به ذکر است که تلمود بر دو گونه است و باید بین آن دو تقاوت قایل شد: یکی تلمود فلسطینی است و یهود آن را تلمود اورشلیمی می‏نامد که نوشته خاخام‏های طبریه است. دیگری تلمود بابلی است که نوشتن آن در قرن پنجم میلادی در بابل به پایان رسید. هر کدام از این دو نوع، ویژگی‏های خاصی دارند. تلمود بابلی، قطع‏نظر از اینکه زبان غالب در آن زبان آرامی است نه عبری، مرتّب‏تر و عام‏تر است و به عنوان مرجع شریعت، ارزش بالاتری دارد.

    یهود بر تعالیم تلمود تکیه کرده و از این‏رو، بیشتر پیرو تلمود است تا تورات. دشمنی و نژادپرستی در متون و شروح تلمود بیش از تورات است و ضدّیت با مسیحیان در تلمود متمرکز شده است، صرف‏نظر از اینکه یهود با «گوییم» یا غیر یهود دشمن است.

    بخشی از متون شرم‏آور تلمود درباره دشمنی و عناد چنین است: «به طور کلی، هر که بیرون از دین یهودی است، حیوان است که ما او را سگ، الاغ یا خوک، می‏نامیم. آنان از نطفه حیوانند. خداوند، اغیار را به صورت انسان آفرید تا لیاقت خدمت‏گزاری برای یهود را ـ که جهان به خاطر آنان خلق شده است ـ داشته باشند؛ زیرا شایسته نیست که حیوان با همان صورت حیوانی به طور شبانه‏روز، امیر را خدمت‏گزاری نماید. اغیار به طور کلی، به دور از احساس و انسانیتند. لذا، وقتی مرد یا زن مسیحی از دنیا برود، لازم نیست با همان شیوه‏ای که انسان می‏میرد تسلیت بگویی، بلکه باید به روشی تسلیت‏گویی که گویا یکی از حیوانات تحت اختیار تو مرده است.»31

    این دیدگاه‏های لبریز از نژادپرستی، موقعیتی را در برابر اغیار به نمایش می‏گذارند که از ویژگی‏های آن، انکار انسانیت و بی‏اعتبار دانستن کرامت آن است. ارواح غیر یهود، شیطانی و شبیه ارواح حیوانات نجس‏اند. حاکمان و خاخام‏های یهود مجموعه‏ای قانونی به نام هلاخا ارائه داده‏اند که به طور دقیق، روابط یهود را با اغیار مشخص می‏نماید. به عنوان مثال، در آن آمده است: «کسی که یهود را بزند، گویا خدا را زده و به خاطر آن سزاوار مرگ است. اگر یهود نبود، برکت از زمین برداشته می‏شد و امکان زندگی برای دیگر موجودات وجود نداشت.» یهود از قرن نهم به بعد، به تعالیم هلاخا پایبند شد و یهودیت ارتدوکس هنوز بر این اعتقاد است.

    نسل‏های زیادی از خاخام‏ها متون آن را حفظ نموده‏اند، به گونه‏ای که به عنوان مرجع و منبعی عالی مطرح است. چنان‏که از متون پیشین روشن می‏شود، طبق بیان تلمود کسی که یک مسیحی یا غیر یهودی و یا یک بت‏پرستی را بکشد، جزایش جلوس در سرای چهارم بهشت است. اما کسی که یک یهودی را بکشد، گویا همه مردم را کشته، و هر که موجب رهایی یک یهودی شود، مثل این است که همه دنیا را آزاد کرده است.

    بنابراین، تلمود و هلاخا با تکیه بر «برگزیده بودن قوم یهود»، بر خشونت و برتری نژادی بر دیگر ملل تأکید می‏کنند.

    متون تورات عقاید تعصّب‏آمیزی هستند که مضامین تورات را استحکام بخشیده‏اند و در نتیجه، به ذهنیت و دیدگاه یهود در برابر غیر خود اصالت می‏دهند و در این میان، با زمینه‏سازی برای استیصال و کشتار آنان، حرمت انسانی‏شان را از بین می‏برند. کاری که صهیونیست‏ها در بسیاری از کشتارهایشان انجام داده‏اند و تا امروز ادامه دارد.

    صهیونیست با استناد به این موج اسطوره‏ای و افسانه‏ای پدید آمده است. زندگی یهود پر از این اسطوره‏هاست که رفتار و شخصیت آنان را شکل می‏دهد و موجب دشمنی آنان با دیگر ملت‏ها می‏شود. از جمله آثار این ذهنیت، که متّکی بر برتری‏ جویی است، پذیرش گوشه‏نشینی در دیوارهای »گتو« است که سهم زیادی در تحجّر این ذهنیت و تکرار آثار آن دارد.

    بنابراین، خشونت در صهیونیست‏ها حالتی تکوینی و در تفکر توراتی یهود، عنصری بنیادین است، نه حالتی موقّت و گاه‏به‏گاه و زودگذر و نه واکنشی در مقابل قضایای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، بلکه یک وضعیت ارگانیسمی است که از حقیقت اندیشه‏های تورات و تلمود تغذیه می‏کند و در جامعه استعماری صهیونیست، ریشه دوانده و در فعالیت‏های گوناگون اسرائیل تجلّی یافته است.

    باستان‏شناسی، ایدئولوژی را باطل می‏کند

    بررسی اساس اسطوره‏های تورات، گام اساسی معرفت‏شناختی به شمار می‏رود که کیفیت تحوّل اسطوره به جهان‏بینی و چگونگی تبدیل داستان‏های نمادین و فرهنگ شفاهی قومی به ساختار سیاسی و حرکت ملّی را بیان می‏کند. تعالیم، قرون پیشین را آورده و آن را بر وضعیت حاضر القا می‏کند و مدّعی است عبادتی انجام می‏دهد که مستقیما از سوی خداوند به آن امر شده است.

    «مادامی که تورات و قوم کتاب مقدّس موجودند، باید سرزمین کتاب مقدّس موجود باشد.» این سخن موشه دایان است؛ بیانی که از آن تعبیر به «روح» می‏شود و به واسطه آن، شخصیت یهودی حاضر و گذشته تعیین می‏گردد. از این‏روست که به موجودی برتر از همه ملت‏ها بدل گشته است.

    صهیونیست مدام به شرایط اقلیمی مناسب برای فعالیت در زمینه تاریخ و کاوش‏های باستان‏شناسی توجه می‏کند که اهمیت آن کم‏تر از تلاش‏های سیاسی، اداری و اقتصادی برای ایجاد کشور ملّی یهود نیست، بلکه اشاره خود سند بازگشت مبنی بر وجود «ارتباط تاریخی»32 بین «یهودیان پراکنده در عالم» و سرزمین «اجدادشان» آن‏چنان که خود نام‏گذاری کردند ـ بزرگ‏ترین پیروزی صهیونیست‏ها و رهبرشان »هایم وایسمن« در ابتدای قرن بیستم است. وی با ایمان به اهمیت جنبه تاریخی برای تضمین بازگشت یهود به سرزمین «اجدادشان» اصرار می‏کند که سند بازگشت، مانند چنین اشاره‏ای را در بردارد. به همین دلیل است که این جمله را زیاد تکرار می‏کنند: «ما نمی‏آییم، بلکه بازمی‏گردیم.» (We are not coming but returning)33

    بدون شک، مورّخ سرشناس، کیت وایتلام در کتاب مهم خود، اختلاق اسرائیل، حقیقت را بیان می‏کند. تاریخ فلسطین تنها به دو قرن اخیر و درگیری آن با جریان صهیونیستی توجه دارد. ولی تاریخ قدیم منحصر در اسرائیل قدیم است که نقش تاریخی آن از زمان رشد تحقیقات تورات در عصر جدید نمایان گردید.

    اما تحقیقات جدید اسرائیلی به تاریخ اسرائیل قدیم ـ که از دیدگاه غربی و شرق‏شناسانه نوشته شده است ـ به عنوان تعبیر «قدیم» از دولت جدید و قوم یهودی آن توجه می‏کند.

    رشد جنبش ملّی فلسطین مانند آنچه در هند و آفریقا و استرالیا رخ داد، منجر به جبران گذشته نشد. مشکل در این نهفته است که مفهوم تاریخ فلسطین با هدف روشن کردن مسئله ملّی در مواجهه با تبعید و آوارگی، تنها به دوره جدید بسنده می‏کند؛ یعنی تاریخ قدیم به غرب و اسرائیل واگذاشته شده است.34

    در این زمینه، ادوارد سعید در پایان کتابش، سرزنش قربانی؛ بحث علمی جعلی و مسئله فلسطین، به این نکته توجه می‏کند که فلسطین پیش از هجرت قبایل عبری به آنجا، موطن تمدن جالب توجّهی در طول قرن‏های طولانی بود و خاطر نشان می‏سازد که خصوصیت این تمدن و دستاوردهای آن در جملاتی کوتاه بیان می‏شود، در حالی که دوره هجرت یهود بدون هیچ توضیحی به اسرائیل واگذار شده است.35

    کیت وایلام تلاش می‏کند به تناسب و از خلال ارائه تحقیقی که از جعل و دست‏کاری مطالعات کلاسیک تورات پرده برمی‏دارد، به این مطلب بپردازد. او در خلال مباحث آکادمیک تأکید می‏ورزد که تاریخ قدیم یهود صرفا جزئی از تاریخ کنعان یا فلسطین قدیم است و بر لزوم احیای این تاریخ و بررسی آن به عنوان موضوعی مستقل تأکید می‏کند، نه صرف چارچوبی برای یک ساختار که مملکت اسرائیل قدیم در آن ظاهر شده است. این موضوعی است که یک دانشمند، در اصل وجود آن شک دارد و آن را تنها یک جعل و تقلّب می‏داند، اما محقّقان مغرض در اثر تحریک انگیزه‏های سیاسی و مصالح مربوط به اوضاع کنونی، به آن پرداخته‏اند.

    از این‏رو، باستان‏شناسی اسرائیل ظهور یافت تا از لابه‏لای این علم، اسطوره‏های تورات را اثبات نماید و سرمایه‏های کلان و تلاش‏های عظیمی را در حفر وجب به وجب خاک فلسطین هزینه کرد، ولی نتیجه چه شد؟ شکست بزرگی که جوزف هرتسوگ، استاد دانشگاه و پروفسور در علم باستان‏شناسی از دانشگاه تلاویو ـ که در حفّاری‏های مهم در «حاتور»، «مجیدو»، «تل‏عراد» و «بئرشبع» شرکت داشت ـ آن را بیان نموده و چنین می‏گوید: «امروزه برای دانشمندان روشن است که قوم اسرائیل در مصر اقامت نداشته و در بیابان سرگردان نبودند. با حمله نظامی سرزمین‏ها را اشغال نکردند و آن را برای 12 سبط به ارث نگذاشتند. نیز مشکل‏تر این است که ما همه جوانب حقیقتی آشکار را بررسی کنیم و آن عبارت است از اینکه مملکت توحیدی داود و سلیمان ـ که در تورات به عنوان قدرت بزرگ منطقه‏ای توصیف شده است ـ در بهترین وضعیت، به صورت دولت کوچک قبیله‏ای بود. علاوه بر آن، ممکن است اضطراب و نگرانی گریبانگیر همه کسانی شود که ناچار خواهند شد با این تفکر زیست کنند که یهوه خدای اسرائیل و دارای همسر است و دین پیشین اسرائیل تنها در دوره پادشاهان شائول، داود و سلیمان بر اساس یکتاپرستی بوده است، نه بر روی کوه سینا. من به عنوان یک فرد یهودی و شاگرد مکتب تورات، عمق شکست ناشی از شکاف بین پیش‏بینی‏ها و انتظارات تورات به عنوان منبع تاریخی و بین حوادث کشف شده در این سرزمین را درک می کنم...»36

    او پس از توضیح مفصّل و مستند در مورد بطلان اسطوره‏های تورات ـ که عناوین آن ذکر شدند و مهم‏ترین آن‏ها درباره قدس پایتخت کشور توحیدی بود؛ شهری که حفّاری‏های 150 سال گذشته در بیان هر نوع آثاری از این کشور موهوم به شکست منجر شد ـ به طور خلاصه چنین می‏گوید: روشن است که قدس در دوران حضرت داود و سلیمان، 8 شهری کوچک بود، اما در هر حال، پایتخت امپراتور، که در اسفار تورات وصف آن آمده است، نبود.

    همچنین او نظریه اعتقاد ابتدایی به وحدانیت در دو مملکت اسرائیل و یهودا را از اساس ویران می‏سازد و درباره شکست کاوش‏های باستان‏شناسی در مورد خدایان زوج (یهوه و همسرش اشراه) و برکاتی که به نام خدای مذکّر است، به طور خلاصه چنین می‏گوید: «تشکیک در پذیرش توصیفات تورات، در حقیقت، تردید در حقّ تاریخی ما در این سرزمین و شکست اسطوره ملّتی است که مملکت اسرائیل پیشین را ایجاد کرده‏اند. این اصول نمادین، عنصر مهمی در ایجاد هویّت اسرائیل است، تا جایی که هر نوع تلاش در جهت پرسش از درستی آن، با دشمنی روبه‏رو گشته و یا نادیده انگاشته می‏شود.»

    نویسنده این مقاله خطرناک، با هجوم زشت و نفرت‏انگیز سیاست‏مداران مواجه خواهد شد، نه محقّقان و دانشگاهیانی که سکوت اختیار کرده‏اند. در هر حال، هرتسوگ تنها محقّقی نیست که در برابر حقایق روشن تاریخی مبهوت و حیران شده است. یک‏سال پیش همکار مورّخش، پروفسور نداف نئمان با انتشار مقاله‏ای با عنوان «تورات را از خزانه کتب یهود درآورید» بابی برای بازبینی و بازنگری گشود که موجب شد تا اندیشه تورات که به خشونت و نژادپرستی اصالت می‏دهد، به تجدیدنظر در خود بپردازد.

    پی‏نوشت‏ها


    1ـ منبع: مجله الحیاة الطیبة، سال سوم، ش 9، ص97.

    2ـ در نظر بعضی، این اعتقاد غلبه دارد که یهود همان نسل بنی‏اسرائیل است، در حالی که درست نیست؛ زیرا این امر از فرضیه نژادپرستی یهود سرچشمه می‏گیرد، با علم به اینکه بنی‏اسرائیل از گروه‏های نژادی مرزبندی شده که با محیط اطرافشان متفاوت باشند، تشکیل نیافته است، بلکه آنان اجتماعات قبیله‏ای بودند که فقط از لحاظ ایمان به «یهوه» به عنوان خدای بزرگ و بعد به عنوان خدای واحد از محیط اطراف خود متمایز بودند و این امر، عدم اختصاص تورات به زبان ویژه بنی‏اسرائیل را ـ که آنان را از محیط اطراف خود متمایز ساخته بود ـ تفسیر می‏کند. بنی‏اسرائیل مانند همسایگانشان به زبان کنعانی صحبت می‏کردند و با آنکه این حقایق ثابت شده‏اند، برخی اصرار بر دروغ بودن آن دارند و مدّعی‏اند که یهود از خود نژاد گسترش یافته‏اند؛ یعنی از اسباط منشعب شده‏اند، اما ریشه بیشتر یهودیان امروز جهان به «خزریه» قفقازیه باز می‏گردد و از نژاد سامی نیستند. (برای توضیح بیشتر، ر.ک: عکینا اون، من هو الیهودی فی دولة الیهود، بیروت، دارالحمراء، 2000م).

    3ـ موریس بوکای، دراسةالکتب المقدسة فی ضوء المعارف الحدیثه، بیروت، دارالفکر، 1991، ص24.

    4ـ «گوییم» واژه‏ای عبری است که مفرد آن «گوی» است و عبریان آن را در مورد حشراتی به کار می برند که در ازدحام زیاد می‏خزند. پیشتر، نژادپرستی یهود این واژه را به مردمی اختصاص داده بود که از غیر بنی‏اسرائیل بودند و هم اکنون به معنای عوام و اشرار و مردم پست می‏باشد. علمای یهود این واژه را توسعه داده و معنای پلیدی از لحاظ مادی و روحی و فکری را نیز به آن افزودند.

    5ـ تثنیه، 2:14.

    6ـ لاویان، 26:20.

    7ـ اشعیا، 5:61.

    8ـ داوران، 2:2.

    9ـ لاویال، 12:26.

    10ـ تثنیه، 2:14.

    11ـ تکوین، 18:15.

    12ـ یوشع، ج 1، ص 2و3.

    13ـ تکوین، ج 13، ص15.

    14ـ تثنیه، 23:11.

    15ـ تثنیه، 10:20 و 14:21 و 10:23 و 16:23 و5:24.

    16ـ تثنیه، 10:20.

    17ـ یوشع، 20:6و21.

    18ـ اعداد، 17:3.

    19ـ اعداد، 52:23.

    20ـ یوشع، 8 : 24و28.

    21ـ یوشع، 28:10.

    22ـ یوشع، 29:10و43.

    23ـ سموئیل دوم، 1:18 و2 ، 18:10 و سموئیل اول، 7:30.

    24ـ تکوین، 26:32.

    25ـ تثنیه، 3:1.

    26ـ میکا، 13:4.

    27ـ اعداد، 24:23.

    28ـ تثنیه، 16:20.

    29ـ اعداد، 55:33.

    30ـ یوشع، 13:13ـ1.

    31ـ اگوست روهلنگ، الکنز المرصود فی قواعد التلمود، ترجمه یوسف نصراللّه، مصر، مطبعة المعارف، 1899، ص53.

    32 ـ Historical Connection.

    33ـ کیت وایتلام، اختلاق اسرائیل القدیمة، اسکات التاریخ الفلسطینی، ترجمه د. سحر الهنیدی، سلسلة عالم المعرفه، کویت، ش 249، 1999، ص 14.

    34ـ همان، ص 33.

    35 - Said. E.W. Blaming the Victims, Spurious Scholarship and the Palestinian Question P (London: verso, 1998).

    36ـ پروفسور جوزف هرتسوگ، لامرتکزات للتورات فی الواقع، هارتس، 28/10/1999.

    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عماد، عبدالغنی.(1384) دین و خشونت در تورات1. ماهنامه معرفت، 14(1)، 68-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عبدالغنی عماد."دین و خشونت در تورات1". ماهنامه معرفت، 14، 1، 1384، 68-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عماد، عبدالغنی.(1384) 'دین و خشونت در تورات1'، ماهنامه معرفت، 14(1), pp. 68-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عماد، عبدالغنی. دین و خشونت در تورات1. معرفت، 14, 1384؛ 14(1): 68-