نقش حقوق در کارآمدى خانواده از دیدگاه اسلام
Article data in English (انگلیسی)
سال نوزدهم ـ شماره 154 ـ مهر 1389، 69ـ82
محمّدمهدى صفورایى پاریزى1
چکیده
پژوهش حاضر با هدف شناسایى حقوق اعضاى خانواده بر اساس منابع دین اسلام و نقش و تأثیر آنها در کارآمدى خانواده انجام شده است. بدین منظور، با استفاده از روش توصیفى ـ تحلیلى، آیات و روایات مربوط به خانواده استخراج و ارائه گردیدهاند.
نتایج پژوهش نشان مىدهد که منابع دینى براى هریک از اعضاى خانواده (زن، شوهر، فرزند، پدر و مادر)، حقوقى را وضع، و در مقابل این حقوق، وظایفى نیز براى طرف مقابل معین کرده است. بر اساس منابع دینى، رعایت حق و انجام وظیفه در کنار هم است که تأمینکننده کارآمدى خانواده مىباشد.
کلیدواژهها: خانواده، حقوق، کارآمدى، فرزند، زن، شوهر، والدین، اسلام.
مقدّمه
خانواده که ریشه سلسله بشریت بر آن استوار است، بدون استحکام، آرامش، پویایى و کارآمدى استوار نمىگردد. یکى از عوامل استحکام، آرامش و کارآمدى خانواده رعایت حقوق اعضاى خانواده توسط یکدیگر است. دقت و توجه به حقوق باعث شناخت بهتر آنها و برطرف کردن نواقص است.
یکى از راههاى پیشگیرى از به سردى گراییدن و حتى فروپاشى خانواده و روابط خانوادگى و در عوض کارآمدى خانواده، آشنایى با حقوق، وظایف و شفافیت حدود و انتظارات الزامى و غیرالزامى هریک از زوجین است. یعنى اگر زن و شوهر از ابتدا نسبت به حقوق یکدیگر و فرزندان خود آشنایى کامل داشته باشند و حدود انتظارات خود را بر مبناى این شناخت قرار دهند، کارآمدى خانواده بیشتر تأمین خواهد شد؛ زیرا بسیارى از ناسازگارىهایى که کارآمدى خانواده را به خطر مىاندازد و استحکام آن را سست مىکند، ریشه در رعایت نکردن حقوق و قدرناشناسى هریک از زوجین نسبت به یکدیگر دارد. براى مثال، یکى از حقوقى که براى زن در نظر گرفته شده، عدم الزام او به انجام کارهاى خانه است؛ یعنى شوهر نمىتواند او را مجبور کند که کارهاى خانه را انجام دهد. البته این بدین معنا نیست که بخواهیم تمام بار زندگى را بر دوش مرد بگذاریم و او را وادار کنیم علاوه بر مخارج عادى زندگى مخارج جدیدى نیز متحمل شود و یا بخشى از وقت خود را به انجام کارهاى درون خانه اختصاص دهد. مىخواهیم مردانى را که به خاطر کارهاى بیرون از خانه بر همسران خود منت مىنهند و کار آنها را در داخل خانه بىارزش مىپندارند به این نکته توجه دهیم که آنچه همسر در خانه انجام داده است، از باب وظیفه نیست، بلکه بر اساس فضیلت و لطف است. اگر مرد با این نکته آشنا باشد که کار در منزل وظیفه زن نیست، از زحمتهاى طاقتفرساى همسر خود در خانه قدردانى مىکند، کوتاهى را با دیده اغماض مىنگرد و براى رفع نواقص، خود نیز دست به کار مىشود. بر چنین فضایى، دوستى، مهر و همکارى حاکم مىشود و اعضاى خانواده با آرامش و علاقه کارها را انجام مىدهند و خانوادهاى کارآمد شکل مىگیرد. آنگاه که اعضاى خانواده با حقوق و وظایف خود آشنا باشند، بازخوردهاى مطلوبترى خواهند داشت. بازخوردها1 در روانشناسى اجتماعى از چنان اهمیتى برخوردارند که برخى صاحبنظران، روانشناسى اجتماعى را تنها مطالعه بازخوردها مىدانند.2
در مکتب غنى اسلام، مسئله حقوق متقابل انسانها و به ویژه حقوق متقابل اعضاى خانواده مورد توجه جدى قرار گرفته است و براى آن در تمامى مراحل و تمام اعضا که شامل شوهر، همسر و فرزندان مىشود، قوانین لازم وضع شده است. درباره اداى حق مؤمنان، در متون دینى آمده است: خداوند به چیزى برتر از اداى حق مؤمن عبادت نشده است؛3 یعنى اینکه رعایت حقوق نه تنها عامل استحکام و کارآمدى خانواده است، بلکه خداوند در مقابل انجام وظایف و رعایت حقوق به انسانها پاداش مىدهد و آن را جزء عبادات مىشمارد.
بررسى نتایج پژوهشهایى که در زمینه خانواده در مراکز علمى ـ پژوهشى انجام شده است، نشان مىدهد که بیشتر پژوهشها به بررسى موضوع اثربخشى رعایت حقوق در رضایت زناشویى و یا رضامندى خانوادگى پرداختهاند. بسیارى از این پژوهشها یا از منابع دینى بىبهرهاند و یا اگر بر اساس منابع دینى انجام شده باشند، از تحلیل روانشناختى برخوردار نیستند. مهمترین ویژگى این پژوهش معرفى و بررسى نقش و تأثیر رعایت حقوق یکدیگر در کارآمدى خانواده بر اساس منابع دینى و با تحلیل روانشناختى مىباشد.
تعاریف
حق: در زمینه تعریف «حق» فلاسفه حقوق، حقوقدانان، جامعهشناسان و دیگر محققانى که درصدد تعریف حقوق بودهاند، مطالعات و تحقیقات فراوانى انجام دادهاند. اصولیان و فقهاى شیعه نیز بحثهاى عمیق و فراوانى در این زمینه داشتهاند. لکن در بحث شاخص حقوقى خانواده کارآمد، تعریف زیر بیشتر با بحث تناسب دارد: «حق امرى اعتبارى است که براى کسى (له) بر دیگرى (علیه) وضع مىشود.»4 این حق ممکن است ریشه واقعى داشته و یا نداشته باشد؛ یعنى در مفهوم آن وجود یا عدم ریشه واقعى ملحوظ نیست.5
حق لوازمى دارد که یکى از آشکارترین آنها بهرهورى است؛ کسى که نسبت به چیزى یا کسى حق دارد، مىتواند از متعلق حق خود بهرهور شود و نفعى ببرد. اختصاص و امتیاز نیز از لوازم حقند؛ چون نفعى که صاحب حق از متعلق حق خود مىبرد مانع از آن مىشود که دیگران آن بهره را ببرند. مىتوان گفت: نفع مذکور به ذىحق اختصاص دارد و چون دیگران از این بهرهورى ممنوعاند و حق به سود ذىحق بر آنان است، از اینرو، حق نوعى امتیاز براى ذىحق ایجاد کرده است.6
خانواده: صاحبنظران تعریفهاى متعددى براى خانواده ارائه کردهاند. هر تعریف به بعدى از خانواده توجه داشته است. مىتوان خانواده را با توجه به ویژگىهاى اساسى آن تعریف کرد.
خانواده از عمومىترین سازمانهاى اجتماعى است که بر اساس ازدواج بین یک مرد و یک زن شکل مىگیرد. در آن، مناسبات خونى یا اسناد یافته به چشم مىخورد. معمولاً داراى نوعى اشتراک مکانى است و کارکردهاى گوناگون شخصى، جسمانى، اقتصادى و تربیتى را بر عهده دارد.7
خانواده کارآمد: خانواده کارآمد، خانوادهاى است که با پایبندى اعضاى آن به اعتقادات دینى و رعایت حقوق و اخلاق اسلامى، زمینه کشف و پرورش قابلیتها و توانایىهاى آنان را در ابعاد شناختى، عاطفى و رفتارى فراهم کند.8
تفاوت اخلاق و حقوق
هرچند اخلاق و حقوق در مواردى همپوشى دارند، اما تفاوتهاى اساسى نیز بین این دو حیطه وجود دارد. در ذیل، به برخى از این تفاوتها اشاره مىشود:
الف. احکام حقوقى تنها براى تنظیم روابط رفتار اجتماعى انسان در زندگى دنیوى است، در صورتى که احکام اخلاقى فوق هدف حقوقى آن است و منحصر به اهداف دنیوى نمىشود.
ب. احکام حقوقى ضامن اجرایى بیرونى دارد، اما احکام اخلاقى داراى ضامن درونى است.
ج. بایدها و نبایدهاى اخلاقى، کلى، ثابت و جاودانىاند، برخلاف بایدها و نبایدهاى حقوقى که کموبیش دستخوش تغییر و دگرگونى مىشوند.9
حق و تکلیف
حق و تکلیف دو مفهوم متقابل و دو روى یک سکهاند. وقتى شوهر حق دارد همسر خود را از اشتغال به کار ممنوع کند، پس زن تکلیف دارد که از اشتغال به کار امتناع کند. در نتیجه، حقوق و تکالیفى که در رفتارهاى اجتماعى انسانها و در ارتباطات متقابل آنها مصداق مىیابند، جعل متقابل دارند و وضع هریک مستلزم وضع دیگرى است؛ یعنى هر جا حقى جعل شود حتما تکلیفى نیز به دنبال دارد و هر جا تکلیفى بر عهده شخصى گذاشته مىشود حتما براى رعایت حقى بوده است.10
حقوق و تکالیف الزامى و غیرالزامى
برخى از حقوق و تکالیفى که از دیدگاه منابع دینى در جامعه و کانون خانواده براى اعضا در نظر گرفته شده است، الزامى و غیرقابل تخلف هستند و هریک از اعضا در مقابل حقوقى که برایشان وضع شده است حق دارند از من علیه الحق بازخواست کنند و نیز لازم است انجام تکلیف را به صورت قطعى و تخلفناپذیر تقاضا نمایند؛ چراکه براى تخلف از رعایت حق و انجام تکلیف مجازات تعیین شده است. اما دستهاى دیگر از حقوق وجود دارند که الزامى نیستند و ترک تکلیف و رعایت نکردن حق بازخواست و مجازاتى را به دنبال ندارد. البته هر دو دسته حق و تکلیف در جهت دستیابى به خانوادهاى کارآمد وضع شده است. اما از لحاظ شرعى و براساس منابع دینى، دسته اول با عنوان حقوق واجب معرفى شدهاند و دسته دوم جزء مستحبات و گاهى مباح به شمار مىآیند.
براى رعایت هر دو دسته حقوق از جانب خداوند پاداش و اجر اخروى در نظر گرفته شده است، اما در صورتى که حقوق واجب ترک شود و عضوى از اعضاى خانواده تکلیف الزامى خود را انجام ندهد علاوه بر مجازات قانونى و مدنى، خداوند فرد را عذاب خواهد کرد، اما در مورد بخش دوم (حقوق و تکالیف غیرالزامى) ترک این وظایف عذابى را به دنبال نخواهد داشت. ناگفته نماند که هریک از حقوق غیرالزامى داراى پشتوانه الزام اخلاقى است؛ زیرا کارآمدى کانون خانواده را تنها براساس الزام و قانون نمىتوان تضمین کرد؛ چراکه در این صورت این سازمان به سازمانى خشک و بىروح و بدون عاطفه و اخلاق و بدون استحکام تبدیل خواهد شد و استوار و پایدار نخواهد ماند.
خانواده تنها یک سازمان حقوقى نیست که قانون بتواند نظم را در آن ایجاد کند، بلکه سازمانى است که هم نیازمند قواعد حقوقى است و هم اخلاقى. در این اختلاط نیز غلبه با اخلاق است؛ زیرا نه تنها بیشتر قوانین مربوط به آن ضمانت اجراى مؤثر ندارد، بلکه آنچه هست از اخلاق مذهبى و اجتماعى ناشى شده و در مقرّرات و قانون نفوذ کرده است.
در تمام جوامع خانواده نماینده و مظهر اخلاق عمومى است و آنچه در خانواده باید به وجود آید عشق و مهربانى، حسن نیت و اعتماد متقابل است، و هیچ نیرویى جز اخلاق و ایمان نمىتواند بر این عواطف حکومت کند. الزام به تأمین معاش خانواده و تربیت فرزندان و تکلیف زن و فرزندان نسبت به خوشرویى با مرد و اطاعت از او، از قواعد اخلاقى است که حقوق به عاریت گرفته است.
در مواردى که حقوق دستورهاى کلى مىدهد و تکالیف عام و مجملى را مقرر مىدارد، مصداقهاى آن نوعى الزام اخلاقى است. براى مثال، در مواد 1103 و 1104 قانون مدنى جمهورى اسلامى ایران، زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند و باید در تشیید مبانى خانواده و تربیت اولاد خود همکارى کنند، و بر طبق ماده 1177 فرزند باید مطیع ابوین خود بوده و در هر سنى به آنها احترام بگذارد. ولى آیا تکلیف زن را در پرستارى از شوهر بیمار خود، یا الزام مرد را در رساندن فرزندانش به مدرسه، مىتوان تنها الزام حقوقى دانست؟ بدون شک، انجام این کارها لازمه حسن معاشرت و همکارى زن و شوهر در تربیت اولاد است، اما براى الزام به هریک از آنها نمىتوان در دادگاه اقامه دعوى کرد، و قانون براى تخلف از یکایک امور جزئى کیفر خاص معین نمىکند. در اینگونه امور، جنبه اخلاقى بر آثار حقوقى آنها غلبه دارد. پس در خانواده نمىتوان حقوق و اخلاق را از هم جدا ساخت و مرز بین قواعد آن دو را به دقت رسم کرد.11
بدینترتیب، براساس تقسیمبندى حقوق به الزامى و غیرالزامى و بدون توجه به پشتوانه اخلاقى آن، مىتوان حقوق اعضاى خانواده را به شرح زیر تقسیم کرد:
1. حقوق زن و تکالیف الزامى شوهر؛
2. حقوق شوهر و تکالیف الزامى زن؛
3. حقوق زن و تکالیف غیرالزامى شوهر؛
4. حقوق شوهر و تکالیف غیرالزامى زن؛
5. حقوق فرزندان و تکالیف الزامى پدر؛
6. حقوق فرزندان و تکالیف الزامى مادر؛
7. حقوق فرزندان و تکالیف غیرالزامى پدر؛
8. حقوق فرزندان و تکالیف غیرالزامى مادر؛
9. حقوق والدین و تکالیف الزامى فرزندان؛
10. حقوق والدین و تکالیف غیرالزامى فرزندان.
اما بر اساس آنچه گفته شد، اگر اعضاى خانواده با اختیار خود حقوق یکدیگر را رعایت نکنند، نمىتوان با الزام آنان به رعایت حقوق الزامى به کارآمدى دست یافت، تا چه رسد به حقوق غیرالزامى که هیچ پشتوانه قانونى ندارد و فرد به آسانى مىتواند رعایت آنها را زیر پا بگذارد. به همین دلیل، در بحث تقسیمبندى بهتر آن است که حقوق را به چهار دسته حقوق زن، حقوق شوهر، حقوق فرزندان، و حقوق والدین تقسیم کنیم. کارآمدى خانواده تنها مستلزم رعایت حقوق است و به هر میزان که حقوق اعم از الزامى و غیرالزامى رعایت شود بر کارآمدى آن افزوده خواهد شد.
حقوق زن
موارد ذیل، جزو حقوق زن به شمار مىروند که برآورده کردن آنها بر عهده شوهر مىباشد.
الف. تهیه مخارج و لوازم زندگى
تأمین مخارج زن بر مرد واجب است و مقدار آن بر اساس نیاز و شأن زن تعیین مىگردد.12 در ماده 1107 بازنگرىشده13 قانون مدنى جمهورى اسلامى نیز آمده است: «نفقه عبارت است از همه نیازهاى متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینههاى درمانى و بهداشتى و خادم در صورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض.»14
بنابراین، نفقه واجب که از حقوق زن شمرده مىشود15 و مرد باید آنها را به صورت الزامى تهیه کند عبارتاند از:
الف. فراهم نمودن مسکن مناسب؛16
ب. تهیه غذا و خوردنىهاى موردنیاز؛17
ج. تهیه پوشاک موردنیاز و متناسب با شأن زن؛18
د. تأمین هزینههاى درمانى. حفظ سلامت زن به عهده مرد است و وى موظف است زمینه زندگى را در فضایى سالم براى زن فراهم کند، به گونهاى که از لحاظ روحى و جسمى در آسایش کامل به سر برد و هرگاه که بیمار شد بر او واجب است که به درمان همسر خود بپردازد و هزینههاى پزشکى و درمانى وى را تأمین نماید.
ه .) تهیه وسایل زندگى مناسب و متناسب با شأن زن. تهیه وسایل موردنیاز از وظایف الزامى مرد است و جزء حقوق و نفقه واجب زن به حساب مىآید.
در مورد اینوظیفهالزامىمرد، چندنکتهقابلتوجه است:
1. وجوب نفقه مشروط به تمکین کامل زن است، به گونهاى که اگر مرد نفقه را از قبل پرداخت نمود ولى زن مدتى از آن زمان نشوز داشت، نفقه ایام نشوز باید به مرد برگردانده شود و زن این مقدار از نفقه دریافتى را به همسر خود بدهکار است.
2. وجوب نفقه مربوط به همسر دائم است.
3. وجوب نفقه مشروط به عدم توانایى مالى زن و فقر و احتیاج او نیست.
4. در صورتى که مرد از پرداخت نفقه امتناع کند، زن مىتواند بدون اجازه از اموال او به اندازه نفقه و مخارج متعارف خود بردارد.
5. اگر مرد ثروتمندى با زن فقیرى ازدواج کند مرد نباید گذشته زن را براى پرداخت نفقه ملاک قرار دهد، بلکه باید حال او را در نظر بگیرد و متناسب با شأن و منزلت و نیاز فعلىاش مخارج و لوازم زندگى او را تأمین نماید.19
ب. تأمین نیاز جنسى
یکى از انگیزههاى اصلى تشکیل خانواده تأمین نیاز جنسى زوجین است. احساس جنسى و اندامهاى مربوط به آن بخشهاى مهمى از وجود انسان هستند. براى حفظ و استمرار سلامت و آرامش روانى و کارآمدى کانون خانواده، اولین نکته تصدیق صریح و درک احساس جنبه جنسى همسر خویش است. برادفورد20 در زمینهرضایت زوجین از زندگى، تحقیقى انجام داد. در این تحقیق، از 351 زوج که بیش از پانزده سال با یکدیگر زندگى کرده بودند، در خصوص دلایل ادامه زندگى مشترکشان پرسیده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که یکى از عوامل مؤثر در تداوم زندگى مشترک رضایت از روابط جنسى بوده است.
عدم توجه به این نیاز، زن را دچار ناراحتىهاى جدى مىکند. به همین دلیل، شرع مقدس اسلام برآورده کردن نیاز جنسى زن را، که مطابق طبیعت انسان است، جزء حقوق وى و از تکالیف مرد شمرده است. قرآن کریم روابط جنسى را براى زندگى زینت به حساب آورده است.21
اسلام ارضاى نیاز جنسى را که جزء نیازهاى طبیعى انسان است تنها از راه ازدواج مىپذیرد و آن را رکن اساسى ازدواج مىداند و به دلیل آنکه راه دیگرى غیر از ازدواج براى ارضاى نیاز جنسى وجود ندارد، از وظایف مرد است که نیاز زن خود را تأمین کرده و به رعایت این حق پایبند باشد.
ج. گشایش در زندگى
از نظر روایات، مرد وظیفه دارد براى ایجاد شرایط زندگى رضایتبخش و تأمین هزینههاى مطلوب و معقول زندگى تلاش نماید و از توسعه در نیازمندىهاى اعضاى خانواده استقبال کند. در متون دینى محبوبترین مردان در نزد خداوند متعال کسانى هستند که به خانواده خود بیشتر نیکى نموده و زندگى آنان را توسعه دهند.22
اعضاى خانوادهاى که براى رشد و کمال خود از امکانات لازم برخوردار باشند با آسایش و آرامش بیشتر در جهت رشد خود حرکت مىکنند و بعکس، آنگاه که با محدودیتهاى ایجاد شده از طرف همسر/پدر مواجه مىشوند آرامش آنها به هم مىریزد و نسبت به نانآور خانه دیدگاه منفى پیدا مىکنند و این دیدگاه بر کارآمدى خانواده به شدت تأثیر مىگذارد. در متون دینى آمده است که سزاوار است مردها در زندگى خود به گونهاى گشایش و توسعه ایجاد کنند که اعضاى خانواده مرگ او را آرزو ننمایند.23
در روایات، توسعهاى که جزء حقوق زن شمرده شده است مورد توجه جدى ائمّه اطهار علیهمالسلام قرار گرفته است. محتواى کلى احادیث نشان مىدهد که فعالیت و کوشش مردها براى تأمین نیازمندىهاى زندگى و توسعه در آن فوقالعاده مورد توجه خداوند بوده و بالاترین پاداش براى آن در نظر گرفته شده است. پاداش شهادت در راه خدا از بالاترین پاداشها در فرهنگ و متون دینى است و پاداش کسى که براى خانواده خود تلاش مىکند همانند پاداش شهید و مجاهد فى سبیلاللّه24 و گاهى بالاتر از آن شمرده شده است.25 همچنین بىتفاوتى در این امور مورد سرزنش قرار گرفته و کسى که توجه جدى به توسعه زندگى خود و خانوادهاش نداشته باشد و در این راه تلاش سازندهاى نداشته باشد مورد بىمهرى رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله قرار گرفته است.26
د. آراسته و پاکیزه بودن
همانگونه که مرد توقع دارد همسرش زیبا، پاکیزه، مرتب و منظم باشد، زن نیز این توقع را از مرد خود دارد که نظافت و آراستگى را رعایت کند. آراستگى مرد رضایت از زندگى را در زن ایجاد مىکند، بر عفت و پاکدامنى او مىافزاید و او را از چشم داشتن به دیگر مردان حفظ مىکند. یکى از یاران امام هفتم علیهالسلام نقل مىکند: از علت خضاب کردن آن امام سؤال کردم، حضرت در جواب فرمودند: آمادگى و خودآرایى مرد موجب افزایش عفت زنان است. زنانى که عفت را ترک کردند به خاطر این بود که شوهر خود را مرتب و آراسته ندیدند. آن حضرت از امام رضا علیهالسلام نقل مىکند که زنان بنىاسرائیل از عفت و پاکى دست کشیدند و این مسئله هیچ علتى نداشت جز اینکه شوهرانشان خود را نمىآراستند. سپس فرمود: زن هم از مرد همان انتظارى را دارد که مرد از او دارد.27
حفظ عفت و پاکدامنى یکى از عوامل استحکام و کارآمدى خانواده است. از خانوادهاى که عفت و پاکدامنى در آن وجود ندارد نباید انتظار داشته باشیم که زن و مرد نسبت به یکدیگر وفادار باشند. وفادارى زوجین به یکدیگر عامل انسجام، اتحاد و همبستگى زن و شوهر مىشود و دلبستگى آنان به یکدیگر و کارآمدى خانواده را تأمین مىکند. عفت و پاکدامنى به نوبه خود یکى از مهمترین عوامل تربیت فرزندان و به دنبال آن اصلاح جامعه است. کانون خانواده بهترین محیط براى آموزش عفت به فرزندان است. فرزندان با الگوگیرى از والدین پاکدامن خود، انسانهایى پاکدامن خواهند شد.
ه . معاشرت نیکو
زن براى مرد هدیه، نعمت و امانت الهى است28 و شایسته برخورد و تعاملى شایسته و پسندیده.29 تکریم و بزرگداشت یکدیگر و دورى از اهانت و تحقیر، وظیفه انسانى و اخلاقى هر مرد و زنى است. مرد نباید عیوب همسر خود را بزرگ جلوه دهد، بلکه براساس دستورات دینى باید آن را بپوشاند.30 از موارد مهم معاشرت نیکو بخشش خطاهاى همسر است. آنان که از خطاهاى دیگران مىگذرند و از حق شخصى خویش صرفنظر مىکنند، محبّت دیگران را به خود جلب مىکنند و آنان را خوشبین، وفادار و با محبت نگاه مىدارند.
معاشرت نیکو، هم در گفتار مطرح است و هم در رفتار باید آشکار گردد. وقتى مرد با کلماتى مطلوب و چهرهاى شکفته با زن خود روبهرو مىشود، در واقع کلید محبت و دوستى و برقرارى ارتباط صمیمى و کارآمد را به دست او داده است و با گفتار دلپذیر و شادىبخش روابط را استوار مىگرداند. متانت در سخن و گفتار و زیبایى کلام از ویژگىهاى افراد پاکدل و از اخلاق اولیاى دین است. حال آنکه چهرهاى گرفته و آشفته و کلمات آزاردهنده دریچه ارتباط و صمیمیت را مىبندد و به تدریج فاصله روانى و عاطفىافرادزیادمىشودودرخانوادهسببناکارآمدىآنمىگردد.
حقوق شوهر
بخش عمدهاى از استحکام پایههاى زندگى و کارآمدى خانواده در گرو رعایت حق شوهر از سوى زن است. آنگاه که زن حقوق شوهرش را رعایت کند مرد نیز انگیزه لازم و کافى براى انجام وظایف خود را دارد. این رعایت متقابل زمینهساز بروز رفتارهاى بهنجار و در نتیجه تحقق کارآمدى خانواده است. مهمترین حقوق شوهر که جزء تکالیف الزامى زن هستند به شرح زیر است:
الف. ارضاى نیاز جنسى
زن در غیر ایامى که از نظر شرع محدودیت دارد، واجب است نسبت به ارضاى نیاز جنسى همسرش جواب مثبت بدهد. حتى مستحب است در این زمینه پیشقدم شده و آمادگى خود را اعلام کند. رسول خدا صلىاللهعلیهوآله مىفرمایند: بر زن لازم است از بهترین عطر استفاده کند، زیباترین لباس را بپوشد، خود را به نیکوترین وجه آرایش دهد و صبح و شام همچون طاووس خرامان خود را به شوهر عرضه کند. حضرت در ادامه مىفرمایند: اگر این مقدار را انجام دهد تنها حق شوهر خود را ادا کرده است، در حالى که حق شوهرش بیش از اینهاست.31
در رابطه با میل مرد به زن و تمکین وى نسبت به شوهر، رسول خدا صلىاللهعلیهوآله دستور عجیبى دارند. آن حضرت در پاسخ زنى که از حق شوهر خود از رسول خدا پرسید، فرمودند: او را از کامگیرى منع نکن، هرچند بالاى شتر باشد.32 این دستورالعمل کنایه از اهمیت برآورده کردن نیاز جنسى مرد است.
ب. حق نظارت بر رفتوآمدها
این حکم که جواز خارج شدن زن از منزل مشروط به اجازه شوهر است، بر اساس روایات قابل خدشه نیست. در منابع شیعى روایات متعددى بر این مطلب دلالت دارند33 و روایات مشابهى در منابع اهل سنت نیز در اینباره نقل شده است.34 در میان فقها نیز این حکم مسلم دانسته شده و کسى در آن تردید روا نداشته است. تنها برخى معتقدند که لزوم کسب اجازه شوهر اختصاص به مواردى دارد که خارج شدن از منزل با حقوق جنسى شوهر منافات داشته باشد، اما با توجه اطلاق روایات، تخصیص آنها به موارد تضییع حقوق جنسى شوهر بىوجه است.35
ج. حق انتخاب محل سکونت
از لوازم حق تمکین جنسى، حق شوهر در تعیین محل سکونت است. زمانى زن مىتواند به تکلیف ارضاى جنسى شوهر خود عمل کند که از نظر محل سکونت تابع شوهر باشد. در متون دینى به چنین حقى براى شوهر اشاره شده و آن را از حقوق ثابتشده شوهر و از تکالیف الزامى زن مىداند.36 در عین حال، زن مىتواند به هنگام عقد با استفاده از شرط ضمن عقد، شرط کند که شوهرش او را از شهر و محل سکونت خود خارج نسازد و یا در محل خاصى او را سکونت دهد، و در صورتى که شوهر این شرط را بپذیرد باید به آن عمل کند37 و تخلف از آن خلاف وفاى به عهد است.38 در ماده 1114 قانون مدنى جمهورى اسلامى نیز به این حق اشاره شده است: «زن باید در منزلى که شوهر تعیین مىکند سکنا نماید، مگر آنکه اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.»
حقوق فرزندان
فرزند، شیرینترین ثمره زندگى زن و مردى است که با عشق و محبت و با پیوند شرعى و الهى در کنار هم قرار گرفتهاند. حضور فرزند در زندگى زناشویى نه تنها عشق و علاقه، پایبندى و حس مسئولیت در زندگى مشترک و امیدوارى به آینده را در زوجین افزایش مىدهد، بلکه آنان «خودِ مشترک» را در آینه وجود فرزند به تماشا مىنشینند. گریه و خنده نوزاد همچون مضرابى بر تارهاى وجود آنان زخمه مىزند و آهنگ دلنشین دوست داشتن، مهر ورزیدن، لطف و شفقت داشتن، ایثار و فداکارى و دلسوزى و مهربانى را طنینانداز مىکند.
فرزند به گل نوشکفتهاى مىماند که سبزهزار زندگى زناشویى را با لطافت و طراوت آذین مىبندد. فرزند عطیهاى الهى است که در جارى لطف و فضل خداوندى، خیر کثیر را به ارمغان آورده و پدر و مادر را امانتدار الهى مىگرداند و به آنها امکان مىدهد که با تربیت اسلامى و اداى حقوق این امانت، خود را در گذر زمان جاودانه سازند و به هنگام کوچ از منزلگه دنیا، ماندگارى خویش را با وجود فرزندى صالح تثبیت نمایند. این آرزو جز با رعایت حقوقى که صاحبامانت معینکرده است،تحقق نمىپذیرد.
الف. حق داشتن نام نیکو
نامگذارى نوزاد با نامهاى نیکو، از حقوق فرزند است.39 امام رضا علیهالسلام از نام نیکو به عنوان احسان و نیکى در حق فرزند یاد مىکند و مىفرماید: «نخستین احسان و نیکى که پدر در حق فرزندش روا مىدارد، انتخاب نام زیبا براى اوست. پس لازم است هر یک از شما نام نیکو براى فرزند خود انتخاب کند.»40 نام نیکو بهترین هدیهاى است که هر فرزندى در زندگى از پدر و مادر خود دریافت مىکند؛ نامى که همیشه با اوست و از او جدا نمىشود و همواره در شخصیت فردى و اجتماعىاش مؤثر است.
از نظر اسلام، حق فرزند تنها با نامگذارى به یک نام ـ هرچه باشد ـ ادا نمىشود، بلکه بر اساس آموزههاى دینى، انتخاب نام نیکو و زیبا براى کودک از وظایف والدین شمرده شده است.41 موضوع نامگذارى فرزند در نظام تربیتى اسلام داراى اهمیت فراوان است و حتى سفارش شده که پیش از ولادت فرزند نام نیکویى برایش انتخاب شود. در متون دینى تأکید شده است: فرزندانتان را قبل از ولادتشان نامگذارى کنید و در صورتى که نمىدانید فرزندتان پسر یا دختر است، نامى برایش انتخاب کنید که مناسب براى دختر و پسر باشد؛ زیرا فرزندى که از شما سقط مىشود و برایش نام ننهادهاید، آنگاه که با شما در روز قیامت ملاقات نماید، به پدرش مىگوید: چرا براى من نام ننهادى؛ مگر پیامبر خدا (نوه خود را) پیش از تولد، مُحسن نام ننهاده بود؟42
همچنین در اسلام، والدین از نامگذارى فرزندشان با نامهاى پست و زشت نهى شدهاند. اگر پدر و مادر نام زشت یا زنندهاى براى فرزند خود انتخاب کنند، به شخصیت و حیثیت او لطمه وارد ساخته و فرزند خود را از داشتن نام نیکو محروم کردهاند. البته فرزند پس از رسیدن به سن قانونى مىتواند نام خود را عوض کند، اما در هر حال، از داشتن نام نیک در یک فاصله زمانى توسط والدین خود محروم شده است.
ب. حق تغذیه با شیر مادر
بر اساس اوامر الهى و نوامیس طبیعت، کودک باید از شیر مادر تغذیه کند؛ چون بهترین شیر براى شیرخواران در درجه اول شیر مادر خودش است43 و محروم کردن غیر موجه نوزاد از شیر مادر ستم بزرگى در حق کودک است. به همین دلیل، اسلام براى مادران شیرده ثوابهاى زیادى مقرر کرده است. پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله مىفرماید: هنگامى که مادر فرزند خود را شیر مىدهد، در هر مرتبهاى که کودک از پستان او شیر مىمکد خداى متعال، ثواب فراوانى به او عطا مىکند و آنگاه که از شیر دادن فراغت مىیابد، فرشتهاى دست بر پهلوى مادر نهاده و مىگوید: زندگى را از نو آغاز کن، که خداوند تمام گناهان گذشتهات را آمرزید.44
شاید این پرسش براى برخى مطرح باشد که چرا اسلام تغذیه کودک با شیر مادر را به عنوان یک حق مىشمارد و آن را بر ذمّه پدران و مادران قرار مىدهد؟ آیا تغذیه دیگرى را نمىتوان جایگزین شیر مادر کرد؟ براى پاسخ به این سؤال به این نکته اشاره مىکنیم که خداوند حکیم است و اقتضاى حکمت کامله حضرت حق، قرار دادن هر چیزى در جاى خود و انتظام عالمانه آفرینش و جامعنگرى در تشریع قوانین است. نگاهى به ولادت نوزاد و نیاز غذایى او، همزمان بودن ترشح شیر در سینه مادر و تولد نوزاد و نیاز غذایى او و ترکیبات شیر مادر، همه نشان از حکمت حضرت بارىتعالى دارد و براى خردورزان نشانه توحید است.45
صاحبنظران تغذیه نیز شیر مادر را کاملترین و بهترین غذاى نوزاد معرفى کردهاند. همانگونه که در قرآن و فقه بر تغذیه کودک با شیر مادر تأکید شده است، آنها نیز معتقدند که مادر باید نوزاد خود را با شیر مقوّى خود تغذیه کند؛ زیرا شیر مادر یک غذاى کامل و از لحاظ مواد غذایى غنىترین غذاها مىباشد و داراى همه موادى است که بدن بدان نیاز دارد. شیر مادر داراى مزایاى متعددى است که به برخى از مهمترین آنها اشاره مىشود. آشنایى با این مزایا مادران را برمىانگیزد که فرزند خود را از حقوق خود محروم نسازند و باور کنند که تغذیه با شیر مادر حق فرزند است.
ـ شیر مادر به لحاظ ترکیبات غذایى، بیشتر از هر غذاى دیگرى با ساختار جسمانى کودک تناسب دارد؛ زیرا تمام مواد موردنیاز رشد را دربر دارد. شیر مادر گرم، پاک و بدون آلودگى است؛ به راحتى هضم مىشود و اثر نامساعدى روى دستگاه گوارش کودک ندارد. پروتئین، چربى و مواد قندى مورد نیاز رشد کودک به اندازه کافى در شیر مادر وجود دارد. املاح موجود در شیر مادر مثل کلسیم، فسفر، آهن، مس و... صرف ساختمان استخوانها، دندانها، نظام عصبى، عضلانى و خونسازى طفل مىگردد. مقدار املاح شیر مادر هضم آن را براى کودک آسان مىکند.
ـ کودکانى که از شیر مادر استفاده مىکنند، شش برابر بیشتر از دیگر کودکان شانس زنده ماندن دارند. اگر تمام نوزادان تا حدود شش ماهگى منحصرا با شیر مادر تغذیه شوند، از مرگ و میر تعداد بسیار زیادى از نوزادان در سال پیشگیرى خواهد شد. امروزه مطالعات پزشکى نشان داده است که در شیر مادر پادزهرهاى مخصوصى علیه میکروبهاى مختلف وجود دارد که موجب مصونیت کودک در مقابل بیمارىها مىگردد.
ـ شیر مادر همیشه و به آسانى و در تمام شرایط آب و هوایى در دسترس نوزاد است و کودک مىتواند به دفعات از آن استفاده کند و چون به طور طبیعى و خام به مصرف مىرسد، هیچیک از مواد خود را از دست نمىدهد و همیشه تازه و با حرارت مناسب مورد استفاده قرار مىگیرد.
ـ شیر مادر فقط زمینهساز سلامت کودک در دوره شیرخوارى نیست، بلکه مطالعات محققان نشان مىدهد که حتى به هنگام سالمندى، آنان که در دوران شیرخوارى از شیر مادر بهرهمند بودهاند، به مراتب بیش از آنان که از این نعمت خداداد محروم بودهاند، از سلامت دستگاه قلب و عروق بهرهمند خواهند بود و افزایش چربى و کلسترول در خون آنها کمتر از کسانى است که دوره طفولیتشان با محرومیت از شیر مادر سپرى شده است.46
توجه به این فواید ارزشمند تبیینکننده این حقیقت است که تغذیه با شیر مادر از حقوق فرزندان است.
ج. حق اجتماعىشدن
یکى از ابعاد وجودى انسان، اجتماعى بودن اوست که در مقام تربیت باید بدان توجه شود. به همین دلیل، یکى از وظایف والدین و مربیان در تربیت فرزندان و نسل آینده، توجه به رشد اجتماعى آنان است تا استعدادها و توانایىهاى آنها در عرصه حیات اجتماعى شکوفا شود و بتوانند به صورت فعال و موفق در زندگى جمعى حضور یابند. به تعبیر دیگر، اجتماعى تربیت شدن یکى از حقوق فرزندان است.
تجربه بشرى در زندگى اجتماعى نشان مىدهد که سلامت نظام اجتماعى و ثبات و پایدارى آن به توانایى و آمادگى و سلامت افراد آن جامعه بستگى دارد. اسلام به عنوان یک دین جامعنگر که به کلیه شئون حیات انسان توجه دارد، به تربیت اجتماعى انسان نیز توجه خاص مبذول داشته، براى تربیت انسانهایى منضبط و داراى توازن روحى و تعادل اخلاقى و خردورز که در عرصه حیات جمعى به صورت واقعنگر حضور یابند، دستورهایى ارائه کرده است.
دین اسلام پایههاى تربیت را در درون افراد بنیان گذارده و آنان را به رعایت اصولى سفارش کرده است که در صورت تحقق آنها در وجود افراد، نظام اجتماعى از ثمرات مفید آن یعنى تعادل، روابط پایدار، محبت متقابل، نظارت و مراقبت اجتماعى و... بهرهمند مىشود.
عفو و بخشش، ترحم و دلسوزى، رعایت حقوق دیگران، جرئت و شهامت داشتن، ایثار و گذشت، مشورت کردن، تعاون و همکارى و... جزو اصول تربیت اجتماعى است که اسلام بدان سفارش کرده و بىتردید، خانواده اولین نهادى است که این اصول در آن تجربه مىشود و کودکان و نوجوانان با مشاهده رفتارهاى اعضاى خانواده آنها را مىآموزند. به همین دلیل، از نظر اسلام، خانهاى محبوب و مطلوب است که والدین محیط آن را محیطى الهى سازند و با انصاف و عدالت با فرزندان رفتار نمایند.47 اسلام، ترحم و دلسوزى نسبت به کودکان، احترام به بزرگان و سالمندان،48 تعاون و همکارى در انجام امور خانه، عفو و گذشت نسبت به خطا و اشتباه اعضاى خانواده، و... را توصیه کرده است، تا فرزندان الگوى رفتارى آنها را در خانواده مشاهده کنند و در عرصه زندگى اجتماعى و مواجهه با افراد اجتماع از تجربههاى آموختهشده در کانون خانواده بهره ببرند و تعامل سازندهاى با افراد داشته باشند.
ج. حق ازدواج
حق ازدواج از جمله حقوق مسلم فرزندان بر والدین، بخصوص پدر است. شاید فرزندان به خاطر کمتجربگى، تنگدستى، آرزوهاى طولانى و اندیشههاى رؤیایى در امر ازدواج دچار انحراف یا تردید و تعلل شوند. این وظیفه بر عهده پدران است که آنها را در انتخاب صحیح و مناسب یارىرسانندومقدمات اینامرمقدسرابراىآنانفراهم آورند.
بر اساس معارف دینى، از جمله حقوق فرزند بر پدر خویش این است که نام نیک براى او انتخاب کند، به او نوشتن بیاموزد و آنگاه که به سن بلوغ رسید، زمینه ازدواج او را فراهم کند.49 در دوره جاهلیت والدین به امر ازدواج فرزندان خود توجه نداشتند؛ از اینرو، خداوند متعال مسلمانان را به این کار دستور داد و فراهم آوردن امکان ازدواج فرزندان را بر پدران واجب نمود.50
د. حق سلامت جسم و روان
داشتن سلامت جسم و روان از حقوق فرزندان بر والدین است. یکى از دلایل سفارش اسلام به ازدواج با افراد داراى سلامت جسمى و روحى ناظر به رعایت همین حق فرزند است. چنانچه والدین بیمارى خاصى داشته باشند، احتمال ابتلاى فرزندان نیز به بیمارى بسیار زیاد است. براى مثال، عقبماندگى ذهنى و اختلال روانى هرچند مانع براى ازدواج نیستند، اما نادیده گرفتن این موارد در حقیقت تن دادن به خطر است. از اینروست که در منابع دینى چنین افرادى از تولیدمثل منع شدهاند.51
پس از انتخاب همسر مناسب و شایسته، زن و شوهر باید از آمادگى خود براى پذیرش مسئولیت فرزندآورى و فرزندپرورى اطمینان حاصل کنند و مطمئن باشند که مىتوانند پس از لقاح، حقوق فرزند خود را رعایت کنند. این آمادگى فقط به جنبه جسمى منحصر نمىشود، بلکه از نظر روحى نیز باید آمادگى وجود داشته باشد. بخش عمدهاى از سلامت جسمى و روانى فرزند تابع رفتارهاى والدین و به ویژه مادر است. حضور یک انسان دیگر در کانون خانواده مسئولیتهایى را در زمینه نگهدارى و تربیت شایسته به دنبال دارد. از نظر جسمى، تغذیه مطلوب و به ویژه از غذاهاى حلال و با درآمد حلال از حقوق فرزند است.
حقوق والدین
در منابع دینى نسبت به رعایت حقوق والدین به مصادیق متعدد و مختلفى اشاره شده است. همه این مصادیق را مىتوان در عنوان کلى «احسان» جاى داد. خداوند متعال در آیات متعدد به احسان به والدین اشاره فرموده و آن را پس از دستور به خداپرستى قرار داده است؛ یعنى احترام و احسان به پدر و مادر در دومین مرحله از مراحل اساسى دعوت قرآن قرار گرفته است.52 مصادیق احسان در روایات با تفصیل بیان شده است. برخى از مهمترین مواردى که در روایات به عنوان مصادیق احسان ذکر شده به شرح زیر است:
ـ اطاعت از پدر و مادر؛53
ـ به آرامى و نرمى با آنان سخن گفتن؛54
ـ قطع نکردن سخنان آنان؛
ـ تواضع و فروتنى در برابر آنان؛55
ـ برآورده کردن نیازهاى پدر و مادر؛
ـ دعا در حق والدین؛
ـ شرکت در غم و شادى آنان؛
ـ مهربانى بیشتر در حق مادر؛
ـ قدردانى لفظى و عملى از زحمتهاى آنان؛56
ـ گردن نهادن به امر و نهى آنان؛57
ـ اجتناب از آزردن آنان حتى بهاندازهگفتنکلمه اُف؛58
ـ رسیدگى ویژه به پدر و مادر به هنگام پیرى؛59
ـ صدا نزدن آنان با نامشان.60
اساس رابطه و مهمترین عامل پیونددهنده والدین و فرزندان، رابطه خونى پدرى و مادرى و فرزندى است که نام پدر و مادر نشانهاى از آن است. اگر فرزندى پدر و مادر خود را با اسم آنها صدا کند، گویا ارتباط والدینى را فراموش کرده و یا اینکه مورد توجه لازم قرار نگرفته است و به تدریج رابطه عاطفى و والدینى و فرزندى کمرنگ شده و فرزندان نسبت به رعایت حقوق والدین خود احساس وظیفه نمىکنند.61 رسول خدا صلىاللهعلیهوآله نیز از فرزند خود حضرت زهرا علیهاالسلام مىخواست که ایشان را با عنوان پدر مورد خطاب قرار دهد و عنوانهاى دیگر (مثل رسول خدا) را به کار نبرد.62 مىتوان گفت: پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهبا این رفتار قصد داشتند رابطه عاطفى خود و فرزندشان به رابطهاى رسمى تبدیل نشود و همان حالت پدر و فرزندى در ارتباطات کلامى حفظ شود.
در فقه شیعه نیز احکامى در جهت رعایت حقوق والدین بیان شده است. در ذیل، به برخى از حقوق شرعى والدین و وظایف فرزندان اشاره مىشود:
1. مسافرت غیرواجب با نهى والدین جایز نیست و در صورت سفر نماز فرزند کامل و روزه او حکم روزه مسافر را دارد؛ زیرا چنین سفرى سفر معصیت به حساب مىآید.
2. اگر هنگام نماز فرارسد و در آن زمان والدین چیزى از فرزند خود درخواست کنند، باید فرزند نماز را به تأخیر بیندازد و خواسته والد خود را برآورده سازد، مگر آنکه وقت نماز تنگ باشد و سبب قضا شدن نماز واجب شود.
3. نماز جماعت ثواب بسیار زیادى دارد، ولى اگر پدر و یا مادر، فرزند را از شرکت در نماز جماعت منع کنند، اطاعت آنان واجب است.
4. در صورتى که ولىّ فقیه زمان، فرد را به شرکت در جهاد دستور نداده باشد و یا بسیج همگانى مسلمانان واجب نباشد، منع والدین از شرکت در جهاد باید توسط فرزند اطاعت شود.
5. منع از واجبهاى کفایى، در صورتى که افراد دیگرى براى انجام آنها وجود داشته باشد، نافذ است.
6. اگر پدر و مادر از فرزندشان که در حال خواندن نماز مستحبى است چیزى را بخواهند، باید نماز را قطع کند و خواسته آنان را برآورده سازد.
7. اگر والدین اجازه روزه مستحبى را به فرزند ندهند، وى حق روزه گرفتن را ندارد.63
8. اطاعت و پیروى از والدین در همه کارها واجب است و جزء حقوق آنان به حساب مىآید، مگر در مواردى که از عمل واجب نهى کنند و یا به کار حرامى دستور دهند.64
حق مشترک
یکى از دستورالعملهاى دین اسلام به اعضاى خانوادههاى مسلمان، ارتباط با خویشاوندان است که از آن تحت عنوان «صلهرحم» یاد مىشود. در اندیشه اسلامى، حفظ، توسعه و تعمیق روابط فامیلى و ارتباط صمیمانه و حمایتى خویشاوندان از آنچنان اهمیتى برخوردار است که پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله آن را جزء دین دانسته65 و هدف از رسالت خویش را پس از بندگى خداوند و مبارزه با بتپرستى، صله رحم معرفى مىکند.66 در منابع دینى، حق مشترک صله رحم زمینهساز دستیابى به بهنجارى در تمام امور خانواده معرفى شده است.67
نتیجهگیرى
موارد ذیل، مهمترین نتایج پژوهش حاضربهشمار مىروند:
1. در منابع دینى براى هریک از اعضاى خانواده (زن، شوهر، فرزند، پدر و مادر) حقوقى وضع شده است.
2. در مقابل هر حقى، براى طرف مقابل (من له الحق) وظایفى معین شده است.
3. بر اساس منابع دینى، رعایت حقوق یکدیگر بر صمیمیت و استحکام نظام خانواده مىافزاید و کارآمدى آن را تضمین مىکند.
4. رعایت نکردن حقوق یکدیگر بر کارآمدى خانواده تأثیر منفى مىگذارد.
- 1- استادیار جامعهالمصطفى العالمیه. دریافت: 25/11/88 ـ پذیرش: 11/3/89 . safurayi1347@gmail.com
-
پی نوشت
- 1ـ بازخورد attitudes که از طریق آموزشهاى اجتماعى تحقق مىیابد، ترکیبى از باورها و گرایشها یا احساسات مساعد و نامساعدى است که به آمادگى و تمایل فرد براى نشان دادن واکنش به شیوهاى نسبتا ثابت به اشیا، اشخاص و رویدادهاى خاص مىانجامد. این تعریف شامل یک عنصر شناختى و یک عنصر احساسى و یک تمایل به عمل است. عنصر شناختى شامل اعتقاد و باور درباره شىء است و عنصر احساسى یا عاطفى معمولاً نوعى احساس عاطفى است که با باورهاى انسان پیوند دارد و تمایل به عمل به آمادگى براى پاسخگویى به شیوه خاص اطلاق مىشود.
- 2ـ ابوالقاسم باقریان، بازخورد طلاب و دانشجویان نسبت به حقوق زن در اسلام، ص 2.
- 3ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 243.
- 4ـ در این تعریف سه عنصر وجود دارد: 1. کسى که حق براى اوست من له الحق؛ 2. کسى که حق بر اوست (من علیه الحق)؛ 3. آنچه متعلق حق است.
- 5ـ محمّدتقى مصباح، حقوق و سیاست در قرآن، ج 1، ص 29.
- 6ـ همان، ص 31.
- 7ـ محمدرضا سالارىفر، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، ص13.
- 8ـ کارآمد یعنى آنکه کارها را به نیکویى انجام دهد و کاردان باشد. علىاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا معناى اصطلاحى کارآمد در مباحث خانواده، تقریبا مشابه معناى لغوى آن است. خانواده به عنوان یک نظام پویا، زنده و در حال تغییر و رشد نیز با همین صفت وصف مىشود. کارآمد براى تشخیص فرایند عملکرد خانواده بهنجار به کار مىرود.
- 9ـ محمدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 61.
- 10ـ همو، حقوق و سیاست در قرآن، ج 1، ص 33.
- 11ـ ناصر کاتوزیان، مبانى حقوق عمومى، ص 145.
- 12ـ روحاللّه خمینى، تحریرالوسیله، ص 299.
- 13ـ این ماده در 20/9/1389 اصلاح شده است.
- 14ـ روزنامه رسمى جمهورى اسلامى ایران، مجموعه قوانین سال 1381، ج 2، ص 1079.
- 15ـ روحاللّه خمینى، تحریرالوسیله، ص 299ـ300.
- 16ـ همان.
- 17ـ همان.
- 18ـ همان.
- 19ـ همان، ص 288ـ299.
- 20Bradford.
- 21ـ آلعمران: 14.
- 22ـ محمّدباقر مجلسى، همان، ج 78، ص 136.
- 23ـ محمّدبن یعقوب کلینى، فروع کافى، ج 4، ص 11.
- 24ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 12، ص 43.
- 25ـ همان.
- 26ـ همان.
- 27ـ محمّدباقر مجلسى، همان، ج 73، ص 102.
- 28ـ همان، ج 74، ص 5.
- 29ـ همان، ج 78، ص 236.
- 30ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 15، ص 175؛ ج 2، ص 196.
- 31ـ همان، ج 14، ص 8.
- 32ـ همان.
- 33ـ همان، ج 5، ص 418؛ ج 14، ص 112ـ113، 125، 154ـ156؛ ج 15، ص 230.
- 34ـ علىبن ابوبکر هیثمى، مجمعالزوائد، ج 4، ص 313.
- 35ـ حسین بستان، اسلام و تفاوتهاى جنسیتى، ص 60.
- 36ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 14، ص 435و494.
- 37ـ همان، ج 15، ص 49.
- 38ـ حسین بستان، همان، ص 68.
- 39ـ روحاللّه خمینى، تحریرالوسیله، ج 2، ص 308.
- 40ـ ملّامحسن فیض کاشانى، محجهالبیضاء، ج 2، ص 66.
- 41ـ محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج 6، ص 48.
- 42ـ محمّدباقر مجلسى، همان، ج 101، ص 128.
- 43ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 15، ص 175.
- 44ـ همان.
- 45ـ در دعاى عرفه حضرت سیدالشهدا علیهالسلام امام در مقام شمردن نعمتهاى الهى اشاره به تغذیه دوران کودکى مىکند و مىفرماید: «و حفَظْتَنى فیِ الْمَهْدِ طِفْلاً و رَزَقْتَنی مِنَ الْغَذاءِ لَبَنا تریّا... . در کتابهاى کلامى نیز از اصل تطابق درون با برون به عنوان یکى از دلایل توحید یاد مىکنند و از جمله مثالهاى آن، ولادت فرزند و فراهم آوردن غذاى او در سینه مادر را ذکر مىکنند.
- 46ـ ر.ک: بهرام محمدیان، حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام.
- 47ـ محمّدباقر مجلسى، همان، ص 23، ص 113.
- 48ـ محمّدبن على صدوق، عیون اخبارالرضا علیهالسلام، ص 163.
- 49ـ محمّد محمّدى رىشهرى، میزانالحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخى، ج 10، ص 720.
- 50ـ سیدهاشم بحرانى، تفسیر البرهان، ج 3، ص 132، ذیل آیه 32 سوره نور.
- 51ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 14، ص 75.
- 52ـ بقره: 83؛ نساء: 22؛ اسراء: 23.
- 53ـ لقمان: 14ـ15.
- 54ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، همان، ج 15، ص 205.
- 55ـ همان، ج 71، ص 76.
- 56ـ مسند الامام الرضا علیهالسلام، ج 1، ص 268.
- 57ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، همان، ص 205ـ277.
- 58ـ فضلبن حسن طبرسى، تفسیر مجمعالبیان، ج 6، ص 409.
- 59ـ اسراء: 23ـ24.
- 60ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، همان، ص 220.
- 61ـ محمدرضا سالارىفر، همان، ص 87.
- 62ـ محمّدباقر مجلسى، همان، ج 43، ص 32.
- 63ـ روحاللّه خمینى، رساله توضیحالمسائل، احکام نماز و روزه.
- 64ـ محمّدباقر مجلسى، همان، ج 74، ص 72.
- 65ـ همان، ج 72، ب 3، روایت 73.
- 66ـ همان، ج 38، ب 65، ح 49.
- 67ـ همان، ج 74، ب 17، ح 10.
- منابع
- ـ باقریان، ابوالقاسم، بازخورد طلاب و دانشجویان نسبت به حقوق زن در اسلام، پایاننامه کارشناسى ارشد، رشته روانشناسى بالینى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1379.
- ـ بحرانى، سیدهاشم، تفسیر البرهان، تهران، بنیاد بعثت، 1416ق.
- ـ بستان، حسین، اسلام و تفاوتهاى جنسیتى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1388.
- ـ حرّ عاملى، محمّدبن حسن، وسائلالشیعه، تحقیق عبدالرحیم ربانى، بیروت، دار احیاءالتراث العربى، 1991م.
- ـ خمینى، روحاللّه، تحریرالوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1379.
- ـ ـــــ ، رساله توضیحالمسائل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1381.
- ـ دهخدا، علىاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1377.
- ـ سالارىفر، محمدرضا، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1385.
- ـ صدوق، محمدبن على، عیون اخبارالرضا علیهالسلام، بیروت، مؤسسهالاعلمى للمطبوعات، 1404ق.
- ـ طبرسى، فضلبن حسن، تفسیر مجمعالبیان، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق.
- ـ فیض کاشانى، ملّامحسن، محجهالبیضاء، تصحیح علىاکبر غفارى، قم، انتشارات اسلامى، بىتا.
- ـ کاتوزیان، ناصر، مبانى حقوق عمومى، تهران، دادگر، 1377.
- ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، فروع کافى، تصحیح علىاکبر غفارى، بیروت، دارالتعارف، 1401ق.
- ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1983م.
- ـ محمدیان، بهرام، حقوق فرزندان از دیدگاه اسلام، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1377.
- ـ محمّدى رىشهرى، محمّد، میزانالحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخى، قم، دارالحدیث، 1379.
- ـ مصباح، محمّدتقى، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1378.
- ـ ـــــ ، حقوق و سیاست در قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1374.
- ـ هیثمى، علىبن ابوبکر، مجمعالزوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.