معرفت، سال نوزدهم، شماره چهارم، پیاپی 151، تیر 1389، صفحات 111-

    ابعادى نظرى در باب اسلام و ارتباطات

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    چکیده: 
    در این مقاله با تکیه بر مفاهیم حکومت و ارتباطات در اسلام، فرایند تبلیغ به مثابه شاخص ارتباطات اجتماعى در اسلام محور بحث قرار گرفته است. اصول تعیین‏کننده مرزهاى اخلاقى تبلیغ در اسلام پنج چیز است: 1. توحید؛ 2. امر به معروف و نهى از منکر؛ 3. تقوا؛ 4. امت یا جامعه؛ 5. امانت. ارتباط بین فرهنگى و بین‏المللى (در اینجا تأکید بر ملیت است نه دولت ـ ملت) عناصر ضرورى امت اسلامى‏اند. بدین‏ترتیب تبلیغ نظریه ارتباطات و اخلاق در اسلام است و براى شناخت آن باید به پنج اصل مهم و پایه در اسلام اشاره کرد: «توحید» در مقام یک نظریه وحدت‏گراى اطلاعاتى و ارتباطاتى، «امر به معروف و نهى از منکر» به مثابه نظریه مسئولیت راهنمایى و عمل، «امت» به مثابه مفهوم جامعه جهانى، «تقوا» بیانگر نظام اخلاقى تبلیغ در اسلام، و «امانت» بیانگر شایستگى مشروط انسان براى خلافت الهى.
    Article data in English (انگلیسی)
    متن کامل مقاله: 

    پروفسور سیدحمید مولانا

    مترجم: محمّدحسین برجیان1

    چکیده

    در این مقاله با تکیه بر مفاهیم حکومت و ارتباطات در اسلام، فرایند تبلیغ به مثابه شاخص ارتباطات اجتماعى در اسلام محور بحث قرار گرفته است. اصول تعیین‏کننده مرزهاى اخلاقى تبلیغ در اسلام پنج چیز است: 1. توحید؛ 2. امر به معروف و نهى از منکر؛ 3. تقوا؛ 4. امت یا جامعه؛ 5. امانت.

    ارتباط بین فرهنگى و بین‏المللى (در اینجا تأکید بر ملیت است نه دولت ـ ملت) عناصر ضرورى امت اسلامى‏اند. بدین‏ترتیب تبلیغ نظریه ارتباطات و اخلاق در اسلام است و براى شناخت آن باید به پنج اصل مهم و پایه در اسلام اشاره کرد: «توحید» در مقام یک نظریه وحدت‏گراى اطلاعاتى و ارتباطاتى، «امر به معروف و نهى از منکر» به مثابه نظریه مسئولیت راهنمایى و عمل، «امت» به مثابه مفهوم جامعه جهانى، «تقوا» بیانگر نظام اخلاقى تبلیغ در اسلام، و «امانت» بیانگر شایستگى مشروط انسان براى خلافت الهى.

    کلیدواژه‏ها: تبلیغ، توحید، امر به معروف و نهى از منکر، تقوا، امت، امانت.

    مقدّمه

    در طول چندین دهه گذشته، تعدادى از مطالعات در مورد ارتباط بین‏المللى دو ویژگى اساسى را آشکار ساختند. یکى ازآنها جهت‏گیرى قوم‏محورانه نظام‏هاى ارتباط جمعى کشورهاى صنعتى و بسیار پیشرفته، و دومى گردش «نامتقارن»اطلاعات در دنیاست. این دو ویژگى بر نظام رسانه‏هاى جمعى دنیا حکم‏فرما و در واقع مسئول رفتارى نابرابر با وقایع،نامتوازن در اخبار و اطلاعات و همچنین پخش نامساوى قدرت در نظام جهان‏اند.

    دقیقا از همین‏جاست که نیاز به قانون اخلاق حرفه‏اى بین روزنامه‏نگاران مسلمان در همه جاى دنیا الزامى و ایجادشبکه‏اى از انجمن‏هاى حرفه‏اى جهانى توسط آنان هم بى‏موقع و هم اجتناب‏ناپذیر به نظر مى‏رسد. اینکه تاکنون تقریباچنین انجمن‏هایى در سطح بین‏المللى وجود نداشته، نشان‏دهنده این است که به اطلاعات و اخبار در میان و بینکشورهاى اسلامى اولویت اندکى داده شده است. این امر همچنین بیانگر بى‏توجهى به فقدان رشد سازمان‏هاى رسانه‏اىبه درازاى یک قرن است که تا اندازه‏اى نتیجه و پیامد سال‏هاى توأم با ظلم، استعمار و کنترل دولت مى‏باشد.

    از انقلاب اسلامى در ایران تا اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروى سابق، از جنگ خلیج فارس تا تجاوزآمریکا به عراق، دو دهه اخیر، جهان شاهد جنبش‏هاى انقلابى عمیق و فراگیر با ماهیت اسلامى و در گیرى‏هاى مداوم ونظام‏مندى بوده که سرزمین‏هاى اسلامى را فراگرفته است. تحولات جهان اسلام در طول این دوره را رسانه‏هاىغیرمسلمان نه تنها با مقدار زیادى تعصب، تحریف و قوم‏محورى گزارش کرده‏اند، بلکه بخش زیادى از آن گزارش‏ها راعمدتا رسانه‏ها و روزنامه‏نگاران غربى فراهم ساخته‏اند.

    تحقیقات نشان مى‏دهد که 99 درصد از وقایع جهان در معرض توجه خوانندگان قرار نمى‏گیرد؛ صرفا بدین علت کهرسانه‏ها آنها را حذف مى‏کنند و بدون اهمیت یا نامناسب در نظر مى‏گیرند. جهان اسلام، به ویژه، هدف بخش عمده‏اى ازچنین شگردى بوده است. براى مثال، شش سطح به اصطلاح انتخاب متداول اخبار در ارتباطات جمعى را در نظربگیرید: 1. منابع تولید اطلاعات و اخبار؛ 2. روزنامه‏نگاران و خبرنگاران؛ 3. دفاتر مرکزى خبرگزارى‏ها؛ 4. روزنامه‏هاىمحلى و دفاتر سردبیران؛ 5. سردبیران رسانه‏هاى جمعى و دست‏آخر؛ 6. دریافت‏کنندگان، یعنى خوانندگان و تماشاگران.به طور تجربى گزارش شده است که 98 درصد از اخبار و اطلاعات در سطوح 2 تا 6 و 92 درصد آن در سطوح 2تا 5حذف مى‏شود؛ بگذریم از آن مقدار حذفى که از فرآیند گزینش از طرف خوانندگان و تماشاگران ناشى مى‏شود. وقتى اینقانون انتخاب (اصلح) داروینى در مورد وقایع و تحولات جهان اسلام ـ که یک چهارم جمعیت دنیا را تشکیل مى‏دهد ـترجمه و به کار برده شود، در واقع مى‏تواند تأثیر فراوانى روى برداشت‏هاى فردى و جمعى در مورد اسلام و پیروان آنداشته باشد. سؤال اساسى این نیست که این کنترل و نظارت با چه شدت و حدتى اعمال مى‏شود، بلکه این است که اینکنترل را چه کسى، تحت چه شرایطى و براى چه هدفى اعمال مى‏کند.

    فراخوانى براى تشکیل سازمان جهانى روزنامه‏نگاران مسلمان

    نگاهى گذرا به فهرست انجمن‏هاى روزنامه‏نگاران و رسانه‏هاى موجود در سراسر جهان به سرعت نشان مى‏دهد کهچگونه رسانه‏ها بر شالوده ملیت، منطقه‏گرایى، قوم‏محورى و حتى قضایاى مذهبى سازمان‏دهى و بسیج مى‏شوند و ازجمله فعال‏ترین سازمان‏هاى غیردولتى در سراسر جهان به شمار مى‏آیند. با وجود این، شایان توجه است که امروزه هیچانجمن حرفه‏اى روزنامه‏نگاران مسلمانى وجود ندارد که بتواند معیارهاى اخلاقى و حرفه‏اى براى گزارش اخبار وضعکند، از حقوق آحاد روزنامه‏نگاران مسلمان دفاع کند، و تعلیم و تربیت مردان و زنان جوانى را که نماینده منبع اصلىمنابع انسانى فرهنگ و تمدن اسلامى‏اند، بر عهده گیرد.

    چرا براى روزنامه‏نگاران مسلمان اهمیت دارد که شبکه‏اى از انجمن‏هایى داشته باشند تا رسالت حرفه‏اى آنها را به همپیوند دهد؟ جواب در حاقّ هسته فرهنگ سیاسى اسلام نهفته است؛ زیرا اسلام تنها دین نیست، بلکه روش زندگى تام وتمامى براى میلیون‏ها نفر در سراسر دنیاست. بر خلاف دیگر نظام‏هاى عمده فرهنگى، اسلام از مرزهاى جغرافیایى وقومى و نژادى فراتر مى‏رود و براى کلیت بشر جدوجهد مى‏کند. جان کلام اینکه، عناصر و ارکان اجتماعى ـ فرهنگىِذاتى موجود در درون امت اسلامى و بین افراد آن، زمینه‏اى مشترک فراهم مى‏آورد و خطوط کلى ضرورت‏گونه‏اى ازگزارش خبرى را ترسیم مى‏کند که براى فهم وقایع در جامعه جهانى حیاتى است. چنین شبکه‏اى از انجمن‏هاى رسانه‏ها وروزنامه‏نگاران مسلمان و سازمان‏هاى حرفه‏اى همچنین مى‏تواند در جایگاه پیشتازان و رواج‏دهندگان اهداف حرفه‏اى درداخل نظام‏هاى موجود سازمان‏هاى بین‏المللى نقشى مهم ایفا کنند. بنابراین شبکه‏اى از انجمن‏هاى حرفه‏اى نه تنهامى‏تواند مبادله اطلاعات در میان و بین مناطق مختلف جغرافیایى مشهور به جهان اسلام را افزایش دهد، بلکه مى‏تواندبسیج فعلىِ روزنامه‏نگاران و منافع مشترک آنان را تحریک کند.

    شالوده تشکیل و بسیج چنین شبکه‏هایى از انجمن‏ها چه اصولى باید باشند؟ باید به یاد آوریم که ارزش‏هاى خبرىدر جهان اسلام از ارزش‏هاى عام خبرى در جهان غیرمسلمان، و به ویژه در غرب، به طور قابل ملاحظه‏اى متفاوت است.براى نمونه مفهوم مصطلح «اخبار جدى» که در رسانه‏هاى غربى متداول است، با پنج علامتِ مشخصه‏اش، کلمه‏هاىپرسشىِ «چه، کى، کجا، چرا، و چه کسى» و به مثابه مفهومى جامع ترویج مى‏شود. مشکل اصلى این است که به گیرندهچنین اخبارى با پنج کلمه پرسشى هرگز اجازه داده نمى‏شود که اخبار را در کلیت آن دریافت کند، بلکه آن را فقط بخشبخش دریافت مى‏کند؛ زیرا ساختار کل با آنچه «واقعیات ثابت و مسلم» در نظر گرفته مى‏شود، متفاوت است.اولویت‏هایى که به ارزش‏هاى خبرى در غرب داده شده ـ نظیر منافع بشرى، نزدیکى، تازگى، نتیجه، و اهمیت ـ با آنچه درمحیط‏ها و بسترهاى‏اسلامى ارزش تلقّى‏مى‏شود،کاملاًمتفاوت است.

    براى مثال، مفهوم «نزدیکى» در رسانه‏هاى غربى اصولاً یک مفهوم جغرافیایى و سه بعدى است. اطلاق این مفهوم،به معناى مرسوم آن، بر جهان اسلام، اخبار اماکن دورى مانند: اندونزى، چین، آفریقا یا آمریکاى لاتین را حذف مى‏کند؛هنگامى که رسانه‏ها و مخاطبان آنها در جایى مانند ایالات متحده یا خاورمیانه باشند. نزدیکى در بافت اسلامى نهجغرافیایى است و نه سه بعدى، بلکه فرهنگى است؛ بدین معنا که وقایع جامعه اسلامى (امت) باید به کل جهان اسلامبدون در نظر گرفتن ملیت‏ها و کشورها مرتبط باشد و هست. عوامل منافع بشرى یا اهمیت به خودى خود، توجیه کافىبراى گزارش اخبار در محیط و بستر اسلامى نیست. اخبار و اطلاعات براى امت کالاى اجتماعى است و نه صنایعفرهنگى.

    یکى از این ضررهاى ناشى از گزارش‏هاى غربى در مورد جهان اسلام معاصر این است که طى ده‏ها سال در اروپا وآمریکا با اخبارى، هم داراى ماهیت همکارى و هم آکنده از تعارض در بستر فرهنگ عام روزنامه‏نگارى برخورد شدهاست و نه در بستر اسلامى. بنابراین، نتیجه عمده عرضه ناقص است؛ اگر نگوییم عرضه غیرواقعى بالفعل و دیرینهوقایع جهان اسلام آن‏طور که اتفاق مى‏افتد. این پالایش فروکاهنده مفهوم اطلاعات و اخبار روندى تدریجى بوده و طىده‏ها سال گسترش داشته است و در واقع، مسبب سوءبرداشت‏ها و حتى تعصبات بسیارى بوده است. این امر، فى‏نفسه،نوعى «بنیادگرایى» روزنامه‏نگارانه فراهم آورده است که ادعاى کلى‏گرایى دارد و تحت پوشش آن، مسائلى مانند«بنیادگرایى اسلامى» به طور ناعادلانه‏اى بزرگ شده است.

    در جهان در حال تغییر و سریعا رو به زوال ـ جایى که ارزش‏ها و عقاید پیوسته در حال تحوّل‏اند، و جایى که وقایعداخلى و خارجى ملت‏ها روز به روز پیش‏بینى‏ناپذیرتر مى‏شوند و به دگرگونى‏هاى عمیق سیاسى، اقتصادى و فرهنگىمنجر مى‏شوند ـ روزنامه‏نگاران مسلمان در سراسر کره زمین باید قلمرو فرهنگى و اطلاعاتى و نیز معیارهاى اخلاقى وحرفه‏اى خاص خود را تعریف کنند. یکى از ضعف‏هاى رسانه‏هاى جهان اسلام این واقعیت است که سطح مشارکت افرادیا انجمن‏ها در اجتماعات و همایش‏هاى منطقه‏اى و بین‏المللى پایین است. متقابلاً، قدرت غرب ـ یعنى، روزنامه‏نگارانو رسانه‏هاى غربى و آمریکایى ـ در این واقعیت نهفته است که آنها نظام‏مند و شرکت‏کنندگان دائم در کنفرانس‏ها،همایش‏ها، سمینارها، و سازمان‏هاى منطقه‏اى و بین‏اللملى مختلف‏اند. از طریق این روند مشارکت و فرهنگ‏پذیرىحرفه‏اى است که افراد مى‏توانند امید داشته باشند که به فرایند مرحله تصمیم‏سازى کمک کنند و بیاموزند که چگونهبرنامه کار سازمان‏هاى بین‏المللى را تحت تأثیر قرار دهند.

    با ارائه مثالى از جنگ خلیج فارس در سال 1990ـ1991، این موضوع به خوبى نشان داده مى‏شود. در طول اینبحران سیاسى بین‏المللى، به روزنامه‏نگاران و خبرنگاران متعلق به کشورهاى بزرگ اسلامى که با مداخله ایالات متحدهو نیروهاى ائتلافى مخالف بودند، نه تنها اجازه ندادند که بخشى از گروه خبرى باشند یا کشورهاى درگیر در جنگ راپوشش دهند، بلکه جریان اطلاعات به دست آمده از جبهه جنگ را دولت‏هاى درگیر یا منابع خبرى غرب کنترل ودست‏کارى کردند. وجود یک انجمن حرفه‏اى نیرومند از روزنامه‏نگاران مسلمان تفاوت قابل ملاحظه‏اى را به وجودمى‏آوَرْد؛ از این جهت که مى‏توانست براى دست‏یابى به دست‏کم قسمتى از امتیازات اعطا شده به دیگر گروه‏ها به طورجمعى اعمال فشار کند و شکایت خود را در سطوح حرفه‏اى و نهادى اظهار کند تا همه مردم جهان بشنوند. به علاوه، در«جبهه داخلى»وجود چنین انجمن‏هاى روزنامه‏نگارى حرفه‏اى اسلامى مى‏تواند پوشش وقایعى چون حج سالیانه را بهعنوان یک واقعه سیاسى ـ مذهبى و اجتماعى ـ فرهنگىِ بزرگ به خوبى بشناساند تا کوچک‏شمارى آن در رسانه‏هاىغیرمسلمان را خنثى کند.

    یک قضیه اساسى ناظر به چنین شبکه‏اى از انجمن‏هاى حرفه‏اى، جهان‏بینى اسلام است که اخبار و اطلاعات را بهعنوان روند توزیع دانش در نظر مى‏گیرد. خلاصه کلام، از منظر اسلام سازمان‏هاى رسانه جمعى و کارمندان آنها درگیرصحنه‏اى ظریف‏اند که هم بر گِردِ تولید و هم بر گرد توزیع دانش تمرکز یافته است. دلیل آن این است که در اسلامواقعیات به خودى خود معنایى ندارند، اما همین که در ساختار اجتماعى ـ اسلامىِ صحیح قرار گیرند، اطلاعاتى هستندکه به معرفت منتهى مى‏شوند.

    شمارى از مفاهیمى که جهان‏بینى اسلام را تشکیل مى‏دهند، مى‏توانند اطلاعات و اساس اجتماعى چنین شبکه‏اى ازروزنامه‏نگاران باشند. این مفاهیم، در میان موارد دیگر، مفهوم توحید (یگانگى خدا)، مفهوم علم (دانش)، معناى تقوا(ترس از خدا)، فرآیند عدل (عدالت)، مفهوم اجماع و شورا (مشورت)، آموزه امانت (منافع عمومى) و آخرین و نه کماهمیت‏ترین، امت (جامعه بزرگ‏تر اسلامى) را دربر مى‏گیرد.

    تعریف اصطلاحات

    نظام اجتماعى فرآیندى از تعامل افراد، درون واحدى بزرگ‏تر است که جامعه نامیده مى‏شود، و خصیصه‏اى را نمایشمى‏دهد که ابن‏خلدون، از متفکران مسلمان، آن را هم‏بستگى (عصبیت) نامید؛ اصطلاحى که دورکیم هم بعدا در آثارش بهکار برد. نظام اجتماعى خودِ ارزش نیست، بلکه نظامى است از ارزش‏ها و اعمال افراد که برحسب معناى نمادین با هممرتبط شده‏اند. از طرف دیگر، ارزش‏ها وسیله حفظ تمامیت فرهنگى و انسجام اجتماعى‏اند، و براى مشروعیتبخشیدن به شیوه‏هاى اعمال عینى‏تر به کار مى‏آیند.1 در اینجا با موضوع نظام‏هاى فرهنگى سر و کار داریم و اینکه آنهاچگونه با مشکلات مفهومى‏سازى، نظریه‏پردازى و روش‏هاى اطلاعاتى و ارتباطاتى همکنشى دارند. زمینه‏هاى فرهنگىچه تأثیرى روى مطالعات ارتباطات دارند؟ چه نظریه‏ها و اعمال ارتباطى را پرورش مى‏دهند؟

    جهان اسلام منطقه ژئوپلتیکى وسیع و متنوعى را دربر مى‏گیرد که از اندونزى و اقیانوس آرام در شرق تا مراکش وساحل آتلانتیک در غرب، و از آسیاى مرکزى و هیمالیا در شمال تا کشورهایى در آفریقاى جنوبى و اقیانوس هند امتداددارد. اسلام، یکى از مذاهب بزرگ جهان است که یک چهارم جمعیت جهان، یعنى بیش از یک میلیارد نفر پیرو دارد. ازرحلت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله(572ـ632 م) و دوران چهار خلیفه اول (632ـ661م) تا پایان جنگ جهانى اول و زوال امپراتورىعثمانى، جامعه اسلامى یک قدرت بزرگ جهانى بوده است. در بستر استعمارزدایى و افزایش تعداد دولت ـ کشورهاىداراى حق حاکمیت، جهان اسلام از نظر سیاسى و اقتصادى و غالبا فرهنگى رفته رفته جزئى از قلمرو موجود نظامجهانى جدید تحت سلطه غرب شد. روابط و مناسبات بین جهان اسلام و غرب در قرن‏هاى 19 و 20 جذب بسیارى ازکشورهاى اسلامى را به درون واحدهاى سیاسى شبه سکولار از پادشاهى‏هاى موروثى تا جمهورى‏هاى غربى جدید یاجمهورى‏هاى به سبک نظامى افزایش داد. این امر باعث تعارضاتى عمیق بین سکولاریسم جدید و شریعت در سنتاسلامى شد.

    به منظور فهم رسم و روال‏هاى جارى روزنامه‏نگارى در جهان اسلام و ارزیابى جهت‏گیرى‏هاى آینده آن، بررسىتعدادى از اصول اساسى که چارچوب ارتباطات اسلامى براساس آنها استوار شده‏اند و [نیز بررسى]اینکه چگونهجوامع اسلامى در نتیجه تحولات سیاسى، اقتصادى و فرهنگى جهانى طى قرن گذشته به محدودیت‏هایى دچارشده‏اند، ضرورى است. کانون توجه اصلى تجزیه و تحلیل «ما» اصول اساسى روش‏هاى اخلاق اسلامى در ارتباطات واهداف و مقاصد ارتباطات اجتماعى خواهد بود. من در اینجا از اصطلاح ارتباطات اجتماعى به معناى گسترده‏ترىاستفاده مى‏کنم تا همه انواع ارتباطات، از جمله روزنامه‏نگارى و ارتباط جمعى در زمینه اسلامى را دربر گیرد. این فهمباید به روشن ساختن عملکرد بعضى از مؤسسات جدید ارتباطى در جوامع اسلامى معاصر کمک کند.

    لازم است بین اصطلاح اسلامىِ ارتباطاتِ اجتماعى یا تبلیغ و مفهوم‏هاى کلى ارتباطات، روزنامه‏نگارى، تبلیغات وتهییج ـ که معمولاً در نوشته‏هاى معاصر استفاده مى‏شود ـ تفاوت قائل شویم. کلمه communication (ارتباطات) ازواژه لاتین comunicoبه معناى «سهم» [= مشارکت] گرفته شده و اساسا یک فرآیند اجتماعى است که به عمل افشا،رساند، یا مبادله آرا و نظریات، دانش، یا اطلاعات اشاره دارد. ارتباطات فرآیند دست‏یابى یا وسیله دست‏یابى بین دو یاچند نفر یا چند مکان است. همچنین در این تعریف به تصریح یا به تلویح، مفهوم درجه‏اى از اعتماد وجود دارد که بدونآن ارتباطات نمى‏تواند روى دهد. در رویکرد فروکاهشى آن، (تجزیه و تحلیل ریاضى، فنى، و علمى)، ارتباطات بامفهوم اطلاعات همراه است که این فرآیند را با رویدادهاى اتفاقى و نتایج و پیامدهاى مختلف احتمالى مرتبط مى‏سازد.این دیدگاه ذره‏باورانه بر جنبه‏هاى کمى و خطى این فرآیند، و نه معانى فرهنگى و شناختى آن تأکید دارد.2روزنامه‏نگارى، آنچنان‏که در غرب تعریف شده است، جمع‏آورى، نگارش، ویرایش و انتشار اخبار یا مقالات خبرى،افکار عمومى، و تفسیرهاى خبرى از طریق روزنامه‏ها، مجلات، پخش و دیگر رسانه‏هاى جدید است.

    اصطلاح تبلیغات (propaganda) یک مفهوم غربى است و نخستین بار کمیته کاردینال‏ها (تأسیس شده در 1622 بهدست پاپ گره‏گورى) وابسته به کلیساى کاتولیک رم که وظیفه مراقبت و نظارت بر مأموریت‏هاى خارجى را بر عهدهداشت، آن را به کار برد. کلمه «propaganda»از واژه لاتین propagareگرفته شده و در اصل به معناى تبلیغ انجیل وتأسیس کلیسا در کشورهاى غیرمسیحى است. اما استعمال امروزى اصطلاح تبلیغات در متون سیاسى، جامعه‏شناختى،و تجارى به اوایل قرن بیستم بازمى‏گردد. از زمان جنگ جهانى اول تعریف این اصطلاح تغییر یافته و بر وسیله اقناع ودستکارى افراد و رفتار جمعى در صحنه‏هاى ملى و بین‏المللى اشاره ضمنى دارد.3

    بنابراین، به گفته جامعه‏شناس فرانسوى، ژاک الول «تبلیغات مجموعه‏اى از روش‏هاى به کار گرفته شده به دستگروهى سازمان‏دهى شده است که درصدد است جمعى از افراد را که از طریق دستکارى‏هاى روان‏شناختى از حیثروان‏شناختى متحد شده و در یک سازمان به هم پیوسته‏اند، به مشارکت فعال یا منفعلانه در عمل خود وادارد»4هارولد دى لاسول به شیوه‏اى تا حدودى مشابه، تبلیغات را چنین تعریف کرده است: «دخل و تصرف در نمادها به عنوانیک وسیله اثرگذارى بر ایستارهاى مرتبط با موضوعات بحث‏برانگیز».5 این تعریف از تعریف رایج تبلیغات به عنوانوسیله‏اى براى ترویج و تبلیغ ایدئولوژى، آموزه، یا آرا و نظرها، و تهییج در حکم وسیله‏اى براى تحریک و ترغیب مردمبه انجام عمل خود به خودى پیروى مى‏کند. موضع کمونیستى راجع به تبلیغات و تهییج، از نظر شیوه‏شناسى با موضعلاسول متفاوت است. بنابر تعریف ولادیمیر اى لنین «یک تبلیغاتچى افکار و نظرهاى بسیارى را به یک یا معدودى ازافراد ارائه مى‏دهد؛ تهییج‏گر فقط یک یا معدودى از افکار و نظرها را ارائه مى‏دهد، اما او این افکار و نظرها را به توده‏اى ازمردم ارائه مى‏دهد.»6

    بنابراین توجه داشته باشید که لازم نیست تبلیغاتچى‏هاى معاصر به یک ایدئولوژى یا آموزه باور داشته باشند. در اینخصوص تبلیغاتچى‏ها افرادى در خدمت دولت، حزب، مبارزات تبلیغاتى سیاسى یا تجارى، یا هر سازمان دیگرىهستند که هریک براى استفاده از مهارت این افراد آماده است. تبلیغاتچى‏ها کارشناسان فنى، دیوان‏سالاران، ومتخصصانى هستند که ممکن است سرانجام از خودِ ایدئولوژى متنفر باشند.

    از طرف دیگر تبلیغ، انتشار و پخش نوعى اصل، عقیده، یا عمل و روش است. واژه اسلامى تبلیغ، به معناى افزایشیا گسترش یک عقیده از طریق بازتولید طبیعى است؛ تبلیغ یک امتداد مکانى و زمانى و عمل شاخه شاخه شدن است.ارتباطات اجتماعى، روزنامه‏نگارى، و تبلیغ در بافت اسلامى حد و مرزى اخلاقى و مجموعه‏اى از اصول راهنما دارد.تبلیغ، در مفهومى وسیع‏تر، نظریه‏اى در ارتباطات و اخلاق است. این نظریه ارتباطات و یکپارچگى جامعه جهانى راابن‏خلدون (1967) در مقدمه (مقدمه‏اى بر تاریخ) به خوبى بیان کرده است. در این خصوص وى: «تبلیغ صادقانه»(تبلیغ) و همبستگى گروهى (عصبیّه) را به دو عامل اساسى در پیدایش قدرت‏هاى جهان در حکم دولت‏ها و جوامعبزرگ ذکر مى‏کند.7 بنابراین، روزنامه‏نگارى به عنوان تولید، جمع‏آورى و پخش اطلاعات، اخبار و افکار عمومىمصداق تبلیغ در عام‏ترین مفهوم آن است.

    ارتباطات و علم اخلاق: حدود و ثغور آنها

    مطالعه ارتباطات اجتماعى در جامعه اسلامى در نخستین دوران و یقینا قبل از پیدایش نظام دولت ـ کشور مدرن رکنمنحصر به فردى در آن محسوب مى‏شود. این بدان علت بود که این مطالعه، در سنت‏هاى اجتماعى و شفاهى و مفهومامت یا جامعه اسلامىِ بزرگ‏تر ریشه داشت. به علاوه واحدهاى جغرافیایى که اکنون کشورهاى اسلامى نامیده مى‏شوند،تحت تأثیر شدید شیوه‏ها، رفتارها، و رژیم‏هاى غربى متعارض با احکام اسلام نبودند. به استثناى جمهورى اسلامىایران، که براساس مفهوم اسلامىِ دولت بنا شده است، بقیه کشورهاى اسلامى داراى نظام‏هاى حکومتى‏اى هستند کهآمیزه‏اى از نظام‏هاى سنتى و جدید جمهورى یا پادشاهى‏اند. بدین ترتیب، قوانین اخلاقى و حقوقى آنها به شدت تحتتأثیر ملاک‏هاى قضاوت غیراسلامى است. در بسیارى از تحلیل‏هاى کنونى، بر اثر ناتوانى در تمایز بین یک دولت ـ کشورو یک دولت اسلامى خلط و التباس بزرگى پدید آمده است. باید تأکید کنیم در حالى‏که دولت ـ کشور یک دولت سیاسىاست. دولت اسلامى دولت یا جامعه [تقواپیشه] یا مذهبى ـ سیاسى و «خداترس» است. زمینه بوم‏شناختى ارتباطاتاجتماعى در جامعه اسلامى بر ارتباطات درون / میان شخصى در مقابلِ گونه‏هاى غیرشخصى، ارتباطات اجتماعى درمقابل ارتباطات ذره‏اى، و ارتباطات بین فرهنگى در برابر ملى‏گرایى تأکید مى‏کند.

    با تغییر موضع از فرآیند ارتباطات اجتماعى به سوى تعریف اخلاق، باید تأکید کرد که حد و مرزهاى مطالعه‏اى که«اخلاق» نامیده مى‏شود، از فرهنگى به فرهنگى دیگر تفاوت مى‏کند. به منظور مطالعه حاضر، شیوه‏اى از اخلاق تعریفشده تا به معناى هر طرز عمل معقولى باشد که به مدد آن تعیین مى‏کنیم که یک فرد انسانى به عنوان یک شخص یاعضوى از جامعه باید چه عملى را از روى اختیار به مثابه عملى «درست» انجام دهد. با استفاده از کلمه «فرد» به عنوانعضوى از جامعه، این تعریف تمایزى بین اخلاق و سیاست قائل نیست. از منظر اسلامى، مطالعه و اجراى سیاست رانمى‏توان از شیوه‏هاى اخلاق جدا کرد؛ نیاز است تعیین کنیم چه باید باشد و نه اینکه آنچه را صرفا هست، تجزیه و تحلیلکنیم. در نتیجه، مفهوم اخلاق در اینجا اساسا با برداشت‏هاى اسلام از رفتار (سلوک) به عنوان تحقیقى درباره ماهیتوحدانیت خداوند، بشر و طبیعت و شیوه دست‏یابى به آن سر و کار دارد.8

    از عصر روشن‏فکرى، غرب به تدریج مذهب را از زندگى دنیایى جدا کرد. اداره اخلاقىِ زندگىِ روزمره، تا زمانى کهرفتارها با اخلاق عمومى ادراک شده در تعارض نباشند، به وجدان فردى واگذارده شد. در اسلام این جدایى ساحت دینىاز ساحت دنیایى به وقوع نپیوست، و اگر نوگراهاى متأخر تلاش‏هایى در این زمینه انجام دادند، این فرآیند هرگز کاملنشد. بدین ترتیب در سراسر جوامع اسلامى نه تنها مذهب فرد را کاملاً احاطه کرده، بلکه از طریق کاربست اخلاقاجتماعى ـ مذهبى اسلامى، رفتار افراد را به طور عام شکل بخشید. جان کلام، در حالى که اخلاق مدرن در غرب درماهیت خود عمدتاً اجتماعى شده، در جوامع اسلامى این قدرت، اجتماعى و مذهبى باقى مانده. چنان‏که قرآنمى‏فرماید: «گرامى‏ترین شما نزد خداوند بهترین شما در رفتار است.»9 در سنت اسلامى، واژه ادب به معناى انضباطفکر یا هر رفتار ستودنى است که به وسیله آن، فرد تعالى مى‏یابد.

    تا قرن 19 شریعت اسلامى، بنیان‏هاى حقوقىِ عمده ـ اگر نگوییم تمام بنیان‏هاى حقوقى ناظر به رفتار اقتصادى وسیاسى در جوامع اسلامى ـ را فراهم ساخت. تماس نزدیک بین اسلام و کشورهاى صنعتى و پیشرفته غرب، همراه بافرآیند به استعمار درآوردن بخش‏هاى عمده‏اى از آسیا و آفریقا، تعدادى از ارزش‏ها و معیارهاى غربى را به این جوامعوارد کرد. بدین ترتیب در آغاز قرن بیستم و با ورود وسایل ارتباطى، حمل و نقل، و فناورى‏ها، حوزه‏هاى مبادلاتتجارى و مدنى در جهت تغییر و دست‏یابى به شیوه‏هاى جدید رفتار به طور ویژه درخور توجه از آب درآمد.

    نخستین موقعیت محکم قانون اروپایى، قانون جزا و تجارت، در کشورهاى اسلامى (به ویژه در امپراتورى عثمانى)در نتیجه نظام‏هاى کاپیتولاسیون شکل گرفت که تضمین کرد شهروندان اروپایى ساکن خاورمیانه و قسمت‏هاى وسیعىاز آفریقا نه تحت حاکمیت قوانین و رفتار اخلاقى اسلام، بلکه تحت حاکمیت قوانین و سنت‏هاى خاص خودشان باشند.از این گذشته، جنبش‏هاى اصلاحى نظیر تنظیمات در عثمانى (1839ـ1876) و جنبش مشروطیت در ایران(1906ـ1911) در واقع ترجمه مستقیم قوانین فرانسه و دیگر کشورهاى اروپایى و بر آن بودند که سکولاریسم را مستقرسازند و انواعى از قواعد سلوک را تزریق کردند که به نحو خاصى اروپایى بودند. در مصر، این فرآیند از 1875 به بعد، دراقتباس از قوانین اروپایى در حوزه‏هایى چون تجارت و بازرگانى دریایى از این هم فراتر رفت و شامل اجراى قوانینمدنى‏اى شد که عمدتا بر اساس قوانین فرانسوى شکل گرفته بودند و تنها تعداد اندکى از مقرّرات از شریعت اخذ شدهبود. براى مثال، در حوزه روزنامه‏نگارى و راه و رسم‏هاى رسانه‏اى، بسیارى از کشورهاى اسلامى مفاهیم، هنجارها، وقواعد حقوقى غرب را، بدون ملاحظه مفهوم عام‏تر قوانین و اخلاق در اسلام، اقتباس کردند. باید به یاد داشته باشیم کهمجموعه قوانین و اخلاق اسلامى بر اساس نردبان ارزش‏ها: واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام دسته‏بندى مى‏شود.در میان مذاهب فقهى گوناگون اسلام در زمینه امورى مانند مقوله‏هاى واجب و حرام اجماع وجود دارد و اختلافاتمعمولاً ناظر به مقولات مکروه یا نامطلوب و مستحب است. تفاوت در درجه است که اختلاف نامیده مى‏شود نهتفاوت در مقولات یا حداکثر اختلاف که افتراق نامیده مى‏شود. وجود یک معیار اجماعى مختص فقه اسلامى است.قانون‏پژوهى و اخلاق‏پژوهى غربى حائز چنین شرایطى نیست.

    ارتباطات و اعمال و تفکر اخلاقى در جوامع اسلامى

    اعمال و تفکر اخلاقى کنونى در جوامع اسلامى ـ به ویژه از این نظر که ممکن است با جامعه، ارتباطات، و تعاملاتاجتماعى مرتبط باشند ـ معمولاً بر دو بعد مختلف و در عین حال مهم مبتنى‏اند:

    1. اخلاق دینى هنجارى به گونه‏اى که در منابع اولیه اسلامى، یعنى قرآن و سنت پیامبر و امامان توضیح داده شدهاست.

    2. اخلاق سکولار هنجارى از سنت متداولِ افلاطونىِ یونان گرفته، تا سنت ایرانىِ مشاوره دادن به سلاطین و وزرادرباره امور حکومتى و سیاسى، تا چارچوب‏هاى اخلاقى امروزى‏تر که غرب آنها را از طریق «مدرن‏سازى»، «توسعه»،«صنعتى‏سازى» و «اومانیسم سکولار» معرفى کرده است.

    در نخستین مقوله، مطالعه اصول اخلاقى در سنت دینى به سده‏هاى هشتم و نهم برمى‏گردد که در اثناى این دو سدهدو نظر پدید آمد: «عقل‏گراها» (آن دسته از افرادى که موافق نظر عقلانى و رأى بودند) استدلال مى‏کردند که هرجاراهنمایى واضحى از طریق قرآن یا سنت در کار نباشد، قضات و وکلاى اسلامى مى‏توانند بر اساس مسائل اخلاقى ومعنوى قضاوت عقلانى کنند. «اهل حدیث» بر این تأکید کردند که قضاوت‏هاى اخلاقى و معنوى مى‏توانند تنها بر قرآن وسنت مبتنى باشند. این [مسئله]به مشاجرات عمده‏اى در میان گروه‏هاى مختلف انجامید که در مطالعه به معتزلى‏ها،اشعرى‏ها، شافعى‏ها، و حنبلى‏ها معروف‏اند؛ گروه‏هایى که مواضع متفاوتى را در مسائل اخلاقى در اسلامِ سنتىگرفته‏اند.

    علاوه بر این مکاتب فکرى مختلف، سنت نیرومندى در جریان غالب فلسفه اسلامى وجود دارد. این امر عمدتا بهمثابه سهم فیلسوفان مسلمان در باب اخلاق در آثار فیلسوفانى چون فارابى (870ـ950)، ابن‏سینا یا ابوعلى سینا(980ـ1037) و ابن‏رشد (1126ـ1198) تلقّى مى‏شود. همه این فیلسوفان سهم فراوانى در دانش ما راجع به منابعسنت‏هاى عرفانى، صوفیانه و یونانى در نظام اسلامى سنتى علم اخلاق داشته‏اند.

    اما ابن‏خلدون، پدر جامعه‏شناسى بود که درباره ارتباطات به مثابه نهادى اجتماعى که براساس نیاز جامعه رشدمى‏یافت، نظریه‏پردازى کرد. ارتباطات اجتماعى بر اساس تبلیغ براى شمار کثیرى از افراد متعلق به نژادها، زبان‏ها وتاریخ‏هاى متفاوت محل اجتماع مشترکى براى مشارکت در فرهنگى مشترک که همانا اسلام بود فراهم آورد. به نظرابن‏خلدون، دولت‏ها، حکومت‏ها و نظام‏هاى سیاسى داراى قدرت وسیع و اقتدار گسترده در اصول مذهبى‏اى ریشه دارندکه یا بر نبوت و تبلیغ استوارند یا بر تبلیغ صادقانه که خطبا انجام مى‏دهند.10 ابن‏خلدون از نخستین متفکرانى بود کهخاطرنشان کرد ارتباطات مبتنى بر اخلاق شبکه‏اى از جامعه انسانى است و جریان چنین ارتباطاتى جهت و سرعتتحولات اجتماعى پویا را مشخص مى‏کند. از نظر وى، رویکرد ترکیب ارتباطات اجتماعى و احساسات عصبیت ـ درمقایسه با آنچه که مى‏توان به سادگى از مفاهیم متداول‏تر دولت‏ها، موقعیت سلسله مراتبى و نقش که معمولاً در بحث ازسیاست، دولت و سازمان‏هاى اجتماعى عمده به کار برده مى‏شد، اخذ کرد ـ راجع به رفتار سازمانى دیدگاهى پویاتر ارائهمى‏کند. بدین ترتیب وى نتیجه گرفت که بدون احساس جمعى نمى‏توان تبلیغ را محقق کرد. بنابراین، رابطه ارتباطاتاجتماعى و اسلام از همین سرشت این دو نهاد ناشى مى‏شود؛ یکى منبع ارزش‏هاى اجتماع است و دیگرى نظام ارزشىاجتماع، جامعه یا امت، را تبلیغ، اشاعه و حفظ مى‏کند.

    در سنت اسلامى معرفت‏شناسى، و بحث پایدار راجع به اخلاق در اسلام، در نوشته‏ها و بحث و گفت‏وگوىالهى‏دانان درباره خاستگاه‏هاى حق، در کانون توجه قرار گرفته است. آنچه در پى مى‏آید طرح کلى شمارى از مفاهیماساسى اسلامى است که شالوده اخلاق ارتباطات اسلامى، و احساس یگانگى است و باید در حاق، اخلاقروزنامه‏نگارى و وظایف روزنامه‏نگاران مسلمان باشد. این مفاهیم منبع اکثر مشاجرات اجتماعى، سیاسى، و اقتصادىمعاصر در جهان اسلام، به ویژه در رابطه با اخلاق سکولار هنجارى و تأثیرات و ارزش‏هاى برگرفته از غرب و سنت‏هاىغیراسلامى است.

    نظریه توحید

    نخستین و اساسى‏ترین دیدگاه درباره بشر و جهان در اسلام، نظریه توحید است. توحید به طور ضمنى به معناىوحدت، همبستگى و هماهنگى بین همه اجزاى جهان است. بدین ترتیب یکى از اساسى‏ترین ستون‏هاى اخلاقى دنیاىاسلام متولد مى‏شود: وجود هدف در خلقت و آزادسازى و آزادى نوع بشر از قید و بندگى انواع چندگانه غیرخدایان. ایناصل بیانگر ضرورت بندگى انحصارى در برابر خداوند است و هرگونه ارتباط و پیام را، اعم از عقلانى، فرهنگى،اقتصادى و سیاسى، که بشر را برده مخلوقات قرار دهد، نفى مى‏کند. اصل توحید همچنین هرگونه حق سلطه و قیمومیتهر کس جز خدا را بر جامعه انسانى نفى مى‏کند. تنها وقتى مى‏توان انتظار داشت جامعه از همه انحرافات و افراط‏ها برىباشد که امور جامعه را نیرویى متعالى به یک فرد یا شورایى از حکام داراى قدرتى متناسب با مسئولیت‏ها در چارچوبحقوق اسلامى واگذارده باشد.

    بنابراین همه قواعد رفتارى و قوانین مصنوع دست بشر که قضاوت را به خودشان یا به هر مقام و مرجع یا نهادى جزدر راستاى اطاعت از «حکم خود خدا» یا اجراى آن اختصاص دهند، بى‏اعتبارند. از این‏رو، همه قوانین مصنوع بشر،محتواى ارتباطات، رسانه‏هاى جمعى، و تجمعات عمومى که مى‏کوشند حاکمیت اللّه را محدود کنند، بى‏اعتبارند. اصلتوحید، اگر به اجرا درآید، اصل راهنمایى براى ترسیم حد و مرزهاى مشروعیت سیاسى، اجتماعى، و فرهنگىِ نظامِارتباطى فرضى خواهد بود. محتواى تبلیغ نباید در مسیر ایجاد یا زنده نگاه داشتن بت‏هاى سیاسى، اجتماعى، اقتصادىو فرهنگى باشد؛ و همین‏طور براساس این اصل مجاز نیستند که کیش شخصیت را ترویج کنند.

    بر اساس اصل توحید ملاحظه اخلاقى بنیادین دیگرى در تبلیغ روشن مى‏شود: تخریب ساختارهاى فکرى مبتنى بردوگانه‏پرستى، نژادپرستى، قبیله‏گرایى، و تفوق فامیلى. نقش نظام ارتباطى در جامعه اسلامى، براساس این اصل، درهمشکستن بت‏ها، قطع وابستگى به بیگانگان، و به حرکت درآوردن امت یا جامعه به سوى آینده است. بدین ترتیب، یکىاز کارکردهاى مهم تبلیغ، از بین بردن اسطوره‏هاست. در جهان معاصر ما، این اسطوره‏ها چه بسا شامل «قدرت»،«پیشرفت» و «مدرن‏سازى» باشند. شخصیت‏هاى نماینده این اسطوره‏ها را نباید فوق بشر تلقّى کرد. براساس این اصلیکى از این دوگانه‏پرستى‏ها، مفهوم سکولار جدایى دین از سیاست است.

    اصل توحید همچنین مستلزم فقدان هر مرکز اقتصادى، سیاسى، فکرى و مراکز دیگر، از جمله رسانه است؛ مراکزىکه ممکن است در آنها تجمیع قدرت صورت پذیرد. هنگامى که از ناحیه افراد و نهادها مسئولیت اجتماعى در کار نباشد،آزادى بیان و اجتماع و آزادى ارتباطات رسانه‏اى بى‏معناست. مبارزه با کیش شخصیت و هر نهاد اجتماعى مرتبط با آن،مبارزه با آن نظام ارتباطى‏اى است که مى‏کوشد آن را تبلیغ کند.

    ملاحظه دیگر براساس چارچوب اخلاقى توحید نبرد با بنیادهاى مادى دوگانه‏پرستى است. چون در میانویژگى‏هاى دوگانه‏پرستى آرزوى برترى از طریق ثروت وجود دارد، محتواى روزنامه‏نگارى و ارتباطات اجتماعى نبایدبرارزش ثروت در مقابل رشد معنوى و حذف اشکال و خطوط جداکننده تأکید کند.

    آموزه مسئولیت، هدایت و عمل

    دومین اصل راهنماى حدود و ثغور اخلاقى تبلیغ در اسلام آموزه امر به معروف و نهى از منکر است. معناى ضمنى وصریح این اصل، مفهوم مسئولیت فردى و جمعى در قبال آماده‏سازى نسل بعدى براى پذیرش دستورهاى اسلام و منتفعشدن از آنهاست. مسلمان‏ها مسئولیت هدایت یکدیگر را بر عهده دارند، و هر نسل موظف است نسل بعدى را هدایتکند. قرآن این مطلب را چنین بیان مى‏کند: «ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّرَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ.»(نحل: 125) این آیه مسئولیت‏هاى مسلمانان را در هدایتیکدیگر، به ویژه آن دسته از افراد و نهادهایى که مسئولیت رهبرى و تبلیغ آرمان‏هاى اسلام را بر عهده دارند، خاطرنشانمى‏کند. این امر همه نهادهاى مربوط به ارتباطات اجتماعى مانند مطبوعات، رادیو، تلویزیون و سینما و همچنین آحادشهروند هر جامعه‏اى را دربر مى‏گیرد.

    بنابراین، مفهوم ویژه نظریه مسئولیت اجتماعى در مورد آموزه اخلاقى (امر به معروف و نهى از منکر) طراحى شدهاست. در طول تاریخ، در جوامع و اجتماعات اسلامى این مفهوم بُعد دیگرى به خود گرفته است؛ چون اسلام به عنوانیک دین نظام‏مند و جامع مجموعه‏اى از نظرها و واقعیت‏هاى به هم مرتبط است که کل حوزه عمل و عقیده انسانى،اعتقادات و آداب و رسوم، تفکر، گفتار و کردار را پوشش مى‏دهد. این امر به ویژه در پرتو این واقعیت اهمیت دارد کهاسلام نه تنها، مانند بسیارى از ادیان دیگر، مجموعه‏اى از مسائل کلامى، بلکه مجموعه‏اى از چارچوب‏هاى جامعحقوقى است که بر هر عمل فرد در جامعه، و در دنیا به طور کلى حاکم است.

    براى مثال، در سطح جمعى و اجتماعى، به این آموزه به طور نظام‏مند در مساجد جوامع اسلامى عمل شده است. اززمان پیامبر، مسجد مجراى عمده ارتباطات عمومى و اجتماعى و همیشه تکیه‏گاه جنبش‏هاى فرهنگى و معنوى بودهاست. مسجد نه تنها نقش تهذیب نفس، بلکه نقش اکتساب دانش و اطلاعات امور عمومى را ایفا کرده است. سال‏هاىمتمادى مساجد و دانشگاه‏هاى عمده در مصر، ایران، اسپانیا و بسیارى از بخش‏هاى آسیاى مرکزى و دیگر مناطقاسلامى در کنار یکدیگر یا در درون هم وجود داشته‏اند. در واقع، در سنت اسلامى بسیارى از مساجد مراکز آموزش عالىبوده‏اند. امروز در تعدادى از جوامع اسلامى نظام‏هاى «ارتباطات جمعى»به خوبى در درون نظام‏هاى سنتى و کلاسیکارتباطات اجتماعى مساجد، به ویژه نمازهاى جمعه ادغام شده‏اند. 11 نتیجه آن، سطح بالایى از سازمان‏دهى و بسیجبوده است که روند مشارکت سیاسى، فرهنگى، اقتصادى، و نظامى را کاملاً کارآمد ساخته است.

    اینجاست که مفهوم شهادت در اسلام و مفهوم جهاد، تنها در صورتى به فهم درمى‏آید که آموزه امر به معروف و نهىاز منکر ـ که به اختصار آوردیم ـ به درستى درک شود. واژه اسلام از ریشه عربى سلم مشتق شده و به معناى تسلیم وصلح یا تبعیت صلح‏آمیز از اراده الهى است. بنابراین، مفهوم شهادت مانند همه دیگر مفاهیم اسلامى، کاملاً با مفهومتوحید، یا یگانگى مطلق خدا، نوع بشر و جهان مرتبط است. در این معنا، بر اساس نظریه مسئولیت اجتماعى (امر بهمعروف و نهى از منکر)، مفهوم جهاد استثنا نیست. بنابراین، در چارچوب اخلاقى و دیدگاه اسلامى، شهادت و جهاد رانمى‏توانیم صرفا بر حسب شفاعت و وساطت توضیح دهیم؛ این مفاهیم را باید در چارچوب اصل علیت، و نه فقط بهعنوان واسطه معنوى به طور فهم درآورد. کوتاه سخن آنکه، از نظر اسلام، بدون جهاد و تبلیغ در راه خدا شهادتى در کارنیست.

    مفهوم جامعه

    سومین مفهوم بنیادین در تعیین ماهیت تبلیغ و اخلاق اجتماعى و حدود و ثغور آنها، به ویژه تا آنجا که به زندگى سیاسىفرد و جامعه اسلامى مربوط مى‏شود، امت است. مفهوم امت از حد و مرزهاى ملى و سیاسى فراتر مى‏رود. امتاسلامى از مفهوم نظام‏هاى دولت ـ کشور جدید فراتر مى‏رود: امت اسلامى مفهومى دینى ـ اقتصادى است و تنها درصورتى که اسلام آن را تغذیه و بر آن حکومت کند، تحقق مى‏یابد. مفهوم امت در اسلام تمایز قاطعى بین خصوصى وعمومى نمى‏گذارد؛ بنابراین، آنچه به طور عام از امت مطالبه مى‏شود، از تک‏تک اعضاى آن نیز مطالبه مى‏شود. درنتیجه، امت باید الگو باشد و بالاترین معیارهاى کارآیى و معیار و ملاک براى دیگران را تعیین مى‏کند. باید از افراط واسراف و تبذیر اجتناب کند، استوار و ثابت‏قدم باشد و بداند چه چیزى را بپذیرد و چه چیز را رد کند، براى خود اصولىداشته باشد و در عین حال در برابر جنبه‏هاى متغیر زندگى بشرى انعطاف‏پذیر باقى بماند.

    بر اساس مفهوم امت، نژاد به عنوان بنیان کشور پذیرفته نیست. ارزش‏ها تابع تقوا هستند و نظام اجتماعى اسلام بربرابرى، عدالت و مالکیت مردم مبتنى است. هیچ فرد یا طبقه‏اى از افراد نباید بر کشور حاکم شود، آن را استثمار کند یافاسد سازد. ارتباطات بین فرهنگى و بین‏المللى ـ در اینجا تأکید بر ملیت است و نه دولت ـ کشور ـ از مؤلفه‏هاى ضرورىامت اسلامى هستند. قرآن مى‏فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّأَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ.» (حجرات: 13)

    در امت اسلامى حاکمیت «کشور» به خدا تعلق دارد، و نه به حاکم و نه حتى به خود مردم. حاکم یا رهبران، فقط مجریانکارگزار منتخب مردم‏اند تا بر اساس قانون اسلام و مفهوم توحید به مردم خدمت کنند. هر شهروند در «کشور» اسلامىباید بهترین مشاوره‏هاى خود را در امور عمومى ارائه کند و حق دارد چنین کند. بدین ترتیب، شیوه‏هاى مشورتى درسیاست نه تنها به رسمیت شناخته مى‏شود، بلکه وظیفه اخلاقى و معنوى مردم و حاکم است. علاوه بر این، از نظراسلام بشر از آزادى و اختیار برخوردار است، به طورى که با مداخله در عملکرد هنجارهاى جامعه و دستکارى خلاقانهآنها بر اساس قرآن و سنت، مى‏تواند شالوده آینده بهترى را هم براى فرد و هم براى اجتماع طراحى و ایجاد کند.

    بر اساس امت، اسلام مفهوم جدیدى از جامعه ارائه مى‏کند. یکى از مهم‏ترین ابعاد امت این است که اسلام بین افرادبه عنوان اعضاى جامعه خود تمایزى قائل نمى‏شود. نژاد، قومیت، قبیله‏گرایى و ملى‏گرایى جایگاهى ندارند که بین یکعضو جامعه و بقیه اعضا فرقى بگذارند. ملیت‏ها، تفاوت‏هاى فرهنگى و عوامل جغرافیایى پذیرفته شده‏اند، ولى سلطهمبتنى بر ملیت، رد شده است. فرد و روابط و مناسبات وى با جامعه است که با ارزش تلقّى مى‏شود؛ اما این رابطه بهتنهایى یگانه هدف فى‏نفسه نیست، فرد و جامعه هر دو باید رابطه خود را با خدا روشن کنند: آیا افراد در اجتماع بر ضدخدا هستند یا تحت [فرمان]او؟ امت به عنوان یک سازمان اجتماعى بر جامعه‏گرایى و اجتماع (جمع) مبتنى برمعتقدات اسلامى تأکید مى‏کند و نه بر میان فردگرایى. قرارداد اجتماعى‏اى که شالوده امت را تشکیل مى‏دهد، بر اراده آزادمعطوف به انتخاب تعریف نشده مبتنى نیست، بلکه تابع هنجارهاى متعالى‏تر یعنى اراده خداست. انسجام اجتماعى برحقوق الهى مبتنى است و نه بر حقوق طبیعى. از این‏رو، اصطلاح حکومت روحانیون را ـ که اغلب در غرب از آن نام بردهمى‏شود ـ نمى‏توان بر جامعه اسلامى اطلاق کرد؛ چون مفهوم کلیسا به عنوان یک نهاد دینى براى اسلام، که به منزله یکدین هر دو قدرت دنیایى و معنوى را ترکیب مى‏کند، بیگانه است. اسلام ایدئولوژیى است که هیچ شاکله متمرکزى ندارد؛با این همه، یکتاپرستى آن به طور ضمنى بر نظم جهانى واحد طرفدار جهان‏شمولى اصول اخلاقى دلالت دارد. امتفراتر از دولت ـ کشور است؛ از این حیث که در اسلام مفهوم جامعه را نمى‏توان با مجموعه‏اى از مراحل توسعه اجتماعىکه در تاریخ جوامع غربى ـ عمدتا مراحل «جامعه سیاسى» یا «جامعه نظامى» مستقل و متحد ـ یافت مى‏شود، مقایسهکرد.

    جنبش‏هاى مدرن‏سازى در جوامع اسلامى طى صد سال گذشته تا حدودى به سبب اینکه قادر نبودند آموزه‏اىمنسجم و مبتنى بر وحدت نیروهاى دنیایى و معنوى را، یعنى ارتباط متقابل بین دولت و آنچه به عنوان جامعه مدنىشناخته مى‏شود، با دقت شرح دهند، شکست خورده‏اند. «اصلاح‏گرایى» اسلامى به رغم وحدت آرمانى خود، نتوانستوجوه چند بعدى جامعه را که همانا امت بود، مورد ملاحظه قرار دهد. در عوض، فرهنگ سیاسى آن، شیوه بسیج آن، وچارچوب ادارى‏اش در مفهوم نظام دولت ـ کشور مدرن و دیوان‏سالارى آن تثبیت شد. تلاش‏هایى صورت گرفت تاالگوها، و نه سرمشق مسلطى که در مقابل معناى امت قد برافراشته بود، تغییر دهد.12

    در این چارچوب سیاسى، معنوى و اخلاقى است که روزنامه‏نگارى باید نقش فراگیرى را در حفظ و نگهدارىوحدت جامعه اسلامى ایفا کند. بدین ترتیب، ارتباطات در هر دو سطح میان فردى و اجتماعى براى کارکرد امت هماساسى و هم حیاتى است؛ چون ارتباط هماهنگ و یکپارچه بین خداوند، فرد و جامعه را پشتیبانى و بدان تشویقمى‏کند.

    اصل تقوا

    چهارمین اصلى که در اینجا کوتاه شرح داده مى‏شود تا چارچوب اخلاقى روزنامه‏نگارى را در جوامع اسلامى توصیفکند، مفهوم تقواست. در جوامع اسلامى معمولاً تقوا در رابطه با «خداترسىِ» فرد و توانایى حفظ خود در مقابل نیروهاىغیراخلاقى که چه بسا محیط را تسلیم خود کند، به کار برده مى‏شود؛ اما مفهوم تقوا از این معناى متداول فراتر مى‏رود.تقوا ظرفیت فردى، معنوى، اخلاقى، روحانى، و روان‏شناختى است که خود را تا آن سطح عالى بالا مى‏کشد و مى‏برد کهفرد را تقریبا از خاصیت‏هاى مادى مفرط در دنیا مصونیت مى‏بخشد و فرد را تا سطح عالىِ خودآگاهىِ پیامبرگونه رفعتمى‏بخشد.

    فرض بر این است که آدمیان در فطرت خویش واجد مجموعه‏اى از عناصر الهى‏اند که با اجزاى مادى که در حیوانات،گیاهان و اشیاى بى‏جان وجود دارند، متفاوت‏اند. آدمیان به موهبت بزرگى و وقار ذاتى آراسته‏اند. با پذیرش این امر کهآزادى انتخاب شرط ایفاى وظایف است، فرد مسئول است که وظایف و تکالیف خود را در چارچوب اخلاق اسلامىانجام دهد. کوتاه سخن آنکه، پذیرفته شده است که آدمیان برخى از اعمال خود را تنها تحت تأثیر مجموعه‏اى ازاحساسات اخلاقى انجام مى‏دهند و نه به قصد اینکه سودى ببرند یا دفع ضررى کنند. بنابراین، تقوا به عنوان فضیلت وعنصرى مهم در چارچوب اخلاقى ارتباطات اسلامى، هم در سطح فرد و هم در سطح جامعه، باید جزء بنیادین تقریبا هرعمل یک مسلمان باشد.

    براى مثال، روزه نهادى است که افراد مختلف در زمان‏ها و مکان‏هاى مختلف انجام مى‏دهند. در دوران جدید، روزهگرفتن دو شکل افراطىِ رعایت تشریفات عبادى و اعتصاب غذا یا رژیم غذایى به خود گرفته است. لیکن روزه اسلامى ازاین جهت متفاوت است که اگر از تقوا سرچشمه نگیرد و بدان نینجامد، روزه محسوب نمى‏شود. قرآن مى‏گوید: «یَا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ.»(بقره: 183) در سطح رهبرى امت وجامعه، سطح بالاى تقواست که باید مهم‏ترین عمل محسوب و ارزش‏گذارى شود. دانش فنى، توانایى مدیریت، دانشعملى و علمى، و مهارت‏هاى ارتباطى و غیره اگر با تقوا همراه نباشد، نمى‏تواند و نباید یگانه معیار ارتقا در یک بستراسلامى باشد. در سنت اسلامى، هدایت سیاست و روزنامه‏نگارى با تقوا همراه است و آن دسته از کسانى که درجه‏اى ازتقوا را دارا نباشند، با بحران مشروعیت مواجه مى‏شوند.

    معناى امانت

    پنجمین و آخرین اصلى که در این مقاله به اجمال آوردیم، مفهوم امانت است. واژه امانت یعنى مسئولیت بزرگ وخطیرى که خداوند متعال با لحاظ اعمال بشر در این دنیا بر دوش او نهاده است. مناسب‏ترین نظر در مورد این مفهوم کهچه بسا در هدایت مطبوعات و رسانه‏ها کاربرد دارد، این است که امانت به خلافت الهى اشاره دارد که تنها انسان براى آنلیاقت دارد و هیچ موجود دیگرى در این افتخار با وى سهیم نیست. قرآن کریم مى‏فرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَىالسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوما جَهُولاً.» (احزاب: 72)

    بدین ترتیب، شایستگى انسان براى خلافت الهى کم و مشروط است به اینکه او باید به قواعد گران‏بهاى اخلاقى کهوى را به عالى‏ترین موجود تبدیل مى‏کند، عمل کند. از میان همه مخلوقات، آدمیان بهترین و شریف‏ترین مخلوقات‏اند.اینجا باید متذکر شد که حقوق و وظایف متقابل‏اند. بنابراین، خدمت به منافع عمومى یکى از وظایف اخلاقى اصلىرسانه‏هاست.

    امانت به معناى فرائض است. یک بعد امانت این است که آن را تنها به فردى مى‏توان داد که توانایى و قدرت تحملمسئولیت‏ها و اجراى دستورهاى خداوند را داشته باشد. بدین ترتیب، در اسلام پیشرفت واقعى پیشرفت اخلاقى است ونه پیشرفت صرفا مادى؛ چراکه قسم اخیر به امور گذراى زندگى اشاره دارد. معناى آزادى در اسلام با آنچه در غرب از آنمى‏فهمند، کاملاً تفاوت دارد. آزادى نه امتیاز است و نه حق مطلق فرد.

    نتیجه‏گیرى

    در این مقاله تلاش شده است تا لوازم اسلامى دانش ما درباره پویایى‏شناسى ناظر به بوم‏شناسى ارزیابى شود. شمارى ازمفاهیم ارائه و بررسى شد تا پدیده ارتباطات و اخلاق در بسترى اسلامى به فهم درآید. نشان داده شد که فیلسوفان ومتفکران مسلمان در طول تاریخ نه تنها اهمیت ارتباطات و اخلاق را در تعیین طرح کلى فرهنگى تمدن اسلامىپذیرفته‏اند، بلکه موازنه مناسب بین تمایلات دنیایى و آسمانى را یک حقیقت مسلّم گرفته‏اند. ولى طى قرن گذشته و بهویژه در چهار دهه گذشته، در نتیجه ورود چارچوب ملى و سکولار و مفاهیم و شیوه‏هاى ارتباطى و اخلاقى همراه با آندر درون کشورهاى اسلامى دوگانگى و تضاد پدید آمده است. در نتیجه تعارض بین «فرهنگ رسمىِ» نخبگان حاکم، کهدر بسیارى از موارد اکنون نماینده و رواج‏دهنده نفوذ غرب هستند و «فرهنگ اسلامى سنتى» توده‏ها که در قرن‏ها تجربهمذهبى ـ سیاسى، و اجتماعى ـ اخلاقى ریشه دارد، بحران مشروعیت پدید آمده است.

    این تعارض اخلاقى و ارتباطى در ساختار و کاربرد وسایل ارتباطى در اختیار این دو فرهنگ بهتر از هر جاى دیگرىبه تصویر کشیده شده است. شواهد قاطع بیانگر آن است که جوامع اسلامى در مجموع به اخلاق ارتباطىِ مدرن که ازبیرون فرهنگ خودشان نشئت گرفته است جواب مثبتى نداده‏اند و در جهان اسلام پسا استعمارى نظام سیاسى وارتباطى اخذ شده از غرب، پایگاه مردمى وسیعى به دست نیاورده است. برعکس، چنین نظام‏هاى سیاسى و ارتباطى بهطور روزافزون اقتدارگرا، دیکتاتورى و نظامى شده‏اند. بنابراین، چنان‏که بیان شد، امروزه در جوامع مسلمان دوچارچوب و شیوه رقیب اخلاقى مانعت‏الجمع وجود دارد: فرهنگ سیاسى وارداتىِ طبقات حاکم و فرهنگ سیاسى وبومىِ توده‏هاى مسلمان.

    نگاهى به جنبش‏هاى اصلاحى پیشامدرن سده‏هاى 18 و 19 که بخش زیادى از جهان اسلام را درنوردید، درس‏هایىارائه مى‏کند. این جنبش‏ها در خود بطن جهان اسلام به وجود آمدند و در جهت اصلاح شرور اجتماعى و ارتقاىمعیارهاى اخلاقى جامعه حرکت کردند. چنین جنبش‏هایى از مسلمانان خواستند تا بیدار شوند و خود را از سلطهاقتصادى، سیاسى، نظامى و فرهنگى غرب برهانند و پیرایش‏هاى درونى لازم را که موجب توانمندى در حفظ اصول وتهذیب اخلاقى و معنوى مى‏شود، انجام دهند. این جنبش‏ها را عمدتا نتیجه نفوذ غرب بر دنیاى اسلام دانستن، خطاخواهد بود. همه این جنبش‏ها، بدون استثنا، بر بازگشت به سنت و اخلاق اسلام تأکید کرده‏اند.13جنبش‏هاى کنونى درجهان اسلام صرفا تداوم جنبش‏هاى پیشامدرن هستند که کوشیدند تضادهایى را که نیروهاى خارجى پدید آوردند،برطرف کنند.

    اینجا موضوع اصلى مربوط به اقتصاد نیست، بلکه مربوط به فرهنگ، اخلاق و تبلیغ است. در این بستر است کهجنبش‏هاى معاصر در سرزمین‏هاى اسلامى را باید مطالعه کرد و به طور فهم درآورد. بنابراین، پرسشى که مسلمانان بایدبدان پاسخ دهند این است: «بهترین شیوه تدبیر تغییرات ساختارى و ترتیبات نهادى چیست؟»؛ تدبیرى که به حفظ تعادلگران‏بهاى اخلاقى و ارتباطى ـ که از دیرباز بخشى از تمدن اسلامى بوده است ـ کمک مى‏کند.

    چنان‏که در جاى دیگر به اجمال مطرح کردم، سؤال حیاتى براى جوامع اسلامى این است که آیا جامعه اطلاعاتى ـارتباطىِ جهانىِ نوظهور، جامعه‏اى اخلاقى و معنوى است یا تنها مرحله دیگرى از تصاویر روشنگر از دگرگونى‏هایىاست که در آن غرب، مرکز و جهان اسلام پیرامون است؟ در سراسر تاریخ اسلام، به ویژه در سده‏هاى اولیه، اطلاعات کالانبود، بلکه امر اخلاقى و معنوى ضرورى بود. بدین ترتیب، از رهگذر دیدگاه اسلامى به نظر مى‏رسد که واژگان و مفاهیمسیاسى و زبان‏شناختى، که اکنون در مرکز سیاست جهانى‏اند، هم ورود یک عصر جدید ارتباطى را مى‏ستایند و هم کلیدضبط و مهار نهایى اطلاعات را در دست دارند.

     

     

     

     


    • منابع
      ـ ابن‏خلدون، مقدمه، ترجمه محمّدپروین گنابادى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، بى‏تا.
      ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه گفتارها، تهران، صدرا، 1361.
      ـ امام خمینى، صحیفه نور (مجموعه رهنمودهاى امام خمینى)، 18 جلدى (1361ـ1365)، تهران، وزارت ارشاد اسلامى.
      ـ مولانا، سیدحمید، اطلاعات جهانى و ارتباطات عالمگیر، ترجمه محمّدحسین برجیان، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره،1387.
      - Chay, J. (ed.), Culture and international relations, New York, Praeger, 1990.
      - Cherry, C., On human communication, Cambridge, MA: MIT Press, 1961.
      - Christians, C., Ferre, J., & Fackler, M., Good news: Social ethics and the press, New York, Oxford University Press, 1993.
      - Cooper, T. W., Christians, C. G., Plude, F. F., & White, R. A. (eds.)., Communication Ethics and Global Change. White Plains, New York, Longman, 1989.
      - Ellul, J., Propaganda: The formation of mens attitudes, New York, Vingage, 1965.
      - Ibn Khaldun, The Introduction to History: The Mugaddimah (F. Rosenthal, Trans from Arabic, N.J. Dowood, Abridgedand eds), London, Routledge and Kegan, Paul, 1967.
      - Kirschenmann, P. P., Information and Reflection: on Some Problems of Cybernetics and How Contemporary Dialectical Materialism Copes with Them, Dordrecht, Holland: D. Reidel, 1970.
      - Kroeber, A. L., & Parsons, T., "The Concepts of Culture and of Social Systems", American Sociological Review, N. 23, (1958).
      - Lasswell, H. D., Communication research and Politics, In D. Waples (ed), Print, radio, and film in a democracy, Chicago, IL: University of Chicago Press, 1942.
      - Lasswell, H. D., Lerner, D. & Speier, H. (eds), Propaganda and Communication in World History, Honolulu, HI: University of Hawaii Press, 1980.
      - Lenin, V. I., Selected works II, New York, Macmillan, 1935-1939.
      - Mattelart, A., Communication and Class Struggle, v. 3 New Historical Subjects, New York, International General, 1990.
      - Merrill, J. C., Philosophical Foundations for News Media, New York, St. Martin, 1997.
      - Mowlana, H., "Communication for Political Change: The Iranian revolution. In G. Gerbner & M. Siefert (eds.), World communication: A handbook, New York, Longman, 1985.
      - ----- , "Technology Versus Tradition: Communication in the Iranian revolution", Journal of Communication, N. 29 (3), (1979), pp. 107-112.
      - ----- , & Wilson, L. J., The Passing of Modernity: Communication and the Transformation of Society, White Plains, NY: Longman, 1990.
      - ----- , Civil Society, Information Society, and Islamic Society, in S. Splichal, A. Calabrese, C. Sparks, W. Lafayette (eds.), Information society and civil society: Contemporary Perspectives on the Changing World Order (pp. 208-232), West Lafayette, IN: Purdue University Press.
      - ----- , Global Communication in Transition: The end of Diversity, Thousand Oaks, CA: Sage, 1996.
      - Mutahhari, M., Fundamentals of Islamic Thought: God, Man, and Universe, Berkeley, CA: Mizan, 1985.
      - Said, E. W., Orientalism, New York, Vintage, 1978.
      - Schiler, H. I., Culture, Inc, New York, Oxford University Press, 1190.
      - Schlesinger, P., & Mowlana, H. (eds.)., Islam and Communication [Special Issue]. Media Culture and Society, 15 (1), 1993.
      - Shannon, C. E., & Weaver, W., The mathematical theory of communication, Urbana, IL: University of Illinois Press, 1961.
      - Shari-ati, A., Marxism and other Western fallacies (R. Campbell, Trans from Persian), Berkeley, CA: Mizan, 1980.
      - Smythe, D. W., Dependency Road: Communications, Capitalism, Consciousness, and Canada, NJ: Ablex, 1981.
      - Tran, V. D., Independence, Liberation, Revolution: An Approach to the Understanding of the Third World, Norwood, NJ: Ablex, 1987.
      - Walker, R. B. J., (ed), Culture, ideology, and world order, Boulder, CO: Westview, 1984.
      - Wiener, N., Cybernetics, or Control and Communication in Animaland the Machine, Cambridge, MA: MIT Press, 1961.
      - ----- , The human use of human beings: Cybernetics and society, New York, Avon, 1967.

    • پى نوشت ها
      1 کارشناس ارشد علوم سیاسى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏سره. دریافت: 19/2/88 ـ پذیرش: 11/7/88.
      1. A. L. Kroeber & T. Parsons, "The Concepts of Culture and of Social System", American Sociological Review, N. 23, p. 582-583.
      2. c.f. C. Cherry, On Human Communication P.P. Kirschenmann, Information and Reflection: On some Problems of Cybernetics and how contemporary dialectical materialism copes with them C. E. Shannon & W. Weaver, The Mathematical theory of Communication N. Wiener, Cybernetics, or control and communication in animal and the machine N. Wiener, The human use of human beings: Cybernetics and society.
      3ـ بنگرید به:
      2. c.f. H. D. Lerner Lasswell & J. Speier, Propaganda and communication in world history,
      [این] سه جلد را انتشارات دانشگاه هاوایى چاپ کرده است. جلد اول با "The symbolic instrument in Early Times" سروکار دارد، در حالى که جلد دوم درباره "Emergence of public opinion in the West" است و جلد سوم با وضعیت معاصر جهان سروکار دارد.
      4. J. Ellul, Propaganda: The formation of mens attitudes, p. 106.
      5. H. D. Lasswell, Communication research and Politics, In D. Waples (ed), Print, radio, and film in a democracy, p. 106.
      6. V. I. Lenin, Selected works II, 58.
      7ـ ابن‏خلدون، مقدّمه، ترجمه محمّدپروین گنابادى، ص 301ـ316 /
      Ibn Khaldun, The Introduction to History: The Mugaddimah, p. 123-127.
      8. c.f. M. Mutahhari, Fundamentals of Islamic thought: God, man, and universe.
      9ـ رعد: 49.
      10ـ ابن‏خلدون، مقدّمه، 310ـ316 /
      Ibn Khaldun, The Introduction to History: The Mugaddimah, p. 125-127.
      11ـ براى مطالعه اطلاعات جهانى و ارتباطات عالمگیر، ر.ک: سیدحمید مولانا، اطلاعات جهانى و ارتباطات عالمگیر، ترجمه محمّدحسین برجیان،
      H. Mowlana, "Technology versus tradition: Communication in the Iranian revolution", Journal of Communication, N. 39, p. 107-112 H. Mowlana, Communication for political change: The Iranian revolution, in G. Gerbner & M. Siefert, World Communication: A handbook.
      121. c.f. J. Chay, Culture and international relations / A. Mattelart, Communication and class struggle: v. 3 New historical subjects / H. Mowlana & L. J. Wilson, The Passing of Modernity: Communication and the transformation of society / E. W. Saie, Orientalism / H. I. Schiler, Cultur, Inc / A. Shari-ati, Marxism and other Western fallacies / D. W. Smythe, Dependency road: Communications, capitalism, consciousness, and Canada / V. D. Tran, Independence, liberation, revolution: An approach to the understanding of the Third World / R. B. J. Walker, Cybernetics, or control and communication in animal and the machine.
      13ـ ر.ک: امام خمینى، صحیفه نور، 18 جلدى. براى مطالعه مقایسه‏اى درباره روزنامه‏نگارى و اخلاق رسانه‏اى ر.ک:
      T. W. Cooper, R. A. With & C.G. Christians, F. F. Plude,
      Communication ethics and global change; P. Schlesinger & H. Mowlana, Islam and communication [Special Issue]. Media Cultur and Society, 15; H. Mowlana, Global Communication in transition: The end of diversity; C. Ferre, J. Christians, & M. Fackler, Good news: Social ethics and the press.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مولانا، سیدحمید.(1389) ابعادى نظرى در باب اسلام و ارتباطات. ماهنامه معرفت، 19(4)، 111-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سیدحمید مولانا."ابعادى نظرى در باب اسلام و ارتباطات". ماهنامه معرفت، 19، 4، 1389، 111-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مولانا، سیدحمید.(1389) 'ابعادى نظرى در باب اسلام و ارتباطات'، ماهنامه معرفت، 19(4), pp. 111-

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مولانا، سیدحمید. ابعادى نظرى در باب اسلام و ارتباطات. معرفت، 19, 1389؛ 19(4): 111-