معرفت، سال سی و دوم، شماره دوازدهم، پیاپی 315، اسفند 1402، صفحات 11-19

    مختصات الگوی تحلیلی جامعه‌شناسی تراز در اندیشۀ مقام معظم رهبری

    نویسندگان:
    مهدی رشید / دانشجوی دکترای علوم سیاسی مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) / irashid.m1374@yahoo.com
    doi 10.22034/marifat.2024.2020102
    چکیده: 
    تحلیل صحیح تحولات و شناخت پدیده‌های اجتماعی، همواره ضامن بقا و تداوم حیات جوامع می‌باشد. همین امر، پیامبران الهی، مصلحان اجتماعی و اندیشمندان را به ترسیم الگوی مطلوب جامعه‌شناختی برای تحلیل تحولات جامعه کشانده است. بدون تردید هر الگویی الزامات و مختصاتی دارد که هدف این نگاره، با تمسک به روش توصیفی و تحلیلی، ترسیم الزامات الگوی جامعه‌شناسی سیاسی تراز برای تحلیل تحولات سیاسی جمهوری اسلامی، دراندیشۀ مقام معظم رهبری می‌باشد که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: شناخت هویت اجتماعی انسان، شناخت هویت تاریخی جامعه، شناخت نظام معنایی و ارزشی حاکم بر جامعه، شناخت مختصات بومی جامعه، شناخت موضوع و متدلوژی متناسب و نگرش پارادایمیک به مسائل.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Coordinates of the Analytical Model of Balanced Sociology in the Thought of the Supreme Leader
    Abstract: 
    Correct analysis of developments and recognition of social phenomena always guarantees the survival and continuity of society. This has led divine prophets, social reformers and thinkers to draw a desirable sociological model for analyzing the changes in society. Undoubtedly, every model has requirements and coordinates that the purpose of this paper, by adhering to the descriptive and analytical method, is to outline the requirements of the analytical model of balanced sociology for analyzing the political developments of the Islamic Republic, in the opinion of the Supreme Leader, the most important of which are: Knowing the social identity of man, knowing the historical identity of the society, knowing the meaning and value system governing the society, knowing the indigenous coordinates of the society, knowing the subject and appropriate methodology and paradigmatic attitude to the issues.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    یکی از مسائل اساسی که همواره مورد توجه مکاتب و اندیشمندان سیاسی و جامعه‌شناسی بوده و اهمیت بسزایی دارد، ترسیم الگوی جامعۀ مطلوب و سپس با اتکا بر شاخصه‌های جامعۀ مطلوب، ترسیم الگوی جامعه‌شناسی مطلوب برای تحلیل تحولات اجتماعی و سیاسی بوده است. این امر در اندیشۀ توحیدی نیز همواره مورد توجه پیامبران الهی که بزرگ‌ترین مهندسان اجتماعی‌اند، بوده و مسیر هدایت جامعه را متناسب با الگوی جامعه‌شناسی تراز طراحی می‌نمودند. از آنجا که جامعه از یک‌طرف، ظرف تحقق تمام آموزه‌های دینی و ارزش‌های اخلاقی و هنجارهای اجتماعی است و از طرف دیگر، ارتباط وثیق با فرهنگ عمومی و حاکمیت سیاسی دارد، به تناسب حاکمیت‌ها و غلبۀ فرهنگ‌های مختلف، جوامع هویت ارزشی خاصی را به خود دیده‌اند. اولین الگوی جامعة مطلوب در صدر اسلام توسط رسول اکرم طراحی و مهندسی شد و این الگو در طول تاریخ با فراز و فرودهایی مواجه گشت. 
    دین اسلام با رویكرد متعالی خود نسبت به حیات دنیوی، جامعه و روابط اجتماعی را در بالاترین سطح عقلانیت اجتماعی ترسیم کرده و تمام زوایاى حیات انسان را مهندسی می‌نماید. حضور حداکثری دین در متن جامعه و تنظیم روابط اجتماعی و سازماندهی نهادهای اجتماعی بر پایۀ توحید، نمایانگر تأکید دین بر ضرورت تشکیل جامعۀ دینی و بسط جهانی آن در قالب امت اسلامی است. لذا در عین حال که هدف غایی دین، هدایت انسان است، اما چون سرنوشت انسان و کمال رشد وی با هزاران بند به جامعه پیوند خورده است، در صدد طراحی نظام اجتماعی و ساماندهی شبکۀ روابط جمعی است. در این راستا، اندیشمندان مسلمان نظیر حکیم ابونصر فارابی، خواجه نصیرالدین طوسی، اخوان الصفاء، ابن‌خلدون و... نیز از زوایای گوناگون به ترسیم جامعۀ مطلوب و آرمانی بر مبنای نظام معرفتی و ارزشی اسلام، پرداخته‌اند، اما تنزل آموزه‌های سنگین فلسفی به سطح تحلیل و تبدیل آنها به یک نظام تحلیل، خلأ جدی منابع موجود است که این نگاره را از سایر منابع متمایز می‌سازد. اکنون سؤال اساسی این است که الزامات و مختصات الگوی مطلوب جامعه‌شناسی سیاسی در تحولات جوامع چیست؟ آیا با تأمل در اندیشه‌های مقام معظم رهبری، می‌توان این مختصات را ترسیم کرد؟ چه شاخصه‌ها و سنجه‌هایی برای تحلیل و ارزیابی تحولات اجتماعی وجود دارد؟ 
    برای پاسخ، به نظام اندیشه‌ای مقام معظم رهبری به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین اندیشمندان معاصر که هم احاطۀ کامل به آموزه‌های وحیانی داشته و هم میراث‌دار انباشت تجربۀ جامعه‌شناختی امامت جامعۀ اسلامی در تدبیر امور هستند، رجوع می‌کنیم. فرضیۀ تحقیق حاضر این است که ایشان دربارۀ جامعۀ دینی و الزامات الگوی جامعه‌شناختی مطلوب برای تحلیل تحولات جوامع دینی از جمله جمهوری اسلامی، بیانات نظام‌مندی دارند که تراث ارزشمندی برای تکوین دانش جامعه‌شناسی سیاسی اسلامی به‌شمار می‌رود و ما در این مجال، قصد داریم مختصات الگوی تحلیلی جامعه‌شناسی سیاسی تراز را از منظر ایشان مورد مداقه قرار دهیم. اما قبل از ورود به اصل بحث، باید اصطلاحات و کلیدواژه‌های اساسی پژوهش را تبیین نماییم تا از ابهامات محتمل در روند تحقیق جلوگیری شود.
    جامعه
    واژۀ جامعه در دوران پیشامدرن، مفهوم مستقلی نداشت و عمدتاً به مفهوم دولت به‌کار می‌رفت (توحیدفام، 1389، ص 40). امروزه نیز به تعبیر باتومور «اينكه چگونه بايد جامعه را تعريف كرد يا به معناي ديگر، حدود يك ساخت اجتماعي خاص را معين سازيم، موفق نشده‏ايم» (باتومور، 1357، ص 124). اما مایکل راش در تعریف نسبتاً کامل‌تری می‌نویسد: «جامعه، گروه‌بندی متمایز و به‌هم پیوسته‌ای از افراد انسانی است، که در کنار هم زندگی می‌کنند و رفتارشان با عقاید، عادات و هنجارهای مشترکی مشخص می‌شود که آن را از گروه‌بندی‌های انسانی دیگر که عادات، هنجارها و اعتقادات آشکار متفاوتی دارند، متمایز می‌سازد (راش، 1391، ص 3).
    سياست
    واژۀ سیاست (politics) از واژۀ یونانی polis به معنای شهر، شهروندی و قانون اساسی یا ساختار حقوقی است و در عربی از ریشۀ «ساس، یسوس» به معنای ریاست و امر و نهی، تدبير چيزي و به مصلحت آن اقدام كردن می‌باشد (مقری فیومی، 734ق، ص 295). با توجه به تشتت تعریف اصطلاحی سیاست، می‌توان آنها را در سه دسته صورت‌بندی کرد: رویکردی که سیاست را علم كسب و حفظ قدرت می‌داند؛ رویکردی که سیاست را علم فرمانروايي دولت‌ها و هنر راهبري يك دولت تعریف می‌کند (آقابخشی، 1383، ص 304)؛ و رویکرد دینی که سیاست را تدبیر دانسته و آن را «صناعتي می‌داند كه به‌واسطه آن تمامي شئون فردي و اجتماعي، عقيده، خلق، عمل و هر آنچه مربوط به طبيعت و روابط خاص انسان با اهل و قومش و تمامي آنچه نوع بشر در آن مشترك بوده با توجه به ارتباط خاص آن با مبدأ انسان و كل هستي، يعني خداوند متعال، تدبير مي‌شود» (جوادی آملی، 1362، ص 4‌).
    جامعه‌شناسی سياسی
    اصطلاح جامعه‌شناسی را نخستین بار اگوست کنت در قرن 19 برای مشخص کردن علم مربوط به جامعه به‌کار برد (دوورژه، 1377، ص 13)، که به بیان ساده به مطالعۀ رفتار انسان در بستر اجتماع می‌پردازد. این امر وقتی رنگ سیاسی بگیرد و تأثیرات جامعه بر سیاست را بررسی کند، جامعه‌شناسی سیاسی خواهد بود که می‌کوشد پیوندهای میان سیاست و جامعه را مطالعه کند و با تحلیل رابطۀ بین ساختارهای اجتماعی و ساختارهای سیاسی و بین رفتار اجتماعی و رفتار سیاسی، سیاست را در زمینۀ اجتماعی آن قرار دهد (راش، 1391، ص 9). حال اگر کنش انسان در بستر اجتماع و تأثیر آن بر قدرت با تکیه بر اجتهاد و مصادر دینی، مورد تأمل قرار گیرد، می‌توان عنوان «جامعه‌شناسی تراز» را برای آن به‌کار برد.
    جمهوری اسلامی
    یکی دیگر از چالش‌های پژوهشگران حوزۀ انقلاب اسلامی ایران، خلط مفهومی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است که در یک نگرش غیردقیق، گاهی این دو را یکسان و گاهی غیر مرتبط تصویر کرده‌اند. انقلاب اسلامی در یکی از کامل‌ترین تبیین‌ها عبارت است از: حرکتی بنیادین و تحولی اساسی در اوضاع و احوال سیاسی جامعه، بر اساس آموزه‌های اسلامی به منظور جایگزین نمودن نظامی مبتنی بر اصول و احکام اسلامی (مصباح، 1397، ص 98) در یک نسبت‌سنجی عالمانه، بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی یک همزيستي از نوع روح و جسم وجود دارد؛ بدين معنا که انقلاب اسلامي با پيروزي‌اش پايان نيافته و مثل روح در کالبد نظام جمهوري اسلامي به حيات خود ادامه مي‌دهد (رشید، 1399، ص 13).
    مختصات جامعه‌شناسی سياسی مقام معظم رهبری
    اجتماعی بودن انسان در اعصار مختلف، جولانگاه نگرش‌های جامعه‌شناختی ایدئولوژی‌های متعدد الهی و انسانی بوده است. از آنجا که جامعه‌شناسی سیاسی در صدد تلاش برای تعریف رابطۀ معنادار و بنیادین بین سیاست، قدرت و جامعه است و پس از تصویر «رابطۀ بین سیاست و جامعه، رابطۀ بین نهاد‌های سیاسی و اجتماعی و رابطۀ بین رفتار سیاسی و اجتماعی» (راش، 1391، ص 15)، به ترسیم مدل مطلوب این روابط می‌پردازد، جامعه‌شناسی سیاسی اسلامی هم در صدد شناخت روابط اجتماعی و استنباط مجموعه تعالیم منسجم دین برای جهت‌دهی به شبکۀ روابط اجتماعی و ساختمان نهادهای زیست جمعی (هدایت) است و جامعه‌ای را مطلوب می‌داند که فرهنگ سیاسی خاصی در حیطۀ باورها، خلقیات و سلوک اجتماعی داشته باشد. برخلاف سایر مکاتب جامعه‌شناختی که صرفاً بر یک بُعد از انسان و کنش اجتماعی‌اش تمرکز می‌کنند، اسلام از دیدگاه واقعی و همه‌جانبه به انسان و جامعه می‌نگرد؛ جامعه‌شناسی پوزیتیویستی و مارکسیستی، صرفاً به جرم عمل توجه کرده و با عینک مادی، به بررسی رابطۀ دولت با ساخت‌ها و طبقات اجتماعی پرداخته است (بشیریه، 1374، ص37). جامعه‌شناسی وبری، صرفاً توجه تفهمی، ذهنی و جزءنگرانه به عمل داشته و پدیده‌های مرتبط با رفتار انسان را مورد مطالعه قرار می‌دهد (منوچهری و دیگران، 1396، ص 53). جامعه‌شناسی دورکیمی نیز، توجه کلی‌نگر و ساختاری داشته و عمل را در درون ساختار تبیین می‌نماید. اما جامعه‌شناسی سیاسی اسلامی (تراز)، همۀ ابعاد و شئون انسان و اجتماع را اعم از جرم عمل، ارادۀ انسانی، ساختار و... مورد توجه قرار می‌دهد (جوادی آملی، 1362، ص 6)؛ یعنی هرکدام از این ابعاد را در موضع خودش، مهم و تأثیرگذار می‌داند و مجموع آنها را قطعات پازلی فرض می‌کند که با کشف روابط بین آنها «شناخت ماهیت واقعیت اجتماعی + شناخت رابطه‌اش با معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی و هستی‌شناسی»، تصویر زیبای حقیقت نمایان می‌گردد. به‌طور کلی جامعه‌شناسی سیاسی اسلامی به بررسی رابطۀ بین کنش ارادی انسان «عمل اختیاری و آگاهانه» یا امت با قدرت سیاسی و دولت می‌پردازد. 
    در اندیشۀ سیاسی مقام معظم رهبری به‌طور مستوفی به مقولة جامعه و بایسته‌ها و مختصات الگوی جامعه‌شناختی مطلوب برای تحلیل تحولات اجتماعی توجه شده و ایشان جامعه‌سازی را یکی از بزرگ‌ترین اهداف اسلام می‌شمارند، (بیانات عید مبعث، 02/0۷/1382) و بر اساس مبانی ارزشی و بینشی، ابتدا جامعه را به دو بخش جامعۀ اسلامی (توحیدی، معنوی، آرمانی) و جامعۀ جاهلی تقسیم نموده و معتقدند یکی از رسالت‌های عمومی انبیا ساختن جامعة توحیدی بوده است. ایشان می‌فرمایند: «پیامبران آمده‌اند تا دنیا را به شکل نوینی بسازند، تا نابسامانی‌ها را ریشه کَن کنند، تا رستاخیزی در محیط جاهلی زمان پدید آورند... جامعه‌ای بسازند بر اساس توحید و عدل اجتماعی و تکریم انسان و تأمین آزادی و برابری حقوقی و قانونی میان همة گروه‌ها و افراد و نفی استثمار و استبداد و احتکار، یعنی تحمل و تحمیق و میدان دادن به استعدادهای انسان و تشویق به اندیشمندی و دانش‌آموزی و خلاصه جامعه‌ای که مهد پرورش و تعالی انسان از همه سو و با همة ابعاد اصلیش باشد و او را در مسیر تکامل تاریخی‌اش از نقطة تحول و نقطة عطفی بس مهم بگذراند. این است وظیفه‌ای که پیامبران خدا برای قیام به آن بر‌انگیخته شده‌اند» (آیت‌الله خامنه‌ای، 1358، ص 15ـ16). در اندیشۀ مقام معظم رهبری، به‌ویژه در «بیانیۀ گام دوم» جامعۀ مطلوب به خوبی تصویر شده است و ایشان بر اساس جامعه‌شناسی سیاسی مطلوب و تراز، حیات اجتماعی را ترسیم می‌نمایند.
    در این نگاره به دنبال این هستیم تا الزامات الگوی جامعه‌شناسی سیاسی تراز را برای تحلیل تحولات سیاسی جمهوری اسلامی، با مختصات اندیشۀ مقام معظم رهبری، ترسیم نماییم. هر چند در موارد بسیاری می‌توان با تکیه بر مبانی رهبر معظم انقلاب، شواهد محکمی بر مطالب اقامه کرد، اما برای جلوگیری از روی آوردن به تفسیر و جلوگیری از انحراف در انتقال مضمون، از بیاناتی استفاده می‌شود که در آنها به‌طور صریح و به دلالت مطابقی، شواهدی بیان شده است. برخی از مهم‌ترین این الزامات عبارت‌اند از:
    شناخت هويت اجتماعی انسان
    با توجه به عنصر «اختیار و آگاهی» در انسان، جامعه‌شناسی نیازمند انسان‌شناسی قوی می‌باشد. غایت مطلوب جامعه‌شناسی، شناخت رفتار انسان (تقاضا‌ها و آمال انسانی مؤثر در کنش اجتماعی وی) در بستری است که جامعه ـ به مثابه یک کل ـ خوانده می‌شود. کنش اجتماعی جزئی از کنش انسانی است که همواره به صورت ارادی و اختیاری انجام می‌شود. لذا توجه به انسان به مثابه موجودی فعال، مختار و ذوابعاد در تحلیل رفتارهای او و تجویزات متناسب با آن، امری کاملاً ضروری است. اینجاست که عقلانیت انسان‌شناسی اسلامی در بین مکاتب متعدد هویدا می‌گردد. عموم مکاتب غیرتوحیدی، در تبیین هویت انسان دچار انحراف شده و یا هویت فرد را به جامعه و ساختار اجتماعی تقلیل داده‌اند، یا انسان را در سطح جهانی و عبور از کرانه‌های تاریخی مطرح می‌سازند. علی‌رغم اینکه بسیاری از جامعه‌شناسان برجسته بر این نظرند كه فهم رفتارهاى اجتماعى انسان بدون فهم جهان‏بینى او اصلاً ممكن نیست، (تقوی، 1375، ص 9) در انسان‌شناسی اسلامی، هویت انسان به ساختار اجتماعی او تقلیل پیدا نمی‌کند و انسان یک ظرف تهی نیست که به حسب جایگاه اجتماعی و تاریخی، معنا و هویت خود را پیدا کند، بلکه به تعبیر مقام معظم رهبری، «انسان در اسلام خیلی معنای وسیعی دارد و محور به‌شمار می‌رود. خوب، پیداست انسان اسلامی با انسانی که در فلسفه‌های مادی غرب و پوزیتیویسم قرن نوزده و اینها مطرح است، به کلی متفاوت است... به تبع محور بودن انسان، همه چیز مقدمه است؛ جامعه‌ی اسلامی هم مقدمه است؛ عدالت هم مقدمه است. اینکه در قرآن کریم «لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» به‌عنوان هدف انبیا ذکر شده، قطعاً عدل هدف است، منتها این هدف میانی است؛ هدف نهایی عبارت است از رستگاری انسان» (بیانات در نشست اندیشه‌های راهبردی، 10/09/1389).
    اما این بیان به معنای حقانیت محض انسان و کنش‌های اجتماعی او نیست، بلکه با این نگاه، مردم‌سالاری علاوه بر اینکه برای مردم یک حق است، یک تکلیف هم می‌شود؛ یعنی همۀ مردم در امر حکومت جامعه مسئولند. به عبارت دیگر در اسلام نگاه به انسان از دو زاویه است که مکمل همدیگر هستند؛ یکی نگاه به فرد انسان است که باید مسیری را طی کند. اگر درست حرکت کند، این راه، او را به ساحت جمال و جلال الهی وارد خواهد کرد. «مسیر خودپرستی تا خداپرستی» و نگاه دیگر به انسان، به‌عنوان یک کل و یک مجموعۀ انسان‌هاست که وظیفه‌اش مدیریت دنیاست. یکایک افراد جامعۀ بشری در همین نگاه کلان، مخاطب‌اند؛ یعنی وظیفه و مسئولیت دارند. ایجاد عدالت، ایجاد حکومت حق، ایجاد روابط انسانی، ایجاد دنیای آباد، دنیای آزاد، بر عهدۀ افراد انسان است. در این نگاه، انسان همه‌کاره این عالم است؛ هم مسئول خود و تربیت خود و تعالی خود و تزکیه و تطهیر خود، هم مسئول ساختن دنیا. این نگاه اسلام است به انسان (بیانات در دانشگاه فردوسی مشهد، 25/02/1386). لذا انسان به حسب حقیقت و فطرت خویش قبل از آنکه با پدیده‌های تاریخی ارتباط داشته باشد که از مسیر اراده و عمل شکل گرفته‌اند، و قبل از ارتباط با موجودات محدود مقید، با هستی نامحدود و مقدسی مرتبط است که همه‌جا حضور دارد و انسان برخی از معانی و مفاهیم را از طریق این ارتباط به‌دست می‌آورد (پارسانیا، 1392، ص 174ـ175). لذا برای تحلیل تحولات هر جامعه و پدیده‌های اجتماعی آن، شناخت هویت اجتماعی که رفتار انسان‌ها را جهت می‌دهد و به میزان نفوذی که آن فرهنگ در ساخت هویت او داشته است، استعداد و شخصیت خود را در جهت بسط مراحل تاریخی آن به‌کار می‌گیرد و همسو با آن، کنش اجتماعی و سیاسی خواهد داشت، ضروری است.
    شناخت هويت تاريخی جامعه
    هر جامعه‌ای در بستر تاریخ، فرایندی را طی کرده که موجب ظهور و بروز یک هویت ملی شده است و بی‌تردید یکی از ناگزیرهای مهم برای شناخت و تحلیل تحولات هر جامعه‌ای، توجه به این هویت ملی و عقبة تاریخی است. با این تبیین، هر فردی در جهانی متولد و با مجموعه از معانی تحقق‌یافته تاریخ خود مواجه می‌شود؛ این معانی در مسیر آگاهی، اراده و رفتار انسان‌های قبل از او تحقق یافته و در فرایند جامعه‌پذیری، مجموعه آنها به حریم شخصیت فرد وارد می‌شوند؛ چنان‌که هویت فرد متأثر از آنها شکل می‌گیرد و در صورت سر باز زدن از معانی که در قلمرو تاریخ و فرهنگ مربوط به او وارد شده‌اند، نظام اجتماعی با ابزارها و امکانات تشویقی و تنبیهی خود، در صدد کنترل او بر می‌آید (پارسانیا،همان، ص 172). البته این امر به معنای جبر تاریخی و اجتماعی نیست، بلکه تأثیر جامعه و محیط را به‌عنوان یکی از علل (ناقصه) و زمینه‌های مهم رفتار انسان مورد توجه قرار می‌دهد (مصباح یزدی، 1388، ص 116). به عبارت دیگر، تحولات اجتماعی برآیند مجموعه‌ای از علل و متکی بر عقبه‌ای از فواصل تاریخی است و برای تحلیل صحیح و منطقی تحولات و پیش‌بینی عالمانه، باید با نگرش سریالی با تحولات روبه‌رو شویم؛ یعنی برای درک کامل جوانب تحولات، باید آنها را در یک فرایند تاریخی و سیری از خرده تحولات به مثابه قسمتی از یک فیلم سریالی بررسی کنیم و با به‌دست آوردن زمینه‌های تاریخی تحولات، به ماهیت آنها دست یابیم. اساساً تحلیل جامعه‌شناختی، امری پسینی است و جامعه ارائه‌شده در تاریخ، که به منزله داده است سوژه یا میدان مطالعاتى جامعه‌شناس قرار مى‏گیرد. البته این به معنای تاریخ پژوهی نیست، بلکه جامعه‏شناس، برابر اصول دانشى خویش، به «دست‌آورد مورخ» نظر مى‏کند و جامعه ساخته‌شده مورخ را مطالعه و هنجارها، نهادها، قوانین و قرارداده‏هاى حاکم بر آن جامعه را تحلیل مى‏کند (واسعی، 1385، ص 149).
    کسی که معانی فرهنگ و تمدنی را درونی کرده و هویت و شخصیت او متأثر از آنها شکل گرفته باشد، همانند عامل و کارگزار آن تمدن، نیاز‌ها و لوازم درونی مربوط به آن مجموعه را دنبال می‌کند و تحولات و تغییراتی را که به تناسب آن نیازها مورد نیاز باشد، پی می‌گیرد؛ یعنی نقش تربیت سیاسی و جامعه‌پذیری در هویت‌سازی اجتماعی، بسیار پررنگ است و با تربیت سیاسی هوشمندانه، آحاد مردم به‌عنوان کارگزار غیرمستقیم نظام عمل خواهند. شاید مبنای جامعه‌شناختی سخن امام که فرمودند: «بیست میلیون جوان و ارتش بیست میلیونی» همین باشد (موسوي خمینی، 1385، ج ۱۱، ص ۱۲۲). لذا امام بر تربیت معنوی و دینی به‌عنوان اولویت اول نظام‌سازی دینی و مقدم بر انقلاب تأکید داشتند. مقام معظم رهبری نیز می‌فرمایند: 
    قهرمانانی مثل شهید سلیمانی، مثل شهید فخری‌زاده، مثل شهید شهریاری، از درون این هویت بیرون می‌آیند؛ این یک حقیقت است که به شکل‌های مختلف و به جلوه‌های گوناگون، خودش را نشان می‌دهد. هویت ملت ایران؛ این حقایق هویت‌ساز و نشانه‌های هویت؛ هم نشانة هویت است، هم خودش تقویت‌کننده هویت و سازندۀ هویت ملت ایران است» (مقام معظم رهبری، 21/ 09/1400). 
    یعنی باید کنش‌ها و پدیده‌های اجتماعی را در گردونه تاریخ دنبال کنیم تا بتوانیم آنها را همانند دانه‌های تسبیح، در نخ تاریخ کنار هم چیده و تصویر بامسمایی از آن درک کنیم. در منظومۀ فکری مقام معظم رهبری، برای تحليل تحولات امروز و پیش‌بینی تحولات فردا، باید پدیده را در فرایند تطور تاریخی‌اش قرار دهیم. ایشان در طرح بسیاری از مسائل، ضمن اشاره به مباحث تاریخی، به تبیین ابعاد مختلف موضوع پرداخته و در نهایت با ارائۀ افقی تاریخی به مخاطبین، از این رهگذر به فهم وضعیت موجود و تبیین وظایف اقشار گوناگون ملت می‌پردازند. این «نگاه تحلیلی به تاریخ» و رجوع مداوم به آن، یکی از اصلی‌ترین جنبه‌های «مدیریت گفتمانی و ارزشی رهبری» در سطح جامعه را تشکیل می‌دهد. این سبک تحلیل در کتاب انسان 250 ساله برای تحلیل اقدامات معصومین و تحولات آن دوران 250 ساله کاملاً محسوس است. ایشان می‌فرمایند: 
    من واقعاً به شما برادران و خواهران عزیز توصیه می‌کنم که با تاریخ آشنا شوید... عده‌ای سعی می‌کنند حوادث روزگار ما را یک حوادث استثنایی ـ که به هیچ وجه از تاریخ قابل استفاده نیست ـ وانمود کنند. این غلط است. رنگ‌های زندگی عوض می‌شود، روش‌های زندگی عوض می‌شود، اما پایه‌های اصلی زندگی بشر و جبهه‌‌بندی‌های اصلی بشر، تغییری پیدا نمی‌کند (بیانات در دیدار با جوانان در مصلای تهران، 01/02/1379).
    شناخت نظام دانايی و ارزشی حاکم بر جامعه
    در هر دانش و تحول اجتماعی و انسانی، فهم جامع مبتنی بر نگرش به نظام معنایی و ارزشی حاکم است؛ چراکه هر تحول سیاسی ـ اجتماعی، بر یک‌سری اصول و مفروضه‌های هستي‌شناختي، معرفت‌شناختي، انسان‌شناختي، ارزش‌شناختی و روش‌شناختي استوار است. امروزه یکی از دشواری‌های پژوهش در علوم انسانی و تحلیل تحولات اجتماعی، بی توجهی به چند پارادایمی بودن پدیده‌های اجتماعی است؛ چرا که پدیده‌های خرد و کلان اجتماعی، به‌طور گسسته و جدای از هم شکل نمی‌گیرند؛ هریک از پدیده‌ها در برخی از پدیده‌های دیگر اثر گذارده یا اثر می‌پذیرند. تأثیر و تأثر پدیده‌های اجتماعی بر یکدیگر، موجب می‌شود تا آنها در تناسب با یکدیگر شکل بگیرند و نسبت بین آنها از لوازم حتمی و اجتناب پذیر باشد. هر کنش بر اساس نیت، هدف و معنای خاصی شکل می‌گیرد و نیت و هدف کنشگر با ارزش‌های او سازگارند. این ارزش‌ها کنش‌هایی را حمایت می‌کنند که با آن تناسب داشته باشند و یا دست‌کم با آنها مغایرت نداشته باشند (پارسانیا، 1392، ص 55). ارزش‌های اجتماعی، کنش‌های ناسازگاری را که با ارزش‌های رقیب سازگار باشند، کنترل می‌کنند. بنابراین کنترل اجتماعی و جامعه‌پذیری هر جامعه، متناسب با ارزش‌های موجود در آن، شکل می‌گیرد (همان، 1392، ص 66). مقام معظم رهبری، اصول و مبانی اندیشه اسلامی را مستند به آیات قرآن در مواردی چون «مبانی هستی‌شناختی»، «مبانی انسان‌شناختی»، «مبانی فرجام‌شناسی» مطرح نموده و بر این باورند که «همین باورها، ساخت کلی جامعه اسلامی و آرمانی را سامان می‌دهد. و معیار تمایز بخش جامعة اسلامی از جامعة غیراسلامی هستند. یکایک انسان‌ها و افرادی که در جامعه و نظام توحیدی زندگی می‌کنند، روش تفکرشان، رفتارشان با برادرانشان، رفتارشان با همة انسان‌ها، رفتارشان با زندگی شخصی خودشان، وضعیتی دارد جدا از وضعیت مردمی که در نظام‌های مادی زندگی می‌کنند.... همان‌طوری که ملاحظه می‌کنید اعتقاد به خدا و به توحید مبنای ساخت اجتماعی جامعۀ اسلامی است و همة مسائل اجتماعی باید از این چاشنی اساسی بهره‌مند باشد» (بیانات در خطبه‌های نماز جمعة تهران، 21/06/1362). بدون تردید برای تحلیل پدیده‌های اجتماعی یک جامعه و شناخت مسائل آن، باید نظام معرفتی و ارزشی حاکم بر آن جامعه و تأثیرش بر پدیده‌های اجتماعی را شناخت؛ امری که بی توجهی به آن، تمام تئوری‌های دانش سکولار غرب را در تبیین و تحلیل انقلاب اسلامی به بن‌بست کشاند؛ چنان‌که کلی بریر، اعتراف می‌کند که «چیزی که اغلب در مورد ایران شنیده‌ام، این است که آن را نمی‌فهمیم» (فوکو، 1379، ص 55). هر جامعه و هر ملتی، مبانی معرفتی، فلسفی و مبانی اخلاقی و ارزشی‏ای دارد که کنش‌ها اجتماعی برساختی از آنها به‌شمار می‌رود.
    شناخت مختصات بومی جامعه 
    علوم انسانی رایج هم در حوزۀ مبانی و روش مبتنی بر فرهنگ غرب هستند و هم در حوزۀ موضوع‌شناسی و مختصات عینی موضوع پژوهش، ناظر به جوامع غربی هستند. مختصات یعنی شرایط هر کشوری در عرصۀ ملی، منطقه‌ای و جهانی و تأثیر و تأثری که از شرایط بومی و ظرفیت‌های منطقه و جهان می‌گیرد. به‌عنوان مثال مختصات جمهوری اسلامی ایران؛ یعنی بازتاب تأثیر نهادهاي واسطي همچون احزاب و تشكل‌هاي سياسي، رسانه‌هاي گروهي، روشنفكران، انديشمندان، محيط بين‌المللي و انواع نفوذها و فشارهاي جهاني و مؤلفه‌های بسیار دیگر. جامعة ایران بر اساس روابط ویژۀ دینی و بومی خاصی شکل گرفته است و یکی از علل بحران در جامعۀ ایران، تحلیل تحولات و تصمیم‌سازی بر اساس الگوی‌های جامعه‌شناسی غربی است؛ مدل‌هایی که خاستگاه و هدف تکوین آنها، حفظ نظام موجود غرب یعنی لیبرال دموکراسی است. به همین جهت ریترز در کتاب نظریه‌های جامعه‌شناسی، این دانش را محافظه‌کار می‌داند که در پی حفظ نظام سلطه و سرمایه‌داری است (ریتزر، 1395). و از آنجا که تولیدات علمی در علوم انسانی موجود، بر اساس نیازهای کشورهای مسقط‌الراس خود تولید شده‌اند و در صدد پاسخگویی به مشکلات همان جامعه می‌باشند، با فرهنگ جامعه، سیاست و برخی مصالح ملی ما همخوانی و کارآیی ندارند (فرزانه‌پور، 1386، ص 12). این مسئله، ضرورت اسلامی‌سازی علوم انسانی با تأکید بر بوم ایران را در ترسیم الگوی تمدنی حکومت دینی و نظام‌سازی در عرصه‌های مختلف، نمایان می‌سازد. 
    تأکید مقام معظم رهبری در طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، عمق اهمیت این امر را می‌رساند. ایشان می‌فرمایند: «پیشرفت در کشور ما ـ با شرایط تاریخی ما، با شرایط جغرافیایی ما، با اوضاع سرزمینی ما، با وضع ملت ما، با آداب ما، با فرهنگ ما و با میراث ما ـ الگوی ویژۀ خود را دارد؛ باید جست‌وجو کنیم و آن الگو را پیدا کنیم... ما باید دنبال مدل بومی خودمان بگردیم» (بیانات مقام معظم رهبری، 27/02/1388). یکی از وجوه عقلانیت روش اجتهاد، همین امر است که حکم و فتوا دائر مدار موضوع است و تا موضوع کشف و منقح نشود و مختصات و حدود و ثغور آن مبرهن نگردد، حکمی نمی‌تواند صادر شود. لذا متعدد شنیده‌ایم که فقها می‌گویند: حکم بر موضوع بار می‌شود؛ امری که بی توجهی به آن در تطبیق علوم غربی بر تحولات جمهوری اسلامی، تئوری‌های علوم اجتماعی غرب را به بحران و بن‌بست کشانده است.
    شناخت موضوع و روش‌شناسی متناسب
    شناخت موضوعات و مسائل یک پدیده در چارچوبی کاملاً منطقی و واقعی، لازمۀ ضروری تحلیل یک پدیده است. برای شناخت دقیق پدیده‌های اجتماعی و پیش‌بینی تحولات اجتماعی، باید ابتدا مسائل آن جامعه را شناخت. در مرتبۀ بعد، باید متناسب با موضوع، روش تحقیق متناسب با آن را که از مهم‌ترین بخش‌های فرآیند پژوهش، شناخت و تحلیل است، انتخاب کرد. توجه به این بحث و اهمیت آن، سابقه‌ای کهن دارد و تفاوت میان علوم از نظر روش تحقیق در آنها، کمابیش ملحوظ بوده است. 
    اتخاذ هر دیدگاهى از سوى نظریه‌پرداز دربارۀ هستى‌شناسى، معرفت‌شناسى و انسان‌شناسى، او را به سوى دیدگاهى خاص، در روش‌شناسى سوق مى‌دهد و اساساً روش‌شناسی بر بنیان معرفت‌شناسی استوار است (مارش، 1378، ص39). در جامعه‌شناسى معاصر رویکرد‌های روش‌شناسانه متعددی برای شناخت پدیده‌های اجتماعی وجود دارد. مهم‌ترین آنها، سه رهیافت پوزیتیویستی، تفسیری و انتقادی‌اند که بنیان تئوری‌های علوم اجتماعی و انسانی موجود بر اینها شکل گرفته است. ادعای اندیشمندان علوم اجتماعی و انسانی غرب این است که تمام پدیده‌ها در بستر این پارادایم‌ها، ظهور و بروز پیدا کرده و صرفاً از این دریچه قابل شناخت و تحلیل هستند. ادعایی که انقلاب اسلامی، نه تنها بر آن خط بطلان کشید، بلکه آن را دچار بحران نظری و عملی کرد. نکتۀ مهم این است که هرکدام از این پارادایم‌ها با تکیه بر دانش بشری، تنها قابلیت کشف بُعدی از ابعاد کنش‌های انسانی و پدیده‌های اجتماعی را دارند، اما روش‌شناسی اسلامی و دینی (کثرت‌گرایی روش‌شناختی)، تفکری وسیع و همه‌جانبه‌نگر است؛ چراکه هدف دین اسلام هدایت انسان است و وقتی دربارة انسان سخن می‌گوییم، از موجودی ذو ابعاد صحبت می‌کنیم که برای شناخت کامل آن نمی‌توان فقط یک جنبه آن را بررسی کرد. در همین راستا باید در هر موضوع انسانی و اجتماعی، روش متناسب با آن را انتخاب کنیم. تحلیل واقع‌بینانه و کامل از تحولات جمهوری اسلامی ایران، اقتضای شناخت کامل مبانی، پیش‌فرض‌ها، اهداف، به‌ویژه روش‌شناسی متناسب با آن را دارد. به‌طور کلی، فلسفۀ علوم اجتماعی، پیوسته از یک دوگانگی در رنج بوده است؛ دوگانگی بین فهمیدن و تبیین کردن، و بین علت و معنا. ضعف اساسی این رهیافت‌های روش‌شناختی، نگرش تک‌بعدی به پدیده‌هاست که ناگزیر برخی از ابهامات را مرتفع نمی‌سازد. رهبر معظم انقلاب در یک بیان کلی دربارۀ اسلامی‌سازی علوم انسانی و استنباط از منابع دینی می‌فرمایند: «البته پیداست که این کار مثل همۀ کارهای دیگر، باید با اسلوب و فن خود انجام بگیرد؛ این یک متد دارد و خارج از آن متد نمی‌شود کار را انجام داد» (بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام، ۱۳۸۵/۰۳/۲۹).
    نگرش الگوواره‌ای به مسائل
    پارادايم‌ها واسطه بين انسان و حقايق هستي هستند. انسان به واسطه پارادايم‌هاست كه جهان را مي‌بيند و آن را براي خود تعريف مي‌كند. پاردايم‌ها مبناي برداشت‌ها و اقدام‌هاي انسان هستند. در يك فعاليت تحقيقاتي نظیر تحلیل سیاسی و اجتماعی بايد قبل از هر چيز، پارادايم مناسب موضوع تحقيق مشخص و بدين وسيله بين مباني فلسفي و روش‌شناسی تحقيق، سازگاري ايجاد شود. در غير اين صورت (چنانچه موضوع تحقيق در بستر يك رويكرد فلسفي تعريف و كار تحقيق با ابزار رويكردهاي ديگر انجام شود)، تحقيق دچار ناسازگاري خواهد شد. رویکرد پارادایمیک به جامعه‌شناسي سیاسي منتج از توجه هم‌زمان به مباني یا چارچوب اصول اعتقادی آن دانش که متناظر به مدیریت جامعه، شرایط و اقتضائات زماني است، مي‌باشد. در هر دانشي ارائۀ نظریۀ جدید مستلزم توجه به تبیین پارادایمیک آن دانش است تا در دل آن نظریه‌ها، فرصت ظهور پیدا کنند. تأکید بر تحلیل پارادایمي دانش از آن روست که هر علم و نظریه‌ای از دانش در علوم انساني، بر یک‌سری اصول و مفروضه‌هایي همچون مسائل هستي‌شناسي، معرفت‌شناسي، انسان‌شناختي و روش‌شناختي که مبحثي اساسي در فلسفه هر علمي به‌شمار مي‌روند استوارند (نوروزی، 1397، ص 1ـ2).
    ضرورت نگرش پارادایمیک در اندیشۀ رهبر معظم انقلاب نمایان است؛ ایشان در پیشگفتار طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن دربارۀ نوع نگرش به دین و مسائل دینی می‌فرمایند: 
    باید مسائل فکری اسلام به صورت پیوسته و به‌عنوان اجزای یک واحد مورد مطالعه قرار گیرد و هریک به لحاظ آنکه جزئی از مجموعۀ دین و عنصری از این مکتب و استوانه‌ای در این بنای استوار است و با دیگر اجزا و عناصر، هم‌آهنگ و مرتبط است ـ و نه جدا و بی ارتباط با دیگر اجزا ـ بررسی شود تا مجموعاً از شناخت این اصول، طرح کلی و همه‌جانبه‌ای از دین به‌صورت یک ایدئولوژی کامل و بی ابهام و دارای ابعادی متناسب با زندگی چند بُعدی انسان استنتاج شود (مقام معظم رهبری، 1353). 
    همچنین ایشان دربارۀ انقلاب اسلامی و تحلیل تحولات جمهوری اسلامی می‌فرمایند: 
    باید یک نگاه کلان و یک نگاه فراگیر به این حادثه بیندازیم. نگاه‌های جزئی، نگاه به حوادث میانۀ راه و نگاه به افت‌وخیزها، خیلی گویا نیست؛ نگاه کلان به انقلاب ـ یعنی نگاه به انگیزه‌ها و زمینه‌ها و عوامل بالادستی انقلاب و تشکیل نظام، و نگاه به عاملِ محوری انقلاب یعنی مردم و ایمان دینی آنها، و نگاه به هزینه‌ها ـ موجب می‌شود که ما در هر شأنی که هستیم و در هرجا که هستیم، به مسائل جزئی و کوچک خیلی اهمیت ندهیم. اگر ما نگاه کلان به انقلاب و حادثۀ پدید آمدن جمهوری اسلامی بکنیم، جزئی‌نگری‌ها نمی‌تواند ما را گمراه کند. گاهی جزئی‌نگری و نگاه نکردن مسیر مستمرِ از ابتدا تا انتها، انسان را گمراه می‌کند (مقام معظم رهبری، 1393، ص 28).
    نتيجه‌گيري
    یکی از مسلمات معرفتی توحیدی و بسیاری از مکاتب بشری، اجتماعی بودن انسان و زنده بودن پدیده‌های انسانی و اجتماعی است که بزنگاه قدرت‌نمایی مکاتب برای مهندسی اجتماعی انسان و جامعه به‌شمار می‌رود. بدون تردید هدایت جامعه در بافتار روابط و تعاملات اجتماعی تجلی می‌یابد و دستگاه‌های جامعه‌شناختی را به ترسیم الگوی رفتار جمعی مبتنی بر آموزه‌های یک نظام دانایی، وادار می‌سازد. به شهادت تاریخ، عقلانیت تئوری‌های اجتماعی اسلام و مکتب اهل‌بیت و خلق نظم مدنی تراز، نمادی بر وجود الهیات جامعه‌شناختی اسلامی بسیار قوی می‌باشد. رجوع به نظام اندیشه‌ای مقام معظم رهبری به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین متفکران معاصر که هم احاطه به آموزه‌های وحیانی داشته و هم میراث‌دار انباشت تجربة جامعه‌شناختی امامت جامعة اسلامی در تدبیر امور به‌شمار می‌روند، ما را به مختصات یک الگوی جامعه‌شناسی تراز رهنمون می‌سازد که قوۀ تحلیل شبکۀ تعاملات اجتماعی را در وجود ما به فعلیت می‌رساند. برخی از مهم‌ترین مختصات این الگو عبارت‌اند از: شناخت هویت اجتماعی انسان، شناخت هویت تاریخی جامعه، شناخت نظام معنایی و ارزشی حاکم بر جامعه، شناخت مختصات بومی جامعه، شناخت موضوع و متدولوژی متناسب و نگرش الگوواره‌ای و سیستماتیک به مسائل.

    • آقابخشی، علی، 1383، فرهنگ علوم سیاسی، ویرایش ششم، تهران، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران.
    • باتومور، تی.بی، 1357، جامعه‌شناسی، ترجمۀ سیدحسن حسینی کلجاهی و سیدحسن منصور، چ سوم، تهران، شرکت سهامی انتشار.
    • بشیریه، حسین، 1374، جامعه‌شناسی سیاسی، تهران، نشر نی.
    • پارسانیا، حمید، 1392، جهان‌های اجتماعی، قم، کتاب فردا.
    • پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، 1393، روش تحلیل سیاسی، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی.
    • توحیدفام، محمد، 1389، «نقش و تأثیر پارادایم‌های روش‌شناسانه و معرفت‌شناسانه بر نظریه‌های جدید جامعه‌شناسی سیاسی»، پژوهشنامۀ علوم سیاسی، سال پنجم، ش2، ص29ـ65.
    • تقوی، سیدمرتضی، 1375، «سخنی در مفهوم جامعۀ دینی»، فقه اهل‌بیت، ش 7، ص 119-137
    • جوادی آملی، عبدالله، 1362، خمس رسائل، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
    • حسینی خامنه‌ای، سیدعلی، 1383، پیشوای صادق، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
    • حسینی خامنه‌ای، 1354، طرح کلى اندیشة اسلامى در قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
    • دوورژه، موریس، 1377، بایسته‌های جامعه‌شناسی سیاسی، ترجمة ابوالفضل قاضی شریعت پناهی، تهران، دادگستر.
    • راش، مایکل، 1391، جامعه و سیاست: مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی سیاسی، ترجمة منوچهر صبوری، تهران، سمت.
    • ریترز، جورج، 1395، نظریة جامعه‌شناسی، ترجمة هوشنگ نایبی، تهران، نشر نی.
    • رشید، مهدی، 1399، «روش‌شناسی علوم سیاسی و تحلیل تحولات جمهوری اسلامی»، معرفت، ش12، ص11ـ22.
    • فوکو، میشل، 1379، ایران روح یک جهان بی روح، چ چهاردهم، تهران، نشر نی.
    • فرزانه‌پور، حسین، 1386، «امکان بومی‌سازی علوم انسانی با تأکید بر علوم سیاسی»، همایش بین‌المللی کنگرة علوم انسانی چالش‌های امروز و چشم انداز فردا، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تهران.
    • کلینی، محمدبن یعقوب، 1407ق، ‏الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه.
    • موسوی خمینی، سیدروح الله، 1385، صحیفة امام، 22 جلدی، چ چهارم، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
    • مصباح یزدی، محمدتقی، 1397، انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن، تدوین و نگارش: قاسم شبان‌نیا، چ دوازدهم، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
    • مصباح یزدی، محمدتقی، 1388، انسان‌شناسی در قرآن، تنظیم: محمود فتحعلی، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
    • مقری فیومی، احمدبن محمد، 734ق، المصباح المنیر، قم، مؤسسة دار الهجره.
    • منوچهری، عباس و دیگران، 1396، رهیافت و روش در علوم سیاسی، چ هشتم، تهران، سمت.
    • مارش، دیوید و استوکر، جری، 1378، روش و نظریه در علوم سیاسی، ترجمة امیرمحمد حاجی یوسفی، تهران، پژوهشکدة مطالعات راهبردی.
    • نوروزی، محمد جواد، 1397، سیاست به مثابه تدبیر، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
    • نوروزی، محمد جواد، 1398، جامعه‌شناسی سیاسی اسلامی در رویکردی پارادایمیک، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
    • واسعی، سیدعلیرضا، 1385، «تاریخ تحلیلی یا تحلیل تاریخ»، تاریخ‌پژوهان، ش6، ص137ـ156.
    • پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری https://farsi.khamenei.ir
    • مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، 1390، نرم‌افزار حدیث ولایت؛ مجموعه بیانات و پیام‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی و آثار انتشارات انقلاب اسلامی، قم.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رشید، مهدی.(1402) مختصات الگوی تحلیلی جامعه‌شناسی تراز در اندیشۀ مقام معظم رهبری. ماهنامه معرفت، 32(12)، 11-19 https://doi.org/10.22034/marifat.2024.2020102

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مهدی رشید."مختصات الگوی تحلیلی جامعه‌شناسی تراز در اندیشۀ مقام معظم رهبری". ماهنامه معرفت، 32، 12، 1402، 11-19

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رشید، مهدی.(1402) 'مختصات الگوی تحلیلی جامعه‌شناسی تراز در اندیشۀ مقام معظم رهبری'، ماهنامه معرفت، 32(12), pp. 11-19

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رشید، مهدی. مختصات الگوی تحلیلی جامعه‌شناسی تراز در اندیشۀ مقام معظم رهبری. معرفت، 32, 1402؛ 32(12): 11-19