نقش مصلحت در تحقق همگرایی سیاسی و امنیتی جهان اسلام از منظر فقه اهلبیت
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
جهان اسلام دچار بحرانها و چالشهای زیادی است و از مهمترین ضروریات آن، همگرایی است. منظور از همگرایی، شرایطی است که در آن، سازمانها و کشورهای اسلامی برای تأمین منافع مسلمانان و حفظ مصالح آنها همانند حفظ اصل و اساس دین و باورهای دینی، که از مصالح ضروری و از مقاصد شارع بوده، در قالب همگرایی تلاش میکنند. بدین معنا که دولتهای اسلامی میتوانند با تأکید بر باورها و اصول مشترک همانند وحدانیت خدا و رسالت پیامبر و اعتقاد به قرآن و قبلة واحد، به همگرایی سیاسی، و امنیتی دست یابند. همچنین مصلحت، يكی از مبانی كلیدی و مهم در حل مسائل نوظهور بهشمار میآيد كه در يكی دو دهة اخیر توجه فراوانی به آن شده است و علت اين توجه، بروز بحرانها و مشکلات فراوانی است كه كشورهای اسلامی با آن مواجه بودهاند.
حال پرسش اساسی این است که نقش مصلحت در تحقق همگرایی سیاسی و امنیتی جهان اسلام از منظر فقه اهلبیت چیست؟ در پاسخ به این پرسش با استفاده از شیوة تحلیلی میتوان این فرضیه را به آزمون گذاشت، که مصلحت از جمله اصول بنیادين در حل مسئلة همگرايی جهان اسلام در فقه اهلبیت است که منجر به همگرایی در عرصههای سیاسی و امنیتی میشود.
1. مفهومشناسی
لازم است واژههای مصلحت، همگرایی و جهان اسلام را تعریف کنیم. ابتدا به معنای لغوی و اصطلاحی مصلحت میپردازیم.
1ـ1. مصلحت
واژة مصلحت در لغت فارسی به معنی صواب، شایستگی و صلاح آمده و در مقابل مفسده بهکار میرود (دهخدا، 1373، ج 3، ص20ـ21). و در زبان عربی نیز به همین معنا آمده است؛ چنانكه ابنمنظور در لسان العرب مینویسد: «الصلاح ضد الفساد... والإصلاح: نقیض الإفساد والمَصْلَحة: الصَّلاحُ»؛ صلاح در مقابل فساد و اصلاح در برابر افساد است. مصلحت یعنی صلاح و شایستگی» (ابن منظور، ج 2، ص 516ـ517). جوهری نیز صلاح را ضد فساد دانسته و نوشته است: «الصَّلاحُ: ضدّ الفساد والإصلاح: نقیض الإِفْساد والاسْتِصْلاحُ: نقیض الاستفساد»؛ صلاح در مقابل فساد، اصلاح در برابر افساد، و استصلاح در برابر استفساد است». پس مصلحت در این تعریفها، بیشتر سود مادی مراد است، اما مصلحتی که در اسلام به آن توجه شده، تنها صلاح و سود نیست، بلکه صلاح و سود دنیوی و معنوی با هم اراده شده است. بنابراین همة معانی مذکور به نحوی مشابهت به هم داشته و به جهات مختلف مفهوم مصلحت اشاره دارد. اما مصلحت در فقه امامیه عبارت است از: «المصلحة هى ما یوافق الانسان فى مقاصده لدنیاه او لآخرته او لهما وحاصله تحصیل منفعة او دفع مضرّة» (حلی، 1403ق، ص 221)؛ آنچه که با مقاصد انسان در امور دنیوى یا اخروى و یا هر دو، موافق بوده و نتیجه آن بهدست آوردن منفعت یا دفع ضررى باشد. صاحب جواهر نیز مصادیق متعددی برای مصلحت بیان کرده است. از مجموع مواردی که ایشان واژة مصلحت را بر آن اطلاق کرده، منفعت و مصلحتی که ضابطة تصمیمگیری حاکم و ولی است، منفعتی است که به عموم مردم و جامعه باز میگردد (علیدوست، 1389، ص 95). بنابراین مصلحت در اصطلاح به معنای سبب رسیدن به مقصود شارع و بهدست آوردن آن است، اعم از عبادت که مربوط به حق خود شارع است یا عادت که برای نفع بندگان و انتظام معاش و احوال آنهاست.
2ـ1. همگرایی
همگرایی در لغت به معنای همفکر شدن، یگانگی، یکی بودن، اتحاد و... آمده است (دهخدا، 1373، ج 3، ص 231). اما معنای همگرایی در اصطلاح، وضعیتی است که در آن گروهها، سازمانها، نهادها و یا کشورها برای حفظ منافع جمع به همکاریهای گسترده با یکدیگر بپردازد و بهسوی نوعی وحدت گام بردارند (کاظمی، 1370، ص 337).
3ـ1. جهان اسلام
جهان اسلام، منطقهای مشتمل بر مجموعه فضای پیوسته از کشور مغرب در آفریقای شمالی تا شبهقاره هند و آسیای مرکزی و از قزاقستان تا مشرق آفریقا و چند قسمت ناپیوسته در جنوب و جنوب شرقی آسیا و اروپا و حوزههای کوچک مسلماننشین جهان میباشد (میرسلیم، 1375، ج 1، ص 5261).
مفهوم جهان اسلام با مفهوم کشورهای اسلامی و دارالاسلام نزدیک است. کشورهای اسلامی امروزه به سرزمینهایی اطلاق میشود که دین رسمی آنها اسلام و اکثریت سکنة آن مسلمان هسستند. و دارالاسلام به سرزمینی گفته میشود که در آنها احکام اسلام جاری و نافذ است. و به تعبیر دیگر، جهان اسلام عبارت است از: همة اجتماعات و افراد مسلمان که در گذر چالشهای هویتی ناشی از سلطة غیر در تاریخ معاصر، بعضاً اكثريت جمعيتى خود را از دست دادهاند، ولى نسبت به ارزشهاى نمادين اسلام بهعنوان يك كل پيوسته و منسجم با ابعاد گوناگون، پايبندى خود را حفظ و در جهت ترويج آن و بازسازى هويت خود، در حد توان تلاش كنند، شامل جهان اسلام است (رجاء، 1390).
بنابراین مفهوم جهان اسلام، کشورهای اسلامی و دارالاسلام با هم نزدیک است و تفاوتهای اندکی با هم دارند.
2. مصلحت و همگرايی سياسی جهان اسلام
جهان اسلام از مشترکات تاریخی، فرهنگی، دینی و اصول مشترک همچون یکتاپرستی و توحید، کتاب آسمانی واحد به نام قرآن کریم، قبلة واحد برخوردار است. حفظ مصلحت نظام اسلامی، حل و فصل منازعات مرزی و جهان اسلام از اموری است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
1ـ2.حفظ نظام اسلامی با همگرایی سیاسی دولتهای مسلمان
یکی از ضوابط مصلحت، حفظ نظام اسلامی است که تحقق آن در پرتو همگرایی سیاسی میان دول اسلامی صورت میگیرد، که این امور مهم از اختیارات حاکمان اسلامی است. پس داشتن ارادة همگرایی سیاسی در حاکمان اسلامی، خود مقدمة همگرایی دولتهای اسلامی در ابعاد دیگر نیز محسوب میشود. تحقق وحدت و همگرایی سیاسی میان کشورهای اسلامی و استفاده از ظرفیت بزرگ جهان اسلام برای تأمین امنیت و توسعه همهجانبه و پایدار و در راستای تولید قدرت برای بازدارندگی و حفاظت از جهان اسلام در قبال طمعورزی دشمنان، به ویژه رژیم آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی است. ایدة وحدت و همگرایی سیاسی، پرهيز از تفرقه، همکاری در سایة دولـت یکپارچه اسلامي، از اصول اندیشة سياسي اسلام است که ریشههای آن در قرآن آمده اسـت: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَلا تَفَرَّقُوا» (آلعمران: 109).
بنابراین تجربة عملی دولـت یکپارچـه و تمـدن اسـلامی در جهـان اسـلام در سدههای نخستین اسلامی و نظریة امت واحدة اسلامی، باعث شده است تا آرمان اتحاد اسلامی و همگرایی سیاسی همواره مورد توجه باشد (ویسی، 1402).
2ـ2. حل منازعات مرزی با همگرایی دول اسلامی
جهان اسلام در شرایط فعلی دچار بحرانهای مختلف است و یکی از این بحرنها، اختلافات ارضی و مرزی بین کشورها بر سر مرزهای زمینی و دریایی و همچنین بحران و مناقشة داخلی کشورها بر سر قسمتهایی از سرزمین است. نمونة مشخص آن اختلافات مرزی عربستان با یمن، قطر، بحرین، امارات متحده عربی، مصر و عمان همچنین اختلافات مرزی مراکش با اسپانیا و صحرای غربی، مصر و سودان شمالی، همچنین پاکستان با افغانستان و سوریه با رژیم صهیونیستی میباشد. البته باید گفت که این بحرانهای مرزی و ارضی و منازعات و درگیریهای دول اسلامی تنها با میانجیگری برخی کشورهای اسلامی و همگرایی سیاسی آنان حل خواهد شد؛ چون مصلحت و عزت مسلمانان در این است که با وحدت و همگرایی سیاسی میان خودشان قادر خواهند بود که این بحرانها و موانع موجود در جهان اسلام را برطرف کنند. همچنین بر اساس آموزههای اسلامی و فقهی، همة مسلمانان امت واحدند. هرچند اسلام مرزهای جغرافیایی و ملی که امروزه جهان اسلام را تقسیم کرده، به صورت حکم ثانویه میپذیرد، اما ملاک مرز، مرزی عقیدتی است که مسلمانان را در قالب یک امت واحده و متحد درمیآورد (دهقانی فیروزآبادی، 1392، ص ۱۶۷). چنانکه اگر منازعات مرزی میان دول اسلامی بهوجود بیاید، کشورهای اسلامی باید برای حل منازعات به آیات قرآن و راهحلهای مبتنی بر آموزههای آن تمسک کنند. قرآن در این زمینه بهعنوان یک قانون کلی و عمومی برای همیشه میفرماید: «هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، در میان آنها صلح بر قرار سازید». بدین معنا که این آیه هرگونه نزاع و درگیری را شامل میشود، هرچند به مرحلة جنگ و نبرد نیز نرسد. بنابراین وظیفة همة دول اسلامی است که با تمسک به قرآن، از نزاع و درگیری و خونریزی میان مسلمین جلوگیری کنند، و با ایجاد همگرایی سیاسی در صدد حل این مسایل برآیند.
2ـ2ـ1. حل منازعات مسلمانان در قرآن و روایات
خداوند در قرآن میفرماید: «وَإِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَي الأُخْرَي فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتّي تَفِيءَ إِلَي أَمْرِ اللهِ...» (حجرات: 9)؛ یعنی اگر دو گروه از مؤمنان با هم نزاع کردند، میان آنها اصلاح کنید، پس اگر آشکار شد یکی از آنها بر دیگری ستم کرده، با آن گروه یاغی قتال کنید تا به حکم اجبار تسلیم امر خدا شود و اگر به سوی خدا برگشت میان آن دو طائفه به عدل اصلاح کنید، و عدالت را برقرار نمایید؛ چون خدا عدالتگستران را دوست میدارد. علامه طباطبائی در تفسير آيه گفتهاند: «كلمة «بغي»، مصدر كلمة «بغت» است و به معناي ظلم و تعدي بدون حق است و معناي آيـه ايـن اسـت كـه اگـر يكـي از دو طايفـه مسلمانان به طايفه ديگر بدون حق، ستم كرد، بايد با آن طايفه كه تعدي كـرده قتـال كنند تا به سوي امر خدا برگردند و دستورات الهي را گردن نهند (طباطبائي،1390، ج 5 و 18، ص 498).
پس میتوان گفت که خداوند در این آیه به مسلمانان دستوراتی برای اصلاح جامعة اسلامی و کمک و حمایت از جان، مال و ناموس آنها و هتک نشدن حرمت انسانها داده است. پس اگر چنانچه میان دو گروه از مؤمنان جنگ و نزاع واقع شد، وظیفة همة مسلمانان است که بین آنها صلح و امنیت برقرار کنند.
همچنین رسول اکرم در روایتی میفرماید: «الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَکَی شَیْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ البدن» (کلینی، 1407ق، ج 2، ص 166)؛ یعنی مؤمن برادر مؤمن است؛ همانند یک جسم، که اگر چیزی از آن به درد بیاید، در همة بدن بروز میکند. بر اساس این روایت همة مسلمانان جهان، همانند یک پیکرند، بهطوری که اگر مسلمانی در جایی از جهان دچار مشکل و مورد تجاوز شود، میبایست مسلمانان به مشکل و فریاد او برسد. مانند مسلمانان فلسطین که چندین سال در تحت سیطرة اسرائیل غاصب میباشد. پس وظیفة همة مسلمانان است که به کمک و یاری آنان بشتابند و به هر شیوة ممکن به فریاد آنان رسیده و کمک کنند؛ چنانکه اگر یاری نرسانده و کمک نکند، در پیشگاه خداوند مسئول میباشند.
2ـ2ـ2. حل منازعات جهان اسلام در سیرة نبوی
اقدامات و عملکرد رسول گرامی اسلامی نیز حاکی از آن است که آن حضرت برای عبور از مشکلات و بحرانهای که در جامعة اسلامی آن روز ـ همانند منازعات و درگیریهای طولانی میان انصار و مهاجرین، فاصلة قومی و نژادی و اقتصادی ـ فراوان بود، حضرت برای ریشه کَن کردن موجبات اختلاف، دستور داد هر مهاجری با یکی از انصار پیمان برادری منعقد کند: «آخی رسول الله بینَ اصحابه منَ المُهاجرینَ والاَنصارَ، فقال تآخو فی اللهِ اخوینَ اَخَوین»؛ یعنی رسول خدامیان اصحاب خود از مهاجران و انصار عقد اخوت بست و فرمود در راه خدا، دو به دو برادر یکدیگر شوید (هشام بن عبدالملک، 1985، ج 1، ص 501).
پس میتوان گفت که بستن عقد اخوت و برادری میان مهاجرین و انصار توسط پیامبر اسلام منجر به ایجاد وحدت و همگرایی سیاسی میان آنان شد (علیخانی، 1387، ص 206).
بنابراین دول اسلامی با تمسک به این آیة شریفة «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب: 21) و تأسی به اقدامات آن حضرت، میتوانند بحرانها و چالشهایی که جهان اسلام با آن مواجه است، حل نمایند. بهطوری که میتوان در حل این منازعات، وحدت رویه و همگرایی سیاسی ایجاد و از نفوذ قدرت سلطه جلوگیری کرد.
3ـ2ـ2. حدود مرزهای جهان اسلام در کلام فقهای امامیه
اسلام مهمترین عنصر برای وحدت و همگرایی سیاسی مسلمانان را، وحدت در عقیده دانسته، بهطوری که مرزهای طبیعی و ملی بهطور کلی ملاک نبوده، بلکه مرز عقیدتی در جهان اسلام حاکم است، که آن را دارالاسلام مینامند. به نظر میرسد در دوران معاصر، بهترین معنای دارالاسلام، جهان اسلام یا کشورهای اسلامی باشد. در اینجا به برخی از دیدگاه فقهای امامیه پرداخته میشود:
شهید اول دارالاسلام (جهان اسلام) را چنین تعریف کرده است: «المراد بدارالاسلام ماینفذ فیها حکم الاسلام فلا یکون بها کافرا الا معاهدا… واما دارالکفر فهی ما ینفذ فیها أحکام الکفار فلا یسکن فیها مسلم الا مسالماً» (شهید اول، 1412ق، ج 3، ص 78)؛ دارالاسلام منطقههایی است که در آنها حکم اسلام جریان دارد و در آنجا کافری جز آنکه با مسلمانان پیمان دارد، یافت نمیشود… ولی دارالکفر به جاهایی گفته میشود که در آنها احکام و قانونهای کافران به مورد اجرا گذاشته میشود و در آنجا مسلمان یافت نمیشود، مگر آنکه با کافران پیمان صلح بسته باشد. البته شهید اول در این تعریف، تنها نافذ بودن احکام اسلامی را مطرح میکند و به میزان جمعیت مسلمانان اشاره نکرده و نیز نسبت به اینکه مسلمانان حکومت داشته باشند، مطلبی نفرموده است، مگر اینکه بگوییم لازمة نافذ بودن احکام اسلامی این است که حاکمیت از آن مسلمانان باشد، آنجا که میفرماید: کافری نباشد مگر اینکه پیمان بسته باشد. البته این در جایی است که مسلمانان در آن حاکمیت داشته باشند.
شیخ طوسی در مبحث لقطه محدودة دارالاسلام (جهان اسلام) را اینگونه بیان میکند: «دارالاسلام علی ثلاثة اضرب: بلد بنی فی الاسلام ولم یقربها المشرکون کبغداد والبصرة... والثانی کان دار کفر فغلب علیها المسلمون او اخذوها المسلمون او اخذوها صلحا واقروهم علی ماکانوا علیه علی أن یؤدّوا الجزیة... والثالث: دار کانت للمسلمین وغلب علیها المشرکون مثل الطرسوس» (طوسي، 1387، ص 45). بر اساس این دیدگاه دارالاسلام شامل سه سرزمین است: 1. سرزمینهای که بهدست خود مسلمانان ساخته شده است، مثل بغداد و بصره؛ 2. سرزمینهای که از آن کفار بوده ومسلمانان آن را فتح کردهاند؛ 3. سرزمینهای که از آن مسلمانان بوده وکفار آنها را گرفتهاند. این دیدگاه سرزمینهای مسلمانان را حتی اگر اکنون تحت سیطرة کفار باشند، جزئی از سرزمینهای اسلامی میداند.
بنابراین دیدگاه شیخ طوسی در مقایسه با دیدگاه شهید اول، محدودة بیشتری را جزء دارالاسلام (جهان اسلام) بهحساب میآورد؛ گرچه شیخ طوسی با مطرح کردن این سه نوع سرزمین به جمعیت مسلمانان، در اکثریت و اقلیت بودن آنها و نیز به داشتن حکومت اسلامی در این سرزمین اشارهای ندارد.
علامه حلی در کتاب تذکره دارالاسلام (جهان اسلام) را چنین تعریف کرده است: «ان دارالاسلام قسمان: الف: دار خطّها المسلمون کبغداد والبصرة والکوفة... ب: دار فتحها المسلمون کمداین والشام...»؛ از دیدگاه علامه، دارالاسلام (جهان اسلام) دو قسم است: الف) سرزمینهای که مسلمانان بنا کردهاند، مانند بغداد و بصره وکوفه؛ ب) سرزمینهای که مسلمانان فتح کردهاند. بنابراین سرزمینهای که مسلمانان بنا یا فتح کردهاند جزء دارالاسلام محسوب میشوند. اما نظر علامه در اینکه آیا سرزمینهای که از آن مسلمانان بوده و کفار بر آنها مسلط شدهاند جزء دارالاسلام محسوب میشوند یا نه؟ بر خلاف نظر شیخ طوسی است: «واما دارالکفر فعلی ما اخترناه قسمان: الف: بلد کان للمسلمین فغلب الکفار علیه... ب: ان لم یکن للمسلمین اصلا کبلاد الهند والروم» (ابن قدامه، 1398ق، ص ۴۰۶ـ۴۰۷). در اینجا مناسب است که به دیدگاه فقهای معاصر امامیه نیز پرداخته شود.
آیتالله مصباح یزدی نیز محدودة جغرافیایی جهان اسلام را تا جایی میداند که مسلمانان بر آن حکومت میکنند و دارالاسلام (جهان اسلام ) عبارت است از: سرزمین یا سرزمینهایی که امت اسلامی در آنجا زندگی میکنند و غیرمسلمانان نیز با شرایط خاصی میتوانند در سایة حکومت اسلامی زندگی امن و مسالمتآمیزی داشته باشند و مرزهای طبیعی یا قراردادی این سرزمینها دارالاسلام (جهان اسلام) محسوب میشود (مصباح یزدی، 1375). در نتیجه میتوان گفت: الف) مناطقی که تحت سیطرة حکومت اسلامی باشند و یا جزء بلاد اسلامی بودهاند؛ ب) مناطقی که بیشتر جمعیت آن مسلمان باشند و در اجرای احکام شرعی و اقامة شعائر آزادی عمل داشته باشند و سرزمینهای که یکی از ویژگی پیشین را نداشته باشند دارالکفر محسوب میشوند. در نتیجه باید گفت که تعین محدودة جغرافیایی جهان اسلام به تعریف فقها از دارالاسلام بستگی دارد. اما یکی از ضوابط، مصلحت وجوب حفظ دارالاسلام (جهان اسلام )است که بر همة دول اسلامی واجب است از کیان اسلامی دفاع کنند که در این صورت است، جان، مال، نسل، آبروی مسلمانان حفظ میشود. این مسئله تحقق پیدا نمیکند مگر در پرتو وحدت و همگرایی سیاسی کشورهای اسلامی. با توجه به این مقوله که مرزهای ملی و جغرافیایی ملاک ثانویه است و اصل اولیه این است که ملاک معتبر، مرز عقیدتی میباشد، در نتیجه منازعات مرزی ملی و جغرافیایی میان دول اسلامی بهوجود آمده، با همگرایی سیاسی آنان و با تأکید بر مرز عقیدتی حل میشود.
3. مصلحت و همگرايی امنيتی جهان اسلام
بدون تردید تحقق امنیت از نیازهای اساسی و لازمة رشد و پیشرفت جوامع بشری میباشد. جهان اسلام بیرون از این قاعده نبوده و برای سیاستهای راهبردی خود نیاز به امنیت دارد و از مسائل مهم تأثیرگذار بر امنیت در جهان اسلام، مسئلة ایجاد همگرایی امنیتی میباشد؛ چون امکان رسیدن به اهداف و آرمانهای اسلامی تنها از این راه میسور است.
1ـ3. همافزایی نظامی و امنیتی دولتهای اسلامی
دولتهای اسلامی با حمایت و پشتیبانی ملتهای خود، قادر خواهند بود یک ارتش مشترک دفاعی با یک پرچم، در جهان اسلام داشته باشند، که بزرگترین قدرت در جهان محسوب شوند، البته باید گفت که دولتهای منطقة جهان اسلام قادر خواهند بود که زیر پرچم اسلام، به چنین کاری اقدام کنند، بدون در نظر گرفتن زبان، نژاد و مذهب موجود در جهان اسلام، که با طرحریزی چنین کاری خود را از چنگال قدرتهای سلطهگر و ابرقدرتها نجات دهند و طعم خوش استقلال و آزادی را بچشند. بهطوری که برای دستیابی به چنین قدرتی نیاز است، هر یک از دولتها با تفاهم ملت خود برای دفاع از کشورشان به چنین طرح نجاتبخشی دست بزنند. امام خمینی در مورد دفاع نظامي در سطح ملي، اصولي چون «ضـرورت حـضور تمـامي اقـشار جامعه در صحنة دفاع از كشور اسلامي همراه با آمادگي دفاعي» لازم است (موسوي خمینی، 1378، ج 11، ص 244). همچنین در سطح فراملي نيز جهان اسلام به مواردي چون «ضرورت تشكيل بـسيج در سـطح جهان اسلام»، (همان، ص 53) دعوت ميشـود. در همـين زمينـه جبهة جهاني مستضعفين نيـز بـه سـوي امـوري چـون «هوشـياري نـسبت بـه ابرقدرتها در زمينة جنگآفريني ميان جوامع»، (همان، ج 13، ص 53) هدايت ميگردند.
2ـ3. حفظ مصالح دول اسلامی در همافزایی قدرت نظامی
از جمله ضوابط مصلحت، حفظ جان و مال و نسل مسلمانان است که در سایة قدرت و توان نظامی و دفاعی، محقق میشود. بهطوری که این توان و قدرت ضامن بقا و تأمین امنیت کشورهای اسلامی محسوب میشود. بنابراین مصلحت سیاسی در این است که دول اسلامی از جنگافزارها، تسلیحات و تجهیزات مدرن و پیشرفته برخوردار باشند، تا منافع آنان تأمین و مصالحشان حفظ و مقاصد شارع برآورده شود. بدین معنا که با وجود افزایش قدرت نظامی و دفاعی و تقویت آن هیچ دشمنی به خود اجازه حمله به دارالاسلام ندهند تا جان، مال، نسل و ناموس و آبروی مسلمانان در خطر قرار بگیرد؛ چون از نظر اسلام افزایش تجهیزات نظامی و دفاعی مدرن و پیشرفته برای ایجاد جنگ و خونریزی و خسارت زدن به دشمن نیست، بلکه پیشگیری از جنگ است و مجهز شدن به این افزارها حالت بازدارندگی دارد (نژادی دامغانی، 1387، ص 75). بنابراین دول اسلامی با توجه به آموزههای قرآنی و سیرة عملی پیامبر اسلام و سایر پیشوایان دینی باید در هر زمان و مکانی خود را به انواع سلاحهای جنگی و آنچه که قدرت و نیروی آنها را در برابر دشمن پیدا و پنهان افزایش میدهد مجهز کنند و منتظر نباشند تا پس از حمله دشمن به فکر تجهیز نیروهای نظامی بیفتند که در این صورت مطمئناً شکست خواهند خورد و در معرض نابودی قرار خواهند گرفت.
3ـ3. افزایش قدرت نظامی و دفاعی در آیات و روایات
ضرورت افزایش قدرت نظامی و دفاعی دول اسلامی امرى مسلم و قانونی است و آیات و روایات نیز بر چنین ضرورتى تأکید دارند.
3ـ1ـ3. آیات
الف) خداوند در قرآن مسلمانان را به افزایش توان و قدرت نظامی دستور میدهد؛ چنانکه در آیۀ 60 انفال میفرماید: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» (انفال: 60)؛ یعنی هر نیرو، قدرت و توانی که دارید، برای مقابله با آنها [دشمنان] آماده سازید. بر اساس این آیه، خداوند به مسلمانان دستور میدهد تا از همة توان و نیروی خود، جهت آمادگی و تقویت نیروی نظامی و دفاعی استفاده کنند. همچنین در تفسیر آیة مذکور آمده است که این دستور الهی نه تنها برای آمادگی نظامی حتی در زمینۀ سرود و شعار نیز میباشد، بهطوری که مسلمانان باید از هر ابزاری جهت نمایش قدرت و ایجاد ترس و وحشت در دل دشمن استفاده کنند؛
ب) همچنین خداوند در آیۀ شریفه دیگر میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (آلعمران: 200)؛ یعنی اى کسانى که ایمان آوردهاید [در برابر مشکلات و هوسها] استقامت کنید و در برابر دشمنان نیز استقامت به خرج دهید و از مرزهاى خود، مراقبت به عمل آورید و از خدا بپرهیزید شاید رستگار شوید. بر اساس این آیه منظور از مرابطه، «نگهدارى نیروهاى رزمى و آمادهباش جهت محافظت و حراست از مرزهاى کشور و زیر نظر داشتن دشمن و مراقبت از حرکتهاى مشکوک میباشد» (شهید ثانی، 1412ق، ج 2، ص 385). بدون تردید تحقق یافتن چنین دستوری، لازمهاش برخورداری از نهاد و سازمانی است که با سازماندهی نیروهایش به حفاظت و پاسداری از مرزهاى دول اسلامى پرداخته، بهطوری که دشمن و تحرکات مشکوکشان را زیر نظر داشته باشد. بهطوری که این کار باعث میشود تا مسلمانان در سایۀ آن سریعتر و بهتر به فلاح و رستگاری برسند.
3ـ2ـ3. روایات
الف) امام علی نیز نیروهای نظامی و دفاعی را سبب عزت دین و امنیت جامعه میداند، بهطوری که در نامۀ 53 نهج البلاغه در عهدنامة مالک اشتر میفرماید: «فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ، وَزَيْنُ الْوُلاَةِ، وَعِزُّ الدِّينِ، وَسُبُلُ الاَمْنِ وَلَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِهِمْ»؛ یعنی اما لشكرها، به فرمان خدا دژهاى استوار رعيتاند و زينت واليان دين به آنها عزت يابد و راهها به آنها امن گردد و كار رعيت جز به آنها استقامت نپذيرد. بنابراین حضرت در این نامه، آثار و برکات وجود نیروهاى مسلح را که در واقع هدف و مأموریت آنان را نیز ترسیم مینماید، در سنگربانى و حفاظت از مردم، زینت و شکوهمندى رهبر، حفاظت و پیشبرد مکتب و امنیت کشور میداند؛
ب) پیامبر اسلام نیز در حدیثی میفرماید: «الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی السَّیْفِ وَتَحْتَ ظِلِّ السَّیْفِ وَلا یُقِیمُ النَّاسَ إِلاّ السَّیْفُ وَالسُّیُوفُ مَقَالِیدُ الْجَنَّةِ»؛ یعنی همة خوبیها در شمشیر و در زیر سایة شمشیر است و مردم جز به وسیله شمشیر استوار نشوند و شمشیرها کلید بهشت و جهنم است (شهید ثانی، 1414ق، ج 10، ص 167).
4ـ3. تقویت توانمندی نظامی و دفاعی در سیرة اهلبیت
سیرة عملی رسول گرامی اسلام، ائمة معصومین و رهبران بزرگ دینی نشانگر این است که آنان برای مقابله با دشمن از هیچ فرصتی غفلت نمیکردند. بهطوری که در تهیة تسلیحات و نیروها و سربازان، تقویت روحیة آنان، مشخص نمودن محل پادگان نظامی و تعیین زمان مناسب برای حمله کردن به دشمن و بهکارگیری هر نوع تاکتیک نظامی و جنگی، هر کاری که در این زمینه کمک میکرد، استفاده میکردند و از نظر دور نمیداشتند (مكارم شیرازی، 1386، ج ۲، ص ۱۶۴)، بلکه مسلمانان خود را با سلاح و ابزارجنگی روز مجهز مىكردند؛ چنانکه این موضوع قبلاً به آن پرداخته شد. مشهور است كه پيامبر اکرم در جنگ حنین مطلع شد كه سلاح جدید مهمی در یمن ساخته شده است، آن حضرت فوراً افرادی را به يمن فرستاد تا ارتش اسلام به آن سلاح مجهز شوند (مکارم شیرازی، 1373، ج 7، ص ۲۲۴). بهطوری پیامبر اسلام برای تهیة سلاحهای نظامی و دفاعی، ارزش و اهمیت فوقالعادهای قائل بودند؛ چنانکه پیامبر در عملیات فتح خیبر، سی تن از آهنگران یهود را که بهدست مسلمانان اسیر شده بودند، آزاد کرد تا مسلمانان از صنعت آنان بهرهمند شوند؛ چراکه در شهر مدینه یهودیان در صنعت شمشیرسازی و زره و دیگر ادوات جنگی مشهور بودند (سلیمانیخواه، 1391، ص 249). همچنین رسول گرامی اسلام جهت تشویق مسلمانان، برای مبارزه و تهیة ابزارهای نظامی و جنگی، میفرماید: «الا اِنَّ الله عزّوجلّ لیدخلَ الجّنَةَ بالسهّم الواحِد الثلاثة الجنّة، عَامِلُ الخَشبهَ والمُقوَیّ به فی سَبیل اللهِ والرّاَمی به فی سَبیل اللهِ» (شهید ثانی، 1414ق، ج 11، ص 108)؛ یعنی آگاه باشید که خداوند به وسیلۀ یک تیر جنگی، سه نفر را داخل بهشت میکند: اول، کسی که چوب کمان را بسازد؛ دوم، کسی که رزمنده را در راه خدا تجهیز کند؛ سوم، کسی که تیر را در راه خدا [به سوی دشمن] پرتاب کند. و در جای دیگر میفرماید: «عَلّمِوا اَبنائِکُم الرَّمی والسّباحَة»؛ یعنی به فرزندان خود تیراندازی و شنا بیاموزید (نوري، 1408ق، ج 2، ص 266).
بنابراین سیرة عملی پیامبر اکرم و دیگر پیشوایان بزرگ دینی حاکی از اهتمام آنها نسبت به مجهز بودن سپاه اسلام به انواع ابزارهای جنگی و آمادگیشان در برابر هرگونه هجوم دشمن به سرزمینهای اسلامی است؛ چنانکه دستور رسول گرامی اسلام نیز در این راستاست؛ بهطوری که امت اسلام همواره از آمادگی نظامی و دفاعی بیشتر برخوردار باشد. در نتیجه باید گفت: باتوجه به اهتمام آیات و روایات و سیرة عملی پیامبر اسلام، میبایستی دولتهای اسلامی همواره در صدد افزایش توان نظامی و دفاعی خود در مقابل دشمنان اسلام؛ همانند رژیم اسرائیل و قدرت سلطه باشد و با تشکیل یک ارتش مشترک در جهان اسلام زیر یک پرچم الله و تأسی به اقدامات پیامبر یک سدی مستحکم و نفوذناپذیر در مقابل قدرتهای استعماری و استکباری جهان بسازند و امید برای مستضعفان و مظلومان جهان و یار و یاور مسلمانانِ دربند؛ همانند مردم فلسطین باشند؛ چون در سایة سازماندهی نیروهای نظامی دفاعی و تشکیل ارتش مشترک در جهان اسلام و تجهیز آنان به ابزارهای جنگی و دفاعی پیشرفته روز، دولتهای اسلامی قادر خواهند بود تا از هجوم و تحرکات دشمنان و بیگانگان به جغرافیای جهان اسلام جلوگیری کرد و همچنین با همگراییهای امنیتی، نظامی و دفاعی و مانورهای نظامی و دفاعی کشورهای اسلامی در مرزها و قلمرو جهان اسلام، مانع هرگونه تحرکات و اقدامات دشمن خواهد شد؛ چون این توان و افزایش نظامی و دفاعی حالت بازدارندگی دارند، بهطوری که از تحرکات و تهاجمات دشمن جلوگیری میکنند و باعث ترس و رعب و وحشت در دل آنان میشوند. بنابراین مسلمانان باید از نظر امکانات و ابزارهای نظامی و دفاعی، طوری مجهز باشند که وجود سپاه اسلام در دل دشمنان و بیگانگان ایجاد رعب و وحشت کند، به صورتی که حتی فکر حمله به سرزمینهای اسلامی را از سر بیرون کند. بدون تردید اسلام برای جلوگیری از نزاع و جنگ به مسلمانان سفارش میکند باید در مقابل دشمن خیلی قوی و قدرتمند باشند تا خیال حمله را هم نداشته باشند، بهطوری که عزت و آبرو و اعتبار نیز حفظ شود؛ چون جنگ توأم با ضایعات روحی، روانی، جانی و مالی زیادی میباشد.
5ـ3. تجهیز دولت اسلامی به ابزارهای جنگی متعارف
یکی از مسائلی که در مباحث جنگی مطرح میگردد، سلاحهای متعارف و غیرمتعارف است. اما «منظور از سلاحهای متعارف، سلاحهایی هستند که قبل از هر چیز، هدفشان لطمه به اشخاص میباشد و بر تأسیسات و استحکامات نظامی اثر نمیگذارند، بهطوری که تنها یک کیسه شن معمولی قادر است سد راه آنها گردد و تنها به گوشت بدن یا حیوان بدون وجود محافظ نفوذ کنند» (ضيايي بيگدلي، 1381، ص 8). البته باید گفت که اکثر کشورهای اسلامی در منطقة خاورمیانه، از صنعت بومیسازی سلاحهای جنگی برخوردار نیستند، بهطوری که توانایی نظامی و دفاعی آنها وابسته به وارد کردن سلاح از کشورهای غربی است. اکثر کشورها همانند مصر، بحرین، عمان، ترکیه، عراق، کویت، عربستان سعودی، و امارات سلاحهایشان از سوی آمریکا تأمین میشود. پس در این عرصه از زندگی اجتماعی، جنگ با تکنولوژی و ابزارهای پیشرفته نظامی درآمیخته است، بهطوری که این تکنولوژی و ابزار آلات جنگی از ارمغانهای تمدن غرب، در کشورهای اسلامی است، که با پیشرفتهترین سطح تکنولوژی و ابزارهای نظامی و دفاعی آنان را در خود جای داده است. بنابراین کشورهای اسلامی زمانی متوجه عقبماندگیشان در زمینة تکنولوژی نظامی شدند که دچار شکاف عمیق تسلیحاتی با قدرتهای پیشرفته جهان شدند. بهطوری که جهان اسلام میدان رقابت برای استفاده از این ابزارهای جنگی بر علیه یکدیگر شد.
در نتیجه باید گفت مصلحت جوامع و دولتهای اسلامی در آن است که با توجه به اینکه سلاحهاي متعارف غیر از جنگافزارهای کشتار جمعی، شیمیایی ومیکروبی و اتمی گفته میشود؛ پس داشتن سلاح متعارف حق همة کشورهاست، مخصوصاً دول اسلامی که برای دفاع از سرزمینهای جهان اسلام باید مجهز به آن سلاحها باشند. و همچنین استفاده از سلاحهاي انفجاري که رایج در جنگهاي معاصر است، که کموبیش در دستور کار همة ارتشهاي جهان نیز قرار دارد. اما مراد از سلاحهای غیرمتعارف یا کشتار جمعی تسلیحاتی، جنگ افزاری است که بسیار زیادی از انسانها را بدون تفکیک و مهارنشده از بین میبرد و شامل سلاحهای هستهای، شیمیایی و بیولوژیک میشود.
6ـ3. منع استفاده از سلاحهای کشتار جمعی در فقه امامیه
سلاحهای غیرمتعارف چه در صدر اسلام و چه در دورة معاصر مطرح بوده است و استفاده از آن در جنگها مشروع نبوده است، اما «منظور از سلاحهای غیرمتعارف یا کشتار جمعی، جنگ افزارهایی هستند که برای انسان و هر موجود زندهای بیشترین خطر را بهدنبال دارند. خطر آنها علاوه بر نسل امروز، نسلهای آینده را نیز تهدید میکند؛ زیرا هم قدرت تخریب آنها بسیار وسیع است و هم تا مدتها اثرات مخرب آنها محیطزیست را به مخاطره میاندازد. تاکنون کشورهای زیادی خسارتهایی ناشی از این نوع سلاحها را متحمل شدهاند» (عبدی و هاشمی، 1397). با توجه به اینکه در صدر اسلام، سلاحهای شیمیایی و میکروبی و هستهای وجود نداشته است، لیکن نمونههای کوچکتری در آن زمان بوده است، که از جنبههای مختلف مشابه سلاحهای غیرمتعارف دورة معاصر است؛ لذا میبایست حکم آنها را به سلاحهای غیرمتعارف دورة معاصر نیز جاری و ساری دانست. از جمله مسموم کردن مناطق، آتش زدن درختان و مزارع و خانهها، آب بستن بر روی دشمن جهت غرق کردن آنها.
پیامبر اسلام و ائمة معصومین به نوعی در مقابل هریک از اینها موضع گرفتند و استفاده از این قبیل سلاحها را در آن عصر منع کردهاند. از آنجا که مسموم کردن مناطق مسكوني مشابهت بیشتری با سلاحهای غیرمتعارف دارد. در اینجا لازم است به برخی دیدگاه فقهای امامیه پرداخته شود.
شیخ طوسی در كتاب النهایه، در زمینة بهكارگیری ابزارهای جنگی غیرمتعارف مينویسد: «فانه لا یجوز أن یلقّی فی بلادهم السم» (طوسی، 1400ق، ص 51)؛ یعنی همانا به تحقیق جایز نیست در مناطق کفار سم پاشیده شود. پس بهکارگیری ابزارهای نظامی غیرمتعارف در جنگ، مانند «سم» در فقه امامیه مشروع نبوده و حرام است. ابنادریس حلی نیز در این زمینه میفرماید: «یجوز قتال الکفار بسائر انواع القتل واسبابه الاّ بتفریق الساکن ورمیهم بالغیران والقاء سمّ فی بلادهم فانه لا یجوز أن یلقی السمّ فی بلادهم» (ابن ادریس حلـی، ۱۴۱۰ق، ص 2ـ7). پس از نظر ابنادریس حلی نیز پاشیدن سم مناطق جنگی و بلاد کفار جائز نیست و حرام میباشد. شهید اول نیز در این زمینه میفرماید: «ولا یجوز القاء السمّ علی الأصح» (محمدبن مکی عاملی، بيتا، ص 2و32)؛ یعنی پاشیدن زهر و سم در بلاد کافران، مشرکان و مناطق جنگی بنابر قول قوی و صحیحتر جائز نیست. آیتالله محمد صدر هم در این زمینه میفرماید: «فهو مضافا الی حرمة تسمیم مناطق المشرکین وبلادهم، یصرح بان السم، وان ورد فی روایۀ السکونی به عنوان مما لا شک فی عدم موضوعیتة، فهو یشمل من جهة الملاک کل سلاح غیر تقلیدی» (صدر، 1420ق، ص 384)؛ یعنی افزون بر فتوا به حرمت مسموم کردن مناطق و بلاد مشرکان، یک قدم جلو میگذارد و تصریح میکند، هرچند در روایت سکونی عنوان سم بهكار رفته است، اما بیشک سم موضوعیت ندارد، بلکه از نظر ملاک هرگونه سلاح غیرمتعارف را شامل است. آیتالله خویی هم میفرماید: «لا یجوز القاء السم فی بلاد المشرکین لنهی النبی فی معتبرة السکونی عن ابی عبدالله قال امیر المؤمنین نهی رسولالله أن یلقی السمّ فی بلاد المشرکین» (خوئى، 1410ق، ص 371)؛ یعنی جائز نیست انداختن زهر در شهرهای مشرکین؛ چراکه پیامبر از آن نهی کرده است و در روایت معتبره سکونی از امام صادق که ایشان از امام علی نقل میکند که پیامبر اکرم از القای زهر در بلاد مشرکین، نهی فرموده است. و صاحب جواهر نیز در مورد کاربرد سلاحهای غیرمتعارف فرموده است: «یحرم القاء السم». بنابراین کشتن دشمن حتی در صحنة جنگ، هرچند تنها راه پیروزی مسموم کردن منطقة جنگی باشد، جایز نیست. پس بر اساس روایات معتبره و دیدگاه فقهای امامیه و استفتائات اکثر مراجع تقلید معاصر شیعه، استفاده از ابزارهای جنگی غیرمتعارف در جنگ حرام میباشد؛ چون بهکارگیری آنها از مصادیق مسموم کردن مناطق جنگی محسوب میشود.
در نتیجه باید گفت: با توجه به متون فقهی شیعه و آیات و روایات و دیدگاههای فقهای امامیه استفاده از ابزارهای جنگی و دفاعی غیرمتعارف در جنگها از نظر فقه امامیه حرام میباشد ولو پیروزی و پیشرفت جنگی و دفاعی مسلمانان به آن بستگی داشته باشد. بنابراین تفاوت اسلام و کفار از بهکار بردن ابزارهای جنگی غیرمتعارف در جنگها مشخص میشود؛ چنانچه کفار و دول غیراسلامی از بهکار بردن ابزارهای دفاعی غیرمتعارف هیچ پروایی ندارد، بلکه برای پیشرفت خود از هر ابزاری استفاده میکنند. بنابراین با تجهیز شدن دول اسلامی به ادوات نظامی و دفاعی چنان رعب و وحشت را در دل دشمنان اسلام به وجود میآورد که آنان هیچ وقت فکر حمله به سرزمینهای اسلامی نکنند؛ چنانکه اگر کشوری اسلامی از جانب دشمنان اسلام مورد تهدید و هجوم قرار گیرد، وظیفۀ همۀ مسلمانان است که از آن دفاع و یا کمک تسلیحاتی و ادوات جنگی به کشور مسلمان بکنند که مورد تجاوز و تهاجم قرار گرفته است، البته این اقدامات خود، حکایت از همگرایی امنیتی و دفاعی دارد، که توسط دول اسلامی صورت میگیرد.
7ـ3. مشروع نبودن فروش ابزارهای جنگی به دول غیراسلامی
استفاده از سلاح، يكي از مسائل مهم قدرت ملتها و دولـتهـاسـت كـه نقـش قابل توجهی در زندگيشان دارد. فروش اسلحه به دشمنان باعث تقويت نظـامي و دفاعی آنهـا ميشـود و جامعة اسلامي در معرض خطر واقع میشود. روايات، فروش تسلیحات را به دشمنان حـرام دانسـته، اما برخی مواقع اوضاع و احوال جامعة اسلامي طوری است كه فروش اسلحه به دشمنان نه تنها سرزمینهای اسلامي را به خطر نمياندازد، بلكه منافعي را براي مسلمانان تأمین میکند؛ مانند جایی که میان دو گروه از دشمنان اسـلام، کـه یکـی از آنهـا قـوی و خطرنـاکتر از دیگری برای مسلمانان است، درگیـری به وجود آیـد. در این صـورت فـروش سـلاح بـه دشـمن ضعیفتر، تقویت او برای از بین بردن دشمن قویتر جائز میباشد. در این زمینه برای فقها سه دیدگاه وجود دارد:
دیدگاه اول: مـشـروع نـبـودن فـروش ابزار نظامى به کافران؛ فقهای بسیارى بر ایـن نـظـرنـد که بهطور مطلق، این امر در ردیف تجارتهاى نامشروع است. شیخ مفید از فقهای امامیه در این زمینه میگوید: «وبـيـع الـسـلاح لاعداء الـديـن حـرام وعمله لمعونتهم على قتال المسلمين» (شیخ مفيد، 1413ق، ج 14، ص 588)؛ یعنی فـروش جنگافزار و ساختن آن براى دشمنان دین حرام است؛ چون آن را در راه جنگ با مسلمانان بهکار مىگيرند. شیخ طوسى نیز در نهايه مینویسد: «وبيع السلاح لسائر الکفار واعداء الدين حرام وکذلک عمله لهم والتکسب بذلک ومعونته على قتال المسلمين واخذ الاجره على ذلک حرام» (طوسی،1400ق، ص 365)؛ یعنی فـروش سـلاح بـه دیگر کفار و دشمنان دين و نيز ساختن ابزار جنگى بـراى آنان، حرام است و نيز گذران زندگى از اين راه کمک به آنان در جنگ با مسلمانان و مزد گرفتن براى اين کار، نامشروع است. شهید اول نيز بدون هيچ قيد و شرط فروش جنگافزار به کافران و دشمنان دين را نامشروع دانستهاند (شهید اول، 1411ق، ج ۳، ص 108). این دیدگاه به سه دسته از منابع فقهی تمسک جستهاند: 1. عقل: حکم عقل به نامشروع بودن فروش سلاح به کفار؛ 2. کتاب: آیة شریفة «وَلا تَعاوَنُوا عَلَي الإِثْمِ وَالْعُدْوانِ»؛ یعنی فـروش اسلحه به کافران و دولتهای غیراسلامی، از مصداقهاى مشخص ستم و دشمنی محسوب میشود؛ 3. روایت: در روایت نیز آمده است که علیبنجعفر میگوید: از برادرم موسىبنجعفر درباره بردن کالا براى مشرکان نظر خواستم. وى پاسخ داد: اگر کالا ابزار جنگى نباشد، بى اشکال است؛
دیدگاه دوم: قائل شدن تفصیل بین زمان جنگ و صلح: این گروه بر این باورند در وقت جـنـگ، فـروش سـلاح بـه کافران جایز نیست و در وقت صلح و سازش جایز است. ابنادریس مینویسد: «وعمل السلاح مساعده ومعونه لاعدإ الدین وبیعه لهم اذا کانت الحرب قائـمـه بیننا وبینهم فذا لم یکن ذلک و کان زمان هدنه فلا باس بحمله الیهم و بیعه بهم» (ابن ادریس حلـی، ۱۴۱۰ق، ج 2، ص 216)؛ یعنی کـمـک تسلیحاتى و فروش سلاح به دشمنان دین در وقت جنگ میان ما و آنان حـرام است، ولى در وقت صلح، بردن اسلحه براى آنان و فروش کالاى نظامى به آنان جایز است. مقدس اردبیلی (مقدس اردبیلی، 1379، ج 8، ص 44)، صاحب حدايق (بحرانی، 1405، ج ۱۸، ص ۲۰۸) و صاحب جواهر (نجفی، 1404ق، ج ۲۲، ص ۲۸) نيز قـائل به تفصيلاند. مستندات این دیدگاه روایت ابیبکر حضرمی و روايت هند سراج است. ابیبکر حضرمی میگوید: «دخلنا على ابى عبدالله فقال له حکم الـسراج: ما تقول فيمن يحمل الى الشام السروج واداتها؟ فقال: لا باس. انـتـم الـيوم بمنزله اصحاب رسول الله انکم فى هدنه. فاذا کانت المباينه حرم عليکم ان تحملوا السروج والسلاح» (حرعاملی، 1414ق، ج ۱۲، ص ۶۹)؛ بر امـام صادق وارد شديم و درباره حکم سراج از امام سوال شد : حکم کسى که براى شاميان زين و ديگر ابزار رزمى مىبرد چيست؟ فـرمـود: مانعى ندارد. شما اينک چون ياران پيامبر و در وضع و حال صلح بهسر مىبريد، اگـر مـيـان مـا و شامیان جنگ در گرفت، بردن زين و اسلحه براى آنان نامشروع است؛
دیدگاه سوم: دیدگاه امام خمینی؛ امام در این مسئله دیدگاه خاص و بازتر دارد و دربـارة فروختن و نفروختن سلاح به غيرمسلمانان و کـافران، دولت اسلامى بايد تصميم بگيرد که آيا فروختن و يا نفروختن به صـلاح امت اسلامى است، يا خير؟ آيا زمينهها و نيازهاى روز جهان، چنين اجازهای را مىدهند، يا نه؟ وی در این زمینه میگوید: «ان هـذا الامـر مـن شئون الحکومه والدوله وليس امرا مضبوطا بل تابع لمصلحه اليوم ومقتضيات الوقت» (موسوي خمینی، 1368، ص 153)؛ یعنی فروش سلاح به ديگران از شئون و مسئوليتهاى حکومت و دولت است. ايـن کـار بـرنـامـهای دگـرگونناپذير نيست، بلکه تابع مصلحت روز و نـيـازهـاى زمـان اسـت. امام در تحريرالوسيله نيز، بر مصالح مـسـلـمانان و نقش زمان در فروش سلاح به دشمنان دين تأکيد کرده و نـوشـتـه، ايـن کـار مـهـم و حـسـاس در حوزة اختيارات والى و زمامدار مسلمانان بوده و ديگران در آن حق دخالت ندارند (همان، ص 496). مستندات امام راحل نیز همان سه دسته از منابع فقهی «کتاب، سنت و عقل» که فقها به آن تمسک کرده بودند، میباشد. در نتیجه باید گفت که افزایش قدرت و توان نظامی و دفاعی کشورهای اسلامی یک امری واجب و ضروری است که مصلحت سیاسی دولتهای اسلامی در این است که مجهز به افزارهای جنگی مدرن و پیشرفته باشند تا منافع مسلمانان را تأمین و مصالح آنان را حفظ کند و هیچ دشمنی فکر حمله و تجاوز به سرزمینهای اسلامی را به خود ندهند و جان، مال، نسل، ناموس و آبروی مسلمانان حفظ شوند و مقاصد شارع نیز همین است. البته باید گفت که در دیدگاه اسلام هدف از افزایش قدرت نظامی و دفاعی و مجهز شدن به افزارهای جنگی مدرن و پیشرفته برای حمله و جنگ با دشمن نیست، بلکه هدف پیشگیری و جلوگیری از آن است و یک حالتی بازدارندگی دارد. همچنین براساس آیۀ شریفة «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»؛ یعنی هرچه در توان و قدرت دارید برای مقابله با دشمن آماده کنید. بنابراین وحدت رویه در این زمینه و تمرکز بر دشمن مشترک منجر به همگرایی امنیتی و دفاعی میان کشورهای اسلامی میشود.
نتيجهگيری
نتیجه آنکه یگانه راهحل حفظ مصالح مسلمانان و چارهاندیشی منازعات مرزی کشورهای اسلامی، تمسک به کتاب مقدس (قرآن کریم) و سیره و اقدامات پیامبر گرامی اسلام بهعنوان الگو و مقتداست. از منظر اسلام، تنها مرز عقیدتی حاکم بر دارالاسلام (جهان اسلام) و عامل وحدت و همگرایی سیاسی و امنیتی میان مسلمانان است و اساساً دارالاسلام، محدود به مرزهای جغرافیایی نیست. همچنین برخورداری جهان اسلام از امنیت، از نیازهای اساسی و اصولی است.
مصلحت دولتهای اسلامی در ایجاد وحدت و همگرایی سیاسی و امنیتی میان کشورهای اسلامی و استفاده از ظرفیت بزرگ جهان اسلام برای تأمین امنیت و توسعة همهجانبه و پایدار و در راستای تولید قدرت برای بازدارندگی و حفاظت از جهان اسلام در قبال طمعورزی دشمنان است. از آنجا که از جمله ضوابط مصلحت، حفظ جان و مال و نسل مسلمانان است که در سایة قدرت نظامی و امنیتی، محقق میشود؛ بنابراین مصلحت سیاسی در این است که دول اسلامی از جنگافزارها، تسلیحات و تجهیزات مدرن و پیشرفته برخوردار باشند، تا منافع آنان تأمین و مصالحشان حفظ و مقاصد شارع برآورده شود؛ چنانکه این افزایش قدرت نظامی باعث میشود نوعی بازدارندگی در کشورهای اسلامی ایجاد شود و دشمنان جهان اسلام و قدرتهای سلطهگر قصد حمله به سرزمینهای اسلامی را از سر به در کنند.
- نهجالبلاغه، 1380، ترجمة محمد دشتی، قم، مؤسسة تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع).
- ابنقدامه، احمدبن محمد، 1398ق، المغنی، ریاض، دار عالم الکتب.
- ابنمنظور، محمدبن مکرم، 1414ق، لسان العرب، چ سوم، بیروت، دار صادر.
- ابنهشام، عبدالملک، 1985م، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- طوسی، محمدبن حسن، 1400ق، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، ط. الثانیه، بیروت، دار الکتاب العربی.
- ارجینی، حسین، 1387، صلح و منازعه در روابط خارجی دولت اسلامی، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
- بحرانی، یوسف، 1405ق، الحدائق الناضره، بیجا، مؤسسة نشر اسلامی.
- عبدی، حسن و محمدجواد هاشمی، 1397، «بررسی تحلیلی مفهوم سلاحهای کشتارجمعی و تطبیق آن بر دیدگاه اسلامی»، دانشکدة حقوق و علوم سیاسی، ش 3.
- ابـنادریـس حلـی، محمدبن احمد، ۱۴۱۰ق، السرائر، چ دوم، قم، جامعة مدرسین.
- موسوی خمینی، سیدروحالله، 1368، المکاسب المحرمه، قم، اسماعیلیان.
- موسوی خمینی، سیدروحالله، 1377، تحریرالوسیله، ترجمة علی اسلامی، قم، جامعة مدرسین.
- موسوی خمینی، سیدروحالله، 1378، صـحیفة نور، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
- خوئى، سیدابوالقاسم، 1410ق، منهاج الصالحین، قم، مدینةالعلم.
- دهخدا، علیاکبر، 1373، لغتنامه، تهران، امیرکبیر.
- دهقانی فیروزآبادی، جلال، 1392، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، سمت.
- رجاء، علیاصغر، 1390، «تأثیر تجزیة جهان اسلام بر پایدارى بحرانها»، رواق اندیشه، ش 48.
- عاملی، زینالدینبن علی، 1412ق، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، نجف، مجمع الفکر الاسلامیه.
- سلیمانیخواه، نعمتالله، 1391، پیروزی در جنگ، آموزههای قرآن و سنت، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.
- مفید، محمدبن محمدبن نعمان، 1413ق، المقنعه، قم، کنگرة هزاره شیخ مفید.
- صدر، سیدمحمدباقر، 1420ق، ماوراء الفقه، تحقیق و تصحیح جعفر هادی الدجیلی، بیروت، دارالاضواء.
- ضیایی بیگدلی، محمدرضا، 1401، حقوق جنگ، تهران، دانشگاه علامه طباطبائی.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1390، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمـة سیدمحمدباقر موسـوی همـدانی، چ سی دوم، قم، اسلامی.
- طوسی، محمدبن حسن، 1387، المبسوط فی فقه الإمامیه، چ سوم، تهران، المکتبة المرتضـویة لإحیاء الآثار الجعفریة.
- حرعاملی، محمدبن حسن، 1414ق، وسائل الشیعه، قم، آلبیت.
- عاملی، محمدبن جمالالدین، 1411ق، اللمعة الدمشقیه، بیروت، دارالتراث.
- عاملی، محمدبن جمالالدین، 1412ق، الدروس الشرعیه، قم، جامعة مدرسین.
- عاملی، محمدبن مکی، بیتا، القوائد و الفواید، قم، مجمع الذخایر الاسلامیه.
- علیدوست، ابوالقاسم، 1390، فقه و مصلحت، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
- علیخانی، علیاکبر، 1378، سیاست نبوی؛ مبانی، اصول، راهبردها، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
- کلینی، محمدبن یعقوب، 1407ق، الکافی، چ چهارم، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
- کاظمی، سیدعلیاصغر، 1370، نظریة همگرایی در روابط بینالمللی تجربة جهان سوم، تهران، پیک.
- محقق حلى، جعفربن حسن، 1403ق، معارج الاصول، قم، مؤسسة آل البیت(ع).
- مصباح یزدی، محمدتقی، 1375، «ولی فقیه در خارج از مرزها»، حکومت اسلامی، ش 1، ص 81ـ86.
- مقدس اردبیلی، احمدبن محمد، 1379، مجمع الفائده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، قم، جامعة مدرسین.
- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، 1373، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
- مکارم شیرازی، ناصر، 1386، برگزیدة تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
- میرسلیم، سیدمصطفی، 1375، دانشنامة جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی
- نجفی، محمدحسن، 1404ق، جواهر الکلام فی شرح الشرایع الاسلام، چ هفتم، بیروت، دار الاحیاء تراث العربی.
- نژادی دامغانی، علیان، 1387، مجموعه سؤالات قرآنی از پیامبر اکرم(ص)، قم، امام علیبن ابیطالب(ع).
- نوری، حسینبن محمدتقی، 1408ق، مستدرک الوسائل، قم، آل البیت(ع).
- ویسی، هادی، 1402ق، «آیندهپژوهی همگرایی کشورهای اسلامی به روش سناریوپردازی»، پژوهشهای جغرافیای انسانی، ش 1، ص 183ـ184.