جایگاه کعبه در نزد اقوام جاهلی و پیروان ادیان مختلف
Article data in English (انگلیسی)
جایگاه کعبه در نزد اقوام جاهلی و پیروان ادیان مختلف
سیدعلی حسنی
مقدّمه
(وَ أَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالا وَ عَلَی کُلِّ ضَامِر یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجّ عَمِیق) (حج: 27); و در میان مردم برای (ادای) حج بانگ برآور تا (زائران) پیاده و (سوار) بر هر شتر لاغری ـ که از هر راه دوری می آیند ـ به سوی تو روی آورند.
بانگ دعوت ابراهیم خلیل(علیه السلام) از بام تاریخ به گوش می رسد که همه انسان ها را به انجام فریضه حج دعوت می کند. ابراهیم، برپاکننده بیت العتیق، با دستان آسمانیش خانه ای ملکوتی بنا می کند که دل هر بیننده ای را مجذوب عظمت و معنویت خود می کند. تاریخ کعبه، تاریخ فراز و فرود پرستش خدا در زمین می باشد. زمانی عده ای با کمال خلوص و صفای دل در کنار آن به بندگی و عبادت مشغول بودند و آنجا را برای زائران و مجاوران آماده می کردند، زمانی عده ای کعبه را بت کده خویش کرده و پرستش هوا و هوس می کردند; دوباره کعبه از وجود چنین الهه های دروغین پاک گردیده و پرستش گاه دوباره خداپرستان گردیده است.
شهر مکه در عصر جاهلیت، مرکز تجاری، و از این رو، مورد توجه بود و از اقصی نقاط عالم برای خرید و فروش بدان مکان می آمدند. در عین حال، این شهر برای جهانیان آن زمان، دارای ارج و منزلتی معنوی نیز بوده است. آیات و روایات به روشنی
بیان می کنند که این شهر مرکز معنوی بوده و کعبه ارج و منزلتی خاص نزد اقوام مختلف داشته است. برای مثال، به دو نمونه
اشاره می کنیم:
الف. آیه 27 سوره حج بیان می کند که حضرت ابراهیم(علیه السلام)
مأمور به دعوت مردم آن زمان به انجام مراسم حج شده است.
ب. آیه 96 سوره آل عمران می فرماید: (إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَ هُدًی لِّلْعَالَمِینَ.)این آیه به گفته برخی از مفسّران هم دلالت بر جنبه معنوی کعبه می کند و هم جنبه مادی آن; یعنی، واژه «مبارکاً» (خیر کثیر) بر جنبه مادی اشاره دارد و واژه «هدی للعالمین» بر جنبه معنوی.
این مقاله در صدد است این مسئله را پی گیری کند که تا چه اندازه از نظر اسناد و مدارک تاریخی این امر قابل تأیید و اثبات است. از این رو، مقاله ابتدا به جایگاه کعبه در نزد ملت های آن زمان می پردازد و سپس، به جایگاه کعبه نزد ادیان و مذاهب مطرح در عصر جاهلی نظر خواهد افکند.
کعبه نزد ملت ها
1. اعراب
پیش از ظهور اسلام، خانه خدا نزد اعراب ارج و منزلتی رفیع داشت و برای عرب هیچ معبدی همانند کعبه دارای عظمت و منزلت نبود; زیرا آن را خانه خدا می دانستند1 و از هر سو به زیارت آن می آمدند و آن را بنای ابراهیم خلیل(علیه السلام)می دانستند. حج جزو دین عرب بود که با عامل توارث در بین آن ها باقی مانده بود.2 حتی می گویند کعبه پیش از اسلام، در طول 27 قرن نزد اعراب دارای جایگاهی رفیع بوده است.3
از جمله شواهد بر این مسئله، قرار دادن بت های بزرگ در کعبه بوده است.4 در واقع، چون کعبه برای اعراب دارای ارزش و منزلتی رفیع بوده، بت های بزرگ خود را در آن قرار می دادند و با تعظیم کعبه، آن بت ها را نیز تعظیم می کردند.
2. ایرانیان
کعبه در نزد اقوام مختلف ایرانی دارای ارج و منزلتی خاص بود و اسلاف ایرانیان (فُرس) برای زیارت کعبه و طواف آن عازم سرزمین حجاز می شدند و برای کعبه هدایا می فرستادند. برای نمونه، ساسان فرزند بابک اردشیر حج بجا آورد و آب زمزم را مزمزه کرد. حتی گویند به خاطر همین، چاه زمزم به «زمزم» معروف گشته است.5
در اشعار عربی قدیم چنین آمده است:
زمزمت الفرس علی زمزم***و ذاک من سالفها الاقدم
این بیت خود گواه بر رواج داشتن زیارت کعبه و نوشیدن از چاه زمزم است. بعضی از شعرای ایرانی پس از ظهور اسلام، زیارت و طواف کعبه را پیش از اسلام برای خود افتخار می دانستند مانند:
و مازلنا نحج البیت قدماً*** و نلقی بالاباطح آمنین
و ساسان بن بابک سارحتی***اتی البیت العتیق یطوف دنی
فطاف به، و زمزم عند بئر***لاسماعیل تروی الشارین
همچنین در تاریخ آمده است که ایرانیان هدایای نفیسی برای کعبه می فرستادند. مثلا، ساسان بن بابک دو غزال از طلا و شمشیرهایی از جواهر، و طلاجات زیادی برای کعبه فرستاد.6
شاید دلیل تعظیم و احترام حج توسط ایرانیان بدین خاطر باشد که بعضی از ایرانیان گمان می کردند روح هرمز در کعبه حلول کرده و شاید به همین دلیل طواف و حج آن را بجا می آوردند.7
3. یمنی ها
یمنی ها مانند سایر مللی که با سرزمین حجاز در ارتباط بودند، برای کعبه اهمیت و ارزش خاصی قایل بودند و برای انجام مراسم حج بدان سرزمین مسافرت می کردند.8 در تأیید این مسئله نیز می توان گفت:
الف. در سنگ نوشته هایی که در مسجدالحرام دیده شده است، به نوشته هایی برمی خوریم که نشانگر این است که قبایل یمنی در ایام جاهلی حج بجا می آوردند و ارتباط آنان با مکه بسیار وثیق بوده است. فکتور سحاب چنین نقل می کند: «ان الفا کهی لاحظ کتابة علی الحجرالاسود فدونها رسماً و کانت فیها حروف من ابجدیة عربیة جنوبیة قال کستر انهاحمیریة و انها تدل علی ان القبائل الیمنیه کانت تحج مکه فی الجاهلیة و ان العلاقات بین مکة و الیمنین کانت وثیقة.»9
ب. مسئله پوشش کعبه، که یک سنت دیرینه می باشد،به اسعد ابوکرب که از اهالی تبع از قبائل یمن می باشد برمی گردد.10 و این امر خود گواه بر ارج و منزلت کعبه نزد آنان است.
ج. شواهدی وجود دارد که طلسی ها، که بین حمس و حلّه زندگی می کردند، برای زیارت به مکه می آمدند. یکی از محققان چنین آورده: «تتحدث المصادر الاسلامیة العربیة عن منزلة الطلس و هولاء هم سائر اهل الیمن و اهل حضر موت و عک و عجیب و ایاد بن نزار... و کان الطلس فی قول ابن حبیب»11: یصنعون فی احرامهم ما تصنعه الحلة و یصنعون فی ثیابهم و دخولهم البیت ما یصنه الحمس و کانوا لایتعرون حول الکعبه و لایستعیرون ثیاباً و یدخلون البیوت من ابوابها و کانوا لایئدون نباتهم و کانوا یقفون مع الحلة و یصنعون ما یصنعون.
و لاشک فی ان عقیدة الطلس التی کانت قائمه برضوح قبیل الاسلام تدعل علی ان الیمنیین الذین دانت لهم العرب طویلا و تزعموا قوافل التجارة احقاباً من الزمن اعترفوا لمکة بالزعامة الدینیة و السیاسة و التجاریة فی اواخر القرن المیلادی السادس علی الاقل و ربما مبدا هذا الاعتراف نشأ بعد سقوط مملکة الحمییرین فی سنة 525 م و تعاظم لدی هزیمة ابرهة و زوال الحکم الحبشی هناک.12
4. رومیان
نزد رومیان نیز کعبه دارای قداست و منزلتی خاص بوده است. فاکهی در کتاب اخبار مکه به نقل از یکی از اسرای مسلمان، که در سرزمین روم اسیر بود، چنین می نویسد: مرا نزد پادشاه بردند، او از من پرسید: از کدام شهری؟ پاسخ دادم از شهر مکه هستم. گفت: آیا «هزمه جبرئیل» را می شناسی؟ گفتم آری. پرسید: آیا «بره» را می شناسی؟ پاسخ دادم: آری. گفت: آیا نام دیگری برای آن به یاد داری؟ گفتم: آری، امروز به زمزم شهره است. این اسیر مسلمان می افزاید: آن گاه پادشاه از برکت زمزم سخن گفت و افزود حال که چنین می گویی، ما در کتاب هایمان خوانده ایم که اگر به مقدار کف دست از آن آب بر سر بریزد هرگز خوار و ذلیل نمی گردد.13
همچنین نقل شده وقتی که اسکندر بر اهل مکه (خزاعه) غلبه پیدا کرد و آن ها را از مکه بیرون کرد، حج بیت الله بجا آورد.14
فاکهی از مجاهد نقل می کند: به سرزمین روم رفتیم، در آنجا راهبی بود که در شب ما را منزل داد. او از ما پرسید: آیا در میان شما کسی هست که از شهر مکه آمده باشد؟ گفتم: بله. گفت: آیا می دانی میان زمزم و حجر چقدر فاصله هست؟ گفتم: نمی دانم، مگر از روی حدس و تخمین بگویم. گفت: اما من می دانم، آب زمزم از زیر حجر جاری است و اگر نزد من یک مشت از آن آب باشد، دوست تر دارم تا تشتی از طلا داشته باشم.15
این اخبار و امثال آن بیانگر این است که کعبه برای مردم روم دارای قداست و ارزش خاص بوده است.
کعبه نزد ادیان و امت ها
به طور کلی، کعبه در کتاب های پیشینیان دارای جایگاه خاصی بوده است. ارزقی از قول وهب بن منبه آورده است که کتاب های گذشتگان از خواص زمزم سخن گفته اند. وی می افزاید: سوگند به آنکه جان وهب در دست اوست، هر آنکه از زمزم سیر بنوشد، درد از او برطرف گردد و شفا یابد. نظیر آن را از قول کعب الاحبار و کتب پیشین نیز آورده است.16
برای روشن شدن جایگاه کعبه در ادیان مختلف، نگاهی گذرا به ادیان بزرگ زمان جاهلی می افکنیم:
1. یهود
یهودیان کعبه را تعظیم می کردند و آن را معبدی می دانسته و در آن خدا را طبق دین ابراهیم عبادت می کردند. شواهدی بر این امر وجود دارد:
1. طبق قولی چاه زمزم به خاطر مزمزه یهود و مجوس از آب آن، به زمزم معروف گشته است. این خود شاهدی بر این است که یهودیان برای زمزم و در نتیجه، کعبه ارج و منزلت قایل بوده اند.17
2. در کعبه نقاشی ها و تمثال هایی آویزان بوده است; از جمله، تمثالی از حضرت ابراهیم و اسماعیل که تیرهایی از قمار در دست داشتند. این تمثال ها تا زمان فتح مکه در کعبه آویزان بوده است.18
2. نصارا
نزد نصارا نیز کعبه به عنوان محل عبادت خداوند تلقّی می شد. ایشان برای کعبه ارج و منزلتی خاص قایل بودند. شواهدی چند بر این امر تأکید دارند.
1. از ابن عباس روایت شده است: «ان الحواریین کانوا اذا بلغوا الحرم نزلوا یمشون حتی یأتوا البیت» یا از ابن زبیر روایت شده که: «ان الحواریین خلفوا نعالهم حین دخلوا الحرم اعظاماً ان ینتعلوا فیه.»19
2. کسانی که پیش از سال فتح مکه، داخل کعبه را دیده اند، گویند: تمثال حضرت مریم و حضرت عیسی(علیهما السلام) در آن نصب بوده و عیسی در دامن مادر نشسته بود.20 این مطلب را بیشتر روایاتی که فتح مکه را گزارش کرده اند، بیان شده است.
ممکن است گفته شود که چرا تماثیل حضرت عیسی و مریم(علیهما السلام) در کعبه آویزان بوده با اینکه کعبه در آن زمان جایگاه بت ها شده بود. در پاسخ باید گفت: از جمله علت هایی که عرب جاهلی بت ها را در کعبه قرار می دادند، نه بدین خاطر بود که خدا را قبول نداشتند، بلکه بت ها را به عنوان شفیعان خود در خانه خدا (کعبه) قرار می دادند تا به درگاه الهی برای آن ها شفاعت کنند. در واقع، بت ها واسطه بین خدا و مردم بودند. علت دیگر این بود که آن بت ها را به عنوان الهه های خود می پنداشتند. با این بیان، بعید نیست که تمثال حضرت عیسی و مریم در کعبه بوده باشند; زیرا مسیحیان نیز به وسیله آن تمثال ها به خدا می رسیدند و حتی از این بالاتر اینکه، آن ها را الهه های خود می دانستند، چنان که این آیه کریمه بر آن دلالت می کند: (اتَّخِذُونِی وَأُمِّیَ إِلَـهَیْنِ مِن دُونِ اللّهِ.)(مائده: 116)
در این صورت، معلوم می گردد که کعبه نزد مسیحیان دست کم برای عده ای که با حجاز در ارتباط بودند، دارای ارج و منزلتی رفیع بوده است.
3. هندو
هندوها معتقدند که روح در «سینا»، که اُقنوم سوم از ثالوث بوذی است، هنگامی که با همسر خود از شهرهای حجاز دیدار می کرد در حجرالاسود حلول کرده است.21 به همین دلیل، هندوها برای کعبه مقامی رفیع قایل بوده و آن را معبدی برای خود به حساب می آوردند.
4. صابئین
صابئین نیز به فضل و قداست کعبه معترف بودند.22 صابئین از فرس و کلدانیان معتقدند که کعبه یکی از خانه های مقدس هفت گانه است. دومین آن «مارس» است که بر بالای کوهی در شهر اصفهان قرار دارد. سوم بنای «مندوسان» است که در بلاد هند واقع شده است. چهارم «نوبهار» است که در شهر بلخ قرار دارد. پنجم «بیت غمدان» در شهر صنعاء می باشد. ششم «کاوسان» است که در شهر فرغانه خراسان واقع شده است. هفتم خانه ای است در بالاترین شهرهای چین. گفته شده که کلدانیان معتقد بودند کعبه خانه زحل است; چون قدیمی بوده و عمر طولانی کرده است.23
همچنین قاضی عبدالجبار نقل می کند که صابئین خانه هایی را برای عبادت به عدد هفت ستاره ساخته اند و مدعی هستند که بیت الله الحرام یکی از آن هاست. علت اینکه این بیت باقی مانده، این است که بیت زحل رمز بقا و ثبات می باشد.24
شاهد دیگر بر این مسئله این است که حضرت ابراهیم از پیامبران بزرگ مورد پذیرش صابئین می باشد. از این رو، بعید نیست که آن ها کعبه ای را که به دست مبارک حضرت ابراهیم ساخته شده است بزرگ شمرند.
در پایان لازم است به این مسئله اشاره شود که بعضی از مورّخان و محققان،25 در مورد جایگاه کعبه نزد سایر ملل و ادیان می گویند: تمام این مطالبی که گفته شده برآمده از روایات می باشد و ما دلیل و سند تاریخی بر آن نداریم. از سوی دیگر، عواطف نقش زیادی در ظهور این روایات داشته اند.
ولی شاید نتوان ادعای این محققان را به طور کامل در تمام موارد پذیرفت; زیرا اولا، تمامی این ادیان که ذکر شدند از ادیان سامی هستند و برای حضرت ابراهیم(علیه السلام) اهمیت شایانی قایلند و از سوی دیگر، بر اساس کریمه 70 سوره حج که در صدر مقاله آمده است، حضرت ابراهیم مأمور به دعوت همه مردم برای انجام مراسم حج بوده است. از این رو، بعید نیست که آن ها برای کعبه اهمیت قایل باشند.
ثانیاً، کعبه محل عبادت خدا بوده است و اغلب این ادیان به خداوند اعتقاد داشته اند. در نتیجه، بعید نیست که آن ها هم در بیت الله الحرام به عبادت خداوند می پرداختند.
ثالثاً، روایاتی وجود دارند که بیان می کنند پیامبران پیشین برای کعبه اهمیت قایل بودند و طواف آن را بجا آورده اند. از این رو، بعید نیست که پیروانشان نیز از آن ها تبعیت کرده باشند.
رابعاً، در برخی موارد سند تاریخی بر مسئله وجود دارد که در مقاله بدان اشاره شده است. خلاصه اینکه، کعبه در بین اقوام و ادیان گوناگون در ایام جاهلی دارای جایگاه رفیع بوده است.
پی نوشت ها
1ـ محمدفرید وجدى، دایرة المعارف القرآن الرابع عشر، ج 8، ص 146.
2ـ سید محمدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، ج 3، ص 559 ذیل آیه 96ـ97 آل عمران.
3ـ محمد رشیدرضا، تفیسر المنار، ج 10، ص 421.
4ـ حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج 1، ص 47.
5ـ شهاب الدین ابى عبدالله یاقوت بن عبدالله الحموى، معجم البلدان، ج 4، ص 529.
6ـ مسعودى، مروج الذهب، ج 1، ص 241.
7ـ محمدهادى امینى، تاریخ مکه، ترجمه محسن آخوندى،، ص 58 / محمدفرید وجدى، پیشین، ج 8، ص 148 / محمد رشیدرضا، پیشین، ص 421 / سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ص 559.
8ـ فکتور سحاب، ایلاف القریش رحلة الشتاء و الصیف، ص 308.
9ـ همان، ص 177.
10ـ محمدهادى امینى، پیشین، ص 58ـ60 / جواد على، المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 4، ص 17.
11ـ محمدبن حبیب بغدادى، المحبر، ص 179ـ181.
12ـ فکتور سحاب، پیشین، ص 306.
13ـ محمدتقى رهبر، اخبار مکه، ج 2، ص 39، به نقل از مجله میقات حج، ش 31، ص 95.
14ـ ابوحنیفه دینورى، اخبارالطوال، ص 33 و 34.
15ـ محمدتقى رهبر، پیشین، ج 2، ص 48 به نقل از مجله میقات حج، ش 31، ص 94.
16ـ همان، ج 2، ص 53ـ50.
17ـ شهاب الدین ابى عبداللّه یاقوت بن عبدالله الحموى، پیشین، ج 4، ص 529.
18ـ محمدهادى امینى، پیشین، ص 58 / محمدفرید وجدى، پیشین، ج 8، ص 146ـ148 / سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 3، ص 559 / محمد رشیدرضا، پیشین، ج 10، ص 421 / شیخ حسین محمدبن الحسن الدیار بکرى، تاریخ الخمیس فى احوال انفس نفیس، ج 2، ص 85.
19ـ شیخ حسین محمدبن الحسن الدیار بکرى، پیشین، ج 1، ص 108.
20ـ محمدفرید وجدى، پیشین، ج 8، ص 147 / محمد رشیدرضا، پیشین، ج 10، ص 421 / گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 98ـ99، ترجمه سید هاشم حسینى / مجله میقات حج، ش 8، ص 90.
21ـ محمدهادى امینى، پیشین، ص 57 / محمدفرید وجدى، پیشین، ج 8، ص 146 / سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 3، ص 559 / محمد رشیدرضا، پیشین، ج 10، ص 421.
22ـ شهاب الدین ابى عبدالله یاقوت بن عبدالله الحموى، پیشین، ج 4، ص 529.
23ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 3، ص 559.
24ـ قاضى عبدالجبار، المغنى فى ابواب التوحید، ج 5، ص 152، به نقل از: یعقوب جعفرى، پژوهشى درباره صابئین، ص 158.
25ـ جواد على، پیشین، ج 4، ص 17.