معرفت، سال سی و دوم، شماره یازدهم، پیاپی 314، بهمن 1402، صفحات 19-26

    بررسی نقش مضاربان در فرهنگ و تمدن اسلامی

    نویسندگان:
    فاطمه کارگر جهرمی / دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد / f.k.jahromi@gmail.com
    doi 10.22034/marifat.2024.2020138
    چکیده: 
    هنگام استیلای مسلمانان در اسپانیا گروهی از مسیحیان با اعراب مسلمان در ادارۀ امور کشور همکاری بیشتری داشتند. این گروه از مسیحیان درعین‌حال که دین خود را حفظ کردند؛ بسیاری از آداب و سنن اعراب را نیز تقلید کردند. آنها در میان مورخان مسیحی به مُستَعربان یا مُضارب‌ها مشهور شدند. مستعربان، حلقۀ واسط میان حکم‌رانان عرب مسلمان و مردم مسیحی در محدودۀ سرزمین اسپانیا بودند که در انتقال میراث مسلمانان به سرزمین اسپانیا و ترویج فرهنگ عربی نقش بسزایی ایفا کردند. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که مضارب‌ها یا مستعربان واژه‌ای بوده برای مسیحیان ساکن اندلس که هم حکومت حاکمان مسلمان را پذیرفته بودند هم آداب‌و‌رسوم آنان را. همچنین آنها با وجود مشکلات فراوان به‌واسطۀ امتیازاتی که داشتند، توانستند تأثیر زیادی در انتقال علوم اسلامی و فلسفۀ یونانی به اندلس داشته باشند و در زمینه‌های هنری سبک مضاربی را به‌وجود آورند. این پژوهش به‌روش توصیفی – تحلیلی صورت گرفته و هدف از آن روشن ‌شدن نقش مستعربان در بهره‌گیری از فرهنگ و تمدن مسلمانان و به‌کار بردن آن در پیشرفت سرزمین خود است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    A Study on the Role of Mudariban in Islamic Culture and Civilization
    Abstract: 
    After the Muslim conquest of Spain, a group of Christians had a good cooperation with the Muslim Arabs in governing the country. Maintaining their religion, this group of Christians also imitated many Arab customs and traditions. They were known as Musta’ribs or Mudaribs among Christian historians. Musta’ribs were the link between Muslim Arab rulers and the Christian people in the territory of Spain, and played a significant role in transferring the Muslim heritage to Spain and promoting Arab culture. According to this research, Mudarib or Musta’rib was a term for Christians living in Andalusia who accepted the rule of Muslim rulers and their customs. In spite of many problems they faced, they had a great influence in transferring Islamic sciences and Greek philosophy to Andalusia as well, and they created the Mudaribi style in their art. Using a descriptive-analytical method, this research aims to clarify the role of Musta’ribs in taking advantage of Muslim’s culture and civilization and applying it to develop their land.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    بررسی موقعیت اسپانیای اسلامی در تاریخ جهان‌ اسلام از موضوع‌های مهم‌ مورد مطالعه به‌شمار می‌رود؛ چراکه قواعد حاکم بر سنت‌های اجتماعی این منطقه، همچنان‌که از موقعیت تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی این منطقه تأثیر پذیرفته در جریان‌های فکری و دستاوردهای تمدنی هم آثاری جدی بر جای گذاشته است. اندلس اسلامی به دلیل تنوع فرهنگی و قومی ساکن در نقاط مختلف شهری و سیل مهاجرت اعراب و بربرهای شرق خلافت اسلامی، پراکندگی جغرافیایی وسیع‌ و تمایلات‌ و تعصبات قومی و محلی رویکردهای متفاوتی نسبت به تحولات مهم تاریخی در دوران حضور مسلمانان در این منطقه داشته است؛ همچنین یکی از دلایل اهمیت پرداختن به تاریخ اجتماعی اندلس اسلامی، دانشمندان و رجال علمی مشهور این دیار است که برخی از آنها از مشاهیر تاریخ اسلام به‌شمار می‌آیند.
    بومیان اسپانیا از سه گروه مُسالم، مُستعربان و یهودیان تشکیل شده بودند. آنها که با عنوان مستعرب یا مُضارب شناخته شده‌اند، با پذیرش سنن حاکمان مسلمان، دین خود را حفظ کرده بودند. آنان سهم مؤثری در بهره‌برداری و پیشبرد دستاوردهای تمدنی و فرهنگی تمدن اسلامی‌ داشتند‌ و در ادوار مختلف تاریخی در مدیریت نظامی، اداری، مالی و قضایی حضوری جدی یافتند. اسپانیای اسلامی پس از فتح مسلمانان، بخشی از سرزمین‌های اسلامی به‌شمار می‌رفت و گروش اهالی‌ آن‌ به‌ اسلام، بی‌ارتباط با سوابق فرهنگی‌ و تاریخی‌ مردمان‌ این ناحیه، تحولات دستگاه خلافت و جامعه اسلامی و دگرگونی‌های مناطق مفتوحه نبوده است. ظاهراً در رابطه با مسئلۀ مستعربان، پژوهش مستقلی صورت نگرفته است. محمد عبدالله عنان در کتاب دولت‌های اسلامی در اندلس از آنان نام برده است (عنان، 1368، ج 5). کتاب وی درمورد حکومت‌های مسلمان تشکیل شده در اسپانیاست؛ احمد عزیز هم در مقاله خود به انتقال فرهنگ اسلامی از راه سیسیل به اروپا به‌طور کلی گفته است (عزیز، 1357)؛ کشیک‌چی رضوی در مقالۀ «مسیحیان تحت سیطرۀ اسلام» به همۀ مسیحیان پرداخته و به‌طور مشخص دربارۀ مستعربان نیست هرچند در خلال این مقاله به مستعربان هم اشاره شده است (کشیک‌چی رضوی، 1390). در آثار لاتین نیز ریچارد هیچکاک در کتابش با عنوان «مضارب‌ها در قرون وسطی و اوایل اسپانیای مدرن»، مضاربان قرون میانه و اوایل اسپانیای امروزی را بررسی کرده است (هیچکاک، 2008)؛ ریوایا در مقالۀ «تاریخچه و تکامل اصطلاح مضارب»، به لحاظ واژه‌شناسی تحقیق کرده و صرفاً به واژۀ مضارب پرداخته است (ریوایا، 2010)؛ استیوز در مقالۀ «دیگر مسیحیان»، از دیگر مسیحیان ازجمله مضارب‌ها سخن گفته است و وضعیت آنها و مابقی مسیحیان در طلیله را بررسی کرده است (استیوز، 2010)؛ مورنو نیز در مقاله‌اش «عربی‌سازی، امتیازات و عبادت در تولدوی کاستیلی قرون وسطی: مشکلات و جهش‌های شناسایی مضاربان»، از عربی ‌کردن جامعۀ مسیحیان در طلیطله و مشکلات مسیحیان اسپانیا ازجمله مضاربان نوشته است (مورنو، 2012).
    این آثار لاتین به موضوع مسیحیان جامعۀ اندلس ازجمله مضاربان پرداخته‌اند، اما بیشتر موقعیت آنها را در طلیطله و مشکلات آنان در جامعۀ مسیحی بررسی کرده، ولی به‌طور خاص به تأثیر آنان در انتقال میراث اسلامی به اسپانیا نپرداخته‌اند. با توجه به اینکه در زبان فارسی کتاب یا مقالۀ مشخص راجع به این موضوع نوشته نشده؛ بنابراین نویسندۀ این مقاله برای تحقیق در خصوص آن بیشتر به مقالات و کتاب‌های لاتین مراجعه کرده است؛ هرچند در لابه‌لای آثار فارسی و عربی نیز جست‌وجو کرده و از آنها هم استفاده کرده است. این تحقیق درصدد است علاوه بر واژه‌شناسی اصطلاح مضارب و مستعرب، اوضاع اجتماعی این گروه، مسائل و مشکلات آنان در جامعۀ اسلامی و نقش آنان در انتقال و ترویج فرهنگ عربی _ اسلامی در اندلس را بررسی کند. این موضوع موجب می‌شود بسیاری از تحولات تاریخی سیاسی و تمدن اسلامی‌ روشن‌تر‌ ‌شود. ضرورت و اهمیت پژوهش ازآن‌روست که اسپانیای مسیحی امروز روزگاری کشوری مسلمان بوده و خود مسیحیان در انتقال فرهنگ اسلامی و پیشرفت کشورشان بسیار تأثیرگذار بوده‌اند. دانستن این موضوع که گروه‌هایی از مسیحیان توانستند با ایجاد ارتباط با حکام مسلمان و تقلید از فرهنگ عربی _ اسلامی و اشاعۀ آن در سرزمین‌شان زمینه‌‌های انتقال تمدن اسلامی را فراهم کنند، ضرورت پژوهش و اهمیت آن را نشان می‌دهد. به‌لحاظ نوآوری بحث، همان‌طور که گفته شد، دربارۀ این موضوع در زبان فارسی تاکنون به شکلی مستقل تحقیق نشده است و در کتاب‌های گوناگون به‌صورت پراکنده اشاره شده است. مسئلۀ اصلی آن است که واژهای مستعرب و مضارب برای چه کسانی به‌کار می‌رفته و چرا؟ و به‌دنبال آن، سؤالات فرعیِ چگونگی ظهور و افول مستعربان و همچنین چگونگی انتقال فرهنگ اسلامی توسط این گروه به اسپانیا مطرح است. با وجود آنکه توافقی بر سر تعریف واژگان مضارب و مستعرب وجود ندارد، اما از متون تحقیق‌شده برمی‌آید که مستعربان درواقع عرب‌شدگان یا کسانی بودند که مسیحی بودند، اما آگاهانه حکومت عرب‌ها را پذیرفته و با آداب و رسوم آنها خو گرفته بودند، اما مضاربان مسیحیانی بودند که ناآگاهانه و ناخواسته فرهنگ عربی را به‌کار می‌بردند و معاهد مسیحیانی بودند که با حکومت اسلامی پیمان بسته بودند. 
    1. ريشه‌شناسی واژة مضارب و مستعرب
    واقعیت این است که برای تعریف اصطلاح مضارب، ریشه‌شناسی آن کاملاً معلوم نیست. دو ریشه‌شناسی بسیار متمایز برای آن پیشنهاد شده است: برخی ساختار واژگانی این کلمه را کاملاً عربی دانسته‌اند؛ ریشه‌شناسی دوم، آن را واژه‌ای لاتین می‌داند که منعکس‌کنندۀ این واقعیت است که این کلمه برای اولین‌بار در اسناد لاتین استفاده شده است (ریوایا، 2010، ص53). مورنو معتقد است معنی اصلی این اصطلاح نامشخص است. مستعرب یا مضارب، به معنای «کسی که به عرب تبدیل شده است» یا «کسی که به‌دنبال عرب است»، بدین ترتیب این کلمه در اندلس هرگز به‌کار نرفته است (مورنو، 2012، ص3). این واژه در عربی به شکل غالب مستعرب، به معنای «کسی که به‌دنبال عرب شدن است یا کسی که دنباله‌رو اعراب است» به‌کار رفته است. این تعریف مستلزم یک اقدام آگاهانه برای شبیه شدن به یک عرب است و بنابراین آن افرادی که مسیحی هستند و به دین خود عمل می‌کنند، اما مانند عرب‌ها سخن می‌گویند، این کار را از جانب خود انجام می‌دهند و درواقع کسی آنها را مجبور به عرب شدن نکرده و آنان با میل خود این کار را کرده‌اند. مستعرب می‌تواند ریشۀ اصلی مضارب باشد. در این مورد، مضارب بیشتر به معنای کسی است که به‌طور ناخواسته عربی شده است یا کسی که به‌عنوان یک عرب درنظر گرفته می‌شود (ریوایا، 2010، ص 54). کلمۀ مستعرب نیز به دو شکل مشتق شده است: مستعرِب یعنی مشارکت فعال (مستقیم عرب شدن) و مستعرَب یعنی منفعلِ منفعل (غیرمستقیم عرب شدن) است و دهمین شکل مشتق شده از ریشۀ عربی «عرب». در معنای مشارکت فعال یعنی به خودی خود شبیه به اعراب شدن است و در معنای منفعل یا غیرمستقیم، داشتن آداب معاشرت عربی یا بیشتر به‌طور مشخص کسی که ظاهر یک عرب را برگزیده باشد (هیچکاک، 2008، ص4). 
    بنابراین مستعرب در لغت به معنای فردی است که مدعی عرب بودن است، بی‌آنکه‌ از‌ لحاظ نژادی عرب باشد و درواقع‌ طالب‌ و خواهان عرب‌ شدن‌ است‌. پیش از هرچیز باید به این‌ موضوع‌ توجه کرد که واژۀ مستعرب و مستعربه برای مسیحیان اندلس توسط مورخان مسیحی‌ سدۀ‌ یازدهم به بعد به‌کار‌ رفته، که‌ این‌ لغت را از سر تحقیر برای مسیحیانی به‌کار برده‌اند که در چهارچوب فرهنگی اندلس‌ تلاش‌ کردند هویتی عربی برای خود درست‌ کنند‌. درحالی‌که مورخان‌ مسلمان‌ برای اشاره به مسیحیان اندلس از واژه‌های‌ دیگری استفاده‌ کرده‌اند؛‌ مانند: نصرانی (از ناصری گرفته شده و جمع آن نصار است)، رومی (مسیحیان امپراتوری‌ روم‌)، مسیحی (پیروان حضرت مسیح‌)، اهل‌ ذمّه‌ (کسانی‌ که‌ تحت‌الحمایۀ‌ حکومت‌ اسلامی‌اند) و مُعاهِد (کسانی که با حکومت اسلامی پیمان و عهد داشته‌اند) (ریوایا، ص55؛ هیچکاک، ص4-5)؛ یا با توجه به وضعیت قانونی آنها نام‌ الاُمییون (نگهبانان این پیمان) یا با درنظر گرفتن وضعیت زبان قومی به آنان العجم (نامفهوم) می‌گفتند و گاه منطقۀ جغرافیایی آنها را برای نامیدن‌شان به‌کار می‌بردند؛ مانند کاستیلی، جلیقی و... (مورنو، 2012، ص3).
    نام‌های مختلف عربی به این گروه داده شده، که کمک می‌کند از مسلمانان و درواقع از یکدیگر جدا شوند، اما در کل، آنها عجم "Ajam" نامیده می‌شوند که مورخان مسلمان برای توصیف غیراعراب در یک بستر اسلامی شرقی که نمی‌توانند به زبان عربی به درستی صحبت کنند؛ ابداع کرده‌اند. این به ویژه برای ایرانیان کاربرد دارد. عجم قادر به صحبت کردن به زبان عربی مانند عرب‌ها‌ نیست (هیچکاک، 2008، ص3)، اما مسیحیان شمال شبه‌جزیره را _ که از نظر سیاسی با مسلمانان اندلس در تقابل بودند _ با عناوینی مانند العَدو، عدوّ الله، ظالم، متکبر و جاه‌طلب، طاغی، کافر و مشرک یاد‌ کرده‌اند‌. بنابر آنچه گفته شد نظر مسلمانان نسبت به مسیحیان‌ با‌ نظری که سایر مسلمانان در دیگر نواحی نسبت به مسیحیان داشته‌اند تفاوت چندانی ندارد؛ همچنین رفتار مسلمانان با مسیحیان بسته به وفاداری ایشان به جامعه و حکومت اسلامی متغییر‌ بوده‌ است؛ به‌گونه‌ای که هرگاه‌ آنها‌ به مخالفت با حکومت اسلامی برخاسته‌اند، طاغی (شورشی) نامیده شده‌اند (ریوایا، 2010، ص55).
    2. مفهوم مضارب و کاربرد آن
    مفهوم مضارب، به معنای عربی ـ مسیحی، در ابتدا گمراه‌کننده است. به‌نظر می‌رسد با توجه به آرایش‌های فرهنگی و زبانی اندلسی و عبری قرون وسطی، تعریف دقیق این جامعۀ مسیحی _ عربی، در شهرهای مختلف و در هر قرنی بسیار پیچیده شده است. ساده‌ترین شیوۀ تعریف اصطلاح مضارب این است که آنها مسیحیانی بودند که تحت حکومت اسلامی در شبه‌جزیره ایبری از قرن هشتم تا پانزدهم زندگی کرده‌اند. این گروه میان مسیحیانی که حکومت مسلمان را پذیرفته‌اند و کسانی که مقاومت کرده‌اند، هیچ تمایزی نمی‌بینند. بااین‌حال برای بسیاری از دانشمندان اوایل قرن نوزدهم، این ادعا که مضارب‌ها از ویزیگوت‌ها هستند، اهمیت بالایی دارد؛ زیرا از این پیوند برای ساخت هویت‌ ملی اسپانیایی استفاده می‌کنند (ریوایا، 2010، ص52) از سوی دیگر، کلمۀ مضارب ابتدا در قلمرو کاستیلی‌ها (لئون) ظاهر و به‌کار گرفته شد و این کار را زمانی انجام دادند که مسیحیان شمالی و مسیحیان عربی برای اولین‌بار با فرهنگ و در برخی موارد با تفاوت‌های مذهبی مواجه شدند. اما با توجه به اینکه، این کلمه به‌وضوح از یک ریشۀ عربی حاصل می‌شود، به‌طور کامل نمی‌توان گفت که کاستیلی است. در نگاهی به اسپانیای معاصر، مضارب به این معنا نیست که شخصی توسط یک شخص سوم به‌عنوان عرب دیده شود، بلکه به معنای کسی است که دوست دارد به‌عنوان عرب دیده شود؛ زیرا در لباس و آداب و رسوم و زبان، شخصیتی عربی دارد (ریوایا، 2010، ص54).
    ریچارد هیچکاک بر این باور است که استفاده از واژۀ مضارب در هنگام اشاره به مسیحیان اندلسی در قرون قبل از ظهور مرابطان و موحدان منطقی است. این شکل عربی کلمه است و مورخان اسپانیایی ممکن است مسیحیان اندلس را مسیحی نامیده باشند، نه مضارب؛ مفهومی اجتماعی که جامعه‌ای عربی را توصیف می‌کند، اما در تاریخ‌های عربی مربوط به قلمروهای شرقی در قرن دهم و یازدهم، یافت نمی‌شود. مسیحیان اندلس باید در چارچوب دیگر جوامع غیرمسلمان درون اسلام در نظر گرفته شوند. این بدان معنا نیست که جوامع غیرمسلمان در سراسر امپراتوری اسلامی رفتار مشابهی داشته‌اند. سیاست‌های مربوط به مردم سرزمین‌های فتح‌شده نه‌تنها از ناحیه‌ای به ناحیۀ دیگر، بلکه گاهی اوقات بسته به اینکه چگونه احزاب پیرو دربارۀ قدرت موجود فکر می‌کردند که منافع آنها به‌خطر نیفتد، متفاوت بوده است (هیچکاک، 2008، ص1).
    لغت‌نامه‌های عربی در توصیف اسم مستعار مستعرب به‌عنوان «غریبه‌ها»، اتفاق نظر دارند. این اصطلاح شامل همۀ افرادی بود که خون خالص عرب را نداشتند. الازهری - متفکر علمی قرن دهم - آنها را به‌عنوان مردمی نه از تبار عرب خالص، بلکه به‌عنوان کسانی که خود را در میان اعراب معرفی کرده‌اند و به زبان آنها صحبت و شیوۀ ظاهری آنها را تقلید کرده‌اند، می‌داند. اگرچه منشأ آن عربی است، اما مدارک مستندی وجود ندارد که مسلمانان در اندلس از این اصطلاح استفاده کرده‌اند. این فقدان اسناد و مدارک باعث شده که نظریه‌ها و گمانه‌های‌ متعددی وجود داشته باشد (هیچکاک، 2008، ص5).
    3. فرهنگ مضاربان
    از تعاملات عمدتاً صلح‌آمیز میان مسیحیان، یهودیان و مسلمانان در اسپانیای قرون وسطا می‌توان به شناخت ماهیت تاریخی اسپانیا پی ‌برد. در این دیدگاه، مستعربان که حداقل در قرن نهم، فرهنگ عربی بودن را نشان دادند، حامیان فرهنگ اسلامی بودند. این تأکید بر فرهنگ‌سازی مستعربان انواع مختلف مفاهیم فرهنگی را ایجاد کرده است. استفاده از اصطلاح مسیحی - عربی در یک چارچوب مفهومی بر ترکیب ادبیات تأکید دارد؛ به‌عنوان مثال، «زبان مضارب» به زبانی عربی اطلاق می‌شود. این اصطلاح توسط مسیحیان اندلس ارائه شده و «معماری مضارب» نیز توصیفی از معماری اسلامی است با تأثیر بر کلیساهای مسیحی اندلس و حتی فراتر از اندلس (ریوایا،2010، ص52).
    در نیمۀ دوم قرن بیستم، کلمۀ مضارب مورد پرسش قرار گرفت. دلیل این امر صرفاً این بود که این یک کلمه برای دو پدیدۀ جداگانه از یک دیگر به‌کار می‌رفت. از یک طرف مسیحیانی که در پی حفظ مسیحیت خود هستند، اما در معرض یک حکومت اسلامی قرار گرفته‌اند؛ و از طرف دیگر مسیحیانی که به‌تدریج فرهنگ عربی را گرفتند. اگر مضارب از ریشۀ عربی حاصل شود، واضح است که شامل آن مسیحیان که در برابر عرب مقاومت می‌کردند و با شور و حرارت مخالف عربی‌سازی در پادشاهی لئون بودند، نمی‌شود، اما فرایندهای عربی‌گرایی (Mozarabism) را در تمام حوزه‌های زندگی در لئون توصیف می‌کند. درحالی‌که عربی‌سازی در میان جوامع غیرمسلمان در اندلس، مانند قرطبه و دیگر مراکز شهری مشهود بود. تمایز روشن بین مسیحیان شمال اندلس و مسیحیان جنوب هنگامی مشخص می‌شود که از صفت Mozarabic استفاده شود. برای مثال، هنر مضاربیک و معماری مضاربیک به یک پدیدۀ فرهنگی مربوط می‌شوند که در آن عناصر مسیحی و عربی باهم ترکیب شده‌اند. این پدیده که در نیمۀ اول قرن نهم در سرزمین‌های غیراسلامی گسترش یافته، شامل سبک معماری کلیسا و دکوراسیون مجسمه‌ای است که با طراحی و کار هنری اسلامی ارتباط دارد. از سوی دیگر، گویش مضاربی، شکل رومانتیستی است که در اندلس سخن می‌گفتند و قابل تشخیص است که عمدتاً از عربی است. اخیراً تاریخچۀ قرون وسطا درگیر مطالعات قومی و هویتی است؛ علاقۀ علمی جدید به مضارب‌ها، یک پدیدۀ بدون شک مربوط به جهان فعلی است (هیچکاک، 2008، ص52).
    4. گروش اندلسی‌ها به اسلام 
    محققان در مورد چگونگی گروش بومیان اسپانیا به اسلام، اتفاق نظر ندارند. اما می‌توان این تغییر کیش را ناشی از عوامل گوناگونی دانست؛ مانند تماس‌های مسلمانان با عناصر بومی که گاه‌ به‌ شکل ازدواج‌ها رخ می‌داده، عوامل اقتصادی و کسب منزلت اجتماعی نیز آنها را به تغییر عقیده می‌کشاند. البته نظام ارباب و رعیتی موجود در میان مسیحیان اسپانیا نیز درگرایش آنان به اسلام بی تأثیر نبوده است؛ زیرا با مسلمان ‌شدن ارباب، رعایا نیز به تبع مسلمان می‌شدند. گروه‌هایی نیز با قبول جزیه با مسلمانان کنار آمدند‌ و به‌تدریج مضارب شدند‌ (همتی، 1384، ص216).
    «در جریان گرایش عناصر بومی به اسلام که در سطح گسترده‌ای تا سدۀ دهم میلادی تداوم داشته، گرچه نو مسلمانان به‌نحو چشمگیری با فاتحان عرب و بربر درآمیختند، اما این تلفیق و آمیختگی‌ به معنای محو فرهنگ‌ها و تفاوت‌های اجتماعی نبوده است. بنابراین مضاربان در کنار حفظ برخی از رسوم و عادات خود، پاره‌ای از سنن اعراب و مسلمانان شرقی را نیز پذیرفتند. بدین‌سان آنان به‌‌رغم‌ عرب‌مآب شدن، به گرایش‌های قومی و پاسداری ‌از هویت ملی خویش هم عنایت داشتند و پیوسته اهتمام می‌ورزیدند تا در جامعۀ اندلس به‌عنوان یک گروه متمایز باقی بمانند» (همتی، همان‌جا)؛ به‌طوری ‌که برخی از نومسلمانان نام قومی و اسپانیولی خود را حفظ کردند؛ از قبیل بنی‌کارلو، بنی‌انگلینو، بنی‌مارتین و غیره (همتی، 1389، ص12).
    به نظر می‌رسد تساهل و تسامح فرهنگی و عقیدتی نیز بی‌تأثیر نبوده است. یکی از دلایل این امر، ترکیب ناهمگون نژادی مردم و مهاجرت‌های مستمر و تدریجی‌ اقوام‌ مختلف به این منطقه است. البته واضح است که نقش خلفای اموی در اندلس و امارت‌های مستقل محلی که عمدۀ آنها در غرناطه، قرطبه و شهرهای مرزی قد برافراشتند، در این‌ زمینه‌ دخیل بوده است. وجود این روحیه در دورانی از حیات تاریخی این سرزمین مفید بود (سعیدیان جزی، 1391، ص210)، اما سیاست اعراب‌ حاکم‌ بر اندلس از همان آغاز فرمانروایی در مورد ادارۀ جامعه‌ای که به‌لحاظ تنوع دینی، قومی و فرهنگی پیچیدگی‌های خاصی داشت، چندان عاقلانه نبود. آنان بی‌اعتنا به مصالح همۀ گروه‌های جامعه به افتخارهای قبیله‌ای و برتری‌جویی‌های دوران جاهلیت روی آوردند. سیاستی که موجب ناآرامی‌ها و فتنه‌های گوناگون شد. ابتدا بربرها نسبت به رفتار تبعیض‌آمیز حاکمان عرب واکنش نشان‌ دادند‌ و در‌ نواحی مختلف اندلس بر ضد آنان قیام کردند (ابن‌عذاری، 1998، ج2، ص54-55). بعدها مضاربان نیز در برابر تبعیض‌های اجتماعی ساکت ننشستند و برای مقابله با تفاخرطلبی‌ اشراف‌ عرب‌ از هیچ کوششی دریغ نکردند. آنان در ابتدا از راه‌های نظامی‌، سپس از سدۀ 5ق./11م. و در پی فروپاشی خلافت امویان اندلس فعالیت‌شان به‌صورت فکری و تبلیغی‌ خودنمایی‌ کرد‌ (همتی، 1384، ص218).
    5. شکل‌گيری وضعیت اجتماعی مستعربان در جامعة اسلامی اندلس
    همان‌گونه که پیش از این گفته شد، مسلمانان در متون از نام‌های گوناگونی برای مستعربان استفاده کرده‌اند‌؛ مانند‌ نصاری، رومی، اهل ذمه و.... یکی از این اسامی معاهد است. این واژه به یکی از وضعیت‌های مستعربان در مقابل مسلمانان اشاره می‌کند و درواقع بازگوکنندۀ شکل‌گیری‌ وضعیت اجتماعی‌ مسیحیان است.
    در کل وضعیت‌ حقوقی‌، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی مستعربان با پیمانی که میان رؤسای مسلمان و مقامات مسیحی بسته می‌شد؛ شکل می‌گرفت. یک طرف پیمان، مسیحیان و طرف دیگر مسلمانان بودند. ازآنجاکه جوامع‌ سنتی‌ تا قبل از ورود اسلام به‌عنوان ملت شناخته نمی‌شدند، بلکه هر محدودۀ جغرافیایی زیرنظر یک کلیسای اسقفی قرار می‌گرفت و از سوی دیگر در قرون وسطا دربارها و نظام اسقفی کلیسا مناسبات نزدیکی باهم پیدا‌ کرده‌ بودند؛ پس مقامات مسیحی طرف معاهد، پادشاهان و اسقف‌ها بودند و در صورت نبود این دو مقام، بزرگان جامعۀ مسیحی انعقاد این پیمان‌ها را بر عهده می‌گرفتند. آنچه دربارۀ این پیمان‌ها اهمیت دارد، ماهیت آنهاست. این‌ معاهده‌ها‌، توافق‌نامه‌ای میان‌ دو گروه برابر نبودند، بلکه به این علت که مسلمانان صاحب قدرت نظامی، سیاسی و... بودند، معاهده درواقع‌ در حکم پذیرش قدرت برتر و اقتدار سیاسی اسلام از سوی مسیحیان بود‌. بر این اساس‌، مسیحیان قوانین اسلامی را می‌پذیرفتند و وضعیت اجتماعی خود را در جامعۀ اسلامی قبول می‌کردند و به رعایت قوانین جامعۀ اسلامی ‌‌موظف‌ می‌شدند. مستعربان نیز هراز گاهی با اعلام تسلیم‌ سیاسی‌، نظامی‌ و مالی، بر متعهد بودن خود نسبت به معاهده‌ها، پیمان خود را تجدید می‌کردند (مورنو، 2012، ص84). 
    باید در نظر گرفت که‌ سعۀ صدری که مسلمانان اندلس نسبت به مضاربان روا می‌داشتند، بیشتر جنبۀ سیاسی داشت. امویان‌ اندلس علاقه‌مند بودند به جای‌ سرکوب‌ مسیحیان، آنها خود را به مسلمانان تسلیم کنند و خود را مطیع مسلمانان بدانند تا بدین‌گونه برتری سیاسی خود را نشان دهند. دربارۀ این علاقه و پافشاری می‌توان به معاهده‌ای اشاره کرد که در میانۀ سدۀ‌ دوم قمری/هشتم میلادی میان فاتحان مسلمان و مقامات مسیحی ویزیگوت (خاندان سلطنتی و حاکمان مسیحی) انجام شد. میزان اهمیت این موضوع برای امویان را می‌توان از دیواره‌های قصر امویان مشرق که روی آنها تصاویر تسلیم شدن‌ پادشاه‌ اسپانیا _ رودریگو _ نقاشی شده است، دریافت. این معاهدات همیشه به‌صورت رسمی نوشته نمی‌شد؛ به این ترتیب که همیشه مقامات اصلی دو طرف پیمان‌ها را امضا نمی‌کردند، بلکه گاه حاکمان محلی دو طرف معاهدۀ‌ پیمان‌ را امضا می‌کردند و سپس به تأیید خلیفه می‌رساندند. ازجمله نکاتی که در این پیمان‌ها به چشم می‌خورد این است که مسلمانان افزون بر حقوق فردی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی که برای مستعربان‌ قائل‌ می‌شدند، حق تملک زمین را هم به آنها می‌دادند و در برابر آن مسیحیان متعهد می‌شدند که به منزلۀ اهل ذمه، با پرداخت مالیات و تسلیم ‌شدن در برابر قدرت نظامی،‌ ‌مسلمانان را به‌‌رسمیت‌ بشناسند‌؛ حال اینکه در دیگر نقاط مسیحی‌نشین‌ قلمرو‌ اسلامی‌، مسیحیان و به‌طور کلی اهل کتاب، حق تملک زمین را نداشتند و در عوضِ استفاده از زمین، خراج پرداخت می‌کردند. پیمان اولیه‌ای که‌ میان‌ ویزیگوت‌ها‌ و مسلمانان بسته شد، تمامی مردمی را دربر می‌گرفت که تحت‌ لوای‌ ویزیگوت‌ها در اسپانیا زندگی می‌کردند و البته این معاهده یهودیان را هم که از اهل کتاب شمرده می‌شدند، دربر می‌گرفت. محدودۀ جغرافیایی‌ این‌ پیمان‌ نیز از شبه‌جزیره تا کوه‌های پیرنه را شامل می‌شد (عنان، 1368، ج5، ص265).
    6. اضمحلال مستعربان 
    از میان تمامی عوامل‌ از‌ میان رفتن مسیحیانِ مضارب در جامعۀ‌ اسلامی‌ اندلس‌، مهم‌ترین عامل‌ گرایش‌ روزافزون مضاربان به‌ دین‌ اسلام بوده است؛ به‌گونه‌ای که پس از طی سه قرن‌ از‌ حضور‌ مسلمانان در جامعۀ اسلامی، اسپانیایی که در آغاز‌ فتح مسلمانان‌، کشوری‌ مسیحی‌ تلقی‌ می‌شد‌، به کشوری اسلامی تبدیل گردید و بیشتر مستعربان اندلسی در این مدت به دین اسلام وارد شدند. در کنار گرایش به اسلام، یکی دیگر از دلایل کم‌رنگ شدن مسیحیت، مهاجرت آنها به دیگر نقاط ازجمله به سرزمین‌های شمالی اندلس است که دراین میان مهم‌ترین مهاجرت‌ها به کشیشان، راهب‌ها و اسقف‌ها اختصاص دارد؛ یعنی کسانی که وجود آنها برای حفظ و تداوم‌ زندگی مسیحیت در جامعه بیش از هر چیز دیگر لازم است (کشیک‌چی رضوی، 1390، ص64).
    رویکرد دیگری که می‌توان نسبت به چگونگی از میان رفتن مستعربان در اندلس در نظر داشت، توجه به مرگ‌ومیر مستعربان است؛ یعنی یکی‌ از‌ طبیعی‌ترین حالات. در نظر گرفتن این رویکرد با توجه به رویکردهای قبلی، می‌تواند شرایط را بیش از پیش روشن کند. در جامعه‌ای که بسیاری از اعضای‌ آن‌ به کیش اسلام می‌گروند و دیگر‌ اعضای جامعه‌ به‌دلیل بروز اختلافات فرهنگی - مذهبی با مسلمانان و همین‌طور مهاجرت بانیان اصلی کیش خود، یعنی کشیشان، راهبان و اسقف‌ها - و دیگر دلایل - توان حفظ وضعیت خود را ندارند. در‌صورتی‌که‌ رشد جامعۀ آنان به‌ سمت‌ منفی شدن گرایش پیداکند (که اصلاً هم دور از ذهن نیست)؛ مرگ اعضای باقی‌مانده در این ‌جامعه به معنای از میان رفتن کلی آنهاست؛ و این همان اتفاقی است که دربارۀ مستعربان رخ داده و به‌همین‌ دلیل از مسیحیان اندلس یا همان مستعربان اثری باقی نمانده است (همان‌).
    7. مستعربان معاصر
    امروزه مستعربان اسپانیا با سه عنوان شناخته می‌شوند: الف) مستعربان؛ ب) مستعربان نو؛ ج) مستعربان مسلمان‌تبار یا مستعربان جدید.
    استفاده از این سه اصطلاح طی مطالعات تاریخی دربارۀ مضاربان سیری را طی کرده است؛ در ابتدای مطالعات تاریخی، مورخان واژۀ مضارب‌ را‌ برای‌ همۀ مسیحیان ساکن در اندلس به‌کار می‌بردند و عقیده داشتند که آنان مسیحیان ویزیگوتی بوده‌اند که از بازماندگان مسیحی شبه‌‌‌جزیرۀ‌ ایبری (اندلس) در قبل از حاکمیت اسلام به‌شمار می‌آمدند. به سخن دیگر، مورخان مستعربان ‌(مضربان) را‌ مسیحیان‌ بازمانده از کلیسای طلیطله - مقر کلیساهای اسپانیا - می‌دانستند که در جامعۀ اسلامی اندلس باقیمانده‌اند، اما‌ تحقیقات بعدی این نظریه را زیر سؤال برد. در مرحلۀ دوم تحقیقات مشخص‌ شد که تمامی مسیحیانی که‌ با‌ عنوان مستعرب شناخته می‌شدند بومی اندلس نبودند، بلکه گروهی در میان آنها یافت می‌شدند که یا از مغرب (جنوب اندلس)، یا از شرق نزدیک (ترکیۀ امروزی)، یا نواحی شمالی به اندلس مهاجرت کرده بودند‌. این گروه، مستعربان نو نامیده شدند. حکایت گروه نخست، یعنی مهاجران مغربی ‌به این صورت است که پس از فتح مغرب به‌دست مسلمانان، عده‌ای از مسیحیان آنجا به اندلس کوچ کردند؛ این در حالی‌ است‌ که در ادامه فتوحات مسلمانان به اندلس هم کشیده شد (کشیک‌چی رضوی، 1390، ص63).
    در آن زمان مسیحیان اندلس را دو گروه تشکیل می‌دادند: مسیحیان بومی اندلس و مسیحیانی که از مغرب کوچ کرده بودند؛ حال اینکه از‌ میان‌ هر دو گروه، عده‌ای که به کیش اسلام گرویدند، عده‌ای به سمت مرزهای فرانسه کوچ کردند و در جنوب کوه‌های پیرنه در شمال اندلس ساکن شدند (این گروه با حکومت‌ اسلامی‌ در تقابل بودند)، اما عده‌ای نیز با حفظ کیش مسیحی خود در اندلس باقی ماندند؛ گروه دوم، یعنی مهاجران شرق نزدیک، بیشتر مسیحیانی بودند که یا شغلی از صنعتگر تا‌ طبیب‌ داشتند و به‌‌خاطر رونق اقتصادی موجود در اندلس‌ به‌ این‌ دیار کوچ کرده بودند؛ یا کسانی بودند که فضای تساهل و تسامح اندلس آنها را به این‌ دیار‌ کشانده بود. گروهی‌ دیگر‌ از مسیحیان اندلس با عنوان مستعربان (مضربان) مسلمان‌تبار یا مستعربان جدید شناخته ‌شدند. در فتح اولیۀ طلیطله‌ به‌‌دست‌ مسلمانان بسیاری از مسیحیان طلیطله مسلمان شدند. اما همین مسیحیان مسلمان‌شده‌ زمانی‌که این شهر دوباره با حملۀ آلفونسوی اول، پادشاه آراگون به‌دست مسیحیان افتاد به کیش مسیحی بازگشتند؛ و حتی‌ هنگامی‌ که‌ مسلمانان در فتوحات بعد خود دوباره ‌این شهر را بازپس گرفتند، این مسیحیان همچنان‌ به‌ کیش مسیحیت باقی ماندند (استیوز، 2010، ص10). در اینجا نمی‌توان از تساهل و تسامحی که مسلمانان نسبت به مسیحیان روا می‌داشتند، در مقابل‌ اجبار‌ آلفونسو برای‌ مسیحی شدن غفلت کرد. از آنچه تا به اینجا دربارۀ مستعربان گفته شد، می‌توان این‌ نکته‌ را برداشت‌ کرد که این دسته از مسیحیان به‌علت اینکه خاستگاه‌های گوناگونی داشتند از هویتی یک‌دست برخوردار‌ نبودند، اما درعین‌حال در یک موضوع کاملاً باهم مشابه‌اند و آن این است که‌ اگرچه‌ مسلمان نشدند، اما از فرهنگ عرب تأثیرات بسیاری پذیرفتند؛ از آداب زندگی فردی و اجتماعی تا ساحت‌های‌ فرهنگی‌، به‌گونه‌ای‌ که تا آنجا پیش‌ رفتند که در شعر و ادب عرب از بسیاری از اعراب هم پیشی گرفتند‌. با تمام این احوال و تأثیراتی که آنها از مسلمانان گرفتند، نباید فراموش کرد که‌ کارکرد اصلی‌ مستعربان‌ در تاریخ، حفظ حیات مسیحی در پیش و پس از حضور مسلمانان در اندلس است. درواقع مستعربان‌ حلقۀ‌ واسطۀ‌ حفظ فرهنگ وهویت مسیحی بودند و از قضا بسیاری از ایشان خود را به‌ حفظ‌ فرهنگ خود ملزم کرده بودند (کشیک‌چی رضوی، 1390، ص63).
    8. مترجمان‌ مستعرب
    در قرن دوازدهم میلادی، هم‌زمان با تشکیل دارالترجمه طلیطله، عده‌ای از دانشمندان اسپانیایی‌ و غیراسپانیایی در حوزۀ اسپانیا به ترجمۀ متون عربی  اسلامی پرداختند؛ ازجمله آنها یوحنا اشبیلی (Joan DE Sevilla) که از یهودیان اسپانیا بود که به دین مسیحیت گروید. ظهور علمی او بین سال‌های 1137-1153م در شهر طلیطله بود‌ که در آنجا به خدمت اسقف اعظم «دون ریموند» مشغول شد. ترجمه‌های او با همکاری شخص دیگری به نام «دومنیگو گوندیسالوو» انجام می‌شد؛ بدین شکل که یوحنا متن عربی را به‌ زبان‌ کاستیلی (از زبان‌های محلی اسپانیا) ترجمه می‌کرد و دومنیگو آنها را به لاتین برمی‌گردانید. متونی که او از عربی ترجمه کرد، شامل 25 کتاب و رساله در زمینه‌های حساب، نجوم، طب و فلسفه‌ بود‌ که از مهم‌ترین آنها کتاب حساب خوارزمی است، که مبنای ریاضیات اعشاری در اروپا قرار گرفت. از میان 13 ترجمه او در باب نجوم، کتاب‌های بتّانی، ثابتبن قرّه‌، ابومعشر‌ بلخی و مَسلمه مجریطی از اهمیت بیشتری برخوردارند. ترجمه‌های او در فلسفه شامل هفت اثر، ازجمله رساله في‌العقل کندی، احصاء العلوم فارابی و قسمتی از کتاب الشفاء ابن سینا‌ و مقاصدالفلاسفه‌ غزالی‌ است (حسین‌زاده شانه‌چی، 1380، ص83).
    هوگو سانتالایی (Ogo DE Santalla) نیز که احتمالاً در شهر «سانتالا» در شمال‌ غرب‌ اسپانیا‌ به‌دنیا آمده بود در نجوم و کیمیا سررشته داشت و از سال 1119‌-1151‌م. در خدمت اسقف شهر طرسونه (Tarsona) می‌زیست. او ظاهراً با دارالترجمه طلیطله رابطه‌ای نداشته‌ است‌. ترجمه‌های او بیشتر در نجوم و کیمیا است که شامل 10 اثر می‌شود؛ ازجمله‌: شرح‌ بیرونی بر کتاب نجوم بتّانی، کتاب الموالید ماشاءالله منجّم، صد کلمه بطلمیوس، و قدیمی‌ترین‌ ترجمۀ‌ لاتینی در باب کیمیا از کتابی به نام لوح زبرجد (زایگرد هونکه،1361، ص36). از دیگر مترجمان عربى زبان افلاطون اهل تیولى است‌ که‌ اصلاً ایتالیایى بود، و در اسپانیا با همکارى ابراهیم‌بن حیّه (ابراهام برحیّه‌) دانشمند‌ یهودى مستعرب، کتاب البتانى در هیأت و نوشته‌هاى‌ الفرغانى‌ و دیگران‌ را ترجمه کرد. در 1127/521، استفانو‌ اهل‌ پیزا (یا انطاکیه) که آثار طبى «هلى ابس» را ترجمه کرد، اذعان مى‌کند‌ که محققین پزشکى معمولاً در‌ سیسیل‌ و سالرن پیدا‌ مى‌شدند‌ و آنها‌ یا یونانى و یا کسانى بودند که‌ به‌ عربى آشنایى داشتند. پزشکان سالرن مثل اطباى مسلمان از تشریح کالبد انسان‌ خوددارى‌ مى‌کردند و به‌جاى آن به تشریح بدن‌ حیوانات مى‌پرداختند. جریان انتقال میراث مسلمانان از سیسیل و دربار فردریک دوم نیز از اسپانیا به سرزمین‌های اروپایی راه پیدا کرد (عزیز احمد، 1357، ص811).
    نتيجه‌گيری
    مضارب‌ها یا مستعربان به آن دسته از مسیحیان ساکن اندلس یا اسپانیای گفته می‌شد که حکومت حاکمان عرب مسلمان را در اندلس پذیرفتند و به‌واسطۀ آن توانستند از امتیازهای حمایتی حکومت اسلامی برخودار شود. اگرچه دسته‌ای از مسیحیان سلطۀ مسلمانان را در اندلس نپذیرفتند و به نقاط تحت سلطۀ حکام مسیحی در اروپا مهاجرت کردند، اما این مضارب‌ها به‌واسطه منافعی که داشتند آداب و رسوم و فرهنگ عربی را جذب کردند و ازآنجاکه زبان رسمی حکومت عربی بود و طبقۀ حاکم نیز عرب بودند، ابتدا تقلید از زبان و نحوۀ لباس پوشیدن اعراب را پذیرفتند و جزو اشراف و طبقۀ دارای نفوذ اسپانیا درآمدند. بااین‌حال این گروه در جامعۀ اسلامی با مشکلات گوناگونی روبه‌رو بودند. با مهاجرت راهبان مسیحی و فرار اشراف از دادن جزیه، باعث شد تا این قشر از مسیحیان که مضارب نامیده می‌شدند به‌تدریج مسلمان شوند. جامعۀ مضاربی توانست تأثیر شگرفی در انتقال علوم اسلامی و دانش‌های فراموش شدۀ یونانی که تنها در کتب ترجمه‌شده عربی پیدا می‌شد، نقشی تعیین‌کننده ایفا کند. از طرفی دیگر در معماری و نقاشی سبکی جدید به‌واسطۀ مضارب ها به‌وجود آمد و آن سبک مضاربی نامیده شد.

        ابن‌عذاری، محمدبن‌ محمد، 1418ق، البیان المغرب فی اخبارالاندلس و المغرب، تحقیق ج. س. کولان و إ. لوی پروونسال، بیروت، دارالفکر.
        حسین‌زاده ‌شانه‌چی، حسن، 1380، «ترجمه متون علمی مسلمانان در اروپا»، تاریخ اسلام، ش 8، ص 71-98.
        سعیدیان جزی، مریم، 1391، «درآمدی بر تاریخ اجتماعی اسپانیای اسلامی در منابع تاریخی و جغرافیایی قرن چهارم تا هفتم هجری»، تاریخ اسلام، سال سیزدهم، ش 49، ص 183-210.
        عزیز، احمد، 1357، «انتقال میراث فرهنگی اسلام از طریق سیسیل به اروپا»، ترجمه نقی لطفی، جستارهای ادبی، ش 56، ص 811-826.
        عنان، محمد عبدالله، 1368، تاریخ دولت‌های اسلامی‌ در اندلس، ترجمه عبدالحمید آیتی، تهران، کیهان.
        کشیک‌چی رضوی، محمد، 1390، «مُستَعرَبان؛ مسیحیان تحت سیطرۀ اسلام»، زمانه، دوره جدید، ش 102و103، ص 62-64.
        میه‌ لی‌، آلدو، 1371، علوم اسلامی‌ و نقش‌ آن در تحول جهان، ترجمه اسدالله آزاد، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی.
        همتی‌گلیان، عبدالله، 1384، «مولدان در اسپانیای اسلامی»، مطالعات اسلامی، ش 72، ص 213-230.
        همتی‌گلیان، عبدالله، 1389، مدجّنان (پژوهشی در تعامل و تقابل اسلام و مسیحیت در اسپانیا)، مشهد، بنیاد پژوهش‌‌‌های آستان قدس رضوی.
        هونکه، زایگرد، 1361، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران‌، دفتر‌ نشر‌ فرهنگ اسلامی.
        BeAle-Rivaya, Yasmine, 2010, "The History and Evolution of the term “MOZARAB”", Imago Temporis. MedIum Aevum, No. 4, p. 51-71.
        De la Paz Estevez, María, 2010, The “Other” Christians. The Mozarab Population of Toledo and the Reconq, PhD Candidate- Universidad de Buenos Aires (UBA) Staff member at Instituto de Historia Antigua y Medieval (UBA).
        Hitchcock, Richard, 2008, Mozarabs in medieval and early modern Spain, Routledge, Taylor Francis Landon and New York.
        Moreno, Aaron Michael, 2012, "Arabicizing, Privileges, and Liturgy in Medieval Castilian Toledo: The Problems and Mutations of Mozarab Identification (1436-1085), ProQuest LLC, Document ID: 1012288980.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کارگر جهرمی، فاطمه.(1402) بررسی نقش مضاربان در فرهنگ و تمدن اسلامی. ماهنامه معرفت، 32(11)، 19-26 https://doi.org/10.22034/marifat.2024.2020138

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    فاطمه کارگر جهرمی."بررسی نقش مضاربان در فرهنگ و تمدن اسلامی". ماهنامه معرفت، 32، 11، 1402، 19-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کارگر جهرمی، فاطمه.(1402) 'بررسی نقش مضاربان در فرهنگ و تمدن اسلامی'، ماهنامه معرفت، 32(11), pp. 19-26

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    کارگر جهرمی، فاطمه. بررسی نقش مضاربان در فرهنگ و تمدن اسلامی. معرفت، 32, 1402؛ 32(11): 19-26