آثار و پیامدها
Article data in English (انگلیسی)
همبستگی ملّی و مشارکت عمومی
آثار و پیامدها
محمّد فولادی
مقدّمه
سال 1384 از سوی رهبر فرزانه انقلاب به نام سال «همبستگی ملّی و مشارکت عمومی» نام گذاری گردید. کالبد شکافی این دو مقوله و بیان شاخص ها، محورها، ملاک ها، آثار و پیامدهای آن، منظومه فکری هدف مندی را، که از سوی رهبری انقلاب در هر سال بیان می گردد، آشکار خواهد نمود. دو مقوله همبستگی ملّی و مشارکت عمومی (Public Partipation) از جمله مفاهیم کلیدی و برجسته در مطالعات اجتماعی و جامعه شناختی است. علاوه بر این، این دو مقوله کاربرد اساسی در مباحث مربوط به توسعه سیاسی و اقتصادی هر کشوری ایفا می کند، به گونه ای که مشارکت مردمی در شکل گیری سامانه نظام سیاسی و اداره آن امری مسلم و اجتناب ناپذیر است. اساساً بدون مشارکت عمومی و مردمی، امکان توسعه، رشد و تعالی یک کشور امکان پذیر نیست.
از بُعد سیاسی هم همبستگی، اتحاد و وحدت ملّی و مشارکت عمومی نقش بسزایی در تثبیت هر نظام سیاسی دارد. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب، «همبستگی و اتحاد ملّت، مشارکت عمومی و اعتصام به ایمان الهی مهم ترین سلاح های ملت ایران برای خنثی سازی توطئه ها و تمهیدات دشمن هستند.»1
از این رو، می توان گفت: به هر میزان انسجام اجتماعی، وحدت و همبستگی ملّی و علاقه مندی ملتی در مسیر حرکت به سوی اهداف موردنظر یک نظام، مشابه و همگرایانه باشد، چنین ملتی به راحتی و سریع تر از حدّ انتظار به اهداف و آرمان های متعالی و چشم اندازهای بلندمدت ترسیم شده از سوی رهبران خود خواهند رسید. ملّتی که دارای همبستگی ملّی است و از وحدت، یکدلی و یک رنگی بهره می برد، به راحتی با مشارکت عمومی شهروندان خویش به تحقق اهداف متعالی نظام خویش دست خواهد یازید. مشارکت عمومی، آن گاه که آگاهانه و با مدیریت و برنامه ریزی درست به جریان افتد، شکل اجتماعی به خود گرفته و همبستگی ملّی و انسجام اجتماعی را تقویت خواهد کرد. این مهم موجب تقویت بیش از پیش رضایت و اعتماد عمومی شهروندان نسبت به حاکمیت سیاسی خواهد بود. مشارکت عمومی، عمل و پای بندی شهروندان به هنجارها و ارزش های اجتماعی و قوانین و مقررات عمومی را تقویت می کند و موجبات مسئولیت پذیری آنان را فراهم می آورد.
روشن است ملّتی واحد، منسجم و یکپارچه که با همبستگی ملّی و مشارکت عمومی در بازسازی و تحقق اهداف و آرمان های ملّی خویش در تلاش اند، توطئه ها و تبلیغات روانی دشمنان و معاندان حاکمیت ملّی و دین را در ناکارامد جلوه دادن نظام و در رفع و حلّ مشکلات اجتماعی و مطالبات عمومی ناکام خواهند گذارد. بی تردید همبستگی ملّی و مشارکت عمومی همچون بنیانی مرصوص خواهد بود تا مردم و دولتمردان با همدلی، یکدلی، وحدت و یکپارچگی در تحقق اهداف و آرمان های ملّی خویش بکوشند.
این مقال نیم نگاهی به این مقوله دارد. امید که مقبول افتد و در سال همبستگی ملّی و مشارکت عمومی شاهد رشد، توسعه و بالندگی بیش از پیش جامعه دینی خویش در پرتو افزایش همبستگی ملّی و مشارکت عمومی باشیم.
مفهوم همبستگی ملّی و مشارکت عمومی
همبستگی ملّی، مترادف وفاق اجتماعی، وفاق ملّی، و انسجام اجتماعی است و در فرهنگ لغت ها، به معنای موافقت با عملی که بین دو طرف واقع می شود، اطلاق می گردد و به واژگانی همچون سازش، هماهنگی، سازگاری، همراهی، و یکدلی معنا شده است. برخی صاحب نظران در مفهوم سازی این واژه و ارائه تصویر روشن و مناسب از آن، وفاق ملّی، همبستگی ملّی و اجتماعی، وفاق اجتماعی، انسجام اجتماعی و نظام اجتماعی را معادل هم گرفته اند. به عبارت بهتر، وفاق اجتماعی زیرمجموعه مفهوم همبستگی اجتماعی یا همبستگی جامعه ای و یا به تعبیر علوم سیاسی، همبستگی ملّی است و همبستگی ملّی نیز خود زیرمجموعه مفهوم انسجام اجتماعی است و انسجام اجتماعی زیرمجموعه نظم اجتماعی و نظام اجتماعی است.2
در مقابل انسجام اجتماعی و همبستگی ملّی، افتراق اجتماعی قرار دارد. وفاق ملّی گسترده ترین میدان فراهم آمده برای همبستگی ملّی است که در حیطه نظام حکومتی و یا یک ملت شکل می گیرد، «به نحوی که همه قوه و توان پراکنده آن اجزا و واحدهای کوچک انباشته شود و قدرت ملّی واحد و دارای اقتدار و نفوذ به وجود آید.»3
آگوست کنت، جامعه شناس شهیر، ملاک شکل گیری وفاق اجتماعی و همبستگی ملّی را بر توافق اذهان آدمیان می داند و معتقد است که جامعه به وجود نمی آید مگر آنکه اعضای آن اعتقادات واحدی داشته باشند. افکار بر جهان حکومت می کند و جهان را دگرگون می سازد. به بیان دیگر، همه دستگاه های اجتماعی بر اساس عقاید بنا شده اند و بحران های سیاسی جوامع امروزی ناشی از هرج و مرج فکری آدمیان است. «در واقع، مهم ترین شرّی که دامنگیر ماست، همین ناهماهنگی عمیقی است که اکنون بین همه اذهان نسبت به همه اصول اخلاقی، که ثبات آن ها شرط اول یک نظم اجتماعی حقیقی است، وجود دارد.»4
امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی نیز معتقد است که همبستگی و وفاق ملّی بر اساس ارزش ها و قواعد اخلاقی و پذیرش این ارزش ها از جانب اکثریت افراد جامعه صورت می گیرد و نقش کم رنگ مذهب در جامعه و فردگرایی در جوامع جدید، آفت بزرگ وفاق اجتماعی است.5
یکی از محققان، در تعریف دیگر از وفاق و همبستگی ملّی آن را این گونه بیان می کند: وفاق اجتماعی، توافقی جمعی بر سر مجموعه ای از اصول و قواعد اجتماعی است که در یک میدان تعامل اجتماعی، که خود موجد انرژی عاطفی است، به وجود می آید. انرژی عاطفی، همزمان نتیجه و موجد توافق اجتماعی است.6 بنابراین، از نظر وی، مهم ترین بُعد وفاق، بُعد ارزشی آن است که به جهان بینی انسان برمی گردد. به عبارت دیگر، توافق و اشتراک نظر در مورد ارزش های بنیادین یک جامعه، موجب وفاق اجتماعی است. بر این اساس، همبستگی ملّی عبارت است از احساس تعلق خاطر مشترک و احساس تعهد مشترک افراد به اجتماع ملّی یا آن «ما»ی بزرگ که به افراد هویت اجتماعی می دهد و زمانی می توان به یک «ما»ی بزرگ و همبستگی ملّی و وفاق اجتماعی رسید که در خصوص باورها، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی جامعه توافق پیش آید.7
مشارکت عمومی که معمولا به تبع همبستگی و وفاق ملّی پدید می آید، پذیرش آگاهانه، شرکت فعّال و مؤثر افراد یک جامعه برای رسیدن به هدف خاص در قالب تعامل، همکاری و همیاری از روی میل، رغبت و شوق و با استفاده از همه امکانات بالقوه و بالفعل می باشد. مشارکت و همیاری و تعامل دو سویه مردم و حاکمیت در اجرای برنامه ها و طرح های توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را مشارکت عمومی گویند. بدیهی است که در فرایند مشارکت عمومی فرد خواسته های واقعی خود و جامعه را به درستی و روشنی می شناسد و نه تنها هدف خود را با اهداف جامعه در تعارض و تضاد نمی بیند که این دو را مکمل و همسو تلقّی می کند، به گونه ای که اگر خواسته های وی با مصالح عمومی در تعارض باشد، مصالح جامعه را بر اهداف و مصالح خویش مقدم می شمارد.
محور وفاق عمومی و همبستگی ملّی
از آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت که ایجاد همبستگی، انسجام و وفاق ملّی در گرو توافق بر باورها، اخلاقیات و ارزش های جامعه است. از این رو، باید گفت: وفاق عمومی و همبستگی ملّی دارای ماهیت فرهنگی است. فرهنگ نیز مجموعه ای شامل علوم، دانش ها، هنرها، افکار، اخلاقیات، قوانین و مقررات، آداب و رسوم، آموخته ها و عاداتی است که انسان به عنوان عضو جامعه آن را کسب می کند. در فرهنگ دینی، بخش محوری و برجسته فرهنگ باورها، ارزش ها، و هنجارهاست. باورها، جهان بینی را شکل می دهند; ارزش ها، ایدئولوژی را; و هنجارها مقرّرات و راه و رسم زندگی و رفتار را. از این رو، هنجارها دستورالعمل عینی ارزش ها هستند. صبغه دینی وفاق ملّی بیش از سایر صبغه هاست; زیرا دین محور نظام فرهنگی است و آموزه های دینی بخش محوری و برجسته فرهنگ را تشکیل می دهند. از این رو، کوزر معتقد است که محور همبستگی اجتماعی و از جمله مهم ترین عوامل نظم، دین است. «دین همان اصل وحدت بخش و زمینه مشترکی را فراهم می سازد که اگر نبود، اختلافات فردی جامعه را از هم می گسیختند. دین به انسان ها اجازه می دهد که افراد بر تمایلات خودخواهانه فایق آیند و به خاطر عشق به هموطنانشان فراتر از خودخواهی عمل کنند. این همان شیرازه نیرومندی است که افراد جامعه را با یک کیش و نظام عقیدتی مشترک به همدیگر پیوند می دهد. دین سنگ بنای سامان اجتماعی است.»8
از آن رو که اسلام کامل ترین ادیان برای هدایت بشر است، روشن است که بهترین معیارها و محورها را برای وفاق اجتماعی و همبستگی ملّی و در نتیجه، مشارکت عمومی توصیه و پیشنهاد می دهد. این دین جاودانه، برای سربازگیری مرز نمی شناسد و بدون توجه به مرزهای سرزمینی و جغرافیایی، تفاوت های نژادی، زبانی و ملّی، آنان را امت واحده می نامد و معیار واحد بودن این امت، مرز عقیدتی است. علّامه محمّدتقی جعفری بر این نکته صحّه گذاشته و منشأ حقیقی انسجام اجتماعی و وفاق ملّی را وحدت امت اسلامی، که همانا دین اسلام است و از فطرت سلیم بشری نشأت می گیرد، دانسته می نویسد: «آنچه می تواند حیات انسان را در این جهان هستی دارای فلسفه و هدف قابل قبول نماید، دین است. اصول و مبادی کلی که متن دین الهی را تشکیل می دهند، همواره در طول تاریخ متحد بوده اند. بنابراین، بنای وحدت امت اسلامی، همان دین فطری است.»9
در قرآن کریم نیز معیار و محور همبستگی و وفاق ملّی با واژگان متعددی بیان شده است. قرآن کریم امت را به وحدت و همبستگی فرا می خواند و تعابیر زیادی در این زمینه به کار می گیرد که جملگی حکایت از اهتمام ویژه اسلام به این مهم دارد; از جمله «رابطوا» (آل عمران: 200)، «تعاونوا» (مائده: 2)، «واعتصموا» (آل عمران: 103)، «اصلاح بین الناس» (نساء: 114)، «الّف بین قلوبکم» (آل عمران: 103)، «امت واحده» (یونس: 19)، «وسطا» (بقره: 143)، «مودة» (نساء: 73)، «اخوه» (حجرات: 10) و... .
علاوه بر این، قرآن کریم نه تنها امت اسلامی، که اهل کتاب را به وحدت حول محور توحید فراخوانده، آنان را توصیه به اجتناب از تفرقه می کند: «بگو ای اهل کتاب، بیایید به یک کلمه مشترک میان ما و شما اتفاق داشته باشیم و آن این است که نپرستیم جز خدا را و چیزی را به او شریک قرار ندهیم» (آل عمران: 64).
از منظر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، هیچ عاملی نباید وحدت و انسجام و همبستگی ملّی امت اسلامی را خدشه دار کند و با هر آنچه که وحدت و همبستگی ملّی را از بین می برد باید مبارزه کرد حتی به قیمت تخریب مسجد ضرار. این حرکت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نشان از اهتمام جدّی آن حضرت به وحدت امت اسلام دارد.
بنابراین، منظور از همبستگی و وفاق ملّی، انسجام، وحدت و یکپارچگی افراد یک جامعه است. همبستگی عامل پیوند اجتماعی است که آحاد افراد جامعه را علی رغم داشتن علایق، سلایق و نیازها، به یکدیگر متصل می کند. در اسلام، محور همبستگی، دین و ارزش های دینی است.
مشارکت عمومی که معمولا به تبع همبستگی و وفاق ملّی پدید می آید، پذیرش آگاهانه و شرکت فعّال و مؤثر افراد یک جامعه برای رسیدن به هدف خاص در قالب تعامل، همکاری و همیاری از روی میل، رغبت، شوق و با استفاده از همه امکانات بالقوّه و بالفعل می باشد. مشارکت و همیاری و تعامل دو سویه مردم و حاکمیت در اجرای برنامه ها و طرح های توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را «مشارکت عمومی» می گویند. بدیهی است که در فرایند مشارکت عمومی فرد خواسته های واقعی خود و جامعه را به درستی و روشنی می شناسد و نه تنها هدف خود را با اهداف جامعه در تعارض و تضاد نمی داند که این دو را مکمل و همسو تلقّی می کند به گونه ای که اگر خواسته وی با مصالح عمومی در تعارض باشد، مصلحت جامعه را مقدّم می شمارد.
خاستگاه اجتماعی مشارکت
از آن رو که مباحث جامعه شناختی و اجتماعی در اجتماع و در تعامل دوسویه مطرح می شود، مشارکت ناظر بر مطالعه پدیده های اجتماعی و روابط بین افراد و گروه هاست. همواره در طول تاریخ مشارکت اجتماعی در نظام های سیاسی یکی از مهم ترین مباحث محسوب می شده است. مشارکت ملّی و مردمی در توسعه شهرها و روستاها از جمله شاخص های مردمی بودن نظام های سیاسی محسوب می شود. جامعه پذیری، پذیرش هنجارها، ارزش ها و آداب و رسوم اجتماعی نوعی مشارکت و همنوایی اجتماعی محسوب می شود. مشارکت اجتماعی فرایندی است که از طریق آن، شخصیت اجتماعی انسان ها شکل می گیرد و آنان را برای انجام کارهای مشترک گروهی آماده می سازد. مشارکت امری است که می تواند در ساحت های گوناگون از جمله همکاری، سازگاری، پذیرش، همبستگی، همیاری، یکپارچگی، و تعامل جلوه نماید.
خاستگاه سیاسی مشارکت
منشأ و خاستگاه سیاسی مشارکت نیز در این امر نهفته است که شرکت در مسائل سیاسی یکی از محوری ترین فعالیت های مشارکت جویانه آدمی محسوب می شود. میزان مشارکت و شدت و ضعف مردم در مشارکت سیاسی وابسته به میزان مقبولیت نظام های سیاسی است; هر چه مشارکت سیاسی مردم در یک نظام سیاسی بیش تر باشد، مقبولیت نظام بیش تر است. از این رو، کشورهای توسعه یافته و کشورهای توسعه نیافته از نظر شاخص های توسعه و مشارکت با هم تفاوت های اساسی دارند; در کشورهای توسعه نیافته میزان مشارکت سیاسی مردمی بسیار پایین است و اصولا مردم نقشی در شکل گیری نظام سیاسی و نهادهای مدنی خویش ندارند. در حالی که، در نظام های دموکراتیک و مدل حکومت های مردم سالارانه، به ویژه حکومت مردم سالاری دینی، اساس و بنیان شکل گیری حکومت بر اساس رأی و نظر مردم است.
راهکارهای افزایش همبستگی ملّی و مشارکت عمومی
1. افزایش آگاهی فردی و جمعی
از جمله راهکارهای افزایش مشارکت اجتماعی و نیز همبستگی ملّی، آگاهی دادن به مردم از توان، ظرفیت ها، استعدادها و قدرت و منزلت خویش و نیز حقوق شهروندی آنان در باب مسئولیت های فردی و اجتماعی ایشان است که می تواند عامل مؤثری در بهسازی و نوسازی و آبادانی کشور باشد. اگر واقعاً مردم به این حقیقت پی ببرند که اگر بخواهند می توانند همه امور را مطابق ذوق و سلیقه خویش بسازند، و در این زمینه آگاهی لازم به آنان داده شود، قطعاً به صورت آگاهانه و از روی طیب نفس و اختیار در فعالیت ها و طرح ها و برنامه های ملّی مشارکت جدّی، همراه با همبستگی و وحدت خواهند داشت. بسیاری از انسان ها نمی دانند چقدر زندگی آنان تحت تأثیر شرایط اجتماعی و فرهنگی و سیاسی محیط آن هاست و از این رو، تصور می کنند می توانند بدون درگیر شدن با این گونه مسائل و ـ به اصطلاح ـ بدون مشارکت عمومی، به زندگی مطابق سلیقه خویش ادامه دهند. در حالی که، اگر اندکی تأمل کنند به خوبی درخواهند یافت که افزایش کارامدی نظام سیاسی و اجتماعی به میزان مشارکت آنان وابسته است. اگر افراد بدانند که به چه میزان محیط فرهنگی یک جامعه در شکل گیری شخصیت آنان و فرزندانشان مؤثر است، قطعاً به مشارکت فعالانه عمومی و ساختن محیط اطراف خویش همت خواهند گماشت.
بنابراین، اگر افراد جامعه و عموم مردم به توان، استعداد، و نقش خویش در ساختن جامعه آگاهی داشته باشند و از میزان اثرگذاری عوامل و محیط فرهنگی در زندگی خود و خانواده خود و نیز از هزینه های عدم مشارکت خود و از فواید مشارکت خود در رشد و توسعه و بهبود زندگی فردی و اجتماعی خویش، آگاه شوند، البته احساس نیاز به مشارکت خواهند نمود و آگاهانه و با رضایت خاطر وارد عرصه مشارکت ملّی و عمومی برای عمران و آبادی کشور خود خواهند شد.
2. مشارکت ارادی و اختیاری
از جمله عوامل افزایش انسجام و وفاق اجتماعی، مشارکت آزادانه، آگاهانه و از روی اختیار مردمی است; بدین معنا که در هر کاری مردم احساس کنند از سوی حاکمیت برای انجام کاری تحت فشار قرار دارند، با اشتیاق و انگیزه دست به فعالیت نمی زنند. مطالعات مختلف نشان می دهد مشارکت هایی که توأم با جبر و اجبار و در شرایط مصنوعی صورت می گیرند، هرگز شیوه مناسبی برای انجام فعالیت ها نخواهند بود و دوام چندانی هم نخواهند داشت.
آن گاه که ارتباط مردم و حاکمیت، نزدیک و صمیمانه باشد، نیازی به تحمیل، جبر و اجبار برای همکاری نیست. مردم آن گاه که احساس کنند حاکمیت برای انجام پروژه و یا طرحی ملّی نیازمند کمک، مساعدت و مشارکت مردمی است، خود با شوق و اشتیاق در این مهم کمک خواهند کرد.
بنابراین، از جمله راهکارهای افزایش همبستگی ملّی و مشارکت عمومی، حذف فاصله و شکاف میان حاکمیت و مردم است. مردم وقتی احساس کنند که بین آنان و حاکمیت فاصله ای نیست و حاکمیت را از آن خود تلقّی کنند، آگاهانه و آزادانه و از روی اختیار و با میل و اشتیاق در توسعه ملّی مشارکت همگانی و فعال خواهند داشت. روشن است فعالیت هایی که از روی جبر، اجبار و اکراه صورت گیرند، هرگز در بلندمدت دوام نخواهند آورد; برای مثال، سازمان و یا اداره ای که با کمک و همیاری و مشارکت مردم اداره می شود، در صورتی که مردم در این مشارکت احساس جبر کنند و کمک های مردمی بدون میل و اراده آنان دریافت شود، چنین کمک هایی هر چند ممکن است در کوتاه مدت دوام یابد ولی در بلندمدت هرگز دوام نخواهد داشت و به محض از بین رفتن فشار، کمک ها و مشارکت مردمی متوقف خواهد شد. از این رو، از جمله راهکارهای افزایش مشارکت، اجتناب از تحمیل و فشار در جلب مشارکت مردمی است.
3. تغییر نگرش مردم نسبت به حاکمیت
معمولا در فرهنگ های سیاسی مشرق زمین به دلیل شکاف و فاصله میان حاکمیت و مردم و به دلیل وابستگی حکام این کشورها به بیگانگان، مردم دیدگاه چندان مثبتی نسبت به حاکمیت ندارند. در ایران نیز به دلیل اینکه سالیان متمادی نظام های سیاسی پیش از انقلاب وابسته به بیگانگان بوده اند، مردم چندان نسبت به سیاست مداران روی خوش نشان نمی دهند. هر چند پس از انقلاب این شکاف و فاصله برداشته شده است ولی هنوز این خرده فرهنگ در اذهان عموم تاحدودی وجود دارد و برخی، حاکمان را از جنس دیگر می دانند! این خود مانع بزرگی برای همکاری حاکمیت و مردم و مشارکت عمومی مردم در توسعه ملّی به شمار می رود. به نظر می رسد، باید حاکمان فاصله خویش را با مردم کم نموده و با ارتباط صمیمی و نزدیک با مردم، این ذهنیت منفی رسوخ یافته در اذهان عموم را از بین ببرند; چرا که اساساً هر چه فاصله مردم از حکومت و حاکمان بیش تر و اعتماد مردم نسبت به حاکمیت کمتر باشد، مشارکت مردمی در توسعه عمومی کمتر خواهد بود.
بنابراین، در نظام مردم سالاری دینی باید حاکمان، خادمان مردم باشند و مردم را در توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی صاحب رأی و نظر بدانند و همواره عملکرد خویش را از منظر مردم ارزیابی نمایند تا بدین سان هم کارامدی خویش را افزایش داده و هم با بهره گیری از مشارکت عمومی به توسعه و آبادی کشور در پرتو نیروهای فعّال و جوان بپردازند و هم فاصله خویش و مردم را کمتر نمودهوسرانجام، ذهنیتونوع نگرش مردم را نسبت به حاکمیت تغییر دهند، تا زمینه افزایش مشارکت عمومی بیش از بیش فراهم شود.
4. باورکردن مردم
از جمله آفت های بزرگ نظام های سیاسی، عدم باور مردم از سوی مسئولان نظام و عدم اعتماد و اطمینان به ظرفیت های بالقوه و بالفعل مردم برای توسعه و آبادانی کشور است. این موضع آمرانه و اقتدارگرایانه، که حاکمان خود را از جنس دیگر پنداشته، مردم را هیچ به حساب نمی آورند و معتقدند که مردم توان و قدرت فهم و تشخیص درست نیازهای خود را ندارند، مانع بزرگ در جلب مشارکت عمومی است. این گونه موضع گیری های اقتدارگرایانه موجب دلسردی مردم از نظام و حاکمیت و شکاف و فاصله آنان از حاکمان خواهد شد و در بلندمدت همبستگی ملّی را تضعیف و مشارکت عمومی را در طرح های ملّی و همیاری متقابل آنان را در اجرای طرح ها و پروژه های ملّی به شدت کاهش می دهد. از این رو، شایسته است که حاکمان مردم را باور کرده، از قدرت، مهارت، تخصص، نیروی فعال، پرانرژی و جوان آنان در مشارکت عمومی بهره بگیرند تا بدین سان، زمینه جلب رضایت عمومی و مشارکت مردمی فراهم آید.
5. بسیج منابع
مقوله منابع در حوزه جامعه شناسی به منابع انسانی، امکانات و تجهیزات مادی اطلاق می شود. حاکمان برای جلب رضایت عمومی و افزایش اعتماد سیاسی و در نتیجه، جلب مشارکت عمومی باید از همه امکانات، ظرفیت های مادی و انسانی بهره گیرند. در واقع، با بسیج منابع و ظرفیت های انسانی و مادی می توان اقدام به افزایش مشارکت عمومی نمود. بهترین و کارامدترین شیوه بسیج منابع، به کارگیری نیروهای کارامد و جوان در ساحت ها و عرصه های گوناگون جامعه است. علاوه بر این، مشارکت مردم در عرصه های مختلف جامعه و بهره گیری از رأی، فکر و نظر شهروندان از جمله ملاک های مردمی بودن نظام و پشتوانه مردمی داشتن نظام های سیاسی محسوب می شود. به عبارت دیگر، این تنها نظام های مردمی هستند که به راحتی می توانند اقدام به بسیج منابع انسانی نمایند. در واقع، نظام های سیاسی که پشتوانه مردمی دارند، قادرند در کوتاه ترین زمان ممکن و با کمترین هزینه، اقدام به بسیج منابع انسانی و همه امکانات و تجهیزات بالفعل و بالقوه نمایند. از این رو، در چنین نظام هایی مشارکت عمومی بالاست.
از میان انواع مشارکت ها، مشارکت مدنی و مشارکت سیاسی، به ویژه نوع مشارکت انتخاباتی به عنوان پشتوانه مردمی نظام های سیاسی جایگاه ویژه ای دارد. اهمیت و جایگاه مشارکت انتخاباتی به گونه ای است که محور مشارکت سیاسی محسوب می شود; چرا که انتخابات محور اصلی فعالیت های احزاب و گروه های سیاسی است. در واقع، حاکمیت باید با بسیج منابع و میدان دادن به همه گروه های سیاسی و احزاب، مردم را به عنوان منابع انسانی بسیج نموده و آنان را وارد عرصه های انتخاباتی نماید تا بدین سان همبستگی ملّی افزایش یابد.
6. تأکید بر عناصر مشترک فرهنگی
از دیگر راهکارهای افزایش همبستگی ملّی و مشارکت عمومی، تأکید و توجه به فرهنگ عمومی و عناصر مشترک فرهنگی است. در یک جامعه، فرهنگ مشترک عامل تعیین کننده ای در انسجام و همبستگی ملّی محسوب می شود. عناصر فرهنگی در شکل گیری انسجام اجتماعی و همبستگی ملّی بسیار حایز اهمیت است. روشن است که جوامع انسانی دارای خرده فرهنگ های گوناگونی می باشند، و هر جامعه ای علی رغم داشتن خرده فرهنگ ها، دارای عناصر فرهنگی مشترک است. این جوامع در گذر زمان با بهره گیری از سازوکارهای متعددی انسجام، وحدت و همگرایی خویش را حفظ کرده اند. وحدت و انسجام اجتماعی و یکپارچگی سرزمین از رهگذر همزیستی مسالمت آمیز افراد با یکدیگر و تعلق آنان به مکان و سرزمین مشترک، مردم را در کنار یکدیگر سالیان سال نگه داشته است.
وجود زبان مشترک، سمبل ها، هنجارها، ارزش ها، نهادها، آیین گزاری ها و در یک کلام، عناصر فرهنگی، موجب گرد آمدن آحاد جامعه، با پیشینه های متفاوت در یک جمع مشترک و احساس تعلّق به یکدیگر و همبستگی و انسجام اجتماعی خواهد بود. تأکید بر فرهنگ و عناصر فرهنگی می تواند در شفاف سازی و انسجام اجتماعی از سوی حکومت تأثیر بسزایی داشته باشد. حکومت با آموزش رسمی زبان، برگزاری جمعی آیین ها و تأکید بر هنجارها و آموزش هنجارها و تقویت هنجارها از طریق رسانه های جمعی می تواند در انسجام اجتماعی شهروند نقش بسزایی ایفا نماید. بنابراین، از جمله راهکارهای افزایش همبستگی ملّی تأکید بر عناصر مشترک فرهنگی و احترام به خرده فرهنگ های ملّی و قومی است.
7. محوریت رهبری
محور همبستگی ملّی و وفاق اجتماعی در حکومت دینی رهبری است. رهبری نظام اسلامی در هدایت و تربیت معنوی نقش اساسی، بی بدیل و محوری بازی می کند. رهبری در حکومت اسلامی صرفاً رهبری سیاسی نیست، بلکه رهبری دینی است که علاوه بر مشروعیت بخشی به نهادهای زیرمجموعه نظام و حاکمیت دینی، هدایت معنوی مردم را نیز بر عهده دارد. رهبری در نظام اسلامی محور و نقطه اتکا و تکیه گاه امت اسلام محسوب می شود. مردم با لبیک به ندای رهبری در فراخوان های عمومی و مشارکت فعّال در تصمیم گیری های عمومی و تبعیت از رهبری دینی و سیاسی خویش، نقش بی نظیری در افزایش مشارکت عمومی ایفا خواهند نمود.
مسئولان و دست اندرکاران نظام اسلامی نیز با الگو گرفتن از رهبری نظام و محور قرار دادن ایشان، در انسجام و هماهنگی بیش تر نظام می توانند نقش آفرینی کنند.
8. خدمت صادقانه مسئولان به مردم
از دیگر راهکارهای افزایش همبستگی ملّی و وفاق اجتماعی، خدمت صادقانه به مردم است. هر چند افزایش همبستگی ملّی منحصر به مسئولان و نهادهای رسمی و غیررسمی و مردمی نیست، اما عمق و شدت آن، که با حس تعلّق گروهی و با احساس شدید و مثبت عاطفی بیشتری همراه می باشد، در نهادهای دولتی فزون تر است. هر چند مسئولان بسان مردم وظیفه متقابل و همسانی در تقویت همبستگی، همنوایی، وظیفه شناسی و خدمت دارند، اما از آن رو که مسئولان نقش هدایت کنندگی و جریان دهی به امور جاری و روزانه مردم دارند، باید در خدمت رسانی به مردم و همنوایی بیشتر و رابطه گرم و صمیمی با مردم پیش قدم باشند; چرا که خدمت صادقانه به مردم علی رغم کمبود امکانات، اعتماد و رضایت عمومی را جلب می کند و زمینه ساز افزایش مشارکت عمومی است. اگر مردمی احساس کنند که مسئولانشان خادم آنانند و برای خدمت به مردم از جان مایه گذاشته، از یکدیگر سبقت می گیرند، احساس وظیفه متقابل نموده و در بازسازی، سازندگی و فراخوان های عمومی مشارکت فعال تری خواهند داشت.
آثار و پیامدهای همبستگی ملّی و مشارکت عمومی
همبستگی ملّی و مشارکت عمومی آثار، نتایج و پیامدهای بسیاری دارد که در اینجا به برخی از آن ها اشاره می گردد:
1. کارامدی و تثبیت نظام سیاسی
از جمله مهم ترین پیامدهای همبستگی ملّی و در نتیجه، مشارکت عمومی را می توان کارامدی نظام و تثبیت نظام سیاسی قلمداد کرد.
در نظام های سیاسی با پشتوانه مردمی که وفاق و انسجام اجتماعی بالاست، مردم حامی واقعی نظام هستند; زیرا آنان نظام را متعلق به خود می دانند و در مشکلات و بحران ها به کمک نظام می شتابند. از این رو، نظام کارامد و با ثبات می باشد. این امر لازمه هر نظام مردمی و پویاست.
هر نظام دارای اجزایی است و برای هر جزء وظایفی در نظر گرفته شده است که در تحقق وظایف خویش باید نقش آفرینی کنند. به عبارت دیگر، مجموعه ها و زیرمجموعه های یک نظام هر یک برای تحقق هدف واحد، که اعتلا، رشد و تعالی نظام می باشد تلاش می کنند. اگر هر یک از اجزا به وظیفه خویش عمل کند و در تحقق اهداف موردنظر تلاش نماید، چنین نظام را کارامد و با ثبات می نامیم; یعنی نظامی که هیچ گونه اختلال در آن به چشم نمی خورد. در حالی که، اگر یکی از اجزا به وظیفه خویش عمل نکند، این امر (به دلیل وابستگی شدید اجزا) موجب ناکارامدی و اختلال در نظام می شود.
علل و عوامل زیادی در کارامدی نظام مؤثرند که به برخی از آن ها اشاره می گردد:
الف. هماهنگی میان اجزا: اگر اجزا و قوا و نهادهای زیرمجموعه یک نظام ناهمسو، ناهماهنگ، ناکارامد و بی ربط باشند، قطعاً نظام سیاسی را دچار بحران و اختلال شدید و ناکارامد خواهد نمود. نظامی که مردم از حاکمیت فاصله دارند و آن را قبول ندارند، قوه مجریه دایم با قوه مقننه در نزاع سیاسی است و قوه مقننه با قوه قضاییه اختلاف شدید سلیقه دارد، لایه های زیرین نظام نیز از ناهماهنگی و ناهمسویی رنج می برند; چنین نظامی ناکارامد است.
اما اگر نظامی که مردم حاکمان را از خود می دانند، روابط صمیمانه با آنان دارند، اجزای نظام، قوای سه گانه و لایه های زیرین با همدلی، همسویی و هماهنگی به مردم خدمت می کنند، مردم نیز در فراخوان های عمومی همچون انتخابات، بازسازی شهرها، هنگام بحران ها (همچون سیل و زلزله و...) شرکت فعال داشته و با بسیج عمومی به کمک حاکمیت و دولت خواهند شتافت و با همبستگی ملّی و مشارکت عمومی به رفع معضلات و مشکلات جامعه خواهند پرداخت. چنین نظامی البته کارامد و با ثبات می باشد.
ب. تناسب بین اجزای نظام: از دیگر عوامل کارامدی نظام سیاسی، تناسب بین اجزا، قوای سه گانه و زیرمجموعه های نظام می باشد که از لحاظ اهداف، رسالت و آرمان و نیز خط مشی فکری، جهان بینی و ایدئولوژی همسان و همگون باشند. اگر مجموعه عناصر و اجزای نظام از نظر اهداف و رسالت ها و خدمت به مردم ناهمگون باشند، عده ای به قصد خدمت به خلق خدا، گروهی با هدف چپاول و کسب سود و درآمد بیشتر و عده ای نیز با هدف نفوذ در بدنه نظام برای تضعیف آن به کار مشغول شوند، چنین نظامی به زودی از درون فرو خواهد ریخت و امکان توسعه و آبادانی کشور، دست کم در کوتاه مدت امکان پذیر نخواهد بود. نظام سیاسی ای مقتدر کارامد و با ثبات می باشد که عناصر درون نظام و اجزا و بدنه قدرت از نوک هرم تا قاعده آن، همه و همه در خدمت نظام باشند.
ج. مدیریت کارامد: از جمله دیگر عوامل کارامدی یک نظام سیاسی، علاوه بر هماهنگی و تناسب میان اجزای آن، برخورداری از مدیریت کارامد می باشد. وجود مدیران لایق، کارامد، متعهد، پرتلاش و خدمتگزار موجب همسویی، هماهنگی و تناسب بیشتر بین اجزای نظام می شود.
از این رو، مردم باید در فراخوان های عمومی و در انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس و مانند آن فعالانه شرکت نمایند و با دقت، وسواس و با مشارکت فعال و فراگیر با انتخاب مدیران کارامد، در کارامدی و تثبیت بیشتر نظام سیاسی خویش نقش آفرینی نمایند. وظایف مدیران ارشد نیز تلاش مضاعف برای افزایش کارامدی نظام در سطح بین المللی و داخلی و القای روحیه تعاون و همکاری و اعتلای نظام و حداکثر بهرهوری از نهادها، سازمان ها و زیرمجموعه های خویش، هماهنگ سازی اجزای نظام، آسیب شناسی مستمر و رفع کاستی ها و مشکلات موجود، مبارزه با مفاسد اقتصادی و اجتماعی، با استفاده بهینه از امکانات و نیروهای موجود، و به کارگیری نیردهای متعهد و متخصص می باشد که زمینه ساز کارآیی، کارامدی، تثبیت، اعتبار و اقتدار نظام سیاسی در عرصه های بین المللی خواهد بود.
2. تقویت روحیه تعاون و همکاری
تعاون، همکاری و همیاری اجتماعی از مهم ترین پیامدهای همبستگی و مشارکت عمومی است. اساس زندگی اجتماعی بر تعاون و همیاری پایه ریزی شده است و نظام بنیادین اسلام، قوانین اقتصادی و اجتماعی خود را بر اصل تعاون استوار کرده است. از این رو، قرآن کریم برای تثبیت روحیه مشارکت، بر تقویت روح تعهد و عزم عمومی تشویق نموده، می فرماید: (وَتَعَاوَنُواْ عَلَی الْبرِّ وَالتَّقْوَی وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَی الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ... .) (مائده: 2) امام صادق(علیه السلام) در وصف شیعیان می فرمایند: «هم البررة بالاخوان فی حال العسر والیسر المؤثرون علی انفسهم فی حال العُسر»;10آنان کسانی هستند که در روزگار سختی و آسایش به برادران نیکی می کنند و در سختی و تنگدستی دیگران را بر خود ترجیح می دهند.
حضرت علی(علیه السلام) همه مردم را نیازمند یکدیگر دانسته و این نیاز را همیشگی و همچون نیاز انسان به اعضا و جوارح خویش معرفی می کند و می فرماید: «لا تدع اللّه ان یغنیک عن الناس فان حاجات الناس بعضهم الی بعض متصله کاتصال الاعضا فمتی یستغنی المرء عن یده او رجله»;11 از خداوند مخواه که تو را از مردم بی نیاز کند; زیرا انسان ها همچون اعضای بدن به یکدیگر وابسته اند، چه وقت انسان از دستش یا پایش بی نیاز می شود؟
اگر در جامعه ای روحیه تعاون و همیاری و همکاری تقویت شود و به اصطلاح، در لایه های زیرین جامعه این همکاری و همیاری به همنوعان خویش نهادینه شود، شاهد جامعه ای یکدست، یک رنگ، منسجم خواهیم بود که کمتر افراد جامعه احساس رنج، درد و گرفتاری فردی و اجتماعی می کنند; چرا که بی تردید کسی که در سطح خانواده و اجتماع به رفع گرفتاری های مردم، خدمت به ایشان و همنوعان و در سطح کلان تر مشارکت عمومی می پردازد، علاوه بر زندگی مسالمت آمیز و تقویت روحیه تعاون و همکاری، کمتر شاهد تنگدستی و فقر و گرفتاری فردی و اجتماعی خواهد بود.
3. دشمن ستیزی و دشمن زدایی
از دیگر پیامدهای انسجام اجتماعی و مشارکت عمومی دشمن ستیزی است. جامعه ای که دارای وحدت، انسجام و وفاق اجتماعی است و با همدلی و وفاق به همنوعان خویش کمک کرده و همواره حضوری فعّال در صحنه های فردی و اجتماعی دارد، دشمن جرئت نفوذ در چنین جامعه ای را ندارد; چرا که نه با یک حکومت که با یک ملت باید مبارزه کند. وحدت و همدلی اکسیری است که دشمن را در توطئه های خویش بر علیه یک ملت ناکام می گذارد. همواره دشمن از اختلافات، تردیدها، درگیری ها و چند دستگی ها سود می برد.
4. آبادانی و امنیت اجتماعی
یکی دیگر از پیامدها و نتایج انسجام ملّی و مشارکت عمومی، وجود امکانات بالقوه و بالفعل و منابع انسانی و مادی فراوان و آماده برای آبادانی و توسعه کشور، و نیز حضور فعال مردم در صحنه های اجتماعی و عرصه های فرهنگی و امنیت پایدار اجتماعی است. این مهم نیز مورد تأکید منابع دینی و آیات و روایات می باشد، به گونه ای که خدمت رسانی مسئولان به مردم و کمک و همیاری و صرف مال در راه اصلاح جامعه و رفاه عمومی و دستگیری از نیازمندان و رسیدگی به امور عام المنفعه و رسیدگی به خویشان، محرومان و بیچارگان علاوه بر اینکه موجب آبادانی کشور و بهبود وضع عمومی جامعه می شود، نزول برکات و عنایات الهی را در برخواهد داشت.12 قرآن کریم نیز وعده فرموده کسانی که به همنوعان خویش کمک می کنند، آینده ای پرقدرت و همراه با امنیت برایشان آماده سازد.13
5. استقلال و عزّت اسلامی
در پرتو همبستگی ملّی و مشارکت عمومی، استقلال و عزّت اسلامی برای امت اسلامی به ارمغان خواهد آمد. جامعه اسلامی در صورت وحدت، همبستگی، انسجام و وفاق و پای بندی کامل به اصول و ارزش های دینی و تحمل مشکلات، موانع را یکی پس از دیگری از سر راه برداشته، به عزّت اسلامی که همانا مخصوص مؤمنان و اولیای الهی است نایل خواهد آمد. «عزّت مخصوص خدا و رسولش و مؤمنان است.»14
به تعبیر قرآن، حداقل نتیجه و پیامد انسجام و همبستگی ملّی و مشارکت عمومی، حلّ معضلات جامعه اسلامی، استقامت و صبر و تحمل در برابر مشکلات فردی و اجتماعی، سربلندی و عزّت جامعه اسلامی است: «سستی نکنید و اندوهناک نباشید; زیرا شما بلند مرتبه ترین مردم هستید به شرط آنکه در ایمان ثابت و استوار باشید.»15
پی نوشت ها
1ـ فرازهایی از پیام نوروزی رهبر انقلاب در ابتدای سال 1384.
2ـ حمید احمدی و دیگران، «میزگرد همبستگی ملّی و وفاق اجتماعی»، فصلنامه مطالعات ملّی،سال اول، ش1،1378،ص 20.
3ـ سید احمد موثقی، «وفاق اجتماعی و توسعه در جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه علوم سیاسی، سال سوم، ش 10، پاییز 1379، ص 312.
4ـ غلامرضا صدیق اورعی، «تعارض های فرهنگی و وفاق اجتماعی»، مجموعه مقالات وفاق اجتماعی و فرهنگ عمومی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 22ـ21.
5ـ همان، ص 24 و 23.
6ـ مسعود چلبی، «وفاق اجتماعی»، ماهنامه علوم اجتماعی، دانشگاه تهران ـ دانشکده علوم اجتماعی، 1373، ش 3، ص 17.
7ـ حمید احمدی و دیگران، پیشین، ص 21ـ19.
8ـ سید محسن صالحی، نگرشی آسیب شناختی بر روابط باورها و رفتارهای دینی وفاق اجتماعی، وفاق اجتماعی و فرهنگ عمومی، ص 285.
9ـ سیداحمد موثقی، استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، با مقدمه محمّدتقی جعفری، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات، ج اول، 1370، ص 12.
10ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 64، ص 350.
11ـ نهج البلاغه، شرح ابن ابی الحدید، ج 20، ص 322.
12ـ نهج الفصاحه، ص 614.
13ـ نور: 55.
14ـ منافقون: 8.
15ـ آل عمران: 139.