معرفت، سال سی و دوم، شماره یازدهم، پیاپی 314، بهمن 1402، صفحات 59-71

    تحلیلی بر نقش دین در مهار هرزگی با تأکید بر ادیان ابراهیمی

    نویسندگان:
    محمدرضا اسدی / استادیار گروه ادیان و عرفان مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی / asadi@iki.ac.ir
    doi 10.22034/marifat.2024.2021699
    چکیده: 
    هرزگی به معنای بی‌قیدی، لاابالی‌گری و بی‌‌بندوباری، از فراگیرترین مشکلاتی است که جوامع انسانی همواره با آن روبه‌رو بوده است. درحالی‌که قوانین قراردادی، اخلاق و الزامات عرفی و فرهنگی نقش‌هایی مؤثر در پیشگیری و مبارزه با هرزگی دارند، به اعتقاد دین‌داران، دین نیز در این عرصه نقشی مهم و چشمگیر ایفا می‌کند. پژوهش حاضر با روش توصیفی‌ ـ تحلیلی، در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که به‌واقع دین چه سهمی در این عرصه دارد؟ در این مقاله تلاش می‌شود با هدف شناسایی ظرفیت‌های دین در مهار هرزگی با تأکید بر ادیان ابراهیمی، به تبیین مفهوم هرزگی و شیوه‌های مهار آن پرداخته شود. با بررسی‌ انجام‌شده در این پژوهش نتیجه گرفته خواهد شد که دین از طریق ایجاد سرسپردگی ایمانی به‌عنوان عامل بازدارندۀ درونی، دستورات شرعی و اخلاقی، بیان آثار و پیامدهای دنیوی اعمال و بیان رقم‌خوردن سرنوشت انسان در فرجام عالم براساس سنجش نهایی اعمال، سهم و ظرفیتی قابل توجه در مهار هرزگی داشته و تأثیرگذاری دین در این عرصه، از ضمانت و ژرفای بیشتری نسبت به عوامل دیگر برخوردار است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    An Analysis of the Role of Religion in Restraining Promiscuity with an Emphasis on Abrahamic Religions
    Abstract: 
    Promiscuity, i.e. being unrestrained and improvident, is one of the most pervasive problems of human societies. Even though contractual laws, ethics and customary and cultural requirements have effective roles in preventing promiscuity and fighting against it, believers are confident that religion plays an important and impressive role in this field as well. Using a descriptive-analytical method, this research tries to find the answer to the following question: what is the role of religion in this field? With the aim of identifying the capacities of religion in restraining promiscuity, this article attempts to explain the concept of promiscuity and the methods of restraining it, with an emphasis on Abrahamic religions. Considering the results of this research, I will conclude that religion has a considerable contribution and capacity in restraining promiscuity through creating faithful devotion as an internal restraining factor, disseminating shari'a and moral orders, explaining the worldly effects and consequences of various acts and expressing the destiny of human in the other world based on the final assessment of acts. I will also conclude that the influence of religion is more guaranteed and is deeper compared with the other factors.
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
     
    هرزگي و بي‌بندوباري معضلي است که در جوامع مختلف از شيوه‌هاي گوناگون براي حل آن استفاده شده است، اما دين‌داران نقش دين را در اين عرصه بسيار مهم مي‌دانند. اکنون با توجه به ريشة حقيقي و واحد اديان ابراهيمي و قلمرو اجتماعي گسترده و اهميت آنها در دنياي امروز، ضروري است بررسي شود که چگونه اين اديان مي‌توانند در مهار هرزگي و بي‌بندوباري مؤثر باشند؟ اگرچه نوشته‌هاي مستقلي در ارتباط با تأثير دين در رفتارهاي اخلاقي و اجتماعي انسان وجود دارد، اما با بررسي انجام‌شده، اثري متمرکز بر نقش دين در مهار هرزگي با تأکید بر اديان ابراهيمي يافت نشده است. در اين رابطه مقالات ذیل قابل ملاحظه است:
    1. مريم‌السادات رنجبر و بتول علامت‌ساز، «نقش و تأثير دين در زندگي اجتماعي انسان، دومين کنفرانس بين‌المللي علوم انساني با رويکرد بومي ـ اسلامي و با تأکید بر پژوهش‌هاي نوين»، 1395؛
    2. ناصرالدين اوجاقى، «دين و تأثير آن بر رفتار اخلاقى»، مجلة معرفت، 1386، ش113.
    اما مقالۀ نخست مواردي همچون برادرى و احساس اشتراک، همبستگي اجتماعي، سعادت، اصلاح فرد و اجتماع، ساده‌زيستي و آرامش، احساس شرافت و بزرگي و... را مورد بررسي قرار داده و به‌طور خاص نقش دين در مهار هرزگي را بررسي نمي‌کند. مقالۀ دوم نيز بر موضوع هرزگي تمرکز ندارد و با نگاهي کلي، تأثير دين بر رفتار اخلاقي را مورد بررسي قرار مي‌دهد. همچنين هيچ‌يک از دو مقالۀ يادشده و البته ديگر مقالات نزديک به موضوع، پژوهشی با تأکید بر اديان ابراهيمي انجام نداده است. مقالۀ پيش ‌رو که با روش توصيفي ـ تحليلي انجام شده، ظرفيت دين در مهار هرزگي را با تأکید بر اديان ابراهيمي بررسي مي‌کند و جنبه‌هاي نوآوري‌اش تمرکز بر مسئلۀ نقش دين درخصوص مهار هرزگي و با تأکید بر اديان ابراهيمي است. پرسش اصلي در اینجا آن است که دين چه نقشي در مهار هرزگي ايفا مي‌کند؟ و پرسش فرعي نيز آن است که هريک از اديان ابراهيمي چه ظرفيت‌هايي براي مهار هرزگي دارند؟ پس از تبيين مفهوم هرزگي و معرفي شيوه‌هاي مهار آن و معرفي اجمالي اديان ابراهيمي، با تأکید بر ظرفيت‌هاي اديان، نقش دين در کنترل هرزگي مورد واکاوي قرار گرفته است. ازآنجاکه ممکن است در بعضي از مسائل مطرح‌شده، اختلاف‌هاي درون ديني وجود داشته باشد، بحث‌ها ناظر به تعاليم يهوديت ارتدوکس، مسيحيت کاتوليک و اسلام شيعي خواهد بود.
    1. هرزگي و شيوه‌هاي مهار آن
    «هرزگي» در لغت به‌معناي کار بد، کار قبيح، تباه‌ کاري (دهخدا، 1373، ج ۱۴، ص ۲٠۷۲۹)، ياوه‌گويي، ول‌گردي، هرزه بودن، کارِ زشت کردن‌ (عميد، 1380، ص 1201)، بي‌قيدي (معين، 1371، ج ۴، ص ۵۱۲۱)، الواطي، بيهودگي، عياشي، فسق‌وفجور، لاابالي‌گري، لعب، لودگي و لهو آمده است (خداپرستي، 1376، ص 477). اين واژه کاربردي معادل اصطلاح «بي‌بندوباري» دارد (همان) و ازآنجاکه «بندوبار» به حدود و قواعد و آداب زندگي، قيدهاي اجتماعي و مانند آن گفته مي‌شود، انسان هرزه و بي‌بندوبار کسي است که در زندگي به اين حدود و رسوم پايبند نباشد (دهخدا، 1372، ج ۳، ص ۴۳۶۲). هرچند براساس اين گزارش، هرزگي گسترة مفهومي وسيعي دارد و بي‌توجهي به قيود و قوانين حقوقي، راهنمايي و رانندگي، دروغ‌گويي، دزدي، غيبت، فحشا، روابط جنسي و هر‌گونه کار بد را دربر مي‌گيرد، اما تأکید هرزگي و بي‌بندوباري در اين مقاله بر بي‌قيدي در مسائل جنسي است که هم در بُعد فردي قابل تصور است و هم در روابط و ابعاد اجتماعي. اساساً امروزه در بسياري از گفت‌وشنودها نيز غالباً همين معنا از «هرزگي» و «بي‌بندوباري» برداشت مي‌شود. برهنگي، زنا، استمنا، لواط و فسق‌و‌فجور از مظاهر بارز هرزگي و بي‌بندوباري هستند. بر اين اساس معناي هرزگي در پژوهش پيش ‌رو «عدم التزام فکري و عملي به قيود لازم در مسائل جنسي» خواهد بود. اين قيود ممکن است از جانب دين، نظام‌هاي اجتماعي و سياسي، نظام اخلاقي يا عرف و فرهنگ بنا گذاشته شده باشد؛ که هرزگي متناسب با هريک از آنها فهم شده و به اين معنا خواهد بود که اين قيدها در فضايي که بايد مورد توجه قرار مي‌گرفتند، ناديده گرفته شوند. اگرچه ممکن است اين قيود در نگاهي فراگير و دقیق در فرهنگ‌ها، خرده‌فرهنگ‌ها و آيين‌هاي مختلف قدري متفاوت باشند، اما به‌منظور امکان‌پذير شدن ارزيابي سهم دين در اين عرصه، در مقالۀ پيش ‌رو، قيدهايي در نظر هستند که مورد وفاق فطرت، اخلاق عام و اديان الهي بوده و عموم مردم، در حوزة رفتارهاي جنسي، صرف نظر از فرهنگ‌هاي تحميلي و القائات جديد رعايت آنها را لازم مي‌دانند.
    ازآنجاکه هرزگي‌ها و بي‌بندوباري‌هاي جنسي از جدي‌ترين تهديدها براي نظم و آرامش جامعه است؛ از هر راه ممکن همچون راه‌هاي پيش‌گيرانه از وقوع کجرَوي (العوجي، 1987م، ج 2، ص 144) و راه‌هاي درماني، اصلاحي و تنبيهي با استفاده از تأثيرگذاري و سازندگي مجازات (بودون و بوريکاد، 1377) و کيفر (سليمي و داوري، 1380، ص 676) براي مهار آن اقدام مي‌شود. قوانين قراردادي، اخلاق، الزامات عرفي و سنت‌هاي فرهنگي يا ديني در جوامع، ممکن است از اين راه‌ها پيگيري شود و هدف از همة آنها اين است که فکر و انديشه لگام‌زده شود؛ چشم و گوش کنترل شود؛ ارتباط و سخن مهار شود؛ تن به احکام سازنده، مانند ازدواج داده شود و خلاصه بي‌بندوباري‌ها و هرزگي‌ها تحت کنترل درآيد.
    2. اديان ابراهيمي
    «اديان ابراهيمي» اصطلاح برساخته پژوهشگران است که به سه دين توحيدي يهوديت، مسيحيت و اسلام اشاره دارد که پيروان آنها حضرت ابراهيم را پيامبر بزرگ خدا و نياي مشترک خود مي‌دانند. اين سه دين صاحب کتاب آسماني‌ بوده و عقايد و تعاليم مشترکي دربارۀ خدا، خلقت، فرجام عالم و تکاليف انسان دارند. دين اسلام براي مخاطبان مقالۀ پيش ‌رو آشنا و بي‌نياز از معرفي و توضيح است، اما از باب معرفي مختصر، يهوديان کساني هستند که به خداي يکتا، حضرت موسي به‌عنوان بزرگ‌ترين پيامبر خدا و نيز پيامبران پيش از او ايمان دارند. امروزه مجموعة «تنخ» که شامل سه بخش «تورات» (اسفار پنج‌گانه)، «نبييم» (پيامبران) و «کتوبيم» (نوشته‌هاي مقدس) است، به‌عنوان کتاب مقدس يهوديان شناخته مي‌شود که مسيحيان به آن «عهد قديم» مي‌گويند. يهوديت شريعت‌محور بوده و تعليم مي‌دهد که راه نجات انسان، عمل به شريعت و دستورات خداست. «تلمود» منبع اصلي فقه و شريعت يهود و معتبرترين کتاب ديني يهوديان پس از کتاب مقدس است که مجموعة نگارش‌يافتة سنت شفاهي يهوديان (تورات شفاهي) بوده و دربردارندۀ تعاليم کاملي از اصول، فروع، احکام، سنن و فتاواي علماي يهود است.
    مسيحيان نيز در کلام قرآن به کساني گفته مي‌شود که به خداي يکتا و نبوت عيسي‌بن مريم و پيامبران پيش از او ايمان دارند. البته بحث‌هايي دربارة «الوهيت عيسي» و «تثليث»، عقيده و مسير صحيح اين دين را تغيير داده است (نساء: 171؛ مائده: 173؛ توبه: 32). بنابر اعتقاد به تثليث که باور مسيحيان کنوني است، در الوهيتْ سه شخص وجود دارد: پدر (خداي خالق)، پسر (عيسي) و روح‌القدس (مك‌گراث، 1392، ج 1، ص 61). امروزه مسيحيان انجيل‏هاي چهارگانه (متي، مرقس، لوقا و يوحنا) و کتاب‌هاي ديگر «عهد قديم» و «عهد جديد» را به‌عنوان «کتاب مقدس» قبول دارند. مسيحيت درحقيقت ادامة يهوديت است و به‌همين دليل، مسيحيان نيز مي‌بايست به شريعت حضرت موسي عمل مي‌کردند (صف: 6؛ متي: 18: 5)، اما مسيحيت کنوني با تأکید ويژه بر مسئلة ايمان و تأثير انحصاري آن بر پاک ‌شدن گناه ذاتي انسان، در نهايت، سر از شريعت‌گريزي درآورده و ايمان را ناسخ شريعت و عامل انحصاري نجات معرفي کرده است (غلاطيان 3: 23ـ25؛ وارکر و ديگران، 2012، ص 17). اخلاق و محبت از کليدي‌ترين واژه‌ها در مسيحيت هستند.
    3. ظرفيت‌هاي اديان ابراهيمي در مهار هرزگي
    اکنون بايد ديد که دين و به‌طور مشخص اديان يادشده چه ظرفيت‌هايي براي مهار هرزگي دارند و نسبت به راه‌هاي ديگر کنترل اجتماعي همچون قوانين قراردادي، اخلاق، الزامات عرفي و سنت‌هاي فرهنگي، تا چه اندازه در اين عرصه تأثيرگذار خواهند بود. هرچند با توجه به گسترة قابل توجه اديان، به نظر مي‌رسد ظرفيت‌هاي فراواني در آنها وجود دارد، اما مهم‌ترين ظرفيت‌هاي اديان در اين عرصه عبارت‌اند از: ايجاد سرسپردگي ايماني به‌عنوان عامل بازدارنده دروني، دستورات شرعي و اخلاقي، بيان آثار و پيامدهاي دنيوي اعمال و بيان رقم خوردن سرنوشت انسان در فرجام عالم براساس سنجش نهايي اعمال.
    1ـ3. ايجاد سرسپردگي ايماني به‌عنوان عامل بازدارندة دروني
    «سرسپردگي» در لغت به‌معناي ارادت، انقياد، اطاعت، فرمان‌برداري، تسليم و متابعت در مقابل سرپيچي (خداپرستي، 1376) و «سرسپرده» به‌معناي مطيع، منقاد، تسليم‌شده و فرمان‌بردار (معين، عميد) آمده است. بنابراين سرسپردگي به معبود، حالتي روحي و قلبي است که وقتي در فرد پديدار شود، نوعي ارادت و انقياد در او به‌وجود مي‌آورد که به‌عنوان محرکي دروني و قوي فرد را وامي‌دارد که از روي ميل و نه الزام يا تکليف، در پي انجام خواسته‌هاي خداي خويش باشد. اين حالت روحي و باطني فرد در برابر معبود، تمايل به بي‌بندوباري را از ريشه مي‌خشکاند و برخلاف عوامل ديگر که اغلب، تمايل فرد به اين امور را از بين نمي‌برد و تنها جلوي عمل ظاهري را مي‌گيرد، شخص را به‌سوي جلب رضايت خداوند سوق مي‌دهد. اکنون بايد اين ظرفيت در هريک از اديان ابراهيمي بررسي شود. 
    الف) يهوديت
    يهوديان دو اصل بنيادين در خصوص شيوة رفتار خداوند به انسان قائل‌اند که عبارت‌اند از: عدالت و رحمت. براساس تفسير علماي يهود، دو نام پرکاربرد خداوند در يهوديت، يعني يهوه و الوهيم به اين صفات اشاره دارند؛ «الوهيم» (خدا) اشاره به صفت عدل و «يهوه» که معمولاً به «رب» و پروردگار ترجمه مي‌شود، اشاره به صفت رحمت (اپستاين، 1393، ص 161). در اين تفسير يهودي، دو صفت يادشده، جدايي‌ناپذير، مکمل يکديگر و ناظر به ذات خدا هستند. و اما ازآنجاکه عدالت بيانگر داوري قطعي الهي بوده و صفت رحمت شامل لطف، عشق و محبت مي‌شود، بستري فراهم مي‌شود تا در انسان نوعي حالت تسليم و سرسپردگي ايجاد شود؛ به‌گونه‌اي که انسان ناخودآگاه در پي جلب رضايت او باشد. آگاهي از صفات ديگر خدا همچون «قادر مطلق» و «حاضر دروني»، همچون «هگوورا» به معناي مقتدر و قادر مطلق و بدين معنا که همة رويدادها فعل بي‌واسطۀ خداست و «شخينا» به معناي درون‌ذات و حاضر در همه‌جا که در آن حضور فراگير الهي تبلور مي‌يابد (پيشين، ص 163)، کار را کامل مي‌کند. 
    کاربرد وسيع نام «پدر» براي خدا در عهد عتيق (خروج 4: 1ـ2؛ ارميا 31: 9؛ تثنيه 4: 1ـ2 و 14: 1؛ مزامير 103: 13؛ اشعيا 63: 16) که بعدها در مسيحيت و عهد جديد نيز رواج و توسعه بيشتر يافت، بر سطح و نوع تعلق و سرسپردگي يهوديان به خدا دلالتي واضح دارد؛ چراکه اين کاربرد در يهوديت نه به‌معناي حقيقي، بلکه استعاره‌اي براي اشاره به جنبۀ محافظ بودن، رازقيت و محبت خداوند نسبت به بندگان و وابستگي و تعلق آنان به اوست (گوشن، 2001م). يهوديان همواره خداوند را «اي پدر ما که در آسمان هستي» خطاب مي‌کنند (کهن، 1350، ص 45). فرد يهودي با دريافتن اين صفات خدا در خويش عشقي توأم با خشيت مي‌يابد که صرف نظر از هرچيز ديگر، با سطحي قابل توجه از سرسپردگي، تلاش مي‌کند گوش به فرمان خداي مهربان و مقتدر خويش باشد. حساسيت و دقت فراوان در يافتن دستورها و فرمان‌هاي ديني گاه نمايانگر سرسپردگي يهوديان به خدايي است که به او ايمان آورده‌اند و روح و ذهن بي‌قرار خود را به او سپرده‌اند.
    ب) مسيحيت
    در مسيحيت کنوني باور بر اين است که «اعتقادات» براي نجات کافي بوده، در رسيدن به نجات، نيازي به عمل نيست (پيترز، 1384، ج 2، ص 458). اين قانون درواقع همان «شريعت ايمان» پولس است که جايگزين «شريعت اعمال» شده است. هرچند در اين گفتمان، عمل انسان دخالتي در نجات او ندارد، اما تلاش پولس بر اين است که از راه ايمان، محبت و سرسپردگي به خداوند، مسيحيان را از هرزگي‌ها و گناهان بازدارد. در اين گفتمان با تأکید بر «محبت» به خدا و ايجاد و تقويت آن در دل مؤمنان، گناه به‌عنوان بي‌حرمتي به خدا و مانع محبت معرفي مي‌شود (تعاليم کليساي کاتوليک، ص 508، بند 1850). پولس محبت را چكيدة شريعت جديد خود معرفي و تلاش مي‌کند با يادآوري ده فرمان و گناهان گوناگون، نشان دهد كه در صورت وجود محبت، همة فرمان‌ها اجرا مي‌شود و هيچ گناهي باقي نمي‌ماند. منظور پولس از محبت، محبت به خداست که از آن محبت به همنوعان نشأت مي‌گيرد و مستلزم دوري فرد از بي‌بندوباري و هرزگي در جامعه‌اي است که همنوعان او در آن زندگي مي‌کنند:
    مديون احدي به چيزي مي‌شويد جز به محبت کردن با يكديگر؛ زيرا كسي كه ديگري را محبت کند، شريعت را به‌جا آورده باشد؛ زيرا كه «زنا مكن، قتل مكن، دزدي مكن، شهادت دروغ مده، طمع مورز» و هر حكمي ديگر كه هست، همه شامل است در اين كلام كه «همساية خود را چون خود محبت نما». محبت به همساية خود بدي نمي‌كند؛ پس محبت تكميل شريعت است (روميان 13: 8-10).
    محرک اصلي در اين توصيه‌ها نه نظام الزام و پاداش و مجازات، بلکه تقويت احساسي دروني است که مي‌توان از آن به سرسپردگي و احساس وابستگي به خدا تعبير کرد. پولس با گناه دانستن اعمال زشت و بي‌بندوباري در جامعه، در يكي از نامه‌هاي خود ضمن تأکید بر اينكه عمل در نجات دخلي ندارد؛ با برانگيختن احساسي دروني يادآوري مي‌کند که مسيحي واقعي نبايد به خود اجازة گناه و بي‌حرمتي به خدا بدهد (روميان 6: 15ـ18). او تلاش مي‌كند به مسيحيان بفهماند كه اگرچه همه چيز براي مسيحيان جايز است، اما اگر خدايي که به او ايمان آورده‌اند و دل خويش را به او سپرده‌اند، در نظر بگيرند، نبايد تن به گناه بدهند: 
    همه چيز براي من جايز است، لكن هرچيز مفيد نيست. همه چيز براي من رواست، لكن نمي‌گذارم كه چيزي بر من تسلط يابد. خوراك براي شكم است و شكم براي خوراک؛ لكن خدا اين و آن را فاني خواهد ساخت. اما جسم براي زنا نيست، بلكه براي سرور است و سرور براي جسم. و خدا سرور را برخيزانيد و ما را نيز به قو‌ت خود خواهد برخيزانيد (اول قرنتيان 6: 12-14).
    پولس با کمک گرفتن از بعضي استعارات تلاش مي‌کند وابستگي مسيحيان به خدا را تعميق بخشيده و احساس سرسپردگي مسيحيان به خدا را تقويت کند. او مسيحيان را اعضاي مسیح و هيكل روح‌القدس خوانده و از اين تشبيه و استعاره كمك گرفته و مي‌گويد با عضو مسيح و در ساختماني كه خدا در آن حضور دارد، نبايد نافرماني خدا صورت گيرد (اول قرنتيان 6: 15ـ20؛ گوردُن في، بي‌تا، ص 59).
    ج) اسلام
    در اسلام نيز از ظرفيت سرسپردگي به‌عنوان عاملي بازدارنده از هرزگي و بي‌بندوباري استفاده مي‌شود. ايمان اسلامي از يک‌سو با محبت به خداوند و از سوي ديگر با خوف و خشيت نسبت به او گره خورده است. قرآن از سويي مي‌فرمايد: «و آنها كه ايمان دارند، عشق‌شان به خدا شديدتر است» (بقره: 165) و از سوي ديگر مي‌فرمايد: «مؤمنان کساني هستند که از خوف پروردگارشان لرزانند» (مؤمنون: 57). خوف مقصود در اين بخش، خوفي است که با ايمان به خدا و درک عظمت او براي فرد ايجاد مي‌شود (نه خوف از عذاب و عقاب که در قسمت بعدي بررسي مي‌شود). اين دو حالت دروني که با ايمان فرد مسلمان عجين شده، نوعي سرسپردگي به معبود را در او ايجاد مي‌کند که در قالب يک عامل بازدارندة دروني، او را به رعايت آنچه مطلوب و مورد نظر معبود است، وامي‌دارد. به اين ترتيب، فرد نه از روي الزام و تکليف، بلکه از روي تسليم و با عشق و علم به شايستگي معبود خواسته‌هاي او را انجام مي دهد. اين سرسپردگي، تمايل به بي‌بندوباري را از ريشه مي‌خشکاند. فرد چون محبت به خدا را در دل دارد، به آنچه خدا مي‌خواهد راضي است و از حدودي که او تعيين کرده تجاوز نمي‌کند. خداوند هم از چنين فرد مؤمني رضايت دارد. قرآن با اشاره به اين ارتباط مي‌فرمايد: «خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند؛ و اين [مقام والا] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد!» (بينه: 8). 
    بنابر اين تقرير، تأکید بر افزايش سطح ايمان به معناي توصيه به افزايش مقيد کردن افراد به قيود مورد نظر خدا خواهد بود و ايمان واقعي به ايماني اطلاق خواهد شد که در آن به قيود مورد نظر خدا توجه کامل شود. آية 136 سورة نساء به اين حقيقت اشاره دارد: «اى كسانى ‌كه ايمان آورده‏ايد! به خدا ايمان [واقعى] بياوريد». در اين آيه كسانى‌كه ايمان آورده‌اند، مورد خطاب قرار مي‌گيرند، اما با اين وجود (با وجود داشتن ايمان)، از آنان خواسته مي‌شود ايمان بياورند. معناي ايمان ‌آوردنِ ايمان‌آوردگان، افزايش سطح ايمان براي التزام بيشتر به قيود مربوط به آن خواهد بود. هرچه سطح ايمان بالاتر باشد و ايمان آگاهانه‌تري حاصل شود، درک لزوم رعايت قيود و توجه عملي به آنها نيز افزايش مي‌يابد و برعکس، كم‌رنگ شدن و تضعيف پايه‌هاي ايمان، فساد و بي‌بندوباري را در جامعه افزايش مي‌دهد. در بعضي از تفاسير در ذيل آية «وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ» آمده است: بازدارندگي نماز از فحشا بدين سبب است که فرد در حال اشتغال به نماز و در غير اشتغال به آن، از گناهان دور مي‌شود؛ زيرا نماز مشتمل بر ياد خداست و ياد خدا در نفس حالت خشيت نسبت به او را ايجاد مي‌کند و اين خشيت سبب دوري فرد از گناهان مي‌شود. ادامة آيه، شاهدي بر اين سخن است: «وَلَذِكْرُ اللهِ أَكْبَر؛ و ياد خدا بزرگتر است» (بيضاوي، 1418ق، ج ‏4، ص 196؛ طباطبائي، ج 16، ص 133). اين ترکيب از محبت و خشيتِ به خدا، حالت سرسپردگي مؤمنان به خدا را رقم مي‌زند و مي‌تواند عاملي قوي براي دور ساختن مؤمنان از هرزگي‌ها باشد. توصيفات ديگر خدا همچون حضور فراگير خدا و نزديک‌تر بودن او از رگِ گردن انسان به او (ق: 16) و رحمت عام و خاص او به مؤمنان عمق اين سرسپردگي و تأثير آن در اجتناب انسان از هرزگي را بيشتر مي‌کنند.
    2ـ3. دستورات شرعي و اخلاقي
    اديان ابراهيمي مجموعه‌اي از دستورات شرعي و اخلاقي را در متن خود جاي داده و مؤمنان را به عمل به آنها فرامي‌خوانند. هر سه دين يهوديت، مسيحيت و اسلام قيدوبندهايي را در عرصه‌هاي مختلف فردي و اجتماعي در قالب تعاليم ديني عرضه کرده‌اند که با بي‌بندوباري، هرزگي و ناديده‌انگاري به قيدوبندها سازگاري ندارد.
    الف) يهوديت
    در يهوديت دستورات ديني فراواني وجود دارد که با تنظيم روابط جنسي و جلوگيري از هرزگي و بي‌بندوباري مرتبط است. بسياري از اين دستورات در قالب هلاخا و احکام شرعي، تکاليفي الزامي را بر عهده مؤمنان مي‌گذارند و يهوديان موظفند در آن چارچوب عمل کنند. يهوديت بر عمل به شريعت تأکید دارد و تعليم مي‌دهد شريعت تنها راهي است که انسان براي رسيدن به نجات، بايد از آن گذر کند. «تنخ» به‌عنوان کتاب مقدس يهوديان و «تلمود» به‌عنوان غني‌ترين و معتبرترين متن ديني يهوديان بعد از کتاب مقدس، حجم گسترده و نسبتاً کاملي از اين دستورات را در خود جاي داده‌اند که توسط عالمان يهود بيان شده و عمل به آنها بر همۀ يهوديان لازم است (تثنيه 17: 8ـ12). بنابراين با توجه به اهميت هلاخا (بخشي از تلمود که احکام عملي را بيان مي‌کند) و التزام هر يهودي به تنظيم اعمال خود بر طبق آن، وقتي به هلاخا نظر مي‌شود، دستورات فراواني براي تنظيم رفتارها و ازجمله روابط جنسي مشاهده مي‌شود که نتيجه آن، جلوگيري از مصاديق فراواني از هرزگي‌ها و بي‌بندوباري‌هاست.
    دستورات هلاخايي ازدواج را تجويز و از ديگر روابط جنسي نهي مي‌کند (آنترمن، 1391، ص 221ـ222). علاوه بر زنا، استمناي مردان، بعضي از مصاديق همجنس‌بازي و روابط جنسي ديگر مورد نهي هلاخايي قرار گرفته است (همان). براساس هلاخا مردان موظف‌اند از زن‌ها فاصله بگيرند؛ در جمع آنها حرکات سبک انجام ندهند؛ به زيبايي آنها خيره نمانند؛ عطر ايشان را نبويند و پشت سر آنها راه نروند. رد شدن مرد از کنار يک روسپي‌خانه، گوش دادن به آواز زن، کمک ‌گرفتن از يک زن در جاي خلوت و امثال آن در هلاخا ممنوع شده است (قارو، بي‌تا؛ اوين هاييزر، 21: 1ـ6؛ آنترمن، 1391، ص 222). البته مواردي همچون استمناي زنان و بعضي روابط مردان، به صراحت در هلاخا نهي نشده است (آنترمن، 1391، ص 222ـ224) و حتي احتمال وقوع فعاليت همجنس‌گرايي در ميان زنان در بحثي از تلمود بابلي پذيرفته شده است (کاليو لاتون، «يهوديت» در: ورنرمنسکي و ديگران، 1389، ص 275)، که چنين مواردي گونه‌اي خلأ در احکام شرعي يهود را نشان می‌دهد.
    علاوه بر فرامين شرعي، توصيه‌هاي اخلاقي فراواني نيز در تعاليم يهودي وجود دارد که در آنها تلاش مي‌شود فرد مؤمن به‌گونه‌اي هدايت شود که در دام گناه گرفتار نشده و دامنش آلوده نگردد (کاليو لاتون، «يهوديت» در: ورنرمنسکي و ديگران، 1389، ص 273ـ282). در تورات (تثنيه، باب 5؛ خرج، باب 20 تا 23؛ لاويان، باب 19) و تلمود (کهن، 1350، ج 1، ص 234) دستورات اخلاقي فراواني وجود داشته و همواره بر اخلاقي زيستن فرد تأکید مي‌شود (اپستاين، 1393، ص 24). عمل به اين توصيه‌ها و دستورات اخلاقي مي‌تواند زمينه‌ساز مهار هرزگي‌ها و بي‌بندوباري‌ها باشد.
    ب) مسيحيت
    مسيحيان اگرچه خود وارث يهوديت هستند، اما خداشناسي خاص آنها مسيرشان را تغيير داده است (مائده: 72؛ اُکلينز، 2003م، ص 31ـ32). خداانگاري عيسي در مسيحيت و باورهاي مرتبط با آن (اعمال رسولان 16: 31؛ روميان 5: 1؛ افسسيان 2: 8) پيامدهايي دارد؛ ازجمله اينکه در اين عقيده، براي نجات، ديگر نيازي به شريعت نيست (افسسيان 1: 7). از نگاه پولس، شريعت و عمل، راه خوبي براي رسيدن به نجات نيست و انسان براي رسيدن به نجات، محتاج فيض خداست. راه برون‌رفت از گناه‌آلودگي و هلاکت، «عادل شدن» (تيسن، بي‌تا، ص 263) يا «عادل‌شمردگي» (هيل، 2001م، ص 656) است که تنها با ايمان به عيسي مسيح حاصل مي‌شود و حصول عدالت با چنين ايماني (روميان 4: 24 و 25) حاصل فيض رايگان خداست؛ نه عمل به شريعتي از اعمال (روميان 3: 21ـ26؛ مک گراث، 1393، ص 68). بنابراين هرچند مسيحيت براي مهار هرزگي از راه سرسپردگي ايماني و اخلاق اقدام کرده، اما بايد اين دين را فاقد ظرفيت «شريعت» براي مهار هرزگي دانست. 
    با اين وجود دستورات اخلاقي فراواني در اين دين درجهت کنترل مسائل جنسي و مهار هرزگي و بي‌بندوباري وجود داشته و گناه به تناسب بزرگي يا کوچکي‌اش در اين دين مذموم است. در آيين‌هاي مسيحي نيز ظرفيت‌هايي براي مهار هرزگي وجود دارد. «ازدواج» به‌عنوان يکي از آيين‌هاي هفت‌گانۀ مسيحي که مسيحيان به آن توجهي جدي دارند و البته بين اديان ابراهيمي مشترک است، مي‌تواند در مهار هرزگي تأثير فراواني داشته باشد. اين آيين ازآن‌رو که نشانۀ محبت خدا به بشر بوده و مسيح آن را به‌عنوان پيماني بين افراد تعميديافته، در کرامت و اعتبار آيين فيض‌بخش رفعت داده (تعاليم کليساي کاتوليک، ص 450، بند 1601)، مورد توجهي دوچندان است. همچنين کتاب مقدس با تأکیدهاي فراوان به مسيحيان دستور مي‌دهد که از اعمالی همچون زنا، فسق، ناپاکي، فجور، بت‌پرستي، مستي، لهو و لعب و امثال آن اجتناب کنند (غلاطيان 5: 19ـ21؛ روميان 1: 28ـ32؛ اول قرنتيان 6: 9ـ10؛ افسسيان 5: 3ـ5؛ کولسيان 3: 5ـ8). بعضي از اين اعمال ناپسند که با تعدي شديد و جدي به قانون خدا، محبت را در دل آدمي نابود کرده و با ترجيح دادن خير حقيرتر بر خدا که هدف غايي و سعادت اوست، انسان را از خدا دور مي‌کند؛ گناه بزرگ به‌شمار آمده و گناهان ديگر که هرچند تخلف از محبت است و آن را جريحه‌دار مي‌کند، اما آن را باقي مي‌گذارد؛ گناه کوچک به‌حساب مي‌آيد (تعاليم کليساي کاتوليک، ص 509، بند 1855). اين دستورات هرچند در نجات دخالتي ندارند، اما از آن جهت که از سوي دين بيان شده و درخصوص موضوعات مختلف نظر خدا و دين را آشکار مي‌سازند، به‌عنوان دستورات اخلاقي، ظرفيت مستقلي براي جلب نظر مؤمنان و واداشتن آنان به عمل به آنهاست. 
    ج) اسلام
    اسلام ديني داراي شريعت بوده و در آن عمل به شريعت ضروري است. شريعت اسلام مجموعه‌اي از تکاليف و دستورات ديني همراه با تفسير صحيح از حقوق انسان است. براساس تعاليم اسلامي، ضمن اينکه انسان از حق حيات، آزادي، برابري و مانند آن برخوردار است؛ درمقابل مکلف به استفادۀ صحيح از اين حقوق و انجام مسئوليت‌هاي خود است. در شريعت اسلام دستورات مشخصي در خصوص کنترل رفتار مؤمنان وجود دارد و به تناسب اهميت و ضرورت رعايت آن دستورات شرعي، احکام اسلامي به پنج دسته تقسيم مي‌شوند: واجبات، محرمات، مستحبات، مکروهات و مباحات. اين احکام و دستورات شرعي که قوانين رفتاري و عملي مسلمانان هستند، دخالتي مستقيم در نجات آنها داشته و فرد به سبب رعايت يا تخلف از آنها مستحق نجات يا هلاکت مي‌شود. بنابراين اين دستورات جايگاهي قابل توجه در دين اسلام داشته و مسلمانان خود را موظف و مکلف به توجه و رعايت آنها مي‌دانند. اکنون با توجه به چنين جايگاهي، اگر نگاهي به ماهيت اين دستورات شرعي بياندازيم، خواهيم ديد که تشريع همۀ آنها در راستاي مهار رفتار افراد و جلوگيري از بي‌بندوباري و هرزگي آنهاست. وجوب بعضي از امور مانند حجاب (احزاب: 59)، حرمت بعضي از افعال مانند زنا (اسراء: 32)، لواط (اعراف: 80 و 81)، استمنا (نوري، ج 14، ص 356)، برهنگي (نور: 31)، سخن‌ گفتن و ارتباط بيجا و بي‌قيد با نامحرم (احزاب: 53) و توصية اکيد به مواردي همچون حيا (قصص: 25)، عفت (نور: 33) و ازدواج (نور: 32) که باعث سکون انسان و مهار تلاطم‌هاي غرايز جنسي فرد مي‌شود (روم: 21)، از اين دست احکام شرعي هستند. اين دستورات در مقايسه با دستورات و تعاليم اديان ديگر، از نظر حجم، عمق، ظرافت و دقت، بسيار قابل توجه و متمايزند. به فرموده امام رضا اساساً از ويژگي‌هاي دين اسلام، «ورع» و «عفت» است (حراني، 1404ق، ص 417). در تعاليم اسلام زنا بزرگ‌تر از قتل (ديلمي، 1376، ص 282) و لواط بدتر از زنا معرفي شده است (حرعاملي، 1409ق، ج 2، ص 329). در ديدگاه اسلامي، آزادي بي‌حد و مرز به‌معناي رهايي مطلق انسان و لجام‌گسيختگي که انسان را به حيوان و کمتر از آن فرو مي‌کاهد، از حقوق مشروع او نيست. از نظر اسلام «آزادي»، رهايي انسان از چنگال آرزوها و هوس‌هاست (جوادي آملي، 1378، ص 29-30). اين تبيين همراه با توصيه‌هاي يادشده از جانب جانشين رسول خدا ظرفيت بالايي در مقيد کردن افراد و اجتناب آنان از بي‌بندوباري و ارتکاب فحشا دارد و شريعت اسلام را بايد از ظرفيت‌هاي مهم اين دين براي مهار بي‌بندوباري و هرزگي به‌شمار آورد. 
    3ـ3. بيان آثار و پيامدهاي دنيوي اعمال
    از مؤثرترين راه‌هاي کنترل انسان‌ها و مهار ناهنجاري‌ها و هرزگي‌هاي جنسي، ضمانت‌هاي اجرايي است که در همين دنيا براي رعايت هنجارها، قوانين و احکام موجود و برخورد با هنجارشکنان و افراد بي‌بندوبار درنظر گرفته مي‌شود. اديان ابراهيمي با بيان آثار و پيامدهاي دنيوي هرزگي و بي‌بندوباري، در جهت مهار آنها اقدام قابل توجهي کرده‌اند. اين حقيقت در هريک از اديان ابراهيمي قابل رصد و بررسي است.
    الف) يهوديت
    در يهوديت مجازات‌هايي براي بعضي از گناهان در نظر گفته شده، که صرف نظر از وجود يا عدم عقوبت اخروي، در همين دنيا اعمال مي‌شوند. آگاهي يهوديان از چنين مجازات‌هايي مي‌تواند در مقيد کردن آنان به حدود و قيود بسيار مؤثر باشد. اعدام، قصاص، تازيانه، حبس، تبعيد، طرد (محروميت)، غرامت و جريمۀ مالي شکل‌هاي مختلف مجازات‌هاي دنيوي در يهوديت هستند که بعضي از آنها شامل سوءرفتارهاي حاصل از هرزگي‌ها و بي‌بندوباري افراد است (ر.ک: «مجازات‌ها در حقوق يهودي» در: حسين سليماني، 1384، ص 307). براي نمونه تورات براي زنا با زن شوهردار (لاويان 20: 10)، زناي به ‌عنف با دختر نامزددار (تثنيه 22: 25)، زناي با محارم (لاويان 20: 11ـ14)، لواط (لاويان 20: 13) و مقاربت با حيوان (لاويان20: 15ـ16) مجازات اعدام در نظر گرفته است که به صورت سنگسار، سوزاندن و خفه‌ کردن انجام مي‌شود. «کارِت» به‌ معناي ريشه ‌کَني، نابودي و انقطاع، براي اشاره به مجازاتي است که در قالب مرگ ناگهاني يا زودرس اعمال مي‌شود. مجازات تازيانه، حبس يا طرد نيز در جرايم عفافي وجود دارد؛ و براي مثال مجازات «حِرِم» که شديدترين درجة طرد و محروميت است، در جرايمي همچون تعدي به بيوه‌زنان و يتيمان اعمال مي‌شود (خروج 22: 22). اين دست از آثار شرعيِ بعضي از اعمال ناپسند و پيامدهاي دنيوي بعضي سوء‌رفتارها، مي‌توانند به‌عنوان عاملي بازدارنده از هرزگي و بي‌بندوباري عمل کنند. 
    بخش ديگري از مجازات‌هاي دنيوي درواقع عذاب‌هاي دنيوي اعمال بد انسان‌ها هستند که از سوي خدا شامل آنان مي‌شود، که به آنها مجازات‌هاي آسماني يا الهي گفته مي‌شود (ر.ک: سليماني، 1384، ص 319). در کتاب مقدس يهوديان آمده است: 
    اگر مرا نشنويد و جميع اين اوامر را به‌جا نياوريد و اگر فرايض مرا رد کنيد... خوف و سل و تب را که چشمان را فنا سازد و جان را تلف کند، برشما مسلط خواهم داشت... و اگر بااين‌همه از من تنبه نشده، به خلاف من رفتار کنيد... بر شما شمشيري خواهم آورد که انتقام عهد مرا بگيرد (لاويان 26: 14-43).
    در يهوديت اين مجازات‌ها انتقام الهي به‌شمار آمده (خروج 20: 5؛ تثنيه 5: 9)، قطعي و گريزناپذير هستند (لاويان 26: 14ـ43؛ تثنيه 28: 15ـ68) و علاوه بر اينکه شامل افراد مي‌شوند، مي‌توانند شامل کل قوم (پيدايش 4: 10ـ15 و 6 و 18؛ خروج 14: 27-28؛ لاويان 10: 1ـ2؛ اعداد: 6ـ10؛ اعداد 16: 28ـ35) و حتي نسل هم بشوند؛ چراکه به گفتۀ عهد عتيق، خدا انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سوم و چهارم از دشمنان خود مي‌گيرد (خروج 20: 5؛ تثنيه 5: 9). برخي از جرايم هرزگي‌هاي جنسي نيز مشمول چنين مجازات‌هايي هستند (لاويان 20: 17ـ18؛ 18: 29). آثار دنيوي ديگري نيز براي بعضي از اقدام‌ها و اعمال بيان مي‌شود که مي‌تواند به‌مثابه مشوقي براي تنظيم صحيح و اصلاح روابط باشد؛ براي نمونه، برکت خدا در زندگي به‌عنوان يکي از آثار ازدواج مطرح مي‌شود (کاليو لاتون، «يهوديت» در: ورنرمنسکي و ديگران، 1389، ص276). 
    ب) مسيحيت
    عمل در نجات دخيل باشد يا نباشد، پولس در فقرات بسياري از نوشته‌هاي خود، با نهي از ارتكاب اعمال زشتي چون زنا، طمع، بت‌پرستي، ناسزا، مي‌گساري و ظلم (كولسيان 3: 5ـ9؛ اول قرنتيان 5: 1 و 2؛ عبرانيان 12: 16)، با شيوه‌اي انذاري براي اين خطاکاران مجازات طلب مي‌کند. در نوشته‌هاي پولس آمده است: «ليکن اي برادران، از شما استدعا داريم که سرکشان را تنبيه نماييد» (اول تسالونيكيان 5: 14 و 15). او توصيه مي‌کند براي تنبيه زانيان با آنان مجالست و معاشرت نکنيد و با آنان غذا مخوريد (اول قرنتيان 5: 1ـ11).
    از سوي ديگر رجوع خطاکار و شرايط توبه در اختيار کليسا قرار داده شد؛ چراکه عيسي اعلام کرد که مي‌تواند گناهان را ببخشد و مسيحيان براساس کتاب مقدس خود، معتقدند او اين قدرت را به رسولان پس از خود منتقل کرده است (متي 16: 19). به اين ترتيب کليسا کارِ مشخص ‌کردن گناهان، تعريف آنها و تعيين مجازات هريک از آنها را در اختيار دارد. آيين توبه شکل گرفت و اجراي آن و بيان مجازات هريک از گناهان در وضعي بسيار نامنظم باقي ماند و اجراي آنها غالباً به صلاحديد مجري يا عرف محلي واگذار شد (پيترز، 1384، ج 2، ص 404). «بازيل» و «آناتولي» از مشهورترين افرادي هستند که مجازات‌هايي براي خطاها و بي‌بندوباري‌ها تعيين کرده‌اند. بنابر مجازات تعيين‌شده توسط آنها، مرتکبان هريک از گناهان بايد زمان مشخصي را براي توبه سپري کنند تا توبة آنها پذيرفته شود. تکاليفي که براي فرد در اين بازه زماني در نظر گرفته مي‌شد، درواقع مجازاتي دنيوي براي او بود. بازيل مي‌گويد: «كسانى‌كه مرتکب لواط يا وطي حيوانات مي‌شوند، همچنين قاتلان، جادوگران، زناکاران و بت‌پرستان مستحق مجازات واحدي هستند... ما بايد کساني را که بيش از سي سال است توبه کرده‌اند، بپذيريم» (بازيل، نامة 188 در: پيترز، 1384، ج 2، ص 404). بازيل در نوشتة ديگري، با تفکيک ميان فحشاهاي مختلف، مدت انجام آيين توبة آنها را به‌صورت جزئي‌تر مشخص کرده است. به‌عنوان مثال، او اين مدت را براي زناي محصنه پانزده سال و براي زناي غيرمحصنه هفت سال تعيين کرده است (همان).
    در منبع ديگري مدت آيين توبة کسي که با حيوانات يا با خواهر خويش يا با همسر ديگري مرتکب فحشا شود، سه سال ذکر شده و چگونگي اين آيين چنين توضيح داده شده است که در طول نخستين سال روي زمين خواهد خفت؛ در طول دومين سال سر خود را روي سنگ و در طول سومين سال روي تخته خواهد گذاشت. او تنها نان، آب، نمک و مقداري حليم نخود خواهد خورد. برخي نيز سي دورة سه‌روزه يا آيين‌هاي توبه با روزه‌هاي مخصوص با غذا و بستر مذکور و با غذا در عصر (حدود ساعت سه بعد از ظهر) را تا سال دوم ترجيح مي‌دهند... (منتخباتي از کتاب داود در: پيترز، 1384، ج 2، ص 407). تعيين چنين مجازات‌هاي دنيوي و شرايط سخت دنيوي براي توبه که در زيست خدامحورانة مسيحي، مي‌تواند در بازدارندگي افراد از فحشا و بي‌بندوباري تأثيرگذار باشد.
    ج) اسلام
    خدامحوري اسلامي مستلزم توجه، پذيرش و اعتقاد آثار و پيامدهاي دنيوي سخت براي بي‌بندوباري‌هاست که شناخت آنها تأثيري بازدارنده در فرد مي‌گذارد. براي نمونه، پيامبر گرامي اسلام تعدادي از پيامدهاي وضعي زنا در دنيا را اين‌گونه ذکر فرموده است: «زنا مورث فقر است و آبادي‌ها را ويران مي‌کند» (حر عاملي، 1409ق، ج 20، ص 310)؛ «چون پس از من زنا زياد شود، مرگ ناگهاني فزوني يابد» (برقي، 171، ج 1، ص 107)؛ «وقتي زنا رواج گيرد، زلزله پيدا شود» (پاينده، 1382، ص 196، حديث 219) و «چهار چيز است که هريک از آنها در خانه‌اي درآيد خراب شود و به برکت آباد نگردد: خيانت، دزدي، شراب‌خواري و زنا» (همان، ص 203، حديث256). در حديثي از امام صادق آمده است: «زناكار شش عقوبت دارد که سه عقوبت آن در دنيا و سه عقوبت در آخرت است؛ اما عقوبت‌هاي دنيا اين است كه زنا نور را از رخسار فرد مي‌برد؛ موجب فقر و تنگ‌دستى او مي‌شود و مرگش را پيش مي‌اندازد...» (کليني، 1407ق، ج 5، ص 541). البته ممکن است براساس سنت استدراج، اين آثار گاه در زندگي افراد پديدار نشوند، اما احتمال وقوع اين آثار در زندگي براساس اين هشدارها، تأثيري بازدارنده در فرد خواهد داشت.
    بيان فلسفة تحريم اين‌گونه گناهان و آثار مخرب آنها را مي‌توان در همين راستا ارزيابي کرد. امام رضا در بيان آثار مخرب زنا فرمودند: «آنچه گناهش از قتل نزد من بيشتر است و بلاي آن قبيح‌تر است زناست؛ زيرا قاتل با کشتن مقتول، فسادي غير از کشتن او انجام نمي‌دهد و پس از کشتن او ديگر فسادي بر آن نيست، اما زاني نسل را تا روز قيامت فاسد و تباه و حرام‌هايي را حلال مي‌کند» (ديلمي، 1376، ص 282). ايشان دربارة لواط نيز فرمودند: «بدان که حرمت لواط از زنا بيشتر است؛ زيرا خداوند قومي را (قوم لوط) به‌خاطر عمل لواط هلاک کرد، ولي کسي را براي زنا هلاک نکرد» (حر عاملي، 1409، ج 2، ص329). امام رضا فرمودند: «علت تحريم روى‌آوردن مردان به مردان و زنان به زنان، يكى ساختار وجودى زنان و سرشت وجودى مردان است [كه هريك براى جنس مخالف آفريده شده است] و ديگر اينكه روى‌آوردن مردان به مردان و زنان به زنان سبب از بين رفتن نسل [بشر] و برهم خوردن نظم و تدبير [جامعه] و نابودى دنيا مى‌شود (ابن‌بابويه، 1378، ج 2، ص 97). تأثيري که اين سخنان و روشنگري‌ها دربارة آثار اين گناهان در نفوس انسان‌ها دارد، مي‌تواند عاملي مؤثر در مهار هرزگي به‌شمار آورد.
    غير از اين آثار وضعي، مجازات‌هاي دنيايي ديگري نيز توسط شريعت اسلام براي افراد بي‌بندوبار تعيين شده است که در نظر گرفتن آنها جرأت و انگيزة فرد براي بي‌بندوباري را کاهش مي‌دهد. محدوديت در ازدواج، تعزير، تراشيدن سر و تبعيد، تازيانه، رجم و اعدام (نجفي، 1430ق، ج 41، ص 309ـ318) از مجازات‌هاي دنيايي بي‌بندوباري‌ها در سطوح مختلف است که به تناسب بزرگي گناه، بيان و اجرا مي‌شود. 
    از سوي ديگر، پاداش‌هايي نيز براي تارکان فحشا و بي‌بندوباري در همين دنيا تعيين شده است که مي‌تواند انگيزه‌اي براي ترک بي‌بندوباري باشد. به‌عنوان مثال، رسول خدا با اشاره به قدرت‌ يافتن فرد تارک فحشا براي ديدن عجايب و شگفتي‌هاي ناپيداي جهان مي‌فرمايد: «چشم‌هايتان را [از نامحرم] بپوشانيد تا عجايب و شگفتي‌ها را ببينيد» (مجلسي، 1403ق، ج 101، ص 41). ايشان در جاي ديگري مي‌فرمايند: «هر مردى بتواند کار حرامى انجام دهد و آن را فقط به‌خاطر ترس از خدا فرو گذارد، خداوند پيش از آخرت، در همين دنيا بهتر از آن را به وى عوض دهد» (متقي، 1409ق، ج 15، ص 787، ح ۴۳۱۱۳). 
    بيان اين آثار دنيوي و توجه مسلمانان به آنها مي‌تواند در جلوگيري از هرزگي و بي‌بندوباري تأثيرگذار باشد و از آن مي‌توان به‌عنوان عاملي نام برد که در شيوه‌هاي پيشگيرانه، درماني و تنبيهي کاربرد دارد.
    4ـ3. بيان رقم خوردن سرنوشت انسان در فرجام عالم براساس سنجش نهايي اعمال
    ابن‌رشد معتقد است همۀ شرايع دربارۀ اين حقيقت که نفوس پس از مرگ سعادت و شقاوت دارند، اتفاق کرده‌اند، ولي دربارۀ چگونگي آن حالات و بيان آن زندگي براي انسان‌ها اختلاف دارند (ابن‌رشد، 1992، ص 582). صرف نظر از بررسي اين ادعا با همين گستردگي‌اش، وجود اعتقاد به معاد يا حسابرسي اعمال در فرجام عالم و بيان رقم خوردن سرنوشت انسان براساس سنجش نهايي اعمال، يکي از ظرفيت‌هاي مهم اديان در مهار هرزگي‌ها در جامعه، باورمندان و دين‌داران هستند. اکنون اين ظرفيت را در اديان يهوديت، مسيحيت و اسلامي بررسي مي‌کنيم.
    الف) يهوديت
    «معاد» در تورات بلکه در هيچ‌جاي عهد عتيق به‌طور صريح مطرح نشده است و اغلب تعابير مرتبط، مانند «آخرت» اشاره به عاقبت دنيوي دارد (تثنيه، 8: 16؛ مراثي ارميا، 4: 18). نجات و سعادتمندي بني‌اسرائيل حضور در ارض مقدس است و هيچ اشارۀ قطعي به رستاخيز يا گونۀ معتبري از زندگي پس از مرگ تا زمان نوشته ‌شدن کتاب دانيال که آخرين اثر مندرج در کتاب مقدس است، در آن مجموعه يافت نمي‌شود (پيترز، 1392، ج 3، ص 456). با اين حال تعابيري که حاکى از اعتقاد به زنده شدن پس از مرگ در عهد عتيق به‌چشم مى‌خورد، در تنخ يافت مي‌شود (پيدايش، 5: 24؛ تثنيه، 32: 39). در کتاب اِشعياى نبى آمده است: «مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهاى من خواهند برخاست» (اشعيا، 26: 19). همچنين در کتاب اول سموئيل چنين آمده: «خداوند مى‌ميراند و زنده مى‌کند و به قبر فرود مى‌آورد و برمى‌خيزاند» (اول سموئيل، 2: 6). «شئول» مکاني تاريک، سرد و خاموش در همين دنيا تلقي مي‌شد که انسان‌ها در آن مکان دنيايي پاداش داده شده و مجازت مي‌شدند (پيترز، 1392، ج 3، ص 464). اما در «تلمود» سخن از معاد بسيار است و به صراحت بيان شده که در قيامت مردگان برانگيخته خواهند شد و خداوند دربارۀ آنها داوري خواهد کرد. براساس تعاليم تلمود، نيکوکاران در بهشت جامۀ پرشکوه خداوند را بر تن مي‌کنند و زير عرش الهي اسکان داده مي‌شوند؛ درحالي‌که ارواح بدکاران زنداني مي‌شوند و تا تطهير کامل گناهان خود، از قلاب‌هايي آويان مي‌شوند (استرن، 1986، ج 1، ص 121). 
    در سنت يهودي اعتقاد به جاودانگي ناشي از اعتقاد به عدل الهي است (پيترز، 1392، ج 3، ص 459). هرچند صدوقيان منکر زندگي پس از مرگ بودند، اما از سال 70م و پيروزي فريسيان، بهشت و جهنم در يهوديت امري قطعي است و همة يهوديان معتقدند بدکاران به جهنم و نيکوکاران به بهشت خواهند رفت (همان). فريسيان معتقد بودند که نفوس پس از مرگ باقي بوده و براي كسانى‌كه زندگي خود را با فضيلت يا رذيلت گذرانده‌اند، در زير زمين پاداش و کيفر وجود دارد: حبس ابد نصيب نفوس شرير شده و نفوس خوب به زندگي تازه‌اي راه خواند يافت (همان، ص460 به نقل از: يوسيفوس، تاريخ باستاني يهود، 18: 14ـ16). بيان چنين عواقب سختي براي گناهان مي‌تواند عاملي بازدارنده و جدي در مهار بي‌بندوباري و هرزگي باشد.
    ب) مسيحيت
    «ملکوت» از واژة عبري «ملخوت» به معناي «حکومت و سلطنت» گرفته شده (الاميرکاني، 1890م، ج 3، ص 277) و مراد از ملکوت خدا، سلطنت او بر جهان است. به گفتة مسيحيان، ملکوت خدا از كسانى‌ كه به خدا اقرار دارند، تشکيل شده است و مسيح زاده شد تا پادشاه اين ملکوت باشد (همان، ص 274). درواقع حاکميت مطلق خدا بر پاية انجام عمليات نجاتي است که به‌واسطة مسيح حاصل مي‌شود (اُکُلينز، 2013م، ص117). ملکوت خدا دوره‌اي در فرجام عالم است که در آن خدا حکومت مي‌کند؛ گناه و بيماري از ميان خواهد رفت (اشعيا 11: 6ـ9)؛ عدالت حاکم مي‌شود؛ صالحان خواهند شکفت (مزامير 72: 7)؛ جهان از معرفت يهوه پر خواهد شد (في، بي‌تا، ص 47) و انسان‌ها در صلح و صفا زندگي خواهد کرد (اشعيا 11: 4ـ5 و 2: 2ـ4). عيسي شنوندگان پيام خود را به ورود به اين ملکوت يا دريافت آن دعوت کرد تا چنانچه کودکي هديه‌اي دريافت مي‌کند، از برکات اين عصر بهره‌مند و خرسند شوند (متي 4: 23 و 9: 35 و 10: 70). ازاين‌رو، مسيحيان آرزو دارند به اين ملکوت برسند.
    اما پولس با اشاره به بعضي از گنهكاران و بي‌بندوباري‌هاي آنان، آنان را فاقد ميراثي در ملكوت مسيح و مستوجب غضب خدا مي‌داند: «زيرا اين را يقين مي‌دانيد كه هيچ زاني يا ناپاك يا طماع كه بت‌پرست باشد، ميراثي در ملكوت مسيح و خدا ندارد. هيچ‌كس شما را به سخنان باطل فريب ندهد؛ زيرا كه به‌سبب اينها غضب خدا بر ابناي معصيت نازل مي‌شود. پس با ايشان شريك مباشيد» (افسسيان 5: 5ـ7). اين توصيفات مسيحيت از فرجام عالم و رقم خوردن سرنوشت مسيحيان در ملکوت خدا، براساس سنجش اعمال‌شان، ظرفيتي براي مهار هرزگي در کليساي مسيحي و مشوقي براي مسيحيان است تا در آنها انگيزة اطاعت از خدا و ترک گناه را ايجاد و تقويت کند. به اين ترتيب شوق رسيدن به ملکوت خدا يا ملکوت مسيح، عاملي براي دوري مسيحيان از بي‌بندوباري‌ها و هرزگي‌هاست.
    ج) اسلام
    اسلام نه‌تنها با اوامر و نواهي شرعي و اخلاقي، مسلمانان را از ارتکاب فحشا و بي‌بندوباري برحذر مي‌دارد و براي مرتکبين فحشا مجازات‌هاي دنيايي تعيين مي‌کند، بلکه آنان را از عذاب‌هاي دردناک اخروي نيز مي‌ترساند و اين وعيدها به عقاب اخروي نيز خود عاملي براي مهار هرزگي و بي‌بندوباري افراد است. براي نمونه، در حديثي از امام صادق براي زناکار سه عقوبت در آخرت ذکر شده است: «خشم پروردگار، بدي حساب و خلود در آتش» (کليني، 1407ق، ج 5، ص 541). محمد‌بن مسلم نيز از امام صادق نقل مي‌کند: «خداوند با سه طايفه سخن نمي‌گويد، آنان را از آلودگى گناه پاك نمی‌سازد و عذاب دردناك در كمين آنهاست؛ ازجمله زني كه مردى اجنبى را در بستر شوهرش بر خود راه دهد» (ابن‌بابويه، 1406ق، ص 263). بيان اين پيامدهاي اخروي براي فحشا، در کنار درک مؤمن از حضور فراگير و نزديک خدا به انسان و خبير بودن او به همۀ اعمال مخلوقين، مي‌تواند عامل بازدارندة قدرتمندي براي اجتناب از هرزگي باشد. خداوند متعال در قرآن فرموده است: «وَنَحنُ أقرَبُ إلَيهِ مِن حَبلِ الوَريد؛ و ما از رگ گردن به او نزديک‌تريم» (ق: 16). بي‌شک خداباوران مسلماني كه ايمان در دل‌شان رسوخ كرده و همواره خداوند متعال را اين‌چنين ناظر بر اعمال و رفتارشان مي‌دانند، به معاد اعتقاد دارند و مي‌دانند که سرانجام بي‌بندوباري‌ها گرفتار شدن در چنين عذاب‌هاي اخروي است؛ به آساني تن به فساد و بي بندباري نمي‌دهند. گويا به‌همين دليل، حدود يک سوم قرآن از مرگ، قيامت و مسائل مربوط به آن سخن مي‌گويد. امام صادق مي‌فرمايد: «ياد مرگ، شهوت‌هاي نفساني را از بين مي‌برد و ريشه‌هاي غفلت را قطع مي‌کند (مجلسي، 1403ق، ج 6، ص 133). هنگامي که اميرالمؤمنين علي محمد‌بن ابي‌بکر را به‌عنوان کارگزار مصر منصوب کرد، نامه‌اي به او نوشت و به او فرمان داد آن را براي مردم مصر بخواند و به آنچه که در نامه بدان توصيه شده، عمل کند. در اين نامه آمده است: «هنگامي‌که شهوت‌هاي نفساني، شما را بر اموري مي‌شوراند، زياد ياد مرگ کنيد؛ مرگ براي پندآموزي کافي است و رسول خدا اصحابش را بسيار بر ياد مرگ سفارش مي‌کرد و مي‌فرمود: زياد ياد مرگ کنيد؛ زيرا ياد مرگ از بين‌برندة لذت‌ها و جداکنندة شما و شهوت‌هاست» (همان، ج 74، ص 385).
    البته اسلام علاوه بر شیوۀ انذار، از راه تبشير و تشويق اخروي نيز استفاده کرده است و مسلمانان به شوقِ رسيدن به پاداش‌هاي اخروي در قبال عفت و پاکدامني، خود را از چنگال هرزگي و بي‌بندوباري دور نگه مي‌دارند. خداوند در قرآن به انسان‌هاي باتقوا و كسانى‌كه در برابر گناهان صبر کرده و خود را از اميال و شهوات نفساني حفظ مي‌کنند، وعدة پاداش داده است (يوسف:90؛ نازعات:40 و41) و رسول خدا با استفاده از شيوة تبشيري در اين زمينه مي‌فرمايد: «کسى که از چهار چيز خود را حفظ کند، وارد بهشت مي‌شود: دنياپرستى، هواپرستى، شهوت شکم و شهوت جنسي» (ابن‌بابويه، 1362، ص 223). 
    نتيجه‌گيري
    رويکرد اديان ابراهيمي در تعاليم يادشده، پيشگيري از افتادن مؤمنان در ورطۀ گناه و فحشا و تلاش براي ايجاد جامعه‌اي سالم و افرادي متعهد و داراي وجدان است و چالش‌هايي همچون برهنگي، استمنا، زنا، لواط و مانند آنکه ره‌آورد هرزگي شخصيتي افراد بوده و هويت انساني و حقيقي انسان و جامعه را به‌خطر مي‌اندازد، بايد مهار شود. يهوديت، مسيحيت و اسلام ريشه‌اي واحد و حقيقي دارند و صرف نظر از اختلاف نظر صورت فعلي آنها در باب نجات و مسائلي از آن قبيل، خواست عمل به دين الهي را ضامن سعادت و خوشبختي انسان دانسته و سخن و فرمان خدا را که دين مجموعه‌اي از آنهاست، حق، فصل‌الخطاب، هادي و شاخص ارزيابي سخن و فعل انسان معرفي مي‌کنند. انسان دين‌دار با محوريت بخشيدن به خدا در سنجش درستي و نادرستي امور، براساس فرامين او حرکت مي‌کند. در اين اعتقاد برخلاف انسان‌محوري و انديشه‌هايي که محور سنجش امور را علم تجربي، عقل محض، قوانين اجتماعي و مانند آن مي‌دانند، هر آنچه با باور به خدا يا گفتۀ او در تضاد باشد، مردود خواهد بود. براساس تفکر و زندگي دين‌مدارانه، همة امور بايد با عقيدة صحيح دربارة خدا و دين او سنجيده شوند و درواقع، صحت گزاره‌هاي منشعب از آنها به شرط آنکه با خدا و دين او در تنافي نباشد، پذيرفته شوند. ملاحظۀ تعاليم اديان ابراهيمي در اين خصوص نشان مي‌دهد، ظرفيت‌هاي آنها براي مهار هرزگي بسيار چشمگير است. ايجاد سرسپردگي ايماني به خدا در مؤمنان به‌عنوان عامل بازدارنده دروني، دستورات شرعي و اخلاقي، بيان آثار و پيامدهاي دنيوي اعمال و بيان رقم خوردن سرنوشت انسان در فرجام عالم براساس سنجش نهايي اعمال از ظرفيت‌هاي مهم و قابل توجه اديان براي مهار هرزگي و تأمين امنيت، سلامت و سعادت انسان و جامعه در اين عرصه هستند. البته در اين ميان، حجم، عمق، ظرافت و دقت تعاليم اسلام بسيار قابل توجه است. وجود اين ظرفيت‌ها مي‌تواند بستري مناسب براي هم‌افزايي اديان در جهت اصلاح جوامع باشد. 
    برخي از راه‌ها همچون قوانين اجتماعي نمي‌توانند در افراد گرايشي دروني و حقيقي بر ترک بي‌بندوباري ايجاد کنند و ازاين‌رو، اگر فرد در جايي قرار بگيرد که پليس يا ناظري در آنجا حاضر نباشد، ممکن است قيود را زير پا بگذارد. غالب راه‌هاي غيرديني همين وضعيت را دارند و نمي‌توانند چنان اثر عميقي در قلب و ذهن افراد ايجاد کنند تا از روي ميل و اراده، خود را به‌گونه‌اي ملزم بدانند که حضور يا عدم حضور پليس و ناظر تأثيري در پايبندي آنان به حفظ قيود نداشته باشد. اما دين مي‌تواند اثري عميق و مداوم در انگيزة افراد براي اجتناب از هرزگي ايجاد کند. پذيرش مشتاقانة قيود ديني در قالب يک بازدارندة قدرتمند دروني، مي‌تواند مؤثرترين عامل براي اجتناب از بي‌قيدي و بي‌بندوباري باشد. ايمان به خدا و سرسپردگي به معبود، حالتي در فرد پديد مي‌آورد که سبب مي‌شود او از روي ميل و نه اجبار، در پي انجام خواسته‌هاي خداي خويش باشد. ايمان و سرسپردگي به معبود، تمايل به بي‌بندوباري را از ريشه مي‌خشکاند؛ برخلاف عوامل ديگر مؤثر در اجتناب از بي‌بندوباري که اغلب، تمايل فرد به اين امور را از بين نمي‌برد و تنها جلوي عمل ظاهري براساس آن تمايلات را مي‌گيرد. بنابراين دين نه‌تنها در کنترل بي‌بندوباري نقشي جدي ايفا مي‌کند، بلکه از نظر کمي و کيفي با راه‌هاي ديگر تفاوتي بنيادين داشته و از تأثيرگذاري عميق‌تر و مداوم‌تري در اين زمينه برخوردار است.
    تمايز بنيادين سرسپردگي ديني و نقش تأثيرگذار دستورات ديني و تعيين پاداش و عقاب دنيوي و اخروي در اديان قابل انکار نيست. ترس از آثار وضعي فحشا و مجازات‌هاي دنيوي و اخروي آنها از يک‌سو و شوق دستيابي به آثار وضعي عفت و پاداش‌هاي دنيوي و اخروي دوري از گناه، از سوي ديگر، ميل به بي‌بندوباري را کاهش داده و بر انگيزة فرد در پرهيز از هرزگي مي‌افزايد. به‌نظر مي‌رسد اگر بتوان در بستر تقريب بين اديان، از اين ظرفيت‌هاي ارزشمند استفاده کرد، گام‌هاي بزرگي در اخلاقي ساختن جامعه و از بين ‌بردن مظاهر هرزگي و بي‌بندوباري در آن برداشته خواهد شد. البته همان‌گونه که بيان شد، اين سخن به معناي يک‌سان و هم‌سطح تلقي کردن ظرفيت‌هاي اديان نيز نيست.

        قرآن مجید.
        کتاب مقدس، 2012، بی‌جا، ایلام.
        آنترمن، آلن، 1391، باورها و آیین‌های یهودی، ترجمة رضا فرزین، قم، ادیان و مذاهب.
        ابن‌رشد، محمد‌بن احمد، 1992م، تهافت التافت، بیروت، دار المشرق.
        ابن‌شعبة حرانی، حسن‌بن علی، 1404ق، تحف العقول، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، جامعة مدرسین.
        اپستاین، ایزیدور، 1393، یهودیت بررسی تاریخی، ترجمة بهزاد سالکی، تهران، مؤسسة پژوهشی حکمت و فلسفة ایران.
        امیرکانی، القس جیمس انس، 1890م، نظام التعلیم فی علم اللاهوت القویم، بیروت، مطبعة الأمیرکان.
        برقی، احمد‌بن ‌محمد، 1371، المحاسن، قم، دار الکتب الاسلامیه.
        بودون، ریمون و فرانسیس بوریکارد، 1377، «جرم»، بصیرت، ش 15و16، ص31ـ38.
        بیضاوى، عبدالله‌بن عمر، 1418ق، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
        پاینده، ابوالقاسم، 1382، نهج الفصاحه، تهران، دنیای دانش.
        پیترز، اف. ئی، 1384، یهودیت، مسیحیت و اسلام، ترجمة حسین توفیقی، تهران، امیرکبیر.
        تعالیم کلیسای کاتولیک، 1393، ترجمة احمدرضا مفتاح و دیگران، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
        تیسن، هنری، بی‌تا، الهیات مسیحی، ترجمة طاطه‌وس میکائیلیان، تهران، حیات ابدی.
        جوادی آملی، عبدالله، 1378، ولایت‌فقیه ولایت فقاهت و عدالت، قم، اسراء.
        حرعاملی، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشیعه، قم، مؤسسة آل‌البیت(ع).
        خداپرستی، فرج‌الله، 1376، فرهنگ جامع واژگان مترادف و متضاد زبان فارسی، شیراز، دانشنامة فارس.
        دهخدا، علی‌اکبر، 1372، لغتنامة دهخدا، تهران، دانشگاه تهران.
        دهخدا، علی‌اکبر، 1373، لغتنامة دهخدا، تهران، دانشگاه تهران.
        دیلمی، حسن‌بن محمد، 1376، ارشاد القلوب، ترجمة سیدعباس طباطبائی، قم، جامعة مدرسین.
        سلیمانی، حسین، 1384، عدالت کیفری در آیین یهود، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
        سلیمی، علی و محمد داوری، 1380، جامعه‌شناسی کجروی، قم، پژوهشکدة حوزه و دانشگاه.
        طباطبائى، سیدمحمدحسین‏، 1390ق، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
        صدوق، محمدبن علی، 1362، الخصال، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
        صدوق، محمدبن علی، 1378ق، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق مهدی لاجوردی، تهران، جهان.
        صدوق، محمدبن علی، 1406ق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، شریف الرضی.
        عمید، حسن، 1380، فرهنگ عمید، تهران، امیرکبیر.
        عوجی، مصطفی، 1987م، دروس فی العلم الجنایی، بیروت، نوفل.
        فی، گوردن، بی‌تا، بررسی رسالات پولس به قرنتیان، ترجمه و تنظیم آرمان رشدی، شورای کلیساهای جماعت ربانی، بی‌جا، آموزشگاه کتاب مقدس.
        کلینی، محمد‌بن یعقوب، 1407ق، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
        کهن، آبراهام، 1350، گنجینه‌ای از تلمود، ترجمة امیرفریدون گرگانی و امیرحسین صدری پور، تهران، یهودا حی.
        متقی هندی، علاءالدین، 1409ق، کنز العمال فی سنن الإقوال و الأفعال، بیروت، مؤسسة الرساله.
        مجلسى، محمدباقر، 1403ق، بحار الأنوار، تصحیح جمعى از محققان‏، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
        محدث نوری، میرزاحسین، 1408ق، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسة آل‌البیت(ع).
        معین، محمد، 1379، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر.
        مک‌گراث، آلیستر، 1392، درس‌نامة الهیات مسیحی، ترجمة بهروز حدادی، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
        نجفی، محمدحسن، 1430ق، جواهر الکلام، تحقیق محمد قوچانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
        ورنرمنسکی و دیگران، 1389، اخلاق در شش دین جهان، تهران، اطلاعات.
        هِیل، توماس و استیفان تورسون، 2001، تفسیر کاربردی عهد جدید، ترجمة آرمان رشدی و فریبرز خندانی، بی‌جا، بی‌نا.
        Goshen-Gottstein, Alon, 2001, "God the Father in Rabbinic Judaism and Christianity: Transformed Background or Common Ground?", Journal of Ecumenical Studies, N. 38.
        O’Collins, Gerald, and Edward G. Farrugia, 2013, A Concise Dictionary of Theolgy, New York, Paulist Press.
        O’Collins, Gerald, and Farrungia, Mario, 2003, Catholicism: The Story of Catholic Christianity, Oxford University Press Inc.
        Qaro, Youssef, "Shulhan Arukh", in: www.sefaria.org/texts/Halakhah/Shulchan Arukh.
        Stern, David, 1986, "Afterlife", in Encyclopedia of Religion, Vol. 1, Ed. by Mircea Eliade, NewYork.
        Warker, Margaret and others, 2012, Paul: Jewish Law and Early Christianity, Biblical Archaeology Society, Washington.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسدی، محمدرضا.(1402) تحلیلی بر نقش دین در مهار هرزگی با تأکید بر ادیان ابراهیمی. ماهنامه معرفت، 32(11)، 59-71 https://doi.org/10.22034/marifat.2024.2021699

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدرضا اسدی."تحلیلی بر نقش دین در مهار هرزگی با تأکید بر ادیان ابراهیمی". ماهنامه معرفت، 32، 11، 1402، 59-71

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسدی، محمدرضا.(1402) 'تحلیلی بر نقش دین در مهار هرزگی با تأکید بر ادیان ابراهیمی'، ماهنامه معرفت، 32(11), pp. 59-71

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    اسدی، محمدرضا. تحلیلی بر نقش دین در مهار هرزگی با تأکید بر ادیان ابراهیمی. معرفت، 32, 1402؛ 32(11): 59-71